Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

16دی

فقط برای امروز

 

« سابقاً فکر میکردم پاسخ تمام پرسشهای خود را در اختیار دارم، اما امروز خوشحالم از اینکه این چنین نیست.»

دو کلمه مورد علاقه اکثر معتادان چیست؟ «من میدانم!» متأسفانه بسیاری از ما وقتی وارد NA میشویم فکر میکنیم پاسخ تمام پرسشها را در اختیار داریم. ما درباره مشکلات خود دانش زیادی داریم. اما این دانش هرگز به تنهایی به پاک ماندن ما کمک نکرده است.   

اعضایی که بهبودی طولانی مدت به دست آوردهاند، اولین کسانی هستند که میپذیرند هر چه بیشتر در اینجا بمانند، چیزهای بیشتری را باید یاد بگیرند. اما آنها مسئلهای را به خوبی میدادند: با پیروی از این برنامه ساده دوازده قدمی، توانستهاند پاک بمانند. آنها دیگر نمیپرسند "چرا"، بلکه میپرسند "چگونه". ارزش گمانهپردازی بیپایان در مقایسه با تجربه معتادانی که روشی را برای پاک ماندن و پاک زندگی کردن پیدا کردهاند، رنگ میبازد. 

این مسئله بدین معنا نیست که در صورت لزوم نمیپرسیم "چرا". به NA نمیآییم که فکر کردن را کنار بگذاریم! اغلب اوقات ارزش قائل شدن برای پرسشهای خود فکر بسیار خوبی است. به جای اینکه بپرسیم "چرا"، میپرسیم "چگونه". چگونه این قدم را بردارم؟ چه مواقعی باید در جلسات حضور یابم؟ چگونه باید پاک بمانم؟

 

فقط برای امروز:  پاسخ تمام پرسشها را در اختیار ندارم، اما میدانم کجا باید پاسخ پرسشهای مهم را پیدا کنم. امروز، از معتاد دیگری میپرسم، «عملکرد این برنامه چگونه است؟»


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

ایمان جای ترس را می گیرد...

ترس از زنگ تلفن برایم مثل ترس از آژیر خطر بود .به یاد می آورم  که با دقت به چهره مردمی که با من صحبت می کردند نگاه می کردم .آیا آنها خبرهای  بدی برای من داشتند؟
آیا تلفن خبرهای بدی می داد ؟آیا زنگ خطر مربوط به وضع اضطراری پسرم بود؟این یک ترس دایمی ،بی امان ،ضعیف کننده و جدا نشدنی بود.
کار کرد دوازده قدم برنامه نارانان مرحله هایی را شروع کرد که ترس دایم از فاجعه ،به ایمانی که نیروی برترم از من مراقبت می کند تبدیل شد.وقتی پسرم به سوی بهبودی رفت من از ترس فاجعه آرام گرفتم.
سپس ترس من از فاجعه به ترس از لغزش تبدیل شد که همان احساس های قبلی بی امان دایمی ضعیف کننده و جدا نشدنی بودند .من دوباره برنامه نارانان را دنبال کردم و چیزی یافتم که برایم کار کرد.
من بودن در بهبودی را با یک سپرده ثابت بانکی مقایسه می کردم.به روزها ،هفته ها وماه های بهبودی نگاه می کردم و هم چنین تحسین ،احترام و عشق تو ظهوری که بین من وپسرم گسترش یافته بود می دیدم و آنروزها را در یک حساب ثابت پس انداز  می کردم.با خودم می گفتم که هیچ چیز وهیچ کس نمی تواند آن روزها را از من بگیرد یا زمان را به عقب برگردانده و آن روزها را پاک کند.بهبودی دو طرفه ما،مال من بود که تا ابد حفظ کنم.
امروز ایمان دارم که برنامه دوازده قدمی مربوط به هر یک از ما ادامه خواهد یافت تا روزهایی را به همرا ه بیاورند که بتوانم روز به روز روی آن حساب کنم.همان اندازه که ایمانم افزایش می یابد ترس من که قدرت نیرومندی است کاهش پیدا می کند .ایمان مرا در مقابل ترس حفظ می کند.
تفکری برای امروز:
با کمک نیروی برترم و روز به روز اینان را جایگزین ترس خواهم کرد.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


همانطور که بهبودیمان را دنبال میکنیم ممکن است با فرصت هایی جهت درک عمیق چیزهایی که مدتها قبل شروع کردیم مواجه ،مواجه شویم . شاید زمانی یاد گرفته ایم که از یک مشکل خاص جدا شویم . اکنون ماهها یا سالها پس از آن وقتی که یکبار دیگر لازم است وابستگی خود را قطع کنیم . (رها کنیم) ممکن است اینطور احساس شود که ما هر آنچه را که می دانستیم فراموش کرده ایم . در چنین مواقعی مهم است بیاد داشته باشیم که اگر چه ممکن است احساساتمان یکسان باشند ، اما ما مثل هم نیستیم . بهبودی ما موضوع مهمی است تمام تجربه ، نیرو و امیدی که در خلال امروز اندوخته ام مرا بسوی انتخابهایم سوق میدهند . ممکن است اکنون درستی تشخیص ندهم ، اما پیشرفت کرده ام و با برداشتن هر قدمیکه برمیدارم به تداوم این پیشرفت ادامه میدهم . شاید چیزهایی را یاد بگیرم که قبلا آنها را آموخته ام ، اما لازم است که آن را عمیق تر یاد بگیرم .من ممکن است در جریان امور با آگاهی بیشتری گام بردارم ، یا سریعتر و آسانتر به نیروی برترم پناه ببرم و یا بی درنگ به سراغ دوستان الانانی ام بروم .


یاد آوری برای امروز

بجای این تصور که شکست خورده ام یک درس دشوار را بار دیگر فرا میگیرم . کم باید تحربیات را به عنوان بخشی از روند بهبوری طولانی مدت که نیازمند تکرار و تمرین میباشد در نظر بگیرم . من میتوانم اعتماد داشته باشم که در نهایت آنقدر آنرا خوب یاد خواهم گرفت که بصورت یک پاسخ اتوماتیکی مطمئن و درست نتیجه خواهد داد . " ذهن انسان همواره در حال پیشرفت است اما این پیشرفت درون پیچیدگی هایی است


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


هرروز وقتی یک فرد بیمار و وابسته در کمال ناامیدی زندگیش را شروع می‌کند. به‌طور غریزی دست به کارهایی می‌زند که از آن حالت‌های ترسیدن و بد حالی رها شود و گاهی این اعمال امکان دارد، با صدمه زدن به خود و دیگران دیده شود. این فرد نمی‌داند که اجرای همین اعمال نیاز به شجاعت و شهامت دارد. وی بدون تفکر و بدون داشتن اختیار، فقط از روی غریزه آن را انجام می‌داد. اصول معنوی برنامه‌ی ‌خودیاری به من یادآور می‌شود، که شهامت خود را جهت نابودی خودم و دیگران در هر روز بکار برده و هرکاری را انجام می‌دادم، به‌جای اینکه آنرا در جهت و مسیر بهبودی و سازندگی خود به کار گیریم. امروز شهامت اداره‌ی زندگیم را که در فقط برای امروز به من داده شده است و آنرا به دشواری کسب کرده‌ام. چون من هم مثل شما باور نداشتم که باید اداره‌ی زندگی را به گونه‌ای دیگر انجام دهم آن‌هم برای فقط برای امروز. امروز قادر هستم با رعایت اصول برنامه جهت زندگی بهتر و توأم با آرامش و صلح و دوستی و ارزش‌های والای انسانی و احترام به خود و دیگران زندگی با عشق را تجربه کنم. خداوندا: تورا برای زندگی و تولد دوباره‌ام سپاسگزارم. از اینکه اراده و قدرتم را به خداوند، واگذار کرده‌ام خوشحالم.
شروع زندگی امروزم، معجزه‌ی خداوند است!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

اکثراً به ما نیاموخته اند که اهداف خود را مشخص و برای بدست آوردن آن ها گام برداریم.

اصلا قصد قطع مصرف نداشتم. کارفرمای من می دانست سیگار می کشم. او برای سلامتی اهمیت ویژه ای قائل بود. می دانید که منظورم چیست؟ او پیشنهاد کرد تا در یکی از مؤسسات ترک سیگار شرکت کنم. ده دلار شرط بندی کرده بود که نمی توانم تا پایان سال تحصیلی قطع مصرف کنم. به عنوان یک دانشجو نیاز شدیدی به آن ده دلار داشتم و برای به دست آوردن حاضر بودم دست به هر کاری بزنم. به نیت اینکه برای مدتی قطع مصرف کنم به آن جا رفتم. اما خداوند نقشه بهتری برایم داشت. یکی از دوستانم که در یک برنامه دوازده قدمی شرکت داشت نیز آن جا بود که راهکارهایی برای قطع مصرف نیکوتین در اختیارم قرار داد. نتیجه این شد که دو روز زودتر از موعدی که تصمیم گرفته بودم قطع مصرف کردم. چند ماه بدون همراه داشتن نیکوتین مصرفی بر سر کار می رفتم و راهکارهایی را که گرفته بودم به کار می بردم. در حقیقت به روال "فقط برای امروز" زندگی می کردم و حتی بعضی وقت ها فقط برای یک دقیقه دیگر. همسرم هنوز سیگار می کشید اما این موضوع دیگر مرا آزار نمی داد. چند ماه بعد در حالی که درگیر امتحانات دانشگاه بودم و زمان پراضطرابی را پشت سر می گذراندم با ته مانده سیگار همسرم که در زیر سیگاری بود لغزش کردم. سرانجام شب سالگرد قطع مصرف الکل قطع مصرف نیکوتین کردم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan