Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

7بهمن

 یادگیری شیوه جدید زندگی 7                            بهمن

«شیوههای جدید زندگی را یاد میگیریم. دیگر محدود به عقاید کهنه خود نیستیم.»

کتاب پایه

v

ممکن است مانند بچهها تشخیص کار درست از خطا و سایر اصول زندگی را آموخته و یا نیاموخته باشیم. در هر حال، وقتی بهبودی پیدا میکنیم، اکثر ما درباره شیوه زندگی صرفاً عقاید بسیار مبهمی داریم. انزوای ما از سایر افراد جامعه موجب شده است مسئولیتهای انسانی اساسی را نادیده بگیریم و برای سازگاری با دنیایی که در آن زندگی میکنیم، مهارتهای عجیب و غریبی را برای حفظ بقای خود پرورش دهیم.     

برخی از ما نمیدانستیم حقیقت را چگونه بگوییم؛ برخی نیز در بیان آن بسیار صریح بودیم، با هر کسی که صحبت میکردیم او را جریحهدار میکردیم. برخی از ما نمیتوانستیم با سادهترین مشکلات شخصی خود کنار بیاییم، در حالی که برخی دیگر نیز قصد داشتیم مشکلات تمام دنیا را حل کنیم. حتی وقتی برخورد ناعادلانهای با ما میشد، برخی از ما هرگز عصبانی نمیشدیم؛ برخی دیگر نیز عجولانه بر علیه هر کس یا چیزی شکایت میکردیم.

فرقی نمیکند مشکلات ما چیست یا وخامت آنها چقدر است، در معتادان گمنام، همه ما فرصت یادگیری شیوه جدید زندگی را در اختیار داریم. شاید لازم باشد مهربانی و نحوه برخورد با دیگران را یاد بگیریم. شاید لازم باشد مسئولیتهای شخصی را بپذیریم. یا شاید باید بر ترس خود غلبه کنیم و قدری ریسک کنیم. میتوانیم از یک چیز مطمئن باشیم: هر روز صرفاً از طریق زندگی کردن، چیز جدیدی را یاد میگیریم.

v

فقط برای امروز:  نسبت به دیروز چیزهای بیشتری درباره شیوه زندگی میدانم، اما نه به اندازه فردا. امروز چیز جدیدی یاد میگیرم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

آگاهی ،پذیرش وعملکرد
27 ژانویه    7بهمن
با خبر بودم که زندگی ام غیر قابل اداره شده و مطمعن بودم که اگر معتاد رفتارش را تغییر بدهد و قطع مصرف کند همه چیز عالی خواهد شد.سپس از این حقیقت آگاه شدم که زندگی ام به خاطر این غیر قابل اداره شده که من زندگی خودم را اداره نمی کردم بلکه سعی می کردم زندگی معتاد را اداره کنم.
با شرکت کردن در جلسات نارانان یاد گرفتم  و پذیرفتم که اعتیاد یک بیماری است و معتاد تنها کسی نبود که از بیماری اعتیاد درد می کشید.من هم از اثرات اعتیاد رنج می بردم .با حمایت عاشقانه گروه خانواده نارانان و پذیرش من که نیروی برترم می تواند کارهایی را که نمی توانم برای خودم انجام دهم،انجام بدهد آماده شدم تا کارهای لازم رابرای قابل اداره کردن زندگی ام را انجام دهم.
تمرین دوازده قدم را شروع کردم و در جستجوی هدایت و اشتیاقی بودم که بی چون وچرا از آن رهنمود پیروی کنم.هم چنان که توجه به مسوولیت هایم و مراقبت از بیماری خودم را شروع کردم روز به روز التیام یافتم.رفتارها،برخوردها و تفکر بیمار گونه ام را تشخیص دادم و یاد گرفتم لازم است از انجام کارهایی که دیگران خودشان می توانند انجام دهند و هم چنین از قضاوت دیگران و به خصوص معتاد دست بردارم.کار من اداره کردن بهبودی افراد دیگر نیست.دیگر از معتاد حمایت نا سالم نم کنم و مانع نمی شوم که او را از پیامد های منفی دور کنم.از تلاش برای کنترل کردن این کنترل ناپذیر دست بر می دارم و از مسیر بهبودی او کنار می روم.

تفکری برای امروز:
هر وقت که از یک واقعیت آگاه شوم و آن را بپذیرم آن زمان است که حق انتخاب و فرصت برای عملکرد مناسب را دارم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

7 بهمن
فقط برای امروز.....یک کار نیک برای فردی انجام می دهم، اما نمی گذارم او یا هیچ کس دیگری بفهمد که من انرا انجام داده ام و اگر کسی فهمید آنرا به حساب نمی آورم. چه تمرین وحشتناکی! این تمرین به من کمک می کند تا رهایی از عادات مهربانی یا بخشندگی را شکسته تا چیزی را به دست بیاورم. فقط وقتی که یک عمل محبت آمیزی را با هیچ انتظاری انجام می دهم موهبت واقعی از این بخشش بدست می آورم.
من یاد میگیرم که بخشیدن نباید از من یا هر فرد دیگری دور شود _ اگر هیچ رشته اتصالی وجود نداشته باشد_ هر فردی برای بهره برئن حاضر می شود. هر خوبی و هر ژست محبت آمیزی روح مرا آرامش می بخشد و برای داشتن یک دنیای سالم تری همکاری می کند. این گمنامی اعمال مثبتی هستند که خشت های یک رفاه معنوی را بنیان می کنند. عزت نفس من رشد میابد، چون من می توانم احساس خوبی در مورد اعمالم داشته باشم. من متعهد به انجام اعمال ارزشمندی می شوم.

یادآوری امروز


امروز عشق بلاعوضی در اعمالم قرار می دهم. وقتی بخششی را بدون انتظار داشتن عمل متقابلی در قبال آن عمل انجام می دهم، همواره بیش از آنچه که بخشیده ام بدست می اورم.
« من با عشق خلق شده ام. به این دلیل هیچ چیزی نمی تواند زیبایی مرا بیان کند و نمی تواند مرا آزاد سازد، بجز خود عشق. »


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

7 بهمن
وقتی صحبت از اصول برنامه بود وجود من پر از ترس می‌شد، به عنوان تازه‌وارد از اصول و تربیت برنامه و جلسات ذهنیت سختی برای خودم درست کرده بودم. دوستان قدیمی‌تر با لبخند گفتند که ما هم مثل تو فکر می‌کردیم و ترس داشتیم. این را بدان که هیچ یک از ما به صورت کامل و آنطور که برنامه‌ می‌گوید رهنمودها را اجرا نکرده‌ایم، ولی حالمان بسیار خوب است. امّا اگر اصول و رهنمودها را درست انجام داده بودیم، فکر کن که چه می‌شد. امروز اصول برنامه مرا به سمت رُشد و تغییر هدایت می‌کند. تا پیشرفت روحانی حاصل شود. آموختن و رُشد کردن به کندی و به مرور صورت می‌گیرد و ما هم در طی این آموزش خود را به صورتی باورنکردنی ملاحظه خواهیم کرد، که چگونه پیشرفت می‌کنیم و معمای لاینحل به گونه‌ای ساده حل می‌شود. آفریدگارا: مرا به گونه‌ای راهنمایی فرما تا از مسیر بهبودی و حقایق منحرف نشوم. بهای رُشد و تغییر در مسیر بهبودی صبر کردن، آموختن و دوست داشتن خود و دیگران است!

اصول برنامه جدی ولی آسان است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

هفتم بهمن:    ما با آنچه می بخشیم ثروتمند و با آنچه نگه می داریم فقیر می شویم.

   انجمن نیکوتینی های گمنام و دوازده قدم مرا از اسارت نیکوتین رها و گنج بزرگ زندگی را بر من آشکار ساخت. در اینجا مثالی میزنم: روزی در حال امتحان گرفتن از شاگردانم بودم که یک شئ براق بر روی زمین توجهم را به خود جلب کرد. ابتدا فکر کردم بهتر است بگذارم فراش مدرسه آن را جارو کند. سپس با خود گفتم شاید چیزی با ارزش باشد که از جیب یکی از شاگردان افتاده است. عجب! چیزها آنطور که در ظاهر به نظر می رسند نیستند. از شاگردان و کارکنان مدرسه خواستم اگر چیزی گم کرده اند با دادن نشانی آن را دریافت کنند. در حقیقت دوست نداشتم صاحبش پیدا شود. سنگ الماس را بر کاغذی چسباندم تا گم نشود. در خارج از مدرسه آن را به تعدادی از دوستان نشان داده و نظر آنان را خواستم. یکی گفت هیچ کس توجهی به آن نکرده. دیگری گفت این نشان می دهد که خوب توجه می کنی. یکی دیگر آن را به عنوان خوش شانسی و خوش اقبالی تعبیر کرد. طمع کرده و آن را برای فروش به جواهر فروشی بردم. وقتی جواهر فروش آن را دید گفت این فقط یک تکه فلز زیرکونیوم است و ارزش چندانی ندارد. درسی که از این پیشامد آموختم چه بود؟ وقتی پیدا کردن آن شئ را در راستای خدمت به کار بردم احساس عزت نفس و بالندگی می کردم و وقتی آن را در راستای طمع به کار بردم احساس خجالت و شرمندگی.

برای امروز، هر کس و هر چیز را دوست خواهم داشت و منتظر هدایای خداوندم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan