Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

18دی

فقط برای امروز

 

رشد کردن

«شرایط روحانی ما اساس بهبودی موفقی است که رشد نامحدودی را به دنبال دارد.»

کتاب پایه

v

وقتی اعضای ما سالگرد بهبودی خود را جشن میگیرند، اغلب میگویند در NA رشد کردهاند. بسیار خوب، سپس فکر میکنیم این گفته به چه معناست؟ از اینکه آیا بالغ هستیم یا خیر، تعجب میکنیم. زندگی خود را بررسی میکنیم و تمام ویژگیهای بلوغ را مشاهده میکنیم: دسته چک، فرزندان، شغل، مسئولیتها. اما از درون حس بچهها را داریم. هنوز در اکثر مواقع زندگی احساس سردرگمی میکنیم. همیشه نمیدانیم چگونه باید رفتار کنیم. گاهی تعجب میکنیم که آیا واقعاً بالغ هستیم یا بچههایی هستیم که تا حدی در لباس افراد بالغ قرار گرفتهایم و مسئولیتهای افراد بالغ به ما محول شده است. 

رشد با افزایش سن یا میزان مسئولیت سنجیده نمیشود. بهترین ارزیابی ما از رشد، شرایط روحانی ما یعنی اساس بهبودی ماست. اگر هنوز مانند بچهای که برای همه چیز به والدین خود وابسته است، ما نیز به مردم، مکانها و چیزهایی برای ارضای درونی خود وابسته هستیم، در واقع به قدری رشد نیاز داریم. اما اگر بر بنیان شرایط روحانی خود استوار بایستیم و حفظ آن را مهمترین مسئولیت خود بدانیم، میتوانیم ادعا کنیم که بالغ هستیم. بر این اساس، فرصتهای ما برای رشد نامحدود است.

v

فقط برای امروز:  میزان بلوغ من حدی است که من برای حفظ شرایط روحانی خود مسئولیت به عهده میگیرم. امروز، این مسئله برای من بیشترین اولویت را دارد.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

غیر قابل اداره

یکی از دلایلی که مجبور می شدم کنترل کنم  این بودکه ظاهرا هیچکس دیگری نمی خواست کاری انجام دهد.احساس نمی کردم که کارم درست نیست ،چون دوست داشتم همه چیز به آرامی پیش برود و منظم باشد،و من تنها کسی بودم که میدانست کار ها چطور درست می شوند.زندگی هر فرد دیگر مهم تر از زندگی خودم بود.
اکنون تشخیص می دهم که زندگیم غیر قابل اداره شده و اگر روی معتاد یا اعتیاد تمرکز کنم،دو باره چنین می شود.زحمت کشیدن برای تشخیص این حقیقت به نظرم سخت نمی آید فقط باید در موردش کاری انجام بدهم .رفتارهای قدیمی در گوشه و کنار منتظر من هستند.
تعجب می کردم که معتاد چطور نمی تواند انتخاب های بهتری داشته باشد،چون مطمعنا می تواند عواقبش را ببیند .سپس به زندگی شخصی خودم فکر کردم و متوجه شدم که من هم تمایل داشتم همان کار را انجام دهم.سعی کردم این حقیقت را نادیده بگیرم که اگر شروعوبه در گیر شدن کنم،به احتمال زیاد آسیب می بینم .نه،من فقط تصور می کردم که کارهایم زندگی فرد دیگر را بهتر می کند.من کی هستم که بدانم چاره هر فردی چیست؟چطور می توانم بگویم زندگی آنها بهتر می شود چون من اینطور تصور میکنم؟آیا توسط حرف هایی که دیگران به من می گویند ،درسهایم را یاد می گیرم یا از عملکرد خودم؟اگر سعی کنم در برنامه یا تراز نامه دیگران دخالت کنم،زندگیم احمقانه و غیر قابل اداره میشود.
وقتی به نارانان آمدم فکر می کردم زندگیم به آخر رسیده است.قبل از اینکه شروع به رشد کنم همین را ادامه می دادم .دلواپسیم این بود که دو خانواده ام تنها کسی بودم که همیشه به یم برنامه بهبودی می رفتم .بعد فهمیدم این اصلا مهم نیست.من نه به خاطر آنها بلکه بخاطر خودم آنجا بودم .کار روی برنامه ،رها کردن وبه خدا سپردن ،کار کرد قدم ها ،کنترل نکردن و تشکر از نیروی برترم را شروع کردم .من برای انتقال پیام و تمرین این اصول در تمامی امور زندگیم این جا هستم.
تفکری برای امروز:
ما نمی توانیم گل را مجبور به رشد کنیم یا جذر و مد را تغییر دهیم. می توانیم کنار اقیانوس بایستیم و فریاد بزنیم که امواج توقف کنند اما آنها.نخواهند ایستاد

شارکت،تجربه،نیرو،امید

 


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


وقتی بچه بودم مدتها روی زانوهایم می نشستم تا خزیدن کرم درخت را نگاه کنم .هرگز به نظر نمیرسید که کرم مسیر درازی را برود . اما من صبورانه در انتظارکاری تماشایی از او می نشستم . این کار هرگز رخ نمی داد . اما من اهمیت نمی دادم ، چون تنها تماشاکردن این مخلوق به من لذت می بخشید . با یاد آوری این خاطره سوالات زیادی از لحظات ارزشمند که می گذشتند و من متوجه آن نبودم برایم بوجود آورد ، چون من آنقدر متوجه مسائل دیگران بودم ، که به مشکلات خود توجه نمی کردم . قبل از الانان سالها زیبایی زندگی را نادیده میگرفتم .چون آنقدر مشغول تلاش در جهت متوقف کردن نوشیدن الکلی و بهبودی او بودم و در این راه بسیاری چیزها را از دست دادم ، ساعتها به انتظار حل مشکلی یا رها شدن از یک کمبود و نقص اخلاقی بودم .
امروز یاد می گیرم که جایگاهی را در زندگیم برای شگفتی هایی که زندگی به من می بخشد اختصاص دهم .

یاد اوری برای امروز

من یاد می گیرم که انتخاب کنم توجه ام را بر روی چه چیزهایی متمرکز کنم . قدردانی از موهبت های ساده زندگی ممکن است مستلزم کمی تمرین و صبر باشد . اما همانطور که از زیبایی های اطرافم بیشتر آگاه میشوم ، قدردانی کردن از زیبایی های درون برایم آسانتر میشود .
فقط برای امروز نخواهم ترسید . بخصوص از لذت بردن از آنچه که زیباست ترس نخواهم داشت .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

وقتی به خاطر می‌آورم که در بدو ورودم به جلسات چقدر تنها و منزوی و ترسیده بودم، با یک دنیا سؤال و بی‌اعتقادی از این که فکر مسخره‌ای من را احاطه کرده بود که چه کسی می‌تواند به من کمک کند. بودن در جلسات و قضاوت کردن به صورت دردآوری مرا آزار می‌داد. با خودم فکر می‌کردم، که این افراد در جلسه هم مرا درک نخواهند کرد. آنها که نمی‌دانند درد من چیست و ... امروز دعای من بیشتر به صورت شکرگزاری از دهانم خارج می‌شود و یا در ذهنم حک می‌زند. جهت این تشکر کردن دلایل زیادی دارم، این که من دوستان جدید پیدا کرده‌ام که مرا نصیحت و مسخره نمی‌کنند، مرا درک کرده و دوست دارند و مرا تنها نمی‌گذارند. در همه حال حاضرند به من کمک کنند. آنها پزشک و درمانگر نیستند بلکه همدرد و همدل و همزبان من هستند. امروز من دیگر احتیاجی ندارم نقش بازی کنم و وابسته به زدن ماسک‌های متفاوت نیستم. امروز اگر فرصتی به خودم بدهم، روز خوبی خواهم داشت. مسئله‌ی خوبی و بدی در خود من است، که من خودم هرچیزی را که بر خلاف میلم باشد را بد و اگر با سلیقه‌ی بیماریم جور باشد، خوب عنوان می‌کنم. متوجه شده‌ام که فکر من مشکل دارد.
من دیگر منزوی نیستم!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

آنچه برای خود می خواهی برای همسایه بخواه.

هر وقت نیکوتین مصرف می کردم احساس بدی پیدا می کردم. نه تنها در حال کشتن تدریجی خود بودم بلکه از خود متنفر هم می شدم. مهارت بالایی در بوجود آوردن احساسات ناخوشایند در خود داشتم، مثل قضاوت بیجا و احساس بی ارزشی. احساس بی ارزشی مجوزی بود تا به مصرف ادامه دهم. مصرف نیکوتین سبب می شد تا این احساس را در خود سرکوب و احساس برتری کنم. وقتی به انجمن نیکوتینی های گمنام پناه آوردم متوجه شدم من هم می توانم مانند سایر اعضا قطع مصرف کنم و احساس ارزش کنم. اکنون وقتی با مصرف کننده ای رو به رو می شوم گرچه ممکن است آزرده شوم، اما به خود خاطر نشان می کنم که من نیز زمانی در جایگاه او بودم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت که مجبور نیستم با افکار منفی زندگی کنم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan