Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

5دی

فقط برای امروز

نیرویی که هیچ گاه ما را نومید نمیکند

«وقتی اعتماد به این نیرو را یاد میگیریم،شروع به غلبه بر ترس خود از زندگی میکنیم.»

افرادی هستیم که به قرار دادن همه تخم مرغهای خود در یک سبد عادت کردهایم. بسیاری از ما ماده مخدر دلخواه خود را انتخاب کردیم. به آن تکیه کردیم تا هر روز ما را به پایان رساند و زندگی را قابل تحمل سازد. به این ماده مخدر وفادار بودیم؛ در حقیقت، بدون هیچ بهانهای خود را به آن پایبند کردیم. سپس این ماده به دشمن ما تبدیل شد. تنها چیزی که تا به حال به آن وابسته شده بودیم، به ما خیانت کرد و این خیانت ما را در عجز و ناتوانی تنها گذاشت.    

اکنون که خود را به زحمت به اتاقهای بهبودی رساندهایم، ممکن است وسوسه شویم برای تأمین نیازهای خود به انسان دیگری تکیه کنیم. ممکن است از راهنما، معشوق یا بهترین دوست خود انتظار این کار را داشته باشیم. اما وابستگی به انسانهای دیگر مخاطرهآمیز است. آنها کامل نیستند. ممکن است وقتی به آنها نیاز داریم در تعطیلات و در حال استراحت باشند یا در وضعیت روحی بدی به سر برند.    

وابستگی ما باید به نیرویی برتر از خود باشد. هیچ نیروی انسانی نمیتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند، از خواست ما و زندگی ما مراقبت کند یا در هنگام نیاز، به طور بیقید و شرط در دسترس باشد و عشق بیشائبهای داشته باشد. به خداوندی که درک میکنیم اعتماد میکنیم، چراکه این نیرو هیچ وقت ما را نومید نمیکند.

فقط برای امروز:  به نیرویی برتر از خود اعتماد میکنم، چراکه این نیرو هرگز من را نومید نمیکند.


--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

عاجز شدن

در مدت چهارده سالی که پسرم مصرف کننده مواد بود،انگار از لحاظ احساسی در یک چرخ وفلک قرار داشتم و دور خودم می چرخیدم .مدت های طولانی حدس میزدم و گمان می کردم ،اما هرگز مدرک واقعی نداشتم که او مصرف می کند.بلاخره مدرک به دست آمد ،زندگی من و او به طور کامل از کنترل خارج شده بود.روزهای من تلف میشد،به خاطر پیدا کردن او تا ساعت 3:30 صبح و آزاد کردنش با ضمانت از زندان ،پر کردن کارت اعتباری برای صورت حساب هایی که او قصد نداشت پرداخت کند،ترمیم کردن شکاف های روی دیوار اتاقش ،در حالیکه شکاف های قلب من روز به روز عمیق تر می.شد
طاقت نگاه کردن به عکس های او را نداشتم ،چون فقط یاد اوری دردناکی بود از او چه داشته و چه از دست داده.برای شیرین کاریش،معصومیتش،ذات مهربان وصداقتش دلم تنگ می شد.این پسرم بود نه سایه شخصی که الان هست.غیر از اینکه خانواده ام از هم پاشیده شده بود،خودم  و او را گم کرده بودم.فقط از این حقیقت که من عاجز شدم مطمعن بودم.
قدم گذاشتن به یک جلسه نارنان ،تنها امید من برای آوردن سلامت عقل به زندگیم بود.این به من اجازه داد تا برای اولین بار گریه کنم،بیرون بریزم و بدون تظاهر کردن ماهیتم را نشان بدهم،و از اینکه دیگران چه فکر میکنند نگران نشوم.آنجا قضاوت وجود نداشت،فقط درک کردن بود ،باز جویی وجود نداشت ،فقط همدردی بود.می دانستم در میان افرادی هستم که آنها هم همین را را طی کرده اند.

اکنون پسرم نوزده ماه است که در بهبودی است ودر حالیکه هنوز در باز پروری است موفق شده مستقل زندگی کند.من افتخار می کنم و امیدوارم .دعا می کنم و سپاسگزارم که پسرم دوباره برگشت من ،همسر،پسر ودخترم دوباره یک خانواده هستیم .اکنون می توانم به خودم حق بدهم که دوباره آرزو کنم.
تفکری برای امروز:
نارانان ابزارهایی به من می دهد تا با آنچه پیش می آید،کناربیایم.آینده قابل پیش بینی نیست اما خندیدن ،شادی و امید وجوددارد.چه معتاد زندگیم  در بهبودی باشد چه نباشد،از روبرو شدن با فردا نمی ترسم.
"همانطور که با این روش ها تغییر می کنیم دنیای اطراف خود و همه مردمش را به سمت بهتر شدن تغییر می دهیم."کتابچه آبی نارانان..


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

احساس میکردم زندگی ام درجا میزند. میخواستم تغییر کند انتظار آن را داشتم، من حتی سعی کردم این اتفاق رخ دهد. ایجاد هر تغییری که میخواستم ، در قدرت من نبود ، بی نتیجه ماندم. من فرد فعالی هستم بنابراین هنگام مشغول بودن به کار و حرفه ای احساس بهتری دارم. زمان آن است که عمل کنیم اما در الانان یاد گرفته ام که اوقاتی برای عمل نکردن نیز وجود دارد- زمانی برای توقف و انتظار همچنان که راهنمایم این جمله را گفت" فقط هیچ کاری انجام نده، صبر کن" به طوری که اغلب هنوز خود را در مقابل روند زندگی صبور میبینم. اما امروز وقتی کارها طبق برنامه ی من انجام نمیشوند میتوانم بپذیرم که ممکن است علتی وجود داشته باشدو میتوانم یاد بگیرم تا در مورد آن تعادل داشته باشم شاید از درون تغییرات عظیمی را تجربه کنم اما بیرون این تغییرات جزئی باشد میتوانم به ذهنم بسپارم که منتظر ماندن به معنای تلف کردن وقت نیست، حتیحتی اوقات ارام و خاموش درس هایی به من آموختند.

یادآوری برای امروز.

هرروز دعوت به یک زندگی کامل، به من پیشنهاد میشود . من میتوانم روند تغییرات امروزم را بپذیرم .دانستن این نکته در بر دارنده ی زمانهای فعالیت و دروه ای در انتظار کشیدن در سکوت خواهد بود.من اجازه خواهم داد تا شگفتی های زندگی قبل از عملکرد من توسعه یابد. همانطور که کامل انجام کارها هنر بزرگی است، ناتمام رها کردن کارها نیز هنر بزرگی است. خرد و تعلق در زندگگی شامل حذف امور غیر ضروری است


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

گاهی در اثر حرکتی و یا دیدن صحنه‌ای که مرا به گذشته وصل می‌کند، در یک آن یک غم و درد کهنه و قدیمی در وجودم شروع به خودنمایی و فعالیت می‌کند، این احساس امکان دارد از یک خلأ قدیمی و یا آزار و محرومیتی باشد که از دوران کودکی با خودم همراه دارم و یا در اثر مرگ عزیزی در من فعال شود. امروز اصول برنامه به من یادآوری می‌کند، که این دردها و زخم‌های کهنه، به اندازه‌ی کافی قدرت دارند که زندگی مرا تحت تأثیر قرار دهند و زندگیم را به درد و تباهی کشند. امروز با شکرگزاری از خداوند متعال و مهربان نظم و کنترل بیشتری روی افکار و رفتار خودم داشته باشم. اصول خودیاری برنامه ابزارهای مناسبی به ما جهت تنظیم این افکار می‌دهد. امروز توانایی دارم که فکرم را در راه‌های بهتر و مفیدتری به کار گیرم. سعی دارم یک بار برای همیشه با نوشتن ترازنامه موشکافانه رنجش‌هایم را مقابل چشمانم ظاهر کرده و همه را به دور می‌اندازم و کسانی را که به هر عنوان به من صدمه زده‌اند می‌بخشم. می‌دانم تنها با این عمل از دردها و زخم‌های کهنه رها می‌شوم. امروز با نگرش جدیدی به دردها و غم‌هایم، حتی اگر بسیار بی‌اهمیت باشند، احترام می‌گذارم و با شکرگزاری از خداوند آن‌ها را رها می‌کنم!
از حمل بار اضافی گذشته دست بکش!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

یکی از اساسی ترین دلایلی که اکثر مردم دست به کاری تازه نمی زنند آنست که می خواهند همه چیز را به یک باره بدست آورند.

وقتی متوجه شدم معتاد به نیکوتین هستم و برای قطع مصرف قدرت و توانی از خود ندارم نمی دانستم چگونه قطع مصرف کنم و یا بدتر از آن نمی دانستم آیا در این راه موفق خواهم شد یا خیر. برای قطع مصرف شیوه های گوناگونی از قبیل برچسب نیکوتین، دارو درمانی، طب سوزنی، بازپروری و شیوه های دیگر را امتحان کردم. عاقبت به این نتیجه رسیده بودم که برای قطع مصرف می بایست دست و پایم بسته و در اتاقی حبس شوم. تا اینکه به طور اتفاقی اطلاعاتی در مورد یک مؤسسه ترک سیگار بدست آوردم. تصمیم گرفتم آن را نیز امتحان کنم. ابتدا حرف هایی را که در آنجا زده می شد را باور نداشتم، اما همچنان به گوش دادن ادامه دادم. به تدریج یک ساعت به دو ساعت، سه ساعت، چهار ساعت و بیست و چهار ساعت مبدل شد. با خود فکر کردم اگر توانستم برای بیست و چهار ساعت مصرف نکنم پس می توانم برای بیست و چهار ساعت دیگر هم مصرف نکنم. بعد از پایان کلاس ها درخواست کمک کردم و آنان مرا به جلسات نیکوتینی های گمنام هدایت کردند. تا به امروز با شرکت مرتب در جلسات در قطع مصرف نیکوتین باقیمانده و معجزات بسیاری را در زندگی شاهد هستم. لازم است هر روز در این مسیر به حرکت در آیم و اجازه دهم خداوندی که خود درک می کنم بقیه کارها را انجام دهد.

صادق
26 December 15 , 02:31
من‌هم‌ازشماتشکرمیکنم

پاسخ :

تشکر صادق عزیز
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan