Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

14دی

فقط برای امروز

 

عشق انجمن

«امروز در پناه عشق انجمن، سرانجام میتوانیم به چشم انسان دیگری نگاه کنیم و برای آنچه که هستیم،سپاسگزار باشیم.»

 

وقتی مواد مصرف میکردیم، تعداد کمی از ما میتوانستیم به چشم کسی نگاه کنیم—از خود خجالت میکشیدیم. ذهن ما با چیز مناسب یا سالمی پر نشده بود و به این مسئله نیز واقف نبودیم. وقت، پول و انرژی ما صرف برقراری روابط عاطفی، صحبت کردن با دیگران یا تلاش برای بهتر کردن جوامع ما نشده بود. در مسیر مارپیچ وسوسه و اجبار که فقط در یک جهت میرفت، گیر افتاده بودیم: به سمت پایین. 

در دوران بهبودی، سفر ما به سمت پایین قطع گردیده است. اما چه چیزی وجود ما را فرا گرفته و ما را به سمت بالا و به طرف فضاهای باز دنیای آزاد و گسترده هدایت میکند؟ عشق انجمن این امر را میسر ساخته است.

میدانستیم در جمع معتادان دیگر رانده نخواهیم شد. از سایر معتادان برای به عهده گرفتن نقشی مثبت در زندگی پیرامون خود الگو گرفتیم. وقتی مطمئن نبودیم از کدام راه برویم، وقتی گمراه میشدیم، وقتی مجبور به جبران اشتباه خود بودیم، میدانستیم که اعضای انجمن، ما را تشویق خواهند کرد.

به تدریج احساس آزادی خود را به دست آوردهایم. دیگر اسیر بیماری خود نیستیم؛ به میل خود به خودسازی میپردازیم، رشد میکنیم و در کنار دیگران نقش ایفا میکنیم. وقتی برای طی نمودن قدم بعدی به پشتیبانی نیاز داریم، آن را به دست میآوریم. امنیتی که در اثر عشق انجمن احساس میکنیم، زندگی جدید ما را ممکن ساخته است.    

 

فقط برای امروز:  میتوانم بدون خجالت به چشم دیگران نگاه کنم. به خاطر حمایت همراه با عشقی که این امر را ممکن ساخته است، سپاسگزارم.  


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قدم یک


بعد از سالها حضور در نارانان ،اکنون می توانم بگویم در مقابل اعتیاد شوهرم عاجزم و زندگی ام غیر قابل کنترل است .وقتی وارد اولین جلسه نارانان شدم،می دانستم که شوهرم معتاد به مواد مخدر است.به هر حال چیزی که پی بردم این بود که من به شوهرم معتاد بودم.مهم تر اینکه در یافتم برای کنار آمدن با تاثیرات زندگی کردن با اعتیاد لازم است برنامه را تمرین کنم.
وقتی وارد اتاق های نارانان شدم گمان می کردم که می توانم مصرف.مواد شوهرم را متوقف کنم.اکنون می دانم هر کاری که انجام می دادم ،باعث رنج بیشتر خودم بود.آن چنان آزرده می شدم که گریه می کردم عصبانی می شدم و رنجش ها را نگه می داشتم .
به او التماس می کردم مصرف نکند و بعد تهدید می کردم که اگر مصرف کند او ترک می کنم .دست به دامنش می شدم که اگر فقط مصرف نکند هر کاری برایش انجام می دهم .اما وضعیت را بدتر می کردم چون به قول ها وتهدید هایم عمل نمی کردم.بنا بر این خیلی زود حرف هایم بی معنی شد.اگر او فقط به حرف هایم گوش می داد من می دانستم چه چیزی بهترین بود.
سعی می کردم از شوهرم در مقابل.عواقب مصرفش محافظت کنم.به زودی در مورد حمایت نا سالم یاد گرفتم ودیدم که  نجات او از عواقب کارش فقط بیماریش را طولانی تر کرده و او را بیمار نگه داشته است.بلاخره قبول کردم هیچ کنترلی روی مصرفش ندارم وتلاش هایم برای کنترل او ناشی از دیوانگی خودم بوده است.
درک قدم یک برای من مدت زیادی طول کشید .در یازده سال اخیر از وقتی که شوهرم به کمک نیروی برترش روی برنامه کار می کند،دوره های پاکی داشته است. من هم کم کم بهبود می یابم.وقتی می توانم کنار بایستم و به معتاد اجازه دهم خود با اعتیادش کنار بیاید کمتر و کمتر نگران می شوم .من آسایش ،آرامش وسلامت عقل را که راه بهتری برای زندگی است تجربه می کنم.
تفکری برای امروز:
درس سختی که یاد گرفتم این است که نمی توانم معتاد را تغییر دهم اما می توانم عکس العمل خود را عوض کنم وقتی از رفع مشکلات او دست بردارم ،تسلیم شوم و روی خودم کار کنم می توانم از رفتار دیوانه وار دست بردارم و اختیار زندگیم را به دست بگیرم.

--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

وقتی سعی می کنم با یک مشکل دشوار گلاویز شوم یا از عهده یک شرایط بحرانی برآیم و تمام آنچه را که در توانم بوده انجام داده ام، پس چه کاری باید انجام دهم؟ من می توانم کارهایی انجام دهم که باعث پرورش ذهن، جسم و روحم شوند. شاید به پیاده روی رفته و یا به موزیک گوش دهم، یا دوستی را برای صحبت کردن و صرف قهوه ملاقات کنم.می توانم چیزهای مقوی را برای خوردن داشته باشم یا با تمرکز و سکوت در محلی بنشینم و یا کتابی را بخوانم. الانان یک برنامه عملی را برای تشخیص حق انتخاب اوقاتمان در اینکه چه کاری انجام دهیم می باشد، رفتن به حمام، ماساژ، تلفن به دوستان الانان، دذوچرخه سواری و یا خوابی کوتاه ممکن است راههای سودمندی برای پر کردن اوقاتی باشد که ممکن است با نگرانی تلف شوند. اگرچه ممکن است در قبال تغییر شرایطم نا توان باشم، مطمئناً بدون کمک نیستم. من می توانم اوقاتم را با انجام کارهای مفیدی برای خهود شپری کنم. وقتی با خود با مهربانی و عشق رفتار می کنم، بهتر می توانم با چالشهای زندگی روزره ام مقابله کنم.من شانس یک احساس خوب را دارم، حتی هنگامی که بحرانها مرا احاطه کرده اند.

یادآوری امروز


« یکی از وظایف اصلی من مراقبت از خودم می باشد. امروز من راه کوچکی برای انجامکارهایی جهت مراقبت از ذهن، جسم و روحم پیدا خواهم کرد.
" بخشی از بهبودی من احترام گذاشتن به نیازها و حقوقم می باشد تا رها کرده و آرامش داشته باشم."»


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

آیا می‌دانم چه اتفاقات فوق‌العاده‌ای در زندگیم روی داده است؟ امروز ابزارهای مختلفی از طرف اصول خودیاری در قدمها به من پیشنهاد شده است. یکی از این ابزار دعا و مراقبه کردن است. ابزاری که در زندگی گذشته‌ام توانایی استفاده از آن را به دلایل مختلف نداشتم. امروز قدرت من از دعاکردن باعث می‌شود تا ترس و خشم کمتر و با مراقبه کردن آرامش و ایمان بیشتری نصیبم شود و قدرت پذیرش و دوست داشتن خود و دیگران را در هر روز تمرین کنم. امروز قدرت عشق و دوست داشتن و دوست‌داشتنی بودن را در خودم احساس می‌کنم. کسی در وجودم قرار دارد که مرا در مسیر بهبودی از درگیری و تشنج و خودآزاری منع می‌کند. آیا با دعا و مراقبه کردن توانایی سروسامان دادن به زندگی آشفته‌ام را دارم؟ امروز بدون ترسیدن و ترساندن از وجود مشکلات و یا مسائل مختلف و یا از دست دادن عزیزی و یا هر مورد ناراحت کننده دیگری به زندگیم ادامه خواهم داد. امروز بدون ترسیدن و بدون ترساندن خودم و یا کسی، با دوست داشتن و عشق ورزیدن به خود و دیگران امنیت و صلح واقعی را تجربه خواهم کرد. خداوند خواهان خیر و حافظ من است و بیماری من به فکر نابودی من است و من برای این فکرم خداوند را دارم.
دعا و مراقبه کن، او را درک خواهی کرد!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

کسی که از شکست می ترسد، خود را محدود می کند. شکست فرصتی است تا با آگاهی بیشتر از نو آغاز کنی.

تصور این که هرگز لب به سیگار نزنم برایم کاری بس دشوار بود. در حقیقت هنوز هم هست. بعد از چند ماه شرکت در جلسات در حالی که هنوز مصرف می کردم سعی کردم برای یک روز هم که شده مصرف نکنم. از نیروی برتر درخواست کمک کردم. دوست داشتم بتوانم فقط یک روز مصرف نکنم. آخرین دقایق روز سخت و طاقت فرسا به نظر می رسید اما عاقبت توانستم موفق شوم. در حقیقت تمایل چندانی به قطع مصرف نداشتم. رسیدن به تمایل یک فرایند بود. وقتی چگونگی قطع مصرفم را در جلسه به مشارکت گذاشتم همه اعضا به خنده افتادیم. این موضوع باعث شد که روزهای بعد با تمایل بیشتری در جلسات شرکت کنم. هر چه از مدت پاکی بیشتر می گذشت سختی آخرین دقایق قطع مصرف و گذر زمان کمتر احساس می شد.

برای امروز، اگر گرفتار ترس از آینده شدم نفسی عمیق می کشم و از نیروی برتر می خواهم که فقط برای امروز زندگی کنم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan