Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

30تیر

 تسلیم برای همه است  30                         تیر

«اگر پس از گذشت مدتی با بهبودی خود مشکل پیدا کنیم، احتمالاً از انجام یک یا چند کاری که در مراحل اولیه بهبودی به ما کمک کرد، دست کشیدهایم.» 

کتاب پایه

v

تسلیم فقط مخصوص تازهواردهاست، درست است؟  نه اشتباه است!

پس از گذشت مدتی از بهبودی، برخی از ما تسلیم شرایط خاص افراد باتجربه میشویم. فکر میکنیم چیزهایی را درباره بهبودی، خداوند، NA و خود میدانیم و قطعاً هم همین طور است. اما مسئله این است که فکر میکنیم به قدر کافی میدانیم و تصور میکنیم دانستن صِرف کافیست. اما آنچه پس از تصور دانستن آن میآموزیم و انجام میدهیم، واقعاً تأثیر دارد.   

خودپسندی و از خود خشنودی میتواند ما را در مخمصه بزرگی بیندازد. وقتی درمییابیم "به کارگیری اصول" با قدرت شخصی خود مؤثر نیست، میتوانیم آنچه در آغاز برای ما مؤثر بوده را انجام دهیم: تسلیم. وقتی درمییابیم هنوز عاجز هستیم و زندگی ما دوباره غیر قابل اداره شده، باید مراقبت نیرویی برتر از خود را جستجو کنیم. وقتی متوجه میشویم خود درمانی چندان هم درمانبخش نیست، باید از "ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر" بهره گیریم.  

v

فقط برای امروز:  به راهنمایی، پشتیبانی و نیرویی فراتر از نیروی خود نیاز دارم. به جلسهای میروم، به سراغ تازهواردی میروم، با راهنمای خود تماس میگیرم، خطاب به نیروی برتر خود دعا میکنم—کاری انجام میدهم که بیان کند «من تسلیم شدهام.»

31تیر

 مرگ روحانی                                        31 تیر

«مصرف برای ما اغلب از چند لحاظ به معنای مرگ است.»

کتاب پایه

v

به عنوان تازهوارد بسیاری از ما تنها با جرقه کوچکی از زندگی باقیمانده به اولین جلسه خود میآییم. این جرقه یعنی روح ما میخواهد دوام داشته باشد. معتادان گمنام این روح را پرورش میدهد. عشق انجمن این جرقه را به سرعت باد میزند تا به شعلهای تبدیل شود. با قدمهای دوازدهگانه و عشق سایر معتادان در حال بهبودی، به تدریج به انسان سرزنده کاملی که نیروی برتر هم این چنین خواسته، ارتقا مییابیم. شروع به لذت بردن از زندگی و یافتن هدف برای حیات خود میکنیم. هر روزی که پاک ماندن را برمیگزینیم، روح ما حیات دوباره میگیرد و رابطه ما با خداوند رشد میکند. هر روزی که زندگی از طریق پاک ماندن را انتخاب میکنیم، روح ما قویتر میشود.   

علیرغم این حقیقت که زندگی جدید ما در دوران بهبودی پرمزیت است، تمایل به مصرف گاهی میتواند شدید باشد. وقتی ظاهراً همه چیز در زندگی ما اشتباه پیش میرود، بازگشت به مصرف شاید تنها راه گریز به نظر رسد. اما عواقب مصرف را میدانیم—از دست دادن روحانیتی که به دقت پرورش یافته. راه بسیار طول و درازی را در مسیر روحانی طی کردهایم و نمیخواهیم روح خود را با مصرف بیآبرو کنیم. شعله روحانی که برای بازیابی آن در دوران بهبودی سخت تلاش کردهایم، آنقدر باارزش است که به خاموش کردن آن از طریق نشئه شدن هرگز نمیارزد.   

v

فقط برای امروز:  سپاسگزارم از اینکه روح من قوی و سرزنده است. امروز، از طریق پاک ماندن برای این روح ارزش قائل میشوم.

1مرداد

 دست کشیدن از اراده شخصی1                                  مرداد

«میخواهیم واصرار داریم اوضاع همیشه باب میل ما پیش رود. باید از تجربیات گذشته خود بدانیم که روش ما برای انجام کارها مؤثر نبود.»

کتاب پایه

v

همه ما عقاید، برنامهها و اهدافی برای زندگی خود داریم. چیزی در برنامه NA وجود ندارد که بگوید نباید برای خود فکر کنیم، ابتکار عمل داشته باشیم و برنامههای مسئولانهای را به اجرا درآوریم. وقتی زندگی ما با اراده شخصی هدایت میشود، با مشکل روبرو میشویم.

وقتی خودسرانه زندگی میکنیم، از فکر کردن برای خود فراتر میرویم—فقط به خود فکر میکنیم. فراموش میکنیم که ما فقط بخشی از دنیا هستیم و هر چه در توان داریم از نیرویی برتر نشأت گرفته است. شاید حتی فراتر رویم و تصور کنیم سایر افراد صرفاً برای انجام دستورات ما وجود دارند. به سرعت با همه کس و همه چیز اطراف خود دچار اختلاف میشویم.

در این لحظه، دو راه داریم. میتوانیم به بردگی خود نسبت به اراده شخصی ادامه دهیم، درخواستهای نامعقولی داشته باشیم و چون اوضاع به کام ما پیش نمیرود، ناامید شویم. یا میتوانیم تسلیم شویم، استراحت کنیم، آگاهی از اراده خداوند و قدرت اجرای آن را جستجو کنیم و با دنیا از سر صلح درآییم. تفکر، ابتکار عمل، برنامهریزی مسئولانه—این کارها تا وقتی در جهت تأمین اراده خداوند و نه فقط اراده ما هستند، هیچ عیبی ندارند.  

v

فقط برای امروز:  برای انجام اراده خداوند برنامهریزی میکنم، نه اراده خود. اگر با همه چیزهای اطراف دچار اختلاف شوم، از اراده شخصی خود دست میکشم.

2مرداد

 2 مرداد                                       نقابها باید کنار روند

«...احترام به نفس پایین را با مخفی شدن در پشت چهرههای دروغینی که انتظار داشتیم مردم را فریب دهد، پنهان کردیم. نقابها باید کنار روند.»

کتاب پایه

v

حساسیت بیش از حد، ناامنی و بیهویتی اغلب با اعتیاد فعال مرتبط هستند. بسیاری از ما این ویژگیها را با خود به بهبودی میآوریم؛ ترس ما از بیکفایتی، طرد شدن و نداشتن جهت، یکشبه ناپدید نمیشود. بسیاری از ما چهرهها یا شخصیتهای دروغینی داریم که یا برای محافظت از خود و یا برای خشنودی دیگران ساختهایم. برخی از ما از نقاب استفاده میکنیم، زیرا مطمئن نیستیم که واقعاً چه کسی هستیم. گاهی فکر میکنیم چهرههایی که برای محافظت از خود ساختهایم، ممکن است در بهبودی نیز از ما محافظت کنند.

از چهرههای دروغین برای مخفی کردن شخصیت واقعی خود و پنهان کردن احترام به نفس پایین خود استفاده میکنیم. این نقابها ما را از دیگران و همچنین از ضمیر واقعی خود مخفی میکنند. با زندگی دروغین نشان میدهیم نمیتوانیم با حقایق مربوط به خود زندگی کنیم. هر چه بیشتر ضمیر واقعی خود را پنهان میکنیم، به احترام به نفس خود آسیب بیشتری میرسانیم.

یکی از معجزات بهبودی پذیرفتن خود با وجود همه ویژگیهای مثبت و منفی است. احترام به نفس با این پذیرش شروع میشود. علیرغم ترس از آسیبپذیری، باید برای رهایی از چهرههای مبدل تمایل داشته باشیم. باید از نقابها رها شویم و برای اعتماد به خود آزاد باشیم.

v

فقط برای امروز:  از نقابهای خود رهایی مییابم و امکان رشد احترام به نفس خود را فراهم میکنم.

3مرداد

 "شکست" قدم دوازدهم؟ 3                                      مرداد

«با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم. »

قدم دوازدهم

v

چیزی مانند "شکست" قدم دوازدهم وجود ندارد. حتی اگر کسی که به او پیام رسانده‌ایم، پاک نشود، دو هدف را به انجام رساندهایم. بذر بهبودی را در ذهن معتادی که با او تجربه، نیرو و امید خود را به مشارکت گذاشتهایم، کاشتهایم. خود ما روز دیگری را در پاکی به سر بردهایم. یک معتاد در حال بهبودی به ندرت تماس قدم دوازدهم را با چیزی غیر از سپاسگزاری عمیق ترک میکند.

گاهی اوقات قدم دوازدهم را بدون فهم آن انجام میدهیم. اگر همکاران یا سایر آشنایان ما از پیشینه ما قدری اطلاع داشته باشند و مشاهده کنند که امروز به چه افرادی تبدیل شدهایم، در صورتی که دوست یا عزیزی داشته باشند که به کمک ما نیاز دارد میدانند کجا بروند. ما اغلب بهترین جاذبه‌ای هستیم که NA ارائه می‌دهد!  

برای بسیاری از معتادان، قدم دوازدهم سنگ زیر بنای بهبودی است. واقعاً معتقدیم «فقط با مشارکت کردن آنچه که داریم می‌توانیم آن را حفظ کنیم." پارادوکس موجود در قدم دوازدهم معلوم است، چرا که ما از طریق بخشش، دریافت میکنیم.

 

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم که الگوی زندهای از قدم دوازدهم هستم. وقتی سعی در رساندن پیام به معتادی دیگر میکنم، "شکست" نخواهم خورد.  

4مرداد

 4 مرداد                                        تسلیم بیقید و شرط

«کمک برای ما معتادان تنها وقتی شروع میشود که قادر به پذیرفتن شکست کامل باشیم. این کار ممکن است هراسآور باشد، اما اساسی است که زندگی خود را برآن ساختهایم.»

کتاب پایه

v

اکثر ما هر کاری که فکرش را میکردیم، امتحان کردهایم و حداکثر توان خود را به کار گرفتهایم تا خلأ روحانی درون خود را پر کنیم. هیچ چیز—نه مواد، نه کنترل و مدیریت، نه ارضای جنسی، پول، مال یا پرستیژ—این خلأ را پر نکرده است. ما عاجز هستیم؛ زندگی ما حداقل از جانب خود ما غیر قابل اداره است. انکار ما این حقیقت را تغییر نمیدهد.  

بنابراین تسلیم میشویم؛ از نیرویی برتر میخواهیم از اراده و زندگی ما مراقبت کند. گاهی اوقات در هنگام تسلیم نمیدانیم نیرویی برتر از ما وجود دارد که میتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. گاهی اوقات مطمئن نیستیم خداوندی که درک میکنیم از زندگی غیر قابل اداره ما مراقبت میکند. با این حال، تردید ما واقعیت را تغییرنمیدهد: ما عاجز هستیم. زندگی ما غیر قابل اداره است. باید تسلیم شویم. تنها از طریق این کار میتوانیم خود را به قدر کافی پذیرای از میان رفتن عقاید کهنه و خرابی گذشته و ورود نیرویی برتر در زندگی خود کنیم. 

v

فقط برای امروز:  بیقید و شرط تسلیم میشوم. میتوانم این تسلیم را به هر اندازه که میخواهم برای خود آسان یا دشوار کنم. در هر حال، این کار را انجام میدهم.

5مرداد

 ما بهبود پیدا میکنیم                                     5 مرداد

«پس از آمدن به NA ، خود را در میان گروه بسیار ویژهای از افراد یافتیم که مانند ما درد کشیدهاند و بهبودی پیدا کردهاند. از طریق تجربیات آنها که به رایگان با در میان گذاشته شد،

 برای خود امید یافتیم. اگر برنامه برای آنها مؤثر بوده، برای ما نیز مؤثر است.»

کتاب پایه

v

تازهوارد مضطرب و آشفته به اولین جلسه خود قدم میگذارد. افراد گروه رفت و آمد میکنند. اسباب پذیرایی و نشریات آماده شده است. پس از اینکه همه در جای خود مستقر شدند، جلسه شروع میشود. تازهوارد پس از نگاهی بهتزده به جمع عجیب حاضران در جلسه از خود میپرسد: «چرا باید در زندگی خود به این افراد اطمینان کنم؟ از این گذشته، آنها نیز مانند من گروهی معتاد هستند.» 

گرچه شاید درست باشد که وقتی به اینجا آمدیم اعضای زیادی بودند که نفع زیادی برای ما نداشتند، اما تازهوارد به زودی میفهمد که شیوه زندگی امروز ما ارزشمند است. جلسات ما پر از معتادانی است که زندگیشان به کلی عوض شده است. ما با وجود همه مشکلات، در حال بهبودی هستیم. تازهوارد میتواند با جایی که قبلاً بودهایم ارتباط برقرار کند و به جایی که اکنون هستیم امیدوار شود. امروز، هر یک از ما فرصت بهبودی را در اختیار داریم.  

بله، میتوانیم زندگی خود را به نیروی برتر خود و معتادان گمنام بسپاریم. تا وقتی برنامه را انجام میدهیم، پاداش ما قطعی است: رهایی از اعتیاد فعال و شیوه بهتری برای زندگی.

v

فقط برای امروز:  بهبودی که در معتادان گمنام پیدا کردهام چیز مطمئنی است. از طریق استوار کردن زندگی خود برآن، میدانم رشد خواهم کرد. 

6مرداد

 6 مرداد                                            اسرار و صمیمیت

«میترسیدیم اگر خود را همان طور که هستیم نشان دهیم، مطمئناً طرد شویم.»

کتاب پایه

v

برقراری روابط بدون وجود موانع، روابطی که در آن با احساسات خود راحت باشیم، چیزی است که مورد پسند بسیاری از ماست. در عین حال، برقراری  این صمیمیت از تقریباً تمام موقعیتهای زندگی ترس بیشتری را در ما ایجاد میکند.

اگر چیزهایی را که موجب ترس ما میشود، بررسی کنیم، معمولاً به تلاش خود برای پنهان کردن یکی از جنبههای شخصیت خود که از آن خجالت میکشیم، پی میبریم، جنبهای که حتی آن را به خود نیز نقبولاندهایم. نمیخواهیم دیگران از ناامنیها، رنج یا احتیاج ما مطلع شوند. بنابراین،  از بر ملا کردن آنها صرفاً خودداری میکنیم. شاید تصور کنیم اگر کسی از نواقص ما خبر نداشته باشد، این نواقص دیگر وجود نخواهند داشت.   

اینجاست که روابط ما قطع میشود. هر کسی که وارد زندگی ما میشود، از نقطه‌ای که اسرار ما شروع می‌شود، فراتر نخواهد رفت. برای حفظ صمیمیت در یک رابطه، ضروری است نواقص خود را اذعان کنیم و آنها را بپذیریم. وقتی این کار را انجام میدهیم، مخفیگاه انکار که برای پنهان نگاه داشتن این مسائل ساخته شده، نابود میشود و ما قادر به برقراری روابط با دیگران خواهیم شد.

v

فقط برای امروز:  برای به مشارکت گذاشتن ضمیر درونی خود فرصتهایی دارم. از این فرصتها بهره میگیرم. به کسانی که دوست دارم نزدیکتر میشوم.

7مرداد

 توقعات                          7                           مرداد

«وقتی متوجه نیاز خود به بخشوده شدن میشویم، به بخشندگی بیشتر تمایل پیدا میکنیم.»

کتاب پایه

v

رفتار ما نسبت به دیگران در زندگی، انعکاسی از رفتار ما نسبت به خود است. وقتی خواهان کمال خود هستیم، آن را از اطرافیان خود نیز میخواهیم. وقتی برای اصلاح و تغییر زندگی خود در بهبودی تلاش میکنیم، شاید از دیگران نیز انتظار داشته باشیم مانند ما سخت تلاش کنند و با همان سرعتی که ما بهبود پیدا میکنیم، آنها نیز بهبود یابند. همان طور که ما اغلب از اشتباهات خود نمیگذریم، شاید وقتی دوستان و اعضای خانواده توقعات ما را برآورده نمیکنند، از آنها فاصله بگیریم.

کارکرد قدمها به ما در فهم محدودیتها و انسانیت خود کمک میکند. به شکستهای خود به عنوان اشتباهات انسانی مینگریم. متوجه میشویم هرگز کامل نخواهیم بود و در مواقعی خود و دیگران را ناامید خواهیم کرد. انتظار دستیابی به بخشش را داریم.

وقتی یاد میگیریم خود را با مهربانی بپذیریم، میتوانیم به دیگران نیز با همین قلب پذیرا و صبور نگاه کنیم. این افراد نیز انسان هستند، سعی میکنند حداکثر توان خود را به کار گیرند و گاهی اوقات به قدر کافی موفق نمیشوند.

v

فقط برای امروز:  با صبر و بخششی که برای خود جستجو میکنم، با دیگران رفتار میکنم.

8مرداد

 8 مرداد                                      ترازنامه مستمر

«تداوم تهیه ترازنامه شخصی بدین معناست که ما به بررسی خود، اعمال، نگرشها و روابط خود به طور مستمر عادت میکنیم.»

کتاب پایه

v

تهیه ترازنامه مستمر عاملی مهم در الگوی جدید زندگی ماست. در دوران اعتیاد، تا کمترین حد ممکن خود را بررسی میکردیم. از شیوه زندگی خود راضی نبودیم، اما احساس نمیکردیم قادر به تغییر شیوه زندگی خود باشیم. احساس میکردیم بررسی خود، عمل دردناک و بیهودهای است.

امروز، همه این احساسات تغییر کرده است. در حالی که در برابر اعتیاد خود عاجز بودیم، نیرویی برتر از خود را پیدا کردهایم که در قطع مصرف به ما کمک کرده است. در حالی که زمانی در پیچ و خم زندگی احساس سردرگمی میکردیم، با کمک گرفتن از تجربه معتادان در حال بهبودی انجمن خود و از طریق برقراری رابطه رو به رشد خود با نیروی برتر، راهنمایی کسب کردهایم. نباید احساس کنیم که هنوز در دام الگوهای مخرب گذشته خود هستیم. اگر بخواهیم میتوانیم زندگی خود را تغییر دهیم.

با تعیین الگوی مستمربرای تهیه ترازنامه، به خود این فرصت را میدهیم هر چیزی را که در زندگیمان مؤثر نیست، تغییر دهیم. اگر انجام کاری را شروع کردهایم که مشکل ایجاد میکند، میتوانیم رفتار خود را قبل از اینکه کاملاً از کنترل خارج شود، تغییر دهیم. اگر کاری انجام میدهیم که از وقوع مشکل جلوگیری میکند، میتوانیم از آن هم یادداشت برداریم و خود را به انجام کاری که مؤثر است، تشویق کنیم.

v

فقط برای امروز:  قول میدهم در الگوی جدید زندگی خود، تهیه ترازنامهای مستمر را در نظر بگیرم.

9مرداد

 رهایی از اعتیاد فعال       9                مرداد

«معتادان گمنام فقط یک وعده میدهد و آن رهایی از اعتیاد است، راه حلی که مدتهای مدید از ما گریزان بود.»

کتاب پایه

v

NA جز رهایی از اعتیاد چیز دیگری وعده نمیدهد. درست است که برخی از اعضای ما در بهبودی با موفقیت مالی روبرو میشوند. خانههای زیبا خریداری میکنند، سوار اتومبیلهای جدید میشوند، لباسهای قشنگ میپوشند و خانوادههای نیکو تشکیل میدهند. اما این نشانههای ظاهری موفقیت به همه اعضای ما اختصاص ندارد. تعداد بسیار زیادی از ما هرگز به موفقیت مالی دست نمییابیم. این مسئله لزوماً نشاندهنده کیفیت بهبودی ما نیست.

وقتی وسوسه میشویم خود را با این اعضای ظاهراً ثروتمندتر مقایسه کنیم، خوب است علت آمدن خود به اتاقهای معتادان گمنام را به یاد آوریم. بدین دلیل آمدیم که زندگی ما از هم پاشیده بود. از لحاظ عاطفی، جسمی و روحانی شکست خورده بودیم. کتاب پایه به ما یادآور میشود که «در هنگام نومیدی در معتادان گمنام از یکدیگر کمک خواستیم.»  به این خاطر آمدیم که شکستخورده بودیم.

برای معتادان حتی یک روز پاکی هم معجزه است. وقتی به یاد میآوریم چرا به معتادان گمنام آمدیم و با چه شرایطی به اینجا رسیدیم، متوجه میشویم ثروت مادی در مقایسه با ثروت روحانی که در بهبودی به دست آوردهایم، رنگ میبازد.

v

فقط برای امروز:  به من هدیهای روحانی داده شده که برتر از ثروت مادی است: بهبودی. از خداوندی که درک میکنم به خاطر رهایی از اعتیاد فعال تشکر میکنم.

10مرداد

 10 مرداد                                    رهایی از احساس گناه

«اعتیاد ما را اسیر خود کرد. ما زندانی ذهن خود بودیم و با احساس گناه خود محکوم شده بودیم.»

کتاب پایه

v

احساس گناه یکی از موانع مشکلآفرین در بهبودی است که به طور معمول با آن مواجه میشویم. یکی از انواع شناختهشدهتر احساس گناه، خودبیزاری است که وقتی سعی در بخشش خود میکنیم اما احساس بخشودگی نمیکنیم، حاصل میشود.

چگونه میتوانیم خود را ببخشیم تا این بخشش را احساس کنیم؟ ابتدا به خاطر میسپاریم گناه و شکست حلقههای زنجیری جدانشدنی نیستند. صحبت صادقانه با راهنما و سایر معتادان بر این مسئله صحه میگذارد. نتیجه این صحبت در اکثر مواقع، آگاهی خردمندانهتر از نقشی است که خود ما در امور زندگی خود ایفا کردهایم. گاهی اوقات متوجه میشویم انتظارات ما بسیار بالا بوده است. به جای انگشت گذاشتن بر مشکلات، تمایل خود به پیدا کردن راه حل را افزایش میدهیم.

جایی در طول مسیر به اینکه واقعاً چه کسی هستیم، پی میبریم. معمولاً متوجه میشویم نه موجودات مطلقاً کاملی هستیم و نه موجودات کاملاً ناقصی که تصور میکردیم. لازم نیست بر اساس توهمات خود یا بر خلاف آنها زندگی کنیم؛ تنها باید در واقعیت زندگی کنیم.

v

فقط برای امروز:  از نقاط قوت خود سپاسگزارم و نقاط ضعف خود را میپذیرم. از طریق تمایل و فروتنی، برای پیشرفت در بهبودی و رهایی از احساس گناه آزادی عمل پیدا کردهام.

11مرداد

 11مرداد                             تمرین صداقت

«وقتی احساس میکنیم در دام افتادهایم یا تحت فشار قرار گرفتهایم، صداقت داشتن قدرت روحانی و عاطفی زیادی را میطلبد.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما سعی میکنیم با دروغگویی از موقعیتی دشوار خلاص شویم اما بعداً مجبور به تحقیر خود و گفتن حقیقت شویم. برخی از ما حتی وقتی میتوانیم به راحتی حقیقت را بگوییم، ماجراهای خود را طبق عادت تحریف میکنیم. هر بار سعی میکنیم از داشتن صداقت دوری کنیم، بر عکس نتیجه میگیریم. صداقت ممکن است دشوار باشد، اما دردسری که در صورت عدم صداقت باید تحمل کنیم، معمولاً خیلی بدتر از دشواری گفتن حقیقت است.    

صداقت یکی از اصول اساسی بهبودی است. این اصل را درست از ابتدای بهبودی یعنی وقتی سرانجام عجز و غیر قابل اداره بودن خود را اقرار میکنیم، اجرا مینماییم. هر بار که با انتخاب زندگی در خیال یا زندگی بر اساس زندگی آن طور که هست، روبرو میشویم، اجرای اصل صداقت را در پیش میگیریم. آموختن صداقت همواره آسان نیست، خصوصاً پس از پنهانکاری و خودفریبی ما در دوران اعتیاد. شاید وقتی صداقت نویافته خود را آزمایش میکنیم، صدای ما بلرزد. اما پس از مدتی صدای حقیقتی که از دهان خود ما خارج میشود، هر تردیدی را برطرف میکند: صداقت احساس خوبی دارد! زندگی بر اساس حقیقت آسانتر از زندگی بر اساس دروغ است.  

v

فقط برای امروز:  از زندگی با وجود تمام فشارها و سختیهای آن صادقانه استقبال میکنم. صداقت را تمرین میکنم، حتی اگر انجام آن ناراحتکننده باشد. صداقت به تلاشهای من برای پاک زندگی کردن و بهبودی کمک میکند.

12مرداد

 اعتماد به افراد12                                        مرداد

«بسیاری از ما اگر نمیتوانستیم به گروه و اعضای NA  اعتماد کنیم، جای دیگری برای رفتن نداشتیم.»

کتاب پایه

v

اعتماد به افراد یک ریسک است. انسانها به فراموشکاری، غیر قابل اطمینان بودن و ناقص بودن مشهور هستند. اکثر ما از محیطهایی میآییم که خیانت و بیتفاوتی در میان دوستان شایع بوده است. حتی قابل اطمینانترین دوستان ما خیلی هم قابل اطمینان نبودند. وقتی به درهای NA میرسیم، اکثر ما  تجربیات زیادی داریم که بر اعتقاد ما مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن افراد صحه میگذارد. با این حال، بهبودی ما اقتضا میکند که به افراد اعتماد کنیم. با این معما روبرو میشویم: با وجودی که افراد همیشه قابل اعتماد نیستند، باید به آنها اعتماد کنیم. با توجه به تجربیات گذشته خود چگونه این کار را انجام دهیم؟

اولاً، به خود یادآور میشویم که قوانین اعتیاد فعال در بهبودی کاربردی ندارند. اکثر اعضای انجمن ما حداکثر تلاش خود را میکنند تا بر اساس اصول روحانی که در برنامه یاد میگیریم، زندگی کنند. ثانیاً، به خود یادآور میشویم که ما نیز 100 درصد قابل اطمینان نیستیم. ثالثاً، و مهمتر از همه، متوجه میشویم که باید به اعضای انجمن NA اعتماد کنیم. زندگی ما در مخاطره است و تنها راه پاک ماندن، اعتماد به این افراد خیرخواه است که مسلماً کامل نیستند.

v

فقط برای امروز:  به اعضای انجمن خود اعتماد میکنم. اگرچه آنها بیشک کامل نیستند، اما بهترین امید من هستند.

13مرداد

 13 مرداد                          چه وقتی یک راز دیگر راز نیست؟

«معتادان تمایل به پنهان کردن اسرار زندگی خود دارند.... رهایی از همه اسرار و مشارکت کردن بار سنگین گذشته، آرامش بزرگی است.»

کتاب پایه

v

شنیدهایم که میگویند «ما به اندازه اسرار خود بیمارهستیم.» چه چیزی را به عنوان راز مخفی نگاه میداریم و چرا؟

چیزهایی را به عنوان راز نگه میداریم که موجب شرمندگی ما میشوند. این چیزها را مخفی میکنیم، چون نمیخواهیم آنها را تسلیم کنیم. با این حال، اگر باعث شرمندگی ما میشوند، آیا در صورت رهایی از آنها با خود راحتتر زندگی نمیکنیم؟

برخی از ما چیزهایی را مخفی میکنیم که به دلیلی موجب شرمندگی ما میشوند. این طور نیست که نخواهیم از آنها رهایی یابیم؛ صرفاً نمیخواهیم باور کنیم میتوانیم از آنها رهایی یابیم. آنها مدتهای مدیدی ما را آزار دادهاند و آنقدر به دفعات سعی کردهایم خود را از شر آنها خلاص کنیم که از انتظار رهایی از آنها دست برداشتهایم. با این حال هنوز موجب شرمندگی ما میشوند و ما هنوز آنها را مخفی نگاه میداریم.  

باید به خاطر بسپاریم چه کسی هستیم: معتاد در حال بهبودی. ما که مدتهای مدیدی سعی در مخفی نگاه داشتن مصرف مواد خود داشتهایم، از وسوسه و اجبار به مصرف رهایی یافتهایم. گرچه بسیاری از ما درست تا انتهای مصرف از آن لذت میبردیم، در هر حال، بهبودی را جستجو کردیم. صرفاً قادر به تحمل صدمات ناشی از مصرف نبودیم. وقتی عجز خود را پذیرفتیم و از دیگران کمک خواستیم، بار سنگین اسرار از دوش ما برداشته شد.

همین اصل درباره همه اسراری که ما را آزار میدهد، صادق است. بله، ما به اندازه اسرار خود بیمار هستیم. تنها وقتی اسرار ما آشکار میشود، میتوانیم از چیزهایی که موجب شرمندگی ما میشوند، رهایی یابیم.

v

فقط برای امروز: رازهای من تنها تا زمانی که به عنوان راز باقی میمانند، باعث شدت بیماری من میشوند. امروز، با راهنمایم درباره رازهایم صحبت میکنم.

14مرداد

 شکل افکار ما14                                      مرداد

«از طریق شکل دادن افکار خود با آرمانهای روحانی، برای تبدیل شدن به فرد دلخواه خود آزادی پیدا میکنیم.»

کتاب پایه

v

اعتیاد افکار ما را به روش خاص خود شکل داد. وقتی بیماری ما کاملاً بر زندگی ما غلبه کرد، شکل افکار ما-هر شکلی که ممکن است زمانی بوده باشد-معیوب میشود. خود مشغولی و وسوسه برای مصرف مواد، روحیه، اعمال و شکل زندگی ما را نیز تحت تأثیر قرار داد.   

هر یک از آرمانهای روحانی برنامه ما، یکی از نواقص فکری ما را که در دوران اعتیاد فعال به وجود آمده، برطرف میکند. تأثیر انکار از طریق اقرار، پنهانکاری از طریق صداقت، انزوا از طریق دوستی و نومیدی از طریق ایمان به نیرویی برتر و مهربان خنثی میشود. آرمانهای روحانی که در دوران بهبودی پیدا میکنیم، شکل افکار و زندگی ما را به وضعیت طبیعی خود باز میگرداند. 

این "وضعیت طبیعی" چیست؟ وضعیتی است که به درستی برای خود جستجو میکنیم، انعکاسی از عالیترین رؤیاهای ما. از کجا متوجه این موضوع میشویم؟ از آنجایی که افکار ما در دوران بهبودی از طریق آرمانهایی روحانی شکل گرفته است که آنها را از طریق برقراری رابطه با خداوندی که در NA شناختهایم، به دست آوردهایم.

اعتیاد دیگر افکار ما را شکل نمیدهد. امروز، زندگی ما از طریق بهبودی و نیروی برتر تحت تأثیر قرار گرفته است.

v

فقط برای امروز:  به آرمانهای روحانی اجازه میدهم افکار مرا شکل دهند. در این طرح، شکل نیروی برتر خود را پیدا میکنم.

15مرداد

 شادی درون                                              15 مرداد

«از آغاز بهبودی خود، دریافتهایم که شادی نه  از چیزهای مادی، بلکه از درون خود ما نشأت میگیرد.»

کتاب پایه

v

برخی از ما در حالی که در اثر بیماری خود تضعیف شده بودیم، به معتادان گمنام آمدیم. هر چیزی که داشتیم به خاطر اعتیاد از دست رفته بود. وقتی پاک شدیم، همه انرژی خود را صرف بازیابی داراییهای مادی خود کردیم، در حالی که از زندگی خود حتی بیشتر از گذشته احساس نارضایتی داشتیم.

سایر اعضاء سعی کردهاند از طریق چیزهای مادی به درد عاطفی خود تسکین دهند. کسی قرار ملاقات ما را رد کرده است؟ پس چیزی بخرم. سگ من مرده است؟ پس به پاساژ بروم. مسئله این است که رضایت عاطفی را حتی با پرداخت اقساطی آسان هم نمیتوان خرید.  

چیزهای مادی اساساً هیچ عیبی ندارند. آنها میتوانند زندگی ما را راحتتر یا مجللتر کنند، اما چاره درد ما نیستند. پس شادی واقعی را کجا میتوان یافت؟ واضح است؛ جواب در خود ماست.

چه وقتی به شادی دست یافتهایم؟ وقتی بدون چشمداشت خدمت خود را به دیگران عرضه کنیم. صمیمیت واقعی را در مصاحبت با دیگران یافتهایم—نه تنها در NA بلکه در خانواده، روابط و جوامع خود. مطمئنترین منبع رضایت را در ارتباط آگاهانه با خداوند خود یافتهایم. آرامش درونی، احساس مطمئن هدفمندی و امنیت عاطفی از چیزهای مادی نشأت نمیگیرد، بلکه از درون ما حاصل میشود.    

v

فقط برای امروز:  شادی واقعی را نمیتوان خرید. شادی خود را در خدمت، دوستی و نیروی برتر خود جستجو میکنم—درون خود را جستجو میکنم. 

16مرداد

 فهرست شکرگزاری16                                    مرداد

«بر هر چه باب میل ما پیش نمیرود، تمرکز میکنیم و همه زیباییهای زندگی خود را نادیده میگیریم.»

کتاب پایه

v

وقتی همه چیز بیدردسر پیش میرود، شکرگزاری آسان است. اگر اضافه حقوق بگیریم، سپاسگزارهستیم. اگر ازدواج کنیم، شکرگزارهستیم. اگر فردی ما را با هدیهای زیبا یا عشقی غیرمنتظره غافلگیر کند، قدردان هستیم. اما اگر اخراج شویم، طلاق بگیریم یا ناامید شویم، شکرگزاری از پنجره به بیرون پر میکشد. حتی اگر موارد شگفتانگیز دیگری هم در زندگی باشد، باز هم مشغول کارهایی میشویم که اشتباه است.    

اینجاست که میتوانیم از فهرست شکرگزاری استفاده کنیم. با یک قلم و کاغذ مینشینیم و فهرست افرادی که باید از آنها سپاسگزاری کنیم، تهیه میکنیم. همه ما افرادی را میشناسیم که در آشوبهای زندگی از ما پشتیبانی کردهاند. ویژگیهای روحانی مثبتی را که به دست آوردهایم، فهرست میکنیم، چراکه میدانیم بدون آنها هرگز قادر نبودیم از شرایط کنونی خود سربلند بیرون بیاییم. در پایان، بهبودی خود را نیز در فهرست مینویسیم. همه چیزهایی را که باید برای آنها شکرگزار باشیم، در فهرست میآوریم.   

مطمئناً متوجه میشویم به راستی صدها چیز در زندگی ما وجود دارد که سپاسگزاری ما را برمیانگیزد. حتی کسانی در بین ما که از بیماری رنج میبریم یا همه ثروت مادی خود را از دست دادهایم، به نعمتهایی روحانی دست مییابیم که میتوانیم برای آنها شکرگزار باشیم. بیداری روح باارزشمندترین نعمتی است که یک معتاد میتواند دریافت کند.   

v

فقط برای امروز:  فهرستی از چیزهای مادی و روحانی که باید شکرگزارشان باشم، تهیه میکنم.

17مرداد

 17 مرداد                                           بهبودی مسئولانه

«...مسئولیت مشکلات خود را میپذیریم و مشاهده میکنیم که در قبال راهحلهای خود نیز به همین اندازه مسئول هستیم.»

کتاب پایه

v

برخی از ما که کاملاً عادت کردهایم مسئولیتهای شخصی خود را بر دوش دیگران بیندازیم، شاید در بهبودی نیز چنین رفتاری داشته باشیم. به سرعت متوجه میشویم این کار مؤثر نیست. 

به عنوان مثال، تغییر در زندگی خود را در نظر میگیریم. بنابراین، با راهنمای خود تماس میگیریم و از او میپرسیم چه کاری باید انجام دهیم. در سایه درخواست راهنمایی، در واقع از راهنما میخواهیم مسئولیت تصمیمگیری درباره زندگی ما را بر عهده بگیرد. یا شاید نسبت به فردی در یک جلسه گستاخی کردهایم. بنابراین، از بهترین دوست این فرد درخواست میکنیم به جای ما عذرخواهی کند. چه بسا چند بار در ماه آخر به یکی از دوستان خود تحمیل کرده باشیم به تعهد خدمت ما عمل کند. آیا ممکن است به جای اینکه ترازنامه شخصی خود را تهیه کنیم، از دوستی خواسته باشیم رفتار ما را تجزیه تحلیل کند و کمبودهای ما را شناسایی کند.

بهبودی چیزی است که برای دستیابی به آن باید تلاش کرد. قرار نیست بهبودی در ظرفی نقرهای به ما تقدیم شود و نمیتوانیم از دوستان یا راهنمای خود نیز انتظار داشته باشیم در قبال کاری که خود ما باید انجام دهیم، مسئول باشند. از طریق تصمیمگیری برای خود، انجام خدمات خود و کارکرد قدمهای خود بهبود پیدا میکنیم. با انجام این کارها برای خود، پاداشهای حاصل از آن را دریافت میکنیم.

v

فقط برای امروز:  مسئولیت زندگی و بهبودی خود را میپذیرم.

18مرداد

 18 مرداد                                                نیروی عشق

«به تدریج میفهمیم عشق خداوند در همه اوقات حاضر و فقط منتظر پذیرفتن ما بوده است.»

کتاب پایه

v

عشق خداوند نیروی دگرگونکنندهای است که بهبودی ما را هدایت میکند. با وجود این عشق، از چرخه نومیدکننده و یأسآور مصرف، خودبیزاری و مصرف بیشتر رهایی پیدا میکنیم. با وجود این عشق، در زندگی خود که زمانی بیهدف بوده، به احساس تعقل و هدفمندی دست پیدا میکنیم. با وجود این عشق، راهنمایی و قدرت مورد نیاز برای شروع شیوه جدید زندگی به ما اعطاء میشود. با وجود این عشق، به تدریج چیزها را به شکل متفاوتی میبینیم، انگار که با چشمهای جدید نگاه میکنیم.

وقتی زندگی خود را با دیده عشق بررسی میکنیم، کشف تکاندهندهای را تجربه میکنیم: خداوند مهربانی که به تازگی از او شناخت پیدا کردهایم، همواره با ما بوده و همیشه ما را دوست داشته است. زمانهایی را به یاد میآوریم که از نیرویی برتر کمک خواستهایم و این کمک به ما ارزانی شده. حتی زمانهایی را به یاد میآوریم که از نیروی برتر چنین کمکی نخواستهایم، ولی به هر حال این کمک را دریافت کردهایم. متوجه میشویم نیرویی برتر و مهربان در همه اوقات مراقب ما بوده و از زندگی ما تا روزی که توانستیم این عشق را برای خود بپذیریم، محافظت کرده است.

نیروی عشق در همه حال با ما بوده است. امروز، از اینکه به قدر کافی زنده ماندهایم تا از وجود این عشق در دنیا و زندگی خود آگاه شویم، سپاسگزاریم. نیروی بقای این عشق وجود ما را در بر میگیرد، بهبودی ما را هدایت میکند و شیوه زندگی را به ما نشان میدهد.

v

فقط برای امروز:  عشق نیرویی برتر را در زندگی خود میپذیرم. از راهنمایی و قدرت این نیرو در درون خود آگاه هستم. امروز، این عشق را برای خود درخواست میکنم.

19مرداد

 19 مرداد                                      دعا و مراقبه مستمر

«اکثر ما وقتی دچار صدمه میشویم، دعا میکنیم. یاد میگیریم اگر به طور مستمر دعا کنیم، به کرات یا شدیداً دچار آسیب نمیشویم.»

کتاب پایه

v

دعا و مراقبه مستمر در الگوی جدید ما دو عامل مهم هستند. اعتیاد فعال ما فراتر از عادتی بود که با نیروی اراده ترک شود. اعتیاد ما وابستگی منفی و تحلیلبرندهای بود که همه انرژی مثبت را از ما میگرفت. این وابستگی آنقدر شدید بود که از اطمینان ما به نیرویی برتر جلوگیری میکرد.

از همان اوایل بهبودی خود، نیروی برتر نیرویی بوده است که برای ما آزادی به ارمغان آورده است. این نیرو ابتدا حتی وقتی میدانستیم مواد مخدر ما را نابود میکند، ما را از اجبار به ادامه مصرف رهانید. سپس، ما را از جنبههای کاملاً عجینشده بیماری خود رها کرد. نیروی برتر جهت، قدرت و شهامت به ما ارزانی داشت تا ترازنامه شخصی تهیه کنیم؛ شاید برای اولین بار نزد فردی دیگر اقرار کنیم که زندگی ما چگونه بوده است؛ از نواقص مزمن شخصیتی خود که در پس مشکلات ما بوده، رها شویم؛ و سرانجام خطاهایی را که انجام دادهایم جبران نماییم.   

اولین ارتباط ما با نیرویی برتر و اولین رهایی، به زندگی سرشار از آزادی ارتقاء یافته است. این آزادی را با حفظ ارتباط آگاهانه خود با نیروی برتر و بهبود بخشیدن به این ارتباط از طریق دعا و مراقبه مستمر تداوم میبخشیم. 

v

فقط برای امروز:  قول میدهم دعا و مراقبه مستمر را در الگوی جدید زندگی خود مد نظر قرار دهم.

 

20مرداد

 20 مرداد                                    گوش دادن فعال

«از طریق گوش دادن فعال چیزهایی را میشنویم که برای ما مؤثر هستند.»

کتاب پایه

v

اکثر ما با توانایی ضعیفی برای گوش دادن به معتادان گمنام رسیدیم. اما برای استفاده کامل از "ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر"، باید گوش دادن فعال را بیاموزیم.

گوش دادن فعال برای ما به چه معناست؟ در جلسات این امر بدین معناست که وقتی فردی صحبت میکند بر صحبتهای او تمرکز کنیم. تا وقتی جلسه خاتمه پیدا کند، افکار و عقاید شخصی خود را کنار میگذاریم. در این هنگام است که آنچه را شنیدهایم بررسی میکنیم تا تصمیم بگیریم از کدام یک از عقاید استفاده کنیم و کدام یک را بیشتر بررسی کنیم.

میتوانیم از مهارتهای گوش دادن فعال خود در راهنمایی نیز استفاده کنیم. تازهواردها اغلب با ما درباره برخی از "حوادث مهم" زندگی خود صحبت میکنند. در حالی که این حوادث ممکن است از نظر ما مهم نباشند، اما برای تازهواردی که تجربه کمی در زندگی کردن بر اساس زندگی آن طور که هست دارد، مهم است. گوش دادن فعال به ما کمک میکند با احساساتی که این حوادث در زندگی رهجو به وجود میآورد، همدردی کنیم. با این درک، درباره اینکه در مورد چه مسائلی با آنها صحبت کنیم، ایده بهتری داریم.

توانایی برای گوش دادن فعال در انزوای ناشی از اعتیاد، برای ما ناشناخته بود. امروز، این توانایی به ما در شرکت فعال در بهبودی خود کمک میکند. از طریق گوش دادن فعال، هر چیزی را که در NA به ما ارائه شده، دریافت میکنیم و عشق و علاقهای را که نسبت به ما ابراز شده، کاملاً با دیگران در میان میگذاریم.

v

فقط برای امروز:  سعی میکنم شنوندهای فعال باشم. وقتی دیگران صحبت میکنند و وقتی با دیگران صحبت میکنم، گوش دادن فعال را تمرین میکنم.

21مرداد

 21 مرداد                                           کافیست!

«چیزی از درون فریاد میزند: «کافیست، کافیست، دیگر خسته شدهام» و بعد آنها برای برداشتن اولین و اغلب دشوارترین قدم به سوی رویارویی با بیماری خود آماده هستند.»

کتاب پایه

v

آیا واقعاً خسته نشدهایم؟ وقتی برای کارکرد قدم اول در معتادان گمنام آماده میشویم، این سؤال مهم را باید از خود بپرسیم. تفاوتی نمیکند وقتی به NA میرسیم خانوادههای ما از گزند اعتیاد ما در امان باشند، مشاغل ما هنوز به قوت خود باقی باشند و همه ظواهر خارجی کمال را در اختیار داشته باشیم یا خیر. تنها مسئله مهم این است که به پستترین درجه عاطفی و روحانی رسیدهایم و این امر از بازگشت ما به اعتیاد ممانعت میکند. اگر به این مرحله رسیده باشیم، واقعاً حاضریم برای قطع مصرف از هیچ اقدامی فروگذار نکنیم.  

وقتی عجز خود را بررسی میکنیم، از خود چند سؤال ساده میپرسیم. آیا میتوانم مصرف مواد را به هر شکلی کنترل کنم؟ در نتیجه مصرف مواد چه اتفاقاتی برای من رخ داده است که انتظار آنها را نداشتهام؟ زندگی من چگونه غیر قابل اداره شده است؟ آیا قلباً باور دارم که یک معتاد هستم؟ 

اگر پاسخ این پرسشها ما را به سمت درهای معتادان گمنام رهنمون میکند، پس برای برداشتن قدم بعدی به سوی زندگی عاری از اعتیاد فعال آماده هستیم. اگر واقعاً خسته شدهایم، پس تمایل داریم برای دستیابی به بهبودی از هیچ کاری مضایقه نکنیم.

v

فقط برای امروز:  میپذیرم که دیگر خسته شدهام. برای کارکرد قدم اول آماده هستم.

22مرداد

 22 مرداد                                افراد بدقلق

«از طریق ابراز عشق بیشائبه... دوستداشتنیتر میشویم و از طریق مشارکت کردن رشد روحانی، روحانیت بیشتری پیدا میکنیم.»

کتاب پایه

v

اکثر ما در زندگی خود با یک یا دو فرد فوقالعاده بدقلق سر و کار داریم. چگونه با این فرد در دوران بهبودی خود کنار میآییم؟

ابتدا ترازنامه خود را تهیه میکنیم. آیا به این فرد آزار رساندهایم؟ آیا برخی از اعمال یا طرز برخوردهای ما راه را برای نوع رفتاری که آنها نسبت به ما داشتهاند باز کرده است؟ اگر چنین است، باید مسائل را روشن کنیم، بپذیریم که اشتباه کردهایم و از نیروی برتر خود بخواهیم همه نواقصی را که ممکن است از مفید بودن و کارآمد بودن ما جلوگیری کند، برطرف نماید. 

سپس، به عنوان افرادی که در صدد زندگی بر اساس اصول روحانی هستیم، این مسئله را از نقطه نظر فرد دیگر مورد توجه قرار میدهیم. آنها ممکن است با چالشهایی روبرو شوند که ما به آنها توجه نمیکنیم یا چیزی درباره آنها نمیدانیم، چالشهایی که موجب نارضایتی آنها شده است. همان طور که گفته شد، در بهبودی "به جای بخشوده شدن سعی در بخشش میکنیم؛ به جای اینکه دیگران ما را درک کنند، ما سعی میکنیم آنها را درک کنیم."

سرانجام، اگر در توان داریم، راههایی را برای کمک به دیگران در جهت فائق آمدن بر چالشهایشان پیدا میکنیم، بدون اینکه به شأن آنها لطمهای بخورد. برای خشنودی و رشد روحانی آنها و توانایی ابراز عشق بیشائبه به آنها که در دوران بهبودی معنای بسیاری برای ما داشته است، دعا میکنیم.  

نمیتوانیم افراد بدقلق را در زندگی خود تغییر دهیم و نمیتوانیم همه افراد را نیز خشنود کنیم. اما با اجرای اصول روحانی که در NA یاد گرفتهایم، میتوانیم آنها را دوست داشته باشیم.

v

فقط برای امروز:  ای نیروی برتر به من کمک کن به دیگران خدمت کنم، نه اینکه از آنها بخواهم به من خدمت کنند.

23مرداد

 رهایی از محدودیتهای خود     23 مرداد

«نباید از محدودیتهای گذشته راضی باشیم. میتوانیم عقاید قدیمی خود را بررسی کنیم و آنها را دوباره ارزیابی کنیم.»

کتاب پایه

v

اکثر ما با تعداد زیادی از محدودیتهای به خود تحمیل شده در صدد انجام برنامه برمیآییم. این محدودیتها ما را از درک توان بالقوه کامل خود باز میدارند و از تلاشهای ما برای یافتن ارزشهایی که در اعماق وجود ما قرار دارند، جلوگیری میکنند. ما توانایی خود را برای راستی و صداقت نسبت به خود محدود میکنیم، توانایی خود را برای انجام وظیفه در محل کار محدود میکنیم و ریسکهایی را که مایل به انجام آن هستیم، محدود میکنیم—فهرست این محدودیتها بیپایان به نظر میرسد. اگر والدین یا معلمین به ما گفتند که هرگز موفق نمیشویم و ما نیز آنها را باور کردیم، احتمالاً از فرصتهای خود به قدر کافی استفاده نکرده‌ایم. اگر فرآیند اجتماعی شدن به ما آموخت که روی پای خود نایستیم، ما نیز روی پای خود نایستادیم، حتی اگر چیزی از درون، ما را به انجام این کار تحریک میکرد.      

در معتادان گمنام فرآیندی در اختیار ما گذاشته شده که از طریق آن میتوانیم این محدودیتهای نادرست را شناسایی کنیم. از طریق قدم چهارم متوجه خواهیم شد که مایل به پیروی از همه قوانینی که آموختهایم، نیستیم. نباید قربانیان دائمی تجربیات گذشته باشیم. آزادانه میتوانیم عقایدی را که مانع از رشد ما میشوند، کنار بگذاریم. قادر به گسترش مرزهای خود برای احاطه کردن عقاید جدید و تجربیات جدید هستیم. برای خندیدن، گریستن و مهمتر از همه لذت بردن از بهبودی خود آزاد هستیم.

v

فقط برای امروز:  از محدودیتهای به خود تحمیل شده رهایی مییابم و نسبت به عقاید جدید روشنبین هستم.

24مرداد

 در طول زمان، نه یک شبه 24                            مرداد

«دریافتهایم که از لحاظ جسمی، ذهنی یا روحانی یکشبه بهبود پیدا نمیکنیم.»

کتاب پایه

v

آیا تا به حال با این احساس که باید در مسیر بهبودی خود جلوتر از وضعیت فعلی خود باشید، به یک جشن بهبودی مراجعه کردهاید؟ شاید در جلسات به صحبتهای اعضای تازهواردی که مدت زمان پاکی خیلی کمتری دارند، گوش داده و با خود فکر کردهاید: «اما من به سختی میفهمم آنها درباره چه صحبت میکنند!» 

جای تعجب است که ما باید با این فکر در صدد بهبودی برآییم که یک دفعه احساس بسیار خوبی پیدا میکنیم یا دیگر در رویارویی با پیچ و خمهای زندگی مشکلی نخواهیم داشت. انتظار داریم که مشکلات جسمی ما خود به خود رفع شود، طرز فکر ما منطقی شود و زندگی روحانی کاملاً رشد یافتهای یکشبه خود را نشان دهد. فراموش میکنیم که سالها از بدن خود سوء استفاده کردهایم، ذهن خود را بیحس کردهایم و آگاهی خود از نیرویی برتر را سرکوب کردهایم. نمیتوانیم این آسیب را در یک روز برطرف کنیم. اما میتوانیم قدم بعدی را کار کنیم، به جلسه بعدی برویم و به تازهواردی کمک کنیم. به تدریج بهبود و التیام پیدا میکنیم—نه یکشبه، بلکه در طول زمان.  

v

فقط برای امروز:  جسم من کمی التیام پیدا میکند، ذهن من کمی روشنتر میشود و رابطه من با نیروی برتر تقویت میشود.

25مرداد

 25 مرداد                                    بالا یا پایین

«این راه مسیر ما به سوی رشد روحانی است. هر روز تغییر میکنیم... این رشد، نتیجه آرزو کردن نیست، بلکه نتیجه عمل و دعاست.»

کتاب پایه

v

شرایط روحانی ما هرگز ثابت نیست؛ اگر این شرایط رشد نکند، زایل میشود. اگر ساکن بمانیم، رشد روحانی ما سیر صعودی خود را از دست میدهد. رشد ما به تدریج آهسته میشود، سپس متوقف شده و معکوس میشود. مقاومت ما کمتر میشود، تمایل ما برای خدمت به دیگران از بین میرود، روشنبینی خود را از دست میدهیم و کوتهبین میشویم. مدتی طول نمیکشد که درست به سر جای اول خود باز میگردیم: در تضاد با همه افراد و همه چیزهای اطراف خود حتی توانایی تحمل خود را نیز از دست میدهیم.   

تنها راه ما شرکت فعال در برنامه رشد روحانی است. دعا میکنیم و از نیروی برتر از خود آگاهی بالاتری از آگاهی خود را درخواست میکنیم. ذهن خود را باز میکنیم و آن را باز نگاه میداریم، آموزشپذیر میشویم و از آنچه دیگران با ما به مشارکت می‌گذارند، بهره میبریم. برای امتحان عقاید جدید و شیوههای جدید انجام کارها از خود تمایل نشان میدهیم و زندگی را به شیوه کاملاً جدیدی تجربه میکنیم. سرعت و شتاب رشد روحانی ما افزایش مییابد و با نیروی برتری که هر روز شناخت بیشتری از او پیدا میکنیم، هدایت میشود.

رشد روحانی یا به طرف بالاست و یا به طرف پایین و حد وسطی ندارد. ما پی بردهایم بهبودی نه از طریق خیال و آرزو بلکه از طریق دعا و عمل تقویت میشود.

v

فقط برای امروز: تنها چیز ثابت در شرایط روحانی من تغییر است. نمیتوانم به برنامه دیروز اتکا کنم. امروز، از طریق دعا و عمل رشد روحانی جدیدی را جستجو میکنم.

26مرداد

 حقیقت را بگو  26                                       مرداد

«یک علامت بیماری ما انزواست و مشارکت صادقانه ما را برای بهبودی آزاد میسازد.»

کتاب پایه

v

حقیقت ما را با زندگی مرتبط میسازد، در حالی که ترس و انزوا و عدم صداقت ما را از آن جدا میکند. در دوران مصرف، تا جایی که میتوانستیم، حقیقت درباره خود را از مردم دنیا پنهان کردیم. ترس، ما را از پذیرفتن اطرافیان خود باز میداشت و در مواقعی که آسیبپذیر به نظر میرسیدیم، از ما در برابر آنچه دیگران ممکن بود انجام دهند، محافظت میکرد. اما ترس، ما را از ارتباط با مردم دنیا نیز باز داشت. مانند موجودات بیگانه بر روی سیاره خود زندگی میکردیم و همیشه تنها بودیم و هر لحظه تنهاتر میشدیم.   

قدمهای دوازدهگانه و انجمن معتادان در حال بهبودی مکانی را برای افرادی مانند ما مهیا میکند که میتوانیم در هنگام بازگویی حقیقت درباره خود احساس امنیت کنیم. قادر به اقرار صادقانه عجز نومیدکننده و فروتنانه خود در برابر اعتیاد هستیم، زیرا با بسیاری از افرادی که در همین شرایط بودهاند، روبرو میشویم—ما در میان آنها احساس امنیت میکنیم. وقتی به کارکرد قدمها ادامه میدهیم، به گفتن حقایق بیشتری درباره خود ادامه میدهیم. هر چه بیشتر قدمها را انجام میدهیم، احساس میکنیم به طور واقعیتری با دنیای اطراف خود در ارتباط هستیم.

امروز، نباید خود را از واقعیت روابط خود با مردم، مکانها و مسائل زندگی خود پنهان کنیم. این روابط را درست همان طور که هستند، میپذیریم و نقش خود را در این روابط به عهده میگیریم. هر روز وقتی را به پرسیدن این سؤال اختصاص میدهیم: «آیا درباره خود حقیقت را میگویم؟» هر بار که این کار را انجام میدهیم، خود را از انزوایی که مختص اعتیاد بود، دورتر میکنیم و به آزادی که بهبودی میتواند برای ما به ارمغان آورد، نزدیکتر میکنیم. 

v

فقط برای امروز:  حقیقت، ارتباط من با واقعیت است. امروز، وقتی را برای پرسیدن این سؤال اختصاص میدهم: «آیا حقیقت را میگویم؟»

27مرداد

 «تا کی باید بروم؟»    27 مرداد

«راه باقی ماندن به عنوان عضو مفید و کارآمد جامعه، اولویت دادن به بهبودی است.»

کتاب پایه

v

جلسات عالی بودهاند! هر شبی که حضور یافتهایم، با سایر معتادان برای مشارکت تجربه، نیرو و امید دور هم جمع شدهایم. هر روز برای ادامه بهبودی خود آنچه را در جلسات یاد گرفتهایم، استفاده میکنیم.

در این میان، زندگی جریان دارد. کار، خانواده، دوستان، مدرسه، ورزش، سرگرمی، فعالیتهای جمعی، تعهدات مدنی—همگی مستلزم صرف وقت است. مقتضیات زندگی روزانه گاهی اوقات ما را به این پرسش وا میدارد: «تا کی باید به جلسات بروم؟»

بیایید درباره این مسئله فکر کنیم. قبل از آمدن به معتادان گمنام، آیا میتوانستیم به تنهایی پاک بمانیم؟ چه چیزی ما را به این فکر انداخته که اکنون قادر به انجام این کار هستیم؟ بعد باید خود بیماری را در نظر بگیریم—خودمحوری مزمن، وسوسه، الگوهای رفتاری ناشی از اجبار که خود را در بسیاری از زمینههای زندگی نشان میدهند. آیا میتوانیم بدون درمان مؤثر بیماری خود زندگی کنیم و از آن لذت ببریم؟ خیر.

افراد "معمولی" ممکن است مجبور به نگرانی درباره این مسائل نباشند، اما ما افراد "معمولی" نیستیم—ما معتاد هستیم. نمیتوانیم تظاهر کنیم بیماری کشنده و پیشروندهای نداریم، چرا که به این بیماری مبتلا هستیم. بدون داشتن برنامه، شاید به خاطر نگرانی درباره الزامات کار، مدرسه، خانواده یا هر چیز دیگر دوام نیاوریم. جلسات NA پشتیبانی و راهنمایی مورد نیاز برای بهبودی از اعتیاد را به ما ارائه میدهند و به ما این امکان را میدهند تا پربارترین زندگی را داشته باشیم. 

v

فقط برای امروز:  میخواهم زندگی کنم و از آن لذت ببرم. برای انجام این کار، بهبودی خود را در اولویت قرار میدهم.

28مرداد

 اول از همه کارهای مهمتر28                          مرداد

«برای رسیدگی به آشکارترین مسائل تلاش خود را به کار میگیریم و از بقیه آنها صرف نظر میکنیم. کاری که اکنون در اختیار ماست، انجام میدهیم و در حالی که پیشرفت میکنیم، فرصتهای جدید برای ترقی خود را نشان میدهند.»

کتاب پایه

v

گفته شده که بهبودی ساده است—تنها باید همه چیز را تغییر دهیم! ممکن است درخواست نسبتاً بزرگی به نظر رسد، خصوصاً وقتی برای اولین بار وارد معتادان گمنام میشویم. از این گذشته، بسیاری از ما در اولین جلسه خود به این دلیل حاضر نشدیم، که زندگی ما وضعیت عالی داشت. بر عکس، تعداد بسیاری از ما در میان بدترین بحرانهای زندگی خود به NA آمدیم. به بهبودی نیاز داشتیم و آن هم سریع!

بزرگی تغییر مورد نیاز در زندگی ما میتواند فلجکننده باشد. میدانیم نمیتوانیم از همه تغییراتی که باید انجام شود به یکباره مراقبت کنیم. چگونه شروع میکنیم؟ احتمالاً همین الآن شروع کردهایم. اولین و آشکارترین کارهایی را که باید انجام شود، انجام دادهایم: مصرف مواد را قطع کردهایم و رفتن به جلسات را شروع کردهایم.    

بعد چه کاری انجام دهیم؟ تقریباً همان کار را انجام میدهیم، فقط به میزان بیشتر: در شرایطی که هستیم، آنچه را میتوانیم انجام میدهیم. از طریق بلند کردن پاهای خود و برداشتن قدمهایی که درست در پیش روی ماست، مسیر بهبودی را طی میکنیم. تنها وقتی این کار انجام شد، باید نگران کارهای بعدی باشیم. به آرامی ولی با اطمینان متوجه پیشرفت خود در این مسیر میشویم و هر روز به طور نمایانتری به فرد دلخواه خود نزدیکتر میشویم.  

v

فقط برای امروز:  از طریق برداشتن قدمی که درست پیش رویم است، مسیر بهبودی خود را طی میکنم.

29مرداد

 رویارویی با مرگ                                   29 مرداد

«اغلب در دوران بهبودی مجبور به رویارویی با نوعی بحران هستیم، نظیر مرگ یک عزیز...»

کتاب پایه

v

هر زندگی آغاز و پایانی دارد. اما وقتی زندگی فردی که او را خیلی زیاد دوست داریم، به پایان میرسد، پذیرفتن غیبت پایانی و ناگهانی او بسیار دشوار است. اندوه ما ممکن است آنقدر شدید باشد که بترسیم کاملاً ما را از پای درآورد، اما این طور نخواهد شد. غم و غصه ما ممکن است بیش از هر چیز دیگری که میتوانیم به خاطر بیاوریم، به ما لطمه بزند، اما این غصه به پایان میرسد. 

نباید از احساساتی که در اثر مرگ یک عزیز برانگیخته میشود، فرار کنیم. مرگ و اندوه بخشهایی از زندگی بر اساس "زندگی آن طور که هست" است. از طریق آزاد گذاشتن خود برای تجربه این احساسات، در بهبودی و ویژگیهای ذاتی انسانی سهم بسیار بیشتری داریم.  

گاهی اوقات واقعیت مرگ یک فرد دیگر موجب فناپذیری خود ما میشود که بسیار چشمگیرتر است. اولویتهای خود را دوباره ارزیابی میکنیم، قدر عزیزانی را که هنوز با ما هستند، بیشتر میدانیم. زندگی ما و زندگی ما در کنار آنها برای همیشه ادامه نخواهد داشت. میخواهیم از مهمترین چیزها تا زمانی که دوام دارند، بیشترین استفاده را ببریم.

شاید متوجه شویم مرگ فردی که او را دوست داریم، به تقویت رابطه آگاهانه ما با نیروی برتر کمک کند. اگر به یاد داشته باشیم که همواره میتوانیم در زمان گرفتاری به آن منبع قدرت رجوع کنیم، قادر خواهیم بود صرف نظر از اتفاقاتی که در اطراف ما جریان دارد، تمرکز خود را بر این منبع حفظ کنیم.

v

فقط برای امروز: از دست دادن فردی که دوست دارم را میپذیرم و جهت دستیابی به قدرت لازم برای پذیرفتن احساسات خود به نیروی برتر رجوع میکنم. به افرادی که امروز در زندگی من هستند، بیشترین عشق خود را ابراز میکنم. 

30مرداد

 روابط دوستی 30                             مرداد

«روابط دوستی ما عمیق میشود و صمیمیت و علاقهای را تجربه میکنیم که از مشارکت کردن بهبودی و زندگی جدید از سوی معتادان حاصل میشود.»

جزوه خویشتن‌پذیری

v

اکثر ما بدون داشتن دوستان واقعی به معتادان گمنام میآییم. اکثر ما بدون کوچکترین فهم درباره نحوه برقراری روابط دوستی پایدار به اینجا میرسیم. با این حال، در طول زمان یاد میگیریم روابط دوستی مستلزم تلاش است. در مواقعی روابط دوستی چالشبرانگیز است. مانند هر رابطهای، رابطه دوستی فرآیند یادگیری است.   

دوستان ما برای گفتن حقیقت درباره ما به قدر کافی ما را دوست دارند. این گفته قدیمی، «حقیقت شما را آزاد میسازد، اما ابتدا شما را عصبانی میکند»، به خصوص درباره رابطه دوستی واقعیت دارد. این مسئله میتواند روابط دوستی را ناراحتکننده سازد. شاید به جای روبرو شدن با دوستان خود از شرکت در جلسات خاصی اجتناب کنیم. با این حال، متوجه شدهایم که دوستان نگرانی خود را نسبت به ما ابراز میکنند. آنها بهترین را برای ما میخواهند. دوستان ما علیرغم کمبودهایی که داریم، ما را میپذیرند. آنها درک میکنند که ما هنوز به رشد و پیشرفت در کار نیاز داریم.  

وقتی خود ما نمیتوانیم به خود کمکی کنیم، دوستان به ما کمک میکنند. دوستان به ما در کسب دیدگاه ارزشمندی نسبت به حوادث زندگی و بهبودی کمک میکنند. مهم است که روابط دوستی را به طور فعال پرورش دهیم، چراکه میدانیم به تنهایی نمیتوانیم بهبود پیدا کنیم.

v

فقط برای امروز:  به خاطر دوستانی که دارم، سپاسگزارم. نقش فعالی را در روابط دوستی خود به عهده میگیرم.

31مرداد

 کمک                              3۱ مرداد

«وقتی قادر به برقراری ارتباط با دیگران و کمک به آنها هستیم، رشد روحانی خود را تشخیص میدهیم.»

کتاب پایه

v

مؤثر بودن در دنیا و اهدا کردن چیزی خاص، شاید بزرگترین آرزوی قلبی بشر باشد. هر یک از ما صرف نظر از خلق و خوی شخصی خود ویژگی منحصر به فردی را برای ارائه به دیگران در اختیار داریم.

احتمالاً در مواقعی در دوران بهبودی خود با فردی روبرو شدهایم که وقتی هیچ کس دیگر نمیتوانسته به ما کمک کند، به کمک ما آمده است. چه این فرد همان فردی باشد که در جلسه اول ما را به خنده وا داشته یا اینکه راهنمای صمیمی و مهربان ما باشد و یا دوستی فهیم باشد که در مشکلی عاطفی از ما حمایت کرده، در هر حال، این فرد در دنیا مؤثر بوده است.

همه ما از هدیه بهبودی که معتاد در حال بهبودی دیگری با ما در میان گذاشته، برخوردار بودهایم. به این خاطر سپاسگزاریم. وقتی آنچه به ما داده شده را به رایگان با دیگران در میان میگذاریم، سپاسگزاری خود را ابراز میکنیم. پیام فردی ما تنها زمانی به تازهوارد کمک میکند که با او در ارتباط باشیم. 

راههای بسیاری برای کمک به انجمن وجود دارد. هر یک از ما متوجه میشویم که کاری را بهتر از دیگران انجام میدهیم، اما همه فعالیتهای خدماتی به یک اندازه اهمیت دارد. اگر به خدمت تمایل داریم، مطمئناً راه خاصی را برای کمک کردن پیدا میکنیم که برای ما مناسب است.

v

فقط برای امروز:  کمک من مؤثر است. امروز، به دیگران دست یاری میدهم.

1شهریور

 تصمیمگیری                       ۱           شهریور

«قبل از اینکه پاک شویم، اکثر اعمال ما تحت فرمان اجبار بود. امروز، اسیر

 این نوع طرز فکر نیستیم.»

کتاب پایه

v

زندگی مجموعهای از تصمیمات، اعمال و عواقب آنهاست. وقتی مصرف میکردیم، تصمیمات ما معمولاً تحت فرمان بیماری ما بود که منجر به اعمال خودنابودکننده و عواقب دردناک میشد. تصمیمگیری را به عنوان یک بازی تقلبی شناختیم که در آن تا کمترین حد ممکن باید بازی میکردیم.

با این حساب، بسیاری از ما درباره تصمیمگیری در دوران بهبودی مشکلات عدیدهای داریم. به تدریج از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه، در گرفتن تصمیمات سالم تجربه کسب میکنیم، تصمیماتی که منجر به نتایج مثبت میشود. در حالی که زمانی بیماری ما اراده و زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده بود، اکنون از نیروی برتر میخواهیم از ما مراقبت کند. ارزشها و اعمال خود را ارزیابی میکنیم، یافتههای خود را با کسی که به او اعتماد داریم در میان میگذاریم و از خداوند میخواهیم کمبودهای ما را برطرف نماید. در طی کارکرد قدمها از تأثیر بیماری خود رهایی مییابیم و اصول تصمیمگیری را که میتواند در همه امور ما را هدایت کند، یاد میگیریم.      

امروز، تصمیمات و عواقب آنها نباید تحت تأثیر بیماری ما قرار گیرد. ایمان ما، شهامت و راهنمایی لازم برای گرفتن تصمیمات خوب و قدرت لازم برای عمل کردن بر اساس آنها را به ما میدهد. نتیجه این نوع تصمیمگیری یک زندگی است که ارزش زندگی کردن را دارد.

v

فقط برای امروز:  از اصول قدمهای دوازدهگانه برای گرفتن تصمیمات سالم استفاده میکنم. از نیروی برتر خود قدرت لازم برای عمل کردن بر اساس این تصمیمات را میخواهم. 

2شهریور

 2 شهریور                                    جستجوی اراده خداوند

«یاد میگیریم که در دعا کردن برای چیزهای خاص جانب احتیاط را به کار گیریم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال، معمولاً برای آگاهی از اراده خداوند برای خود و قدرت اجرای آن دعا نمیکردیم. بر عکس، در اکثر دعاهای خود از خداوند میخواستیم ما را از وضعیت آشفتهای که برای خود درست کرده بودیم، نجات دهد. به محض درخواست انتظار معجزه داشتیم. این نوع طرز فکر و دعا با انجام قدم یازدهم تفاوت دارد. تنها راه ما برای نجات از مخمصهای که برای خود درست کردهایم، تسلیم شدن به نیرویی برتر از خود ماست. 

در دوران بهبودی پذیرش را یاد میگیریم. در دعاها و مراقبههای خود، از نحوه رویارویی با شرایطی که در راه با آن مواجه میشویم، آگاهی میجوییم. از جنگ دست میکشیم، از عقاید خود درباره اینکه اوضاع چگونه باید باشد، صرف نظر میکنیم. طلب دانش میکنیم و برای استجابت آن گوش میدهیم. جوابها معمولاً به صورت درخشش نور سفیدی که با آواز دهل همراه شود، ظاهر نمیشوند. جوابها معمولاً صرفاً با احساس اطمینان از اینکه زندگی ما جریان دارد و نیرویی برتر ما را در مسیر هدایت میکند، ظاهر میشوند.  

ما یک انتخاب داریم. میتوانیم همه وقت خود را صرف کنیم و برای اینکه اوضاع را باب میل خود کنیم، بجنگیم یا اینکه میتوانیم به اراده خداوند تسلیم شویم. آرامش از طریق پذیرفتن فراز و نشیب زندگی حاصل میشود.

v

فقط برای امروز:  انتظارات خود را تسلیم میکنم، از نیروی برتر خود راهنمایی میخواهم و زندگی را میپذیرم.

3شهریور

 اصلاح زندگی—قدم نهم 3                           شهریور

«از ویرانی گذشته خود رهایی پیدا کردهایم.»

کتاب پایه

v

وقتی قدم نهم را شروع میکنیم، به مرحله هیجانانگیزی در بهبودی رسیدهایم. آسیب وارد شده به زندگی ما چیزی بود که بسیاری از ما را به درخواست کمک رهنمون داشت. اکنون فرصت داریم این ویرانی را برطرف کنیم، گذشته خود را جبران کنیم و زندگی‌مان  را اصلاح نماییم.   

وقت و تلاش زیادی را صرف آماده شدن برای این قدم کردهایم. وقتی به NA آمدیم، رویارویی با ویرانی گذشته خود شاید آخرین کاری بود که میخواستیم انجام دهیم. انجام این کار را به طور خصوصی با تهیه ترازنامهای شخصی آغاز کردیم. سپس، گذشته خود را جهت بررسی دقیق برای چند فرد مورد اعتماد و منتخب آشکار ساختیم: خود، نیروی برتر خود و یک فرد دیگر. به کمبودهای خود، منبع بیشتر آشفتگیهای زندگی خود نگاهی انداختیم و درخواست کردیم همه این نواقص شخصیتی برطرف شود. سرانجام جبران خسارتهای مورد نیاز برای اصلاح همه خطاهای خود را فهرست کردیم و برای انجام آنها تمایل پیدا کردیم. 

اکنون فرصت جبران خسارت و رهایی یافتن از ویرانی گذشته را در اختیار داریم. هر کاری که تا به حال در NA انجام دادهایم، ما را به اینجا سوق داده است. در این مقطع از فرآیند بهبودی، قدم نهم دقیقاً همان چیزی است که مایل به انجام آن هستیم. با قدمهای دوازدهگانه و کمک نیرویی برتر، آوارهایی را که مدتهای زیادی در سر راه پیشرفت ما قرار گرفته، کنار میگذاریم؛ آزادی لازم برای زندگی را به دست آوردهایم.

v

فقط برای امروز:  فرصت اصلاح زندگی خود را غنیمت میشمارم. رهایی از ویرانی گذشته خود را تجربه میکنم. 

4شهریور

 4 شهریور                                        ترازنامه قدم دهم

« به تهیه ترازنامه شخصی ادامه دادیم و وقتی خطا کردیم سریعاً به آن اقرا کردیم.»

قدم دهم

v

انجام روزانه قدم دهم ما را بر پایه روحانی مستحکمی استوار میسازد. در حالی که هر یک از اعضاء سؤالات مختلفی را میپرسند، برخی سؤالات تقریباً برای همه مفید شناخته شده است. دو سؤال مهم قدم دهم این است: «آیا با خود، اعمال و انگیزههای خود صادقانه ارتباط برقرار میکنم؟ و آیا برای آگاهی از اراده خداوند برای خود و قدرت اجرای آن دعا میکنم؟» این دو سؤال اگر صادقانه پاسخ داده شود، ما را به سوی بررسی دقیقتری از اعمال روزانه خود رهنمون میسازد.

وقتی بر روابط خود با دیگران تمرکز میکنیم، شاید بپرسیم: «آیا امروز به کسی به طور مستقیم یا غیر مستقیم آزار رساندهام؟ آیا امروز در نتیجه اعمال خود باید از کسی جبران خسارت کنم؟» این مسئله را در ترازنامه خود ساده میپنداریم، در صورتی که نیز باید به یاد داشته باشیم بپرسیم: «کجا اشتباه کردهام؟ چگونه میتوانم این کار را دفعه بعد بهتر انجام دهم؟»

اعضای NA اغلب متوجه میشوند ترازنامههایشان شامل سؤالات مهم دیگری است. «آیا امروز نسبت به خود مهربان بودهام؟ آیا کاری را بدون انتظار جبران برای فرد دیگری انجام دادم؟ آیا ایمان خود به نیرویی برتر و مهربان را مجدداً با صراحت اعلام کردهام؟»

قدم دهم قدم پایداری و دوام برنامه NA است. قدم دهم به ما در ادامه زندگی آرامشبخش در بهبودی کمک میکند.

v

فقط برای امروز:  بررسی اعمال روزانه خود را به خاطر میسپارم. اگر به کسی صدمه زدهام، آن را جبران میکنم. درباره اینکه چگونه میتوانم به طرز دیگری عمل کنم، فکر میکنم.

5شهریور

 انتخاب زندگی                 5                    شهریور

«تغییر الگوهای خودنابودکننده زندگی لازم شد.»

کتاب پایه

v

اعتیاد فعال تمایل به مرگ تدریجی است. هر یک از ما هر بار که مصرف میکردیم از مرگ استقبال میکردیم. شیوه زندگی ما نیز ما را در مخاطره قرار داد. زندگی یک معتاد با گذشت هر روز و هر بار مصرف ارزان‌تر فروخته میشود.

در دوران بهبودی، اولین الگویی که تغییر میدهیم، الگوی مصرف است. پاک ماندن آغاز سفر ما به سوی زندگی است. اما رفتار خودنابودکننده ما معمولاً بسیار وخیمتر از مصرف بود. حتی در دوران بهبودی نیز هنوز طوری با خود رفتار میکنیم که انگار بیارزش هستیم. وقتی با خود بد برخورد میکنیم، احساس بدی داریم. وقتی احساس بدی داریم، آرامش را حتی در راه حل قدیمی خود یعنی مواد مخدر جستجو میکنیم .

انتخاب بهبودی به معنای انتخاب زندگی است. هر روز تصمیم میگیریم که میخواهیم زندگی کنیم و آزاد باشیم. هر بار که از رفتار خودنابودکننده دوری میکنیم، بهبودی را انتخاب میکنیم.

v

فقط برای امروز:  با انتخاب بهبودی زندگی را انتخاب میکنم. از خود مراقبت میکنم.

6شهریور

 6 شهریور                                     پرتو آشکارگری

 «این نواقص در تاریکی رشد میکند و در

 زیر نور نابود میشود.»

کتاب پایه

v

قدم پنجم از ما میخواهد شخصیت واقعی خود را با خداوند، خود و انسان دیگری در میان بگذاریم. این قدم ما را تشویق نمیکند همه رازهای کوچک خود را به همه بگوییم. از ما نمیخواهد همه افکار خجلکننده یا هولناکی را که تا به حال داشتهایم، برای کل دنیا برملا کنیم. قدم پنجم صرفاً پیشنهاد میکند اگر اسرار خود را کاملاً برای خود نگه داریم، بیشتر از سود برای ما ضرر دارد. 

اگر به بیمیلی خود جهت آشکار ساختن شخصیت واقعی خود حتی برای یک انسان تسلیم شویم، بخش پنهان زندگی ما قدرتمندتر میشود. وقتی اسرار تحت کنترل هستند، بین ما، نیروی برتر و چیزهایی که در بهبودی برای ما از بالاترین ارزش برخوردارند، فاصله میاندازند.

وقتی ضمیر پنهان خود را به طور خصوصی با لااقل یک انسان—شاید راهنما یا دوستی نزدیک—در میان میگذاریم، این فرد معمولاً ما را طرد نمیکند. اسرار خود را برای یک فرد دیگر آشکار میکنیم و با پذیرش از سوی آنها پاداش دریافت میکنیم. وقتی این اتفاق میافتد، متوجه میشویم که صحبت صادقانه زندگی را تهدید نمیکند؛ اسرار قدرت احاطه خود بر ما را از دست میدهند. 

v

فقط برای امروز:  از طریق مشارکت اسرار زندگی خود با یک انسان دیگر، میتوانم آن اسرار را خلع سلاح کنم.

7شهریور

 به عقب نگاه نکن             7                       شهریور

قدمها تغییر بزرگی در یک زندگی تحت تسلط  گناه و پشیمانی بوجود می‌آورند. آینده ما تغییر میکند، چرا که مجبور نیستیم از کسانی که به ما صدمه زدهاند، دوری کنیم.

در نتیجه... آزادی جدیدی را به دست میآوریم که میتواند به انزوایمان پایان دهد.» 

کتاب پایه

v

بسیاری از ما با احساس سرشار از پشیمانی نسبت به گذشته به معتادان گمنام میآییم. قدمها به ما کمک میکنند این احساس پشیمانی را از بین ببریم. زندگی خود را بررسی میکنیم، خطاهای خود را میپذیریم، آنها را جبران میکنیم و با مهربانی سعی در تغییر رفتار خود میکنیم. با انجام این کار، احساس شادیبخش آزادی را به دست میآوریم.

دیگر نباید گذشته خود را انکار کنیم یا از آن ابراز پشیمانی نماییم. وقتی خسارتهای خود را جبران کردیم، آنچه انجام شده به درستی تمام شده و گذشته است. از این زمان به بعد، اینکه از کجا آمدهایم دیگر مهمترین مسئله درباره ما نیست. جایی که به سوی آن میرویم، اهمیت دارد.

در NA، کمکم به آینده نگریستیم. درست است، فقط برای امروز زندگی میکنیم و پاک میمانیم. اما متوجه میشویم میتوانیم به تدریج اهدافی را تعیین کنیم، رؤیاهایی را در سر بپرورانیم و منتظر خوشیهایی باشیم که بهبودی باید به ما عرضه کند. آیندهنگری توجه ما را به سمت جایی که میرویم متمرکز میکند و ما را از احساس پشیمانی و گناه باز میدارد. از این گذشته، اگر به عقب نگاه کنیم، جلو رفتن مشکل است. 

v

فقط برای امروز:  قدمها مرا از پشیمانی درباره گذشته نجات داده است. امروز، چشم انتظار زندگی جدید خود در بهبودی هستم.

8شهریور

 8 شهریور                                 عمل خوب، احساس خوب

«عملها، عکسالعملها و انگیزههای خود را بررسی میکنیم.

اغلب متوجه میشویم که عملکردمان بهتر از احساساتی است که داریم.»

 کتاب پایه

v

طرز برخورد ما با دیگران اغلب وضعیت روحی خود ما را نشان میدهد. وقتی آرامش داریم، به احتمال بسیار زیاد با احترام و عشق با دیگران رفتار میکنیم. اما وقتی احساس عصبانیت میکنیم، احتمالاً با بیصبری و بیتابی به دیگران پاسخ میدهیم. وقتی به طور مستمر ترازنامه تهیه میکنیم، احتمالاً متوجه الگویی میشویم: وقتی احساس بدی نسبت به خود داریم، با دیگران بدرفتاری میکنیم.

اما چیزی که شاید در ترازنامه آشکار نشود، طرف دیگر سکه است: وقتی با دیگران به خوبی رفتار میکنیم، درباره خود احساس خوبی داریم. وقتی این حقیقت مثبت را به حقایق منفی ترازنامه خود اضافه میکنیم، رفتار ما شروع به تغییر میکند.

وقتی احساس بدی داریم، میتوانیم برای کسب راهنمایی و قدرت دعا کنیم. سپس، تصمیم میگیریم با اطرافیان خود با مهربانی، ملایمت و همان  ابراز علاقهای که مورد پسند ماست، رفتار کنیم. تصمیم مهربان بودن، شادمانی و آرامش خاطری را که همه ما آرزو میکنیم، پرورش میدهد و به قوت خود نگاه میدارد. شادمانی و لذتی که در اطرافیان خود به وجود میآوریم، روح آنها را شاد میکند و در عوض، خشنودی روحانی ما را برمیانگیزد.    

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم اگر اعمال خود را تغییر دهم، افکار من نیز تغییر میکند.

9شهریور

 سپاسگزاری                      9                       شهریور

«مشکلات نومیدکننده زندگی به شادمانی تغییر یافتهاند. بیماری ما متوقف شده است و اکنون همه چیز ممکن است.»

کتاب پایه

v

برنامه NA آزادی بیشتر از حدی که تا به حال ممکن میپنداشتیم، به ما داده است. با این حال، گاهی اوقات، دچار روزمره‌گی شده و یادمان می‌رود که چه نعمت‌های به ما ارزانی شده است. و زندگی ما در معتادان گمنام دقیقاً چگونه تغییر یافته است؟

نتیجه نهایی بهبودی مطمئناً رهایی از اجبار به مصرف است. دیگر نباید همه قابلیتهای خود را به تقویت اعتیاد خود اختصاص دهیم. دیگر نباید صرفاً برای به دست آوردن "مواد مخدر" بعدی دیگران را به خطر بیندازیم، تحقیر کنیم یا از آنها سوءاستفاده کنیم. پرهیز به خودی خود آزادی بزرگی را در زندگی ما به وجود آورده است. 

معتادان گمنام چیزهای خیلی بیشتری از پرهیز صرف به ما داده است. زندگی کاملاً جدیدی به ما داده شده. ترازنامه خود را تهیه کردهایم و نواقص شخصیتی خود را که مدتهای زیادی در قید و بندشان بودیم و ما را از زندگی و لذت بردن از آن باز میداشت، شناسایی کردهایم. این کمبودها را سپردهایم، مسئولیت آنها را به عهده گرفتهایم و راهنمایی و قدرت مورد نیاز برای تغییر زندگی خود را جستجو کردهایم. جلسه همیشگی ما صمیمیت شخصی و حمایتی را به ما ارزانی داشته است که در ادامه زندگی در بهبودی به ما کمک میکند. در صدر همه اینها، از عشق، توجه و راهنمایی خداوندی که در NA از او شناخت پیدا کردهایم، برخوردار هستیم. 

در طول بهبودی مداوم، گاهی اوقات فراموش میکنیم که زندگی ما چقدر در معتادان گمنام تغییر کرده است. آیا از آنچه که برنامه به ما داده، کاملاً سپاسگزاری میکنیم؟

v

فقط برای امروز:  بهبودی به من آزادی داده است. از روز خود با امیدواری استقبال میکنم و سپاسگزارم از اینکه امروز همه چیز ممکن است.

10شهریور

 ارزشهای واقعی                        10 شهریور

«میتوانیم بر اساس اصول و آرمانهایی که در زندگی ما

 ارزش واقعی دارند، تصمیمات عاقلانه و از سر مهربانی بگیریم.»

کتاب پایه

v

اعتیاد مجموعهای از ارزشهای خاص به ما داد، اصولی که در زندگی خود به کار بردیم. یکی از این ارزشها به ما میگفت: «تو من را هل دادی، بنایراین من ترا شدیدتر هل خواهم داد.» «مال من است» ارزش دیگری بود که بیماری ما به وجود آورد. «خب، باشه، شاید از اول برای من نبود، اما من آن را دوست داشتم، بنابراین آن را مال خودم کردم.» این ارزشها اصلاً شاید ارزش نبودند، بیشتر شبیه دلیلتراشی و بهانه بودند و مطمئناً به ما در گرفتن تصمیمات عاقلانه و دوستداشتنی کمک نکردند. در حقیقت، آنها در درجه اول ما را در قبری که خود ما از قبل برای خود کنده بودیم، مدفونتر ساختند.

قدمهای دوازدهگانه میزان بسیار مؤثری از ارزشهای واقعی را در اختیار ما قرار میدهند، ارزشهایی که به ما در هماهنگ زندگی کردن با خود و اطرافیان کمک میکند. نه به خود، نه به خانواده یا جامعه خود بلکه به نیرویی برتر ایمان میورزیم  و با این کار به قدر کافی اطمینان پیدا میکنیم که بتوانیم به جامعه، خانواده و حتی خود اعتماد کنیم. صداقت داشتن را میآموزیم و یاد میگیریم از انجام کارهایی که شاید بخواهیم آنها را پنهان کنیم، خودداری میکنیم. یاد میگیریم مسئولیت اعمال خود را بپذیریم. «مال من است» با روحیه ازخودگذشتگی جایگزین میشود. اینها ارزشهایی هستند که به ما کمک میکنند به افراد مسئولیتپذیر و مفیدی در زندگی اطراف خود تبدیل شویم. این ارزشها به جای اینکه ما را در اعماق قبر فروتر برند، ما را به عالم زندگی باز میگردانند.

v

فقط برای امروز:  به خاطر ارزشهایی که پیدا کردهام، سپاسگزارم. به این خاطر که این ارزشها مرا به عنوان عضو مسئولیتپذیر و مفید جامعه خود قادر به گرفتن تصمیمات عاقلانه و از سر مهربانی میکنند، شکرگزارم.

11شهریور

 11 شهریور                           تحت هدایت نیروی برتر

«تمرین روزانه برنامه دوازده قدمی ما را قادر میسازد از آنچه بودیم به افرادی تبدیل شویم که از سوی نیرویی برتر هدایت میشوند.»

کتاب پایه

v

چه کسی بودهایم و به چه کسی تبدیل شدهایم؟ چند راه برای پاسخ دادن به این پرسش وجود دارد. یکی از این راهها بسیار ساده است: به عنوان معتادانی که اعتیادمان داشت ما را از بین میبرد به معتادان گمنام آمدیم . در NA از وسوسه مواد مخدر و اجبار به مصرف رهایی یافتهایم. زندگی ما تغییر کرده است.    

اما این فقط نمونه کوچکی از مشکلات بزرگتر و پنهان است. واقعاً چه کسی بودهایم؟ در گذشته، افرادی بودیم که از قدرت یا راهنمایی برخوردار نبودیم. احساس میکردیم هدف یا دلیلی برای زندگی نداریم. معنایی که زندگی ما برای ما داشت از معنایی که این زندگی برای خانوادهها، دوستان یا همسایگان ما داشت، فراتر نمیرفت. 

واقعاً به چه افرادی تبدیل میشویم؟ امروز، صرفاً معتادانی پاک نیستیم، بلکه افرادی هستیم که از احساس هدفمندی، اراده و نیرویی برتر از خود برخوردار هستیم. از طریق تمرین روزانه قدمهای دوزادهگانه شروع به درک این موضوع کردهایم که اعتیاد چگونه احساسات، انگیزهها و رفتار ما را منحرف کرده است. به تدریج نیروی مخرب بیماری ما با نیروی حیاتبخش نیروی برتر جایگزین شده است.  

بهبودی معنایی فراتر از پاک ماندن دارد و به معنای افزایش قدرت است. ما کارهایی فراتر از ترک عادتهای بد انجام دادهایم؛ به افراد جدیدی تبدیل میشویم که تحت هدایت نیرویی برتر هستیم.

v

فقط برای امروز:  راهنمایی مورد نیاز برای تبدیل شدن به فردی جدید در دسترس ماست. امروز، از بیهدفی گذشته خود دورتر شده و به نیروی برتر خود نزدیکتر میشوم.

12شهریور

 نشان دادن فروتنی از طریق گمنامی 12                          شهریور

«فروتنی محصولی است که به ما امکان رشد و ترقی در محیطی آزاد را میدهد و ترس از شناخته شدن به عنوان فردی معتاد از سوی کارفرمایان، خانوادهها و دوستان ما را از بین میبرد.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما شاید این مسئله را درک نکرده باشیم که «گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ماست.» از اینکه این امر چطور ممکن است، متعجب شدیم. گمنامی با زندگی روحانی ما چه ارتباطی دارد؟

پاسخهای زیادی برای این پرسش وجود دارد! از طریق حفظ و حراست از گمنامی خود، پاداشهای روحانی فراتر از حد تصور کسب میکنیم. در انجام کاری نیکو برای یک فرد و نگفتن آن به دیگران حسن بزرگی وجود دارد. به همین ترتیب، مقاومت در برابر تمایل به اعلام غرورآفرین عضویت خود در NA به مردم جهان—در واقع اینکه از همه بخواهیم از خوب بودن ما تعریف کنند—موجب میشود حتی برای بهبودی خود ارزش بیشتری قائل شویم.  

بهبودی هدیهای است که از نیرویی برتر از خود دریافت کردهایم. خودستایی درباره بهبودی، طوری که آن را نتیجه عمل خود بدانیم، به احساس غرور و خودبزرگبینی منجر میشود. اما حفظ گمنامی منجر به فروتنی و احساس شکرگزاری میگردد. خود بهبودی پاداش است؛ تحسین عمومی نمیتواند آن را ارزشمندتر سازد.  

v

فقط برای امروز:  خود بهبودی پاداش است؛ نباید بهبودی خود را به طور عمومی اعلام کنم. از گمنامی خود حفظ و حراست میکنم.

13شهریور

 13 شهریور                                    روح پریشان

«سعی میکنیم به یاد داشته باشیم وقتی جبران خسارت میکنیم، این کار را برای خود انجام میدهیم.»

کتاب پایه

v

تا وقتی هنوز مدیون به جبران خسارت هستیم، روح ما در اثر چیزهایی که بدان احتیاج نداریم پریشان میشود. بار اضافی ناشی از بدهکار بودن یک عذرخواهی، نگه داشتن یک رنجش یا عدم ابراز پشیمانی را به دوش میکشیم. این مسئله مانند داشتن خانهای کثیف و نامرتب است. میتوانیم آنجا را ترک کنیم تا مجبور به دیدن کثیفی و نامرتبی نباشیم یا شاید روی انبوهی از آت و آشغال راه برویم و تظاهر کنیم که آت و آشغالی وجود ندارد. اما نادیده گرفتن بینظمی، آن را ناپدید نمیکند. در نهایت، ظرفهای کثیف، فرش پر از آشغال و کیسههای لبریز از زباله هنوز آنجا هستند و باید تمیز شوند.      

زندگی با یک روح پریشان نیز مانند زندگی در خانهای کثیف و نامرتب است. همیشه ظاهراً در چیزهای باقیمانده از دیروز سیر میکنیم. هر بار که برمیگردیم و سعی میکنیم به جایی برویم، چیزی راه ما را سد میکند. هر چه بیشتر از مسئولیت جبران خسارت سر باز میزنیم، روح ما پریشانتر میشود و حتی نمیتوانیم کسی را برای نظافت استخدام کنیم. خود ما باید این کار را انجام دهیم.   

از طریق جبران خسارت احساس رضایت عمیقی به دست میآوریم. درست همان طور که پس از نظافت خانه احساس خوبی داریم و برای لذت بردن از نور آفتابی که از پنجره میتابد وقت داریم، روح ما نیز از آزادی برای لذت بردن واقعی از بهبودی شادمان میشود. وقتی بخش زیادی از بینظمی برطرف میشود، تنها باید در حالی که به حرکت خود ادامه میدهیم، پشت سر خود را تمیز و مرتب نگاه داریم. 

v

فقط برای امروز:  از طریق جبران خسارتی که مدیون هستم، چیزهایی که روح من را پریشان میسازند، از سر راه برمیدارم. 

14شهریور

 نه آنقدر وخیم و علاجناپذیر14                     شهریور

«متوجه میشویم که از یک بیماری رنج میبریم، نه از یک معضل اخلاقی. شدیداً بیمار بودیم، ولی نه آنقدر وخیم و علاجناپذیر.»

کتاب پایه

v

برای بسیاری از ما، معتادان گمنام راه حل یک معمای شخصی بسیار قدیمی بود. متعجب هستیم چرا همیشه حتی در میان یک جمع هم احساس تنهایی میکردیم؟ چرا کارهای احمقانه و خودنابودکننده بسیار زیادی انجام دادیم؟ چرا اکثر اوقات درباره خود احساس بسیار بدی داشتیم؟ و چگونه زندگی ما این قدر آشفته شد؟ فکر میکردیم وضعیت ما وخیم و علاجناپذیر است یا شاید عدم سلامت عقل ما درماننشدنی است.

با این حساب، وقتی فهمیدیم از یک بیماری رنج میبریم، آرامش زیادی پیدا کردیم: بیماری اعتیاد که منبع مشکلات ما بود. فهمیدیم که یک بیماری درمانپذیر است. وقتی بیماری خود را درمان کنیم، میتوانیم به تدریج بهبود پیدا کنیم. 

امروز، وقتی شاهد آشکار شدن مجدد علائم این بیماری در زندگی خود هستیم، نباید نومید شویم. از این گذشته، این بیماری درمانپذیر است و معضلی اخلاقی نیست. میتوانیم از اینکه قادر به بهبودی از بیماری اعتیاد از طریق به کارکرد قدمهای دوازدهگانه NA هستیم، سپاسگزار باشیم.  

v

فقط برای امروز:  از اینکه بیماری من درمانپذیر است و معضلی اخلاقی نیست، سپاسگزارم. از طریق تمرین برنامه NA درمان بیماری اعتیاد را ادامه میدهم.  

15شهریور

 15 شهریور                         حضور منظم در جلسات

«در اثر تجربه گروهی یاد گرفتهایم افرادی که به طور منظم در جلسات شرکت می‌کنند،

 پاک میمانند.»

کتاب پایه

v

برنامه NA الگوی جدیدی برای زندگی به ما ارائه میدهد. یکی از عوامل اساسی این الگوی جدید حضور منظم در جلسات است. برای تازهوارد، پاک ماندن تجربه جدیدی است. همه چیزهایی که زمانی آشنا بود، تغییر کرده است. افراد، مکانها و چیزهای قدیمی که در صحنه زندگی از ما پشتیبانی میکردند، رفتهاند. نگرانیهای جدیدی به وجود میآیند و دیگر از طریق مواد مخدر سرکوب نمیشوند و از بین نمیروند. مهم نیست چه پیش میآید، مهم نیست که زندگی روزمره چقدر احمقانه میشود، در هر حال، میدانیم که جلسه روزانه منتظر ماست. در آنجا میتوانیم ارتباط با سایر معتادان در حال بهبودی را احیا کنیم، ارتباط با افرادی که میدانند چه چیزی را تجربه میکنیم، چرا که خود نیز آن را تجربه کردهاند. هیچ روزی نباید بدون آرامشی که تنها از این انجمن به دست میآوریم، سپری شود.       

وقتی در بهبودی رشد میکنیم، همان مزایایی را به دست میآوریم که از حضور منظم در جلسات عاید ما میشود. صرف نظر از مدت زمان پاکی باید بدانیم همواره یک معتاد هستیم. درست است اگر چند روز در جلسات شرکت نکنیم، فوراً شروع به مصرف مقادیر زیادی از مواد مخدر نمیکنیم. اما هر چه به طور منظمتر در جلسات NA حضور یابیم، هویت خود را به عنوان معتادان در حال بهبودی بیشتر تقویت میکنیم و هر یک از جلسات ما را از تبدیل شدن مجدد به معتاد در حال مصرف دور نگه میدارد. 

v

فقط برای امروز:  قول میدهم حضور منظم در جلسات را به عنوان بخشی از الگوی جدید زندگی خود لحاظ کنم.

16شهریور

 رنجش و بخشش16                              شهریور

«هر وقت خطایی صورت گرفته باشد، برنامه روحیه بخشش را به ما میآموزد.»

کتاب پایه

v

در NA شروع به برقراری ارتباط با دنیای اطراف خود میکنیم. دیگر در انزوا زندگی نمیکنیم. اما رهایی از انزوا بهای خود را دارد: هر چه بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنیم، بیشتر متوجه تجاوز دیگران به حقوق خود میشویم. اغلب در چنین شرایطی رنجش به وجود میآید. 

رنجشها چه توجیهشده باشند یا خیر، برای بهبودی مداوم ما خطرناک هستند. هر چه بیشتر رنجشها را در دل نگاه داریم، تلختر میشوند و سرانجام ما را مسموم میکنند. برای پاک ماندن، باید جهت رهایی از رنجشها توانایی بخشش پیدا کنیم. ابتدا این توانایی را با کارکرد قدمهای هشتم و نهم به دست میآوریم و سپس آن را با انجام منظم قدم دهم سرزنده نگاه میداریم.  

گاهی اوقات وقتی برای بخشش تمایل نداریم، باید به یاد بیاوریم که خود ما نیز روزی به بخشش فردی دیگر احتیاج پیدا میکنیم. آیا همه ما در مواقعی کاری را انجام ندادهایم که از انجام آن عمیقاً پشیمان شدهایم؟ و آیا وقتی دیگران عذرخواهی صادقانه ما را میپذیرند، تا اندازهای التیام پیدا نکردهایم؟

وقتی به خاطر میآوریم که همه ما حداکثر تلاش خود را انجام میدهیم، پرورش روحیه بخشش کمی آسانتر است. روزی هم ما به بخشش نیاز داریم. 

 

v

فقط برای امروز:  رنجشهای خود را رها میکنم. امروز، اگر مورد آزار قرار گرفتهام، بخشش را تمرین میکنم و میدانم خود من هم به بخشش نیاز دارم. 

17شهریور

 17 شهریور                             نافرمانی

«وقتی نافرمان میشویم، نباید ایمان خود را از دست دهیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما سراسر زندگی خود را در نافرمانی به سر بردیم. پاسخ اولیه ما به هر نوع فرمان اغلب منفی است. انکار ناخودآگاهانه قدرت برای بسیاری از معتادان ظاهراً یک نقص شخصیتی دردسرآفرین است.

بررسی دقیق خود میتواند طرز واکنش ما نسبت به دنیای اطراف خود را نشان دهد. میتوانیم از خود بپرسیم آیا نافرمانی ما نسبت به مردم، مکانها و مؤسسات توجیهی دارد. اگر به قدر کافی به نوشتن ادامه دهیم، معمولاً میتوانیم از کارهای دیگران بگذریم و نقش خود را در امور آشکار کنیم. متوجه میشویم آنچه دیگران بر سر ما آوردهاند، به اندازه طرز واکنش ما نسبت به موقعیتهایی که خود را در آن یافتهایم، مهم نبوده است.

ترازنامه مستمر و منظم به ما این امکان را میدهد که الگوهای واکنش خود نسبت به زندگی را بررسی کنیم و ببینیم آیا به نافرمانی مزمن گرایش داریم یا خیر. گاهی اوقات متوجه خواهیم شد در حالی که معمولاً به جای ریسکناپذیری، از آنچه به ما پیشنهاد میشود، پیروی میکنیم، رنجشهایی را به طور مخفیانه نسبت به اعمال قدرت در دل داریم. اگر این رنجشها را به حال خود رها کنیم، میتوانند ما را از مسیر برنامه بهبودی منحرف سازند.   

فرآیند تهیه ترازنامه به ما امکان آشکارسازی، ارزیابی و تغییر الگوهای نافرمانی را میدهد. نمیتوانیم با تهیه ترازنامه دنیا را تغییر دهیم، اما میتوانیم طرز واکنش خود را نسبت به آن تغییر دهیم. 

v

فقط برای امروز: میخواهم از آشوب حاصل از نافرمانی رهایی یابم. قبل از عمل، خود را ارزیابی میکنم و درباره ارزشهای واقعی خود فکر میکنم. 

18شهریور

 پاهای گلی 18                               شهریور

«یکی از بزرگترین موانع بر سر راه بهبودی، داشتن انتظارات غیرواقعبینانه از دیگران است.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما وقتی به معتادان گمنام میآییم احساس نسبتاً بدی درباره خود داریم. در مقایسه، معتادان در حال بهبودی که در جلسات با آنها دیدار میکنیم، ممکن است تقریباً از متانت و بزرگواری مافوق بشری برخوردار باشند. این افراد باخرد و دوستداشتنی ماهها یا حتی سالهای بسیاری بر اساس اصول روحانی زندگی کردهاند و بدون انتظار هیچ چشمداشتی به دیگران خدمت کردهاند. به آنها اعتماد میکنیم و تا وقتی بتوانیم خود را دوست داشته باشیم به آنها اجازه میدهیم ما را دوست داشته باشند. از آنها انتظار داریم همه چیز را دوباره به حالت طبیعی خود باز گردانند.   

سپس درخشش اوایل دوران بهبودی به تدریج محو میشود و ما شروع به درک جنبه انسانی دوستان NA و راهنمای خود میکنیم. شاید یکی از اعضای جلسه همیشگی با ما قرار ملاقاتی برای صرف قهوه بگذارد و در سر قرار حاضر نشود یا دو نفر از اعضای باتجربه را ببینیم که مشغول بگو و مگو هستند یا متوجه شویم که راهنما دارای یکی دو نقص شخصیتی است. ناامید و دلسرد میشویم—این معتادان در حال بهبودی هر چه باشند کامل نیستند! چگونه میتوانیم به آنها بیشتر از این اعتماد کنیم؟

حقیقت درست جایی بین "قهرمانهای بهبودی" و "افراد بد و وظیفهنشناس NA" نهفته است: معتادان انجمن ما نه کاملاً بد و نه کاملاً خوب هستند. از این گذشته، اگر آنها کامل بودند، به این برنامه نیازی نداشتند. دوستان و راهنمای ما درست مثل ما معتادان در حال بهبودی عادی هستند. میتوانیم با تجربه معمولی بهبودی آنها ارتباط برقرار کنیم و از آن در برنامه خود استفاده کنیم. 

v

فقط برای امروز:  دوستان و راهنمای من درست مثل من انسان هستند و به همین خاطر بیشتر به تجربه آنها اعتماد میکنم.

19شهریور

 19 شهریور                             قدرتمندتر از کلمات

«یاد میگیریم یک در آغوشگیری ساده و صمیمانه میتواند یک دنیا تأثیر داشته باشد...»

کتاب پایه

v

احتمالاً زمانهایی در دوران بهبودی وجود داشته که به افرادی که در رنج بزرگی به سر میبردند، نزدیک شدهایم. با این پرسش کلنجار میرفتیم: «برای اینکه آنها احساس بهتری داشته باشند، چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟» برای تسکین دادن به درد آنها احساس اضطراب و بیکفایتی میکردیم. آرزو میکردیم تجربه بیشتری برای مشارکت کردن داشتیم. نمیدانستیم چه بگوییم. 

اما گاهی اوقات در زندگی زخمهایی است که حتی با صمیمانهترین کلمات هم تسکین نمییابد. وقتی پای عمیقترین احساسات همدردی ما در میان است، کلمات هرگز نمیتوانند تمام منظور ما را ابراز کنند. زبان از برقراری ارتباط با یک روح زخمخورده قاصر است، به طوری که تنها ارتباط با نیرویی برتر و مهربان میتواند بر زخم روح مرهم باشد. 

وقتی افرادی که دوست داریم، غصه میخورند، شاید صرفاً حضور ما دلسوزانهترین کمکی است که میتوانیم ارائه دهیم. میتوانیم مطمئن باشیم نیرویی برتر و مهربان برای التیام روح، سخت در تلاش است؛ تنها وظیفه ما حضور در آنجاست. حضور ما، یک در آغوشگیری صمیمانه و یک گوش شنوا مطمئناً عمق احساسات ما را ابراز میکند و در برقراری ارتباط با انسانی که در عذاب است، از کلمات هم تأثیر بیشتری دارد.   

v

فقط برای امروز:  حضور، در آغوشگیری و گوش شنوای خود را به فردی که دوست دارم، عرضه میکنم.

20شهریور

 با وزش باد خم شو 20                          شهریور

«یاد میگیریم انعطافپذیر شویم... وقتی چیزهای جدید آشکار میشود، احساس سرزندگی میکنیم.»

کتاب پایه

v

"انعطافپذیری" بخشی از لغاتی نبود که در روزهای مصرف به کار میبردیم. ذهن ما با لذت بردن تمام و کمال از مصرف مواد مخدر مشغول شده بود و احساس خود را نسبت به همه لذتهای ملایمتر، ظریفتر و بینهایت متنوعتر دنیای اطراف خود از دست داده بودیم. بیماری ما زندگی را به تهدید دائمی روانه شدن به زندان، مؤسسات بازپروری و مرگ تبدیل کرده بود، تهدیدی که حتی احساس خود را هر چه بیشتر نسبت به آن از دست میدادیم. در نهایت، آسیبپذیر شدیم. سرانجام با ملایمترین نفس باد زندگی خرد شدیم، شکستیم و شکست خوردیم و هیچ راهی به جز تسلیم نداشتیم.   

اما نکته زیبا در بهبودی این است که در هنگام تسلیم، انعطافپذیری از دست رفته در دوران اعتیاد را که کمبود آن موجب شکست ما شده بود، به دست آوردیم. توانایی خم شدن در نسیم زندگی را بدون شکستن، دوباره به دست آوردیم. وقتی باد میوزید، نوازش دوستداشتنی آن را بر پوست خود احساس کردیم، در حالی که زمانی خود را آن چنان سفت و سخت میکردیم که انگار در برابر هجوم یک طوفان ایستادهایم. 

بادهای زندگی هر لحظه در مسیر ما هواهای جدیدی را میوزند و با خود بوهای خوش، لذتهای جدید، متنوع و ملایمتر میآورند. وقتی با وزش باد زندگی خم میشویم، همه آن چیزی را که باید عرضه کند، احساس میکنیم، میشنویم، لمس میکنیم، میبوییم و میچشیم. وقتی بادهای جدید میوزند، احساس سرزندگی میکنیم.

v

فقط برای امروز: ای نیروی برتر، به من کمک کن با وزش باد زندگی خم شوم و از گذر آن سرفراز شوم. من را از انعطافناپذیری نجات ده. 

21شهریور

 2۱ شهریور                                   افقهای جدید

«زندگی من جنبههای متعدد دارد و من به صورت رضایتبخشتری از خود تبدیل میشوم، نه به فرد کسلکننده روانرنجوری که فکر میکردم بدون مصرف مواد خواهم شد.»  

کتاب پایه

v

آیا واقعاً زندگی بدون مصرف مواد وجود دارد؟ تازهواردها مطمئن هستند که با قطع مصرف سرنوشت آنها به زندگی ملالتباری منتهی میشود. این ترس به دور از واقعیت است.  

معتادان گمنام راه را برای شیوه زندگی جدید اعضای ما باز میکند. تنها چیزی که در NA از دست میدهیم، بردگی ما نسبت به مواد مخدر است. دوستان جدید بسیار، وقت برای دنبال کردن سرگرمیها، توانایی استخدام ثابت و حتی در صورت تمایل قابلیت ادامه تحصیلات را پیدا میکنیم. میتوانیم پروژههایی را آغاز کنیم و تا پایان مراقب باشیم کار به خوبی انجام گیرد. میتوانیم به مجلس رقص برویم و احساس راحتی کنیم، حتی اگر دست و پا چلفتی هستیم. برای مسافرت هزینهای را اختصاص میدهیم، حتی اگر  این مسافرت صرفاً چادر زدن در یک پارک نزدیک باشد. در بهبودی متوجه علایق خود میشویم و تفریحات جدیدی را دنبال میکنیم. برای داشتن رؤیا و آرزو جرأت پیدا میکنیم.      

وقتی میتوانیم به اتاقهای معتادان گمنام برگردیم، زندگی مطمئناً متفاوت است. از طریق عشقی که در NA به ما ابراز میشود به تدریج خود را باور میکنیم. مجهز به این باور برای کشف افقهای جدید، جرأت ریسک کردن پیدا میکنیم. بسیاری از اوقات، دنیا جای بهتری به نظر میرسد، چراکه عضوی از NA آنجا بوده است.

v

فقط برای امروز:  میتوانم زندگی رضایتبخش و همه جانبهای داشته باشم—یک زندگی که حتی تصورش هم نمیکردم. بهبودی افقهای جدیدی را به روی من گشوده و برای جستجوی آنها من را مجهز کرده است.

22شهریور

 چیزی متفاوت 22                              شهریور

«مجبور بودیم چیز متفاوتی داشته باشیم و فکر میکردیم آن را در مواد مخدر یافتهایم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما همواره احساس متفاوتی با سایر افراد داریم. میدانیم این احساس تنها مخصوص ما نیست؛ از بسیاری از معتادان نیز همین مسئله را میشنویم. همه زندگی خود را به دنبال چیزی گشتیم که موجب رضایت ما شود، این جایگاه "متفاوت" را در درون ما استوار کند و ما را کامل و پذیرفتنی سازد. مواد مخدر ظاهراً این نیاز را تأمین میکرد. وقتی نشئه بودیم، لااقل دیگر احساس پوچی یا کمبود نمیکردیم. یک اشکال وجود داشت: مواد مخدر که ظاهراً راه حل ما بود، به مشکل ما تبدیل شد.    

وقتی مصرف مواد را ترک کردیم، احساس پوچی برگشت. ابتدا احساس نومیدی میکردیم، چراکه خود راه حلی برای این میل شدید مصیبتبار نداشتیم. اما برای کسب راهنمایی تمایل داشتیم و شروع به کارکرد قدمها کردیم. وقتی این کار را انجام دادیم، "چیز متفاوتی" را که به دنبال آن میگشتیم، پیدا کردیم. امروز، معتقدیم این میل شدید دیرپای ما در درجه اول به آگاهی از نیرویی برتر معطوف شده است؛ "چیز جدیدی" که نیاز داشتیم برقراری رابطه با خداوندی مهربان بوده است. قدمها به ما میگویند چگونه این رابطه را شروع کنیم.      

v

فقط برای امروز:  نیروی برتر من "چیز جدیدی" است که همواره در زندگی من گم بوده است. از قدمها برای بازیابی این بخش گمشده روح خود استفاده میکنم. 

23شهریور

 23 شهریور                          اسرار دستاویز هستند

«سرانجام به ما ثابت شد اگر صداقت نداشته باشیم دوباره مصرف خواهیم کرد.»

کتاب پایه

v

هر کسی برای خود اسراری دارد، درست است؟ برخی از ما اسرار کوچکی داریم که اگر فاش شود، تنها کمی ما را شرمنده میکند. برخی از ما اسرار بزرگی داریم، به طوری که همه زمینههای زندگی ما در تاریکی تیره و تاری پنهان شده است. اسرار بزرگ ممکن است خطر آنی و واضحی برای بهبودی ما باشند. اما اسرار کوچک آسیبهای خاص خود را در پی دارند که شاید فریبندهتر هم باشد، چراکه این اسرار را "بیضرر" میپنداریم.   

اسرار ما چه کوچک و چه بزرگ نمایانگر حوزههای روحانی هستند که برای تسلیم آن به اصول بهبودی تمایل نداریم. هر چه بیشتر بخشهای زندگی خود را تحت فرمان اراده شخصی خود قرار میدهیم و هر چه سختتر از "حق" خود برای تمسک به آنها دفاع میکنیم، آسیبهای بیشتری را به وجود میآوریم. حوزههای تسلیم نشده زندگی ما به تدریج گسترش مییابند و زمینههای بیشتر و بیشتری را اشغال میکنند. 

اسرار زندگی ما چه کوچک و چه بزرگ باشند، دیر یا زود ما را به یک جا هدایت میکنند. باید انتخاب کنیم که آیا همه چیز را به برنامه تسلیم میکنیم یا بهبودی خود را از دست خواهیم داد.

v

فقط برای امروز:  خواستار نوعی از بهبودی هستم که از تسلیم کامل به برنامه نشأت میگیرد. امروز، با راهنمای خود صحبت میکنم و اسرار خود را چه کوچک و چه بزرگ آشکار میکنم.

24شهریور

 پر کردن خلأ24                                   شهریور

«... فکر میکنیم اگر بتوانیم غذا، ارضای جنسی یا پول کافی به دست بیاوریم، راضی خواهیم بود و همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد هرگز نمیتوانستیم مواد یا پول یا ارضای جنسی کافی یا هر چیز دیگری را به دست آوریم. حتی میزان زیادی از این چیزها نیز هرگز کافی نبود! خلأیی روحانی در درون ما وجود داشت. اگر چه سعی میکردیم حداکثر تلاش خود را برای پر کردن این خلأ به کار گیریم، هرگز موفق نمیشدیم. در نهایت متوجه شدیم که قدرت لازم برای این کار را نداریم؛ نیرویی برتر از ما میتوانست این کار را انجام دهد.

بنابراین مصرف را قطع کردیم و از تلاش برای پر کردن خلأ درونی خود با چیزها دست کشیدیم. به نیروی برتر خود رجوع کردیم و خواستار توجه، قدرت و راهنمایی شدیم. تسلیم شدیم و راه را برای این نیرو هموار کردیم تا فرآیند پر کردن خلأ درونی ما را آغاز نماید. از تمسک به چیزهای دیگر دست کشیدیم و شروع به دریافت هدیه رایگان عشق از سوی نیروی برتر خود کردیم. خلأ درونی ما به آرامی پر شد.

اکنون که هدیه عشق نیروی برتر به ما ارزانی شده است، باید با آن چه کار کنیم؟ اگر به این هدیه سفت و سخت بچسبیم، آن را از بین خواهیم برد. باید به خاطر بسپاریم که عشق تنها در صورتی رشد میکند که با دیگران به مشارکت گذاشته شود. تنها با مشارکت کردن رایگان این هدیه میتوانیم آن را حفظ کنیم. عالم اعتیاد، عالم گرفتن و از دست دادن است؛ عالم بهبودی، عالم بخشیدن و دریافت کردن است. کدام عالم را برای زندگی انتخاب میکنید؟  

v

فقط برای امروز:  زندگی سرشار از بهبودی را انتخاب میکنم. از طریق به مشارکت گذاشتن رایگان آنچه که به رایگان با من در میان گذاشته شده، ارتباط آگاهانه خود را با خداوندی که درک میکنم، گرامی میدارم.  

25شهریور

 25 شهریور                                 تعادل عاطفی

«تعادل عاطفی یکی از اولین نتایج مراقبه است و تجربه ما این مسئله را ثابت کرده است.»

کتاب پایه

v

گرچه هر یک از ما "تعادل عاطفی" را به شکلی متفاوت تعریف میکنیم، همه ما باید آن را پیدا کنیم. تعادل عاطفی صرف نظر از آنچه ممکن است در اطراف ما روی دهد، میتواند به معنای یافتن و حفظ دیدگاه مثبت نسبت به زندگی باشد. برای برخی از ما تعادل عاطفی شاید به معنای شناخت عواطفی باشد که به ما امکان پاسخ و نه عکسالعمل به احساسات خود را میدهد. این مسئله میتواند بدین معنا باشد که ما احساسات خود را به همان شدتی که میتوانیم تجربه میکنیم، در حالی که ابراز بیش از حد این احساسات را نیز تعدیل میکنیم.   

تعادل عاطفی از طریق انجام دعا و مراقبه حاصل میشود. ما آرامش پیدا میکنیم و افکار، امیدها و دغدغههای خود را با خداوندی که درک میکنیم در میان میگذاریم. سپس برای راهنمایی گوش میدهیم و منتظر دریافت قدرت لازم برای عمل کردن بر اساس این راهنمایی میشویم.  

سرانجام، مهارتهای ما در حفظ تعادل تقریبی بهبود مییابد و نوسانات عاطفی بالا و پایینی که سابقاً تجربه میکردیم، برطرف میشود. میتوانیم به دیگران اجازه دهیم احساسات خود را درک کنند؛ نیازی به قضاوت درباره آنها نداریم. از احساسات متنوع شخصی خود کاملاً استقبال میکنیم.

v

فقط برای امروز:  از طریق دعا و مراقبه به اهمیت تعادل عاطفی برای خود پی میبرم.

26شهریور

 گذشتن از قدم پنجم26                                   شهریور

«شاید تصور کنیم با نوشتن درباره گذشته خود به قدر کافی کار خود را انجام دادهایم. نمیتوانیم تاوان این اشتباه را بپردازیم.»

کتاب پایه

v

برخی از ما در قدم چهارم خود به نوشتن چندان علاقمند نیستیم؛ برخی دیگر نیز آن را یک عمل گزاف و افراطی در نظر میگیریم. به خاطر ابراز نگرانی فزاینده راهنما، بارها و بارها از خود ترازنامه تهیه میکنیم. به همه چیزهایی که باید درباره علت وضعیت گذشته خود بدانیم، پی میبریم. بر این عقیده هستیم که فکر کردن، نوشتن و صحبت کردن درباره گذشته کافیست. به هیچ یک از توصیههای راهنما جهت آمادگی کامل برای رفع نواقص خود یا جبران خسارت صدماتی که به بار آوردهایم، گوش نمیدهیم. صرفاً درباره این نواقص بیشتر مینویسیم و دیدگاههای تازه خود را با خوشحالی در میان میگذاریم. سرانجام راهنما که از دست ما خسته شده، در حالت دفاع از خود از ما عقبنشینی میکند. 

اگرچه این ماجرا ممکن است افراطی به نظر رسد، اما بسیاری از ما خود را در چنین موقعیتی یافتهایم. فکر کردن، نوشتن و صحبت کردن درباره خطاهای خود موجب شد احساس کنیم همه قضیه را تحت کنترل خود داریم. اما دیر یا زود فهمیدیم که در مشکلات خود سردرگم شدهایم و راه حل آنها در معرض دید ما نیست. میدانستیم اگر بخواهیم زندگی خود را تغییر دهیم، باید از قدم پنجم عبور کنیم و برنامه خود را ادامه دهیم. برای اینکه نیروی برتر نواقص شخصیتی ما را که از آنها کاملاً آگاه شده بودیم، برطرف نماید، تلاش خود را برای پیدا کردن تمایل شروع کردیم. خساراتی را که در اثر عمل کردن بر اساس این نواقص به دیگران وارد کرده بودیم، جبران نمودیم. تنها پس از انجام این کار آزادی حاصل از بیداری روح خود را تجربه کردیم. امروز، دیگر قربانی نیستیم؛ برای پیشرفت در مسیر بهبودی خود آزاد هستیم.  

v

فقط برای امروز:  قدمهای چهارم و پنجم اگرچه لازم هستند، اما به تنهایی بهبودی عاطفی و روحانی را موجب نمیشوند. این قدمها را کار میکنم و سپس بر اساس آنها عمل میکنم.

27شهریور

 27 شهریور                                        روابط صادقانه

«یکی از عمیقترین تغییرات در زندگی ما در حوزه روابط شخصی به وقوع میپیوندد.»

کتاب پایه

v

بهبودی به بسیاری از ما روابطی را ارائه میدهد که نزدیکتر و صمیمیتر از هر رابطهای است که قبلاً داشتهایم. با گذشت زمان متوجه جذب خود به سمت افرادی میشویم که سرانجام به دوستان، راهنما و شرکای ما در زندگی تبدیل میشوند. خندهها، اشکها و کشمکشهای مشترک موجب احترام متقابل و همدردی پایدار میشود. 

پس وقتی متوجه عدم سازگاری با دوستان خود درباره همه چیز میشویم، چه کار انجام میدهیم؟ شاید متوجه شویم مانند عزیزترین دوست خود به موسیقی علاقه نداریم یا با همسر خود درباره نحوه چیدن اسباب و اثاثیه منزل اتفاق نظر نداریم یا حتی در یک جلسه کمیته خدماتی متوجه میشویم رأی ما با رأی راهنما‌یمان متفاوت است. آیا اختلاف نظر بدین معناست که رابطه دوستی، ازدواج یا راهنما و رهجویی خاتمه یافته است؟ خیر!

این نوع اختلاف را نمیتوان تنها در رابطه طولانیمدت انتظار داشت، بلکه در واقع نشانگر این است که هر دو طرف از نظر عاطفی افرادی سالم و صادق هستند. در هر رابطهای که هر دو طرف کاملاً درباره همه چیز اتفاق نظر دارند، احتمالاً فقط یک نفر فکر میکند. اگر صداقت و یکپارچگی خود را برای جلوگیری از اختلافها و ناسازگاریها قربانی کنیم، بهترین ثمره را برای رابطه خود به ارمغان آوردهایم. وقتی کاملاً صادق باشیم، مشارکت کاملی را با انسانی دیگر تجربه میکنیم.       

v

فقط برای امروز:  از تفاوتهایی که هر یک از ما را منحصر به فرد ساخته است، استقبال میکنم.

28شهریور

 مصاحبت 28                                شهریور

«در NA، شادیهای ما از طریق صحبت کردن درباره روزهای خوب دوچندان میشود؛ غم و غصه ما از طریق درد و دل کردن درباره روزهای بد کاهش مییابد. برای اولین بار در زندگی خود، نباید همه چیز را به تنهایی تجربه کنیم.»

جزوه خطاب به تازه‌وارد

v

وقتی از قدمها و سایر ابزار برنامه خود برای عبور کردن از سختیها استفاده میکنیم، میتوانیم از شادیهای حاصل از پاک ماندن لذت ببریم. اما اگر شادیهای خود را با دیگران تقسیم نکنیم، خیلی زود تمام میشوند، در حالی که سختیهایی که در تنهایی به وجود میآیند، شاید طولانیمدت باشند. در انجمن معتادان گمنام، اغلب شادیهای خود را دوچندان میکنیم و مشکلات خود را از طریق مشارکت کردن آنها با دیگران نصف میکنیم. 

ما معتادان در بهبودی خوشیهایی را تجربه میکنیم که گاهی اوقات فقط معتادی دیگر قادر به درک آنهاست. وقتی درباره افتخاری که امروز از انجام تعهدات خود کسب میکنیم، صمیمیتی که از اصلاح روابط آسیبدیده احساس میکنیم و آرامشی که از عدم اجبار به مصرف مواد در سراسر روز احساس میکنیم، صحبت میکنیم، اعضای انجمن درک میکنند. وقتی این تجربیات را با معتادان در حال بهبودی در میان میگذاریم و آنها نیز با ماجراهای مشابهی پاسخ میدهند، شادی ما دوچندان میشود. همین اصل درباره چالشهایی که ما به عنوان معتادان در حال بهبودی با آنها مواجه میشویم، صادق است. از طریق مشارکت کردن چالشهای خود و اجازه دادن به سایر اعضای NA برای مشارکت کردن نقاط قوت خود با ما، بار ما سبک میشود.

مصاحبت ما با اعضای انجمن معتادان گمنام گرانبهاست. از طریق صحبت کردن با یکدیگر شادیها را افزایش میدهیم و بار سنگین زندگی در دوران بهبودی را از میان برمیداریم.

v

فقط برای امروز:  شادیها و مشکلات خود را با سایر معتادان در حال بهبودی در میان میگذارم. من هم در شادیها و مشکلات آنها شریک میشوم. به خاطر پیوندهای دوستی محکمی که میان اعضای انجمن معتادان گمنام وجود دارد، سپاسگزارم. 

29شهریور

 29  شهریور                                شهامت تغییر

«خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم،  شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می‌توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم.»

دعای آرامش

v

بهبودی مستلزم تغییر است و تغییر به معنای متفاوت انجام دادن کارهاست. مسئله این است که بسیاری از ما در برابر انجام کارها به شکلی متفاوت مقاومت میکنیم؛ کاری که انجام میدهیم ممکن است مؤثر نباشد، اما حداقل با آن آشنا هستیم. قدم نهادن به اقلیم ناشناختهها، شهامت میطلبد. چگونه این شهامت را به دست آوریم؟  

میتوانیم در جلسات NA به اطراف خود نگاه کنیم. مشاهده میکنیم افرادی که به نیاز خود به تغییر پی بردهاند، چه کاری انجام دادهاند و چه کسی این کار را به طور موفقیتآمیز انجام داده است. این کار نه تنها ترس ما را از اینکه هر نوع تغییری منجر به فاجعه میشود، کاهش میدهد، بلکه ما را از تجربه آنها درباره اینکه چه کاری مؤثر است، بهرهمند میسازد و ما میتوانیم از این تجربه، استفاده کنیم.   

به تجربه بهبودی خود نیز میتوانیم نگاه کنیم. حتی اگر این تجربه تاکنون به قطع مصرف مواد محدود شده است، تا اینجا هم تغییرات مفید بسیاری در زندگی خود ایجاد کردهایم. در هر جنبهای از زندگی خود که قدمها را به کار گرفتهایم، همواره تسلیم را بهتر از انکار و بهبودی را ارجحتر از اعتیاد یافتهایم.   

تجربه خود ما و تجربه دیگران در NA به ما میگوید که "تغییر آنچه که میتوانم" بخش بزرگی از کل فرآیند بهبودی است. قدمها و تمرین و به کارگیری آنها جهت و شهامت لازم برای تغییر را در اختیار ما قرار میدهد. چیزی نیست که از آن بترسیم.

v

فقط برای امروز:  از تغییر استقبال میکنم. با کمک نیروی برتر خود، شهامت لازم برای تغییر چیزهایی را که میتوانم، به دست میآورم. 

30شهریور

 دعا 30                                      شهریور

«دعا تمرین میطلبد و ما باید به خود یادآور شویم که افراد ماهر با مهارتهای خود متولد نشدهاند.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما بدون داشتن هیچ تجربهای در دعا کردن بهبودی را شروع کردیم و از ندانستن "کلمات درست" نگران بودیم. برخی از ما کلماتی را که در دوران کودکی یاد گرفته بودیم، به یاد آوردیم، اما دیگر از اعتقاد خود به این کلمات مطمئن نبودیم. صرف نظر از تجربه خود در این زمینه در دوران بهبودی سعی در یافتن کلماتی کردیم که واقعاً حرف دل ما را میزنند.

اغلب اوقات اولین دعایی که قصد انجام آن را داریم، درخواست سادهای از نیروی برتر مبنی بر کمک به ما در پاک ماندن روزانه است. ممکن است درخواست راهنمایی و شهامت کنیم یا صرفاً برای آگاهی از اراده خداوند برای خود و قدرت اجرای آن دعا کنیم. اگر در دعاهای خود دچار سردرگمی شویم، میتوانیم از سایر اعضاء بخواهیم درباره اینکه چگونه دعا کردن را یاد گرفتهاند با ما صحبت کنند. مهم نیست که در هنگام نیاز یا در هنگام شادمانی دعا کنیم، مسئله مهم پشتکار و تلاش در این امر است.  

دعاهای ما از طریق تجربه قدمهای دوازدهگانه و درک شخصی ما از نیرویی برتر شکل میگیرد. وقتی رابطه ما با این نیروی برتر رشد میکند، در هنگام دعا احساس راحتی بیشتری میکنیم. در مواقعی دعا به منبعی از قدرت و آرامش تبدیل میشود. این منبع را در اکثر اوقات و با اشتیاق جستجو میکنیم.

v

فقط برای امروز:  میدانم که دعا میتواند ساده باشد. از جایی که هستم شروع و تمرین میکنم.

31شهریور

 3۱  شهریور                                       نگهداری هدیه

«وقتی برای دریافت این هدیه خود را آماده میکنیم، زندگی معنای جدیدی پیدا میکند.»

کتاب پایه

v

بیتوجهی نسبت به بهبودی مانند بیتوجهی به هر هدیهای است که دریافت کردهایم. فرض کنید فردی اتومبیل جدیدی به شما داده است. آیا این اتومبیل را در پارکینگ رها میکنید تا لاستیکهای آن فرسوده شود؟ آیا فقط سوار آن میشوید و از مراقبت منظم چشمپوشی میکنید تا اینکه در جاده خراب شود؟ مسلماً خیر! کارهای زیادی را انجام میدهید تا از این هدیه ارزشمند نگهداری کنید. 

بهبودی یک هدیه است و اگر میخواهیم آن را حفظ کنیم باید از آن مراقبت کنیم. در حالی که بهبودی ما ضمانت دراز مدت ندارد، یک برنامه مراقبت منظم وجود دارد. این مراقبت شامل حضور منظم در جلسات و انواع مختلف خدمت میشود. باید برای پاک ماندن کارهایی را هر روز انجام دهیم. انجام قدم دهم و هر از گاهی بازبینی کلی قدم چهارم مورد نیاز است.

هدیه بهبودی از طریق مشارکت کردن تکثیر میشود. اگر این هدیه را با دیگران در میان نگذاریم، نمیتوانیم آن را حفظ کنیم. اما از طریق مشارکت کردن آن با دیگران حتی ارزش بیشتری برای آن قائل میشویم.

v

فقط برای امروز:  بهبودی من یک هدیه است و میخواهم آن را حفظ کنم. مراقبت لازم را انجام میدهم و بهبودی خود را با دیگران در میان میگذارم.

1مهر

 رویارویی با شایعهپراکنی ۱                            مهر

«بر اساس اصول بهبودی، سعی میکنیم درباره یکدیگر قضاوت نکنیم، از یکدیگر کلیشه نسازیم و به یکدیگر درس اخلاق ندهیم.».

کتاب پایه

v

بگذارید با این مسئله روبرو شویم: در معتادان گمنام در گلخانهای زندگی میکنیم که دارای انواع و اقسام گل است. اعضای انجمن ما نسبت به همه افرادی که تا به حال شناختهایم، چیزهای بیشتری درباره زندگی شخصی ما میدانند. آنها میدانند ما اوقات خود را با چه کسانی سپری میکنیم، کجا کار میکنیم و چه قدمی را طی میکنیم، چند فرزند داریم و غیره. اعضای انجمن ما احتمالاً چیزهایی را که از آن مطلع نیستند، تصور میکنند. 

وقتی دیگران درباره ما شایعهپراکنی میکنند، شاید ناراحت باشیم. اما اگر از انجمن کنار بکشیم و برای دوری از شایعهپراکنی، منزوی شویم، خود را از عشق، دوستی و تجربه بینظیر بهبودی که اعضای انجمن باید ارائه دهند، محروم میکنیم. راه بهتر برای رویارویی با شایعهپراکنی این است که صرفاً خود و مسائل را همان طور که هستند بپذیریم و بر اساس اصول زندگی کنیم. هر چه از برنامه شخصی خود، تصمیمات خود و دریافت راهنمایی از سوی نیروی برتر مطمئنتر میشویم، عقاید دیگران کمتر موجب نگرانی ما میشوند.   

v

فقط برای امروز:  متعهد به شرکت فعال در انجمن NA هستم. عقاید دیگران تعهد من نسبت به بهبودی را تحت تأثیر قرار نمیدهد.

2مهر

 2 مهر                                   رشد مفهوم خداوند

«تنها خطمشیهای پیشنهادی این است که این نیرو دوستداشتنی، مهربان و برتر از خود ما باشد. برای پذیرفتن این عقیده حتماً نباید مذهبی باشیم. مسئله این است که نسبت به اعتقاد خود روشنبین باشیم.»

کتاب پایه

v

در فرآیند مادامالعمر ایمان آوری ، شناخت ما از خداوند تغییر میکند. شناخت ما در بدو ورود به بهبودی با شناخت ما پس از گذشت چند ماه پاکی یکسان نخواهد بود و این شناخت نیز پس از گذشت چند سال پاکی تغییر خواهد کرد. 

شناخت اولیه ما از نیرویی برتر از خود به احتمال زیاد محدود خواهد بود. این نیرو به حفظ پاکی ما کمک میکند، اما شاید چیزی فراتر از این مسئله را تصور نکنیم. شاید در دعا کردن تردید کنیم، چراکه برای چیزهایی که از نیروی برتر خود میخواهیم برای ما انجام دهد، شروطی را تعیین کردهایم. شاید بگوییم «اوه، این موضوع خیلی وحشتناک است، حتی خداوند هم نتوانست کاری انجام دهد» یا اینکه «خداوند باید از افراد زیادی مراقبت کند. فرصتی برای من نیست.»

اما وقتی با پیشرفت در بهبودی شناخت ما نیز پیشرفت میکند. به تدریج درک میکنیم که تنها محدودیتهای لطف و عشق خداوند آنهایی هستند که خود ما با کنار نرفتن از سر راه تحمیل میکنیم. خداوند مهربانی که به او ایمان پیدا میکنیم و نیرو و عشقی که از طریق ایمان خود به دست میآوریم، تقریباً در میان همه معتادان در حال بهبودی سراسر جهان مشترک است. 

v

فقط برای امروز:  خداوندی که از او شناخت پیدا میکنم، ظرفیت نامحدودی برای عشق و توجه دارد. اطمینان دارم که خداوند من بزرگتر از تمام مشکلاتی است که ممکن است داشته باشم.

3مهر

 ترسیدن از احساسات خود —قدم چهارم3                             مهر

«شاید بترسیم در تماس بودن با احساسات خود، موجب واکنشهای پیدرپی و شدید حاکی از درد و وحشت شود.» 

کتاب پایه

v

یک شکایت رایج درباره قدم چهارم این است که این قدم ما را به طور دردناکی از نواقص شخصیتی خود آگاه میسازد. شاید وسوسه شویم که درباره برنامه بهبودی خود دچار تردید شویم. از طریق تسلیم و پذیرش، میتوانیم قابلیتهای لازم برای کارکرد مداوم قدمها را به دست آوریم. 

چیزی که بیشتر از همه ما برای ما عذابآور است، آگاهی از نواقص نیست، بلکه خود نواقص است. وقتی مصرف میکردیم تنها چیزی که احساس میکردیم مواد مخدر بود؛ میتوانستیم رنج ناشی از نواقص خود را نادیده بگیریم. اکنون که مواد مخدر از سر راه کنار رفته است، این درد را احساس میکنیم. امتناع از اقرار به منبع عذاب این درد را از ما دور نمیکند؛ انکار درد را حفظ میکند و آن را تقویت میکند. قدمهای دوازدهگانه به ما کمک میکند با رنج ناشی از نواقص خود از طریق مواجهه مستقیم با خود آنها مقابله کنیم.   

اگر در اثر درد ناشی از نواقص خود آسیب ببینیم، میتوانیم کابوس اعتیاد را که اکنون از آن بیدار شدهایم، به یاد آوریم. میتوانیم امید رهایی را که قدم دوم به ما ارائه داده، به یاد آوریم. دوباره میتوانیم اراده و زندگی خود را از طریق قدم سوم به مراقبت خداوندی که درک میکنیم، بسپاریم. نیروی برتر ما با ارائه کمک مورد نیاز برای کارکرد بقیه قدمهای دوازدهگانه از ما مراقبت میکند. مجبور نیستیم از احساسات خود بترسیم. فقط برای امروز، میتوانیم به بهبودی خود ادامه دهیم.

v

فقط برای امروز:  از احساسات خود نمیترسم. با کمک نیروی برتر خود به بهبودی خود ادامه میدهم.

4مهر

 4 مهر                               مشاهده خود در دیگران

«قضاوت درباره اشتباهات دیگران از ما افراد بهتری نمیسازد.»

کتاب پایه

v

نشان دادن اشتباهات دیگران چقدر آسان است! این امر علتی دارد: نواقصی که به راحتترین شکل ممکن در دیگران شناسایی میکنیم، اغلب نواقصی هستند که در شخصیت خود بیشترین آشنایی را با آنها داریم. شاید متوجه تمایل بهترین دوستان خود به خرج کردن پول زیاد شویم، اما اگر عادتهای خرج کردن خود را بررسی کنیم، احتمالاً متوجه همین افراط شویم. شاید به این نتیجه برسیم که راهنمای ما در خدمت شرکت بسیار فعال دارد، اما متوجه میشویم به خاطر مسئولیتهای خدماترسانی پیدرپی خود، در سه هفته گذشته حتی یک روز تعطیل را هم با خانواده خود سپری نکردهایم.

چیزهایی که درباره اعضای انجمن خود از آنها متنفریم اغلب همان چیزهایی هستند که درباره خود به شدت از آنها متنفریم. میتوانیم از این مشاهده به سود روحانیت خود استفاده کنیم. وقتی با تمایل ناگهانی به قضاوت درباره فردی دیگر تحریک میشویم، میتوانیم این تمایل را طوری هدایت کنیم که منجر به شناخت بهتر ما از نواقص خود گردد. آنچه مشاهده میکنیم، اعمال ما را به سوی بهبودی هدایت میکند و به ما کمک میکند سلامت عاطفی خود را به دست آوریم و به افرادی خوشبخت تبدیل شویم.   

v

فقط برای امروز:  با مشاهده نواقص شخصیتی دیگران، نواقص خود را شناسایی میکنم.

5مهر

 پشتیبانی صحیح                                            5 مهر

«چیزی در شخصیت خودویرانگر ما وجود دارد، که همیشه خواستار شکست است»

کتاب پایه

v

«من بیچاره؛ غم و اندوه مال من است؛ به من نگاه کن، زندگیام چقدر آشفته است! من زمین خوردهام و مهم نیست چقدر سخت تلاش میکنم، به هر حال همیشه شکست میخورم.» بسیاری از ما در حالی که این ترجیعبند غمگین را زمزمه میکردیم، به NA آمدیم.  

زندگی دیگر این گونه نیست. درست است، گاهی اوقات هنوز سردرگم هستیم؛ حتی در مواقعی زمین میخوریم. گاهی اوقات احساس میکنیم نمیتوانیم در زندگی خود به جلو حرکت کنیم، مهم نیست چقدر سخت تلاش میکنیم. اما حقیقت موضوع این است که با کمک سایر معتادان در حال بهبودی در NA دستی را پیدا میکنیم که ما را از زمین بلند میکند، گرد و خاک ما را میتکاند و به ما کمک میکند همه چیز را از نو شروع کنیم. امروز این ترجیعبند جدید را در زندگی خود زمزمه میکنیم.

دیگر نمیگوییم، «من آیه یأس هستم و هیچ کاری از پیش نخواهم برد.» معمولاً چیزی بیشتر شبیه به این را میگوییم: «لعنتی! دوباره در جاده زندگی خود با این دستانداز برخورد کردم. خیلی زود یاد میگیرم سرعت خود را کم کنم یا به کلی از آن دور شوم.» تا آن موقع، ممکن است هر از گاهی زمین بخوریم، اما می دانیم که همیشه یک دست یاری هست که ما را دوباره به روی پاهای خود استوار میکند. 

v

فقط برای امروز:  اگر دم از شکست زدم، به یاد میآورم که راهی برای پیشرفت هست. تشویق و پشتیبانی از سوی NA را میپذیرم.

6مهر

 6مهر                                            امید

«به تدریج وقتی بیشتر از خودمحوری، خدامحور میشویم، نومیدی ما به امید تبدیل میشود.»

کتاب پایه

v

در دوران مصرف، نومیدی همراه دائمی ما بود. و تک تک لحظات بیداری ما را تحت تأثیر قرار می داد. نومیدی از تجربه ما در دوران اعتیاد فعال نشأت گرفت. مهم نیست چه اقداماتی را برای بهتر کردن زندگی خود در پیش گرفتیم، در هر حال، هر لحظه بیشتر در باتلاق مصیبت و بدبختی فرو میرفتیم. تلاشهایی که برای کنترل زندگی خود به کار گرفتیم، اغلب با شکست مواجه شد. از یک لحاظ، اقرار عجز قدم اول ما، اعتراف به نومیدی بود.  

قدمهای دوم و سوم به تدریج ما را از این نومیدی نجات داده و به سوی امیدواری جدیدی که یار و همراه معتاد در حال بهبودی است، رهنمون میکنند. با قبول اینکه بسیاری از تلاشهای ما برای تغییر با شکست مواجه شدهاند، به این باور میرسیم که نیرویی برتر از ما وجود دارد. معتقدیم این نیرو میتواند به ما کمک کند و قطعاً این کار را خواهد کرد. قدمهای دوم و سوم را برای صحه گذاشتن بر امید خود به زندگی بهتر تمرین میکنیم و برای کسب راهنمایی به این نیرو تمسک میجوییم. وقتی بیشتر و بیشتر برای اداره زندگی خود به نیرویی برتر اطمینان میکنیم، نومیدی ناشی از تجربه طولانی ما از خودکفایی ناپدید میشود.  

v

فقط برای امروز:  تصمیم قدم سوم خود را مجدداً با صراحت اعلام میکنم. میدانم که با وجود نیرویی برتر در زندگی خود جای امیدواری هست.

7مهر

 فقط برای امروز                 7                  مهر

«وقتی زندگی در زمان حال را متوقف میکنیم، مشکلات ما به

 طرز نامعقولی بزرگ میشوند.»

کتاب پایه

v

"فقط برای امروز" فکر آرامشبخشی است. اگر سعی کنیم در گذشته زندگی کنیم، ممکن است با به یاد آوردن خاطرات دردناک و ناراحتکننده دچار تشویش شویم. درسهای دوران مصرف معلمینی نیستند که برای بهبودی جستجو کنیم. زندگی در فردا به معنای تنگ کردن عرصه با ترس است. نمیتوانیم آینده نامعلوم را پیشبینی کنیم و عدم اطمینان نگرانی به همراه دارد. وقتی تمرکز خود را بر امروز را از دست دهیم، زندگی ما غیرقابل تحمل به نظر میرسد.

زندگی در زمان حال آزادی به دنبال دارد. در این لحظه میدانیم که در امان هستیم. مصرف نمیکنیم و همه چیزهای مورد نیاز خود را در اختیار داریم. از این گذشته، زندگی در زمان حال جریان دارد. گذشته تمام شده و آینده هنوز فرا نرسیده؛ نگرانی ما هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. امروز، از همین لحظه میتوانیم از بهبودی خود لذت ببریم.

v

فقط برای امروز:  در زمان حال زندگی میکنم. امروز، از همین لحظه آزاد هستم.

8مهر

 8  مهر                                         خودمان بودن

«ارزش واقعی ما در خود بودن است.»

کتاب پایه

v

به دفعات سعی کردهایم انتظارات اطرافیان خود را برآورده سازیم. شاید با این باور بزرگ شده باشیم که اگر در مدرسه نمرات خوبی کسب کنیم، اتاق خود را تمیز نگه داریم یا به طرز خاصی لباس بپوشیم، افراد خوبی هستیم. بسیاری از ما همیشه برای اینکه احساس تعلق کنیم و مورد عشق واقع شویم، وقت زیادی را سعی در سازگار کردن خود میکردیم. با این وجود، ظاهراً هرگز از عهده این کار برنیامدیم. 

اکنون در دوران بهبودی همان طور که هستیم، پذیرفته شدهایم. ارزش واقعی ما نسبت به دیگران در خود بودن است. وقتی قدمها را کار میکنیم، یاد میگیریم که خود را همان طور که هستیم، بپذیریم. وقتی این اتفاق میافتد، آزادی لازم برای تبدیل شدن به فرد دلخواه خود را به دست میآوریم.

هر یک از ما ویژگیهای خوب زیادی داریم که میتوانیم با دیگران در میان بگذاریم. تجربیات ما اگر صادقانه به مشارکت گذاشته شود، به دیگران کمک میکند همدردی مورد نیاز خود برای شروع بهبودی را به دست آورند. پی میبریم که همه ما هدایای ویژهای برای عرضه به اطرافیان خود در اختیار داریم.

v

فقط برای امروز:  تجربه من در بهبودی بزرگترین هدیهای است که میتوانم به معتاد دیگری ببخشم. تجربه خود را صادقانه با دیگران در میان میگذارم.

9مهر

  نه صرفاً انگیزهای برای رشد9                              مهر

«متوجه میشویم که درد میتواند عامل محرکی در بهبودی باشد.»

کتاب پایه

v

هر گاه که در رنج به سر میبریم، تصور میکنیم، «درد—چه کسی به آن نیاز دارد!». دلیلی خوبی برای درد نمیبینیم. رنج کشیدن کار بیهودهای به نظر میرسد. اگر در حالی که در رنج به سر میبریم، فردی از رشد روحانی صحبت کند، به احتمال زیاد خشم خود را با حالت تنفر نشان میدهیم و در حالی که فکر میکنیم تا به حال با فردی بیاحساستر از او برخورد نکردهایم، دور میشویم. 

اما چه میشد اگر انسانها احساس درد جسمی یا عاطفی نداشتند؟ دنیا ایدهآل به نظر میرسید؟ نه واقعاً. اگر قادر به احساس درد جسمی نبودیم، نمیدانستیم چه وقت با برهم زدن چشم مانع از ورود ذرات خارجی به چشم خود شویم؛ نمیدانستیم چه وقت از کار و فعالیت دست بکشیم؛ حتی نمیدانستیم چه وقت در هنگام خواب بدن خود را جابجا کنیم. صرفاً به خاطر کمبود یک سیستم هشدار طبیعی به خود آسیب میرساندیم.   

همین مسئله درباره درد عاطفی نیز صادق است. اگر در رنج به سر نمیبردیم، از کجا میفهمیدیم که غیر قابل کنترل شده بودیم؟ درست مانند درد جسمی، درد عاطفی نیز ما را مطلع میکند که چه وقت از انجام کارهای آسیبزننده دست بکشیم.

اما درد تنها عامل محرک نیست. وقتی شادمان هستیم، درد عاطفی زمینهای را برای مقایسه فراهم میکند. بدون چشیدن طعم درد، نمیتوانیم به ارزش خوشی پی ببریم. 

v

فقط برای امروز:  درد را به عنوان بخش لازم زندگی میپذیرم. میدانم به هر اندازه که قادر به احساس درد هستم، میتوانم شادمانی را نیز احساس کنم.

10مهر

 10 مهر                                             حفظ ایمان

«تا زمانی که ایمان را حفظ میکنیم و آن را احیا میکنیم، به قدرت نامحدودی که از طریق دعای روزانه و تسلیم حاصل شده، چنگ میزنیم.»

کتاب پایه

v

بهبودی دو بخش دارد: پاک شدن و پاک ماندن. پاک شدن نسبتاً آسان است، چراکه فقط مجبوریم یک بار آن را انجام دهیم. پاک ماندن دشوارتر است و مستلزم توجه روزانه به زندگی است. با این وجود، هر دوی آنها قدرت خود را از ایمان دریافت میکنند.  

بر اساس ایمان پاک شدیم. اقرار کردیم که اعتیاد از ما بسیار قدرتمندتر است و به تنهایی از تلاش برای جنگیدن با آن دست کشیدیم. این نبرد را به نیرویی برتر از خود واگذار کردیم و این نیرو ما را پاک گردانید.

به همین ترتیب، هر روز پاک میمانیم: بر اساس ایمان. فقط برای امروز، تسلیم میشویم. رویارویی با زندگی با تکیه بر توان خود برای ما کار بسیار دشواری است. به این خاطر، نیرویی برتر از خود را میجوییم. از طریق دعا از نیروی برتر خود راهنمایی و قدرت لازم برای پیروی از آن را درخواست میکنیم. هر روز از طریق به کار بستن و تجدید ایمان خود، از منابع مورد نیاز بهره میگیریم تا زندگی پاک و پرباری را داشته باشیم.

هرگاه که به قدرت نیاز داریم، قدرت نامحدودی در دسترس ما قرار دارد. برای اختیار کردن آن، تنها باید ایمان خود به نیروی برتر را حفظ کنیم، نیرویی که ما را پاک کرد و پاک نگاه میدارد.

v

فقط برای امروز:  ایمان موجب پاکی من شد و ایمان من را پاک نگاه میدارد. امروز، ایمان خود به نیروی برتر را حفظ میکنم. تسلیم خود را تجدید میکنم و برای آگاهی و قدرت دعا میکنم

11مهر

 رهایی از اراده شخصی         1۱                             مهر

«نفس ما که زمانی بسیار مهم و غالب بود، اکنون جایگاه مهم خود را از دست میدهد، چراکه ما در هماهنگی با خداوندی مهربان زندگی میکنیم. وقتی از اراده شخصی رها میشویم، متوجه میشویم که شیوه زندگی غنیتر، شادتر و پربارتری را دنبال میکنیم.» 

کتاب پایه

v

اعتیاد و اراده شخصی با یکدیگر از میان میروند. غیر قابل اداره بودن زندگی ما که در قدم اول به آن اعتراف کردیم، به همان اندازه که محصولی از اراده شخصی بود، محصول مصرف مزمن مواد مخدر نیز بود. امروز هم زندگی بر اساس اراده شخصی میتواند زندگی ما را به اندازه دوران مصرف غیر قابل اداره سازد. وقتی عقاید ما، تمایلات ما، نیازهای ما در زندگی اولویت داشته باشد، با همه افراد و همه چیزهایی اطراف خود دائماً اختلاف پیدا میکنیم.  

اراده شخصی اتکا به نفس ما را نشان میدهد. تنها چیزی که ما را از اراده شخصی و اختلافی که این اراده شخصی در زندگی ما به وجود میآورد میرهاند، این است که از اتکا بر نفس دست بکشیم و در عوض به راهنمایی و قدرتی که از سوی نیرویی برتر در اختیار ما گذاشته شده، متکی باشیم.  

آموختهایم که در تصمیمگیری اصول روحانی را در نظر بگیریم، نه تمایلات خودخواهانه. آموختهایم از نیرویی برتر راهنمایی بخواهیم، نیرویی که نسبت به مسائل دیدگاه گستردهتری دارد. با انجام این کار متوجه میشویم زندگی ما با ترتیب چیزهای اطراف ما خیلی راحتتر هماهنگ میشود. دیگر خود را از جریان زندگی جدا نمیدانیم؛ تبدیل به بخشی از آن میشویم و به آنچه بهبودی باید ارائه دهد، پی میبریم. 

v

فقط برای امروز:  به دنبال رهایی از نفس و مشکلات ناشی از اراده شخصی هستم. سعی میکنم ارتباط آگاهانه خود را با خداوندی که درک میکنم بهبود ببخشم و راهنمایی و قدرت مورد نیاز برای زندگی کردن در هماهنگی با دنیای خود را جستجو میکنم. 

12مهر

 12 مهر                                          عجایب سیروزه

«وقتی برای اولین بار شروع به لذت بردن از رهایی از اعتیاد خود میکنیم، دوباره ریسک در اختیار گرفتن کنترل زندگی خود را متحمل میشویم. رنج و عذابی را که با آن آشناهستیم، فراموش میکنیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما "عجایب سیروزه" بودهایم. وقتی به اولین جلسه NA خود آمدیم، نومید و در حال زوال بودیم. با معتادانی که در آنجا دیدیم و پیامی که با ما مشارکت کردند، احساس همدلی کردیم. با حمایت آنها، سرانجام قادر به قطع مصرف و کشیدن نفسی راحت شدیم. برای اولین بار پس از مدتی طول و دراز احساس راحتی کردیم. زندگی ما یکشبه دگرگون شد؛ قدم زدیم، صحبت کردیم، غذا خوردیم، نوشیدیم، خوابیدیم و خواب معتادان گمنام را دیدیم.     

سپس معتادان گمنام تازگی خود را از دست داد. جلساتی که هیجانانگیز بودند، یکنواخت شدند. دوستان شگفتانگیز NA ملالتآور شدند؛ صحبتهای نشاطبخش آنها در NA تبدیل به یاوهگویی شد. وقتی دوستان قدیمی با ما تماس گرفتند و ما را برای تفریحات گذشته دعوت کردند، از خیر بهبودی خود گذشتیم.  

دیر یا زود، دوباره راه خود را به سوی درهای معتادان گمنام در پیش گرفتیم. فهمیدیم هیچ چیز در آنجا تغییر نکرده است—نه ما، نه دوستان ما، نه مواد مخدر، نه هیچ چیز دیگر. اگر چیزی تغییر کرده بود، بدتر از همیشه شده بود.

درست است، جلسات NA شاید خیلی خندهآور نباشد و دوستان NA شاید افراد بسیار روحانی نباشند. اما در جلسات قدرتی وجود دارد، پیوند مشترکی در میان اعضاء وجود دارد و یک زندگی در برنامه وجود دارد که بدون آن نمیتوانیم سر کنیم. امروز، بهبودی ما صرفاً رسمی زودگذر نیست—شیوهای برای زندگی است. قصد داریم برنامه را در زندگی خود به کار گیریم، چراکه زندگی ما قطعاً به انجام این کار بستگی دارد.    

v

فقط برای امروز:  من دیگر "عجایب سیروزه" نیستم. شیوه NA شیوه زندگی من است و من برای مدتی طولانی اینجا هستم.

13مهر

 طلب آمرزش، نه عدالت 13                                       مهر

«بسیاری از ما در پذیرفتن اینکه به دیگران صدمه زدهایم، مشکل داریم... توجیهات و عقاید خود درباره قربانی بودن را کنار میگذاریم.»

کتاب پایه

v

زندگی ما پیشرفت خوبی دارد. اوضاع به خوبی پیش میرود و هر یک از سالهای بهبودی هدایای مادی و روحانی بیشتری را برای ما به ارمغان میآورد. شاید مقدار کمی پول در بانک، ماشینی جدید یا رابطهای مسئولانه داشته باشیم. کمی اعتماد به نفس داریم و ایمان ما به نیرویی برتر رشد میکند.   

سپس اتفاقی میافتد. فردی شیشه اتومبیل ما را میشکند و ضبط صوت را سرقت میکند یا فردی که با او رابطه داریم، نسبت به ما بیوفایی میکند. فوراً احساس قربانی بودن میکنیم. ناله میکنیم «پس عدالت کجاست؟» اما اگر نگاهی به رفتار خود در گذشته بیندازیم، شاید به تقصیر خود در اتفاقی که برای ما افتاده است، پی ببریم. میفهمیم که واقعاً عدالت نمیخواهیم—نه برای خود و نه برای دیگران. آنچه میخواهیم آمرزش است.

از خداوند مهربان به خاطر ترحمی که نسبت به ما نشان داده شده، سپاسگزاریم و برای سپاسگزاری از همه هدایای ارزشمندی که بهبودی به ارمغان میآورد، وقت صرف میکنم.

v

فقط برای امروز:  برای آمرزش دعا میکنم، نه عدالت. به خاطر آمرزشی که دارم، سپاسگزارم و نسبت به دیگران با بخشندگی رفتار میکنم.

14مهر

 14 مهر                                  جبران خسارت بدون توقع

«پیشبینی درباره جبران خسارت میتواند مانع بزرگی هم در تهیه فهرست و هم در پیدا کردن تمایل باشد.»

کتاب پایه

v

قدم هشتم از ما میخواهد برای جبران خسارت از همه افرادی که به آنها صدمه زدهایم، تمایل پیدا کنیم. وقتی به این قدم میرسیم، شاید از اینکه نتیجه جبران خسارتهای ما چه خواهد بود، متحیر شویم. آیا مورد بخشش واقع میشویم؟ آیا از هر گونه احساس گناه مداوم رهایی مییابیم؟ یا آیا از سوی افرادی که به آنها صدمه زدهایم، تنبیه و شکنجه میشویم؟ 

اگر انتظار دریافت پاداشهای روحانی قدم هشتم و نهم را داریم، باید از تمایل خود به طلب بخشش صرف نظر کنیم. اگر از کارکرد این قدمها انتظار نتیجه خاصی را داشته باشیم، احتمالاً از نتیجه بسیار دلسرد خواهیم شد. باید از خود بپرسیم آیا همه امید ما به بخشش از سوی طرف مقابل که از او جبران خسارت میکنیم، بسته شد. یا شاید امیدواریم بدهی ما از سوی طلبکار مهربانی که از شنیدن ماجرای بداقبالی ما اشک در چشمانش جمع میشود، بخشیده شود.       

برای جبران خسارت صرف نظر از نتیجه آن باید تمایل داشته باشیم. جبران خسارت را میتوانیم پیشبینی کنیم، اما نتایج آن را نمیتوانیم پیشبینی کنیم. اگرچه ممکن است از سوی فردی که به او جبران خسارت مدیون هستیم، کاملاً بخشیده نشویم، اما یاد میگیریم که خود را ببخشیم. در این فرآیند، متوجه میشویم دیگر مجبور به تحمل بار سنگین گذشته نیستیم.

v

فقط برای امروز:  از هر گونه پیشبینی درباره افرادی که به آنها جبران خسارت مدیون هستم، صرف نظر میکنم. 

15مهر

 وابستگی به نیروی برتر خود  15                      مهر

«به عنوان معتادان در حال بهبودی، متوجه میشویم که هنوز وابسته هستیم، اما این وابستگی از چیزهای اطراف ما به خداوندی مهربان و قدرت درونی حاصل از برقراری رابطه با او تغییر یافته است.»

کتاب پایه

v

بسیاری از معتادان به نافرمانی عادت کردهاند. نمیخواهیم به کسی یا چیزی و خصوصاً به خداوند وابسته باشیم. تصور میکردیم حسن مصرف به این است که به ما قدرت میدهد هر کسی که میخواهیم باشیم و هر طوری که میخواهیم احساس کنیم. اما بهایی که به خاطر این آزادی واهی پرداختیم، نوعی وابستگی، فراتر از بدترین کابوسهای ما بود. مصرف به جای اینکه به ما آزادی دهد، ما را اسیر خود کرد.  

وقتی به معتادان گمنام آمدیم، فهمیدیم که وابستگی به خداوند نباید به معنایی که تصور میکردیم باشد. بله، اگر میخواستیم آرامش خود را دوباره به دست آوریم، باید از "نیرویی برتر از خود" طلب کمک میکردیم. اما میتوانستیم درک خود از این نیرو را انتخاب کنیم—حتی میتوانستیم این درک را خود به وجود آوریم. فهمیدیم که وابستگی به نیرویی برتر، ما را محدود نمیکند؛ بلکه ما را آزاد میسازد. 

قدرتی که در بهبودی پیدا میکنیم، قدرتی است که خود بدان نیاز داشتیم. عشقی است که میترسیدیم به خاطر آن به دیگران وابسته شویم. احساس هدفمندی است که هرگز نداشتیم، هدایتی است که نمیتوانستیم برای درخواست آن به اندازه کافی فروتن باشیم یا به دیگران برای بخشیدن آن اعتماد کنیم. این قدرت همه این چیزهاست و به خود ما تعلق دارد. امروز، از اینکه به نیرویی برتر وابستهایم، سپاسگزاریم.   

v

فقط برای امروز:  به عشق و قدرت درونی وابسته هستم که آن را از خداوندی که درک میکنم، دریافت مینمایم. 

16مهر

 16 مهر                                    الگوی جدید زندگی

«اگر از چیزی که داریم استفاده نکنیم، آن را ازدست خواهیم داد.»

کتاب پایه

v

اعتیاد به زندگی ما الگو و به همراه آن معنایی بیشک بیمارگونه و تاریک داد. ولی به هر حال یک معنا داد. برنامه بهبودی معتادان گمنام به ما الگوی جدیدی برای زندگی ارائه میکند تا آن را با برنامههای قدیمی خود جایگزین کنیم. با این الگوی جدید، معنای جدیدی حاکی از روشنی و امید وارد زندگی ما میشود.   

این الگوی جدید زندگی چیست؟ به جای انزوا، مصاحبت به دست میآوریم. به جای زندگی کورکورانه و تکرار مداوم اشتباهات گذشته، مرتب خود را بررسی میکنیم و برای حفظ رشد چیزهایی که به ما کمک میکند و کنار گذاشتن چیزهایی که به ما کمک نمیکند، از آزادی برخورداریم. به جای تلاش مداوم برای گذران زندگی با تکیه بر نیروی محدود خود، رابطهای آگاهانه را با نیرویی مهربان و برتر از خود برقرار میکنیم.

زندگی ما باید الگویی داشته باشد. برای حفظ بهبودی باید الگوهای جدیدی را که برنامه به ما آموخته، حفظ کنیم. از طریق توجه منظم به این الگوها، رهایی خود از بیماری کشنده اعتیاد را تداوم میبخشیم و معنایی را که بهبودی در زندگی ما به وجود آورده، حفظ میکنیم.

v

فقط برای امروز:  الگوی جدیدی را در زندگی خود شروع میکنم: مراقبت منظم از بهبودی خود.

17مهر

 نظم                                 17                         مهر

«بر نظم دادن به کار خود تأکید میکنیم، زیرا این کار موجب آسایش ما میشود.»

کتاب پایه

v

تمرکز بر آنچه دیگران انجام میدهند، میتواند ما را برای مدت کوتاهی از اجبار به بررسی خودمان رها سازد. اما یکی از جنبههای موفقیت ما در معتادان گمنام حصول اطمینان از منظم بودن کار خودمان است. پس با این وجود، "نظم دادن به کار خود" به چه معناست؟  

بدین معناست که قدمهایی را کار کنیم که به ما امکان  بررسی نقش خود را در روابط خود با دیگران میدهد. وقتی با فردی مشکل داریم، میتوانیم برای پیدا کردن نقش خود در آن مشکل ترازنامه خود را تهیه کنیم. با کمک راهنما سعی در حل آن مشکل میکنیم. سپس، هر روز به تهیه ترازنامه خود ادامه میدهیم تا از تکرار همین اشتباهات در آینده اجتناب کنیم.  

این کار نسبتاً ساده است. طوری با دیگران رفتار میکنیم که دوست داریم دیگران نیز این طور با ما رفتار کنند. وقتی به آنها جبران خسارت مدیون هستیم، فوراً دین خود را ادا میکنیم. وقتی هر روز زندگی خود را به مراقبت نیروی برتر خود میسپاریم، میتوانیم از عمل کردن بر اساس اراده شخصی که مختص اعتیاد فعال است، دوری کنیم. تحت هدایت نیرویی که بهترین را برای همه میخواهد، روابط ما با دیگران مطمئناً بهتر خواهد شد.

v

فقط برای امروز:  به کار خود نظم میدهم. امروز، نقش خود را در مشکلات زندگی خود بررسی میکنم. اگر مدیون به جبران خسارت هستم، دین خود را ادا میکنم.

18مهر

 18 مهر                                              عواقب

«قبل از اینکه پاک شویم، اکثر اعمال ما از روی اجبار بود. امروز، اسیر

 این نوع طرز فکر نیستیم.»

کتاب پایه

v

آیا تا به حال به انجام کاری وسوسه شدهاید که از عواقب خطرناک آن مطلع باشید. آیا تا به حال فکر کردهاید کاری که شما به انجام آن وسوسه شدهاید، چقدر به شما صدمه خواهد زد و با این وجود به کار خود ادامه دهید؟

گفته شده که برای هر عملی عواقبی وجود دارد. قبل از اینکه پاک شویم، بسیاری از ما صرفاً به این مسئله اعتقاد نداشتیم. اما اکنون دقیقاً میدانیم این مسئله به چه معناست. وقتی عملی را انجام میدهیم میدانیم که باید تاوان عواقب آن را بپردازیم. وقتی به خوبی میدانیم مایل به پرداخت تاوان کاری نیستیم، دیگر نمیتوانیم ندانسته تصمیم به انجام آن بگیریم.  

برای هر عملی پاداش و تاوانی وجود دارد. اگر مایل به پرداخت تاوان کاری هستیم، انجام این کار علیرغم عواقب آن درست است، اما همیشه تاوانی برای پرداخت وجود دارد.

v

فقط برای امروز:  قبل از اینکه به انجام عملی اقدام کنم، درباره عواقب آن فکر میکنم.  

19مهر

 عینک و نگرشها                        19  مهر

«بهترین فکر ما برای ما دردسر ایجاد کرد.... بهبودی تغییر فعالی در عقاید و نگرشهای ماست.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال، جهان احتمالاً شبیه به جایی وحشتناک به نظر میرسید. مصرف به ما در تحمل دنیایی که میدیدیم، کمک کرد. امروز، درک میکنیم که شرایط دنیا واقعاً مشکل ما نبود. عقاید و نگرشهای ما درباره دنیا بود که یافتن جایی راحت در آن را ناممکن میساخت. 

نگرشها و عقاید ما عینکی است که از طریق آن زندگی خود را مشاهده میکنیم. اگر "عینک" ما لک یا کثیف شود، زندگی ما تیره و تار به نظر میرسد. اگر نگرشهای ما به اندازه کافی واضح نباشد، کل دنیا غیر طبیعی به نظر میرسد. برای مشاهده دنیا به طور واضح، باید نگرشها و عقاید خود را پاک و عاری از چیزهایی نظیر رنجش، انکار، تاسف به حال خود و کوتهبینی نگاه داریم. برای اطمینان از وضوح زندگی خود، باید عقاید خود را با واقعیت سازگار کنیم.    

در دوران اعتیاد، بهترین طرز فکر هم ما را از مشاهده دنیا یا نقش خود در آن به طور واضح باز میداشت. بهبودی نسخه عینک نگرش ما را اصلاح میکند. قدمها از طریق از میان برداشتن انکار و جایگزینی آن با ایمان، صداقت با خود، فروتنی و مسئولیتپذیری به ما در مشاهده دنیا به گونهای کاملاً جدید کمک میکنند. سپس قدمها به ما در تمیز نگاه داشتن لنزهای روحانی خود کمک میکنند و ما را به بررسی منظم عقاید، نگرشها و اعمال خود تشویق مینمایند.    

امروز، وقتی به دنیا از طریق لنزهای تمیز ایمان و بهبودی نگاه میکنیم، مانند جای صمیمی و الهامبخشی برای زندگی به نظر میرسد. 

v

فقط برای امروز:  به دنیا و زندگی خود از طریق لنزهای تمیز روحانی برنامه خود نگاه میکنم.

20مهر

 20 مهر                                  حق به جانب بودن

«وقتی به غیر قابل اداره بودن زندگی خود اقرار میکنیم ، مجبور به بحث درباره دیدگاه خود نیستیم.... دیگر مجبور نیستیم که همواره حق به جانب باشیم.»

کتاب پایه

v

هیچ چیز سریعتر از اجبار به "حق" به جانب بودن، ما را از صمیمیت و مودتی که میان اعضای انجمن NA وجود دارد، جدا نمیسازد. سست و متزلزل تظاهر میکنیم که فردی صاحب قدرت هستیم. در حالی که از احترام به نفس پایین رنج میبریم، با تحقیر دیگران برای بالا بردن شأن خود تلاش میکنیم. این روشها در بهترین حالت، ما را از دیگران دور میکنند؛ در بدترین حالت، موجب حمله از جانب دیگران میشوند. هر چه بیشتر سعی در تحت فشار قرار دادن دیگران برای اثبات حق خود میکنیم، بیشتر مرتکب اشتباه میشویم.   

برای حفظ امنیت، مجبور نیستیم حق به جانب باشیم؛ مجبور نیستیم تظاهر کنیم پاسخ همه پرسشها را در اختیار داریم تا دیگران ما را دوست داشته باشند یا به ما احترام بگذارند. هیچ یک از ما پاسخ همه پرسشها را در اختیار نداریم. برای پر کردن خلأیی که در فهم ما از مسائل وجود دارد، به کمک نیرویی برتر از خود نیاز داریم تا عجز شخصی ما را جبران نماید. وقتی چیزهایی را که میدانیم به دیگران ارائه میدهیم، به چیزهایی که نمیدانیم اقرار میکنیم و به دنبال یاد گرفتن از همقطاران خود هستیم، با دیگران به آسانی زندگی میکنیم. وقتی از تکیه بر نیروی خود دست میکشیم و به خداوندی که در بهبودی از او شناخت پیدا کردهایم، تکیه میکنیم، با امنیت درونی زندگی میکنیم.

مجبور نیستیم همواره "حق" به جانب باشیم، صرفاً بهبود پیدا میکنیم.

v

فقط برای امروز:  خداوندا، به عجز و غیر قابل اداره بودن زندگی خود اقرار میکنم. به من کمک کن در زندگی خود با دیگران منصفانه رفتار کنم و برای راهنمایی و قدرت به تو وابسته باشم. 

21مهر

 ایجاد تغییر                       21           مهر

«کلمات نمیتوانند احساس بیداری روحانی که هنگام بخشیدن چیزی هر چند کوچک به فرد دیگر به دست میآوریم، توصیف کنند.»

کتاب پایه

v

گاهی اوقات به نظر میرسد آنقدر در دنیا مشکل وجود دارد که شاید ما نیز تلاش برای ایجاد تغییر را فراموش کنیم. تصور میکنیم، «از این گذشته، چه کاری میتوانم در دنیا انجام دهم؟ من فقط یک نفر هستم.» فرقی نمیکند که نگرانیهای ما آنقدر عمیق باشد که به صلح جهانی تمایل داشته باشیم و یا آنقدر شخصی باشد که صرفاً مایل باشیم بهبودی در اختیار هر کسی که خواهان آن است، قرار گیرد، در هر حال انجام این کار طاقتفرسا به نظر میرسد. افسوس میخوریم، «کارهای زیادی برای انجام دادن هست، ولی وقت خیلی کم است» و گاهی اوقات از اینکه چگونه میتوانیم کار مفیدی انجام دهیم، متحیر میشویم.   

جای تعجب است که کوچکترین کمکها بزرگترین تغییرات را ایجاد میکنند. برای اینکه از زندگی چیزی بیشتر از یک حیات عادی ملالتآور نصیب ما شود، تنها باید کمی تلاش کنیم. وقتی موجب نشاط روح یک فرد میشویم، خود ما نیز در اثر احساس رضایت عمیقی که از این کار به ما دست میدهد، دگرگون میشویم. وقتی به فردی که اخم میکند، لبخند میزنیم، وقتی در اتوبان به فردی اجازه میدهیم از ما سبقت بگیرد، وقتی با تازهواردی تماس میگیریم تا فقط بگوییم برای او اهمیت قائل هستیم، وارد عالم چیزهای شگفتانگیز و جدید میشویم.     

مایل به تغییر دنیا هستید؟ از معتادی که امشب در کنار شما مینشیند، شروع کنید و بعد تصور کنید که ابراز عشق شما چند برابر شده است. هر یک از ما در مواقعی تغییر ایجاد میکنیم.  

v

فقط برای امروز: ابراز عشق برای من هزینهای در بر ندارد، اما برای مخاطب من بسیار گرانبهاست. امروز نسبت به فردی ابراز عشق میکنم.

22مهر

 22 مهر                                                   پایان تنهایی

«با وجود عشقی که در معتادان گمنام به من ابراز میشود، بهانهای برای احساس  تنهایی ندارم.»

کتاب پایه

v

بیماری اعتیاد موجب احساس تنهایی میشود. شاید افراد دور ما را بگیرند، اما دیر یا زود اعتیاد فاصلهای را بین ما و حتی نزدیکترین دوستان ما به وجود میآورد. بسیاری از ما به خاطر احساس تنهایی نومیدکننده به معتادان گمنام جذب میشویم. 

اگرچه شاید با احتیاط و تردید به اتاقهای معتادان گمنام نزدیک شویم، اما با یک درآغوشگیری، لبخند و «باز هم به جلسات برگرد» صمیمی از ما استقبال میشود. شاید اولین جایی باشد که در آن پس مدتی طول و دراز احساس میکنیم که از ما استقبال شده است. سایر اعضاء را میبینیم که صحبت میکنند، میخندند و برای صحبت بیشتر ضمن صرف چای یا قهوه دسته دسته جلسه را ترک میکنند. از اینکه آیا ما هم میتوانیم به جزیی از این گروه صمیمی تبدیل شویم، در شگفت هستیم.

الگوی انزوای ما میتواند پیوستن به این گروه را برای ما دشوار سازد. اما در طول زمان به تدریج خود را "جزیی" از این گروه میدانیم، نه "جدا از آن." به زودی وقتی وارد اتاقها میشویم، احساس راحتی میکنیم. کم کم دوستانی پیدا میکنیم و زندگی ما شروع به تغییر میکند. 

NA به ما میآموزد که چگونه بر انزوای خود غلبه کنیم. از طریق اولین روابط دوستی خود در جلسه همیشگی، کم کم متوجه میشویم که پیدا کردن دوست مشکل نیست. وقتی درباره خود با دیگران صحبت میکنیم، احساس تعلق پیدا میکنیم.

v

فقط برای امروز:  به خاطر روابط دوستانهای که نیروی برتر در NA در اختیار من گذشته، سپاسگزارم. به این خاطر، دیگر احساس تنهایی نمیکنم. 

23مهر

 انتخابها                                  23 مهر

«معتاد شدن را انتخاب نکردیم.»

کتاب پایه

v

وقتی در حال رشد و بلوغ بودیم، همه ما رؤیاهایی در سر داشتیم. هر بچهای از فامیل یا همسایه این پرسش را شنیده است: «وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟» حتی اگر برخی از ما رؤیاهای دقیقی درباره موفقیت نداشتیم، اکثر ما رؤیای کار، تشکیل خانواده و آیندهای حاکی از وقار و احترام را در سر میپروراندیم. اما هیچ کس از ما نپرسید: «آیا وقتی بزرگ شدی میخواهی معتاد شوی؟»

معتاد شدن را انتخاب نکردیم و نمیتوانیم ترک اعتیاد خود را نیز انتخاب کنیم. به بیماری اعتیاد مبتلا هستیم. به خاطر ابتلا به آن مسئول نیستیم، اما در برابر بهبودی خود مسئول هستیم. چون به بیماری خود پی بردهایم و میدانیم که راهی برای بهبودی وجود دارد، میتوانیم از سرزنش خود یا شرایط دست برداریم و به این راه حل عمل کنیم. اعتیاد را انتخاب نکردیم، اما میتوانیم بهبودی را انتخاب کنیم.  

v

فقط برای امروز:  بهبودی را انتخاب میکنم.

24مهر

 24 مهر                                           سادهترین دعا

«...دعا فقط برای آگاهی از اراده خداوند و قدرت اجرای آن.»

قدم یازدهم

v

چگونه دعا کنیم؟ به خاطر تجربه محدود خود، بسیاری از ما حتی نمیدانیم چگونه شروع کنیم. اما این فرآیند نه دشوار است و نه پیچیده.

به خاطر اعتیاد به مواد، به معتادان گمنام آمدیم. اما پیش از آن، بسیاری از ما در زندگی شدیداً احساس سردرگمی میکردیم. ظاهراً گم شده بودیم و بدون داشتن راهنما در بیابانی بیراه پرسه میزدیم. دعا راهی برای کسب جهت در زندگی و قدرت دنبال کردن آن جهت است.

از آنجا که دعا نقش مهمی در بهبودی دارد، بسیاری از ما هر روز وقت معینی را به دعا اختصاص میدهیم و الگویی را برای این کار تعیین میکنیم. در این لحظات آرامشبخش، یا با صدای بلند و یا در سکوت با نیروی برتر خود صحبت میکنیم. افکار، احساسات و امور روزمره خود را در میان میگذاریم. از او میپرسیم: «از من میخواهی چه کاری انجام دهم؟» در همین حین تقاضا میکنیم، «لطفاً قدرت اجرای اراده خود را به من عطا کن.» 

یادگیری دعا ساده است. "آگاهی از اراده او و قدرت اجرای آن" را درخواست میکنیم. با این کار، جهت و قدرت مورد نیاز خود برای انجام اراده خداوند را به دست میآوریم.

v

فقط برای امروز:  لحظات آرامشبخشی را به "صحبت" با نیروی برتر خود اختصاص میدهم. جهت و توانایی مورد نیاز برای اجرای اراده او را درخواست میکنم. 

25مهر

 "حقیقت"                        25         مهر

«همه چیزهایی که بدان واقف هستیم در معرض تغییر هستند، به خصوص چیزهایی که درباره

 حقیقت میدانیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما تصور میکردیم میتوانیم "حقیقت" را شناسایی کنیم. معتقد بودیم حقیقت چیزی معین و تغییرناپذیر است که به آسانی و بیتردید قادر به درک آن هستیم. اما حقیقت واقعی این بود که اگر مستقیماً با حقیقت روبرو شویم، اغلب نمیتوانیم آن را درک کنیم. بیماری ما همه چیز را در زندگی ما تحت تأثیر قرار داد، به خصوص درک حقیقت. در واقع، چیزهایی که درباره حقیقت "میدانستیم"، تقریباً ما را از بین برد. قبل از اینکه بتوانیم حقیقت را شناسایی کنیم، باید وفاداری خود نسبت به اعتیاد را کنار میگذاشتیم و به نیرویی برتر یعنی منبع همه چیزهای خوب و واقعی اعتماد میکردیم.  

همان طور که ایمان ما به نیرویی برتر افزایش یافته، حقیقت هم تغییر کرده است. از آنجا که قدمها را انجام دادهایم، کل زندگی ما از طریق نیروی التیامبخش اصول بهبودی شروع به تغییر کرده است. برای اینکه راه را برای این تغییر باز بگذاریم، مجبور بودهایم از تمسک به حقیقتی تغییرناپذیر و ثابت دست برداریم.

هر بار که با حقیقت روبرو میشویم، این حقیقت خالصتر و سادهتر میشود. درست همان طور که قدمها هر روز بر زندگی ما تأثیر میگذارند—البته اگر به آنها اجازه دهیم—شناخت ما از حقیقت نیز میتواند هر روز با رشد ما تغییر کند.

v

فقط برای امروز:  چشمها و قلب خود را به روی تغییراتی که قدمها به وجود آوردهاند، میگشایم. امروز از طریق روشنبینی میتوانم حقیقت را در زندگی خود درک کنم. 

26مهر

 26 مهر                                       همه ما تعلق داریم

«اگرچه طبق ضربالمثلی قدیمی "سیاست آشنایان را بیگانه میسازد"، اعتیاد ما را آشنا و یک شکل میسازد.»

کتاب پایه

v

چه افراد مختلفی در معتادان گمنام وجود دارند! هر شب در هر یک از جلسات با افراد مختلفی روبرو میشویم که اگر به خاطر بیماری اعتیاد نبود، احتمالاً هرگز در اتاقی گرد هم نمینشستند.

عضوی که یک پزشک است، بیمیلی خود را نسبت به همدردی در جلسه اول خود با امتناع از رفتن به "اتاقی پر از معتادان مواد مخدر" شرح میداد. عضو دیگری که سابقهای طولانی در زندان و مؤسسات بازپروری داشت، داستان مشابهی را تعریف میکرد، با این تفاوت که تعجب و تکان روحی او از این فهم نشأت میگرفت که «افراد خوبی در آنجا بودند که هنوز کت و شلوار به تن داشتند!» این دو دوست اخیراً هفتمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتند.

افرادی که از آنها کمترین انتظار میرود، دوستیهایی را شکل میدهند، یکدیگر را راهنمایی میکنند و با یکدیگر فعالیت خدماتی انجام میدهند. یکدیگر را در اتاقهای بهبودی میبینیم، درباره رنج گذشته و امید به آینده صحبت میکنیم. با تمرکز بر دو چیز که در آن مشترک هستیم—اعتیاد و بهبودی—در خصوص زمینههای متقابل با یکدیگر دیدار میکنیم. 

v

فقط برای امروز:  تفاوتی نمیکند که شرایط شخصی من چه باشد، در هر حال من تعلق دارم.

27مهر

 به پای چیزی ایستادن                                      27 مهر

«...میتوانیم زمان را احساس کنیم، حقیقت را لمس کنیم و ارزشهای روحانی را که مدتهای زیادی برای بسیاری از ما از دست رفته بود، شناسایی کنیم.» 

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال، حاضر بودیم برای به دست آوردن مواد بیشتر، از همه اعتقادات خود چشمپوشی کنیم. چه از خانوادهها یا دوستان خود دزدی کرده باشیم، خودفروشی کرده باشیم یا به کارفرمای خود دروغ گفته باشیم، در هر حال ارزشهایی را که اهمیت زیادی برای ما داشت، نادیده میگرفتیم. هر بار که از اعتقاد ارزشمند دیگری چشمپوشی میکنیم، تکه سیمان دیگری که مانع از ویرانی شخصیت ما میشد، فرو میریخت. در این هنگام بسیاری از ما به اولین جلسه خود آمدیم، در حالی که چیزی به جز ویرانه خویشتن سابق ما باقی نمانده بود.    

وقتی برای اولین بار خود را صادقانه بررسی میکنیم، ارزشهای گمشده خود را پیدا میکنیم. اما به منظور بازسازی شخصیت خود، حفظ این ارزشها را لازم میدانیم و مهم نیست وسوسه کنار گذاشتن این ارزشها چقدر شدید باشد. حتی وقتی فکر میکنیم با دروغ گفتن میتوانیم همه را فریب دهیم، باید صداقت داشته باشیم. اگر عقاید خود را نادیده بگیریم، متوجه میشویم که بزرگترین دروغهایی که گفتهایم، آنهایی بودهاند که به خود گفتهایم.   

پس از این همه تلاشی که برای بازسازی روح خود انجام دادهایم، نمیخواهیم دوباره شروع به ویران کردن آن کنیم. ضروری است به پای چیزی بایستیم، چراکه در غیر این صورت در خطر شکست از همه چیز قرار میگیریم. به هر چیزی که متوجه اهمیت آن برای خود میشویم، احترام میگذاریم.

v

فقط برای امروز:  به پای چیزی میایستم. قدرت من، نتیجه زندگی بر اساس ارزشهایم است.

28مهر

 28 مهر                                       آزادی انتخاب

«اصول اخلاقی تحمیل شده دارای قدرتی نیستند که ما با انتخاب

 زندگی بر اساس اصول روحانی کسب میکنیم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال، بسیاری از ما با غفلت و کوتاهی زندگی خود را سر میکردیم. مایل یا قادر به تصمیمگیری درباره طرز رفتار دلخواه خود، کار دلخواه خود یا حتی محل زندگی خود نبودیم. به مواد مخدر و سایر افراد اجازه دادیم، اساسیترین انتخابها را برای ما انجام دهند. رهایی از اعتیاد فعال در میان چیزهای دیگر به معنای آزادی انتخاب برای خود است.    

آزادی انتخاب هدیه فوقالعادهای است، اما در عین حال مسئولیت بزرگی نیز است. انتخاب به ما این امکان را میدهد تا به هویت و اعتقادات خود پی ببریم. اما در هنگام انتخاب از ما خواسته میشود که گزینههای خود را سبک سنگین کنیم و عواقب آنها را بپذیریم. این امر موجب میشود که برخی از ما به دنبال فردی بگردیم که به جای ما انتخاب کند—راهنما، جلسه همیشگی، دوستان —درست همان طور که بیماری ما در دوران مصرف به جای ما تصمیمگیری میکرد. این کار، بهبودی نیست.  

استفاده از تجربه دیگران یک مسئله است؛ شانه خالی کردن از مسئولیت شخصی مسئله دیگری است. اگر از هدیه آزادی که به ما بخشیده شده، استفاده نکنیم، اگر از پذیرفتن مسئولیتهایی که به همراه دارد، امتناع کنیم، این هدیه را از دست میدهیم و زندگی ما از بین میرود. در برابر بهبودی خود و انتخابهای خود مسئول هستیم. هر قدر هم دشوار به نظر رسد، باید این انتخابها را برای خود انجام دهیم و برای پذیرفتن عواقب آنها تمایل داشته باشیم. 

v

فقط برای امروز:  به خاطر آزادی برای زندگی به انتخاب خود سپاسگزارم. امروز، مسئولیت بهبودی خود را میپذیرم، انتخابهای خود را انجام میدهم و عواقب آنها را میپذیرم.

29مهر

 اراده امروز خداوند                          29  مهر

«این تصمیم مستلزم پذیرش مداوم، ایمان فزاینده و تعهد روزانه نسبت به بهبودی است.»

جزوه تجربه یک معتاد با....

v

گاهی اوقات واقعاً بر اساس قدم سوم زندگی میکنیم و این فوقالعاده است! افسوس گذشته را نمیخوریم، از آینده واهمه نداریم و یا به طور کلی از زمان حال راضی هستیم. با این حال، گاهی اوقات بینش خود را نسبت به اراده خداوند در زندگی از دست میدهیم.  

بسیاری از ما رؤیای پاک کردن اشتباهات گذشته را در سر داریم، اما گذشته را نمیتوان پاک کرد. بسیاری از ما قدردان این مسئله هستیم، چراکه تجربیات گذشته بهبودی را که امروز از آن لذت میبریم، برای ما به ارمغان آورده است. از طریق کارکرد قدمها میتوانیم یاد بگیریم گذشته را بپذیریم و از طریق جبران خطاها، با خود آشتی کنیم. همین قدمهای دوازدهگانه میتوانند به ما در برطرف کردن نگرانیهای خود درباره آینده کمک کنند. وقتی اصول NA را هر روز در همه امور زندگی خود به کار میگیریم، میتوانیم نتایج را به نیروی برتر خود بسپاریم. 

به نظر میرسد اعضایی که از قویترین ایمان برخوردار هستند، به بهترین نحو قادر به زندگی در زمان حال هستند. لذت، سپاسگزاری و سپاسگزاری به خاطر کیفیت زندگی نتایج ایمان در زندگی هستند. وقتی اصول برنامه خود را اجرا میکنیم، امروز تنها روزی است که بدان نیاز داریم.

v

فقط برای امروز: از امروز خود حداکثر بهره را میبرم و اطمینان دارم که خداوند از دیروز و فردا مراقبت میکند.

30مهر

 30  مهر                                   نگاه کن، ببین کی حرف می‌زند

«بیماری ما آنقدر فریبدهنده است که میتواند ما را در

 موقعیتهای غیرممکن قرار دهد.»

کتاب پایه

v

برخی از ما میگوییم، «بیماری من با من صحبت میکند.» دیگران میگویند، «فکر و خیال دست از سر من بر نمیدارد.» سایر افراد نیز به "شلوغی ذهن" یا "وسواس ناراحتکننده" اشاره میکنند. بگذارید با این مسئله روبرو شویم. از بیماری لاعلاجی رنج میبریم که حتی در بهبودی نیز ما را تحت تأثیر قرار میدهد. بیماری ما اطلاعات تحریفشدهای را درباره آنچه در زندگی جریان دارد، در اختیار ما قرار میدهد. به ما میگوید که خود را بررسی نکنیم، چراکه این کار بسیار هراسانگیز است. گاهی اوقات به ما میگوید که نسبت به خود و اعمال خود مسئول نیستیم؛ در مواقع دیگری به ما میگوید که همه مشکلات زندگی تقصیر ماست. بیماری ما، ما را فریب میدهد که به آن اعتماد کنیم.  

برنامه NA ما را در معرض صداهای بسیاری قرار میدهد که ضد اعتیاد ماست، صداهایی که میتوانیم به آنها اعتماد کنیم. میتوانیم برای بررسی واقعیت با راهنمای خود تماس بگیریم. میتوانیم به صدای معتادی که سعی در پاک شدن میکند، گوش دهیم. راه حل نهایی، کارکرد قدمها و کمک گرفتن از نیرویی برتر است. این کار به ما در پشت سر گذاشتن مواقعی که «بیماری ما با ما صحبت میکند»، کمک میکند. 

v

فقط برای امروز:  "صدای" اعتیاد خود را نادیده میگیرم. به صدای برنامه خود و نیرویی برتر از خود گوش میدهم.

1آبان

 تسلیم                                              1 آبان

«با تسلیم اختیار، قدرت خیلی بیشتری به دست میآوریم.»

کتاب پایه

v

وقتی مصرف میکردیم، هر کاری را برای تحت اختیار درآوردن اوضاع انجام میدادیم. از هر نقشهای برای تحت کنترل درآوردن دنیای خود استفاده میکردیم. وقتی چیزی را که میخواستیم به دست میآوردیم، احساس قدرت و شکستناپذیری میکردیم؛ وقتی به دست نمیآوردیم، احساس آسیبپذیری و شکست میکردیم. اما این امر جلوی ما را نگرفت، بلکه تنها باعث شد تلاشهای بیشتری را برای کنترل و تغییر دادن زندگی خود به وضعیتی قابل اداره به کار گیریم.  

دسیسهچینی راهی برای انکار عجز بود. تا وقتی حواس خود را به نقشههای خود جلب میکردیم، میتوانستیم خارج از کنترل بودن خود را نپذیریم. به تدریج فهمیدیم که زندگی ما غیر قابل اداره شده است و هیچ کلاهبرداری و تقلبی در جهان زندگی ما را سرو سامان نمیداد.

وقتی به عجز خود اقرار کردیم، از تلاش برای کنترل و اداره مسیر خود به سوی زندگی بهتر دست کشیدیم و تسلیم شدیم. در حالی که خود به تنهایی از قدرت کافی برخوردار نبودیم از نیرویی برتر از خود کمک خواستیم؛ در هنگام نیاز به پشتیبانی و راهنمایی، از این نیرو خواستیم از اراده و زندگی ما مراقبت کند. به جای اینکه برای برنامهریزی زندگی خود تلاش کنیم، از دیگران خواستیم  تجربه خود را در اجرای برنامه NA با ما در میان بگذارند. قدرت و راهنمایی مورد نیاز ما در اطراف ما قرار دارد؛ تنها باید به نفس خود پشت کنیم تا آن را پیدا کنیم.

v

فقط برای امروز:  سعی نمیکنم برای دستیابی به یک زندگی قابل اداره دسیسهچینی و تقلب کنم. از طریق برنامه NA خود را به مراقبت نیروی برتر تسلیم میکنم. 

2آبان

 2 آبان                                    مسئولیتپذیری

«در قبال بیماری خود مسئول نیستیم، بلکه در برابر بهبودی خود مسئول هستیم. وقتی شروع به اجرای آنچه یاد گرفتهایم، میکنیم، زندگی ما در جهت بهبودی شروع به تغییر میکند.»

کتاب پایه

v

هر چه بیشتر در بهبودی پیشرفت میکنیم، کمتر از مسئولیتپذیری در برابر خود و اعمال خود چشمپوشی میکنیم. از طریق اجرای اصول برنامه معتادان گمنام، قادر به تغییر زندگی خود هستیم. وقتی مسئولیت و آزادی انتخابی را که مستلزم مسئولیت است، میپذیریم، زندگی ما معنای جدیدی پیدا میکند. بهبودی را مسلم فرض نمیکنیم.

از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه با کمک یک راهنما مسئولیت بهبودی خود را میپذیریم. به طور منظم به جلسات میرویم و چیزی را که به رایگان در اختیار ما قرار گرفته، با تازهواردان به مشارکت میگذاریم: هدیه بهبودی. در جلسه همیشگی خود فعالانه شرکت میکنیم و مسئولیت خود را در قبال مشارکت کردن بهبودی با معتادی که هنوز در عذاب است، میپذیریم. وقتی یاد میگیریم چگونه اصول بهبودی را به طور مؤثر در همه زمینههای زندگی به کار گیریم، کیفیت زندگی ما بهتر میشود. 

v

فقط برای امروز:  با استفاده از ابزار روحانی که در بهبودی به دست آوردهام، مایل و قادر به گرفتن تصمیمات مسئولانه هستم.

3آبان

 اصول را به شخصیتها ترجیح دادن3                         آبان

«گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ماست و همواره یادآور این است

که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم.»

 سنت دوازدهم

v

«ترجیح اصول به شخصیتها.» بسیاری از ما هرگاه سنتهای دوازدهگانه خوانده میشود، این کلمات را همزمان با خواننده به زبان میآوریم. این حقیقت که این کلمات به کلیشه تبدیل شدهاند، به هیچ وجه از اهمیت آن چه در خدمت و چه در زندگی ما نمیکاهد. این کلمات نوعی تأکید هستند: «به وجدان خود گوش میدهیم و صرف نظر از اینکه چه کسی دخیل است، کار درست را انجام میدهیم.» و این اصل به عنوان یکی از سنگ بناهای بهبودی و سنتهای ما عمل میکند.  

«ترجیح اصول به شخصیتها» واقعاً به چه معناست؟ بدین معناست که ما چه دوست داشته باشیم یا نه، با همه کس با صداقت، فروتنی، همدردی، صبر و تحمل رفتار میکنیم. ترجیح دادن اصول به شخصیتها به ما میآموزد که با همه افراد عادلانه رفتار کنیم. قدم دوازدهم از ما میخواهد که اصول را در همه امور خود به کار گیریم؛ سنت دوازدهم پیشنهاد میدهد که این اصول را در روابط خود با همگان به کار گیریم.    

در روابط خود با دوستان و پس از ترک جلسات نیز اصول را اجرا میکنیم. اجرای اصول برای همه روزها، در رابطه با همه کس و در همه زمینههای زندگی لازم است.

v

فقط برای امروز:  به وجدان خود گوش میدهم و عمل درست را انجام میدهم. تمرکز من بر اصول است، نه بر شخصیت.

4آبان

 4 آبان                              راهی به سوی خویشتنپذیری

«مؤثرترین راه دستیابی به خویشتنپذیری،کارکرد قدمهای دوازدهگانه بهبودی است.»

جزوه خویشتن پذیری

v

اعتیاد برای بسیاری از ما مایه خجالت بوده است. خود را از دیگران پنهان کردهایم و مطمئن بودیم اگر کسی متوجه هویت واقعی ما شود، ما را طرد خواهد کرد. NA به ما کمک میکند خویشتنپذیری را یاد بگیریم.

بسیاری از ما صرفاً با حضور در جلسات آرامش زیادی به دست میآوریم، به شرح حال دیگران گوش میدهیم و متوجه میشویم آن ها هم همان احساسی را دارند که ما نسبت به خود داشتهایم. وقتی دیگران صادقانه در مورد واقعیت وجود خود با ما صادقانه مشارکت میکنند، ما نیز در انجام همین کار احساس راحتی میکنیم. وقتی یاد میگیریم که درباره خود حقیقت را به دیگران بگوییم، یاد میگیریم خود را بپذیریم.  

اما تمایل به آشکار کردن اطلاعاتی درباره خود برای دیگران تنها آغاز کار است. وقتی چیزهایی را که موجب ناراحتی ما در زندگی میشوند با دیگران در میان گذاشتیم، به یافتن راهی متفاوت برای زندگی نیاز داریم و در اینجاست که قدمها به کمک ما میآیند. درکی از نیروی برتر به دست میآوریم. زندگی خود را به تفصیل ارزیابی میکنیم و درباره ارزیابی خود با راهنما بحث میکنیم. از خداوندی که درک میکنیم، درخواست میکنیم نواقص شخصیتی ما – کمبودهایی که عامل مشکلات ما هستند - را برطرف نماید. مسئولیت کارهایی را که انجام دادهایم، میپذیریم و خسارات ناشی از آنها را جبران میکنیم. همه این مقررات را در زندگی روزمره خود به کار میگیریم و "این اصول را در همه امور خود اجرا میکنیم."

از طریق کارکرد قدمها، میتوانیم مایه افتخار خود شویم. میتوانیم آزادانه حقیقت را درباره خود بگوییم، چراکه چیزی برای پنهان کردن نداریم.

v

فقط برای امروز:  در مسیر دستیابی به خویشتنپذیری حرکت میکنم. در صحنه حاضر میشوم، حقیقت را میگویم و قدمها را کارمی‌کنم. 

5آبان

 زندگی در زمان حال      5                              آبان

«میخواستیم با واقعیت گذشته خود روبرو شویم، آن را همان طور که بود ببینیم و از آن رهایی یابیم تا بتوانیم در امروز زندگی کنیم.»

 کتاب پایه

v

برای بسیاری از ما گذشته مانند یک کابوس است. زندگی ما دیگر مانند گذشته نیست، اما هنوز خاطرات شدیداً عاطفی و زودگذر گذشتهای واقعاً ناراحتکننده را در یاد داریم. احساس گناه، ترس و عصبانیتی که زمانی بر ما چیره شده بود، ممکن است در زندگی جدید ما تکرار شود و تلاشهای ما را برای رشد و تغییر با مشکل مواجه سازد.  

قدمهای دوازدهگانه دستورالعملی است که به ما در قرار دادن گذشته در جای خود کمک میکند. از طریق قدمهای چهارم و پنجم، آگاه میشویم که رفتار گذشته ما مؤثر نبوده است. از نیرویی برتر میخواهیم ما را از کمبودهای خود در قدم ششم و هفتم رها سازد و از احساس گناه و ترسی که سالیان مدید ما را آزار داده، رهایی پیدا میکنیم. از طریق جبران خسارت در قدمهای هشتم و نهم به دیگران نشان میدهیم که زندگی ما تغییر میکند. دیگر تحت کنترل گذشته خود نیستیم. وقتی گذشته کنترل خود را بر ما از دست میدهد، جهت یافتن راههایی برای زندگی آزاد هستیم، راههایی که هویت واقعی ما را منعکس میکند.  

v

فقط برای امروز:  دیگر مجبور نیستم که تحت کنترل گذشته خود باشم. در حالی که به فرد جدیدی تبدیل میشوم، این روز جدید را سپری میکنم.

6آبان

 6 آبان                                             نگرشها

«از قدمها میتوانیم برای بهبود بخشیدن نگرش خود نیز استفاده کنیم.»

کتاب پایه

v

تا به حال روزی را به سر بردهاید که همه چیز ظاهراً بر علیه شما پیش رفته است؟ آیا در دورانی به سر میبرید که آنقدر مشغول تهیه ترازنامه دیگران هستید که به سختی میتوانید خود را تحمل کنید؟ آیا به همکار یا عزیز خود بیدلیل پرخاش میکنید؟ وقتی دچار این وضعیت روحی ناخوشایند میشویم، باید اقدامی صورت دهیم.

هر لحظهای در طول روز، میتوانیم چند دقیقهای را به تهیه "ترازنامهای فوری" اختصاص دهیم. طرز واکنش خود به موقعیتهای خارجی و سایر افراد را بررسی میکنیم. وقتی این کار را انجام میدهیم، شاید متوجه شویم که از یک "نگرش بد" کهنه و ساده رنج میبریم. دیدگاه منفی میتواند به رابطه ما با نیروی برتر و افرادی که با آنها زندگی میکنیم، صدمه بزند. وقتی با خود صادق باشیم، اغلب متوجه میشویم که مشکل در خود ما و نگرش ما نهفته است. 

بر چالشهایی که زندگی پیش روی ما قرار میدهد، کنترل نداریم. در هر لحظه، میتوانیم نگرش خود را تغییر دهیم. تنها چیزی که در معتادان گمنام واقعاً تغییر میکند، خود ما هستیم. قدم دوازدهم ابزار لازم را برای رهایی از مشکل و یافتن راه حل در اختیار ما قرار میدهد.

v

فقط برای امروز:  در طول روز، نگرش خود را بررسی میکنم. از قدمها برای بهبود بخشیدن این نگرش استفاده میکنم.

7آبان

 زندگی در لحظه                                      7  آبان

« زندگی فقط برای امروز، بار سنگین گذشته و ترس از آینده را کاهش میدهد.»

کتاب پایه

v

فکر کردن درباره اینکه فلان چیز چقدر بد بود یا چقدر بد میتواند باشد، ممکن است امید ما برای بهبودی را از بین ببرد. وهم و خیال درباره اینکه فلان چیز چقدر شگفتانگیز بود یا چقدر شگفتانگیز میتواند باشد، ممکن است ما را از انجام فعالیت در دنیای واقعی منحرف سازد. بدین دلیل است که در معتادان گمنام درباره زندگی و بهبودی "فقط برای امروز" صحبت میکنیم. 

در NA میدانیم که میتوانیم تغییر کنیم. به باور رسیدهایم که نیروی برتر ما میتواند تمامیت ذهن و دل را به ما بازگرداند. میتوان از طریق قدمها به ویرانی گذشته رسیدگی کرد. از طریق حفظ بهبودی فقط برای امروز، میتوانیم از ایجاد مشکل در آینده دوری کنیم.  

زندگی در بهبودی خواب و خیال نیست. خواب و خیال درباره اینکه مصرف چقدر عالی بود یا چگونه میتوانیم در آینده با موفقیت مصرف کنیم، توهم درباه اینکه اوضاع چقدر عالی میتواند باشد، انتظارات اغراقآمیزی که موجب نومیدی و لغزش ما میشود، همگی از طریق برنامه قوت خود را از دست میدهند. اراده خداوند را جستجو میکنیم، نه اراده خود. به دنبال خدمت به دیگران هستیم، نه خدمت به خود. خودمحوری و اهمیت اینکه اوضاع چقدر عالی میتواند باشد یا باید باشد، ناپدید میگردد. در پرتو بهبودی، تفاوت خواب و خیال و واقعیت را درک میکنیم.

v

فقط برای امروز:  به خاطر اصول بهبودی و واقعیت جدیدی که این اصول در اختیار من قرار داده است، سپاسگزارم.

8آبان

 8 آبان                                            شهامت

«ایمان نویافته ما در آینده به عنوان اساس مستحکمی برای شهامت عمل میکند.»

کتاب پایه

v

معتادان گمنام جای ترس نیست! رویارویی با زندگی آن طور که هست، بدون مصرف مواد همواره آسان نیست. بهبودی مستلزم چیزی فراتر از فعالیت سخت است؛ مستلزم میزان زیادی شهامت است.

با این وجود، شهامت چیست؟ نگاهی سریع به فرهنگ لغت به ما خواهد گفت. وقتی به جای عقبنشینی از هر چیزی که فکر میکنیم مشکل، خطرناک یا دردناک است، با آن روبرو میشویم، شهامت داریم. شهامت به معنای دلیر بودن، هدف داشتن و روحیه داشتن است. پس شهامت واقعاً چیست؟ شهامت یک نگرش است، نگرشی حاکی از استقامت.   

استقامت چیزی است که یک معتاد در بهبودی واقعاً بدان نیاز دارد. تعهد میدهیم تا صرف نظر از هر چه که اتفاق میافتد به برنامه خود پایبند باشیم و از مصرف دوری کنیم. یک معتاد شجاع فردی است که هیچ گاه و در هیچ شرایطی مصرف نمیکند. 

چه چیزی به ما شهامت میدهد؟ برقراری رابطه با نیرویی برتر قدرت و شهامت لازم برای پاک ماندن را در اختیار ما قرار میدهد. میدانیم که تا وقتی در پناه مراقبت خداوند هستیم، قدرت مورد نیاز برای رویارویی با زندگی آن طور که هست را در اختیار داریم.

v

فقط برای امروز:  نیرویی برتر دارم که در همه شرایط از من مراقبت میکند. امروز با دانستن این موضوع، برای به دست آوردن روحیه شهامت تلاش میکنم.

9آبان

 رابطه ما با نیرویی برتر                                      9 آبان

«بهبودی مداوم به رابطه ما با خداوندی مهربان بستگی دارد که به ما توجه میکند و آنچه انجام آن را برای خود غیر ممکن مییابیم برای ما انجام میدهد.»

کتاب پایه

v

کارکرد قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام شروعی مجدد در زندگی و راهنمایی لازم برای زندگی در دنیا را در اختیار ما قرار میدهد. اما قدمها چیزی فراتر از شروعی مجدد است. وقتی حداکثر تلاش خود را برای کارکرد قدمها به کار میگیریم، رابطهای با نیروی برتر شخصی خود برقرار میکنیم. 

در قدم سوم، تصمیم میگیریم به خداوندی مهربان اجازه دهیم زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. بیشتر شهامت، اعتماد و تمایل مورد نیاز ما برای پشت سر گذاشتن قدمهای متوالی از این تصمیم نشأت میگیرد. در قدم هفتم، حتی فراتر میرویم و از نیروی برتر میخواهیم زندگی ما را تغییر دهد. قدم یازدهم راهی برای بهبود بخشیدن به این رابطه است.

بهبودی فرآیند رشد و تغییر است و طی این فرآیند زندگی ما احیا میشود. قدمهای دوازدهگانه نقشه راه و دستورالعملهای معینی به منظور ادامه بهبودی هستند. اما پشتیبانی مورد نیاز ما برای ادامه قدمها از ایمان ما به نیرویی برتر و اعتقاد به اینکه همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، نشأت میگیرد. ایمان شهامت لازم برای عمل را در اختیار ما قرار میدهد. هر قدمی که برمیداریم، از طریق رابطه ما با خداوندی مهربان پشتیبانی میشود.  

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم که منبع شهامت و تمایل من، رابطه من با نیروی برتر است.

10آبان

 10 آبان                                        بیداری

«وقتی به یکدیگر کمک میکنیم، خداوند به ما کمک میکند.»

کتاب پایه

v

اعتیاد موجب شد که تقریباً فقط درباره خود فکر کنیم. حتی اگر هم دعا میکردیم، دعاهای ما خودمحورانه بود. چرا؟ زیرا نمیخواستیم مشکلاتی را که برای خود به وجود آورده بودیم، تحمل کنیم. احساس ناامنی میکردیم. تصور میکردیم زندگی درباره به دست آوردن است و همواره بیشتر میخواستیم.  

در بهبودی نیز بیشتر میخواستیم—بیشتر از اینکه مصرف را قطع کنیم. بیداری روحانی که با کارکرد قدمهای دوازدهگانه تجربه میکنیم، شیوهای برای زندگی را به ما نشان میدهد که هرگز در خواب هم نمیدیدیم. دیگر نباید نگران این باشیم که آیا "به اندازه کافی" وجود دارد یا خیر، چراکه به نیرویی برتر و مهربان متکی هستیم که همه نیازهای روزمره ما را تأمین میکند. رها از ناامنی دائمی، دیگر جهان را به عنوان جایی برای رقابت با دیگران به منظور ارضای تمایلات خود نمیبینیم. در عوض، جهان را به عنوان جایی برای زندگی در سایه عشقی که نیروی برتر به ما نشان داده، در نظر میگیریم.     

بهبودی ما را از کابوس خودمحوری، کشمکش و ناامنی که در محور بیماری ما قرار دارد، بیدار میسازد. چشم خود را به روی واقعیتی جدید باز میکنیم:  هر چیزی که ارزش نگه داشتن دارد، تنها از طریق مشارکت کردن آن حفظ میشود.

v

فقط برای امروز:  وقتی به دیگران کمک میکنم، خداوند به من کمک میکند. امروز، برای مشارکت کردن عشقی که نیروی برتر به من نشان داده، کمک میخواهم و میدانم که این کار تنها راه حفظ این عشق است.

11آبان

 11 آبان                           تحمل مشکلات حل نشده

«داشتن دوستانی که در مواقع صدمه دیدن از ما مراقبت میکنند، مؤثر است.»

کتاب پایه

v

راه حل اکثر مشکلات ما ساده است. با راهنما تماس میگیریم، دعا میکنیم، قدمها را کار میکنیم یا به جلسهای میرویم. اما درباره موقعیتهایی که مشکلات ما همچنان ادامه دارد و راه حلی پیش روی ما نیست، چطور؟

اکثر ما میدانیم زندگی در موقعیتی دردناک—مشکلی که صرفاً قرار نیست برطرف شود—چگونه است. برای برخی از ما این مشکل، یک بیماری مهلک و لاعلاج است. برخی از ما صاحب فرزندان اصلاحناپذیری هستیم. برخی از ما متوجه میشویم که درآمد ما صرفاً جوابگوی هزینههای زندگی نیست. برخی از ما از دوست یا عضوی از خانواده که به بیماری مزمنی مبتلاست، مراقبت میکنیم. 

افرادی در بین ما که تا به حال مجبور به تحمل مشکلی حلنشده بودهاند، از آرامشی که در نتیجه صحبت درباره مشکل خود با دوستان در حال بهبودی حاصل میشود، مطلع هستند. شاید در نتیجه شوخی وخنده کمی آرامش پیدا کنیم. شاید دوستان در غم ما شریک شوند و با ما همدردی کنند. آنها با هر کاری که انجام میدهند، بار مشکلات ما را سبک میکنند. آنها شاید قادر به حل مشکل یا رفع احساسات دردناک ما نباشند، اما صرفاً دانستن اینکه مورد عشق و توجه قرار گرفتهایم، مشکلات ما را قابل تحمل میسازد. هرگز دوباره مجبور نیستیم با درد خود تنها بمانیم.        

v

فقط برای امروز:  مشکلاتی که قادر به حل آنها نیستم از طریق صحبت با یک دوست قابل تحمل میشوند. 

12آبان

 صرف نظر از آنچه اتفاق میافتد 12                       آبان

«سرانجام باید بر روی پاهای خود بایستیم و با زندگی آن طور که هست، روبرو شویم، پس چرا از ابتدا این کار را انجام ندهیم؟»

کتاب پایه

v

برخی از ما احساس میکنیم باید به تازهواردها بگوییم در حالی که قبلاً همه چیز وحشتناک بوده، اکنون در دوران بهبودی همه چیز شگفتانگیز است و بدین طریق از آنها محافظت کنیم. شاید احساس میکنیم اگر از درد یا سختی، ازدواج ناموفق، مورد سرقت قرار گرفتن و از این قبیل مسائل صحبت کنیم، با ایجاد ترس این افراد را از خود دور میکنیم. با نیتی صادقانه و خیرخواهانه برای رساندن پیام، میخواهیم فقط درباره چیزهایی که در زندگی ما به خوبی پیش میرود، با اشتیاق صحبت کنیم.  

اما اکثر تازهواردها حتی اگر فقط برای چند روز پاک مانده باشند، درباره صحت این مسئله دچار تردید میشوند. به احتمال زیاد، تجربه "زندگی آن طور که هست" برای تازهوارد متوسط، کمی پرتنشتر از چیزی است که فرد باتجربه متوسط هر روز با آن سر و کار دارد. اگر موفق شویم تازهواردی را متقاعد کنیم که همه چیز در بهبودی امیدبخش میشود، بهتر است این تازهوارد را از آمادگی خود برای پشتیبانی از او در مشکلات زندگی مطمئن سازیم.       

شاید صرفاً باید با او قطع نظر از شرایط زندگی در هر یک روزهای مورد نظر، درباره نحوه استفاده از منابع معتادان گمنام جهت پذیرفتن "زندگی آن طور که هست"، به طور واقعبینانه صحبت کنیم. بهبودی نیز مانند زندگی دارای بخشهای مساوی درد و خوشی است. مشارکت کردن هر دوی این شرایط با تازهوارد مهم است، چراکه او  متوجه میشود که ما صرف نظر از آنچه اتفاق میافتد، پاک میمانیم.  

v

فقط برای امروز:  با تازهواردهایی که با آنها صحبت میکنم، صداقت خواهم داشت و به اطلاع آنها میرسانم که صرف نظر از آنچه زندگی به همراه میآورد، به هیچ وجه مجبور به مصرف مجدد مواد نیستیم.

13آبان

 13 آبان                               ابراز و دریافت عشق

«...ابراز عشق میکنیم، زیرا این عشق به رایگان به ما بخشیده شده است. وقتی نحوه ابراز عشق را یاد میگیریم، مرزهای جدیدی به روی ما باز میشود. عشق میتواند جریان انرژی زندگی از فردی به فرد دیگر باشد.»

کتاب پایه

v

ابراز و دریافت عشق، اساس زندگی است. این امر وجه مشترکی همگانی است که ما را با اطرافیان خود مرتبط میسازد. اعتیاد ما را از این ارتباط محروم کرد و ما را در خود محبوس نگاه داشت.  

عشقی که در برنامه NA پیدا میکنیم، دنیا را دوباره به روی ما میگشاید. قفس اعتیاد را که زمانی در آن محبوس بودیم، باز میکند. از طریق دریافت عشق از اعضای NA شاید برای اولین بار متوجه شویم عشق چیست و چه کار میتواند انجام دهد. از اعضای انجمن میشنویم که درباره مشارکت کردن عشق صحبت میکنند و استحکامی را که این امر به زندگی آنها میبخشد، احساس میکنیم.   

کم کم میپنداریم اگر ابراز و دریافت عشق معنای زیادی برای دیگران دارد، میتواند به زندگی ما نیز معنا دهد. احساس میکنیم در آستانه کشف بزرگی هستیم، اما با این وجود، احساس میکنیم اگر عشق خود را در میان نگذاریم، معنای عشق را کاملاً درک نمیکنیم. این کار را امتحان میکنیم و ارتباط گمشده میان خود و دنیا را کشف میکنیم.

امروز، متوجه میشویم آنچه آنها میگفتند، درست بود: «ما فقط با مشارکت کردن آنچه که داریم می‌توانیم آن را حفظ کنیم.»

 

v

فقط برای امروز:  زندگی مرز جدیدی برای من است و وسیلهای که برای جستجوی آن استفاده میکنم، عشق است. عشقی را که دریافت کرده به رایگان ابراز میکنم.

14آبان

 راهنمایی خداوند 14                                  آبان

«نیروی برتر ما همواره در دسترس ماست. وقتی آگاهی از اراده خداوند برای خود را درخواست میکنیم، راهنمایی دریافت میکنیم.»

کتاب پایه

v

گرفتن تصمیم درست همواره آسان نیست. این مسئله به ویژه درباره معتادانی که برای اولین بار زندگی بر اساس اصول روحانی را یاد میگیرند، صادق است. در دوران اعتیاد، دچار رفتارهای اجباری ضداجتماعی و خود نابودکننده شدیم. وقتی مشکلی به وجود میآمد، از این رفتارهای اجباری منفی استفاده میکردیم. بیماری ما، ما را برای گرفتن تصمیمات درست آماده نمیکرد.   

امروز، برای کسب راهنمایی مورد نیاز خود از نیروی برتر کمک میخواهیم. متوقف میشویم؛ دعا میکنیم و برای کسب راهنمایی با آرامش به ندای درونی خود گوش میدهیم. به باور رسیدهایم که میتوانیم به نیرویی برتر از خود اطمینان کنیم. این نیرو هر وقت که بدان نیاز داریم در دسترس ماست. تنها باید برای آگاهی از اراده خداوند برای ما و قدرت اجرای آن دعا کنیم. 

هر بار که این کار را انجام میدهیم، هر بار که در حین سردرگمی، راهنمایی کسب میکنیم، ایمان ما رشد میکند. هر چه بیشتر به نیروی برتر خود اطمینان میکنیم، درخواست راهنمایی آسانتر خواهد شد. نیرویی را پیدا کردهایم که در دوران اعتیاد بدان نیاز داشتیم، نیرویی که همواره در دسترس ماست. برای کسب راهنمایی مورد نیاز خود جهت زندگی کامل و رشد روحانی، تنها باید ارتباط خود را با خداوندی که درک میکنیم، حفظ کنیم.

v

فقط برای امروز:  نیروی برتر من منبع راهنمایی روحانی در درون من است که میتوانم همواره از او کمک بخواهم. اگر امروز به راهنمایی نیاز داشتم، آگاهی از اراده نیروی برتر را درخواست میکنم. 

15آبان

 15 آبان                                   درک فروتنی

«فروتنی نتیجه صداقت داشتن با خود است.»

کتاب پایه

v

فروتنی برای اکثر ما ایده آن چنان غریبی بود که تا جایی که میتوانستیم آن را نادیده گرفتیم. وقتی برای اولین بار لغت "فروتنی" را در رأس قدم هفتم مشاهده کردیم، شاید تصور کردیم که این لغت بدین معناست که میزان قابل توجهی تحقیر در انتظار ماست. احتمالاً تصمیم گرفتیم این لغت را در فرهنگ لغت نگاه کنیم، اما با مشاهده تعریف آن، حتی سردرگمی ما بیشتر هم شد. نمیفهمیدیم که "دونپایگی و زیردستی" چگونه در بهبودی به کار گرفته میشود. 

فروتن بودن بدین معنا نیست که از پستترین شکل زندگی برخوردار هستیم. برعکس، فروتن شدن بدین معناست که ما دیدگاه واقعبینانهای نسبت به خود و جایگاه خود در دنیا پیدا میکنیم. به مرحلهای از آگاهی میرسیم که بر اساس پذیرش همه جنبههای خود بنا شده است. نه ویژگیهای خوب خود را انکار میکنیم و نه بر نواقص خود بیش از حد تأکید میکنیم. صادقانه میپذیریم چه کسی هستیم. 

هیچ یک از ما تا به حال به درجه فروتنی کامل نائل نشدهایم. اما مطمئناً میتوانیم سعی کنیم خطاهای خود را اقرار کنیم، نقاط مثبت خود را بپذیریم و به نیروی برتر خود به عنوان منبع قدرت اعتماد کنیم. فروتنی بدین معنا نیست که مسیر زندگی را چهار دست و پا بر روی دستها و زانوهای خود طی کنیم؛ بلکه صرفاً بدین معناست که ما باید اقرار کنیم به تنهایی نمیتوانیم بهبود پیدا کنیم. به یکدیگر نیاز داریم و بالاتر از همه به نیروی خداوندی مهربان نیاز داریم.

v

فقط برای امروز:  برای فروتن بودن، همه جنبههای خود را صادقانه میپذیرم و جایگاه واقعی خود را در دنیا درک میکنم. برای دستیابی به قدرتی که جهت قرار گرفتن در این جایگاه نیاز دارم، به خداوندی که درک میکنم، اطمینان میکنم.  

16آبان

 حس کردن اراده خداوند 16                           آبان

«صمیمانه باور کردم که نیرویی برتر میتواند سلامت عقل را به من بازگرداند و من از تلاش برای درک اراده خداوند دست میکشم. مسائل را صرفاً همان طور که هستند، میپذیرم و سپاسگزار هستم.»  

کتاب پایه

v

هر چه بیشتر پاک میمانیم، با اطمینان کمتری "میدانیم" اراده نیروی برتر برای ما چیست و این موضوع اهمیت کمتری پیدا میکند. آگاهی از اراده نیروی برتر بیشتر به چیزی "حسی" تبدیل میشود، نه یک چیز "دانستنی". هنوز قدم یازدهم را با ایمان کامل تمرین میکنیم. اما به جای اینکه به دنبال "نشانههایی" از نیروی برتر بگردیم، بیشتر به شم خود اطمینان میکنیم و به احساساتی درباره اینکه چه چیز باعث راحتی ما میشود، اعتماد میکنیم.

پس از چند سال پاکی، چیزی که ظاهراً از آن مطلع هستیم این است که چه وقت بر خلاف اراده خداوند برای خود عمل میکنیم. وقتی بر خلاف اراده خداوند حرکت میکنیم، دچار آن احساس دلنگرانی ناراحتکننده قدیمی میشویم. این دل‌نگرانی به ما هشدار میدهد اگر همین مسیر را در پیش گیریم، بیخوابیهای بسیاری در انتظار ماست. باید به این احساسات توجه کنیم، چراکه آنها اغلب نشان میدهند که بر خلاف اراده خداوند برای خود عمل میکنیم.       

قدم یازدهم هدف واقعی از دعا و مراقبه را به روشنی بیان میکند: ارتقا ارتباط آگاهانه ما با خداوندی که درک میکنیم، آگاهی روشنتری از اراده خداوند برای ما و قدرت اجرای آن را به دنبال دارد. از طریق احساس خود درباره اراده خداوند به طور روشنتری از آن مطلع میشویم، نه از طریق "نشانهها" یا کلمات—و این احساس خوب است.

v

فقط برای امروز:  برای آگاهی از اراده نیروی برتر برای خود و قدرت اجرای آن دعا میکنم. به احساسات خود توجه میکنم و اگر این احساسات خوب بودند، عمل میکنم.

17آبان

 17 آبان                                رهایی از عدم سلامت عقل

«آیا معتقدم اگر نزد فردی بروم و بگویم، "ممکن است لطفاً ترتیب یک سکته قلبی یا تصادف مرگبار را برای من بدهید؟" کار احمقانهای کردهام؟»

کتاب پایه

v

شنیدهایم که میگویند اگر عاشق نباشیم، نمیتوانیم احساس عاشق بودن را به خاطر آوریم. همین را میتوان درباره عدم سلامت عقل گفت: وقتی از آن رها باشیم، شاید فراموش کنیم فکر نامعقول ما واقعاً چقدر میتواند عجیب باشد. اما برای سپاسگزاری از میزان سلامت عقلی که در معتادان گمنام باز یافتهایم، صرفاً باید به خاطر بسپاریم که واقعاً چقدر بیعقل بودهایم.

 امروز، شاید گفتن چیزی احمقانه مانند: «ممکن است لطفاً ترتیب یک سکته قلبی یا تصادف مرگبار را برای من بدهید؟» دشوار باشد. اگر کسی ذهن سالمی داشته باشد، هرگز تقاضای چنین چیزهایی را نمیکند و نکته همین جاست. در دوران اعتیاد فعال، ذهن ما سالم نبود. هر روزی که اعتیاد خود را سپری میکردیم، انتظار تأثیرات بیماری مرگبار، تحقیر، سوء استفاده، فقر و فلاکت، حبس، مرگ در اثر خشونت و حتی مرگ در اثر حماقت محض را میکشیدیم. در این شرایط، تقاضای سکته قلبی یا تصادف مرگبار خیلی هم دور از انتظار به نظر نمیرسد، بلکه نشان میدهد چقدر بیعقل بودهایم. 

برنامه، انجمن، نیروی برتر همگی در کنار هم معجزه کردهاند. قدم دوم امیدی بیهوده نیست، بلکه واقعیت است. با دانستن میزان عدم سلامت عقلی که دچار آن بودهایم، میتوانیم هر چه بیشتر از نیروی معجزهآسایی که تا به حال سلامت عقل را به ما باز گردانده است، سپاسگزاری کنیم. به این خاطر، واقعاً سپاسگزاریم.

v

فقط برای امروز:  زمانی را برای به یاد آوردن میزان عدم سلامت عقل خود در دوران اعتیاد اختصاص میدهم. سپس، از نیروی برتر خود به خاطر سلامت عقلی که به زندگی من باز گردانده شده، شکرگزاری میکنم.

18آبان

 برنامههایی که به بهترین شکل طرحریزیشده 18                              آبان

«اعمال ما مهم هستند. نتایج را به نیروی برتر خود میسپاریم.»

کتاب پایه

v

ضربالمثلی قدیمی وجود دارد که گاهی اوقات در جلسات خود میشنویم: «اگر میخواهید خداوند خندهاش بگیرد، برنامهریزی کنید.» وقتی این را میشنویم، معمولاً ما هم میخندیم، اما خنده ما توأم با نگرانی است. اگر همه برنامههای به دقت طرحریزیشده ما با شکست مواجه شود، متعجب میشویم. اگر برای رویدادی بزرگ نظیر جشن عروسی، بازگشت به مدرسه یا شاید تغییر شغل برنامهریزی میکنیم، متحیریم از اینکه آیا برنامههای ما مانند برنامههای نیروی برتر است یا خیر. میتوانیم بر سر این مسئله خود را دچار چنان نگرانی جنونآمیزی کنیم که اصلاً از انجام هر گونه برنامهریزی خودداری کنیم.   

اما حقیقت ساده این است که واقعاً نمیدانیم برنامههای نیروی برتر برای زندگی ما از قبل طراحی شده یا خیر. اکثر ما درباره سرنوشت و تقدیر عقایدی داریم، اما چه به این فرضیات اعتقاد داشته باشیم یا خیر، هنوز در قبال زندگی خود بر اساس عقاید و دیدگاههای شخصی و برنامهریزی برای آینده مسئولیت داریم. اگر از پذیرفتن مسئولیت زندگی خود امتناع کنیم، باز هم برنامهریزی میکنیم، اما برای یک زندگی کسلکننده و ضعیف.  

در بهبودی برنامهها را طرحریزی میکنیم، نه نتایج را. تا وقتی ازدواج، تحصیلات یا شغل جدید را امتحان نکنیم، هرگز نمیدانیم به موفقیت میانجامد یا خیر. صرفاً بهترین قضاوت خود را انجام میدهیم، آن را با کمک راهنما بررسی میکنیم، دعا میکنیم، از همه اطلاعاتی که در دسترس است استفاده میکنیم و تا حد توان معقولانهترین برنامهها را طرحریزی میکنیم. برای مابقی کار، به مراقبت صمیمانه خداوندی که درک میکنیم، اعتماد میکنیم و میدانیم مسئولانه عمل کردهایم.

v

فقط برای امروز:  برنامهریزی میکنم، اما نتایج را طرحریزی نمیکنم. به مراقبت صمیمانه نیروی برتر خود اعتماد میکنم.

19آبان

فقط برای امروز

 

 سپاسگزاری از عشق راهنما

«اولین روابط ما با دیگران اغلب از راهنما آغاز میشود.»

کتاب پایه

v

راهنمایان ما میتوانند منابع سرشار اطلاعات راجع به بهبودی، دانش و صحبتهای دوستداشتنی باشند. آنها کارهای زیادی را برای ما انجام دادهاند. از تماسهای تلفنی شبانه گرفته تا ساعاتی که به دستنویسهای بهبودی ما گوش میدادند، ما را باور داشتهاند و وقت خود را صرف اثبات آن کردهاند. آنها با عشق و با جدیت به ما نشان دادهاند چگونه صادق باشیم. عشق بیپایان آنها در مواقع آشفتگی به ما قدرت داده است تا راه خود را ادامه دهیم. راه و رسم کمک کردن آنها ما را برانگیخته تا پاسخ پرسشهای خود را در خود جستجو کنیم و در نتیجه به افرادی بالغ، مسئولیتپذیر و بیباک تبدیل شویم.  

اگر چه راهنمای ما این کارها را بسیار سخاوتمندانه در حق ما انجام داده است و هرگز از ما درخواست جبران نکرده است، اما میتوانیم برای نشان دادن قدرشناسی خود کارهایی را انجام دهیم. با راهنمای خود با احترام رفتار میکنیم. آنها سطلهای زبالهای نیستند که برای ریختن زباله برای ما تدارک دیده شده باشد. آنها نیز مانند ما دوران آزمایش خود را سپری میکنند و گاهی به حمایت ما نیاز دارند. آنها انسان هستند، احساس دارند و برای دغدغههای ما ارزش قائلند. شاید مایل باشند تماس تلفنی یا کارت پستالی را دریافت کنند که عشق ما نسبت به آنها را ابراز میکند.     

هر کاری که برای سپاسگزاری از عشق راهنما انجام میدهیم گذشته از اینکه او را خوشحال میکند، بهبودی شخصی ما را نیز افزایش میدهد.

v

فقط برای امروز:  وقتی نمیتوانستم از خود محافظت کنم، راهنما از من محافظت کرده است. امروز کار خوبی را برای راهنما انجام میدهم. 


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

احساس مسوولیت نابجا

اگر مایل باشم کناربایستم و اجازه دهم خواست خداانجام شود،خودم را از اضطراب م حس مسوولیت پذیری نا بجا رها می کنم وقتی به اعتیاد عزیزمان پی می بریم،یکی.از رایجترین سوالهایی که می پرسیم این است؟"چرا؟".بیشتر اوقات منظور واقعی ما،"چرا من؟"است.احساس میکنیم که معتاد ما را به خاطر چیزی تنبیه می کند.پس از مدتی معلوم میشود "چرا؟"سوال بی ربطی است.تا بحال نشنیده ام هیچ معتادی آگاهانه تصمیم بگیرد که معتاد شود.بنا بر این واقعا دانستن این "چرا؟"چه اهمیتی دارد!؟این همه فعالیت صرفا تلاش نومیدانه برای پیدا کردن یک رابطه منطقی با وضعیتی غیر منطقی است.
پس چه چیزی مهم است؟برای من این مهم است که سه نون را درک کنم و بپذیرم .من باعث آن نبودم ،نمی توانم کنترلش کنم و نمی توانم درمانش کنم.این مهم است که دوستش داشته باشم و اجازه دهم خودش باشد .رها کردن به این معنی است که:نمی توانم کاری برایت انجام دهم ،تو برای من از لحاظ احساسی مثل سم هستی.من روش زندگی تو را در خانه ام نمی پذیرم .همچنین رها کردن یعنی :ما هر دو می توانیم جدا گانه روی برنامه شخصی خودمان کا ر کنیم.گاهی اگر از آنها بخواهیم خانه را ترک کنند ممکن است هم برای آنها  هم برای ما محبت آمیز تر باشد.
می.بایست.به.یاد داشته باشیم گاهی تمام تمرکز معتاد برای پاک ماندن است و این به این معنی نیست که آنها از رفتا ر نا سالم شان بهبود یافته اند.این یک واقعیت است که با وجود دشوار بودن می.بایست یاد بگیرم که بپذیرم .این برنامه ساده ای است اما آسان نیست.
تفکری.برای امروز:
پذیرفتن مسوولیت آنچه می توانم تغییر دهم یک تجربه رشد برای من و معتاد است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بارها گفته ام "آرزو میکنم ایکاش که ایمان داشتم" و آنچه که از اعضاء آگاه الانان شنیده ام این است : فقدان ایمانت را به نیروی برترت تسلیم کن . و از او برای داشتن ایمانت درخواست کن" من گفته ام : میدانم که ناتوان هستم اما بسیار احساس بیچارگی ، ترس و نا امیدی میکنم و به من گفته شد که این احساسات را تسلیم کنم . و آنچه را که نیاز دارم درخواست کنم .
عجز به معنای بیچارگی نیست ، در حقیقت ما را به سوی یک منشاء عظیم قدرت هدایت میکند . قدرتی که دربردارنده خواست خداوند است . من همچنین گفته ام : من نمی توانم آنچه را که خداوند برای من می خواهد تشخیص دهم ، هر چند دعا کردم تا هدایت شوم و برای راهنمایی شدن دعا کرده ام . راهنمای مهربانم همواره میگوید : خداوند بصورت رمزی صحبت نمیکند . به روشنی درخواست کن و سپس ایمان داشته باش که هر گاه وقت آن برسد آنرا بدست خواهی آورد . هنگام شک و تردید ، یاد میگیرم که کار من درخواست کمک کردن است .


یادآوری امروز

پس از سالها درخواست کردن فقط برای حل یک مشکل خاص" مثلا ..."لطفا نوشیدن الکل را متوقف کن" لازم است راه بهتری برای درخواست کمک یاد بگیرم . امروز دقایقی برای آنچه که نیاز دارم تمرکز خواهم کرد . سپس از نیروی برترم برای کمک به خودم ، درخواست کمک میکنم .
حتی اگر ما با ایده نیروی برتر تلاش کرده ایم ، یاد گرفته ایم که چگونگی درخواست برای کمک را کار کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

بیشتر ما افراد بیمار در دوران آشفتگی زندگی در دوران وابستگی، وابسته‌ی اعمالی بودیم که از روی ناچاری و فقط به خاطر این که فکر می‌کردیم درست است، آن‌ها را انجام می‌دادیم. مثلاً: در موقع شادی و خشم به سیگار پُک می‌زدیم و یا وقتی می‌خواستیم احساساتمان را بیان کنیم اجباراً مصرف می‌کردیم و یا فقط برای همرنگی و ایجاد صمیمیت با دیگران و یا به خاطر این که مورد تمسخر دیگران واقع نشویم، چیزی مصرف می‌کردیم. در تمام این موارد خودمان را توجیه می‌کردیم که رفتارمان کاملاً درست است. وقتی متوجه شدیم که اعمال‌مان مسخره است و ما مورد سوء استفاده قرار گرفته‌ایم، دیگر خیلی دیر شده بود و در اعتیاد و وابستگی غرق شده بودیم. اعتمادبه نفس و عزت نفسمان از بین رفت، برای قطع وابستگی از این معضلات متوجه شدیم که اراده و قدرت شخصیمان کارآیی ندارد، به سرعت خودآزاری شروع شد و اجباراً با انکار کردن و غرور تمام می‌گفتیم که من فرق دارم و می‌توانم هر موقع که دلم خواست قطع کنم. امروز می‌دانم که من با دیگران هیچ فرقی ندارم. همه‌ی ما از مخلوقات خداوند هستیم. من تنها مخلوق خداوند و یک پدیده‌ی استثنایی نیستم.
از این که خودم هستم، سپاسگزارم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

موفقیت و شکست اهمیت ندارد، شهامت ادامه راه مهم است.

به علت مصرف نیکوتین کارم به بیمارستان کشیده شده بود. مصرف نیکوتین را از یک پانسیون شبانه روزی شروع کردم. در آنجا همه سیگار می کشیدند. در آنجا همه نوع ماده مخدری مصرف می شد. سیگار مصرفی من توتون نامرغوبی داشت. وقتی بی پول می شدم برای تهیه سیگار پریشان بودم. بعد از هشت سال مصرف مریض شدم. به سرماخوردگی شدیدی مبتلا شدم که مزمن شد. در زمستان ها دچار سرفه های شدید می شدم به طوری که کنترل ادرار از دستم خارج می شد. بوی ادرار و نیکوتین می دادم تا جایی که مجبور بودم پوشک استفاده کنم. کاملا بیچاره و درمانده شده بودم. عاقبت به انجمن نیکوتینی های گمنام پناه آوردم. به مشارکت اعضاء گوش می دادم و به مطالعه نشریات پرداختم اما قادر به قطع مصرف نبودم. در نهایت پس از چهار ماه شرکت مرتب در جلسات موفق به قطع مصرف شدم. بعد از مدتی شرکت در جلسات را متوقف اما به شدت گرفتار وسوسه مصرف نیکوتین بودم تا این که لغزش کردم. مجددا به نیکوتینی های گمنام پیوستم اما این بار قطع مصرف مشکل تر از دفعه قبل بود. اکنون به طور مرتب و فقط برای امروز در جلسات شرکت می کنم و عاشق بهبودی هستم.

برای امروز، به این باور رسیده ام که ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم می توانیم آن را حفظ کنیم.

20آبان

 از تسلیم تا پذیرش20                               آبان

«با آرامش تسلیم می شویم و مراقبت از خود را به خداوندی که درک میکنیم میسپاریم.»

کتاب پایه

v

تسلیم و پذیرش مانند دلباختگی و عشق هستند. دلباختگی وقتی آغاز می شود که با فردی خاص روبرو میشویم. دلباختگی مستلزم چیزی به جز قبول مورد دلباختگی ما نیست. اما تبدیل دلباختگی به عشق مستلزم تلاش بسیار است. این ارتباط اولیه باید به آرامی و با صبر به پیوندی پایدار و جاودان ارتقا یابد. 

این موضوع مانند تسلیم و پذیرش است. به آرامی به باور میرسیم که نیرویی برتر از ما میتواند توجه لازم را به ما مبذول دارد. وقتی این نیرو را در زندگی خود میپذیریم، تسلیم به پذیرش تبدیل میگردد. خود را بررسی میکنیم و اجازه میدهیم خداوند همان طور که هستیم ما را مشاهده کند. وقتی به خداوندی که درک میکنیم اجازه میدهیم به اعماق وجود ما دسترسی پیدا کند، میزان بیشتری از مراقبت خداوند را میپذیریم. از این نیرو میخواهیم ما را از کمبودهایمان رها بخشد و در جبران خطاهایی که انجام دادهایم، به ما کمک کند. سپس، شیوه جدیدی از زندگی را در پیش میگیریم، ارتباط آگاهانه خود را بهبود میبخشیم و مراقبت، راهنمایی و قدرت مداوم نیروی برتر خود را میپذیریم.

تسلیم نیز مانند دلباختگی میتواند آغاز رابطهای طولانی مدت باشد. اما برای تبدیل تسلیم به پذیرش، اجازه میدهیم خداوندی که درک میکنیم هر روز از ما مراقبت نماید.

v

فقط برای امروز:  بهبودی من فراتر از دلباختگی است. تسلیم شدهام. امروز، ارتباط آگاهانه خود را با نیروی برتر تقویت میکنم و مراقبت مداوم این نیرو از خود را میپذیریم.

21آبان

 21 آبان                        ماجرای خود ما

«وقتی ماجرای خود را صادقانه تعریف میکنیم، ممکن است فردی دیگر با ما همدردی کند.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما به صحبتهای  واقعاً مسحورکننده بعضی سخن رانها در همایشهای معتادان گمنام گوش دادهایم. به یاد داریم که مخاطبین این همایشها گاهی از روی همدردی اشک میریزند و گاهی خنده شادمانی سر میدهند. ممکن است فکر کنیم "روزی ما نیز به عنوان سخنران اصلی در همایش حضور خواهیم یافت.»

بسیار خوب، برای بسیاری از ما این روز هنوز فرا نرسیده است. هر از گاهی ممکن است از ما دعوت شود در جلسهای واقع در نزدیکی محل زندگی خود سخنرانی کنیم. ممکن است در کارگاه همایش کوچکی سخنرانی کنیم. اما پس از این همه وقت، هنوز سخنران "خیلی خوبی" در همایشها نیستیم و عیبی هم ندارد. دریافتهایم که ما نیز حتی در جلسهای محلی که پانزده یا بیست معتاد حضور دارند، پیام ویژهای را برای مشارکت کردن داریم.

هر یک از ما ماجرای خود را برای تعریف کردن در اختیار داریم؛ همین و بس. نمیتوانیم ماجرای هیچ فرد دیگری را تعریف کنیم. هر بار که برای سخنرانی بر میخیزیم، بسیاری از ما متوجه میشویم همه سخنان زیرکانه و ماجراهای جالب ظاهراً از ذهن ما پر میکشد. اما قطعاً چیزی برای ارائه داریم. پیام امید را به همرا داریم—قطعاً میتوانیم از اعتیاد بهبود پیدا کنیم. همین کافیست.   

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم ماجرای صادقانه من چیزی است که به بهترین نحو مشارکت می‌کنم. امروز، همین کافیست.

22آبان

 نه کامل 22                                         آبان

«قرار نیست کامل باشیم. اگر کامل بودیم، انسان نبودیم.»

کتاب پایه

v

همه ما درباره زندگی در دوران بهبودی انتظاراتی داشتیم. برخی از ما تصور میکردیم که بهبودی ناگهان ما را برای انجام کاری که میخواهیم در دنیا انجام دهیم، قادر یا قابل استخدام میسازد. یا شاید تصور میکردیم ارتباطات متقابل ما با دیگران به سهولت کامل انجام گیرد. به یاد میآوریم که زمانی از بهبودی انتظار داشتیم تا ما را کامل سازد و دیگر همچنان اشتباهات بسیاری را مرتکب نشویم. اما این انتظار به واقعیت نپیوست. این امر به دلیل بروز عوارض اعتیاد ما نیست؛ بلکه به دلیل انسان بودن است.    

در معتادان گمنام برای دستیابی به بهبودی تلاش میکنیم، نه کمال. تنها وعدهای که به ما داده شده، رهایی از اعتیاد فعال است. کمال وضعیتی دستیافتنی برای انسانها نیست؛ هدفی واقعبینانه نیست. آنچه اغلب در کمال جستجو میکنیم، رهایی از ناراحتی ناشی از اشتباه است. در برابر رهایی از این ناراحتی، کنجکاوی، انعطافپذیری و فضای رشد و ترقی را مبادله میکنیم.

میتوانیم این مبادله را در نظر بگیریم: آیا مایلیم مابقی زندگی خود را در دنیای کوچک و محدود خود در امنیت اما شاید در خفقان زندگی کنیم؟ یا اینکه مایلیم برای ورود به دنیای ناشناختهها خود را در مخاطره بیندازیم، ریسک انجام دهیم و به هر چیزی که زندگی باید ارائه دهد، دست یابیم؟ 

v

فقط برای امروز:  خواهان همه چیزهایی هستم که دنیا باید به من ارائه می‌دهد و بهبودی میتواند فراهم سازد. امروز، ریسکی را انجام میدهم، چیز جدیدی را امتحان میکنم و رشد میکنم. 

23آبان

 23 آبان                    نه صرفاً تلاش برای زنده ماندن

«در دوران مصرف، زندگی ما تلاشی برای زنده ماندن بود. اکنون بیشتر زندگی میکنیم

 تا اینکه برای زنده ماندن تلاش کنیم.»

کتاب پایه

v

«ای کاش مرده بودم!» کلام تکراری و آشنای یک معتاد در دوران مصرف و آن هم با دلیل کافیست. تنها چیزی که انتظار داشتیم میزان بیشتری از همان زندگی مصیبتبار بود. اصرار ما به ادامه زندگی در بهترین شرایط ضعیف بود. انحطاط عاطفی، مرگ روحانی و آگاهی آزار دهنده از اینکه هیچ چیز هرگز تغییر نمیکند، همیشه وجود داشت. امیدی نداشتیم و  زندگی رو به زوال ما معنا و مفهومی نداشت.    

احیای عواطف، روح و سلامت جسمانی ما به طول میانجامد. هر چه بیشتر در زندگی، نه صرفاً زنده ماندن تجربه کسب میکنیم، بیشتر درک میکنیم زندگی چقدر گرانبها و لذتبخش میتواند باشد. مسافرت، بازی با کودکی خردسال، روابط عاشقانه، گسترش افقهای فکری، برقراری روابط از جمله فعالیتهای بیپایانی هستند که بیان میکنند: «من زنده هستم.» به دلایل بسیاری برای شادمانی و احساس سپاسگزاری از اینکه از شانس دیگری برخوردار هستیم، پی میبریم. 

اگر در دوران اعتیاد فعال میمردیم، با تلخی و مرارت از بسیاری از لذتهای زندگی محروم میشدیم. هر روز به خاطر یک روز پاک دیگر و یک روز زندگی دیگر از نیرویی برتر خود سپاسگزاری میکنیم. 

v

فقط برای امروز:  از اینکه زنده هستم، سپاسگزارم. امروز کاری را برای سپاسگزاری انجام میدهم.

24آبان

 رها کردن                                  24 آبان

«اراده و زندگی من را در اختیار بگیر. مرا در بهبودی راهنمای کن. و شیوه زندگی را به من نشان بده.»

کتاب پایه

v

چگونه فرآیند سپردن هدایت زندگی خود به نیرویی برتر را شروع کنیم؟ وقتی درباره موقعیتهایی که موجب دردسر ما میشوند از نیروی برتر خود راهنمایی میخواهیم، اغلب متوجه میشویم که نیروی برتر از طریق دیگران مؤثر واقع میشود. وقتی میپذیریم همه راه حلها را در اختیار نداریم، از راههای جدید و متفاوت استقبال میکنیم. تمایل برای رهایی از قید عقاید و نظرات پیشفرض شده، راه را برای هدایت روحانی جهت روشن کردن مسیر ما میگشاید.

گاهی اوقات، قبل از اینکه برای سپردن موقعیتهای دشوار به نیروی برتر خود آماده شویم، باید تا ورطه گمراهی کشیده شویم. توطئهچینی، کشمکش، دسیسهچینی، نگرانی تشویشانگیز—هیچ یک از اینها کفایت نمیکند. میتوانیم مطمئن باشیم اگر مشکلات خود را به نیروی برتر بسپاریم، از طریق گوش دادن به تجربیات دیگران یا در سکوت و آرامش مراقبه، به راه حلها دست پیدا میکنیم.   

دلیلی ندارد در آشفتگی و نگرانی زندگی کنیم. یورش بردن به مشکلات زندگی مانند خانهای که دچار حریق است، ما را خسته میکند و به جایی نمیرساند. در نهایت، هیچ یک از اقدامات ما برای کنترل اوضاع، وضعیت را تغییر نمیدهد. وقتی از قید و بند رها میشویم و به خود اجازه میدهیم به نیرویی برتر دسترسی پیدا کنیم، بهترین راه را برای پیشرفت پیدا میکنیم. مطمئناً راه حلهایی که از یک اساس روحانی واقعی نشأت میگیرند، از راه حلهایی که خود ما به تنهایی اتخاذ میکنیم، بسیار ارجحتر خواهند بود.     

v

فقط برای امروز:  از قید و بند رها میشوم و هدایت زندگی خود را به نیروی برتر میسپارم.

25آبان

 25 آبان                                      دیگر تنها نیستیم

«به تدریج و با احتیاط خود را از انزوا و تنهایی اعتیاد بیرون میکشیم و وارد جریان زندگی میشویم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما بیشتر دوران مصرف خود را در تنهایی گذراندیم و به هر قیمتی از افراد دیگر، به خصوص افرادی که مصرف نمیکردند، دوری کردیم. پس از سالها انزوا، تلاش برای یافتن جایگاهی برای خود در انجمنی پرچنب و جوش و گاهی پرهیاهو همواره آسان نیست. شاید گاهی احساس انزوا کنیم و به جای تمرکز بر شباهتهای خود به تفاوتهای خود توجه کنیم. احساسات دردناکی که اغلب در اوایل بهبودی برانگیخته میشود—احساس ترس، عصبانیت و عدم اعتماد—نیز میتواند ما را منزوی نگاه دارد. ممکن است احساس غریبی کنیم، اما باید به یاد داشته باشیم که انزوا مربوط به ماست نه NA.  

در معتادان گمنام، فرصت بسیار ویژهای برای دوستی به ما عرضه شده است. با افرادی دور هم جمع شدهایم که ما را به گونهای درک میکنند که هیچ فرد دیگری قادر به انجام این کار نیست. تشویق شدهایم احساسات، مشکلات، پیروزیها و شکستهای خود را با این افراد در میان بگذاریم. همدردی و شناختی که در NA به دست میآوریم، به تدریج جای خالی ناشی از انزوا را در دلهای ما پر میکند. همان طور که شنیدهایم اگر به برنامه اجازه دهیم، مؤثر واقع میشود. 

v

فقط برای امروز:  دوستی سایر اعضای انجمن، هدیهای جاودان و مادامالعمر است. با دوستی عرضه شده در NA ارتباط برقرار میکنم و آن را میپذیرم.

26آبان

 پشت سر گذاشتن درد 26                                   آبان

«صرف نظر از اینکه چه احساسی داریم، هرگز مجبور به مصرف مجدد نیستیم. همه احساسات سرانجام برطرف خواهند شد.»

کتاب پایه

v

بیش ازهروقت دیگر آزار می شویم . پس از یک شب بیخوابی از رختخواب برمیخیزید، با خداوند صحبت میکنید و هنوز هم احساس بهتری ندارید. صدای آرامی به شما میگوید: «این حالت بر طرف خواهد شد». در حالی که گام برمیدارید و زیر لب حرف میزنید و روز خود را ادامه میدهید، با تعجب میپرسید: «چه وقت؟». 

نالان و هقهقکنان سوار اتومبیل خود میشوید و برای اینکه به افکار خود توجه نکنید، صدای رادیو را در تمام مسیر بلند میکنید. اما مستقیم به محل کار خود میروید و حتی درباره مصرف مواد هم فکر نمیکنید.

احساس میکنید از درون آتش گرفتهاید. درست وقتی این درد غیر قابل تحمل میشود، کرخت و ساکت میشوید. به جلسهای میروید و آرزو میکنید ای کاش شما هم مانند سایر اعضاء خوشحال بودید. اما دچار لغزش نمیشوید.

قدری بیشتر ناله میکنید و با راهنما تماس میگیرید. به خانه یک دوست میروید و حتی متوجه این صحنه زیبا نمیشوید، زیرا چشمانداز درونی شما بسیار تاریک است. ممکن است پس از دیدار  با دوست خود، احساس بهتری نداشته باشید، اما لااقل به جای این کار با فروشنده مواد دیدار نکردهاید. 

به یک قدم پنجم گوش میدهید. در جلسهای صحبت میکنید. به تقویم نگاه میکنید و متوجه میشوید که یک روز پاک دیگر را پشت سر گذاشتهاید.

سپس روزی بیدار میشوید، به بیرون نگاه میکنید و متوجه میشوید که روز زیبایی است. خورشید میدرخشد. آسمان آبی است. نفس عمیقی میکشید، دوباره لبخند میزنید و میدانید حالات مختلف واقعاً گذرا هستند.

v

فقط برای امروز:  صرف نظر از اینکه امروز چه احساسی دارم، به بهبودی خود ادامه میدهم.

27آبان

 خودیابی                                       27 آبان

«قدم دهم به ما در اصلاح مشکلات زندگی خود کمک میکند و از وقوع مجدد آنها جلوگیری مینماید.»

کتاب پایه

v

هویت ما، طرز فکر و احساس ما از طریق تجربیات ما شکل گرفته است. برخی از تجربیات، از ما افراد بهتری ساخته است؛ برخی دیگر باعث شرم و خجالت ما شده است؛ همه اینها هویت امروز ما را تحت تأثیر قرار داده است. میتوانیم از دانشی که در بررسی اشتباهات خود کسب کردهایم، بهره ببریم و از این خرد برای هدایت تصمیماتی که امروز خواهیم گرفت، استفاده کنیم. 

خویشتنپذیری به معنای پذیرفتن همه جنبههای خود یعنی نقاط قوت، نواقص، موفقیتها و شکستهاست. احساس شرم وگناهی که بدان رسیدگی نمیشود، میتواند ما را از پای در آورد و از پیشرفت ما در زندگی جلوگیری کند. برخی از پرمعناترین جبران خسارتهایی که در برابر اشتباهات گذشته خود میتوانیم انجام میدهیم، صرفاً از طریق تغییر عملکرد و رفتار امروز ما صورت میگیرد. برای بهبودی تلاش میکنیم و موفقیت خود را از طریق مقایسه خود در گذشته و امروز ارزیابی میکنیم.

از آنجا که انسان هستیم، همچنان مرتکب اشتباه میشویم؛ اما نباید همین اشتباهات را دوباره تکرار کنیم. با بررسی گذشته خود و پی بردن به تغییر و پیشرفت خود، به آینده امید پیدا میکنیم. بهترین چیزها هنوز فرا نرسیده است.

v

فقط برای امروز:  حداکثر تلاش خود را با آنچه در اختیار دارم، انجام میدهم. هر روز چیز جدیدی یاد میگیرم که فردا به من کمک خواهد کرد. 

28آبان

 زبان همدردی 28                                 آبان

«...فرد معتاد از ابتدا به همان میزان احساس همدردی دست مییابد که هر فردی بدان نیاز دارد تا خود را متقاعد کند که میتواند با الگو گرفتن از افرادی که سالهای بسیاری در بهبودی به سر بردهاند، پاک بماند.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما در اولین جلسه خود حضور یافتیم و چون کاملاً مطمئن نبودیمNA متعلق به ماست، چیزهای زیادی را برای عیبجویی یافتیم. یا احساس میکردیم هیچ کس مانند ما رنج نبرده است یا اینکه خود ما به اندازه کافی رنج نبردهایم. اما وقتی گوش دادیم، شروع به شنیدن چیز جدیدی کردیم، زبان بیکلامی که ریشه در شناخت، باور و ایمان داشت: زبان همدردی. چون به احساس تعلق شدیداً نیاز داشتیم، به گوش دادن ادامه دادیم.

وقتی زبان همدردی را درک میکنیم و به این زبان صحبت میکنیم، همه احساس همدردی مورد نیاز خود را به دست میآوریم. برای درک این زبان ویژه، با قلب خود گوش میدهیم. زبان همدردی از کلمات استفاده نمیکند؛ بیشتر از اینکه بیان کند، احساس میکند. موعظه یا سخنرانی نمیکند، بلکه گوش میدهد. میتواند با روح معتادی دیگر بدون بیان هیچ کلمهای ارتباط برقرار کند و آن را لمس کند.

فصاحت و روانی در زبان همدردی از طریق تمرین به دست میآید. هر چه در ارتباط خود با سایر معتادان و نیروی برتر خود بیشتر از این زبان استفاده کنیم، آن را بیشتر درک میکنیم. این زبان موجب شرکت مجدد ما در جلسات میشود.

v

فقط برای امروز:  با قلب خود گوش میدهم. هر روزی که سپری میشود، در زبان همدردی روانتر میشوم.

29آبان

 29 آبان                          دستیابی به احساس رضایت

«با احساس رضایت از خود آشنا نبودیم؛ همیشه به سوی پوچی و بیارزشی کشیده میشدیم.»

کتاب پایه

v

احتمالاً در دوران اعتیاد فعال، صدها بار آرزو کردیم که ای کاش به فرد دیگری تبدیل میشدیم. شاید آرزو میکردیم میتوانستیم جای خود را با افرادی عوض کنیم که صاحب ماشینی زیبا یا خانهای بزرگتر، شغلی بهتر، همسری جذابتر یا هر چیزی جز آنچه خود در اختیار داشتیم، بودند. نومیدی ما آن چنان شدید بود که به سختی میتوانستیم کسی را تصور کنیم که وضعیتش از ما بدتر باشد.   

در دوران بهبودی، ممکن است دچار نوع دیگری از حسادت شویم. ممکن است به مقایسه درون خود با بیرون دیگران ادامه دهیم و احساس کنیم که انگار هنوز از هیچ چیز به قدر کافی در اختیار نداریم. شاید فکر کنیم همه افراد از جدیدترین عضو گرفته تا اعضا باتجربه و پاکی زیاد، در جلسات بهتر از ما به نظر میرسند. ممکن است تصور کنیم همه افراد دیگر برنامه بهتری را انجام میدهند، چون ماشین بهتر، خانه بزرگتر، پول بیشتر و غیره دارند.

فرآیند بهبودی که از طریق قدمهای دوازدهگانه تجربه میکنیم، ما را از روحیه حسادت و احترام به نفس پایین به جایگاهی حاکی از احساس رضایت روحانی و سپاسگزاری عمیق از آنچه قطعاً در اختیار داریم، ارتقا میدهد. درمییابیم هرگز مایل به عوض کردن جای خود با دیگران نیستیم، چراکه آنچه ما در درون خود یافتهایم، بسیار ارزشمند است.  

v

فقط برای امروز:  در زندگی من چیزهای زیادی هست که باید قدر آنها را بدانم. از احساس رضایت روحانی که در دوران بهبودی پیدا کردهام، حفظ و حراست میکنم.

30آبان

 30 آبان                                    رهایی از نواقص خود

«اگر [نواقص شخصیتی] به سلامت و خوشبختی ما کمک میکرد، به این وضعیت نومیدی دچار نمیشدیم.»

کتاب پایه

v

شروع قدمهای ششم و هفتم همواره آسان نیست. شاید احساس کنیم آنقدر مشکل داریم که انگار کاملاً ناقص هستیم. شاید احساس کنیم که انگار زیر تخته سنگی پنهان شدهایم. تحت هیچ شرایط مایل نیستیم معتادان انجمن از نواقص ما مطلع شوند.

احتمالاً دورانی را تجربه خواهیم کرد که در آن همه حرفها و اعمال خود را بررسی میکنیم تا نواقص شخصیتی خود را شناسایی کنیم و از پنهان کردن آنها اطمینان حاصل کنیم. شاید به روز خاصی در گذشته بنگریم و از اینکه آنچه بدان مطمئن هستیم، شرمآورترین چیزی است که تا به حال گفتهایم، یکه بخوریم. عزم خود را جزم میکنیم تا به هر قیمتی از این خصوصیتهای وحشتناک رهایی پیدا کنیم.

اما هیچ جایی در قدمهای ششم یا هفتم بیان نمیشود که ما قادر به کنترل نواقص شخصیتی خود هستیم. در حقیقت، هر چه بیشتر به آنها توجه میکنیم، این نواقص در زندگی ما ثابتتر و پایدارتر میشوند. تشخیص اینکه همان طور که نمیتوانیم اعتیاد خود را کنترل کنیم، قادر به کنترل نواقص خود نیز نیستیم، مستلزم فروتنی است. نمیتوانیم نواقص خود را برطرف کنیم؛ تنها میتوانیم از خداوندی مهربان درخواست کنیم آنها را برطرف نماید.

رهایی از چیزی دردناک میتواند به اندازه رهایی از چیزی خوشایند دشوار باشد. اما بگذارید با آن روبرو شویم—پافشاری مانع بسیار بزرگی است. وقتی واقعاً درباره چیزی که بدان پافشاری میکنیم، فکر میکنیم، تلاش ما صرفاً ارزشمند نیست. زمان آن فرا رسیده که از نواقص شخصیتی خود رها شویم و از خداوند بخواهیم آنها را برطرف نماید. 

v

فقط برای امروز:  آماده برطرف شدن نواقص خود هستم. از قید و بند رها میشوم و به نیرویی برتر و مهربان اجازه میدهم از من مراقبت نماید.

1آذر

فقط برای امروز
Just for today

 ابتدا پایه و بنیان

«وقتی شروع به ایفا کردن نقش خود در جامعه میکنیم، آزادی عمل به ما کمک میکند اولویتهای خود را ردهبندی کنیم و ابتدا کارهای اساسی را انجام دهیم.»

کتاب پایه

 

مدتی زیادی از پاکی ما نگذشته که برخی از ما اولویتهای دیگری را در رأس بهبودی خود قرار میدهیم. شغل، خانواده، روابط، همه اینها بخشی از زندگی هستند که وقتی اساس بهبودی خود را بنیان نهادیم، به آنها دست مییابیم. اما قبل از اینکه کار اساسی و دشوار بنیان نهادن اساس بهبودی خود را انجام دهیم، نمیتوانیم زندگی مستحکمی را برای خود بسازیم. مانند خانهای که روی شن ساخته شده، این زندگی در بهترین حالت متزلزل است. 

قبل از اینکه همه توجه خود را به بازسازی چهارچوب دقیق زندگی خود معطوف کنیم، باید اساس بهبودی خود را بنیان نهیم. ابتدا اقرار میکنیم اساسی نداریم و اعتیاد زندگی ما را کاملاً غیر قابل اداره ساخته است. سپس، با کمک راهنما و اعضای جلسه همیشگی خود به نیرویی که برای زمینهسازی زندگی ما به قدر کافی قدرتمند است، ایمان پیدا میکنیم. خرابی را از محلی که آینده خود را بر آن خواهیم ساخت، اصلاح میکنیم. سرانجام، با اصولی که در امور روزمره خود اجرا میکنیم، به طور عمیق و عملی آشنایی پیدا میکنیم: بررسی صادقانه خود، اطمینان به راهنمایی و قدرت نیروی برتر خود و خدمت به دیگران. 

وقتی اساس ما آماده شد، میتوانیم با تمام انرژی برای منسجم کردن زندگی خود به جلو حرکت کنیم. اما ابتدا باید از خود بپرسیم آیا پایه و بنیان ما محکم است یا خیر، چراکه بدون پایه و اساس، هر چیزی که میسازیم، مدتی طولانی دوام نمییابد. 

 

فقط برای امروز:  به بنیان نهادن اساسی محکم برای بهبودی خود اهمیت میدهم. میتوانم بر روی این اساس، یک عمر بهبودی را بنا کنم.

 -----------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید
Participation, experience, strength, hope

سنت یازده
مشارکت پیام نارانان باکسانی که نیازدارندمهم است.زیراهدف اصلی نارانان ارایه کمک واسایش به کسانی است که ازاثرات اعتیادفرددیگری رنج میبرند.بااین این وجود,ازان جاییکه "گمنامی اساس روحانی تمام سنت های مامیباشد"نبایدخیلی به تبلیغ برنامه نارانان به صورت همگانی علاقه مند باشم.
من به عنوان یک فردمیتوانم مشارکت کنم که چطورنارانان به من کمک کرده است وبه دیگران هم پیشنهادبدهم مه انهامیتوانندهمان کمک رابیابند.
سنت یازده به من یاداوری میکندکه این انتخاب شخصی است .ممکن است بعضی اعضاراحت نباشندکه عضویتشان درنارانان رادراجتماع بیان کنند,یااینکه نیازنیست هرعضوی ,عضویتش رافاش کند.
درسطح عمومی (مطبوعات ,رادیو,فیلم,اینترنت,ودیگرشکل های رسانه جمعی)نبایدموعظه کنم یااموزش دهم .نبایدمتعصب باشم وسعی داشته باشم دوستان وخانواده ام رابه زوربه جلسات بکشانم.وقتی باروش های جدی,مسایل  خودرامدیریت میکنم,بابخشش,رفتاری مثبت ,عاشقانه تر,تغییری مثبت رانشان میدهم والگوی خوبی میشوم,این رفتاری است که دیگران به ان توجه خواهندکرد.وقتی انهااین تغییرات مثبت راکه درزندگی ام اتفاق افتاده میبینند,ممکن است جذب برنامه شوند.
قسمت دوم سنت یازده به من یاداوری میکندکه من همیشه باید"گمنامی تمام اعضای NAرامحترم بدارم"به عنوان فردی که یک معتادرادوست داردممکن است به معتادبهبودیافته ام مغرورشده  وبخواهم موفقیت اورابادیگران مشارکت کنم.به دوستانی که عزیزمعتادی دارند بگویم:"ببیندNAبرای معتادم چکارکرده است"این وظیفه من نیست .برچسب معتادحتی بعدازسالهابهبودی میتواندابروی معتادم راببرد.فقط زمانی که خودمعتاداحساس کندزمان مناسبی برای گفتن ان است حق داردبه دیگران بگویدکه برنامه NAب ای اوچکارکرده است.
تفکری برای امروز:بایدبه خاطرداشته باشم [دوصدگفته چون نیم کردارنیست]قبل ازاینکه.به دیگران درموردنارانان حرفی بزنم,بایدمطمعن شوم که انهامیخواهند."روابط عمومی مابراصل جاذبه است تاتبلیغ,ماهمیشه گمنامی خودرادرسطح مطبوعات ,رادیووفیلم حفظ میکنیم خصوصامراقب هستیم گمنامی تمام اعضاNAرامحترم بداریم."سنت یازده نارانان

------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

Courage to change

پیش از حضور در الانان زندگیم را در رویا و وعده هایی که روزی خاص از راه می رسیدند صرف کرده بودم ، روزی خاص که "یک روزی" نامیده میشد . روزی آن پروژه را شروع یا تمام خواهم کرد . روزی با دوستی که مدتی است از او بیخبرم تماس خواهم گرفت . روزی اجازه خواهم داد آنها بدانند چه احساسی دارم . روزی خوشحال خواهم بود . روزی قصد سفر خواهم کرد . شغلی پیدا میکنم . و فقط منتظر باش و ببین . انتظار ، همانگونه که منتظر بودم الکلی از نوشیدن دست بکشد . انتظار برای گرفتن دوستان جالب توجه و فرصتی مناسب برای وارد عمل شدن و تغییر هر شخص دیگر . اما الانان به من کمک کرد تا ببینم امروز میتواند همان روزی باشد که من همیشه در انتظار آن بودم . بیست و چهار ساعت برای انجام تمامی آنچه میخواهم انجام دهم ، فرصت کافی نیست . اما فرصتی برای شروع به حقیقت پیوستن رویاهایم استبا طلب راهنمایی از نیروی برترم و برداشتن قدمی کوچک در جهت انتخاب هایم قادر خواهم بود ، بیشتر از آنچه تصور میکردم امکان پذیر است عمل کنم .

یاد اوری امروز

امروز منتظر مهتاب ، یک روز بارانی ، سیصدو شصت و ششمین روز سال ، با یک روز خاص برای انجام کارهای خوب زندگی نخواهم کرد هر تردیدی با خود چیزهایی را به تعویق می اندازد و روز ها با تاسف بیشتری از پی هم از دست میروند . آنچه را که میتوانید انجام دهید و یا فکر میکنید که میتوانید انجام دهید شروع کنید ، زیرا در شهامت ، معجزه ، قدرت و نبوغ وجود دارد .

-------------------------------------------------

روز به روز

day by day

بهبودی یک روند بمرور و روزانه و پیش رونده می‌باشد. من مادامی که رهنمودهای برنامه را به کار می‌گیرم در مسیر درست و صحیحی قرار دارم. صحت برنامه در این است، که هر روز برای خودم برنامه‌ای درست کرده و طبق آن برنامه و مشورت با راهنما زندگی می‌کنم. امروز با شرکت در جلسات و مشارکت سهم خود را از بهبودی گرفته و با تجربه‌ی خود با دیگران سهم می‌شوم. امروز از خداوند، از دوستان و گروه به خاطر حمایتشان از من سپاسگزاری می‌کنم. دوستی حاکم بر جمع دوستان نیاز مرا به سمت وابستگی خداوند، اجرا می‌گذارد. امروز در مقایسه با گذشته برخورد و تحمل من نسبت به پذیرش مشکلات و اتفاقات افزایش پیدا کرده است و مثل گذشته مرا آزاد نمی‌دهند. گاهی احساس می‌کنم که خواب هستم و با بیدار شدنم احساس می‌کنم، که همه چیز و همه آرزوها یک‌باره محو و نابود می‌شوند. امروز به خاطر می‌سپارم که دلیل اصلی آمدن من به جلسات و اجرای اصول خودیاری و گروه برنامه چیست؟ من دیگر جایی نداشتم و همه از من گریزان بودند و بابت هرچیزی به من گیر می‌دادند، حال من ماندمو یک دنیا آرامش، خداوند ترا شکر می‌کنم.

2آذر

 اراده خداوند2                                  آذر

«آرامش حاصل از "رهایی از قید و بند و سپردن خود به خداوند" به ما در تشکیل یک زندگی که ارزش زیستن را دارد، کمک میکند.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد از اینکه اگر همه چیزهای اطراف خود را کنترل نکنیم چه اتفاقی میافتد واهمه داشتیم. بسیاری از ما برای حفظ مصرف مواد خود دروغهای پیچیدهای ساختیم. برخی از ما همه اطرافیان خود را در تلاشی بیامان برای گرفتن چیزی از آنها فریب دادیم تا بتوانیم مواد بیشتری مصرف کنیم. تعدادی از ما تلاش زیادی کردیم تا مانع از صحبت کردن دو نفر با یکدیگر و احتمالاً افشای دروغهای خود شویم. برای حفظ این خیال باطل یعنی اعمال کنترل بر اعتیاد و زندگی خود رنجها کشیدیم. در این فرآیند، خود را از تجربه آرامشی که از طریق تسلیم شدن به اراده نیرویی برتر حاصل میشود، باز داشتیم.  

در دوران بهبودی خود، مهم است که از خیال باطل اعمال کنترل دست برداریم و به نیرویی برتر تسلیم شویم که اراده او برای ما از هر چیزی که میتوانیم با فریبکاری و تقلب برای خود تدبیر کنیم، بهتر است. اگر متوجه تلاش خود برای کنترل نتایج و ترس از آینده شویم، میتوانیم برای تغییر این روال اقدامی انجام دهیم. به سراغ قدمهای دوم و سوم خود میرویم و چیزهایی را که درباره نیرویی برتر به باور رسیدهایم، بررسی میکنیم. آیا واقعاً معتقدیم این نیرو میتواند از ما مراقبت کند و سلامت عقل را به ما باز گرداند؟ اگر چنین است، میتوانیم با تمام فراز و نشیبهای زندگی، نومیدیهای آن، غم و غصههای آن، شگفتیهای آن و شادیهای آن زندگی کنیم.   

v

فقط برای امروز:  تسلیم میشوم و اجازه میدهم اراده نیروی برتر در زندگی من به وقوع بپیوند. هدیه آرامش را که این تسلیم به ارمغان میآورد، میپذیرم.

3آذر

 3 آذر                                      بهبودی همراه با شکرگزاری

«این فکر را در سر پروراندیم که پاک ماندن موجب کامیابی نمیشود و این طرز فکر قدیمی باعث تحریک تاسف به حال خود، رنجش و عصبانیت شد.»

کتاب پایه

v

روزهایی هست که برخی از ما بیش از حد نسبت به حال خود تاسف میخوریم. این کار آسان است. ممکن است درباره اینکه زندگی ما در بهبودی چگونه باید باشد، توقعاتی داشته باشیم، انتظاراتی که همیشه بر آورده نمیشود. شاید برای کنترل یک فرد تلاش ناموفقی داشتهایم یا فکر میکنیم شرایط ما باید طور دیگری باشد. احتمالاً خود را با سایر معتادان در حال بهبودی مقایسه کردهایم و احساس کمبود کردهایم. هر چه بیشتر برای تطبیق زندگی با انتظارات خود تلاش میکنیم، ناراحتی بیشتری را احساس میکنیم. تاسف  به حال خود، میتواند از زندگی بر اساس توقعات نشأت گیرد، نه از زندگی در دنیای واقعی.   

وقتی دنیا با انتظارات ما سازگاری نداشته باشد، اکثر اوقات انتظارات ما هستند که نیاز به سازگاری دارند، نه جهان. میتوانیم از مقایسه زندگی امروز خود با شیوه سابق آن شروع کنیم و نسبت به بهبودی خود حس سپاسگزاری پیدا کنیم. میتوانیم با شمارش چیزهای خوب در زندگی خود این اقدام را گسترش دهیم و سپاسگزار باشیم از اینکه دنیا با توقعات ما مطابقت نمیکند، بلکه فراتر از حد آنهاست. اگر کارکرد قدمهای دوازدهگانه را ادامه دهیم و سپاسگزاری و پذیرش را پرورش دهیم، میتوانیم رشد، خوشبختی و آرامش خاطر بیشتری را در آینده انتظار داشته باشیم. 

در بهبودی چیزهای زیادی در اختیار ما قرار گرفته؛ پاک ماندن موجب کامیابی ما شده است. پذیرش زندگی، فقط برای امروز، ما را از دلسوزی نسبت به خود رها میسازد.

v

فقط برای امروز:  زندگی خود را درست همان طور که است همراه با شکرگزاری میپذیرم.

4آذر

 مراقبه 4                               آذر

«آرام کردن ذهن از طریق مراقبه آرامشی درونی به همراه میآورد که ارتباط درونی ما را با خداوند بر قرار میسازد.»

کتاب پایه

v

وقتی بهبودی ما پیشرفت میکند، اغلب درباره آنچه در درجه اول ما را به سوی معتادان گمنام هدایت کرد، تعمق میکنیم و قادر هستیم از اینکه کیفیت زندگی ما بهبود یافته است، سپاسگزاری کنیم. دیگر مجبور نیستیم از افکار خود واهمه داشته باشیم. هر چه بیشتر دعا و مراقبه میکنیم، بیشتر احساس آرامشبخش بهروزی را تجربه میکنیم. آسودگی و سکوتی که در اوقات آرامش خود تجربه میکنیم، مؤید آن است که مهمترین نیازهای ما—نیازهای روحانی—بر آورده شده است.   

میتوانیم با سایر معتادان همدردی کنیم و وجدان خود را در این فرآیند تقویت کنیم. یاد میگیریم از قضاوت درباره دیگران دوری کنیم و آزادی برای خود بودن را تجربه کنیم. در تعمق روحانی خود، به طور شهودی "خداوند درون خود" را پیدا میکنیم و به هماهنگی خود با نیرویی برترمان پی میبریم.  

v

فقط برای امروز:  درباره هدیه بهبودی تعمق میکنم و با آرامش به راهنمایی نیروی برتر خود گوش میدهم.

5آذر

 5 آذر                                 مسئولیت

«چیزهای زیادی، هم منفی و هم مثبت، در طی یک روز اتفاق میافتد. اگر برای سپاسگزاری از هر دوی آنها وقت صرف نکنیم، احتمالاً چیزی را که به رشد ما کمک میکند، از دست خواهیم داد.»

جزوه فقط برای امروز

v

مسئولیت، مسئولیت—مسئولیتهای زندگی همه جا هستند. "باید" کمربند ایمنی ببندیم. "باید" خانه خود را تمیز کنیم. "باید" امور خاصی را برای همسر، بچهها و افرادی که راهنمای آنها هستیم، انجام دهیم. در رأس همه اینها، "باید" به جلسات برویم. برنامه خود را به بهترین شکل ممکن انجام میدهیم. تعجبی نیست که گاهی اوقات میخواهیم از همه این وظایف شانه خالی کنیم و به جزیرهای دور افتاده برویم که در آن مجبور به انجام هیچ کاری نباشیم!  

در این مواقع، وقتی شدیداً تحت تأثیر مسئولیتهای خود قرار گرفتهایم، فراموش می‌کنیم که مسئولیت نباید خستهکننده باشد. وقتی میخواهیم از زیر بار مسئولیتهای خود شانه خالی کنیم، باید آرامش خود را حفظ کنیم، دلیل انتخاب آنها را به یاد بیاوریم و به هدایایی که به ارمغان میآورند، توجه کنیم. چه شغلی باشد که معمولاً برای ما جالب و جذاب است یا همسری که معمولاً از شخصیت او شگفتزده میشویم، یا کودکی که معمولاً بازی کردن با او و مراقبت از او را دوست داریم، در هر حال در همه مسئولیتهای زندگی ما لذت وجود دارد.   

v

فقط برای امروز:  همه دقایق ویژه هستند. به مسئولیتهای خود و لذتهایی که به همراه دارند، توجه میکنم و به خاطر آنها شکرگزارم.

6آذر

 درخواست کمک از خداوند 6                                    آذر

«گاهی اوقات در دوران بهبودی، تصمیم درخواست کمک از خداوند، بزرگترین منبع

قدرت و شهامت ماست.»

کتاب پایه

v

وقتی قدم سوم را کار میکنیم، تصمیم میگیریم به نیرویی برتر و مهربان اجازه دهیم ما را در زندگی روزمره هدایت کند و از ما مراقبت کند. تصمیم میگیریم این هدایت و مراقبت را در زندگی خود بپذیریم. برخی از ما معتقدیم وقتی تصمیم قدم سوم را گرفتیم، خداوند ما را هدایت میکند؛ از آن لحظه به بعد، صرفاً توجه کردن به جایی که هدایت میشویم، مطرح است. 

تصمیم قدم سوم، فعل ایمان است و درخواست کمک از خداوند راهی برای احیای این ایمان است. به کار گرفتن ایمان در زندگی روزمره، همه شهامت و قدرت مورد نیاز را در اختیار ما قرار میدهد، زیرا میدانیم از کمک نیرویی برتر و مهربان برخوردار هستیم. اطمینان میکنیم که نیازهای ما بر آورده خواهد شد. میتوانیم از ایمان بهره بگیریم و صرفاً از طریق درخواست اعتماد کنیم.

v

فقط برای امروز:  به خود یادآور میشوم که با درخواست کمک از نیروی برتر خود در هر قدمی که بر می‌دارم، تنها نیستم.

7آذر

 7 آذر                                       خود بودن

«فروتنی واقعی در این است که بپذیریم خود باشیم

 و در این راه صادقانه تلاش کنیم.»

کتاب پایه

v

فروتنی مفهوم گیجکنندهای است. چیزهای زیادی درباره تحقیر میدانیم، اما فروتنی ایده جدیدی است. این مفهوم به طور مشکوکی مانند خود را بر خاک افکندن، کرنش و عقب کشیدن پا هنگام تعظیم است. اما اینها به هیچ وجه فروتنی نیستند. فروتنی واقعی، صرفاً این است که خود را بپذیریم.

وقتی به قدمی میرسیم که در آن از کلمه "با فروتنی" استفاده شده، اجرای این اصل را شروع کردهایم. قدم چهارم این فرصت را در اختیار ما قرار میدهد که بررسی کنیم واقعاً چه کسی هستیم و قدم پنجم به ما کمک میکند این آگاهی را بپذیریم.

عمل فروتنی شامل پذیرفتن سرشت واقعی خود و خود بودن صادقانه میشود. نه مجبور هستیم خود را بر خاک افکنیم یا تحقیر کنیم و نه باید تلاش کنیم باهوشتر، ثروتمندتر یا خوشبختتر از آنچه واقعاً هستیم، به نظر برسیم. فروتنی صرفاً بدین معناست که تظاهر را کنار بگذاریم و تا حد توان صادقانه زندگی کنیم.  

v

فقط برای امروز:  اجازه میدهم آگاهی از سرشت واقعیام، اعمال من را هدایت کند. امروز، همان طور که با خود روبرو میشوم با دنیا روبرو میشوم.

8آذر

 مراقبت نیروی برتر 8                               آذر

«معتقدیم که نیروی برتر

 از ما مراقبت خواهد کرد.»

کتاب پایه

v

برنامه بر اساس این عقیده است که به کارگیری اصول ساده میتواند اثرات عمیقی را در زندگی ما ایجاد کند. یکی از این اصول این است که اگر درخواست کنیم، نیروی برتر از ما مراقبت خواهد کرد. از آنجا که این اصل بسیار اساسی است، شاید مایل به نادیده گرفتن آن باشیم. اگر یاد نگیریم که این حقیقت روحانی را آگاهانه به کار بگیریم، ممکن است چیزی ضروری برای بهبودی خود، مانند نفس کشیدن برای زندگی را از دست دهیم.

چه اتفاقی میافتد وقتی خود را مضطرب و وحشتزده مییابیم؟ اگر به طور مداوم سعی در بهبود بخشیدن رابطه خود با نیروی برتر کنیم، مشکلی نخواهیم داشت. به جای اینکه شتابزده عمل کنیم، لحظهای صبر میکنیم و به طور مختصر موارد خاصی در گذشته را به یاد میآوریم که نیروی برتر نسبت به ما توجه و مراقبت نشان داده است. این امر به ما اطمینان میدهد که نیروی برتر هنوز هم مسئولیت زندگی ما را بر عهده دارد. سپس برای وضعیت کنونی راهنمایی و قدرت میخواهیم و با اطمینان از اینکه زندگی ما در اختیار خداوند است، به کار خود ادامه میدهیم.

کتابچه سفید ما میگوید: «برنامه ما مجموعهای از اصول است». هر چه به طور مداومتر سعی در بهبود بخشیدن سپاسگزاری آگاهانه خود از این اصول کنیم، برای اجرای آنها تمایل بیشتری خواهیم داشت.

v

فقط برای امروز:  سعی میکنم رابطه آگاهانه خود را با نیروی برتری که از من مراقبت میکند، بهبود ببخشم.

9آذر

 9 آذر                                        مشارکت کردن من واقعی

«صحبت کردن با دیگران ما را از احساس

 انزوا و تنهایی دور نگاه میدارد.»

کتاب پایه

v

صمیمیت به معنی مشارکت کردن عمیقترین افکار و احساسات خود با انسانی دیگر است. بسیاری از ما تشنه دوستی و عشقی هستیم که صمیمیت به ارمغان میآورد، اما این چیزها بدون تلاش حاصل نمیشود. در دوران اعتیاد فعال آموختیم که از خود در برابر دیگران محافظت کنیم تا مبادا مصرف ما را تهدید کنند. در دوران بهبودی نحوه اعتماد کردن به دیگران را یاد میگیریم. صمیمیت مستلزم این است که حالتهای تدافعی خود را کاهش دهیم. برای احساس مودتی که صمیمیت به ارمغان میآورد، باید به دیگران اجازه دهیم به ما نزدیک شوند—مای واقعی.

اگر قرار است درونیترین ضمیر خود را با دیگران در میان بگذاریم، ابتدا باید درباره اینکه این درونیترین ضمیر واقعاً چگونه است، عقیدهای داشته باشیم. برای اینکه بفهمیم واقعاً چه کسی هستیم، واقعاً چه چیزی میخواهیم و واقعاً چگونه احساس میکنیم، زندگی خود را به طور منظم بررسی میکنیم. سپس، بر اساس ترازنامههای منظمی که از خود تهیه کردهایم، باید تا حد امکان کاملاً و دائماً با دوستان خود صداقت داشته باشیم.

صمیمیت بخشی از زندگی است و بنابراین بخشی از پاک زندگی کردن است و صمیمیت مانند هر چیزی در بهبودی بهای خود را دارد. بررسی دردناک خویشتن که لازمه صمیمیت است، میتواند کار دشواری باشد. صداقت کامل در صمیمیت نیز اغلب پیچیدگیهای خود را به همراه دارد. اما رهایی از انزوا و تنهایی که صمیمیت به ارمغان میآورد، واقعاً ارزش سعی و تلاش را دارد.

v

فقط برای امروز:  برای رهایی از تنهایی و انزوایی که صمیمیت به ارمغان میآورد، تلاش میکنم. امروز، از طریق تهیه ترازنامهای شخصی، "من واقعی" را میشناسم و صداقت داشتن کامل با دیگران را تمرین میکنم. 

10آذر

  پاداشهای زندگی 10                            آذر

«فقط برای اراده خداوند برای خود شروع به دعا میکنیم. بدین ترتیب، فقط چیزی را به دست میآوریم که قادر به اداره آن هستیم.»

کتاب پایه

v

تصور کنید اگر خداوند هر چیزی که میخواستیم را در اختیار ما میگذاشت، چه اتفاقی میافتاد. یک اتومبیل معرکه جدید، نمرات عالی، اضافه حقوق سه برابر، همه اینها صرفاً به این خاطر که درخواست میکنیم، مال ماست.

اکنون مشکلاتی را تصور کنید که ثروتهای بادآورده، اتومبیلهای پرتجمل جدید و تشخیص وضعیت تحصیلی ناشایسته به دنبال دارند. با اضافه حقوق زیادی که بیدلیل به ما اعطاء شده، چه کار انجام میدهیم؟ چگونه به مسئولیتهای مالی جدید خود رسیدگی کنیم؟ و چگونه با این اضافه حقوق سر کنیم؟ آیا میتوانیم تظاهر کنیم که شایستگی این حقوق را داریم، در حالی که میدانیم این طور نیست؟ 

آن اتومبیل معرکه جدید چطور؟ اکثر این اتومبیلها حق بیمه بالا و هزینههای مراقبت گزاف به دنبال دارند. آیا برای مراقبت از چیزی که درخواست کردهایم، آمادگی داریم؟

افتخارات تحصیلی چطور؟ آیا میتوانیم پس از اخذ نمراتی که خود کسب نکردهایم، مانند دانشجویان ممتاز عمل کنیم؟ اگر متخلف شناخته شویم، چه کار انجام میدهیم؟

وقتی با خداوند صحبت میکنیم، باید به خاطر داشته باشیم که در دنیای واقعی زندگی میکنیم. پاداشهایی کسب میکنیم و یاد میگیریم چگونه  آنها را اداره کنیم. محدود کردن دعاهای خود به تقاضای آگاهی از اراده خداوند، قدرت اجرای آن و توانایی زندگی کردن با نتایج و عواقب، تضمین میکند که چیزی را بیشتر از حد توان اداره خود به دست نمیآوریم.

v

فقط برای امروز:  فقط برای آگاهی از اراده خداوند و قدرت اجرای آن در دنیای واقعی دعا میکنم.

11آذر

 11 آذر                                          بهبودی: اولین اولویت ما

«باید بهبودی خود را در رأس قرار دهیم و ترتیب اولویتهای خود را حفظ کنیم.»

کتاب پایه

v

قبل از آمدن به NA، از بهانههای بسیاری برای توجیه مصرف مواد استفاده میکردیم: «او بر سر من فریاد کشید.» «او چنین گفت.» «همسرم مرا ترک کرد.» «من اخراج شدم.» از این بهانهها استفاده میکردیم تا برای حل مشکل مواد خود درخواست کمک نکنیم. باید میفهمیدیم که تا وقتی به مصرف مواد ادامه دهیم، این مسائل همچنان ادامه دارد. تنها وقتی بهبودی را در رأس اولویتهای خود قرار دادیم، این وضعیتها شروع به تغییر کرد.

ممکن است امروز نیز به همین رفتار گرایش داشته باشیم و برای عدم حضور در جلسات و خدمت بهانه بیاوریم. بهانههای امروز ما ممکن است ماهیت متفاوتی داشته باشد: «نمیتوانم بچههای خود را تنها بگذارم.» «از مرخصی خسته شدهام.» «باید این پروژه را انجام دهم تا بتوانم رییس خود را تحت تأثیر قرار دهم.» اما هنوز هم اگر بهبودی را اولین اولویت خود قرار ندهیم، احتمالاً دیگر مجبور به نگرانی درباره این بهانهها نخواهیم بود. اگر دچار لغزش شویم، فرزندان، مرخصی و شغل دیگر در زندگی ما نخواهند بود.  

بهبودی باید در اولویت باشد. شغل داشته باشیم یا نداشته باشیم، رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، در هر حال باید در جلسات حضور یابیم، قدمها را کار کنیم، با راهنمای خود تماس بگیریم و در خدمت خداوند و دیگران باشیم. اعمال ساده مزبور این امکان را برای ما فراهم میکنند که مرخصی، خانواده و رؤسایی داشته باشیم تا بتوانیم درباره آنها احساس نگرانی کنیم. بهبودی اساس زندگی ماست و هر چیز دیگر را ممکن میسازد.

v

فقط برای امروز:  ترتیب اولویتهای خود را حفظ میکنم. بهبودی در فهرست من شماره یک است.

12آذر

 بینش بدون محدودیت 12                                   آذر

«شاید برای اولین بار چشماندازی

 از زندگی جدید خود را مشاهده میکنیم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد، بینش ما نسبت به خود بسیار محدود بود. هر روز به اموری تکراری میپرداختیم: به دست آوردن، مصرف کردن و یافتن راهها و روشهایی برای به دست آوردن بیشتر. این تنها انتظار معقولی بود که میتوانستیم در طول زندگی خود داشته باشیم. نیروی بالقوه ما محدود بود.

امروز، دیدگاههای ما تغییر کرده است. بهبودی بینش جدیدی را نسبت به خود و زندگی در اختیار ما گذاشته است. دیگر اسیر امور تکراری تاریک و بیپایان اعتیاد نیستیم. برای در پیش گرفتن رویههای جدید و امتحان عقاید و فعالیتهای جدید آزاد هستیم. با انجام این کار، میتوانیم بینش جدیدی نسبت به خود پیدا کنیم. نیروی بالقوه ما فقط با قدرت نیروی برتری که از ما مراقبت میکند، محدود شده است و این قدرت هیچ محدودیتی ندارد.

در دوران بهبودی به نظر میرسد زندگی و هر چیزی که در آن است، پذیرای ماست. تحت هدایت اصول روحانی و نیرویی که خداوندی که درک میکنیم در اختیار ما گذاشته، افقهای ما نامحدود هستند.

v

فقط برای امروز:  چشمهای خود را بر روی امکاناتی که در مقابلم قرار دارد، باز میکنم. نیروی بالقوه من به اندازه خداوندی که درک میکنم، قدرتمند است.

13آذر

 13 آذر                             اراده خداوند نه اراده ما

«میدانیم اگر برای اراده خداوند دعا کنیم، صرف نظر از آنچه فکر میکنیم، آنچه را دریافت میکنیم که به صلاح ماست.»

کتاب پایه

v

زمانی که به NA آمدیم، صداهای درونی ما نامطمئن و خودنابودکننده شده بود. اعتیاد تمایلات، علایق و احساس ما را نسبت به آنچه به صلاحمان بود به گمراهی کشانده بود. بدین دلیل است که ایمان پیدا کردن به نیرویی برتر از خود - چیزی که بتواند راهنمایی عاقلانهتر و مورد اطمینانتری از خود ما فراهم کند - در دوران بهبودی آنقدر مهم بوده است. به تدریج آموختهایم چگونه به مراقبت این نیرو اطمینان کنیم و به هدایتی که برای ما فراهم میکند، اعتماد کنیم.

مانند همه فرآیندهای یادگیری "دعا کردن فقط برای آگاهی از اراده نیروی برتر برای ما و قدرت اجرای آن" مستلزم تمرین است. نگرشهای خودخواهانه و خودسرانهای که در دوران اعتیاد پیدا کردیم، یکشبه برطرف نمیشوند. این نگرشها ممکن است نحوه دعا کردن ما را تحت تأثیر قرار دهند. حتی ممکن است بدین شکل دعا کنیم: «من را از این نقص شخصیتی رها کن تا خوب به نظر برسم.»

هر چه نسبت به عقاید و تمایلات خود صریحتر باشیم، تشخیص اراده ما از اراده نیروی برتر آسانتر خواهد بود. شاید در دعا بگوییم: «خدایا صرفاً به اطلاع میرسانم که این چیزی است که من در این موقعیت میخواهم. با این وجود، خواستار تحقق اراده تو هستم، نه اراده خود.» وقتی بدین ترتیب عمل میکنیم، برای اذعان و قبول راهنمایی نیروی برتر خود آمادگی پیدا میکنیم.

v

فقط برای امروز:  ای نیروی برتر، آموختهام که به راهنمایی تو اعتماد کنم. با این وجود، هنوز عقاید خود را درباره شیوه دلخواه زندگی خود دارم. بگذار این عقاید را در میان بگذارم و بعد اجازه بده تا اراده تو برای من را به روشنی درک کنم. در نهایت، بگذار اراده تو، نه اراده من تحقق یابد.

 

14آذر

 افرادی که خواهان بهبودی هستند 14                         آذر

«دریافتهایم  این برنامه برای هر معتادی که صادقانه و خالصانه مایل به قطع [مصرف مواد] است، مؤثر است.»

کتاب پایه

v

از کجا بدانیم فردی صادقانه و خالصانه مایل به قطع مصرف مواد است؟ حقیقت این است که ما نمیدانیم! زیرا نمیتوانیم ذهن افراد را بخوانیم یا از انگیزهها و تمایلات فردی دیگر خبر داشته باشیم، صرفاً باید آرزوی نتیجه خوبی را داشته باشیم.

ممکن است در جلسهای با تازهواردی صحبت کنیم و تصور کنیم هرگز او را دوباره نخواهیم دید و چند سال بعد متوجه شویم که او در بهبودی موفق بوده است. شاید وسوسه شویم تا فردی را که به لغزش ادامه میدهد یا بلافاصله پاک نمیشود، وادار به تسلیم کنیم، اما نباید این کار را انجام دهیم. مهم نیست که یک فرد چقدر بیمیل به نظر رسد، در هر حال حقیقتی ساده وجود دارد—این فرد معتاد در جلسه حضور دارد.

ممکن است هرگز از نتایج انجام قدم دوازدهم مطلع نشویم؛ وظیفه ما نیست که تمایل تازهواردها را ارزیابی کنیم. پیامی که با خود به همراه داریم، بخشی از ماست. آن را به همه جا میبریم و به رایگان در میان میگذاریم و نتایج را به نیرویی برتر از خود میسپاریم. 

v

فقط برای امروز:  بهبودی خود را با هر معتادی، هر کجا، هر زمان و تحت هر شرایطی در میان میگذارم. نتایج را به نیروی برتر خود میسپارم.

15آذر

 15 آذر                                 رابطه عاشقانه و بهبودی

«روابط میتواند حوزه شدیداً دردناکی باشد.»

کتاب پایه

v

عشق برای برخی از ما مانند اکسیر است. هیجان یک رابطه عاشقانه جدید، فریبندگی داشتن رابطه‌ای صمیمی، احساس آزادی حاصل از اجازه دادن به خود برای آسیبپذیر شدن—همه اینها عواطف قدرتمندی هستند. اما نمیتوانیم فراموش کنیم که ما فقط از اعتیاد رهایی موقتی روزانه پیدا کردهایم. حفظ این رهایی موقتی روزانه باید در زندگی هر معتاد در حال بهبودی بالاترین اولویت باشد. 

ممکن است در رابطه خود شدیداً درگیر شویم. ممکن است دوستان قدیمی و راهنمای خود را در این فرآیند فراموش کنیم. سپس، وقتی اوضاع وخیم میشود، اغلب احساس میکنیم دیگر نمیتوانیم با افرادی که قبل از رابطه عاشقانه ما به ما کمک کردند، ارتباط برقرار کنیم. این باور میتواند زمینه لغزش را فراهم کند. از طریق انجام برنامه خود و حضور در جلسات به طور مداوم، اطمینان حاصل میکنیم که حتی وقتی عمیقاً در رابطهای عاشقانه غرق شدهایم، شبکهای از بهبودی را در اختیار داریم.   

تمایل ما برای برقراری رابطه عاشقانه طبیعی است. اما نباید فراموش کنیم که بدون برنامه خود، حتی سالمترین رابطه نیز ما را در برابر قدرت اعتیاد حفظ نمیکند.

v

فقط برای امروز:  به خاطر تمایل خود به برقراری رابطه عاشقانه، بهبودی را نادیده  نخواهم گرفت.

16آذر

 تحمل عواطف خود 16                                      آذر

«از ابزاری که در اختیار داریم، استفاده میکنیم و توانایی تحمل عواطف خود را به دست میآوریم.»

کتاب پایه

v

برخی از ما میگوییم: «عواطف خود را تحمل کنم؟». «حتماً شوخی میکنید!» در دوران مصرف، هرگز به خود این فرصت را ندادیم که روش تحمل آنها را یاد بگیریم. تصور میکردیم نباید احساسات خود را تحمل کنیم، بلکه باید آنها را تخدیر کنیم. مشکل این بود که "درمان" عواطف غیر قابل تحمل از طریق مصرف مواد، ما را از بین میبرد. در این هنگام به معتادان گمنام آمدیم، شروع به کارکرد قدمهای دوازدهگانه کردیم و در نتیجه به تدریج از لحاظ عاطفی رشد کردیم.   

بسیاری از ما آرامش عاطفی را درست از همان آغاز به دست آوردیم. از تظاهر به اینکه اعتیاد و زندگی ما تحت کنترل است، خسته شدیم؛ در واقع وقتی سرانجام اقرار کردیم که کنترلی بر آنها نداریم، احساس خوبی پیدا کردیم. پس از مشارکت کردن ترازنامه خود با راهنما، به تدریج احساس کردیم نباید انکار کنیم چه کسی هستیم یا برای پذیرفته شدن چه احساسی داریم. وقتی جبران خسارت را به اتمام رساندیم، میدانستیم نباید از احساس گناه رنج ببریم؛ خود به تنهایی میتوانستیم آن را تحمل کنیم و این احساس ما را از بین نمیبرد. هر چه بیشتر برنامه NA را انجام دادیم، نسبت به زندگی همان طور که برای ما پیش میآمد، احساس بهتری پیدا کردیم.  

امروز برنامه مؤثر است، همان طور که تا به حال مؤثر بوده است. از طریق ارزیابی زندگی روزمره خود، صداقت داشتن درباره نقش خود در آن و تسلیم شدن در برابر واقعیت، میتوانیم احساساتی را که زندگی پیش روی ما قرار میدهد، تحمل کنیم. با استفاده از ابزاری که در اختیار داریم، توانایی تحمل عواطف خود را به دست آوردهایم.  

v

فقط برای امروز:  احساسات خود را انکار نمیکنم. صداقت و تسلیم را در زندگی همان طور که هست، به کار میبندم. از ابزار این برنامه برای تحمل عواطف خود استفاده میکنم.

17آذر

 17 آذر                              نامیدن یک نقص به عنوان یک نقص

«وقتی مشاهده میکنیم نواقص ما چگونه در زندگی ما وجود دارند

و آنها را میپذیریم، میتوانیم از آنها رهایی یابیم و زندگی جدید خود را ادامه دهیم.»

کتاب پایه

v

گاهی اوقات آمادگی ما برای رفع شدن نواقص، بستگی دارد به اینکه آنها را چه بنامیم. اگر با تغییر نام نواقص خود باعث شویم کمتر "ناقص" به نظر برسند، ممکن است قادر به درک خسارتی که به وجود آوردهایم، نباشیم. اگر به نظر رسد آنها هیچ صدمهای ایجاد نمیکنند، چرا اصلاً از نیروی برتر بخواهیم آنها را برطرف نماید؟

"جلب رضایت افراد" را به عنوان مثال در نظر بگیرید. آیا واقعاً آنقدر بد به نظر میرسد؟ جلب رضایت افراد صرفاً بدین معناست که با افراد با مهربانی رفتار کنیم، درست است؟ نه کاملاً. اگر با صراحت بگوییم، این امر بدین معناست که فریبکار و متقلب باشیم. در واقع، درباره احساسات، باورها، نیازهای خود دروغ میگوییم و سعی میکنیم با چربزبانی رضایت دیگران را نسبت به خواستههای خود به دست آوریم.    

یا شاید فکر میکنیم "خونسرد" هستیم. اما آیا "خونسردی" به معنای نادیده گرفتن کارهای خانه، اجتناب از رویارویی با مسائل و عادت کردن به یک زندگی یکنواخت و راحت است؟ اگر این طور باشد، نام آن "تنبلی" یا "مصامحه" یا "ترس" است. 

بسیاری از ما در تشخیص نواقص شخصیتی خود مشکل داریم. اگر این طور است، میتوانیم با راهنما یا دوستان NA صحبت کنیم. رفتار خود را به طور واضح و صادقانه برای آنها شرح میدهیم و برای شناسایی نواقص خود از آنها کمک میخواهیم. با گذشت زمان، به تدریج بهتر قادر به تشخیص نواقص شخصیتی خود میشویم و از آنها با اسم واقعیشان نام میبریم.

v

فقط برای امروز:  از نواقص خود با اسم واقعیشان نام میبرم. اگر در انجام این کار مشکل دارم، از راهنمای خود کمک میگیرم.

18آذر

 گوش دادن18                                 آذر

«توانایی گوش دادن یک هدیه است و همزمان با رشد روحانی ما، رشد میکند. وقتی خود را پذیرای دریافت این هدیه میکنیم، زندگی معنای جدیدی پیدا میکند.»

کتاب پایه

v

آیا تا به حال رفتار بچگانه دو کودک خردسال را در حال گفتگو تماشا کردهاید؟ یکی از آنها درباره اژدهاهای زرشکی صحبت میکند، در حالی که دیگری از شنهای داخل کفش خود که پایش را اذیت میکند، گله میکند. ما نیز وقتی گوش دادن به دیگران را یاد میگیریم، گاهی اوقات با این مشکلات ارتباطی روبرو میشویم. ممکن است در جلسات بیهوده سعی در گوش دادن به صحبتهای فرد سخنران کنیم، در حالی که ذهن ما مشغول برنامهریزی مطالبی است که میخواهیم در سخنرانی خود مطرح کنیم. ممکن است در حین گفتگو ناگهان متوجه شویم که پاسخهای ما ارتباطی با سؤالاتی که از ما پرسیده شده، ندارد. این پاسخها در عوض همان مطالبی است که برای سخنرانی خود آماده کرده بودیم.       

آموختن نحوه گوش دادن—گوش دادن واقعی—کار دشواری است، اما دستنیافتنی نیست. شاید با تأیید صحبتهای طرف مقابل در پاسخهای خود شروع کنیم. شاید از  فردی که مشکلی را بیان میکند، بپرسیم آیا کمکی هست که از دست ما بر میآید. با کمی تمرین، میتوانیم از وسواس فکری رهایی بیشتری پیدا کنیم و با افراد در زندگی خود ارتباط نزدیکتری بر قرار کنیم.    

v

فقط برای امروز:  افکار خود را آرام میکنم و به سخنانی که فرد دیگر بیان میکند، گوش میدهم.

19آذر

فقط برای امروز

 

 سپاسگزاری از عشق راهنما19                          دی

«اولین روابط ما با دیگران اغلب از راهنما آغاز میشود.»

کتاب پایه

v

راهنمایان ما میتوانند منابع سرشار اطلاعات راجع به بهبودی، دانش و صحبتهای دوستداشتنی باشند. آنها کارهای زیادی را برای ما انجام دادهاند. از تماسهای تلفنی شبانه گرفته تا ساعاتی که به دستنویسهای بهبودی ما گوش میدادند، ما را باور داشتهاند و وقت خود را صرف اثبات آن کردهاند. آنها با عشق و با جدیت به ما نشان دادهاند چگونه صادق باشیم. عشق بیپایان آنها در مواقع آشفتگی به ما قدرت داده است تا راه خود را ادامه دهیم. راه و رسم کمک کردن آنها ما را برانگیخته تا پاسخ پرسشهای خود را در خود جستجو کنیم و در نتیجه به افرادی بالغ، مسئولیتپذیر و بیباک تبدیل شویم.  

اگر چه راهنمای ما این کارها را بسیار سخاوتمندانه در حق ما انجام داده است و هرگز از ما درخواست جبران نکرده است، اما میتوانیم برای نشان دادن قدرشناسی خود کارهایی را انجام دهیم. با راهنمای خود با احترام رفتار میکنیم. آنها سطلهای زبالهای نیستند که برای ریختن زباله برای ما تدارک دیده شده باشد. آنها نیز مانند ما دوران آزمایش خود را سپری میکنند و گاهی به حمایت ما نیاز دارند. آنها انسان هستند، احساس دارند و برای دغدغههای ما ارزش قائلند. شاید مایل باشند تماس تلفنی یا کارت پستالی را دریافت کنند که عشق ما نسبت به آنها را ابراز میکند.     

هر کاری که برای سپاسگزاری از عشق راهنما انجام میدهیم گذشته از اینکه او را خوشحال میکند، بهبودی شخصی ما را نیز افزایش میدهد.

v

فقط برای امروز:  وقتی نمیتوانستم از خود محافظت کنم، راهنما از من محافظت کرده است. امروز کار خوبی را برای راهنما انجام میدهم. 


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

 

احساس مسوولیت نابجا
9ژانویه         19دی
اگر مایل باشم کناربایستم و اجازه دهم خواست خداانجام شود،خودم را از اضطراب م حس مسوولیت پذیری نا بجا رها می کنم وقتی به اعتیاد عزیزمان پی می بریم،یکی.از رایجترین سوالهایی که می پرسیم این است؟"چرا؟".بیشتر اوقات منظور واقعی ما،"چرا من؟"است.احساس میکنیم که معتاد ما را به خاطر چیزی تنبیه می کند.پس از مدتی معلوم میشود "چرا؟"سوال بی ربطی است.تا بحال نشنیده ام هیچ معتادی آگاهانه تصمیم بگیرد که معتاد شود.بنا بر این واقعا دانستن این "چرا؟"چه اهمیتی دارد!؟این همه فعالیت صرفا تلاش نومیدانه برای پیدا کردن یک رابطه منطقی با وضعیتی غیر منطقی است.
پس چه چیزی مهم است؟برای من این مهم است که سه نون را درک کنم و بپذیرم .من باعث آن نبودم ،نمی توانم کنترلش کنم و نمی توانم درمانش کنم.این مهم است که دوستش داشته باشم و اجازه دهم خودش باشد .رها کردن به این معنی است که:نمی توانم کاری برایت انجام دهم ،تو برای من از لحاظ احساسی مثل سم هستی.من روش زندگی تو را در خانه ام نمی پذیرم .همچنین رها کردن یعنی :ما هر دو می توانیم جدا گانه روی برنامه شخصی خودمان کا ر کنیم.گاهی اگر از آنها بخواهیم خانه را ترک کنند ممکن است هم برای آنها  هم برای ما محبت آمیز تر باشد.
می.بایست.به.یاد داشته باشیم گاهی تمام تمرکز معتاد برای پاک ماندن است و این به این معنی نیست که آنها از رفتا ر نا سالم شان بهبود یافته اند.این یک واقعیت است که با وجود دشوار بودن می.بایست یاد بگیرم که بپذیرم .این برنامه ساده ای است اما آسان نیست.
تفکری.برای امروز:
پذیرفتن مسوولیت آنچه می توانم تغییر دهم یک تجربه رشد برای من و معتاد است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

نوزدهم دی
بارها گفته ام "آرزو میکنم ایکاش که ایمان داشتم" و آنچه که از اعضاء آگاه الانان شنیده ام این است : فقدان ایمانت را به نیروی برترت تسلیم کن . و از او برای داشتن ایمانت درخواست کن" من گفته ام : میدانم که ناتوان هستم اما بسیار احساس بیچارگی ، ترس و نا امیدی میکنم و به من گفته شد که این احساسات را تسلیم کنم . و آنچه را که نیاز دارم درخواست کنم .
عجز به معنای بیچارگی نیست ، در حقیقت ما را به سوی یک منشاء عظیم قدرت هدایت میکند . قدرتی که دربردارنده خواست خداوند است . من همچنین گفته ام : من نمی توانم آنچه را که خداوند برای من می خواهد تشخیص دهم ، هر چند دعا کردم تا هدایت شوم و برای راهنمایی شدن دعا کرده ام . راهنمای مهربانم همواره میگوید : خداوند بصورت رمزی صحبت نمیکند . به روشنی درخواست کن و سپس ایمان داشته باش که هر گاه وقت آن برسد آنرا بدست خواهی آورد . هنگام شک و تردید ، یاد میگیرم که کار من درخواست کمک کردن است .


یادآوری امروز

پس از سالها درخواست کردن فقط برای حل یک مشکل خاص" مثلا ..."لطفا نوشیدن الکل را متوقف کن" لازم است راه بهتری برای درخواست کمک یاد بگیرم . امروز دقایقی برای آنچه که نیاز دارم تمرکز خواهم کرد . سپس از نیروی برترم برای کمک به خودم ، درخواست کمک میکنم .
حتی اگر ما با ایده نیروی برتر تلاش کرده ایم ، یاد گرفته ایم که چگونگی درخواست برای کمک را کار کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

19دی
بیشتر ما در دوران اشفته وابستگی به اعمالی داشتیم که از روی نا چاری وفقط به خاطر اینکه فکر می کردیم درست است انها را انجام می دادیم.مثلا در موقع شادی وخشم به سیگار پک می زدیم ویا وقتی می خواستیم احساساتمان را بیان کنیم اجبار در مصرف داشتیم ویا فقط برای همرنگی با دیگران ویا به خاطر اینکه مورد تمسخر واقع نشویم مصرف می کردیم.در تمام این موارد خودمان را توجیه می کردیم که رفتارمان درست است.وقتی متوجه شدیم که اعما لمان مسخره است وما مورد سو استفاده قرار گرفته ایم دیگر دیر شده ودر اعتیاد غرق شدیم.اعتماد به نفس از بین رفت اراده کارایی نداشت خود ازاری شروع شد وبا انکار تمام می گفتیم که من فرق دارم!
امروز می دانم که من با دیگران فرقی ندارم همه ما مخلوقات خداوند هستیم.
من تنها مخلوق خداوند نیستم!
از اینکه خودم هستم سپاسگزارم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

نوزدهم دی:   موفقیت و شکست اهمیت ندارد، شهامت ادامه راه مهم است.

   به علت مصرف نیکوتین کارم به بیمارستان کشیده شده بود. مصرف نیکوتین را از یک پانسیون شبانه روزی شروع کردم. در آنجا همه سیگار می کشیدند. در آنجا همه نوع ماده مخدری مصرف می شد. سیگار مصرفی من توتون نامرغوبی داشت. وقتی بی پول می شدم برای تهیه سیگار پریشان بودم. بعد از هشت سال مصرف مریض شدم. به سرماخوردگی شدیدی مبتلا شدم که مزمن شد. در زمستان ها دچار سرفه های شدید می شدم به طوری که کنترل ادرار از دستم خارج می شد. بوی ادرار و نیکوتین می دادم تا جایی که مجبور بودم پوشک استفاده کنم. کاملا بیچاره و درمانده شده بودم. عاقبت به انجمن نیکوتینی های گمنام پناه آوردم. به مشارکت اعضاء گوش می دادم و به مطالعه نشریات پرداختم اما قادر به قطع مصرف نبودم. در نهایت پس از چهار ماه شرکت مرتب در جلسات موفق به قطع مصرف شدم. بعد از مدتی شرکت در جلسات را متوقف اما به شدت گرفتار وسوسه مصرف نیکوتین بودم تا این که لغزش کردم. مجددا به نیکوتینی های گمنام پیوستم اما این بار قطع مصرف مشکل تر از دفعه قبل بود. اکنون به طور مرتب و فقط برای امروز در جلسات شرکت می کنم و عاشق بهبودی هستم.

برای امروز، به این باور رسیده ام که ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم می توانیم آن را حفظ کنیم.

20آذر

 نگون‌بختی انتخابی است 20                               آذر

«هیچ کس ما را به تسلیم در برابر نگون‌بختی وادار نمیکند.»

کتاب پایه

v

به یاد آوردن اینکه زمانی چقدر نسبت به تسلیم در برابر بهبودی بیمیل بودیم، خندهدار است. ظاهراً تصور میکردیم که به عنوان معتادان در حال مصرف زندگی رضایتبخش و شگفتانگیزی داریم و ترک مواد مخدر بدتر از محکومیت به اعمال شاقه است. در حقیقت، درست بر عکس بود: زندگی ما مصیبتبار بود، اما از تعویض آن مصیبت آشنا با بهبودی ناشناخته واهمه داشتیم.     

زندگی در مصیبت و بدبختی در دوران بهبودی نیز ممکن است، ولیکن لزوماً این طور نیست. هیچ کس ما را به کارکرد قدمها، رفتن به جلسات یا کار کردن با راهنما وادار نمیکند. هیچ نیروی شبه نظامی در NA وجود ندارد که ما را وادار به انجام کارهایی کند که ما را از درد و رنج رها میکند. اما قطعاً حق انتخابی داریم. تاکنون انتخاب کردهایم که به خاطر سلامت عقل و بهبودی، مصیبت اعتیاد فعال را کنار بگذاریم. اکنون اگر آماده تعویض مصیبت امروز با آرامشی حتی بیشتر هستیم، ابزاری را برای انجام این کار در اختیار داریم—اگر واقعاً تمایل داشته باشیم.   

v

فقط برای امروز:  مجبور نیستم که در نگون‌بختی زندگی کنم، مگر اینکه واقعاً این طور بخواهم. امروز، مصیبت خود را با مزایای بهبودی تعویض میکنم.

21آذر

 ترس از تغییر                                     21 آذر

«با کارکرد قدمها،

 اراده نیرویی برتر را میپذیریم.... ترس از ناشناختهها را کنار میگذاریم. آزاد میشویم.»

کتاب پایه

v

زندگی مجموعهای از تغییرات بزرگ و کوچک است. اگرچه ممکن است این حقیقت را از لحاظ فکری بپذیریم، احتمالاً اولین واکنش عاطفی ما نسبت به تغییر، ترس است. به دلایلی تصور میکنیم که تغییر صدمه خواهد زد و برای ما مصیبتبار خواهد بود.

اگر به تغییراتی که در گذشته در زندگی ما روی داده، نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد اکثر آنها به صلاح ما بوده است. احتمالاً از تصور زندگی بدون مصرف مواد بسیار وحشتزده بودیم، در حالی که این بهترین اتفاقی است که تا به حال برای ما افتاده است. احتمالاً شغلی را از دست دادهایم که تصور میکردیم بدون آن خواهیم مرد، اما بعدها به هیجان و رضایت شخصی بیشتری در شغل جدید خود دست یافتیم. وقتی در دوران بهبودی ریسک میکنیم، احتمالاً تغییرات بیشتری را تجربه میکنیم. موقعیتهای قدیمی را کنار میگذاریم و برای موقعیتهای جدید آماده میشویم. 

با وجود همه نوع تغییراتی که روی میدهد، چنگ زدن به چیزی آشنا و تلاش برای حفظ آن امری کاملاً طبیعی است. آرامش در نیرویی برتر از ما پیدا میشود. هر چه بیشتر اجازه دهیم تغییرات در جهت نیروی برتر روی دهد، بیشتر اعتماد پیدا میکنیم این تغییرات به صلاح ما هستند. ایمان جایگزین ترس خواهد شد و ما از صمیم قلب میدانیم همه چیز به خوبی پیش میرود.

v

فقط برای امروز:  وقتی از ایجاد تغییری در زندگی خود واهمه دارم، با دانستن اینکه اراده خداوند برای من خوب است، آرامش پیدا میکنم. 

22آذر

 عضویت 22                                    آذر

«تنها یک لازمه برای عضویت وجود دارد، تمایل به قطع مصرف.»

کتاب پایه

v

همه ما افرادی را میشناسیم که میتوانند از معتادان گمنام بهره ببرند. بسیاری از افرادی که از همه طبقات زندگی با آنها روبرو میشویم—اعضای خانواده، دوستان و همکاران—واقعاً میتوانند از برنامه بهبودی در زندگی خود استفاده کنند. متاسفانه افرادی که به ما نیاز دارند، همیشه راه خود را به سوی اتاقهای معتادان گمنام پیدا نمیکنند.   

NA برنامهای برای جذب افراد است، نه تبلیغ. ما فقط اعضای معتادان گمنام هستیم. میتوانیم در صورتی که دوستان و عزیزان ما مایل باشند، آنها را به جلسهای بیاوریم، اما نمیتوانیم آنها را به پذیرفتن این شیوه زندگی که رهایی از اعتیاد فعال را برای ما میسر ساخته، وادار کنیم.    

عضویت در معتادان گمنام تصمیمی فوقالعاده شخصی است. انتخاب عضویت در NA در قلب هر فرد معتاد صورت میگیرد. حضور اجباری در جلسات در طولانی مدت، معتادان زیادی را در اتاقهای ما نگاه نخواهد داشت. تنها اگر به معتادانی که هنوز در عذابند، فرصت داده شود، آنها میتوانند تصمیم بگیرند که آیا در برابر اعتیاد خود عاجز هستند یا خیر. ما صرفاً میتوانیم پیام را برسانیم، اما نمیتوانیم معتاد را به اجبار به جلسات بیاوریم.

v

فقط برای امروز:  به خاطر تصمیم خود برای عضویت در معتادان گمنام سپاسگزارم.

23آذر

 23 آذر                                    اعتیاد، مواد مخدر و بهبودی

«اعتیاد یک بیماری جسمانی، ذهنی و روحانی است که همه زمینههای زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد.»

کتاب پایه

v

اکثر ما قبل از اینکه شروع به مصرف کنیم، پنداری قالبی داشتیم، تصویری ذهنی از اینکه معتادان باید چگونه باشند. برخی از ما تصویری از یک معتاد مواد مخدر تجسم میکردیم که برای به دست آوردن پول مواد از بازارهای عمومی دزدی میکند. برخی دیگر از ما تصویری از یک فرد منزوی بدگمان مجسم میکردیم که از پشت پردههای همیشه کشیده و درهای همیشه قفل به زندگی خیره شده است. تصور میکردیم تا وقتی مانند هیچ یک از این پندارهای قالبی نباشیم، نمیتوانیم معتاد باشیم.       

همان طور که مصرف ما بیشتر میشد، این پیشپنداشتها را درباره اعتیاد کنار گذاشتیم و پیشپنداشت دیگری را مجسم کردیم: این عقیده که اعتیاد درباره مواد مخدر است. شاید تصور کرده باشیم اعتیاد به معنای عادتی جسمانی است و معتقد بودیم که هر ماده مخدری که عادت جسمانی ایجاد نکند، "اعتیادآور" نیست. یا تصور میکردیم تمام مشکلات ما از مواد مخدری که مصرف میکردیم، نشأت میگرفت. تصور میکردیم صرفاً اگر از شر مواد مخدر خلاص شویم، سلامت عقل به زندگی ما باز میگردد. 

یکی از مهمترین درسهایی که در معتادان گمنام آموختیم این است که اعتیاد فراتر از مصرف مواد مخدر است. اعتیاد بخشی از وجود ماست؛ یک بیماری است که همه زمینههای زندگی ما را با یا بدون مواد مخدر در بر میگیرد. میتوانیم حتی پس از قطع مصرف نیز اثرات آن را در افکار، احساسات و رفتار خود مشاهده کنیم. بدین دلیل، به راه حلی نیاز داریم که در اصلاح همه زمینههای زندگی ما مؤثر باشد: قدمهای دوازدهگانه.

v

فقط برای امروز:  اعتیاد یک بیماری ساده نیست، اما راه حلی ساده دارد. امروز، این راه حل را در زندگی خود به کار میگیرم: قدمهای دوازدهگانه بهبودی.

24آذر

 لذت مشارکت کردن 24                            آذر

«اصلی روحانی وجود دارد که به منظور حفظ آنچه در معتادان گمنام در اختیار ما گذاشته شده، آن را به دیگران میبخشیم. از طریق کمک به دیگران در پاک ماندن، از مزیت غنای روحانی که به دست آوردهایم، استفاده میکنیم.»

کتاب پایه

v

بارها و بارها در دوران بهبودی، دیگران آنچه را به رایگان با آنها در میان گذاشته شده، با ما نیز به رایگان مشارکت می‌کنند. شاید جزء یکی از دریافتکنندگان تماس تلفنی قدم دوازدهم باشیم. شاید فردی ما را سوار اتومبیل خود کرده و به اولین جلسه معتادان گمنام برده است. شاید همان فرد وقتی تازهوارد بودیم برای ما شام آورده باشد. همه ما مورد عنایت، توجه و لطف اعضای انجمن خود قرار گرفتهایم. ممکن است از فردی پرسیده باشیم: «چگونه میتوانم لطف شما را جبران کنم؟» و در جواب احتمالاً به ما پیشنهاد شده که ما هم اگر توانستیم این لطف را در حق تازهوارد دیگری انجام دهیم.    

وقتی مدت زمان پاکی و بهبودی خود را حفظ میکنیم، تمایل پیدا میکنیم کارهایی که فردی برای ما انجام داده، برای دیگران انجام دهیم و خوشحال هستیم که میتوانیم این کار را انجام دهیم. اگر در بیمارستان یا مؤسسه بازپروری پیام را شنیدیم، میتوانیم برای کمک در سرویس خدماتی NA داوطلب شویم. یا میتوانیم وقت خود را به تازهواردی که سعی در کمک به او داریم، اختصاص دهیم و به او توجه و محبت کنیم.   

در بهبودی چیزهای زیادی به ما بخشیده شده است. یکی از بزرگترین هدایایی که دریافت کردهایم، مزیت مشارکت کردن آنچه با ما در میان گذاشته شده، با دیگران بدون انتظار پاداش است. دانستن اینکه چیزی در اختیار داریم که میتواند برای دیگران مفید باشد، لذتبخش است و هنگامی که آن را در میان میگذاریم، این لذت چند برابر میشود. امروز، میتوانیم آزادانه و قدرشناسانه این کار را انجام دهیم. 

v

فقط برای امروز:  چیزهای زیادی در بهبودی به من بخشیده شده و به خاطر آن از صمیم قلب سپاسگزارم. از اینکه میتوانم آن را همان طور که به رایگان با من در میان گذاشته شد، با دیگران مشارکت کنم، لذت میبرم.

25آذر

 25 آذر                                            جایی که دود هست...

«از خود خشنودی دشمن اعضایی است که دارای مدت زمان پاکی چشمگیری هستند. اگر برای مدت زیادی از خود خشنود باقی بمانیم، فرآیند بهبودی متوقف میشود.»

کتاب پایه

v

تشخیص از خود خشنود بودن در دوران بهبودی مانند مشاهده دود در یک اتاق است. وقتی حضور ما در جلسات کمرنگ میشود، ارتباط ما با اعضای تازهوارد کاهش مییابد یا روابط ما با راهنما حفظ نمیشود، این "دود" غلیظ میشود. اگر از خود خشنودی ادامه پیدا کند، قادر به پیدا کردن راه خود از میان دود نخواهیم بود. تنها واکنش سریع ما میتواند از وقوع یک جهنم جلوگیری کند. 

باید یاد بگیریم دود از خود خشنودی را تشخیص دهیم. در NA از همه حمایتهای لازم برای انجام این کار بر خورداریم. باید وقت خود را با سایر معتادان در حال بهبودی بگذرانیم، زیرا آنها ممکن است از خود خشنودی ما را قبل از ما تشخیص دهند. تازهواردها به ما یادآور میشوند که اعتیاد فعال چقدر دردناک میتواند باشد. راهنما به ما کمک میکند تمرکز خود را حفظ کنیم و از نشریات NA که به آسانی در دسترس است، میتوان برای خاموش کردن شعلههای کوچک که هر از گاهی به وجود میآیند، استفاده کرد. مشارکت منظم در بهبودی مطمئناً ما را قادر ساخت   آن باریکه دود را قبل از اینکه به جهنمی بزرگ تبدیل شود، مشاهده کنیم.     

v

فقط برای امروز:  به طور فعال و کامل در بهبودی خود شرکت میکنم. تعهد من نسبت به بهبودی امروز درست مانند اوایل دوران بهبودی به قوت خود باقی است.

26آذر

 انگیزههای خدمت 26                              آذر

«هر چیزی که در حین خدمت NA  اتفاق میافتد، باید از تمایل به رساندن موفقیتآمیزتر پیام بهبودی به معتادی که هنوز در عذاب است، سرچشمه گیرد.» 

کتاب پایه 

v

انگیزههای ما اغلب برای ما غیر منتظره هستند. در اولین روزهای بهبودی، این انگیزهها تقریباً همیشه غیر منتظره بودند! آموختهایم انگیزههای خود را از طریق دعا، مراقبه، قدمها و صحبت با راهنما و سایر معتادان بررسی کنیم. وقتی متوجه تمایل شدید خود به انجام کاری یا داشتن چیزی میشویم، بررسی انگیزههای خود برای پی بردن به اینکه واقعاً چه چیزی میخواهیم، فوقالعاده مهم است.   

در اوایل بهبودی، بسیاری از ما قبل از اینکه بررسی انگیزههای خود را به طور منظم شروع کنیم، با شور و اشتیاق زیادی به خدمت مشغول شدیم. مدتی طول میکشد تا از دلایل اصلی اشتیاق خود آگاه شویم. شاید بخواهیم دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم، استعدادهای خود را به نمایش بگذاریم یا به فردی شاخص و مهم تبدیل شویم. حال شاید این تمایلات در محیط دیگری مضر نباشد و از راه دیگری بروز پیدا کند. اما در خدمت NA این تمایلات میتوانند آسیبی جدی به وجود آورند.  

وقتی تصمیم میگیریم به NA خدمت کنیم، در واقع تصمیم میگیریم به معتادان در دستیابی به بهبودی و حفظ آن کمک کنیم. باید انگیزههای خود را در خدمت با دقت بررسی کنیم و به یاد داشته باشیم که گریزاندن معتادان در حال مصرف از متقاعد کردن آنها برای ماندن آسانتر است. وقتی به آنها تقلب، فریبکاری یا فخرفروشی نشان دهیم، تصویر غیر جذابی از بهبودی را به نمایش میگذاریم. اما تمایل عاری از خودپسندی به خدمت به دیگران، محیطی جذاب را برای معتادی که هنوز در عذاب است، به وجود میآورد.

v

فقط برای امروز:  انگیزههای خود را برای روحیه واقعی خدمت بررسی میکنم.

27آذر

 27 آذر                                  پیام جلسات ما

«این حقیقت که همه گروهها بر رساندن پیام تمرکز میکنند، هماهنگی ایجاد میکند؛ معتادان میتوانند روی ما حساب کنند.»

کتاب پایه

v

ماجرای المشنگههای ما در دوران اعتیاد فعال شاید خندهدار باشد. داستان عکسالعملهای عجیب و غریب ما به زندگی در دوران مصرف شاید جالب باشد. اما آنها بیشتر حاوی بینظمی و آشفتگی هستند، نه پیام. بحثهای فلسفی درباره ذات خداوند جذاب است. بحث درباره موضوعات جنجالبرانگیز کنونی جای خود را دارند، اما جای آن در جلسه NA نیست.

مواقعی که از جلسات تنفر پیدا میکنیم و از اینکه «اعضا نمیدانند چگونه مشارکت کنند» یا «این هم یک جلسه شکوه و زاری دیگر بود» گلهمند هستیم، احتمالاً علامت این است که باید طرز بیان خود را به دقت و کاملاً بررسی کنیم.

مشارکت ما درباره اینکه چگونه بهبودی را آغاز کردیم و چگونه از طریق تمرین دوازده قدم در برنامه ماندیم، پیام بهبودی واقعی است. این چیزی است که ما به دنبال آن به جلسات می‌رویم. هدف اصلی انجمن ما رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است. مشارکت ما در جلسات می‌تواند بسیار زیاد به این امر کمک کند و یا به طرز عجیبی به آن لطمه بزند. انتخاب و مسئولیت به عهده تک تک ما است.

v

فقط برای امروز:  بهبودی خود را در یک جلسه NA به مشارکت میگذارم.

28آذر

 عمل کردن به حرفها و ادعاهایمان 28                                  آذر

«تا وقتی سخنان خود را به عمل تبدیل نکنیم، هیچ معنایی ندارند.»

کتاب پایه

v

قدم دوازدهم به ما یادآور میشود «این اصول را در همه امور خود به کار گیریم.» در NA نمونههای زندهای از این پیشنهاد را در اطراف خود مشاهده میکنیم. اعضای باتجربهتر که ظاهراً محیطی حاکی از آرامش در اطراف خود دارند، پاداشهای حاصل از به کار بردن این ذره از خرد را در زندگی خود بروز میدهند. 

برای دریافت پاداشهای قدم دوازدهم، اصول روحانی بهبودی را حتی زمانی که هیچ کس ما را مشاهده نمیکند، اجرا میکنیم. اگر در جلسات درباره بهبودی صحبت کنیم، اما مانند دوران اعتیاد فعال زندگی کنیم، اعضای انجمن ممکن است گمان کنند که ما کاری بیشتر از نقل شعارهای که به درد چسباندن بر روی سپر اتومبیلها می‌خورد، انجام نمیدهیم.  

آنچه به اعضای تازهوارد منتقل میکنیم، بیشتر از آنچه میگوییم، از شیوه زندگی ما نشأت میگیرد. اگر بدون تجربه معجزه قدم سوم فردی را به "سپردن اوضاع به نیروی برتر" نصیحت کنیم، احتمالاً این پیام به گوش تازهواردی که مد نظر است، نخواهد رسید. از طرف دیگر، اگر "طبق سخنان خود عمل کنیم" و تجربه واقعی خود در بهبودی را در میان بگذاریم، پیام ما مطمئناً برای همه روشن خواهد بود.

v

فقط برای امروز:  اصول بهبودی را اجرا میکنم، حتی وقتی تنها فردی هستم که از آن مطلع می‌شوم.

29آذر

 29 آذر                              غلبه بر وسوسه خویشتن

«در زندگی بر اساس قدمها، شروع به کنار گذاشتن خود مشغولی میکنیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما در حالی که متقاعد شده بودیم که احساسات، خواستهها و نیازهای ما برای همه از بالاترین اهمیت برخوردار است، قدم در برنامه نهادیم. مدتی طولانی رفتار خودمحورانه و خودجویانه را در پیش گرفته بودیم و معتقدیم بودیم تنها راه زندگی همین است. 

این خودمحوری صرفاً بدین دلیل که مصرف مواد را قطع میکنیم، متوقف نمیشود. شاید در اولین رویداد NA حضور یابیم و مطمئن باشیم که همه افراد حاضر در اتاق ما را زیر نظر دارند، مورد قضاوت قرار میدهند و محکوم میکنند. شاید انتظار داشته باشیم هر وقت که نیاز داشتیم راهنما برای شنیدن حرفهای ما از طریق تلفن حاضر باشد و شاید آنها در عوض با ملایمت به ما توصیه کنند که دنیا حول محور ما نمیگردد. هر چه بیشتر اصرار کنیم که در مرکز عالم قرار داریم، از دوستان، راهنما و هر چیز دیگر رضایت کمتری خواهیم داشت.

رهایی از خودمشغولی را میتوان از طریق تمرکز بر نیازهای دیگران و تمرکز کمتر بر خود به دست آورد. وقتی دیگران مشکل دارند، میتوانیم به آنها کمک کنیم. وقتی تازهواردها برای رفتن به جلسات به وسیله نیاز دارند، میتوانیم آنها را سوار اتومبیل خود کنیم. وقتی دوستان تنها هستند، میتوانیم وقت خود را با آنها بگذرانیم. وقتی احساس بیتوجهی یا کمبود عشق میکنیم، میتوانیم عشق و توجه مورد نیاز خود را به افراد دیگر ابراز کنیم. در ازای بخشش، پاداش بیشتری دریافت میکنیم و این وعدهای است که میتوانیم به آن اعتماد کنیم. 

v

فقط برای امروز:  دنیا را با دیگران قسمت میکنم و میدانم که آنها نیز به اندازه من مهم هستند. از طریق بخشش، روح خود را تقویت میکنم.

30آذر

 پذیرش و تغییر 30                                                                     آذر

«آزادی برای تغییر ظاهراً پس از خویشتنپذیری

حاصل میشود.»

کتاب پایه

v

ترس و انکار مخالف پذیرش است. هیچ یک از ما حتی به چشم خود نیز کامل نیستیم؛ همه ما صفات خاصی داریم که احتمالاً مایل به تغییر آنها هستیم. گاهی اوقات وقتی درباره اینکه چقدر از آرمانهای خود فاصله داریم، تعمق میکنیم، از ترس اینکه مبادا فرصتی وجود نداشته باشد که به افراد دلخواه خود تبدیل شویم، به شدت تحت تأثیر قرار میگیریم. در این هنگام مکانیسم دفاعی انکار وارد عمل میشود و ما را تا نهایت به طرف مخالف سوق میدهد: به خود میگوییم وقتی هیچ چیز مربوط به ما نیاز به تغییر ندارد، پس چرا باید نگران باشیم؟ هیچ یک از این دو آزادی لازم برای تغییر را در اختیار ما قرار نمیدهد.

فرقی نمیکند در بهبودی عضو قدیمی یا جدید باشیم، آزادی برای تغییر از طریق کارکرد قدمهای دوزادهگانه حاصل میشود. وقتی به عجز خود و غیر قابل اداره بودن زندگی خود اقرار میکنیم، این دروغ را که مجبور به تغییر نیستیم، خلع سلاح میکنیم. وقتی به باور میرسیم نیرویی برتر از ما میتواند به ما کمک کند، ترس ما از دچار شدن به صدماتی غیر قابل جبران از بین میرود؛ به باور میرسیم میتوانیم تغییر کنیم. خود را به مراقبت خداوندی که درک میکنیم، میسپاریم و قدرت لازم برای بررسی صادقانه و دقیق خود را پیدا میکنیم. چیزهایی را که متوجه میشویم نزد خداوند، خود و انسانی دیگر اعتراف میکنیم. خیر و شر خود را میپذیریم؛ با این پذیرش، آزادی لازم برای تغییر را پیدا میکنیم.    

v

فقط برای امروز:  مایل به تغییر هستم. با کارکرد قدمها، با ترس و انکار مقابله میکنم و پذیرش لازم برای تغییر را به دست میآورم.

1دی

فقط برای امروز

شیوه جدیدی برای زندگی

«وقتی در انتهای راه متوجه میشویم که دیگر نمیتوانیم با یا بدون مواد به عنوان یک انسان عمل کنیم، همه ما با یک مسئله بغرنج مشابه روبرو میشویم.... یا تا حداکثر توان راه خود را به سوی پایان تلخ— زندان، تیمارستان یا مرگ— ادامه میدهیم و یا شیوه جدیدی برای زندگی پیدا میکنیم.»

بدترین جنبه اعتیاد فعال چه بود؟ برای بسیاری از ما این نبود که شاید روزی از بیماری اعتیاد خود بمیریم. بلکه بدترین بخش آن زندگی بدتر از مرگ و پوچی بینهایتی بود که هر روز تجربه میکردیم. مانند ارواح سرگردانی بودیم که جزءای از دنیای اطراف خود نیستند. 

در دوران بهبودی، به باور رسیدهایم که بنا به دلیلی اینجا حضور داریم: تا دوست داشتن خود و دوست داشتن دیگران را تجربه کنیم. با کارکرد قدمها خویشتنپذیری را فرا گرفتهایم. خویشتنپذیری، احترام به نفس را به همراه آورده است. دریافتهایم همه اعمال ما بر روی دیگران تأثیر میگذارد؛ بخشی از زندگی اطرافیان خود و زندگی خود هستیم. اعتماد به افراد دیگر و قبول مسئولیت خود در قبال آنها را شروع کردهایم.    

در دوران بهبودی، به زندگی باز گشتهایم. از طریق کمک به آسایش دیگران و تلاش روزانه برای انجام بهتر این کار، زندگی جدید خود را حفظ میکنیم و در این هنگام قدم دهم، یازدهم و دوازدهم مفید واقع میشوند. روزهای زندگی کردن به مانند یک روح سپری شده است، اما تنها تا وقتی که سعی کنیم در زندگی خود و اطرافیان خود فردی سالم، دوست داشتنی و بخشنده باشیم.

فقط برای امروز:  شیوه جدیدی برای زندگی پیدا کردهام. امروز، سعی میکنم به دیگران خدمت کنم و خود را دوست بدارم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

خیال پردازی

داشتم به شعار"روز به روز "نارانان فکر می کردم.این تفکر که معتاد دستگیر بشود ،ممکن است درست شود،یک خیال پردازی و نگرانی در باره آینده است.چیزی است که با مفهوم این شعار متضاد است .وقتی به احتمال باز داشت شدن و محکومیت او به زندان ،و اینکه شاید متوجه خطایش بشود،فک میکنم ،خیال پردازی است.که البته در خیال من این اتفاق به بهبودی او منجر می شود.
در حالیکه هیچ پدر ومادری نمی خواهد فرزندش باز داشت شود،این داستان پردازی به نظر من معقول بود.به جای اینکه آرزو کنم زندگیش را سر و سامان بدهد،افکارم دور و بر رنج بردن او از عواقب اعتیادش می چرخد.چرا چنین فکری داشتم؟چرا باید برای آینده نگران می شدم؟
در نارانان یاد می گیرم لازم نیست از امکان اینکه عزیز معتادم"روشنایی"را ببیند یا نه ،نگران باشم،وهم چنین اگر او دستگیر شود،مدتی را در زندان بگذراند وه سپس به روال سابق خو برگردد ،نباید نا امید شوم.من فقط می توانم از خیال پردازی در مورد درستکاری خودم نسبت به او دست بردارم.
مانند بسیاری از افراد که این مسیر را رفته ومی شناسند من هم بی نهایت دلم می خواهد دختر زیبای من از خود تخریبی در زندگیش دست برد اردو دو باره به خانواده مان بپیوندد.ولی یاد گرفته ام که اگر به تلاش برای درست کردن او،یا این بیماری که کنترلی روی هیچ کدام ندارم،ادامه دهم،من در همان مسیر خود تخریبی قرار خواهم گرفت.سعی هم نکنم خواسته ام را روی زندگی معتاد پیاده کنم.

تفکری برای امروز:
شعار"روز به روز"نارانان  به من کمک می کند تا درک کنم که هیچ کنترلی روی آینده ام ندارم.می بایست با مشکلات امروز،فقط امروز مواجه شوم.تلاش برای پیش بینی اتفاقات و نگرانی از به وقوع پیوستن آنها،فقط تلف کردن انرژی است ،که بهتر است این انرژی برای تمرکز روی خودم صرف شود.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

بوضوح نمی دانستم که مهربانی و محبت چیست ؟ اما میدانستم که چه چیزی نیست . مهربانی به دنبال انتقام . لجاجت کردن با عصبانیت صدا کردن اسمها یا فریاد زدن و در هم شکستن چیزها نیست . هنوز این نحوه رفتاری بود که غالبا با فردی که ادعا میکرد دوستش دارم . اعمال میکردم . من برای شروع یاد گیری محبت و برطرف کردن چنین رفتارهاییبود . وقتی که هنوز برای تعریف کردن محبت و مهربانی مشکل دارم . فکر میکنم اینگونه شروع کنم که بپذیرم با فرد بیماری که گاهی اوقات علائم بیماری را بروز میدهد بر خورد دارم . من نباید شخصا هنگام بروز نشانه هایی از قبیل بی حرمتی های کلامی . متحمل آن شوم و بخاطر مریض بودن او حق تنبیه کردن ندارم . من یک انسان ارزشمند هستم من نباید بنشینم و مورد بی حرمتی قرار گیرم اما من حق توهین کردن ندارم .

یاد آوری امروز

در طول زندگیم وقت بیشتری را برای خودم صرف خواهم کرد تا هر فرد دیگری . بگذار یاد بگیرم تا فردی شوم که ترجیح میدهم او را به عنوان یک دوست داشته باشم .. "فردی که گلهای رز زیبایی در باغش دارد . باید رزهای زیبایی در قلبش داشته باشد .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

امروز مسئله‌ی تسلیم شدن چه معنایی برایم دارد؟ زمانی که ناامید از حل مسائل و رفع مشکلات و ادامه زندگی هستم و در خودم توانایی حل و رفع مشکلات را ندارم، ناامیدانه تسلیم قضایا می‌شدم. با خود می‌گفتم من کسی را ندارم. کسی به فکر من نیست. کسی مرا درک نمی‌کند. من حامی و پشتیبان ندارم. کسی مرا دوست ندارد. ولی امروز تسلیم شدن برای من معنایی وسیع‌تر از افکار بیمار گونه‌ام دارد. تسلیم شدن مثل سپردن نتایج عملکردهایم که همیشه مرا می‌ترساند و ناامید می‌کرد و دست از خود خواهی و خودمحوری کشیدن است، از خودمحوری رها شدن و خدایی نکردن، در آرامش و صلح به سر بردن، آیا برای تغییر وضعیت هر چیز ابتدا با آن وضعیت روبه‌ رو می‌شوم؟ امروز به خاطر داشتن حق انتخاب و تصمیم‌گیری هیچ‌گاه ناامیدی، افسردگی و ترس و استرس را انتخاب نخواهم کرد. آیا به خاطر خواهم داشت که وقتی با درهای بسته روبه ‌رو می‌شوم و خودم را ناتوان از باز کردن آن‌ها احساس می‌کنم، در کمال فروتنی در مقام خداوند زانو زده و مشکلات و اراده‌ام را به خداوند مهربان تسلیم می‌کنم؟ تسلیم شدن به اراده و قدرت خداوند، همیشه باعث پیروزی شده است.

حق انتخاب دارم بهترین‌ها را انتخاب می‌کنم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

خداوند نیروی کل حاکم بر جهان، عاشق من است.

خداوند عاشق من است. عشق او را به خوبی درک می کنم زیرا تمایل و توانایی قطع مصرف را فقط برای امروز در من برانگیخت. او همیشه یار و همدم من است. به هر بهایی از او درخواست می کنم تا در تمام جنبه های زندگی مرا یاری کند، و هر گاه درخواست می کنم کمک ها از راه می رسد. همواره عشق و حمایت او را دریافت و هر روز بهتر از دیروز در مسیر بهبودی پیش می روم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت که رها کنم و به خدا بسپارم.

2دی

فقط برای امروز

 عقاید جدید

«عقاید قدیم خود را مجدداً ارزیابی میکنیم تا بتوانیم با عقاید جدیدی که منجر به شیوه جدیدی برای زندگی میشوند، آشنایی پیدا کنیم.»

آموختن شیوه جدیدی برای زندگی ممکن است دشوار باشد. گاهی اوقات وقتی وضعیت فوقالعاده دشوار میشود، وسوسه میشویم که مسیری را دنبال کنیم که کمتر به ایستادگی نیاز داشته باشد و دوباره بر اساس عقاید کهنه خود زندگی کنیم. فراموش میکنیم که این عقاید کهنه در حال نابود کردن ما بودند. برای زندگی به شیوهای جدید، باید نسبت به عقاید جدید روشنبین باشیم.

کارکرد قدمها، حضور در جلسات، صحبت با دیگران، اعتماد به راهنما—همه این پیشنهادات میتوانند با مقاومت ما و حتی نافرمانی ما سازگاری داشته باشند. برنامه NA مستلزم تلاش است، اما هر یک از قدمهای برنامه، ما را به افرادی که واقعاً میخواهیم باشیم، نزدیک میکند. به تغییر، رشد و تبدیل شدن به چیزی بیشتر از آنچه امروز هستیم، تمایل داریم. بدین منظور، روشنبین میشویم و عقاید جدیدی را که در NA پیدا کردهایم، امتحان میکنیم و شیوه جدید زندگی را یاد میگیریم.

فقط برای امروز:  نسبت به عقاید جدید روشنبین میشوم و شیوه جدید زندگی را یاد میگیرم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

تغییر آنچه که می توانم

کم کم تغییراتی را که به خاطر حضورم در جلسات نارانان به وجود آمده،حس میکنم.همسرم در این جلسات شرکت نمی کند و به نظر می رسد مدام عصبی و مضطرب است،حالتهایی که من مدت هاست نداشته ام.من نیروی خودم را از افرادی که در جلسه هستند می گیرم .این تجربه را می توانستم بیشتر با همسرم تقسیم کنم،اما او از من خواسته این کار را نکنم ،واین انتخاب اوست.
وقتی یکی از اعضای گروه مشارکت می کند و من در چشمان عضو دیگری که همان تجربه را دارد ،تایید و استقبال را می بینم،شاهد پیوند رشته محبت هستم.این نوع کمک،برای من با ارزش است .فکر می کنم اگر همسرم در جلسات شرکت می کرد،چیزهای خیلی زیادی به دست می آورد.حداقل،شاید می توانست با یک نفر که وضعیتی مشابه تجربه ما را میگذراند،ارتباط کند.اما با خودم تکرار می کنم "خداوندا ارامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم،شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم"چون این دعا ،در صورتی که آن را درک کنم،در تمام امور زندگیم کار برد دارد.این در مورد همسرم هم استثنا نیست و من باید این مسعله را بپذیرم.
تفکری برای امروز:
من یاد می گیرم که پیام نارنان نه تنها برای رساندن آن به دیگران است.بلکه اجرای اصول آن در تمام امور زندگی می باشد.امیدوارم که وجود تغییر در من،مورد توجه قراربگیردو دیگران هم خواهان چیزهایی که من در برنامه به دست آورده ام بشوند.می توانم به خاطر بیاورم که سنت یازدهم به من یاد اوری می کندکه برنامه ما،بیشتر جاذبه است تا تبلیغ.قدم یک اشاره می کند که من در مقابل دیگران عاجزم وتلاش برای سلطه داشتن روی آنها،به احتمال زیاد دیوانگی هایی را به درون زندگیم خواهد آورد .شاید سالم ترین نحوه عملکرد من،"زندگی کن و بگذار زندگی کنند"است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

من شنیده ام که میگویند : در الانان سعی میکنیم به شباهت هایمان بیشتر از تفاوت هایمان توجه کنیم . این بدین معنا نیست که ما تفاوتهایی نداریم یا اینکه ما نباید از این تفاوت ها آگاه شویم . آنچه پیشنهاد میشود این است که با یاد آوری اینکه چرا ما در اینجا هستیم . لازم است که هرگز احساس تنهایی نکنیم . درست همانند دیگران با این احساس که مشکلم مرا از دیگران جدا ساخته . به الانان آمدم با گذشت زمان فهمیدم که این ناشی از ترس و خجالت من بوده است و در گیر جزئیات مشکلم نمی شود . بلکه مرا در یک فاصله ای نگه میدارد . من یاد گرفتم وقتی که به فراسوی این جزئیات دست می یافتم. می توانستم دست افراد دیگری که تحت تاثیر الکلیسم بوده اند را در دست بگیرم و در نتیجه کمکی پیدا کنم . . همه ما به گونه ای خاص شبیه هم هستیم . اما همانطور که دستمان هنگام دعا کردن به هم ملحق می شوند هر یک از ما بخشی از از یک دایره امید می باشیم که بزرگتر از هر تفاوت فردی ما می باشد .

یاد آوری امروز

هر چند که ما ویژگی های منحصر به فرد خودمان را داریم اما قلب هایمان یکسان می طپد . همانطور که در مورد سرنوشت و ایمانت مشارکت می کنی . قلب تو تحت تاثیر قلب من قرار می گیرد (قلبهایمان با هم در ارتباط است) میدانم که بخشی از وجودم که با تو مشارکت میکنم . به قلب تو میرود امروز نیروی دسته جمعی مان را عزیز میدارم " یک بدن . اعضاء زیادی دارد اما تمام اعضاء آن در مجموع یک پیکر هستند که در عین زیاد بودن فقط یک پیکر هستند .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

امروز مثل دیروز حالم خوب است. دوست دارم که همیشه این‌طور باشم. آیا بهتر نیست با نوشتن ترازنامه درونی دلایل خوبی حالم را بدانم؟ چون می‌خواهم با تکرار آن کارها همیشه حالم را خوب کنم. این حق من به عنوان یک انسان است. شاید فردا از خودم بپرسم امروز حالم بد است! نمی‌دانم چرا و به چه علتی حالم خراب است. امروز انگاری از دنده‌ی چپ بلند شده‌ام. به راستی چرا گاهی این چنین حالتی پیدا می‌کنم؟ باز در این حالت هم نوشتن ترازنامه‌ی روزانه پیشنهاد می‌شود. با اینکار دلایل بدی حالم معلوم شده و سعی می‌کنم از تکرار آن اعمال سرباز زنم . حتماً اگر به‌کسی هم صدمه زده‌ام، جبران خسارت کنم. تا دچار این حالت‌ها نشوم. امروز می‌دانم که نتایج خوبی و بدی حالم بستگی به خودم دارد. اگر انتظاراتم برآورده نشوند حالم بد است، ولی اگر همه چیز سرجایش قرار داشته باشد حالم خوب است. آیا از خداوند برای برقراری ارتباط با گروه و ابزار خودیاری قدمها سپاسگزار هستم؟ آیا می‌دانم اگر توقعات و انتظاراتم زیاد نباشد و از داشته‌هایم راضی باشم زندگی به روال عادی پیش می‌رود؟ آیا می‌دانم وقتی به دیگران خدمتگزاری می‌کنم, جوابش را در هم لحظه در حال خوبی من نشانداده شده است؟
بیشتر از سهمت نخواه! دیگران هم حق دارند


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

وقت خود را با ترس و تردید بیهوده هدر نده، بلکه به سیر درون بپرداز تا ندای درونت را که منتظر توست بشنوی.

من آموخته ام تا خود را برای دریافت هدایای بیکران که نیروی برتر برای من مقرر نموده باز بگذارم. وقتی گاهی دچار ترس می شوم نشانه آن است که خطری در کمین است و لازم است کاری انجام دهم. ترس می تواند مرا از رسیدن به چیزی باز دارد و یا ابزاری باشد برای تحقق خواسته ای. حق انتخاب با من است. وقتی در معرض دود سیگار دیگران قرار می گیرم، ترس از لغزش می تواند ابزار مفیدی باشد. ترس احساسی است که فقط با پذیرش آن می توان آن را مهار کرد. گاهی ترس دروغی است که خود را واقعی جلوه گر می سازد. بسیاری اوقات به مواقعی فکر می کنم که ترس های دروغین مرا از حرکت باز داشته بود. اگر در گذشته فقط به ترس های واقعی بها می دادم اکنون زندگی بهتری داشتم. اما خوشبختانه هیچ وقت برای شروع مجدد دیر نیست و می توانم از هم اکنون آغاز کنم.

برای امروز، اگر با ترس روبرو شدم، نفس عمیق می کشم و از خداوند درخواست کمک می کنم.

3دی

فقط برای امروز

گروه

«قدم دوازدهم برنامه می گوید که باید پیام را به معتادی که هنوز در عذاب است، برسانیم.... گروه قدرتمندترین ابزاری است که برای رساندن پیام در اختیار داریم.»

 

وقتی برای اولین بار به جلسات معتادان گمنام میآییم، با معتادان در حال بهبودی دیدار میکنیم. میدانیم که آنها معتاد هستند، زیرا درباره همان تجربیات و احساساتی که ما داشتهایم، صحبت میکنند. میدانیم که آنها در حال بهبودی هستند و چیزی به دست آوردهاند که ما نیز خواهان آن هستیم. وقتی سایر معتادان بهبودی خود را در جلسات با ما در میان میگذارند، احساس امیدواری میکنیم.

محیط بهبودی، ما را به جلسات جذب میکند. این محیط وقتی ایجاد میشود که اعضای گروه تعهد میدهند با یکدیگر همکاری کنند. از طریق کمک به تشکیل جلسات، دیدار با تازهواردها و صحبت با سایر معتادان پس از جلسه سعی میکنیم محیط بهبودی را بهتر کنیم. این نشانههای عمل به تعهد، جلسات ما را جذاب میسازد و به گروهها کمک میکند بهبودی خود را در میان بگذارند.

مشارکت کردن تجربه در جلسات یکی از راههای کمک به یکدیگر است و اغلب اساس احساس تعلق ما را تشکیل میدهد. با سایر معتادان همدردی میکنیم، بنابراین به پیام امید آنها اعتماد میکنیم. بسیاری از ما بدون این احساس تعلق و امید در معتادان گمنام دوام نخواهیم آورد. وقتی در جلسات همیشگی صحبت میکنیم، از بهبودی شخصی در حین کمک به دیگران پشتیبانی میکنیم.

 

فقط برای امروز:  در گروه خود با معتاد دیگری ارتباط برقرار میکنم و بهبودی خود را در میان میگذارم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

بیداری روحانی


به یاد می آورم وقتی اولین بار به نارانان آمدم ،عبارت "داشتن یک بیداری روحانی"را می شنیدم و متعجب بودم که منظور چیست.به این نتیجه رسیدم ،که معنی آن این است که من یک شخص کامل و روحانی می شوم ،اینکه نگرانی یا مشکلات بیشتری نخواهم داشت و اینکه می توانم به کلی برای همه چیز به نیروی برترم اعتماد کنم.آماده  بودم که آن را تجربه کنم.هم چنین نتیجه گرفتم ،که به این ترتیب ،برای رسیدن به بیداری روحانی لازم است که معتاد زندگیم پاک شده و به سمت بهبودی برود.
در ابتدا فقط چیزهایی که می توانستم بر می داشتم و بقیه را باقی می گذاشتم .این کاری است که برنامه انجام می دهد.مجبور نبودم همه چیز را یکباره یاد بگیرم .چقدر خوشحالم که صبر کردم و اجازه دادم ابزارهای این برنامه در زندگیم کار.کند .یاد گرفتم که در ادامه راه و "در نتیجه کار کرد دوازده قدم"بیداری روحانی من به وقوع پیوسته و این چیزی نبود که بتوانم ادعا کنم و بدون عملکرد،آن را.به کار ببرم.هم چنین برای"رساندن این پیام به دیگران و تمرین این اصول در تمام امور زندگیم "لازم است.چیزهایی را که یاد می گیرم ،به کار ببرم.
تفکری برای امروز:
بیداری روحانی من،در اثر کار کرد این قدم ها بوجود می آید.ما سعی می کنیم این پیام را به افراد دیگری که مانند ما در رنجند برسانیم ،به امید اینکه در یافت شود و همیشه به خاطر بسپاریم که نارانان برای افرادی نیست که به آن نیاز دارند،بلکه برای کسانی است که آن را بخواهند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

گاهی اوقات آنقدر غرق نارضایتی میشوم و به مشکل بر میخورم که نمیتوانم ببینم کجا هستم یا کجا می خواهم بروم . وقتی زمانی را برای "فکر کردن" اختصاص می دهم تشخیص میدهم که به گونه ای نادرست و با منفی بافی زندگیم را در وقفه ای نگه داشته ام . الانان به من کمک کرد تا آنرا کشف کنم با آگاهی یافتن و به زبان آوردن آنچه که احساس میکنم مفید است . موقعیتی که به آن توجه دارم را انتخاب کنم من تلاش میکنم تا ویژگیهای مثبتی در خودم ، موقعیتهایم و دیگر انسانها پیدا کنم همانطور که در جلسات شرکت میکنم . لیست چیزهاییکه از آنها خوشنود و سپاسگزار هستم را تهیه میکنم و با دیگر اعضاء الانان صحبت میکنم این باعث شکوفایی این صفات میشود _ البته اگر بخواهم آنها را ببینم . من معتقدم که روح زیبایی دارم که برای بعضی مقاصد خلق شده است . مردم و موقعیت هایی که هر روز با آنها مواجه میشوم نیز زیبا و هدفمند هستند . من میتوانم نکات مثبت را در هر کاری که انجام میدهم و هر چیزی که می بینم جستجو کنم . دیدگاهی که با این روش بدست آورده ام به من نشان داده است که بعضی از دشوارترین شرایط زندگیم ، جالب ترین تغییرات را بوجود آورده اند .

یاد آوری امروز

شاید از بین بردن یک افسردگی بلند مدت ، صحبت های نا امید کننده و شکایت کردن مشکل باشد اما ارزش تلاش کردن را دارد . امروز من یک رفتار منفی را با رفتاری مثبت جایگزین خواهم کرد . "گاهی اوقات که نسبت به خودم محبت میکنم در تمام مدت بر روی ابرهای زیبا در آسمان حرکت میکنم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز


امروز وقتی دچار غم و افسردگی می‌شوم، اصول برنامه هم‌کاری برایم انجام نمی‌دهد. یک روش برایم پیشنهاد می‌شود. به یک بیمار بی‌اختیار رحم کنی خیلی بهتر است. با غم و افسردگی خودت را منزوی نکن، به جلسه برو و مشکلت را با مشارکت کردن بین گروه بگذار. شاید مشکلت رفع نشود، ولی بار سنگین آن به حداقل که تحمل کنم می‌رسد. امروز با مشارکت کردن در گروه غم و رازی که در درونم مخفی شده است، را با عشق و علاقه بین افراد گروه و خدای جلسه به آرامش خواهم رسید. متوجه می‌شوم که برای خارج شدن از این وضعیت بهتر است به یک کسی کمک کنم. آیا وقتی کسی از دوستان دچار غم و افسردگی شد با عشق و همدردی او را حمایت می‌کنم؟ آیا به همدردی فرصت شنیدن صحبت و درد و دلش را می‌دهم؟ تا خودش را در محیطی صمیمی و دوست داشتنی در امنیت کامل تخلیه کند. امروز می‌دانم که بهبودی من در گروه کمک به یک همدرد دیگر است، نیاز دارم که از تجربیات جدید آگاهی پیدا کنم. تازه واردین با یک دنیا نیاز و خواسته به گروه می‌آیند. آن‌ها با آمدنشان می‌خواهند بدانند، که چه چیزی باعث رهایی و آزادی من از هوای نفس و وابستگی و هم‌وابستگی‌هایم شده است. آموزش مهارت‌های زندگی چیزی است که بدنبالش هستم.
در بیرون از گروه خبری نیست!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

عشق به همسایه در کامل ترین شکل به این معناست که از حال او با خبر باشیم.

تنها به یک دلیل به اولین جلسه نیکوتینی های گمنام رفتم، قطع مصرف ماده مخدری که مرا در چنگال خود اسیر و اختیار زندگی را از دستم خارج کرده بود. قبل از پیوستن به انجمن نیکوتینی های گمنام نمی دانستم با برداشتن دوازده قدم و به مشارکت گذاردن تجربه، امید و نیرو با سایر اعضاء آزادی و شور و شوق زندگی را برایم به ارمغان خواهد آورد. آرام آرام قدرشناسی از هدیه رهایی بصورت رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است در زندگیم جاری شد. پیام رسانی من با آماده کردن اتاق جلسه، چایی، سرویس دهی به تازه وارد و خوشآمدگویی شروع گردید. این خدمات کمک کرد تا به طور مرتب در جلسات شرکت کنم. چه کسی می توانست باور کند به مشارکت گذاردن تجربه، امید، نیرو و برداشتن قدم های دوازده گانه می تواند این همه تغییرات معجزه آسا در روح و جسم و روان اعضاء ایجاد کند. آیا اگر رفتن به جلسات را متوقف می کردم و یا انجمن نیکوتین های گمنام وجود نداشت اکنون کجا بودم؟ من پیام رسانی به معتاد در عذاب را ارتقاء داده و با عملکرد خود جاذبه ای برای آنان خواهم شد.

برای امروز، با همدردی هرچند ناچیز، شادی خود را با سایر اعضاء تقسیم می کنم.

4دی

فقط برای امروز

گمنامی و اراده شخصی

«اگر به اصل گمنامی وفادار بمانیم، انگیزه نفع شخصی... که در گذشته درد زیادی را به همراه آورد، از میان میرود.»

واژه گمنامی به خودی خود به معنای نداشتن نام است، اما اصل مهمتری در گمنامی برنامه NA تأثیرگذار است: اصل از خود گذشتگی. وقتی به عجز خود در برابر اداره زندگی اقرار میکنیم، قدم اول خود را از اراده شخصی دور میکنیم و به سوی از خود گذشتگی هدایت میکنیم. هر چه کمتر سعی کنیم زندگی خود را بر اساس اراده شخصی اداره کنیم، بیشتر به قدرت و هدایتی که زمانی شدیداً بدان نیاز داشتیم، دست پیدا میکنیم. 

اما اصل از خود گذشتگی صرفاً موجب احساس بهتر در ما نمیشود، بلکه به بهتر زندگی کردن ما نیز کمک میکند. عقاید ما درباره اینکه دنیا چگونه باید اداره شود، اهمیت خود را از دست میدهد و از تلاش برای تحمیل اراده خود به همه افراد و چیزهای اطراف خود دست میکشیم. وقتی از تظاهر به "دانستن همه چیز" دست میکشیم و شروع به شناخت ارزش تجربه افراد دیگر میکنیم، رفته رفته با آنها با احترام رفتار میکنیم. منافع دیگران به اندازه منافع خود برای ما اهمیت پیدا میکند؛ کم کم به جای اینکه صرفاً درباره مصلحت خود بیندیشیم، به مصلحت گروه خود نیز فکر میکنیم. شروع به گذران یک زندگی میکنیم که بزرگتر از و فراتر از نام ما یا خود ماست. یعنی زندگی بر اساس اصل گمنامی را آغاز میکنیم. 

فقط برای امروز:  خدایا، مرا از اراده شخصی نجات بده. به من در درک اصل گمنامی کمک کن؛ به من کمک کن با از خود گذشتگی زندگی کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

پس دادن

وقتی برای اولین بار به نارانان آمدم نمی توانستم خودم را ابراز کنم.ببشتر وقت ها ،گیج بودم و حتی نمیدانستم  کی هستم .آنقدر به معتادم ،معتاد بودم که برگرداندن تمرکز بر روی خودم سخت بود.من سرپرست و حامی او بودم ،و این مرا عصبانی و دلخور می کرد. فکر اینکه مشکلات پسرم به خاطر اعتیاد بوده ،هرگز به ذهنم نمی رسید.فکر می کردم که فقط دیگران دچار این مشکل.هستند.سپس خودم را در حال جنگیدن با بیماری اعتیاد دیدم ،انگار نبردی بود که باید در آن پیروز می شدم .چقدر فوق العاده است که نارانان به من فرصت داد تا با واقعیت روبرو شوم و اقرار کنم که زندگیم تحت اختیار من نبوده .اکنون حق انتخاب دارم تا از کنترلی که خیال می کردم داشتم ،دست بردارم و به نیروی برترم بسپارم ،وگر نه رنج من ادامه خواهد یافت.اکنون می دانم که لازم نیست همه جوابها را بدانم.می توانم احساساتم را درک کنم .می توانم با وجود کینه به خطر اتفاق هایی که در زندگی معتاد می افتد،زندگی خودم را داشته باشم.خوشحالی من ،به شادی هیچ کس دیگر بستگی ندارد.
با کار کرد قدم ها و استفاده از ابزارهای برنامه مانند شعار ها ،جلسات ،نشریات ،رابطه راهنما/رهجو و خدمت کردن ،پی میبرم چیزهایی را که یاد می گیرم ،نه تنها به من ،بلکه به دیگران هم می تواند کمک کند .با تمرین دوازده قدم و سنت پنج،می توانم چیز هایی را که این چنین رایگان به من داده شده به اعضای دیگر نارانان پس بدهم.
تفکری برای امروز:
من مسعولیت دارم تا موهبتی را که توسط گروهای خانواده نارانان به من داده شده به دیگران ببخشم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

هر چند بحران هایی که ما را به الانان آورده ممکن است گذشته باشند اما حتی پس از چند سال بهبودی همواره چیزهای جدیدی برای آموختن وجود دارند . ما تغییر میکنیم همانطور که فرصت هایی برای رشد معنوی وجود دارند . مواقعی نیز نقائص شخصیتی جدیدی بوجود می آیند که مانند یک علف هرز در توده ای از چمن های تازه ظاهر میشوند . و ما برای یک دید تازه باید خود را در جهت کارکرد قدم ها پیدا کنیم . من این موضوع را زمانی تجربه کردم که فهمیدم مدتهاست بیشتر اوقات عصبانی میشوم فکر میکردم دیگران و شرایط موجود مستلزم سرزنش هستند ، اما تصمیم گرفتم به سهم خودم در این جایگاه توجه کنم . فهرستی از خاطرات :احسات و رفتارهایی که هنگام از دست دادن آرامش بروز می دادم را تهیه کرده و با صدای بلند برای شخصی که به او اعتماد داشتم خواندم . همانطور که می خواندم ، مشکل مشترکی که در واقع ماهیت اصلی خطاهای من بود برایم مشخص شد . مشکل من غرور و تکبر بود نه شرایط من ....نیاز به ذی حق بودن ( حق تقدم داشتن بر دیگران) آرامش مرا در تمام موقعیت ها سلب می کرد . مهم نیست چه مدتی است برنامه الانان را کار میکنم ، من هرگز پیدا کردن راههای کار بردی جدید در زندگی ام را متوقف نخواهم کرد و این برای من موهبتی است چون بدین معناست که زندگیم به گونه بهتری تداوم خواهد داشت .

یاد آوری امروز

امروز چیزهای تازه ای برای آموختن من وجود دارد ذهن و قلب خود را برای فراگیری درس هایی که نیروی برترم برایم آورده . باز خواهم کرد . "در مورد چیزهای مهم نباید سوال کردن را متوقف کرد .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

آیا می‌دانم که عشق و دوست داشتن خود و درک دیگران تنها ابزار رهایی من از غم و افسردگی است؟ آیا می‌دانم که عشق را نباید در خودم حبس نکرده و باید آن خرج دیگران کنم؟ آیا می‌دانم با نگهداری و زندانی کردن و تک‌خوری عشق ،آن را در درونم به تباهی و کینه و فساد تبدیل می‌کنم؟ امروز پی‌برده‌ام که با دوست داشتن بیشتر خودم و دیگران بدون این که چشم داشت و انتظاری از آنها داشته باشم، از عشق و دوستی آن‌ها بهره بیشتری خواهم برد. آیا می‌دانم با عشق ورزیدن به نزدیکان و همسایگان آن‌ها را وادار به دوست داشتن هم دیگر می‌کنم؟ امروز پی‌برده‌ام که در مقابل دوستی و عشق با داشتن توقع و انتظار موجب از بین رفتن قداست عشق می‌شود. من حقیقی وقتی پیدا می‌شود که در دیگران گم شده باشم. من نیاز به ارزشمندی و توجهات دارم و برای نیازم به همدردانم کمک می‌کنم و با اینکارم به منظورم می‌رسم و در کنار دوستان در برنامه‌ی خودیاری به خودم و کسانی که از من کمک می‌خواهم می‌رسم. امروز دیگران را به‌خاطر بیماری و هم‌دردی با خودم. بیشتر از قبل درک می‌کنم. امروز من به خودم اجازه می‌دهم که من واقعی در این مسیر در جریان باشم و ناقل عشق و هدایای خداوند باشم، نه ذخیره کننده‌ی عشق و هدایای او.
عشق اسیر نمی‌شود، ایثار کردنی است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

در رو به رویی با بی حوصلگی امید را از دست نده.

وقتی برای اولین بار در جلسات نیکوتینی های گمنام شرکت کردم از آنچه می دیدم و می شنیدم متحیر مانده بودم. افرادی را دیدم که مانند خودم مصرف کننده بودند اما برای مدت ها در حال زندگی بدون مصرف نیکوتین بودند. آنان در آنجا جمع شده بودند تا تسلیم نیرویی برتر شوند. آنان تجربه خود را در مورد رهایی از اعتیاد نیکوتین با یکدیگر به مشارکت می گذاشتند. بدون شک این برنامه ابزاری برای رهایی من از درد و عذاب هایی بود که می کشیدم. در آن جا دریافتم اگر آنان توانسته اند قطع مصرف کنند پس من هم می توانم. باید از آرزو کردن فراتر می رفتم. لازم بود آنچه را می دیدم و می شنیدم باور کنم و در جهت اجرای آن ها قدم بردارم. در برنامه دعاهایی را آموخته ام که بارها و بارها زندگیم را نجات داده است. در برنامه آموختم که به پرورش ذهن و قلبی آرام و سرشار از عشق و مهربانی بپردازم. آموختم که تسلیم نیرویی برتر شوم و از آن مهمتر ارتباط آگاهانه خود با او را ارتقاء بخشم.

برای امروز، دریافته ام رسیدن به هر هدفی نیازمند زمان است. تصور بدون عمل هرگز ما را به جایی نمی رساند.

5دی

فقط برای امروز

نیرویی که هیچ گاه ما را نومید نمیکند

«وقتی اعتماد به این نیرو را یاد میگیریم،شروع به غلبه بر ترس خود از زندگی میکنیم.»

افرادی هستیم که به قرار دادن همه تخم مرغهای خود در یک سبد عادت کردهایم. بسیاری از ما ماده مخدر دلخواه خود را انتخاب کردیم. به آن تکیه کردیم تا هر روز ما را به پایان رساند و زندگی را قابل تحمل سازد. به این ماده مخدر وفادار بودیم؛ در حقیقت، بدون هیچ بهانهای خود را به آن پایبند کردیم. سپس این ماده به دشمن ما تبدیل شد. تنها چیزی که تا به حال به آن وابسته شده بودیم، به ما خیانت کرد و این خیانت ما را در عجز و ناتوانی تنها گذاشت.    

اکنون که خود را به زحمت به اتاقهای بهبودی رساندهایم، ممکن است وسوسه شویم برای تأمین نیازهای خود به انسان دیگری تکیه کنیم. ممکن است از راهنما، معشوق یا بهترین دوست خود انتظار این کار را داشته باشیم. اما وابستگی به انسانهای دیگر مخاطرهآمیز است. آنها کامل نیستند. ممکن است وقتی به آنها نیاز داریم در تعطیلات و در حال استراحت باشند یا در وضعیت روحی بدی به سر برند.    

وابستگی ما باید به نیرویی برتر از خود باشد. هیچ نیروی انسانی نمیتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند، از خواست ما و زندگی ما مراقبت کند یا در هنگام نیاز، به طور بیقید و شرط در دسترس باشد و عشق بیشائبهای داشته باشد. به خداوندی که درک میکنیم اعتماد میکنیم، چراکه این نیرو هیچ وقت ما را نومید نمیکند.

فقط برای امروز:  به نیرویی برتر از خود اعتماد میکنم، چراکه این نیرو هرگز من را نومید نمیکند.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

عاجز شدن

در مدت چهارده سالی که پسرم مصرف کننده مواد بود،انگار از لحاظ احساسی در یک چرخ وفلک قرار داشتم و دور خودم می چرخیدم .مدت های طولانی حدس میزدم و گمان می کردم ،اما هرگز مدرک واقعی نداشتم که او مصرف می کند.بلاخره مدرک به دست آمد ،زندگی من و او به طور کامل از کنترل خارج شده بود.روزهای من تلف میشد،به خاطر پیدا کردن او تا ساعت 3:30 صبح و آزاد کردنش با ضمانت از زندان ،پر کردن کارت اعتباری برای صورت حساب هایی که او قصد نداشت پرداخت کند،ترمیم کردن شکاف های روی دیوار اتاقش ،در حالیکه شکاف های قلب من روز به روز عمیق تر می.شد
طاقت نگاه کردن به عکس های او را نداشتم ،چون فقط یاد اوری دردناکی بود از او چه داشته و چه از دست داده.برای شیرین کاریش،معصومیتش،ذات مهربان وصداقتش دلم تنگ می شد.این پسرم بود نه سایه شخصی که الان هست.غیر از اینکه خانواده ام از هم پاشیده شده بود،خودم  و او را گم کرده بودم.فقط از این حقیقت که من عاجز شدم مطمعن بودم.
قدم گذاشتن به یک جلسه نارنان ،تنها امید من برای آوردن سلامت عقل به زندگیم بود.این به من اجازه داد تا برای اولین بار گریه کنم،بیرون بریزم و بدون تظاهر کردن ماهیتم را نشان بدهم،و از اینکه دیگران چه فکر میکنند نگران نشوم.آنجا قضاوت وجود نداشت،فقط درک کردن بود ،باز جویی وجود نداشت ،فقط همدردی بود.می دانستم در میان افرادی هستم که آنها هم همین را را طی کرده اند.

اکنون پسرم نوزده ماه است که در بهبودی است ودر حالیکه هنوز در باز پروری است موفق شده مستقل زندگی کند.من افتخار می کنم و امیدوارم .دعا می کنم و سپاسگزارم که پسرم دوباره برگشت من ،همسر،پسر ودخترم دوباره یک خانواده هستیم .اکنون می توانم به خودم حق بدهم که دوباره آرزو کنم.
تفکری برای امروز:
نارانان ابزارهایی به من می دهد تا با آنچه پیش می آید،کناربیایم.آینده قابل پیش بینی نیست اما خندیدن ،شادی و امید وجوددارد.چه معتاد زندگیم  در بهبودی باشد چه نباشد،از روبرو شدن با فردا نمی ترسم.
"همانطور که با این روش ها تغییر می کنیم دنیای اطراف خود و همه مردمش را به سمت بهتر شدن تغییر می دهیم."کتابچه آبی نارانان..


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

احساس میکردم زندگی ام درجا میزند. میخواستم تغییر کند انتظار آن را داشتم، من حتی سعی کردم این اتفاق رخ دهد. ایجاد هر تغییری که میخواستم ، در قدرت من نبود ، بی نتیجه ماندم. من فرد فعالی هستم بنابراین هنگام مشغول بودن به کار و حرفه ای احساس بهتری دارم. زمان آن است که عمل کنیم اما در الانان یاد گرفته ام که اوقاتی برای عمل نکردن نیز وجود دارد- زمانی برای توقف و انتظار همچنان که راهنمایم این جمله را گفت" فقط هیچ کاری انجام نده، صبر کن" به طوری که اغلب هنوز خود را در مقابل روند زندگی صبور میبینم. اما امروز وقتی کارها طبق برنامه ی من انجام نمیشوند میتوانم بپذیرم که ممکن است علتی وجود داشته باشدو میتوانم یاد بگیرم تا در مورد آن تعادل داشته باشم شاید از درون تغییرات عظیمی را تجربه کنم اما بیرون این تغییرات جزئی باشد میتوانم به ذهنم بسپارم که منتظر ماندن به معنای تلف کردن وقت نیست، حتیحتی اوقات ارام و خاموش درس هایی به من آموختند.

یادآوری برای امروز.

هرروز دعوت به یک زندگی کامل، به من پیشنهاد میشود . من میتوانم روند تغییرات امروزم را بپذیرم .دانستن این نکته در بر دارنده ی زمانهای فعالیت و دروه ای در انتظار کشیدن در سکوت خواهد بود.من اجازه خواهم داد تا شگفتی های زندگی قبل از عملکرد من توسعه یابد. همانطور که کامل انجام کارها هنر بزرگی است، ناتمام رها کردن کارها نیز هنر بزرگی است. خرد و تعلق در زندگگی شامل حذف امور غیر ضروری است


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

گاهی در اثر حرکتی و یا دیدن صحنه‌ای که مرا به گذشته وصل می‌کند، در یک آن یک غم و درد کهنه و قدیمی در وجودم شروع به خودنمایی و فعالیت می‌کند، این احساس امکان دارد از یک خلأ قدیمی و یا آزار و محرومیتی باشد که از دوران کودکی با خودم همراه دارم و یا در اثر مرگ عزیزی در من فعال شود. امروز اصول برنامه به من یادآوری می‌کند، که این دردها و زخم‌های کهنه، به اندازه‌ی کافی قدرت دارند که زندگی مرا تحت تأثیر قرار دهند و زندگیم را به درد و تباهی کشند. امروز با شکرگزاری از خداوند متعال و مهربان نظم و کنترل بیشتری روی افکار و رفتار خودم داشته باشم. اصول خودیاری برنامه ابزارهای مناسبی به ما جهت تنظیم این افکار می‌دهد. امروز توانایی دارم که فکرم را در راه‌های بهتر و مفیدتری به کار گیرم. سعی دارم یک بار برای همیشه با نوشتن ترازنامه موشکافانه رنجش‌هایم را مقابل چشمانم ظاهر کرده و همه را به دور می‌اندازم و کسانی را که به هر عنوان به من صدمه زده‌اند می‌بخشم. می‌دانم تنها با این عمل از دردها و زخم‌های کهنه رها می‌شوم. امروز با نگرش جدیدی به دردها و غم‌هایم، حتی اگر بسیار بی‌اهمیت باشند، احترام می‌گذارم و با شکرگزاری از خداوند آن‌ها را رها می‌کنم!
از حمل بار اضافی گذشته دست بکش!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

یکی از اساسی ترین دلایلی که اکثر مردم دست به کاری تازه نمی زنند آنست که می خواهند همه چیز را به یک باره بدست آورند.

وقتی متوجه شدم معتاد به نیکوتین هستم و برای قطع مصرف قدرت و توانی از خود ندارم نمی دانستم چگونه قطع مصرف کنم و یا بدتر از آن نمی دانستم آیا در این راه موفق خواهم شد یا خیر. برای قطع مصرف شیوه های گوناگونی از قبیل برچسب نیکوتین، دارو درمانی، طب سوزنی، بازپروری و شیوه های دیگر را امتحان کردم. عاقبت به این نتیجه رسیده بودم که برای قطع مصرف می بایست دست و پایم بسته و در اتاقی حبس شوم. تا اینکه به طور اتفاقی اطلاعاتی در مورد یک مؤسسه ترک سیگار بدست آوردم. تصمیم گرفتم آن را نیز امتحان کنم. ابتدا حرف هایی را که در آنجا زده می شد را باور نداشتم، اما همچنان به گوش دادن ادامه دادم. به تدریج یک ساعت به دو ساعت، سه ساعت، چهار ساعت و بیست و چهار ساعت مبدل شد. با خود فکر کردم اگر توانستم برای بیست و چهار ساعت مصرف نکنم پس می توانم برای بیست و چهار ساعت دیگر هم مصرف نکنم. بعد از پایان کلاس ها درخواست کمک کردم و آنان مرا به جلسات نیکوتینی های گمنام هدایت کردند. تا به امروز با شرکت مرتب در جلسات در قطع مصرف نیکوتین باقیمانده و معجزات بسیاری را در زندگی شاهد هستم. لازم است هر روز در این مسیر به حرکت در آیم و اجازه دهم خداوندی که خود درک می کنم بقیه کارها را انجام دهد.

6دی

فقط برای امروز

خداوند میتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند

«فرآیند به باور رسیدن، سلامت عقل را به ما باز میگرداند.قدرت لازم برای به عمل در آوردن از این باور نشأت میگیرد»

اکنون که سرانجام به عدم سلامت عقل خود اقرار کردهایم و مثالهای آن را در همه اشکال آن مشاهده کردهایم، شاید وسوسه شویم باور کنیم که مجبور به تکرار این رفتار در باقیمانده زندگی خود نیز هستیم. درست همان طور که تصور میکردیم اعتیاد فعال نومیدکننده است و ما هرگز پاک نمیشویم، اکنون ممکن است باور کنیم که نوع خاص عدم سلامت عقل ما نومیدکننده است. 

نه تا این حد! میدانیم که رهایی از اعتیاد فعال را مدیون لطف خداوندی مهربان هستیم. اگر نیروی برتر ما میتواند چنین معجزهای را انجام دهد، یعنی ما را از وسوسه مصرف مواد رهایی بخشد، مطمئناً این نیرو میتواند عدم سلامت عقل ما را در همه اشکال آن بر طرف نماید.

اگر درباره این مسئله تردید داریم، تنها باید درباره سلامت عقلی که اکنون به زندگی ما باز گردانده شده، فکر کنیم. شاید کنترل کارتهای اعتباری خود را از دست داده باشیم؛ اما سلامت عقل وقتی باز میگردد که شکست را بپذیریم و همه آنها را پاره کنیم. شاید احساس تنهایی میکردهایم و میخواهیم به دیدن رفقای مصرف کننده و قدیمی خود برویم. رفتن به دیدار راهنما به جای این کار، عمل معقولانهتری است. 

وقتی شروع به تجربه لحظاتی در بهبودی میکنیم که از سلامت عقل برخوردار هستیم، عدم سلامت عقل ناشی از اعتیاد به گذشته عقبنشینی میکند و دور و محو میگردد. وقتی شروع به درک این موضوع میکنیم که نوع خاص سلامت عقل ما در برابر نیرویی برتر از ما هیچ است، ایمان ما به این نیرو بیشتر میشود. 

 

فقط برای امروز:  به خاطر هر عمل معقولانه در زندگی خود از خداوندی که درک میکنم سپاسگزارم، چراکه این اعمال نشانه بازیابی سلامت عقل است.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

پذیرش

 

سالها قبل همسرم سرطان سینه گرفت.من خشمگین و وحشت زده بودم.بعد از چند ماه از دکترش خواستم که اگر می تواند در مورد هر چیز یا هر کس که بتواند به او کمک کند،بر رسی کن.او با صدایی ترحم آمیز گفت ،"مشکل تو این است که این حقیقت را نپذیرفته ای که همسرت در حال مرگ است،و تا زمانی که نپذیری ،برای خودت و افرادی که به تو متکی هستند ،مفید نخواهی بود."بلاخره حرف های او به من کمک کرد تا واقعیت ها را همانطور که هست ،ببینم.به خانه رفتم و گریه کردم،امااز آن لحظه به بعد ،آرام گرفتم و تا جایی که می توانستم تمرکزم را برای آسایش همسرم گذاشتم .او شش ماه بعد در گذشت. بیست سال ،پسرم به من گفت که بیش از یکسال هرویین مصرف می کرده و نمی تواند کنار بگذارد.نا باورانه بهت زده وشوکه شدم ،زبانم بند آمد.هر دویکدیگر را محکم بغل کرده و گریه کردیم.سر انجام بعضی از رفتارهای  غیر قابل توصیف او را درک کردم .خودم را راضی کردم تا به پسرم کمک کنم که پاک و هوشیار شود. اکنون به سادگی خودم می خندم .من تمام دروغ ها چ فریب کاریهایش ،تماس هایش  از زندان و مراکز درمانی قول های صمیمانه اش که همه شکسته می شد ،را گذراندم پسرم نتوانست قطع مصرف کند و من نمیتوانستم بفهمم چرا؟ یک دوست توصیه کرد که به یک گروه نارانان بپیوندم.چون خجالتی هستم،ابتدا ایم پیشنهاد را رد کردم ،اما چون نا امیدیم به کمرویی غلبه کرد ،رفتم فقط رفتم برای اینکه یاد بگیرم چطور به پسرم کمک کنم . وقتی افراد به طور علنی و عاشقانه در باره خود و عزیز معتادشان صحبت می کردند ،من گوش می دادم .با اینکه هیچ یک از افراد گروه را نمیشناختم ،ولی با آنها احساس نزدیکی و همبستگی می کردم.به جلسه بعدی هم رفتم و باز هم ادامه دادم و در طی یمی از جلسات یک لحظه خدارا حس کردم .هیچکس در باره پسرم صحبت یا سوالی نکرده بود اما احساس کردم که اعضا با مهربانی و به طور ضمنی به من نی گویند"مشکل تو این است که واقعیت را نپذیرفته ای که پسرت یک معتاد به هرویین است."از آن لحظه به بعد آرام شدم و روی بهبودی خودم تمرکز کردم.
تفکری برای امروز
پذیرش به این معناسته بتوانم اقرار کنم ،نه می توانم به وابستگی مواد پسرم پایان دهم ،نه می توانم یک فرد سالم را مریض کنم.اگر بتوانم این را بپذیرم یعنی می توانم به زندگیم ادامه دهم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


زندگی من یک معجزه است . وقتی احساس تنهایی و دوری از مردم را میکردم به جلسات الانان هدایت شدم ، جایی که یاد گرفتم هیچ موفقیت نا امید کننده ای وجود ندارد . دیگران نیز بخاطر از عهده بر آمدن درد زندگی با فرد مبتلا به الکلیسم به آنجا آمده بودند . آنها نیز عجز ، خشم ، نا امیدی و نگرانی را می شناختند ، در حالیکه یاد گرفته بودند با آرامش و حتی خوشحال زندگی کنند . در جریان برنامه ابزارهایی که منجر به آرامش و بهبودی ام می شنوند را فرا گرفتم و در این جریان حمایت های لازم را دریافت میکردم درست همانطور که به الانان راهنمایی شدم ، در جریان بهبودی قرار گرفته و به تغییر دادن ادامه می دهم غالبا معجزاتی را در زندگی ام لمس می کنم . ممکن است این معجزات همواره وجود داشته باشد اما من تنها آنها را نمی دیدم . امروز من از بسیاری موهبت ها و شگفتی ها آگاه هستم ، چون فعالانه حق شناس بودن را تمرین میکنم بنابراین بخاطر چیزهای کوچکی که به اهمیت چیزهای بزرگ هستند ، از نیروی برترم سپاسگزارم . من بخاطر لحظاتی چرت زدن پس از زنگ ساعتم که به من دقایق بیشتری برای خوابیدن فرصت می دهد ، سپاسگزارم . همچنین ااز سقف روی سرم ، لباسی که می پوشم ، توانایی عشق ورزیدن و دریافت کردن محبت سپاسگزارم

یاد آوری برای امروز

وقتی زمانی برای سپاسگزاری اختصاص می دهم ، دنیا را بهتر می بینم امروز قدردان تمام معجزات اطرافم خواهم بود . حتی در تاریک ترین لحظات می توان با یک قلب حق شناس مواجه شد و اگر در مورد حل بحران مشکلاتمان ، کمکی نباشد کمترین موهبت برای رشد یافتن ، فراخوانده شدن نیروی برترمان است .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز


اغلب این‌طور فکر می‌کنیم که دیگران مثل ما درد ندارند. دلیل این فکر هر چه باشد مهم نیست، این اهمیت دارد که درد خود زندگی است، زندگی بدون درد کشیدن معنا و مفهومی ندارد. چون انسان برای تغییر کردن و رُشد پیدا کردن خلق شده است و همیشه تغییر و رُشد دردناک خواهد بود. مگر نه این که متولد شدن و رُشد فیزیکی با درد همراه است. پس برای رُشد پیدا کردن درد باید کشید. مانند: راه رفتن درد دارد. کار کردن درد دارد. عشق ورزیدن درد دارد. از همه مهمتر تغییر کردن برای افراد وابسته درد دارد. می‌گویند درد محک زدن به پیشرفت و تکامل و رُشد معنوی است. آیا درد وابستگی به اعتیاد و سایر وابستگی‌ها مقدمه‌ای برای رهایی و آزادی ما نشد؟ امروز متوجه می‌شویم افرادی که در گروه در مسیر بهبودی هستند، نیازی به دلسوزی و ترحم ندارند. آن‌ها مشغول خودسازی و تغییرات هستند. تنها کسانی به دلسوزی نیاز دارند که راهی برای رهایی ندارند و از جمع ما دور هستند. آیا ارزش درد را درک کرده‌ام؟ آیا می‌دانم دردهای من سرمایه‌ی جاودانی من در مسیر بهبودی و ضامن نگهداری من است؟ خداوندا: به خاطر دردها و کمبودهایم شکرگزاری می‌کنم!
درد هرچه‌قدر بزرگ باشد تحمل کردنی است!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

خداوند طرح و نقشه های خود را به قلب انسان ها می فرستد و پاسخ از زبان انسان جاری می شود.

نمی توانستم مفهوم این جمله را بفهمم. در پایین صفحه نوشته شده بود نتیجه نهایی نقشه هایی که ما تهیه می کنیم در دستان خداوند است. اگر این طور است پس چرا اصلاً نقشه ای طرح می کنیم؟ در انجام اراده خداوند می بایست بین تلاش من و اراده او اشتراکی وجود داشته باشد. خداوند می خواهد از تجربه دیگران بهره بگیرم، برای خود برنامه ای داشته باشم و نتیجه را به او واگذار نمایم. برنامه ریزی به من کمک می کند تا به خواست خدا عمل کنم. دست برداشتن از کنترل هر چیز و هر کس ممکن است کمی دشوار باشد اما شدنیست. زمانی که به تنهایی و با اراده شخصی خود سعی بر قطع مصرف نیکوتین داشتم، گاه موفق می شدم که فقط برای یک روز یا یک هفته قطع مصرف کنم. لازمه باقی ماندن در قطع مصرف همسو شدن اراده بی کران خداوند با اراده ناچیز و محدود من بود. لازم بود فقط برای امروز و یا همین یک دقیقه قدم بر می داشتم. وقتی از طریق جلسات نیکوتینی های گمنام شروع به قطع مصرف نمودم در زمان های وسوسه با اعضاء تماس می گرفتم و با آنان مشارکت می کردم. خود را به کاری مشغول می کردم و یا دعای آرامش برای نیکوتینی ها را می خواندم.

برای امروز، به پروردگار خود اعتماد و نتیجه را به او واگذار می کنم.

7دی

فقط برای امروز 

افسردگی

«دیگر با ترس، عصبانیت، احساس گناه،تاسف به حال خود یا افسردگی نمیجنگیم.»

بسیاری از ما به عنوان یک فرد معتاد هر از گاهی دچار افسردگی میشویم. وقتی احساس افسردگی میکنیم، شاید وسوسه شویم خود را منزوی کنیم. اما اگر این کار را انجام دهیم، افسردگی ما ممکن است به نومیدی تبدیل شود. نمیتوانیم اجازه دهیم افسردگی، ما را بسوی مصرف مجدد هدایت کند.

در عوض، سعی میکنیم به امور روزمره زندگی خود بپردازیم. حضور در جلسات و ارتباط با راهنما را در رأس اولویتهای خود قرار میدهیم. صحبت با دیگران درباره احساسات خود، ممکن است ما را مطلع کند که ما تنها افرادی نیستیم که در دوران بهبودی افسرده شدهایم. از همه مهمتر، دعا و مراقبه میتواند به ما کمک کند به قدرت مورد نیاز خود برای تحمل افسردگی دست یابیم.

پذیرش را تمرین میکنیم و به خاطر میسپاریم که احساساتی مانند افسردگی، بیتردید با گذشت زمان بر طرف میشود. به جای اینکه با احساسات خود بجنگیم، آنها را میپذیریم و برای تحمل آنها قدرت میطلبیم.

فقط برای امروز:  میپذیرم که احساس افسردگی من برای همیشه دوام نخواهد داشت. با راهنما یا فرد دیگری که من را درک میکند، درباره احساسات خود با صراحت صحبت میکنم. 


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

آنچه یاد گرفته ام


انجمن نارانان ،برای کنار آمدن با سختیهایی  که در زندگیم پیش میآید ،ابزارهایی به من داده است.من از برنامه و دوستانی  که پیدا کرده ام،از آنهایی که مشارکت کرده و چیزهای خیلی خوبی به من یاد داده اندسپاسگزارم .چیزهایی که یاد گرفته ام :هر وقت ماشین گشت را در محله ببینم نترسم. به خاطر ترس از دیدن اسم معتاد،از خواندن گزارش حوادث روزنامه ،نترسم، وقتی از پشت تلفن یک صدای غریبه در باره معتاد پرس وجو میکند،دستپاچه نشوم، مانند گذشته به آسانی اعتماد نکنم،اما منفی بافی هم نکنم، در مورد اتفاقی که خارج از کنترل من است ،احساس گناه نکنم، در مورد هر کاری که فرد دیگری انجام می دهد ،شرمنده نباشم، گذشته را به عنوان زمان تلف شده فراموش نکنم وخاطرات خوش را هم یه یاد آورم، این ها را یاد گرفته ام: تمام جوانب یک موقعیت را بر رسی کرده و بسنجم، بفهمم که بعضی چیزها فراتر از کنترل من است،و هر چقدر هم برای اداره.آنها سخت تلاش کنم،اهمیتی ندارد، این واقعیت را باور کنم که برای افراد خوب هم،اتفاق های بد می افتد، باور کنم که آرزوها می تواند از بین بروداما زندگی.ادامه دارد،فقط در جهتی متفاوت ، از توصیه هایی که فکر می کنم مفید هستند اما در واقع ابزارهای حمایت نا سالم است منصرف شوم، از بیماری کناره گیری کنم،نه از معتاد، با وجود غم و اندوهی که ممکن است احساس کنم،از هر روز استقبتل کنم،
باور داشته باشم که بدون کمک نمی توانستم به این درجه در زندگیم برسم،
تفکری برای امروز:
امروز دیدگاه جدیدی برای  زندگی و شخصی که می خواهم باشم ،دارم.می خواهم همیشه عملکرد هایم روحانی باشد.ارتباطم با معتادی که دوستش دارم خیلی بهتر شده ،از بهبودی و نارانان متشکرم که کمکم می کند تا زندگیم را در جهت بهتر شدن تغییر دهم

----------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 
من عادت کرده بودم به خداوند بعنوان یک رقیب فکر کنم . ما به نبرد خواسته هایمان مشغول بودیم و من کوتاه نمی آمدم . شما نمی توانید تصور کنید که چطور این رفتار به سرعت باعث ضربه زدن به احساساتم شد . (ضربه روحی دیدم) من به الانان آمدم اما تمایل به پذیرفتن عجزم را نداشتم می دانستم که عاجز هستم _ من بوضوح در غلبه بر الکلیسم شکست خورده ابودم _ اما قصد نداشتم خودم را به رقیبم تسلیم کنم . من از الانان بسیار سپاسگزارم که به من کمک کرد تا واگذار کردن را بیاموزم . مدتی بطول انجامید _ اما بالاخره فهمیدم که واگذار کردن به معنای تسلیم شدن نیست . _ بدین معناست که من می خواهم و به سهم خود کاری انجام دهم هنگامیکه گلها را می چینم . یا مبهوت شگفتی های طبیعت میشوم ، خود را به نیروی برتر واگذار کرده هیچ چیزی را از دست نمی دهم بنابراین همواره با همه آن چیزهاییکه در زندگیم وجود دارند همراه هستم بهترین راهی که برای دعوت آرامش در وجودم یافته ام تشخیص این است که عالم در دستان نیروی شایسته ای واقع شده است..


یاد آوری برای امروز

امروز میتوانم خشنود و سپاسگزار باشم که زمین بدون کمک کم به گردش ادانه خواهد داد . من آزاد هستم تا به زندگی فردی ام ادامه دهم و با آگاهی از اینکه یک نیروی برتر نیرویی که مورد علاقه من است ، از دنیا و خودم مراقبت میکند در سلامت باشم . قدم اول ما را برای یک زندگی جدیر آماده میکند . زندگی که تنها با رها کردن آنچه که نمیتوانیم آنرا کنترل کنیم . به آن دست می یابیم . و با تعهد به آن "فقط برای امروز"" با ایجاد تغییراتی در نحوه تفکرات خود شگفتی هایی را در دنیای خود خلق میکنیم .

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

کسانی هستند که وابستگی شدیدی به مادیات دارند. مثل وابستگی به لوازم شخصی مانند: ماشین، خانه، موبایل، لباس شیک، مال و منال و ثروت، دندان طلا، شغل و هم‌وابستگی به زن و بچه و افراد خانواده و ... این را متذکر می‌شوم که داشتن و در کنار این‌ها زندگی کردن اصلاً بد نیست و کسی هم منکر آن‌ها نمی‌شود. این را می‌گوییم که همه این‌ها فنا شدنی هستند. دزدیده می‌شوند، کم و کسر می‌شوند، پیر و فرتوت و مرگ و میر دارند، حتی در بعضی شرایط موجب دردسرهایی نیز می‌شوند. امروز چیزی دارم که با ثروت‌های جهان هستی نمی‌شود آن را خرید. از بین نمی‌رود و هرگز دردسری هم ایجاد نمی‌کند، بله باعث فخر و مباهات و آرامش درونی هم می‌شود. آیا هنوز هم مثل زمان وابستگی داشته‌هایت چند رفیق بند کیف و یا مگسان دور شیرینی و حساب بانکی چند رقمی است؟ ثروت و داشته‌های معنوی حضور خداوند در زندگی سرد و مرگبار وابستگی است. داشته‌ای که هرگز کم نمی‌شود. احساس و درک و شأن دارد و مرا دوست دارد و به من عشق می‌ورزد و ارزش می‌گذارد. خداوندا: تو را دوست دارم و در حضور پرمهرت سعادتمندانه زندگی می‌کنم.
خوش آن دردی که درمانش تو باشی!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

من معتقدم که تمرین و تکرار مادر تمام آموزش هاست. خواه آموختن یک ساز موسیقی باشد یا آموختن راه زندگی. هیچ فرقی نمی کند، قوانین و اصول یکسانند.

واگذاری اراده و زندگی به مراقبت خداوند برای من بدان معناست که برای رشد معنوی لازم است اعمالی متفاوت از گذشته داشته باشم. در دوران مصرف، نیکوتین می گفت: بیشتر، بیشتر. اما امروز هر چه بیشتر و بیشتر به خداوند نیازمندم. بهبودی به معنای ارتباط با کسانی است که به حرف دل من گوش می دهند و مرا در مسیر رشد معنوی تشویق می نمایند. در این برنامه آموخته ام کسانی را که به موفقیت هایی رسیده اند باور کنم، کارهای خدماتی انجام دهم و نتیجه کارها را به خدا واگذار نمایم. نیروی برتر همواره هدایای شگفت انگیز فراوانی برایم دارد که فقط با آمادگی کامل شاهد آن ها خواهم بود.

برای امروز، در فرایند بهبودی همان اندازه کوشا خواهم بود که در دوران اعتیاد فعال.

8دی

فقط برای امروز

از دید دیگران

«وقتی فردی از یک کمبود سخن میگوید، اولین واکنش ما ممکن است تدافعی باشد.... [اما] اگر واقعاً میخواهیم آزاد باشیم، به نظرات معتادان انجمن به دقت توجه میکنیم.»

 

در مقطعی از بهبودی خود به این درک ناخوشایند میرسیم که بینشی که نسبت به خود داریم، لزوماً مانند بینشی نیست که دیگران نسبت به ما دارند. شاید به بدی، خوبی، زیبایی یا زشتی که تصور میکنیم هستیم، نباشیم—اما برای اینکه با اطمینان درباره خود قضاوت کنیم، بیش از اندازه به خود نزدیک هستیم. در اینجاست که دوستان ما طبق برنامه وارد عمل میشوند و با دقت کافی آنچه را که هنگام نگریستن به مسیر ما مشاهده میکنند، با ما در میان میگذارند. چیزهای خوبی درباره ما میگویند که شاید خود ما از آنها بیاطلاع باشیم و مشکلاتی را نیز به ما میگویند که شاید خود ما قادر به مشاهده آنها نباشیم.     

ممکن است به این "کمک" به حالت تدافعی واکنش نشان دهیم و در برخی موارد حق با ما باشد. اما حتی اظهارات بدخواهانه درباره کمبودهای فرض شده میتواند بر برخی از جنبههای بهبودی ما که خود قادر به مشاهده آنها نیستیم، روشنی افکند. هر گاه که بینش مفیدی مطرح شود، حال به هر دلیلی که ارائه شود، نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.   

نباید منتظر دیگران باشیم تا فوراً بینش خود را ارائه دهند. وقتی وقت خود را با راهنما یا سایر اعضای NA میگذرانیم، مطمئناً میتوانیم اولین قدم را برداریم و از آنها بخواهیم نظر خود را درباره زمینههای خاص زندگی ما که خود از آنها بیاطلاع هستیم، به ما بگویند. ما به بینشی نسبت به زندگی خود نیاز داریم که از بینش خود وسیعتر باشد؛ میتوانیم با مشاهده خود از دید دیگران، این بینش را به دست آوریم.     

فقط برای امروز:  سعی میکنم خود را همان طور که واقعاً هستم، ببینم. به آنچه دیگران درباره من میگویند، گوش میدهم و خود را از دید آنها مشاهده میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

حرکتی از روی ایمان

سالها قبل وقتی دخترم حدود چهار سال داشت ،دوستانم ما را به یک ساحل موج سواری بردند.با وجود اینکه جزر ومد تمام شده بود ،من تماشای منظره دلهره موج سواری را ترجیح دادم.اما دوخترم به دنبال بعضی از بزرگسالان به سمت موج سواری دوید.ما در قسمت نسبتا کم عمق آب که حدود پانزده متری ساحل بود،مشغول بازی بودیم تا زمانی که یک نفر ناگهان فریاد زد:"فرار کنید ،موج به اینجا می آید"دست دخترم را کشیدم و به سرعت به سمت ساحل دویدیم.فهمیدم قبل از اینکه موج به ما برخورد کند ،برای ایمن بودن کاری از ما ساخته نیست.در آن لحظه وحشتناک فکرهای متعددی به مغزم هجوم آورده بود.فکر کردم اگر دستش را در دست خودم نگه دارم ،ممکن است شانه اش را از مفصل جدا کنم،چون سرعت غوطه ور شدن ما یکی نبود.فکر کردم ممکن است غرق شوم و او را با خودم ببرم،یا با اطلاع از اینکه بدن او سبک بود و می توانست تا ساحل شناور بماند او را رها کنم.مجبور بودم در یک لحظه تصمیم  بگیرم،پس آن دست کوچک وعزیز را رها کردم .من توسط امواج آب ،ضربه های سنگین می خوردم وپرتاب می شدم.ولی دختر کوچولوی من با موی افشان ،خنده کنان  و جیغ زنان با پاشیدن آب خودش را تکان می داد صحیح وسالم شناور بود.برای او،همه اینها یک ماجرای جالب به نظر می رسید.من به خاطر اینکه سعی می کردم کنترلم را حفظ کنم تا چندین ماه از کتف چپم تا مچ پا دچار کوفتگی و کبودی شدید شده بودم. چند سال بعد در اولین حضورم در نارانان یکبار دیگر فهمیدم که من باید دست دخترم را رها کنم.او از قبل در بهبودی بود و دیگر نمیخواست به من وابسته باشد. این دفعه رها کردن برایم خیلی سخت تر بود مثل این بود که بایدعادت یک عمر را رها کنم.چون تمام افکار من با "بله ،"اما  "و"چه میشود  اگر  شروع میشد. پی بردم که بدون ایمان داشتن به یک نیروی بزرگتر از خودم نمی توانستم انجامش دهم.

تفکری برای امروز:

امروز میدانم که رها کردن دست دخترم حرکتی از روی ایمان بود،هر چند آن موقع به شدت  آن را انکار کرده بودم،و پی می برم که تلاش برای به دست گرفتن کنترل هنوز باعث کوفتگی و صدمه ،نه تنها به زندگی دخترم و دیگران بلکه به زندگی خودم هم میشود
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن


مسیر خانه ما در طول سراشیبی تندی قرار دارد وقتی بچه بودم اغلب اوقات می ترسیدم که اتومبیل منحرف شده و واژگون شود . عادت داشتم که دستگیره در را محکم بگیرم تا مانع سقوط ماشین شوم . بزرگتر که شدم فهمیدم این کار من نمیتوانسته هیچ ناثیری در مسیر ماشین داشته باشد . اکنون که بالغ شده ام اغلب عملکردهای مشابهی با این رفتار در قبال ترسهایم اعمال کرده و کارهای بیهوده ای میکنم . الانان به من کمک می کند تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و تغییر دهم آنجه را که میتوام اگر چه نحوه تاثیر الکلیسم بر زندگیم را نمی توانم کنترل کنم . و نمی توانم زندگی را طبق نقشه های خودم ظاهر کنم . اما میتوانم عجز خود را بپذیرم . و برای کمک خواستن به نیروی برترم روی آورم .
وقتیکه من راننده هستم . مسئولیت راندن بر عهده من است برای من از همه مهمتر این است که بطور جدی بهبودی خود را بدست آورم ، بر روی رفتارهایم کار کنم ، مراقب ذهن . جسم و روح خود باشم . خطاهایی که انجام داده ام را اصلاح کنم و چیزهایی را که میتوانم تغییر دهم .


یاد آوری برای امروز

گاهی اوقات تنها راه تشخیص اینکه چه چیز را بپذیرم و چه چیز را تغییر دهم . در خلال سعی و خطا میسر میشود ..اشتباطات میتوانند فرصتی برای کسب آگاهی از شناخت تفاوت ها باشد . "اگر بحران یا هر گونه مشکلی مانع پیشرفت من میشود نور معنوی دعای آرامش را حفظ کرده و از گزند مشکلات قبل از اینکه بتواند به من صدمه ای وارد کنند رها میشوم"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز


فرار و گریز از مسائل و مشکلات و دردها و پشت گوش انداختن آنها، ابزار گذشته در دوران وابستگی‌هایم موجودی از من ساخت به نام معتاد، بیماری وابسته به تأیید دیگران، وابسته به افکار و رفتارهای بیمارگونه و ... وقتی وارد گروه رهایی از وابستگی‌ها و هم‌وابستگی‌ها شدم، حرف‌هایی از دهان اعضای قدیمی می‌شنیدم، که باعث بهت و حیرتم می‌شد. در گروه خودیاری با کسانی آشنا شدم که از عمق جهنم و فلاکت و بدبختی سر برآورده و در کمال فروتنی و تواضع به انسان‌های شریف و فداکار و خدمتگزاری قانع تبدیل شده‌اند. امروز دوستان گروه وابسته‌ام تلاش صمیمانه‌ای حتی تا مرز شایستگی‌هایشان به دوستان و من کمک می‌کنند. سادگی و افتادگی از خصوصیات بارز این انسان‌های شریف می‌باشد. آیا من هم به شایستگی‌های خودم توجه می‌کنم؟ پروردگارا: مرا یاری کن تا در کمال فروتنی جایگاه واقعی خود را در رابطه با دوستان قدیمی و تازه وارد پیدا کنم. خداوندا: کمک کن تا فردی مفید و قابل پذیرش در این اجتماع باشم. امروز فروتنی و تواضع حلقه‌ی پیوند من به دوستان و سایر انسان‌ها می‌باشد. خداوندا: تو را به خاطر همه چیزهایی که به من عطا فرمودی سپاسگزارم.
کمک کنید تا بدانم

چگونه موجودی هستم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

هر لحظه ممکن است وجودی مقدس تو را با سرانگشتان خود پاک کند. هر لحظه می توانی نیروی خود را صرف دوست داشتن دشمنانت کنی. شکست، تهمت و غم را بپذیری و عذاب را تحمل کنی.

یک روز راهنمایم پرسید: به کجا صدمه می زند؟ پرسیدم منظورت چیست؟ گفت: خب، گفتی سیگار کشیدن بدجوری صدمه می زند، من هم پرسیدم به کجا صدمه می زند؟ وقتی کمی آرام تر شدم به فکر فرو رفتم. تشخیص این که چگونه و به کجا آسیب می رساند دشوار است. من به وجودی مقدس، به نیرویی برتر و به خداوند نیاز داشتم تا مرا در تحمل درد و رنج و رسیدن به یک زندگی شاد و رها از مصرف نیکوتین یاری کند. اغلب وقتی دچار احساسات عذاب آور می گردم نمی دانم کجا صدمه خورده است. احساس می کنم از طریق به کارگیری اصول روحانی نهفته در دوازده قدم توسط نیرویی مقدس لمس شده و به موجب آن شکرگزارم. خدایا بابت هدیه زندگی جدید با وجود اینکه گاه دردناک است از تو سپاسگزارم.

برای امروز، به خاطر زندگی بدون مصرف نیکوتین از خداوند سپاسگزارم.

9دی

فقط برای امروز

 

عمل و دعا

«...رشد، نتیجه آرزو کردن نیست، بلکه نتیجه عمل و دعاست.»

 

گاهی اوقات به نظر میرسد بهبودی ما خیلی آهسته پیش میرود. با قدمها در کشمکش هستیم؛ با مشکلات تکراری دسته و پنجه نرم میکنیم؛ هر روز تحت تأثیر احساسات ناراحتکننده یکنواخت، سخت کار میکنیم. آرزو میکنیم که بهبودی قدری سریعتر پیش رود تا بتوانیم قدری آرامش پیدا کنیم! 

آرزو کردن در بهبودی مؤثر نیست؛ این برنامه سحرآمیز نیست. اگر آرزوها اعتیاد را درمان میکرد، همه ما از مدتها پیش خوب شده بودیم! آنچه قطعاً در دوران بهبودی به ما آرامش میدهد، عمل و دعاست.

معتادان گمنام برای بسیاری از معتادان مؤثر بوده است، زیرا برنامهای به دقت طرحریزی شده برای عمل و دعاست. اعمالی که در هر یک از قدمها انجام میدهیم، بهبودی بیشتر و بیشتری را در هر یک از زمینههای زندگی ما به ارمغان میآورد. دعا ارتباط ما را با نیروی برتر خود حفظ میکند. عمل و دعا در کنار هم ما را در دوران بهبودی آبدیده میسازد.

 

فقط برای امروز:  بهبودی من آنقدر گرانبهاست که نمیتوان آن را آرزو کرد. امروز روز خوبی برای عمل و دعاست.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

تمرین برنامه

من مشتاق جلسه بعدی نارانان هستم.پر انرژی و سر حالم.جلسات نارانان مکان های خاصی هستند که در آنجا می توانم وضعیت خود را با افرادی که رنج و در ماندگی مشابهی را تجربه می کنند در میان بگذارم.اغلب خانواده و دوستان ما این احساسات را درک نمی کنند.مهمتر از همه ،من برای شنیدن تجربه ،نیرو و امید خانواده نارانان می آیم.اینجا مکان امنی است که در آن به خاطر کارها و واکنش  هایم ،قضاوت نمیشوم.مکانی است که می توانم با سرعت متناسب خودم رشد کنم،حد ومرزهای خودم را بگذارم و نیروی برتری که درک میکنم،مرا هدایت کند تا برنامه خودم را کار کنم.
بدون برنامه دوازده قدمی نارانان ،نمی توانستم معتاد زندگیم را درک کنم.یاد میگیرم با عشق و همدردی قطع وابستگی کنم.وقتی اقرارمی کنم عاجزم و از تلاش برای تغییر عزیز معتادم دست بر می دارم ،می توانم با استفاده از قدم های دوازده گانه و اصول برنامه ،با سختیهایی که سر راهم قرار می گیرد،روبه رو شوم. برای نیرو و شهامت تازه ای پیدا کردم ،سپاسگزارم .نارانان راه جدیدی برای فکر وزندگی کردن به من آموخته است.

تفکری برای امروز:
هر کجا که برنامه نارانان را تمرین می کنم،آنجا مکانی برای رشد ویاد گیری من است.در پایان هر جلسه نسبت به زمانی که وارد آن شدم احساس بهتری دارم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

هنگامیکه تازه به الانان وارد شدم به من پیشنهاد شد که چیزهایی در مورد الکلیسم یاد بگییرم . من حریصانه همه موضوعات را میخواندم . همانطور که میخواندم شروع به تجزیه و تحلیل هر چیزی کردم . آیا الانان یک فلسفه بود یا یک نظام فلسفی بود ؟ نتیجه معقول ایمان داشتن به یک نیروی برتر از خودم چه بود؟ چه نوقع الکلی قصد بیداری معنوی را دارد ؟ این پرسشها و پرسشهایی از این قبیل ذهن مرا مشغول کردند اما در بهتر شدنم به من کمک نکردند . در نهایت به رفتن به جلسات ادامه دادم و قدمها و سنت های دوازده گانه را بارها و بارها خواندم و تجدید نظر کردم . به تدریج شروع به درک آن کردم . وقتی که تجزیه . تحلیل و تفسیر هر چیزی را متوقف کردم . زندگی کردن با اصول را شروع کردم در واقع آنها را در هر مرحله از زندگیم بکار می بردم . برنامه الانان ناگهان باعث درک کردن من شد و من شروع به تغییر کردن نمودم .


یاد آوری برای امروز

آیا تجزیه و تحلیل کردن هر موقعیتی در زندگیم نتائج مفیدی در بر خواهد داشت . یا تلاشی برای کنترل کردن چیزهای غیر قابل کنترل است ؟ آیا فهرستی تهیه کنم یا از کاهایی که نیاز به مشغولیت فکری دارد اجتناب کنم ؟ شنیده ام که آگاهی داشتن قدرت است اما گاهی اوقات تلاش من برای آگاهی یافتن ممکن است تلاش برای قدرتی باشد که من در آن ناتوان هستم . در عوض میتوانم قدم اول را فرا گیرم . "زندگی تنها با نگاهی به گذشته قابل درک و فهم است . اما باید به پیشروی زندگی کرد .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

درد عاطفی نشأت گرفته از کمبودهای عاطفی و خلأهای دوران کودکی است و یا علت درد وجدان داشتن نواقص شخصیتی و یا کهبودهای اخلاقی می‌باشد. برای رفع آن نیاز به تغییرات شخصیتی و رُشد هویتی و اخلاقی است. هر چند کسی تمایل ندارد درد بکشد، ولی درد کشیدن در مرحله‌ی خودسازی و خودشناسی یک نعمت است. امروز وقتی بدون ترس با دردهایم روبه رو می‌شوم، قادر هستم آن را شناسایی و پیدا کرده و برای رسیدن به آرامش درونی، در صدد پیدا کردن راهی هستم که دردهایم را آرام‌تر کنم. امروز توانایی دارم به لطف خداوند درد فیزیکی و عاطفی خودم را تحمل کنم و برای برطرف شدن آن‌ها با دعا کردن از خداوند کمک بخواهم. آیا هنوز هم به دنبال مسکنی برای آرام کردن دردهایم هستم؟ امروز حساسیت‌هایم را کمتر کرده و به درد به صورت یک واقعیت مسلم نگاه می‌کنم. زندگی بدون درد نیاز به آرامش و تسکین ندارد. شکم سیر هم نیاز به غذا ندارد. کسانی نیاز به آرامش و تسکین دارند که در زندگی‌شان درد کشیده و نتیجه‌ی آن را امروز احساس می‌کنند. امروز از درگاه خداوند ملتمسانه تقاضا دارم که بتوانم توانایی‌هایم را بیشتر روی دعا و مراقبه قرار دهم.
زندگی بدون درد، خواب بدون بیداری است!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بعد از تمام شکست ها، شروع های ناموفق و همه سعی و تلاش ها، عاقبت جرقه های امید زده شد.

"فقط برای امروز" تمام چیزی بود که به آن نیاز داشتم. طی سال ها در تلاش برای قطع مصرف نیکوتین ناموفق بودم. وقتی با جلسات نیکوتینی های گمنام آشنا شدم امید اندکی به موفقیت برای قطع مصرف داشتم. همین امید اندک اکنون بیش از هفت سال است که موثر واقع گردیده است. اکنون رها از نیکوتین زندگی می کنم و بابت آن شکرگزارم. هر روز صبح با گفتن: خدایا از این که یک روز دیگر را با تو شروع می کنم سپاسگزارم روز را شروع و شبها قبل از خواب با گفتن: از این که یک روز دیگر با تو همراه بودم شکرگزارم روز را به پایان می رسانم و اعتیادم را به او می سپارم. در ابتدا،لازم بود رنج ناشی از قطع مصرف و وسوسه را که گاهی واقعا شدید بود بپذیرم. من بر این باور بودم که اعتیادم را به خدا واگذار کنم و آن را پس نگیرم.

برای امروز، بر لحظه اکنون فکر می کنم و شکرگزار نعمت ها خواهم بود.

10دی

فقط برای امروز

 

 در خدمت بودن

«همکاری با دیگران، صرفاً آغازفعالیت خدماتی است.»

 

اکنون در بهبودی به سر میبریم. از طریق زندگی به روال برنامه، در زندگی خود قدری ثبات به دست آوردهایم. ایمان ما به نیرویی برتر رشد یافته است. بیداری روحانی فردی ما به راحتی پیشرفت میکند. پس اکنون چه کار باید انجام دهیم؟ آیا فقط آرام مینشینیم و لذت میبریم؟ البته که نه. راهی برای خدمت پیدا میکنیم.

تمایل داریم خدمت را تنها به عنوان خدمت در کمیته خدماتی یا به عهده گرفتن پستی در ساختار در نظر بگیریم، اما خدمت فراتر از این درک است. در حقیقت، میتوانیم تقریباً در هر زمینهای از زندگی فرصتهایی را برای خدمت پیدا کنیم. قطع نظر از اینکه حرفه ما چیست، شغل ما نوعی خدمت به جامعه است. کاری که در منازل خود انجام میدهیم، خدمت به خانواده است. ممکن است برای فعالیت در جامعه خود داوطلب شویم. 

فعالیتهای خدماتی ما چقدر مؤثر است! اگر درباره این مسئله تردید داریم، صرفاً میتوانیم تصور کنیم اگر هیچ کس برای خدمت به دیگران به خود زحمت نمیداد، دنیا چه وضعیتی داشت. فعالیت ما در خدمت انسانیت است. پیامی که به همراه داریم، از اتاقهای بهبودی فراتر میرود و همه کارهای ما را تحت تأثیر قرار میدهد.  

 

فقط برای امروز:  در هر کاری که انجام میدهم به دنبال موقعیتهایی برای خدمت میگردم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

تمرکز شب سال نو


هر روز  میتواند یک شروع تازه باشد؛اما شب سال نو متفاوت و خاص است.هیچ موقع دیگری از سال،مردم  دنیا به طور همزمان روی یک پدیده تمرکز نمی کنند.همانطور که ما پایان سال کهنه و شروع سال نو را به رسمیت می شناسیم ،همه کشورها و مردمشان نیز،تغییر و گذشت زمان را تایید میکنند. نارانان یک انجمن جهانی است و من از تصور اینکه میلیونها فرد در حال بهبودی،در این زمان روی اتفاقات سال گذشته تعمق میکنند و به خودشان قول می دهند که در سال جدیدبهبودی را ادامه دهند،آرامش فوقالعاده ای پیدا می کنم.من در این مرحله بهبودی نگاهی به رشد فردی خودم می اندازم .بلاخره سال گذشته از فردی درخواست کردم تا راهنمای من شود،و امسال از من خواسته شد که راهنما شوم.بدون حمایت انجمن و تمایل من برای داشتن یک ذهن باز در برنامه نارانان و اصول آن،این اتفاق نمی افتاد. به اعضای قدیمی.فکر می کنم ،آنهایی که تجربه ،نیرو وامید خود را با من در میان گذاشتند تا به من نشان دهند که می توانم تغییر کنم.وقتی صرف نظر از اینکه دیگران بهبودی را انتخاب کنند یا نه ،من شاد بودن را انتخاب می کنم،میبینم که سردرگمی ،درد وخشمم کم شده است .به تازه واردین فکر میکنم ،چون آنها به من فرصتی برای مشارکت بهبودیم می دهند .پیشرفت خود را می بینم  ومی توانم همین امید را برای آنها داشته باشم.
تفکری برای امروز:
امروزپایان سال کهنه و شروع سال نو است. من با امید برای ادامه رشد و بهبودی در انتظار سال نو هستم . از نیروی برترم متشکرم که راه را به من نشان می دهد .امروز درست در جایی هستم که قرار است باشم.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

برای من لازم بود که شوهرم هوشیاری خود را بدست بیاورد . بطوریکه می توانستیم پس از آن با خوشحالی زندگی کنیم . من نمی توانستم با چهره زشت بیماری الکلیسم که تمام جوانب روابط ما را تحت الشعاع قرار داده بود روبرو شوم و با خلائیکه در زندگیم احساس میکردم نمی توانستم مواجه شوم . اگر فقط او تغییر میکرد آینده خوش و با سعادتی می داشتم . من در الانان باید یکسری تخیلات بی اساس و رمانتیک را مبنی بر دستیابی به یک زندگی متقائد شده در اینجا و اکنون را در سر نداشته باشم . وقتی من و شوهرم از هم جدا شدیم ، تخیلاتم در هم شکست .اما با حمایت برنامه ، یاد گرفته ام که برای رشد یافتن باید با خشنودی به خودم و واقعیت زندگیم نگاه کنم . دو سال بعد، وقتی من و همسرم دوباره ازدواج کردیم . باید غفلت ها و خطاهای جدید را فرا می گرفتم . این زمان بهبودی من است . باور من از بهبودی ، به تنهایی زندگی کردن بود . من باید یاد میگرفتم که تعادلی بین مراقبت از خودم و حضور مفید برای همسرم را پیدا کنم باید یاد میگرفتم که دوباره عاشق باشم .

یاد آوری برای امروز

بهبودی همانطور که شامل فرا گرفتن می شود به همین نسبت شامل بدست فراموشی سپردن موضوعاتی نیز میشود . سلامتی من نمی تواند تنها بر اساس فراگیری "قوانین"باشد چون وقتی به درستی آنها را یاد میگیرم تغییر میکنند . با کمک نیروی برترم با قرار گرفتن در موقعیتی که امروز در آن هستم ، امنیت ،با اطمینان و سلامت را پیدا خواهم کرد . قدمهای دوازده گانه برنامه ، امروز مرا بر اساس پذیرش دنیا ، آنگونه که هست و ایمان به خدا هدایت میکند من بخاطر اینکه دنیا چگونه باید باشد ، با خود درگیر نمی شوم . و رنج نمی برم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز


انجمن ما مدرسه بزرگی است که با داشتن اصول خودیاری با کمک کارکرد قدمها تشکیل شده است و همه‌ی ما عادتی‌ها، وابستگان و هم‌وابستگان در این مدرسه با قصد و نیت کمک به خود و یکدیگر در محیطی آرام و امن و با قلبی آکنده از عشق و دوست داشتن در صلح و آرامش به رُشد و تغییرات هم کمک می‌کنیم. امروز از شرایط دردناک و حل مسائل و رفع مشکلات تجربه کسب می‌کنم و اتفاقات قشنگ را هدیه‌ای از طرف خداوند می‌پذیرم. جهت هرآنچه که خداوند به ما ارزانی داده است شکرگزاری می‌کنم. امروز اتفاقات در زندگیم بدون توجه به ماهیت آن باعث می‌شود، تا با کمک دوستان در گروه تجربیات مهم‌تری را کسب کنم. امروز درد و شادمانی، حال خوبی و حال بدی را دوست دارم، حتی مسئله‌ی وابستگی‌های من مهمترین قسمتش باعث گردید که اتصال من به گروه و آشنایی من با خداوند عاشق و دوست داشتنی محکم‌تر ‌باشد. نزدیکی من به خداوند، باعث گردید که به خودم برسم و بیماری من باعث گردید که به همه چیزهایی برسم که حتی به آنها فکر نمی‌کردم. اکنون سرمایه‌ی من وجود بیماری وابستگی و دردهایم و خداوند مهربان هستند. در حقیقت شناختن خود در این کارکردها اصل چیزی است که به دست می‌آید.
من هیچ چیز از دست نداده‌ام!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بزرگی در قدرت نیست بلکه در استفاده صحیح از قدرت است.

سنگ صاف کوچکی دارم که این پیام را در دو طرف آن نوشته ام: به آن سو برگردان. وقتی با مشکلی رو به رو می گردم و کاری از دستم ساخته نیست به یاد این سنگ می افتم و حل مشکل را به خدا برمی گردانم. وقتی آن را به خدا بر می گردانم و صبر می کنم او مرا در یافتن راه حل یاری می کند. وقتی با اراده شخصی خود سعی در حل مشکلی می نمایم به جز خراب تر کردن اوضاع کاری از پیش نمی برم. گاهی روبرو شدن با مشکل به این معناست که بپذیرم کاری از دستم ساخته نیست و حل آن را به خدا واگذار کنم تا یاریم نماید. به جای پنهان شدن در پشت پرده ای از دود و ندیدن مشکلات آن را به خدا می سپارم.

برای امروز، آگاهانه مشکلات را رها و آن را به سوی خداوند باز می گردانم.

 

11دی

فقط برای امروز

 

 هشیاری

«آنچه را در اختیار داریم، فقط می‌توانیم با هشیاری حفظ کنیم...»

 

چگونه نسبت به بهبودی خود هشیار بمانیم؟ ابتدا باید درک کنیم بیماری ما برای همیشه همراه ما خواهد بود. تفاوتی نمیکند چه مدت پاک بودهایم، زندگی ما چقدر بهتر شده است و تا چه حد شفای روحانی یافتهایم، در هر حال، ما هنوز معتاد هستیم. بیماری ما صبورانه منتظر میماند تا به محض اینکه به آن فرصت دهیم از دام رها شود. 

هشیاری دستاوردی روزانه است. تلاش میکنیم دائماً هشیار باشیم و در مقابله با مشکلات آماده باشیم. منظور این نیست که باید همیشه بیدلیل ترس داشته باشیم که اگر برای لحظهای غفلت کنیم، چیزی وحشتناک زندگی ما را تسخیر خواهد کرد؛ فقط به طور عادی احتیاط میکنیم. دعای روزانه، شرکت منظم در جلسات و لطمه نزدن به اصول روحانی به خاطر انتخاب راه آسانتر، از اقدامات هشیارانه است. در صورت لزوم، ترازنامه تهیه میکنیم، آن را هر زمان که از ما خواسته شد، با دیگران در میان میگذاریم و بهبودی خود را با احتیاط پرورش میدهیم. مهمتر از همه، هشیار میمانیم!      

تا وقتی هشیار میمانیم هر روز از اعتیاد خود تسکین موقتی پیدا میکنیم. هر روز اصول بهبودی را در تمام اعمال خود به کار میبریم و هر شب از نیروی برتر خود به خاطر یک روز پاک دیگر شکرگزاری میکنیم.

 

فقط برای امروز:  هشیار هستم و هر کاری لازم باشد برای حفظ بهبودی خود انجام میدهم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

بهبودی برای من چه معنایی دارد؟؟

آغاز هر سال زمان خوبی برای باز بینی سال گذشته است.گردانندگان جلسات معمولادر این موقع سال "عنوان بهبودی برای من چه معنایی دارد؟"را ارایه می دهند .با طرح این سوال هر کس در جلسه دعوت می شود که تجربه ،نیرو و امید شخصی اش را به همره تفکر بخصوص سال مشارکت نماید.
چیزهای زیادی برای من معنای بهبودی را می دهند.بهبودی برای من درک و پذیرش گذشته است و کشف اینکه امروز کیستم و اینکه در این لحظه چه فشارهایی مرا به اینجا آورده است.من به این درک رسیده ام که رفتارم همیشه بهترین نبوده ،زیرا به اعتیاد واکنش نشان می دادم و به این واکنش آگاهی نداشتم .می.دانم آنچه را فکر می کردم در آن شرایط بهترین است،انجام دادم.من پی برده ام که معایب و محاسنی دارم .این برای من فرایندی شده که به کشف جنبه های مخفی که باعث شده به شخص فعلی تبدیل شوم،ادامه دهم.بهبودی برای من پذیرفتن آنچه در مورد خودم پیدا کرده ام و ایجاد تغییرات ضروری در زندگیم است تا بتوانم آسوده باشم وبا خود واقعی ام در آرامش به سر ببرم .بهبودی برای من کشف ابزارهایی است که ،روز به روز به ساختن خودم کمک کند تا فرد بهتری شوم.
بهبودی برای من کار کرد دوازده قدم ،دوازده سنت و دوازده مفهوم و به کار بردن آنها در زندگی روزانه خود،خانواده ،دوستان  و محل کارم می باشد .بهبودی برای من به کار بردن آگاهانه این برنامه ساده است که من آن را نه به خاطر دیگران و نه معتاد،بلکه بخاطر خودم انجام می دهم.
بهبودی یعنی حفظ آنچه دارم ،بوسیله بخشش در کار تجربه ،نیرو امیدم.بهبودی من،هدیه من به خودم است در حالیکه هدیه من به اطرافیانم ،عملکرد من است.
تفکری برای امروز:
فهمیده ام که بهبودیم به پشتکار،حضور منظم در جلسات و خدمت به انجمن بستگی دارد.همینطور درسهایی را که از برنامه نارانان یاد گرفته ام ،بخشی از کسی که امروز هستم،شده است.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


الانان چشم مرا به بعضی چیزهاییکه قبلا به آنها فکر نمیکردم باز کرد . فریاد زدن و به شدت در رابستن . بهترین راه مقابله با شرایط نبودند مادامیکه ممکن است با بلند کردن صدا و رفع ناراحتی گاهی هیچ آسیبی نزند . فریاد زدن میتواند یک عادت مخرب و زیان بار باشد . اگر اینگونه بود هرگز از خودم از خودم سوال نمیکردم که چطور میخواهم رفتار کنم . آیا با این رفتار آنچه را که میخواهم بدست می آورم . یا مرا تشویق میکند تا احساس خوبی در مورد خودم داشته باشم ؟ وقتیکه دیدگاه خوبی پیدا کردم . تشخیص دادم که پاسخ این سوال "نه" می باشد سر و صدا کردن ، عصبانیت و اعمال و رفتار خشونت آمیز ناتوانی مرا ثابت میکند . مرا از امید داشتن به راه حل های صلح جویانه برای مشکلاتم دور میکند . شعاری که بمن کمک میکند تا به یک موقعیت معقول فکری دست یابم این بود "آسان بگیرید" وقتی که این شعار را بطور کامل برای خودم و درونم بکار می برم . کاربرد آن برای مسائل بیرونی آسان تر میشود .

یاد آوری برای امروز

.من در جستجوی یک راه معقول برای مواجه شدن با هر چیزی هستم . این شعار میتواند منابع ارزشمندی برای آرامش یافتن در شرایط بحرانی باشد . اگر من تلاش کنم تا بدون خشم و رنج عمل کنم . به خاطر خواهم داشت که "آسان بگیرم"
من سعی خواهم کرد تا در هر واقعه ای که ممکن است باعث افزایش تنش شده و آشفتگی ببار آورد . شعار "آسان بگیرید" را بکار ببرم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


من در مقابل رنج‌هایی که برده‌ام، پاداش بهبودی و آرامشم را گرفته‌ام. امروز موجودیتم در گروه فقط مشکل بیماریم می‌باشد. با همین بیماری تجربیات و چیزهایی به دست آورده‌ام که از حد و انتظارم خارج است. امروز نگران چیزی نیستم. از ترس‌هایم مضطرب نشده و از آنها فرار نمی‌کنم. امروز اشتباهاتم را می‌پذیرم و سعی می‌کنم آن‌ها را جبران کنم. امروز با بهره‌ گرفتن از اصول خودیاری و آرامش درونم، می‌آموزم که چگونه با زندگی کنار آمده و با مشکلات روبه رو شوم. امروز طریقه‌ی ارتباط گذاشتن با خود و دیگران را آموخته‌ام و اینکار را بدون سوءاستفاده کردن و شدن انجام می‌دهم. امروز آموختن مهارت‌های زندگی یکی از مهمترین نیازهای شخصی من شده است، من با آموختن این مهارت‌ها توانایی روبه رو شدن با واقعیت‌های زندگی را پیدا کرده‌ام. من از خداوند به‌خاطر داشتن این همه نعمت و سعادت سپاسگزارم. خداوندا: به من بفهمان بدون تو چی خواهم شد، نشانم نده. من سال‌ها در کوره‌راه زندگی گمشده و هرگز نتوانسته‌ بودم راه نجاتی پیدا کنم. امروز برای شکرگزاری انگیزه‌های زیادی دارم. برگ برنده‌ی من در این راستا بیماری و عجز من و خدای مهربان برای گرداندن زندگی است.
دعا کردن و خواستن حق ماست!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

ابتدا به رقص درآ، سپس اندیشه کن.این قانون طبیعت است.

برای من برداشتن سه قدم اول، آغاز بهبودی بود. با برداشتن این سه قدم دو چیز برداشت کردم: اول این که من نمی توانم، او می تواند و اجازه دهم او وارد عمل شود. دوم این که قدم اول توصیف مشکل است. قدم دوم راه حل و قدم سوم راه برون رفت از مشکل. ممکن است بعضی از ما بگوییم طبق یک قاعده کلی در قدم سوم همه چیز را به نیروی برتر می سپاریم تا او تغییرات را به انجام رساند. اما لازم است آگاه باشم که قدم سوم یک قدم عملی نیست بلکه قدمی است که در آن فقط تصمیم می گیرم تا همه چیز را به نیروی برتر بسپارم و معمولا تا تصمیمی اتخاذ نگردد عملی به دنبال نخواهد آمد. بارها و بارها به خود گفته ام که کارها را سخت نگیرم. قدم ها اصول روحانی ساده ای هستند که می توانند سختی های زندگی را آسان کنند. سردرگمی و توجیه و بهانه بزرگترین دشمنان زندگی من هستند و صداقت، روشن بینی و تمایل بهترین دوستان من. سه قدم اول را دروازه ای به سوی بهبودی می دانم و آن را با توضیحات بی مورد برای خود سخت و پیچیده نمی کنم. من با تمام جدیت و پشتکار از این دروازه عبور می کنم و در آن سوی دروازه، حرکت در مسیر بهبودی را با برداشتن قدم های چهارم تا دوازدهم ادامه می دهم.

برای امروز، بر روی حقایق ساده متمرکز خواهم شد.

12دی

فقط برای امروز

 

نفس عمیقی بکش و با خداوند صحبت کن

«گاهی اوقات وقتی دعا میکنیم، اتفاق جالب توجهی رخ میدهد:  وسایل، روشها و انرژی لازم برای انجام امور بیشتر از توان خود را به دست میآوریم.»

گاهی اوقات سازگاری با ناملایمات و نومیدیهای کوچک زندگی، دشوارترین مهارتی است که باید در بهبودی یاد بگیریم. هر روز با ناراحتیهای کوچکی روبرو میشویم. از باز کردن بند کفش بچهها گرفته تا ایستادن در صف بازار، روزهای زندگی ما پر از مشکلات کوچکی است که باید تا حدی با آنها کنار بیاییم. 

اگر مراقب نباشیم، ممکن است با زورگویی یا دندان قروچه کردن سعی در رفع این مشکلات داشته باشیم و با سختگیری درباره اینکه چگونه باید آنها را برطرف کنیم، خود را سرزنش کنیم. این رفتارها نمونههایی از برخورد ضعیف است، ولی حتی اگر اوضاع ما این قدر هم وخیم نباشد، احتمال بهتر شدن وجود دارد.   

هر بار که زندگی، ما را با مانع کوچکی در برنامههای روزانه روبرو میسازد، کافیست نفس عمیقی بکشیم و با خداوندی که درک میکنیم، صحبت کنیم. با علم به اینکه میتوانیم از آن نیرو صبر، تحمل یا هر آنچه میخواهیم دریافت کنیم، با مشکلات بهتر برخورد میکنیم و اغلب اوقات لبخند میزنیم. 

 

فقط برای امروز:  هر گاه که احساس درماندگی میکنم، نفس عمیقی میکشم و با خداوند خود صحبت میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

پذیرفتم که عاجزم

بهبودی من از وقتی آغاز شد که قدم های یک تا سه را کار کردم.پذیرفتم که نه تنها در مقابل معتاد زندگیم ،بلکه در برابر تمام اتفاقات عاجز هستم .با ذهنی باز آماده در یافت پیام ها ،کمک وحمایتی که برنامه می توانست به طور معجزه آسا به من بدهد ،به نارانان آمدم .ذهنم را در جهت یک روش سالم ترتفکر تغییر دهم..
واکنش من به اعتیاد زندگیم را غیر قابل کنترل کرده بود.در این جلسات یاد گرفتم که اگر بخواهم سعی کنم معتاد و کارهایش را کنترل کنم دچار بحران و سردر گمی می شوم.می فهمم که نمونه های خود تخریبی که من دارم ،درطول سالها گسترش یافته اند و درک می کنم که لازم است آنها را تغییر دهم.هم,چنین می دانم که کارهایم عواقبی دارند.من عادت دارم بی نظمی ها را سامان بدهم و سعی کنم که تمام مشکلات معتاد را بر طرف نمایم .به این ترتیب او از عواقب کارش رنج نمی برد و من هم نگران نخواهم بود.
سه قدم اول قدم های درک هستند.با کار کرد این قدم ها از آنچه بوده ام آگاه شدم.به تدریج فهمیدم که اگر این سفر را انتخاب کنم راه بهتری وجود خواهد داشت .قدم اول اجازه تغییر را به من می دهد.از دانستن اینکه من یک خدا نیستم!چه بار سنگینی از دوشم بر داشته شد_چه تسکینی!من نمی توانم همه را درست کنم.نمی توانم کسی را وادارکنم مثل من باشد.هرچند هنوزهم می خواهم سعی کنم.غرایز طبیعی من همیشه باعث نمی شوند از تلاش به روش خودم دست بردارم .قدم ها به من یاد آوری میکند که می توانم تغییر کنم.
تفکری برای امروز
زمانی که وسوسه می شوم در مشکلات دیگران دخالت کنم،اجازه می دهم سه قدم اول.با من صحبت کند.من معتقدم هر زمان کمک می خواهم،یعنی سلامت عقل من باز گشته است.امروز تسلیم می شوم و با رها کردن روش های قدیمی.،نیروی واقعی ام را پیدا می کنم.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

به گفته یکی از بزرگان "حقیقت راجستجو نکن" فقط برای پروراندن عقاید و نظریات درنگ کن ". در مورد من ، توقف برای پروراندن عقاید بخشی از قدم دهم می باشد . بیشتر آنچه را که من در زندگی اشتباه می بینم در ارتباط با عقایدم می باشد _ چرا که آن تعصب، خود بینی و یک دیدگاه حق با جانب نسبت به خودم است . برای مثال من همواره اصرار دارم که از نحوه صحیح انجام هر کاری آگاهی دارم . و بقیه آنقدر کوته نظر هستند که نمی توانند حقیقت را تشخیص دهند . واقعیت ، خطا و اشتباه مرا اثبات میکند . من همچنین به ایده هایی رجوع میکنم که احساسات اصولی و حتی مطلوب مرا نادیده میگیرند . این نیز اشتباه است . و به گونه ای عمل میکنم که فکر میکنم بدون توکل به نیروی برترم میتوانم زندگی کنم ، اشتباه مجدد . من از قدم دهم بخاطر یاد آوری ضرورت تهیه یک ترازنامه شخصی و تصحیح آن سپاسگزار هستم ، بخصوص در مواقعی که تمایل به تکرار اشتباهاتم دارم .

یاد آوری امروز

تغییر دادن طرز تفکر در زندگی آسان نیست ، حتی وقتیکه مطمئن هستم که میخواهم تغییر کنم . قدم دهم مرا از لغزیدن به تفکرات و اشتباهات گذشته آگاه می سازد . وقتی که دچار لغزشی میشوم نباید نسبت به خودم بدرفتاری کنم . چرا که هرگز به من کمک نمیکند . هنگامی که من اشتباهاتی میکنم با پذیرفتن آن بدونمعطلی ، آنچه را که برای تغییر یافتن میتوانم انجام دهم ، انجام میدهم . نباید مدت زیادی بار خطاها و رنجش ها را بدوش کشید چرا که در طول مدت سنگین تر و قویتر می شوند هر روز و هر لحظه جدید میتواند فرصتی برای آگاهی ، یک شروع دوباره ، تازه شدن و رهایی باشد "


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز


امروز در دعای سحرم در مقام خالقم زانو زده و از او به خاطر زنده ماندنم سپاسگزاری می‌کنم، او را سپاس می‌گویم که مرا با فشارهای بیماریم تنها نمی‌گذارد. با فروتنی از او می‌خواهم که مرا در رفع نواقصم یاری دهد. از او تقاضا مر‌کنم که مرا با فضیلت‌های خودم آشنا کند و به من جرأت جایگزینی فضیلت‌هایم را با نواقصم بدهد. می‌دانم تنها کسی که توانایی کمک به من را دارد خداوند مهربان است. در مقابلش سجده کرده می‌گویم، عزیزا: آن چه تو هستی من نیستم. تو قوی و با صلابت هستی، ولی من ضعیف و کوچک. تو خدای آسمان و زمینی و من قطره‌ای از اقیانوس و یک بشر هستم. تو بی‌عیب و سالمی و من پُرنقص و بیمار و عاجز از گرداندن زندگی. تو یاری رسان به دردمندان و من هستی، من مددجو و دردمند، به دنبال تسکین. تو می‌دانی و می‌توانی چه بکنی و من نمی‌دانم و نمی‌توانم و نمی‌فهمم. تو خواهان و مشتاق منی و من نیازمند به تو. تو پُر مهر و عاشق، من ناتوان ولی مدعی عاشق و وابسته به تو. عزیزا: بی‌تو درد هجران و ترسی دارم که مپرس. محبوبم، دل بی‌قرار است و وصف وصلت دل و دین مرا برده، تو در منی و من در تو. تو پاکی‌و من ناپاک و آلوده، تو بی‌نیازی و من دنیای نیازم من به تو محتاجم و تو بی‌نیاز
عزیزم، من تو را دارم تو چه کسی را داری؟
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

کافی نیست فقط بگویی به اندازه کافی برای زندگی کردن و حمایت خانواده درآمد دارم، کارم را خوب انجام می دهم یا پدر و همسر خوبی هستم. همیشه هر جا که هستی در پی انجام عملی نیک باش... تا به یاد داشته باشی که دنیایی که در آن زندگی می کنی تنها متعلق به تو نیست. برادرانت نیز در آن سهیم هستند.زمانی که این نقل قول را خواندم متوجه شدم که در مورد دوازده قدم صدق می کند. ما برای کمک به یکدیگر به این برنامه آمدیم، با یکدیگر ملاقات کردیم، تجربیات خود را به مشارکت گذاشتیم، از تشویق و حمایت متقابل برخوردار شدیم، تغییر کردیم و در حال بهبود هستیم. توانایی بخشش و تلاش روزافزون برای یاری رسانی به دیگران نعمت بزرگیست که نه تنها ما را از اعتیاد فعال خود رهانیده بلکه جهانی را نیز در مسیر دگرگونی قرار داده. هر تغییر درونی و بیرونی ما مانند موج به تمام دنیای اطراف ما سرایت می کند.

خداوندا، برای امروز یاریم کن تا به یاد داشته باشم که عمل امروزم نتیجه فردا را به بار خواهد آورد.

13دی

فقط برای امروز

 

 بزرگترین نیاز ما

« سرانجام، باورها و شناخت خود را از نو تعریف میکنیم تا به این درک برسیم  که بزرگترین نیاز  ما آگاهی از اراده خداوند برای ما و قدرت اجرای آن است.»

 

وقتی برای اولین بار به  NAآمدیم، درباره نیازهای خود عقاید مختلفی داشتیم. برخی از ما به مالاندوزی چشم دوخته بودیم. فکر میکردیم بهبودی با موفقیت مادی برابری میکند. اما بهبودی با موفقیت برابر نیست. امروز بر این باوریم که بزرگترین نیاز ما راهنمایی و قدرت روحانی است.

اعتیاد بزرگترین صدمه را به روحانیت ما وارد کرد. انگیزه اصلی ما تحت فرمان بیماری ما بود: به دست آوردن مواد مخدر، مصرف آن و یافتن راهها و روشهایی برای به دست آوردن مجدد آن. اسارت در دام نیاز شدید به مصرف مواد مخدر، زندگی ما را بیهدف و بیارتباط ساخته بود. از نظر روحانی سرخورده شده بودیم.

دیر یا زود متوجه میشویم بزرگترین نیاز ما در بهبودی «آگاهی از اراده خداوند برای ما و قدرت اجرای آن است.» جهت و احساس هدفمندی که اعتیاد از ما پنهان ساخته بود را پیدا میکنیم. بنا بر اراده خداوند از اراده شخصی رهایی پیدا میکنیم. از آنجا که دیگر تنها تحت هدایت نیازهای شخصی خود نیستیم، آزادانه و با موضعی برابر با دیگران زندگی میکنیم.    

موفقیت مادی هیچ مشکلی ندارد. اما قطع نظر از میزان "موفقیت"، بدون ارتباط روحانی عرضه شده از طریق برنامه NA، بزرگترین نیاز ما در بهبودی برآورده نمیشود.

 

فقط برای امروز:  به دنبال برآورده شدن بزرگترین نیاز خود هستم: برقراری ارتباطی هدایتکننده و حیاتی با خداوندی که درک میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رشد

اتاقی که گروه خانگی ام را ملاقات می کنم همان اتاق است .صندلی ها ،فرش ،چراغ ها و حتی دیوارها همانهایی هستند که من اولین بار واردش شدم.اما من متفاوت هستم.کسی که یک سال قبل اینجا نشسته بود همانی نیست که امروز می نشیند.احساس می کنم تنها کاری که کردم این بود که صادقانه روی صندلی نشستم و زندگیم معنای تازه ای یافت.بعضی از چهره ها در اتاق،همان ها هستند اما حالا آنها دوستان و افراد مهمی هستند که خانواده من به حساب می آیند.
قبل از اینکه بهونارانان بیایم ،زندگیم آشفته و افکار پریشان بود.معتاد های زندگی من کاملا احساساتم را کنترل می کردند زیرا من به آنها اجازه داده بودم.ترسیده و عصبانی ،غمگین وتنها مانده بودم.با همه اطرافیانم در باره مشکلاتم حرف می زدم چون فکر می کردم آنها جواب و راه حل جادویی دارند .مطمعنم که از شنیدن داستان های من خسته می شدند .حتی به کلیسا نمی رفتم چون احساس می کردم طرد شده ام.
از نارانان سپاسگزارم .ترس هایم تبدیل.به پذیرش و آشفتگی هایم تبدیل به آرامش شده اند .با نیروی برتری که خود درک می کنم و دوست من هم هست،روحانیت را یافته ام .نقاط ضعفم به قوت تبدیل  شده و افکار پریشانم در مسیر جدیدی افتاده اند .آسایش و آرامشی که برنامه ارایه  می دهد ،زندگی تازه ای به من داده است.
به دقت صندلیها را نگاه می کنم.آیا آنها جادویی هستند؟چطور از نشستن روی یک صندلی این همه اتفاق نی افتد؟اوایل برای ایفای نقش فعال در این برنامه هیچ انرژی در من وجود نداشت .بد گمان بودم و می ترسیدم .با این حال تغییرات شروع شدند.
هفته بعد با ماشینم به جلسه خواهم رفت و صندلی ام را پیدا کرده و خواهم نشست .با آرامش منتظر رشد و برکتهایی هستم که بعد ازنشستن روی صندلی برای من به ارمغان میآید..
تفکری برای امروز:
اگر تازه وارد هستید و احساس پوچی و سردر گمی می کنید ،لطفا بنشینید.ظاهر شما و مواد انتخابی معتاد اهمیتی ندارد.نشستن و پیدا کردن خودتان رایگان و ساده است.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

دوست داشتنی ترین شکل رهایی و قطع وابستگی که من آنرا یافته ام ، بخشش می باشد . بجای اینکه به آن بعنوان پاک کنی جهت پاک کردن سابقه فرد دیگری یا چکشی برای کوبیدن عقاید دیگران نه خطای آنها فکر کنم ، به بخشش به عنوان یک قیچی (قطع کننده) فکر میکنم . من این را برای بریدن رشته های خشمی که بخاطر مشکل یا صدمه ای در گذشته به دور من پسچیده شده است بکار می برم . وقتی که با منفی بافی بخاطر رفتار دیگری بطور نادرستی تحلیل میروم ، تمرکزم را از دست می دهم . لازم نیست آنچه را که به نظرم غیر قابل قبول میرسد تحمل کنم اما عکس العمل منفی نشان دادن نیز اوضاع را تغییر نخواهد داد . اگر عملی را باید انجام دهم ، آزاد هستم تا آنرا انجام دهم . وقتی که من برای تغییر شرایطی عاجز و ناتوان هستم ، آنرا به نیروی برترم واگذار میکنم . با صادقانه رها کردن ، رها شده و می بخشم . وقتی که افکار من مملو از رنجش ، ترس ، ترحم نسبت به خودم و رویای انتقام گرفتن باشد ، در درونم فضای کمی برای عشق و ندای رهگشایی و هدایت وجود دارد . من تمایل دارم آنقدر خود را دوست داشته باشم که بپذیرم رنجش ها مرا به عقب سوق میدهند . و سپس میتوانم آنها را رها کنم .

یاد آوری برای امروز

هر وقت کمر به انتقام گرفتن از دیگری را محکم کنم ، در واقع فقط بخودم زیان میرسانم . به عکس امروز ، بخشیدن را تمرین خواهم کرد . "بخشی از وجودم تمایل پیوستن به رنجشهای قدیمی را دارد . اما من میدانم هر چه بیشتر ببخشم روند زندگیم بهتر میشود"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز با دیدن و لیست کردن نواقص و کمبودهایم کاملاً درک کرده‌ام، که اعتماد و ایمان به قدرت وابستگی‌های کاذب و ناسالم هیچ‌گونه موفقیتی برای من کسب نکردند. امروز توانایی و قدرت دارم که فقط برای یک شب و روز حق انتخاب داشته باشم و این حق به من داده شده است. این را هم می‌دانم که با کسب این توانایی توقع حل مسائل و رفع مشکلات را به تنهایی نخواهم داشت. توانایی و پیروزی من در مقابل رفع مشکلات و حل مسائل روزمره، یا پذیرش عدم توانایی من در جهت رفع آن مشکلات و حل مسائل است و قدرت و توانایی که مرا برای رفع حل آنها یاری می‌دهد. امروز اگر تصمیم بگیرم تا زندگیم را به قدرت مافوق قدرت‌ها بسپارم، بیشترین قسمت ترس از رفع مشکلات و حل مسائل زندگیم که استرس و ناامیدی و بلاتکلیفی در من است، از بین خواهد رفت. امروز برای کسب شهامت برای تصمیم‌گیری دعا می‌کنم، تا خداوند مرا یاری دهد که در مقابل فشارهای نگرانی‌ها و اضطراب‌ها قدرت چاره‌اندیشی داشته باشم. امروز با باور و شهامت گرفتن جهت تغییر دادن و رُشد پیدا کردن خودم را امتحان خواهم کرد. من کلید فقط برای امروزم را دارم و خداوند را شکرگزارم.
یک روز پاک، یک روز موفق!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سیزدهم دی:   هر قدم در خلاف مسیر اصلی زندگی به بیراهه منتهی می گردد. مسیر زندگی مستقیم و رو به جلو است هیچگاه مسیر خود را تغییر نده.

روزی همسرم از یکی از دوستان که بیست و پنج سال از او خبر نداشتیم صحبت کرد. به یاد حرفی که آن دوست در آخرین دیدارمان گفته بود افتادم. در آن زمان هیچ وقت از خودم احساس رضایت نمی کردم و همیشه خود را دست کم می گرفتم. یک روز آن دوست گفت: من اصلا این حرف تو را قبول ندارم! تو بیش از آن چیزی هستی که فکر می کنی و خودت هم این را خوب می دانی! از شدت هیجان نمی توانستم صحبت کنم. او مرا دریافته بود و برای این باور من اسمی انتخاب کرده بود. من در تاریکی ریشه دوانده و به سوی نور بالا رفتم. تغییرات من از همین لحظه آغاز شد و شروع به قدردانی از توانایی های خود کردم. آن دوست که اکنون سال هاست از او اطلاعی ندارم با گفتن یک جمله زندگیم را از بیراهه به مسیر اصلی کشاند. از او سپاسگزارم. جمله او سبب شد تا دریابم کلام ما انسانها ممکن است چه تأثیر حیرت آوری بر اطرافیان مان بگذارد.

خداوندا، برای امروز کمکم کن تا از آنچه می گویم آگاه باشم و همواره کلامم سرشار از مهربانی و صداقت باشد.

14دی

فقط برای امروز

 

عشق انجمن

«امروز در پناه عشق انجمن، سرانجام میتوانیم به چشم انسان دیگری نگاه کنیم و برای آنچه که هستیم،سپاسگزار باشیم.»

 

وقتی مواد مصرف میکردیم، تعداد کمی از ما میتوانستیم به چشم کسی نگاه کنیم—از خود خجالت میکشیدیم. ذهن ما با چیز مناسب یا سالمی پر نشده بود و به این مسئله نیز واقف نبودیم. وقت، پول و انرژی ما صرف برقراری روابط عاطفی، صحبت کردن با دیگران یا تلاش برای بهتر کردن جوامع ما نشده بود. در مسیر مارپیچ وسوسه و اجبار که فقط در یک جهت میرفت، گیر افتاده بودیم: به سمت پایین. 

در دوران بهبودی، سفر ما به سمت پایین قطع گردیده است. اما چه چیزی وجود ما را فرا گرفته و ما را به سمت بالا و به طرف فضاهای باز دنیای آزاد و گسترده هدایت میکند؟ عشق انجمن این امر را میسر ساخته است.

میدانستیم در جمع معتادان دیگر رانده نخواهیم شد. از سایر معتادان برای به عهده گرفتن نقشی مثبت در زندگی پیرامون خود الگو گرفتیم. وقتی مطمئن نبودیم از کدام راه برویم، وقتی گمراه میشدیم، وقتی مجبور به جبران اشتباه خود بودیم، میدانستیم که اعضای انجمن، ما را تشویق خواهند کرد.

به تدریج احساس آزادی خود را به دست آوردهایم. دیگر اسیر بیماری خود نیستیم؛ به میل خود به خودسازی میپردازیم، رشد میکنیم و در کنار دیگران نقش ایفا میکنیم. وقتی برای طی نمودن قدم بعدی به پشتیبانی نیاز داریم، آن را به دست میآوریم. امنیتی که در اثر عشق انجمن احساس میکنیم، زندگی جدید ما را ممکن ساخته است.    

 

فقط برای امروز:  میتوانم بدون خجالت به چشم دیگران نگاه کنم. به خاطر حمایت همراه با عشقی که این امر را ممکن ساخته است، سپاسگزارم.  


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قدم یک


بعد از سالها حضور در نارانان ،اکنون می توانم بگویم در مقابل اعتیاد شوهرم عاجزم و زندگی ام غیر قابل کنترل است .وقتی وارد اولین جلسه نارانان شدم،می دانستم که شوهرم معتاد به مواد مخدر است.به هر حال چیزی که پی بردم این بود که من به شوهرم معتاد بودم.مهم تر اینکه در یافتم برای کنار آمدن با تاثیرات زندگی کردن با اعتیاد لازم است برنامه را تمرین کنم.
وقتی وارد اتاق های نارانان شدم گمان می کردم که می توانم مصرف.مواد شوهرم را متوقف کنم.اکنون می دانم هر کاری که انجام می دادم ،باعث رنج بیشتر خودم بود.آن چنان آزرده می شدم که گریه می کردم عصبانی می شدم و رنجش ها را نگه می داشتم .
به او التماس می کردم مصرف نکند و بعد تهدید می کردم که اگر مصرف کند او ترک می کنم .دست به دامنش می شدم که اگر فقط مصرف نکند هر کاری برایش انجام می دهم .اما وضعیت را بدتر می کردم چون به قول ها وتهدید هایم عمل نمی کردم.بنا بر این خیلی زود حرف هایم بی معنی شد.اگر او فقط به حرف هایم گوش می داد من می دانستم چه چیزی بهترین بود.
سعی می کردم از شوهرم در مقابل.عواقب مصرفش محافظت کنم.به زودی در مورد حمایت نا سالم یاد گرفتم ودیدم که  نجات او از عواقب کارش فقط بیماریش را طولانی تر کرده و او را بیمار نگه داشته است.بلاخره قبول کردم هیچ کنترلی روی مصرفش ندارم وتلاش هایم برای کنترل او ناشی از دیوانگی خودم بوده است.
درک قدم یک برای من مدت زیادی طول کشید .در یازده سال اخیر از وقتی که شوهرم به کمک نیروی برترش روی برنامه کار می کند،دوره های پاکی داشته است. من هم کم کم بهبود می یابم.وقتی می توانم کنار بایستم و به معتاد اجازه دهم خود با اعتیادش کنار بیاید کمتر و کمتر نگران می شوم .من آسایش ،آرامش وسلامت عقل را که راه بهتری برای زندگی است تجربه می کنم.
تفکری برای امروز:
درس سختی که یاد گرفتم این است که نمی توانم معتاد را تغییر دهم اما می توانم عکس العمل خود را عوض کنم وقتی از رفع مشکلات او دست بردارم ،تسلیم شوم و روی خودم کار کنم می توانم از رفتار دیوانه وار دست بردارم و اختیار زندگیم را به دست بگیرم.

--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

وقتی سعی می کنم با یک مشکل دشوار گلاویز شوم یا از عهده یک شرایط بحرانی برآیم و تمام آنچه را که در توانم بوده انجام داده ام، پس چه کاری باید انجام دهم؟ من می توانم کارهایی انجام دهم که باعث پرورش ذهن، جسم و روحم شوند. شاید به پیاده روی رفته و یا به موزیک گوش دهم، یا دوستی را برای صحبت کردن و صرف قهوه ملاقات کنم.می توانم چیزهای مقوی را برای خوردن داشته باشم یا با تمرکز و سکوت در محلی بنشینم و یا کتابی را بخوانم. الانان یک برنامه عملی را برای تشخیص حق انتخاب اوقاتمان در اینکه چه کاری انجام دهیم می باشد، رفتن به حمام، ماساژ، تلفن به دوستان الانان، دذوچرخه سواری و یا خوابی کوتاه ممکن است راههای سودمندی برای پر کردن اوقاتی باشد که ممکن است با نگرانی تلف شوند. اگرچه ممکن است در قبال تغییر شرایطم نا توان باشم، مطمئناً بدون کمک نیستم. من می توانم اوقاتم را با انجام کارهای مفیدی برای خهود شپری کنم. وقتی با خود با مهربانی و عشق رفتار می کنم، بهتر می توانم با چالشهای زندگی روزره ام مقابله کنم.من شانس یک احساس خوب را دارم، حتی هنگامی که بحرانها مرا احاطه کرده اند.

یادآوری امروز


« یکی از وظایف اصلی من مراقبت از خودم می باشد. امروز من راه کوچکی برای انجامکارهایی جهت مراقبت از ذهن، جسم و روحم پیدا خواهم کرد.
" بخشی از بهبودی من احترام گذاشتن به نیازها و حقوقم می باشد تا رها کرده و آرامش داشته باشم."»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

آیا می‌دانم چه اتفاقات فوق‌العاده‌ای در زندگیم روی داده است؟ امروز ابزارهای مختلفی از طرف اصول خودیاری در قدمها به من پیشنهاد شده است. یکی از این ابزار دعا و مراقبه کردن است. ابزاری که در زندگی گذشته‌ام توانایی استفاده از آن را به دلایل مختلف نداشتم. امروز قدرت من از دعاکردن باعث می‌شود تا ترس و خشم کمتر و با مراقبه کردن آرامش و ایمان بیشتری نصیبم شود و قدرت پذیرش و دوست داشتن خود و دیگران را در هر روز تمرین کنم. امروز قدرت عشق و دوست داشتن و دوست‌داشتنی بودن را در خودم احساس می‌کنم. کسی در وجودم قرار دارد که مرا در مسیر بهبودی از درگیری و تشنج و خودآزاری منع می‌کند. آیا با دعا و مراقبه کردن توانایی سروسامان دادن به زندگی آشفته‌ام را دارم؟ امروز بدون ترسیدن و ترساندن از وجود مشکلات و یا مسائل مختلف و یا از دست دادن عزیزی و یا هر مورد ناراحت کننده دیگری به زندگیم ادامه خواهم داد. امروز بدون ترسیدن و بدون ترساندن خودم و یا کسی، با دوست داشتن و عشق ورزیدن به خود و دیگران امنیت و صلح واقعی را تجربه خواهم کرد. خداوند خواهان خیر و حافظ من است و بیماری من به فکر نابودی من است و من برای این فکرم خداوند را دارم.
دعا و مراقبه کن، او را درک خواهی کرد!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

کسی که از شکست می ترسد، خود را محدود می کند. شکست فرصتی است تا با آگاهی بیشتر از نو آغاز کنی.

تصور این که هرگز لب به سیگار نزنم برایم کاری بس دشوار بود. در حقیقت هنوز هم هست. بعد از چند ماه شرکت در جلسات در حالی که هنوز مصرف می کردم سعی کردم برای یک روز هم که شده مصرف نکنم. از نیروی برتر درخواست کمک کردم. دوست داشتم بتوانم فقط یک روز مصرف نکنم. آخرین دقایق روز سخت و طاقت فرسا به نظر می رسید اما عاقبت توانستم موفق شوم. در حقیقت تمایل چندانی به قطع مصرف نداشتم. رسیدن به تمایل یک فرایند بود. وقتی چگونگی قطع مصرفم را در جلسه به مشارکت گذاشتم همه اعضا به خنده افتادیم. این موضوع باعث شد که روزهای بعد با تمایل بیشتری در جلسات شرکت کنم. هر چه از مدت پاکی بیشتر می گذشت سختی آخرین دقایق قطع مصرف و گذر زمان کمتر احساس می شد.

برای امروز، اگر گرفتار ترس از آینده شدم نفسی عمیق می کشم و از نیروی برتر می خواهم که فقط برای امروز زندگی کنم.

15دی

فقط برای امروز

 

 بهبودی در خانه

«میتوانیم به شیوه جدیدی از خانواده خود لذت ببریم و شاید به جای ایجاد شرمندگی یا دردسر، مایه افتخار آنها شویم.»

 

در بهبودی کار بزرگی انجام میدهیم، مگر نه؟ هر روز به جلسه میرویم، عصرها را با دوستان خود در انجمن میگذرانیم. اما اگر اوضاع خانه آشفته شود، کار بزرگی را انجام نمیدهیم.

از خانوادهها انتظار داریم ما را درک کنند. با اینکه دیگر مواد مصرف نمیکنیم، چرا آنها متوجه پیشرفت ما نمیشوند؟ آیا اهمیت جلسات، خدمات و یا مشارکت ما در انجمن را درک نمیکنند؟

خانوادههای ما برای تغییری که NA در زندگی ما ایجاد میکند، ارزش قائل نیستند، مگر اینکه به آنها ثابت کنیم. اگر همان طور که برای مصرف مواد عجله میکردیم برای شرکت در جلسات نیز عجله کنیم، چه چیزی تغییر کرده است؟ اگر به نادیده گرفتن نیازها و تمایلات همسران و فرزندان خود ادامه دهیم، مسئولیتهای خود را در خانه نمیپذیریم، در واقع این اصول را در تمام امور خود رعایت نمیکنیم. 

هر جا میرویم باید برنامه را در تمام امور خود اجرا کنیم. اگر میخواهیم زندگی روحانی فقط در حرف نباشد، باید در خانه به آن عمل کنیم. با انجام این کار، افرادی که در زندگی با آنها شریک هستیم مطمئناً متوجه تغییر ما میشوند و از اینکه NA را پیدا کردهایم، سپاسگزاری میکنند. 

 

فقط برای امروز:  بهبودیام را با خود به خانه میبرم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

حمایت ناسالم 

سعی میکنم تعادلی بین مراقبت از خودم و کمک به دیگران پیدا کنم.می خواهم به افرادی که دوستشان دارم بدون کشیدن تمامی مسوولیت آنها کمک کنم.می خواهم تجربه ،نیرو و امیدم را به مشارکت بگذارم .عشقم را بدهم آنها را بپذیرم و سپس رها کنم.من میخواهم برای دلسوزی و مراقبتی که به خاطر دیگران احساس می کنم .تاییدبگیرم .اما درک می کنم میل شدید من برای کمک به معتاد در واقع مانع می شود که اوعواقب مصرفش را تجربه کند کمک من نمیگذارد که او احساس نیاز به تغییر رفتار خود تخریبی داشته باشد .چون من کسی هستم که میل به نصیحت.کردن دستور دادن و کنترل دارم.
فهرستی تهیه کرده ام که به من کمک کند تا بدون حمایت ناسالم ،با معتاد همکاری کنم:
کاری که معتاد می تواند برای خودش انجام دهد،من برای او انجام نمی دهم .من به خاطر حمایت ناسالم چه نفعی می برم؟
آیا حمایت ناسالم باعث اطمینان من به معتاد می شود یا اعتماد به نفس او را افزایش می دهد؟
آیا من حلال مشکلات هستم ؟
آیا من این عقیده"کافی است که بخواهم"را پرورش می دهم وبه دست می آورم؟
آیا به خاطر احساس گناهی که از کمک نکردن به او دارم ،وارد حمایت ناسالم می شوم؟
آیارتسلیم خواسته های معتاد شدن آسان تر از مشاهد ه رنج اوست ؟چه کارهایی را برای حمایت  ناسالم از معتاد انجام می دهم؟
آیا من در"نمایش غم انگیزی "که او اجرا می کند شرکت می کنم؟
آیا به او می گویم"دوستت دارم"؟

تفکری برای امروز:
قدم یک به من یاد داد که از حمایت ناسالم و کنترل کردن دستوبردارم و از خودم مراقبت کنم.وقتی سعی می کنم معتاد را کنترل کنم خودم را دیوانه می کنم و عزیزم از من بیزار می شود.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

یسیاری از ما به عنوان تازه وارد از اینکه در الانان قوانینی وجود ندارد متعجب شده ایم . قبلا ما دریافته بودیم که بهبودی از تاثیرات الکلیسم ، شامل یکسری دستورات سخت و دقیقی میشود که توام با کنترل کردن ماست . طبیعتا ما انتظار داشتیم که برنامه ای به موفقیت الانان اصول سخت و جدی تری از آنچه ما در ذهن داشته ایم در بر داشته باشد . در عوض به عنوان یک تازه وارد بمن گفته شد آزاد هستم طبق خواست و توان خود قدمها را کار کنم . من می توانستم هر سوالی را که برایم مطرح میشد از هر فردی بپرسم .هیچکس در سمت خاصی نبود در حالیکه همگان متصدی امور بودند . غیر ممکن بنظر میرسید ، اما میتوانستم ببینم که این برنامه بیش از هر سازمان دیگری که تا بحال عضو آن بودم ، کارائی موثرتری دارد همانطور که آمدن به الانان را ادامه میدهم ، یاد میگیرم اعتماد داشته باشم که گروه تحت یک نیروی برتری که اراده خود را در وجدان گروه مطرح میکند ، راهنمایی میشود . من عملا می بینم که سنت ها بوسیله پیشنهاداتی بیش از هر قاعده و قانون دیگری ما را راهنمایی می کنند . و من یاد میگیرم که به اعضاء انجمن اعتماد کنم . به هر فردی که برای منافع مشترکمان کمک میکند و در انجمنی که هیچ کس سمتی ندارد و متصدی نیست .

یاد آوری برای امروز :

اگر من در گروهم مسئولیت خدمتی را می پذیرم ، این به معنای ریاست من نیست . امروز به یاد خواهم داشت که مسئولیت نهایی از آن نیروی برتری است که در وجود همه ما جریان دارد و از طریق همه ما کار میکند .
" ما تحت عنوان خانواده هرگز نباید متشکل شویم ، اما میتوانیم هیئت های خدماتی و یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر گروه مربوطه مسئول باشند .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


امروز برای من معنای شهامت والاتر از جنگیدن و دعوا و خیره‌سری کردن است. در زندگی آشفته گذشته‌ام شهامت فقط همانی بود که فقط در درگیری‌ها و دخالت‌های بی‌مورد در زندگی دیگران شده بود. امّا امروز با معنی پرهیز از مصرف نیکوتین، مواد مخدر، الکل و قرص‌های محرک و یا هرگونه از افکار و رفتارهای ناسالم و بیمارگونه می‌باشد. شهامت در پذیرش خود و دیگران و دنیای اطراف و در خدمتگزاری بدون قید و شرط به همدردان، دوست داشتن همه‌ی مخلوقات خداوند است. امروز دعای آرامش و مراقبه کردن تکلیف مرا با خود و محیط اطرافم روشن کرده است. امروز دستانم را در دست خداوند و هم‌دردان قرار داده و بدون ترس به زندگی‌ام ادامه خواهم داد. بدون ترسیدن و ترساندن از تنهایی و دیگران با احساس درک نشدن یا کمبودهایی که مرا دچار آشفتگی و ناامیدی می‌کردند. با تکیه کردن به قدرت خداوند و دریافت هدیه امروزم از او مسائل روزمره‌ام را حل و مشکلاتم را رفع خواهم کرد. امروز سعی دارم مثلث معنوی را رعایت و اجرا کنم، بهبودی، کار و خانواده. آیا هنوز هم به خاطر می‌آورم، که ترس‌های گذشته چه تأثیری منفی‌ای بر اداره کردن زندگیم می‌گذاشت؟
شهامت هر روزه برای همان روز داده می‌شود!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

هرگاه که از من دوری ،من بی قرار ،تنها ،بیچاره ،بی حوصله و دل شکسته ام اما محبوب دلبندم زمانی که در کنارم هستی نیز همین احساسات نیز با من همراهند.

وقتی از نزدیک ترین یار و همدم خود نیکوتین جدا شدم، بسیار غمگین و افسرده شدم. احساس محرومیت و طردشدگی می کردم. این احساس وقتی برای اولین بار قطع مصرف کنیم بسیار معمولی است. حتی وقتی هنوز در حال مصرف بودم تصور آن کافی بود تا مرا از تصمیم برای قطع مصرف باز دارد. وقتی مدتی از قطع مصرفم در برنامه گذشت شروع به رویارویی با احساسات خود نمودم و متوجه شدم در زمان مصرف از بسیاری از احساسات خود ناآگاه و بسیاری دیگر را با مصرف نیکوتین سرکوب می کردم. با رو به رو شدن با احساسات، احساسات جدید بسیاری در خود کشف کردم که بعضی از آن ها شدید و اغلب به ناگهان ظاهر می شوند. حمایت و تعهد متقابلی که بین اعضای انجمن دیدم کمک کرد تا باور کنم با قطع مصرف نیکوتین نه تنها چیزی را از دست نداده ام بلکه دوستانی پیدا کرده ام که مرا در سامان دادن یک زندگی لذت بخش بدون مصرف نیکوتین راهنمایی می کنند.

برای امروز، بابت اینکه از احساسات خود آگاه و می توانم از روی سلامت عقل به آن پاسخ دهم از خداوند سپاسگزارم.

16دی

فقط برای امروز

 

« سابقاً فکر میکردم پاسخ تمام پرسشهای خود را در اختیار دارم، اما امروز خوشحالم از اینکه این چنین نیست.»

دو کلمه مورد علاقه اکثر معتادان چیست؟ «من میدانم!» متأسفانه بسیاری از ما وقتی وارد NA میشویم فکر میکنیم پاسخ تمام پرسشها را در اختیار داریم. ما درباره مشکلات خود دانش زیادی داریم. اما این دانش هرگز به تنهایی به پاک ماندن ما کمک نکرده است.   

اعضایی که بهبودی طولانی مدت به دست آوردهاند، اولین کسانی هستند که میپذیرند هر چه بیشتر در اینجا بمانند، چیزهای بیشتری را باید یاد بگیرند. اما آنها مسئلهای را به خوبی میدادند: با پیروی از این برنامه ساده دوازده قدمی، توانستهاند پاک بمانند. آنها دیگر نمیپرسند "چرا"، بلکه میپرسند "چگونه". ارزش گمانهپردازی بیپایان در مقایسه با تجربه معتادانی که روشی را برای پاک ماندن و پاک زندگی کردن پیدا کردهاند، رنگ میبازد. 

این مسئله بدین معنا نیست که در صورت لزوم نمیپرسیم "چرا". به NA نمیآییم که فکر کردن را کنار بگذاریم! اغلب اوقات ارزش قائل شدن برای پرسشهای خود فکر بسیار خوبی است. به جای اینکه بپرسیم "چرا"، میپرسیم "چگونه". چگونه این قدم را بردارم؟ چه مواقعی باید در جلسات حضور یابم؟ چگونه باید پاک بمانم؟

 

فقط برای امروز:  پاسخ تمام پرسشها را در اختیار ندارم، اما میدانم کجا باید پاسخ پرسشهای مهم را پیدا کنم. امروز، از معتاد دیگری میپرسم، «عملکرد این برنامه چگونه است؟»


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

ایمان جای ترس را می گیرد...

ترس از زنگ تلفن برایم مثل ترس از آژیر خطر بود .به یاد می آورم  که با دقت به چهره مردمی که با من صحبت می کردند نگاه می کردم .آیا آنها خبرهای  بدی برای من داشتند؟
آیا تلفن خبرهای بدی می داد ؟آیا زنگ خطر مربوط به وضع اضطراری پسرم بود؟این یک ترس دایمی ،بی امان ،ضعیف کننده و جدا نشدنی بود.
کار کرد دوازده قدم برنامه نارانان مرحله هایی را شروع کرد که ترس دایم از فاجعه ،به ایمانی که نیروی برترم از من مراقبت می کند تبدیل شد.وقتی پسرم به سوی بهبودی رفت من از ترس فاجعه آرام گرفتم.
سپس ترس من از فاجعه به ترس از لغزش تبدیل شد که همان احساس های قبلی بی امان دایمی ضعیف کننده و جدا نشدنی بودند .من دوباره برنامه نارانان را دنبال کردم و چیزی یافتم که برایم کار کرد.
من بودن در بهبودی را با یک سپرده ثابت بانکی مقایسه می کردم.به روزها ،هفته ها وماه های بهبودی نگاه می کردم و هم چنین تحسین ،احترام و عشق تو ظهوری که بین من وپسرم گسترش یافته بود می دیدم و آنروزها را در یک حساب ثابت پس انداز  می کردم.با خودم می گفتم که هیچ چیز وهیچ کس نمی تواند آن روزها را از من بگیرد یا زمان را به عقب برگردانده و آن روزها را پاک کند.بهبودی دو طرفه ما،مال من بود که تا ابد حفظ کنم.
امروز ایمان دارم که برنامه دوازده قدمی مربوط به هر یک از ما ادامه خواهد یافت تا روزهایی را به همرا ه بیاورند که بتوانم روز به روز روی آن حساب کنم.همان اندازه که ایمانم افزایش می یابد ترس من که قدرت نیرومندی است کاهش پیدا می کند .ایمان مرا در مقابل ترس حفظ می کند.
تفکری برای امروز:
با کمک نیروی برترم و روز به روز اینان را جایگزین ترس خواهم کرد.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


همانطور که بهبودیمان را دنبال میکنیم ممکن است با فرصت هایی جهت درک عمیق چیزهایی که مدتها قبل شروع کردیم مواجه ،مواجه شویم . شاید زمانی یاد گرفته ایم که از یک مشکل خاص جدا شویم . اکنون ماهها یا سالها پس از آن وقتی که یکبار دیگر لازم است وابستگی خود را قطع کنیم . (رها کنیم) ممکن است اینطور احساس شود که ما هر آنچه را که می دانستیم فراموش کرده ایم . در چنین مواقعی مهم است بیاد داشته باشیم که اگر چه ممکن است احساساتمان یکسان باشند ، اما ما مثل هم نیستیم . بهبودی ما موضوع مهمی است تمام تجربه ، نیرو و امیدی که در خلال امروز اندوخته ام مرا بسوی انتخابهایم سوق میدهند . ممکن است اکنون درستی تشخیص ندهم ، اما پیشرفت کرده ام و با برداشتن هر قدمیکه برمیدارم به تداوم این پیشرفت ادامه میدهم . شاید چیزهایی را یاد بگیرم که قبلا آنها را آموخته ام ، اما لازم است که آن را عمیق تر یاد بگیرم .من ممکن است در جریان امور با آگاهی بیشتری گام بردارم ، یا سریعتر و آسانتر به نیروی برترم پناه ببرم و یا بی درنگ به سراغ دوستان الانانی ام بروم .


یاد آوری برای امروز

بجای این تصور که شکست خورده ام یک درس دشوار را بار دیگر فرا میگیرم . کم باید تحربیات را به عنوان بخشی از روند بهبوری طولانی مدت که نیازمند تکرار و تمرین میباشد در نظر بگیرم . من میتوانم اعتماد داشته باشم که در نهایت آنقدر آنرا خوب یاد خواهم گرفت که بصورت یک پاسخ اتوماتیکی مطمئن و درست نتیجه خواهد داد . " ذهن انسان همواره در حال پیشرفت است اما این پیشرفت درون پیچیدگی هایی است


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


هرروز وقتی یک فرد بیمار و وابسته در کمال ناامیدی زندگیش را شروع می‌کند. به‌طور غریزی دست به کارهایی می‌زند که از آن حالت‌های ترسیدن و بد حالی رها شود و گاهی این اعمال امکان دارد، با صدمه زدن به خود و دیگران دیده شود. این فرد نمی‌داند که اجرای همین اعمال نیاز به شجاعت و شهامت دارد. وی بدون تفکر و بدون داشتن اختیار، فقط از روی غریزه آن را انجام می‌داد. اصول معنوی برنامه‌ی ‌خودیاری به من یادآور می‌شود، که شهامت خود را جهت نابودی خودم و دیگران در هر روز بکار برده و هرکاری را انجام می‌دادم، به‌جای اینکه آنرا در جهت و مسیر بهبودی و سازندگی خود به کار گیریم. امروز شهامت اداره‌ی زندگیم را که در فقط برای امروز به من داده شده است و آنرا به دشواری کسب کرده‌ام. چون من هم مثل شما باور نداشتم که باید اداره‌ی زندگی را به گونه‌ای دیگر انجام دهم آن‌هم برای فقط برای امروز. امروز قادر هستم با رعایت اصول برنامه جهت زندگی بهتر و توأم با آرامش و صلح و دوستی و ارزش‌های والای انسانی و احترام به خود و دیگران زندگی با عشق را تجربه کنم. خداوندا: تورا برای زندگی و تولد دوباره‌ام سپاسگزارم. از اینکه اراده و قدرتم را به خداوند، واگذار کرده‌ام خوشحالم.
شروع زندگی امروزم، معجزه‌ی خداوند است!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

اکثراً به ما نیاموخته اند که اهداف خود را مشخص و برای بدست آوردن آن ها گام برداریم.

اصلا قصد قطع مصرف نداشتم. کارفرمای من می دانست سیگار می کشم. او برای سلامتی اهمیت ویژه ای قائل بود. می دانید که منظورم چیست؟ او پیشنهاد کرد تا در یکی از مؤسسات ترک سیگار شرکت کنم. ده دلار شرط بندی کرده بود که نمی توانم تا پایان سال تحصیلی قطع مصرف کنم. به عنوان یک دانشجو نیاز شدیدی به آن ده دلار داشتم و برای به دست آوردن حاضر بودم دست به هر کاری بزنم. به نیت اینکه برای مدتی قطع مصرف کنم به آن جا رفتم. اما خداوند نقشه بهتری برایم داشت. یکی از دوستانم که در یک برنامه دوازده قدمی شرکت داشت نیز آن جا بود که راهکارهایی برای قطع مصرف نیکوتین در اختیارم قرار داد. نتیجه این شد که دو روز زودتر از موعدی که تصمیم گرفته بودم قطع مصرف کردم. چند ماه بدون همراه داشتن نیکوتین مصرفی بر سر کار می رفتم و راهکارهایی را که گرفته بودم به کار می بردم. در حقیقت به روال "فقط برای امروز" زندگی می کردم و حتی بعضی وقت ها فقط برای یک دقیقه دیگر. همسرم هنوز سیگار می کشید اما این موضوع دیگر مرا آزار نمی داد. چند ماه بعد در حالی که درگیر امتحانات دانشگاه بودم و زمان پراضطرابی را پشت سر می گذراندم با ته مانده سیگار همسرم که در زیر سیگاری بود لغزش کردم. سرانجام شب سالگرد قطع مصرف الکل قطع مصرف نیکوتین کردم.

17دی

فقط برای امروز

 

 "بهبودی"17                                 دی

«معتادان گمنام برنامهای را برای بهبودی به معتادان ارائه میدهد که چیزی فراتر از زندگی بدون مصرف مواد مخدر است. نه تنها این شیوه زندگی بهتر از جهنمی است که در آن زندگی میکردیم، بلکه از هر نوع زندگی که تا به حال شناختهایم نیز بهتر است.»

کتاب پایه

v

تعداد معدودی از ما به "باز یافتن" آنچه قبل از شروع به مصرف مواد داشتیم، علاقمندیم. بسیاری از ما از سوءاستفادههای فیزیکی، جنسی و عاطفی به شدت در عذاب بودیم. نشئه شدن و نشئه ماندن تنها روش ممکن برای چیره شدن بر این سوءاستفادهها به نظر میرسید. سایر افراد نیز قبل از اینکه از اعتیاد رهایی یابند، به شکلی کمتر قابل توجه ولی به همان اندازه دردناک رنج میبردند. ما جهت و هدف نداشتیم. از نظر روحانی تهی بودیم. احساس انزوا میکردیم و قادر به همدردی با دیگران نبودیم. هیچ یک از چیزهایی را که به زندگی احساس و ارزش میدهد در اختیار نداشتیم. بیهوده مواد مصرف میکردیم تا خلأ درونی خود را پر کنیم. اکثر ما نمیخواستیم آنچه قبلاً داشتیم را "باز یابیم".    

در نهایت، بهبودی ما در NA چیز تازهای است: فرصتی برای زندگی جدید. ابزاری در اختیار ما گذاشته شده که میتوانیم مصیبت را از زندگی خود رفع کنیم. در راه پیشروی همراه با شهامت در مسیری جدید، از حمایت برخورداریم و هدیه ارتباط آگاهانه با نیرویی برتر از خود به ما اعطاء شده است که برای ما قدرت و جهت درونی که در گذشته به شدت به آن نیاز داشتیم، فراهم میکند.  

بهبودی یافتن؟ بله، به هر روشی. زندگی کاملاً جدیدی را باز مییابیم که از هر چیزی که تا به حال خیال میکردیم نیز بهتر است. سپاسگزاریم.

v

فقط برای امروز:  بهبودی پیدا کردهام، چیزی که هرگز تصور نمیکردم: زندگی یک معتاد در حال بهبودی. نیروی برتر، از تو متشکرم، به اندازهای که جملات از بیان آن قاصرند.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

درلحظه

زندگی کردن در لحظه ابزارشگفت انگیزی است که من در نارانان به دست آوردم.
من روی امروز،هر روز ،هر ساعت و هر لحظه تمرکز می کنم .وقتی از نگرانی در مورد آینده ای که هنوز اتفاق نیفتاده و گذشته ای که هرگز نمی توانم تغییر دهم ،دست بر می دارم ،تسکین و آرامش فوق العاده ای پیدا می کنم.
من یاد می گیرم که ماندن در زمان حال دقیقا  تنها چیزی است که نیاز دارم انجام دهم.امروز و در این لحظه لازم نیست که تمامی مشکلاتم را حل کنم و یا از همه اطرافیانم مراقبت کنم.لازم نیست تصمیم هایی بگیرم که شاید مرا  مادام العمرتحت تاثیر قرار دهد .از وقتی که در لحظه زندگی می کنم ابتدا از خود مراقبت کرده  ولحظه به لحظه به آرامش دست می یابم.بدون پیش بینی آینده هر بار یک قدم برای زندگی بر می دارم اما به ندای درونم گوش می دهم که از من می پرسد،"آیا  ا کنون این به صلاحم است؟ "
تفکری برای امرزو:
امروز زندگیم را در لحظه خواهم گذراند .روی هر لحظه و هر ساعت تمرکز می کنم .خودم را در الویت قرار داده  و از خودم مراقبت خواهم کرد و هم چنین در مورد افکار وتصمیم هایم احتیاط می کنم .هر لحظه برایم با ارزش خواهد بود.زیرا این تنها چیزی است که به آن شک ندارم.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


اخیرا بمن یاد آوری شد که من مسئول تمام کارهای عالم نیستم . انتقالی غیر منتظره ای در شغلم باعث شد که به شهر دیگری منتقل شوم . و فقط یک هفته فرصت داشتم که مکانی برای زندگی خانواده ام پیدا کنم . پس از سه روز ناموفق ..عصبانی و ناراحت شدم . آنقدر به جلسات الانان رفته بودم تا درک کنم که به آمدن یک جلسه نیاز داشتم . گوش دادن به مشارکت دیگران در مورد مراقبت کردن از وظایفمان و توکل کردن به یک نیروی برتر به من یادآور شدند که فقط میتوانیم بهترین کار مربوط به خودم را انجام دهم . من میتوانستم نهایت تلاشم را انجام دهم . اما نمی توانستم یک خانه را پدید آورم "باید رها کرده و به خداوند می سپردم" یک روز پس از جستجو کردنم ، مکانی مطلوب برای زندگی پیدا کردم . تقلا کردن و نگران بودن برای حل مشکلاتم به من کمک نکردند . سرانجام سهم خودم و توکل کردن به نیروی برترم برای بقیه کارها به من کمک کردند .

یاد آوری برای امروزم

آنچه که من نمی توانم انجام دهم ، نیروی برترم می تواند . وقتی که "رها می کنم و به خدا می سپارم" از ریسک کردن و خطا کردن رها هستم . من میدانم که در قبال مسائل زیادی عاجز و ناتوان هستم . امروز میتوانم با دانستن اینکه من قدرت از بین بردن خواست خدا را ندارم ، به آرامش برسم .
" برای غمهای بزرگ زندگی شهامت داشته باش و در قبال غم های کوچک صبور باش و هنگامیکه جدی و با نهایت سعی و تلاش امور روزانه ات را به انجام می رسانی ، در آرامش بخواب ، خداوند بیدار است .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


امروز برای رها شدن از احساس دردناک بی‌قابلیتی و بی‌لیاقتی که با سرزنش و ملامت شدنم توسط والدین و دیگران به من تحمیل شده است و فرار از زیر بار سؤالات دیگران، به نقاط ضعف و کمبودهای دیگران حمله می‌کردم. به نظرم این کار ساده که استاد اجرا کردنش بودم، دو حسن داشت، اوّل این که با آوردن شریک بگویم که دیگران هم ضعف دارند. دوم این که فرصت ایرادگیری و سؤال کردن را از آن‌ها بگیرم. ولی مشکلات هم چنان باقی بود و مسائل حل نمی‌شد، چون این احساس بی‌ارزشی درونی و ماندگار بود و من را اسیر خود کرده و تحت تأثیر آن هستم. امروز می‌خواهم با اجرای اصول خودیاری در برنامه، بینش قدیمی‌ام را رها کرده و انرژی خود را صرف بازنگری و رفع نواقص شخصیتی خود کنم. امروز تلاش می‌کنم که قابلیت‌های خود را شناخته و از خداوند بخواهم، که مرا در جایگزین کردن صفات خوب و فضیلت‌هایم، به جای صفات بد و ناشایست یاری کند. امروز وابستگی‌های ناسالم من نشان از اختلالات روحی و روانی و فکری و رفتاری من بوده است. من نیاز دارم که دست از طریق و شیوه‌ی افکار و رفتارهای ناسالم بکشم. خداوندا: مرا در کسب اصول برنامه یاری بده!
شهامت من در امروز ارزش من است!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

در زندگی دو هدف وجود دارد: اول آنچه را می خواهی به دست آوری، دوم از آن لذت ببری.

وقتی می بینم کسی با مصرف نیکوتین به خود آسیب می رساند موجی از افکار و احساسات وجودم را در بر می گیرد. باید اقرار کنم یکی از آنها مصرف نیکوتین است. جلسات مکان امن و ثمر بخشی است که می توانیم در آنجا درباره این چیزها مشارکت کنم. وقتی در پایان جلسه به یکی از دوستان گفتم که از بوی سیگار خوشم می آید پاسخ داد: ما از طریق گفتن و باور کردن کلمات مستقیما آن را بر ضمیر ناخودآگاه خود ثبت می کنیم و همان چیز در زندگی مان رخ می دهد. پس بنابراین لازم است بگوییم: ممکن است از بوی سیگار خوشم بیاید اما دیگر مجبور به مصرف آن نیستم. وقتی کسی در نزدیکم مصرف می کند احساس خشم و حسادت می کنم. وقتی در این مورد با راهنمایم مشارکت کردم پاسخ داد: اگر اکنون جای او بودی چه احساسی داشتی؟ وقتی خود را جای مصرف کننده ای قرار می دهم متوجه می شوم نیاز به ترحم و کمک دارد. فرد مصرف کننده هرچند ممکن است به ظاهر شیک و بدون مشکل به نظر برسد اما از درون اینگونه نیست. این روزها برخلاف سابق به جای توجه به ظاهر و بیرون خود و دیگران به درون می پردازم. طی بیست سال مصرف نیکوتین تصور می کردم قادر به قطع مصرف نیستم.

برای امروز، اگر احساس ناراحتی کردم باشکرگزاری به خاطر عشق و حمایت گروه و نیروی برتر،

18دی

فقط برای امروز

 

رشد کردن

«شرایط روحانی ما اساس بهبودی موفقی است که رشد نامحدودی را به دنبال دارد.»

کتاب پایه

v

وقتی اعضای ما سالگرد بهبودی خود را جشن میگیرند، اغلب میگویند در NA رشد کردهاند. بسیار خوب، سپس فکر میکنیم این گفته به چه معناست؟ از اینکه آیا بالغ هستیم یا خیر، تعجب میکنیم. زندگی خود را بررسی میکنیم و تمام ویژگیهای بلوغ را مشاهده میکنیم: دسته چک، فرزندان، شغل، مسئولیتها. اما از درون حس بچهها را داریم. هنوز در اکثر مواقع زندگی احساس سردرگمی میکنیم. همیشه نمیدانیم چگونه باید رفتار کنیم. گاهی تعجب میکنیم که آیا واقعاً بالغ هستیم یا بچههایی هستیم که تا حدی در لباس افراد بالغ قرار گرفتهایم و مسئولیتهای افراد بالغ به ما محول شده است. 

رشد با افزایش سن یا میزان مسئولیت سنجیده نمیشود. بهترین ارزیابی ما از رشد، شرایط روحانی ما یعنی اساس بهبودی ماست. اگر هنوز مانند بچهای که برای همه چیز به والدین خود وابسته است، ما نیز به مردم، مکانها و چیزهایی برای ارضای درونی خود وابسته هستیم، در واقع به قدری رشد نیاز داریم. اما اگر بر بنیان شرایط روحانی خود استوار بایستیم و حفظ آن را مهمترین مسئولیت خود بدانیم، میتوانیم ادعا کنیم که بالغ هستیم. بر این اساس، فرصتهای ما برای رشد نامحدود است.

v

فقط برای امروز:  میزان بلوغ من حدی است که من برای حفظ شرایط روحانی خود مسئولیت به عهده میگیرم. امروز، این مسئله برای من بیشترین اولویت را دارد.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

غیر قابل اداره

یکی از دلایلی که مجبور می شدم کنترل کنم  این بودکه ظاهرا هیچکس دیگری نمی خواست کاری انجام دهد.احساس نمی کردم که کارم درست نیست ،چون دوست داشتم همه چیز به آرامی پیش برود و منظم باشد،و من تنها کسی بودم که میدانست کار ها چطور درست می شوند.زندگی هر فرد دیگر مهم تر از زندگی خودم بود.
اکنون تشخیص می دهم که زندگیم غیر قابل اداره شده و اگر روی معتاد یا اعتیاد تمرکز کنم،دو باره چنین می شود.زحمت کشیدن برای تشخیص این حقیقت به نظرم سخت نمی آید فقط باید در موردش کاری انجام بدهم .رفتارهای قدیمی در گوشه و کنار منتظر من هستند.
تعجب می کردم که معتاد چطور نمی تواند انتخاب های بهتری داشته باشد،چون مطمعنا می تواند عواقبش را ببیند .سپس به زندگی شخصی خودم فکر کردم و متوجه شدم که من هم تمایل داشتم همان کار را انجام دهم.سعی کردم این حقیقت را نادیده بگیرم که اگر شروعوبه در گیر شدن کنم،به احتمال زیاد آسیب می بینم .نه،من فقط تصور می کردم که کارهایم زندگی فرد دیگر را بهتر می کند.من کی هستم که بدانم چاره هر فردی چیست؟چطور می توانم بگویم زندگی آنها بهتر می شود چون من اینطور تصور میکنم؟آیا توسط حرف هایی که دیگران به من می گویند ،درسهایم را یاد می گیرم یا از عملکرد خودم؟اگر سعی کنم در برنامه یا تراز نامه دیگران دخالت کنم،زندگیم احمقانه و غیر قابل اداره میشود.
وقتی به نارانان آمدم فکر می کردم زندگیم به آخر رسیده است.قبل از اینکه شروع به رشد کنم همین را ادامه می دادم .دلواپسیم این بود که دو خانواده ام تنها کسی بودم که همیشه به یم برنامه بهبودی می رفتم .بعد فهمیدم این اصلا مهم نیست.من نه به خاطر آنها بلکه بخاطر خودم آنجا بودم .کار روی برنامه ،رها کردن وبه خدا سپردن ،کار کرد قدم ها ،کنترل نکردن و تشکر از نیروی برترم را شروع کردم .من برای انتقال پیام و تمرین این اصول در تمامی امور زندگیم این جا هستم.
تفکری برای امروز:
ما نمی توانیم گل را مجبور به رشد کنیم یا جذر و مد را تغییر دهیم. می توانیم کنار اقیانوس بایستیم و فریاد بزنیم که امواج توقف کنند اما آنها.نخواهند ایستاد

شارکت،تجربه،نیرو،امید

 


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


وقتی بچه بودم مدتها روی زانوهایم می نشستم تا خزیدن کرم درخت را نگاه کنم .هرگز به نظر نمیرسید که کرم مسیر درازی را برود . اما من صبورانه در انتظارکاری تماشایی از او می نشستم . این کار هرگز رخ نمی داد . اما من اهمیت نمی دادم ، چون تنها تماشاکردن این مخلوق به من لذت می بخشید . با یاد آوری این خاطره سوالات زیادی از لحظات ارزشمند که می گذشتند و من متوجه آن نبودم برایم بوجود آورد ، چون من آنقدر متوجه مسائل دیگران بودم ، که به مشکلات خود توجه نمی کردم . قبل از الانان سالها زیبایی زندگی را نادیده میگرفتم .چون آنقدر مشغول تلاش در جهت متوقف کردن نوشیدن الکلی و بهبودی او بودم و در این راه بسیاری چیزها را از دست دادم ، ساعتها به انتظار حل مشکلی یا رها شدن از یک کمبود و نقص اخلاقی بودم .
امروز یاد می گیرم که جایگاهی را در زندگیم برای شگفتی هایی که زندگی به من می بخشد اختصاص دهم .

یاد اوری برای امروز

من یاد می گیرم که انتخاب کنم توجه ام را بر روی چه چیزهایی متمرکز کنم . قدردانی از موهبت های ساده زندگی ممکن است مستلزم کمی تمرین و صبر باشد . اما همانطور که از زیبایی های اطرافم بیشتر آگاه میشوم ، قدردانی کردن از زیبایی های درون برایم آسانتر میشود .
فقط برای امروز نخواهم ترسید . بخصوص از لذت بردن از آنچه که زیباست ترس نخواهم داشت .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

وقتی به خاطر می‌آورم که در بدو ورودم به جلسات چقدر تنها و منزوی و ترسیده بودم، با یک دنیا سؤال و بی‌اعتقادی از این که فکر مسخره‌ای من را احاطه کرده بود که چه کسی می‌تواند به من کمک کند. بودن در جلسات و قضاوت کردن به صورت دردآوری مرا آزار می‌داد. با خودم فکر می‌کردم، که این افراد در جلسه هم مرا درک نخواهند کرد. آنها که نمی‌دانند درد من چیست و ... امروز دعای من بیشتر به صورت شکرگزاری از دهانم خارج می‌شود و یا در ذهنم حک می‌زند. جهت این تشکر کردن دلایل زیادی دارم، این که من دوستان جدید پیدا کرده‌ام که مرا نصیحت و مسخره نمی‌کنند، مرا درک کرده و دوست دارند و مرا تنها نمی‌گذارند. در همه حال حاضرند به من کمک کنند. آنها پزشک و درمانگر نیستند بلکه همدرد و همدل و همزبان من هستند. امروز من دیگر احتیاجی ندارم نقش بازی کنم و وابسته به زدن ماسک‌های متفاوت نیستم. امروز اگر فرصتی به خودم بدهم، روز خوبی خواهم داشت. مسئله‌ی خوبی و بدی در خود من است، که من خودم هرچیزی را که بر خلاف میلم باشد را بد و اگر با سلیقه‌ی بیماریم جور باشد، خوب عنوان می‌کنم. متوجه شده‌ام که فکر من مشکل دارد.
من دیگر منزوی نیستم!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

آنچه برای خود می خواهی برای همسایه بخواه.

هر وقت نیکوتین مصرف می کردم احساس بدی پیدا می کردم. نه تنها در حال کشتن تدریجی خود بودم بلکه از خود متنفر هم می شدم. مهارت بالایی در بوجود آوردن احساسات ناخوشایند در خود داشتم، مثل قضاوت بیجا و احساس بی ارزشی. احساس بی ارزشی مجوزی بود تا به مصرف ادامه دهم. مصرف نیکوتین سبب می شد تا این احساس را در خود سرکوب و احساس برتری کنم. وقتی به انجمن نیکوتینی های گمنام پناه آوردم متوجه شدم من هم می توانم مانند سایر اعضا قطع مصرف کنم و احساس ارزش کنم. اکنون وقتی با مصرف کننده ای رو به رو می شوم گرچه ممکن است آزرده شوم، اما به خود خاطر نشان می کنم که من نیز زمانی در جایگاه او بودم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت که مجبور نیستم با افکار منفی زندگی کنم.

19دی

 سپاسگزاری از عشق راهنما19                          دی

«اولین روابط ما با دیگران اغلب از راهنما آغاز میشود.»

کتاب پایه

v

راهنمایان ما میتوانند منابع سرشار اطلاعات راجع به بهبودی، دانش و صحبتهای دوستداشتنی باشند. آنها کارهای زیادی را برای ما انجام دادهاند. از تماسهای تلفنی شبانه گرفته تا ساعاتی که به دستنویسهای بهبودی ما گوش میدادند، ما را باور داشتهاند و وقت خود را صرف اثبات آن کردهاند. آنها با عشق و با جدیت به ما نشان دادهاند چگونه صادق باشیم. عشق بیپایان آنها در مواقع آشفتگی به ما قدرت داده است تا راه خود را ادامه دهیم. راه و رسم کمک کردن آنها ما را برانگیخته تا پاسخ پرسشهای خود را در خود جستجو کنیم و در نتیجه به افرادی بالغ، مسئولیتپذیر و بیباک تبدیل شویم.  

اگر چه راهنمای ما این کارها را بسیار سخاوتمندانه در حق ما انجام داده است و هرگز از ما درخواست جبران نکرده است، اما میتوانیم برای نشان دادن قدرشناسی خود کارهایی را انجام دهیم. با راهنمای خود با احترام رفتار میکنیم. آنها سطلهای زبالهای نیستند که برای ریختن زباله برای ما تدارک دیده شده باشد. آنها نیز مانند ما دوران آزمایش خود را سپری میکنند و گاهی به حمایت ما نیاز دارند. آنها انسان هستند، احساس دارند و برای دغدغههای ما ارزش قائلند. شاید مایل باشند تماس تلفنی یا کارت پستالی را دریافت کنند که عشق ما نسبت به آنها را ابراز میکند.     

هر کاری که برای سپاسگزاری از عشق راهنما انجام میدهیم گذشته از اینکه او را خوشحال میکند، بهبودی شخصی ما را نیز افزایش میدهد.

v

فقط برای امروز:  وقتی نمیتوانستم از خود محافظت کنم، راهنما از من محافظت کرده است. امروز کار خوبی را برای راهنما انجام میدهم.

 


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

احساس مسوولیت نابجا
9ژانویه         19دی
اگر مایل باشم کناربایستم و اجازه دهم خواست خداانجام شود،خودم را از اضطراب م حس مسوولیت پذیری نا بجا رها می کنم وقتی به اعتیاد عزیزمان پی می بریم،یکی.از رایجترین سوالهایی که می پرسیم این است؟"چرا؟".بیشتر اوقات منظور واقعی ما،"چرا من؟"است.احساس میکنیم که معتاد ما را به خاطر چیزی تنبیه می کند.پس از مدتی معلوم میشود "چرا؟"سوال بی ربطی است.تا بحال نشنیده ام هیچ معتادی آگاهانه تصمیم بگیرد که معتاد شود.بنا بر این واقعا دانستن این "چرا؟"چه اهمیتی دارد!؟این همه فعالیت صرفا تلاش نومیدانه برای پیدا کردن یک رابطه منطقی با وضعیتی غیر منطقی است.
پس چه چیزی مهم است؟برای من این مهم است که سه نون را درک کنم و بپذیرم .من باعث آن نبودم ،نمی توانم کنترلش کنم و نمی توانم درمانش کنم.این مهم است که دوستش داشته باشم و اجازه دهم خودش باشد .رها کردن به این معنی است که:نمی توانم کاری برایت انجام دهم ،تو برای من از لحاظ احساسی مثل سم هستی.من روش زندگی تو را در خانه ام نمی پذیرم .همچنین رها کردن یعنی :ما هر دو می توانیم جدا گانه روی برنامه شخصی خودمان کا ر کنیم.گاهی اگر از آنها بخواهیم خانه را ترک کنند ممکن است هم برای آنها  هم برای ما محبت آمیز تر باشد.
می.بایست.به.یاد داشته باشیم گاهی تمام تمرکز معتاد برای پاک ماندن است و این به این معنی نیست که آنها از رفتا ر نا سالم شان بهبود یافته اند.این یک واقعیت است که با وجود دشوار بودن می.بایست یاد بگیرم که بپذیرم .این برنامه ساده ای است اما آسان نیست.
تفکری.برای امروز:
پذیرفتن مسوولیت آنچه می توانم تغییر دهم یک تجربه رشد برای من و معتاد است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

نوزدهم دی
بارها گفته ام "آرزو میکنم ایکاش که ایمان داشتم" و آنچه که از اعضاء آگاه الانان شنیده ام این است : فقدان ایمانت را به نیروی برترت تسلیم کن . و از او برای داشتن ایمانت درخواست کن" من گفته ام : میدانم که ناتوان هستم اما بسیار احساس بیچارگی ، ترس و نا امیدی میکنم و به من گفته شد که این احساسات را تسلیم کنم . و آنچه را که نیاز دارم درخواست کنم .
عجز به معنای بیچارگی نیست ، در حقیقت ما را به سوی یک منشاء عظیم قدرت هدایت میکند . قدرتی که دربردارنده خواست خداوند است . من همچنین گفته ام : من نمی توانم آنچه را که خداوند برای من می خواهد تشخیص دهم ، هر چند دعا کردم تا هدایت شوم و برای راهنمایی شدن دعا کرده ام . راهنمای مهربانم همواره میگوید : خداوند بصورت رمزی صحبت نمیکند . به روشنی درخواست کن و سپس ایمان داشته باش که هر گاه وقت آن برسد آنرا بدست خواهی آورد . هنگام شک و تردید ، یاد میگیرم که کار من درخواست کمک کردن است .


یادآوری امروز

پس از سالها درخواست کردن فقط برای حل یک مشکل خاص" مثلا ..."لطفا نوشیدن الکل را متوقف کن" لازم است راه بهتری برای درخواست کمک یاد بگیرم . امروز دقایقی برای آنچه که نیاز دارم تمرکز خواهم کرد . سپس از نیروی برترم برای کمک به خودم ، درخواست کمک میکنم .
حتی اگر ما با ایده نیروی برتر تلاش کرده ایم ، یاد گرفته ایم که چگونگی درخواست برای کمک را کار کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

19 دی
بیشتر ما افراد بیمار در دوران آشفتگی زندگی در دوران وابستگی، وابسته‌ی اعمالی بودیم که از روی ناچاری و فقط به خاطر این که فکر می‌کردیم درست است، آن‌ها را انجام می‌دادیم. مثلاً: در موقع شادی و خشم به سیگار پُک می‌زدیم و یا وقتی می‌خواستیم احساساتمان را بیان کنیم اجباراً مصرف می‌کردیم و یا فقط برای همرنگی و ایجاد صمیمیت با دیگران و یا به خاطر این که مورد تمسخر دیگران واقع نشویم، چیزی مصرف می‌کردیم. در تمام این موارد خودمان را توجیه می‌کردیم که رفتارمان کاملاً درست است. وقتی متوجه شدیم که اعمال‌مان مسخره است و ما مورد سوء استفاده قرار گرفته‌ایم، دیگر خیلی دیر شده بود و در اعتیاد و وابستگی غرق شده بودیم. اعتمادبه نفس و عزت نفسمان از بین رفت، برای قطع وابستگی از این معضلات متوجه شدیم که اراده و قدرت شخصیمان کارآیی ندارد، به سرعت خودآزاری شروع شد و اجباراً با انکار کردن و غرور تمام می‌گفتیم که من فرق دارم و می‌توانم هر موقع که دلم خواست قطع کنم. امروز می‌دانم که من با دیگران هیچ فرقی ندارم. همه‌ی ما از مخلوقات خداوند هستیم. من تنها مخلوق خداوند و یک پدیده‌ی استثنایی نیستم.
از این که خودم هستم، سپاسگزارم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

نوزدهم دی:   موفقیت و شکست اهمیت ندارد، شهامت ادامه راه مهم است.

   به علت مصرف نیکوتین کارم به بیمارستان کشیده شده بود. مصرف نیکوتین را از یک پانسیون شبانه روزی شروع کردم. در آنجا همه سیگار می کشیدند. در آنجا همه نوع ماده مخدری مصرف می شد. سیگار مصرفی من توتون نامرغوبی داشت. وقتی بی پول می شدم برای تهیه سیگار پریشان بودم. بعد از هشت سال مصرف مریض شدم. به سرماخوردگی شدیدی مبتلا شدم که مزمن شد. در زمستان ها دچار سرفه های شدید می شدم به طوری که کنترل ادرار از دستم خارج می شد. بوی ادرار و نیکوتین می دادم تا جایی که مجبور بودم پوشک استفاده کنم. کاملا بیچاره و درمانده شده بودم. عاقبت به انجمن نیکوتینی های گمنام پناه آوردم. به مشارکت اعضاء گوش می دادم و به مطالعه نشریات پرداختم اما قادر به قطع مصرف نبودم. در نهایت پس از چهار ماه شرکت مرتب در جلسات موفق به قطع مصرف شدم. بعد از مدتی شرکت در جلسات را متوقف اما به شدت گرفتار وسوسه مصرف نیکوتین بودم تا این که لغزش کردم. مجددا به نیکوتینی های گمنام پیوستم اما این بار قطع مصرف مشکل تر از دفعه قبل بود. اکنون به طور مرتب و فقط برای امروز در جلسات شرکت می کنم و عاشق بهبودی هستم.

برای امروز، به این باور رسیده ام که ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم می توانیم آن را حفظ کنیم.

 

20دی

فقط برای امروز

 

سپاسگزاری

«از اینکه به باور رسیدهام، سپاسگزارم.»

جزوه در انزوا

v

اعتقاد به نیرویی برتر در شرایط سخت تغییر ایجاد میکند! وقتی در بهبودی اوضاع به کام ما پیش نمیرود، ممکن است راهنما در تهیه "فهرست سپاسگزاری" به ما راهکار دهد. وقتی این فهرست را تهیه میکنیم، باید ایمان خود به نیرویی برتر را در آن لحاظ کنیم. یکی از بزرگترین هدایایی که از قدمهای دوازدهگانه دریافت میکنیم، ایمان ما به خداوندی است که درک میکنیم.

قدمهای دوازدهگانه ما را به آرامی به سوی بیداری روحانی هدایت میکنند. درست همان طور که اعتیاد ما پیشروی میکرد، زندگی روحانی ما نیز در طول انجام برنامه معتادان گمنام پیشرفت میکند. این قدمها، مسیر ما به سوی برقراری رابطه با خداوندی است که درک میکنیم.

آیا از عمیقتر شدن رابطه خود با خداوند سپاسگزاریم؟ آیا به یاد داریم که از خداوند به خاطر هر روز پاکی سپاسگزاری کنیم؟ آیا به خاطر داریم که صرف نظر از عمق نومیدی و شادی، خداوندی که درک میکنیم با ماست؟

بهبودی هدیهای است که گاهی آن را مسلم فرض میکنیم. هر روزی که پاک میمانیم، میتوانیم از مراقبت نیروی برتر خود بهرهمند شویم.

v

فقط برای امروز: از برقراری رابطه با نیرویی برتر که از من محافظت میکند، سپاسگزارم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

کنترل

وقتی به خاطر دخترم وارد بیمارستان شدم ،به من گفت که بیماری مقاربتی دارد.اگر من قدیمی بود برایش موعظه می کرد و خرد می شد.اما من جدید،که از جلسات نارانان نیرو گرفته بود،شعار "زندگی م کن و بگذار زندگی کنند"را به خاطر آورد،و سپس توانستم بدون قضاوت ،کنترل یا انتقاد یاریش کنم.روزهای بعد چهره دیگری از دخترم دیدم که شش ماه قبل چون اسیر احساساتم بودم ،نمی دیدم اورا خشمگین و خواهان چیزهایی می دیدم که انگار طلبکار.بود.بد دهن ،سواستفاده گر و زندگی کردن با اوسخت بود.
من هم مثل معتاد نیاز به کمک داشتم.به همین دلیل به این جلسات آمدم.قبل از برنامه سعی می کردم دخترم را کنترل کنم.اکنون می فهمم که او مرا کنترل می کرد.نارانان به من نشان داداین روش نا سالم ،مخرب ومحکوم به شکست است.فهمیدم اگر بگذارم معتاد مرا کنترل کند همان طور که خودش را نابود می کند مرا هم نابود خواهد کرد.اینک می دانم نه می توانم معتاد را کنترل کنم ونه او را تغییر بدهم .مجبور نیستم غمگین باشم .من باید به وظیفه خودم فکر کنم و به زندگی خودم برسم.
تفکری برای امروز:
درک قدم یک فقط به این معنی نیست که زندگی آسان خواهد شد.گر چه کنار آمدن با زندگی براین آسان تر می شود  .با وجود اینکه تنش ها می آیند و می روند ولی دیگر باعث بیماری من نمیشوند.در حالیکه استرس هنوز وجود دارد اما فلج کننده نیست.درخشش نوری را میبینم که فکر می کردم آن را از دست داده ام.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


وقتی بالاخره شهامت صحبت کردن در جلسات الانان را پیدا کردم ، مشارکت من به مشکلاتی محدود میشد که قبلا آنها را حل کرده بودم. من احساسات واقعی را با گفتن داستانهای خنده دار در مورد خودم و الکلی پنهان میکردم . چون به هیچکس اعتماد کافی نداشتم . تا اجازه دهم شاهد تلاش و درد من باشد . برای مواجه شدن با آن با خودم اوقات سختی داشتم ، اما بنظر نمی رسید که بهتر شده باشم . فقط هنگامیکه توانستم این لودگی ها را متوقف کرده و قصورات خود را بپذیرم و به کمبودهایم اقرار کنم ، لذت بردن از رشد معنوی عنوان شده در قدمهای دوازده گانه برایم آغاز شد . تناقض در صداقت با خود چیزیست که برای رفع آن نیازمند کمک دیگران هستم . من نیازمند حمایت آنها برای آشکار کردن احساسات و انگیزه هایم هستم . و اینکه ببینم دیگران از انجام این ریسک بزرگ بهره برده اند .

یاد آوری امروز

در محیط پیرامون الکلی من دلایلی خوبی برای پنهان کردن احساسات ..ایجادشرایط بحرانی ..کار زیاد و افراطی و تمرکز بر روی هر چیزی جز خودمرا داشتم . امروز عقیده دیگری دارم . امروز میتوانم به آنچه قلبم سعی میکند بگوید گوش فرا دهم و میتوانم دنبال فرد مورد اعتمادی بگردم . تا مشکلم را با او در میان بگذارم ممکن است موقعیتی که در آن هستم ، ریسک بزرگی باشد ، اما صادقانه صحبت کردن در مورد شرایط کلید بهبودی ست .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


هرروز احساس خجالت و شرمساری، ترس، گناه، بی‌ارزشی و حقارت در وجود همه‌ی وابستگان به صورت باورهای غلطی که به ذهنمان فرو کرده‌اند وجود دارد. البته همه‌ی ما ترس‌هایمان را از دیگران مخفی می‌کنیم ولی در موقع خواب و خلوت با آن درگیر هستیم. این ترس و هراس در مقطعی در ما احساس خجالت و شرمندگی و نهایتاً گناه را تقویت می‌کند. زندگی کردن در این نوع احساسات، زندگی کردن در تاریکی و سیاهی و هیچ پناهی به جز وابستگی به چیزی و یا شخصی از روی اجبار نبود. شاید درد دل‌های شبانه‌ی من تنها، من بدبخت، من قربانی، من به کسی و یا جایی تعلق ندارم، من کسی را ندارم، من دوست‌داشتنی نیستم. هنوز هم باعث دردسرم شوند. امّا امروز با دعا و مراقبه کردن سعی دارم فقط برای امروز، از خود بیگانگی دیگر جایگاهی در افکار من نداشته باشد. من دارای زندگی جدیدم، دوستان جدیدی دارم، خود جدیدی را پیدا کرده‌ام. خداوندا: تو را به خاطر پذیرش خودم ستایش می‌کنم. تورا به خاطر یافتن خود واقعی‌ام سپاسگزارم، تورا به‌خاطر یافتن کودک درونم می‌پرستم. حداوندا: مرا یاری کن که با این موجود تازه یافته‌ام کنار آمده و به درستی و در درستی و بهبودی زندگی کنم.
ارزش‌های معنوی قیمت ندارد!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

مجبور نیستی هر چه را فکر می کنی باور کنی.

   با وجود اینکه دارای تصورات خلاق هستم اما قطع مصرف نیکوتین هرگز در تصوراتم نمی گنجید. در هر تجربه می آموزم که ذهن خود را بر روی احتمالات باز بگذارم. آموخته ام فقط با بسنده کردن به رؤیا پروری نمی توان به چیزی دست یافت بلکه لازم است برای بدست آوردن آن حرکت کرد. روزهای اولیه قطع مصرف هر شب خواب لغزش می دیدم و وقتی از آن در جلسه مشارکت کردم متوجه شدم برای اکثر اعضا هم همینطور بوده. بعد از مشارکت باز هم خواب لغزش می دیدم اما در یکی از خواب ها به آن پاسخ مثبت ندادم. این رویاها،اگر چه ناخودآگاهند اما همان وسوسه های مصرف نیکوتین هستند و روزی به کلی از میان خواهد رفت. من آماده ام تا با پیشرفت در بهبودی از طریق تماس های تلفنی، شرکت مرتب در جلسات، مطالعه نشریات و خدمت با بیماری اعتیاد رو به رو شوم.

برای امروز، با خود مهربان خواهم بود و اجازه می دهم رویاها و تخیلاتم مرا در مسیر بهبودی پیش ببرد.

21دی

فقط برای امروز

 

ایمان 21 دی

«وقتی از تأثیر ایمان در امور روزانه خود بهرهمند میشویم، درمییابیم که نیروی برترمان

قدرت و راهنمایی مورد نیاز ما را تأمین میکند.»

کتاب پایه

v

برخی از ما وقتی وارد مراحل بهبودی میشویم، بسیار وحشتزده و نگران هستیم. احساس ضعف و تنهایی میکنیم. از جهت و هدف خود مطمئن نیستیم و نمیدانیم برای یافتن پاسخ پرسشهای خود کجا برویم. به ما گفتهاند اگر به نیرویی برتر از خود ایمان بیاوریم، احساس امنیت میکنیم و مورد راهنمایی قرار میگیریم. ما به این احساس قدرت و امنیت نیاز داریم. اما ایمان یکشبه حاصل نمیشود. رشد ایمان مستلزم صرف وقت و تلاش است.

بذر ایمان وقتی کاشته میشود که از نیروی برتر خود کمک بخواهیم و سپس از منبع دریافت آن تشکر کنیم. بذر بسیار کوچک ایمان را با نور حاصل از دعاهای روزانه خود پرورش میدهیم. به عنوان پاداشی برای زندگی آن طور که هست، ایمان ما رشد میکند. روزی متوجه میشویم ایمان ما مانند درخت پر شاخ و برگ سترگی رشد کرده است؛ گرچه طوفانهای زندگی را درنمینوردد، اما میدانیم که در پناه آن در امان هستیم.

v

فقط برای امروز: میدانم که ایمان به نیروی برترم طوفانهای زندگی را فرو نمینشاند، اما دل من را آرام میکند.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

حد و مرزها
11ژانویه 21دی
دیشب یک حد و مرز سالم تعیین کردم.من و همسرم به یک قرار شام از طرف محل کارم رفتیم و کنار همکارم و همسرش نشستیم.او همکار جدیدم بود بنا بر این ما در باره زندگیش قبل از استخدام در شرکت به طور مفصل صحبت کردیم.برایش از آنچه که باعث موفقیت من شده بود ،گفتم و سعی کردم به او بگویم چه چیزهایی را در پیش رو دارد.ضمن گفتگو راجع به فرزندانم پرسید.با خود فکر کردم "اوف شروع شد."
در باره دختر بزرگم گفتنی های بسیاری دارم اما در مورد دختر معتادم چه دارم بگویم؟راجع به دختر بزرگم وپسر دوازده ساله او حرف می زدیم و در همان حال به آنچه می بایست در باره دختر معتادم بگویم فکر می کردم .وقتی صحبت از دختر بزرگم شد به سادگی گفتم دختر کوچکترم "هیچ کار خاصی انجام نمی دهد!"همکارم و همسرش به سادگی سری تکان دادند و به موضوع دیگری پرداختیم.با خودم فکر کردم "آخی"مجبور نیستم در مورد وحشتی که در سرتا سر سال گذشته داشته ایم به آنها چیزی بگویم و به ابراز نگرانیشان گوش دهم.مجبور نیستم هیچ توضیحی بدهم .یا در ذهنم بچه های آنها را با دختر معتاد خودم مقایسه کنم و در طول شب او را مجسم کنم.مجبور نیستم در گیر کشمکش هایی که به طور قطع پیش می آمد بشوم .نه،مجبور نیستم هیچ,حرفی بزنم .احساس سبکی می کردم.یکی از دوستان بهبودی در جلسه نارانان می گفت که از جلسات مان لذت می برد و آنها را پیگیری می کند .چون همه ما می دانیم که دیگران چه می کشند .گفت می تواند احساساتش را در جلسات مشارکت کند.چون می داند اینجا مکان امنی است و نمی تواند این کار را با افراد دیگر زندگیش انجام دهد.
تفکری برای امروز:
درک کرده ام که مجبور نیستم مشکلاتم را به هر کسی که می بینم بگویم.حتی اگر واضح باشند.من حق انتخاب دارم که چیزی به کسی نگویم یا روی مشکلات نمانم و روزم را خراب نکنم.من می توانم نگرانی هایم را در جلسه و با کسانی که درک می کنند مشارکت کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و یکم دی
بدرفتاری او تمام میشود . اما بدون فروکش کردن اثرات الکل ، او توهین و فحاشی میکرد . او تهمت میزد ، حمله میکرد و فحش میداد . من همواره از خودم دفاع میکردم . قطعا به نظر می رسید که می فهمد. اما اینطور نبود . مهم نبود که چقدر من بحث میکردم . دفاع میکردم . و یا در جوابش من هم توهین میکردم احساس میکردم در دام افتاده ام و نا امید بودم . هوشیاری تغییراتی را بوجود می آورد . اما همه مشکلات را حل نمی کند . الانان به کمک میکند تا یاد بگیرم مجبور نیستم چیزهای غیر قابل قبول را بپذیرم و مجبور نیستم با شخص دیگری بحث کرده یا او را متقاعد کنم که من بیگناه هستم ، یا حق به جانب من است . هنگامیکه با دیوانگی الکلیسم مواجه شدم میتوانم آنرا تشخیص داده و آنرا رها کنم . بخصوص من نباید با شک و تردید به خودم پاسخ داده و مواجه شوم .


یاد آوری برای امروز......

وقتی کلمات ناخوشایندی از دهان هر فردی چه الکلی و چه هوشیار خارج میشود ، الانان بمن کمک می کند تا بخاطر داشته باشم که من حق انتخابهایی دارم . شاید بتوانم دعای آرامش را با خود بخوانم ، و یا از بحث و مجادله کردن در مورد موضوعی خودداری کنم . میتوانم بدون اظهارات شخصی صحبت هایی را گوش دهم ، میتوانم اطاق را ترک کنم ، موضوع را عوض کنم ..یک تماس تلفنی با اعضاء الانان داشته باشم و یا راههای دیگری را ارائه دهم . راهنمایم میتواند بمن کمک کند تا موارد (اختیاراتی) که برای من درست بنظر میرسند را کشف کنم .
اما اگر متنی را می نویسم ، ممکن است هرگز انتخابهایی را که می خواهیم ، نداشته باشیم اما همیشه دارای حق انتخاب هستیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

21 دی

آیا ممکن است که جسم و روح و روان و عاطفه‌ی من، مرا در شکل دهی جدیدی که مد نظر اصول برنامه‌ی خودیاری است، کمک کند که بتوانم یک زندگی بدون ترس و گناه ایجاد کنم؟ مهمترین صفت وابستگی من وابستگی به احساس تنها و منزوی و بی‌ارزش بودن است. امروز مجبور نیستم در پشت ماسک یک لبخند و یا یک شخصیت دروغین قرار گیرم، تا دیگران از من چیزی دیگر ببینند. من امروز خود واقعیم را خیلی بیشتر از شخصیت کاذبم دوست‌دارم. امروز سعی می‌کنم که دیگران را بفهمم و درک کنم. امروز شکرگزاری من به خاطر هماهنگی تمام وجودم در قالب جسم و روح و روان و رفتار و عاطفه است که با خود و دیگران هماهنگ می‌باشد. امروز با رفتار و گفتار و درک متقابل دیگران و خودم، احساس صلح و آشتی و آرامش در حضور دیگران دارم که من واقعی را به نمایش می‌گذارم. امروز با احساس آرامش درونی از بخشیده شدنم می‌خندم، کسی را تمسخر نمی‌کنم و در صورت بروز ناراحتی به راحتی گریه می‌کنم، تا احساسات منفی از من خارج شوند. امروز با تشکر از خداوند به احساسات خودم بهاء می‌دهم و به خاطر کسب حقایق در خودم احساس شادمانی می‌کنم!
من یک واقعیت دوست داشتنی هستم!

-----------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و یکم دی: شخصی از پنهان بودن خداوند گلایه کرد عارفی گفت: وقتی پنهانی چیزی را آشکار سازی، پنهان پایان می پذیرد. اما پنهانی خدا را تا ابد برای هیچ کس و تحت هیچ شرایطی پایانی نیست.

از زمان پیوستن به انجمن نیکوتینی های گمنام مشتاقم تا خدا را در باور خود بشناسم. وقتی هیچگونه ترسی از خدا نداشته باشم می توانم عاشق او باشم. به خاطر فرصتی که قدم های دوازده گانه در جهت باور از خدایی که خود درک می کنم در اختیارم قرار داده از خداوند سپاسگزارم. بزرگترین عجز من یعنی عجز در برابر اعتیاد کشنده نیکوتین تبدیل به قدرتی برای ارتباط با خدا گردید، خدایی که نه برگرفته از چیزهایی که در کودکی بر من دیکته شده بود، بلکه خدایی که از درک و باور شخصی خودم سرچشمه می گیرد. در انجمن آموختم تا دست از اراده ناچیز خود بر دارم و اجازه دهم تا خواست و اراده خداوند در زندگیم کار کند. آری خداوند پنهان است، پنهان در درون من، همان گونه که من نیز در بسیاری موارد از خود پنهانم.

برای امروز بابت دوازده قدم و حضور خداوند در تمام جنبه های زندگی از او سپاسگزارم.

22دی

فقط برای امروز

 

 22 دی                           بیداریهای روحانی

حاصل از کارکرد این قدمها...»

قدم دوازدهم

v

«از کجا بدانم که بیداری روحانی را تجربه کردهام؟» در مورد بسیاری از ما بیداری روحانی به تدریج حاصل میشود. شاید اولین آگاهی روحانی ما به سادگی قدرشناسی جدیدی از زندگی باشد. شاید روزی متوجه صدای پرندگان آوازخوان در صبحدم شویم. زیبایی ساده یک گل شاید به ما یادآوری کند که وجود نیرویی برتر از ما در زندگی مؤثر است. 

اغلب اوقات بیداری روحانی با گذشت زمان تقویت میشود. صرفاً از طریق زندگی بر اساس عقاید شخصی میتوانیم برای دستیابی به بیداری روحانی بیشتر تلاش کنیم. میتوانیم تلاشهای خود را ادامه دهیم تا ارتباط آگاهانه خود را از طریق دعا و مراقبه روزانه بهبود بخشیم. میتوانیم راهنمایی مورد نیاز خود را از درون بشنویم. میتوانیم از معتادان دیگر درباره تجربیاتشان از روحانیت بپرسیم. میتوانیم وقت خود را به سپاسگزاری از دنیای اطرافمان اختصاص دهیم.

v

فقط برای امروز:  درباره بیداریهای روحانی که تجربه کردهام، فکر میکنم. سعی میکنم از وجود خداوند آگاه باشم. در روز وقتی را به سپاسگزاری از آثار نیروی برتر در زندگی خود اختصاص میدهم. 


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

روش سپاسگزاری
12ژانویه       22دی
قبل ازآنکه برنامه نارانان را شروع کنم،روی جنبه های منفی زندگیم تمرکز داشتم.من بیچاره با یک معتاد ازدواج کردم .من بیچاره بعد از اینکه از معتاد خواستم مرا ترک کند بلاخره این کار را کرد .آه ،بیچاره من،معتادم فرد دیگری را پیدا کرده کسی که چه او مصرف کند یا نکند از زندگی با او خوشحال است.بیچاره من،تنها مانده ام تا از خودم مراقبت کنم.چه کسی به من کمک می کند یا از من مراقبت خواهد کرد؟صبر کن ببینم مگر قبلا چه کسی از من مراقبت می کرده؟
بعد از سالها حضور در جلسات نارانان می توانم وضعیتم را طور دیگر ببینم .اینکه من با یک معتاد ازدواج وسالهای خوبی گذراندیم ولی متاسفانه بیماری  او پیشرفت کرد وشدیدتر شد.مصرفش مرا آزار می داد.بنا بر این از او خواستم ترکم کند و او هم رفت .می دانم در امنیت است و امیدوارم سلامتش را بدست بیاورد.اکنون من آزادم .از نارانان و نیروی برترم بخاطر فرصت دیگری  که به من بخشید سپاسگزارم.با روش سپاسگزاری خودم را از روش فکری قدیمی ام رها میکنم.من در حال تغییرم.دیگر مایل نیستم روی اشتباه و منفی تمرکز کنم. سعی می کنم از خودم بپرسم،که نکته های خوب زندگیم کدام است و برای آنها سپاسگزاری کنم.بعضی وقتها که نمی توانم هیچ چیز خوبی در زندگیم پیداکنم تا دریاچه محلی پیاده می روم .آنجا کمی بیش از دو مایل فاصله دارد،زیبا وآرام است .مانند پیاله ای رو به آسمان به نظر میرسد و انگار"بهشت برین "برای من به وقوع پیوسته .احساس می کنم به نیروی برترم نزدیکتر شده ام و پیاده روی برای من یک مراقبه می شود وقتی بر می گردم آرام هستم.
تفکری برای امروز:
وقتی به دقت نگاه می کنم می توانم برای چیزی سپاسگزار باشم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و دوم دی
روند بهبودی به لایه های یک پیاز تشبیه شده است . هر وقت یک لایه از پیاز را برمیداریم ، اغلب به موازات این عمل اشک میریزیم . اما بهبودی همواره مرا به فکر پوست انداختن درخت می اندازد . پوست درخت اغلب برای محافظت آن ضروری است همانطور که [/درخت رشد میکند پوست درخت با توجه به سازگاری اش به تدریج کنده میشود . اما اگر این عمل بطور نا بهنگام بوسیله گوزن یا جوجه تیغی که در حال جستجوی غذا می باشد صورت پذیرد درخت زخمی شده در مقابل هر گونه آلودگی ، قارچ و حشره ای آسیب پذیر میشود .
من نیز مانند این درخت ، اگر بطور نابهنگام محافظ خودرا از دست بدهم میتوانم زخمی شوم . بیشتر ما بسیاری از اوقات گرانبهای خود را بجای رشد یافتن و تغییر کردن به تلاش جهت از عهده بر آمدن این آسیب ها صرف می کنیم . اما در الانان تشویق میشوم با گامهای خود رشد یابم . به موازات این عمل ، امنیت و ایده های بسیار محکم و وسیعی را پیدا میکنم .
هنگام پوست انداختن درست مانند درخت از پوست کهنه رهایی می یابم . مدتهاست که آنها مورد نیاز نیستند .


یاد آوری برای امروز .....

من فطرتا توانایی بهبود و رشد یافتن را دارا هستم . مجبور نیستم که خودرا به تغییر یافتن اجبار کنم . تمام آنچه برای انجام دادن (وارد عمل شدن) دارا هستم ، آشکار شده و درخواست میشوند . هنگامی که من آماده هستم ، تغییرات به آسانی خواهند آمد .
همه ما پاسخ های فردی خودمان را در وجود خودمان داریم و میتوانیم آنها را با کمک برنامه الانان و یک نیروی برتر پیدا کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

22 دی
به خاطر فراموشی گاهی نمی‌توانم جلوی عصبانیتم را حتی به خاطر مسائل کوچک و بی اهمیت پیش می‌آید بگیرم. امروز تجربه به من نشان داده است، که عصبانیت یکی از شاخه‌های بیماریم می‌باشد. پس من چگونه جلوی پیشرفت و گسترش عصبانیتم را بگیرم؟ امروز اصول برنامه می‌گوید که از درگیری و احتمال درگیر شدن پرهیز کنم. من اگر دنیا را همانطور که هست دیده و آن را پذیرفته و یا بدانم که دیگران هم احتمال خطا دارند و من به عنوان یک فرد از تمرکز روی مسائل به خصوصی دست بردارم، مسلماً وسعت و شدت عصبانیت باعث خشم و درگیری‌ام نمی‌شود. امروز می‌دانم اگر به عصبانیت اهمیت دهم در فکرم آن را وسعت داده و باعث شدت آن می‌شوم. آیا موقع عصبانیت دعای آرامش می‌خوانم؟ من قصد دارم که زندگیم را با نگرانی در مورد چیزهایی که موجب از بین رفتن آرامشم می‌شود تلف کنم؟ امروز وقتی که از موضوعی عصبانی می‌شوم، سعی می‌کنم با خواندن دعای آرامش و تمرکز روی بیماری خود و زیبایی‌های زندگیم، خود را از احساسات بد رها سازم!

عشق و دوست داشتن دیگران را تجربه کن!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و دوم دی:   موضوع این نیست که من بسیار باهوشم، موضوع این است که من مدت بیشتری با مشکلات دست و پنجه نرم می کنم.

   خداوندا صبح به خیر. کمکم کن تا امروز هم بدون مصرف مخدر نیکوتین و سایر مخدرهای دیگر به زندگی ادامه دهم. یاریم کن تا با خواست و اراده تو در لحظه اکنون زندگی کنم. خواست من جز رنج و درد چیزی دیگر برایم به بار نیاورده. خواست من مصرف نیکوتین و خواست تو رهایی من از آن بود. خدایا طی برداشتن دوازده قدم در جستجوی تو هستم تا رها از مصرف نیکوتین به زندگی ادامه دهم. کمکم کن تا نه برای دیروز و فردا، بلکه فقط برای امروز از مصرف نیکوتین رها باشم. امروز کافیست با یاد نیروی برتر باشم تا دست از نواقص اخلاقی خشم، خودخواهی، ناصادقی و ترس بردارم و از نو شروع کنم.

برای امروز، برای همه خوشبختی و سعادت آرزو می کنم و قدرشناس آزادی جدید هستم.

23دی

فقط برای امروز

 

 تسلیم برای پیروز شدن                                 23 دی

«کمک به معتادان تنها وقتی آغاز میشود که بتوانیم به شکست کامل خود اقرار کنیم. »

کتاب پایه

v

شکست کامل—چه مفهومی! باید به معنای تسلیم باشد. تسلیم—تن دادن کامل. بدون هیچ قید و بندی دست کشیدن. دستها را به نشانه تسلیم بالا بردن و دست از جنگ برداشتن. شاید دست خود را بالا بردن در اولین جلسه و اقرار به اعتیاد خود. 

از کجا میدانیم اولین قدمی که برداشتهایم، به ما این امکان را میدهد تا بدون مصرف مواد مخدر زندگی کنیم؟ چون از زمانی که این قدم را برداشتهایم دیگر هرگز مجبور به مصرف مجدد نیستیم—فقط برای امروز. همین و بس. آسان نیست، ولی بسیار ساده است. 

قدم اول را برمیداریم. میپذیریم که معتاد هستیم. «یک بار زیاد و هزار بار کافی نیست.» به قدر کافی این موضوع را به خود اثبات کردهایم. اقرار میکنیم که نمیتوانیم مصرف مواد مخدر را به هیچ طریقی کنترل کنیم. به آن اقرار میکنیم؛ در صورت لزوم با صدای بلند میگوییم.

قدم اول را در آغاز روز خود برمیداریم. برای یک روز. این اقرار فقط برای امروز ما را از نیاز به تکرار مجدد تجربه اعتیاد رها میسازد. ما به این بیماری تسلیم شدهایم. تن میدهیم. دست میکشیم. اما با این تسلیم پیروز میشویم. این مسئله، پارادوکس قدم اول را نشان میدهد. تسلیم میشویم تا پیروز شویم و با تسلیم شدن نیروی بسیار بیشتری از حد تصور خود به دست میآوریم.   

v

فقط برای امروز:  اقرار میکنم که در برابر اعتیاد خود عاجزم. برای پیروزی تسلیم میشوم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قدم یک
13ژانویه    23دی
وقتی برای اولین بار به برنامه نارانان آمدم و در باره عاجز بودن شنیدم نمیتوانستم معنای آن را درک کنم.فکر می کردم همه کس و همه چیز در مورد معتاد را تحت کنترل دارم.اما متوجه شدم که اعتیاد فرد عزیزم تحت کنترل من نبوده و هیچ مسولیت یا قدرتی در مقابل اعتیاد نداشتم.
هم چنین یاد گرفتم عجز به این معنا نیست که من یک قربانی بیچاره هستم یا هیچ توانایی ندارم.من میتوانم احساسات شخصیم را داشته باشم و از خودم مراقبت کنم.عجز در بهبودی به این معنا نیست که من رفتار نا پسند را بپذیرم یا به خاطر رفتارهای نا پسند دیگران بهانه تراشی کنم.حتی نمی بایست برای رفتار ناپسند خودم هم بهانه تراشی کنم .می توانم دعای آرامش را بخوانم وبا کمک نیروی برترم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم بپذیرم و آنچه را که می توانم تغییر بدهم .من این توانایی را دارم که خودم ودیگران را ببخشم وبپذیرم که ما انسانهای کاملی نیستیم.می توانم مسولیت هر فرد را به عهده خودش بگذارم  و هنوز با وجود نقطه ضعف هایمان خودم و آنها رابپذیرم و دوست داشته باشم .می توانم چیزهایی را که در زندگیم اتفاق می افتد ببینم وواکنشم را انتخاب کنم.
با دانستن اینکه نیرویی برتر از خودم دارم می توانم احساس ناامیدی ناشی از عاجز بودن را به احساس شادی،آزادی و آرامش تبدیل کنم.وقتی این کار را انجام می دهم برای چیزهایی که نیروی برترم و برنامه نارانان به من بخشیده احساس قدر دانی شروع می شود.عاجز بودن در قدم یک بنیاد بهبودی من در طی قدم های دوازده گانه بوده است.
تفکری برای امروز:
می دانم که در مقابل معتاد عاجزم این به من احساس آزادی و آرامشی می دهد تا بدانم در نهایت فقط مسولیت زندگی شخصی خودم و انتخاب هایم هستم.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و سوم دی
یکی از نواقص شخصیتی من داشتن انتخابهای کور کورانه است . بجای اینکه کاری انجام دهم منتظر وقوع بعضی کارها میشوم . برای مثال ، می ایستادم و نگاه میکردم که بچه هایم از بدرفتاری رنج ببرند . چون من قادر نبودم تصمیمی بگیرم و پیگیر آن باشم .
من شدیدا تحت تاثیر الکلیسم قرار گرفته بودم و قادر نبودم کارها را در آن لحظه به گونه ای دیگر صورت دهم . این بهترین کاری بود که می توانستم تحت آن شرایط انجام دهم ، اما صدمه وارد میشد . و من باید اصلاح می شدم . یک راه اصلاح شدن متوقف کردن تکرار خطاهاست . در هر نقطه از زندگیم میتوانم از خودم بپرسم : آیا میتوانمبرای امروز مسئولیتی برای انتخابهایم در نظر بگیرم .؟ آیا یک همکاری مثبت با جلساتم دارم ، یا می پذیرم که دیگران مراقب هر چیز دیگری باشند ؟
آیا انتخاب هایی میکنم که بتوانم در خانه ، محل کار و در جامعه باشکوه باشم ، یا اجازه میدهم انتخاب ها برای من اتخاذ شوند ؟

یاد آوری برای امروز ....

الانان هیچ ایده ای بر موضوعات خارجی ندارد . مسئولیت های مرا تعریف نمی کند و ارزش مرا انتخاب نمی کند بلکه مرا تشویق میکند تا ارزش های خود را تعریف کنم ، اغلب مسئولیت انتخابهایی را که دارم بر عهده گیرم و در جاهاییکه صدمه دیدم اصلاح شوم . لازم نیست که خود را به عنوان یک قربانی گمنامی که بد بختی را بوجود آورده ، ببینم . امروز میتوانم انتخاب های فعالانه ای داشته باشم .
اصلاح شدن فقط گفتن "متاسفم" نمی باشد بلکه به معنای پاسخ دادن متفاوتی با توجه به درک جدیدمان می باشد .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

23 دی
آموزش و خطاب اصول برنامه‌خودیاری روی خودشناسی تأکید دارد. پی می‌برم که هویت و شخصیت و نقش اصلم روی وقایع و ظرفیت و تکلیفم در این جهان درچیست؟ امروز می‌دانم که من آنقدر خوب و یا آن قدر بد نیستم. امروز انسانی هستم مثل سایرین با نقاط مشترک و یا شخصیت خاص خودم. امروز به دنبال اشتباهات گذشته‌ام هستم، تا از آنها تجربه کسب کنم. به خودم اجازه خطا و اشتباه را داده و اگر در اثر این اشتباهات به کسی صدمه و خسارت وارد شود سعی کنم در اوّلین فرصت آنرا جبران کنم. امروز آموخته‌ام که توجیه و تبرئه کردن خودم باعث می‌شود، که باز مثل گذشته در همه موارد حق را به خودم داده و زندگی دیگران را به مخاطره بیندازم. خداوندا: به من شهامتی عطا کن تا با نوشتن ترازنامه‌ام، خود واقعیم را بشناسم و بدانم چگونه موجودی هستم تا در جهت تصحیح نواقص شخصیتم جایگزینی مناسبی انجام دهم. خداوندا: به من شجاعتی عطا کن تا درصدد پنهان کردن نواقص خود نباشم.

با خودشناسی به بهبودی می‌رسیم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و سوم دی:   هر لحظه از زندگی را با ترس طی کرده ام و هیچ وقت اجازه نداده ام ترس مرا از انجام کارهای لازم باز دارد.

   پس از اولین بار مصرف فقط یک فکر در سرم بود، مصرف بیشتر و بیشتر. برای سال ها تصمیم داشتم فقط امروز مصرف کنم و از فردا قطع مصرف کنم. در حقیقت فقط برای امروز مصرف می کردم. اکنون دریافته ام تسلیم شدن در برابر یک بار مصرف، مرا در اعتیادم نگه داشته بود. به مرور آموختم فقط برای امروز بدون مصرف نیکوتین و مخدرهای دیگر زندگی کنم. چو فردا شود فکر دیگر کنم. آموختم که می توان اعتیاد و مشکلات دیگر را به نیروی برتر واگذار نمود تا مرا یاری کند و فقط برای امروز از قید و بند تنش آزاد باشم. دیگر نمی خواهم درگیر درد و رنج ناشی از اعتیاد فعال باشم و به یاد خواهم داشت اولین بار مصرف مرا دوباره به کام مصرف نیکوتین می کشاند.

برای امروز به یاد خواهم داشت که به جای فکر کردن به واگن ها به لکوموتیو فکر کنم، زیرا این لکوموتیو است که واگن ها را به مقصد می رساند.

24دی

فقط برای امروز

 

 24 دی                                 خداوندی مهربان

«شناخت ما از نیرویی برتر به خود ما بستگی دارد.... تنها رهنمودهای پیشنهادی این است

 که این نیرو دوستداشتنی، مهربان و برتر از خود ماست. »

کتاب پایه

v

به ما گفتهاند میتوانیم به هر نوع نیروی برتری که میخواهیم اعتقاد داشته باشیم، به شرط اینکه دوستداشتنی و البته برتر از خود ما باشد. اما برخی از ما با این شرایط مشکل داریم. یا به چیزی غیر از خود اعتقاد نداریم یا بر این باوریم که هر چیزی که "خداوند" نامیده شود، بیاحساس و غیر منطقی است و هر دم برای ما بدشانسی میآورد. 

اعتقاد به نیرویی مهربان برای برخی از ما به دلایل بسیاری جهشی بزرگ است. فکر سپردن اراده و زندگی خود به چیزی که شاید به نظر ما به ما آسیب برساند، مطمئناً در ما بیمیلی ایجاد میکند. اگر با این اعتقاد وارد برنامه شویم که خداوند عجولانه درباره ما قضاوت میکند و بخشاینده نیست، باید قبل از اینکه بتوانیم با قدم سوم کاملاً احساس راحتی کنیم، بر این اعتقادات غلبه نماییم.   

تجربیات مثبت ما در بهبودی میتواند در اعتقاد به نیروی مهربانی که درک میکنیم، به ما کمک کند. از بیماری اعتیاد که ما را برای مدت زیادی به خود مبتلا کرده است، رهایی یافتهایم. راهنمایی و قدرت لازم برای آغاز زندگی جدید را به دست آوردهایم. در حالی که زمانی احساس پوچی میکردیم، اکنون زندگی روحانی پرثمری را تجربه میکنیم. این جنبههای بهبودی ما از وجود خداوندی مهربان سرچشمه میگیرند، نه خداوندی بیرحم و تنفربرانگیز. هر چه بیشتر بهبودی را تجربه میکنیم، بیشتر به آن نیروی برتر مهربان ایمان میآوریم.     

 

v

فقط برای امروز:  با ذهنی روشن و قلبی گشوده به مهربانی خداوند ایمان میآورم و به نیروی برتر مهربان خود اعتماد میکنم تا آنچه در انجام آن ناتوانم را برای من انجام دهد.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

شهامت راه اندازی یک جلسه
14ژانویه   24دی
مدتی در باره راه اندازی یک گروه نارانان در نزدیکی خانه ام فکر می کردم .آنچه امروز در یک همایش نارانان شنیدم به تحقق این فکر کمک کرد.من اوقات زیادی را صرف رفتن به جلسات معتادان گمنام به همراهومعتادم می کردم.فکر می کردم با همکاری ،کمک و حمایت معتاد به بهبودیش کمک می کنم .اما من یک معتاد نیستم و نمی توانم بسیاری از درگیریهای آنها را درک کنم.معمولا مطالب مفیدی می شنوم ولی من به داستانهایش ارتباطی ندارم.
زندگی با اعتیاد فعال به من یاد داده که از روش های تدافعی استفاده کنم.مثلا بیشتر اوقات آنچه را اعتقاد داشتم نمی گفتم چون می ترسیدم معتاد از چیزی که گفتم خوشش نیاید و از من عصبانی شود.سپس انتظار.داشتم  که با هم در گیر شویم و معتاد به دنبال مصرف برود.فکر می کردم می توانم به وسیله بازی کردن نقشی که دیگران را خوشحال می کند آنها را کنترل کنم.بیماری من ترس و کنترل بود..
از وقتیکه به یک همایش معتادان گمنام رفتم در جلسات نارانان شرکت کرده ام اولین کاری که موقع وارد شدن در همایش انجام دادم این بود که ببینم آیا نارانان در آنجا هست؟هر بار که در یک جلسه نارانان شرکت داشتم احساس می کردم در خانه هستم و با سایر اعضا ارتباط بر قرار کردم اکنون دارم می بینم که با کار نکردن برنامه نارانان خودم را از رشد ،پاکسازی و بهبودی فردیم که در زندگی خود نیاز داشتم محروم کرده بودم .وقتی مدتی نشستم گوش دادم و نوشتم فهمیدم که ترس از شکست مرا از راه اندازی یک جلسه باز داشته است .من چگونه می توانستم موفقیت جلسه را کنترل کنم؟ترس از شکست من باعث شده بود که از داشتن یک جلسه در نزدیکی خودم محروم باشم.بلاخره برایم روشن شد که با را اندازی یک جلسه نارانان نه تنها چیزی از دست نمی رود بلکه چیزی هم به دست می آید که برای بسیاری از همشهریهای من هم مفید خواهد بود.
تفکری برای امروز
من شهامت انجام کار جدید را دلرم حتی اگر نتوانم آن را کنترل کنم ویا نتیجه را پیش بینی نمایم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و چهارم دی
من به وضوح کلمات نامهربانانه دیگری را به یاد دارم . انتقادات مرا سردرگم میکرد . خنده های استهزاء آمیر روزها مرافلج میکرد. هرگز این اتفاق نیفتاد که بد رفتار شوم ، یا اینکه سخنان درشت و ناسزا میتوانست نادرست باشد .
هر کسی میدانست که چقدر من اشتباه میکردم و توجیه من در حاله ای از شرم و خجالت محدود میشد ، عزت نفس من کم کم تحلیل میرفت ، در جواب با دیگران بیرحمانه رفتار میکردم بزرگترین تفریح در جمع دوستان را اهانت به شخصیت دیگران میدانستم . برای چند دقیقه احساس بهتری نسبت به خودم داشتم ، اما این طولانی نبود و فقط بر علیه شخصیت دیگران بودم . شایعات بی اساس هرگز شخصیت هیچ فردی را بسط نمیدهد و این تنها برای اجتناب از تمرکز و توجه داشتن به خودم بود .

یاد آوری برای امروز

بسیاری از ما تمایل داریم تا بجای عمل کردن بیشتر عکس العمل نشان دهیم . وقتی صدمه ای می بینیم ، ممکن است بخواهیم به فرد دیگری آسیب برسانیم . در الانان یاد می گیریم که میتوانیم تا حد ممکن مانع این پاسخ اتوماتیک وار شویم تا اینکه تصمیم بگیریم واقعا میخواهیم چطور رفتار کنیم وقتی فردی با نامهربانی و زشتی رفتار میکند دلیل آاین نیست که ما از استانداردهای اخلاقی خود سقوط کنیم . وقتی که من مسئولیت اعمال خود را بدون توجه به آنچه مردم انجام میدهند ، می پذیرم شخص قابل احترام و برزگی میشوم . وقتی که احساس خوبی نسبت به خود دارم ، بسیار ساده است که مورد توهین شخصی دیگر قرار نمی گیرم
اگر کسی با تو بدرفتاری (توهین)کند به تو هیچ آسیبی نمی رسد مگر اینکه تو نیز عکس العمل خشم آلودی داشته باشی .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

24 دی
امروز از خداوند درخواست می‌کنم که مرا کمک کند تا خودم را تغییر دهم. اگر این دعا از روی صداقت و مخلصانه باشد خداوند مرا یاری خواهد کرد. قبلاً در شرایط و موقعیت‌های به خصوصی دست به دعا و نیایش برمی‌داشتم، امّا امروز متوجه شدم که خواسته‌ها و رفتارم با خالق خود در گذشته به هیچ وجه محترمانه نبوده و حتی در بعضی موارد به او توهین هم می‌کردم. با دستورات عجیب غریب و خواسته‌های جور واجور او را وادار به اجرای دستوراتم می‌کردم. امروز دعای من خواست ا

راده او و قدرت اجرایش از طرف خودم می‌باشد. امروز نیازی ندارم تا خواسته‌ی خود را یک به یک به خداوند دیکته کنم، بلکه در کمال تواضع و فروتنی زانو زده و جهت عملی شدن اراده‌اش دعا می‌کنم. چون خداوند من را خلق کرده است و کاملاً می‌داند که من چه موجودی هستم و تمام نیازها و احتیاجاتم را می‌داند و برآورده می‌کند. امروز قدرت من در مقابل تسلیم شدن به خداوند تقویت بیشتر می‌شود. امروز وقت خود را جهت تهیه‌ی لیست به خداوند تلف نمی‌کنم!

خودمحوری را به خدامحوری تبدیل کن!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بیست و چهارم دی:   روزی که کودک در می یابد هیچ بزرگسالی کامل نیست، تبدیل به نوجوان می گردد. روزی که آنان را می بخشد تبدیل به انسان و روزی که خود را می بخشد فرزانه می شود.

در نوجوانی همراه با والدین و خواهر کوچکترم در مزرعه کوچکی زندگی می کردیم. وضعیت مالی خوبی نداشتیم و برای برداشت محصول مجبور بودیم از تجهیزات کشاورزی همسایگان استفاده کنیم. در پایان برداشت محصول تجهیزات را در انبار یونجه مزرعه کوچک مان نگهداری می کردیم. برداشت محصول آن سال فقط توانسته بود یک چهارم از انبار را پر کند. زندگی ما وابسته به برداشت محصول مان بود. در آن زمان من یازده سال و خواهرم شش ساله بود. من و خواهرم دور از چشم والدین در انبار یونجه سیگار می کشیدیم. یک روز در حال سیگار کشیدن بودیم که پدرم سر زده نزدیک شد. سراسیمه سیگار را به گوشه ای انداختیم و از انبار خارج شدیم. پدرم سوار بر ماشین شد و به شهر رفت. بعد از چند دقیقه وقتی به پشت سر نگاه کردم شاهد دودی بودم که از انبار یونجه خارج می شد. با داد و فریاد پدرم را صدا زدیم. اما او دور شده بود و صدای مان را نمی شنید. بعد از یک ساعت فقط تلی از خاکستر از انبار باقی مانده بود. وقتی پدرم برگشت و اوضاع را دید برای اولین بار گریه او را دیدم. آتش سیگار من و خواهرم موجب آتش سوزی شد و ضربه سنگینی به خانواده زد. این موضوع خاطره تلخی برجای گذاشت اما با این حال سی و هشت سال طول کشید تا از انجمن نیکوتینی های گمنام طلب کمک کنم.

25دی

فقط برای امروز

 

ترس 25 دی

«به تدریج با نیروی برتر خود به عنوان منبع قدرت، احساس راحتی میکنیم. وقتی یاد میگیریم

به این نیرو اعتماد کنیم، رفته رفته بر ترس از زندگی غلبه میکنیم.»

کتاب پایه

v

از آنجا که عاجز هستیم، زندگی بر اساس اراده شخصی تجربه غیر قابل اداره و ترسناکی است. در دوران بهبودی، اراده و زندگی خود را در پناه و به مراقبت خداوندی که درک میکنیم، سپردهایم. وقتی در اجرای برنامه خود دچار لغزش میشویم، وقتی ارتباط آگاهانه ما با نیروی برترمان قطع میشود، دوباره شروع به تحت کنترل در آوردن زندگی خود میکنیم و از سپردن مراقبت زندگی خود به خداوندی که درک میکنیم، امتناع میورزیم. اگر هر روز تصمیم نگیریم که زندگی خود را به مراقبت نیروی برترمان بسپاریم، ترس زندگی، ما را از پای در میآورد.

از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه دریافتهایم که ایمان به نیرویی برتر، ترس ما را برطرف میکند. هرچه به خداوندی مهربان نزدیک میشویم، از وجود نیروی برتر خود آگاهتر میشویم. هر چه از مراقبت خداوند از خود آگاهتر میشویم، ترس ما کاهش مییابد.

وقتی احساس ترس میکنیم، از خود میپرسیم، «آیا این ترس نشانه عدم ایمان در زندگیام است؟ آیا دوباره کنترل زندگی را به دست گرفتهام تا صرفاً متوجه شوم که زندگیام هنوز غیر قابل اداره است؟» اگر پاسخ ما به این پرسشها مثبت است، میتوانیم با سپردن اراده و زندگی خود به مراقبت خداوندی که درک میکنیم، بر ترس خود غلبه کنیم.

v

فقط برای امروز: به مراقبت نیروی برترم برای رهایی از ترس زندگی اطمینان میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

عاجز
15ژانویه 25دی
تقریبا کار منزل را تمام کرده بودم که فهمیدم ماشین ظرفشویی روشن نمیشود.نگاهی به مایکرویو کردم و متوجه شدم چراغ آن هم خاموش است .فکر کردم فیوز پریده به زیر زمین رفتم تا بررسی کنم.کلیدها را زدم اما چیزی عوض نشد هنوز برق نداشتم.جریان برق به کلی قطع بود.از همسایه پرسیدم چه اتفاقی افتاده .گفت چند ساعتی برق نخواهیم داشت.چون کارگران یک کابل زیر زمینی را قطع کرده اند.با اینکه خانه به کلی برق نداشت اماومن هر بیست دقیقه کلیدها را کنترل می کردم تا ببینم آیا واقعا برق نیست.
بدون جریان برق نمی توانستم از تلفن،کامپیوتر،تلویزیون ،لامپ،ماشین ظرفشویی ،مایکروویو،اجاق گاز،جارو برقی ،سشوار،دستگاه صوتی و یا ماشین لباسشویی استفاده کنم.این وضعیت به من کمک کرد تا معنی قدم یک را عمیق تر و عملی تر بفهمم.هیچ کاری نمی توانست وضعیت مرا تغییر دهد.مجبور بودم اقرار کنم عاجزم.
گاهی قبل از اینکه اقرار کنم در مقابل دیگران ،مکان ها وبیماری اعتیاد عاجزم تلاش های ناموفق بسیاری انجام می دهم تا بلاخره این حقیقت را درک کنم و از تلاش برای تغییر یا کنترل دست بردارم.
تفکری برای امروز
تلاش های بسیاری برای قطع مصرفومعتاد کرده ام و تمام این تقلاها شکست خوردند.امروز اقرار می کنم در مقابل اعتیاد عاجزم و می توانم معتاد را با عشق رها کنم.
"شاید قدم یک در ظاهر به راحتی خوانده شود و به آسانی مورد قبول باشد .ما می توانیم به این حقیقت که در زندگی ما مشکل واقعی وجود دارد آزادانه اقرار کنیم که ای دلیل نهایی آمدن ما به نارانان است.

برنامه دوازده قدمی نارانان


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست وپنجم دی
در یک روز گرم تابستان برای فرار از گرما به کنار ساحل رفتم در حالیکه لیمونادی در دست داشتم آنجا دراز کشیدم و به مردمی که زیر نور خورشید بودند نگاه میکردم مهم نبود چند نفر در ساحل وجود داستند ، نور خورشید برای همه کافی بود . من یکسانی حقیقت عشق را و راهنمایی خداوند را درک میکردم مهم نبود چند نفر در جستجوی کمک از خداوند باشند بلکه همه تحت حمایت او هستند . برای شخصی که معتقد است هرگز زمان ، پول عشق و یا هر چیز دیگری به حد کافی وجود ندارد ، این یک خبر شگفت آور بود ! این آگاهی در جلسات الانان هنگامیکه فردی در مورد نیروی برترش با یک عشق و حرارت فردی که با او در تماس بوده صحبت میکرداحساس میشود احساس کردم نزدیکی بیش از حد او با خداوند ، عشق کمتری برای من باقی میگذارداما فکر کردم که عکس این درست است . اغلب وقتی مشارکت دیگران در مورد خوبی مراقبت کردن نیروی برتر از آنها می شنوم .بیشتر احساس نزدیکی به خداوند میکنم . امروز سعی میکنم بخاطر داشته باشم که عشق کافی برای همه ما وجود دارد .


یاد آوری امروز ...

من ممکن است هر آنچه را بخواهم نداشته باشم ...اما امروز هر آنچه را که نیاز دارم دارا هستم . امروز به وضوح فراوانی را جستجو خواهم کرد و بخود یاد آور خواهم شد که عشق نیروی برترم آنقدر وسیع هست که همه افرادی که شهامت دارند ، خودشان را در وجود او قرار دهند . و او را حس کنند . اگر تمایل دارم یاد بگیرم تا خودم از قدرت بی پایان و گسترده خداوند منفعت ببرم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

25 دی
امروز می‌خواهم که خداوند مرا یاری دهد، تا بدانم که با دیگران متفاوت نیستم. احساس برتری از دیگران توهمی در من ایجاد می‌کند، که خودم را یکی یک دانه بدانم و خود را از جمع جدا کنم. این خودشیفتگی در من باعث خیلی از اختلالات شخصیتی و هویتی شده بود. آیا می‌دانم متمایز و جدا کردن خود از صف همنوعان در نهایت باعث تنهایی و انزوا و رُشد بیماری من می‌شود؟ آیا متوجه هستم که من با درجه‌بندی بشریت و نمره‌ی ممتاز به خود دادن، در اصل قدرت نگاه کردن به خود و نقص‌های خود را از دست می‌دهم؟ امروز می‌دانم که من هم قطره‌ای هستم در اقیانوس هستی و هیچ امتیاز بشری نسبت به دیگران ندارم. اگر امتیازی هم است فقط امتیاز مادی می‌باشد، که آن هم مال خودم نیست و از بین رفتنی است. ترس و شرمندگی و حمل احساس خجالت و در نهایت گناه، باعث تقویت مدیریت انکار و متورم شدن غروره و احساس متمایز بودن از دیگران است. منیت من باعث نابودیم خواهد شد.

در آفرینش زیک گوهریم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بیست و پنجم دی: هر اندیشه به ظاهر خوب که زندگی را تهی کند اندیشه بیمارگونه است.

فقط یک بار دیگر! همان دروغ قدیمی! چند بار با گفتن فقط یک بار دیگر خود را فریب داده ام؟! من این دروغ را باور می کردم. مصرف می کردم تا ثابت کنم برده اعتیادم. بعد از کشیدن دو پاکت سیگار هیچ چیز تغییر نمی کرد. هزار و یک دلیل برای مصرف داشتم اما یک دلیل برای قطع مصرف نداشتم. اما اکنون به خود می گویم: هر اتفاقی هم که بیفتد فقط برای امروز مصرف نخواهم کرد. می دانم اگر وسوسه مصرف به گونه ای در من فعال شود که انگار در حال کشتنم است، به طور یقین مرا نخواهد کشت و بعد از چند دقیقه وسوسه مصرف به خودی خود از بین خواهد رفت.

برای امروز، در هیچ شرایطی مصرف نخواهم کرد و مهم نیست چه اتفاقی بیفتد.

 

26دی

فقط برای امروز

 

 26 دی                                 آن تماس را بگیر!

«میترسیدیم اگر خود را همان طور که بودیم نشان دهیم، مطمئناً طرد شویم....

 [اما] اعضای انجمن خوبی ما را درک میکنند.»

کتاب پایه

v

ما به اعضای —NA تجربه آنها، دوستی آنها، خنده آنها، راهنمایی آنها و خیلی چیزهای دیگر احتیاج داریم. با این حال، بسیاری از ما در تماس گرفتن با راهنما و ملاقات دوستان NA تردید میکنیم. نمیخواهیم خود را به آنها تحمیل کنیم. درباره تماس گرفتن با یک فرد فکر میکنیم، اما احساس میکنیم لایق گرفتن وقت او نیستیم.

فراموش میکنیم اعضای NA نیز درست مثل ما هستند. کاری نیست که انجام داده باشیم، مکانی نیست که رفته باشیم، احساسی نیست که تجربه کرده باشیم ولی سایر معتادان در حال بهبودی قادر به همدردی با آن نباشند. هر چه بیشتر به دیگران اجازه دهیم ما را بشناسند، بیشتر میشنویم «شما به مکان درستی آمدهاید، در جمع دوستان هستید. به اینجا تعلق دارید. خوش آمدید!»

همچنین فراموش میکنیم همان طور که ما به دیگران احتیاج داریم، آنها نیز به ما نیاز دارند. فقط ما نیستیم که میخواهیم احساس تعلق کنیم، میخواهیم گرمی جمع دوستانه را تجربه کنیم، میخواهیم با کسی درد دل کنیم. اگر خود را از اعضای انجمن جدا بدانیم، آنها را از نیازشان محروم میکنیم، چیزی که فقط ما میتوانیم به آنها بدهیم: وقت، همنشینی و خویشتن واقعی خود.

در معتادان گمنام، معتادان در حال بهبودی برای یکدیگر ارزش قائلند. چیزی که در پشت خط تلفن منتظر ماست، طرد کردن نیست، بلکه عشق، صمیمیت و همدردی انجمن NA است. آن تماس را بگیرید!

v

فقط برای امروز:  در جمع دوستان خود در NA هستم. در انجمن با دیگران در ارتباط هستم، هم میبخشم و هم دریافت میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

منافع مشترک
16ژانویه       26دی
اعتیاد یک بیماری خانوادگی است که نه تنها بر مصرف کننده بلکه بر اطرافیان هم تاثیر می گذارد.من خیلی نگران معتاد بودم.بهاو اجازه دادم عقایدم را از بین ببرد.معتاد یا همیشه بحران داشت یا هوشیار نبود.آنقدر آشفته بودم که به سایر اعضای خانواده فکر نمی کردم.طولی نکشید تا سر انجام متوجه شدم افراد دیگری هم در این خانه زندگی می کنند که مانند من سزاوار محبت ،توجه ومراقبت عاشقانه هستند.به این ترتیب شهامت پیدا کردم که تصمیمی جدی بگیرم .من اولین سنت را در خانواده ام به کار بردم .بخاطر منافع مشترک تصمیم گرفتم به معتاد پیشنهاد بدهم بین ترک مواد یا ترک خانه یکی را انتخاب کند.
قبلاز پیدا کردن شهامت از طریق کمک خانواده نارانان من و همسرم به پسر معتادمان اجازه می دادیم که برای خانواده تعیین تکلیف کند.نمی فهمیدم که معتاد هم حق انتخاب دارد.بنا بر این او را تر و خشک می کردم .رفتار معتاد زندگی فرزند دیگرم را خراب می کرد.من به معتاد اتاق وغذای مجانی می دادم در حالیکه او پولش را صرف خرید مواد می کرد که این الگوی خوبی برای فرزند دیگرم نبود .
در نارانان یاد گرفتم پسرم باعث بیماریش نیست .ولی مسوول مراقبت از خودش می باشد و مانند همه ما توانایی دارد که به جستجوی کمک و بهبودی برود.مجبور بودم دست به اقدام موثری بزنم و معتاد را به خاطر رفتارش از خانه دور می کردم .چون صرف نظر از حمایت و عشقی که به او داده می شد و برای آسایش بقیه خانواده مانندسم بود.
من به خاطر حمایت بسیار زیاد از خانواده نارانان سپاسگزارم مشارکت سایر اعضا در مورد در گیریهایشان به من شهامت عملکرد را داد.هنوز هم نمی دانم سفر خانوادگی ما چگونه از کار در می آید ولی ما در حال مسافرت در راستای سلامتی هستیم.
تفکری برای امروز


شاید هیچ یک از ما راه حل های نهایی را نداریم ولی می توانیم با کمک به یکدیگر احساس ترس وتنهایی کمتری داشته باشیم.من مادر بهتری شده ام چون شما که همان راه مرا رفته اید زندگی و تجربیات خود را با من در میان گذاشته اید.این مشارکت تجربه ،نیرو و امید واقعا برای من ارزشمند است.
"منافع مشترک  ما می بایست در راس قرار گیرد .پیشرفت فردی ما در جذب هر چه بیشتر اعضا به یکپارچگی ما بستگی دارد."
سنت یک نارانان


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و ششم دی
شگفت آور است که چطور طرز رفتار من نسبت به دیگران مانند زدن توپ بسکتبال به زمین است که بجای اول خود باز میگردد ، طرز رفتار من نیز به خودم منعکس می شود . بی صبری من در مقابل رفتارم با دیگران عکس العمل بیشتری نسبت به خودم و دنیای من دارد . وقتی با بدرفتاری با کسی برخورد میکنم ، حالت تدافعی میگیرم و انتظار می رود که دیگران نیز با من بد رفتار باشند . در مقابل نیز وقتی که من بدون قید و شرط فردی را می پذیرم در می یابم که تمام دنیای من احساس آرامش بیشتری دارد . بنابراین دوست دارم به بهترین نحوی که می خواهم با من رفتار شود با دیگران رفتار کنم . من سعی میکنم در نظر داسته باشم که سخنان و اعمال من نسبت به خودم اعمال میشوند چرا که به مرور زمان آنچه را که بخشیده ام عموما بدست میآورد اگر من از آنچه که بدست آورده ام ناراحت باشم . ممکن است سعی کنم همان رفتار را در خودم جستجو کنم . ممکن است دقیقا همان شکل را نگیرم . اما می فهمم هر آنچه مه متنفرم در دیگری باشد . همان چیزی است که دوست ندارم در خودم باشد . عکس این مطلب نیز درست است . آنچه رادر دیگران تحسین می کنیم معمولا انعکاسی خوشایند در خودمان نیز دارد .

یاد آوری امروز ....

در انعکاس من نسبت به دیگران چیزهایی وجود دارد که من باید یاد بگیرم . من امروز تلاش زیادی خواهم کرد تا یاد داشتی از رفتاری که اعمال میکنم و رفتاری که به من میشود تهیه کنم چون هر دوی آنها میتوانند چیزهایی در مورد خودم به من بیاموزند .
هر چند ما در دنیایی سیر میکنیم تا زیبایی ها را پیدا کنیم ..اما باید آنها را با خود داشته باشیم ..در غیر اینصورت آنها را پیدا نمی کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

26 دی
امروز می‌خواهم خداوند را به خانه‌ی دلم و خلوتم دعوت کنم. بهتر است قبل از اینکار خانه‌ی دل را پاک و تمیز کنم، تا در خور مهمان عزیزی مثل خداوند باشد. دلی که از نفرت، کینه، حسادت، خشم و غرور و ... آکنده است، چگونه می‌تواند جایگاه مناسبی برای مهمانی چون خداوند باشد؟ امروز تنها شرط رهایی از دردهای وابستگی، اعتماد و ایمان به خداوند و خانه‌تکانی درونی از آشغال‌هایی است، که من سال‌ها آنرا در قلبم انبار کرده بودم. امروز به تلاش خود جهت رهایی از آلودگی‌ها که سال‌ها دلم را سیاه کرده است ادامه می‌دهم. این را می‌دانم که با خانه‌تکانی دل خود چیزهایی را از دست می‌دهم که سال‌ها مرا در گرداب خودخواهی و خودمحوری اسیر و گرفتار کرده و آرامشم را از بین برده بود. امروز می‌دانم در جایی که خداوند وجود دارد ترس مجال فعالیت ندارد. امروز با لیست کردن ترازنامه، شروع خانه‌تکانی درونی را دارم. سعی می‌کنم با صداقت کامل بدون قضاوت در مورد خود و دیگران، دلم را بری از هر آلودگی‌ کنم تا لایق مهمانی چون خداوند در مهمانسرای قلبم باشد.
دل با یاد خداوند قرار و آرام می‌گیرد!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و ششم دی:   شکست در کار نیست مگر دست از تلاش برداری!

   می دانم که فاصله من تا مصرف روزی یک پاکت فقط یک پک است. بعد از سه ماه قطع مصرف تسلیم وسوسه شده و لغزش کردم. با یک پک شروع و به مصرف روزی یک پاکت و نیم رسیدم. از یک سیگار یک پک کشیدم و پس از آن دوباره به کشیدن سیگار آن هم یک و نیم پاکت در روز روی آوردم. در عرض یک ماه به بیش از مصرف قبلی رسیده بودم. به کمک نیاز داشتم بنابراین دوباره به جلسات پناه آوردم و قطع مصرف کردم. ما در اینجا هفته ای یک جلسه داریم که طی آن مشارکت می کنیم و به مطالعه قدم ها می پردازیم. از وقتی به درد قفسه سینه مبتلا شدم فهمیدم که باید قطع مصرف کنم. امروز که بیش از یک سال از قطع مصرف گذشته بهتر تنفس می کنم و مسافت بیشتری را می توانم پیاده روی کنم. مزه غذا را بهتر می فهمم و احساس سلامتی و شادابی بیشتری می کنم. به لطف خدا، امروز که یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه می کنم، دیگر مجبور به فرار از احساسات خود نیستم.

برای امروز، هر زمان احساس آشفتگی کردم لحظه ای تأمل و بابت نعمت هایی که در زندگیم وجود دارد شکرگزاری می کنم.

27دی

فقط برای امروز

 

بخشش 27 دی

«وقتی متوجه نیاز خود به بخشیده شدن میشویم، تمایل داریم بخشش بیشتری از خود نشان دهیم. حداقل میدانیم دیگر از روی قصد زندگی را برای مردم عذابآور نمیکنیم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد خود اغلب با دیگران به طرز بدی برخورد میکردیم، گاهی از روی عمد راههایی را مییافتیم تا زندگی آنها را عذابآور سازیم. در دوران بهبودی نیز شاید هنوز مایل به قضاوت درباره اعمال دیگران باشیم، چون به خیال خود میدانیم آنها چگونه باید رفتار کنند. اما وقتی در بهبودی خود پیشرفت میکنیم، اغلب متوجه میشویم که برای پذیرفتن خود باید اطرافیان خود را بپذیریم.

شاید وقتی عدم سلامت عقل یک فرد بروز پیدا میکند، مشاهده آن مشکل باشد. اما اگر خود را از این مسئله جدا بدانیم میتوانیم راه حلی برای آن پیدا کنیم و اگر احساس کنیم تحت تأثیر اعمال فرد دیگری قرار گرفتهایم، میتوانیم از اصل بخشش استفاده کنیم.

v

فقط برای امروز: سعی میکنم ببخشم، تا اینکه مورد بخشش قرار گیرم. سعی میکنم طوری رفتار کنم که احساس کنم سزاوار است خود را دوست داشته باشم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

به تعویق انداختن 
17ژانویه        27دی
آیا من معتقدم تا ابد زنده خواهم بود؟به خودم می گویم:"فرداانجامش می دهم".

گر چه هرگز وقت کافی برای انجام آن پیدا نمی کنم.بخصوص اگر برای خودم باشد.من در زندگیم خیلی زمان بندی دارم اما یکی از ضعف های شخصیتی من طفره رفتن است.که مدت ها بخشی از زندگی من بوده.شاید فردا،ماه بعد یا سال بعد روی این ضعف کار کنم .وقتی با خودم صادق باشم،پی می برم که یک روز وقت من به پایان می رسد و فرصت انجام این کار ها را از دست خواهم داد.انگار روی پیشانیم نوشته :"بی خیال من عقب می اندازم ."
شاید اجازه ادامه این رفتار را به خودم بدهم .حدس می زنم باید درسی را که "طفره رفتن "می آموزد یاد بگیرم وقتی بمیرم خواهند  نوشت"او هرگز کاری را که امروز  می توانست انجام   نداد و آن را به فردا سپرد فردایی که هرگز نیامد."
در نارانان یاد می گیرم تمرکز را روی خودم و ضعف های شخصیتی ام بگذارم.وقتی تمرکز می کنم می فهمم ممکن است از ترس انزوا طلبی و فرار از رشد کردن باشد.که مرا پشت گوش انداز کرده .شاید به این دلیل است که احساس می کنم برای کار کردن روی آن به اندازه کافی مهم نیستم!هر وقت مهلت معینی وجود دارد آدرنالین من بالا می رود.آیا خودم را برای شکست آماده کرده ام یا ازاین احساس لذت می برم؟پاداش یا جزای من چیست؟از طفره رفتن چه بدست می آورم؟
من عادت دارم سرپرست کسانی باشم که در گیر متعادل کردن زندگی در مقابل بار سنگین اعتیاد هستند.از تمرکز روی خودم یا لذت بردن از زندگی یک لحظه احساس گناه به من دست می دهد.در حالیکه برای رشد و سلامتی عقل خودم دقیقا چیزی است که نیاز دارم انجام بدهم.
تفکری برای امروز
کشمکش های پر فراز ونشیب معتاد در هنگام اعتیاد فعال ادامه خواهد داشت و مهم نیست که من چه روشی را انتخاب کنم.پس امروز بهترین چیز برای من این است که روی خودم کار کنم واز یک لحظه شادی و رضایت مندی لذت ببرم بدون اینکه از صرف وقت برای خود احساس گناه کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و هفتم دی
اخیرا بحثی با یکی از نزدیکانم داشتم . او همه چیز را علنا عنوان کرد . و چیزهایی در مورد من و زنم اظهار کرد . که زیاد خوشایند نبودند بعدا وقتی که به او گفتم از صحبت هایش رنجیده شده ام . او اصرار داشت که کار اشتباهی از او سر نزده و اینکه آنچه او گفته درست بوده ، بنابراین من نباید او را مقصر میدانستم . چند بار نامهربانی های فردی خود را تصدیق و توجیه کرده ام یا در جاییکه بمن مربوط نبوده با بحث کردن دخالت خود را توجیه کرده ام ؟ اغلب اوقات ، بخصوص وقتی که فرد الکلی مورد علاقه در حال نوشیدن بود . در هر حال ادعا کردم حق با من است . الکل زندگی مرا ویران میکرد و این وظیفه من بود تا این جمله را بگویم _ بارها و بارها و بارها . من یاد میگیرم که خودرا از آنچه که دیگران باید انجام دهند رها سازم . در الانان شنیدم که فردی این روش را انتخاب کرده بود . " من میتوانم خوب باشم" ..من میتوانم خوشحال باشم . " من نباید ذهن خود را مشغول دیگری کنم . با کمک میتوانم " زندگی کنم و بگذارم زندگی کنند

یاد آوری برای امروز ...

من شخص غیر حساس و بی تفاوتی نیستم ، اما بارها با ادعا کردن حق خود رفتار غیر حساس خود را توجیه و تصدیق کرده ام من میتوانم به حق دیگری احترام بگذارم . تا برای خود تصمیم بگیرد ، حتی وقتی که شدیدا مخالف هستم .
اگر بتوانم آنقدر خود را دوست داشته باشم تا به دیگران اجازه دهم خودشان باشم . ، آنگاه ارتباطات من بسط خواهد یافت . "خداوندا ، وقتی که ما اشتباه میکنیم ، تمایل تغییر آن بما ببخش و هنگامی که کار درستی انجام میدهیم ، کمک کن تا با آن به راحتی زندگی کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

27 دی
وقتی درمانده و تنها و بی‌کس، از جمع بشریت رانده شده و در درونک منزوی و تنها شدم، احساس کردم باید کاری کنم، تا خودم را از این وضعیت نجات دهم! زانو زده و از خداوندی که می‌گفتند وجود دارد تقاضای کمک کردم. گفتم: می‌گویند هستی و شاهدی که در اثر نادانی ویران شده‌ام، کسی را هم ندارم. همه‌ی درها هم به رویم بسته شده است. جانم را بگیر و خلاصم کن. نمی‌دانستم چه می‌خواهم، ولی وجودم پر از خواهش و نیاز به زندگی درست و اصولی بود. می‌خواستم زنده بمانم و از وابستگی‌ها رها شوم. با این دعا ناگهان همه چیز تغییر کرد. احساس کردم کسی در کنارم است. بوی خوشی اتاق غم گرفته‌ام را پُر کرده بود. کسی در درونم به من می‌گفت، تو تنها نیستی. امروز زانو می‌زنم و از خدایم به خاطر ا

ین که مرا تنها نمی‌گذارد تشکر می‌کنم. امروز زندگیم به واقعیت نزدیک‌تر شده است و تا وقتی که در برنامه هستم و با اصول خودیاری زندگی می‌کنم، به عمق عشق و محبت خداوند نزدیک‌تر می‌شوم. امروز حضور خداوند را در تمام لحظات زندگیم احساس می‌کنم!
خداوند مرا هرگز رها نکرده بود!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و هفتم دی: تصمیم بگیراز کاری که انجام می دهی لذت ببری.

مدتها پیش به این نتیجه رسیده بودم که هیچ دلیل موجهی برای ادامه مصرف نیکوتین ندارم. میلیونها انسان در زندگی موقعیت های دشواری را تجربه می کنند اما هیچکدام برای حل مشکل خود نیکوتین مصرف نمی کنند. البته این درک به تنهایی برای به وجود آوردن انگیزه کافی جهت قطع مصرف در من کافی نبود. فکر می کردم برای من زمان قطع مصرف گذشته. تصور می کردم تخریبی که مصرف نیکوتین طی سی سال در من بوجود آورده جبران شدنی نیست. فکر می کردم بر اثر تخریبی که طی سی سال گذشته داشتم به زودی بر اثر سکته یا سرطان خواهم مرد. پس چرا خود را به دردسر بیاندازم؟ در حالی که برای پیدا کردن تمایل جهت قطع مصرف دعا می کردم دو اتفاق مهم رخ داد. اول یکی از دوستان پیام انجمن نیکوتینی های گمنام را به من رساند و من شروع به شرکت در جلسات کردم. دوم به آینده نگاه کردم و خود را در حال زندگی بدون مصرف نیکوتین دیدم. دیدم که شاید دچار عارضه قلبی یا سرطان شوم، اما در هر صورت بدون مصرف نیکوتین بهتر می توان از عهده مداوای آن برآمد.

برای امروز، به جای مصرف نیکوتین طالب آگاهی از خواست و اراده نیروی برتر در زندگی هستم.

28دی

فقط برای امروز

 

28 دی ترازنامه ساده

«تداوم در تهیه ترازنامه شخصی بدین معناست که عادت کنیم خود، اعمال، رفتار و روابط خود با دیگران را به طور منظم ارزیابی کنیم.»

کتاب پایه

v

ترازنامه روزانه ابزاری است که به واسطه آن میتوانیم خلاصهای از اعمال خود در زندگی را تهیه کنیم. پیچیدهترین بخش تهیه ترازنامه منظم، تصمیمگیری درباره نحوه آغاز آن است. آیا باید همه این اعمال را بنویسیم؟ چه چیزی را باید بررسی کنیم؟ و از کجا بدانیم کار ما چه زمانی تمام شده است؟ به این شکل کاری ساده را به پروژهای مهم تبدیل کردهایم.

در اینجا روش سادهای را برای تهیه ترازنامه روزانه ذکر میکنیم. چند دقیقهای را در پایان هر روز با آرامش مینشینیم و احساسات خود را به دقت بررسی میکنیم. آیا رنجش کوچک یا بزرگی در دل داریم؟ آیا درباره روزی که تازه به پایان بردهایم، احساس ناراحتی میکنیم؟ امروز چه اتفاقی افتاد؟ نقش ما در این کار چه بود؟ آیا مدیون به جبران خسارت هستیم؟ اگر میتوانستیم دوباره این کار را انجام دهیم، چگونه انجام میدادیم؟

میخواهیم جنبههای مثبت زندگی خود را نیز در ترازنامه روزانه بررسی کنیم. امروز چه چیزی رضایت ما را جلب کرده است؟ آیا مفید، مسئولیتپذیر، مهربان یا دوستداشتنی بودیم؟ آیا بدون خودخواهی از خود سخاوت نشان دادیم؟ آیا زیبایی و عشقی را که امروز به ما ارزانی داشته شد، تجربه کردیم؟ امروز چه کاری انجام دادیم که مایل به تکرار آن هستیم؟

برای اینکه ترازنامه ما مؤثر باشد حتماً نباید پیچیده باشد. این ترازنامه ابزار بسیار سادهای است که به واسطه آن میتوانیم هر روز با خود در ارتباط باشیم.

v

فقط برای امروز: میخواهم با احساس خود از زندگی جدیدی که به من داده شده همچنان ارتباط برقرار کنم. در پایان این روز ترازنامه ساده و مختصری تهیه میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

دوستی
18ژانویه 28دی
قبل از نارانان معققد بودم همیشه مجبورم بیشتر فدا کاری کنم تا مردم مرا دوست داشته باشند یا چیزهایی را بگویم که دیگران می خواهند بشنوند نه آن چیزی که واقعا فکر یا احساس می کنم. من یک مردم راضی کن بودم و نمی خواستم احساسات دوستانم را جریحه دار کنم. به قدر کافی برای خودم احترام قایل نبودم تا باور کنم احساسات من هم با ارزش هستند. مجبور بودم دوستان معتادم را ببخشم چون
آنها نشعه بودند و مسوول رفتار خود نبودند. وقتی اولین بار یاد گرفتم که اعتیاد یک بیماری است به اشتباه فکر می کردم چون معتاد بیمار اسن باید رفتار غیر قابل قبول او را بپذیرم.
آنچه در نارانان راجع به دوستی یاد گرفته ام این است که در رابطه هایم صریحتر و صادقتر باشم. نیاز نیست بد جنس یا زور گو باشم اما حق ابراز عقایدم را دارم .می توانم آنچه را در ذهن دارم به طریق مناسبی بگویم چه فرد دیگری بامن موافق باشد یا نباشد .دوستی به این معنا نیست که می بایست با تمام عقاید یا ارزش های کسی موافق باشم . یاد گرفته ام دیگران را همانطور که هستند بپذیرم نه اینکه انتظار داشته باشم همانند من یا آنطور که من می خواهم باشند. هم چنین یاد گرفته ام همه از جمله خودم مسوول رفتار خودمان هستیم. مجبور نیستم رفتار های غیر قابل قبولی مانند خشونت ،بد دهنی یا دزدی را بپذیرم .می توانم انتخاب کنم با فردی که رفتار مضری دارد معاشرت نداشته باشم..مجبور نیستم به خاطر رفتار دیگران احساس گناه یا بهانه تراشی کنم.
تفکری برای امروز
نارانان ذهن و روح مرا روشن کرده است. اکنون می توانم به سهم خودم در دوستی نگاه کنم .وقتی کار اشتباهی بکنم ولازم باشد جبران کنم یا مسوولیت آن را بپذرم این کار را انجام می دهم .هم چنین به خودم احترام می گذارم و از رفتار مضر خود را حفظ می کنم .نارانان دوستان جدیدی به من داده است که می توانم به آنها اعتماد کنم و احساس نزدیکی داشته باشم .


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

28 دی
وقتی که در الانان یک تازه وارد بودم،به یاد دارم از افراد آنجا می شنیدم که می گفتند از اینکه با الکلی زندگی کردندت خشنود و سپاسگزارند. لازم به گفتن نیست که فکر کرده بودم آنها دیوانه هستند! آیا الکلی باعث تمام عم و اندوه آنها نبود؟ من نمی توانستم باور کنم که این مرد هیچ چیزی جزء این برای سپاسگزار بودن و خشنودی نداشته باشند. هنوز بنظر می رسید که آنها با وجود مشکلاتشان ( که دقیقاً مانند شرایط فردی مرا داشتند) خوشحال بودند.
امروز در می بابم که بخاطر پیدا کردن الانان خشنود هستم. من همچنین به تلنگری، احساس درد و درخواست کمک کردن قبل از اینکه می توانستم هر نوع خوشحالی را پیدا کنم نیاز داشتم. به واسطه الانان من با نیروی برترذی ارتباط دارم که هرگز آن را نمی شناختم و دوستانی دارم که مرا حمایت واقعی می کنند.من یاد گرفته ام که حق شناسی و بخشش برای آرامش ذهنی من ضروری هستند. اکنون من حقیقتاً می توانم بگویم که یک عضو حق شناس الانان هستم.

یادآوری امروز

امروز حق شناس بودن را تمرین خواهم کرد. من به بعضی چیزها فکر خواهم کرد، کوچک یا بزرگ، چرا که من حق شناس هستم.ممکن است حتی آنرا بصورت یک لیست نوشته شده تهیه کرده و یا با دوستانم در الانان مشارکت کنم. گاهی اوقات یک عمل کوچک می تواند گام بزرگی به سوی دیدن زندگی ام با فزونی لذت و خوشی باشد.

" وقتی که کارها بسیار تیره و تاریک دیده می شوند، این در گروه قدرت من است که آن را با نور درک کردن و حق شناسی روشن کنم."


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

28 دی
امروز فرصتی را هم به پیام‌رسانی به همدردانی می‌دهم که خودم زمانی مثل آنها به دنبال کسی یا پناهی بودم. امروز با تجربه‌ی عمیق احساس عدم تعلق به کسی یا مکانی، به کسی که دنبال راهی برای رهایی از وابستگی‌ها می‌گردد، پیام عشق و ارزش را می‌رسانم. امروز شرمنده و غریب و تنها نیستم. سعی می‌کنم که شهامت ابراز عشق و دوست داشتن به دیگران را هدیه دهم. امروز روز خرج کردن عشق و آنچه که به من هدیه داده شده است. امروز می‌خواهم یک دوست باشم. می‌خواهم در کمال آرامش انرژی کسب شده را در قالب آغوشم به دیگران هدیه دهم. امروز خداوند مرا از تنهایی و بی‌کسی و احساس شرمندگی و بی‌لیاقتی و بی ارزشی رهانیده است و از من می‌خواهد که به ارتباطاتم با خود و انسان‌های دیگر و خودش یک ارزش معنوی و عاشقانه دهم. امروز حرکت من به سوی آرامش و صلح و آشتی و عشق در راستای اراده و قدرت و مهربانی خالق مهربانم است. امروز آنچه که باعث آرامش و تسکین من شد احساس ارزشمندی در من بوده است، فقط ارزش‌گزاری خداوند مهربان است.
وقتی غم داری به دنبال غمگینی بگرد!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و هشتم دی: به یاد داشته باش هرچه را نیاز داری در درون توست، معرفتی که بدنبال آن می گردی در درون تو پنهان است.

من همیشه در سیر و سلوک های معنوی به دنبال یک ارتباط می گشتم. اما زندگی فقط برای امروز چه ارتباطی با سیر و سلوک معنوی دارد؟! واقعا چه تفاوتی دارد؟ چهل سال سیگار کشیدم. به کلی امید قطع مصرف را از دست داده بودم تا عاقبت انجمن نیکوتینی های گمنام و قدم های دوازده گانه را پیدا کردم. در اینجا هر روز چیز جدیدی پیدا می کنم. همه چیز متفاوت از قبل شده. در جلسات مشارکت اعضاء را در مورد عجز خود، رسیدن به باور از یک نیروی برتر و واگذاری اراده و زندگی به این نیرو می شنوم. برای من این برنامه تنها جستجوی یک زندگی بهتر نیست. بلکه مسئله مرگ و زندگیست. سم نیکوتین کشنده و مصرف آن عین دیوانگی است. معنویتی که اینجا آموخته ام زندگیم را نجات داده و سلامت عقل را به من باز گردانده است. این معنویت مانند هوایی که تنفس می کنم و آبی که می نوشم برایم مشهود است. به انجمن نیکوتینی های گمنام آمدم تا قطع مصرف کنم. اما در اینجا چیزهایی را که از هفت سالگی در جستجویش بودم یافتم: معنویتی حقیقی و جاودانه که نه تنها هفته ای یک بار بلکه هر روز و هر لحظه در سراسر زندگیم جاریست.

برای امروز، بابت معنویتی که هر روز و هر لحظه در زندگیم جاریست شکرگزار خداونم.

29دی

فقط برای امروز

 

از کوه کاه ساختن 29 دی

«وقتی از زندگی در زمان حال دست میکشیم، مشکلات ما به

طرز نامعقولی بزرگ میشوند.»

کتاب پایه

v

ظاهراً برخی از ما در رویارویی با مشکلات از کاه کوه میسازیم. حتی برخی از ما که تا حدودی آرامش پیدا کردهایم، احتمالاً گاهی اوقات در دوران بهبودی خود مشکلی را بیش از حد بزرگ کردهایم و اگر هنوز هم این کار را انجام ندادهایم، احتمالاً به زودی انجام خواهیم داد!

وقتی در زندگی ذهن ما درگیر مسئلهای پیچیده شده است، اگر با هشیاری تمام چیزهایی را که به خوبی پیش میرود به یاد بیاوریم، کار درستی انجام دادهایم. شاید از اینکه قادر نخواهیم بود صورتحسابهای ماهانه را پرداخت کنیم، نگران باشیم. به جای اینکه ماشین حسابی در دست بگیریم و دائماً تعهدات مالی خود جمع بزنیم، از امور خود به منظور کاهش هزینهها فهرست تهیه میکنیم. پس از تهیه این فهرست کوچک، به کار فعلی خود ادامه میدهیم و به یاد میآوریم که تا وقتی سخت تلاش میکنیم، نیرویی برتر و مهربان از زندگی ما مراقبت خواهد کرد.

گاهی اوقات مشکلات بزرگی اتفاق میافتد، اما نباید این مشکلات را به وجود آوریم. اعتماد به خداوندی مهربان که درک میکنیم، دیدگاه مناسبی را نسبت به اکثر مشکلات در نظر ما ایجاد میکند. دیگر نباید برای احساس هیجان نسبت به زندگی خود آشوب به پا کنیم. بهبودی ما، فرصتهای واقعی بیشماری را برای هیجان و ماجراهای هیجانانگیز در اختیار ما خواهد گذاشت.

v

فقط برای امروز: نگاه واقعبینانهای به مشکلات خود میاندازم و متوجه میشوم اکثر آنها جزیی و کوچک هستند. آنها را به همین منوال رها میکنم و از بهبودی خود لذت میبرم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

تعادل
19ژانویه 29دی
قبل از آمدن به نارانان هیچ تعادلی در زندگیم نداشتم .اما آن را تشخیص نمیدادم.تمام تمرکزم روی معتادم بود و کاملا بی قرار بودم .اگر کسی حالم را می پرسید می گفتم خوب نیستم.سپس به آنها در باره مشکلات معتاد می گفتم وقتی که معتاد برای مصرف بیرون بود نمیتوانستم درست بخوابم بخورم یا فکر کنم.تنها کاری که می توانستم انجام دهم تمرکز روی معتاد بود .ساکت و نگران می نشستم.از ترس فلج شده و اسیر وسواس فکری بودم.
وقتی به نارانان آمدم و برای اولین بار قدم ها را گوش دادم قدم یک را پذیرفتم چون به طور کامل زندگی مرا توصیف می کرد .زندگی من غیر قابل کنترل بود چون سعی می کردم زندگی معتاد را کنترل کنم.به محض اینکه پذیرفتم در برابر معتاد و انتخاب هایش عاجزم رها شدم و یک بار دیگر در مسیر پیدا کردن خودم و تعادلم قرار گرفتم.
هم چنان که به رفتن به جلسات و استفاده از ابزار های برنامه ادامه می دادم تغییرات در زندگیم ادامه می یافت.وقتی معتاد برای مصرف مواد بیرون بود به یک دوست نارانانی زنگ می زدم و صحبت می کردم به یک جلسه می رفتم یا نشریات را می خواندم .پذیرفتن اولین قدم به من کمک کرد حرکت کنم .دیگر راکد نبودم .یاد گرفتم که نگرانی هرگز مانع اتفاق ها نمی شود و ترس من به معتاد کمکی نمی کند.یاد گرفتم که چگونه دو باره زندگی کنم.
تفکری برای امروز:
به عنوان یک فرد که معتادی را دوست دارد لازم است اقرار کنم و بپذیرم که در مقابل دیگران عاجزم .من می پذیرم که وقتی سعی می کنم دیگران را کنترل کنم زندگیم غیر قابل اداره می شود.سپس می توانم تمرکزم را تغییر بدهم و دو باره تعادل ،آسایش ،آرامش و خودم را پیدا کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

29 دی
بسیاری از تصمیماتی که در زندگی ام گرفته ام انعکاسهایی از ترس بوده اند.چیزی در دنیای من تغییر می کند: فرد مورد علاقه ام در جستجوی هوشیاری باشد، دوستی از حرفی که من گفته ام ناراحت است،کارهای جدیدی در محل کارم ارائه کرده ام،مغازه خواربار فروشی مرغ ندارد _ من در درون سراسیمه و هول هستم. من با افکار بیمار گونه مورد حمله قرار گرفته ام.تصور می کنم ناموفق بوده و باعث عذاب دادن هستم و رنج میبرم.
سپس وارد عمل می شوم. من برای پوشش دادن این اوضاع کاری نسنجیده یا بی ثمر انجام می دهم، همه بخاطر یک چیز است و آن ترسیدن من است. ترس می تواند نیروی بزرگتری از خودم تبدیل شود. ممکن نبود قادر باشم آنرا تثبیت کرده و یا از خودم دور کنم. اما امروز، با یک نیروی برتری که از ترس من قدرتمندتر است می توانم. مجبور نیستم به انها اجازه دهم تا زندگی مرا بدست گرفته یا تصمیماتی برایم بگیرند. می توانم دستان نیروی برترم را محکم نگه دارم، با ترس روبرو شوم و از آنها رها شوم.

یادآوری امروز

الانان برنامه ای است که با ان راه حلهای معنوی برای چیز هایی که قادر به تغییر آن نیستیم پیدا می کنیم. امروز برای رهایی یافتن از ترس بجای مبارزه کردن با آن ، آن را به نیروی برترم واگذار خواهم کرد.
" پرندگان نگران و مراقبی که بالای سرت پرواز می کنند، نمی توانی تغییر دهی. اما می توانی مانع پرندگانی که روی سرت لانه میسازند شوی."


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

29 دی
زندگی کردن در کنار دوستانی که بهبودی می‌یابند و به همدردانشان کمک بلاعوض می‌کنند، خالی از لذت نیست. زندگی در کنار این دوستان جز سعادت چیز دیگری برای من نیست. امروز این دوستان جوابگوی نیازها و خلأهای عاطفیم هستند. ما در کنار هم نیازهای همدیگر را پاسخگو هستیم. ما جهت روبه‌رو شدن با بیماری مشترک از یکدیگر الهام و تجربه می‌گیریم. این تجربیات در هیچ جایی پیدا نمی‌شود. امروز احساس می‌کنم که به مقصد رسیده و در جایی قرار دارم، که به آنجا تعلق دارم و اکنون آرامش را تجربه می‌کنم. امروز قادر هستم به لطف

پروردگار مهربان با انتقال تجربیاتم به دیگران باعث تحول در آنها بشوم، همانگونه که برنامه‌ی بهبودی و دوستان بهبودی‌ام باعث دگرگونی و تحول در من شدند. امروز همه‌ی ما یک هدف مشترک داریم، آن‌هم رساندن پیام به همدردانی که از بیماری عادت‌ها و وابستگی و هم‌وابستگی عذاب می‌کشند. خداوندا: تو را به خاطر قابلیت‌هایی که به تازگی‌ها پیدا کرده‌ام و می‌توانم در حریم تو زندگی کنم، شکرگزاری می‌کنم.
ما باعث تحول یکدیگر هستیم!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بیست و نهم دی: برای یک معتاد دو راه جهت فرو نشاندن وسوسه وجود دارد: 1-مصرف کند. 2-مصرف نکند. راه دوم دائمی است.

اسم من ....... و یک معتاد به نیکوتین هستم. این کلمات برای من واقعی بود. امروز می توانم مانند آدم های عادی با مسائل رو به رو شوم. چه چیز باعث شده امروز بدون مصرف نیکوتین در مسیر بهبودی قرار گیرم؟ بدون نیکوتین مصرفی نمی توانستم حتی برای یک ساعت به هیچ جا بروم، چه رسد به اینکه روزها و هفته ها از آن دور باشم. وقتی به هر دلیل یک روز مصرف نمی کردم، نمی توانستم درست ببینم، دستانم می لرزید، نمی توانستم درست فکر کنم، طپش قلب پیدا می کردم، گوش هایم زنگ می زد و غذا خوش طعم نبود. هر روشی را برای قطع مصرف امتحان کردم. چهل سال مصرف کردم. بیست سال آخر مصرف ماهی یک بار قطع مصرف می کردم اما نمی توانستم آن را حفظ کنم. اکنون پس از پانزده سال قطع مصرف وقتی به یاد زمان مصرف می افتم متوجه می شوم بدون مصرف نیکوتین هم می توان از زندگی لذت برد. تنها راه رهایی از وسوسه نیکوتین عدم مصرف است.

برای امروز، شادابی، امید و انرژی حاصل از قطع مصرف نیکوتین را با معتاد به نیکوتین در حال عذاب به مشارکت می گذارم.

 

30دی

فقط برای امروز

 

 30  دی                                      یک وعده، هزاران پاداش

«معتادان گمنام تنها یک چیز را وعده میدهد و آن رهایی از

 اعتیاد فعال است...»

کتاب پایه

v

تصور کنید چطور خواهد بود اگر نومید و با قصد قطع مصرف مواد وارد انجمن معتادان گمنام میشدیم، ولی فقط با یک بازارگرمی روبرو میشدیم: «اگر فقط قدمها را انجام دهید و مواد مصرف نکنید، ازدواج خواهید کرد، در محله‌های اشرافی زندگی خواهید کرد، صاحب دو تا و نصفی بچه خواهید شد و شروع به پوشیدن لباسهای پلیاستری خواهید کرد. عضو مفید و مسئولیتپذیر جامعه و همنشینان خوبی برای پادشاهان و رؤسای جمهور خواهید شد. ثروتمند خواهید بود و شغل پر جنب و جوشی خواهید داشت.» اکثر ما اگر با این چربزبانیهای بیملاحظه روبرو شویم، فریاد میزنیم و به سمت در فرار میکنیم.      

به جای چرندیات شگفت انگیز و پیشبینیهای وحشتناک با وعده امیدواری روبرو شدهایم: رهایی از اعتیاد فعال. وقتی میشنویم دیگر هرگز مجبور به مصرف مواد نیستیم، احساس آرامش میکنیم. مجبور نخواهیم بود به شخصیتی خاص تبدیل شویم!

البته پس از گذشت مدتی از بهبودی، رفته رفته اتفاقات خوبی در زندگی ما روی میدهد. هدایایی به ما ارزانی داشته میشود— هدایای روحانی، هدایای مادی، هدایایی که همیشه در رؤیا میدیدیم و هرگز جرأت نکردیم برای دستیابی به آنها امیدوار باشیم. اما این هدایا، هدایای واقعی هستند—آنها را فقط به این خاطر که عضو NA شدهایم به ما وعده ندادهاند. تنها چیزی که به ما وعده داده شده، رهایی از اعتیاد است—و همین هم خیلی زیاد است! 

v

فقط برای امروز:  وعده رهایی از اعتیاد به من داده شده است. هدایایی که دریافت میکنم از مزایای بهبودی هستند


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رها کردن کنترل
20 ژانویه       30دی
اکنون که با کار کرد برنامه نارانان می دانم فقط خودم را می توانم کنترل کنم تا کی می خواهم به کنترل مردم ،مکان ها و چیزها ادامه دهم.وقتی تراز شخصی دیگران را بگیرم بلا فاصله اصرارمن برای کنترل کردن بر می گردد.باید یاد بگیرم سرم به کار خودم باشدو یادم نرود که وظیفه من چیست.اگر سهمی ندارم لازم است آن را رها کنم.
قدم یک به من یاد آوری می کند که در مقابل زندگی دیگران قدرتی ندارم و  در ادامه اشاره می کند که تلاش من برای کنترل دیگران ،مکان ها و چیز ها زندگی مرا غیر قابل اداره می کند.اگر به نارانان بیایم و صادقانه اضطراب و ناتوانی ام برای پذیرش نا رضایتی  را مشارکت کنم راه کمک گرفتن از گروه،و نیروی حاضر در جلسات را باز می کنم .قدم یک با اقرار به عجز در مقابل معتاد شروع میشود و سپس اقرار می کنم که زندگیم غیر قابل اداره شده است.هر وقت بخواهم فردی یا موقعیتی را کنترل کنم اگر این قدم را تمرین نکنم نه تنها می توانم به کارهای خودم فکر کنم بلکه وقت و انرژی بیشتری برای انجام آنها و هم چنین تعیین حد و مرز و انتخاب های مفید  برای خودم دارم.
تفکری برای امروز:
روی چیزهایی که می توانم تغییر دهم تمرکز میکنم و چیزهایی را که نمی توانم تغییر دهم رها می کنم و به نیروی برترم می سپارم.دانستن محدودیت هایم مرا برای قدم دو آماده می کند.من سفر به سوی آرامش و آسودگی خاطر را آغاز کرده ام .این موهبت گرانبها را برنامه نارانان به من داده است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

30 دی ماه
گاهی اوقاتیک اسب از دستورات شخصی که سوار آن است اطاعت نمی کند و هر دو در مسابقه کنترل خود را از دست می دهند.افکار من نیز، وقتی که با عصبانیت سعی می کنم، بارها و بارها مشکلی را حل نمایم می تواند اینگونه باشد. اصول سوارکاری به من آموخته است که نبایدها را بارها و بارها یک دستور با صدای بلند تکرار کرد، بلکه باید اسب را متوقف کرد، توجه او را جلب کرده و مجدداً شروع به کار کرد. همینگونه وقتی که افکار من از کنترل خارج می شوند لازم است که متوقف شوم. من ممکن است این عمل را با تنفس عمیق یا نگاهکردن به اطرافم انجام دهم. این می تواند به من کمک کند تا افکار آزاردهنده خود را چیزهای مثبت مانند شعارهای الانان، دعای آرامش و یا هر موضوع آرامش بخش دیگری که هیچ نقشی در قبال مشکل من ندارند، جایگزین نمایم. بعداً ممکن است بخواهم دوباره در مورد مشکلم در شرایط آرامتر و با کمک دوستانم در الانان یا راهنمایم فکرکنم. وقتی که فاصله ای بین خود و افکار آزاردهنده ام قرار می دهمف می توانم بدون از دست دادن کنترلم به شرایطم نگاه کنم.

یادآوری امروز

گاهی اوقات من نباید مشکلی را قبل از اینکه بتوانم راه حلبرایش پیدا کنم،رها کنم. گاهی اوقات افکار پرمشغله من ممکن است آنقدر هیاهو ایجاد کنند که نتوانم نوای درونی خود را که راه حل پیشنهاد می کند بشنوم.
فرو نشاندن سروصداها مهارتی است که با تمرین کردن می توانم یاد بگیرم.در ابتدا ممکن است افکارم بارها و بارها خاموش کنم، اما در الانان یاد میگیرم که تمرین باعث پیشرفت می شود، یک دقیقه" یک فکر برای هر دفعه.
«تمام بیچارگی افرادنشأت گرفته از این است که نمی توانند در یک اتاق ساکت به تنهایی بنشینند.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

30 دی
وقتی به شباهت‌های درد و ماجراهای مشترکمان فکر می‌کنم، غرق تعجب می‌شوم. همه‌ی ما در گروه خودیاری از درد و رنجی عذاب می‌کشیم، به نام وابستگی است که رهایی از آنها به غیر از معجزه‌ی خداوند نیست. بیماری مشترک ما با تمام نکات ریز و درشت در رازها و گرفتاری‌ها و توهین‌ها و دردها، با هم مشترک هستیم. درد و محرومیت‌ها بهایی است، که در مقابل این بیماری پرداخت کرده‌ایم. امروز دانش جدیدی کسب کرده‌ایم که خارج از حد تصور ما بوده است. امروز آموخته‌ایم که چگونه در آرامش بیشترین بهره را از جریانات زندگی جدید ببریم و به اتفاقات دردناک گذشته اهمیت کمتری بدهیم. امروز خداوند خواهان رُشد معنوی و کسب مهارت‌های جدید زندگی منطیق با برنامه‌ی ‌جدید من در اصول برنامه جهت امور زندگی و افکارم است. سهم من هم حق انتخاب حالات خوب است. من حق دارم از یک رابطه و رفتار بد، متوسط، خوب، رابطه و رفتار خوب را انتخاب کنم و بابت این حق انتخاب از خداوند مهربان و اصول خودیاری برنامه سپاسگزار باشم.
سهم امروز من بهترین‌ها است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سی ام دی:   بهترین راه برون رفت از مشکل، رو به رو شدن با آنست.

   با وجود تمام وعده و وعیدها و تلاش هایی که طی ده سال در جهت قطع مصرف می کردم نمی توانستم قطع مصرف کنم. در سن چهل و پنج سالگی پزشکی تشخیص داده بود به بیماری آمفیزم مبتلا و در صورت ادامه مصرف نیکوتین بیش از یک سال زنده نخواهم ماند. می دانستم که به تنهایی قادر به قطع مصرف نیستم. به نیرویی برتر ایمان داشتم که در کودکی و بزرگسالی بارها و بارها به من کمک کرده بود. پس از مراجعت از مطب دکتر به خانه رفتم. در گوشه ای خلوت، با خدا به راز و نیاز نشستم. از او درخواست کمک کردم تا اعتیاد نیکوتین را از من بگیرد. از آن روز به بعد دیگر هرگز لب به سیگار نزدم. عصر آن روز شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام را در شهر خود آغاز کردم. هنوز بعد از سال ها قطع مصرف، برای تشویق تازه واردان و رساندن آنان به باور از آنچه که هنوز نمی توانند ببینند و همچنین تمرین قدم ها و اصول روحانی در زندگی روزانه، به طور مرتب در جلسات شرکت می کنم. به طور مرتب در جلسات شرکت می کنم زیرا باور دارم که ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم می توانیم آن را حفظ کنیم. من اهمیت ویژه ای برای بهبودی خود قائلم.

برای امروز، اراده و سرنوشتم را به مراقبت خداوندی که درک می کنم می سپارم و تجربه و امید و نیروی خود را با سایر اعضاء به مشارکت می گذارم.

1بهمن

فقط برای امروز

 

 اتحاد و یکنواختی       1                        بهمن

«اتحاد در معتادان گمنام یک اجبار است.»

کتاب پایه

v

اتحاد، یکنواختی نیست. اتحاد از این حقیقت نشأت میگیرد که ما برای بهبودی و کمک به پاک ماندن دیگران وحدت هدف داریم. حتی اگر این چنین باشد، اغلب درمییابیم با اینکه برای تحقق هدف یکسانی تلاش میکنیم، ابزار و روشهای ما اساساً متفاوتند.

نمیتوانیم عقاید خود درباره وحدت را به دیگران تحمیل کنیم یا وحدت را با یکنواختی اشتباه بگیریم. در حقیقت، جذابیت بزرگ برنامه NA عدم وجود یکنواختی است. وحدت از هدف مشترک ما نشأت میگیرد، نه از معیارهایی که چند تن از اعضای خیرخواه بر گروه تحمیل میکنند. گروه متحدی که از دلهای مهربان اعضایش نشأت میگیرد، برای هر یک از معتادان امکان رساندن پیام را به روش منحصر به فرد فراهم میسازد.

در برخوردهای خود با یکدیگر در NA، گاهی به طور شفاهی مخالفت میکنیم. باید به خاطر بسپاریم تا وقتی که توجه خود را بر هدف اصلی گروه متمرکز میکنیم، جزئیات نحوه انجام کارها همیشه مهم نیست. ممکن است اعضایی را مشاهده کنیم که بر سر مسائل جزیی با هم مخالفت میکنند، ولی وقتی تازهواردی درخواست کمک میکند، با هم همکاری میکنند. وقتی وارد جلسات  NA شدیم فردی منتظر ما بود. اکنون نوبت ماست که منتظر دیگران باشیم. به اتحاد نیاز داریم تا به فرد تازهوارد نشان دهیم این شیوه زندگی مؤثر است.  

v

فقط برای امروز:  سعی میکنم تا نقشی در اتحاد داشته باشم. میدانم که وحدت با یکنواختی یکسان نیست.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رابطه راهنما و رهجو
21 ژانویه 1بهمن
راهنمایم به من گفت هر پیشرفتی بستگی مستقیم به این دارد که دیگر بیشتر از این نخواهم درد و رنج را تحمل کنم.وقتی پسرم در حال مرگ بود روان پریشی داشت و با ده سال زندان مواجه شد
خیلی نگرانش بودم و فکر نمی کردم بتوانم دوام بیاورم.از ابزارها نا امید بودم .وقتی خانمی در جلسه در باره سه پسر بزرگش که زندان بودند مشارکت کرد دانستم که او برای من یک راهنما است .کسی بود که می دانست من با چه چیزی روبرو هستم و چیزی را که من می خواستم داشت باوجود زندانی بودن بچه ها راهی برای زنده ماندن.
به کمک راهنما یاد گرفتم که رها کنم و بگذرم این بچه بالغ شود و خود درد عواقب مصرفش را بکشد .من هر کاری که راهنما می گفت انجام می دادم:خواندن نشریات ،نوشتن،کارکرد قدم ها و خدمت کردن .یاد گرفتم اطمینان داشته باشم که هر قدرمعتاد پیشروی کند و هر قدر وحشتناک و حتی مرگ آفرین باشد این سفر اوست نه من.او نوسانهایرزیادی داشته است .امروز پس از سالها من و راهنمایم سپاسگزاریم که پسرهای ما بر عکس پدران خود بهبود یافته اند و دیگر در زندان نیستند.

تفکری برای امروز:هر کاری که راهنمایم برای من انجام داده من برای دیگران انجام می دهم به خصوص وقتی یک تازه وارد به جلسه می آید.من داستانم را مشارکت می کنم.شاید با این کار تازه واردین بفهمند در میان افرادی که می توانند وضعیت آنها را درک کنند دیگر تنها نیستند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

1 بهمن
قدم دوم عنوان می کند که: به مرور ایمان آوردیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. اخیراً در یکی از جلسات این قدم را با شیوه ای که در بر دارنده تجربیات شخصی من نیز بود از زبان یکی از اعضا شنیدم. " در ابتدا فقط آمدم و سپس آمدم تا باور کنم." سفر به سوی یک نیروی برتر آنقدر برای من تدریجی بود که نفهمیدم چطور رخ داد. نه انفجار نور بود و نه بوته مشتعلی _ فقط روشنایی تدریجی در زندگی مه آلودی بود که در گذشته قبل از پیدا کردن بهبودی ام در الانان داشتم. من نیز در ابتدا مانند دیگر دوستانم در جلسه، آمدم و جسم خود را بدون داشتن ایمان ، به الانان آوردم. سپس یک بار دیگر اینجا بودم، به آرامی آمدم و به تدریج آمدم تا باور کنم که در این دنیا تنها نیستم. یک نیرو،یک راهرو و یک انرژی وجود دارد که می تواند یک زندگی ثمربخش و لذت بخشی را به من ببخشد. من فقط لازم است که درخواست کمک کرده و ذهن خود را باز نگه دارم.

یادآوری امروز

ایمان آوردن در زندگی ام یک روند تدریجی داشت. این روند تداوم داشت و هر روز که خود را در اختیار او قرار میدادم قویتر می شدم. شاید آگاهی یافتن از این روند هنگامیکه دوباره نا شکیبا شوم و از زندگی سرباز زنم به من کمک کند.

« من دریافته ام که در این دنیا چیزهای بزرگ، از موضعی که ما در جهت آن ایستاده ایم، زیاد دور نیست.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

1 بهمن
برای هیچ‌کس پذیرش درد و ناامیدی آسان نمی‌باشد. امروز تحمل درد و ناامیدی مقداری برایم آسان‌تر شده است. می‌دانم که بیماری من توانایی‌های بسیاری دارد و می‌تواند مرا به شدت عذاب دهد. ابزارهای برنامه‌‌ی خودیاری رهایی می‌گوید، اگر توانایی رهایی از افکار دردناک را نداری «کمک بگیر» به راهنمایت تلفن بزن. اگر وی نبود سایر دوستان هستند. پیشنهاد می‌کند که به جلسات برو، مشارکت کن. اگر توانستی به همدردی مثل خودت گوش بده با او مدارا کن. امروز از تجربه‌ی عذاب درد و حال بدی یاد می‌گیرم که بیشتر از چند ساعت دوام ندارند. می‌توانم از راهکارها و ابزارهای برنامه به نحو احسن سود برده و این حالات را تبدیل به حال خوب بکنم. آیا امروز به خاطر این نعمات از خداوند تشکر کرده‌ام؟ هنگام درماندگی و ناامیدی به سوی خداوند دست دراز کرده و از او طلب قدرت تحمل و پذیرش شرایط و مشکلات را می‌کنم. امروز ناتوانی و عجز من در مقابل اتفاقات باعث شده است، که نیروی فرای قدرت بشریت از من حمایت کند. من خداوند را به خاطر حمایت من در شرایط سخت می‌پرستم.
با اعلان عجز درمقابل خداوند، توانا می‌شوم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

یکم بهمن:   هر فرصتی برای ترک عادت، فرصت مناسبی است.

   بزرگترین هدیه ای که در مسیر بهبودی بدست آورده ام قبول مسئولیت است. من مسئول بهبودی شخصی خود و شرکت مرتب در جلسات هستم، خواه احساسی خوب داشته باشم یا بد. حضور مرتب در جلسات ضرورت بهبودیست و مشارکت هر عضو می تواند به بهبود خود و اعضای دیگر کمک کند. تعهد خود به سالم زندگی کردن را بر ایمان استوار کرده و آن را پذیرفته ام، حتی اگر گاهی بیماری مرا به بیراهه ببرد. به مرور زمان و عمل کردن به تعهدات، قبول تعهد و مسئولیت پذیری آسان و آسانتر می شود.

برای امروز، تعهدی هر چند کوچک را پذیرفته و به آن عمل می کنم.

2بهمن

فقط برای امروز

 

 2 بهمن                               مدرسه بهبودی

«این برنامه مخصوص یادگیری است.»

کتاب پایه

v

یادگیری در دوران بهبودی، فعالیتی سخت است. اکثر اوقات یادگیری چیزهایی که بیشتر باید بدانیم، سختتر است. بهبودی را فرا میگیریم تا خود را برای تجربیات زندگی آماده کنیم. وقتی به صحبتهای دیگران در جلسات گوش میدهیم، یادداشتهای ذهنی برمیداریم تا بعدها بتوانیم به آنها رجوع کنیم. برای آمادگی، یادداشتها و متون خود را در فواصل میان "درسها" مطالعه میکنیم. درست همان طور که دانشآموزان فرصت بهرهگیری از دانش خود را در طول امتحانات دارند، ما نیز فرصت استفاده از بهبودی خود را در مواقع بحرانی زندگی در اختیار داریم.  

مانند همیشه در برابر نحوه رویارویی با مشکلات زندگی، حق انتخاب داریم. میتوانیم واهمه داشته باشیم و از آنها به عنوان تهدیدی برای آرامش خود دوری کنیم یا میتوانیم آنها را به عنوان فرصتهایی برای رشد بپذیریم. با تأیید اصولی که در بهبودی یاد گرفتهایم، مشکلات زندگی موجب افزایش قدرت ما میشوند. اما اگر این مشکلات نباشند، آنچه یاد گرفتهایم را فراموش میکنیم و کم کم فعالیت خود را از دست میدهیم. این مشکلات فرصتهایی هستند که بیداریهای روحانی جدیدی را در ما ایجاد میکنند.     

متوجه خواهیم شد که پس از هر بحران دوران آرامشی وجود دارد که به ما فرصت خو گرفتن با مهارتهای جدید را میدهد. پس از اینکه درباره تجربه خود تعمق کردیم، از ما میخواهند تا دانش خود را با فردی در میان بگذاریم که آنچه ما قبلاً یاد گرفتهایم را فرا  میگیرد. در مدرسه بهبودی همه ما هم دانشآموز هستیم و هم معلم.

v

فقط برای امروز:  دانشآموز بهبودی هستم. با مشکلات زندگی روبرو میشوم، درباره آنچه آموختهام اعتماد به نفس دارم و مایلم آن را با دیگران در میان بگذارم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

مراقب بودن
22 ژانویه    2بهمن.
از وقتی که یادم می آید یک سر پرست بوده ام و از زمانی که یک نوجوان بودم  شروع شد برای مواظبت از پدر مریض ،مادرم به کمک من نیاز داشت.همیشه احساس می کردم من مسوول مواظبت از دیگران هستم و حرفه مراقبت را انتخاب کردم.در ازدواج اولم حس می کردم باید از همسرم مواظبت کنم و به او اجازه می دادم مدام  مرا کنترل کد.او کار نمی کرد و از من انتظار داشت که همه چیز را اداره کنم . من خشم و رنجشم را در خودم نگه می داشتم و نمی فهمیدم این کار مرا نابود می کند.سپس بچه هایم به دنیا آمدند و لازم بود از آنها مواظبت کنم.وقتی همسرم مرد خشم و رنجش من هم با او مرد.به چیزی که فکر می کردم یک زندگی طبیعی است برگشتم اما اینطور نبود.همبشه نیازهای دیگران به نیاز من اولویت داشت.به ندرت می توانستم به هرکسی "نه"بگویم و وقتی نه می گفتم به شدت احساس گناه می کردم.در ازدواج دومم چندین سال همه چیز آرام وبی درد سر بود تا اینکه همسرم به کراک معتاد شد.یک بار دیگر من سر پرست شدم فقط این بار وضعیت خیلی بدتر بود.من حواس خودم را از دست داده بودم.
یک شب وقتی احساس کردم دارم دیوانه میشوم با تلفن گویای نارانان تماس گرفتم.روز بعد به جلسه رفتم.بعد از اولین جلسه حتی با وجود اینکه هنوز هم همه چیز در زندگیم دیوانه وار بود احساس بهتری داشتم.از طریق جلسات نارانان فهمیدم که من مسوول مواظبت از دیگران نیستم.آنها می توانستند مراقب خودشان باشند.لازم بود یاد بگیرم مراقب نیاز هایم باشم.تغییر دادن روشی که طی سالها انجام داده بودم تلاش طولانی وسختی بود.اما حمایتی که از جلسات نارانان دریافت کردم بی نهایت به من  کمک کرد.
تفکری برای امروز:
اکنون می توانم به معتاد و دیگران "نه "بگویم و احساس گناه نداشته باشم.من مهم هستم.می بایست از خودم مراقبت کنم و بگذارم دیگران  هم از خودشان مراقبت کنند."نه "یک جمله کامل است.تمرکز من در زندگیم باید روی خودم باشد.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

2 بهمن
زمانی که ما به الانان میرویم، بلسیاری از ما اشتیاق داریم تا به صحبتهایمان گوش داده شود. ما از کشف اتاق های الانان که مکانی امن برای صحبت کردن پیرامون مسائل محصور در درونمان می باشد، دلگرم می شویم.ما مشارکت میکنیم و افراد پیرامونمان با تکان دادن سرشان آن را درک می کنند. آنها پس از جلسات با ما حرف میزنند و عنوان می کنند که چقدر صحبت های ما را تصدیق کرده و از ما بخاطر مشارکتمان سپاسگزارند.
در نهایت به حرفهای ما گوش داده می شود. این توجه می تواند آنقدر احساس نیرومندی بدهد که ممکن است در آن افراط کنیم. بسیاری از ما می ترسیم که این شانس آزادانه صحبت کردن رارها کنیم، بطوریکه ان را آخرین فرصت در نظر میگیریم. اما وقتی هر عضوی با تحکم در جلسات به مشارکت بپردازد، گروه از این عمل رنج میبرد. با پیروی کردن از سنت ها، منافع مشترک گروه باید در درجه اول قرار گیرد و همچون یک ابزار ارزشمند در راهنمایی کردن محسوب می شود. نیازهای ما برای ابراز احساسات شخصی مان واقعی بوده و باید جهت یابی شود. یک راهنما می تواند زمانی را به ما اختصاص دهد و لازم است توجه داشته باشیم که در مورد خودمان و زندگی مان صحبت کنیم.

یادآوری امروز

نیازهای من مهم هستند. الانان به من کمک می کند تا راههای مناسبی برای بدست آوردن آنها پیدا کنم. من امروز به خوبی از خودم مراقبت خواهم کرد.
« جزئیات بسیار خصوصی بهتر است با راهنمایی که می تواند دقیقاً به آنها گوش داده و حمایت خویش را حفظ کند، مطرح می شود. فردی که همه چیز را راجع به شما می داند و می پذیرد که شما نیز مانند او هستید.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

2 بهمن
وقتی در شرایطی قرار می‌گیرم که به خواسته و آرزوهایم نمی‌رسم و یا وقایع طبق خواسته‌ام پیش نمی‌رود، ناامید می‌شوم یا در اثر اشتباهات مکرر موفق به رفع مشکلی نمی‌شوم، اعتمادبه نفسم را از دست می‌دهم. امروز با اصول برنامه‌ی خودیاری متوجه شده‌ام بیشترین صدمه را خودم در اثر نداشتن صبر و مشورت نکردن با دیگران به خودم زده‌ام. اصول برنامه‌ی خودیاری اعتقاد دارد که وقتی ناامید و ناتوان شدی به خداوندی می‌رسی! شاید شما هم مثل من که در ابتدا این حرف را شنیدم ناراحت شدید، اکنون باور دارم و یقین پیدا کرده‌ام که در بدبختی و تیره‌روزی فرصت بیشتری جهت رفع مشکلات و حل مسائل پیدا می‌کنم، تا در سعادت و خوشبختی، چون انسان در شرایط سخت خود را حفاظت می‌کند. امروز که خداوند نمی‌خواهد مرا با اذیت و آزار آزمایش کند، بلکه این اتفاقات حاصل بیماری من می‌باشد که مرا دچار دردسر کرده است. امروز با به کارگیری این تجربیات جلوی اشتباهات را خیلی بهتر از قبل می‌گیرم. اگر مقداری صبر و تحمل داشته باشم موفق خواهم شد.
مشکل من نداشتن صبر است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

دوم بهمن:   پیروزی چیزی نیست جز لحظه ای کوتاه که برای آن زندگی می کنی.

   یکی از بزرگترین حقایقی که به آن می اندیشم این است که هیچ چیز جز خدا ابدی نیست. هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که تا ابد غیر قابل تغییر باشد. هیچ چیز حتی یک لحظه یکسان نیست. همه چیز از الکترون و پروتون تشکیل شده و این ذرات دائم در حرکتند. همه جانداران جریان شناوری از افکار و احساسات هستند. لحظات خوشی و ناخوشی می آیند و می روند. نباید به لحظات خوشی وابسته و در لحظات ناخوشی خود را اسیر کنم. در هر صورت هر کدام چه بخواهم چه نخواهم می گذرد. درک این موضوع درک دو روی یک سکه است. زندگی مانند رودخانه جاریست. پیچ و خم می خورد اما همچنان به مسیر خود به سمت دریا پیش می رود.

برای امروز، زندگی را با تمام جزر و مدهایش می پذیرم.

3بهمن

فقط برای امروز

 

 بررسی آرامش                  3            بهمن

«کمبود مراقبت روزانه به طرق مختلفی بروز میکند»

کتاب پایه

v

آیا تا به حال شده است که در پاسخ به فردی کاملاً غریبه که درباره عالی بودن هوا صحبت میکند، بگوییم «هوای بوی تعفن میدهد»؟ اگر این اتفاق افتاده است، احتمالاً از کمبود مراقبت روزانه در برنامه خود رنج میبریم.

در دوران بهبودی ممکن است زندگی کاملاً پر جوش و خروش شود. شاید افزایش مسئولیتها شما را حسابی مشغول کند. شاید مدتی است که به جلسهای نرفتهاید. شاید به خاطر مشغله زیاد وقتی برای استراحت نداشتهاید یا خواب و خوراک خوب و منظمی نیز نداشتهاید. هر دلیلی که داشته باشد، در هر حال آرامش شما در حال از بین رفتن است.

وقتی این اتفاق افتاد حتماً باید در این باره اقدامی کنیم. نمیخواهیم اجازه دهیم یک "روز بد" به همراه روحیهای منفی، به دو روز، چهار روز یا یک هفته تبدیل شود. بهبودی ما به برنامه مراقبت روزانه ما بستگی دارد. فرقی نمیکند چه اتفاقی در زندگی ما میافتد، در هر حال نمیتوانیم اصولی را نادیده بگیریم که زندگی ما را نجات داده است.

راههای بسیاری برای بهبودی و آرامش ما وجود دارد. میتوانیم به جلسهای برویم، با راهنما تماس بگیریم، معتاد در حال بهبودی دیگری را در وقت ناهار ملاقات کنیم یا سعی کنیم پیام بهبودی را به تازهواردی برسانیم. میتوانیم دعا کنیم. میتوانیم لحظهای از خود بپرسیم چه کارهای سادهای را انجام ندادهایم. وقتی روحیه ما خراب میشود، میتوانیم با راه حلی ساده از وقوع حادثه جلوگیری کنیم. 

v

فقط برای امروز:   برنامه روزانه مراقبت از بهبودی خود را بررسی میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

سنت یک

23ژانویه     3بهمن
سنت یک خانواده ام را نجات داد.در خانواده آشفته یک معتاد به نیازهای معتاد نسبت به هزینه سایر افراد خانه بیش از حد ترجیح داده می شود و این مسعله در خانه من هم به طور قطع درست بود.
هم چنانکه معتاد به چرخیدن دور خودش که خارج از کنترل بود ادامه می داد تعطیلات به هدر می رفت چون نمی توانستم ریسک کنم و معتاد را برای یک لحظه تنها بگذارم.تعطیلات توسط بحران ها یکی پس از دیگری خراب می شد.پس انداز ها برای ضمانت معتاد از گرفتاریهای دیگرش فدا می شد.
هم زمان با گرفتن وجدان گروه  در یک جلسه نارانان یک عضو سنت یک را به من یاد آوری کرد که:"منافع مشترک ما می بایست در راس قرار گیرد ،پیشرفت فردی در جذب بیشتر اعضا به اتحاد ما بستگی دارد."این سنت تلنگری به من زد که برای خانواده من هم درست بود.
فهمیدم که وقتی فکر می کردم با نجات معتاد خانواده ام را نجات می دهم به معتاد و کل خانواده صدمه زده ام .با ترجیح دادن نیاز های معتاد به آسایش خانواده حق مسلم آنها را نادیده گرفته ام .هم چنین فرصتی را که معتاد مسوول خودش باشد از او گرفته ام.این رفتار منجر به حال و هوای رنجش می شد وهمه اعضا خانواده احساس می کردند که فریب خورده اند.
به این ترتیب برای اینکه خانواده دوام داشته باشد می بایست در اولویت قراربگیرد.اکنون درک می کنم وقتی نیاز های تمام خانواده در نظر گرفته شود با نیاز های فردی هم بهتر بر خورد می شود.اکنون وقتی لازم است تصمیم های خانوادگی گرفته شود به هر عضو خانواده حق اظهار نظر داده می شود.اما به عنوان یک فرد آنچه را که احساس می کنند بیشتر به نفع خانواده است بگویند نه آنچه که آنها می خواهند.همه نظرات بر رسی شده و تصمیم هایی که برای تمام خانواده مناسب باشد گرفته می شود.

تفکری برای امروز:
تا زمانی که مطمعن نباشم عملکرد های من برای تمام خانواده ام مفید است کاری انجام نمی دهم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

3 بهمن
گاهی اوقات به پذیرش واقعیت های ناخوشآیندی فراخوانده می شوم. ممکن است آرزو داشته باشم تا از ناامیدی پرهیز کنم ، اما در می یابم که تنها راه آرامش داشتن، تمایل به پذیرش چیزهایی است که نمی توانم تغییر دهم. پذیرش حق انتخاب هایی به من می دهد. مثلاً یک روز که با راهنمایم تماس گرفتم چون الکلی و من برای بعدازظهر بلیط کنسرت داشتیم و من می ترشیدم که او بنوشد و قبل از ترک کردن خانه ضعف کند. قبلاً این اتفاق بارها افتاده بود.
بلیط هیمان باطل می شد و من بعد از ظهرم را با ناامیدی سپری می کردم. راهنمایم پیشنهاد کرد در مواقعی که نقشه هایم مربوط به فردی بود که نمی توانستم به آن وابسته باشم، باید طرح های کمک کننده ای داشته باشم. نقشه اول(A( بیرون رفتن از خانه باشد.
نقشه دوم(B) ممکن است تماس تلفنی پیشاپیش با دوست الانانی باشد، یا توضیح دادن شرایط باشد، در صورت ناموفق بودن طرح(A) ببینیم که آیا او در آخرین لحظات دعوت متمایل خواهد شد. نقشه سوم© به تنهایی رفتن و داشتن اوقات خوبی می باشد.
این طرز عمل جدید همانند یک طلسم کار می کند. این راه بزرگی برای کارکردن پذیرش در وجود خودم محسوب می شود.

یادآوری امروز

مدتهاست که به هیچ شخصی یا موقعیتی به منظور سپری کردن روزم وابسته نیستم. امروز حق انتخابهایی دارم.
« موش کوچکی را در نظر بگیرید، که چطور با تدبیر هرگز خود را فقط به یک گودال منحصر نمی کند.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

3 بهمن
امروز همه چیز آماده است تا من در شرایطی جهت آزمایش میزان رُشد پیدا کردن و پیشرفت اصولی و معنوی را انجام دهم. امروز می‌دانم که این اتفاقات باعث تغییر و پیشرفت اراده‌ی من جهت رهایی و آزادی بیشتر از وابستگی می‌باشد. مثل شکستن گمنامی و یا برملا کردن راز و یا قضاوت کردن اعمال دیگران و یا دروغگویی و نقل حدیث کردن حریم خصوصی کسانی که از این طریق حالات روحی و روانی خود را ارضا می‌کنند. باعث پیشرفت و پذیرش من در زندگی و دنیای بهبودی می‌گردد. امروز می‌دانم که جلوی قضاوت و رفتار کسی را نمی‌توانم بگیرم، ولی می‌توانم با پذیرش افکار و رفتار و اعتقادات آنها، حال خودم را بد نکنم. امروز با تمرین کردن، قسمت عمده‌ی ترس‌ها و دردهایم که زندگیم را فلج کرده بودند، از بین رفته است و اطمینان دارم، که با تمرین و پذیرش بیشتر از از طرف من نظر مادی و معنوی و روانی و جسمانی سلامتی فرصت بیشتری کسب خواهم کرد. آیا انتظار دارم که اتفاقات و مشکلات که سال‌ها مرا دچار دردسر کرده بود یکباره حل شود؟
امروز خداوند در فکر من است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سوم بهمن:   آزادی مانند تولد است، با آنکه آزادیم اما بنده ایم.

   از وقتی به دیوانگی مصرف نیکوتین پایان دادم دگرگونی های بسیاری در زندگیم رخ داده است. این دگرگونی ها به واسطه تشویق و حمایت بلاعوض انجمن نیکوتینی های گمنام بوقوع پیوسته است. امروز هفت سال است که رها از مصرف نیکوتین زندگی خوبی دارم. از اینکه دائم به فکر مصرف باشم رها شده ام. از اینکه برای خرید یک پاکت سیگار دزدکی از محل کار خارج شوم آزاد شده ام. از اینکه امروز تصمیم بگیرم قطع مصرف کنم و روز بعد با شرمساری به مصرف ادامه دهم آزاد شده ام. از این که در هر ارتباط و فعالیت به فکر مصرف باشم آزاد شده ام. من به خاطر کشیدن سیگار فرزند خود را قبل از عمل جراحی در حالی که التماس می کرد تنها گذاشتم. وقتی فرزند دیگرم به خاطر مصرف نیکوتینم تصمیم به ترک خانه گرفت به او اهمیتی ندادم. در هفت سال گذشته توانسته ام به هر جا مایل بودم مسافرت کنم، با فکر باز کار کنم، حق و حقوق خانواده را رعایت کنم، با فرزندان و نوه هایم صحبت کنم و مهمتر از همه از اسارت نیکوتین، قدرتمندترین ماده مخدر شناخته شده در جهان رهایی یابم.

برای امروز، به خاطر زندگی بدون مصرف نیکوتین شکرگزارم.

4بهمن

 4بهمن                               از جدایی به وصل

«بیماری اعتیاد ما را منزوی کرد... به خاطر کینهتوزی، رنجش، خودمحوری و خودجویی

خود را از دنیای خارج جدا کردیم.»

کتاب پایه

v

اعتیاد یک بیماری منزویکننده است، رابطه ما را با جامعه، خانواده و خود قطع میکند. ما پنهان شدیم. دروغ گفتیم. زندگی دیگران را که مطمئناً دور از دسترس ما بود، به تمسخر گرفتیم. بدتر ازهمه، به خود گفتیم هیچ مشکلی نداریم، گرچه میدانستیم به شدت بیمار هستیم. ارتباط ما با دنیا و واقعیت قطع شده بود. زندگی برای ما معنای خود را از دست داده بود و بیشتر و بیشتر از واقعیت دور میشدیم.

برنامه NA به طور ویژه برای افرادی مثل ما طراحی شده است. این برنامه به ما کمک میکند با روش درستی که باید بر اساس آن زندگی میکردیم، دوباره ارتباط برقرار کنیم و ما را از انزوا نجات میدهد. دیگر درباره وضعیت‌مان به خود دروغ نمیگوییم؛ عجز خود و غیر قابل اداره بودن زندگیمان را میپذیریم. ایمان داریم که زندگی ما میتواند بهتر شود، بهبودی ممکن است و خوشبختی دائماً دور از دسترس ما نیست. صداقت پیدا میکنیم؛ دیگر خود را پنهان نمیکنیم، «حاضر میشویم و حقیقت را میگوییم»، مهم نیست این حقیقت چه باشد. با این کار، زندگی فردی خود را با زندگی دنیای اطرافمان پیوند میدهیم.    

ما معتادان نباید در انزوا زندگی کنیم. اگر قدمهای دوازدهگانه را انجام دهیم، این قدمها میتوانند ارتباط ما با زندگی و زندگی کردن را برقرار سازند.

v

فقط برای امروز:  جزیی از زندگی اطراف خود هستم. برنامه خود را  انجام میدهم تا ارتباطم را با دنیا تقویت کنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

پذیرش آسان نیست
24 ژانویه   4بهمن
در قدم یک "اقرار کردم در مقابل معتاد عاجزم و زندگیم غیر قابل اداره شده است."اکنون می دانم که در مقابل دیگران ،مکان ها و چیزها عاجزم.پذیرش عاجز بودن آسان نیست.
احساس عجز نفسم را بند می آورد!من در بیشتر مواقع استقلال داشتم و زندگیم را کنترل می کردم.
حد اقل خیال می کردم کنترل میکنم.فکر می کردم کاری نیست که نتوانم انجام دهم.بنابر این نمی توانستم عاجز بودن را به سادگی.بپذیرم .وقتی اعتیادوارد زندگی من شد و مرا سرنگون کردخوشبختانه نارانان را پیدا کردم.
در برنامه نارانان یاد گرفتم که می توانم اقرار کنم عاجزم.قدم یک به من یاد آوری می کند که در مقابل زندگی دیگران قدرتی ندارم.هم چنین اشاره می کند که تلاش من برای کنترل دیگران زندگی مرا غیر قابل اداره می سازد .وقتی به نارانان بیایم و صادقانه اضطراب و ناتوانی ام را برای پذیرش "نا رضایتی "مشارکت کنم راه کمک گرفتن از گروه و نیرویی را که وجود دارد باز می کنم .در یافتم که عاجز بودن بد نیست چون نیروی برتری دارم که تواناست!

تفکری برای امروز:
وقتی  نمیتوانم کاری برای معتاد و دیگران انجام بدهم می توانم احساساتم را در جلسه مشارکت کنم.مجبور نیستم بترسم .عجزم را می بینم و مشکلاتم را به نیروی برترم می سپارم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

4 بهمن
گاهی اوقات آنچه انجام میدهم کم اهمیت تر از دلیل انجام آن کار است. برای مثال ، اگر بی پرده سخن گفتن را هنگامی که چیزی مرا نارحت کرده، انتخاب می کنم، انگیزه های من برای صحبت کردن، آنچه را که می گویم و نحوه گفتن ، مرا تحت نفوذ قرار خواهد داد. اگر من صحبت به دلیل این است که احساس می کنم این عمل درستی برای من محسوب می شود که آن را انجام دهم و به این دلیل که نیاز است خودم بیان کنم، پسمرکز توجه خودم هستم. واکنش های شنوندگان اهمیت کمتری دارد.
اما اگر من صحبت می کنم تا شخصی را تغییر داده یا تحت نفوذ خود قرار دهم ، پس عکس العمل آنها نقطه تمرکز توجهات من می باشد و آنچه که من از نتایج ارزیابی می کنم، مقیاس می شوند. ممکن است دقیقاً همان عبارات را در دو موقعیت بکار برم، اما اگر تمرکز من بر روی خودم باشد، تمایل دارم تا احساس بهتری در مورد تجربیات داشته باشم. کنایه از این است که معمولاً نتایج مطلوبتر از آن شیوه نیز به نظر می رسند.


یادآوری امروز

امروز به جای اینکه تنها نتایج را هدف قرار دهم، عملکردهایی را در نظر خواهم گرفت. چون به نظر می رسد که آنها اعمال درستی برای من می باشند.
« حتی اگر می دانستم که فردا چونه سیر خواهد شد، هنوز هم درخت سیب خود را می کاشتم.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

4 بهمن
مرور دوباره و به کارگیری اصول و رهنمود و راهکارهای برنامه و به کارگیری تجربیات دوستان زندگیم را آرام‌تر، شادتر و بهتر از گذشته و رابطه‌ام با خداوند را روی قواعد و اصول محکمی بنا خواهد کرد. آیا شنیده‌ای کسانی که در برنامه بهبودی خواهند یافت که هر روزه به صورت دائمی در جلسات شرکت می‌کنند؟ امروز اعتقاد دارم که مرور اصول و رهنمودهای برنامه مرا در طی مسیر زندگیم باعث شده است، تا مقدار زیادی از نواقصم بهتر شوند و برای رفع بقیه‌ی نواقص نیاز به تجربه و به کارگیری اصول معنوی برنامه‌ی خودیاری را دارم. آیا آنچه که کسب کرده‌ام حاصل تمرین و کارکرد با اصول خودیاری قدمها نیست؟ امروز دستاورد اصول برنامه خودیاری توانایی کافی دارد تا از یک انسان دردمند و بیچاره فردی آرام و توانمند بسازد. خداوندا: تو را به خاطر هدایتم به سمت جلسات و رعایت اصول و بهره گیری از آن سپاسگزارم. من آنچه تاکنون نداشتم و اکنون دارم و یا بمرور کسب خواهم کرد، را هدیه‌ای از جانب خداوند و این برنامه می‌دانم. من خود را دوست دارم و بخاطر خیلی چیزها می‌بخشم.
اصول برنامه حرکت به سمت خداوند است

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

چهارم بهمن:   مثبت ها را بزرگ، منفی ها را کوچک و به مثبت ها بها بده. هیچ وقت در میان این دو خود را گرفتار نکن.

   در زمان مصرف در تلاش برای قطع مصرف نیکوتین ترازنامه ای از دفعات مصرف و احساسی که به هنگام مصرف داشتم تهیه می کردم. هر بار با این فکر که تهیه ترازنامه کار خوشایندی نیست از ادامه آن خودداری می کردم. امروز که چند سال از قطع مصرف می گذرد دریافته ام که فقط به یک دلیل از ادامه تهیه ترازنامه اجتناب می کردم و آن تمرکز بر محرومیت های قطع مصرف بود. افکارم بر کارهایی که می بایست برای قطع مصرف انجام می دادم و ناراحتی های حاصل از آن متمرکز بود. سرانجام اتفاقی که می افتاد به سود من نبود. این موضوع را زمانی کشف کردم که تصمیم به کاهش وزن گرفتم. می بایست ترازنامه ای از کارهایی که برای کاهش وزن لازم بود تهیه می کردم. ترازنامه شامل کارهایی بود که انجام آن برایم خوشایند نبود مانند: محرومیت از مزه کیک و شیرینی، بستنی، برنج، غذاهای چرب و نرم و این قبیل چیزها. مسلما محرومیت از این ها باعث ناراحتی می شد و هیچ کس مایل به چشیدن طعم تلخ ناراحتی نیست. لذا تصمیم گرفتم فهرستی از مشکلاتی که اضافه وزن برایم به وجود آورده و دستاوردهای ناشی از کاهش وزن تهیه کنم. زمانی موفق به قطع مصرف نیکوتین شدم که هر بار در زمان وسوسه شروع به شکرگزاری به خاطر چیزهایی که داشتم کردم و هر بار در زمان وسوسه با خود می اندیشیدم که خدا را شکر که دیگر برده و اسیر نیکوتین نیستم. تراز نامه ابزاریست که اکنون آن را برای رو به رویی و ریشه کنی هر عادت ناپسند به کار می برم. هدایا و نعمت های این برنامه همواره در حال ظاهر شدن در زندگیم هستند.

برای امروز، لحظه ای تأمل و برای همه چیزهایی که دریافت و همه چیزهایی که می بخشم شکرگزاری می کنم.

5بهمن

 هدیهای فوقالعاده                                 5  بهمن

«وقوع آن را هر روز در جمع خود مشاهده میکنیم. این برگشت معجزهآسا گواه بر بیداری روحانی است.»

کتاب پایه

v

آنها را نظاره میکنیم که شکستخورده و پژمردهروح وارد اولین جلسه خود میشوند. درد و رنج آنها نمایان است و نیاز آنها به کمک حتی نمایانتر است. یک جزوه به معتادان گمنام خوش آمدید دریافت میکنند و در حالی که با سختی از جای خود تکان میخورند به صندلی خود باز میگردند.

دوباره آنها را میبینیم و این بار ظاهراً کمی راحتتر هستند. راهنمایی را برای خود پیدا کردهاند و هر شب در جلسات شرکت میکنند. هنوز نمیخواهند نظری کوتاه به ما بیندازند، اما وقتی صحبت میکنیم سر خود را به نشانه همدردی تکان میدهند. متوجه جرقهای از امید در چشمان آنها میشویم و وقتی آنها را تشویق میکنیم که باز هم به ما سر بزنند، با تردید لبخند میزنند.   

چند ماه بعد آنها راستقامت میایستند. یاد گرفتهاند که چگونه از طریق نگاه کردن با دیگران ارتباط برقرار کنند. قدمها را با کمک راهنما کار میکنند و در نتیجه التیام مییابند. وقتی در جلسات صحبت میکنند به آنها گوش میدهیم. پس از آن، با یکدیگر صندلیها جلسه را میچینیم.

چند سال بعد، آنها در کارگاه یا یک همایش صحبت میکنند. شخصیت بذلهگو و شگفتانگیزی پیدا کردهاند. وقتی ما را میبینند، لبخند میزنند، ما را در آغوش میگیرند و میگویند بدون وجود ما هرگز قادر به انجام این کار نبودهاند. وقتی میگوییم «ما هم بدون وجود شما نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم» سخن ما را درک میکنند.

v

فقط برای امروز:  از مشاهده بهبودی دیگران شادمان میشوم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

غیر قابل اداره
25 ژانویه   5بهمن
من معتقدم وقتی اولین قدم را بر می دارم می بایست دو کار انجام بدهم.اول باید اقرار کنم که عاجزم  .درک بیماری اعتیاد دشوار است.به عنوان مادر یک نو جوان عقیده داشتم  اگر کار بهتری انجام می دادم عزیز دلبند و کوچکم به جوانی برومند تبدیل می شد و چقدر دردناک بود وقتی که پی بردم فرزند من یک معتاد است.خودم را سرزنش می کردم کارهایی را که می بایست انجام می دادم و کارهایی را که نمی بایست به یاد نمی آوردم.به سختی تلاش می کردم بفهمم که اکنون چگونه می توانم به معتاد کمک کرده و بیماری وحشتناک اعتیاد را درمان کنم.این باعث شد زندگیم غیر قابل اداره.شود.
مجبور بودم بپذیرم که عاجزم .چون من برای اینکه معتاد را وادا ر به مصرف کنم کاری نکردم و مجبور کردن معتاد به قطع مصرف هم هیچ کاری نمی توانم بکنم.دوم اینکه در نارانان می بایست بپذیرم که زندگیم غیر قابل اداره است و نیازمند بهبودی هستم.من می توانم فقط به خودم کمک کنم.می توانم در یک جلسه شرکت کنم مشارکت کرده و گوش بدهم.می توانم هر روز دعا کنم که نیروی برترم به من کمک کند تا بدانم چه چیزی را لازم است تغییر بدهم.
تفکری برای امروز:
عجزم را در مقابل دیگران می پذیرم و کارهایی را که برای اداره کردن زندگیم لازم است و می توانم انجام می دهم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

5 بهمن
قدم پنجم می گوید:"چگونگی دقیق خطاهای خود را به پر.ردگار، خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم." اما ماهیت دقیق خطاهای من چه هستند؟ آیا آنها شامل گرفتاری، عبارات گفته شده در حین عصبانیت و عدم صداقت بوده است؟ برای من ماهیت دقیق خطاهایم ناگفته ها، خود کم بینی و شکستها می باشد که باعث برانگیختن افکار و اعمالم می شود.. اینها شامل تصوراتی که به اندازه کافی برای من نیستند، من شایسته عشق نیستم و اینکه آنقدر صدمه دیده بودم که که هرگز بهبود نمیافتم.اگر من عمیقاً کاووش می کنم، معمولاً افکاری پایین تر از این سطح که احساس بدی در مورد آن دارم پیدا می کنم. من یاد میگیرم تا تمرین کنم، آیا هیچ صحبتی برای این خود کم بینی ها وجود دارد یا نه؟ پس می توانم زندگی اطرافم را با واقعیت بیشتری بسازم، با روش محبت آمیزتری خودم را ببینم.

یادآوری امروز

زندگی کردن با الکلیسم صدمات زیادی به عزت نفس من زده است. در نتیجه ممکن است تشخیص دهم که چطور بسیاری از خطاهای من بر اسس اشتباه خودم ایجاد شده است و به همین علت است که قدم پنجم بسیار روشنگر و شفاف کننده می باشد.
من به همراه نیروی برترم و فرد دیگری، حتی می توانم الگوهای رفتاری و احساسی طولانی مدت زندگی ام را تغییر دهم.
« اگر هیچ کس نداند که واقعاً چه هستیم، ریسک می کنیم که خودمان را قربانی تنفرات فردی مان کنیم.اگر می توانیم مورد علاقه فرد دیگری که می داند چه کسی هستیم واقع شویم، قادر خواهیم بود خودمان را بپذیریم.دیگران بندرت به آن بدی که فکر می کنیم هستیم، فکر می کنند.»

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

5 بهمن
اگر کسی با عملکرد یا حرف خود باعث ناراحتیم شود و من هم به خاطر او دچار احساسات بد و ناراحتی شوم، به جای اینکه نقش دفاعی و انفعالی گرفته و با خشم و دعوا به او پاسخ دهم، سعی می‌کنم در کمال خونسردی با او رو به رو شده و او را بپذیرم و خودم را به راحتی تحت اختیار احساسات بیماری وی قرار ندهم. امروز هر چند دست از یک یا چند وابستگی کشیده‌ام، ولی بهتر است این را بدانم که هنوز تحت تأثیر سیستم بیمارگونه‌ی افکار خودم هستم، به همین خاطر سریعاً دچار دردسر می‌شوم. خداوندا: به من قدرت پذیرش افراد و شرایط را مرحمت کن تا در کنار همه‌ی این افراد به راحتی و با آرامش زندگی کنم. آیا هنوز هم مانند رابینسون کروزوئه به دنبال جزیره‌ای به دور از مردم و تمدن می‌گردم، تا در آنجا با بیماری خودم در خلوت و انزوا و تنهایی بمیرم؟ آیا قادر هستم فارغ از انزواطلبی، نیروی روحانی و معنویم را فقط صرف پذیرش و رفع مشکلات و حل مسائل کنم؟ می‌خواهم مانند بقیه‌ی انسان‌ها در کنار دیگران در اجتماع و خانواده شکوفا شوم!
ما در تنهایی نابود می‌شویم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

پنجم بهمن:   تا وقتی عشق ورزیدن را نیاموختم نتوانستم چیزی را پرستش کنم.

   مادرم آدمی بود مذهبی که مرتب در کلیسا شرکت می کرد. با وجود حضور هفتگی او در کلیسا هرگز متوجه روحانیتی در او نشدم. چیزی را که او با رفتن به کلیسا احساس می کرد درک نمی کردم، بنابراین از کلیسا دوری کردم. در دانشگاه به مطالعه فلسفه شرق و تمرین مراقبه و تایچی پرداختم. اینها احساس خوبی در من ایجاد می کرد امّا هنوز آن را درک نمی کردم. پس از پیوستن به انجمن نیکوتینی های گمنام کم کم شروع به درک ارتباط معنوی با یک نیروی برتر نمودم. شعار رها کن و به خدا بسپار و انجام عمل صحیح در زندگی روزانه آرامش را برایم به ارمغان آورد. اما مهمتر از هر چیز درک نیروی برتری بود که از باورهای خودم بر می خواست. لازم نبود درک من از نیروی برتر مانند درک کسی دیگر باشد. امروز نیروی برتر مرا یاری می کند تا فقط برای امروز آرام ،شجاع و از سلامت عقل برخوردار باشم.

برای امروز به یاد خواهم داشت که ارتباطم با نیروی برتر به اندازه درک من از اوست.

6بهمن

 6بهمن                                    خودمحوری

«بخش روحانی بیماری ما خودمحوری کامل ماست.»

کتاب پایه

v

خودمحوری چیست؟ ما معتقدیم جهان بر ما متمرکز شده است. آرزوها و خواستههای ما تنها چیزهای قابل توجه هستند. اذهان خودمحور ما بر این باورند که اگر آنها را به حال خود بگذارند، قادرند هر چه میخواهند به دست آورند. خودمحوری، خودکفایی کامل را فرض میکند.   

ما میگوییم خودمحوری جنبه روحانی بیماری ماست، زیرا ذهن خودمحور نمیتواند به چیزی برتر یا مهمتر از خود فکر کند. اما برای بیماری ما راه حلی روحانی وجود دارد: قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام. این قدمها ما را از خودمحوری دور میکند و به سوی خدامحوری هدایت میکند.             

با اقرار به عجز خود و طلب یاری از نیرویی برتر از خود، توهم خودکفایی را از سر بیرون میکنیم. با پذیرش خطاهای خود، جبران خسارت و طلب راهنمایی درباره درستیها از خداوندی که درک میکنیم، شکست خودبرتربینی خود را اعتراف مینماییم و با تلاش برای خدمت به دیگران، نه صرفاً خدمت به خود احساس شدید خودبزرگبینی را در خود از بین میبریم.   

روح مبتلای ما به خودمحوری میتواند با راه حلی روحانی درمان شود: قدمهای دوازدهگانه.

v

فقط برای امروز:  راهنمایی و قدرت من از نیرویی برتر نشأت میگیرد، نه از ضمیر خودم. قدمهای دوازدهگانه را تمرین میکنم تا به خدامحوری خود بیفزایم و از خودمحوری خود بکاهم. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

مهربانی
26ژانویه    6بهمن
اگر هنوز یاد نگرفته باشم محبت واقعی را بدست بیاورم ابراز کردن آن به دیگران تقریبا دشوار غیر ممکن است.قبل از نارانان عادت داشتم به همه چیز به خصوص یک حرکت محبت آمیز شک کنم و سوال کنم.چون هر چیزی قیمتی داشت.من به عنوان تازه وارد برنامه با خودم طرز فکر "مهربانی بهایی دارد"را آورده بودم.اعضایی را دیدم که محبت شان را از طریق مشارکت ،سر تکان دادن،لبخند و حتی بغل کردن به من تقدیم کردند.گیج بودم آنها از من چه می خواهند.قیمت آنها چقدر است؟
من از این همه مهربانی بی قید وشرط احساس ناراحتی کردم
خوشبختانه باچنین روش صمیمانه ای تشویق شدم آمدن به جلسه را ادامه دهم طوریکه احساس کردم واقعا از من می خواهند به آنها بپیوندم.کم کم ادامه دادم و داستانم،سر تکان دادنم،لبخندهایم ،نشاطم و....بله،حتی آغوشم را سهیم شدم.این به من احساس خوبی میداد.هم چنان که هدیه ای می گرفتم هدیه ای می دادم.مدتی طول کشی, اما سر انجام فهمیدم که محبت خالص و واقعی قیمت ندارد .در اصل دریافت کردن یک لبخند ،یک آغوش ،یک خنده ،آن هم "فقط به این خاطر"که یک هدیه است .یک هدیه واقعی از صمیم قلب که برچسب قیمت ندارد.

تفکری برای امروز:
پذیرش بهترین محبتی است که می توانم نشان بدهم.اجازه دادن بهودیگران که خودشان باشند بدون اینکه در مورد خوب یا بد بودن آنها قضاوت کنیم هم من هم آنها را از بار سنگین تلاش برای تغییر ،مطابق با انتظارات من رها می سازد.
"ما توفیق می خواهیم که معتادمان را با عشق رها کنیم و از تلاش  برای تغییر آنها دست برداریم."
کتابچه آبی نارانان


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

6 بهمن
الکلیسم یک بیماری خانوادگی است. اثرات آن تنها بر فرد مصرف کننده محدود نمی باشد بلکه بر تمام اطرافیان او نیز مؤثر است. برای بعضی از ما، بیشتر افکاری که شکل می گیرند از نسلی به نسل دیگر تغییر می کند. من با حضورم در الانان خود را وادار به شکستن این الگوهای ناسالم کردم.همانطور که به شرکت کردن در جلسات ادامه می دهم، شروع به بهبودی می کنم، تا آرامش و صلح را پیدا کنم و احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم.
من مدتهاست که با الگوهای قدیمی الکلی رفتار نمی کنم و تمام موقعیت خانواده ام شروع به تغییر کرده است. وقتی که ن از نگرانی در مورد چیزهای دیگر دست بکشم و بر سلامتی خود تمرکز کنم، دیگران را برای پیدا کردن بهبودی فردی شان آزاد می گذارم.

یادآوری امروز

بهبودی یک فرد می تواند تأثیر شدیدی بر کل خانواده داشته باشد. وقتی که از خودم مراقبتمی کنم، ممکن است بیش از آنچه که تشخیص دهم به فرد مورد علاقه ام که از این بیماری خانوادگی رنج می برد، کمک کنم.
« وقتی فردی بهبود می یابد، کل موقعیت خانواده بهبود می یابد.»

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

6 بهمن
در فکر بعضی‌ها پیشرفت معنوی و روحانی به جایی ختم می‌شود، که حس کنم دارم مقدس می‌شوم. بهترین انسان دنیا من هستم یا حالا من به کمال رسیده‌ام و ... امروز می‌دانم که من مقدس و زاهد نیستم. من جزء انسان‌هایی هستم دل‌شکسته و کشتی زندگیم به گل نشسته است. همه‌ی ما با یک دنیا تخریب و با ورشکستگی عاطفی، اقتصادی و اجتماعی در کنار هم گرد آمده‌ایم، تا فارغ از احساسات بد همدیگر را درک کرده‌ و به هم عشق بورزیم. در میان ما دل‌شکستگان خداوند به عنوان راهنما نسبت به فراخور تحمل و طاقتمان به ما وظیفه محول می‌کند. تعریف عدالت خداوند را قدیسی اینگونه بیان می‌کند، عدالت خداوند در این است که خارج از تحمل شانه‌هایمان به ما بار نمی‌دهد. امروز اعتقاد دارم که من ناتوان‌تر از آن هستم که خودم را دوباره بسازم، بلکه می‌پذیرم که خداوند مرا جهت کاری خلق کرده. من هم سعی می‌کنم تا به آن عمل کنم و نتیجه را به خداوند بسپارم. آیا حاضر هستم خداوند مرا در مسیر اراده خودش هدایت کند؟

من با همه‌ی توانایی‌ها فقط یک انسان هستم


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

ششم بهمن:   شجاعت ،ترسی است که یک قدم عقب است.

   بارها سعی کردم قطع مصرف کنم و هر بار برای آرام کردن و سرکوب احساسات ناخوشایند لغزش می کردم. پس از هشت سال قطع مصرف به هنگام مرگ مادرم لغزش کردم. پس از مدتی از وجود جلسات نیکوتینی های گمنام مطلع و به آن پیوستم. با این که در هیچ برنامه دوازده قدمی دیگر شرکت نکرده بودم ولی فکر می کردم می دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. در حالی که واقعا نمی دانستم. وقتی رهایی از راه رسید، نه فقط رهایی از نیکوتین، بلکه رهایی از اسارت نفس، سلامتی و قدرت را در جسم و روح و روان احساس کردم. آموختم که می توانم با احساسات خود روبرو و اجازه دهم مانند وسوسه به خودی خود از بین بروند. قدم دوم در انتظار است تا هر زمان آمادگی کامل پیدا کردم آن را در تمام امور زندگی به کار بندم.

برای امروز ایمان دارم که نیرویی برتر وجود دارد و می تواند آرامش را به من بازگرداند.

7بهمن

 یادگیری شیوه جدید زندگی 7                            بهمن

«شیوههای جدید زندگی را یاد میگیریم. دیگر محدود به عقاید کهنه خود نیستیم.»

کتاب پایه

v

ممکن است مانند بچهها تشخیص کار درست از خطا و سایر اصول زندگی را آموخته و یا نیاموخته باشیم. در هر حال، وقتی بهبودی پیدا میکنیم، اکثر ما درباره شیوه زندگی صرفاً عقاید بسیار مبهمی داریم. انزوای ما از سایر افراد جامعه موجب شده است مسئولیتهای انسانی اساسی را نادیده بگیریم و برای سازگاری با دنیایی که در آن زندگی میکنیم، مهارتهای عجیب و غریبی را برای حفظ بقای خود پرورش دهیم.     

برخی از ما نمیدانستیم حقیقت را چگونه بگوییم؛ برخی نیز در بیان آن بسیار صریح بودیم، با هر کسی که صحبت میکردیم او را جریحهدار میکردیم. برخی از ما نمیتوانستیم با سادهترین مشکلات شخصی خود کنار بیاییم، در حالی که برخی دیگر نیز قصد داشتیم مشکلات تمام دنیا را حل کنیم. حتی وقتی برخورد ناعادلانهای با ما میشد، برخی از ما هرگز عصبانی نمیشدیم؛ برخی دیگر نیز عجولانه بر علیه هر کس یا چیزی شکایت میکردیم.

فرقی نمیکند مشکلات ما چیست یا وخامت آنها چقدر است، در معتادان گمنام، همه ما فرصت یادگیری شیوه جدید زندگی را در اختیار داریم. شاید لازم باشد مهربانی و نحوه برخورد با دیگران را یاد بگیریم. شاید لازم باشد مسئولیتهای شخصی را بپذیریم. یا شاید باید بر ترس خود غلبه کنیم و قدری ریسک کنیم. میتوانیم از یک چیز مطمئن باشیم: هر روز صرفاً از طریق زندگی کردن، چیز جدیدی را یاد میگیریم.

v

فقط برای امروز:  نسبت به دیروز چیزهای بیشتری درباره شیوه زندگی میدانم، اما نه به اندازه فردا. امروز چیز جدیدی یاد میگیرم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

آگاهی ،پذیرش وعملکرد
27 ژانویه    7بهمن
با خبر بودم که زندگی ام غیر قابل اداره شده و مطمعن بودم که اگر معتاد رفتارش را تغییر بدهد و قطع مصرف کند همه چیز عالی خواهد شد.سپس از این حقیقت آگاه شدم که زندگی ام به خاطر این غیر قابل اداره شده که من زندگی خودم را اداره نمی کردم بلکه سعی می کردم زندگی معتاد را اداره کنم.
با شرکت کردن در جلسات نارانان یاد گرفتم  و پذیرفتم که اعتیاد یک بیماری است و معتاد تنها کسی نبود که از بیماری اعتیاد درد می کشید.من هم از اثرات اعتیاد رنج می بردم .با حمایت عاشقانه گروه خانواده نارانان و پذیرش من که نیروی برترم می تواند کارهایی را که نمی توانم برای خودم انجام دهم،انجام بدهد آماده شدم تا کارهای لازم رابرای قابل اداره کردن زندگی ام را انجام دهم.
تمرین دوازده قدم را شروع کردم و در جستجوی هدایت و اشتیاقی بودم که بی چون وچرا از آن رهنمود پیروی کنم.هم چنان که توجه به مسوولیت هایم و مراقبت از بیماری خودم را شروع کردم روز به روز التیام یافتم.رفتارها،برخوردها و تفکر بیمار گونه ام را تشخیص دادم و یاد گرفتم لازم است از انجام کارهایی که دیگران خودشان می توانند انجام دهند و هم چنین از قضاوت دیگران و به خصوص معتاد دست بردارم.کار من اداره کردن بهبودی افراد دیگر نیست.دیگر از معتاد حمایت نا سالم نم کنم و مانع نمی شوم که او را از پیامد های منفی دور کنم.از تلاش برای کنترل کردن این کنترل ناپذیر دست بر می دارم و از مسیر بهبودی او کنار می روم.

تفکری برای امروز:
هر وقت که از یک واقعیت آگاه شوم و آن را بپذیرم آن زمان است که حق انتخاب و فرصت برای عملکرد مناسب را دارم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

7 بهمن
فقط برای امروز.....یک کار نیک برای فردی انجام می دهم، اما نمی گذارم او یا هیچ کس دیگری بفهمد که من انرا انجام داده ام و اگر کسی فهمید آنرا به حساب نمی آورم. چه تمرین وحشتناکی! این تمرین به من کمک می کند تا رهایی از عادات مهربانی یا بخشندگی را شکسته تا چیزی را به دست بیاورم. فقط وقتی که یک عمل محبت آمیزی را با هیچ انتظاری انجام می دهم موهبت واقعی از این بخشش بدست می آورم.
من یاد میگیرم که بخشیدن نباید از من یا هر فرد دیگری دور شود _ اگر هیچ رشته اتصالی وجود نداشته باشد_ هر فردی برای بهره برئن حاضر می شود. هر خوبی و هر ژست محبت آمیزی روح مرا آرامش می بخشد و برای داشتن یک دنیای سالم تری همکاری می کند. این گمنامی اعمال مثبتی هستند که خشت های یک رفاه معنوی را بنیان می کنند. عزت نفس من رشد میابد، چون من می توانم احساس خوبی در مورد اعمالم داشته باشم. من متعهد به انجام اعمال ارزشمندی می شوم.

یادآوری امروز


امروز عشق بلاعوضی در اعمالم قرار می دهم. وقتی بخششی را بدون انتظار داشتن عمل متقابلی در قبال آن عمل انجام می دهم، همواره بیش از آنچه که بخشیده ام بدست می اورم.
« من با عشق خلق شده ام. به این دلیل هیچ چیزی نمی تواند زیبایی مرا بیان کند و نمی تواند مرا آزاد سازد، بجز خود عشق. »


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

7 بهمن
وقتی صحبت از اصول برنامه بود وجود من پر از ترس می‌شد، به عنوان تازه‌وارد از اصول و تربیت برنامه و جلسات ذهنیت سختی برای خودم درست کرده بودم. دوستان قدیمی‌تر با لبخند گفتند که ما هم مثل تو فکر می‌کردیم و ترس داشتیم. این را بدان که هیچ یک از ما به صورت کامل و آنطور که برنامه‌ می‌گوید رهنمودها را اجرا نکرده‌ایم، ولی حالمان بسیار خوب است. امّا اگر اصول و رهنمودها را درست انجام داده بودیم، فکر کن که چه می‌شد. امروز اصول برنامه مرا به سمت رُشد و تغییر هدایت می‌کند. تا پیشرفت روحانی حاصل شود. آموختن و رُشد کردن به کندی و به مرور صورت می‌گیرد و ما هم در طی این آموزش خود را به صورتی باورنکردنی ملاحظه خواهیم کرد، که چگونه پیشرفت می‌کنیم و معمای لاینحل به گونه‌ای ساده حل می‌شود. آفریدگارا: مرا به گونه‌ای راهنمایی فرما تا از مسیر بهبودی و حقایق منحرف نشوم. بهای رُشد و تغییر در مسیر بهبودی صبر کردن، آموختن و دوست داشتن خود و دیگران است!

اصول برنامه جدی ولی آسان است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

هفتم بهمن:    ما با آنچه می بخشیم ثروتمند و با آنچه نگه می داریم فقیر می شویم.

   انجمن نیکوتینی های گمنام و دوازده قدم مرا از اسارت نیکوتین رها و گنج بزرگ زندگی را بر من آشکار ساخت. در اینجا مثالی میزنم: روزی در حال امتحان گرفتن از شاگردانم بودم که یک شئ براق بر روی زمین توجهم را به خود جلب کرد. ابتدا فکر کردم بهتر است بگذارم فراش مدرسه آن را جارو کند. سپس با خود گفتم شاید چیزی با ارزش باشد که از جیب یکی از شاگردان افتاده است. عجب! چیزها آنطور که در ظاهر به نظر می رسند نیستند. از شاگردان و کارکنان مدرسه خواستم اگر چیزی گم کرده اند با دادن نشانی آن را دریافت کنند. در حقیقت دوست نداشتم صاحبش پیدا شود. سنگ الماس را بر کاغذی چسباندم تا گم نشود. در خارج از مدرسه آن را به تعدادی از دوستان نشان داده و نظر آنان را خواستم. یکی گفت هیچ کس توجهی به آن نکرده. دیگری گفت این نشان می دهد که خوب توجه می کنی. یکی دیگر آن را به عنوان خوش شانسی و خوش اقبالی تعبیر کرد. طمع کرده و آن را برای فروش به جواهر فروشی بردم. وقتی جواهر فروش آن را دید گفت این فقط یک تکه فلز زیرکونیوم است و ارزش چندانی ندارد. درسی که از این پیشامد آموختم چه بود؟ وقتی پیدا کردن آن شئ را در راستای خدمت به کار بردم احساس عزت نفس و بالندگی می کردم و وقتی آن را در راستای طمع به کار بردم احساس خجالت و شرمندگی.

برای امروز، هر کس و هر چیز را دوست خواهم داشت و منتظر هدایای خداوندم.

8بهمن

 8بهمن                                          معتاد دائمی

«قطع نظر از مدت زمان پاکی، هرگز نمیتوانیم به طور کامل بهبودی پیدا کنیم.»

کتاب پایه

v

پس از گذشت مدت کمی از انجام برنامه، برخی از ما تصور میکنیم معالجه شدهایم. هر چیزی را که NA باید به ما آموزش دهد، فرا گرفتهایم؛ از شرکت در جلسات خسته شدهایم؛ و راهنما با لحنی یکنواخت همان شعار قدیمی را تکرار میکند: «قدمها—قدمها—قدمها!» تصمیم میگیریم که اکنون باید به زندگی خود بپردازیم، شرکت در جلسات را قطع کنیم و سالهای از دست رفته به خاطر اعتیاد فعال را جبران نماییم. اما این کار را با به خطر انداختن بهبودی خود انجام میدهیم.  

از بین ما کسانی که پس از این اتفاق دچار لغزش شدهاند، اغلب سعی میکنند تا حد توان در جلسات شرکت کنند—برخی از ما به مدت چند سال هر روز در جلسات شرکت میکنیم. ممکن است سالها بگذرد تا بفهمیم همیشه معتاد خواهیم بود. ممکن است بعضی روزها احساس خوبی داشته باشیم و در بعضی روزها احساس بدی داشته باشیم، در هر حال هر روز  معتاد هستیم. همواره در معرض توهم، انکار، دلیلتراشی، توجیه، عدم سلامت عقل—همه خصوصیاتی که در طرز فکر معتاد معمولی وجود دارد—قرار داریم. اگر میخواهیم به زندگی ادامه دهیم و بدون مصرف مواد از زندگی لذت ببریم، باید برنامه فعال بهبودی را هر روز تمرین کنیم.     

v

فقط برای امروز:  هر روز معتاد هستم، اما امروز تصمیم میگیرم معتاد در حال بهبودی باشم. این تصمیم را با عمل به برنامه خود میگیرم. 

 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قطع وابستگی باعشق
28ژانویه 8 بهمن
زندگی کردن با یک معتاد در حال مصرف پر از دغدغه است.احساس می کنم مدام در حال راه رفتن روی تخم مرغ هستم.وقتی که برای آسایش و امنیت افراد دیگر حس نادرستی از مسوولیت پذیری در سر دارم،وقتی توسط کارهای معتاد سلامت عقل و رفاه من تاثیر منفی گرفته وقتی بخاطر مهمانی رفتن او خودم را دلواپس و بی خواب می بینم وقتی نگرانم که ممکن است حرف اشتباهی بگویم و "باعث"رفتن او از خانه بشوم و تا زمانی که اینگونه باشم قطع وابستگی را تمرین نمی کنم.
به وسیله قطع وابستگی با عشق می توانم احساس مسوولیت نسبت به رفتار و آسایش معتاد را کنار بگذارم .در نارانان یاد گرفته ام که اعتیاد یک بیماری است و این تقصیر من نیست!من باعث آن نبودم ،نمی توانم کنترلش کنم و نمی توانم آن را در مان کنم.پی برده ام با تمرین قطع وابستگی است که می توانم خودم را از احساس گناه و مسوولیت پذیری نا به جا تسکین داده و آرارم کنم.
راه رفتن روی تخم مرغ ها همیشه باعث شکستن آنها می شود.زندگی با یک معتاد استرس به وجود می آورد.من قطع وابستگی را به یک طناب محکم و معتاد را به تخم مرغ تشبیه می کنم.از طناب برای راه رفتن از بالای تخم مرغ استفاده می کنم .آنقدر راه رفتن روی طناب را تمرین می کنم تا نیفتم و تخم مرغها نشکنند.ولی راه رفتن روی طناب آسان نیست و تمرین زیادی می خواهد. مطمعن هستم که اوایل اشتباه و لغزش دارم و تعدادی از تخم مرغ ها میشکنند.ه چند اگر تمرین کنم و راه رفتن روی طناب را یاد بگیرم عاقبت می توانم به هدفم برسم.این درست مانند قطع وابستگی است.
تفکری برای امروز:
قطع وابستگی ابزاری است  که می توانم برای جدا کردن خودم از ترس آشفتگی و مسوولیت نابجا که نتیجه زندگی با اعتیاد فعال است از آن استفاده کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

8 بهمن
ما انسانها بطور عجیبی وفق پذیر هستیم. ما راه حل های خلاقی برای شرایط اخلاقی و برای شرایط غیرممکن پیدا می کنیم. یکی از مهارتهایی که از عهده کارها بر می آییم و ان را توسعه می بخشیم، زیر نفوذ درآوردن افراد، به منظور بدست آوردن آن چیزی است که می خواهیم. الکلیسم می تواند رفتارهای محیطی را خلق کند که زیر نفوذ در آوردن را امری ضروری تلقی کند. امروز با کمک الانان، یاد می گیرم کاری بیش از اینکه بقاء داشته باشیم، انجام دهیم و چنین تحکم هایی غیر ضروری و غیر قابل قبول شوند. ما در الانان راههای سالمتری برای کسب نیازهای فردی مان و رفتار با دیگران یاد می گیریم.
زرنگی کردن بخش طبیعی از زندگی من شده بود آنقدر که من فراموش کردم یک مذاکره داشته باشم یا یک درخواست درک و قابل فهم داشته باشم. اگر از فردی می خواستم کاری انجام دهد، سعی می کردم با گفتن اینکه چقدر من برای انها کار انجام داده ام در آنها احساس گناه ایجاد می کردم و یا اینکه شکایت می کردم که هرگز وظیفه خود را انجام نمی دهند. هرگز برای من اتفاق نیفتاده که بتوانم به سادگی و مؤدبانه برای انچه می خواهم، درخواست کنم، یا اینکه می توانستم درخواست رد شده ام را بپذیرم، اما من یاد می گیرم . فقط برای امروز یاد می گیرم.

یادآوری امروز

امروز راه بهتری برای زندگی کردن خلق می کنم، رها از هر خطا و فریبی.
«ما تصمیم می گیریم که با تمامیت فردی رفتار کنیم، نه بخاطر اینکه احساس بهتری در دیگری ایجاد کنیم بلکه به این خاطر که این رفتار یک راه زندگی را به ما عرضه می کند که باعث پیشرفت و بهبودی ما می شود.»

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

8 بهمن
مواقعی پیش می‌آید که از خود می‌پرسم یعنی چه؟ تا کی ادامه دارد؟ هدف چیست؟ شاید کارم درست نیست و ... وقتی شک و تردید و مقایسه‌ها پیش آمده و مرا مجبور به ناامیدی می‌کند، می‌دانم که بیماریم در حال عود کردن است. امروز می‌دانم که گاهی بیماریم مرا احاطه کرده و سعی در منحرف کردنم دارد. بیماری وابستگی تنها بیماری است که برخلاف بیماری‌های دیگر در فکر بیمار خود است و دائم او را به گرداب خود می‌کشاند. بیماران سایر بیماری‌ها به فکر بیماری خود و نوع درمان و کنترل و تحمل و برطرف کردن آن هستند، ولی بیماری وابستگی به فکر بیمار خود می‌باشد یعنی دایم به فکر منحرف کردن بیمار خود می‌باشد. بیماری وابستگی تحمل رُشد و تغییرات بیمار خود را ندارد، بلکه می‌خواهد او را تبدیل به کس دیگری به غیر از خودش کند. امروز می‌گویم من کسی هستم به نام هیچکس. من قطره‌ای از اقیانوس اراده‌ی خدایی هستم که وصل به انسانیت می‌شوم، تا معنای زندگی در کنار همنوعانم را با عشق و دوست داشتن و پذیرش بفهمم.

در کنار هم مفهوم پیدا می‌کنیم!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

هشتم بهمن:   خداوند عشق مطلق است. عشق ذات تغییر ناپذیر روح است. حقیقت این است که: بخشش انسانی و عشق الهیست.

   برای اجتناب از روبرو شدن با مشکلاتی چون خشم و عصبانیت نیکوتین مصرف می کردم. انجمن نیکوتینی های گمنام به من آموخت که چگونه با زندگی به همانگونه که هست رو به رو شوم. وقتی دچار خشم و عصبانیت می شوم می دانم که به جای جستجوی ریشه آن در دیگران، باید به خود نظری بیندازم. همسرم مرد خوبیست و فقط کمی نامرتب است. وقتی غذا می خورد باقیمانده غذا را در ظرفشویی و اطراف سطل زباله می ریزد. این بی انضباطی ممکن است یک روز باعث عصبانیت و یک روز به راحتی از آن بگذرم. این دو حالت هیچ ارتباطی به نوع عملکرد او ندارد بلکه به نوع برداشت من بستگی دارد. من حق انتخاب دارم تا خود را در این احساس گرفتار کنم و یا به سادگی آن را برطرف کنم. انجمن نیکوتینی های گمنام مرا از زندان اعتیاد رها ساخت و آموخت که چگونه خود را از توهم، ترس و خشم رها سازم.

برای امروز، حق انتخاب دارم تا تضادها را به عنوان فرصتی برای شناخت خود بپذیرم.

9بهمن

 قدم اول-قدم عمل            9                   بهمن

«آیا درک میکنیم که بر مصرف مواد کنترل نداریم؟»

کتاب پایه

v

شاید در ابتدا بسیاری از ما تصور کرده باشیم قدم اول به عمل نیاز ندارد—فقط تسلیم میشویم و به قدم دوم میرویم. اما قدم اول قطعاً مستلزم عمل است!

عملی که در قدم اول انجام میدهیم، در شیوه زندگی ما، حتی در همان اولین روز پاکی نیز مشهود است. اگر واقعاً باور داریم که در مقابل اعتیاد خود عاجز هستیم، به سراغ مواد نخواهیم رفت. ادامه زندگی به روال گذشته یا ارتباط با معتادان در حال مصرف، ممکن است نشانه وجود دستاویزی در برنامه ما باشد. اعتقاد کامل به کاربرد قدم اول در زندگی ما، متضمن عاری بودن محل زندگی از تمامی مواد مخدر و لوازم مصرف آن است. 

با گذشت زمان نه تنها رعایت اصول قدم اول را ادامه میدهیم، بلکه اقدامات جدیدی را به گنجینه این قدم اضافه میکنیم. به جای اینکه احساسات خود را تحت کنترل درآوریم، یاد میگیریم آنها را درک کنیم. سعی میکنیم از خودخواهی دست برداریم و فقط سفر بهبودی خود را هدایت کنیم؛ کارهایی خودمحورانه متوقف خواهد شد. به جای اینکه این خلأ را با چیز دیگری پر کنیم، به تدریج برای کسب رضایت روحانی به نیرویی برتر از خود بیشتر و بیشتر توجه میکنیم.  

تسلیم تنها آغاز کار است. وقتی تسلیم میشویم باید یاد بگیریم چگونه در آرامشی که به دست آوردهایم، زندگی کنیم.

v

فقط برای امروز:  تمام اقدامات لازم برای تمرین قدم اول را انجام میدهم. واقعاً باور دارم که این قدم در زندگی من کاربرد دارد. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

توقع کمال ،کنترل است
29ژانویه     9بهمن
توقع داشتم فرزندانم کامل باشند و همیشه کار درست را انجام بدهند.سعی می کردم زندگی آنها را اداره و کنترل کنم. آنها را وادار می کردم کا ر ها را به روشی که من احساس می کردم درست است انجام دهند !وقتی انجام نمی دادند نمی توانستم چیزی را مدیریت کنم.
نمی توانستم مصرف مواد آنها را بپذیرم و احساس می کردم رفتارشان باز تابی در مورد رفتار من است .از خودم شرمنده بودم و می ترسیدم آنها بمیرند .از مسایل کوچک مشکلات بزرگ می ساختم .آنقدر به فرزندانم و دیگران بی اعتماد شده بودم که به آنها بی احترامی می کردم .با خواندن دفتر خاطرات و ایمیل ها بی اجازه وارد حریم  شخصیشان شده و دخالت می کردم .برای دعوا دنبال بهانه می گشتم تا با آنها برخورد کنم.فکر می کردم این کار آنها را وادار می کند که.هرچه من می خواهم انجام دهند و مجبور می شوند مصرف مواد را کنار بگذارند .نحوه زندگی آنها ذهنم را مشغول کرده بود.تنها فکرم این بود که چطور معتادان را تغییر دهم.
وقتی به نارانان آمدم یاد گرفتم که دخالت و تلاش های من برای کنترل آنها در واقع مانعی در مسیر بهبودیشان بود و به آنها اجازه نمی دادم تغییر کنند .حتی از اینکه بگذارم خودشان تلاش کنند ترسیده بودم .در نارانان یاد گرفتم کنترل کردن را رها کنم .من از اول هم هرگز کنترلی نداشتم.

تفکری برای امروز
به یاد خواهم داشت که گاه گاهی قدری تسلیم شوم چنان که در دعای آرامش می گوید:"بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر بدهم."


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

9 بهمن
الانان به من یادآوری می کند که : " فقط برای امروز " می توام از عهده کارهایم بر آیم. این به من اجازه میدهد تا در مورد آنچه که می توام برای بهبودی موقعیتم انجام دهم، بیشتر واقع بین باشم.
این مرا از ضرورت های دائمی خلاص می کند. امروز می توانم ببینم که هیچ مشکلی برای همیشه دوام ندارد. عادت داشتم احساس کنم اگر یک مشکلی را فوراً حل نمی کردم، آن مشکل برای همیشه برایم باقی می ماند. اکنون می دانم که هر چیزی به تدریج میگذرد خوشی ها نیز به اندازه غمها در گذر هستند. امروز می توانم از خودم بپرسم : چطور می توانم در مورد اینجا و هم اکنون کاری بکنم؟ این پرسش به من کمک می کند تا وظایف خود را با واقع بینی بیشتری توجیه کنم و به من نشان می دهد که چه بخشی از امور برای کنترل کردن از توانایی من خارج است.
استدلال کردن در مورد چیزها با دوستان الانانی یا شرکت کردن در جلسات اغلب به من کمک می کند تا مشکلات امروز خود را از تعلقات آن به گذشته و آینده جدا سازم. پس آنچه را که می توانم انجام می دهم و بقیه را واگذار می کنم.


یادآوری امروز
وقتی که من با واقع بینی در مورد مسئولیتهایم برخورد می کنم، بطور مؤثری می توانم با شرایط دشوار روبرو شوم. من ابزارهایی که برای روبرویی با چالش های امروزم نیازمند به آن هستم را دارم. مکن به نیروی برترم برای فردا نیز توکل و اعتماد خواهم کرد.
« امروز فقط یک بخش کوچک و قابل کنترل از زمان می باشد که مشکلاتمان لازم نیست بر ما غلبه کند و این سنگینی گذشته و آینده را از قلب و ذهنمان دور می کند.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

9 بهمن
امروز احساس می‌کنم که چقدر محترم و با ارزش هستم. موجودی دوست داشتنی هستم، خدا را شکر می‌کنم که مثل گذشته اسیر دست عادت و وابستگی و بیماریم نیستم. زندگی خوب و آرام و دوستان جدیدی دارم. بیشتر مواقع در آرامش و صلح با خود و اطرافیان به سر می‌برم. خود و دیگران را دوست دارم. امروز با گذشته تفاوت شگفت‌انگیزی پیدا کرده‌ام. امروز به جای ترسیدن و ترساندن، شهامت و صداقت پیدا کرده‌م. امروز تغییرات و رُشد من برگرفته از معجزه‌ی اصول خودیاری قدمها بوده و از اصول معنوی و روحانی نشأت می‌گیرد. امروز وقتی خودم را با گذشته مقایسه می‌کنم. برای شکرگزاری و رضایت از خودم و خدای خود و زندگی خودم، بهانه‌های زیادی دارم. زندگی من با اصول فقط برای امروز فقط برای یک روز سرشار از انرژی، معجزات و شگفتی است. آیا با تقسیم داشته‌هایم و آن‌چیزهایی که با اصول برنامه‌ی خودیاری در من پیدا کرده‌هم به من داده است، از تازه‌واردین و کسانی که نیاز به کمک من دارند را به صورت عشق بلاعوض از آنها حمایت و جانب‌داری می‌کنم؟ با آن چه کسب کرده‌ام آغوشم را به روی دیگران می‌گشایم! مرده بودم، زنده شدم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

نهم بهمن:   صبر و شکیبایی را می توان در گذشته شاهد بود نه در آینده.

   در دوران مصرف صبر و شکیبایی را فقط در دیگران می دیدم. تصور می کردم انسانهای صبور به جایی نمی رسند. چند سال قبل روزی پاسخی برای آن یافتم. متوجه شدم من هم برای تغییر صبر و شکیبایی پیشه کرده ام. وقتی شروع به کار کردن بر روی صبر خود کردم شرایط و موقعیت ها از همه طرف پدیدار شد. کتابی در مورد قدرت صبر خریداری و شروع به مطالعه و عمل از روی آن نمودم. به تدریج متوجه شدم در گذشته از انجام بسیاری از کارها به دلیل این که زمان زیادی برای تحقق آن لازم بود طفره می رفتم. به هنگام انتظار در صف و یا رانندگی پشت سر راننده ای که آهسته می راند آزرده و خشمگین می شدم زیرا کارها آنگونه که باب میل من بود پیش نمی رفت. امروز دریافته ام فقط به این دلیل نمی توانستم تحمل کنم که یا از چیزی و کسی رنجش داشتم و یا گرسنه یا خسته بودم. وقتی راهی برای برطرف کردن گرسنگی و خستگی پیدا کنم، راه حل حجم زیادی از مشکلات به خودی خود پیدا خواهد شد. در دوران مصرف برای فرار از مشکلات، نیکوتین مصرف می کردم. اکنون آموخته ام چگونه بدون مصرف نیکوتین زندگی خوبی داشته باشم. من چیزی فراتر از فقط قطع مصرف نیکوتین دریافت کرده ام.

برای امروز، لحظه ای مکث می کنم و اگر گرسنه، خسته و تنها هستم در صدد رفع آن بر می آیم.

10بهمن

 10بهمن                                در میان گذاشتن آنچه که داریم

«باید به رایگان و با شکرگزاری آنچه به رایگان و با شکرگزاری به

ما داده شده است را در میان بگذاریم.»

کتاب پایه

v

در دوران بهبودی، هدایای بسیاری دریافت میکنیم. شاید از بین این هدایا یکی از بزرگترین آنها، بیداری روحانی است که با قطع مصرف آغاز میشود و هر روز با به کار بردن قدمها در زندگیمان تقویت میشود. جرقه حیات دوبارهای که در درون ما ایجاد میشود، نتیجه مستقیم رابطه جدید ما با نیرویی برتر است، رابطهای که با به کار بردن قدمهای دوازدهگانه در زندگی آغاز میشود و گسترش مییابد. به تدریج که برنامه خود را دنبال میکنیم، درخشش بهبودی، تاریکی بیماری ما را از بین میبرد.  

یکی از راههایی که سپاسگزاری خود را از هدایای بهبودی ابراز میکنیم، کمک به دیگران برای به دست آوردن چیزی است که خود به دست آوردهایم. این کار را میتوانیم به روشهای مختلفی انجام دهیم: با مشارکت کردن در جلسات، برقراری تماسهای قدم دوازدهم، پذیرفتن تعهد نسبت به راهنمای دیگران شدن یا داوطلب شدن برای خدمت در کمیته بیمارستان‌ها و زندان‌ها، خطوط تلفنی و غیره... زندگی روحانی که در بهبودی به ما اعطاء میشود، مستلزم شکرگزاری است، زیرا تنها با دادن آنچه که داریم، میتوانیم آن را حفظ کنیم.

v

فقط برای امروز:  وقتی هدیه بهبودی را در میان میگذارم، این هدیه گسترش مییابد. کسی را پیدا میکنم تا این هدیه را با او در میان بگذارم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

ایمان به رها کردن
30ژانویه      10 بهمن
شعار "رها کن و به خدا بسپار "آرامش فوق العاده ای به من داده است.اوایل من در مقابل عقیده رها کردن اراده ام و سپردن آن به یک نیروی برتر مقاومت می کردم و برایم بی معنی بود.به عنوان یک مادر احساس می کردم اگر زمانی پسرم به درد سر افتاده بود کمکش نمی کردم نسبت به او فدا کاری نکرده بودم .اگر او را از زندان آزاد نمی کردم احساس گناه داشتم.
برای باز نگه داشتن ذهنم به گوش کردن در جلسات ادامه دادم.ضمن مشارکت اعضا شنیدم چگونه آنها به آرامشی که من می خواستم دست یافته اند.دانش نیرو و امید آنها الهام بخش بود.بنا بر این باز هم گوش دادم.خیلی.ها مشارکت می کردند که چطور با.رها کردن اراده شخصی و کنترل آرامش پیدا کرده اند.اوایل برایم مشکل بود اما بلاخره با تمرین آسانتر شد.فهمیدم.با نجات دادن پسرم به او کمک نمی کردم.برای من "رها کردن"آسانتر از "به خدا سپردن "بود. من مطمعن نبودم به یک نیروی برتر ایمان دارم.اعتماد کردن به نیرویی که دیده نمیشود از همه سخت تر بود .وقتی تردیدهایم را رها کردم  و به ایمان متوسل شدم آرامش عجیبی پیدا کردم.اغلب همین را تمرین می کنم و همیشه باعث آرامش من می شود.
تفکری برای امروز:
وقتی درک می کنم با "رها کن و به خدا بسپار"مشکلاتی که لاینحل به نظر می رسند  از راه هایی که اصلا به فکرم نمی رسدحل میشوند ایمان من قوی تر می شود.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

10 بهمن
نادانی بصورت انجام دادن کارهایی به همان شیوه ای که بارها و بارها انجام شده و انتظار نتایج متفاوتی داشتن، قطعی می شود.
در گذشته سعی می کردم دیگران، موقعیتها و چیزهایی را کنترل کنم و معتقد بودم که روش من روش صحیحی می باشد.من می دانستم که مسیر من راه مرا تثبیت می کند و بر خواست خود که کاری را صورت نمی داد و کارایی نداشت پافشاری می کردم.هنوز من به سعی خود ادامه می دادم. این راه غیر معقولی برای زندگی بود. قدم سوم: " تصمیم گرفتم که اراده و زندگی مان را به پروردگاری که خود درک می کردیم بسپاریم و این نقطه عطفی در ترک کردن من بود. این به معنای انتخاب بین زندگی یک بیمار و یک شخص عاقل بود _ خواست من یا خواست خدا. چون خواست من بارها و بارها باعث مأیوس شدنم می شد، پرسش واقعی این بود که تا چه وقت به دور زدن پیرامون همان دایره ای که قبلاً می خواستم تا خطاها را تحسین کنم، ادامه دهم و به یک منبع عظیم کمک رو کنم؟


یادآوری امروز

ممکن است توجه به انتخاب های مخرب و نا معقول الکلی را آسان فرض کنم. این سخت تر است که بپذیرم رفتارهای فردی من همواره درست و معقول نبوده اند. امروزه می توانم پافشاری بر روی خواست خود را رها کنم. با این تصمیم ساده تعهدی به معقول بودن ایجاد می کنم.
اگرچه هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و یک نقطه جدید شروع را ایجاد نماید، اما هر کسی می تواند از اکنون شروع کند و یک نقطه جدید پایان را ایجاد کند.


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

10 بهمن
همه‌ی ما به گونه‌ای متفاوت دارای بلایی جانسوز و خانمانسوز به نام وابستگی هستیم، مثل مواد مخدر، نیکوتین، الکل، قرص‌های روانگردان، پول، اتومبیل، خانه، کار، اسم و رسم، همسر و فرزندان، قمار و دروغگویی و ... خیلی از ما به صورت خودکار با زندگی و مشکلات برخورد می‌کنیم، حتی مشکلات ویژه‌ای را به صورت یک اجبار تحمل می‌کنیم. مثل تحمل یک فرد که از روی جبر و زور قبول کرده است و زندگی را در کنار این نوع افراد سپری می‌کنیم. آیا امروز رهایی از وابستگی‌های ذکر شده تنها انتظار و آرزوی ما می‌باشد؟ امروز می‌دانیم که ما نیاز به ابزار و یا راهکارهایی داریم که اگر از چاله‌ای درآمدیم به چاهی سرنگون نشویم. یعنی از یک وابستگی به وابستگی دیگر مبتلا نشویم. امروز می‌خواهیم زندگی و ابزارهای به دردنخور گذشته و قدیمی خود را فراموش کرده و نیرو و انرژی خود را صرف پیشبرد اهداف زندگی جدید خود نماییم. که تحت هر شرایط و موقعیتی کاربرد داشته باشد. خداوندا: تو را به خاطر رهایی، بیداری، پیشرفت، رُشد و تغییرات شکرگزارم.
آغاز راه شروع رهایی از وابستگی‌هاست!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

دهم بهمن:   آگاهی می تواند هویت ترا تغییر دهد.

   روزی یکی از آشنایان که اعتقادات مذهبی داشت می گفت آیا بقاء از دانه ای مانند دانه گل قاصدک می آید؟ آیا باد عاشق وزیدن است؟ و یا این که چیز شگفت آور دیگری در کار است؟ روزی در پارکی بر روی نیمکت نشسته بودم که گل قاصدکی در چمن توجهم را جلب کرد. به یاد حرف های آن دوست افتادم. آن قاصدک را بر روی صفحه ای از کاغذ نقاشی کردم و آن را در دفتر کارم به دیوار آویختم. یکی از روزها در حالی که مشغول مراقبه با این نقاشی بودم متوجه شدم چیزی که من و آن دوست به آن توجه نکرده بودیم برگهای گل قاصدک بود. چگونه می توان گل قاصدک را از بین برد؟ با کندن برگ های گل قاصدک سرانجام ریشه آن از بین خواهد رفت. با تمرین دعا و مراقبه در این برنامه یک زندگی غنی به من هدیه گردیده و قدرشناس معجزه زندگی شده ام و هر چقدر بیشتر در عشق بلاعوض رشد می کنم بیشتر قدرشناس دگرگونی های درونی و بیرونی خود می شوم.

برای امروز، در جستجوی کشف تجربه موفقیت دیگران خواهم بود.

11بهمن

 اعتماد                                11     بهمن

«فقط برای امروز به کسی در NA  اعتماد خواهم کرد، کسی که مرا باور دارد و می‌خواهد در بهبودیم به من کمک کند.»

کتاب پایه

v

فراگیری اعتماد، مسئلهای پرمخاطره است. تجربه گذشته ما به عنوان معتادان مصرفکننده به ما آموخته است که رفقای ما قابل اعتماد نیستند. مهمتر از همه ما به خود نیز نمیتوانیم اعتماد کنیم.

اکنون که در دوران بهبودی به سر میبریم، اعتماد ضروری است. به چیزی نیاز داریم تا در دوران بهبودی به آن متوسل شویم، آن را باور کنیم و به ما در بهبودی امید بدهد. برای برخی از ما اولین چیزی که میتوانیم به آن اعتماد کنیم، صحبتهای سایر اعضاء در جلسات است؛ حقیقت را در صحبتهای آنها احساس میکنیم.

پیدا کردن فرد قابل اعتماد، درخواست کمک را آسانتر میسازد. وقتی اطمینان ما به بهبودی آنها بیشتر میشود، یاد میگیریم به خود نیز اعتماد کنیم.

v

فقط برای امروز:  تصمیم میگیرم به کسی اعتماد کنم. بر اساس این اعتماد، عمل میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

سه نون
31 ژنویه    11بهمن
سه نون شبیه جادو هستند.قدرتی سحر آمیز سه نون در لحظه مناسب برای من قابل استفاده است.وقتی می پذیرم که من باعث آن نبودم ،نمی توانم کنترلش کنم و مطمعنا نمی توانم فرد دیگری را ردرمان کنم احساس آرامش می کنم.
من بیش ازپانزده سال در یک برنامه دوازده  قدمی بودم .همسرم  فرزندی دارد که در حال مصرف است .من سعی دارم با درست کردن معتاد همسرم را از رنج بردن نجات دهم تا غیر مستقیم خودم را نجات بدهم.چون به شدت تحت تاثیر حالت های همسرم هستم.وقتی  او غمگین است من افسرده ام.اما غریزه ام به من می گوید که لازم است  یک روش جدید زندگی را تمرین کنم.این پیشنهاد داده شده که می توانم راه بهتری برای زندگی کردن در نارانان یاد بگیرم.
قبل از نارانان سعی داشتم معتاد را درست کنم .اکنون می فهمم که می خواستم احساس همسرم بهتر شود.من جسم خود را بیمار کردم چون فکر می کردم مجبورم احساسات همسرم را کنترل کنم.احساس می کردم این راهی برای کمک به عزیز معتاد  اوست و مجبورم  هر دو وضعیت را درست کنم.
پی بردم که درگیری من بهبودیم را به خطر انداخته و زندگی ام کاملا آشفته بود.امروز یاد می گیرم  سه نون را با روش جدیدی به کار ببرم و تمرکزم روی خودم باشد اکنون کمتر نگران هستم و بیشتر احساس آرامش و آسودگی  می کنم.

تفکری برای امروز:
خودم را در بازوان عاشقانه نیروی برترم قرار می دهم .می دانم که با کمک نیروی برتر خودم  را خواهم ساخت .می توانم محکم به سه نون بچسبم و بگذارم مرا به یک سفر بی خطر ببرند.من فقط قدرت کنترل خودم را دارم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

11 بهمن
من به راحتی و سهولت از ابزارهای دستی استفاده نمی کنم. اخیراً یکی از دوستان برایم خاطر نشان کرد که روغن زدن به اره قبل از بکارگیری آن، کار کردن با آن را آسانتر می کند. اعم از اینکه اهن یا چوب را ببریم. بعداً برای من مسلم شد که یاد بگیرم روغن زدن به اره کمی مانند فراگیری برنامه الانان می باشد. اگرچه کمی شک کردم، اما یادگیری یک راه جدید را در نظر گرفتم چون می دیدم که آن ثابت شده است. من می دیدم که جچطور اعضا الانان که شرایط مشابه من داشتند با شرایط دشوار روبرو شده و آرامش داشتند. بنابراین با روش آنها تلاش کردم _ من یادگرفتم تا قدمها، نشریات الانان، شعارها، جلسات و گرفتن راهنما را بکار ببرم. بکار گیری این روغن مواد اولیه زندگی مرا تغییر نمی دهد و مرا با تجهیزات جدیدی روبرو نمی کند. بلکه آنچه را که قبلاً مفید می دانستم برایم ایجاد می کند و بسیاری از ناکامی های مرا برطرف کرده و آسودگی بزرگی به من می بخشد.


یادآوری امروز
ساختن یک زندگی مفید و ثمربحخش کار آسانی نیست. الانان به من کمک می کند تا راههای مؤثرتری برای زندگی کردن را یاد بگیرم بطوریکه می توانم از مشکلات غیر ضروری اجتناب کنم. با ابزارهای مناسب، پیشرفت فقط موضوعی برای تمرین است.
شما بوسیله صحبت کردن، حرف زدن را یاد می گیرید. با مطالعه کردن، مطالعه، با دویدن دویدن، با کار کردن کار را یاد می گیرید و با عشق ورزیدن عشق به خدا و بشر را یاد می گیرید.
« به عنوان یک شاگرد شروع کنید و قدرت زیادی از عشق، شما را به استاد شدن سوق می دهد.»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

11 بهمن
وقتی افرادی که ما آنها را دوست داشتیم از ما کناره گرفتند و بعضی‌ها به طور کلی قطع رابطه نمودند، خودمان را بیشتر منزوی کردیم و با غم سنگینی به سر می‌بردیم. گاهی گله از دست دوست و زمانه می‌کردیم. که ای روزگار ناسازگار، ای رفیق بی‌وفا. امروز می‌دانیم که عملکرد و انتظارات و توقعات بی‌جای ما که به طو

ر بچگانه‌ای از دیگران سوءاستفاده می‌کردیم. تا جایی که آنها تحمل ما را از دست دادند. ما از آنها انتظار سرپرستی و مراقبت و محافظت بی‌موردی داشتیم. هم‌وابستگی شدید ما از دیگران خارج از ظرفیت تحمل آنها بود. یک فرد هم‌وابسته گاهی فکر می‌کند که سوءاستفاده از دیگران جزء زرنگی و رندی وی می‌باشد، که می‌تواند از این ابزار به راحتی سود ببرد. در حالی‌که امروز برخلاف گذشته با اتکا به خداوند توقعی از دیگران ندارم. حتی درک متقابل از آنها را ندارم. آیا هنوز هم توقع دارم باز مثل گذشته دنیا و دیگران بدهکار من باشند؟ آیا از این همه کنترل و تغییردادن دیگران خسته نشدم. خداوندا: به من کمک کن تا از دست وابستگی‌های آزار دهنده رها شوم.
یک وابسته بیشتر از یک وابستگی دارد!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

یازدهم بهمن:   بالاترین معرفت، قلبی عاشق است.

   مسئولیت پذیری برایم امری مشکل بود. اعتیاد پسرم به مواد مخدر مرا وادار نمود تا در یک برنامه دوازده قدمی شرکت کنم. او نیز در یک برنامه دوازده قدمی دیگر شرکت داشت. شنیده بودم که آنان گرد هم می آیند و در مورد اعتیاد مشترکشان مشارکت می کنند و بدینگونه مسئولیت پذیری را به اجرا در می آورند. برای من همیشه پذیرش مسئولیت رفتار خود و مقصر دانستن دیگران تولید اشکال نموده است. آیا وقتی کسی در مورد کسی یا چیزی مشارکت می کند نقش من در آنجا چیست؟ آیا می بایست فقط یک شنونده باشم؟! یا اینکه پیشنهاد کنم که نگاهی هم به نقش خود بیندازد؟ بسیاری اوقات در مشارکت ها به سادگی احساس طرف مقابل را درک و آن را با تجربه مشابه خود می توانم مقایسه کنم. در اینگونه مواقع دشوارترین کار برای من این است که تجربه مشابه خود را با او در میان نگذارم.

برای امروز، برای کمک به تغییر دیگران هشیار خواهم بودم.

12بهمن

 سختیها 12                                 بهمن

«احساس متفاوتی داشتیم.... تنها پس از تسلیم قادر به غلبه بر انزوای حاصل ازاعتیاد هستیم.»

کتاب پایه

v

بریده بریده حرف میزدیم و سعی میکردیم حقیقت را پنهان کنیم: «اما شما متوجه نیستی! من فرق کردهام! من واقعاً این موضوع را جدی میگویم!» از این جملات بارها و بارها در دوران اعتیاد فعال خود استفاده میکردیم، یا سعی در فرار از عواقب کارهای خود میکردیم و یا از قوانینی که شامل هر شخص دیگری میشود، پیروی نمیکردیم. شاید در جلسه اول خود، از این مسائل مینالیدیم. شاید اخیراً نیز از این مسائل شکوه میکنیم. 

بنابراین، بسیاری از ما احساس متفاوت یا منحصر به فردی داریم. به عنوان یک فرد معتاد، تقریباً میتوانیم از هر چیزی برای منزوی کردن خود استفاده کنیم. اما بهانهای برای از دست دادن فرصت بهبودی وجود ندارد و هیچ چیز نمیتواند ما را برای این برنامه فاقد صلاحیت سازد—نه یک بیماری مهلک، نه فقر، نه هیچ چیز دیگر. هزاران معتاد وجود دارند که با وجود سختیهای واقعی خود در زندگی بهبودی پیدا کردهاند. علیرغم—یا شاید در مقابله با—این سختیها، بیداری روحانی آنها از طریق انجام این برنامه رشد کرده است.   

وقتی سخن از بهبودی به میان میآید، شرایط و تفاوتهای فردی ما مرتبط محسوب نمیشوند. با صرف نظر کردن از شرایط استثنایی خود و تسلیم شدن به این شیوه ساده زندگی، قطعاً احساس میکنیم که جزیی از چیزی هستیم و این احساس به ما نیرو میدهد تا از گرفتاریها و مشکلات زندگی به راحتی عبور کنیم.

v

فقط برای امروز:  شرایط استثنایی خود را نادیده میگیرم و از اصول بهبودی که در آن با بسیاری از افراد دیگر شریک هستم، استقبال میکنم. سختیها من را از بهبودی جدا نمیکند؛ بلکه مرا به سوی آن جذب میکند.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

سنت ها
1فوریه    12بهمن
همانطور که قدم های دوازد گانه  راهنمای ما برای بهبودی ،رشد فردی و راه حلی تجربی برای مشکلات است سنت های دوازده گانه نیز با رهنمودها امکان عملکرد و دوام گروه های خانواده نارانان را برای ما فراهم می سازد.سنت ها به ما اصول روحانی را پیشنهاد می دهد تا کمک کند  که از سر در گمی ،لغزش ها و دام هایی که می تواند گروه را از هم بپاشد پرهیز کنیم.
من از محیطی آمده بودم که آشفتگی ،سردر گمی ،سواستفاده و بی ثباتی بواسطه اعتیاد فعال در آن وجود داشت.نمی خواستم بخشی از برنامه هایی باشم که مجبورم می کرد از مقررات افراد دیگر پیروی کنم.بنا بر این وقتی گفتند که نارانان فقط یک برنامه پیشنهادی است و آنها همیشه به اعتماد و گمنامی من احترام خواهند گذاشت راحت شدم .تنها چیزی که می خواستند این بود که من هم همین کار را انجام دهم.
هم چنان که بهبودیم پیشرفت می کرداز پی بردن به اصول روحانی سنت های دوازده گانه آسوده تر می شدم .این اصول برای اطمینان از دوام گروه های ما و تکمیل هدف نارانان "کمک به خانواده و دوستان معتاد"مطرح شده اند بنا براین من معتقدم  مهم است که احترام به سنت ها را یاد بگیرم وآنها را به کار ببرم.


تفکری برای امروز:
من در گروه نارانان مورداستقبال ،حمایت و عشق قرار گرفتم.اگر امروز در اینجا برنامه برای من وجود دارد به خاطر این است که افرادی قبل از من آمدند و خواهان پیروی از سنت ها  بودند .امرزو سهم  خودم را برای ترجیح اوصول بر شخصیت ها انجام می دهم و سنت ها را رعایت میکنم .سنت ها ب ای آنهایی که بخواهند پیروی کنند به حفظ این برنامه کمک می کند.
تجربه گروهی ما نشان میدهد که اتحاد گروه های خانواده نارانان به پیروی از این سنت ها بستگی دارد.
کتابچه آبی نارانان


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

12 بهمن
در جایی خواندم که چیزهای فوری بندرت مهم هستند و چیزهایی که مهم هستند بندرت فوری ( ضروری ) هستند.
من می توانم آنقدر مشغول عیبجویی کردن و پرداختن به موضوعات جزئی زندگی ام باشم، که فراموش کنم زمانی را به کارهای پر اهمیت تر اختصاص دهم. از شعارهای الانان که در رسیدن به اولویت های من بسیار مفید می باشد این است : " اولین چیزها در درجه اول قرار دارند. ( چیزهای مهم در درجه اول هستند.)امروز حفظ آرامشم اولین اولویت من است.اتصال من به نیروی برترم منبع آرامش است. اگر من تصور کنم که در اتاقی تاریک هستم و نیروی برترم تنها منبع روشنایی است، پس بهترین امیدواری من برای جهت یابی اطرافم، نیروی برترین است که با من می باشد، بوریکه می توانم در اتاق حرکت کنم. به عبارت دیگر در اتاق حرکت کنم، اما عبور من مطمئناً آرام، گیج کننده و احتمالاً دردناک است.


یادآوری امروز

همچنان که در مورد آنچه که باید امروز انجام دهم فکر می کنم، وقتی را به کارهایی که واقعاً مهم هستند اختصاص می دهم.. شعار " اولین کارها اولین هستند " را برای امروز بکار می برم. اجازه بده یک روز را بطور طبیعی به تفکر و مشورت بپردازیم و بی تأمل با هرچیز مختصری مسیری را شکل ندهیم تا عوامل مخرب بر آن واقع نشوند.


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

12 بهمن
پرتوقعی و انتظارات بی‌مورد از دیگران مخصوصاً از کسانی که دوستشان دارم. به صورت غیرمنطقی مرا یک فرد سودجو و سوءاستفاده‌گر ساخته است. از من موجودی ساخته بود که فقط دست بگیر داشتم. همه‌ی دنیا به من بدهکار بودند. آیا می‌توانم با مهربانی و صبر و تواضع و فروتنی و احترام حتی به کسانی که آنها را نمی‌شناسم و گاهی دوستشان ندارم برخورد کنم. لااقل می‌توانم با احترام و ادب در برخوردهایم به آنها ارزش دهم. امروز می‌دانیم که ما برای کسب تسهیلات وقت صرف می‌کنیم. که شاید هیچ‌گاه به آنها نیاز نداشته باشیم. نمی‌دانستیم که زندگی ما تهی از عشق و شور و هیجان دوست داشتن است. ما نیازی فراتر از خواسته‌های مادی داریم، عشق به خود و دیگران و بخشیدن خود و دیگران. اصول برنامه می‌گوید ابتدا در سفره خود نان بگذار و بعد از آن نان به اندازه‌ای بده که خودت گرسنگی نکشی. آیا من قادر هستم علاقه و مهربانی و عشق و همدلی و همدردی خود را به دیگران ابراز کنم. تا اگر کسی نیاز به کمک داشت. به او هدیه دهم؟ آیا توانایی پیدا کرده‌ام که توازون را داشته باشم؟
عشق دادن بهتر از گرفتن است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

دوازدهم بهمن:   در طبیعت هیچ گاه گل رز بی خار، بهار بی زمستان و سربالایی بی سرازیری نیست.

   وقتی وارد قدم پنجم شدم راهنمایم پیشنهاد کرد تا قدم چهارم را در قالب ترازنامه های جدیدی که عبور از قدم چهارم را آسان تر می کرد کار کنم. قدم چهارم را از نو برداشتم و در قدم پنجم ترازنامه ها را برای او خواندم. در قدم ششم پیشنهاد کرد تا از نواقصی که در قدم چهارم کشف کرده ام فهرستی تهیه کرده و در مقابل هر یک، یک فضل اخلاقی را جایگزین نمایم. در اینجا همه چیز آشکار شد و دریافتم که نواقص و فضایل شخصیتی دو روی یک سکه هستند. سپس دریافتم نواقص شخصیتی من ناشی از کمبود فضایل اخلاقی می باشد. متوجه شدم مجبور نیستم از خود بیزار باشم و به یکباره تبدیل به انسانی دیگر شوم. تنها کافی بود بیاموزم وقتی نقصی در وجودم فعال می گردد سریعاً در صدد جایگزین آن با یک فضل اخلاقی برآیم.

برای امروز، به احساس ناراحتی ،به عنوان نشانه ای برای رسیدن تعادل پاسخ خواهم داد.

13بهمن

 13بهمن                                     نیت خیر

«بهترین نمونه نیت خیر در خدمت مشاهده میشود؛ خدمت مناسب "انجام عمل درست با دلیل درست" است.»

کتاب پایه

v

عامل روحانی بیماری ما ریشه در خودمحوری دارد. خودخواهی در برخورد با دیگران تنها رفتاری بود که اعتیاد به ما یاد داد. هر زمان که چیزی را میخواستیم باید در اختیار ما قرار میگرفت. افکار وسوسهآلود ریشه در ضمیر زندگی ما داشت. چگونه در دوران بهبودی افکار وسوسهآلود را ریشهکن کنیم؟ 

با به کار بردن چند اصل روحانی بسیار ساده اثرات بیماری خود را تغییر میدهیم. برای مقابله با جنبه خودمحوری اعتیاد خود، یاد میگیریم اصل خیرخواهی را به کار گیریم.  به جای اینکه فقط به دنبال خدمت به خود باشیم، خدمت به دیگران را آغاز میکنیم. به جای اینکه فقط به چیزی که از موقعیتی نصیب ما میشود، فکر کنیم، یاد میگیریم ابتدا منافع دیگران را در نظر بگیریم. وقتی با یک تصمیمگیری اخلاقی روبرو میشویم، ابتدا صبر میکنیم، اصول روحانی را به یاد میآوریم و درست عمل میکنیم.    

وقتی به تدریج یاد میگیریم «عمل درست را با دلیل درست انجام دهیم»، میتوانیم متوجه تغییری در وجود خود شویم. در حالی که زمانی تحت فرمان اراده شخصی بودیم، اکنون با نیت خیر خود نسبت به دیگران هدایت میشویم. خودمحوری مزمن ناشی از اعتیاد دست از سر ما برمیدارد. یاد میگیریم که «این اصول را در تمام امور خود به کار گیریم»؛ ما با بهبودی خود زندگی میکنیم، نه با بیماری خود. 

v

فقط برای امروز:  در هر جایی که حضور دارم و در هر کاری که انجام میدهم، به دنبال خدمت به دیگران هستم، نه فقط خدمت به خود. وقتی با معمایی روبرو میشوم، سعی میکنم عمل درست را با دلیل درست انجام دهم.

 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

بدگویی
2فوریه    13بهمن
من نظرهای شخصی خودم را دارم و لازم است حواسم جمع باشد چون گاهی گفتن آنها بد گویی به حساب می آید.من در مورد یکی از دوستانم با دیگری صحبت کردم.
سپس او حرف مرا به دیگری گفت.مستقیما با بد گویی ام روبرو شده بودم.کاش از اول چیزی نمی گفتم.به این ترتیب بود که نیروی برترم رفتار نامناسبم را به من نشان داد.نمی خواستم دوستم  بداند در موردش چه گفته ام و حالا او در باره چیزهایی که گفته بودم از من سوال می کرد.دو ضرب المثل قدیمی به ذهنم رسید:"با هر دست بدهی با همان دست پس میگیری "و"اگر نمی توانی چیز خوبی بگویی اصلا چیزی نگو".
برای سهیم نبودن در بد گویی لازم است از خودم شروع کنم.لازم است یادم باشد که نمی بایست صحبتم در باره دیگران به شکل آسیب زننده باشد.لازم است بفهمم چه موقعی قضاوت می کنم.وقتی تشخیص بدهم که یک کلمه به سمت بد گویی غیبت پیش میرود لازم بتوانم از شرکت کردن خودم را کنار بکشم.
یادم باشد که دوستان نزدیکم با گفتن رازهای خود به من اعتماد کرده اند و من اگر آنها را باز گو کنم به غیبت تبدیل خواهد شد.از نیروی برترم در خواست می کنم تا به من نشان دهد نیاز دارم چه تغییراتی در رفتارم بدهم و اینکه برای ایجاد آن تغییرات تمایل داشته باشم.


تفکری برای امروز:
نارانان به ما می آموزد که از طریق مشارکت ،تجربه ،نیرو و امیدمان در برنامه به یکدیگر کمک میکنیم.غیبت کردن با این هدف متناقض است و به اتحاد اشاره شده در سنت یک لطمه می زند و در نهایت ممکن است باعث از هم پاشیدن گروه بشود.

 


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

13 بهمن
قدم ششم در مورد پیدا کردن یک آمادگی کامل می باشد که خداوند کلیه نواقص اخلاقی ما را برطرف سازد. این آمادگی بندرت بطور ناگهانی برای من رخ می دهد. در عوض همانطور که سعی می کنم در یک جهت مثبت پیشرفت کنم ، کمی در آن زمان آمادگی کسب می کنم.
بخش مهمی از قدم ششم با تمرین کردن حق شناسی کارآیی دارد.
از زندگی فعلی ان بسیار سپاسگزارم و می توانم بهبودی را بخاطر تغییر و رشد کردنم بپذیرم. با تشخیص و توسعه توانایی هایم، بطور فزاینده ای تمایل به رها کردن نواقصم دارم.این قدم یک درس صبور بودن است، اما همانطور که زندگی ام را قبل از اینکه در مسیرهای جدیدی قرار دهم، نمایان می کنم، بالاخره آماده می شوم تا خداوند نواقص اخلاقی ام را برطرف کند.


یادآوری امروز


پیشرفت، آمادگی برای رها کردن نواقص اخلاقی ام را تکامل نمی بخشد، درست همانند دیگر بخش های الانانم. فقط برای امروز، برای آمادگی پیدا کردن پیشرفت می کنم.
" قدم ششم شانس همکاری من با خداوند می باشد. هدف من آماده کردن خودم برای رهایی و واگذار کردن مراقبت از بقیه امور به خداوند می باشد. "


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

13 بهمن
مجبورم از هر نوع وابستگی مادی و عاطفی به خاطر بهبودی خود دوری کنم، هر چند این عمل باعث ناراحتی می‌شود. ولی باید به خاطر داشته باشم که عمل نکردن به این اصول به آسانی مرا دچار فلاکت و بدبختی می‌کند. نیاز دارم آگاه باشم که حتی یک نفرت و کینه‌توزی می‌تواند، به اندازه یک درگیری عاطفی مرا نابود کند. امروز مجبورم دور از تمام وابستگی‌هایی که نیاز به ریسک کردن دارد، را خط بزنم چون احساسات من به سرعت جابه‌جا می‌شود و دل بخواه مرا وابسته به اشخاص و چیزهای دیگر می‌کند. تجربه‌ی تلخ گذشته‌ام و نتایج دردآور آن عبرت امروزم می‌باشد. امروز بهبودی من در رأس قرار دارد اینها شعار هر روز من می‌باشد. امروز قدم اوّل می‌گوید در مقابل وابستگی‌ها عاجز هستم و زندگیم به آشفتگی کشیده شد. یک زیربنای محکم برای عدم وابستگی‌های جدید من می‌باشد. آیا یک هم‌وابستگی عشقی و عاطفی می‌تواند به اندازه‌ی وابستگی به خطرناک‌ترین وابستگی‌ها مرا در منجلاب نیستی غرق کند؟ خداوندا: مرا در مسیر جدید برای بهبودی هدایت فرما!
وابستگی معنوی تنها وابستگی بی‌آزار است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سیزدهم بهمن:   بخشایش یعنی واگذاری و دریافت زندگی.

   وقتی با این برنامه آشنا شدم چیزهایی در مورد مشخص کردن حد و مرزها شنیدم. اصلاً نمی دانستم منظور از حد و مرزها چیست. کدام حد و مرزها را می بایست مشخص می کردم و چگونه می توانستم وارد حریم دیگران نشوم؟ من جزوه ای عالی درباره همین مرزها به دست آوردم اما به هنگام مطالعه آن سردرگم شدم اما به تدریج معنای آن را دریافتم من متوجه شدم که با احساس خشم و یا درد می توانم مرزهای خود را تعریف کنم. در ادامه بهبودی آموختم که حد و مرزها با شرایط و موقعیت زمان تغییر می کند. به مرور شروع به درک این موضوع کردم که لازم نیست همیشه با حد و مرز و عقاید دیگران موافق و یا آنان با عقاید من موافق باشند، اما لازم است تا به عقاید آنان احترام بگذارم. دریافتم هیچ کس به غیر از خودم مسئول ارتباطات و مشخص نمودن حد و مرزهایم با خود و دیگران نیست. من نباید کسی را که وارد حریم شخصی ام می شد سرزنش می کردم بلکه لازم بود به نقش خود نگاه کنم.

برای امروز، مسئولیت حد و مرزهای خود را برعهده می گیرم و به حریم و حقوق دیگران احترام می گذارم.

14بهمن

 به یکدیگر نیاز داریم  14                             بهمن

«هر کسی علیرغم  سن، نژاد، جنسیت، عقیده،

یا مذهب خود میتواند به ما بپیوندد.»

کتاب پایه

v

اعتیاد ذهن ما را نسبت به هر چیز جدید یا متفاوتی بست. فکر میکردیم به کسی یا چیزی نیاز نداریم. چیز با ارزشی را در کسی که اهل محله دیگری بود، پیشینه قومی یا نژادی دیگری داشت یا از طبقه اجتماعی یا اقتصادی دیگری بود، نمییافتیم. شاید فکر کرده باشیم، این تفاوتها ناخوشایند هستند.  

در دوران بهبودی، این افکار به صلاح ما نیست. به NA میآییم، زیرا بهترین افکار ما نیز راه به جایی نبرده است. اگر امیدواریم در بهبودی خود پیشرفت کنیم، باید نسبت به تجربیات مؤثر روشنبین باشیم، مهم نیست این تجربیات از کجا نشأت میگیرد.

قطع نظر از سابقههای شخصی خود، همه ما در NA دو وجه مشترک داریم که با هیچ کس در آن شریک نیستیم: بیماری و بهبودی. برای تجربه مشترک خود به یکدیگر وابسته هستیم و هر چه این تجربه گسترش یابد، بهتر است. برای رویارویی با بسیاری از مشکلاتی که در راه پاک زندگی کردن وجود دارد، به هر ذرهای از تجربه و هر یک از جنبههای مختلف برنامه نیاز داریم.  

بهبودی اغلب آسان نیست. نیرویی را که برای بهبودی نیاز داریم، از اعضای NA میگیریم. امروز از تنوع اعضای گروه خود سپاسگزاری میکنیم، چرا که از این تنوع نیرو و قدرت خود را دریافت میکنیم.

v

فقط برای امروز:  میدانم هر چه تجربه گروه من تنوع بیشتری داشته باشد، گروه من بهتر میتواند مرا در شرایط مختلفی که با آن روبرو میشوم، پشتیبانی کند. امروز پیوستن معتادان با هر سابقهای را به جمع جلسه همیشگی خود خوشامد میگویم.

 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

آسیب پذیری........
3  فوریه       14 بهمن
قبل از شرکت در نارانان فکر می کردم که آسیب پذیر بودن یک نقطه ضعف است و این مرا مورد حمله قرارمی داد.احساس می کردم خودم در موقعیت خطر ناک عاطفی یا جسمی هستم و می توانم آسیب ببینم.یاد می گیرم جلسات نارانان مکان امنی است که می توانم بدون آنکه از حمله یا صدمه بترسم تقطه ضعف هایم را با دیگران در میان بگذارم.چند وقت پیش در یک جلسه شنیدم که عضوی گفت :او وقتی به خودش اجازه می دهد آسیب پذیر باشدبیشترین بهره را از جلسه در یافت می کند.او زمانی که قدری در باره خودش با یک تازه وارد مشارکت کرد به این حقیقت بخصوص پی برد.
وقتی از من خواسته شد گراننده جلسه قدم یک باشم.پیشنهاد او را امتحان کردم و پی بردم که حق با او بود.توسط مشارکت در جمع ،در باره آنچه واقعا بر من گذشته و اینکه چه رفتاری داشتم بهتر و واضح تر می توانستم  کارها ،احساسات و تردیدهایم را ببینم.
اگر موقعیت داشته باشم همین هدیه اعتماد را به کسی که نمیشناسم پیشکش میکنم تا به خودم فرصتی برای رشد کردن بدهم.وجود تازه وارد همیشه به من یاد آوری می کند که از کجا آمده ام جایی که هرگز آرزونمی کنم دوباره بر گردم .ما دیگر غریبه نیستیم و این جادوی جلسه است.


تفکری برای امروز:
وقتی تحت تاثیر اعتیاد دیگران قرار می گیرم ورنج می برم در باره اینکه آسیب پذیری چگونه است وحشت زده می شوم .اما برای مشارکت در مورد آن یادم می آید که قبلا با آن مواجه شده و زندگی کرده ام.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

14 بهمن
اگر کسی با خشم به من نگاه میکرد یا با لحن تندی با من صحبت می کرد و یا هرگز با من صحبت نمی کرد، بسیار رنجیده خاطر می شدم. رشد یافتن در الانان تا آن اندازه به من کمک کرد تا تشخیص دهم طرز نگاه، صحبت یا حالت رفتار دیگری نسبت به من اغلب هیچ اثری در من ندارد.این طرز رفتار عموماً در فرد مقابل مؤثر می باشد چرا هنوز احساسا من جریحه دار می شود؟ این اتفاق برای من رخ می دهعد که حساسیت زیاد من ناشی از خودبینی می باشد من فکر می کنم که نقطه تمرکز و توجه هستم. آیا من آنقدر مهم هستم که هر چیزی در اطراف من مربوط و مؤثر بر من است؟
به گمان من رفتار من خودبینی را بجای واقعیت منعکس می کند و خودبینی یک نقص شخصیتی می باشد که من برای تغییر دادن آن کار می کنم. با کمک الانان، حساسیت من برای تمام اموری که پیرامونم رخ می دهد، شدیداً کاهش می یابد،من سعی می کنم از خودم بپرسم " چقدر مهم است؟ " وقتی که من صدمه می بینم، این فقط باعث آسیب و کنترل من می شود.


یادآوری امروز


دیگران برای من مهم هستند، گاهی عقاید آنها نیز مهم هستند، اما ممکن است شخصاً اموری را بر عهده بگیرم که هیچ عملکردی با من ندارند. داشتن عقایدی در مورد خودم به من اجازه می دهد تا افکار دیگران را بدون کنترل کردن آنها بپذیرم.

" در جریان رفتن به جلسات و خواندن نشریات الانان از این حقیقت آگاه شده ام که اعمال و رفتار دیگران بروی خودشان منعکس می شود و آنچه که من می گویم و انجام می دهم بروی خودم منعکس می شود."


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

14 بهمن
می‌توانیم هرروز طوری زندگی کنیم که همیشه احساس خوبی داشته باشیم و یا زندگی در جهنمی که خود آن را ساخته‌ایم، این چطور است؟ ما معمولاً به خاطر جلب ترحم خود و دیگران خود را مقید به زندگی در جهنم خود ساخته می‌کنیم و خود را قربانی وقایع معرفی می‌کنیم. امروز میل و علاقه وافری به یک زندگی پربار و سرشار و به دور از ماسک زدن‌ها داریم. امروز مجبور به رعایت کردن اصولی هستیم، که هرگز پایبند به آن نبودم. یعنی بگذارم دیگران هرگونه که خودشان دوست دارند، بدون دخالت و فضولی من زندگی کنند. هر چند برخلاف ما و میل ما و اعتقاد ما اقدام می‌کنند. امروز بیشترین قسمت انرژیم را که صرف کنترل اعمال و اداره‌ی زندگی دیگران و دانستن فکر و عقیده‌ی آنها تلف می‌کردم، را برای خودم نگه

می‌دارم و آن را در به آغوش کشیدن دیگران و دلجویی کردن از آنها برای ارزش‌های خودم صرف می‌کنم. زندگی جدید من بر روی پایه و اساس آرامش و کسب شادی و تقسیم آن با دیگران بنا شده است. من اکنون به عنوان یک بیمار وابسته به دنبال بهبودب خودم هستم.
عشق و دوست داشتن را تجربه کن!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

چهاردهم بهمن:   هرکس برای آنچه می گوید و انجام می دهد حق انتخاب دارد. سرنوشت هرکس نتیجه انتخاب های اوست.

   در یکی از جلسات عضوی در مورد اهمیت مورد اعتماد بودن مشارکت می کرد. او از مفهومی که مورد اعتماد بودن برایش داشت سخن می گفت. تجربه او نظرم را جلب کرد و بعد از اتمام جلسه با او به سخن نشستم. مایل بودم بدانم دوست دارد چگونه با او رفتار شود. او از اعتماد به نفس و صراحت رفتار بالایی برخوردار بود. آن چه از مشارکت با او دستگیرم شد این بود که مجبور نیستم نواقص دیگران را به رخشان بکشم و تن به موقعیت ها و شرایطی دهم که در جهت بهبود کیفیت زندگیم کار نمی کند. آن شخص مدتی بعد مورد مشارکت های انتقاد آمیز دیگران در مورد مشارکتش قرار گرفت. من خود را درگیر ماجرا نکردم زیرا آموخته بودم که مجبور نیستم خود را درگیر عواطف منفی نمایم. در مشارکت های انتقادآمیز اعضاء می توانستم بفهمم که خطاهای او را اغراق آمیز نشان می دهند. او عضوی درد کشیده بود. با عدم دخالت در مشارکت ها در موقعیتی قرار گرفتم که بدون طرفداری از هیچکدام توانستم به همه آنان عشق بورزم.

برای امروز، به حد و مرز و حقوق دیگران احترام می گذارم، خواه با آن حد و مرزها موافق باشم یا نباشم.

 

15بهمن

 15بهمن                          مسئله احساس خوب نیست

«بهبودی برای ما فقط لذت بردن نیست.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال، اکثر ما دقیقاً میدانستیم احساس ما از روزی به روز دیگر چه تغییری خواهد کرد. تنها باید برچسب روی بطری را میخواندیم یا از محتویات داخل کیسه مطلع میشدیم. احساسات خود را برنامهریزی میکردیم و هدف هر روز ما این بود که احساس خوبی داشته باشیم.

در دوران بهبودی میتوانیم از روزی به روز دیگر، حتی از دقیقهای به دقیقه دیگر احساس متفاوتی داشته باشیم. شاید در صبح احساس کنیم پرانرژی و خوشحال هستیم، ولی در بعد از ظهر به طور عجیبی احساس ناراحتی و افسردگی داشته باشیم. از آنجا که دیگر برای احساسات هر روز صبح خود برنامهریزی نمیکنیم، ممکن است قدری احساس ناراحتی کنیم، مثلاً در صبح احساس خستگی کنیم و در شب بیخوابی داشته باشیم.    

البته همیشه این احتمال وجود دارد که احساس خوبی داشته باشیم، ولی مسئله این نیست. امروز دغدغه اصلی ما داشتن احساس خوب نیست، بلکه باید یاد بگیریم چگونه با احساسات خود کنار بیاییم و آنها را درک کنیم، مهم نیست این احساسات چه هستند. با کارکرد قدمها و مشارکت با دیگران درباره احساسات خود، این کار را به انجام میرسانیم.

v

فقط برای امروز:  احساسات خود را هر چه هست و همان طور که هست، میپذیرم. برنامه را تمرین میکنم و یاد میگیرم با احساسات خود زندگی کنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

از ترس به ایمان
4فوریه      15 بهمن

من یک عضو گروه خانواده نارانان هستم.دختر معتادم در خانه ما زندگی می کند و روی بهبودی خودش کار می کند.
من دارم یاد می گیرم برنامه را برای خودم به کار ببرم روز یک شنبه که آماده می شدیم به کلیسا برویم دخترمان دیر کرد .همسرم دوست داشت وقت شناس باشد.دلواپس شدم و کنجکاو که هر یک از آنها چگونه رفتار می کند 
برای دخترم توضیح دادم که می بایست زودتر از خواب برخیزد چون که این اتفاق هفته قبل هم افتاده بود وشاید لازم بود او روی وقت تلف کردنش کا کند.
بلافاصله متوجه شدم که گونه هایش سرخ شده و به هم ریخته.عقب نشینی کردم وبه دستشویی رفتم و در را بستم .وقتی بیرون آمدم او عصبانی بود و گفترکلیسا نمی آید.به او گفتم نمی بایست این موضوع جزیی را بیش از حد بزرگ کند.وقتی خانه را ترک می کردیم نگرانی ام شروع شد.آیا آنقدر عصبانی است که کار احمقانه ای انجام دهد؟آیا سعی می کند در مقابل من بایستد؟
رفتارقدیمی من بروز کرده بود.وقتی این موضوع را با یک دوست نارانانی در میان گذاشتم از من پرسید"از چه میترسی؟"گفتم میترسم باعث شده باشم که او از فرط عصبانیت مواد مصرف کند چون در رفتارش نشانه ای از لغزش  دیدم و فکر نمی کنم بتوانم دو باره این مسیر را طی کتم.دوستم جواب داد:"خب تو چطور می توانی مانع او بشوی?"او به پرسیدن از من در مور ترس هایم ادامه داد و سپس برایم توضیح داد که نباید به نیروی برترم شک کنم.چون او می داند که برای من و دخترم چه چیزی بهترین است.دوستم پیشنهاد کرد با نیروی برترم در باره ترس هایم حرف بزنم و به زندگی خودم  ادامه بدهم.

تفکری برای امروز:اعتماد امروز بهترین کار را انجام میدهم که در قطار ترس نمانم چون میدانم که این قطار دور یک دایره میچرخد.امروز ایمان خواهم داشت


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

15 بهمن
مدت زیادی سعی کرد تا " رها کرده و به خداوند بسپارم." اما بنظر می رسید که نمی توانم آنرا انجام دهم. لازم بود که یک راه مؤثر برای رها کردن پیدا کنم. در جلسات از مشسارکت فردی شنیدم که او از فرد مورد علاقه اش در یک ساحل زیبا عکس گرفته استف گرم شدن در نور یک نیروی برتر. الانان به من آموخت که هرچه را دوست می دارم بگیرم و بقیه را رها کنم. من نمی توانستم به صحنه ساحل ارتباط پیدا کنم، اما راحتی را در ایده های عمومی یافتم. یکبار دیگر تجربه، نیرو و امید دیگر اعضا الانان به من اجازه داد تا خودم را پیدا کنم و شخصاً پاسخگو باشم. من اکنون فرد مورد علاقه ام را در پتویی که فکر می کنم او دوست دار پیچیدم یک پتوی نرم تر، یک پتوی محافظ، یک لحاف چهل تیکه _ و به آرامی او را به نیروی برترم می سپارم..
من فهمیدم که صریح و روشن بودن این امر بسیار مهم اشت. بعد از تمام اینهاست که ترس و نگرانی من آشکار می شود.
با یک تصویر واضح از فرد مورد علاقه ام در حالیکه تحت مراقبت یک نیروی برتر می باشد، بهتر می توانم صادقانه " رها کرده و به خداوند بسپارم."


یادآوری امروز

وقتی که برای دیگران نگران هستم، به کمکنیروی برترم نیاز دارم. جنگیدن با ترسهایم اغلب منجر به تسلط یافتن آن بر من می شود، اما با واگذار کردن آن به خداوند از همه آنها می توانم رها شوم.
رها کرده و به خداوند بسپار....." این شعار به ما می آموزد که از مشکلاتی که باعث زحمت و سردرگمی ما می شوند خلاص شویم، چون ما قادر نیستیم که به تنهایی آنها را حل کنیم."


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

15 بهمن
با تمام نیازها و خواهش‌های بی‌پایانم در مقابل خداوند سجده کرده و با فروتنی از او می‌خواهم تا مرا در برابر شیطنت‌های نقص‌هایم حفظ کند. نقص‌هایی که به راحتی مرا دچار دردسر کرده و موجبات خسارت به دیگران می‌شود. امروز ترسیدن از قضاوت دیگران یا خجالت و شرمساری از عملکرد اشتباهم، یا از دست دادن آرامش و یا احساس دردآور تنهایی در حضور جمع، یا از دست دادن کنترل اعمالی که به غیر از پشیمانی سود دیگری ندارد. باعث منزوی و اشتباهات دوباره می‌شوند. امروز خداوند با من است و حضورش را با تمام وجود درک می‌کنم. آیا من قادر به درک این هستم که من انسانم و با تمام محدودیت‌هایم جایزالخطا هستم؟ آیا به خودم اجازه‌ی استفاده کردن از تجربه‌ی دیگران را می‌دهم؟ آیا از دوستانم در گروه برای آموختن راه‌های مقابله با نقص‌هایم کمک می‌گیرم؟ آیا حضور خداوند را در تمام لحظات زندگیم احساس می‌کنم؟ حضور خداوند مثل منبع نوری است، که به وقت رهایی از هر آنچه که با آن در ارتباط می‌باشم، را دچار تحول می‌کند!
خود را برای درک خداوند آماده کن!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

پانزدهم بهمن:   وقتی باورهایت را تغییر دهی؛ جسم، هویت و دنیای تو تغییر می کند.

   راهنمای اولم همیشه خود را در جلسات یک معتاد واقعی به نیکوتین معرفی می کرد. او اعتقاد داشت که با قطع مصرف نیکوتین با تمام معنا زندگی می کند. اعتیاد او چندان شدید نبود اما تعهد او به زندگی کردن به تمام معنی برایم حائز اهمیت بود. من اسیر نیکوتین بودم زیرا نمی توانستم با زندگی به همانگونه که هست رو به رو شوم. با مصرف نیکوتین سعی می کردم از مشکلات فرار کنم اما همیشه وهمه جا مشکلات رو در رویم قرار داشت. در رو در رویی با فشارهای عصبی به جای چاره جویی مصرف نیکوتین را انتخاب می کردم. از نیکوتین به عنوان ابزاری برای سرکوب احساسات استفاده می کردم اما با وجود مصرف، احساسات همچنان پابرجا بود. در انجمن نیکوتینی های گمنام آموختم تا چگونه بدون مصرف نیکوتین با خود رو به رو شوم. با قطع مصرف نیکوتین به مرور انجام فعالیت هایی که بدون مصرف نیکوتین برایم غیر ممکن می نمود سهل و آسان شد.

برای امروز، زندگی را به تمام معنی زندگی خواهم کرد.

16بهمن

 باز هم به جلسات برگرد! 16                             بهمن

«سپاسگزاریم از اینکه در جلسات استقبال بسیاری از ما شد و ما احساس راحتی کردیم.»

کتاب پایه

v

آیا به خاطر داریم وقتی برای اولین بار وارد جلسه NA شدیم چقدر واهمه داشتیم؟ حتی اگر به همراه دوستی وارد شدیم، اکثر ما به یاد داریم که شرکت در جلسه اول چقدر دشوار بود. چه چیزی باعث شد که باز هم برگردیم؟ اکثر ما از استقبالی که از ما شد و موجبات راحتی ما را برانگیخت، خاطرات خوشی داریم. وقتی دست خود را به عنوان تازهواردی بالا بردیم، با این کار در را بر روی سایر اعضاء گشودیم تا به ما نزدیک شوند و از ما استقبال کنند. 

گاهی اوقات تفاوت معتادانی که از اولین جلسه خود بیرون میروند و دیگر به NA باز نمیگردند و معتادانی که به بهبودی خود ادامه میدهند، تنها در آغوش گرفتن آنها توسط عضوی از NA است. وقتی برای مدتی پاک میمانیم، کنار رفتن از صف تازهواردها آسان است—هر چه باشد رفت و آمد بسیاری از افراد را مشاهده کردهایم. اما افرادی که برای مدتی پاک ماندهاند، میتوانند بین معتادی که برنمیگردد و معتادی که رفتن به جلسات را ادامه میدهد، تفاوت ایجاد کنند. با دادن شماره تلفن، در آغوش گرفتن یا فقط استقبالی گرم، دست یاری معتادان گمنام را به معتادی که هنوز در عذاب است، میسپاریم.   

v

فقط برای امروز:  استقبالی که در اولین حضورم در NA از من شد را به یاد میآورم. امروز با در آغوش گرفتن یک تازهوارد سپاسگزاری خود را ابراز میدارم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

فقط برای امروز....
5 فوریه    16 بهمن
من در جستجوی امید ،راهنمایی و جواب به نارانان آمدم .یاد گرفته ام با ترس ،تردید خشم ،درد و رنجش هایم رو در رو شوم.من به کار کردن روی از بین بردن افکار و تصورات منفی ام که باعث می شوند با معتاد مشاجره کنم،ادامه میدهم بحث هایی که اغلب مرا یک راست به همان راهی بر می گرداند که اولین بار به نارانان آورد.
قبل از آمدن به جلسات احساس در ماندگی می کردم.بین احساس محافظت از معتاد و بار سنگین مسوولیت ،له شده بودم .کم کم کم فهمیدم که نه می توانم معتاد را تغییر بدهم و نه می توانم بدانم که او هر لحظه چه میکند.نارانان به من کمک کرد تا خودم را باور کنم و به احساساتم اعتماد کرده و دو باره احساس امنیت نمایم .این برای من مهم تر از کنترل کردن معتاد و کارهایی است که سعی داشتم در گذشته انجام بدهم.در یافتم که اگر در لحظه زندگی کنم می توانم با هر چیزی روبرو شوم .لازم  نیست روی منفی بافی و نگرانی در مورد چیز هایی که بعدا پیش خواهد آمد تمرکز کنم.نشریات نارانان را می خوانم ،با راهنمایم حرف می زنم و در جلسات شرکت می کنم.هم چنین کار خدماتی انجام می دهم که چگونگی ارتباط بر قرار کردن با دیگران را به من می آموزد چون ساختار خدماتی  ما بر اساس دوازده قدم و دوازده مفهوم نارانان است .این کار تمرکزم را روی خودم و برنامه حفظ می کند..

تفکری برای امروز:
فقط برای امروز ذره ای عیب جویی نخواهم کرد به دنبال عیب.وایرادی در هیچ چیز (حتی خودم)نمی گردم و سعی نمی کنم هیچ کس جز خودم را اصلاح و منظم کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

16 بهمن
" بازگشت به گذشته را متوقف کن." این عبارتی است که اغلب در الانان می شنویم. چرا این عبارت اینقدر مهم است؟چون بسیاری از ما آنقدر در نبردمان با الکلی های یا رها شدن از الکلی ها شدیداً رشد یافته ایم که بی اغراق دریافته ایم که آرام نشستن برای روند بهبودی مشکل است. ما باید فوراً پاسخی دادشته باشیم و یا بی درنگ عملی انجام دهیم. هنوز ما احساس می کردیم که در اولین جلسه برای آسودگی یک بار باید به عقب برگردیم و سپس دوباره و دوباره _ به آرامی یاد گرفته ایم که آرام بنشینیم، گوش کنیم و بهبود یابیم. مهم نیست که چند سال برنامه الانان را تمرین کنیم، ما می توانیم عدم بازگش به گذشته را به یاد داشته باشیم. اوقات سخت و مشکل می آیند و می روند، حتی پس از یک دوره طولانی مدت بهبودی در الانان. بسیاری از ما هنوز لازم است با هر چالش جدید به یاد داشته باشیم که هیچ شرایطی آنقدر سخت نیست و هیچ ناگواری ( ناراحتی) انقدر بزرگ نیست که کاهش نیابد.

یادآوری امروز

اگر احساس نا امیدی می کنم، به اصول برنامه الانان رجوع می کنم. به جلسات می روم، به راهنمایم تلفن می زنم و به قدم اول بر می گردم. فقط برای امروز ، اگر بازگشت به گذشته را متوقف کنم، می دانم که شرایطم بهبود خواهد بخشید.
" اگر واقعاً می خواهم یاد بگیرم که چطور به آسانی در محیط اطرافم و ارتباطم با دیگران راحت و خوشحال باشم، الانان چیزهایی برای من دارد."

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

16 بهمن
در اثر ناآگاهی و انتخاب نادرست از جهان‌بینی به جای عشق حقیقی خواسته و ناخواسته به سمت شهوت کشیده شدم. برایم رابطه‌ی بین زن و مرد و رفتار آنها برای من معنای عشق می‌داد. هر چند همین شهوت هم جزء کوچکی از عشق است. امروز عشق معنای وسیعی به وسعت نام مقدس خداوند دارد. در حقیقت عشق یعنی خدا و خدا هم یعنی عشق. امروز توانایی و ظرفیت در مقابل عشق دادن به اندازه‌ی قلبم است، بیشتر از آن ادعا می‌باشد. عشق یعنی دوست داشتن خود و دیگران و پذیرش هرچیزی به همان صورت که هستند، آرامش، صلح، خدمتگزاری، خیرخواهی، همدردی و همدلی و همزبانی و تیمار و نوازش خود و همدردان، امروز ذهنم را از رنجش، حرص، نفرت، انتقام و شهوت جنسی و مقام و منسب خالی می‌کنم. به خودم و ارزش‌هایم نگاه می‌کنم و عمیق‌ترین احساسات و علاقه را نثار خودم می‌کنم و خودم را با تمام ارزش‌های والایم تقدیم خداوند می‌کنم. به کسی که معنای عشق را در وجودم تبدیل به حقیقت کرد. امروز در حضور حضرت عشق به زیبایی، سرور و شادی ایمان، بهبودی، پاک ماندن، آرامش، انرژی مثبت و تقسیم آن با دیگران می‌اندیشم. برای رسیدن به خداوند نیازی به جای خلوت و تاریکی و پناهگاه یا بیابان ندارم. چشمان زیبای زن و یا مرد چه بزرگ و چه کوچک راه ارتباطی من با خالقم می‌باشد.
عشق زیباست!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

شانزدهم بهمن:   ترس بیش از هر چیز دیگر سبب عقب ماندگی انسان هاست.

   ای کاش می توانستم بعضی از تازه واردان را دوباره ببینم. این داستان عضوی است که بعد از یک هفته آشنائیم با برنامه وارد جلسه شد. جلوی درب ایستاده و برای وارد شدن مردد بود. سرانجام با تشویق اعضا قدم به درون جلسه نهاد. این دقیقا همان احساسی بود که در اولین روز شرکت در جلسه داشتم. در اولین بار شرکت در جلسه ترس وجودم را فرا گرفته بود. به شدت اصرار داشت که گمنامی اش شکسته نشود، زیرا به تازگی مشغول به کاری شده بود و در محیط کار خود را غیر سیگاری، که شرط اساسی اشتغال در آن کار بود معرفی کرده بود. او می بایست راهی را برای قطع مصرف پیدا می کرد. روزی یکی از اعضاء در محیط کار نزد او رفت و خود را به عنوان عضوی از نیکوتینی های گمنام معرفی کرد. عضو تازه وارد از این عمل رنجیده و دیگر در آن جلسه شرکت نکرد. گمنامی برای من اهمیت چندانی ندارد زیرا همه می دانند که من یک معتاد به نیکوتین هستم. این رخداد سبب شد درک کنم که حفظ گمنامی تا چه اندازه می تواند در بقای عضوی در یک گروه مؤثر باشد.

برای امروز، به حق هر عضو در حفظ گمنامی احترام می گذارم.

دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan