Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

8دی

فقط برای امروز

از دید دیگران

«وقتی فردی از یک کمبود سخن میگوید، اولین واکنش ما ممکن است تدافعی باشد.... [اما] اگر واقعاً میخواهیم آزاد باشیم، به نظرات معتادان انجمن به دقت توجه میکنیم.»

 

در مقطعی از بهبودی خود به این درک ناخوشایند میرسیم که بینشی که نسبت به خود داریم، لزوماً مانند بینشی نیست که دیگران نسبت به ما دارند. شاید به بدی، خوبی، زیبایی یا زشتی که تصور میکنیم هستیم، نباشیم—اما برای اینکه با اطمینان درباره خود قضاوت کنیم، بیش از اندازه به خود نزدیک هستیم. در اینجاست که دوستان ما طبق برنامه وارد عمل میشوند و با دقت کافی آنچه را که هنگام نگریستن به مسیر ما مشاهده میکنند، با ما در میان میگذارند. چیزهای خوبی درباره ما میگویند که شاید خود ما از آنها بیاطلاع باشیم و مشکلاتی را نیز به ما میگویند که شاید خود ما قادر به مشاهده آنها نباشیم.     

ممکن است به این "کمک" به حالت تدافعی واکنش نشان دهیم و در برخی موارد حق با ما باشد. اما حتی اظهارات بدخواهانه درباره کمبودهای فرض شده میتواند بر برخی از جنبههای بهبودی ما که خود قادر به مشاهده آنها نیستیم، روشنی افکند. هر گاه که بینش مفیدی مطرح شود، حال به هر دلیلی که ارائه شود، نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.   

نباید منتظر دیگران باشیم تا فوراً بینش خود را ارائه دهند. وقتی وقت خود را با راهنما یا سایر اعضای NA میگذرانیم، مطمئناً میتوانیم اولین قدم را برداریم و از آنها بخواهیم نظر خود را درباره زمینههای خاص زندگی ما که خود از آنها بیاطلاع هستیم، به ما بگویند. ما به بینشی نسبت به زندگی خود نیاز داریم که از بینش خود وسیعتر باشد؛ میتوانیم با مشاهده خود از دید دیگران، این بینش را به دست آوریم.     

فقط برای امروز:  سعی میکنم خود را همان طور که واقعاً هستم، ببینم. به آنچه دیگران درباره من میگویند، گوش میدهم و خود را از دید آنها مشاهده میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

حرکتی از روی ایمان

سالها قبل وقتی دخترم حدود چهار سال داشت ،دوستانم ما را به یک ساحل موج سواری بردند.با وجود اینکه جزر ومد تمام شده بود ،من تماشای منظره دلهره موج سواری را ترجیح دادم.اما دوخترم به دنبال بعضی از بزرگسالان به سمت موج سواری دوید.ما در قسمت نسبتا کم عمق آب که حدود پانزده متری ساحل بود،مشغول بازی بودیم تا زمانی که یک نفر ناگهان فریاد زد:"فرار کنید ،موج به اینجا می آید"دست دخترم را کشیدم و به سرعت به سمت ساحل دویدیم.فهمیدم قبل از اینکه موج به ما برخورد کند ،برای ایمن بودن کاری از ما ساخته نیست.در آن لحظه وحشتناک فکرهای متعددی به مغزم هجوم آورده بود.فکر کردم اگر دستش را در دست خودم نگه دارم ،ممکن است شانه اش را از مفصل جدا کنم،چون سرعت غوطه ور شدن ما یکی نبود.فکر کردم ممکن است غرق شوم و او را با خودم ببرم،یا با اطلاع از اینکه بدن او سبک بود و می توانست تا ساحل شناور بماند او را رها کنم.مجبور بودم در یک لحظه تصمیم  بگیرم،پس آن دست کوچک وعزیز را رها کردم .من توسط امواج آب ،ضربه های سنگین می خوردم وپرتاب می شدم.ولی دختر کوچولوی من با موی افشان ،خنده کنان  و جیغ زنان با پاشیدن آب خودش را تکان می داد صحیح وسالم شناور بود.برای او،همه اینها یک ماجرای جالب به نظر می رسید.من به خاطر اینکه سعی می کردم کنترلم را حفظ کنم تا چندین ماه از کتف چپم تا مچ پا دچار کوفتگی و کبودی شدید شده بودم. چند سال بعد در اولین حضورم در نارانان یکبار دیگر فهمیدم که من باید دست دخترم را رها کنم.او از قبل در بهبودی بود و دیگر نمیخواست به من وابسته باشد. این دفعه رها کردن برایم خیلی سخت تر بود مثل این بود که بایدعادت یک عمر را رها کنم.چون تمام افکار من با "بله ،"اما  "و"چه میشود  اگر  شروع میشد. پی بردم که بدون ایمان داشتن به یک نیروی بزرگتر از خودم نمی توانستم انجامش دهم.

تفکری برای امروز:

امروز میدانم که رها کردن دست دخترم حرکتی از روی ایمان بود،هر چند آن موقع به شدت  آن را انکار کرده بودم،و پی می برم که تلاش برای به دست گرفتن کنترل هنوز باعث کوفتگی و صدمه ،نه تنها به زندگی دخترم و دیگران بلکه به زندگی خودم هم میشود
--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن


مسیر خانه ما در طول سراشیبی تندی قرار دارد وقتی بچه بودم اغلب اوقات می ترسیدم که اتومبیل منحرف شده و واژگون شود . عادت داشتم که دستگیره در را محکم بگیرم تا مانع سقوط ماشین شوم . بزرگتر که شدم فهمیدم این کار من نمیتوانسته هیچ ناثیری در مسیر ماشین داشته باشد . اکنون که بالغ شده ام اغلب عملکردهای مشابهی با این رفتار در قبال ترسهایم اعمال کرده و کارهای بیهوده ای میکنم . الانان به من کمک می کند تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و تغییر دهم آنجه را که میتوام اگر چه نحوه تاثیر الکلیسم بر زندگیم را نمی توانم کنترل کنم . و نمی توانم زندگی را طبق نقشه های خودم ظاهر کنم . اما میتوانم عجز خود را بپذیرم . و برای کمک خواستن به نیروی برترم روی آورم .
وقتیکه من راننده هستم . مسئولیت راندن بر عهده من است برای من از همه مهمتر این است که بطور جدی بهبودی خود را بدست آورم ، بر روی رفتارهایم کار کنم ، مراقب ذهن . جسم و روح خود باشم . خطاهایی که انجام داده ام را اصلاح کنم و چیزهایی را که میتوانم تغییر دهم .


یاد آوری برای امروز

گاهی اوقات تنها راه تشخیص اینکه چه چیز را بپذیرم و چه چیز را تغییر دهم . در خلال سعی و خطا میسر میشود ..اشتباطات میتوانند فرصتی برای کسب آگاهی از شناخت تفاوت ها باشد . "اگر بحران یا هر گونه مشکلی مانع پیشرفت من میشود نور معنوی دعای آرامش را حفظ کرده و از گزند مشکلات قبل از اینکه بتواند به من صدمه ای وارد کنند رها میشوم"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز


فرار و گریز از مسائل و مشکلات و دردها و پشت گوش انداختن آنها، ابزار گذشته در دوران وابستگی‌هایم موجودی از من ساخت به نام معتاد، بیماری وابسته به تأیید دیگران، وابسته به افکار و رفتارهای بیمارگونه و ... وقتی وارد گروه رهایی از وابستگی‌ها و هم‌وابستگی‌ها شدم، حرف‌هایی از دهان اعضای قدیمی می‌شنیدم، که باعث بهت و حیرتم می‌شد. در گروه خودیاری با کسانی آشنا شدم که از عمق جهنم و فلاکت و بدبختی سر برآورده و در کمال فروتنی و تواضع به انسان‌های شریف و فداکار و خدمتگزاری قانع تبدیل شده‌اند. امروز دوستان گروه وابسته‌ام تلاش صمیمانه‌ای حتی تا مرز شایستگی‌هایشان به دوستان و من کمک می‌کنند. سادگی و افتادگی از خصوصیات بارز این انسان‌های شریف می‌باشد. آیا من هم به شایستگی‌های خودم توجه می‌کنم؟ پروردگارا: مرا یاری کن تا در کمال فروتنی جایگاه واقعی خود را در رابطه با دوستان قدیمی و تازه وارد پیدا کنم. خداوندا: کمک کن تا فردی مفید و قابل پذیرش در این اجتماع باشم. امروز فروتنی و تواضع حلقه‌ی پیوند من به دوستان و سایر انسان‌ها می‌باشد. خداوندا: تو را به خاطر همه چیزهایی که به من عطا فرمودی سپاسگزارم.
کمک کنید تا بدانم

چگونه موجودی هستم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

هر لحظه ممکن است وجودی مقدس تو را با سرانگشتان خود پاک کند. هر لحظه می توانی نیروی خود را صرف دوست داشتن دشمنانت کنی. شکست، تهمت و غم را بپذیری و عذاب را تحمل کنی.

یک روز راهنمایم پرسید: به کجا صدمه می زند؟ پرسیدم منظورت چیست؟ گفت: خب، گفتی سیگار کشیدن بدجوری صدمه می زند، من هم پرسیدم به کجا صدمه می زند؟ وقتی کمی آرام تر شدم به فکر فرو رفتم. تشخیص این که چگونه و به کجا آسیب می رساند دشوار است. من به وجودی مقدس، به نیرویی برتر و به خداوند نیاز داشتم تا مرا در تحمل درد و رنج و رسیدن به یک زندگی شاد و رها از مصرف نیکوتین یاری کند. اغلب وقتی دچار احساسات عذاب آور می گردم نمی دانم کجا صدمه خورده است. احساس می کنم از طریق به کارگیری اصول روحانی نهفته در دوازده قدم توسط نیرویی مقدس لمس شده و به موجب آن شکرگزارم. خدایا بابت هدیه زندگی جدید با وجود اینکه گاه دردناک است از تو سپاسگزارم.

برای امروز، به خاطر زندگی بدون مصرف نیکوتین از خداوند سپاسگزارم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan