Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

19آبان

فقط برای امروز

 

 سپاسگزاری از عشق راهنما

«اولین روابط ما با دیگران اغلب از راهنما آغاز میشود.»

کتاب پایه

v

راهنمایان ما میتوانند منابع سرشار اطلاعات راجع به بهبودی، دانش و صحبتهای دوستداشتنی باشند. آنها کارهای زیادی را برای ما انجام دادهاند. از تماسهای تلفنی شبانه گرفته تا ساعاتی که به دستنویسهای بهبودی ما گوش میدادند، ما را باور داشتهاند و وقت خود را صرف اثبات آن کردهاند. آنها با عشق و با جدیت به ما نشان دادهاند چگونه صادق باشیم. عشق بیپایان آنها در مواقع آشفتگی به ما قدرت داده است تا راه خود را ادامه دهیم. راه و رسم کمک کردن آنها ما را برانگیخته تا پاسخ پرسشهای خود را در خود جستجو کنیم و در نتیجه به افرادی بالغ، مسئولیتپذیر و بیباک تبدیل شویم.  

اگر چه راهنمای ما این کارها را بسیار سخاوتمندانه در حق ما انجام داده است و هرگز از ما درخواست جبران نکرده است، اما میتوانیم برای نشان دادن قدرشناسی خود کارهایی را انجام دهیم. با راهنمای خود با احترام رفتار میکنیم. آنها سطلهای زبالهای نیستند که برای ریختن زباله برای ما تدارک دیده شده باشد. آنها نیز مانند ما دوران آزمایش خود را سپری میکنند و گاهی به حمایت ما نیاز دارند. آنها انسان هستند، احساس دارند و برای دغدغههای ما ارزش قائلند. شاید مایل باشند تماس تلفنی یا کارت پستالی را دریافت کنند که عشق ما نسبت به آنها را ابراز میکند.     

هر کاری که برای سپاسگزاری از عشق راهنما انجام میدهیم گذشته از اینکه او را خوشحال میکند، بهبودی شخصی ما را نیز افزایش میدهد.

v

فقط برای امروز:  وقتی نمیتوانستم از خود محافظت کنم، راهنما از من محافظت کرده است. امروز کار خوبی را برای راهنما انجام میدهم. 


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

احساس مسوولیت نابجا

اگر مایل باشم کناربایستم و اجازه دهم خواست خداانجام شود،خودم را از اضطراب م حس مسوولیت پذیری نا بجا رها می کنم وقتی به اعتیاد عزیزمان پی می بریم،یکی.از رایجترین سوالهایی که می پرسیم این است؟"چرا؟".بیشتر اوقات منظور واقعی ما،"چرا من؟"است.احساس میکنیم که معتاد ما را به خاطر چیزی تنبیه می کند.پس از مدتی معلوم میشود "چرا؟"سوال بی ربطی است.تا بحال نشنیده ام هیچ معتادی آگاهانه تصمیم بگیرد که معتاد شود.بنا بر این واقعا دانستن این "چرا؟"چه اهمیتی دارد!؟این همه فعالیت صرفا تلاش نومیدانه برای پیدا کردن یک رابطه منطقی با وضعیتی غیر منطقی است.
پس چه چیزی مهم است؟برای من این مهم است که سه نون را درک کنم و بپذیرم .من باعث آن نبودم ،نمی توانم کنترلش کنم و نمی توانم درمانش کنم.این مهم است که دوستش داشته باشم و اجازه دهم خودش باشد .رها کردن به این معنی است که:نمی توانم کاری برایت انجام دهم ،تو برای من از لحاظ احساسی مثل سم هستی.من روش زندگی تو را در خانه ام نمی پذیرم .همچنین رها کردن یعنی :ما هر دو می توانیم جدا گانه روی برنامه شخصی خودمان کا ر کنیم.گاهی اگر از آنها بخواهیم خانه را ترک کنند ممکن است هم برای آنها  هم برای ما محبت آمیز تر باشد.
می.بایست.به.یاد داشته باشیم گاهی تمام تمرکز معتاد برای پاک ماندن است و این به این معنی نیست که آنها از رفتا ر نا سالم شان بهبود یافته اند.این یک واقعیت است که با وجود دشوار بودن می.بایست یاد بگیرم که بپذیرم .این برنامه ساده ای است اما آسان نیست.
تفکری.برای امروز:
پذیرفتن مسوولیت آنچه می توانم تغییر دهم یک تجربه رشد برای من و معتاد است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بارها گفته ام "آرزو میکنم ایکاش که ایمان داشتم" و آنچه که از اعضاء آگاه الانان شنیده ام این است : فقدان ایمانت را به نیروی برترت تسلیم کن . و از او برای داشتن ایمانت درخواست کن" من گفته ام : میدانم که ناتوان هستم اما بسیار احساس بیچارگی ، ترس و نا امیدی میکنم و به من گفته شد که این احساسات را تسلیم کنم . و آنچه را که نیاز دارم درخواست کنم .
عجز به معنای بیچارگی نیست ، در حقیقت ما را به سوی یک منشاء عظیم قدرت هدایت میکند . قدرتی که دربردارنده خواست خداوند است . من همچنین گفته ام : من نمی توانم آنچه را که خداوند برای من می خواهد تشخیص دهم ، هر چند دعا کردم تا هدایت شوم و برای راهنمایی شدن دعا کرده ام . راهنمای مهربانم همواره میگوید : خداوند بصورت رمزی صحبت نمیکند . به روشنی درخواست کن و سپس ایمان داشته باش که هر گاه وقت آن برسد آنرا بدست خواهی آورد . هنگام شک و تردید ، یاد میگیرم که کار من درخواست کمک کردن است .


یادآوری امروز

پس از سالها درخواست کردن فقط برای حل یک مشکل خاص" مثلا ..."لطفا نوشیدن الکل را متوقف کن" لازم است راه بهتری برای درخواست کمک یاد بگیرم . امروز دقایقی برای آنچه که نیاز دارم تمرکز خواهم کرد . سپس از نیروی برترم برای کمک به خودم ، درخواست کمک میکنم .
حتی اگر ما با ایده نیروی برتر تلاش کرده ایم ، یاد گرفته ایم که چگونگی درخواست برای کمک را کار کنیم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

بیشتر ما افراد بیمار در دوران آشفتگی زندگی در دوران وابستگی، وابسته‌ی اعمالی بودیم که از روی ناچاری و فقط به خاطر این که فکر می‌کردیم درست است، آن‌ها را انجام می‌دادیم. مثلاً: در موقع شادی و خشم به سیگار پُک می‌زدیم و یا وقتی می‌خواستیم احساساتمان را بیان کنیم اجباراً مصرف می‌کردیم و یا فقط برای همرنگی و ایجاد صمیمیت با دیگران و یا به خاطر این که مورد تمسخر دیگران واقع نشویم، چیزی مصرف می‌کردیم. در تمام این موارد خودمان را توجیه می‌کردیم که رفتارمان کاملاً درست است. وقتی متوجه شدیم که اعمال‌مان مسخره است و ما مورد سوء استفاده قرار گرفته‌ایم، دیگر خیلی دیر شده بود و در اعتیاد و وابستگی غرق شده بودیم. اعتمادبه نفس و عزت نفسمان از بین رفت، برای قطع وابستگی از این معضلات متوجه شدیم که اراده و قدرت شخصیمان کارآیی ندارد، به سرعت خودآزاری شروع شد و اجباراً با انکار کردن و غرور تمام می‌گفتیم که من فرق دارم و می‌توانم هر موقع که دلم خواست قطع کنم. امروز می‌دانم که من با دیگران هیچ فرقی ندارم. همه‌ی ما از مخلوقات خداوند هستیم. من تنها مخلوق خداوند و یک پدیده‌ی استثنایی نیستم.
از این که خودم هستم، سپاسگزارم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

موفقیت و شکست اهمیت ندارد، شهامت ادامه راه مهم است.

به علت مصرف نیکوتین کارم به بیمارستان کشیده شده بود. مصرف نیکوتین را از یک پانسیون شبانه روزی شروع کردم. در آنجا همه سیگار می کشیدند. در آنجا همه نوع ماده مخدری مصرف می شد. سیگار مصرفی من توتون نامرغوبی داشت. وقتی بی پول می شدم برای تهیه سیگار پریشان بودم. بعد از هشت سال مصرف مریض شدم. به سرماخوردگی شدیدی مبتلا شدم که مزمن شد. در زمستان ها دچار سرفه های شدید می شدم به طوری که کنترل ادرار از دستم خارج می شد. بوی ادرار و نیکوتین می دادم تا جایی که مجبور بودم پوشک استفاده کنم. کاملا بیچاره و درمانده شده بودم. عاقبت به انجمن نیکوتینی های گمنام پناه آوردم. به مشارکت اعضاء گوش می دادم و به مطالعه نشریات پرداختم اما قادر به قطع مصرف نبودم. در نهایت پس از چهار ماه شرکت مرتب در جلسات موفق به قطع مصرف شدم. بعد از مدتی شرکت در جلسات را متوقف اما به شدت گرفتار وسوسه مصرف نیکوتین بودم تا این که لغزش کردم. مجددا به نیکوتینی های گمنام پیوستم اما این بار قطع مصرف مشکل تر از دفعه قبل بود. اکنون به طور مرتب و فقط برای امروز در جلسات شرکت می کنم و عاشق بهبودی هستم.

برای امروز، به این باور رسیده ام که ما با در میان گذاشتن آنچه که داریم می توانیم آن را حفظ کنیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan