Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

13دی

فقط برای امروز

 

 بزرگترین نیاز ما

« سرانجام، باورها و شناخت خود را از نو تعریف میکنیم تا به این درک برسیم  که بزرگترین نیاز  ما آگاهی از اراده خداوند برای ما و قدرت اجرای آن است.»

 

وقتی برای اولین بار به  NAآمدیم، درباره نیازهای خود عقاید مختلفی داشتیم. برخی از ما به مالاندوزی چشم دوخته بودیم. فکر میکردیم بهبودی با موفقیت مادی برابری میکند. اما بهبودی با موفقیت برابر نیست. امروز بر این باوریم که بزرگترین نیاز ما راهنمایی و قدرت روحانی است.

اعتیاد بزرگترین صدمه را به روحانیت ما وارد کرد. انگیزه اصلی ما تحت فرمان بیماری ما بود: به دست آوردن مواد مخدر، مصرف آن و یافتن راهها و روشهایی برای به دست آوردن مجدد آن. اسارت در دام نیاز شدید به مصرف مواد مخدر، زندگی ما را بیهدف و بیارتباط ساخته بود. از نظر روحانی سرخورده شده بودیم.

دیر یا زود متوجه میشویم بزرگترین نیاز ما در بهبودی «آگاهی از اراده خداوند برای ما و قدرت اجرای آن است.» جهت و احساس هدفمندی که اعتیاد از ما پنهان ساخته بود را پیدا میکنیم. بنا بر اراده خداوند از اراده شخصی رهایی پیدا میکنیم. از آنجا که دیگر تنها تحت هدایت نیازهای شخصی خود نیستیم، آزادانه و با موضعی برابر با دیگران زندگی میکنیم.    

موفقیت مادی هیچ مشکلی ندارد. اما قطع نظر از میزان "موفقیت"، بدون ارتباط روحانی عرضه شده از طریق برنامه NA، بزرگترین نیاز ما در بهبودی برآورده نمیشود.

 

فقط برای امروز:  به دنبال برآورده شدن بزرگترین نیاز خود هستم: برقراری ارتباطی هدایتکننده و حیاتی با خداوندی که درک میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رشد

اتاقی که گروه خانگی ام را ملاقات می کنم همان اتاق است .صندلی ها ،فرش ،چراغ ها و حتی دیوارها همانهایی هستند که من اولین بار واردش شدم.اما من متفاوت هستم.کسی که یک سال قبل اینجا نشسته بود همانی نیست که امروز می نشیند.احساس می کنم تنها کاری که کردم این بود که صادقانه روی صندلی نشستم و زندگیم معنای تازه ای یافت.بعضی از چهره ها در اتاق،همان ها هستند اما حالا آنها دوستان و افراد مهمی هستند که خانواده من به حساب می آیند.
قبل از اینکه بهونارانان بیایم ،زندگیم آشفته و افکار پریشان بود.معتاد های زندگی من کاملا احساساتم را کنترل می کردند زیرا من به آنها اجازه داده بودم.ترسیده و عصبانی ،غمگین وتنها مانده بودم.با همه اطرافیانم در باره مشکلاتم حرف می زدم چون فکر می کردم آنها جواب و راه حل جادویی دارند .مطمعنم که از شنیدن داستان های من خسته می شدند .حتی به کلیسا نمی رفتم چون احساس می کردم طرد شده ام.
از نارانان سپاسگزارم .ترس هایم تبدیل.به پذیرش و آشفتگی هایم تبدیل به آرامش شده اند .با نیروی برتری که خود درک می کنم و دوست من هم هست،روحانیت را یافته ام .نقاط ضعفم به قوت تبدیل  شده و افکار پریشانم در مسیر جدیدی افتاده اند .آسایش و آرامشی که برنامه ارایه  می دهد ،زندگی تازه ای به من داده است.
به دقت صندلیها را نگاه می کنم.آیا آنها جادویی هستند؟چطور از نشستن روی یک صندلی این همه اتفاق نی افتد؟اوایل برای ایفای نقش فعال در این برنامه هیچ انرژی در من وجود نداشت .بد گمان بودم و می ترسیدم .با این حال تغییرات شروع شدند.
هفته بعد با ماشینم به جلسه خواهم رفت و صندلی ام را پیدا کرده و خواهم نشست .با آرامش منتظر رشد و برکتهایی هستم که بعد ازنشستن روی صندلی برای من به ارمغان میآید..
تفکری برای امروز:
اگر تازه وارد هستید و احساس پوچی و سردر گمی می کنید ،لطفا بنشینید.ظاهر شما و مواد انتخابی معتاد اهمیتی ندارد.نشستن و پیدا کردن خودتان رایگان و ساده است.
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

دوست داشتنی ترین شکل رهایی و قطع وابستگی که من آنرا یافته ام ، بخشش می باشد . بجای اینکه به آن بعنوان پاک کنی جهت پاک کردن سابقه فرد دیگری یا چکشی برای کوبیدن عقاید دیگران نه خطای آنها فکر کنم ، به بخشش به عنوان یک قیچی (قطع کننده) فکر میکنم . من این را برای بریدن رشته های خشمی که بخاطر مشکل یا صدمه ای در گذشته به دور من پسچیده شده است بکار می برم . وقتی که با منفی بافی بخاطر رفتار دیگری بطور نادرستی تحلیل میروم ، تمرکزم را از دست می دهم . لازم نیست آنچه را که به نظرم غیر قابل قبول میرسد تحمل کنم اما عکس العمل منفی نشان دادن نیز اوضاع را تغییر نخواهد داد . اگر عملی را باید انجام دهم ، آزاد هستم تا آنرا انجام دهم . وقتی که من برای تغییر شرایطی عاجز و ناتوان هستم ، آنرا به نیروی برترم واگذار میکنم . با صادقانه رها کردن ، رها شده و می بخشم . وقتی که افکار من مملو از رنجش ، ترس ، ترحم نسبت به خودم و رویای انتقام گرفتن باشد ، در درونم فضای کمی برای عشق و ندای رهگشایی و هدایت وجود دارد . من تمایل دارم آنقدر خود را دوست داشته باشم که بپذیرم رنجش ها مرا به عقب سوق میدهند . و سپس میتوانم آنها را رها کنم .

یاد آوری برای امروز

هر وقت کمر به انتقام گرفتن از دیگری را محکم کنم ، در واقع فقط بخودم زیان میرسانم . به عکس امروز ، بخشیدن را تمرین خواهم کرد . "بخشی از وجودم تمایل پیوستن به رنجشهای قدیمی را دارد . اما من میدانم هر چه بیشتر ببخشم روند زندگیم بهتر میشود"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز با دیدن و لیست کردن نواقص و کمبودهایم کاملاً درک کرده‌ام، که اعتماد و ایمان به قدرت وابستگی‌های کاذب و ناسالم هیچ‌گونه موفقیتی برای من کسب نکردند. امروز توانایی و قدرت دارم که فقط برای یک شب و روز حق انتخاب داشته باشم و این حق به من داده شده است. این را هم می‌دانم که با کسب این توانایی توقع حل مسائل و رفع مشکلات را به تنهایی نخواهم داشت. توانایی و پیروزی من در مقابل رفع مشکلات و حل مسائل روزمره، یا پذیرش عدم توانایی من در جهت رفع آن مشکلات و حل مسائل است و قدرت و توانایی که مرا برای رفع حل آنها یاری می‌دهد. امروز اگر تصمیم بگیرم تا زندگیم را به قدرت مافوق قدرت‌ها بسپارم، بیشترین قسمت ترس از رفع مشکلات و حل مسائل زندگیم که استرس و ناامیدی و بلاتکلیفی در من است، از بین خواهد رفت. امروز برای کسب شهامت برای تصمیم‌گیری دعا می‌کنم، تا خداوند مرا یاری دهد که در مقابل فشارهای نگرانی‌ها و اضطراب‌ها قدرت چاره‌اندیشی داشته باشم. امروز با باور و شهامت گرفتن جهت تغییر دادن و رُشد پیدا کردن خودم را امتحان خواهم کرد. من کلید فقط برای امروزم را دارم و خداوند را شکرگزارم.
یک روز پاک، یک روز موفق!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سیزدهم دی:   هر قدم در خلاف مسیر اصلی زندگی به بیراهه منتهی می گردد. مسیر زندگی مستقیم و رو به جلو است هیچگاه مسیر خود را تغییر نده.

روزی همسرم از یکی از دوستان که بیست و پنج سال از او خبر نداشتیم صحبت کرد. به یاد حرفی که آن دوست در آخرین دیدارمان گفته بود افتادم. در آن زمان هیچ وقت از خودم احساس رضایت نمی کردم و همیشه خود را دست کم می گرفتم. یک روز آن دوست گفت: من اصلا این حرف تو را قبول ندارم! تو بیش از آن چیزی هستی که فکر می کنی و خودت هم این را خوب می دانی! از شدت هیجان نمی توانستم صحبت کنم. او مرا دریافته بود و برای این باور من اسمی انتخاب کرده بود. من در تاریکی ریشه دوانده و به سوی نور بالا رفتم. تغییرات من از همین لحظه آغاز شد و شروع به قدردانی از توانایی های خود کردم. آن دوست که اکنون سال هاست از او اطلاعی ندارم با گفتن یک جمله زندگیم را از بیراهه به مسیر اصلی کشاند. از او سپاسگزارم. جمله او سبب شد تا دریابم کلام ما انسانها ممکن است چه تأثیر حیرت آوری بر اطرافیان مان بگذارد.

خداوندا، برای امروز کمکم کن تا از آنچه می گویم آگاه باشم و همواره کلامم سرشار از مهربانی و صداقت باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan