Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

قدم اول کدا

ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.
هر یک از ما تعاریف مختلفی از معنای عاجز ارائه می دهیم، از نظر ما عاجز به کسی گفته می شد که دست و پا ندارد و معلولی می باشد که توانایی انجام امور عادی زندگی را ندارد.
اکنون با آشنایی اصول دوازده قدم معنا و مفهوم عاجز، متفاوت با تصور ما است، هنگامی که روابط مان با خود و خداوند و دیگران تخریب شد، بسیاری از ما سخت تر تلاش می کردیم، تا برای خودمان یک وابستگی جدیدتری پیدا کنیم به شدت از اطلاعات اشتباهی که در طی زندگی جمع کرده بودیم به کار می گرفتیم. لجاجت ما اشکال و ابعاد مختلفی به خود گرفت؛ مغرور شدیم. خویشاوند و سرپرست دیگران می شویم، همرنگ جماعت بودیم.
سرکشی کردیم؛ مقصر شدیم.
به خود و دیگران آسیب رساندیم.
برخی از ما قبل از پذیرش عجز و ناتوانی خود، تا مرز جنون و مرگ پیش رفتیم، زمانی متقاعد شدیم که در مقابل کارهای نادرستی که انجام می دادیم به موفقیت دست نیافتیم.
توانایی خود و دیگران را در کمک و معالجه ناچیز و کوچک دیدیم، فهمیدیم که بیماریی داریم که غیرقابل درمان است، در نهایت دست به دامان مسائل خرافی شدیم، عده ای هم سعادت پیدا کردیم که از اصول دوازده قدم بهره مند شویم، عده ای از شدت درد و ناراحتی خودکشی کردیم، برخی هم در اثر فشارهای وارده مرتکب اعمالی شدیم، که تا آخر عمر در گوشه زندان ها زندگی می کنیم، عده ای در تیمارستان ها تحت نظر هستیم، احتمال دارد که هنگامی به کودا می رسیم که متوجه شده ایم زندگی مان غیرقابل کنترل شده بود. مهارت های خود و دیگران را در مورد کنترل اعمال مان را ناموفق دانستیم، در اولین جلسه ی انجمن رهایی مشکل خودمان را در سایرین دیدیم، عده ای پس از مدت کوتاهی که در یک دوره ی آشنایی به آنها باور پیدا کردیم، برخی معتقد شدیم در این برنامه هم کمک نمی شویم، شک داریم که شرکت کردن مفید و موثر باشد.
اگر بدانیم ما همگی قربانیان رفتارهای اجباری هستیم، زیرکانه، قدرتمند و مخرب هستند که هیچ وسیله ی معمولی قادر به برطرف نمودن آنها نیست.
اگر مقداری با خودمان صادق باشیم، متوجه می شویم زندگی ما کاملاً غیرقابل کنترل شده بود.
با اقرار کردن در اینجا است که افکار قدیمی ما فرو می پاشند و می پذیریم که ممکن است راه دیگری وجود داشته باشد که ما از آن مطلع نیستیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم اول
تمام سفرها با قدم اول آغاز می شوند.
سفر بهبودی شخصی در کودا با اولین قدم کودا آغاز می شود، به منظور درک تخریب رفتارهای ناسالم خود، که همیشه در حال رشد بود، از ناتوانی و عدم کنترل مان در مورد کنترل کردن رفتارهای مان بود، باید در جست و جوی گذشته ی خود و چگونگی رسیدن به این نقطه باشیم.
ممکن بود با طلاق، جدایی، یا مرگ یک فرد دوست داشتنی، تخریب شده باشیم.
ممکن بود دست به خودکشی بزنیم، یا به سمت مواد مخدر و الکل و نیکوتین و اعتیادهای دیگر گرایش یابیم.
بسیاری از ما خسته و ناتوان، بیچاره و با دنیایی راز و رمز خواهان بهبودی بودیم، دست به هر کاری زدیم، هنگامی که تصمیم گرفتیم که تغییر کنیم، سفر بهبودی را با قدم یک آغاز نمودیم، معنی این قدم، تأیید و پذیرش، در عدم کنترل است.
این قدم به ما کمک می کند تا یک عمر تجربه، احساس و رفتارمان را تشخیص دهیم، تعیین کنیم که چگونه از خودمان، دیگران و شرایط و مسئولیت زندگی فرار می کردیم و با کنترل کردن سعی می کردیم یاد بگیریم که قدرت برتر خودمان شویم یا دیگران را در نقش قدرت برتر قرار دهیم.
در می یابیم که خداوند، حق کنترل کردن افراد دیگر را به ما نداده است، اما همه ی مشکلات در دنیا را به ما عطا نموده، به منظور بررسی این که چگونه خودمان و دیگران را کنترل می کردیم یا از آنها فرار می کردیم.
گذشته ی شخصی خود را جستجو و بررسی می کنیم.
سوالات زیر را از خود می پرسیم تا دریابیم که آیا آنها را در زندگی خود به کار گرفته ایم؟
1- چه بی توجهی و بدرفتاری را هنگام بزرگ شدن تجربه کرده ام؟
2- چه وابستگی هایی از زمان کودکی در من بود و هنوز ادامه دارد؟
3- کجا و چرا آموخته ام، هنگامی که مورد بی توجهی یا بدرفتاری واقع شدم، روی برگردانم و فرار کنم؟
4- در دوران کودکی ام چه کسی این رفتارها را به من آموزش یا نشان داده است، که احساساتم را بیان نکنم یا با کسی در میان نگذارم؟
5- در کجا آموخته ام که فرار از دیگران راحت تر از سر و کار داشتن با آنها می باشد؟
6- کجا آموخته ام که دیگران را برای ترس خودم کنترل کنم؟
7- چگونه آموخته ام که به اندازه کافی دوست داشتنی و خوب نبودم یا از دیگران بهتر نبوده ام؟
8- چه وقت، کجا و چگونه آموخته ام که افکار، عواطف و نیازهای خود را به خاطر دیگران انکار کنم، یا برعکس ادعا کنم که جهان دور من می گردد؟
(خود محوری های خود را تشخیص دهید)
9- چگونه متوجه شده ام که هرگز اسرارم را نزد خانواده ام بازگو نکنم؟
10- کجا آموخته ام که با بی توجهی وانکار با مسئله ی سوء استفاده ها رفتار کنم، که این رفتارها از نظر معنوی، عاطفی، جسمی، جنسی یا روحی مضر و گناه آلود است؟
11- آیا آموخته ام، که رفتارها و احساساتم را ابراز کنم، رفتارهایی که اغلب از سکوت تا پرخاشگری بیان شده اند؟
12- آیا آموخته ام، به دیگران اجازه دهم، احساسشان را نسبت به من بیان کنند، اگر این طرو بود چه احساسی داشتید؟
13- کجا و چگونه آموخته ام، که داشتن یک رابطه، من را کامل می کند؟
15- آیا این آموزش ها را از طریق سخنان و اعمال دیگران آموخته ام؟
16- اگر چنین است، از چه کسی آموخته ام؟
17- چگونه با رفتارهای ناسالم زندگی را سپری می کردم؟
18- این که با حس آزادی و رهایی یک زندگی سرزنده ای داشته باشم، آیا آموزشی داشته اید؟
19- احساس واقعی شما در مورد این سوالات چیست؟
با پاسخ دادن به این سوالات در می یابیم، چگونه عجز ما در دوران کودکی توسعه یافته است، اما دانستن این امر کافی نیست. باید غیرقابل کنترل بودن زندگی و رفتارهای مربوط به دوران بزرگسالی خود و بلایی که سر خود و دیگران آورده ایم را درک کنیم.
به منظور بررسی رفتار غیر قابل کنترل مربوط به دوران بزرگسالی، دوره کردن فصل اول و راهنمایی آن در مورد الگوهای انکار، عزت نفس کم، نداشتن انگیزه، اعتماد به نفس، کنترل و عدم رضایت ها مفید می باشند.
به طور ویژه الگوهایی را لیست کرده ایم که رفتارهای مربوط به دوران میانسالی و بزرگ سالی را نشان می دهند.
مهم است برای تغییر غیرقابل اداره بودن، با خودمان صادق باشیم.
با جست و جوی ضعف های زندگی دوران کودکی و غیرقابل کنترل بودن امور زندگی در میانسالی و بزرگ سالی، درک بیش تری در مورد شجره نامه ی شخصی خود را پیدا کنیم.
این کار ما، از مشکلاتمان کم تر و پذیرش ما را بیشتر می کند و بهتر قادریم که رفتارهای بزرگ سالی خود را درک کنیم.
بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم، قدم اول برای مقصر دانستن خودمان یا سایرین، مورد استفاده قرار نمی گیرد.
در جست و جوی سرکوبی مخالفان نیستیم. با مقصر دانستن افراد، به طور بیمارگونه عمل می کنیم و در مقابل بیماری مان ناتوان می مانیم.
به جای مقصر دانستن، تلاش می کنیم تا از تجربیات دوران کودکی و بزرگسالی خود، که در رفتارهای ناسالم ریشه دارند را بررسی کنیم.
می پذیریم، چگونه عجز و ضعف و غیرقابل کنترل بودن در دوران کودکی ما رشد یافته است و به تدریج در رفتارها و روابط دوران نوجوانی و بزرگ سالی، خودشان را نشان داده اند.
می پذیریم هر قدر بیش تر دیگران و خودمان را کنترل کنیم و از آنها فرار کنیم، زندگی مان احمقانه تر می شود.
به جای مقصر دانستن خود و سایرین، مسئولیت احساساتمان را در مورد تجارب کودکی تا بزرگسالی و رفتار تدریجی و رو به رشد وابستگی دوران بزرگ سالی خود را کشف کنیم.
لیست کردن کمبودهایی که در زندگی کودکی و بزرگسالی تجربه نموده ایم مفید است.
از این کمبودها، درد و خشمی که مدتها با ما بوده است رها می شویم. با آزاد کردن این عواطف، افکارهایی را آزاد می کنیم که باعث رفتارهای مربوط به بیماری ما می شدند.
در می یابیم که رفتارهای مربوط به گذشته از قبیل کنترل و فرار از مسئولیت های زندگی باعث یأس ما می شدند.
برخی از ما، اولین قدم خود را با راهنمایان و دوستانی که در بهبودی هستند کار می کنیم.
تجارب، کمبودها و ناامیدی های گذشته را در میان می گذاریم.
با انجام این کار، ژرفای عاطفی، ضعف و غیرقابل کنترل بودن را اشکار می کنیم.
با انجام این کار، گذشته ی خود را می پذیریم، مثبت تر فکر می کنیم و به روش سالم تری با دوستان و با خودمان رفتار می کنیم.
با درک و پذیرش ناتوانی مربوط به وابستگی و غیرقابل کنترل بودن زندگی مان، دری برای راه حل های ممکن می گشاییم.
می پذیریم که تمام تلاش های ما دراین زمینه ها ناموفق بوده است و نیازمند به کمکی برتر از توانایی های محدود خودمان هستیم.
در موقعیت پذیرش و تأیید، به کمک قدرت برتر از خودمان دست می یابیم، تا سلامتی را به ما بازگرداند

عنوان سوالات قدم اول

1ـ آیا اکنون چیزی را کنترل می‏کنم؟ چه‌گونه؟
2ـ تفاوت بین عاجز بودن و قدرتمند بودن چیست؟
3ـ چه‌گونه هنگامی که دیگران را رها می‎کنم قدرتمند می‎شوم؟
4ـ چه‌گونه ترس از این‌که دیگران چه فکری راجع به من می‏کنند را رها می‏کنم؟
*- چه‌گونه از خودم مراقبت می‏کنم؟
*- چه‌گونه پذیرش این که نسبت به دیگران عاجز هستم در این امر مرا یاری می‎دهد؟
5ـ کدام ویژگی‌های شخصیت هم‎وابسته و عادت‌ها و یا کدام نواقص شخصیتی‌ام مرا از این قدم دور نگه می‎دارد؟
6ـ چرا در این قدم به جای این که بگوید «ما عاجزیم» می‎گوید «ما اقرار می‎کنیم که عاجز هستیم»؟
7ـ امروز از چه چیزهایی عاجزم و چه‌گونه اختیار زندگی از دستم خارج شده است؟
8ـ چه علامت‏هایی وجود دارد که نشان می‎دهد من در انکار هستم؟
9ـ رها کردن به چه معنا است، چرا من باید رها کنم، چه چیزی را باید رها کنم؟
10ـ تا چه زمانی باید رها کنم؟ (چه زمانی برای رها کردن کافی است؟)
11ـ علامت این‌که اختیار زندگی از دستم خارج شده چیست؟
12ـ چرا می‏خواهم همه کس و همه چیز را کنترل کنم؟

13ـ آیا تشخیص می‎دهم سعی داشتن در تغییر دیگران، زندگی‏ام را آشفته می‏کند و برایم خصومت و رنجش می‌آورد؟
14ـ آیا در مورد وابستگی خودم عاجز هستم؟

قدم دوم کدا

ما به این باور رسیدیم که یک قدرت مافوق می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.
با شرکت در جلسات و گوش دادن به مشارکت افراد و این که از آرامش خاصی برخوردا هستند، به باور می رسیم.
توضیحات دیگران، در مورد رابطه با یک قدرت برتر را می شنویم. در می یابیم که افرادی که رابطه ی صادقانه و منظمی با این قدرت را دارند و آن را حفظ می کنند، افراد آرام و موفقی هستند. آنچه را که در جست و جویش هستیم، یعنی بهبودی را تجربه می کنیم، زیرا ما اعضاء یک برنامه ی دوازده قدیمی و دوازده سنتی هستیم، کشف و حس این قدرت به عهده ی هر یک از ما واگذار شده است. هر کس با درک و هوش خودش آن را کشف می کند، برای اولین بار در زندگی حق انتخاب پیدا می کنیم، این احساس صادقانه را در سر می پرورانیم که چیزی وجود دارد که می تواند، آنچه را که خودمان نمی توانیم پیدا کنیم، برایمان انجام دهد. برگرداندن سلامت عقل.
در این برنامه، با کمک دیگران (افراد قدیمی انجمن) روشن تر به جهان اطراف نگریستن است.
در قدم دوم یک حقیقت را خوب در می یابیم:
با رفتارهای خود باعث تخریب احساس و زندگی خودمان شده ایم، مهم نیست که این رفتارها چقدر خیرخواهانه باشد یا نه، باور کردیم که احمق بودیم، با خودمان بد کردیم، هنگامی که این رفتارها بی اختیار انجام می شد، همان طور هرگونه اعتقاد در مورد این که خودمان می توانیم آن را کنترل و درست کنیم، نیز احمقانه می باشد.
«تکرار یک عمل اشتباه و انتظار یک نتیجه ی متفاوت، دیوانگی است»
گاهی اوقات صادق بودن با خودمان دردناک تر از صداقت با دیگران است. ولی پاداش این کار بسیار خوب و نتیجه بخش است.
هنگامی به این باور می رسیم که اعتماد و اطمینان ساده ی پیشنهاد شده در این قدم را بپذیریم. بذر انسانیت در ما جوانه می زند، اعتماد به نفس ایجاد شده با پذیرش ناتوانی و عجزمان در قدم یک، پرورش می یابد.
با تمایل به داشتن یک قدرت برتر مثبت و حقیقی، احساس آزادی و امیدواری را تجربه می کنیم و در این منطقه می باشد که باور و اعتقاد ما آشکار می شود

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم دوم
در قدم یک، با تلاش برای ظاهر شدن در نقش خدا، نقص و عیب های خود را در می یابیم.
می آموزیم که چگونه به دیگران اجازه می دادیم تا خدای ما باشند. در می یابیم که باید به خودمان و افرادی که به آنها قدرت داده ایم کمک کنیم.
با این کار، آماده می شویم تا اعتقاد به یک قدرت برتر از خودمان را تقویت کنیم، قدرتی که بهبودی و سلامت عقل ما را باز می گرداند.
در قدم دوم، این عقیده را ایجاد و تقویت می کنیم.
برای آن دسته از ما که قدرت برتر را درک نمی کنیم یا نمی شناسیم، رابطه ی جدید و فوق العاده با راهنما و دوستان بهبودی را آغاز می کنیم. برای آنان که با یک قدرت برتر ارتباط داشته اند، این قدم کمک می کند تا زمینه های ضعف خود را با تمرین کردن، تقویت کنیم.
از طریق کارکرد در اولین قدم می آموزیم که به عنوان یک کودک اغلب برای کمک خداوند تسبیح و ذکر او را بر زبان جاری سازیم.
اما نسبت به پیام ها بی توجه بودیم یا ارتباط مان ضعیف و کم رنگ بود ولی با این حال دعاهای خود را به خاطر داریم، حس می کردیم ویژگی های این قدرت در زندگی ما اغلب غیر قابل دسترس بود، چود در سردرگمی و دلبستگی های کودکانه خود غرق بودیم.
اکنون به عنوان یک بزرگسال (با احساس کودک آسیب دیده) تلاش می کنیم آن شرایط را رها کنیم و خود را تنها در روابط، بزرگسالی که با روشن بینی به احساسات خود در این مرحله دست رد به پیشنهادها می زنیم.
خودمان متوجه هستیم و می دانیم که در این مرحله، لجبازی و مخالفت خاص کودکی را هنوز هم داریم. تصمیم می گیریم با اعتماد به راهنما و گروه راه جدیدی را هموار کنیم.
ما چیزی برای باختن نداریم!
نیایش با خدا را ادامه می دهیم، اما تا از رفتارمان و از افرادی که ذهن ما را مشغول کرده اند، خود را رها نکرده ایم، هیچ چیز تغییر پیدا نمی کند.
برای دست یافتن به آن، آرامش، امیدواری و احساس هویت و ارزشمندی را به خود هدیه می دهیم.
تا وقتی که بهبودی را در دیگران جست و جو می کنیم، احساس بی ارزشی و حقارتمان بیش تر می شود، زیرا فلسفه ی انسانیت به ما اجازه نمی دهد که قدرت برتر خودمان باشیم، یا این قدرت را به دیگران دهیم.
یادمان باشد که این کار امکان ندارد چرا که، اگر امکان داشت وضعیت ما چنین نبود.
ما در انجمن انتخاب های محدودی داریم و تمایل داشتن به انجام کاری تنها یکی از این انتخاب هاست که به ما آزادی، قدرت و آرامشی را می دهد که به شدت به آن نیاز داریم.
برخی از ما که به کودا آمده ایم قبلا یک خدای دوست داشتنی را باور داشتیم. ممکن بوده است در سختی های زندگی حضور عاشقانه ی خداوند را احساس نمی کردیم فکر می کردیم او ما را دوست ندارد، یا باور کرده بودیم که خداوند در مواقع حساس ما را رها کرده است.
گاهی اوقات شرمساری و احساس گناه در اثر رفتارهای گذشته باعث می شود که باور کنیم برای تضمین درخواست از عشق و حضور خداوند، به اندازه ی کافی خوب نیستیم.
برخی از ما برداشت اندکی از یک قدرت برتر داریم، یا تصویری از قدرت برتر نداریم، یا ممکن است برداشت خود از خداوند را به فراموشی سپرده باشیم یا رها کرده باشیم.
بررسی فصل اول و دوم کمک می کند تا مفهوم قدرت برتر را روشن سازیم. ویژگی های شخصیتی قدرت برترمان، در دوران کودکی ممکن است مشابه با اشخاص مورد اطمینان ما باشد.
گاهی اوقات ممکن است خداوند، برایمان مثل یک رهبر معنوی باشد، یکی از اعضای خانواده یا دوست قدیمی، یا یک فرد، ساختن تصورات و رویایی باشد، که برایمان آرامش بخش است، مفید است که لیستی از ویژگی های شخصیتی و ویژگی هایی که یک قدرت برتر باید داشته باشد که با آن ارتباط داریم یا مایل هستیم ارتباط داشته باشیم تهیه نماییم.
این امر به ما کمک می کند که تعیین کنیم که ویژگی های شخصیتی که از سوء استفاده کنندگان اولیه ی ما بوده است را ندارد.
برای درک بهتر این مفاهیم با سایر افرادی که در کودا هستند صحبت می کنیم و از تجربیات آنها بهره مند می گردیم.
برخی افراد طبیعت، جهان یا گروهی را به عنوان تصویر قدرت برترشان بر می گزینند.
بعضی اعتقاد به قدرت برتر و عقاید مذهبی را گزینش می کنند.
بعضی از نو با زیربنای درست آغاز می کنند و تصویر آن را تقویت و تمرین می کنند.
می آموزیم که آنها چگونه درست مانند ما تلاش می کردند و اغلب علی رغم تردیدها و ترسهایشان معجزات خداوند را در زندگی و رابطه ی خود با خداوند و سایرین را تجربه می کرده اند.
از تجربیات معنوی آنها و چگونگی تأثیر خداوند در زندگی هایشان حتی هنگام بی توجهی آنها به حضور خداوند از انرژی جاری در برنامه بهره مندند.
به ما می آموزند که چگونه زندگی یشان از طریق ایمان و مداخله ی الهی متحول گشته است و گاهی اوقات در رویارویی با شرایط بسیار سخت و تهدید آمیز زندگی توسط خداوند کمک و هدایت شده اند. اعتقاد و باور به یک قدرت برتر برای برخی از افراد دشوار است، زیرا این امر به مفهوم رهایی از ترس های توهم آمیز می باشد.
بعضی می ترسند که نترسند!
باور کردن در برنامه یعنی معتقد بودن و تمایل به این باور که قدرتی برتر از خودمان می تواند آنچه را که قادر نیستیم انجام دهیم را برایمان انجام دهد.
به یاد می آوریم که در قدم دوم تنها از ما خواسته شد که باور کنیم یا تمایل به باور داشته باشیم که قدرتی برتر از خودمان قادر است سلامت عقل را به ما بازگرداند.
لازم نیست که به خدای شخصی، مذهب یا مفهوم معنوی فرد دیگری معتقد باشیم.
قدرت برتر ما باید احساس خوب و مطمئنی نسبت به ما داشته باشد. قدرت برترمان باید یکی از گزینش ها و مفاهیمی باشد که آن را درک می کنیم.
با اعتقاد به این رابطه ی دوباره آغاز شده یا تازه ایجاد شده، آرامش و احساس امیدواری تازه ای را حس می کنیم.
دیگر لازم نیست که خود یا سایرین را کنترل کنیم یا از آنها فرار کنیم. در ابتدا به منظور به دست آوردن اقتدار و آرامش لازم برای حفظ بهبودی و سرزنده نگه داشتن خود در این رابطه، حرکت به جلو را آغاز می کنیم.
در قدم دوم، باور و اعتقاد تازه و پذیرش مسئولیت را تجربه می کنیم. خداوند قادر به هر کاری می باشد ولی به بعضی از کارها مداخله نمی کند به خصوص دست یافتن به بهبودی را به عهده ی خودمان قرار داده و تنها این خود ما هستیم که حرکت و نقش خود را ایفا می کنیم.
هر روز باید تلاش کنیم که رابطه ی خود با قدرت برترمان را از نو آغاز و تقویت کنیم، تجربیات، رشد و امیدواری تازه مستحکم شده ی خود را با سایر هم دردان در میان می گذاریم.
اکنون به کمک و باور یک قدرت برتر دوست داشتنی آماده شروع کردن قدم سوم هستیم

عنوان سؤالات قدم دو:
این پرسش‎ها به شما در کارکرد قدم دو کمک می‎کند:
1ـ آیا من به این باور رسیده‌ام، به نیرویی به جز نیروی خودم نیاز دارم؟
2ـ چه چیزی مانع می‎شود که به نیروی برتر از خودم ایمان بیاورم؟
3ـ چه‌گونه می‏توانم نیروی برترم را پیدا کنم؟
4ـ نیروی برتر من چه ویژگی‎هایی دارد، آن‏ها چه‌گونه مرا حمایت می‏کنند؟
5ـ جمله‎ی «به مرور ایمان می‎آوریم» برای من به چه معنا است؟
6ـ «نیروی برتر» برای من چه مفهومی دارد؟
7ـ جمله‎ِی «سلامت عقل و روانی به ما باز می‎گردد» برای من چه معنایی دارد؟
8ـ امروز سلامت عقلی و روانی برایم به چه معنا است؟
9ـ قبل از این که وارد کُدا شوم تصویر و تصور من از نیروی‌برتر چه بود؟
10ـ چه‌گونه عوارض کنترل وسواس‌گونه‌‎ام خودش را در زندگی‌ام نشان داد؟
11ـ در نتیجه‌ی کارکرد قدم دو، چه رفتارهای جدیدی پیدا کردم، هنوز از چه چیزهایی رنج می‌برم و می‌ترسم؟

قدم سوم کدا

ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به خداوند بدان گونه که او را درک می کردیم، بسپاریم

یک تصمیم گیری:
ناتوانی بر عدم کنترل رفتارهای بی اختیاری را که مدت ها انجام می داده ایم را پذیرفته ایم، عجز و ناتوانی در مقابل آن را در قدم اول کار کرده ایم، به باور رسیده ایم که یک قدرت برتر می تواند به درد ما تسکین دهد.
فلسفه ی ایجاد قدم سوم به راحتی برایمان آشکار می شود.
اگر باور کردیم که ناتوان و عاجزیم و یک قدرت برتر می تواند ما را کمک و دگرگون سازد.
چرا آن را نپذیریم؟
چرا هنگام عدم موفقیت در کارهایمان، فرصتی به خدا نمی دهیم؟
علاوه بر این، به جز بدبختی چه چیزی برای از دست دادن داریم؟
اراده و زندگیمان، توهم و ایده های پوچ قدیمی، مثل اراده و قدرت شخصی!
آنها هنوز هم آمادگی دارند تا ما را به دنیای درد و رنج کافی باز گردانند و گرفتارمان کنند، آنها بار دیگر آمادگی دارند تا در ما توهم اراده و قدرت فردی ایجاد کنند که در زندگی و بهبودی خود و سایرین در نقش خداوند ظاهر شویم. گاهی اوقات ترس ها و تردیدهای قدیمی با تفکر تازه ی ما و اصول برنامه مخالفت می کنند.
باور می کنیم که این برنامه برای سایرین به کار گرفته شده است اما ما متفاوت هستیم.
به درد ما نمی خورد، با از دست دادن امیدواری توانایی مان را برای تغییر و تحول مورد نظر بیماری مان را زیر سوال می بریم.
تصمیم گیری در این برنامه باعث می شود تأیید کنیم که این برنامه بیهود نیست، بلکه کار درستی است که در یک زمان روحانی و معنوی خوشایند انجام می دهیم.
سپس می بینیم این برنامه فرصت زندگی کردن به عنوان یک انسان کامل را به ما نشان می دهد.
اگر این برنامه را می خواهیم باید تمایل داشته باشیم پیش برویم حتی اگر این به مفهوم درخواست کمک از خداوند بیش از یک بار باشد


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم سوم:
در این قدم توسعه و تقویت رابطه با خدا را ادامه می دهیم.
پس از خواندن متن این قدم و آنچه که برای انجام دادنش توصیه می کند باز می ایستیم. به آگاهی و احساساتمان در مورد تصمیم گرفتن می اندیشیم. این قدم، قدم تفکر و تصمیم گیری است و سیر و سلوکی می باشد که ما در ذهن خود انجام می دهیم.
از ما خواسته شده است که از خود و سایرین رها شویم.
برای اولین بار تصمیم می گیریم، به آزادی از قید و بندهایی است که به گردن بسته ایم نیاز داریم. می توانیم برای مراقبت از تمام چیزهای ارزشمند، رازهایمان، داشته های مهم، به خداوند اطمینان کنیم.
اطمینان کردن برای بسیاری از ما آسان نیست.
سال ها اعتقاد و امید خود را بر دیگران و خودمان معطوف نمودیم. بسیار سخت است ما عادت داریم برای فراهم کردن آرامش، شادی و سعادت به هر چیزی جزء خداوند تکیه کنیم. هر چه را که به کسی سپردیم نتوانستیم آن را پس بگیریم. با ما هر آنچه خواستند انجام دادند، در عین بی وفایی و خیانتشان وفا دارانه به پایشان ایستادیم در نهایت با دلی شکسته، ایمان از دست رفته در لاک خودمان خزیدیم. اکنون در برنامه از ما می خواهند همه چیزمان را به دست خدا بسپاریم. به ما گفتند که نترس هر چیزی که به خداوند می سپاری، می توانی هر وقت که دلت خواست آن را باز پس بگیری، ترس در این تغییر و رشد باعث رکود ما در اثر ترس از اعمالی که در گذشته با ما شده می باشد.
تغییر دادن و کنترل کردن این و آن و فرار کردن از سختی ها و مسائل مجهول، یکی از خصلت های بیماری وابستگی می باشد. این فکر مستلزم زمان زیادی است.
انرژی و کمک از راهنما و اعضای قدیمی می باشد. می دانیم که خود را تسلیم نموده ایم، سلامتی عقل هم نداریم و بهتر می بینیم که قدرت اراده یمان را به دیگری بسپاریم، کسی که به ما خیانت نکند. هر وقت هم خواستیم امانت مان را پس بدهد. برخی از ما دعا و عبادت می کنیم و به کمک خدا امید داریم.
اما تا زمانی که از وابستگی ها رها نشویم، ترس های ما ادامه دار است. در هر موردی یا هر تصمیم گیری فکری، ابتدا ترس در ما فعال می شود. در این قدم هم ترس خود را در اشکال گوناگون نمایان می کند. خود درگیری در این قدم به خوبی نمایان است. در هر صورت ما باید از این مرحله خارج شویم.
با به کار بردن قدم یک و دو در می یابیم که کنترل و فرار از مسئولیت ها دیگر موثر نیست و دیگران مسئول شادی و بهبودی ما نیستند.
در می یابیم که چگونه، خداوند حاضر است در زندگی ما دخالت کند و ما را در مسیر بهبودی و مسائل دشوار زندگیمان یاری رساند. با تکیه دادن به قدرت و اراده ی خداوند دست از اراده و قدرت پوشالی خود و دیگران بر می داریم. این کار یک باره اتفاق نمی افتد. به مرور انجام خواهد شد. با این که تکیه کردن به سایرین زودگذر است، ولی نتیجه ی آن دردناک و تحقیر آمیز خواهد بود و در نهایت خواسته ی ما انجام نخواهد شد.
ما از قدرت برترمان به درک و مفهوم بهتر و جدیدتری دست یافته ایم. می دانیم او مورد اطمینان و اعتماد است، دوستان با تجربه ی خود وجود آن را در مشارکت هاشان ابراز می کنند. آنان پیشنهاد می کنند بهتر است هرچه زودتر با روشن بینی و آزادی تصمیم بگیریم. این حق مسلم ماست تا زمانی که قلب و فکر خود را به خداوند معطوف نکنیم در اسارت افکار، احساسات و رفتارهای بیمارگونه خود می باشیم.
با این تصمیم گیری، به خداوند اجازه می دهیم تا از ما و سایرین در زندگیمان مراقبت کند، با وجود آن که در هر مرحله ی این تصمیم گیری وحشت بیش تری به سراغمان می آید.
اگر خداوند آنچه را که فکر می کنیم برایمان بهترین است انجام ندهد چه؟
اگر روند زندگی و چیزها آن طور که می خواهیم پیش نروند چه؟
اگر آنها تغییر نکنند چه؟
اگر سایرین با متحول شدن ما در بهبودی دوست مان نداشته باشند چه روی می دهد؟
ترسمان به عنوان یک بیماری قابل فهم و درک شده است. این ترس زیربنای نیاز شدید بیماری ما را به کنترل کردن شرایط و فرار از خودمان تشویق می کند.
این ترسها به خاطر رها شدن ما از زیر بار کنترل ظاهر می شوند و از نظر عاطفی در یک شرایط بد روحی قرار می گیریم.
هنگام مواجه شدن با این ترسها در یک چند راهی قرار می گیریم:
آیا در زندگی خود به خداوند می توانم اعتماد کنم؟
آیا اراده و زندگی خود را به او بسپاریم هر وقت خواستم آن را به من بر می گرداند؟
به یاد داریم که از ما خواسته شده است که تنها یک تصمیم بگیریم. خواسته اند که اطمینان به خدا را تجربه کنیم.
توانایی ما برای اطمینان کردن به یک طریق سالم و درست، بیش تر از آن که خوشایند باشد ما را نگران می کند. مثل راننده ای که فرمان ماشین خود را به دست کس دیگری سپرده است، چرا که، می ترسد به مشاین و داشته اش صدمه بزند. این ترس ما متاثر از وابستگی های ما در زندگی است.
توقع نداریم که بدون ترس و تردید این تصمیم را بگیریم.
برای اینکه به ترسها فائق آییم از خداوند می خواهیم تا شجاعت و قدرت انجامش را در وجودمان قرار دهد. در این قدم ما تجربه و درک راهنما و دوستان هم دردمان را بررسی می کنیم. برخی از ما زمان و مکان ویژه ای را برای برداشتن این قدم تأمین می کنیم.
در هر صورت هنگامی که آماده باشیم این دعا ما را کمک می کند

عنوان سؤالات قدم سوّم:
این پرسش‏ها در کارکرد قدم سه به شما کمک می‎کند؟
1ـ «تصمیم‎گیری» برای من به چه معنایی دارد و کاربردی است؟
2ـ چه‌گونه می‌فهمم چه وقتی نیاز به رها کردن دارم، چه‌طور رها کنم؟
3ـ «پروردگاری که خود درک کردیم» برای من به چه معنایی دارد و فهمی است؟
4ـ آیا من آماده‎ی رها کردن هستم و می‎گذارم خداوند اختیار زندگی‎ام را در دست خود گیرد؟
5ـ «مراقبت خداوند» برای من به چه معنایی است؟
6ـ «سپردن» برای من چه معنی دارد؟
7ـ نتایج رها کردن چه‌طور به ما کمک می‏کند این قدم را بهتر کار کنیم؟
8ـ چه‌گونه می‎توانم به اراده‎ی خداوند نزدیک شوم، نیروی برترم چه‌گونه و از چه‌طریقی با من صحبت می‎کند؟
9ـ جمله‎ی «اراده و زندگی‎ام» یعنی چه؟
10ـ اگر نمی‎توانم به خودم اعتراف کنم، چه‌گونه می‎توانم به نیروی برترم اعتماد کنم؟
11- چه‌طور اعتماد کردن را تمرین می‎کنم؟

قدم چهارم کدا

ما یک ترازنامه ی اخلاقی بی باکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم.

بی باکانه و جستجوگرانه:
دقیقا به این مفهوم است که به دقت جست و جو و بررسی کنیم تا چیزی را که گم شده یا پنهان شده است را بیابیم و بدانیم، یاد بگیریم شجاعانه به معنی شجاعت که به دلیری و تسخیر نشدنی تعریف شده دست می یابیم، اگر «جست و جو کردن» به معنی گشتن به دنبال چیزی که گمشده یا پنهان شده باشد، به حقیقت در شرف یک ماجراجویی خوب و هیجان انگیز برای کشف خود واقعی می باشیم.
اما کلمه ی «شجاعانه» حکایت دیگری است.
بسیاری از ما هنوز معتقدیم که دستیابی به این فرآیند بدون ترس امکان پذیر نیست.
مااز افرادی که احساسی مشابه ی احساس ما را دارند تجربه می گیریم، توسط آنان دلداری وتسکین داده می شویم، سپس در می یابیم که تنها نیستیم. ما این سفر را با دعا و کمک خداوند شروع کردیم. خداوندی که در طول این مسیر با مهربانی ما را راهنمایی می کند.

ترازنامه ی اخلاقی از خودمان
اولین بخش این قدم، نگرشی را تعریف نمود که با به کارگیری آن این قدم را با سازگاری و آرامش برداشتیم.
نگرشی که دقیق موشکافانه و بی باکانه بود.
دومین بخش قدم چهارم به ما تمرکز و جهت می دهد.
این ترازنامه شخصی مربوط به رفتار شخصی ما در بسیاری از دوران زندگی که به یاد می آوریم می باشد.
کلمه ی «اخلاقی» معنای زیادی دارد. در بین آنها کلماتی مثل صداقت، هدایت، درستی، روراستی وجود دارد.
پیام قدم چهار واضح است.
حسابرسی از خودمان باید صادقانه و درست باشد نه انتقادی و انتقام گیرانه و تحقیر آمیز. اگر قرار باشد که این حسابرسی کاملی باشد، لازم است که تمام بدهی ها و بستانکاری های خود را لیست کنیم.
یعنی یک تصویر دقیق درست و متعادلی از خودمان برداریم.
برای برخی یافتن نقاط خوب دشوارتر از مواجه شدن با کمبودها و نقص های خود می باشد.
اگر برای حسابرسی دیگران باشد، یا تأیید کردن ویژگی های مثبت خود، برداشتن این قدم ما را کمتر آزار می دهد.
این را بدانیم که ما به این انجمن آمده ایم تا مشکل خود را برطرف کنیم. این اعمال توسط خودمان درست می شود. ما مسئول کسی نیستیم. ابتدا هر احساس یا رنجشی دارید را لیست کنید. ما توسط راهنما و سایرین تشویق شده ایم که هر دو کار را انجام دهیم، زیرا هر یک از این ها جنبه ی مهمی از یک ترازنامه ی کامل می باشند

 

 

گزیده ای از یادداشت ها در قدم چهارم

تا کنون بر ایجاد رابطه و تجدید رابطه با خداوندی که او را شناخته ایم تأیید نمودیم.
در قدم چهارم، سفر معنوی و درونی بهبودی در رابطه با خودمان را آغاز می کنیم.
بسیاری از عقاید، مذاهب و فلاسفه از تزکیه ی روح به منظور تکامل معنوی صحبت و سفارش می کنند.
درست مثل این که آب را بجوشانیم تا ناخالصی های آن برای نوشیدن از بین برود. این فرآیند را انجام می دهیم تا از زندگی درست و کامل تری بهره ببریم.
بهتر است قادر باشیم تا خوبی های خود را از افکار و رفتار ناسالم جدا کنیم و قدردان آنها باشیم.
تزکیه ی ما از طریق به کار بردن قدم چهارم ارزیابی صادقانه و دقیقی انجام می شود.
برای ادامه دادن فرآیندها و برای این که انسانی شویم که خداوند از ما در نظر داشته است، به این قدم توجه می کنیم.
ممکن است قدم چهارم دشوار به نظر آید، زیرا اغلب باعث یادآوری خاطرات دردناک گذشته می باشد.
به خصوص خاطراتی با احساس رنج و شرمندگی و گناه تلاش می کنیم از انجام آنها شانه خالی کنیم.
با احساس این مسئله، قدم اول را دوره می کنیم.
عجز و ناتوانی و غیرقابل کنترل بودن را به یاد داریم.
در مورد قدرت و امیدی که در قدم دوم ارتباط با قدرت برترمان را تجربه می کردیم، تفکر می کنیم.
در قدم سوم آموخته ایم که ترس های خود را به خداوند بسپاریم. به منظور حمایت و امنیت، از راهنما و سایر افراد در کودا تجربه می گیریم.
می دانیم که تنها نیستیم. افراد زیادی قبل از ما این قدم ها را تجربه کرده اند؛ به خداوند تکیه می کنیم تا در این سفر دشوار ما را راهنمایی کند.
به یاد داریم که شجاعت ما برای تکمیل این قدم ناشی از عدم حضور ترس نیست. در هر قدم ترس با ما هم سفر است. مهم تمایل ما برای طی کردن این قدم می باشد.
برای درک توانایی ها و ضعف ها، بدهی ها و بستانکاری و نقص های درونی و این که چه کسی هستیم و در نتیجه ی بیماری مان چه کسی می شدیم!
سعی و تلاش می کنیم.
ما به دنبال درک و پذیرش هستیم نه شعله ور ساختن احساسات خود.
این قدم بخش بسیار مهمی از بهبودی ما می باشد. شکلی از یک جراحی عاطفی که مستلزم مهربانی و توجه است.
اشاره کردن به چگونگی کارکرد قدم چهارم کودا به منظور درک و بصیرت، جست و جو کردن حمایت، راهنمایی و تجربه ی راهنما و دوستان سالم را مفید می یابیم.
روش های متعددی برای تکمیل قدم چهارم در دسترس می باشد.
در بررسی زندگی گذشته و حال خود، لیستی از افرادی که در رفتارهای مربوط به رفتارمان متأثر شده اند تهیه می نماییم.
خداوند، خودمان، همسر، کودک، دوستان، اعضای خانواده و همکاران و افرادی که در فعالیت های گوناگون در کنار ما شرکت کرده اند را در لیست ذکر می کنیم.
اگرچه، ممکن است به یاد آوردن رفتارهای ناسالم دشوار باشد.
این رنجش ها در 5 زمینه خلاصه می شود که عبارت اند از:
عاطفی، جسمی، جنسی، روحی، معنوی
و رفتارمان می تواند شامل موارد زیر باشد:
دروغگویی بی مهری
کنترل تنبیه کردن
فرار کردن شرم ساری
توهین آمیز ناگوار و سخت
پرخاشگری توهین کننده
دلخوری گرفتاری
خشم مراقبت بیش از حد
انتقام گیری کنترل بیش از حد
قربانی کردن بیش از حد احساسی
تسلیم در برابر دیگران آزار دهنده
قضاوت ناتوانی
بی توجهی خجالت و شرمندگی
ترسو بودن تنفر از خود و دیگران

اگرچه لیست بالا کلی نیست و تنها ما آن را به عنوان شروع جست و جو ارائه داده ایم.
به منظور صادق و دقیق بودن، باید از خود بپرسم که آیا با خداوند، خودمان و با سایرین به این صورت رفتار کرده ایم؟
آیا بدرفتاری از ما سر زده است؟
آیا از آنها بیزار بودیم؟
با خداوند خودمان و سایرین از نظر عاطفی، جسمی، جنسی، روحی و معنوی، درگیر بوده ایم و به آنان خسارت وارد کرده ایم؟
به دلیل این که ممکن است توسط سایرین به بدرفتاری های خودمان با قضاوتشان واکنش نشان دهیم و به آنها پاسخ می دهیم. توجه کردن به برخی از رفتارهای مربوط به بیماری مان آسان است.
بعضی توانایی انجام دادن این کار را ندارند، تنها باعث حفظ و ادامه یافتن این نواقص رفتارها می شوند و اما بدانید که پنهان کردن آنها سبب نمی شود که مسئول تغییر دادن آنها نباشیم. برای اطلاع از این که چه احساساتی باعث رفتارهای مربوط به عود بیماری ما می شوند، برای تعیین نتایج رفتارهای ناسالم مربوط به بیماری مان، نسبت به اشخاص، خودمان، سایرین و روابط انسانی کمک می کند، در آخر به تعیین احساسات مان در مورد رفتارهای مربوط با بیماری مان را کمک می کند.
احساساتی که باعث این رفتارها و نتایج آن ها می شوند.
مثال ها وارد شده از چنین رفتارهای کلی می باشد.
ما در رفتارها و واکنش های مربوط به وابستگی چه خسارت هایی به خودمان زدیم.
احساساتی که باعث این رفتارها می شدند، برایمان مهم است. با شناسایی آنها خودمان را از گزندشان دور می کنیم.
شرمندگی در مورد عدم مسئولیت برای امور مالی؛ ترس از قضاوت در مورد من.
ترس و خشم در مورد مسئولیت مالی و کمک گرفتن و بی توجهی به مسئولیت های مالی من را از نظر اقتصادی و عاطفی به اشخاص دیگر وابسته می کند، کنترل کردن بهتر از آن است که از نظر اقتصادی مسئولیت من را به عهده بگیرند.
باقی ماندن در نقش یک کودک در رابطه یمان با فرد هم وابسته، نه یک فرد هم تراز با او، احساس در مورد رفتارها و نتایج آنها غمگینانه، شرمندگی، گناه کاری خواهد بود.
رفتارها و واکنش هایی مربوط به دلخوری ها، عصبانیت، تحقیر و طعنه آمیز بودن، بدرفتاری کردن های دیگران با من از نظر جنسی، لفظی و جسمی، عاطفی بدون کمک گرفتن یا برطرف شدن این رنجشها.
احساساتی که باعث این رفتارها می شوند، مثل ترس، خشم و شرمندگی در هنگام مواجه شدن با این مسائل که اگر ما به او بگوییم، من در کودا تحت درمان هستم، می ترسم که با من بدرفتاری کنند یا ترکم کنند.
ترس از این که به عنوان یک احمق یا «فرد بد و ناتوان» در خانواده لقب بگیرم، کمبود عشق و نزدیکی با بنده گان خدا، خطر درمورد این که کودکانم رازهای عاطفی من را متوجه شوند و تردم کنند.
رها کردن و بی توجهی به احساساتم در این مورد، اعمال خشم، ناخشنودی و تلخی با خود و دیگران برای پوشاندن صدمات، ترس و شرمندگی درباره ی بد رفتاری ها، برای دستیابی به احساس قدرت در برابر انسان های سوء استفاده گر، احساس حقارت، از این که یاد نگرفته ام به روش صحیح یا به صورت مستقیم روی پای خود بایستم.
احساسم در مورد رفتارها و نتایج آنها، در تنهایی، غمگین، شرمنده، ترسیده، خشمگین، ترس و وحشت از این که دیگران جلوی من بایستند، خشمگین بشوند یا ترکم کنند، رهایی و بی توجهی به احساسات خودم، به خود متکی نبودن، به خودم و رابطه ام بی توجهی کرده ام. دیگران را قادر ساختم به خشم خود در مورد من ادامه دهند. با سکوت آنها را کنترل کردم.
با تنبیه او، با قهر کردن، عدم صمیمیت با آنها را حفظ نمودم.
احساسم در مورد رفتارها و نتایج گرفته شده از آنها تنها، غمگین، ترسیده، شرمنده، گناه کار با پیش رفتن در این روش و کارکرد، در می یابیم که الگوهای مربوط به رفتارمان آشکار می شود.
بسیاری از اوقات، به طریق مشابه یا نامتعادل با افراد رفتار می کردیم، درست مثل وقتی که با یکی از والدین یا یک فرد مورد اطمینان دوران کودکی خود رفتار می کردیم.
اغلب نقش فرد دیگری را به این افراد می دادیم واین امر به ما اجازه ی دیدن نقش واقعی آنها را نمی داد.
نادانسته در روابط بزرگ سالی مان الگوهای مشابه یا ناسالم و سوء استفاده گری را ایجاد می کردیم.
گرچه این رفتارها را از دوران کودکی آموخته ایم، اما باید مسئول رفتارهای امروز خود باشیم.
به منظور بررسی کامل و درک ارتباط با خودمان و ایجاد تعادل در به کارگیری قدم چهارم باید توانایی ها، مهارت ها و رفتارهای مثبت خود را بررسی کنیم.
بازگشتن به نهاد کودک درون برای درک این هدف سودمند است. این کار را با هدف تهیه ی لیست جدیدی از این افراد و تعیین رفتارهای مثبت، سالم، مناسب و عاشقانه در روابط با یکدیگر انجام می دهیم.
افرادی را که رفتارهای مربوطه را تجربه نکرده اند، کمبودهای خود را به این لیست بیافزایند، افراد، توانایی ها، مهارت ها و رفتارهای مثبت در این روابط مفید است.
همچنین ممکن است ستونی را برای تعیین این که چه موقع نسبت به قبل سالم تر رفتار می کنیم را در نظر بگیریم تا پیشرفت مان را در این سفر بهبودی نشان دهد، تهیه کنیم.
تشخیص این رفتارها برای برخی از ما دشوار است.
سوال پرسیدن از راهنمایان، دوستان سالم، همسر و اعضای خانواده در مورد توانایی هایمان و رفتارهای مثبتی که جدیداً خردمندانه می باشد.
با روح و ذهنی باز، باید تلاش کنیم به آنچه که آنها می گویند گوش کنیم.
گاهی اوقات سرکوب شدن برایمان به جای شرمندیگ و ترس از گذشته آسان تر است.
درست مثل رومیزی که زیبایی یک میز اعلا از جنس چوب بلوط را می پوشاند، خجالت و ترس، توانایی مشاهده ی زیبایی های خدادادی، استعداد و خوبی هایمان را می پوشاند.
هنگامی که از نقطه ی بهتری به روابط تازه ی مان با خودمان می نگریم، در می یابیم که اصلاً افراد بدی نیستیم.
مفهوم شرم ساری که به عنوان یک کودک تحقیر شده در مورد خود آموخته ایم، صحیح نیست.
این روشی است که بسیاری از ما رفتارهای مربوط به بیماریمان را از طریق آن می آموزیم.
باید به خاطر داشته باشیم که از رفتارهای مثبت و توانایی های مان برای کاهش احساساتمان در مورد خسارت های مان استفاده نکنیم.
به منظور تغییر این رفتارها باید در برابر آنها و در برابر احساسمان مسئول باشیم.
امروز قربانی نیستیم، دیگر نمی توانیم افراد، مکان ها و چیزها را برای مشکلاتمان یا رفتارهای بیمارگونه مربوط به اعتیادمان، مقصر بدانیم. با جست و جوی رابطه با خودمان از طریق به کار بردن قدم چهارم متواضع تر می شویم.
این امر کمک می کند تا دریچه ای برای دیدن، پذیرفتن و دوست داشتن خودمان، آن طور که هستیم، بگشاییم. در این جایگاه انسانیت، آماده می شویم تا قدم پنجم را کار کنیم

عنوان سؤالات در قدم چهار:
این چک لیست به عنوان ابزاری برای کمک به خود ارزیابی تهیه شده است که به ویژه برای تازه واردینی که دارند با مفهوم هم‌وابستگی آشنا می‌شوند مفید است، همچنین برای کسانی که در بهبودی هستند می‎خواهند مشخص کنند هنوز باید چه نواقص و صفت‎هایی را برطرف کرد نیز مفید است.

الگوهای انکار: هم‌وابسته‎ها.....
*- در شناسایی احساسات مشکل دارند.
*- احساساتشان را کم می‌کنند، تغییر می‎دهند یا انکار می‌کنند.
*- خودشان را طوری قبول دارند که باید متواضع باشند و خودشان را وقف دیگران کنند.

الگوی عزت نفس پایین: هم‎وابسته‎ها.....
*- در تصمیم‎گیری مشکل دارند.
*- افکار و الفاظ و رفتارهای خود را با سختگیری قضاوت می‎کنند.
*- گویی هرگز به قدر کافی خوب نبوده‎اند.
*- خجالت می‎کشند هدیه بگیرند یا از آن‏ها تقدیر و قدردانی شود.
*- نمی‎توانند خواسته و نیاز خود را از دیگران بخواهند.
*- خودشان را با ارزش و دوست داشتنی نمی‎دانند.

الگوهای تسلیم شدن و سلطه‎پذیری : هم‏وابسته‎ها ..............
*- برای دوری از طرد شدن و یا ناراحت نکردن دیگران از ارزش‌های خود می‎گذرند.
*- نسبت به احساسات دیگران خیلی احساسی هستند و آن احساس را مال خود می‎دانند (در آن غرق می‌شوند)
*- بینهایت وفادار هستند و بیش از حد در یک وضعیت مخرب باقی می‌مانند.
*- ارزش زیادی برای نظرات دیگران قائل هستند و می‎ترسند احساسات یا دیدگاه متفاوتی را بیان کنند.
*- علاقه و سرگرمی‏های خود را به دلیل خواست دیگران کنار می‎گذارند.
*- سکس را به عنوان جانشین عشق می‎دانند.

الگوهای کنترل : هم‏وابسته‏ها ..............
*- بر این باورند که اکثر مردم نمی‎توانند از خودشان مراقبت کنند.
*- تلاش می‌کنند دیگران را متقاعد کنند مانند آن‏ها فکر کنند و حس کنند.
*- وقتی دیگران کمک آن‏ها را رد می‏کنند ناراحت و رنجیده می‎شوند.
*- بدون این که از آن‏ها خواسته شود به راحتی نصیحت می‎کنند و راهنمایی می‎دهند.
*- برای کسانی که به آن‏ها علاقه دارند یا نگرانشان هستند ولخرجی می‎کنند.
*- از سکس استفاده می‌کنند تا تأیید و پذیرش بگیرند.
*- برای برقراری ارتباط، دوست دارند دیگران به آن‏ها نیاز داشته باشند.
انجام یک قدم پنجم موفق:
کارکرد یک قدم پنجم موفق یک فرایند ساده است، ما به راحتی آن را انجام می‏دهیم. شاید قبل از شنیدن این‌که به حد و مرزهایی نیز نیاز داشته باشیم، مثلاً: می‏توانیم:
*- قطع وابستگی و هم‌وابستگی را تمرین می‌کنیم.
*- تمرکز خود را روی ترازنامه‌ی شخصی‎مان قرار می‏دهیم.
*- به این‌که شخص دیگری چه‌گونه و کجا این قدم را انجام می‎دهد احترام می‏گذاریم.
*- بدون بحث و قضاوت و غیبت و فرضیه‎پردازی به حرف‌ها و پیشنهادها گوش می‏دهیم.
*- می‌پذیریم در فقط برای امروز زندگی کنیم و شخص مورد نظر کجا است؟
*- وقت و زمان زیادی را بدون وقفه برای انجام آن درنظر می‎گیریم.
*- دعا برای این‌که واقعیت‏های روحانی انجام شده‌ی قدم‌های قبلی و این قدم در قبل و بعداز قدم پنجم بیشتر شود، بسیار مفید و موثر است، موقع صحبت و یا شنیدن قدم پنج، خود و کسی دیگر نیروی‌برتر را در نظر می‌‎آوریم و می‎دانیم که هرچه نیاز داریم برای ما او مهیا و فراهم می‏کند.

قدم پنجم کدا

ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند به خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم.

به خداوند، خودمان و یک انسان دیگر اقرار کردیم، به توصیه دوستان در کودا که قبلاً این قدم را به کار گرفته اند، تصمیم گرفتیم تا با قدرت برترمان که به بدترین طریقه ی ممکن از آن می ترسیدیم مواجه می شویم.
آیا خود را با این کار به مخاطره می اندازیم؟
با اعتراف کردن به خداوند در ابتدا، به خودمان یادآوری می کنیم که عامل اولیه در بهبودی ما معنوی می باشد.
چون خداوند به اعمال ما مطلع است، با تشویق سایر اعضا کودا به قدم پنجم می پیوندیم و سرانجام وزنه ی حیاتی از روی آن چه را که در درون مان محصور کرده ایم بلند می کنیم.
تایید کردن خود در این مرحله وسیله ای برای پذیرش خود می باشد

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم پنجم

در قدم چهارم با آگاهی از خودمان رفتار مربوط به وابستگی و بیماریمان فرآیند پاکسازی را آغاز می کنیم، توجه می کنیم به جنبه هیای از زندگی مان که نمی توانستیم به آنها بنگریم دیدن و درک آنها را انکار می کردیم، چرا که تمایلی به دیدنشان نشان نمی دادیم. فرآیند پاک سازی را در قدم پنجم ادامه می دهیم.
مسئول بودن روی عواطف و اعمال خود، پذیرش اعتیاد و رفتارمان در قبال قدرت برتر خودمان و فرد دیگر، برای بهبودی مان حیاتی است. برنامه ی معنوی ما بدون پذیرش مسئولیت اعمال گذشته و حال خود کامل نیست. بسیاری از ما با به کار گرفتن این قدم، عواطف شدیدی را تجربه می کنیم.
برخی از ما می ترسیم تا خطاهای خودمان را نزد فرد دیگر بازگو کنیم.
معتقدیم که رازهایمان فاش خواهد شد، هیچ کسی این قدر بد نیست که آبرویش برود.
برخی از ما از این که مورد انتقاد واقع شویم مورد قضاوت قرار گیریم یا از آن چه انجام می دهیم و شرمنده شویم می هراسیم.
برخی می خواهیم از خطاهای خود حمایت کنیم یا برای کاهش مسئولیت خود، دیگران را مقصر بدانیم.
برخی با در میان گذاشتن آن از این که چه احساسی در مورد خودمان داریم، می ترسیم.
این ترس در تکمیل قدم پنجم برای اولین بار، طبیعی می باشد.
گرچه احساسات و ترس قوی در مورد دستیابی به این قدم داریم، چون ما سخت ترین قدم که قدم چهارم می باشد را گذراندیم، اما بسیاری از ما در میابیم که با در میان گذاشتن توانایی ها و ضعف هایمان با خداوند و یک فرد دیگر، پذیرش، انسانیت و مهربانی تازه ای را برای خود و مسئولیت پذیری را تجربه می کنیم، در می یابیم که که اختصاص دادن زمان و تفکر برای یافتن شخص مطمئن و خوبی که با وی قدم پنجم را تکمیل کنیم مفید است.
آیا شخصی وجود دارد که با وی احساس امنیت بکنیم و رازهایمان را با او در میان گذاریم؟
آیا فردی وجود دارد که به وی اعتماد کنیم، تا از اطمینان ما سوء استفاده نشود و ناشناسی ما حفظ شود؟
بسیاری از ما قدم پنجم را با راهنمایمان کامل نمودیم.
برخی از ما این قدم را با روحانیون، یک مشاور معنوی یا یک روانشناس در میان گذاشتیم.
در هر صورت، تکمیل قدم پنجم با فردی که خارج از خانواده مان وجود دارد، فردی که واقعی، دوست داشتنی مراقبت کنند ودلسوز است مهم می باشد.
به دنبال فردی هستیم که با بیماری وابستگی و فرآیند بهبودی برنامه آشنا باشد.
قدم پنجم را با شخصی که برگزیده ایم، کار می کنیم باید به خاطر داشته باشیم که به قدرت برترمان اجازه بدهیم تا بر تاریکی ما نور معنوی بیاندازد، باید دقیق و صادق باشیم.
امتناع کردن از این قدم دیدگاه و رفتارهای گذشته ی ما را زنده نگه می دارد تا این که دوباره ما را برده ی خود سازند.
با در میان گذاشتن گذشته ی مان با خداوند، خودمان و یک فرد دیگر، در می یابیم که خداوند همیشه آنچه را که پنهان کرده ایم یا قادر به دیدن آن نیستیم را می داند.
می آموزیم که خداوند هرگز ما را به خاطر کرده ی مان طرد و ترک نکرد، اما ما خودمان را ترک و منزوی می کردیم.
با تکمیل قدم پنجم، اغلب آگاهی عمیق تر و جنبه سالم تری را برای غیر قابل کنترل بودن زندگی و عجزمان به دست می آوریم.
بسیاری از ما احساس خوب، آرامش و رهایی معنوی و عاطفی تازه ای را (اسارت در گذشته) تجربه می کنیم.
این طریق رهایی برای برخی از فوری بوده است و برای برخی دیگر با ادامه دادن سفر بهبودی یک بیداری و آزادی تدریجی می باشد.
قدردانی عمیق تری را از کمک خداوند و فرایند بهبودی احساس می کنیم.
در یک بازتاب حقیقی، از کمبودهایمان آگاه می شویم و در می یابیم که تنها از طریق معجزه خداوند به این جا رسیده ایم.
دیگر نسبت به این که تنها از طریق معجزه خداوند به این جا رسیده ایم.
دیگر نسبت به این که چه کسی هستیم یا چه کاری انجام می دهیم بی توجه نیستیم؛ روشن بینی همیشه موجب مسئولیت می شود.
باید تلاش کنیم که با کمک قدرت برترمان افکار و رفتارهای مربوط به گذشته را تغییر دهیم.
به خاطر بسپاریم که این قدم درمان فوری برای مشکلات حال و گذشته یمان نیست.
باید با تقویت کردن اشتیاق و تمایل مان از طریق به کارگیری قدم ششم، سفر بهبودی و فرآیند روزانه ی و تزکیه خود را ادامه دهیم

عنوان سئوالات قدم پنجم:
جواب دادن به این پرسش‏ها به شما در کارکرد قدم پنجم کمک می‏کند.
1ـ آیا کارکرد قدم پنجم برای من سخت است، چرا؟
2ـ چه‌گونه می‏توانم از ترس، قضاوت شدن و خجول و شرمنده شدن رها شوم؟
3ـ «اقرار می‏کنیم» برای من به چه معنایی است؟
4ـ «چه‌گونگی دقیق خطاهایمان» برای من چه مفهومی دارد؟
5ـ در قدم پنجم را «برای خدا، خودم و انسانی دیگر می‏خوانم» یعنی چه؟
6ـ چرا اقرار خصوصی اشتباهاتم، در روند دعا و مراقبه‏هایم برای من مهم است؟
7ـ چه‌گونه می‏توانم از موضع‌گیری و دفاع خودم رها شوم و حقیقت را بگویم؟
8ـ چه‌گونه حضور نیروی برترم را به قدم پنجم می‎آورم؟
9ـ در قدم پنجم چه‌گونه می‏توانم به شخص دیگری اعتماد کنم؟
10ـ چه حد و مرزی برای کارکرد قدم پنجم تعیین می‎کنم، چه حد و مرزهایی برای دریافت قدم پنجم کسی تعیین می‏کنم؟
11ـ موقع کارکرد قدم پنجم، وقتی شخصی از مسیر درست ترازنامه خودش دور می‎شود و شروع می‎کند به گرفتن تراز دیگری چه می‏کنم؟

قدم ششم کدا

ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه ی نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

کاملاً آماده:
یادآور می شویم که «آمادگی کامل» به مفهوم به طور کامل حاضر و آماده بودن می باشد.
کامل کردن قدم پنجم بخش عمده ای از این آمادی سازی می باشد.
این عبارت را به طور دقیق تری بررسی کردیم و دریافتیم که می توانیم آن را در زندگی روزانه خود به کار گیریم.
این پاسخ به ذهن ما می رسد که تمام نواقص شخصیتی ما، به طریقی حاصل لجاجت و خودسری خودمان بوده است.
آنها ابزارهای ماندگار از گذشته ی ما هستند، در حالی که به نظر خودمان می رسید، فکر می کردیم این ابزارها سعادت و آرامش ما را فراهم خواهند کرد، اما غیر از این شد، فکر کردیم این ابزارها دیگر کافی نخواهند بود، به دنبال راه بهتری بودیم تا بیماری خود را به آرزویش برسانیم.
ما طالب زندگی هستیم، می خواهیم زندگی کنیم، نه این که صرفاً زندگی را سپری کنیم.
برای این کار به یک سابقه ی خوب نیازمندیم.
واقعیت این است که با این نواقص امکان درست زندگی کردن را نداریم. از خداوند تقاضا می کنیم تا تمام نقص های شخصیتی ما را برطرف سازد.
توصیه شده است که به این نواقص به عنوان یک پوسته ی محافظتی که آن را رشد داده ایم بنگریم. وابسته بودن به آنها به اندازه ای که یک خرچنگ پوسته ی خود را حفظ می کند، یا یک پروانه به لبه ی پیله ی خود می چسبد در این نقطه از بهبودی، نقص های شخصیتی اصلا حمایت مان نمی کنند.
آنها بارهای اضافی هستند که ما را به پستی و حقارت می کشانند. اغلب، قدرت دارند تا ما را نسبت به استعدادمان نابینا سازند

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم ششم.

قدم ششم از ما میخواهد تا عملکردهای مثبتی را نسبت به تغییر نقص های شخصیتی که در قدم پنجم پیدا نمودیم، آغاز کنیم. این بخشی از فرآیند مهم پاکسازی مان می باشد.
اکنون باید اعتقاد واطمینانی را که با به کارگیری قدم دوم و سوم توسعه داده ایم، مورد استفاده قرار دهیم و بیش تر آنها را عملی کنیم. در انجام این کار، تصمیم می گیریم که اراده و زندگی مان را به خداوند واگذار کنیم و با مشوق بودن و آماده شدن برای این که خداوند تمام نقص های موجود و شخصیتی ما را برطرف می کند، یک گام فراتر می رود.
نقص های شخصیتی اگر چه، مخرب هستند، ولی ممکن است به خوبی به ما کمک کنند.
با بررسی طرح مرحله چهارم، نتایج وحشتناک در اختیار داشتن این نقص ها را مشاهده می کنیم.
ما حق انتخاب اندکی داریم اما اجازه می دهیم که این نقص های شخصیتی برطرف شوند.
آمادگی و اشتیاق خود را برای تکمیل قدم ششم مورد ارزیابی قرار می دهیم. آیا برای ارتباط با خداوند، خودمان و سایرین، به رفتارهای مربوط به وابستگی خودمان تکیه می کنیم؟
آیا مبارز بودن در زندگی مان را می پذیریم؟
بسیاری از ما می پرسیم: «آیا مجبورم آدم خوبی باشم؟»
آیا باید یک برنامه بهبودی خوب را به کار بگیرم؟
چگونه از خودم حمایت کنم؟
چه کاری انجام خواهم داد؟
گاهی اوقات می آموزیم که کمال گرایی در زندگی، دست نیافتنی است واین یک ویژگی می باشد که توسط گذشته ی مربوط به دوران بیماری ما هدایت می شود.
در عوض در هر مرحله ای از زندگی که هستیم با پستی ها و بلندی های آن باید برای پیشرفت خودمان ارزش قائل شویم.
اجتناب کردن از «پیشرفت» و «کوش کردن» با وجود نادیده گرفتن یا پنهان کردن ترس و عدم اشتیاق برای پیش برد اهداف، اهمیت دارد. در نظر گرفتن آمادگی و علاقه به کارکرد این قدم برای برخی از ما هراس انگیز می باشد، زیرا نمی دانیم چگونه و به چه طریقی سالم رفتار کنیم.
برخی از ما در برابر قول دادن به خودمان، مقاوم می شویم یا می ترسیم که قدرت و اختیارمان را از دست بدهیم.
از یک جهت یا جهت دیگر، نقص های شخصیتی موجود در خود را انکار می کنیم، تا احساس قدرت را برای مان ایجاد کنند، اشتباهی که وجود دارد.
این که از یک فرد خودشیفته مقتدر یا خود کم بین و ضعیف، به انسان متعادل سالم تری تبدیل شویم و در این راستا به کمک قدرت برترمان نیازمندیم.
تنها قدرت برترمان می تواند نقص های شخصیتی را که حمایت کننده و محافظ رفتارهای ناسالم و قدرت کاذب را برایمان ایجاد نموده است، برطرف کند.
در بررسی آمادگی و تمایل برای تکمیل کردن این قدم، بار دیگر با در میان گذاشتن افکار و احساساتمان با راهنمایان و دوستان بهبودی در کودا را مفید می یابیم.
بالاتر از همه با دعا و تمرکز، کمک و راهنمایی قدرت برترمان را تقاضا می کنیم.
دوباره به خاطر می آوریم که شجاعت، ناشی از عدم حضور ترس نیست بلکه اشتیاق برای روبرو شدن با آن می باشد.
تنها از طریق قدرت خداوند است که به پیشرفت حقیقی و چشم گیری دست خواهیم یافت، بیش تر اوقات، شجاعانه تمایل به رهایی داریم به همراهش می تواند فقط اندکی فروتنی، در پی از قدرت شفادهندگی خداوند را به رویمان بگشاید.
آمادگی و علاقه، نگرش های کلیدی در متحول شدن نواقص شخصیتی ما می باشند.
تجربه ی ما نشان داده است که بسیاری از نقص ها پس از چند بار شرکت در جلسات، توسط خداوند بدون تلاش و کوشش ما برطرف می شوند.
برخی از آنها مستلزم توجه و تلاش آگاهانه و بیش تر ما و با انرژی گرفتن از خداوند برطرف می شوند.
حمایت گران ما خداوند و راهنما و اعضای انجمن ما می باشند.
برخی از نقص ها پیچیده اند و مستلزم راهنمایی بیش تر از یک مجموعه متخصص می باشند

عنوان سؤالات قدم شش.
1ـ چه‌گونه «کاملاً آماده» می‌شوم؟
2ـ چه‌گونه اعتماد من به نیروی برتر می‌تواند به آمادگی من کمک کند؟
3ـ چه موقع نواقص شخصیتی از بین می‌رود، آیا این نواقص شخصیتی از بین می‌رود؟ این نواقص چه‌گونه برطرف می‎شود؟
4ـ نواقص شخصیتی ما را به چه سمتی می‌برند؟
5ـ «نواقص شخصیتی» کدام‎اند، نواقص شخصیتی من کدام است؟
6ـ آیا عبارت «نواقص شخصیتی» در من یک احساس مقاومت ایجاد می‌کند، چرا؟
7ـ چه‌طور می‎توانم نواقص شخصیتی‎ام را بپذیرم و مقاومت کنم؟
8ـ چه‌گونه می‎توانم حس کنم کاملاً آماده هستم؟
9ـ چه چیزی موجب می‌شود نواقص‎ام را توجیه کنم یا آن‌‌هارا کوچک بشمارم؟
10ـ قدم‏ها در پذیرش نواقصم چه کمکی به من می‎کنند؟
11ـ از نگهداشتن یک نقص شخصیتی خاص چه چیزی به‌دست می‎آورم؟
12ـ چرا قدم شش یک پل تعیین کننده بین قدم‏های پنجم و هفتم است؟

قدم هفتم کدا

ما با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را مرتفع سازد.

درخواست فروتنانه از خداوند، بعد از تعمق بسیار، تواضع را به عنوان رهایی از تکبر و خود بزرگ بینی می پذیریم.
تواضع حقیقی به ما اجازه می دهد تا همه ی چیزها را آن طور که هستند ببینیم و بپذیریم، نباید به قدرت برترمان دستور بدهیم که نقص های مان را برطرف کند، التماس هم نباید بکنیم.
در عوض، با مهربانی و آرامش با ابراز فروتنی از او تقاضا و درخواست می کنیم که کمکمان کند و تنهایمان نگذارد. بسیاری از ما با درخواست کردن از خدا و برای برطرف کردن نقص هایمان، صدمات و زیان آنها را با ناراحتی تجربه می کنیم.
هرگز توقع نداریم، برای آنچه که انجام می دهیم باعث شادی مان باشد!
یا غمگین شویم.
در می یابیم «دوستان بهبودی» به خوبی به ما کمک کرده اند. کمک آنها را مانند یک راهنمای زندگی دوران کودکی می پذیریم و از نواقص شخصیتی که دیگر مناسب نمی باشند کنار می کشیم.
در کُدا به ما ماهی نمی دهند بلکه چگونگی ماهی گیری را می آموزانند

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم هفتم

قدم هفتم کمک می کند تا فرآیند پاک سازی معنوی در رابطه با خودمان را تکمیل تر کنیم و با تمام وجود قلب مان را در رابطه با پذیرش خداوند به عنوان قدرت برتر آماده می سازیم.
تواضع با نیت قلبی، بخش حیاتی این قدم می باشد.
بدون تواضع، جایی برای تأثیر و نفوذ انرژی قدرت برتر در درون ما وجود ندارد.
قدم هفتم کمک می کند تا نقص هایمان را با کمبود آنان برطرف کنیم. هر یک از ما متفاوت هستیم، اما تواضع امکان می دهد که تساوی حقیقی و معنوی با دیگر انسان ها را تجربه کنیم.
هر یک از ما از یک جهت یا طریق دیگر به پایه و اساس ویژه ای در وابستگی ها می رسیم.
در این مرحله می باشد که ناتوانی خود را عمیق تر احساس می کنیم، می آموزیم که اگر مایل به انجام دادن نقش خود را بهبودی مان باشیم، خداوند می تواند به ما کمک کند.
برای نجات زندگی مان، تسلیم اراده ی خداوند می شویم، چشمان مان را باز می کنیم، تا به اثرات مخرب رفتارهای مربوط به دوران بیماریمان را در روابط گذشته دست یابیم.
اگر شدت واقعی رفتارهای ناسالم خود را با خداوند و خودمان و یک فرد دیگر در میان بگذاریم.
در می یابیم که تلاش های قبلی مان برای ایجاد روابط درست انسانی و دوست داشتنی و صمیمانه با خداوند، خودمان و سایرین ناموفق بوده است.
دیدگاهی از کارکرد این قدم، تجربه و درک عمیق از انسانیت فراهم می کند، تواضع قلبی ما، تمایل، آمادگی و اشتیاق را برای برطرف کردن نقص های شخصیتی توسط خداوند می نماید. با این حالت و تواضع، آماده می شویم تا قدم هفتم را انجام دهیم. با انجام دادن این قدم، بسیاری از ما با دعا، رابطه ای درست با خداوند، در قلب مان ایجاد می کنیم که احساس واقعی ما را بیان کند

 

برخی دعای زیر از قدم هفتم کودا را مفید می بینیم

آفریدگارا:
در این لحظه، از تو قدرت برترم می خواهم که نقص ها و کمبودهایم را برطرف کنی، تا بار غم و غصه ی گذشته ام را تسکین دهی.
در این لحظه دستانم را در دستان تو قرار می دهم و اطمینان دارم که خلاء و کمبودهایی که تجربه می کنم با عشق بی قید و شرط در تو قدرت برترم است که نسبت به خودم و سایر افراد پر می شود.

(آمین)

در انجام قدم هفتم، به قدرت برترمان اجازه می دهیم تا ما را در رسیدن به بهبودی از رفتارهای ناسالم مربوط به بیماریمان هدایت کند. در می یابیم که بهبودی مان تنها از طریق عشق و توجه قدرت برترمان تداوم می یابد.
با به کارگیری رفتارهای جدید و سالم در ارتباط با خداوند، خودمان و سایرین، کمک خداوند را می طلبیم.
اگرچه، ممکن است به همان صورت وابسته و بیمارگونه رفتار کنیم، اما بدون توجه کردن به زمان و روش، متقاعد می شویم که خداوند به برطرف کردن نقص های ما ادامه می دهد.
از خداوند می خواهیم نقص هایی که روی روابط عمومی ما تأثیر می گذارند، را برطرف کند و در صورت لزوم کمک بیشتری را از او می طلبیم.
باید تلاش کنیم که در آمادگی و اشتیاق خود استوار باشیم، با انجام این کار، هوای نفس ما به نفس سالم تر و تکامل یافته تری تبدیل خواهد شد.
با انجام قدم هفتم، پایه و اساس قوی تری را در رابطه با خداوند و خودمان ایجاد می کنیم.
حق انتخاب با آزادی و رهایی در زندگیمان را تجربه می کنیم. از افکار و رفتارهای بیمارگونه خود آگاه می شویم و آنها را جایگزین افکار مثبت و رفتارهای سالم می کنیم.
از شرمندگی و ترس گذر کرده و فراتر به سمت پذیرش خود و دیگران می رویم.
با ادامه یافتن این تحول، متوجه ی یک نیروی درونی در حال تکامل می شویم. افراد و موقعیت هایی که ما را ترسانده اند، خشمگین کرده اند، آزار دهنده اند، مغلوب کرده اند، آرام ناتوان می شوند.
ما با پذیرش خود و تمامیت این نواقص شخصیتی، را در خود رشد می دهیم، تا بتوانیم جایگزین مناسبی برای آنان بیابیم. در این راستا خداوند ما را حمایت می کند تا ترس جایگزینی از بین برود و با جسارت و شهامت راه و طریق درست زیستن را بیاموزیم، با پشتوانه ی این نیرو، توان بیشتری پیدا می کنیم، وقت آن است که کار بهبود روابط با دیگران را از طریق قدم هشتم ادامه دهیم

عنوان سؤالات قدم هفت:
1ـ «با فروتنی از خدا خواستیم» برای من چه مفهومی دارد؟
2ـ در مورد از بین رفتن کمبودهایم چه ترس‎هایی دارم، ترس‎های خود را فهرست کنید.
3ـ کمبودهای اخلاقی من کدام‎اند؟
4ـ «با فروتنی خواستن» با «آمادگی کامل داشتن» چه فرقی می‌کند؟
5ـ چه‌گونه این که خجالت می‌کشم نواقصم را مطرح کنم، مرا در هم‎وابستگی نگه می‎‏دارد؟
6ـ فروتنی برای من چه معنایی دارد؟
7ـ با فروتنی درخواست کردن چه‌گونه است؟
8ـ وقتی قدم هفت را کار می‎کنم چه‌گونه پذیرشم بیشتر می‌شود؟
9ـ در چه راه‏هایی قدم هفت مرا در بهبودیم یاری می‎رساند؟
10ـ وقتی قدم هفت را کار می‏کنم چه‌گونه می‏توانم خواست خودم را رها کنم؟
11ـ این‌که «خدا همه چیز را درباره‎ی من می‎داند و مرا همین‌طور که هستم دوست دارد و می‎خواهد» در این قدم چه‌گونه به من کمک می‎کند؟

قدم هشتم کدا

ما فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم، تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.

تهیه یک لیست و فهرست:
در اول قدم هشتم از ما خواسته می شود، تا لیستی از افرادی که از ما آسیب دیده اند، را لیست کنیم و نام خودمان هم در اول این لیست قرار می دهیم و دلیل آن واضح است، ما پذیرفته ایم که در طی دوران وابستگی نهایت صدمه را به خودمان زده ایم، کم تر می توانیم از پذیرش آزارهایی که به خود وارد نموده ایم، فرار کنیم و در بیش تر رفتارهای ناسالم بیشترین صدمات را متحمل می شدیم.
نام خود و خانواده ما در این لیست در ابتدا قرار می گیرد.
به عنوان یک کودک آسیب دیده، کاری نمی توانستیم بکنیم. حتی نمی توانستیم بدرفتاریی که با ما می شد، را توجیه کنیم.
آن چه اهمیت داشت پی بردن به این مسئله است، آیا در خالی کردن خشم و عصبانیت به خودمان و سایرین زیان رسانده ایم؟
یا از بی عدالتی های گذشته ما آسیب دیده اند.
تمایل برای برطرف کردن اشتباهات نسبت به همه ی آن هایی است که صدمه زده ایم، نه آنانی که به ما صدمه زده اند، هدف قدم هشتم، تمرکز و توجه، و آماده شدن برای رویارویی با افرادی است که به آنها آسیب رسانده ایم.
این عمل در گروی تمایل و علاقه ی ما می باشد که به آن وسیله دست پیدا می کنیم.
نمی دانیم که به منظور آماده سازی خودمان، برای برداشتن این قدم جدید، چه کاری باید انجام دهیم؟
برای حرکت از سمت وابستگی به سمت ارتباط سالم و کامل با خداوند، خودمان و سایر افراد و انجمن، بخشیدن و دوست داشتن خود بسیار مفید می باشد


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم هشتم

تا اینجا، گام بلندی در ایجاد یا تجدید یا بهبود رابطه با خداوند و خودمان برداشته ایم، وقت آن است که توجه و انرژی خود را به بهبود رابطه ی با خودمان و سایرین معطوف کنیم.
قدم هشتم به ما کمک می کند تا برای مسئولیت پذیری در قبال دیگران، برای رفتارهای ناسالم به طور مستقیم و کامل آماده شویم. قدم هشتم شامل دو بخش می باشد که عبارتند از:
ابتدا در تهیه ی لیست فکر خود را تمرکز پیدا می کنیم و سپس افکارمان را بر رفع کردن خسارت ها متمرکز می کنیم.
هنگام تهیه لیست، در می یابیم که مراجعه به ترازنامه، قدم چهارم سودمند است.
رنجش های خود را بررسی می کنیم و نام افرادی را ه به آنها آسیب رسانده ایم، که شامل خود و سایرین می باشد، گاهی زرنگی می کنیم. شاید تصور کنید که می توانیم از نوشتن برخی از این افراد را بدلیل خسارتی بر ما وارد نموده اند، پا یا پای حساب کنیم، به همین دلیل از نوشتن بعضی از اسامی اجتناب می کنیم، برخی از افراد نمی دانند که به آنها آسیب رسانده ایم.
اما در این قدم از بعضی کارها برای بهبودی سود می بریم، در نظر گرفتن حتی کوچک ترین خسارت نیز اهمیت دارد.
باید در مورد افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم با خودمان کاملاً صادق باشیم.
به دلیل این که در خانواده هایی بزرگ شده ایم که بدرفتاری، بی ارزشی، بی توجهی، مشکل سازی، خشونت جنسی، افراط در غذا خوردن یا سایر اعتیادها وجود داشته است (خانواده ی آشفته) لازم است لیستی در مورد چگونگی تأثیر این خسارت ها در زندگی بزرگ سالی مان نیز تهیه کنیم.
آیا به ارتباط با خداوند، بی توجهی کرده ایم، یا آن را در نظر گرفته ایم؟
آیا خداوند، خودمان و سایرین را برای گذران تجربیات زندگی گذشته مان مقصر می دانستیم؟
آیا در نتیجه ی بدرفتاری عاطفی، فیزیکی، جنسی و معنوی، نسبت به خودمان و دیگران مرتکب شده ایم، خسارت هایی وارد کرده ایم؟
آیا در نتیجه ی بی توجهی، نیازهایی شخصی خود، همسر و کودکان مان را فراموش کرده ایم؟
آیا مخفیانه، با خشم، تلخی، بدرفتاری، توهین و نفرت بی توجهی نسبت به افرادی که در زندگی کودکی تا بزرگ سالی مان به ما کردند، ادامه می دهید؟
آیا می توانیم ترس و خشم را به عنوان یک قدرت نادرست رها کنیم و حد و مرزهای سالمی را ایجاد کنیم؟
هنگام تهیه ی لیست و گرفتن راهکار از راهنما، باید این نوع سوالات را از خودمان بپرسیم.
هنگام انجام این کار ممکن است نام های بیشتری را به لیست اضافه کنیم. هنگامی که احساس کنیم کاملاً لیست را تکمیل کرده ایم به بخش دوم قدم هشتم می رویم.
این بخش از قدم، از ما می خواهد که تمایل به برطرف کردن این اشتباهات داشته باشیم.
بار دیگر فرصتی برای رهایی از کنترل و اراده ی خود پیدا می کنیم، به قدرت برترمان اجازه می دهیم ما را هدایت کند.
به خاطر می آوریم که چرا به برنامه ی انجمن رهایی از وابستگی های ناسالم وارد شده ایم.
بسیاری از ما تعهد داریم که در بهبودی مان تا هرجایی که برایمان ممکن است پیش رویم.
جبران کردن اشتباهات گذشته در این فرآیند مهم و حیاتی می باشد. در بسیاری از موارد، برای بعضی از ما، قرار گرفتن در این مرحله دشوارترین بخش این قدم می باشد.
با اشتیاق، برای رفع کردن اشتباهات و جبران خسارت، داشتن اندکی ترس و وحشت طبیعی می باشد. مستقیم با گذشته ی مربوط به بیماری مان روبرو می شویم.
برخی از ما از رویارویی با اعضای خانواده یا افرادی که سال ها از آنها اجتناب کرده ایم؛ می ترسیم.
برخی از چگونگی واکنش افراد به برطرف کردن اشتباهات و جبران خسارت از آنان می ترسیم، برخی از ما از نتایج رفتارهای ناسالم در گذشته می ترسیم.
مهم نیست که این اعمال چگونه به ما کمک می کنند، باید مایل باشیم که در مورد تمام آنها راهکار بگیریم و با راهنمایان صحبت کنیم. باید در تمام زمینه های زندگی مان مسئول باشیم؛ مانند: معنویت، خانواده، دوستی ها و هم چنین روابط جنسی، اجتماعی، شغلی، اقتصادی و احساسی.
با راهکارهای معقول، برای رفتارهای مربوط به اعمال خود مواجه شویم.
ما دیگر قربانیان و خطاکاران قبلی نیستیم.
از عجله کردن، قضاوت کردن، طفره رفتن، توضیح دادن، اجتناب کردن، کاستن و کنترل کردن، پرهیز می کنیم.
این ها ابزارهای غیر مفیدی از گذشته ی مربوط به بیماریمان می باشند که می خواهیم با علاقه و صداقت آنها را از خود برانیم.
چرا که، مزاحم حرکت در این قدم می شوند.
زخم ها و دردهای عاطفی، مستلزم کار بیش تر و بهبود یافتن، قبل از آمادگی برای تکمیل این قدم با افراد و مسائل موجود در لیست می باشد.
گاهی اوقات، به خودمان امیدواری می دهیم و با شوق این قدم را تکمیل می کنیم.
باید به بهبودی، دردها و زخم های خود احترام بگذاریم. این داستان و تاریخ ما هستند، قدم هشتم آمادگی ما، برای رهایی از نواقص شخصیتی و ارتباط با مردم اطراف و اهمیت دادن به بهبودی شخصی خودمان است، در این صورت ما آماده هستیم با شهامت قدم نهم را برداریم.

وظیفه ما عبارت است از:
لیست کردن ماهیت دقیق اشتباهاتمان است و پذیرفتن و بخشیدن خود برای اشتباهات مان، تمایل به مرتفع کردن اشتباهات گذشته، تمایل به رویارویی با نتایج معنوی و معقول کارهای مان، نتایج این تلاش ها را به خداوند واگذار می کنیم.
به زمان و روشی که خداوند، برایمان تعیین کرده است و نتایج شهامت و صداقت مان را برای نفع همه ی افراد موجود در لیست را به کار می گیرد، اطمینان می کنیم.
به خاطر داریم که رفع کردن اشتباهات، بدون تمایل و تلاش برای تغییر رفتارهای مربوط به گذشته مان بی مفهوم می باشد.
در این صورت، به سادگی مرحم سطحی را روی زخم و مشکلاتمان می گذاریم و برای دردمان چاره ای می اندیشیم، این مشکلات دیر یا زود نمایان می گردد.
تلاش برای انجام و تکمیل این قدم، تجربه، نیرو و حمایت راهنمایان و دوستان سالم، را استفاده می کنیم.
راهنما در تعیین این که چه چیزی را به چه میزانی با افراد موجود در لیست در میان بگذاریم مفید هستند.
ممکن است مرتفع کردن اشتباهات را با همکاری راهنمای مان انجام دهیم. افرادی که با تجربیات شان به ما امیدواری می دهند و بر علاقه ی ما می افزایند، مهم هستند. به منظور تصمیم برای حفظ تعادل و اشتیاق به رفع کردن اشتباهات، بر قدرت برترمان تکیه می کنیم.
با بخشیدن خودمان و بزرگی و تمامیتی که به طور متواضعانه و معنوی پیدا می کنیم تقویت می شود، در مورد افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم صحبت می کنیم و تلاش می کنیم اشتباهاتمان را درست کنیم.
اکنون آماده هستیم تا قدم نهم را برداریم

عنوان سؤالات قدم هشت.
1ـ «درصدد جبران برآمدیم» برای من چه معنایی دارد؟
2ـ هنگامی که روی این قدم کار می‎کنم چه‌گونه با ترسم برخورد می‎کنم؟
3ـ از چه قدم‏هایی به عنوان «ابزار» قدم هشت استفاده می‎کنم؟
4ـ چه‌گونه درصدد جبران برمی‎آییم؟
5ـ چه‌گونه سعی دارم خودم را فراموش ‎کنم؟
6ـ با این فکر که من بهتر یا کمتر از دیگران هستم چه خسارت‏هایی زدم؟
7ـ چه‌گونه می‎توانم از توجیه این که من به کسی آسیبی نزدم رها شوم؟
8ـ درباره‎ی چه کسی می‎ترسم، یا با آن به حالت تدافعی برخورد می‎کنم؟
9ـ به چه صورتی به دیگران خسارت زدم؟
10ـ چه‌گونه به خودم خسارت زدم؟
11ـ بی‌صداقتی من چه‌گونه به خودم و دیگران آسیب رساند؟
12ـ به دلیل رنجش‎هایم به چه کسی آسیب رساندم؟
13ـ به دلیل نیاز به کنترل به چه کسی آسیب رساندم؟

قدم نهم کدا

ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران لطمه بزند.

دلجویی مستقیم:
هر جایی که ممکن باشد، بنابراین به روش و چگونگی جبران اشتباهات می رسیم.
تا رفتار زیان بار خود و احساسات دیگران را در این مورد، درست کنیم و آن را با تغییر در رفتار خودمان دنبال می کنیم.
مگر در مواقعی که این کار به آنها یا سایرین آسیب برساند، به راه های مختلف، به این جمله می نگریم و خودمان دنبال می کنیم.
مگر در مواقعی که این کار به آنها یا سایرین آسیب برساند، به راه های مختلف، به این جمله می نگریم و خودمان را جز کلمه «افراد» قرار می دهیم.
فکر می کنیم با توقعات افرادی که به آنها بدهکاریم، قادر به پرداختن به دلجویی و جبران خسارت نیستیم.
با انجام دادن این کار، با ناامیدی و شاید رنجش به خودمان آسیب برسانیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم نهم

به منظور تکمیل نقش خود در بهبودی، باید قدم نهم را کامل کنیم. این کاری است که خودمان را برای آن در قدم هشتم آماده نمودیم. در قدم نهم در صورتی که با هر انگیزه ای به جز خداوند مراجعه کنیم، در مرحله ی آماده سازی خود دچار مشکل می شویم.
در این صورت تنها برای بهبودی خودمان تلاش می کنیم، نه این که به هر طریقی دیگران را دوباره فریب دهیم.
علاوه بر آن، اگر با این انتظار که دلجویی و جبران ما نتیجه ی دلخواه دهد به این قدم وارد بشویمف در معرض خط شکست قرار می گیریم. برخی از ما، ابتدا از کسانی که به ما آسیب رسانده اند توقع متقابل داریم.
معتقدیم که اگر سایر افراد از ما جبران و دلجویی کنند، درد ما تسکین می یابد، ما هم این قدم را خوب انجام می دهیم.
اگر انگیزه ی جبران خسارت و دلجویی براساس توقع ما باشد، که سایرین ما را دوست داشته باشند، ببخشند، بپذیرند یا برایمان احترام بگذارند، عمیقاً ناامید می شویم.
نمی توانیم انتظار داشته باشیم که همه چیز به شیوه ی دلخواه ما پیش برود.
این توقعات از فردی به فرد دیگر تغییر می کند و اغلب ریشه در ترسهای ما دارد، ترسی که نتیجه ی آن در انتخاب و گزینش ما مهم می باشد.
درست مثل وقتی که ترس از نتایج ممکن در قدم هشتم را بیان می کردیم، باید ذهن مان را از این توقعات پاک کنیم. ترس مان را به خداوند و راهنمای خود ابراز می کنیم، حمایت دوستان انجمن را تقاضا می کنیم و در شهامت رهایی از ترسها، خواستار کمکم خداوند می شویم.
هنگام مراجعه به هر یک از این افراد، به یاد می آوریم که خداوند در وجود ما اثر کرده است و به دنبال حضور راهنمایی قدرت برتر، سعی در جبران خسارت هستیم.
به منظور تعیین بهترین روش ممکن برای خدمت به خداوند دیگران و خودمان از طریق جبران و دلجویی، کمک و تجربه راهنما و دوستان بهبود یافته ی خود را تقاضا می کنیم.
به قدرت برترمان اجازه می دهیم که هدایت گر فرمان زندگی ما باشد. یک رابطه ساده، صریح و ویژه ای را در جبران و دلجویی مستقیم توصیه می کنیم.
تا آنجا که می توانیم با مهربانی و با درک و حفظ حدو مرز، تواضع و انسانیتمان به خداوند، خودمان واین افراد مراجعه می کنیم.
قدرت برترمان همیشه در وجودمان قرار دارد.
در صورتی که رفتارمان در گذشته به غیر از این بود، در ابتدا باید از خداوند دلجویی و تقاضای بخشش و حمایت کنیم.
برخی از ما از طریق راهنمایی های بیان شده توسط سازمان های مذهبی و معنوی و خداوند این قدم را تکمیل می کنیم.
برخی دلجویی ها را در نامه ای می نویسند و آن را در حضور خداوند برای او می خوانند.
هنگامی که این کار را انجام می دهیم، به منظور واسطه قرار دادن خداوند برای تجربه ی بخشش، عشق و مراقبت او می باشد، مهم است که به خودمان زمان دهیم.
اگر چه روشهای مناسب بسیاری برای دلجویی از خداوند وجود دارد، اما بهترین روش این است که به تدریج، کامل و عاشقانه این کار را بکنیم.
اگر به دیگران صدمه زدیم، با خودمان هم این کار را کرده ایم. مرحله ی بعدی ما این است که برای طرد کردن، بی توجهی و بدرفتاری که در حق خود روا داشته ایم، مستقیم از خودمان دلجویی کنیم.
نوشتن نامه ای به خود که رفتارهای نامناسب را نسبت به خودمان مرتکب شده ایم را مطرح کند، مفید می باشد.
شاید هنگام خواندن نامه دلجویی، کودک درون و خودمان را در یک اتاق تصور کنیم.
شاید از راهنمای خود بخواهیم که در این مدت در آنجا باشد.
یا ممکن است وقتی برای رویارویی با خود در مقابل آیینه را تعیین کنیم، در حالی که با چشم خودمان نگاه می کنیم با خودمان ارتباط برقرار می کنیم، اشتباهات مان را در میان می گذاریم و بابت هر کدام از صدمات از خود دلجویی می کنیم.
در صورتی که تصمیم گرفته ایم این قدم را با خودمان انجام دهیم، شروع درمان کردن خود را، با عشق، احترام و مراقبت انجام داده ایم. سپس به تمام افراد موجود به صورت فردی در لیست مراجعه می کنیم. درابتدا به آنها بگوئیم که در زندگی و بهبودی خود چگونه به اینجا رسیده ایم.
سپس اشتباهات مان را در میان می گذاریم و جبران می کنیم.
زمان آن نیست که دیگران را مورد بحثف انتقاد یا قضاوت قرار دهیم. قضاوت را به خداوند واگذار می کنیم.
هنگامی که رفتارهای نامناسب و دلجویی هایمان را مطرح می کنیم، ممکن است سایرین با خشونت واکنش نشان دهند، آن ها از ما آسیب دیده اند.
آنان حق دارند که از ما شاکی باشند، کار ما این است که به احساسات آنان گوش دهیم و آنها را تأیید کنیم.
راهنمایی و فورمول ساده ای برای انجام هر دلجویی در یادداشت های قدم نهم کودا یافت می شود: «پذیرش مسئولیت رفتارهای زیان بارمان و بازی کردن با عواطف سایر افراد در این مسئله، در دنبال کردن آن با تحول در رفتار خودمان» به خاطر داشته باشیم که آنچه را که به طور ویژه برای تغییر رفتارمان انجام داده ایم، در میان می گذاریم.
با گذشت زمان، هنگامی که رفتار و کلمات مان با هم در می آمیزیند، افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم به طور کامل تری نسبت به ما اطمینان پیدا می کنند، برخی رفتارهای گذشته ما را عادی می دانند و می خواهند ترس ها و دردهای مان را کاهش دهند و ما را می بخشند، پذیرش عدم آگاهی و تأیید اشتباهات و دلجویی ها، به ما کمک می کند تا مرزها و نگرش های بهبودی را به درستی حفظ کنیم.
اهمیتی ندارد که سایرین این موقعیت را چگونه درک کنند، ما به خاطر می آوریم نقش خود را در هر رابطه ای جبران کنیم.
ممکن است بتوانیم افرادی را که باید از آنها دلجویی کنیم بیابیم، ممکن است آنها زنده نباشند.
نوشتن نامه و خواندن آن برای خداوند و راهنما، کممک می کند این قدم را کامل کنیم.
در صورتی که فرصت تکمیل این قدم با افرادی که آنها را پیدا نکرده ایم، در اینده وجود داشته باشد، برای جبران آن آماده هستیم. برخی از اشتباهات مان مستلزم، خسارت مالی، مسائل حقوقی یا شغلی، مسائل عاطفی یا جنسی یا سایر زمینه های حساس می باشند.
این جبران ها ابتدا به بررسی نیاز دارند.
صحبت کردن با راهنما و دوستان بهبود، جبران خسارت های جامعه ی معنوی، حقوقی، احساسی یا مالی نیاز به متخصص دارد تا در تعیین بهترین راه ممکن برای جبران، بسیار سودمند است.
لازم است بدانیم که برخی درها بهتر است بسته باقی بمانند.
گرچه مایل به جبران و دلجویی کردن هستیمف اما ممکن است به برخی افراد و خانواده ایشان، در این مسئله بیش تر آسیب بخورد.
تقاضای بصیرت از قدرت برترمان و مورد بحث قرار دادن هر موقعیت با دوستان سالم و راهنما، معمولاً منجر به تصمیمات مناسبی می شود.
هنگامی که امکان دلجویی مستقیم وجود نداشته باشد، دلجویی و رفع کردن اشتباهاتمان در کمک کردن به دیگران می باشد.
با دادن آن چه که گرفته ایم، چیزی بهتر دریافت می کنیم، از طریق لطف خداوند و کمک کردن به دیگران با حق شناسی به آرامش دست می یابیم زمانی با افسوس و درد پر شده بود، در راه خدمت گزاری با کمک خداوند و انجمن کودا قدم نهم را کامل تر می کنیم و خودمان را از بار سنگین وابستگی ها رها می کنیم.
رابطه ی ما با خداوند و خودمان بر پایه و اساس جدید و مستحکمی قرار می گیرد، از نظر معنوی قوی تر و آزادتر می شویم.
بسیاری از روابط ما با دیگران بهبود پیدا می کند. پذیرش و بخشش واقعیف دستورالعمل رهایی در دستیابی به زندگی می باشد.
بیش تر تلاش مان کار کردن مداوم برای متحول شدن و بهتر ساختن خودمان به عنوان یک انسان قابل پذیرش در اجتماع می باشد.
با به کارگیری پذیرش در این تلاش، آماده ایم تا در برنامه ی روزانه ی بهبودی خود را با قدم دهم، شروع کنیم

عنوان سؤالات قدم نه.
1ـ جبران خسارت چیست؟
2ـ من چه‌گونه برای جبران خسارت آماده می‌شوم؟
3ـ به نظر من هدف از جبران خسارت چیست؟
4ـ چه‌گونه متوجه می‎شوم جبران خسارتم به خودم یا دیگران صدمه می‏زند؟
5ـ انگیزه‎ی من از جبران خسارت چیست؟
6ـ چه‌گونه قبل از خسارت می‏توانم دیگران را ببخشم، آیا بخشش کامل ضروری است؟
7-وقتی جبران خسارت می‏کنم چه‌گونه می‏توانم نتیجه را رها کنم، این‌کار چه اهمیتی در بهبودیم دارد؟
8- موقع جبران خسارت چه‌گونه از خودم مراقبت می‏کنم، برای این‌که جبران خسارت آسان، امن و به روشنی انجام شود، از چه ابزار و قدم‏هایی استفاده می‏کنم؟
9- چه‌گونه از خودم جبران خسارت می‏کنم؟
10- اگر جبران خسارت مستقیم ممکن نبود چه راه دیگری دارم؟
11-«جبران خسارت زنده» برای من چه معنایی دارد؟

قدم دهم کدا

ما به تهیه ی ترازنامه ی شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم به سرعت به آن اقرار کردیم.

ادامه دادن به تهیه ترازنامه شخصی:
به نظر می رسد که بارها با احساس ترس، خشم، گناه و خجالت بدون هیچ توجیه روشنی، ناراحت و نگران شده ایم.
در این مواقع، قدم اول را مرور کرده و آن را به کار می گیریم.
عجز خود را نسبت به این موقعیت می پذیریم و برای بازگشت به تعادل به اعتقاد به قدرت خداوند تأکید می کنیم.
سپس از قدرت برترمان می خواهیم آنچه که لازم است در مورد این موقعیت بدانیم را بیان کند.
معمولاً پاسخ خود را دریافت می کنیم و عملی که فکر می کنیم مناسب است را انجام می دهیم.
در صورتی که اگر پاسخ را به کندی دریافت کنیم، ایمان و صبر را از قدرت برترمان خواستاریم.
هنگامی که اشتباه کردیم، بی درنگ آن را بپذیریم، قدم دهم این امر مهم را برای مان بیان می کند، اکنون ما پیشرفت کرده ایم، قادریم با آگاهی و تجربه بیش از آنچه که باور داریم، زندگی و رفتارهای مان را کنترل کنیم. جمله ی «هرگاه در اشتباه بودیم» بیان می کند که تمام شرایط تحت اراده و عملکرد ما نمی باشد.
این امر بیان می کند که می توانیم مسئولیت اشتباهاتی را که در مواقعی از طرف ما صورت گرفته باشند، را بپذیریم و جبران کنیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم دهم

قدم دهم به عنوان بخشی از برنامه ی مداوم روزانه است، کمک می کند تا مسئولیت، سلامت ور شد مداوم در تمام زمینه های زندگی جدید خودمان را حفظ کنیم.
قدم های یکم تا نهم کمک می کنند تا رابطه با خداوند، خودمان و سایرین را بهبود بخشیم.
اکنون قدرت معنوی پشتیبان ما می باشد.
دیگر نمی خواهیم درجه ای بهتر یا بدتر زندگی کنیم. در این مرحله عده ای از ما فکر می کنیم که زاهد و مقدس شده ایم، چون در خودمان انرژی زیادی از معنویت و روحانیت را احساس می کنیم. زندگی کردن با این احساس می تواند روابط ما و دیگران را کم رنگ کند، تا جایی که به مرور رابطه با خداوند هم کم رنگ و آرام از بین خواهد رفت. می کوشیم تا رفتارهای ناسالم و نامناسب خود را تغییر دهیم و به یقین قدم دهم دقیقا به ما کمک می کند تا بر این اهداف متمرکز شویم این قدم، نه تنها تداوم، بلکه پیشرفت همیشگی در روابط اجتماعی و عاطفی کنونی ما را ارائه می دهد.
ادامه دادن به ترازنامه ی شخصی، ما را برای تغییر رفتارهای مربوط به بیماریمان آماده نگه می دارد.
برخی از عادت های ما تثبیت شده اند؛ ولی هدف ما، پیشرفت مستمر و مداوم می باشد.
ما در این قدم، به دنبال رفتارهای شناخته شده ی مربوط به بیماری و زمینه هایی می باشیم که باید رفتارهای مان را با دیگران تغییر دهیم و این رفتارها را بهتر کنیم.
یادداشت کردن کارهای روزانه برای بسیاری از ما، وسیله ی مفیدی در این کار می باشد.
این یادداشت ها، ثبت پیشرفت، رشد و زمینه های شخصیتی ما می باشند که هنوز نیازمند توجه هستند.
با در دست داشتن این یادداشت ها در پایان روز، تفکر می کنیم.
برخی از ما نیایش انجام می دهیم و از خداوند می خواهیم تا ما را از هر چیزی که باید در مورد خودمان در این روز بدانیم، ما را آگاه کند و یاریمان رساند.
با قدرشناسی، شکرگزاری، وقایع 24 ساعت گذشته را بررسی می کنیم. اگرچه این قدم براشتباهات ما تأکید دارد، اما توجه به ارزیابی خود و هم چنین برای موفقیت در رشد و بهبودی مفید می باشد؛
از خود می پرسیم:
آیا مرتباً حضور قدرت برترمان را به خاطر آورده ایم؟
آیا قادریم از خداوند برای تمام آنچه که در این روز به ما داده است قدردانی کنیم؟
آیا بعد از یک روز کاری طولانی، نسبت به خانواده یا هم کارانمان خشمگین بوده ایم؟
آیا برای زندگی و رفتار خودمان متأسف می شویم؟
آیا از دیگران کناره گیری می کنیم؟
آیا از کسی عصبانی می شویم؟
آیا واکنش شدید نشان می دهیم، یا با بی تفاوتی با او بدرفتاری می کنیم؟
آیا احساسات یا مسئولیت های دیگران را قبول می کنیم؟
آیا توسط دیگران کنترل یا اداره می شویم و چیزی نمی گوییم یا آن ها را می رنجانیم؟
آیا برای ارضای تأییدطلبی کاری را انجام داده ایم؟
این سوالات مطرح شده از سوی خودمان، کمک می کنند تا روزانه نگاهی صادقانه به رفتارهای مربوط به وابستگی مان، به احساس مان نسبت به خداوند، خودمان و دیگران داشته باشیم. می نگریم تا دریابیم که:
آیا نسبت به دیگران، ترس، شرمندگی یا رنجش ایجاد نموده ایم؟
آیا به طریقی خود را تحقیر یا با خودمان بدرفتاری یا بی توجهی کرده ایم؟
هنگامی که مطمئن شدیم در انجام نوشتن ترازنامه دقیق و صادق بودیم.
به یاد می آوریم که از خود شرمنده نباشیم، بلکه با خود مهربان باشیم، شرمنده بودن از خود، شامل بدرفتاری کردن با خود می باشد. اگر در این روابط به کسی صدمه زده ایم، تعیین و مشخص می کنیم که چه جبران و دلجویی باید انجام دهیم و مناسب ترین روش انجام آن را مشخص می کنیم.
به خاطر می آوریم که هرگونه جبران و دلجویی را نسبت به خداوند و خودمان را هم در نظر بگیریم.
اگر از خوب ترین روش برای دستیابی به یک موقعیت مطمئن نباشیم، این شرایط را با دوستان بهبود یافته و راهنمای خود در میان می گذاریم.
در کامل کردن این قدم، سرعت و پشتکار بسیار مهم می باشد.
اگر تنبلی کنیم، این خطر وجود دارد که اصلاً نتوانیم این راه را ادامه دهیم.
وقفه در این امر ما را به تنبلی و این که بدانیم چه کاری باید برای خودمان انجام دهیم، بی توجهی می کنیم. این عمل گونه ای از بدرفتاری با خود می باشد.
باید به تلاش کردن ادام دهیم تا پیشرفت کنیم.
به دلیل اهمیت بسیار زیاد سرعت، در هر برهه ای که سفر می کنیم، هرگونه دلجویی و جبرانی را که به خداوند و خودمان بدهکاریم انجام می دهیم.
برای پذیرش و بخشش خودمان، کمک و لطف خداوند را می طلبیم و برای تغییر رفتار و تصحیح اشتباهات مان شجاعت و قدرت خداوند را خواستاریم.
با گذشت زمان، بررسی سفرمان را سودمند می یابیم.
با انجام این کار زمینه هایی را درک می کنیم که در ارتباط با خداوند، خودمان و سایرین از پذیرش مسئولیت اجتناب نموده ایم.
اینها غالباً زمینه هایی هستند که ترس، خجالت و خشم بیشتری را احساس می کنیم.
بررسی ارزش و پذیرشی که در قدم هشتم و نهم ایجاد نمودیم، کمک می کند تا راه حل های درست تری برای این مسائل بیابیم.
گاهی اوقات، مقاومت ما بیش از اقتدار و توانایی ما می باشد که با به کارگیری قدم های نهم و هشتم بدست آورده ایم.
ممکن است در برابر رفتارهای حفاظتی که از دوران کودکی مان به شدت ریشه دار و غریزی شده اند مقاومت کنیم.
صحبت کردن با دوستان بهبودی و راهنمای مان کمک می کند که تعیین کنیم آیا فرد یا موقعیت، الگوها و احساسات عمیق و نامعلومی را که در ما به وجود آمده است را در مورد افراد و موقعیت های گذشته ما آغاز نموده ایم؟
در این شرایط و با سایر الگوها، به شدت درگیر شده ی مربوط به وابستگی، تکرار کردن قدم های یکم تا نهم، چاره ی ما می باشد.
ما این قدم ها را مرور می کنیم، در مواردی که اصلاً هیچ تصمیمی نمی توانیم بگیریم، متخصصان و مددکاران می توانند حمایت و راهنمایی ارائه دهند. بسیاری از ما این عمل را مفید می یابیم.
هنگامی که در زندگی روزانه قدم ده را انجام می دهیم، به تدریج آن را در تجربیات یک روز خود به کار می گیریم.
با آگاهی می آموزیم که رفتارهای اشتباه خود را آن طور که روی می دهند ببینیم.
با کمک خواستن از خداوند، بی درنگ دلجویی ها را انجام می دهیم و رفتارهای سالم مربوط به موقعیت های مشابه در آینده را مورد توجه قرار می دهیم.
قضاوت غریزی در مورد این که چه موقع برای دیگران مرز یا حدودی قائل شویم را قطع می کنیم.
می دانیم که ما توانایی قضاوت را نداریم، ابزارهایی مثل، جلسات، راهنما، دوستان بهبودی این حد و مرزها را به ما نشان می دهند. شاید کمتر یا بیشتر با بی تفاوتی یا پرخاشگری نسبت به دیگران واکنش نشان دهیم.
واقعیت، احساسات و نگرش های دیگران را کمتر به عهده بگیریم، یا فوری احساس خود را آشکار کنیم، در نتیجه باقی مانده ی خودخواهی و خودمحوریمان از بین می رود.
خودمان و سایرین را به طور طبیعی تر و عاشقانه می پذیریم و می بخشیم.
به تدریج با تجربه کردن روابط صمیمی و عاشقانه برای خودمان و اطرافیانمان، آماده تر می شویم.
با اضافه نمودن عملکرد روزانه، مسئولیت پذیری به برنامه ی بهبودی از طریق دم دهم، زمان آن است که رابطه ی خود را با قدرت برترمان از طریق قدم یازدهم گسترش دهیم.
این قدم یک قدم عملی است که ما آن را به عنوان مشق روزانه ی خود می پذیریم و به آن عمل می کنیم

عنوان سؤالات قدم ده.
1- هدف قدم ده چیست؟
2- نوشتن ترازنامه شخصی برای من چه معنایی دارد؟
3- قدم دهم چه‌گونه به بهبودی من کمک می‏کند؟
4- کدام رفتارهای من؟
5- در قدم ده امروز من چه چیزهایی مثبتی وجود داشت؟
6- چرا لیست مثبت‏ها وتجربیات بهبودی از بیماریم مهم است؟
7- چه‌گونه می‌فهمم کی دراشتباه هستم، چه رفتارهایی از خود به‌روز می‌دهم؟
8- چه چیزی مانع می‎شود اشتباهاتم را اعتراف کنم؟
9- آیا همیشه فکر می‎کنم در اشتباه هم و یا برعکس همیشه فکر می‎کنم، کارم درست است، این رفتارها چه ارتباطی با این قدم دارد؟
10- چه‌گونه این قدم مرا فروتن نگه می‎دارد؟
11- چه‌گونه این‌قدم به من کمک می‎کند، گذشته و آینده را رها کرده و در حال زندگی کنم؟
12- آیا من می‎خواهم این‌قدم را به‌طور منظم و روزانه انجام دهم؟

قدم یازدهم کدا

ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه ی آگاهانه خود با خداوند، بدان گونه که او را درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از اراده او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.


از راه دعا و مراقبه:
به دنبال بهتر نمودن رابطه ی آگاهانه خود با خداوندی هستیم که او را درک کرده ایم، برخی از ما در ابتدا در این قدم در مورد این موضوع به هدایت نیازمندیم.
نمی دانیم که کجا دعا را شروع کنیم و کجا به پایان می رسد و سپس مراقبه آغاز می شود!
دعا صحبت کردن و راز دل باز کردن به خدا می باشد.
مراقبه، گوش کردن به پیامهای رسیده و راهنمایی های خداوند است. اکنون چگونگی دعا و مراقبه را توضیح می دهیم، این عمل به طور کلی یک تصمیم گیری شخصی می باشد.
به دلیل این که ارتباط آگاهانه با خداوند به طور مداوم برای هر کسی تغییر و بهبود می یابد، روش های دعا کردن ما همراه با رشد معنوی و روحانی تغییر می کند.
دعا کردن، تنها برای دانش از اراده ی خداوند، برای ما و قدرت انجام دادن آن از سمت ما می باشد. به خار بسپاریم، دعا کردن خود ما را تحت تأثیر قرار می دهد. ما با دعا کردن به خداوند لیست یا دستور تهیه آن نمی دهیم، ما در موقع دعا آمادگی خود را برای انجام امور محوله اعلام می کنیم، درست مثل این است که باید احساس خودمان را انجام بدهیم و خواستار برطرف کردن نقص های شخصی خودمان باشیم و جبران خسارت های مربوط به خودمان را انجام دهیم، می آموزیم که هدف قدم یازدهم، بهبود بخشیدن پیوند خودمان با خداوند می باشد.
مراقبعه معنایی به غیر از امادگی در عین تسلیم و سر سپردگی نیست. ما در مقابل خالق خود با فروتنی و تواضع آماده دستورات او برای حرکت به سمت بهبودی و ارتباط درست با بندگان او می شویم.
(دعا کردن ما را مثل اتومبیلی که پس از طی مسافت زیاد نیاز به سرویس کامل دارد، تا دوباره به حرکت خود ادامه دهد، آماده می کند تا در مسیر روزانه ی خود سرحال و سرزنده باشیم

 

گزیده ای از یادداشت ها در قدم یازدهم

قدم یازدهم، چگونگی رشد و تغییر در برنامه ی معنوی ما را هدایت و راهنمایی می کند.
باور این که وابستگی، یک وضعیت عشق و رابطه معنوی کاذبی برای ما درست می نمود برای مان دشوار می باشد. برای بهبودی این وضعیت ضروری است، تا طریقه صحیح را بیاموزیم.
با رفتارهای ناسالم گذشته مربوط به افراد، مکان ها یا چیزها را به عنوان خدای خود قرار می دادیم و به آنها اهمیت و اقتدار می دادیم. برای اجتناب از بازگشت به روش های اولیه مربوط به بیماری مان باید به طور روزانه رابطه ی بهتری را با قدرت برترمان دنبال کنیم.
ما با گم کردن و نیافتن خداوند در دوران کودکی، به مرور به سمت ابلیس پناه بردیم، خصلت های کودکانه همچنان ما را تهدید می کند، می تواند ما را دوباره به ابلیس مرتبط سازد.
زمانی که به قدم یازدهم می رسیم، بسیاری از ما با تجربه قدم های قبلی می دانیم و تأیید می کنیم که تنها نیستیم.
ممکن است رابطه معنوی با خداوند را هرگز تجربه نکرده باشیم، یا هنوز هم با ترس هامان از قدرت برترمان اجتناب می کنیم، اما خداوند همیشه در نزدیک ترین محل به ما وجود دارد.
از طریق کارکرد قدم یازدهم، رابطه با خداوند را تجدید یا ایجاد می کنیم.
مانند هر رابطه ی رضایت بخشی که خودمان خواهان آن هستیم، اگر بخواهیم ارتباط سالم و قوی با خدا داشته باشیم باید برای آن زمان و مکان و تمرین صرف کنیم و به آن ادامه دهیم.
در می یابیم که این کار با دعا و مراقبه روزانه به بهترین صورت انجام می شود. مراقبه روزانه برای برخی از ما یک تجربه ی هیجان انگیز جدید می باشد. برخی از ما سال های زیادی دستورات خودمان را به صورت دعا به خداوند تحمیل می کردیم تا آن را انجام دهد، از این که چرا آن چیزهای خواسته شده تغییر نمی کنند یا اوضاع بدتر می شود تعجب می کردیم.
اگر مقداری روشن بین باشیم همه چیز روشن است، چون ما به پاسخ ها گوش نمی دادیم یا تمایلی برای به انجام رسانیدن پاسخ هایی که دریافت می کردیم نداشتیم. اکثر ما می دانیم که مراقبه روش برقراری ارتباط ما با خداوند می باشد.
برخی از ما از راهنمایی ها و دعاهای خاص سازمان های مذهبی و معنوی پیروی می کنیم.
آن دسته از ما که عقاید مذهبی نداریم از تجربیاتی که با راهنما یا دوستان بهبودی خود در میان می گذاریم می گیریم.
در صورتی که هنوز از چگونگی مراقبه به طور موثر مطمئن نباشیم، مستقیماً با درخواست کردن از خداوند، برای آموزش دادن به ما و آنچه را که لازم داریم فراهم می کند.
با تمام آنچه که یاد گرفته ایم، اگر از ته دل با خداوند صحبت کنیم و مرتباً تمرین کنیم، ارتباط شخصی، ویژه و موثری را برای خودمان ایجاد کرده ایم.
در صورتی که قبلاً وابستگی را در روابط با دیگران تجربه و ابراز کرده باشیم، معقول است تصور کنیم که اکنون و بعد از این، تاریخ وابستگی را در ارتباط با خداوند ادامه دهیم.
بیماری ما کاملاً زیرک و نامحسوس است، حتی در دعا و مراقبه نیز باید مراقب آن باشیم.
انجام دعا و مراقبه به تنهایی، برای اراده و آگاهی خداوند برای ما دشوار است.
ما باید تمایل به رهایی از دیگران و وابستگی های دنیوی و مادی داشته باشیم و به نتایج این قدم در زندگی خودمان به اراده ی خداوند اطمینان داشته باشیم.
برخی از ما به دلیل ترس یا سایر احساسات، بدون توجه کردن به اصول این قدم می کوشیم تا با دعا، نتایج موقعیت ها را در زندگی خود و دیگران را تغییر دهیم و آنها را کنترل کنیم.
در بهبودی یاد گرفته ایم که مسئول زندگی دیگران نیستیم و از کنترل اراده ی خداوند، هیچ سودی به ما نمی رسد.
به منظور ادامه یافتن این مسیر معنوی، باید از کنترل کردن خداوند هم در راستای خواسته های خود رهایی یابیم.
هر یک از ما متفاوت هستیم، زمینه های مختلفی از آداب و سنن و شرایط زندگی ویژه ای داریم.
ممکن است اراده و تصمیم خداوند برای هر یک از ما مانند فرد دیگر نباشد.
هنگامی که به دعا و مراقبه، برای دیگران، مشغول می شویم، ما خودمان را مسئول آنان می دانیم (خدایی کردن) فکر می کنیم خداوند مشکل آنان را نمی داند (ما بهتر می دانیم) پس ما که از خداوند بهتر می دانیم، بهتر تشخیص می دهیم بیماری ما در خود محوری عود و رشد پیدا خواهد کرد، عشق، اراده و الطاف برتر خداوند معمولاً برای همه کفایت می کند، هیچ نیازی نیست ما دخالت کنیم! هنگامی که به طور عاطفی و احساسی خودمان و مشکلاتمان را رها می کنیم، برای آمادگی برای اراده ی خداوند و قدرت انجام دادن آن مراقبه می کنیم، هنگامی که از خدا می خواهیم در طی یک روز ما را راهنمایی و هدایت کند، به نتیجه ی بدون شرایط خود و دیگران، نسبت به توجه قدرت برترمان اطمینان می کنیم، زندگیمان ساده تر سپری می شود.
در ارتباط با خداوند، دعا و مراقبه، روش معنوی گوش دادن به تصمیمات خداوند و تجربه نمودن حضور او را در زندگی ما می باشد.

برخی می گویند:
ما با کلمات مان دعا می کنیم و با قلب مان گوش می دهیم.
برای اینکه با قلب مان بشنویم باید از فعالیت ها، ترسها و استرس های سریع و روزانه بگذریم. خودمان را آرام کنیم و توجه خود را به خداوندی که شناخته ایم معطوف کنیم.
برخی به منظور آرام ساختن درون خود، از موسیقی استفاده می کنند. برخی به دستورات جسمی و روحی تکیه می کنند (ریلکسیشن) برخی ساکت می نشینیم و چشم های مان را می بندیم و با تمرکز گرفتن و دم و بازدم کردن، اجازه می دهیم افکارمان در تمرکز آرامش یابند.
اشکال و راه های زیادی از دعا و مراقبه وجود دارد. یافتن راهی که نیازهای ما را ارضاء کند، اندکی زمان می برد.
دعا و مراقبه به هر شکلی که باشد، نیاز به تمرین زیادی دارد، داشتن ارتباط قلبی و معنوی با قدرت برترمان اهمیت دارد، با دعا و مراقبه ی روزانه به طور مرتب برای بهتر ساختن ارتباط آگاهانه با خداوند تمرین کردن این ارتباط را مستحکم می کند، از حضور او در تمام جنبه های زندگی مان آگاه تر می شویم.
بهبودی ما روز به روز است و ارتباط معنوی ما با خالقمان هم روزانه است. افراد عادی می توانند، چند روز و یا چند ماه و تی سال ها دعا نخوانند، چیز زیاد مهمی واقع نخواهد شد، ولی اگر ما چند روز متوالی دعا و ارتباط با خداوند را نداشته باشیم آن قدر بی پناه می شویم که مجبور به لغزش خواهیم شد. اگر ذهن خود را باز نگاه داریم، پاسخ مراقبه خود را از طریق منابع شگفت آوری می شنویم و می بینیم.
این امر ممکن است مستقیماً در مرحله دعا و مراقبه ی خودمان پاسخ داده شود.
گاهی اوقات، پاسخی را می گیریم که هرگز برای آن دعا نکرده یا هرگز تصور آن را در ذهن خود ایجاد نکرده ایم.
اگرچه ممکن است زمان خاصی را در صبح یا بعد از ظهر و شب برای تمرین کردن این قدم اختصاص دهیم، اما در می یابیم که حس حضور خداوند در طول روز به بهتر نمودن ارتباط آگاهانه ما با خداوند کمک می کند.
ممکن است برای قدردانی از چیزی که تازه روی داده است، یا برای کمک خداوند هنگامی که نمی دانستیم، در کدام مسیر پیش برویم، دعا کنیم.
ممکن است در یک زنگ تفریح یا زمان نهار، به آرامی مراقبه کنیم و ارتباط با حضور خداوند را تجدید کنیم.
تجربه راهنمای شما و دوستان دراین مرحله بهترین کمک است.
در جست و جو نمودن اراده ی خداوند برای ما در موفقیت های ویژه، به جایی می رسیم، اگر از نظر عاطفی رهایی پیدا نکنیم و هیچ رفتار سالمی را انجام ندهیم، در این شرایط تحول پیدا نمی کنیم و باعث تحول هم نمی شویم.
هنگامی که از مسیر درست مطمئن نیستیم، تمام چیزهای ممکن را با راهنما و دوستان خود بررسی می کنیم.
غالباً نگرش متفاوتی در مورد اراده ی خداوند برایمان آشکار می شود. ممکن است با ده نفر صحبت کنیم و با ده راهکار رو به رو شویم، مهم ترین شیوه همانی است که خودتان درک می کنید، در این مرحله کسی عقاید خود را نباید به ما تحمیل و تزریق کند.
هنگامی که از تصمیم خداوند مطمئن شدیم، خواستار لطف او و برگرفته از قدرت و شجاعت برای انجام این تصمیم می باشیم.
این امر هنگامی مهم است که شرایط از نظر عاطفی و تحمل دشوار باشد. باید به یاد داشته باشیم که همیشه قدرت خداوند وجود دارد. با کاربرد روزانه ی این قدم، به این باور می رسیم که قدرت خداوند همیشه ما را تا جایی می برد که اراده ی او می خواهد، احساس وصل بودن در این قدم کاملاً محسوس است. هنگامی که هر روز با تمرین کردن قدم یازدهم رشد می کنیم، در حقیقت به خداوند اجازه می دهیم تا زندگی و بهبودی روزانه ما را کنترل کند.
ترسمان کاهش می یابد و به این اطمینان می رسیم که قدرت برترمان و تمام آن چه را که برای مواجه شدن با یک روز نیازمندیم، برایمان فراهم کرده است.
اقتدار و قدرت معنوی در تمام روابط ما به طور بهتری رشد می کند.
با مشاهده ی معجزات خداوند در زندگی، اعتقاد به او به طور مدام تجدید می شود.
روحمان به تدریج آرامش و سعادت را می بیند.
با تمرین کردن، اعتماد ما به طور روزانه و تقویت رابطه با خداوند بیش تر می شود. زمان آن است که تمام آنچه را که در بهبودی یافت کرده ایم به دیگران منتقل کنیم، شوق و وجد خودمان را کاملاً احساس می کنیم، دوست داریم آن را با کسی در میان بگذاریم، قدم دوازدهم راه را به ما نشان می دهد

عنوان سؤالات قدم یازده:
1ـ چه چیزی به من کمک می‎کند، استفاده از این قدم را به یاد بیاوریم؟
2ـ وقتی مشکل دارم چه‌گونه از قدم یازده استفاده می‏کنم؟
3ـ در نتیجه‎ی کارکرد این قدم به چه نتیجه‎ی متفاوتی دست یافتم؟
4ـ چه‌گونه از قدم یازده برای افزایش بهبودی‏ام استفاده می‎کنم؟
5ـ چه‌گونه دعا برای شناخت خواست خداوند به سادگی زندگی من کمک می‎کند؟
6ـ دعا چیست، چه‌گونه می‏توانم دعا کردن را یاد بگیرم و دعا کنم؟
7ـ مراقبه چیست، چه‌گونه می‏توانم مراقبه کردن را یاد بگیرم و مراقبه کنم؟
8ـ امروز درک من از خدا چیست؟
9ـ افزایش «ارتباط آگاهانه با خدا» برای من چه معنایی دارد؟
10ـ چه‌گونه خواست خدا برای خودم بشناسم، آیا به خودم اعتماد دارم که خواست خدا را می‎شناسم؟
11ـ چه‌گونه خواست خدا را از خواست خودم تشخیص می‎دهم؟
12ـ «قدرت اجرای خواست خداوند» برای من چیست؟
13ـ چرا این‌قدم به من یاد می‎دهد، فقط طالب آگاهی ازخواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم؟

قدم دوازدهم کدا

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به سایر وابستگان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم...

بیداری روحانی حاصل از این قدمها:
اولین کلمات این قدم «یا شرح دادن اشتیاق برای انتقال پیام دادن» آغاز می گردد.
با انعکاس این کلمات در می یابیم که آنها اساس کاملاً درستی از بهبودی ما را توصیف می کنند.
در می یابیم که با به کار گرفتن دوازده قدم در زندگی، متحول می شویم. آنچه که در مورد خودمان باور داریم اهمیتی ندارد، نتیجه ی به کارگیری این قدمها، بیداری روحانی است، احساس خودمان منطقی است، اما این رشد و تغییرات را دیگران هم مشاهده می کنند، ما با نمایش دادن صادقانه ی آن چه که روی خودمان اتفاق افتاده را با در میان گذاشتن آنها با تازه واردان آنها را محرم خود می دانیم و این همان بیداری روحانی است.
تلاش می کنیم که این پیام را به سایر وابسته ها منتقل کنیم.
با زیستن در اصول این برنامه، دارای پیامی می شویم که امیدواریم آن را منتقل کنیم.
تجربه، امید خود را با سایر وابسته ها در مشارکت های کودا یا در مواقعی که از ما درخواست کنند، در میان می گذاریم.
این پیام، دستورالعمل ما است، آنچه که انجام می دهیم، مهم می باشد نه شخصیتمان.
این که این پیام را در کجا باید با دیگران در میان بگذاریم، روش انتقال آن می باشد، ما قرار است ناشناسی شخصی را رعایت کنیم، و با ارائه آدرس جلسات به بهبودی خود و سایرین کمک می کنیم.
به کار گرفتن این اصول در تمام امور زندگی مان، امر نهایی در این قدم را یادآوری می کند که نمی توانیم معنویت خود را از بقیه ی زندگی مجزا کنیم.
قوانینی که در دوازده قدم و دوازده سنت ما گنجانده شده اند، جزء مسائل خصوصی خودمان، و رازهای سایرین که از آن خبر داریم، را در ناشناسی نگه می داریم، انجمن کودا جز این قاعده نمی باشد.
قرار است که این اصول ها در تمام امور زندگی مان به کار گرفته شود، گروه های خدماتی و کمیته های خدماتی اطلاع رسانی وظیفه دارند این پیام را در سطح وسیع به اطلاع عموم و جامعه برسانند


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم دوازدهم:

بسیاری از ما، با امید کمک شدن به اولین جلسه ی گروه کودا می آییم، از سایر اعضا در مورد تجربه ی بهبودی و امیدواری در به کارگیری این اصول و این قدم ها می شنویم.
تحولی که در زندگی آنها روی داده است را می بینیم و می شنویم که چگونه اکنون توانایی دارند تا رفتارهای ناسالمی که در گذشته آنها را ناتوان ساخته بود، را کنترل کنند و آگاه می شویم به این که آنها چگونه توانسته اند به قدرت برترشان اطمینان کنند و در مورد چگونگی غلبه بر آسیب، ترس و خشم، اعتقاد به این که خداوند آنها را یاری و حمایت می کند، می شنویم، در هر جایی به غیر از این جا خاطرات و صحبت های شان مبتنی بر من کردم، من بودم است ولی در این جا صحبت از این می کنند، که من نتوانستم، من ندانستم، من نمی دانم و اراده ی ما به درد خود ما نخورده است، صحبت از اراده و قدرت خداوند می کنند، همه ی ما تازه واردان در عین ناباوری و از روی ناچاری و بی اعتمادی به انجمن آمدیم، ولی به مرور باور می کنیم.
در مورد اصول روحانی موجود در کودا و این که کودا چگونه یک برنامه ی معنوی و روحانی می باشد، می شنویم.
برخی هنوز نمی دانیم که منظور از این اصول ها چیست؟
همگی ما بدون دانستن این موضوع، سیر و سلوک معنوی را آغاز می کنیم.
اکنون بعد از یازده قدم، متوجه قدم دوازدهمین برنامه ی انجمن رهایی می شویم.
در تکمیل این دوازده قدم، مفهوم روحانیت و معنویت در زندگی را درک می کنیم.
برخی می پرسند، ما چگونه به قدرت برترمان اجازه می دهیم، در ما تجلی پیدا کند؟
برخی ها می گویند، این عمل بیانی از روحانیت و معنویت خودمان می باشد.
با بهبودی، بسیاری از ما معتقدیم، معنویت هر دوی این ها می باشد.
اگر چه معنویت را تعریف می کنیم، اما اکنون می دانیم که معنویت قدرت حیاتی ما است، که کمک می کند، ما با کنار کشیدن از تلاش های بیمارگونه راه را برای خداوند باز می گذاریم تا با اراده ی خود زندگی آشفته ی ما را به ساحل برساند، با این کار می توانیم زندگی آشوب زده ی گذشته ی خود را هموار سازیم.
بهبود پیدا کنیم، تکامل یابیم و انسان های سالمی شویم.
هر یک از ما با آشنایی یازده قدم، بیداری روحانی و معنوی را تجربه کرده ایم.
برخی از ما آن را «تحول در پیشرفت» می نامیم.
هر قدم موجود در این انجمن، درهای روحانی و معنوی وجودمان را بازتر می کند (دری مقابلمان قرار گرفته که دوازده قفل به آن زده شده و ما یازده قفل را باز کرده ایم، با باز شدن آخرین قفل در هم باز می شود) با بیداری معنوی و آگاهی بیشتر در مورد خداوند، روح، ماهیت روحانی و معنوی خودمان تجربه می کنیم.
این فرآیند آشکارسازی اطمینان بیش تر به زندگی، خداوند و روش او و با فرآیند بهبودی و روشن تر شدن فکری ما می باشد.
بنابراین دانش آگاهانه تری از خودمان در زندگی مادی (جهان بینی) که در آن هستیم پیدا می کنیم.
با دید جدید و متفاوت، خداوند و روش معنوی زندگی مان را در تمام ابعاد آن درک می کنیم.
زندگی کردن، معنای واقعی وابستگی و بهبودی را با آگاهی و عمق روحانی و معنوی بیش تری درک می کنیم، اگر به دنبال آگاهی معنوی باشیم، شاید آن را پیدا نکنیم، آگاهی معنوی محصول فرعی کار ما می باشد.
با تمرکز کردن بر وظیفه ی مستقیم، سپری کردن زندگی به صورت روزانه، اطمینان پیدا می کنیم که خداوند به بهبودی و تحول روحمان ادامه می دهد، ما هم به تحول معنوی خودمان در این راستا ادامه می دهیم.
آگاهی معنوی، مسئولیت بزرگ تری را ایجاد می کند.
از طریق کار دوازده قدم، و اجرای آن، توانایی بیش تری پیدا می کنیم، تا به زندگی، شادی ها و مشکلات آن، به شیوه ی درست تری از نظر روحانی و معنوی و روش سالم و تکامل یافته تری پاسخ دهیم.
بخشی از مسئولیت بزرگ ما، انتقال پیام امید بهبودی به سایرین است. از طریق بهبودی، خداوند توسط سایرین در زندگی ما اثر عمیق گذاشت.
ما از این طریق پاداش بزرگی دریافت کرده ایم.
اگر بخواهیم آن چه را که دریافت نمودیم؛ حفظ نماییم، باید تمایل به رهایی و بخشیدن آن را نسبت به دیگران داشته باشیم.
در واقع با این کار وسیله ای برای رساندن پیام عشق، رسیدن به رهایی، خداوند و انرژی بهبودی او خواهیم شد.
با روشن بینی خودمان، نور خداوند می شویم، تا بر سیاهی و تیرگی زندگی هم دردان بتابیم، یعنی فانوسی برای افرادی می شویم که هنوز در تاریکی ها در حال آسیب دیدن و زدن هستند، آنانی که از خود صدمه می بینند.
به راحتی به دیگران صدمه می زنند، بخشیدن آن چه که به ما داده اند، تنها رمز موفقیت ما در این انجمن می باشد، به ما در کارهای خدماتی آموزش هایی داده می شود، تا چگونگی پیام رسانی صحیح را بیاموزیم، ممکن است فردی از کودا مدت ها قبل از این که ما عضو کودا شویم با ما تماس بگیرد تا از چگونگی برگزاری این جلسات و تأثیر آن بر زندگی شان را به ما پیام بدهد، کسانی حامل این پیام هستند که خودشان هم مثل ما روزی تازه وارد بودند، خدمات در این انجمن به ساده ترین شکل موجود انجام می شود مثلاً: فردی به عنوان خزانه دار اجاره محل برگزاری جلسه را پرداخت می کند.
کسی در را باز می کند و به تازه واردان خوش آمد می گوید.
یکی اتاق جلسات را آماده می کند.
یکی منشی و دیگری گرداننده می شودف بسیاری از افراد از طریق راهنمایی و کارکرد این قدم ها، با تازه واردان به ویژه این که در جلسات به صورت مشارکت، اشتیاق، امیدواری و تجربه ی خود را با آنان در میان می گذارند.
بسیاری از افراد خدمت گذار کارهای خدماتی کودا به صورت هیئت رابطین بین گروه های مختلف می باشد، به طوری که کودا در همه جا برایمان قابل دسترسی است.
هر تجربه، روش انتقال پیام است.
با به کار بردن این قدم در برنامه ی بهبودی، تصمیم می گیریم و تعیین می کنیم که چگونه و به چه روشی آنچه را دریافت نموده ایم و پیام بهبودی را به سایرین انتقال دهیم اما آنچه در این برنامه مهم است منتقل کردن احساس کمک و پیام مفید به جملگی افراد می باشد

 

آیا از این بخش برنامه فرار می کنیم؟

آیا هنگامی که دیگران تمایلی به پریدن ندارند، آنها را می پرانیم؟
آیا تلاش می کنیم از این بخش برنامه برای تمایل به کنترل و تأیید دادن استفاده کنیم؟
آیا خود را در تلاش برای تأیید کردن دیگران قرار می دهیم؟
اگر انگیزه ی ما در این زمینه وابسته به تأییدات باشد، آیا از کسی توقع و انتظار داریم؟
انجام دادن این اصول در تمام امور زندگی به خاطر چیزی، ما را از اهداف روحانی و معنوی خارج می کند، هدف برتر متفاوت بسیاری ما، در انتقال این پیام به صورت عشق بلاعوض می باشد.
این برنامه با روشهای پیام خود را به دیگران منتقل می کند.
ابتدا این کار را از طریق جاذبه ی خودمان، که آن به کار بستن دستورات این قدمها در تمام کارهای مان می باشد، انجام می دهیم. کارهای خدماتی، از خدمت گذاری در جلسات تا دفتر جهانی کودا را خودمان انجام می دهیم.
هرگاه که ممکن باشد، هنگامی که درخواست شود گردانندگی جلسه را به عهده بگیریم، تجربه، اقتدار و امید خود را در میان بگذاریم و به راه اندازی یک جلسه یا سایر وقایع کودا کمک کنیم، تردید نمی کنیم.
کارهای خدماتی به قدری مهم هستند، که کتاب دوازده سنت رهایی به این امر مهم اختصاص داده شده است.
در سایر زمینه ها، حاضر هستیم هرگاه که مناسب باشد، با تازه واردین و اعضای با تجربه، با درک مهربانی و توجه ارتباط برقرار کنیم.
شادی ها و پیروزی ها، تلاش ها و آسیب ها، تجربیات و امید، بهبودی، تغییرات و رشد خودمان را با هم دردان خود در میان می گذاریم.
«فلسفه ی کلی کارکرد دوازده قدمی درمانی در این انجمن این است: همان طور که آشغال های بیرون از منزل ما جملگی شان آشغال نیستند، چون در قسمت بازیافت زباله ها، آنان را تفکیک می کنند، در ما هم با ابزار دوازده قدم فضایل شریف و انسانی ما بازیافت می شود

عنوان سؤالات قدم دوازده:
1- چه‌گونه در نتیجه‎ی کارکرد این قدم‎ها من به یک بیداری معنوی می‎رسم؟
2- از کجا می‎فهمم که به بیداری معنوی رسیده‌ام؟
3- از کجا امیدوارم که برنامه‎ی ما این قدم را به من برساند (انتقال دهد)؟
4- من در رساندن پیام چه تجربه‎‌هایی دارم؟
5- امروز در نتیجه‎ی آشنایی با قدم‎ها من چه ابزارهایی دارم؟
6- بیداری معنوی چه تأثیری روی زندگی من گذاشته و می‎گذارد؟
7- چه چیزی ممکن است مرا از بیداری معنوی یا نیروی‌برتر جدا کند؟
8- اصولی که به قدم دوازده اشاره می‎کند کدام است؟
9- چه‌گونه این اصول را در تمامی امور زندگی‎ام به کار می‎گیرم؟

کتاب نارنجی هم وابستگی#

پیشگفتار
گروه انجمن رهایی از وابستگی های ناسالم ناشناس Coda نیاز شدیدی دارد، که این برنامه در 6 سال اول راه اندازی شده که با گردهمایی بیش از 4000 در سرتاسر جهان و با عضویت تقریباً 100000 نفر رشد یافت.
هیئت خدمات جهانی این انجمن، در مراحل اولیه انجمن هم وابستگان ناشناس، (گروه بنیان گذاران) برای نوشتن اولین نسخه ی این کتاب، همراه شدند تا تجربه، راهکارها و امیدواری های انجمن های دوازده قدمی مختلف را به بیماران وابستگان منعکس و منتقل کنند.
نسخه ی اولیه ی این کتاب با فراز و نشیب زیادی رو به رو گردید، نتیجه ی نهایی زحمات این دوستان به صورت کتابی به چاپ رسید، که خوشبختانه امروزه در اختیار شماست و خدمات شایانی را ارائه می دهد.
اولین نسخه ی این کتاب با نام هم وابستگان ناشناس به بازار عرضه گردید، ولی به محض ورود این کتاب به بازار متوجه شدیم که افراد بسیاری که به بیماری اعتیاد دچار نبوده اند نیز مشکلات مشابهی دارند؛ سرانجام با تلاش بی وقفه اعضای قدیمی، در هر دوره ی چاپ تا حدودی از اشکالات این کتاب کاسته شد.
این کتاب از نتیجه ی چندین سال تجربه ی اعضای انجمن های متعدد دوازده قدمی به دست آمده است با تمام این سخنان در نهایت به این نتیجه رسیده شد که این کتاب را در یک مجموعه بیماری به نام وابستگی های ناسالم خلاصه کنند، و این وابستگی ها به عنوان درخت تناور و معضل قرن معرفی گردید، و باعث شد تا محققان زیادی در جست و جوی راهی باشند که به این بیماران کمک کنند و آنها را معالجه نمایند.
این بیماری و مشکلات حاصله مخصوص یک زمان، مکان یا قشر خاصی نیست.
پس از تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدند که دوازده قدم درمان رهایی از وابستگی های ناسالم، 12 steep- for Coda بهترین ابزار برای نجات این دردمندان است، معجزه قدم های دوازده گانه چندین سال است که در امر کمک رسانی به معتادان الکل، انواع مواد مخدر، نیکوتین و... کارایی خود را ثابت کرده است؛ کارکرد دوازده قدم یک فرآیند تکاملی مداوم است، که با شرکت در جلسات مشارکتی بی شمار، اخلاق و رفتارهای ناسالم را به نحو شگفت انگیزی بر طرف نموده، همچنین این انجمن در کشورهایی دیگر ایجاد شده؛ به گونه ای که مشاهده می کنیم در سه دهه ی اخیر این انجمن گسترش زیادی در دنیا پیدا کرده و به پیشرفت های بسیاری دست یافته است.
به منظور ادامه یافتن این مسیر بهبودی در کشورهای دیگر، این انجمن با تجدید چاپ این کتاب موافقت نموده است؛ چرا که، با خواندن این کتاب تشویق می شوند تا احساسات، افکار و نگرانی های خود را ابراز کنند.
درست به دلیل این که کتاب گروه هم وابستگان ناشناس، یک اثر در حال پیشرفت می باشد، چون بشر امروز با مشکلاتی رو به رو می شود که تا کنون برای آنها شناخته شده نبوده و نیست.
در واقع ما با ارائه ی این کتاب قصد داریم تا تجربیات کامل، چگونگی بهبودی و نقطه امیدهای تمامی اعضاء انجمن ها را که از سوی قدرت برترمان به نشانه ی معجزه ی دیگر در اختیارمان قرار گرفته، تقدیم شما کنیم.
این کتاب را نه تنها به عنوان یک راهنمای عملی، بلکه به عنوان نمادی از سفر گروهی خودمان می باشد که در اختیار شما قرار می دهیم؛ هم چنین مطالب وارد شده در این مجموعه، مخلوطی از امیدها، تجربیات شادی بخش و دردناک ما می باشد و راهنمای افرادی است که هنوز از رفتار خود و دیگران آسیب می بینند.
بدانید همانا برای رابطه ی معقول و قابل پذیرش با قدرت برتر، با خودمان و با سایرین، جای امیدواری وجود دارد.
می توانیم از رنج و مشکلات گذشته و امروز، یا ترس دائمی آینده بیرون آییم و به سمت روش جدیدی برای زندگی توأم با آرامش برویم.
اکنون از تمام افرادی که از وابستگی و رفتار ناسالم خود آسیب دیده اند دعوت می کنیم، تا کتاب های مربوط به این انجمن را مطالعه کنند، به این امید که، هر یک از شما آن چه که بسیاری از ما دریافت کرده ایم را دریافت کنید، با آرزوی رهایی و امید به بهبودی از عادت ها و وابستگی ها


مقدمه:
گروه هم وابستگان ناشناس، انجمنی از زنان و مردان است که هدف مشترک آنها، توسعه ی روابط و رفتارهای سالم می باشد.
تنها لازمه ی عضویت در این انجمن تمایل داشتن افراد به ایجاد روابط سالم و رضایت بخش و قطع وابستگی ها می باشد.
ما جمع شده ایم تا از یکدگیر حمایت کنیم و در این سفر، یادگیری، خودیابی، برای عشق ورزیدن با هم سهیم باشیم.
زندگی با اصول معنوی این برنامه به هر یک از ما اجازه می دهد، در مورد گذشته ی شخصی خود و رفتار وابستگی خود صادق باشیم.
به منظور دانش و آگاهی به دوازده قدم و دوازده سنت انجمن کُدا (رهایی) نیاز است؛ چنان چه به بعضی اصول پایبند باشیم، این ها اصول روحانی و معنوی برنامه ها می باشند، راهنمایی ما برای توسعه ی این انجمن، روابط صادقانه و رضایت بخش با خود و دیگران می باشند.
در Coda می آموزیم، یک پل ارتباطی برای قدرت برتر، قابل درک خود بسازیم و همین اصول و انگیزه را نیز به دیگران می دهیم. این فرآیند آغاز شده توسط ما، پاداش درمان ما می باشد.
با فعالیت دست و اصولی عمل کردن به برنامه ی گروه رهایی می توانیم شادی، اعتقاد و آرامش جدیدی را در زندگیمان بیابیم.

 

استقبال
در گروه هم وابستگان ناشناس که در واقع یک برنامه ی بهبود یافتن از رفتارهای ناسالم می باشد، ورود شما را به این انجمن بر دیده ی منت می نهیم و به جملگی شما خوش آمد می گوییم.
هر یک از ما تلاش می کنیم تا از چنگال اسارت بار وابستگی ها رها شویم و به آزادی و آرامش دست یابیم.
ما، تجربه، قدرت و امیدواری هایمان را با یکدیگر در میان می گذاریم.
بیش تر ما به دنبال راه هایی برای غلبه بر رازها، تناقض های درونی موجود در روابط از دوران کودکی تا کنون خود هستیم.
اکثراً در خانواده هایی بزرگ شده ایم که در آن ها وابستگی و اعتیاد مشترکاً وجود داشته است، برخی هم در چنین خانواده هایی بزرگ نشده ایم.
در هر دو مورد در می یابیم، که وابستگی های ناسالم، جزء رفتارهای خودکار ناخواسته و اجباری ما می باشد، در خانواده هایی که به طور وسیع دچار اختلال شده اند، هر یک از افراد شوک عاطفی دردناک و خلاهای دوران کودکی و اختلال در رابطه با خود و دیگران را تجربه می کنند، این افراد تلاش می کنند که از دیگران، هم سانان، دوستان و حتی کودکان خود به عنوان منبع انحصاری هویت (وابستگی) برای خود، ارزش سعادت، پشتوانگی، پناه و مرجع بسازند، وهمه ی این کارها را می کنند تا راهی برای باز گرفتن کمبودها و تحقیرهای عاطفی و خشونت های دوران کودکی بیابند.
گذشته ی ما شامل رفتارها و وابستگی های نیرومندی بوده است که گاهی اوقات از آنها برای غلبه بر وابستگی های خود استفاده می کنیم.
ما به صورت غریزی یاد گرفته ایم که این وابستگی را جایگزین آن وابستگی کنیم تا بتوانیم به زندگی خود ادامه دهیم، اما در Coda یاد می گیریم که دوباره زندگی خود را از نو آغاز کرده و با امیدها و آرزوهای مان زندگی کنیم.
با به کار گرفتن دوازده قدم و اصول موجود در Coda در زندگی مان، روابط روزانه ی خود، چه در گذشته و امروز، برای رهایی از بیماری خود، اصول معنوی آن را تجربه می کنیم.
این برنامه یک روند تغییر و رشد فردی می باشد.
هر یک از ما با سرعت مخصوص به خودمان رشد و تغییر پیدا می کنیم و آن زمان که پذیرای اراده ی خداوند در امورات روزانه خودمان می شویم، به برنامه ی رشدی خود ادامه می دهیم.
نقش ما با تمایل مان تشخیص داده می شود و به ما کمک می کند تا از قید و بندهای عاطفی گذشته و کنترل اجباری دیگران و زندگی، رهایی یابیم.
مهم نیست که گذشته شما دلخواهتان بوده است یا خیر، چه قدر ناامیدانه سعی و تلاش کرده اید، تا به خواسته ی خود برسید، در برنامه ی انجمن رهایی، امید و انرژی برای فقط یک روز جدید دیگر وجود دارد.
دیگر لازم نمی بینیم، به دیگران به عنوان قدرت برتر از خودمان تکیه کنیم.
در عوض در اینجا به قدرت تازه ای دست می یابیم و می فهمیم آن چه را که خداوند برای ما در نظر گرفته است، قدرتی پر انرژی و ارزشمند می باشد


دوازده امید انجمن رهایی
با به کار بردن برنامه ی گروه رهایی، انتظار یک تحول اعجاز آمیز در زندگی ام را دارم، با تلاش صادقانه برای به کار بردن دوازده قدم و دنبال کردن دوازده سنت آن نتیجه و وعده های این انجمن را پیگیری و اجرا می کنم.
1- احساس جدید تعلق خاطر و تعهدپذیری را می شناسم، احساس پوچی و تنهایی از بین خواهد رفت.
2- دیگر با ترس کنترل نمی شوم، بر ترسهایم غلبه کرده ام و با شجاعت، با درستی و بزرگ منشی زندگی می کنم.
3- آزادی و حق انتخاب پیدا کرده ام.
4- خود را از نگرانی، احساس گناه و پشیمانی در مورد حال و گذشته رها نموده ام.
5- دوست داشتن، عشق جدید و پذیرش خود و سایرین را می پذیرم، با خود و دیگران در صلح و آرامش هستم و به حقوق شهروندی آنان احترام می گزارم.
6- یاد گرفته ام که خود را با دیگران برابر بدانیم، در روابط تازه ام با دیگران تجدید نظر کرده ام، برابری من غالباً با انسان های دیگر یکسان می باشد.
7- قادر به توسعه و حفظ روابط سالم و عاشقانه می باشم، با اعتماد کردن به افرادی که قابل اطمینان هستند، نیاز برای کنترل کردن سایرین را از بین می برم.
8- یاد گرفته ام که بهبودی برایم اهمیت زیادی دارد، می توانم دوست داشتنی و دوستدار باشم، اختیار دارم که با خانواده ام به طریقی ارتباط برقرار کنم که این رابطه برای من امن و برای آنها احترام آمیز باشد.
9- می پذیرم که یک مخلوق منحصر به فرد و با ارزش هستم.
10- لازم نیست که تنها برای ایجاد احساس ارزش به دیگران تکیه کنیم.
11- به پیام هایی که از قدرت برترم دریافت می کنم اعتماد دارم و توانایی هایم را باور می کنم.
12-به مرور آرامش ،تغییر و رشد معنوی رادر زندگی ام تجربه می کنم.

 

شروع سفرمان:
شاید برخی از شما، افکاری که در ذیل بیان گردیده را داشته باشید که عبارت اند از:

اگر او تغییر می کرد، همه چیز خوب بود.
نمی توانم این درد، این افراد و آنچه که روی می دهد را کنترل کنم.
من مقصر هستم.
وارد همان روابط گناه آلود شده ام
احساس پوچی و شکست می کنم
من چه کسی هستم؟
اشتباه من چیست؟

نارضایتی و شکست، ما را به اینجا آورده است.
می خواهیم تغییر کنیم و اکنون خواستار این تغییرات در خود می باشیم، می خواهیم از بدبختی فرار کنیم.
می خواهیم نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و به زندگی پر همت و سازنده ای دست یابیم.
روابط شاد و سالم، حقی است که آن را می طلبیم
اگر هر یک از افکار بالا به ذهن شما خطور می کند و مربوط به شما می باشد، پس تنها نیستید.
بسیاری از ما در انجمن رهایی، ناراحتی، اضطراب، ناامیدی و افسردگی شدید را احساس نموده ایم، اما به اینجا آمده ایم تا سلامت عقل را برگردانیم، به یکدیگر کمک کرده و به قدرت برتر دست یابیم.
آنچه ما را به اینجا می آورد؛ ممکن است، مواردی چون؛ بحران، طلاق، جدایی عاطفی، حبس، مشکلات سلامتی یا تلاش برای خودکشی، وسواس فکری و رفتاری و... باشد.
بسیاری از ما احساس کسالت، یا ناامیدی یا سردرگمی داریم.
اگر فرد تازه واردی هستید که طالب بهبودی می باشید، به نظر نمی رسد که راضی شوید این لحظات و مشکلات گذشته را به خاطر بیاورید، اما روزی آن را به عنوان یک اتفاق قابل احترام در نظر خواهید گرفت.
بسیاری از ما درد و رنج را به عنوان سرنوشت می پذیریم، بدون احساس پوچی و ناامیدی نمی توانیم میل واقعی برای زندگی مان را تجربه کنیم. (احساس قربانی بودن)
پس از هر سختی، آرامشی قرار دارد.
اکثر ما بدون این عوامل برای متحول شدن و تغییر یافتن تصمیمی نمی گیریم.
راحتی، شادی و آرامش را می خواهیم، اما تمایلی به تغییر و کسب آنها نداریم و برای رسیدن به آنها خود را به زحمت نمی اندازیم، باید بدانیم این احساسات را پذیرفته و تأیید می کنیم و بسیار می ترسیم که از گودال درد و رنج خارج شویم، راضی به درد کشیدن هستیم می خواهیم فقط دردهایمان بیشتر نشود، ما به رفتارهای ناسالم، بسیار وابستگی داریم، دست کشیدن از آن وابستگی ها گاه غیر ممکن به نظر می آید.
هنگامی که تصمیم می گیریم، تا اتفاق جدیدی را تجربه کنیم، از خود می پرسیم، چگونه می توانم این تحول را انجام دهم؟
از کجا می توانیم کمک بگیریم و کارمان را شروع کنیم؟
در ابتدا فکر می کنیم که با کوشش زیاد و مطالعه ی تکنیک های تغییر رفتارها و موفقیت ها و مکاتب رشد فکری می توانیم مشکلمان را حل کنیم.
غالباً انکار یا غرورمان باعث می شود تصور کنیم که می توانیم خودمان به تهایی این کار را انجام دهیم.
از ابراز نمودن مشکلاتمان به دیگران خجالت می کشیم، انکار و غرور موانع بزرگی هستند که توانایی دارند راه های کمک رسانی به شیوه ی جدید تغییرات ما را مسدود کنند

 

وابستگی چیست؟

در این مسیر می آموزیم که ما بیمار هستیم، مهم همین است.
گاه از یک دوست یا روانپزشکی در مورد این بیماری مطالبی را به گوش می شنویم.
نظر آنان در مورد این بیماری ممکن است مختلف باشد، مهم خود شما هستید که آیا اعتقاد دارید که بیمار هستید و نیاز به کمک دارید؟
هرگاه از وابستگی توصیف ارائه می گردد، شگفت زده می شویم، بعضی از وابستگی ها مثل:
عشق، عاشقی و علاقه بیش از حد صحبت می کنند، با آگاهی که در این انجمن پیدا می کنید، آن را به این صورت تعریف می کنید:
وابستگی بیماری است که روح ما را نابود می کند بر زندگی شخصی ما تأثیر عمیقی می گذارد.
تأثیرات شگفت انگیز آن بر خانواده، کودکان، دوستان و خویشاوندان، شغل، سلامتی و رشد معنوی اثر می گذارد.
سست و ناتوان کننده می باشد و اگر تهدید کننده باشدف زندگی و ارزش های ما را نابود می کند، و برای خودمان و سایرین ایجاد خطر می کند.
بسیاری از ما زمانی به این انجمن می رسیم که به دنبال کمک می گردیم، از خیلی جاها ناامید شده و به این جا آمدیم، به مکانی که دست ما را خواهند گرفت و کمک خواهیم شد، اصول معنوی و روحانی برنامه، بر این ویژگی ها بنا شده است.
هنگامی که در اولین جلسه گروه شرکت می کنیم، منبعی پر انرژی برای کمک می یابیم.
هر یک از ما به شیوه های مختلفی به این مکان دست یافته ایم.
برخی با اصرار اعضای خانواده یا دوستان، برخی به توصیه ی پزشکان و روانپزشکان و بسیاری از ما برای رهایی از وابستگی ها یا سایر اعتیادها به انجمن کودا قدم می نهیم.
اعم از این که بحران ما را به کودا آورده باشد، یا کنجکاوی، در اولین جلسه در مورد ویژگی های بیماری مان به اندازه ای می آموزیم که برای خودمان هم مسجل می شود، این جا جای ما است.
این ویژگی ها به ما کمک می کنند تا رفتارها و الگوههای ناسالمی که در زندگی مان و خودمان از آن را، که با وجود ما آمیخته شده اند، تشخیص دهیم.
آیا به جای تعادل در امور جاری زندگی، در اثر وجود عدم تعادل وافراط زندگی می کنیم؟
چگونه با رفتارهایمان به همسر، کودکان، دوستان مان آسیب می زدیم/
آیا رفتارهای بیمارگونه ی ما باعث رکود، زوال و تخریب روابطمان با سایرین می شدند؟
پاسخ به این سوالات باعث می شود؛ بپذیرید «من بیمار هستم و احتیاج به کمک دارم» و بعد از این صداقت با خود، حاضر می شوید تا چنین مسیر بهبودی را آغاز نمایید.
این امر مهم با نگاه صادقانه به خودمان آغاز می شود.
ویژگی های زیر در مورد وابستگی در جزوه ی کودا توضیح داده شده است، «وابستگی چیست؟» به ما کمک می کند، که میزان تأثیر این بیماری را در خودمان تشخیص دهیم:
بسیاری از ما با این سوالات و صراحت بیان؛ مخالفت می کنیم

 

وابستگی چیست؟

آیا من یک وابسته هستم!
قبل از تصمیم گیری، تعاریف و معیار دقیقی از خود و بیماری مان می خواهیم.
همان طوری که در سنت هشتم به آن اشاره شده است، انجمن وابستگان ناشناس یک انجمن غیرحرفه ای می باشد.
هیچ تعریف یا معیار تشخیصی، تخصصی و آزمایشات خاصی را برای این بیماری ارائه نمی دهیم.
آنچه که از تجربیات خود بیان می کنیم، نگرشها، رفتارهای مشخصه و تعریف شده ی خودمان می باشد، که وابستگی بیمارگونه ی گذشته ی ما را تعریف می کنند.
اعتقاد داریم که بهبودی با تشخیص و اعتراف صادقانه خودتان آغاز می شود.
ما عجز و ناتوانی خود را در حفظ روابط سالم و پرورش یک زندگی بدون وابستگی با خود و دیگران، را پذیرفته ایم. دریافته ایم که علت آمدن ما به انجمن مربوط به الگوهای دیرین و مخرب زندگی خود ما می باشد

 

شاخصه های بیمارگونه:

افکار و الگوهای گروه های معتاد و (وابسته)
1- دشواری در تشخیص احساسات.
2- کاستن و تغییر دادن افکار و عواطف، بدون تفکر.
3- خودشان را به عنوان افراد کاملاً فداکار، که برای سعادت دیگران فداکاری می کنند.
4- اعتماد به نفس ضعیف و خودباوری اندک.
5- گروه های معتادان، بدون مصرف؛ قدرت گرداندن زندگی را ندارند.
6- در تصمیم گیری دشواری دارند.
7- به سختی نظر می دهند، اندازه ی کافی یا خوب بودن را ندارند، اعمالشان، تحت تأثیر احساساتشان است.
8- از شناخته شدن خجالت زده می باشند، دوست دارند تحسین شوند یا هدیه دریافت کنند.
9- توانایی ندارند تا از سایرین به منظور برآوردن نیازها و خواسته های خود کمکی درخواست نمایند.
10- ارزش قائل بودن برای تأیید دیگران در مورد افکار، عواطف و رفتارشان.
11- از هر چیزی ایراد و شکایت دارند.
12- به مخاطره انداختن ارزشها و دوستی خودشان، برای رد شدن و عدم پذیرش یا خشم سایرین.
13- حساسیت زیاد نسبت به احساسات دیگران.
14- وفاداری بسیار زیاد و طولانی مدت و باقی ماندن در موقعیت و رفتارهای خطرناک.
15- ارزش قائل شدن زیاد، برای نظرات و احساسات دیگران و ترسیدن از ابراز نگرش ها یا احساسات متفاوت.
16- کنار گذاشتن علایق و سرگرمی های شخصی برای انجام آنچه که سایرین می خواهند.
17- پذیرش س..ک..س به عنوان جایگزینی برای عشق.
18- درغگویی بی دلیل.
19- اصرار زیاد برای درستی افکار و رفتار خود.
20- چنانچه تمایل داشته باشند، به کسی که علاقه ی خود را نشان دهند؛ نمی توانند به خوبی مقدار علاقه ی خود را ابراز کنند؛ چرا که، افراد عادی موقع ابراز علاقه می گویند: دوستت دارم، ولی فرد وابسته می گوید: تو رو خیلی، خیلی دوست دارم

 

نمونه ای فعال کنترل کردن:

1- اعتقاد دارند که بیش تر افراد قادر نیستند از خود مراقبت کنند.
2- تلاش برای متقاعد کردن دیگران به آنچه که باید فکر و عمل کنند یا احساس کنند.
3- ناخشنود می شوند هنگامی که سایرین کمک رسانی آنها را نمی پذیرند.
4- بدون خواسته شدن از آنها، به راحتی پیشنهاد، رأی و راهنمایی خود را ارائه می دهند.
5- هدایا و عنایت هایی به کسانی می دهند که به آنها علاقه دارند.
6- استفاده از تعریف دیگران برای تأیید شدن و پذیرش خود، نیازمند بودن به آنها به منظور ارتباط داشتن با دیگران.
7- دخالت در حق انتخاب دیگران.
8- به راحتی خشمگین می شوند تا دیگران را متقاعد کنند.
بسیاری از ما هنگام خواندن این لیست شگفت زده می شویم زیرا، این لیست ویژگی های ما را توصیف می کنند.
برخی از ما با نوشتن این افکار و عواطف و رفتارها روی کاغذ؛ تسکین داده شده ایم، زیرا امیدواری برای رهایی از درد و رنج ما وجود دارد. برخی هم از تشخیص دادن واقعیت ها خجالت می کشیم.
تعجب می کنیم که «آنها چگونه متوجه ی ان مشکل ما شده اند؟» و بی درنگ می گوییم، اگر این ها از ویژگی های بیماری می باشند، بنابراین کل مردمان دنیا بیمار می باشند.
در اولین جلسه به مشارکت افرادی گوش می دهیم، که در مورد تلاش های خود و این که چگونه توانسته اند با اجرای برنامه ی بهبودی، زندگی شان را تغییر داده اند.
زمانی که در مورد روابط سالم با خودمان، ارتباط با قدرت برترمان و با سایرین می شنویم، یاد می گیریم که چگونه با تغییر روش، آزادی و آرامش درونی را تجربه کنیم.
هنگامی که از آنها، داستانهایی مشابه ی مشکلات ما بیان می شود و احساس می کنیم که در مورد ما صحبت می کنند.
این لحظه یکی از اندک زمان هایی است که احساس یگانگی، هم دلی و هم زبانی داریم، در بین آنها احساس غریبی و تنهایی نمی کنیم.
دلیل این که ما مثل آنها هستیم در می یابیم که اگر آنها برنامه را به کار گرفته اند و زندگی هایشان را بهبود بخشیده اند، پس من هم می توانم این کار را انجام دهم.
با شرکت در جلسات بیش تر، پیام امیدواری را روشن و واضح می شنویم، این پیام را از کتاب کودا و حکایت افرادی که در اطرافمان هستند، می خوانیم و می شنویم.
این پیام ها در ما امیدواری ایجاد می کند که در محیط مناسبی گام نهاده ایم، در صورت تمایل می توانیم به وعده ها و پاداش های بهبودی دست یابیم.
در می یابیم تا چه حد از این بیماری آسیب دیده ایم، بنابراین تشخیص بیماری دشوار است.
درک نگرش ها و رفتارهای فرد وابسته به طور خاص، دشوار می باشد، زیرا بسیاری از آنها مخرب نیستند، به عنوان کودک، از این رفتارها برای سوء استفاده یا بی توجهی استفاده می کردیم، هنوز به آنها وابسته هستیم، مثلاً گاه برای پیش بینی خلق و خوی والدینمان، بهانه ها و مشکلاتمان را به آنها نشان داده ایم.
سپس به منظور جلب رضایتشان رفتارهایمان را براساس خلق و خوی آنها انجام می دهیم.
وابستگی برای بسیاری از ما هنگامی که بزرگ تر می شویم بدتر و آزار دهنده تر می شود.
رفتارهایی که در کودکی برایمان خوب بودند، اکنون باعث نابودی زندگی ما می شوند.
با وخیم تر شدن بیماری، توانایی خود را برای تحمل این درد و رنج ها از دست می دهیم.
هنگامی که احساس درد را تأیید کردیم، می توانیم تصمیم بگیریم که تغییر کنیم.
این تصمیم گیری اولین نشانه ی شروع سلامتی عقل ما می باشد.
هنگامی که مسیر بهبودی را آغاز می کنیم، باید تلاش کنیم برای پذیرش خودمان، صبور، مهربان و با گذشت باشیم.
یادمان باشد که بیمار هستیم، به اندازه ی یک بیمار از خودمان توقع داشته باشیم، هر یک از ما به روش خاص و با سرعت های مختلفی بهبودی پیدا می کنیم.
مسیرهای ما به اندازه شرایط و شخصیتمان منحصر به فرد می باشند. با آنکه هر کدام ما از نقاط مختلفی این مسیر را آغاز می کنیم، اما یک بیماری و هدف بهبودی مشترکی داریم.
این وجهه اشتراک، ما را به هم متصل می کند

 

انجمن کودا
مسیر بهبودی ما با انجمن کودا تأمین شده است، افراد انجمن وابستگان ناشناس، همراهان ارجمند سفر ما در این مسیر ناشناخته می باشند.
در جایی که احساس تنهایی و ناتوانی می کنیم، می توانیم در انجمن احساس صمیمیت و اقتدار داشته باشیم.
یکی از عالی ترین موهبت های برنامه کودا سفری است که با یکدیگر طی می کنیم.
تلاش می کنیم تا یک دیگر را درک و حمایت کنیم.
قادریم که توکل و ایمانمان را در زندگی دوباره آغاز کنیم، به عزت و اعتماد به نفس دست یابیم، درافرادی که این برنامه را به کار گرفته اند و برای پشتیبانی به کودا وصل شده اند، رشد و تغییر را مشاهده می کنیم.
چهره های جدید در کودا همیشه مورد استقبال قرار می گیرند. آنها به ما امیدواری می دهند.
افراد زیادی را می شناسیم که برای بهتر زیستن با ما سفر کرده اند، هرچه تعداد ما بیش تر شود، قدرت و اعتماد در کودا قابل درک می شود، در انجمن ما پذیرش وجود دارد، از قضاوت و نصیحت کردن پرهیز می کنیم، با عشق، حمایت و امنیتی که کودا برایمان فراهم می کند، می توانیم ویژگی های بیماری خود را توضیح دهیم و منابع آن را کشف کنیم. یاد می گیریم که حمایت و راهنمایی دیگران را بپذیریم و به یک قدرت برتر یا به تعبیر خودمان به خداوند اعتماد کنیم. گذشته تلخ خود را تأیید می کنیم و می پذیریم که سر منشأ آن کجا بوده؛ این امر برای بسیاری از ما در سوء استفاده ها یا بی توجهی ها یافته می شود، که در روابط مبهم کودکی خود تجربه نموده ایم.
ممکن است تمایل نداشته باشیم که این تجربیات را «سوء استفاده» و «بی توجهی» بنامیم، اما باید آن ها را به عنوان بخشی از گذشته ی شخصی خود بدانیم. این مسائل نه تنها به صورت روحی و جسمی بلکه به صورت جنسی، معنوی و روحانی برای دوران کودکی ما شناسایی شده و به کار گرفته می شود.
این دوستان به ما به عنوان بزرگ تر از خودشان، احترام می گذارند، در توانایی عشق ورزیدن به خود و دیگران و دوست داشته شدن اثر می گذارند.
اغلب در موقعیت های قرار می گیریم که بر سلامت جسم و روح ما و دیگران تأثیر منفی می گذارد.
برخی از ما قادر نیستیم که احساساتمان را شناسایی کنیم و مسیر خطرناکی را که در آن هستیم درک نمی کنیم و در واقع این مسئله را انکار می نامیم

 

انکار
انکار کردن خودمان، گذشته و حال، مانع بزرگی برای بهبودی و رهایی می باشد.
انکار واژه ای می باشد که اغلب ما از آن در هنگام عدم پذیرش رفتارهای بیمارگونه مورد استفاده قرار می دهیم، رفتارهایی که الگو و ویژگی های آنها را آموخته ایم یا در توضیحات حکایت های فرد دیگری را در مورد آنها شنیده ایم.
اغلب در ناکامی های خود، اشتباهات دیگران را به وضوح در می یابیم. اما قادر به تشخیص اشتباهات خود نیستیم.
برخی از ما ناامید می شویم و به چیزی جز تسلیم شدن، فکر نمی کنیم. از دوستان، خانواده و دیگران کناره گیری می کنیم و بارها عشق و محبت آنها را رد می کنیم، برخی از ما تا حد زیادتری پیش می رویم و این عملکرد «همگانی» را در خانه، ازدواج، خانواده، شغل، دوستی، زندگی اجتماعی و... به کار می بندیم.
اما آنچه که می توانیم انجام دهیم، آن است که به خودمان می گوییم: کارمان درست است، فقط شانس به دادمان نمی رسد، در صورت ادامه دادن به این اعمال اغلب ازدواج ها از بین می رود، روابط مربوط به والدین و خانواده، دوستی ها و مشاغل صدمه می بینند، با آنکه آن را تجربه می کنیم اما باز تمام مسائل را انکار می کنیم.
ممکن است به قدری در انکار و غرور سردرگم شویم، که مجبور شویم برخلاف میلمان، مداخله ی دیگران را به نشانه ی کمکی از سویشان بپذیریم؛ در غیر این صورت سرانجام گرفتار جدایی، طلاق، عملکردهای خطرساز، حبس، تلاش برای خودکشی، بستری شدن در بیمارستان برای بیماری های جسمی، مشکلات روحی، از دست دادن شغل، مبتلا می شویم.
در مسیر جاده ی خاکی و پوچ انکار، پیش می رویم، فکر می کنیم کارمان درست است، از صدمات و تباهی بسیار آسیب می بینیم؛ تلاش می کنیم زندگی خودمان را نجات دهیم، اما با کدام درمان و ترفند و چاره این کار را باید انجام داد؟
سرانجام به نقطه ای می رسیم که دیگر انکار هم مشکل ما را حل نمی کند و تصمیم می گیریم تا از دیگران و طریقه های دیگر هر کمکی را قبول کنیم

 

غرور کاذب
انکار و غرور سپر محافظتی افراد وابسته و هم وابسته می باشد، در لحظات بحرانی و شرایط سخت این دو نقیصه توانایی دارند، تا افراد مشکل دار را آرام کند، غرور کاذب خودش به تنهایی مفهومی دارد و تنها افرادی از آن سود می برند که فهم و درک عمومی پایین تری نسبت به سایرین دارند؛ در حالی که ما غرور را یک امتیاز اجتماعی می دانستیم و برای پوشاندن مشکلات، عیب و عدم آگاهی خود از غرور استفاده می کنیم، تا سایرین به دلیل کمبود و نقصمان، متوجه ی مشکلات مان نشوند. غرور ما را در جهالت اولیه نگه می دارد، چون دریچه ی افکارمان را می بندد.


یک مغرور نیاز به کمک ندارد!

 

پذیرش
با غیر فعال کردن انکار، بهتر است، قادر به تعیین میزان مشکل مان باشیم.
انکار را به عنوان نمادی از وابستگی تشخیص می دهیم و آن را فرآیندی جهت نابودی خود می یابیم، چرا که، مدام به چشم می خورد و در زندگیمان فعالیت می کند و رشد می یابد.
بهبودی در کودا را ادامه می دهیم و با پذیرش واقعیت های زندگی، آنها را جایگزین انکار می کنیم.
به تدریج زندگی گذشته و رفتارهای ناسالم خود را با صداقت، صراحت و تمایل به تغییر و رشد، می پذیریم.
پا را از سد انکار فراتر می گذاریم، خسارت ها و رفتارها و تصمیمات بیمارگونه ی ما از نظر شخصی، خانوادگیف شغل و سلامت جسمی و روحی را که به خود و دیگران زده ایم، تشخیص می دهیم.
در می یابیم که چگونگی وابستگی، ما را در موقعیت عود و فعالیت روابط ناسالم قرار می دهد.
این بیماری بر همه ی جنبه های زندگیمان تأثیر می گذارد.
با روشن بینی مسیر برنامه را طی می کنیم و در می یابیم، که سفرمان با زور، اراده، یا حتی اجبار کسی پیش نرفته است.
گاهی اوقات علت رشد و تغییر خود را با کمک نیروی برتر، به عنوان راهنما در این مسیر می دانیم و آن را تأیید می کنیم.
ممکن است درک کنیم که در یک سفر معنوی هستیم.
با پذیرش بیماریمان متوجه می شویم که تنها نیستیم.
با یکدیگر یاد می گیریم که چگونه دوست داشته باشیم و دوست داشتنی شویم و چگونه سرزنده زندگی کنیم، نه این که فقط زنده باشیم. بهبودی در کودا یک فرآیند روزانه فقط برای امروز می باشد، این بیماری ماست که دایم در مبارزه با ما می باشد.
بهبودی ما یک باره حاصل نمی شود، بهبودی یک روند و پیگیری روزانه می باشد که باید آن را اجرا کنیم و با آن زندگی را سپری نماییم و باید بدانیم که این خود ما هستیم که می توانیم به آن جهت بدهیم.
کسب آرامش عبارتی است که باید آن را حس کرد، احساس آن بیان کننده ی این می باشد، که بهبودی در زندگی ما یک اصل مهم است، به طوری که با احساس آن متوجه ی آسودگی روحی و روانی و متعاقب آن فیزیکی می شویم.
این دستاوردها تأیید کننده ی این می باشند که بهبودی ما در یک لحظه ی معنوی با یک تصمیم گیری، روز به روز متحول شده است

 

خداوندا.
آرامشی را در پذیرش چیزهایی که نمی توانم آنها را تغییر دهم، تشویق برای تغییر چیزهایی را که می توانم انجام دهم و دانشی برای شناخت تفاوت این دو مسئله ی مهم، به من عطا نموده است.
برخی از ما با مشارکت، زمانی که در مورد قدرت معنوی و برترمان سخن می گوییم؛ هیجان زده می شویم.
اگر در برابر قدرت برتر تسلیم شده اید، یا از وجود چنین قدرتی برخوردار هستید، به برنامه ی دوازده قدم درمانی انجمن رهایی خوش آمدید. این برنامه، مذهبی نیست، بلکه یک برنامه ی روحانی و معنوی می باشدف این برنامه ای برای یافتن آرامش است.
افرادی که برای به کار بردن این برنامه ی روحانی، انتخاب آگاهانه ای را انجام داده اند، تصمیم می گیرند که قدرت برتر برایشان چیزی باشد که؛ دوست داشتنی، مورد اطمینان باشد و آنها را درک کند.
با کمک افرادی که در این سفر به ما پیوسته اند، هر یک از ما با امیدواری برای بهبودی تلاش می کنیم.
تمایل به تغییر، رشد و تغییر نسبت به توانایی های مثبت و ارزش های دوست داشتنی در وجودمان را کشف کنیم.
با راهنمایی قدرت برترمان، با به کارگیری برنامه ی خانواده ی کودا خانواده ی هر یک از ما هم امید به بهبودی و زندگی سرشار از آرامش و شادی را در کنار خود ما تجربه خواهند کرد

 

قدم اول


ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.
هر یک از ما تعاریف مختلفی از معنای عاجز ارائه می دهیم، از نظر ما عاجز به کسی گفته می شد که دست و پا ندارد و معلولی می باشد که توانایی انجام امور عادی زندگی را ندارد.
اکنون با آشنایی اصول دوازده قدم معنا و مفهوم عاجز، متفاوت با تصور ما است، هنگامی که روابط مان با خود و خداوند و دیگران تخریب شد، بسیاری از ما سخت تر تلاش می کردیم، تا برای خودمان یک وابستگی جدیدتری پیدا کنیم به شدت از اطلاعات اشتباهی که در طی زندگی جمع کرده بودیم به کار می گرفتیم. لجاجت ما اشکال و ابعاد مختلفی به خود گرفت؛ مغرور شدیم. خویشاوند و سرپرست دیگران می شویم، همرنگ جماعت بودیم.
سرکشی کردیم؛ مقصر شدیم.
به خود و دیگران آسیب رساندیم.
برخی از ما قبل از پذیرش عجز و ناتوانی خود، تا مرز جنون و مرگ پیش رفتیم، زمانی متقاعد شدیم که در مقابل کارهای نادرستی که انجام می دادیم به موفقیت دست نیافتیم.
توانایی خود و دیگران را در کمک و معالجه ناچیز و کوچک دیدیم، فهمیدیم که بیماریی داریم که غیرقابل درمان است، در نهایت دست به دامان مسائل خرافی شدیم، عده ای هم سعادت پیدا کردیم که از اصول دوازده قدم بهره مند شویم، عده ای از شدت درد و ناراحتی خودکشی کردیم، برخی هم در اثر فشارهای وارده مرتکب اعمالی شدیم، که تا آخر عمر در گوشه زندان ها زندگی می کنیم، عده ای در تیمارستان ها تحت نظر هستیم، احتمال دارد که هنگامی به کودا می رسیم که متوجه شده ایم زندگی مان غیرقابل کنترل شده بود. مهارت های خود و دیگران را در مورد کنترل اعمال مان را ناموفق دانستیم، در اولین جلسه ی انجمن رهایی مشکل خودمان را در سایرین دیدیم، عده ای پس از مدت کوتاهی که در یک دوره ی آشنایی به آنها باور پیدا کردیم، برخی معتقد شدیم در این برنامه هم کمک نمی شویم، شک داریم که شرکت کردن مفید و موثر باشد.
اگر بدانیم ما همگی قربانیان رفتارهای اجباری هستیم، زیرکانه، قدرتمند و مخرب هستند که هیچ وسیله ی معمولی قادر به برطرف نمودن آنها نیست.
اگر مقداری با خودمان صادق باشیم، متوجه می شویم زندگی ما کاملاً غیرقابل کنترل شده بود.
با اقرار کردن در اینجا است که افکار قدیمی ما فرو می پاشند و می پذیریم که ممکن است راه دیگری وجود داشته باشد که ما از آن مطلع نیستیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم اول
تمام سفرها با قدم اول آغاز می شوند.
سفر بهبودی شخصی در کودا با اولین قدم کودا آغاز می شود، به منظور درک تخریب رفتارهای ناسالم خود، که همیشه در حال رشد بود، از ناتوانی و عدم کنترل مان در مورد کنترل کردن رفتارهای مان بود، باید در جست و جوی گذشته ی خود و چگونگی رسیدن به این نقطه باشیم.
ممکن بود با طلاق، جدایی، یا مرگ یک فرد دوست داشتنی، تخریب شده باشیم.
ممکن بود دست به خودکشی بزنیم، یا به سمت مواد مخدر و الکل و نیکوتین و اعتیادهای دیگر گرایش یابیم.
بسیاری از ما خسته و ناتوان، بیچاره و با دنیایی راز و رمز خواهان بهبودی بودیم، دست به هر کاری زدیم، هنگامی که تصمیم گرفتیم که تغییر کنیم، سفر بهبودی را با قدم یک آغاز نمودیم، معنی این قدم، تأیید و پذیرش، در عدم کنترل است.
این قدم به ما کمک می کند تا یک عمر تجربه، احساس و رفتارمان را تشخیص دهیم، تعیین کنیم که چگونه از خودمان، دیگران و شرایط و مسئولیت زندگی فرار می کردیم و با کنترل کردن سعی می کردیم یاد بگیریم که قدرت برتر خودمان شویم یا دیگران را در نقش قدرت برتر قرار دهیم.
در می یابیم که خداوند، حق کنترل کردن افراد دیگر را به ما نداده است، اما همه ی مشکلات در دنیا را به ما عطا نموده، به منظور بررسی این که چگونه خودمان و دیگران را کنترل می کردیم یا از آنها فرار می کردیم.
گذشته ی شخصی خود را جستجو و بررسی می کنیم.
سوالات زیر را از خود می پرسیم تا دریابیم که آیا آنها را در زندگی خود به کار گرفته ایم؟
1- چه بی توجهی و بدرفتاری را هنگام بزرگ شدن تجربه کرده ام؟
2- چه وابستگی هایی از زمان کودکی در من بود و هنوز ادامه دارد؟
3- کجا و چرا آموخته ام، هنگامی که مورد بی توجهی یا بدرفتاری واقع شدم، روی برگردانم و فرار کنم؟
4- در دوران کودکی ام چه کسی این رفتارها را به من آموزش یا نشان داده است، که احساساتم را بیان نکنم یا با کسی در میان نگذارم؟
5- در کجا آموخته ام که فرار از دیگران راحت تر از سر و کار داشتن با آنها می باشد؟
6- کجا آموخته ام که دیگران را برای ترس خودم کنترل کنم؟
7- چگونه آموخته ام که به اندازه کافی دوست داشتنی و خوب نبودم یا از دیگران بهتر نبوده ام؟
8- چه وقت، کجا و چگونه آموخته ام که افکار، عواطف و نیازهای خود را به خاطر دیگران انکار کنم، یا برعکس ادعا کنم که جهان دور من می گردد؟
(خود محوری های خود را تشخیص دهید)
9- چگونه متوجه شده ام که هرگز اسرارم را نزد خانواده ام بازگو نکنم؟
10- کجا آموخته ام که با بی توجهی وانکار با مسئله ی سوء استفاده ها رفتار کنم، که این رفتارها از نظر معنوی، عاطفی، جسمی، جنسی یا روحی مضر و گناه آلود است؟
11- آیا آموخته ام، که رفتارها و احساساتم را ابراز کنم، رفتارهایی که اغلب از سکوت تا پرخاشگری بیان شده اند؟
12- آیا آموخته ام، به دیگران اجازه دهم، احساسشان را نسبت به من بیان کنند، اگر این طرو بود چه احساسی داشتید؟
13- کجا و چگونه آموخته ام، که داشتن یک رابطه، من را کامل می کند؟
15- آیا این آموزش ها را از طریق سخنان و اعمال دیگران آموخته ام؟
16- اگر چنین است، از چه کسی آموخته ام؟
17- چگونه با رفتارهای ناسالم زندگی را سپری می کردم؟
18- این که با حس آزادی و رهایی یک زندگی سرزنده ای داشته باشم، آیا آموزشی داشته اید؟
19- احساس واقعی شما در مورد این سوالات چیست؟
با پاسخ دادن به این سوالات در می یابیم، چگونه عجز ما در دوران کودکی توسعه یافته است، اما دانستن این امر کافی نیست. باید غیرقابل کنترل بودن زندگی و رفتارهای مربوط به دوران بزرگسالی خود و بلایی که سر خود و دیگران آورده ایم را درک کنیم.
به منظور بررسی رفتار غیر قابل کنترل مربوط به دوران بزرگسالی، دوره کردن فصل اول و راهنمایی آن در مورد الگوهای انکار، عزت نفس کم، نداشتن انگیزه، اعتماد به نفس، کنترل و عدم رضایت ها مفید می باشند.
به طور ویژه الگوهایی را لیست کرده ایم که رفتارهای مربوط به دوران میانسالی و بزرگ سالی را نشان می دهند.
مهم است برای تغییر غیرقابل اداره بودن، با خودمان صادق باشیم.
با جست و جوی ضعف های زندگی دوران کودکی و غیرقابل کنترل بودن امور زندگی در میانسالی و بزرگ سالی، درک بیش تری در مورد شجره نامه ی شخصی خود را پیدا کنیم.
این کار ما، از مشکلاتمان کم تر و پذیرش ما را بیشتر می کند و بهتر قادریم که رفتارهای بزرگ سالی خود را درک کنیم.
بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم، قدم اول برای مقصر دانستن خودمان یا سایرین، مورد استفاده قرار نمی گیرد.
در جست و جوی سرکوبی مخالفان نیستیم. با مقصر دانستن افراد، به طور بیمارگونه عمل می کنیم و در مقابل بیماری مان ناتوان می مانیم.
به جای مقصر دانستن، تلاش می کنیم تا از تجربیات دوران کودکی و بزرگسالی خود، که در رفتارهای ناسالم ریشه دارند را بررسی کنیم.
می پذیریم، چگونه عجز و ضعف و غیرقابل کنترل بودن در دوران کودکی ما رشد یافته است و به تدریج در رفتارها و روابط دوران نوجوانی و بزرگ سالی، خودشان را نشان داده اند.
می پذیریم هر قدر بیش تر دیگران و خودمان را کنترل کنیم و از آنها فرار کنیم، زندگی مان احمقانه تر می شود.
به جای مقصر دانستن خود و سایرین، مسئولیت احساساتمان را در مورد تجارب کودکی تا بزرگسالی و رفتار تدریجی و رو به رشد وابستگی دوران بزرگ سالی خود را کشف کنیم.
لیست کردن کمبودهایی که در زندگی کودکی و بزرگسالی تجربه نموده ایم مفید است.
از این کمبودها، درد و خشمی که مدتها با ما بوده است رها می شویم. با آزاد کردن این عواطف، افکارهایی را آزاد می کنیم که باعث رفتارهای مربوط به بیماری ما می شدند.
در می یابیم که رفتارهای مربوط به گذشته از قبیل کنترل و فرار از مسئولیت های زندگی باعث یأس ما می شدند.
برخی از ما، اولین قدم خود را با راهنمایان و دوستانی که در بهبودی هستند کار می کنیم.
تجارب، کمبودها و ناامیدی های گذشته را در میان می گذاریم.
با انجام این کار، ژرفای عاطفی، ضعف و غیرقابل کنترل بودن را اشکار می کنیم.
با انجام این کار، گذشته ی خود را می پذیریم، مثبت تر فکر می کنیم و به روش سالم تری با دوستان و با خودمان رفتار می کنیم.
با درک و پذیرش ناتوانی مربوط به وابستگی و غیرقابل کنترل بودن زندگی مان، دری برای راه حل های ممکن می گشاییم.
می پذیریم که تمام تلاش های ما دراین زمینه ها ناموفق بوده است و نیازمند به کمکی برتر از توانایی های محدود خودمان هستیم.
در موقعیت پذیرش و تأیید، به کمک قدرت برتر از خودمان دست می یابیم، تا سلامتی را به ما بازگرداند

 

بحران های روحی
وابستگی، وضعیت بد و آشفتگی را در بیرون و درون ما ایجاد می کند.
درد و ناامیدی برای بسیاری از ما از دوران کودکی درونی شده است و تبدیل به احساسی شده که اشتیاق یا تمایل را از ما می گیرد، روح و روان ما را آزرده می کند.
این احساس می تواند خود را با گریستن برای ناکامی در یک وابستگی عاطفی، احترام کسب نشده، درگیری فکری، نشان دهد.
بسیاری از ما برای پر کردن این نیاز و احساس امنیت، در خود حس ارزش و سعادت مندی را ایجاد نمی کنیم، به همین دلیل مجبور می شویم به افراد دیگر، مواد مخدر، الکل یا سایر اعتیادها و رفتارهای ناسالم روی آوریم.
پاسخ به سوالات زیر کمک می کند تا مشخص کنیم که آیا برای رسیدن به سعادت عاطفی خود به دنبال وابستگی به سایر افراد یا اعتیادها و رفتارها گرایش پیدا کرده اید یا خیر؟
1- آیا برای فرونشاندن ترسم دیگران را کنترل می کنم؟
2- آیا اجازه می دهم که دیگران برای ترس از بی توجهی یا سوء استفاده، من را کنترل کنند؟
3- آیا رفتارم را برای تأیید دیگران تطبیق یا تغییر می دهم؟
4- آیا به عنوان یک فرد، بها و ارزش خود را از طریق میل آنها می سنجم؟
5- آیا به منظور احساس امنیت از دیگران اجتناب می کنم؟
6- آیا توجه ام را بیشتر به خارج از خود معطوف می کنم؟
ما در برنامه کودا در مورد خودباوری، ارزش، اعتماد به نفس، سعادت و کسب انرژی از قدرت برترمان، را می آموزیم، هنگامی که دیگران را کنترل می کنیم با تغییر آنها رو به رو می شویم، برای حفظ ترس و خودخواهی خود را به یک قدرت برتر تبدیل کرده ایم. (خدایی کردن و نقش خدا را بازی کردن)
هنگامی که از دیگران دوری می کنیم و رفتار خود را با تغییرات آنها وفق می دهیم، این کنترل و تغییر دادن را به جای قدرت برتر، از آنها تجویز می کنیم.
هنگامی که خود را به یک قدرت برتر تبدیل می کنیم، یا این قدرت را به دیگران می دهیم، جای اندکی برای قدرت برترمان در زندگی باقی می گذاریم.
این عمل، وضعیت دشوار و بحران روحی و روانی ما را تشدید می کند.
پاراگراف های زیر توضیح می دهند که چگونه وضعیت بحران روحی ما مستلزم کنترل و اجتناب می باشد و همچنین شرح می دهد که شرایط چه موقع استرس آور می شوند

 


فصل دوم
کنترل افراد و شرایط:
بسیاری از ما به کنترل کردن شرایط و افراد اطراف مان افتخار می کنیم.
اگر تصور کنیم از طرف دیگران رد شده ایم یا مورد سوءاستفاده و بی توجهی قرار گرفته ایم، این افراد را به عنوان یک مشکل در نظر می گیریم و با واکنش شدید با آنها رو به رو می شویم.
به طور خاص ممکن است با تسلط بر همسر، فرزندان، اعضا خانواده، دوستان یا همکاران، انرژی زیادی را برای کنترل در آوردن آنان صرف کنیم، یا با تغییر در روش های دیگر به کنترل کردن آنها، با روش آرام یا خشونت و قهر کردن به مدت طولانی باشد.
هنگامی که خشم یا سایر احساسات بر ما غلبه می کند از آنان کناره گیری می کنیم، به دیگران اجازه می دهیم که با احساسات و رفتار خودشان انرژی و نیروی ما را تخلیه کنند.
هنگامی که تا اندازه ای دیگرانر ا به صورت آرام یا پرخاشگرانه کنترل می کنیم یک قدرت برتر می شویم.
حتی ممکن است که کنترل خود را با تکبر، اقتدار یا تعصب افزایش دهیم.
عقاید و رفتارهای دیگران را بی ارزش، احمقانه یا خودخواهانه ارزیابی کنیم.
خود را در یک موقعیت «برتر» قرار می دهیم، ما وقتی در مقابل دیگران قدرتمند شدیم، در مقابل بیماری مان بسیار ضعیف و شکننده می شویم، اصول و روش کودا، تنها روشی است که ما را بر نواقص مان مسلط می کند.
با توجه کردن به دیگران، قدرت برترمان را به آنان می دهیم، به دنبال تأیید سایر افراد هستیم، مورد تأیید واقع شدن دیگران را گدایی می کنیم، تا جایی که از توجه به خود و تمایلات خود رها می شویم.
با ترس از افرادی که به آنها قدرت داده ایم زندگی می کنیم.
از خشم یا عدم تأیید آنها می ترسیم، از ناامیدی، از اجتناب و نارضایتی آنها می هراسیم.
در اصل، تشخیص و انجام احساسات خود را از دست می دهیم و (هرگز آن را به دست نمی آوریم). زیرا در مورد نگرش ها و رفتارهای آنها نسبت به خود دچار وسواس فکری می شویم.
اجتناب از افراد و شرایط، برای بسیاری از ما به قدری سخت می شود که از دیگران می ترسیم از نزدیک شدن و برقراری رابطه ی صمیمانه با آنها را انکار می کنیم.
تلاش می کنیم تا خود را در موقعیت های حساس قرار ندهیم. مهارت پیدا می کنیم تا ترس خود را به خصوص هنگامی که امورات از کنترل ما خارج شده اند، پنهان کنیم، حتی هنگام بی عدالتی یا سوء استفاده از ما ساکت می ماندیم.
در نقش یک قربانی قرار می گیریم و برای اجتناب از مواجهه با مسئولیت ها، ناتوان و بی مایه عمل می کنیم.
ممکن است خود را کاملاً در موقعیت تسلیم قرار دهیم، به راحتی اجازه می دهیم تا دیگران از ما سوء استفاده کنند یا به سختی خود را مجازات می کنیم.
به این باور می رسیم که برای زندگی کردن در اجتماع و روابط هدفمند یا شاد، به اندازه ی کافی لیاقت نداریم.
بیماری مان بدتر می شود، ترس و شرمندگی بر ما غلبه می یابد. دیگران را بیش از حد کنترل می کنیم و گاه از آنها اجتناب می کنیم، این رفتارها افسردگی مزمن را در ما ایجاد می کند.
ترس، احساس گناه و شرمندگی همیشه در ما وجود خواهد داشت. اکثر ما از اهداف و وابستگی های اشتباه پیروی می کنیم.
احساسات خود را با الکل، مواد مخدر، غذا، س..ک..س، قمار، یا کار فروکش می کنیم، اغلب اینها منجر به رفتارهای ناسالم و مزمن می شوند و مشکلات ما را وخیم تر می کنند.
هیچ یک از این رفتارهاف رهایی و آرامش را برای مان فراهم نمی کنند. بدون در نظر گرفتن خود و نیازهای انسانی خود، بیماری مان را در یک موقعیت «برتر از خود» یا «کمتر از خود» در اختیار دیگران قرار می دهیم.
به عنوان یک سرپرست کنترل کننده، یا اجتناب کننده، به صورت خودمحورانه رفتار می کنیم؛ مساوات و برابری از بین می رود.
چه چیزی باعث می شود که نیاز داشته باشیم تا دیگران را کنترل کنیم؟
بسیاری از خود سوال می کنیم:
«ایا این رفتارها سالم هستند؟»
پاسخمان را در رفتارهای مان مشاهده می کنیم.
در گروه رهایی، رفتارمان نسبت به خودمان، دیگران و قدرت برترمان، انسانی و مناسب می شود، در صورتی که رفتارهای ناسالم خودمان را جایگزین رفتارهای سالم کنیم.
ممکن است غرایز فردی، روح یا جسم ما را تهدید کنند.
ما به طرز بیمارگونه رفتار می کنیم و اجازه می دهیم که ترس و خجالت بر زندگی ما حکومت کنند و باعث شود که با شخصیت بیمارگونه و ماندگار گذشته یمان، مثل: کنترل ها و تغییر دادن و فرار از مسئولیت ها، رفتار کنیم

 

ترس
ترس، به نوعی برای بسیاری از ما چون نگهبان و مراقبی می باشد که کمک می کند هنگام بروز خطرات از خود محافظت کنیم، این ترس، ترس سالم نامیده می شود، اما ما برحسب عادت بیماران هم وابسته از ترس برای حفاظت از خود در برابر شرمندگی و خجالت و تحقیر شدن توسط دیگران استفاده می کنیم.
در واقع ترس مان را در احساساتی چون: خشم، رنجش، عصبانیت، زد و خورد، درد یا منزوی کردن، افراط در مسائل جنسی خود نشان می دهیم. غالباً آرام بودن، سکوت کردن، سوء استفاده کردن، گوشه گیری، خشم، خلاف کاری، انکار، دروغگویی، تقلب کردن، از واکنش ترس می باشد.
سایر احساساتی که ترس را نشان می دهند عبارت اند از: نگرانی، اضطراب، عصبانیت، احساس ناراحتی و دلشوره و افسردگی

 

خجالت
خجالت باعث می شود که باور کنیم که احمق، بی ارزش، پایین تر، بی کفایت تر یا ناخواستنی تر از سایرین هستیم.
خجالت ابراز احساس حقیقی ما را کاهش می دهد و این اعتقاد را که انسان های مهربان و مثبتی هستیم را تخریب می کند. عزت نفس ما و احساس برابری ما را در جهان هستی از بین می برد.

تجربه کردن ترس و خجالت به عنوان یک کودک
به عنوان یک کودک، هنگامی که مورد سوء استفاده و بی توجهی قرار می گیریم، هویت و روابط ما با قدرت برتر، با خود و دیگران تخریب می شود.
از روی دادن سرکوب ها و تحقیرها، احساس خجالت و ترس می کنیم و اجازه می دهیم که احساس و سعادتمان توسط افرادی که از ما سوء استفاده کرده اند یا به ما بی توجهی نموده اند کنترل شود.
به عنوان یک کودک سرکوب شده حق انتخاب نداریم.
هنگامی که به سوء استفاده از ما با بی توجهی ادامه داده می شود، خجالت و ترس مان شدیدتر می شود، خودمان را بیش تر رها می کنیم.
با گذشت زمان و از دست دادن امنیت های عاطفی و خانوادگی و اجتماعی (بدون اینکه خودمان متوجه باشیم) سوء استفاده کنندگان به قدرت برتر ما تبدیل می شوند و ما به راحتی به آنها اجازه می دهیم که بر ما تسلط یابند، آموخته ایم که از رفتار و قدرت آنها بترسیم.
با ادامه یافتن سوء استفاده ها، توجه و امکان توسعه ی رابطه ی عاطفی خوب با خود و سایرین و قدرت برترمان کاهش می یابد

 

 

خشونت عاطفی، فیزیکی، جنسی، معنوی
مهارت در ادامه ی زندگی و بقای خود را از یاد می بریم، برای آن که از عهده ی نیازهای آنان به خوبی برآییم، شرایط اسارت بار را می آموزیم. شرایطی که به طور بالقوه ما را در اختیار بیماری های نیروهای برترمان قرار می دهد، سعی می کنیم آنان را کنترل کنیم یا از آنان اجتناب کنیم.
با این رویه و شیوه مجبوریم کودکی خود را رها کنیم، اندکی بزرگ بشویم و سپس سرکشی کنیم.
بسیاری از ما اعمالمان را درک نمی کنیم، زیرا آنها اغلب غریزی شده اند.
ما به صورت اجباری این اعمال را انجام می دهیم، از همان دوران کودکی بحران ها با ما رشد خواهند کرد، هرچه بزرگ تر می شویم، ترس ها و مشکلات هم بزرگ تر خواهد شد، ما هم قادر به حل آن مشکلات نخواهیم بود، تفاوت ها را تشخیص نخواهیم داد.
با گذشت زمان می آموزیم که چگونه با کنترل کردن یا فرار کردن از دیگران، خجالت و ترس خود را پنهان کنیم، و انکار ابزار خوبی است که در این مراحل به کمکمان خواهد آمد.
از همین دوران می آموزیم که از مسئولیت های زندگی خود فرار کنیم، چون فرار کردن و رها کردن هم برای مان تبدیل به عادت و وابستگی خواهد شد و این راه را به عنوان بهترین شیوه بر می گزینیم.
هنگامی که احساس تحت سلطه بودن به ما دست می دهد، مجبوریم به چیزی تکیه کنیم که آن را برای بقا و زنده ماندن بهترین کمک می دانیم.
در این چرخه ی وابستگی گیج کننده که درد آور می باشد، احساس می کنیم کنترل و نظارت بیش تر و بهتری بر زندگی داریم و فکر می کنیم کم تر اجازه می دهیم که قدرتی برتر از خودمان در ما اثر کند

 

ادامه دادن به این رفتار به عنوان بزرگسال

بدون کمک گرفتن، تناقض های عاطفی و الگوهای بقا را به دوران بزرگسالی خود می بریم.
زخم های خود را بدون مداوا و تسکین یافتن با خودمان یدک می کشیم، امیدواریم که آرامش و شادی را بیابیم و گذشته را رها و فراموش کنیم، اما در عوض در روابط دوران بزرگسالی خود شرایط پیشرفته تر و مشابه ای را دوباره ایجاد می کنیم.
تفریط و افراط را وارد اعمال خودمان خواهیم کرد، ما دچار بیماری چه کنم، چه کنم شده ایم، ندانسته و بدون انتخاب خودمان ویژگی ها و قدرت سوء استفاده کنندگان دوران کودکی خود را به افرادی که امروز در زندگی مان هستند، انتقال می دهیم، عادت کرده ایم که دارای اربابان مقتدر باشیم و خودمان هم فرمان بر آنها هستیم.
با این وابستگی ها، گاهی اوقات نیز خودمان شرایط سوء استفاده را برای قدرت برترمان به وجود می آوریم، او را سوء استفاده گر و خود را قربانی می دانیم.
در این روابط هیچ احساس ارامش نخواهیم داشت.
در روابط دوران بزرگسالی توجه زیاد و بی نهایتی را برای کنترل کردن هر گونه نشانه ای از خجالت، سوء استفاده یا بی توجهی صرف خواهیم کرد، ما متوجه گذر ایام و لذت بردن از زندگی را درک نخواهیم کرد، سعی خواهیم کرد با تدربیر با زندگی روبرو شویم، ولی باز شکست می خوریم، چون ما چیزی را آموزش ندیده ایم، از شدت خجالت با دیگران مشورت نمی کنیم، می ترسیم رازمان آشکار شود، اگر دیگران بدانند ما ناتوان هستیم، از سایر افراد یا شرایط فرار می کنیم. در این شرایط ترس شدیدتر از خجالت رشد می یابد.
از این وابستگی یک احساس و پایه ی بی ثبات برای روابط آینده خود استفاده خواهیم کرد، دیگران را به خودمان جذب می کنیم.
(امید برای اشنایی) اما هنگامی که آنها به ما نزدیک می شوند به خاطر ترس از خجالت آنها را طرد می کنیم.

 

بنا کردن مفهوم خود، از یک قدرت برتر
بسیاری از ما در مذاهب شکل گرفته و سازمان یافته ای زندگی می کنیم، یا فعالیم و مفاهیم مختلف مربوط به خداوند یا یک قدرت برتر را آموخته ایم.
برخی از ما امیدواریم که با یک زندگی پرهیزگارانه احساس خجالت و شرمندگی را برطرف کنیم.
حتی تحولات رفتاری کنترل شده ای که با عقاید مذهبی ما در آمیخته اند، رفتار می کنیم، احساس می کنیم انگیزه های ما برای وابستگی متنوع می باشند، اما هنوز از نظر عاطفی در زندگی مان وابسته به افراد سوء استفاده گر و رفتارهای ناسالم می باشیم، از دوران کودکی خود بیش تر به افراد وابسته می شویم، نه خداوند و مذهب!
برخی از ما منکر خدا و ناآگاه هستیم.
از مذاهب هم خوشمان نمی آید، خدا را سوء استفاده گر و مستبد می دانیم.
به دلیل تجربیات منفی که در شرایط خاص با آنها رو به رو شده ایم، از خدا و مذاهب خشمگین هستیم، شاید این خشم سالها قبل وجود داشته است، و ما از آن آگاهی کافی و کاملی نداشته ایم.
برخی هم باور دارند و عشق خداوند را درک کرده اند
در هر دو صورت باید صادقانه از خود بپرسیم که «آیا زندگی مان با صداقت و آرامش همراه بوده است» آیا برای یک رابطه ی امن، سالم و دوست داشتنی با قدرت برترم، خودم با سایرین کار می کنم؟
اغلب می گویم «خیر» ترس و خجالت باعث می شود که به صورت تخریبی رفتار کنیم.
هنگامی که بیماری ما را در بر می گیرد، چاره ای جز درمان به نظرمان نمی رسد، به ناچار نزد متخصصان و روانکاوان می رویم، مشکل ما حادتر می شود، مصرف دارو هم به مشکلات قبلی اضافه می شود، از روی ناچاری و آخرین راهکار در جست و جوی یک قدرت امن تر از خود ما، که می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند، می پردازیم.
برای ادامه زندگی و بهبودی باید این کوشش را بکنیم.
در صورتی که قبلاً یک قدرت برتر مثبت را تجربه نکرده باشیم، تعبیر ما می تواند یک فرد مطمئن و پناه دهنده باشد، اگر قبلاً با خدا ارتباط داشته ایم، می توانیم به تقویت کردن این رابطه کمک کنیم.
اعتقادات گذشته ی ما هر آنچه که باشند، می توانیم با همان پایه و اساس معنوی را برای برنامه ی بهبودی اینده ی خود بنا کنیم

 

آغاز سفر بهبودی از وابستگی ها:

در بیماری وابستگی، ایمان و امید خود را به طور افراطی بر خود، همسر، کودکان، خویشاوندان و دوستان و حتی بر شغل و روش زندگی خود را از دست می دهیم.
وقتی وارد انجمن می شویم، اولین تصمیم را با حق انتخاب بر می گزینیم، این کار را برای امنیت، بقا، ارزش و سعادت خود انجام می دهیم.
در مسیر بهبودی، به تدریج زندگی مان را ما به دست یک قدرت برتر دوست داشتنی و قابل اعتماد واگذار می کنیم.
می آموزیم که از رفتارهای کنترل کننده و ناسالم چشم پوشی کنیم، احساسات خود را در مورد آن چه که انجام می دهیم تجزیه و تحلیل کنیم و از کسانی که از نظر عاطفی به اجبار به آن ها تکیه کرده ایم، جدا شویم.
برخی از ما با سرعت به نیروی قدرت برترمان دست می یابیم.
برخی به ناامیدی می رسند، برخی در می یابیم که توانایی ما برای اعتماد به هر کس یا هر چیزی به قدری کاهش یافته است که باید برای آن وقت و زمان صرف کرد.
ما به احساس امنیت نیازمندیم، در یک فضای مطمئن می توانیم به یک باور برسیم که دوستان قدیمی در این انجمن از نیروی برتری حرف می زنند که برایشان کاملاً قابل لمس است، گاه ممکن است به گونه ای رفتار کنیم که گویی ما هم به باور رسیده ایم.
تا این که آن باور در اثر تمرین به اعتقاد و حقیقت تبدیل شود، سخت گرفتن در این مرحله می تواند ما را ناامید کند.
هنگامی که ترس ما شدیدتر می شود، اعتقاد به واگذار کردن حتی بخش کوچکی از اراده یا زندگی خودمان به یک قدرت برتر نیستیم، با دعا و عبادت و مراقبه سعی می کنیم، تا مقداری از ترسمان بکاهیم، برای هر یک از ما زمان کوتاهی وجود دارد تا در یک جمله تسبیح خدای خود را نیایش کنیم.
مثلا بگویم:
«خدایا، لطفاً کمکم کن تا تمایل برای رهایی را پیدا کنم»
باید بدانیم، ما درابتدا جسم خود را به جلسات می آوردیم، سپس به مرور روحمان جذب برنامه خواهد شد.
با ادامه دادن به برنامه ی بهبودی، با اعتماد و اختیار در برابر قدرت برتر تسلیم می شویم و با حضور جسمی و قلبی این قدرت را در خود تجربه می کنیم.
تسلیم شدن و رهایی به این مفهوم نیست که شرایط آن طور که ما می خواهیم می شود. ما در برنامه می توانیم زندگی را آن طور که هست بپذیریم، قبلا با جنگ و عدم پذیرش زندگی خود را مختل کرده بودیم، اما اکنون می توانیم با آرامش، مشکلات را حل یا کنترل کنیم.
قبلاً قادر به حل این مشکلات نبودیم، یا آن را به دست روزگار می سپردیم، متوسل بودن به نیروی برتر ما را قادر می سازد تا اختیار و حق انتخاب داشته باشیم، با این کار یک شخصیت با عزت نفس، متواضع، اما حقیقی را تجربه می کنیم.
می آموزیم که قدرت برترمان افراد بدی را خلق نمی کند.
خوبی در درون همه ی ما، حتی آنهایی که مسئول پیمان شکنی، خیانت، سوء استفاده، آسیب و ترس در گذشته ی ما بودند، وجود دارد. دوست داشتن این افراد امکان پذیر است، اما چشم پوشی از رفتارهای منفی آنها ممکن نیست.
حتی می توانیم خودمان را دوست داشته باشیم و ببخشیم.
به روش خود یاد می گیریم که چگونه دوست بداریم و دوست داشته شویم و چگونه از خطای دیگران بگذریم و آنان را ببخشیم، هیچ یک از ما حتی با کمک قدرت برترمان عشق نمی ورزیم یا کاملاً سرزنده زندگی نمی کنیم، چون در ذهن ما پرونده ای جهت عشق ورزیدن و دوست داشتن وجود ندارد، ما با آن غریبه هستیم، ما در برنامه چگونگی دوست داشتن و عشق ورزیدن را می آموزیم، حرکت به سمت تکامل انسانیت را ادامه می دهیم.
در می یابیم که کمال گرایی و ایده آلیست طلبی، صرفاً یک تصور باطل است.
در دراز مدت اشتباهات زیادی می کنیم و گاهی به رفتارهای اولیه ی وابستگی باز می گردیم، ما به خودمان حق اشتباه می دهیم، ولی در مقابل عملکردمان مسئول هستیم تا به کسی خسارت وارد نکنیم. هنگامی که در حفظ تعادل عاطفی، قدرت و عزت نفس ناتوان باشیم، به کاری که باید انجام می دادیم ناتوان خواهیم بود و این فرآیند همیشگی می باشد.
با مقایسه ی خود با سایر افرادی که متواضع هستند، به یاد می آوریم که هر یک از ما با تفکر و سرعت خاص خود آنچه را که خواهان آنیم، می آموزیم.
به منظور حفظ ارتباط با قدرت برتر و افراد جامعه، در این نگرش، به اولویت بندی کردن روابطمان سود می بریم.
باید رابطه ی ما با قدرت برتر در ابتدا وجود داشته باشد تا با اتکا به آن ترس هایمان را کم تر کنیم، هنگامی که این رابطه را ایجاد کردیم و آن را توسعه دادیم، بهتر است قادر باشیم رابطه با خودمان را نیز گسترش دهیم.
هنگامی که رابطه با قدرت برتر و با خودمان به تعادل و استحکام رسید، بهتر است بهبودی و بسط ارتباط عاشقانه با دیگران را آغاز کنیم. هنگامی که اولویت رفتارهای سالم تری را در روابط صمیمی خود به کار بگیریم، اجازه می دهیم که قدرت برتر در زندگی ما تأثیر عمیق تری بگذارد.
درک می کنیم و به سمت نیرویی کشیده می شویم که از نیروی ما بسیار برتر و مورد اطمینان تر می باشد. هنگامی که از طریق بهبودی به تقویت کردن رابطه ی خود با قدرت برتر ادامه می دهیم خستگی شدید، افسردگی، اضطراب، یأس و ناامیدی، بی قدرتی و عدم اعتماد به نفس از بین می رود، انرژی بسیاری جایگزین می شوند.
ترس از خجالت گام به گام کاهش می یابد، آسیب ها و احساسات دوران کودکی به تدریج بهبود می یابند.
ما با کودک درون خود آشتی می کنیم و با آرامش اکتسابی این اتفاق شیرین به مسیر بهبودی ادامه می دهیم، دعا و مراقبه و امنیت بیشتری را تجربه می کنیم.
رهایی از رفتارهای کنترلی و تغییر دادن ها کمتر می شود، راحت تر به قدرت برتر اجازه می دهیم تا ما را در سفر زندگی راهنمایی کند.
معجزات بهبودی و رهایی را بهتر درک می کنیم.
انرژی بسیار زیادی را در وجودمان احساس خواهیم کرد، به مصرف الکل و نیکوتین و مواد مخدر مختلف هیچ نیازی نخواهیم داشت و همچنین به حمایت اشخاص دیگر نیاز نداریم، چرا که یک حمایت گر بسیار قدرتمندی را در درونمان حس خواهیم کرد، ما معبودی جز خدا نخواهیم داشت، با عشق و افتخار کنار بندگان خدا در صلح و آشتی بدون نژاد پرستی زندگی شادی را تجربه خواهیم کرد.
روابط دوست داشتنی و شیرین تری با قدرت برتر، با خودمان و با سایرین برقرار می کنیم.
از مورد توجه قرار گرفتن، که شدیدترین نیازهای مان است، پرهیز می کنیم. ما دیگر نیازی به تأیید دیگران نداریم. برای ارضای اشتیاق جسمی، روانی و روحی خود، به سایر افراد یا به روش زندگی ناسالم روی نمی آوریم.
اراده ی قدرت برتر ما مانند روشنایی هنگام طلوع آفتاب با اطمینان و امیدواری در زندگی تیره و تار ما تجلی می یابد، احساس می کنیم دوستان جدید و دوست داشتنی پیدا کرده ایم و آنان کسانی نیستند جز: خودمان، خداوند، دوستان بهبودی

 

یک برنامه ی پیشنهادی برای بهبودی:

وابستگی یک بیماری مرموز و ابهام آمیز و مخرب می باشد که به راه حل های ساده اما ویژه ای نیازمند است.
ما معتقدیم که این راه حل ها در برنامه ی انجمن رهایی از وابستگی های ناسالم یافت می شود چون خودمان از آن بهره گیری می نماییم.
برنامه کودا متشکل از موارد زیر است: شرکت در جلسات مشارکتی و گردهمایی کودا، راهنما گرفتن، مطالعه ی کتاب و بروشورهای انجمن، مشارکت، کارکرد قدم های رهایی، خدمت گزاری، انتقال دوازده قدم به تازه واردان، کارکرد سنت کودا می باشد.
قدم های کودا از دوازده قدم الکلی های گمنام و سپس از بسیاری اصول بهبودی در برنامه های دوازده قدم سایر انجمن ها اقتباس شده است و از آنها بهره می کند، میلیونها نفر در جهان این قدم ها و مفاهیم را در زندگی شان به کار گرفته اند.
این قدمها، اقتدار و روح بهبودی شخصی ما را حفظ می کنند، و خودمان مایل هستیم تا آنجا که می توانیم آنها را به کار گیریم.
تا جایی که ممکن است با خودمان، با قدرت برترمان و سایرین صادق باشیم.
شک و تردید، در مورد به کارگیری این قدمها باعث می شود که در مورد همه چیز احساس بدبینی و منفی نگری داشته باشیم، تحول و رشدی که به دنبال آن بودیم کم رنگ می شود، به مدت زیادی دوام نمی یابیم.
بیماری ما دوباره نیروی برتر منفی ما می شود، بر ما حکومت خواهد کرد، بودند کسانی که با این شیوه خودشان را فریب دادند و اکنون در بین ما نیستند و اگر بخواهیم تلاش کنیم که قدم ها را به تنهایی کار کنیم گوشه گیر و منزوی می شویم. کارکرد قدمها با کسی امکان پذیر است که خودش آن را کار کرده باشد، ما فقط به یک نفر اطمینان می کنیم، گوشه گیری یک رفتار معمول مربوط به بیماری ما می باشد. سرانجام بسیاری از ما کمک عاشقانه ی افرادی را که قبل از ما دراین مسیر سفر کرده اند را با کمال میل می پذیریم، این افراد راهنما spaanser در کودا می باشند که به ما طریقه ی آشنایی با دوازده قدم، بصیرت، تشویق و کسب اعتماد به نفس را ارائه می دهند.
آنها به ما کمک می کنند تا درک کنیم که با آشنایی این قدمها به سرعت و کاملاً تکمیل نمی شویم. سرعت و بی صبری عاملی برای توقف و عدم موفقیت ما خواهد شد.
دوازده قدم، ما را از مسیر رفتار ناسالم به سمت روابط سالم و دوست داشتنی با خدا، با خودمان و با سایرین هدایت می کند.
اینها، اولویت برای روابط و راهنمایی برای سالم زیستن و زندگی عاشقانه را ارائه می دهند.
از طریق ماهیت ساده ی این قدمها، در می یابیم که چه کسی هستیم و چگونه به محدوده ی روابط سالم و دوست داشتنی وارد شده ایم.
مطالب ارائه شده در برنامه ی کودا کمک می کنند تا دریابیم که چگونه تجربیات گذشته ما در مورد بدرفتاری و بی توجهی شکل گرفته اند و رفتارهای مربوط به وابستگی و روش زندگی ما را تقویت نموده اند. می آموزیم که چگونه قدرت مورد ادعای اعتیاد و مشکلات را به یک قدرت برتر دوست داشتنی تبدیل کنیم.
زندگی، اراده و بهبودی خود را به قدرت برتر می سپاریم.
ما مسئول بیمار شدن خودمان نیستیم، ولی می توانیم مسئولیت بهبودی و رفتارهای خود را به عهده بگیریم، رفتارهایی که الگوهای مخرب را در زندگی مان تقویت می کردند.
با یادگیری قدم ها کمبودها و نقصهای شخصیتی خود و تشخیص مهارت ها، استعدادها و موقعیت های خود آگاهی پیدا می کنیم، در مسیر انسانیت رشد می یابیم.
در این موقعیت متواضعانه، با تمام توان خود هر کاری را برای تصحیح اشتباهات گذشته یمان و جبران خسارت هایی که زده ایم، انجام می دهیم.
هم چنین تلاش می کنیم تا کاری را که به بهبودی زخم های ما و افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم کمک می کند را تکمیل کنیم.
در این کار مرحله ای، روز به روز می کوشیم تا مسئولیت خود را برای رفتارمان حفظ کنیم.
می آموزیم که رابطه ی خود را با قدرت برترمان عمیق تر کنیم.
به منظور ارزشمندی واقعی و سعادت، راحت تر به قدرت برترمان تکیه می کنیم. سرانجام در می یابیم که اگر بخواهیم برای به دست آوردن آنچه که از کارکرد قدم ها به دست آوریم، نتیجه بگیریم، باید تلاش کنیم تا تجربه، قدرت و امید در بهبودی خود را به افرادی که هنوز از بیماریشان آسیب می بینند منتقل کنیم.
به نظر افکار ما، برداشتن این قدمها، ممکن است ترسناک ترین کاری باشد که تا کنون انجام داده ایم، اما پاداش و بهبودی که حاصل می کنیم غیرقابل ارزش و قیمت گذاری می باشد.
سرانجام با اجرا این اصول در تمام کارهایمان، دستاورد این قدمها، در بخش بزرگی از زندگی روزانه ی ما تأثیرگذار می شوند.
لیست زیر دوازده قدمی می باشد که برای رهایی و بهبودی شخصی از بیماری هم وابستگی و وابستگی و رفتارها و عادت های ناسالم، آن را توصیه کرده اند:
1- ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجزیم و زندگیمان غیرقابل کنترل شده بود.
2- به این باور رسیده ایم که یک قدرت برتر می تواند سلامتی عقل را به ما بازگرداند.
3- تصمیم گرفته ایم اراده و زندگیمان را به خداوند، بدان گونه که او را درک می کردیم، بسپاریم.
4- ما یک ترازنامه ی اخلاقی بی باکانه و جست و جوگرانه از خود تهیه کردیم.
5- ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم.
6- ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.
7- ما با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را مرتفع سازد.
8- ما فهرستی از تمام کسانی که صدمه زده بودیم، تهیه کردیم، و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.
9- ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران لطمه بزند.
10- ما به تهیه ی ترازنامه ی شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم به سرعت به آن اقرار کردیم.
11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه ی آگاهانه خود با خداوند، بدان گونه که او را درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از اراده او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.
12- ما با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به وابستگان برسانیم واین اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم.
بسیاری از ما در نگاه اول، کارکرد این قدمها را کار دشواری می دانیم. فکر می کنیم که ما هرگز توانایی انجام آن را نداریم.
برخی از ما این قدمها را امری سریع و ساده ای می یابیم که در مدت چند روز یا چند هفته به آن دست پیدا می کنیم.
برخی کاملاً از آن اجتناب می کنیم، حاضریم تحت فشار شدید بحران ها و رفتارهای بیمارگونه قرار بگیریم.
سرانجام با تمایل اگر یقین داشته باشیم، پیش می رویم و در صورتی که بخواهیم زندگی مان بهتر شود، از این قدمها به عنوان بخشی از بهبودی شخصی استفاده می نماییم

 

قدم دوم
ما به این باور رسیدیم که یک قدرت مافوق می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.
با شرکت در جلسات و گوش دادن به مشارکت افراد و این که از آرامش خاصی برخوردا هستند، به باور می رسیم.
توضیحات دیگران، در مورد رابطه با یک قدرت برتر را می شنویم. در می یابیم که افرادی که رابطه ی صادقانه و منظمی با این قدرت را دارند و آن را حفظ می کنند، افراد آرام و موفقی هستند. آنچه را که در جست و جویش هستیم، یعنی بهبودی را تجربه می کنیم، زیرا ما اعضاء یک برنامه ی دوازده قدیمی و دوازده سنتی هستیم، کشف و حس این قدرت به عهده ی هر یک از ما واگذار شده است. هر کس با درک و هوش خودش آن را کشف می کند، برای اولین بار در زندگی حق انتخاب پیدا می کنیم، این احساس صادقانه را در سر می پرورانیم که چیزی وجود دارد که می تواند، آنچه را که خودمان نمی توانیم پیدا کنیم، برایمان انجام دهد. برگرداندن سلامت عقل.
در این برنامه، با کمک دیگران (افراد قدیمی انجمن) روشن تر به جهان اطراف نگریستن است.
در قدم دوم یک حقیقت را خوب در می یابیم:
با رفتارهای خود باعث تخریب احساس و زندگی خودمان شده ایم، مهم نیست که این رفتارها چقدر خیرخواهانه باشد یا نه، باور کردیم که احمق بودیم، با خودمان بد کردیم، هنگامی که این رفتارها بی اختیار انجام می شد، همان طور هرگونه اعتقاد در مورد این که خودمان می توانیم آن را کنترل و درست کنیم، نیز احمقانه می باشد.
«تکرار یک عمل اشتباه و انتظار یک نتیجه ی متفاوت، دیوانگی است»
گاهی اوقات صادق بودن با خودمان دردناک تر از صداقت با دیگران است. ولی پاداش این کار بسیار خوب و نتیجه بخش است.
هنگامی به این باور می رسیم که اعتماد و اطمینان ساده ی پیشنهاد شده در این قدم را بپذیریم. بذر انسانیت در ما جوانه می زند، اعتماد به نفس ایجاد شده با پذیرش ناتوانی و عجزمان در قدم یک، پرورش می یابد.
با تمایل به داشتن یک قدرت برتر مثبت و حقیقی، احساس آزادی و امیدواری را تجربه می کنیم و در این منطقه می باشد که باور و اعتقاد ما آشکار می شود

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم دوم
در قدم یک، با تلاش برای ظاهر شدن در نقش خدا، نقص و عیب های خود را در می یابیم.
می آموزیم که چگونه به دیگران اجازه می دادیم تا خدای ما باشند. در می یابیم که باید به خودمان و افرادی که به آنها قدرت داده ایم کمک کنیم.
با این کار، آماده می شویم تا اعتقاد به یک قدرت برتر از خودمان را تقویت کنیم، قدرتی که بهبودی و سلامت عقل ما را باز می گرداند.
در قدم دوم، این عقیده را ایجاد و تقویت می کنیم.
برای آن دسته از ما که قدرت برتر را درک نمی کنیم یا نمی شناسیم، رابطه ی جدید و فوق العاده با راهنما و دوستان بهبودی را آغاز می کنیم. برای آنان که با یک قدرت برتر ارتباط داشته اند، این قدم کمک می کند تا زمینه های ضعف خود را با تمرین کردن، تقویت کنیم.
از طریق کارکرد در اولین قدم می آموزیم که به عنوان یک کودک اغلب برای کمک خداوند تسبیح و ذکر او را بر زبان جاری سازیم.
اما نسبت به پیام ها بی توجه بودیم یا ارتباط مان ضعیف و کم رنگ بود ولی با این حال دعاهای خود را به خاطر داریم، حس می کردیم ویژگی های این قدرت در زندگی ما اغلب غیر قابل دسترس بود، چود در سردرگمی و دلبستگی های کودکانه خود غرق بودیم.
اکنون به عنوان یک بزرگسال (با احساس کودک آسیب دیده) تلاش می کنیم آن شرایط را رها کنیم و خود را تنها در روابط، بزرگسالی که با روشن بینی به احساسات خود در این مرحله دست رد به پیشنهادها می زنیم.
خودمان متوجه هستیم و می دانیم که در این مرحله، لجبازی و مخالفت خاص کودکی را هنوز هم داریم. تصمیم می گیریم با اعتماد به راهنما و گروه راه جدیدی را هموار کنیم.
ما چیزی برای باختن نداریم!
نیایش با خدا را ادامه می دهیم، اما تا از رفتارمان و از افرادی که ذهن ما را مشغول کرده اند، خود را رها نکرده ایم، هیچ چیز تغییر پیدا نمی کند.
برای دست یافتن به آن، آرامش، امیدواری و احساس هویت و ارزشمندی را به خود هدیه می دهیم.
تا وقتی که بهبودی را در دیگران جست و جو می کنیم، احساس بی ارزشی و حقارتمان بیش تر می شود، زیرا فلسفه ی انسانیت به ما اجازه نمی دهد که قدرت برتر خودمان باشیم، یا این قدرت را به دیگران دهیم.
یادمان باشد که این کار امکان ندارد چرا که، اگر امکان داشت وضعیت ما چنین نبود.
ما در انجمن انتخاب های محدودی داریم و تمایل داشتن به انجام کاری تنها یکی از این انتخاب هاست که به ما آزادی، قدرت و آرامشی را می دهد که به شدت به آن نیاز داریم.
برخی از ما که به کودا آمده ایم قبلا یک خدای دوست داشتنی را باور داشتیم. ممکن بوده است در سختی های زندگی حضور عاشقانه ی خداوند را احساس نمی کردیم فکر می کردیم او ما را دوست ندارد، یا باور کرده بودیم که خداوند در مواقع حساس ما را رها کرده است.
گاهی اوقات شرمساری و احساس گناه در اثر رفتارهای گذشته باعث می شود که باور کنیم برای تضمین درخواست از عشق و حضور خداوند، به اندازه ی کافی خوب نیستیم.
برخی از ما برداشت اندکی از یک قدرت برتر داریم، یا تصویری از قدرت برتر نداریم، یا ممکن است برداشت خود از خداوند را به فراموشی سپرده باشیم یا رها کرده باشیم.
بررسی فصل اول و دوم کمک می کند تا مفهوم قدرت برتر را روشن سازیم. ویژگی های شخصیتی قدرت برترمان، در دوران کودکی ممکن است مشابه با اشخاص مورد اطمینان ما باشد.
گاهی اوقات ممکن است خداوند، برایمان مثل یک رهبر معنوی باشد، یکی از اعضای خانواده یا دوست قدیمی، یا یک فرد، ساختن تصورات و رویایی باشد، که برایمان آرامش بخش است، مفید است که لیستی از ویژگی های شخصیتی و ویژگی هایی که یک قدرت برتر باید داشته باشد که با آن ارتباط داریم یا مایل هستیم ارتباط داشته باشیم تهیه نماییم.
این امر به ما کمک می کند که تعیین کنیم که ویژگی های شخصیتی که از سوء استفاده کنندگان اولیه ی ما بوده است را ندارد.
برای درک بهتر این مفاهیم با سایر افرادی که در کودا هستند صحبت می کنیم و از تجربیات آنها بهره مند می گردیم.
برخی افراد طبیعت، جهان یا گروهی را به عنوان تصویر قدرت برترشان بر می گزینند.
بعضی اعتقاد به قدرت برتر و عقاید مذهبی را گزینش می کنند.
بعضی از نو با زیربنای درست آغاز می کنند و تصویر آن را تقویت و تمرین می کنند.
می آموزیم که آنها چگونه درست مانند ما تلاش می کردند و اغلب علی رغم تردیدها و ترسهایشان معجزات خداوند را در زندگی و رابطه ی خود با خداوند و سایرین را تجربه می کرده اند.
از تجربیات معنوی آنها و چگونگی تأثیر خداوند در زندگی هایشان حتی هنگام بی توجهی آنها به حضور خداوند از انرژی جاری در برنامه بهره مندند.
به ما می آموزند که چگونه زندگی یشان از طریق ایمان و مداخله ی الهی متحول گشته است و گاهی اوقات در رویارویی با شرایط بسیار سخت و تهدید آمیز زندگی توسط خداوند کمک و هدایت شده اند. اعتقاد و باور به یک قدرت برتر برای برخی از افراد دشوار است، زیرا این امر به مفهوم رهایی از ترس های توهم آمیز می باشد.
بعضی می ترسند که نترسند!
باور کردن در برنامه یعنی معتقد بودن و تمایل به این باور که قدرتی برتر از خودمان می تواند آنچه را که قادر نیستیم انجام دهیم را برایمان انجام دهد.
به یاد می آوریم که در قدم دوم تنها از ما خواسته شد که باور کنیم یا تمایل به باور داشته باشیم که قدرتی برتر از خودمان قادر است سلامت عقل را به ما بازگرداند.
لازم نیست که به خدای شخصی، مذهب یا مفهوم معنوی فرد دیگری معتقد باشیم.
قدرت برتر ما باید احساس خوب و مطمئنی نسبت به ما داشته باشد. قدرت برترمان باید یکی از گزینش ها و مفاهیمی باشد که آن را درک می کنیم.
با اعتقاد به این رابطه ی دوباره آغاز شده یا تازه ایجاد شده، آرامش و احساس امیدواری تازه ای را حس می کنیم.
دیگر لازم نیست که خود یا سایرین را کنترل کنیم یا از آنها فرار کنیم. در ابتدا به منظور به دست آوردن اقتدار و آرامش لازم برای حفظ بهبودی و سرزنده نگه داشتن خود در این رابطه، حرکت به جلو را آغاز می کنیم.
در قدم دوم، باور و اعتقاد تازه و پذیرش مسئولیت را تجربه می کنیم. خداوند قادر به هر کاری می باشد ولی به بعضی از کارها مداخله نمی کند به خصوص دست یافتن به بهبودی را به عهده ی خودمان قرار داده و تنها این خود ما هستیم که حرکت و نقش خود را ایفا می کنیم.
هر روز باید تلاش کنیم که رابطه ی خود با قدرت برترمان را از نو آغاز و تقویت کنیم، تجربیات، رشد و امیدواری تازه مستحکم شده ی خود را با سایر هم دردان در میان می گذاریم.
اکنون به کمک و باور یک قدرت برتر دوست داشتنی آماده شروع کردن قدم سوم هستیم

 

قدم سوم

ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به خداوند بدان گونه که او را درک می کردیم، بسپاریم

یک تصمیم گیری:
ناتوانی بر عدم کنترل رفتارهای بی اختیاری را که مدت ها انجام می داده ایم را پذیرفته ایم، عجز و ناتوانی در مقابل آن را در قدم اول کار کرده ایم، به باور رسیده ایم که یک قدرت برتر می تواند به درد ما تسکین دهد.
فلسفه ی ایجاد قدم سوم به راحتی برایمان آشکار می شود.
اگر باور کردیم که ناتوان و عاجزیم و یک قدرت برتر می تواند ما را کمک و دگرگون سازد.
چرا آن را نپذیریم؟
چرا هنگام عدم موفقیت در کارهایمان، فرصتی به خدا نمی دهیم؟
علاوه بر این، به جز بدبختی چه چیزی برای از دست دادن داریم؟
اراده و زندگیمان، توهم و ایده های پوچ قدیمی، مثل اراده و قدرت شخصی!
آنها هنوز هم آمادگی دارند تا ما را به دنیای درد و رنج کافی باز گردانند و گرفتارمان کنند، آنها بار دیگر آمادگی دارند تا در ما توهم اراده و قدرت فردی ایجاد کنند که در زندگی و بهبودی خود و سایرین در نقش خداوند ظاهر شویم. گاهی اوقات ترس ها و تردیدهای قدیمی با تفکر تازه ی ما و اصول برنامه مخالفت می کنند.
باور می کنیم که این برنامه برای سایرین به کار گرفته شده است اما ما متفاوت هستیم.
به درد ما نمی خورد، با از دست دادن امیدواری توانایی مان را برای تغییر و تحول مورد نظر بیماری مان را زیر سوال می بریم.
تصمیم گیری در این برنامه باعث می شود تأیید کنیم که این برنامه بیهود نیست، بلکه کار درستی است که در یک زمان روحانی و معنوی خوشایند انجام می دهیم.
سپس می بینیم این برنامه فرصت زندگی کردن به عنوان یک انسان کامل را به ما نشان می دهد.
اگر این برنامه را می خواهیم باید تمایل داشته باشیم پیش برویم حتی اگر این به مفهوم درخواست کمک از خداوند بیش از یک بار باشد


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم سوم:
در این قدم توسعه و تقویت رابطه با خدا را ادامه می دهیم.
پس از خواندن متن این قدم و آنچه که برای انجام دادنش توصیه می کند باز می ایستیم. به آگاهی و احساساتمان در مورد تصمیم گرفتن می اندیشیم. این قدم، قدم تفکر و تصمیم گیری است و سیر و سلوکی می باشد که ما در ذهن خود انجام می دهیم.
از ما خواسته شده است که از خود و سایرین رها شویم.
برای اولین بار تصمیم می گیریم، به آزادی از قید و بندهایی است که به گردن بسته ایم نیاز داریم. می توانیم برای مراقبت از تمام چیزهای ارزشمند، رازهایمان، داشته های مهم، به خداوند اطمینان کنیم.
اطمینان کردن برای بسیاری از ما آسان نیست.
سال ها اعتقاد و امید خود را بر دیگران و خودمان معطوف نمودیم. بسیار سخت است ما عادت داریم برای فراهم کردن آرامش، شادی و سعادت به هر چیزی جزء خداوند تکیه کنیم. هر چه را که به کسی سپردیم نتوانستیم آن را پس بگیریم. با ما هر آنچه خواستند انجام دادند، در عین بی وفایی و خیانتشان وفا دارانه به پایشان ایستادیم در نهایت با دلی شکسته، ایمان از دست رفته در لاک خودمان خزیدیم. اکنون در برنامه از ما می خواهند همه چیزمان را به دست خدا بسپاریم. به ما گفتند که نترس هر چیزی که به خداوند می سپاری، می توانی هر وقت که دلت خواست آن را باز پس بگیری، ترس در این تغییر و رشد باعث رکود ما در اثر ترس از اعمالی که در گذشته با ما شده می باشد.
تغییر دادن و کنترل کردن این و آن و فرار کردن از سختی ها و مسائل مجهول، یکی از خصلت های بیماری وابستگی می باشد. این فکر مستلزم زمان زیادی است.
انرژی و کمک از راهنما و اعضای قدیمی می باشد. می دانیم که خود را تسلیم نموده ایم، سلامتی عقل هم نداریم و بهتر می بینیم که قدرت اراده یمان را به دیگری بسپاریم، کسی که به ما خیانت نکند. هر وقت هم خواستیم امانت مان را پس بدهد. برخی از ما دعا و عبادت می کنیم و به کمک خدا امید داریم.
اما تا زمانی که از وابستگی ها رها نشویم، ترس های ما ادامه دار است. در هر موردی یا هر تصمیم گیری فکری، ابتدا ترس در ما فعال می شود. در این قدم هم ترس خود را در اشکال گوناگون نمایان می کند. خود درگیری در این قدم به خوبی نمایان است. در هر صورت ما باید از این مرحله خارج شویم.
با به کار بردن قدم یک و دو در می یابیم که کنترل و فرار از مسئولیت ها دیگر موثر نیست و دیگران مسئول شادی و بهبودی ما نیستند.
در می یابیم که چگونه، خداوند حاضر است در زندگی ما دخالت کند و ما را در مسیر بهبودی و مسائل دشوار زندگیمان یاری رساند. با تکیه دادن به قدرت و اراده ی خداوند دست از اراده و قدرت پوشالی خود و دیگران بر می داریم. این کار یک باره اتفاق نمی افتد. به مرور انجام خواهد شد. با این که تکیه کردن به سایرین زودگذر است، ولی نتیجه ی آن دردناک و تحقیر آمیز خواهد بود و در نهایت خواسته ی ما انجام نخواهد شد.
ما از قدرت برترمان به درک و مفهوم بهتر و جدیدتری دست یافته ایم. می دانیم او مورد اطمینان و اعتماد است، دوستان با تجربه ی خود وجود آن را در مشارکت هاشان ابراز می کنند. آنان پیشنهاد می کنند بهتر است هرچه زودتر با روشن بینی و آزادی تصمیم بگیریم. این حق مسلم ماست تا زمانی که قلب و فکر خود را به خداوند معطوف نکنیم در اسارت افکار، احساسات و رفتارهای بیمارگونه خود می باشیم.
با این تصمیم گیری، به خداوند اجازه می دهیم تا از ما و سایرین در زندگیمان مراقبت کند، با وجود آن که در هر مرحله ی این تصمیم گیری وحشت بیش تری به سراغمان می آید.
اگر خداوند آنچه را که فکر می کنیم برایمان بهترین است انجام ندهد چه؟
اگر روند زندگی و چیزها آن طور که می خواهیم پیش نروند چه؟
اگر آنها تغییر نکنند چه؟
اگر سایرین با متحول شدن ما در بهبودی دوست مان نداشته باشند چه روی می دهد؟
ترسمان به عنوان یک بیماری قابل فهم و درک شده است. این ترس زیربنای نیاز شدید بیماری ما را به کنترل کردن شرایط و فرار از خودمان تشویق می کند.
این ترسها به خاطر رها شدن ما از زیر بار کنترل ظاهر می شوند و از نظر عاطفی در یک شرایط بد روحی قرار می گیریم.
هنگام مواجه شدن با این ترسها در یک چند راهی قرار می گیریم:
آیا در زندگی خود به خداوند می توانم اعتماد کنم؟
آیا اراده و زندگی خود را به او بسپاریم هر وقت خواستم آن را به من بر می گرداند؟
به یاد داریم که از ما خواسته شده است که تنها یک تصمیم بگیریم. خواسته اند که اطمینان به خدا را تجربه کنیم.
توانایی ما برای اطمینان کردن به یک طریق سالم و درست، بیش تر از آن که خوشایند باشد ما را نگران می کند. مثل راننده ای که فرمان ماشین خود را به دست کس دیگری سپرده است، چرا که، می ترسد به مشاین و داشته اش صدمه بزند. این ترس ما متاثر از وابستگی های ما در زندگی است.
توقع نداریم که بدون ترس و تردید این تصمیم را بگیریم.
برای اینکه به ترسها فائق آییم از خداوند می خواهیم تا شجاعت و قدرت انجامش را در وجودمان قرار دهد. در این قدم ما تجربه و درک راهنما و دوستان هم دردمان را بررسی می کنیم. برخی از ما زمان و مکان ویژه ای را برای برداشتن این قدم تأمین می کنیم.
در هر صورت هنگامی که آماده باشیم این دعا ما را کمک می کند

 

قدم چهارم

ما یک ترازنامه ی اخلاقی بی باکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم.

بی باکانه و جستجوگرانه:
دقیقا به این مفهوم است که به دقت جست و جو و بررسی کنیم تا چیزی را که گم شده یا پنهان شده است را بیابیم و بدانیم، یاد بگیریم شجاعانه به معنی شجاعت که به دلیری و تسخیر نشدنی تعریف شده دست می یابیم، اگر «جست و جو کردن» به معنی گشتن به دنبال چیزی که گمشده یا پنهان شده باشد، به حقیقت در شرف یک ماجراجویی خوب و هیجان انگیز برای کشف خود واقعی می باشیم.
اما کلمه ی «شجاعانه» حکایت دیگری است.
بسیاری از ما هنوز معتقدیم که دستیابی به این فرآیند بدون ترس امکان پذیر نیست.
مااز افرادی که احساسی مشابه ی احساس ما را دارند تجربه می گیریم، توسط آنان دلداری وتسکین داده می شویم، سپس در می یابیم که تنها نیستیم. ما این سفر را با دعا و کمک خداوند شروع کردیم. خداوندی که در طول این مسیر با مهربانی ما را راهنمایی می کند.

ترازنامه ی اخلاقی از خودمان
اولین بخش این قدم، نگرشی را تعریف نمود که با به کارگیری آن این قدم را با سازگاری و آرامش برداشتیم.
نگرشی که دقیق موشکافانه و بی باکانه بود.
دومین بخش قدم چهارم به ما تمرکز و جهت می دهد.
این ترازنامه شخصی مربوط به رفتار شخصی ما در بسیاری از دوران زندگی که به یاد می آوریم می باشد.
کلمه ی «اخلاقی» معنای زیادی دارد. در بین آنها کلماتی مثل صداقت، هدایت، درستی، روراستی وجود دارد.
پیام قدم چهار واضح است.
حسابرسی از خودمان باید صادقانه و درست باشد نه انتقادی و انتقام گیرانه و تحقیر آمیز. اگر قرار باشد که این حسابرسی کاملی باشد، لازم است که تمام بدهی ها و بستانکاری های خود را لیست کنیم.
یعنی یک تصویر دقیق درست و متعادلی از خودمان برداریم.
برای برخی یافتن نقاط خوب دشوارتر از مواجه شدن با کمبودها و نقص های خود می باشد.
اگر برای حسابرسی دیگران باشد، یا تأیید کردن ویژگی های مثبت خود، برداشتن این قدم ما را کمتر آزار می دهد.
این را بدانیم که ما به این انجمن آمده ایم تا مشکل خود را برطرف کنیم. این اعمال توسط خودمان درست می شود. ما مسئول کسی نیستیم. ابتدا هر احساس یا رنجشی دارید را لیست کنید. ما توسط راهنما و سایرین تشویق شده ایم که هر دو کار را انجام دهیم، زیرا هر یک از این ها جنبه ی مهمی از یک ترازنامه ی کامل می باشند

 

 

گزیده ای از یادداشت ها در قدم چهارم

تا کنون بر ایجاد رابطه و تجدید رابطه با خداوندی که او را شناخته ایم تأیید نمودیم.
در قدم چهارم، سفر معنوی و درونی بهبودی در رابطه با خودمان را آغاز می کنیم.
بسیاری از عقاید، مذاهب و فلاسفه از تزکیه ی روح به منظور تکامل معنوی صحبت و سفارش می کنند.
درست مثل این که آب را بجوشانیم تا ناخالصی های آن برای نوشیدن از بین برود. این فرآیند را انجام می دهیم تا از زندگی درست و کامل تری بهره ببریم.
بهتر است قادر باشیم تا خوبی های خود را از افکار و رفتار ناسالم جدا کنیم و قدردان آنها باشیم.
تزکیه ی ما از طریق به کار بردن قدم چهارم ارزیابی صادقانه و دقیقی انجام می شود.
برای ادامه دادن فرآیندها و برای این که انسانی شویم که خداوند از ما در نظر داشته است، به این قدم توجه می کنیم.
ممکن است قدم چهارم دشوار به نظر آید، زیرا اغلب باعث یادآوری خاطرات دردناک گذشته می باشد.
به خصوص خاطراتی با احساس رنج و شرمندگی و گناه تلاش می کنیم از انجام آنها شانه خالی کنیم.
با احساس این مسئله، قدم اول را دوره می کنیم.
عجز و ناتوانی و غیرقابل کنترل بودن را به یاد داریم.
در مورد قدرت و امیدی که در قدم دوم ارتباط با قدرت برترمان را تجربه می کردیم، تفکر می کنیم.
در قدم سوم آموخته ایم که ترس های خود را به خداوند بسپاریم. به منظور حمایت و امنیت، از راهنما و سایر افراد در کودا تجربه می گیریم.
می دانیم که تنها نیستیم. افراد زیادی قبل از ما این قدم ها را تجربه کرده اند؛ به خداوند تکیه می کنیم تا در این سفر دشوار ما را راهنمایی کند.
به یاد داریم که شجاعت ما برای تکمیل این قدم ناشی از عدم حضور ترس نیست. در هر قدم ترس با ما هم سفر است. مهم تمایل ما برای طی کردن این قدم می باشد.
برای درک توانایی ها و ضعف ها، بدهی ها و بستانکاری و نقص های درونی و این که چه کسی هستیم و در نتیجه ی بیماری مان چه کسی می شدیم!
سعی و تلاش می کنیم.
ما به دنبال درک و پذیرش هستیم نه شعله ور ساختن احساسات خود.
این قدم بخش بسیار مهمی از بهبودی ما می باشد. شکلی از یک جراحی عاطفی که مستلزم مهربانی و توجه است.
اشاره کردن به چگونگی کارکرد قدم چهارم کودا به منظور درک و بصیرت، جست و جو کردن حمایت، راهنمایی و تجربه ی راهنما و دوستان سالم را مفید می یابیم.
روش های متعددی برای تکمیل قدم چهارم در دسترس می باشد.
در بررسی زندگی گذشته و حال خود، لیستی از افرادی که در رفتارهای مربوط به رفتارمان متأثر شده اند تهیه می نماییم.
خداوند، خودمان، همسر، کودک، دوستان، اعضای خانواده و همکاران و افرادی که در فعالیت های گوناگون در کنار ما شرکت کرده اند را در لیست ذکر می کنیم.
اگرچه، ممکن است به یاد آوردن رفتارهای ناسالم دشوار باشد.
این رنجش ها در 5 زمینه خلاصه می شود که عبارت اند از:
عاطفی، جسمی، جنسی، روحی، معنوی
و رفتارمان می تواند شامل موارد زیر باشد:
دروغگویی بی مهری
کنترل تنبیه کردن
فرار کردن شرم ساری
توهین آمیز ناگوار و سخت
پرخاشگری توهین کننده
دلخوری گرفتاری
خشم مراقبت بیش از حد
انتقام گیری کنترل بیش از حد
قربانی کردن بیش از حد احساسی
تسلیم در برابر دیگران آزار دهنده
قضاوت ناتوانی
بی توجهی خجالت و شرمندگی
ترسو بودن تنفر از خود و دیگران

اگرچه لیست بالا کلی نیست و تنها ما آن را به عنوان شروع جست و جو ارائه داده ایم.
به منظور صادق و دقیق بودن، باید از خود بپرسم که آیا با خداوند، خودمان و با سایرین به این صورت رفتار کرده ایم؟
آیا بدرفتاری از ما سر زده است؟
آیا از آنها بیزار بودیم؟
با خداوند خودمان و سایرین از نظر عاطفی، جسمی، جنسی، روحی و معنوی، درگیر بوده ایم و به آنان خسارت وارد کرده ایم؟
به دلیل این که ممکن است توسط سایرین به بدرفتاری های خودمان با قضاوتشان واکنش نشان دهیم و به آنها پاسخ می دهیم. توجه کردن به برخی از رفتارهای مربوط به بیماری مان آسان است.
بعضی توانایی انجام دادن این کار را ندارند، تنها باعث حفظ و ادامه یافتن این نواقص رفتارها می شوند و اما بدانید که پنهان کردن آنها سبب نمی شود که مسئول تغییر دادن آنها نباشیم. برای اطلاع از این که چه احساساتی باعث رفتارهای مربوط به عود بیماری ما می شوند، برای تعیین نتایج رفتارهای ناسالم مربوط به بیماری مان، نسبت به اشخاص، خودمان، سایرین و روابط انسانی کمک می کند، در آخر به تعیین احساسات مان در مورد رفتارهای مربوط با بیماری مان را کمک می کند.
احساساتی که باعث این رفتارها و نتایج آن ها می شوند.
مثال ها وارد شده از چنین رفتارهای کلی می باشد.
ما در رفتارها و واکنش های مربوط به وابستگی چه خسارت هایی به خودمان زدیم.
احساساتی که باعث این رفتارها می شدند، برایمان مهم است. با شناسایی آنها خودمان را از گزندشان دور می کنیم.
شرمندگی در مورد عدم مسئولیت برای امور مالی؛ ترس از قضاوت در مورد من.
ترس و خشم در مورد مسئولیت مالی و کمک گرفتن و بی توجهی به مسئولیت های مالی من را از نظر اقتصادی و عاطفی به اشخاص دیگر وابسته می کند، کنترل کردن بهتر از آن است که از نظر اقتصادی مسئولیت من را به عهده بگیرند.
باقی ماندن در نقش یک کودک در رابطه یمان با فرد هم وابسته، نه یک فرد هم تراز با او، احساس در مورد رفتارها و نتایج آنها غمگینانه، شرمندگی، گناه کاری خواهد بود.
رفتارها و واکنش هایی مربوط به دلخوری ها، عصبانیت، تحقیر و طعنه آمیز بودن، بدرفتاری کردن های دیگران با من از نظر جنسی، لفظی و جسمی، عاطفی بدون کمک گرفتن یا برطرف شدن این رنجشها.
احساساتی که باعث این رفتارها می شوند، مثل ترس، خشم و شرمندگی در هنگام مواجه شدن با این مسائل که اگر ما به او بگوییم، من در کودا تحت درمان هستم، می ترسم که با من بدرفتاری کنند یا ترکم کنند.
ترس از این که به عنوان یک احمق یا «فرد بد و ناتوان» در خانواده لقب بگیرم، کمبود عشق و نزدیکی با بنده گان خدا، خطر درمورد این که کودکانم رازهای عاطفی من را متوجه شوند و تردم کنند.
رها کردن و بی توجهی به احساساتم در این مورد، اعمال خشم، ناخشنودی و تلخی با خود و دیگران برای پوشاندن صدمات، ترس و شرمندگی درباره ی بد رفتاری ها، برای دستیابی به احساس قدرت در برابر انسان های سوء استفاده گر، احساس حقارت، از این که یاد نگرفته ام به روش صحیح یا به صورت مستقیم روی پای خود بایستم.
احساسم در مورد رفتارها و نتایج آنها، در تنهایی، غمگین، شرمنده، ترسیده، خشمگین، ترس و وحشت از این که دیگران جلوی من بایستند، خشمگین بشوند یا ترکم کنند، رهایی و بی توجهی به احساسات خودم، به خود متکی نبودن، به خودم و رابطه ام بی توجهی کرده ام. دیگران را قادر ساختم به خشم خود در مورد من ادامه دهند. با سکوت آنها را کنترل کردم.
با تنبیه او، با قهر کردن، عدم صمیمیت با آنها را حفظ نمودم.
احساسم در مورد رفتارها و نتایج گرفته شده از آنها تنها، غمگین، ترسیده، شرمنده، گناه کار با پیش رفتن در این روش و کارکرد، در می یابیم که الگوهای مربوط به رفتارمان آشکار می شود.
بسیاری از اوقات، به طریق مشابه یا نامتعادل با افراد رفتار می کردیم، درست مثل وقتی که با یکی از والدین یا یک فرد مورد اطمینان دوران کودکی خود رفتار می کردیم.
اغلب نقش فرد دیگری را به این افراد می دادیم واین امر به ما اجازه ی دیدن نقش واقعی آنها را نمی داد.
نادانسته در روابط بزرگ سالی مان الگوهای مشابه یا ناسالم و سوء استفاده گری را ایجاد می کردیم.
گرچه این رفتارها را از دوران کودکی آموخته ایم، اما باید مسئول رفتارهای امروز خود باشیم.
به منظور بررسی کامل و درک ارتباط با خودمان و ایجاد تعادل در به کارگیری قدم چهارم باید توانایی ها، مهارت ها و رفتارهای مثبت خود را بررسی کنیم.
بازگشتن به نهاد کودک درون برای درک این هدف سودمند است. این کار را با هدف تهیه ی لیست جدیدی از این افراد و تعیین رفتارهای مثبت، سالم، مناسب و عاشقانه در روابط با یکدیگر انجام می دهیم.
افرادی را که رفتارهای مربوطه را تجربه نکرده اند، کمبودهای خود را به این لیست بیافزایند، افراد، توانایی ها، مهارت ها و رفتارهای مثبت در این روابط مفید است.
همچنین ممکن است ستونی را برای تعیین این که چه موقع نسبت به قبل سالم تر رفتار می کنیم را در نظر بگیریم تا پیشرفت مان را در این سفر بهبودی نشان دهد، تهیه کنیم.
تشخیص این رفتارها برای برخی از ما دشوار است.
سوال پرسیدن از راهنمایان، دوستان سالم، همسر و اعضای خانواده در مورد توانایی هایمان و رفتارهای مثبتی که جدیداً خردمندانه می باشد.
با روح و ذهنی باز، باید تلاش کنیم به آنچه که آنها می گویند گوش کنیم.
گاهی اوقات سرکوب شدن برایمان به جای شرمندیگ و ترس از گذشته آسان تر است.
درست مثل رومیزی که زیبایی یک میز اعلا از جنس چوب بلوط را می پوشاند، خجالت و ترس، توانایی مشاهده ی زیبایی های خدادادی، استعداد و خوبی هایمان را می پوشاند.
هنگامی که از نقطه ی بهتری به روابط تازه ی مان با خودمان می نگریم، در می یابیم که اصلاً افراد بدی نیستیم.
مفهوم شرم ساری که به عنوان یک کودک تحقیر شده در مورد خود آموخته ایم، صحیح نیست.
این روشی است که بسیاری از ما رفتارهای مربوط به بیماریمان را از طریق آن می آموزیم.
باید به خاطر داشته باشیم که از رفتارهای مثبت و توانایی های مان برای کاهش احساساتمان در مورد خسارت های مان استفاده نکنیم.
به منظور تغییر این رفتارها باید در برابر آنها و در برابر احساسمان مسئول باشیم.
امروز قربانی نیستیم، دیگر نمی توانیم افراد، مکان ها و چیزها را برای مشکلاتمان یا رفتارهای بیمارگونه مربوط به اعتیادمان، مقصر بدانیم. با جست و جوی رابطه با خودمان از طریق به کار بردن قدم چهارم متواضع تر می شویم.
این امر کمک می کند تا دریچه ای برای دیدن، پذیرفتن و دوست داشتن خودمان، آن طور که هستیم، بگشاییم. در این جایگاه انسانیت، آماده می شویم تا قدم پنجم را کار کنیم

 

قدم پنجم

ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند به خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم.

به خداوند، خودمان و یک انسان دیگر اقرار کردیم، به توصیه دوستان در کودا که قبلاً این قدم را به کار گرفته اند، تصمیم گرفتیم تا با قدرت برترمان که به بدترین طریقه ی ممکن از آن می ترسیدیم مواجه می شویم.
آیا خود را با این کار به مخاطره می اندازیم؟
با اعتراف کردن به خداوند در ابتدا، به خودمان یادآوری می کنیم که عامل اولیه در بهبودی ما معنوی می باشد.
چون خداوند به اعمال ما مطلع است، با تشویق سایر اعضا کودا به قدم پنجم می پیوندیم و سرانجام وزنه ی حیاتی از روی آن چه را که در درون مان محصور کرده ایم بلند می کنیم.
تایید کردن خود در این مرحله وسیله ای برای پذیرش خود می باشد

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم پنجم

در قدم چهارم با آگاهی از خودمان رفتار مربوط به وابستگی و بیماریمان فرآیند پاکسازی را آغاز می کنیم، توجه می کنیم به جنبه هیای از زندگی مان که نمی توانستیم به آنها بنگریم دیدن و درک آنها را انکار می کردیم، چرا که تمایلی به دیدنشان نشان نمی دادیم. فرآیند پاک سازی را در قدم پنجم ادامه می دهیم.
مسئول بودن روی عواطف و اعمال خود، پذیرش اعتیاد و رفتارمان در قبال قدرت برتر خودمان و فرد دیگر، برای بهبودی مان حیاتی است. برنامه ی معنوی ما بدون پذیرش مسئولیت اعمال گذشته و حال خود کامل نیست. بسیاری از ما با به کار گرفتن این قدم، عواطف شدیدی را تجربه می کنیم.
برخی از ما می ترسیم تا خطاهای خودمان را نزد فرد دیگر بازگو کنیم.
معتقدیم که رازهایمان فاش خواهد شد، هیچ کسی این قدر بد نیست که آبرویش برود.
برخی از ما از این که مورد انتقاد واقع شویم مورد قضاوت قرار گیریم یا از آن چه انجام می دهیم و شرمنده شویم می هراسیم.
برخی می خواهیم از خطاهای خود حمایت کنیم یا برای کاهش مسئولیت خود، دیگران را مقصر بدانیم.
برخی با در میان گذاشتن آن از این که چه احساسی در مورد خودمان داریم، می ترسیم.
این ترس در تکمیل قدم پنجم برای اولین بار، طبیعی می باشد.
گرچه احساسات و ترس قوی در مورد دستیابی به این قدم داریم، چون ما سخت ترین قدم که قدم چهارم می باشد را گذراندیم، اما بسیاری از ما در میابیم که با در میان گذاشتن توانایی ها و ضعف هایمان با خداوند و یک فرد دیگر، پذیرش، انسانیت و مهربانی تازه ای را برای خود و مسئولیت پذیری را تجربه می کنیم، در می یابیم که که اختصاص دادن زمان و تفکر برای یافتن شخص مطمئن و خوبی که با وی قدم پنجم را تکمیل کنیم مفید است.
آیا شخصی وجود دارد که با وی احساس امنیت بکنیم و رازهایمان را با او در میان گذاریم؟
آیا فردی وجود دارد که به وی اعتماد کنیم، تا از اطمینان ما سوء استفاده نشود و ناشناسی ما حفظ شود؟
بسیاری از ما قدم پنجم را با راهنمایمان کامل نمودیم.
برخی از ما این قدم را با روحانیون، یک مشاور معنوی یا یک روانشناس در میان گذاشتیم.
در هر صورت، تکمیل قدم پنجم با فردی که خارج از خانواده مان وجود دارد، فردی که واقعی، دوست داشتنی مراقبت کنند ودلسوز است مهم می باشد.
به دنبال فردی هستیم که با بیماری وابستگی و فرآیند بهبودی برنامه آشنا باشد.
قدم پنجم را با شخصی که برگزیده ایم، کار می کنیم باید به خاطر داشته باشیم که به قدرت برترمان اجازه بدهیم تا بر تاریکی ما نور معنوی بیاندازد، باید دقیق و صادق باشیم.
امتناع کردن از این قدم دیدگاه و رفتارهای گذشته ی ما را زنده نگه می دارد تا این که دوباره ما را برده ی خود سازند.
با در میان گذاشتن گذشته ی مان با خداوند، خودمان و یک فرد دیگر، در می یابیم که خداوند همیشه آنچه را که پنهان کرده ایم یا قادر به دیدن آن نیستیم را می داند.
می آموزیم که خداوند هرگز ما را به خاطر کرده ی مان طرد و ترک نکرد، اما ما خودمان را ترک و منزوی می کردیم.
با تکمیل قدم پنجم، اغلب آگاهی عمیق تر و جنبه سالم تری را برای غیر قابل کنترل بودن زندگی و عجزمان به دست می آوریم.
بسیاری از ما احساس خوب، آرامش و رهایی معنوی و عاطفی تازه ای را (اسارت در گذشته) تجربه می کنیم.
این طریق رهایی برای برخی از فوری بوده است و برای برخی دیگر با ادامه دادن سفر بهبودی یک بیداری و آزادی تدریجی می باشد.
قدردانی عمیق تری را از کمک خداوند و فرایند بهبودی احساس می کنیم.
در یک بازتاب حقیقی، از کمبودهایمان آگاه می شویم و در می یابیم که تنها از طریق معجزه خداوند به این جا رسیده ایم.
دیگر نسبت به این که تنها از طریق معجزه خداوند به این جا رسیده ایم.
دیگر نسبت به این که چه کسی هستیم یا چه کاری انجام می دهیم بی توجه نیستیم؛ روشن بینی همیشه موجب مسئولیت می شود.
باید تلاش کنیم که با کمک قدرت برترمان افکار و رفتارهای مربوط به گذشته را تغییر دهیم.
به خاطر بسپاریم که این قدم درمان فوری برای مشکلات حال و گذشته یمان نیست.
باید با تقویت کردن اشتیاق و تمایل مان از طریق به کارگیری قدم ششم، سفر بهبودی و فرآیند روزانه ی و تزکیه خود را ادامه دهیم

 

قدم ششم

ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه ی نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

کاملاً آماده:
یادآور می شویم که «آمادگی کامل» به مفهوم به طور کامل حاضر و آماده بودن می باشد.
کامل کردن قدم پنجم بخش عمده ای از این آمادی سازی می باشد.
این عبارت را به طور دقیق تری بررسی کردیم و دریافتیم که می توانیم آن را در زندگی روزانه خود به کار گیریم.
این پاسخ به ذهن ما می رسد که تمام نواقص شخصیتی ما، به طریقی حاصل لجاجت و خودسری خودمان بوده است.
آنها ابزارهای ماندگار از گذشته ی ما هستند، در حالی که به نظر خودمان می رسید، فکر می کردیم این ابزارها سعادت و آرامش ما را فراهم خواهند کرد، اما غیر از این شد، فکر کردیم این ابزارها دیگر کافی نخواهند بود، به دنبال راه بهتری بودیم تا بیماری خود را به آرزویش برسانیم.
ما طالب زندگی هستیم، می خواهیم زندگی کنیم، نه این که صرفاً زندگی را سپری کنیم.
برای این کار به یک سابقه ی خوب نیازمندیم.
واقعیت این است که با این نواقص امکان درست زندگی کردن را نداریم. از خداوند تقاضا می کنیم تا تمام نقص های شخصیتی ما را برطرف سازد.
توصیه شده است که به این نواقص به عنوان یک پوسته ی محافظتی که آن را رشد داده ایم بنگریم. وابسته بودن به آنها به اندازه ای که یک خرچنگ پوسته ی خود را حفظ می کند، یا یک پروانه به لبه ی پیله ی خود می چسبد در این نقطه از بهبودی، نقص های شخصیتی اصلا حمایت مان نمی کنند.
آنها بارهای اضافی هستند که ما را به پستی و حقارت می کشانند. اغلب، قدرت دارند تا ما را نسبت به استعدادمان نابینا سازند

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم ششم.

قدم ششم از ما میخواهد تا عملکردهای مثبتی را نسبت به تغییر نقص های شخصیتی که در قدم پنجم پیدا نمودیم، آغاز کنیم. این بخشی از فرآیند مهم پاکسازی مان می باشد.
اکنون باید اعتقاد واطمینانی را که با به کارگیری قدم دوم و سوم توسعه داده ایم، مورد استفاده قرار دهیم و بیش تر آنها را عملی کنیم. در انجام این کار، تصمیم می گیریم که اراده و زندگی مان را به خداوند واگذار کنیم و با مشوق بودن و آماده شدن برای این که خداوند تمام نقص های موجود و شخصیتی ما را برطرف می کند، یک گام فراتر می رود.
نقص های شخصیتی اگر چه، مخرب هستند، ولی ممکن است به خوبی به ما کمک کنند.
با بررسی طرح مرحله چهارم، نتایج وحشتناک در اختیار داشتن این نقص ها را مشاهده می کنیم.
ما حق انتخاب اندکی داریم اما اجازه می دهیم که این نقص های شخصیتی برطرف شوند.
آمادگی و اشتیاق خود را برای تکمیل قدم ششم مورد ارزیابی قرار می دهیم. آیا برای ارتباط با خداوند، خودمان و سایرین، به رفتارهای مربوط به وابستگی خودمان تکیه می کنیم؟
آیا مبارز بودن در زندگی مان را می پذیریم؟
بسیاری از ما می پرسیم: «آیا مجبورم آدم خوبی باشم؟»
آیا باید یک برنامه بهبودی خوب را به کار بگیرم؟
چگونه از خودم حمایت کنم؟
چه کاری انجام خواهم داد؟
گاهی اوقات می آموزیم که کمال گرایی در زندگی، دست نیافتنی است واین یک ویژگی می باشد که توسط گذشته ی مربوط به دوران بیماری ما هدایت می شود.
در عوض در هر مرحله ای از زندگی که هستیم با پستی ها و بلندی های آن باید برای پیشرفت خودمان ارزش قائل شویم.
اجتناب کردن از «پیشرفت» و «کوش کردن» با وجود نادیده گرفتن یا پنهان کردن ترس و عدم اشتیاق برای پیش برد اهداف، اهمیت دارد. در نظر گرفتن آمادگی و علاقه به کارکرد این قدم برای برخی از ما هراس انگیز می باشد، زیرا نمی دانیم چگونه و به چه طریقی سالم رفتار کنیم.
برخی از ما در برابر قول دادن به خودمان، مقاوم می شویم یا می ترسیم که قدرت و اختیارمان را از دست بدهیم.
از یک جهت یا جهت دیگر، نقص های شخصیتی موجود در خود را انکار می کنیم، تا احساس قدرت را برای مان ایجاد کنند، اشتباهی که وجود دارد.
این که از یک فرد خودشیفته مقتدر یا خود کم بین و ضعیف، به انسان متعادل سالم تری تبدیل شویم و در این راستا به کمک قدرت برترمان نیازمندیم.
تنها قدرت برترمان می تواند نقص های شخصیتی را که حمایت کننده و محافظ رفتارهای ناسالم و قدرت کاذب را برایمان ایجاد نموده است، برطرف کند.
در بررسی آمادگی و تمایل برای تکمیل کردن این قدم، بار دیگر با در میان گذاشتن افکار و احساساتمان با راهنمایان و دوستان بهبودی در کودا را مفید می یابیم.
بالاتر از همه با دعا و تمرکز، کمک و راهنمایی قدرت برترمان را تقاضا می کنیم.
دوباره به خاطر می آوریم که شجاعت، ناشی از عدم حضور ترس نیست بلکه اشتیاق برای روبرو شدن با آن می باشد.
تنها از طریق قدرت خداوند است که به پیشرفت حقیقی و چشم گیری دست خواهیم یافت، بیش تر اوقات، شجاعانه تمایل به رهایی داریم به همراهش می تواند فقط اندکی فروتنی، در پی از قدرت شفادهندگی خداوند را به رویمان بگشاید.
آمادگی و علاقه، نگرش های کلیدی در متحول شدن نواقص شخصیتی ما می باشند.
تجربه ی ما نشان داده است که بسیاری از نقص ها پس از چند بار شرکت در جلسات، توسط خداوند بدون تلاش و کوشش ما برطرف می شوند.
برخی از آنها مستلزم توجه و تلاش آگاهانه و بیش تر ما و با انرژی گرفتن از خداوند برطرف می شوند.
حمایت گران ما خداوند و راهنما و اعضای انجمن ما می باشند.
برخی از نقص ها پیچیده اند و مستلزم راهنمایی بیش تر از یک مجموعه متخصص می باشند

 

قدم هفتم

ما با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را مرتفع سازد.

درخواست فروتنانه از خداوند، بعد از تعمق بسیار، تواضع را به عنوان رهایی از تکبر و خود بزرگ بینی می پذیریم.
تواضع حقیقی به ما اجازه می دهد تا همه ی چیزها را آن طور که هستند ببینیم و بپذیریم، نباید به قدرت برترمان دستور بدهیم که نقص های مان را برطرف کند، التماس هم نباید بکنیم.
در عوض، با مهربانی و آرامش با ابراز فروتنی از او تقاضا و درخواست می کنیم که کمکمان کند و تنهایمان نگذارد. بسیاری از ما با درخواست کردن از خدا و برای برطرف کردن نقص هایمان، صدمات و زیان آنها را با ناراحتی تجربه می کنیم.
هرگز توقع نداریم، برای آنچه که انجام می دهیم باعث شادی مان باشد!
یا غمگین شویم.
در می یابیم «دوستان بهبودی» به خوبی به ما کمک کرده اند. کمک آنها را مانند یک راهنمای زندگی دوران کودکی می پذیریم و از نواقص شخصیتی که دیگر مناسب نمی باشند کنار می کشیم.
در کُدا به ما ماهی نمی دهند بلکه چگونگی ماهی گیری را می آموزانند

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم هفتم

قدم هفتم کمک می کند تا فرآیند پاک سازی معنوی در رابطه با خودمان را تکمیل تر کنیم و با تمام وجود قلب مان را در رابطه با پذیرش خداوند به عنوان قدرت برتر آماده می سازیم.
تواضع با نیت قلبی، بخش حیاتی این قدم می باشد.
بدون تواضع، جایی برای تأثیر و نفوذ انرژی قدرت برتر در درون ما وجود ندارد.
قدم هفتم کمک می کند تا نقص هایمان را با کمبود آنان برطرف کنیم. هر یک از ما متفاوت هستیم، اما تواضع امکان می دهد که تساوی حقیقی و معنوی با دیگر انسان ها را تجربه کنیم.
هر یک از ما از یک جهت یا طریق دیگر به پایه و اساس ویژه ای در وابستگی ها می رسیم.
در این مرحله می باشد که ناتوانی خود را عمیق تر احساس می کنیم، می آموزیم که اگر مایل به انجام دادن نقش خود را بهبودی مان باشیم، خداوند می تواند به ما کمک کند.
برای نجات زندگی مان، تسلیم اراده ی خداوند می شویم، چشمان مان را باز می کنیم، تا به اثرات مخرب رفتارهای مربوط به دوران بیماریمان را در روابط گذشته دست یابیم.
اگر شدت واقعی رفتارهای ناسالم خود را با خداوند و خودمان و یک فرد دیگر در میان بگذاریم.
در می یابیم که تلاش های قبلی مان برای ایجاد روابط درست انسانی و دوست داشتنی و صمیمانه با خداوند، خودمان و سایرین ناموفق بوده است.
دیدگاهی از کارکرد این قدم، تجربه و درک عمیق از انسانیت فراهم می کند، تواضع قلبی ما، تمایل، آمادگی و اشتیاق را برای برطرف کردن نقص های شخصیتی توسط خداوند می نماید. با این حالت و تواضع، آماده می شویم تا قدم هفتم را انجام دهیم. با انجام دادن این قدم، بسیاری از ما با دعا، رابطه ای درست با خداوند، در قلب مان ایجاد می کنیم که احساس واقعی ما را بیان کند

 

برخی دعای زیر از قدم هفتم کودا را مفید می بینیم

آفریدگارا:
در این لحظه، از تو قدرت برترم می خواهم که نقص ها و کمبودهایم را برطرف کنی، تا بار غم و غصه ی گذشته ام را تسکین دهی.
در این لحظه دستانم را در دستان تو قرار می دهم و اطمینان دارم که خلاء و کمبودهایی که تجربه می کنم با عشق بی قید و شرط در تو قدرت برترم است که نسبت به خودم و سایر افراد پر می شود.

(آمین)

در انجام قدم هفتم، به قدرت برترمان اجازه می دهیم تا ما را در رسیدن به بهبودی از رفتارهای ناسالم مربوط به بیماریمان هدایت کند. در می یابیم که بهبودی مان تنها از طریق عشق و توجه قدرت برترمان تداوم می یابد.
با به کارگیری رفتارهای جدید و سالم در ارتباط با خداوند، خودمان و سایرین، کمک خداوند را می طلبیم.
اگرچه، ممکن است به همان صورت وابسته و بیمارگونه رفتار کنیم، اما بدون توجه کردن به زمان و روش، متقاعد می شویم که خداوند به برطرف کردن نقص های ما ادامه می دهد.
از خداوند می خواهیم نقص هایی که روی روابط عمومی ما تأثیر می گذارند، را برطرف کند و در صورت لزوم کمک بیشتری را از او می طلبیم.
باید تلاش کنیم که در آمادگی و اشتیاق خود استوار باشیم، با انجام این کار، هوای نفس ما به نفس سالم تر و تکامل یافته تری تبدیل خواهد شد.
با انجام قدم هفتم، پایه و اساس قوی تری را در رابطه با خداوند و خودمان ایجاد می کنیم.
حق انتخاب با آزادی و رهایی در زندگیمان را تجربه می کنیم. از افکار و رفتارهای بیمارگونه خود آگاه می شویم و آنها را جایگزین افکار مثبت و رفتارهای سالم می کنیم.
از شرمندگی و ترس گذر کرده و فراتر به سمت پذیرش خود و دیگران می رویم.
با ادامه یافتن این تحول، متوجه ی یک نیروی درونی در حال تکامل می شویم. افراد و موقعیت هایی که ما را ترسانده اند، خشمگین کرده اند، آزار دهنده اند، مغلوب کرده اند، آرام ناتوان می شوند.
ما با پذیرش خود و تمامیت این نواقص شخصیتی، را در خود رشد می دهیم، تا بتوانیم جایگزین مناسبی برای آنان بیابیم. در این راستا خداوند ما را حمایت می کند تا ترس جایگزینی از بین برود و با جسارت و شهامت راه و طریق درست زیستن را بیاموزیم، با پشتوانه ی این نیرو، توان بیشتری پیدا می کنیم، وقت آن است که کار بهبود روابط با دیگران را از طریق قدم هشتم ادامه دهیم

 

قدم هشتم

ما فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم، تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.

تهیه یک لیست و فهرست:
در اول قدم هشتم از ما خواسته می شود، تا لیستی از افرادی که از ما آسیب دیده اند، را لیست کنیم و نام خودمان هم در اول این لیست قرار می دهیم و دلیل آن واضح است، ما پذیرفته ایم که در طی دوران وابستگی نهایت صدمه را به خودمان زده ایم، کم تر می توانیم از پذیرش آزارهایی که به خود وارد نموده ایم، فرار کنیم و در بیش تر رفتارهای ناسالم بیشترین صدمات را متحمل می شدیم.
نام خود و خانواده ما در این لیست در ابتدا قرار می گیرد.
به عنوان یک کودک آسیب دیده، کاری نمی توانستیم بکنیم. حتی نمی توانستیم بدرفتاریی که با ما می شد، را توجیه کنیم.
آن چه اهمیت داشت پی بردن به این مسئله است، آیا در خالی کردن خشم و عصبانیت به خودمان و سایرین زیان رسانده ایم؟
یا از بی عدالتی های گذشته ما آسیب دیده اند.
تمایل برای برطرف کردن اشتباهات نسبت به همه ی آن هایی است که صدمه زده ایم، نه آنانی که به ما صدمه زده اند، هدف قدم هشتم، تمرکز و توجه، و آماده شدن برای رویارویی با افرادی است که به آنها آسیب رسانده ایم.
این عمل در گروی تمایل و علاقه ی ما می باشد که به آن وسیله دست پیدا می کنیم.
نمی دانیم که به منظور آماده سازی خودمان، برای برداشتن این قدم جدید، چه کاری باید انجام دهیم؟
برای حرکت از سمت وابستگی به سمت ارتباط سالم و کامل با خداوند، خودمان و سایر افراد و انجمن، بخشیدن و دوست داشتن خود بسیار مفید می باشد


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم هشتم

تا اینجا، گام بلندی در ایجاد یا تجدید یا بهبود رابطه با خداوند و خودمان برداشته ایم، وقت آن است که توجه و انرژی خود را به بهبود رابطه ی با خودمان و سایرین معطوف کنیم.
قدم هشتم به ما کمک می کند تا برای مسئولیت پذیری در قبال دیگران، برای رفتارهای ناسالم به طور مستقیم و کامل آماده شویم. قدم هشتم شامل دو بخش می باشد که عبارتند از:
ابتدا در تهیه ی لیست فکر خود را تمرکز پیدا می کنیم و سپس افکارمان را بر رفع کردن خسارت ها متمرکز می کنیم.
هنگام تهیه لیست، در می یابیم که مراجعه به ترازنامه، قدم چهارم سودمند است.
رنجش های خود را بررسی می کنیم و نام افرادی را ه به آنها آسیب رسانده ایم، که شامل خود و سایرین می باشد، گاهی زرنگی می کنیم. شاید تصور کنید که می توانیم از نوشتن برخی از این افراد را بدلیل خسارتی بر ما وارد نموده اند، پا یا پای حساب کنیم، به همین دلیل از نوشتن بعضی از اسامی اجتناب می کنیم، برخی از افراد نمی دانند که به آنها آسیب رسانده ایم.
اما در این قدم از بعضی کارها برای بهبودی سود می بریم، در نظر گرفتن حتی کوچک ترین خسارت نیز اهمیت دارد.
باید در مورد افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم با خودمان کاملاً صادق باشیم.
به دلیل این که در خانواده هایی بزرگ شده ایم که بدرفتاری، بی ارزشی، بی توجهی، مشکل سازی، خشونت جنسی، افراط در غذا خوردن یا سایر اعتیادها وجود داشته است (خانواده ی آشفته) لازم است لیستی در مورد چگونگی تأثیر این خسارت ها در زندگی بزرگ سالی مان نیز تهیه کنیم.
آیا به ارتباط با خداوند، بی توجهی کرده ایم، یا آن را در نظر گرفته ایم؟
آیا خداوند، خودمان و سایرین را برای گذران تجربیات زندگی گذشته مان مقصر می دانستیم؟
آیا در نتیجه ی بدرفتاری عاطفی، فیزیکی، جنسی و معنوی، نسبت به خودمان و دیگران مرتکب شده ایم، خسارت هایی وارد کرده ایم؟
آیا در نتیجه ی بی توجهی، نیازهایی شخصی خود، همسر و کودکان مان را فراموش کرده ایم؟
آیا مخفیانه، با خشم، تلخی، بدرفتاری، توهین و نفرت بی توجهی نسبت به افرادی که در زندگی کودکی تا بزرگ سالی مان به ما کردند، ادامه می دهید؟
آیا می توانیم ترس و خشم را به عنوان یک قدرت نادرست رها کنیم و حد و مرزهای سالمی را ایجاد کنیم؟
هنگام تهیه ی لیست و گرفتن راهکار از راهنما، باید این نوع سوالات را از خودمان بپرسیم.
هنگام انجام این کار ممکن است نام های بیشتری را به لیست اضافه کنیم. هنگامی که احساس کنیم کاملاً لیست را تکمیل کرده ایم به بخش دوم قدم هشتم می رویم.
این بخش از قدم، از ما می خواهد که تمایل به برطرف کردن این اشتباهات داشته باشیم.
بار دیگر فرصتی برای رهایی از کنترل و اراده ی خود پیدا می کنیم، به قدرت برترمان اجازه می دهیم ما را هدایت کند.
به خاطر می آوریم که چرا به برنامه ی انجمن رهایی از وابستگی های ناسالم وارد شده ایم.
بسیاری از ما تعهد داریم که در بهبودی مان تا هرجایی که برایمان ممکن است پیش رویم.
جبران کردن اشتباهات گذشته در این فرآیند مهم و حیاتی می باشد. در بسیاری از موارد، برای بعضی از ما، قرار گرفتن در این مرحله دشوارترین بخش این قدم می باشد.
با اشتیاق، برای رفع کردن اشتباهات و جبران خسارت، داشتن اندکی ترس و وحشت طبیعی می باشد. مستقیم با گذشته ی مربوط به بیماری مان روبرو می شویم.
برخی از ما از رویارویی با اعضای خانواده یا افرادی که سال ها از آنها اجتناب کرده ایم؛ می ترسیم.
برخی از چگونگی واکنش افراد به برطرف کردن اشتباهات و جبران خسارت از آنان می ترسیم، برخی از ما از نتایج رفتارهای ناسالم در گذشته می ترسیم.
مهم نیست که این اعمال چگونه به ما کمک می کنند، باید مایل باشیم که در مورد تمام آنها راهکار بگیریم و با راهنمایان صحبت کنیم. باید در تمام زمینه های زندگی مان مسئول باشیم؛ مانند: معنویت، خانواده، دوستی ها و هم چنین روابط جنسی، اجتماعی، شغلی، اقتصادی و احساسی.
با راهکارهای معقول، برای رفتارهای مربوط به اعمال خود مواجه شویم.
ما دیگر قربانیان و خطاکاران قبلی نیستیم.
از عجله کردن، قضاوت کردن، طفره رفتن، توضیح دادن، اجتناب کردن، کاستن و کنترل کردن، پرهیز می کنیم.
این ها ابزارهای غیر مفیدی از گذشته ی مربوط به بیماریمان می باشند که می خواهیم با علاقه و صداقت آنها را از خود برانیم.
چرا که، مزاحم حرکت در این قدم می شوند.
زخم ها و دردهای عاطفی، مستلزم کار بیش تر و بهبود یافتن، قبل از آمادگی برای تکمیل این قدم با افراد و مسائل موجود در لیست می باشد.
گاهی اوقات، به خودمان امیدواری می دهیم و با شوق این قدم را تکمیل می کنیم.
باید به بهبودی، دردها و زخم های خود احترام بگذاریم. این داستان و تاریخ ما هستند، قدم هشتم آمادگی ما، برای رهایی از نواقص شخصیتی و ارتباط با مردم اطراف و اهمیت دادن به بهبودی شخصی خودمان است، در این صورت ما آماده هستیم با شهامت قدم نهم را برداریم.

وظیفه ما عبارت است از:
لیست کردن ماهیت دقیق اشتباهاتمان است و پذیرفتن و بخشیدن خود برای اشتباهات مان، تمایل به مرتفع کردن اشتباهات گذشته، تمایل به رویارویی با نتایج معنوی و معقول کارهای مان، نتایج این تلاش ها را به خداوند واگذار می کنیم.
به زمان و روشی که خداوند، برایمان تعیین کرده است و نتایج شهامت و صداقت مان را برای نفع همه ی افراد موجود در لیست را به کار می گیرد، اطمینان می کنیم.
به خاطر داریم که رفع کردن اشتباهات، بدون تمایل و تلاش برای تغییر رفتارهای مربوط به گذشته مان بی مفهوم می باشد.
در این صورت، به سادگی مرحم سطحی را روی زخم و مشکلاتمان می گذاریم و برای دردمان چاره ای می اندیشیم، این مشکلات دیر یا زود نمایان می گردد.
تلاش برای انجام و تکمیل این قدم، تجربه، نیرو و حمایت راهنمایان و دوستان سالم، را استفاده می کنیم.
راهنما در تعیین این که چه چیزی را به چه میزانی با افراد موجود در لیست در میان بگذاریم مفید هستند.
ممکن است مرتفع کردن اشتباهات را با همکاری راهنمای مان انجام دهیم. افرادی که با تجربیات شان به ما امیدواری می دهند و بر علاقه ی ما می افزایند، مهم هستند. به منظور تصمیم برای حفظ تعادل و اشتیاق به رفع کردن اشتباهات، بر قدرت برترمان تکیه می کنیم.
با بخشیدن خودمان و بزرگی و تمامیتی که به طور متواضعانه و معنوی پیدا می کنیم تقویت می شود، در مورد افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم صحبت می کنیم و تلاش می کنیم اشتباهاتمان را درست کنیم.
اکنون آماده هستیم تا قدم نهم را برداریم

 

 

قدم نهم

ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران لطمه بزند.

دلجویی مستقیم:
هر جایی که ممکن باشد، بنابراین به روش و چگونگی جبران اشتباهات می رسیم.
تا رفتار زیان بار خود و احساسات دیگران را در این مورد، درست کنیم و آن را با تغییر در رفتار خودمان دنبال می کنیم.
مگر در مواقعی که این کار به آنها یا سایرین آسیب برساند، به راه های مختلف، به این جمله می نگریم و خودمان دنبال می کنیم.
مگر در مواقعی که این کار به آنها یا سایرین آسیب برساند، به راه های مختلف، به این جمله می نگریم و خودمان را جز کلمه «افراد» قرار می دهیم.
فکر می کنیم با توقعات افرادی که به آنها بدهکاریم، قادر به پرداختن به دلجویی و جبران خسارت نیستیم.
با انجام دادن این کار، با ناامیدی و شاید رنجش به خودمان آسیب برسانیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم نهم

به منظور تکمیل نقش خود در بهبودی، باید قدم نهم را کامل کنیم. این کاری است که خودمان را برای آن در قدم هشتم آماده نمودیم. در قدم نهم در صورتی که با هر انگیزه ای به جز خداوند مراجعه کنیم، در مرحله ی آماده سازی خود دچار مشکل می شویم.
در این صورت تنها برای بهبودی خودمان تلاش می کنیم، نه این که به هر طریقی دیگران را دوباره فریب دهیم.
علاوه بر آن، اگر با این انتظار که دلجویی و جبران ما نتیجه ی دلخواه دهد به این قدم وارد بشویمف در معرض خط شکست قرار می گیریم. برخی از ما، ابتدا از کسانی که به ما آسیب رسانده اند توقع متقابل داریم.
معتقدیم که اگر سایر افراد از ما جبران و دلجویی کنند، درد ما تسکین می یابد، ما هم این قدم را خوب انجام می دهیم.
اگر انگیزه ی جبران خسارت و دلجویی براساس توقع ما باشد، که سایرین ما را دوست داشته باشند، ببخشند، بپذیرند یا برایمان احترام بگذارند، عمیقاً ناامید می شویم.
نمی توانیم انتظار داشته باشیم که همه چیز به شیوه ی دلخواه ما پیش برود.
این توقعات از فردی به فرد دیگر تغییر می کند و اغلب ریشه در ترسهای ما دارد، ترسی که نتیجه ی آن در انتخاب و گزینش ما مهم می باشد.
درست مثل وقتی که ترس از نتایج ممکن در قدم هشتم را بیان می کردیم، باید ذهن مان را از این توقعات پاک کنیم. ترس مان را به خداوند و راهنمای خود ابراز می کنیم، حمایت دوستان انجمن را تقاضا می کنیم و در شهامت رهایی از ترسها، خواستار کمکم خداوند می شویم.
هنگام مراجعه به هر یک از این افراد، به یاد می آوریم که خداوند در وجود ما اثر کرده است و به دنبال حضور راهنمایی قدرت برتر، سعی در جبران خسارت هستیم.
به منظور تعیین بهترین روش ممکن برای خدمت به خداوند دیگران و خودمان از طریق جبران و دلجویی، کمک و تجربه راهنما و دوستان بهبود یافته ی خود را تقاضا می کنیم.
به قدرت برترمان اجازه می دهیم که هدایت گر فرمان زندگی ما باشد. یک رابطه ساده، صریح و ویژه ای را در جبران و دلجویی مستقیم توصیه می کنیم.
تا آنجا که می توانیم با مهربانی و با درک و حفظ حدو مرز، تواضع و انسانیتمان به خداوند، خودمان واین افراد مراجعه می کنیم.
قدرت برترمان همیشه در وجودمان قرار دارد.
در صورتی که رفتارمان در گذشته به غیر از این بود، در ابتدا باید از خداوند دلجویی و تقاضای بخشش و حمایت کنیم.
برخی از ما از طریق راهنمایی های بیان شده توسط سازمان های مذهبی و معنوی و خداوند این قدم را تکمیل می کنیم.
برخی دلجویی ها را در نامه ای می نویسند و آن را در حضور خداوند برای او می خوانند.
هنگامی که این کار را انجام می دهیم، به منظور واسطه قرار دادن خداوند برای تجربه ی بخشش، عشق و مراقبت او می باشد، مهم است که به خودمان زمان دهیم.
اگر چه روشهای مناسب بسیاری برای دلجویی از خداوند وجود دارد، اما بهترین روش این است که به تدریج، کامل و عاشقانه این کار را بکنیم.
اگر به دیگران صدمه زدیم، با خودمان هم این کار را کرده ایم. مرحله ی بعدی ما این است که برای طرد کردن، بی توجهی و بدرفتاری که در حق خود روا داشته ایم، مستقیم از خودمان دلجویی کنیم.
نوشتن نامه ای به خود که رفتارهای نامناسب را نسبت به خودمان مرتکب شده ایم را مطرح کند، مفید می باشد.
شاید هنگام خواندن نامه دلجویی، کودک درون و خودمان را در یک اتاق تصور کنیم.
شاید از راهنمای خود بخواهیم که در این مدت در آنجا باشد.
یا ممکن است وقتی برای رویارویی با خود در مقابل آیینه را تعیین کنیم، در حالی که با چشم خودمان نگاه می کنیم با خودمان ارتباط برقرار می کنیم، اشتباهات مان را در میان می گذاریم و بابت هر کدام از صدمات از خود دلجویی می کنیم.
در صورتی که تصمیم گرفته ایم این قدم را با خودمان انجام دهیم، شروع درمان کردن خود را، با عشق، احترام و مراقبت انجام داده ایم. سپس به تمام افراد موجود به صورت فردی در لیست مراجعه می کنیم. درابتدا به آنها بگوئیم که در زندگی و بهبودی خود چگونه به اینجا رسیده ایم.
سپس اشتباهات مان را در میان می گذاریم و جبران می کنیم.
زمان آن نیست که دیگران را مورد بحثف انتقاد یا قضاوت قرار دهیم. قضاوت را به خداوند واگذار می کنیم.
هنگامی که رفتارهای نامناسب و دلجویی هایمان را مطرح می کنیم، ممکن است سایرین با خشونت واکنش نشان دهند، آن ها از ما آسیب دیده اند.
آنان حق دارند که از ما شاکی باشند، کار ما این است که به احساسات آنان گوش دهیم و آنها را تأیید کنیم.
راهنمایی و فورمول ساده ای برای انجام هر دلجویی در یادداشت های قدم نهم کودا یافت می شود: «پذیرش مسئولیت رفتارهای زیان بارمان و بازی کردن با عواطف سایر افراد در این مسئله، در دنبال کردن آن با تحول در رفتار خودمان» به خاطر داشته باشیم که آنچه را که به طور ویژه برای تغییر رفتارمان انجام داده ایم، در میان می گذاریم.
با گذشت زمان، هنگامی که رفتار و کلمات مان با هم در می آمیزیند، افرادی که به آنها آسیب رسانده ایم به طور کامل تری نسبت به ما اطمینان پیدا می کنند، برخی رفتارهای گذشته ما را عادی می دانند و می خواهند ترس ها و دردهای مان را کاهش دهند و ما را می بخشند، پذیرش عدم آگاهی و تأیید اشتباهات و دلجویی ها، به ما کمک می کند تا مرزها و نگرش های بهبودی را به درستی حفظ کنیم.
اهمیتی ندارد که سایرین این موقعیت را چگونه درک کنند، ما به خاطر می آوریم نقش خود را در هر رابطه ای جبران کنیم.
ممکن است بتوانیم افرادی را که باید از آنها دلجویی کنیم بیابیم، ممکن است آنها زنده نباشند.
نوشتن نامه و خواندن آن برای خداوند و راهنما، کممک می کند این قدم را کامل کنیم.
در صورتی که فرصت تکمیل این قدم با افرادی که آنها را پیدا نکرده ایم، در اینده وجود داشته باشد، برای جبران آن آماده هستیم. برخی از اشتباهات مان مستلزم، خسارت مالی، مسائل حقوقی یا شغلی، مسائل عاطفی یا جنسی یا سایر زمینه های حساس می باشند.
این جبران ها ابتدا به بررسی نیاز دارند.
صحبت کردن با راهنما و دوستان بهبود، جبران خسارت های جامعه ی معنوی، حقوقی، احساسی یا مالی نیاز به متخصص دارد تا در تعیین بهترین راه ممکن برای جبران، بسیار سودمند است.
لازم است بدانیم که برخی درها بهتر است بسته باقی بمانند.
گرچه مایل به جبران و دلجویی کردن هستیمف اما ممکن است به برخی افراد و خانواده ایشان، در این مسئله بیش تر آسیب بخورد.
تقاضای بصیرت از قدرت برترمان و مورد بحث قرار دادن هر موقعیت با دوستان سالم و راهنما، معمولاً منجر به تصمیمات مناسبی می شود.
هنگامی که امکان دلجویی مستقیم وجود نداشته باشد، دلجویی و رفع کردن اشتباهاتمان در کمک کردن به دیگران می باشد.
با دادن آن چه که گرفته ایم، چیزی بهتر دریافت می کنیم، از طریق لطف خداوند و کمک کردن به دیگران با حق شناسی به آرامش دست می یابیم زمانی با افسوس و درد پر شده بود، در راه خدمت گزاری با کمک خداوند و انجمن کودا قدم نهم را کامل تر می کنیم و خودمان را از بار سنگین وابستگی ها رها می کنیم.
رابطه ی ما با خداوند و خودمان بر پایه و اساس جدید و مستحکمی قرار می گیرد، از نظر معنوی قوی تر و آزادتر می شویم.
بسیاری از روابط ما با دیگران بهبود پیدا می کند. پذیرش و بخشش واقعیف دستورالعمل رهایی در دستیابی به زندگی می باشد.
بیش تر تلاش مان کار کردن مداوم برای متحول شدن و بهتر ساختن خودمان به عنوان یک انسان قابل پذیرش در اجتماع می باشد.
با به کارگیری پذیرش در این تلاش، آماده ایم تا در برنامه ی روزانه ی بهبودی خود را با قدم دهم، شروع کنیم

 

قدم دهم

ما به تهیه ی ترازنامه ی شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم به سرعت به آن اقرار کردیم.

ادامه دادن به تهیه ترازنامه شخصی:
به نظر می رسد که بارها با احساس ترس، خشم، گناه و خجالت بدون هیچ توجیه روشنی، ناراحت و نگران شده ایم.
در این مواقع، قدم اول را مرور کرده و آن را به کار می گیریم.
عجز خود را نسبت به این موقعیت می پذیریم و برای بازگشت به تعادل به اعتقاد به قدرت خداوند تأکید می کنیم.
سپس از قدرت برترمان می خواهیم آنچه که لازم است در مورد این موقعیت بدانیم را بیان کند.
معمولاً پاسخ خود را دریافت می کنیم و عملی که فکر می کنیم مناسب است را انجام می دهیم.
در صورتی که اگر پاسخ را به کندی دریافت کنیم، ایمان و صبر را از قدرت برترمان خواستاریم.
هنگامی که اشتباه کردیم، بی درنگ آن را بپذیریم، قدم دهم این امر مهم را برای مان بیان می کند، اکنون ما پیشرفت کرده ایم، قادریم با آگاهی و تجربه بیش از آنچه که باور داریم، زندگی و رفتارهای مان را کنترل کنیم. جمله ی «هرگاه در اشتباه بودیم» بیان می کند که تمام شرایط تحت اراده و عملکرد ما نمی باشد.
این امر بیان می کند که می توانیم مسئولیت اشتباهاتی را که در مواقعی از طرف ما صورت گرفته باشند، را بپذیریم و جبران کنیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم دهم

قدم دهم به عنوان بخشی از برنامه ی مداوم روزانه است، کمک می کند تا مسئولیت، سلامت ور شد مداوم در تمام زمینه های زندگی جدید خودمان را حفظ کنیم.
قدم های یکم تا نهم کمک می کنند تا رابطه با خداوند، خودمان و سایرین را بهبود بخشیم.
اکنون قدرت معنوی پشتیبان ما می باشد.
دیگر نمی خواهیم درجه ای بهتر یا بدتر زندگی کنیم. در این مرحله عده ای از ما فکر می کنیم که زاهد و مقدس شده ایم، چون در خودمان انرژی زیادی از معنویت و روحانیت را احساس می کنیم. زندگی کردن با این احساس می تواند روابط ما و دیگران را کم رنگ کند، تا جایی که به مرور رابطه با خداوند هم کم رنگ و آرام از بین خواهد رفت. می کوشیم تا رفتارهای ناسالم و نامناسب خود را تغییر دهیم و به یقین قدم دهم دقیقا به ما کمک می کند تا بر این اهداف متمرکز شویم این قدم، نه تنها تداوم، بلکه پیشرفت همیشگی در روابط اجتماعی و عاطفی کنونی ما را ارائه می دهد.
ادامه دادن به ترازنامه ی شخصی، ما را برای تغییر رفتارهای مربوط به بیماریمان آماده نگه می دارد.
برخی از عادت های ما تثبیت شده اند؛ ولی هدف ما، پیشرفت مستمر و مداوم می باشد.
ما در این قدم، به دنبال رفتارهای شناخته شده ی مربوط به بیماری و زمینه هایی می باشیم که باید رفتارهای مان را با دیگران تغییر دهیم و این رفتارها را بهتر کنیم.
یادداشت کردن کارهای روزانه برای بسیاری از ما، وسیله ی مفیدی در این کار می باشد.
این یادداشت ها، ثبت پیشرفت، رشد و زمینه های شخصیتی ما می باشند که هنوز نیازمند توجه هستند.
با در دست داشتن این یادداشت ها در پایان روز، تفکر می کنیم.
برخی از ما نیایش انجام می دهیم و از خداوند می خواهیم تا ما را از هر چیزی که باید در مورد خودمان در این روز بدانیم، ما را آگاه کند و یاریمان رساند.
با قدرشناسی، شکرگزاری، وقایع 24 ساعت گذشته را بررسی می کنیم. اگرچه این قدم براشتباهات ما تأکید دارد، اما توجه به ارزیابی خود و هم چنین برای موفقیت در رشد و بهبودی مفید می باشد؛
از خود می پرسیم:
آیا مرتباً حضور قدرت برترمان را به خاطر آورده ایم؟
آیا قادریم از خداوند برای تمام آنچه که در این روز به ما داده است قدردانی کنیم؟
آیا بعد از یک روز کاری طولانی، نسبت به خانواده یا هم کارانمان خشمگین بوده ایم؟
آیا برای زندگی و رفتار خودمان متأسف می شویم؟
آیا از دیگران کناره گیری می کنیم؟
آیا از کسی عصبانی می شویم؟
آیا واکنش شدید نشان می دهیم، یا با بی تفاوتی با او بدرفتاری می کنیم؟
آیا احساسات یا مسئولیت های دیگران را قبول می کنیم؟
آیا توسط دیگران کنترل یا اداره می شویم و چیزی نمی گوییم یا آن ها را می رنجانیم؟
آیا برای ارضای تأییدطلبی کاری را انجام داده ایم؟
این سوالات مطرح شده از سوی خودمان، کمک می کنند تا روزانه نگاهی صادقانه به رفتارهای مربوط به وابستگی مان، به احساس مان نسبت به خداوند، خودمان و دیگران داشته باشیم. می نگریم تا دریابیم که:
آیا نسبت به دیگران، ترس، شرمندگی یا رنجش ایجاد نموده ایم؟
آیا به طریقی خود را تحقیر یا با خودمان بدرفتاری یا بی توجهی کرده ایم؟
هنگامی که مطمئن شدیم در انجام نوشتن ترازنامه دقیق و صادق بودیم.
به یاد می آوریم که از خود شرمنده نباشیم، بلکه با خود مهربان باشیم، شرمنده بودن از خود، شامل بدرفتاری کردن با خود می باشد. اگر در این روابط به کسی صدمه زده ایم، تعیین و مشخص می کنیم که چه جبران و دلجویی باید انجام دهیم و مناسب ترین روش انجام آن را مشخص می کنیم.
به خاطر می آوریم که هرگونه جبران و دلجویی را نسبت به خداوند و خودمان را هم در نظر بگیریم.
اگر از خوب ترین روش برای دستیابی به یک موقعیت مطمئن نباشیم، این شرایط را با دوستان بهبود یافته و راهنمای خود در میان می گذاریم.
در کامل کردن این قدم، سرعت و پشتکار بسیار مهم می باشد.
اگر تنبلی کنیم، این خطر وجود دارد که اصلاً نتوانیم این راه را ادامه دهیم.
وقفه در این امر ما را به تنبلی و این که بدانیم چه کاری باید برای خودمان انجام دهیم، بی توجهی می کنیم. این عمل گونه ای از بدرفتاری با خود می باشد.
باید به تلاش کردن ادام دهیم تا پیشرفت کنیم.
به دلیل اهمیت بسیار زیاد سرعت، در هر برهه ای که سفر می کنیم، هرگونه دلجویی و جبرانی را که به خداوند و خودمان بدهکاریم انجام می دهیم.
برای پذیرش و بخشش خودمان، کمک و لطف خداوند را می طلبیم و برای تغییر رفتار و تصحیح اشتباهات مان شجاعت و قدرت خداوند را خواستاریم.
با گذشت زمان، بررسی سفرمان را سودمند می یابیم.
با انجام این کار زمینه هایی را درک می کنیم که در ارتباط با خداوند، خودمان و سایرین از پذیرش مسئولیت اجتناب نموده ایم.
اینها غالباً زمینه هایی هستند که ترس، خجالت و خشم بیشتری را احساس می کنیم.
بررسی ارزش و پذیرشی که در قدم هشتم و نهم ایجاد نمودیم، کمک می کند تا راه حل های درست تری برای این مسائل بیابیم.
گاهی اوقات، مقاومت ما بیش از اقتدار و توانایی ما می باشد که با به کارگیری قدم های نهم و هشتم بدست آورده ایم.
ممکن است در برابر رفتارهای حفاظتی که از دوران کودکی مان به شدت ریشه دار و غریزی شده اند مقاومت کنیم.
صحبت کردن با دوستان بهبودی و راهنمای مان کمک می کند که تعیین کنیم آیا فرد یا موقعیت، الگوها و احساسات عمیق و نامعلومی را که در ما به وجود آمده است را در مورد افراد و موقعیت های گذشته ما آغاز نموده ایم؟
در این شرایط و با سایر الگوها، به شدت درگیر شده ی مربوط به وابستگی، تکرار کردن قدم های یکم تا نهم، چاره ی ما می باشد.
ما این قدم ها را مرور می کنیم، در مواردی که اصلاً هیچ تصمیمی نمی توانیم بگیریم، متخصصان و مددکاران می توانند حمایت و راهنمایی ارائه دهند. بسیاری از ما این عمل را مفید می یابیم.
هنگامی که در زندگی روزانه قدم ده را انجام می دهیم، به تدریج آن را در تجربیات یک روز خود به کار می گیریم.
با آگاهی می آموزیم که رفتارهای اشتباه خود را آن طور که روی می دهند ببینیم.
با کمک خواستن از خداوند، بی درنگ دلجویی ها را انجام می دهیم و رفتارهای سالم مربوط به موقعیت های مشابه در آینده را مورد توجه قرار می دهیم.
قضاوت غریزی در مورد این که چه موقع برای دیگران مرز یا حدودی قائل شویم را قطع می کنیم.
می دانیم که ما توانایی قضاوت را نداریم، ابزارهایی مثل، جلسات، راهنما، دوستان بهبودی این حد و مرزها را به ما نشان می دهند. شاید کمتر یا بیشتر با بی تفاوتی یا پرخاشگری نسبت به دیگران واکنش نشان دهیم.
واقعیت، احساسات و نگرش های دیگران را کمتر به عهده بگیریم، یا فوری احساس خود را آشکار کنیم، در نتیجه باقی مانده ی خودخواهی و خودمحوریمان از بین می رود.
خودمان و سایرین را به طور طبیعی تر و عاشقانه می پذیریم و می بخشیم.
به تدریج با تجربه کردن روابط صمیمی و عاشقانه برای خودمان و اطرافیانمان، آماده تر می شویم.
با اضافه نمودن عملکرد روزانه، مسئولیت پذیری به برنامه ی بهبودی از طریق دم دهم، زمان آن است که رابطه ی خود را با قدرت برترمان از طریق قدم یازدهم گسترش دهیم.
این قدم یک قدم عملی است که ما آن را به عنوان مشق روزانه ی خود می پذیریم و به آن عمل می کنیم

 

قدم یازدهم:

ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه ی آگاهانه خود با خداوند، بدان گونه که او را درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از اراده او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.


از راه دعا و مراقبه:
به دنبال بهتر نمودن رابطه ی آگاهانه خود با خداوندی هستیم که او را درک کرده ایم، برخی از ما در ابتدا در این قدم در مورد این موضوع به هدایت نیازمندیم.
نمی دانیم که کجا دعا را شروع کنیم و کجا به پایان می رسد و سپس مراقبه آغاز می شود!
دعا صحبت کردن و راز دل باز کردن به خدا می باشد.
مراقبه، گوش کردن به پیامهای رسیده و راهنمایی های خداوند است. اکنون چگونگی دعا و مراقبه را توضیح می دهیم، این عمل به طور کلی یک تصمیم گیری شخصی می باشد.
به دلیل این که ارتباط آگاهانه با خداوند به طور مداوم برای هر کسی تغییر و بهبود می یابد، روش های دعا کردن ما همراه با رشد معنوی و روحانی تغییر می کند.
دعا کردن، تنها برای دانش از اراده ی خداوند، برای ما و قدرت انجام دادن آن از سمت ما می باشد. به خار بسپاریم، دعا کردن خود ما را تحت تأثیر قرار می دهد. ما با دعا کردن به خداوند لیست یا دستور تهیه آن نمی دهیم، ما در موقع دعا آمادگی خود را برای انجام امور محوله اعلام می کنیم، درست مثل این است که باید احساس خودمان را انجام بدهیم و خواستار برطرف کردن نقص های شخصی خودمان باشیم و جبران خسارت های مربوط به خودمان را انجام دهیم، می آموزیم که هدف قدم یازدهم، بهبود بخشیدن پیوند خودمان با خداوند می باشد.
مراقبعه معنایی به غیر از امادگی در عین تسلیم و سر سپردگی نیست. ما در مقابل خالق خود با فروتنی و تواضع آماده دستورات او برای حرکت به سمت بهبودی و ارتباط درست با بندگان او می شویم.
(دعا کردن ما را مثل اتومبیلی که پس از طی مسافت زیاد نیاز به سرویس کامل دارد، تا دوباره به حرکت خود ادامه دهد، آماده می کند تا در مسیر روزانه ی خود سرحال و سرزنده باشیم

 

گزیده ای از یادداشت ها در قدم یازدهم

قدم یازدهم، چگونگی رشد و تغییر در برنامه ی معنوی ما را هدایت و راهنمایی می کند.
باور این که وابستگی، یک وضعیت عشق و رابطه معنوی کاذبی برای ما درست می نمود برای مان دشوار می باشد. برای بهبودی این وضعیت ضروری است، تا طریقه صحیح را بیاموزیم.
با رفتارهای ناسالم گذشته مربوط به افراد، مکان ها یا چیزها را به عنوان خدای خود قرار می دادیم و به آنها اهمیت و اقتدار می دادیم. برای اجتناب از بازگشت به روش های اولیه مربوط به بیماری مان باید به طور روزانه رابطه ی بهتری را با قدرت برترمان دنبال کنیم.
ما با گم کردن و نیافتن خداوند در دوران کودکی، به مرور به سمت ابلیس پناه بردیم، خصلت های کودکانه همچنان ما را تهدید می کند، می تواند ما را دوباره به ابلیس مرتبط سازد.
زمانی که به قدم یازدهم می رسیم، بسیاری از ما با تجربه قدم های قبلی می دانیم و تأیید می کنیم که تنها نیستیم.
ممکن است رابطه معنوی با خداوند را هرگز تجربه نکرده باشیم، یا هنوز هم با ترس هامان از قدرت برترمان اجتناب می کنیم، اما خداوند همیشه در نزدیک ترین محل به ما وجود دارد.
از طریق کارکرد قدم یازدهم، رابطه با خداوند را تجدید یا ایجاد می کنیم.
مانند هر رابطه ی رضایت بخشی که خودمان خواهان آن هستیم، اگر بخواهیم ارتباط سالم و قوی با خدا داشته باشیم باید برای آن زمان و مکان و تمرین صرف کنیم و به آن ادامه دهیم.
در می یابیم که این کار با دعا و مراقبه روزانه به بهترین صورت انجام می شود. مراقبه روزانه برای برخی از ما یک تجربه ی هیجان انگیز جدید می باشد. برخی از ما سال های زیادی دستورات خودمان را به صورت دعا به خداوند تحمیل می کردیم تا آن را انجام دهد، از این که چرا آن چیزهای خواسته شده تغییر نمی کنند یا اوضاع بدتر می شود تعجب می کردیم.
اگر مقداری روشن بین باشیم همه چیز روشن است، چون ما به پاسخ ها گوش نمی دادیم یا تمایلی برای به انجام رسانیدن پاسخ هایی که دریافت می کردیم نداشتیم. اکثر ما می دانیم که مراقبه روش برقراری ارتباط ما با خداوند می باشد.
برخی از ما از راهنمایی ها و دعاهای خاص سازمان های مذهبی و معنوی پیروی می کنیم.
آن دسته از ما که عقاید مذهبی نداریم از تجربیاتی که با راهنما یا دوستان بهبودی خود در میان می گذاریم می گیریم.
در صورتی که هنوز از چگونگی مراقبه به طور موثر مطمئن نباشیم، مستقیماً با درخواست کردن از خداوند، برای آموزش دادن به ما و آنچه را که لازم داریم فراهم می کند.
با تمام آنچه که یاد گرفته ایم، اگر از ته دل با خداوند صحبت کنیم و مرتباً تمرین کنیم، ارتباط شخصی، ویژه و موثری را برای خودمان ایجاد کرده ایم.
در صورتی که قبلاً وابستگی را در روابط با دیگران تجربه و ابراز کرده باشیم، معقول است تصور کنیم که اکنون و بعد از این، تاریخ وابستگی را در ارتباط با خداوند ادامه دهیم.
بیماری ما کاملاً زیرک و نامحسوس است، حتی در دعا و مراقبه نیز باید مراقب آن باشیم.
انجام دعا و مراقبه به تنهایی، برای اراده و آگاهی خداوند برای ما دشوار است.
ما باید تمایل به رهایی از دیگران و وابستگی های دنیوی و مادی داشته باشیم و به نتایج این قدم در زندگی خودمان به اراده ی خداوند اطمینان داشته باشیم.
برخی از ما به دلیل ترس یا سایر احساسات، بدون توجه کردن به اصول این قدم می کوشیم تا با دعا، نتایج موقعیت ها را در زندگی خود و دیگران را تغییر دهیم و آنها را کنترل کنیم.
در بهبودی یاد گرفته ایم که مسئول زندگی دیگران نیستیم و از کنترل اراده ی خداوند، هیچ سودی به ما نمی رسد.
به منظور ادامه یافتن این مسیر معنوی، باید از کنترل کردن خداوند هم در راستای خواسته های خود رهایی یابیم.
هر یک از ما متفاوت هستیم، زمینه های مختلفی از آداب و سنن و شرایط زندگی ویژه ای داریم.
ممکن است اراده و تصمیم خداوند برای هر یک از ما مانند فرد دیگر نباشد.
هنگامی که به دعا و مراقبه، برای دیگران، مشغول می شویم، ما خودمان را مسئول آنان می دانیم (خدایی کردن) فکر می کنیم خداوند مشکل آنان را نمی داند (ما بهتر می دانیم) پس ما که از خداوند بهتر می دانیم، بهتر تشخیص می دهیم بیماری ما در خود محوری عود و رشد پیدا خواهد کرد، عشق، اراده و الطاف برتر خداوند معمولاً برای همه کفایت می کند، هیچ نیازی نیست ما دخالت کنیم! هنگامی که به طور عاطفی و احساسی خودمان و مشکلاتمان را رها می کنیم، برای آمادگی برای اراده ی خداوند و قدرت انجام دادن آن مراقبه می کنیم، هنگامی که از خدا می خواهیم در طی یک روز ما را راهنمایی و هدایت کند، به نتیجه ی بدون شرایط خود و دیگران، نسبت به توجه قدرت برترمان اطمینان می کنیم، زندگیمان ساده تر سپری می شود.
در ارتباط با خداوند، دعا و مراقبه، روش معنوی گوش دادن به تصمیمات خداوند و تجربه نمودن حضور او را در زندگی ما می باشد.

برخی می گویند:
ما با کلمات مان دعا می کنیم و با قلب مان گوش می دهیم.
برای اینکه با قلب مان بشنویم باید از فعالیت ها، ترسها و استرس های سریع و روزانه بگذریم. خودمان را آرام کنیم و توجه خود را به خداوندی که شناخته ایم معطوف کنیم.
برخی به منظور آرام ساختن درون خود، از موسیقی استفاده می کنند. برخی به دستورات جسمی و روحی تکیه می کنند (ریلکسیشن) برخی ساکت می نشینیم و چشم های مان را می بندیم و با تمرکز گرفتن و دم و بازدم کردن، اجازه می دهیم افکارمان در تمرکز آرامش یابند.
اشکال و راه های زیادی از دعا و مراقبه وجود دارد. یافتن راهی که نیازهای ما را ارضاء کند، اندکی زمان می برد.
دعا و مراقبه به هر شکلی که باشد، نیاز به تمرین زیادی دارد، داشتن ارتباط قلبی و معنوی با قدرت برترمان اهمیت دارد، با دعا و مراقبه ی روزانه به طور مرتب برای بهتر ساختن ارتباط آگاهانه با خداوند تمرین کردن این ارتباط را مستحکم می کند، از حضور او در تمام جنبه های زندگی مان آگاه تر می شویم.
بهبودی ما روز به روز است و ارتباط معنوی ما با خالقمان هم روزانه است. افراد عادی می توانند، چند روز و یا چند ماه و تی سال ها دعا نخوانند، چیز زیاد مهمی واقع نخواهد شد، ولی اگر ما چند روز متوالی دعا و ارتباط با خداوند را نداشته باشیم آن قدر بی پناه می شویم که مجبور به لغزش خواهیم شد. اگر ذهن خود را باز نگاه داریم، پاسخ مراقبه خود را از طریق منابع شگفت آوری می شنویم و می بینیم.
این امر ممکن است مستقیماً در مرحله دعا و مراقبه ی خودمان پاسخ داده شود.
گاهی اوقات، پاسخی را می گیریم که هرگز برای آن دعا نکرده یا هرگز تصور آن را در ذهن خود ایجاد نکرده ایم.
اگرچه ممکن است زمان خاصی را در صبح یا بعد از ظهر و شب برای تمرین کردن این قدم اختصاص دهیم، اما در می یابیم که حس حضور خداوند در طول روز به بهتر نمودن ارتباط آگاهانه ما با خداوند کمک می کند.
ممکن است برای قدردانی از چیزی که تازه روی داده است، یا برای کمک خداوند هنگامی که نمی دانستیم، در کدام مسیر پیش برویم، دعا کنیم.
ممکن است در یک زنگ تفریح یا زمان نهار، به آرامی مراقبه کنیم و ارتباط با حضور خداوند را تجدید کنیم.
تجربه راهنمای شما و دوستان دراین مرحله بهترین کمک است.
در جست و جو نمودن اراده ی خداوند برای ما در موفقیت های ویژه، به جایی می رسیم، اگر از نظر عاطفی رهایی پیدا نکنیم و هیچ رفتار سالمی را انجام ندهیم، در این شرایط تحول پیدا نمی کنیم و باعث تحول هم نمی شویم.
هنگامی که از مسیر درست مطمئن نیستیم، تمام چیزهای ممکن را با راهنما و دوستان خود بررسی می کنیم.
غالباً نگرش متفاوتی در مورد اراده ی خداوند برایمان آشکار می شود. ممکن است با ده نفر صحبت کنیم و با ده راهکار رو به رو شویم، مهم ترین شیوه همانی است که خودتان درک می کنید، در این مرحله کسی عقاید خود را نباید به ما تحمیل و تزریق کند.
هنگامی که از تصمیم خداوند مطمئن شدیم، خواستار لطف او و برگرفته از قدرت و شجاعت برای انجام این تصمیم می باشیم.
این امر هنگامی مهم است که شرایط از نظر عاطفی و تحمل دشوار باشد. باید به یاد داشته باشیم که همیشه قدرت خداوند وجود دارد. با کاربرد روزانه ی این قدم، به این باور می رسیم که قدرت خداوند همیشه ما را تا جایی می برد که اراده ی او می خواهد، احساس وصل بودن در این قدم کاملاً محسوس است. هنگامی که هر روز با تمرین کردن قدم یازدهم رشد می کنیم، در حقیقت به خداوند اجازه می دهیم تا زندگی و بهبودی روزانه ما را کنترل کند.
ترسمان کاهش می یابد و به این اطمینان می رسیم که قدرت برترمان و تمام آن چه را که برای مواجه شدن با یک روز نیازمندیم، برایمان فراهم کرده است.
اقتدار و قدرت معنوی در تمام روابط ما به طور بهتری رشد می کند.
با مشاهده ی معجزات خداوند در زندگی، اعتقاد به او به طور مدام تجدید می شود.
روحمان به تدریج آرامش و سعادت را می بیند.
با تمرین کردن، اعتماد ما به طور روزانه و تقویت رابطه با خداوند بیش تر می شود. زمان آن است که تمام آنچه را که در بهبودی یافت کرده ایم به دیگران منتقل کنیم، شوق و وجد خودمان را کاملاً احساس می کنیم، دوست داریم آن را با کسی در میان بگذاریم، قدم دوازدهم راه را به ما نشان می دهد

 

قدم دوازده

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، کوشیدیم این پیام را به سایر وابستگان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.

بیداری روحانی حاصل از این قدمها:
اولین کلمات این قدم «یا شرح دادن اشتیاق برای انتقال پیام دادن» آغاز می گردد.
با انعکاس این کلمات در می یابیم که آنها اساس کاملاً درستی از بهبودی ما را توصیف می کنند.
در می یابیم که با به کار گرفتن دوازده قدم در زندگی، متحول می شویم. آنچه که در مورد خودمان باور داریم اهمیتی ندارد، نتیجه ی به کارگیری این قدمها، بیداری روحانی است، احساس خودمان منطقی است، اما این رشد و تغییرات را دیگران هم مشاهده می کنند، ما با نمایش دادن صادقانه ی آن چه که روی خودمان اتفاق افتاده را با در میان گذاشتن آنها با تازه واردان آنها را محرم خود می دانیم و این همان بیداری روحانی است.
تلاش می کنیم که این پیام را به سایر وابسته ها منتقل کنیم.
با زیستن در اصول این برنامه، دارای پیامی می شویم که امیدواریم آن را منتقل کنیم.
تجربه، امید خود را با سایر وابسته ها در مشارکت های کودا یا در مواقعی که از ما درخواست کنند، در میان می گذاریم.
این پیام، دستورالعمل ما است، آنچه که انجام می دهیم، مهم می باشد نه شخصیتمان.
این که این پیام را در کجا باید با دیگران در میان بگذاریم، روش انتقال آن می باشد، ما قرار است ناشناسی شخصی را رعایت کنیم، و با ارائه آدرس جلسات به بهبودی خود و سایرین کمک می کنیم.
به کار گرفتن این اصول در تمام امور زندگی مان، امر نهایی در این قدم را یادآوری می کند که نمی توانیم معنویت خود را از بقیه ی زندگی مجزا کنیم.
قوانینی که در دوازده قدم و دوازده سنت ما گنجانده شده اند، جزء مسائل خصوصی خودمان، و رازهای سایرین که از آن خبر داریم، را در ناشناسی نگه می داریم، انجمن کودا جز این قاعده نمی باشد.
قرار است که این اصول ها در تمام امور زندگی مان به کار گرفته شود، گروه های خدماتی و کمیته های خدماتی اطلاع رسانی وظیفه دارند این پیام را در سطح وسیع به اطلاع عموم و جامعه برسانند


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم دوازدهم:

بسیاری از ما، با امید کمک شدن به اولین جلسه ی گروه کودا می آییم، از سایر اعضا در مورد تجربه ی بهبودی و امیدواری در به کارگیری این اصول و این قدم ها می شنویم.
تحولی که در زندگی آنها روی داده است را می بینیم و می شنویم که چگونه اکنون توانایی دارند تا رفتارهای ناسالمی که در گذشته آنها را ناتوان ساخته بود، را کنترل کنند و آگاه می شویم به این که آنها چگونه توانسته اند به قدرت برترشان اطمینان کنند و در مورد چگونگی غلبه بر آسیب، ترس و خشم، اعتقاد به این که خداوند آنها را یاری و حمایت می کند، می شنویم، در هر جایی به غیر از این جا خاطرات و صحبت های شان مبتنی بر من کردم، من بودم است ولی در این جا صحبت از این می کنند، که من نتوانستم، من ندانستم، من نمی دانم و اراده ی ما به درد خود ما نخورده است، صحبت از اراده و قدرت خداوند می کنند، همه ی ما تازه واردان در عین ناباوری و از روی ناچاری و بی اعتمادی به انجمن آمدیم، ولی به مرور باور می کنیم.
در مورد اصول روحانی موجود در کودا و این که کودا چگونه یک برنامه ی معنوی و روحانی می باشد، می شنویم.
برخی هنوز نمی دانیم که منظور از این اصول ها چیست؟
همگی ما بدون دانستن این موضوع، سیر و سلوک معنوی را آغاز می کنیم.
اکنون بعد از یازده قدم، متوجه قدم دوازدهمین برنامه ی انجمن رهایی می شویم.
در تکمیل این دوازده قدم، مفهوم روحانیت و معنویت در زندگی را درک می کنیم.
برخی می پرسند، ما چگونه به قدرت برترمان اجازه می دهیم، در ما تجلی پیدا کند؟
برخی ها می گویند، این عمل بیانی از روحانیت و معنویت خودمان می باشد.
با بهبودی، بسیاری از ما معتقدیم، معنویت هر دوی این ها می باشد.
اگر چه معنویت را تعریف می کنیم، اما اکنون می دانیم که معنویت قدرت حیاتی ما است، که کمک می کند، ما با کنار کشیدن از تلاش های بیمارگونه راه را برای خداوند باز می گذاریم تا با اراده ی خود زندگی آشفته ی ما را به ساحل برساند، با این کار می توانیم زندگی آشوب زده ی گذشته ی خود را هموار سازیم.
بهبود پیدا کنیم، تکامل یابیم و انسان های سالمی شویم.
هر یک از ما با آشنایی یازده قدم، بیداری روحانی و معنوی را تجربه کرده ایم.
برخی از ما آن را «تحول در پیشرفت» می نامیم.
هر قدم موجود در این انجمن، درهای روحانی و معنوی وجودمان را بازتر می کند (دری مقابلمان قرار گرفته که دوازده قفل به آن زده شده و ما یازده قفل را باز کرده ایم، با باز شدن آخرین قفل در هم باز می شود) با بیداری معنوی و آگاهی بیشتر در مورد خداوند، روح، ماهیت روحانی و معنوی خودمان تجربه می کنیم.
این فرآیند آشکارسازی اطمینان بیش تر به زندگی، خداوند و روش او و با فرآیند بهبودی و روشن تر شدن فکری ما می باشد.
بنابراین دانش آگاهانه تری از خودمان در زندگی مادی (جهان بینی) که در آن هستیم پیدا می کنیم.
با دید جدید و متفاوت، خداوند و روش معنوی زندگی مان را در تمام ابعاد آن درک می کنیم.
زندگی کردن، معنای واقعی وابستگی و بهبودی را با آگاهی و عمق روحانی و معنوی بیش تری درک می کنیم، اگر به دنبال آگاهی معنوی باشیم، شاید آن را پیدا نکنیم، آگاهی معنوی محصول فرعی کار ما می باشد.
با تمرکز کردن بر وظیفه ی مستقیم، سپری کردن زندگی به صورت روزانه، اطمینان پیدا می کنیم که خداوند به بهبودی و تحول روحمان ادامه می دهد، ما هم به تحول معنوی خودمان در این راستا ادامه می دهیم.
آگاهی معنوی، مسئولیت بزرگ تری را ایجاد می کند.
از طریق کار دوازده قدم، و اجرای آن، توانایی بیش تری پیدا می کنیم، تا به زندگی، شادی ها و مشکلات آن، به شیوه ی درست تری از نظر روحانی و معنوی و روش سالم و تکامل یافته تری پاسخ دهیم.
بخشی از مسئولیت بزرگ ما، انتقال پیام امید بهبودی به سایرین است. از طریق بهبودی، خداوند توسط سایرین در زندگی ما اثر عمیق گذاشت.
ما از این طریق پاداش بزرگی دریافت کرده ایم.
اگر بخواهیم آن چه را که دریافت نمودیم؛ حفظ نماییم، باید تمایل به رهایی و بخشیدن آن را نسبت به دیگران داشته باشیم.
در واقع با این کار وسیله ای برای رساندن پیام عشق، رسیدن به رهایی، خداوند و انرژی بهبودی او خواهیم شد.
با روشن بینی خودمان، نور خداوند می شویم، تا بر سیاهی و تیرگی زندگی هم دردان بتابیم، یعنی فانوسی برای افرادی می شویم که هنوز در تاریکی ها در حال آسیب دیدن و زدن هستند، آنانی که از خود صدمه می بینند.
به راحتی به دیگران صدمه می زنند، بخشیدن آن چه که به ما داده اند، تنها رمز موفقیت ما در این انجمن می باشد، به ما در کارهای خدماتی آموزش هایی داده می شود، تا چگونگی پیام رسانی صحیح را بیاموزیم، ممکن است فردی از کودا مدت ها قبل از این که ما عضو کودا شویم با ما تماس بگیرد تا از چگونگی برگزاری این جلسات و تأثیر آن بر زندگی شان را به ما پیام بدهد، کسانی حامل این پیام هستند که خودشان هم مثل ما روزی تازه وارد بودند، خدمات در این انجمن به ساده ترین شکل موجود انجام می شود مثلاً: فردی به عنوان خزانه دار اجاره محل برگزاری جلسه را پرداخت می کند.
کسی در را باز می کند و به تازه واردان خوش آمد می گوید.
یکی اتاق جلسات را آماده می کند.
یکی منشی و دیگری گرداننده می شودف بسیاری از افراد از طریق راهنمایی و کارکرد این قدم ها، با تازه واردان به ویژه این که در جلسات به صورت مشارکت، اشتیاق، امیدواری و تجربه ی خود را با آنان در میان می گذارند.
بسیاری از افراد خدمت گذار کارهای خدماتی کودا به صورت هیئت رابطین بین گروه های مختلف می باشد، به طوری که کودا در همه جا برایمان قابل دسترسی است.
هر تجربه، روش انتقال پیام است.
با به کار بردن این قدم در برنامه ی بهبودی، تصمیم می گیریم و تعیین می کنیم که چگونه و به چه روشی آنچه را دریافت نموده ایم و پیام بهبودی را به سایرین انتقال دهیم اما آنچه در این برنامه مهم است منتقل کردن احساس کمک و پیام مفید به جملگی افراد می باشد

 

آیا از این بخش برنامه فرار می کنیم؟

آیا هنگامی که دیگران تمایلی به پریدن ندارند، آنها را می پرانیم؟
آیا تلاش می کنیم از این بخش برنامه برای تمایل به کنترل و تأیید دادن استفاده کنیم؟
آیا خود را در تلاش برای تأیید کردن دیگران قرار می دهیم؟
اگر انگیزه ی ما در این زمینه وابسته به تأییدات باشد، آیا از کسی توقع و انتظار داریم؟
انجام دادن این اصول در تمام امور زندگی به خاطر چیزی، ما را از اهداف روحانی و معنوی خارج می کند، هدف برتر متفاوت بسیاری ما، در انتقال این پیام به صورت عشق بلاعوض می باشد.
این برنامه با روشهای پیام خود را به دیگران منتقل می کند.
ابتدا این کار را از طریق جاذبه ی خودمان، که آن به کار بستن دستورات این قدمها در تمام کارهای مان می باشد، انجام می دهیم. کارهای خدماتی، از خدمت گذاری در جلسات تا دفتر جهانی کودا را خودمان انجام می دهیم.
هرگاه که ممکن باشد، هنگامی که درخواست شود گردانندگی جلسه را به عهده بگیریم، تجربه، اقتدار و امید خود را در میان بگذاریم و به راه اندازی یک جلسه یا سایر وقایع کودا کمک کنیم، تردید نمی کنیم.
کارهای خدماتی به قدری مهم هستند، که کتاب دوازده سنت رهایی به این امر مهم اختصاص داده شده است.
در سایر زمینه ها، حاضر هستیم هرگاه که مناسب باشد، با تازه واردین و اعضای با تجربه، با درک مهربانی و توجه ارتباط برقرار کنیم.
شادی ها و پیروزی ها، تلاش ها و آسیب ها، تجربیات و امید، بهبودی، تغییرات و رشد خودمان را با هم دردان خود در میان می گذاریم.
«فلسفه ی کلی کارکرد دوازده قدمی درمانی در این انجمن این است: همان طور که آشغال های بیرون از منزل ما جملگی شان آشغال نیستند، چون در قسمت بازیافت زباله ها، آنان را تفکیک می کنند، در ما هم با ابزار دوازده قدم فضایل شریف و انسانی ما بازیافت می شود


 

 

فراز هایی از کتاب آبی جهت تازه واردان به کودا#

فصل اول
.
آغاز سفر ما
.
"شاید بعضی از این افکار متعلق به شما باشد "
.
"اگر او عوض شود ، ھمه چیز درست می شود "
"نمی توانم این درد ، این آدمھا و این چیزی که اتفاق می افتد را کنترل کنم"
"ھمه مشکلات و رفتارش تقصیر من است "
"من نمیدانم چرا ھمیشه ھمین طور درگیر روابط ناسالم می شوم"
"من خیلی احساس پوچی و از دست رفتگی می کنم"
"من کی ھستم؟"
"مرا چه می شود؟"
اندوه و بلا تکلیفی و فقدان امنیت درما،مارابه اینجا کشانده است. ماتغییرمی خواھیم وآنرا ھمین الان ھم می خواھیم . می خواھیم از بدبختی خود فرار کنیم . می خواھیم درباره خود احساس خوبی داشته باشیم و زندگی ای سرشار از فراوانی آرامش و رضایت داشته باشیم . ما روابطی شاد و سالم می خواھیم . اگر حتی یکی از افکار فوق مال شماست ، شما تنھا نیستید . خیلی از ما در ھمیاری کودا ، ترس ، اندوه عمیق ، دلشوره ، ناامیدی ، افسردگی ، تنھایی را احساس کرده ایم و باینجا و به یک نیروی برتر روی آورده ایم تا سلامت عقلمان بما باز گردد.
شاید چیزی که ما را باینجا آورده است ؛ بحرانھایی مثل طلاق ، درگیری ، زندان ، مشکلات سلامتی ، خودکشی و یا ارتباط نادرست باشد . برخی از ما با احساس بی اعتقادی ، کسلی ، بیچارگی ، ترس از رسوایی ، بی اعتمادی به برنامه آمدیم . اگر شما تازه وارد ھستید ، این لحظه را بخاطر بسپارید ، چون بنظرتان چیزی نمی آید که ارزش بخاطر داشتنش را داشته باشد ، ولی روزی شما ھم ممکن است که این فکر را بکنید تا سالگرد ورود به جلسه و این دوران را جشن بگیرید.
بالاخره خیلی از ما در مییابیم که این مشکلات ھدیه ای برایمان بوده است ، چون بدون احساسات پوچی و ناامیدی ، نمی توانستیم تمایل واقعی به تغییر و رشد در زندگیمان را تجربه کنیم . بدون این تمایل خیلی از ما می دانیم که تصمیم به عوض شدن را نخواھیم داشت . ما با تمایل خواھان تعادل ، شادی ، آرامش ھستیم ، ولی برای رشد و تغییر و عوض شدن ، باید باین رفتارھای نا سالم اعتراف کنیم و مصمم شویم که از چاله درد بیرون بخزیم . وقتی که این تصمیم رامی گیریم،درخیلی از ما این سوال پیش می آید که "چگونه می توانم این تحول را در خودم ایجاد کنم ؟" ، "از کجا می توانم کمک بگیرم و شروع کنم ؟" ابتدا خیلی از ما فکر می کنیم که می توانیم بجای حل مشکلات مان با کوشش بیشتر یا با آموزش فنونی در برنامه برای عوض کردن دیگران راه حل پیدا کنیم .! غالبا عدم درک و انکار و غرورمان به ھمراه تکبر یا تربیت نادرست درماباعث می شود که فکر کنیم می توانیم تمام این کار را خودمان به تنھایی انجام دھیم . لذا این چھار نقص مانع راه ما بسوی یک زندگی بھتر می شود.

وابستگی نا سالم چیست ؟
در امتداد این راه ما با بحث وابستگی ناسالم آشنا می شویم . شاید در این باره از یک دوست ، یا یک روانشناس چیزی می شنویم . یا درباره آن در اخبار و مطبوعات چیزی می شنویم . خیلی از ما بفکر می افتیم که آیا وابستگی ما چیست و می خواھیم آنھا را توصیف کنند ؟ وابستگی بیماریست که روح ما را خراب می کند و زندگی شخصی مارا تحت الشعاع قرار می دھد .! خانواده ، فرزندان ، بستگان ، کاروحرفه ، سلامتی و رشد روحانی و معنوی مان را فلج می کند . اگر معالجه نشویم ، باعث می شود که ما با خود و دیگران دشمن شویم . وقتی که به اولین جلسه وابستگان گمنام می رویم ، خیلی از ما آنرا تنھا مرجع کمک خود می دانیم . ھر کدام از ما با مشکلات مختلفی به اینجا می رسیم . بعضی از ما باصرار افراد خانواده یا دوستان باینجا آمده ایم ، بعضی از ما وقتی دکتر یا روانپزشک ، یا روانشناسمان لازم می بیند باینجا می آئیم . خیلی از ما بعد از شروع معالجه برای رھایی از وابستگی نا سالم یا اعتیادھای پنھان و غیر قابل درمان از متخصصان ، جلوی در کودا می یایستیم .
چه بحران و یا چه کنجکاوی ما را به کودا آورده باشد ، فرقی نمی کند خیلی از ما با شاخصه ھای وابستگی ھای نا سالم خود در اولین جلسه آشنا می شویم . این مشخصات بما کمک می کنند که تعیین کنیم چه خلا ھایی در تارو پود زندگی ما وجود دارد . آیا ما بجای تعادل در افراط زندگی می کردیم ؟ چگونه خودمان ، ھمسرمان ، فرزندانمان ، یا دوستانمان از رفتارھای ما رنج می بردند ؟ آیا رفتارھای ناسالم ما باعث راکد ماندن ، خرابی یا انھدام روابط ما شده است ؟ جواب این سوالھا بدون انکار و غرور باعث می شود که ما بپذیریم که "من یک وابسته ھستم و به کمک احتیاج دارم" . پس شما ھم در شرف یافتن رھایی و بھبودی ھستید . تمام این تحول معنوی و روحانی با صداقت بخودمان ، روشن بینی و تمایل آغاز می شود . مشخصات زیر که در جزوه "کودا چیست ؟" تو ضیح داده شده است ، می تواند بما کمک کند تا تشخیص بدھیم که تا چه حدی بیماری در ما تاثیر گذاشته است .! خیلی از ما با این سوال کلنجار می رویم .! وابستگی ناسالم و سالم چیست ؟ آیا من یک وابسته ھستم ؟ ما قبل از تصمیم گیری ، تعریف دقیق و متخصصانه ارائه نمی دھیم .ھمانطور که در سنت ھشتم بیان شده است ، وابستگان گمنام )کودا( یک انجمن ھمبستگی غیر حرفه ایست . ما ھیچگونه تعریف و تشخیصی برای وابستگی ارائه نمی کنیم . چیزھایی که ما از تجربه شخصی خود ارائه می دھیم ، افکار و عادات مشخص کننده ایست که توضیح می دھد که سابقه وابستگی ما به چه شکل و نوع بوده است . ما معتقدیم که بھبودی به یک تشخیص شخصی صادقانه خود فرد وابسته آغاز می شود . ما به این پذیرش و امر می رسیم که قادر به حفظ روابط سالم و از نظر روحی ، مغزی ، روانی با خود و دیگران نبوده و نیستیم . ما با مشارکت تجربیات خود شروع می کنیم و تشخیص می دھیم که علت این وابستگی در ما الگوھای مخربی بود که در طول مدت زندگی در ما جمع شده است ، پس نباید انتظار داشت در عرض چند روز مشکل ما حل بشود.
این الگوھاومشخصات دراینجابعنوان یک وسیله ارزیابی شخصی ارائه می شود . این مشارکت ھا و الگوھا و تجربیات ممکن است برای تازه واردین سود مند باشد .!

.
الگوها و شاخصه های انکار در وابستگی ناسالم .
.
١(- برای من شناسایی احساساتم دشوار است .
٢(- من احساسات خود را دست کم گرفته ، عوض کرده ، یا انکار می کنم.
٣(- من خودم را اصلا خود خواه نمی پندارم ، معتقدم که وقف امور رفاھی دیگران ھستم.
الگوھای خود کوچک بینی در وابستگی ناسالم .
.
١(- برای من اتخاذ تصمیم مشکل است .
٢(- من تمام افکار ، گفتار ، و رفتار خود را مورد قضاوت قرار می دھم .
٣(- من از دریافت قدردانی ، تعریف ، ھدیه شرمنده می شوم.
۴(- من از دیگران تقاضای کمک ، مشورت ، رفع احتیاج و خواسته ھای خود را نمی کنم .
۵(- من برای عقاید و احساسات دیگران بیشتر از مال خودم ارزش قائل ھستم.
۶(-من خود را آدم دوست داشتنی و با ارزشی نمی دانم.
الگوهای اطاعت در وابستگی های ناسالم.
١(- من معیارھای اخلاقی خود را به مخاطره می اندازم تا مورد غضب یا طرد دیگران واقع نشوم .
٢(- من نسبت به احساسات دیگرن بسیار مسئول ھستم و خود نیز آنھا را احساس می کنم.
٣(- من بینھایت وفادار ھستم تا جائیکه بتوانم شرایط زیان آور را بیش از حد تحمل می کنم .
۴(- من برای عقیده و احساسات دیگران ارزش بیشتری قائل ھستم ، از ابراز نظر مخالف و مقایر با نظردیگران می ترسم.
۵(- من علائق و سرگرمی ھای خود را کنار می گذارم تا چیزی را که دیگران می خواھند انجام دھم .
۶(- من س..ک..س را بعنوان جانشین عشق قبول می کنم

الگوهای کنترل در وابستگی های نا سالم .
.
١(- من خیال می کنم که بیشتر آدمھا قادر نیستند که از خودشان مراقبت کنند .
٢(- من سعی می کنم که دیگران را متقاعد کنم که افکار و احساسات آنھا چیست .
٣(- وقتی دیگران پیشنھاد کمک مرا رد می کنند از آنھا منزجر می شوم .
۴(- من بی پروا برای زندگی دیگران توصیه و راھنمایی و دخالت می کنم بدون اینکه آنھا از من تقاضا کنند.
۵(- من در دادن ھدیه به کسانی که دوستشان دارم اصراف می کنم.
۶(- من از س..ک..س برای بدست آوردن تائید و پذیرش دیگران استفاده می کنم .
بسیاری از ما وقتی این فھرست را می خوانیم تکان می خوریم چون خیلی از این مشخصات ، مشکل ما را توصیف می کنند . خیلی از ما با دیدن این احساسات و رفتار ، روی کاغذ کارکرد قدم ھا احساس پشت گرمی می کنیم ، چرا که امیدی ھست که شاید راھی برای رھایی از درد خود را کشف کرده باشیم .
بعضی از ما از این نامه اعمال شرمگین می شویم . انگار که کسی دارد نامه ھای خصوصی یا دفترچه خاطرات ما را می خواند . پیش خود فکر می کنیم "چطور اینھا باید بفھمند ؟" ، "اگر اینھا مشخصات وابستگی ھای ناسالم است پس تمام دنیا وابسته ھستند "
در اولین جلسه خود ، ما حرف دیگران را می شنویم که در مورد کشاکش ھای گذشته خود صحبت میکنند و چگونه زندگی آنھا با انجام یک برنامه ساده عوض و متحول شده است .!.ما می شنویم که روابطشان با خود و دیگران درست است .! روابطی چون با خودمان ، با نیروی برترمان ، و با دیگران . یاد می گیریم که چگونه می توانیم آرامش درونی و آزادی معنوی را تجربه کنیم .
ما با تعجب گوش می دھیم که آنھا ظاھرا در حال گفتن داستان زندگی ما ھستند و در حال توصیف کردن مشکلات ما می باشند ، و در حال صحبت از سری ترین رازھا و احساسات ما ھستند . این شاید یکی از معدود ترین دفعاتی است که احساس تنھایی با عجیب بودن نمی کنیم . با تسلط به این دانش که ما مثل دیگران ھستیم ، متوجه می شویم که اگر آنھا بتوانند برنامه خود را انجام دھند و ادامه دھند ، ما ھم می توانیم با شرکت در جلسات بیشتر ، پیام امید را واضح و رسا می شنویم ما آن پیغام را از طریق نشریات کودا و داستانھای دوستان در برنامه و دور و بری ھا می شنویم . این پیغام امید به ما می گوید :
ما ھم می توانیم ھدیه بھبودی را داشته باشیم ، اگر حاضر باشیم ساده ترین کارھا را انجام دھیم .!.
ما در ضمن متوجه می شویم که ھمه ما از این بیماری رنج می بردیم ، در ضمن شناختن شاخه ھای وابستگی ھای ناسالم می تواند ما را دچار مشکل کند . با این درک رفتار و طرز فکر فرد وابسته می تواند خیلی سخت باشد ، ھر چند خیلی از آنھا مخرب و مھم نیستند ؛ ما ممکن است که در کودکی از آنھا استفاده کرده باشیم تا از غفلت یا رفتار بدی که در حق ما روا داشته شده نجات پیدا کنیم . مثلا ممکن است که ما راھکارھای شخصی برای درک خواسته ھا و توقعات پدر و مادرمان پیدا کرده باشیم تا خودمان را با خواسته ھای آنھا تطبیق دھیم تا آنھا را راضی نگھداریم.
برای خیلی از ما ، پیشرفت وابستگی نا سالم بمرور حین بزرگ شدن ما بدتر شده است . رفتارھایی که در کودکی به ما خدمت کرده بود حالا باعث خراب شدن زندگی ما می شود . در حین اینکه وابستگی ما شدیدتر می شود ، توانایی تشخیص این درد و رھایی آنرا از دست می دھیم.
ھنگامی که ما احساس درد خود را می پذیریم می توانیم تصمیم به رشد و عوض شدن را شروع کنیم .باید از طرفی سعی کنیم که صبور باشیم ، خود را ھنگام آغاز این راه بھبودی دوست داشته باشیم وببخشیم . ھر کدام از ما به شکل منحصر به فرد و با سرعت خویش بھبودی می یابد . راھھای ھر کدام از ما مثل شخصیت و شرایط ما منحصر به فرد ھستند ، ھر کدام از ما اگر چه از نقاط مختلفی شروع به حرکت می کنیم ، ولی ما در بھبودی ھدفی مشترک داریم

همیاری در کودا
.
راه بھبودی پر از ھمبستگی است ؛ اعضاء وابستگان گمنام ھمنشینان عزیزمان در این سفر خواھند بود .
ممکن است در جایی احساس تنھایی و جدایی و درماندگی منیم ، اگر صبور باشیم می توانیم احساس رفاقت و توانایی و عشق را درک بکنیم . اگر صبور باشیم می توانیم احساس رفاقت و توانایی و عشق را درک بکنیم . یکی از نعمتھای برنامه ذر این سفرھایی است که ما با ھم بآن می رویم . ما سعی می کنیم که یکدیگر را درک و حکایت متقابل کنیم . ما قادر می شویم که اعتماد و ایمانمان را نسبت به مخلوق و خالق خود تجدید کنیم ؛ ما در کسانیکه برنامه را انجام می دھند رشد و تغییرات را می بینیم ، و بدون واھمه برای حمایت بسوی این ھمیاری روی می آوریم. تازه واردان ھمیشه در کودا مورد خوش آمد واقع می شوند . آنھا به ما امید می دھند ، از اینکه می دانیم ھمدردان دیگری با ما ھمسفر ھستند که زندگی در رھایی رضایت بخشی را جویا ھستن ، امید و پشت گرمیمان بیشتر می شود ، متوجه می شویم در کودا درک و پذیرش وجود دارد نه قضاوت و پند و اندرز . با عشق و حمایت از ھمدیگر و احساس امنیتی که ھمیاری در کودا برای مان فراھم می کند ، می توانیم به توصیف شاخه ھای وابستگی مان و سرچشمه پیدایش آنھا بپردازیم . ما یاد می گیریم که حمایت و راھنمایی از دیگران را قبول کنیم و به نیروی برتر یا خداوند بدانگونه که او را درک کرده ایم اعتماد کنیم . ما گذشته پر از دردسر خود را پذیرش می کنیم و متوجه می شویم که از کجا ممکن است شروع شده باشد . برای بیشتر ما این می تواند ازبد رفتاری ھا و مشکلاتی که در روابط مھم دوران کودکی تجربه کردھایم پیدا شده باشد . بعضی از ما شاید مایل نباشیم که این تجارب را "بد رفتاری" یا "غفلت بنامیم . این برای خودتان اھمیت دارد ، ولی شاید توجه داشته باشیم که آنھا را از بخشی از تجربه شخصی خود و تاریخچه زندگی خود تشخیص می دھیم و مشارکت کنیم .!بمرور متوجه می شویم که این امور نه تنھا ممکن است از نظر روحی و احساسی و جسمی در زمان کودکی مان روی ما اثر عمیق گذاشته باشند ، بلکه روی افکار روحانی و عقلانی و رفتاری و جنسی ما را نیز تحت شعاع قرار داده اند . وجود این موارد در ما در بزرگسالی ما را در روابط شخصی ، اجتماعی ، توانایی دوست داشتن خود و دیگران و یا دوست داشته شدن ، احساس با ارزش بودن و انسان بودن تحت تاثیر قرار می دھند . ما غالبا خود را در شرایطی گیر می اندازیم که به سلامتی روحی و جسمی خود و زندگی دیگران ضربه وارد می کنند . بیشتر ما شاید نتوانیم احساسات خود را تشخیص بدھیم و متوجه مسیر مصیبت آمیزی را که در آن ھستیم را درک کنیم و ما این را انکار می نامیم .

انکار
.
انکار خود ، گذشته و حال خود ، انکار مانع عظیمی در جھت بھبودی مان است . این مشکلی است که اغلب از آن استفاده می کردیم . انکار در اینکه ما رفتار ناسالم خود را حین فراگیری الگوھا و مشارکت ھای خود و یا شنیدن آنھا در مشارکت ھای دیگران نمی پذیریم. اغلب ما در زندگی خودمان بوضوح کارھایی را که دیگران به غلط انجام می دھند را می بینیم ، ولی نمی توانیم اشتباھات خود را ببینیم .
بعضی از ما به یک نقطه ناامیدی و پایانی می رسیم که چاره دیگری جز منصرف شدن از ادامه برنامه را نمی بینیم . ما خود را از دوستان و خانواده جدا می کنیم ، خیلی از اوقات ھم عشق و محبت آنھا را پس می زنیم . خیلی از ما بسیار ماھرانه برای تضاھر می گوییم "ھمه چیز درست است " در خانه ، ازدواج ، خانواده ، کار ، رفاقت ، و زندگی اجتماعی از انکار استفاده می کنیم . برخلاف سعی مان به تضاھر کردن و ماسک زدن ، ما غالبا در ازدواج ، ارائه شیوه پدری و مادری و روابط خانوادگی ، رفاقت ، روابط حرفه ای و اجتماعی ، ویرانگری افکار و رفتارمان را تجربه می کنیم . حتی تحت تاثیر ھمین شرایط ھم انکار ما ادامه پیدا می کند . ما ممکن است که آنقدر در انکار و کنترل اوضاع غوطه ور باشیم که مجبور بشویم ، کمک بھبودی را از طریق وساطت و مداخله با معالجه پزشکی و دارویی قبول کنیم . یا ممکن است که در گیر جدایی یا طلاق ، مسائل قانونی ، زندان ، اقدام به خودکشی ، خوابیدن در بیمارستان برای بیماری جسمی ، مشکلات روانی ، یا از دست دادن کار یا خراب شدن مسائل مالی مواجھه شویم . ما در انکار ، ھمیشه تنھا و منزوی و بدون پشتوانه ھستیم ، ما ھمیشه از خرابی شدید اوضاع زندگی رنج ببریم و چه بگوئیم "ھمه چیز درست " نباید واقعیت ھا را ندید گرفت ، اما انکار جلوی دید و دانش ما را مسدود می کند .!
ما معمولا به نقطه ای از مشکلات می رسیم که انکار دیگر کارآیی ندارد . در این موقع است که خیلی چیزھا خراب شده و یا از بین رفته است ، در این صورت است که مشکلات را واقعا درک می کنیم ، در چنین شرایطی تحول و تغییر در ما رشد می کند و کمک دیگران در کودا یا کمک ھای حرفه ای را می طلبیم

پذیرش
.
وقتی که دیوار انکار را می شکنیم ، قادر خواھیم بود که بھتر تشخیص داده و تعیین کنیم که میزان مشکل ما چقدر و چیست .! ما انکار خود را بعنوان حمایتگر وابستگی ناسالم خود تشخیص می دھیم وآنرا بعنوان یک روندی می بینیم که دائما در زندگی ما پدیدار می شود ، عقب می کشد ، جلو می آید و در وجود ما لانه می کند وقتی که بھبودی خود را در کودا ادامه می دھیم ، ما با روشن بینی از اصول برنامه ، پزیرش را جایگزین انکار می کنیم . ما بطور تصاعدی ، گذشته و زندگی حاضرمان را با صداقت ، روشن بینی ، و تمایل به رشد و تغییر کردن می پردازیم . ما وقتی از دیواره انکار می گذریم و آسیب ھایی را که تصمیم ھای بیمار گونه ما نه تنھا برای خودمان و افراد خانواده ، کارمان ، و سلامت روح و جسممان بوجود آورده است را شناسایی می کنیم . میبینیم که چگونگی وابستگی ھای گذشته ما را در دام روابط و شرایط نا سالم گیر انداخته اند . متوجه می شویم این وابستگی ھا تمام جنبه ھای زندگی ما را تحت کنترل و تاثیر قرار می دھند . با پذیرش وجود انکار در خودمان جھت ھا و علائم راه را واضح تر می بینیم ، متوجه می شویم که موفقیت ما با استفاده از زور ، اراده ، ھوش و حتی قدرت شخصی کسب نمی شود . یک روز به جایی می رسیم که اکثر ما یک نیروی برتر به بعنوان راھنمای این سفر و مرجع پیشرفت خود باور و تایید می کنیم . ممکن است که ما باین موضوع بیشتر واقف شویم که در راه یک سفر روحانی و معنوی ھستیم . ما وقتی وابستگی خود را می پذیریم ، تنھا نیستیم ، قدرتی مافوق تصور ما را حمایت می کند ، یادمی گیریم که چگونه به دیگران عشق بورزیم ، و ھمچنین اجازه می دھیم که دیگران به ما عشق بورزند و چگونه فقط بجای گذراندن و تلف کردن عمر ، زندگی کنیم . بھبودی در کودا یک روند روز به روز و مداوم است . زندگی و مشکلات دایما ما را بمبارزه می طلبد . این امور را کاملا می پذیریم ، ما دیگر از مشکلات فرار نمی کنیم ، بھبودی مثل کسب یک تقدیر نامه نیست ، که فقط یکبار اتفاق بیافتد ، بلکه یک طریق زندگی است که ھر روز با خودما در حال تغییر است . مفھوم دعای آرامش آگاھی ما را از این نکته بیان می کند که بھبودی یعنی زندگی کردن در حال و آشکار شدن تدریجی مسیر زندگی جدیدماست . این جملات ساده روشن می کند که بھبودی را باید از یک لحظه تا لحظه دیگر و از یک تصمیم تا تصمیم دیگر و از یک روز تا روز دیگر و فقط برای امروز پشت سر بگذاریم

خداوندا
آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دھم ،
شھامتی که تغییر دھم آنچه را که می توانم ،
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.
(آمین)
.
بعضی از ماوقتی صحبت ازمعنویت و روحانیت ونیروی برترپیش می آید نگران می شویم . حتی اگرشما از نیروی برتر دست کشیده اید و یا به وجود آن شک می کنید ، مقدم شما را به برنامه کودا خوش آمد می گوئیم . این یک برنامه مذھبی نیست ، ولی یک برنامه کاملا معنوی است ، برنامه ای است برای یافت آرامش درونی . صلح و پذیرش بمرور و با گذشت زمان انجام می شود،اکثر کسانی که تصمیم آگاھانه ای برای کارکردن روی این برنامه معنوی می گیرند،خودشان درآزادی و داشتن اختیار تعیین می کنند که نیروی برتر آنھا جه باید باشد . با مساعدت از یک نیروی برتر مھربان ، برنامه کودا ، راھنما و کسانی که بما ملحق می شوند ، به ما کمک می کنند ، تا ھر کدام از ما بتوانیم امید به بھبودی را تجربه کنیم . ما با تمایل به عوض شدن ، رشد و تغییرات بسوی آن عامل مثبت و سرشار از عشق را که در درون ماست ، را پیدا خواھیم کرد . از طریق ھدایت و مساعدت نیروی برترمان ، راھنما و برنامه کودا و خانواده کودا ، یکایک ما می توانیم امید به بھبودی و زندگی سرشار از صلح و شادی را تجربه کنیم

فصل دوم
.
معما و راز مشکل روحانی در ما
.
وابستگی ھای ما باعث می شود که یک معما و راز غیر قابل کشف و حل در درون ما بجوشد . برای خیلی از ما ، درد و نا امیدی مان علائمی از یک احتیاج و خلاء عمیق درونی است . این احتیاجات ، خواسته یا ناخواسته ، بر ھسته درونی و وجودی ما چنگ می زند . این می تواند اشتیاق برای داشتن عشق بدون قید و شرط ، احترام ، ارزش زندگی ، پذیرش ، یا شادی در آرامش باشد . خیلی از ما به دیگران مواد مخدر ، الکل ، یا سایر اعتیادات ، و رفتارھای ناسالم متوسل می شویم تا این نیازمان را برای بدست آوردن اندکی احساس آرامش ، تامین امنیت ، احترام به خود ، و رفاه کسب کنیم . جواب ما به سوالات زیر می تواند بما کمک کند تا تعیین کنیم که چگونه برای تامین احتیاجات ، سلامتی ، احساسات ، معنویات و تامین امنیت ھای عاطفی ، معنوی ، مالی ، اجتماعی ، احساس ارزشمندی ، عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن ، به دیگران و یا اعتیاد روی آورده ایم .!
١(- آیا من برای فرو نشاندن ترسم ، دیگران را کنترل می کنم ؟
٢(- آیا من از ترس بدرفتاری یا بی محلی دیگران به آنھا اجازه می دھم که مرا کنترل کنند ؟
٣(- آیا من رفتارم را برای دیگران عوض کرده یا طبق رفتار آنھا منطبق می کنم ؟
۴(- آیا من ارزش و بھای خود را به عنوان یک انسان از دید و تائید دیگران تعیین می کنم ؟
۵(- آیا من برای ایجاد احساس امنیت ، از دیگران دوری می کنم؟
ما در کودا یاد می گیریم که احترام به خود و معاش زندگی ما از طرف نیروی برتر مان تامین می شود .وقتی که سعی می کنیم که از طریق ھم وابستگی دیگران را کنترل کرده یا آنھا را وسیله دست خود قراربدھیم ، بجای کار خود را به نیروی برترمان تسلیم می کنیم تا احساس امنیت و بھبودی ما را تامین کند .
وقتی ما از روی وابستگی از دیگران اجتناب می کنیم یا رفتارھای خود را برای تائید خوشایند دیگران عوض کرده یا با رفتار آنھا منطبق می کنیم ، توانایی و کنترل خود را بجای نیروی برترمان به آنھا می سپاریم .
با مبدل کردن خود به جای نیروی برتر و یا دادن قدرت این نیرو به دیگران ، به نیروی برترمان مجال نمیدھیم تا در زندگی ما وارد عمل شود . این ھمان راز و معمای غیر قابل حل روحانی و معنوی ماست . بندزیر شرح می دھد که چگونه معمای مشکل روحانی و معنوی ما شاید مربوط به کنترل دیگران و یا کناره گرفتن از آنھاست ، بخصوص وقتی که تحت فشار روحی و روانی و فیزیکی ھستیم

کنترل مردم ، شرایط و محیط :
.
خیلی از ما به کنترل مردیم یا شرایط محیمان ، دور و بری ھامان افتخار می کنیم . اگر فکر و احساس می کنیم که مورد طرد ، بد رفتاری ، یا بی محلی دیگران قرار گرفته ایم ، آنھا را مشکل خودمان محسوب کرده و با حقه و تزویر و رفتاری تحت اراده خود در می آوریم . بویژه با غلبه کردن بر ھمسرمان ، فرزندانمان ، اعضای خانواده مان ، دوستان یا ھمکارانمان می خواھیم آنھا را بیش از حد کنترل کنیم . یا با تغییر روش در راه ھای دیگری آنھا را کنترل کنیم ، مثلا از طریق خوش رفتاری ،مطیع بودن ، محبت زیادی و یا قھر کردن برای مدت ھای طولانی است . اما وقتی ترس یا احساسات دیگری ما را در ھم می شکند ، می خروشیم ، منزوی می شویم ، قھر می کنیم و یا از حقمان می گذریم و اجازه می دھیم تا دیگران از طرف احساسات ما صحبت کنند .
وقتی دیگران را تا ھر اندازه ای چه با سکوت و یا با خشونت و کنترل کردن اوامرشان را انجام بدھیم ، در این صورت خودمان به یک نیروی برتر مبل شده ایم . ما حتی ممکن است که کنترل کردنمان را با یک تغییر قیافه متکبرانه و یا حق به جانب نشان بدھیم . ما باورھای دیگران را احمقانه ، خودخواھانه ، یا بی ارزش می شماریم . ھمیشه خود را در مسند قدرت برتر قرار می دھیم . فکر میکنیم که راه ما تنھا و بھترین راه است . با دادن قدرت نیروی برترمان بدیگران ، شاید دنبال تایید آنھا ھستیم ، که اغلب اینکار را با واگذار کردن احتیاجات و خواسته ھای خود به آنھا انجام می دھیم . ما ھمیشه از ترس از آنھایی بسر می بریم که خود آنھا را در مصدر قدرت قرار داده ایم . ما ترس از عصبانیت یا نگاه تحقیر آمیز آنھا داریم . ما از تغییر ، بی محلی و کنترل آنھا نسبت به خود می ترسیم . بعبارت ساده تر ما حس خود شناسی خود را از دست می دھیم ( یا ھر گز بدست نمی آوریم ) چرا که تمام حواس ما معطوف به طرز تفکر و رفتار آنھا نسبت به ما می شود . آنھا به راحتی انرژی زندگی بخش ما را خنثی می کنند

(فرار از مردم و شرایط محیط فرار از واقعیت ھا)
.
بعضی از ما آنقدر از دیگران می ترسیم که از نزدیکی و صمیمیت با آنھا اجتناب می کنیم . ما سخت می کوشیم تا خود را در موقعیت امن و آسیب ناپذیر قراردهیم. ما در پنهان کردن ترسھایمان مھارت پیدا می کنیم ، بخصوص وقتی که ھمه چیز بنظر از کنترل خارج می شود . سعی می کنیم کاری کنیم که دیگران بدانند به اوضاع مسلط ھستیم ، ممکن است وقتی بی عدالتی یا بد رفتاری را می بینیم ساکت بمانیم . ممکن است که ننه من غریبم در بیاوریم یا خود را به موش مردگی بزنیم از مواجه شدن با دیگران یا جوابگویی به آنھا طفره برویم . ممکن است خود را دست کم گرفته و خود را به شدت مورد مقایسه و قضاوت قرار دھیم ، ممکن است باور کنیم که ما شایستگی یک زندگی شاد از روابط با دیگران ، ھدفمند و قابلیت نداریم ، بمرور وابستگی ھای نا سالم ما بدتر می شود ، ترس و شرمندگی ما را احاطه می کند . ما دیگران را بیش از پیش کنترل کرده یا از آنھا کناره می گیریم . اما این رفتارھا راه حل ھایی موقت است ! ما ھمیشه ترس داریم و احساس گناه و شرمندگی ما ھمواره با ماست .
خیلی از ما دنبال خدایان کاذب می رویم . احساسات خود را با مصرف الکل ، مواد مخدر ، نیکوتین ، غذا ، س..ک..س یا کار کرخت می کنیم ، مصرف اینھا غالبا منجر به اعتیادات مزمن جدید تری می شوند و مشکلات بیشتری مارا احاطه می کنند. بمرور متوجه می شویم که ھیچکدام از این وابستگی ھا برای ما آزادی یا آرامش فراھم نمی کند .
ما چه خود را با کنترل کردن شرایط در مقام قدرت برتر ، یا با کناره گیری از مردم و مشکلات در مقام پائین تر قرار می دھیم ، با این کارھا داریم بطور خودخواھانه رفتار می کنیم . احساس برابری با دیگران و تعلق خاطر به انسانیت از بین می رود .
چه چیز محرک احتیاج ما به کنترل و یا فرار کردن است ؟
خیلی از ما می پرسیدیم که آیا این رفتارھا طبیعی و سالم نیستند ؟ جواب ما این سوال را می توان در انگیزهء رفتارمان جستجو کرد . بنظر خودمان شاید انگیزه رفتارمان نسبت بخود ، دیگران و نیروی برترمان درست باشد ، این نظر خود ماست ! اگر این انگیزه بر اساس انتخاب در حد و اندازه ھای سالم عشق و احترام باشد . نتیجه بخش خواھد بود . اما ، مثلا ممکن است حضور کسی که از نظر زبانی و یا بدنی ما را تهدید و تحقیر می کند را ترک کنیم . از طرفی اگر بگذاریم که ترس و شرم در زندگی ما حکومت کند ، تا جایی که باعث شود ما به غریضه ھای گذشته مان وصل شویم مثلا ، کنترل کردن و فرار از مشکلات وابسته می شویم ، از روی ھمان وابستگی ھای ناسالم رفتار خواھیم کرد

ترس
.
برای خیلی از ما ترس نگھبان و حافظ ما از خطرات احتمالی است ، ترس ما را از آسیب ھای محیطی حفظ می کند . در نقش فرد وابسته ، ما از روی عادت از ترس استفاده می کنیم که خود را از ھر موقعیت شرمنده شدن توسط دیگران حفظ کنیم . ترس ما شاید خود را زیر نقاب عصبانیت ، انزجار ، خشم ، درد ، کنترل کردن یا تنھایی خود را پنھان کند . اغلب مطیع بودن ، سکوت ، تزویر ، تنھایی و انزوا ، خشم ، خشونت ، انکار و حتی فریب کاری ما ، راھی برای ابراز ترس ماست . احساسات دیگری که در نقش ترس ظاھر می شوند عبارتند از نگرانی ، دلشوره عصبانی بودن ، خسیسی و ھراس و ... است .
.
(شرمندگی خجالت)
.
شرم و خجالت باعث می شود که ما باور کنیم که پائین تر ، نفھم تر ، احمق تر ، بی ارزش تر ، ناپسندیده تر ، یا ناخواستنی تر از سایرین ھستیم . شرم و خجالت ، احساس واقعی شناسایی ما را تقلیل داده و اعتقاد ما را به اینکه انسان با ارزش و با محبتی ھستیم را نابود می کند . شرمندگی ، ارزش ما را نسبت به خود و احساس برابری ما با دیگران را تقلیل می دھد.
.
ترس و شرمندگی در کودکی
.
ھر بار که در کودکی مورد خشونت و بد رفتاری یا غفلت قرار گرفته ایم ، احساس خود شناسی ما ، علاوه بر رابطه صحیح ما با نیروی برتر مان ، خودمان ، و دیگران آسیب وارد می کند . در آن موقع بود که ما احساس شرمندگی و خجالت کردیم و طبیعتا از تکرار این احساس ھمیشه در ھراس بوده ایم ، اما با ھمه اینھا می گذاشتیم که توسط ھمان کسانی که با ما بدرفتاری کرده اند دوباره شکل بگیرد . در دوران کودکی ما ھیچ حق انتخاب دیگری نداشتیم . با ادامه داشتن به تحمل بدرفتاری و غفلت از خودمان ، ترس و شرمندگی ما بالا می گرفت ، ما ھم اندازه زیادی از اعتماد به نفس مان را از دست دادیم . با گذشت زمان(اغلب بدون آگاھی خودمان) کسانی که با ما بدرفتاری می کردند نیروی برتر ما شدند ، یاد گرفتیم که از آنھا بترسیم . با ادامه بدرفتاری آنھا و غفلت خودمان ، امکان ایجاد رابطه با خود ، دیگران و نیروی برترمان ، که از نظر احساسی ارضاء کننده باشد ، از بین رفت . ما آموزشھایی برای ادامه بقا خودمان یاد گرفتیم تا با زندگی کنار بیائیم . شرایط مساعد برای آسیب پذری را برای خودمان جور کردیم ، با سعی در کنترل کردن و یا از پذیرفتن آنھا فرار کردیم . کودکی خود را کنار گذاشتیم و سعی کردیم که بزرگسال کودک بمانیم ، یا این که بخاطر محرومیت ھای زندگی شورش کردیم . خیلی از ما اعمال خود را درک نمی کردیم ، چون اغلب آن رفتارھا بصورت غریضی در ما بوده است . با گذشت زمان ، ما یاد گرفتیم که سنگینی و فشار ترس خود را از طریق کنترل کردن و یا فرار از خود و دیگران سبک کنیم . آموختیم بجای حل مشکلات از آنھا فرار کنیم و یا آن را به بعد بیاندازیم ، وقتی شکست می خوردیم احساس بیلیاقتی می کردیم و یا تحت فشارھای شدید عصبی بودیم ، برای ادامه زندگی و بقا ھر چیز ناسالم دیگری را بکار می گرفتیم ، در این دوران ویرانگر وابستگی ، زندگی آشفته خود را بیشتر تحت کنترل در می آوردیم و مجال کمتری به نیروی برترمان می دادیم تا از طریق ما در زندگیمان عمل کند .
.
ادامه رفتارها در بزرگسالی
.
بدون دریافت ھیچ نوع کمک و مشورتی ، ما این کشمکش ھای احساسی و درونی را برای بقاء خود ادامه داده و آنرا با خود به دوران بزرگسالی می آوریم . ما امید داشتیم که آرامش و شادی را پیدا کنیم و گذشته را پشت سر بگذاریم ! ولی در عوض ھنگام بروز موقعیت ھایی مشابه یا برعکس را از نو در روابط بزرگسالی خود اجرا می کنیم . ھیچکدام از این رفتارھا و کنش ھا سالم نخواھد بود و نیستند . ما ناخود آگاھانه ، صفات کسانی را که در کودکی با ما بد رفتاری کرده اند را به افراد مھم زندگی امروزمان منتقل می کنیم . در روابط بزرگسالی ، ما با ھراس از خود بر ضد ھمه علائم شرمندگی ، خجالت ، احساس گناه ، بد رفتاری ، یا غفلت از خود را حفاظت می کنیم . ما مزدور و دورو می شویم و از دیگران یا شرایط دوری و فرار می کنیم . ترس از شرمندگی و احساسات منفی قویتر است و یک زیر بنایی متزلزل برای روابط آینده ما می سازد . ما ھمواره سعی می کنیم دیگران را بسمت خود جذب کنیم ) به امید تجربه صمیمیت) وقتی که آنھا خیلی نزدیک می شوند ، آنھا را از روی ترس پس می زنیم

مفهوم خودمان از نیروی برتر
.
خیلی از ما به ادیان و مذاھب متشکل معتقدیم و اصول یا مبحثی را در مورد خدا یا نیروی برتر یاد گرفته ایم . برخی از ما امیدوارند که احساس شرمندگی خود را با انجام یک عمل درستکارانه منتفی و درست کنند . حتی یک رابطه تازه ، تحت کنترل ، آمیخته به عقاید مذھبی ، در حالیکه ھمه این اعمال برای این منظور کافی نیست . انگیزه ما ممکن است که از روی درستی و پاکدامنی باشد ، ولی ما ھنوز از نظر احساسی ، مقید افرادی ھستیم که با ما بدرفتاری کرده اند ، یا ما را مورد قضاوت قرار داده اند )اسارت و سواس فکری) خلاء ما عمیق تر از آنی ھست که به این راحتی ھا از آن خلاص شویم ! ھمه ما به آن افراد دوران کودکی مان وصل ھستیم . آنھا به مرور نیروی برتر از ما می شوند و فکر ما را به خودشان اختصاص خواھند داد ، بعضی از ما منکر وجود خدا شده ایم و یا بی دینی ھستیم . برای بعضی از ما مذاھب متشکل و مورد نظر ، شاید یاد آور یک خدای بدرفتار و مستبد برای ما باشند . بعضی از ما ممکن است از دست نیروی برتر خود برای تجارب منفی و بلاھایی که متحمل شده ایم عصبانی باشیم ، یا ممکن است که دریابیم که سالھاست از او عصبانی بوده ایم بدون اینکه خودمان بدانیم ارتباط درستی با او از روی عشق نداریم . برخی باور داریم که سزاوار عشق یا بخشش خداوند نیستیم .
با تمام اینھا ما باید از خود بپرسیم : " آیا من در حال کارکردن روی یک رابطه امن ، سالم ، و مبتنی بر عشق با نیروی برتر ، خودم ، و دیگران ھستم ؟ " اکثر اوقات جواب ھمه ما منفی است . ترس و شرمندگی ما ، ما را وادار می کند که بطریق غیر منصفانه ای با نیروی برترمان بصورت مخرب رفتار کنیم .
ھرجا که مسیر عادی زندگیمان توسط وابستگی ما بریده می شد ، می رفتیم ، ولی به مقصد و منظور خودمان که ھمان آرامش و امنیت باشد نمی رسیدیم ، تا جایی که در یافتیم که چاره ای جز این نداریم که یک نیروی برتر از خود را به کمک بگیریم ، یکی که بتواند سلامت عقل ما و اداره زندگی آشفته ما را به ما باز گرداند . برای رسیدن به این منظور و برای ادامه این بھبودی ما باید حاضر باشیم که در باب این اقدام مقداری منصفانه و غیر مغرضانه تفکر و رفتار کنیم .
اگر ما نیروی برتری را قبلا تجربه نکرده ایم ، مفھوم ما در مورد یک موجود مطمئن و مھربان است که می تواند در ما شروع به شکل گرفتن بکند . اگر در حال حاظر رابطه ای با خدا داریم ، می توانیم به تقویت آن کوشش کنیم . برخلاف باور ھای نادرست گذشته مان ، می توانیم به ساختن یک زیر بنای معنوی و روحانی در برنامه بھبودی خود بپردازیم .

آغاز رهایی
.
شروع بھبودی از وابستگی ھای ناسالم ، ما بیش از حد باورھا و ایمان و امیدواری در خود ، ھمسر ، فرزندانمان ، بستگان ، دوستان و حتی در شغل و یا شیوه زندگیمان تحت تاثیر قرار می دھیم . این کارھا را ما برای ایجاد احساس امنیت ، ارزش ، ارج و رفاه در زندگی فعلی خود می کنیم .
در دوران بھبودی ، یاد می گیریم که ایمان و امید را از نو بسازیم و بتدریج ، زندگی خود را تسلیم یک نیروی برتر با عشق و محبت بکنیم . یاد می گیریم که کنترل دیگران و فرار از واقعیت ھا را رھا کرده و احساسات خود را در مورد ھر چه که به آن اقدام می کنیم حل کنیم و خود را از آنھایی که بی اختیار به آنھا متکی ھستیم از نظر احساسی و فکری رھا کنیم . بعضی از ما با خوشنودی بسوی نیروی برترمان دست دراز می کنیم . بعضی از ما از روی بیچارگی این کار را می کنیم . بعضی از ما متوجه می شویم که توانایی ما به اعتماد به ھر کس و ھر چیزی آنقدر تقلیل یافته که شاید اینکار وقت گیر باشد . ما برای اینکار باید اندکی احساس امنیت بکنیم . ممکن است که مجبور شویم طوری رفتار کنیم که انگار به او ایمان داریم ، تا اینکه با فرصت دادن به خود و تمرین کردن در این امر به واقعیت وجود او اعتماد داشته باشیم . خیلی از ما وقتی ھمه چیزمان را از دست داده و آنقدر در ھم شکسته بودیم که قادر به تسلیم کردن حتی بخش کوچکی از اراده و زندگی خود به نیروی برترمان نشویم ، برای اینکار بھتر است بگوئیم ما را دعا کنند . اغلب ما فقط فرصت یک دعای ساده را داریم پس شروع می کنیم " خدایا ، خواھش می کنم به من این قدرت را بده که این غرور را رھا کنم " . با ادامه مسیر بھبودیمان خیلی از ما قادر می شویم که راحت تر تسلیم اراده نیروی برترمان بشویم تا حضور او را در خودمان حس کنیم . تسلیم شدن و رھا کردن به معنی این نیست که تمام شرایط زندگی بر وفق مراد ما اتفاق خواھد افتاد . معنی آن این است که ما قادر می شویم که زندگی را ھمانطور که ھست بپذیریم و از پس مشکلات آن با یک توانایی تازه ای که از سوی نیروی برتر مان بدست آورده ایم بر آییم . این تسلیم شدن ما را قادر می سازد که صاحب اختیار فردی خود در حال رشد و کسب اعتماد بنفس تواضع و دفع انکار را تجربه کنیم . ما یاد می گیریم که نیروی برتر ما ، آدم ھای بدی را خلق نمی کنند . نیکی درون ھمه انسانھا موجود است ، حتی آنھایی که مسئول بدقولی ھا ، شکست ھا ، خیانت ھا ، بدرفتاری ھا ، دل شکستگی ھا و ترس ھای گذشته ما ھستند . این نیز امکان دارد که این افراد را دوست داشت ، ولی از رفتار منفی آنھا چشم پوشی نکرد . ما حتی می توانیم خودمان را نیز دوست داشته باشیم و ببخشیم . ھر کدام از ما بنوبه خود داریم یاد می گیریم که چگونگی خودمان را دوست داشته باشیم یا مورد لطف و عشق دیگران قرار بگیریم . حتی به کمک نیروی برترمان ھیچ کدام از ما زندگی و عشق را بطور کامل انجام نمی دھیم ، مھم این است که انسانیت ما به سوی ھدف و تحول خود ادامه می دھد . ما شروع به درک این مطلب می کنیم که کمال پرستی )ایده آل بودن) ما صرفا یک سراب فریبنده است . ما در طول این مدت گاھی اشتباه خواھیم کرد و با لغزش به رفتارھای سابقمان باز خواھیم گشت .
وقتی که قادر به برقراری تعادل احساسی ، توانایی ، عاطفی و ارزش برای خود نیستیم ، در مسیری که ھنوز در پیش رو داریم و اینکه بھبودی فرایندی است که یک عمر طول می کشد ، آمادگی خود را برای بھبودی تامین می کنیم . ما بخاطر می آوریم که مقایسه کردن پیشرفتمان با دیگران عملی است که به نفعمان نیست ! ھر کس با سرعت و قابلیت خودش در حال فرا گیری است . برای روشن بینی رابطه مان با نیروی برترمان ، اولویت دادن به روابط درست خود را سودمند می یابیم . رابطه مان با نیروی برترمان باید در راس قرار گیرد چون بھبودی ما از طریق ارتباط درست با خداوند تامین می شود )وابستگی یک خلا معنوی است ) . وقتی که این رابطه را بنا کردیم و آنرا بسط داده و گسترش و تصحیح کنیم ، قادر خواھیم شد که رابطه ای بھتر وو محترمانه با خود نیز ایجاد کنیم . ھمانطور که رابطه ما با نیروی برترمان و خودمان از نقطه نظر قدرت و تعادل پیشرفت می کند ، ما درمان و شفا یافتن خود را آغاز کرده و خواھیم دید و روابطی مبنی بر عشق با دیگران را بسط و توسعه می دھیم . وقتی یک اولویت سالمتری را در روابط نزدیک خود بکار برده و می پزیریم ، می گذاریم که نیروی برتر ما در زندگیمان عمل کند . ما انرژی مثبت معنوی را بطرف خود جذب می کنیم که بسیار از توانایی خودمان بالاتر و والاتر است . با ادامه به تقویت رابطه با نیروی برترمان در سراسر بھبودی ، خستگی مزمن ، افسردگی ، دلشوره ، ناامیدی ، و عجز ما توسط یک توانایی و انعطاف پذیری قدرمند جایگزین می شود . قدم به قدم ، ترس ما از شرمندگی و خجالت و احساس گناه تقلیل می یابد . زخم ھا و احساسات سرکوب شده کودکی ما بمرور شفا پیدا می کند . ما احساس عمیق تری از دعا و مراقبه را تجربه خواھیم کرد . برای ما آسانتر می شود که دست از کنترل کردن و فرار کردن خود را رھا کنیم و بگذاریم تا نیروی برترما را در این سفر پر ھیجان جدید در زندگی ھدایت کند .
معجزات بھبودی آشکار می شوند . روابط معنوی مبتنی بر عشق با نیروی برتر مان ، خودمان و دیگران بھتر شده و تحول می یابد . ما شروع می کنیم که احساس امنیت و وقت بیشتری به این امر بکنیم که مھم ترین و عمیق ترین احتیاجات ما بر آوده خواھند شد . ما به رفتارھای سابق با دیگران و یا شیوه زندگی نا سالم رجوع نمی کنیم ، تا کمبودھای معنوی ما را از این طریق تامین و ارضاء کنند . مثل سپیده آفتاب ، اراده نیروی برترما ، از طریق ما و با اعتماد و اطمینانی تازه پرتو می افکند

برنامه پیشنهادی کودا برای بهبودی
.
وابستگی مشکلی است گمراه کننده و خرابکار که مستلزم راه حل ھای ساده ولی مشخصی است . ما معتقدیم که این راه حل ھا را می توان در برنامه وابستگان گمنام)کودا) پیدا کرد . برنامه کودا شامل موارد زیر می شود : مشارکت ، شرکت در جلسات کودا ، راھنما ، نشریات ، کنفرانسھا ، خدمت کردن و یاد گیری و بکار گیری دوازده قدم و دوازده سنت کودا .
دوازده قدم از روی دوازده قدم الکلی ھای گمنام برای استفاده ما ، علاوه بر استفاده خیلی از برنامه ھای دوازده قدمی دیگر منطبق شده اند . میلیون ھا نفر در دنیا این اصول را در زندگی خود بکار بسته اند . این قدمھا شامل قدرت و روحیه بھبودی شخصی می باشد . ما حاضریم که تا حداکثر توانایی آنرا روی خودمان کار بکنیم . ما حتی المقدور با خود ، با نیروی برتر مان و یا یک نفر دیگر (راھنما) صادق باشیم . اقدام ھای نیمه کاره به کارکرد قدم ھا غالبا به شکست از سوی ما منجر می شوند و تغییراتی که طالبیم ممکن است که کسب نکنیم . اگر به تنھایی اقدام به تکمیل این قدمھا بکنیم ، ممکن است که انزوای خود را ھمیشگی کنیم ! این یک رفتار متداول وابستگی نا سالم است . با گذشت زمان ، خیلی از ما طالب کمک پر از عشق کسانی می شویم که این راه را پیش از ما طی کرده اند و اینھا راھنما در کودا ھسند که می توانند بما بصیرت ، تشویق و عشق را عرضه کنند . آنھا به ما مدد می دھند که ببینیم که این قدمھا را نمی شود بسرعت یا بطور مطلق تمام کرد ، این قدمھا راه حل آنی مثل قھوه و چایی فوری نیستند . دوازده قدم مسیر ما را از خود ویرانی عوض کرده و بسوی روابط سالم و مبتنی بر عشق با خداوند ، خودمان ، و دیگران ھدایت می کند . آنھا به ما رشد ، ایجاد اولویت در روابطمان و راھنمایی در زندگی سالم و مبتنی بر عشق را عرضه می کنند . از طریق طبیعت ساده آنھا ، می توانیم خود را بشناسیم و دریابیم که چگونه می توانیم وارد روابط سالم و مبنی بر عشق بشویم . قدمھا بما کمک می کنند که ببینیم چگونه بد رفتاری و بی اھمیتی نسبت بما در گذشته ، رفتار و شیوه زندگی وابستگی ما را شکل و استحکام داده است . ما یاد می گیریم که قدرت خود خواھی مان ، اعتیادمان و رفتارھای ناسالم و مشکلاتمان را تسلیم نیروی برتر مھربان کنیم . که خودمان درک کرده و باورش داریم ، ما زندگی ، اراده و شفای خود را بدست آن نیروی برتر می سپاریم . ما جوابگو و مسئول رفتارھای وابسته خود که الگو ھای ویرانی را در زندگی ما مستحکم می کنند می شویم . انسانیت ما رشد می کند در حالیکه قصور و نواقص شخصیتی و کمبودھای اخلاقی خود را کشف می کنیم ، مھارت و خلاقیت و موفقیت ھای خود را تشخیص می دھیم . در این حال با فروتنی حداکثر سعی خود را می کنیم که جبران کارھای بد گذشته و حال خود را بکنیم . از طرفی کوشش بپایان بردن کارھایی را می کنیم که بما کمک می کنند تا زخم ھای خود و آنھایی را که به آنھا صدمه زده ایم را جبران و شفا دھیم . با کار کردن قدمھا بطور روزمره ، می کوشیم که جوابگویی و مسئولیت خود را در مورد اعمالمان حفظ کنیم . ما یاد می گیریم که رابطه خود را با نیروی برترمان تقویت کرده و آنرا عمیق تر کنیم . ما برای ارزش واقعی ، ارزش و رفاه در زندگی خود بیشتر روی نیروی برترمان تکیه می کنیم . سر انجام درک می کنیم که اگر بخواھیم آنچه را که از طریق کار کردن در اثر قدمھا بدست آورده ایم نگھداریم ، باید بکوشیم که تجربه ، توانایی و امیدھای بھبودی خود را به دیگران که ھنوز رنج می برند منتقل کنیم . سفر ما در میان قدمھا شاید سخت ترین عملی است که تا کنون به آن اقدام کرده باشیم ، ولی پاداش و شفایی که از آن دریافت می کنیم بی شمار و گرانبھاست . با گذشت زمان قدمھا بخش لاینفک و مھمی در زندگی روزمره ما خواھد شد ! ما این اصول را در ھمه امور زندگی خود بکار می بندیم .


دوازده قدم برنامه پیشنھادی کودا برای بھبودی شخصی ما از وابستگی نا سالم است که در زیر ذکر می شود :
١- ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم و اختیارزندگی مان از دستمان خارج است.
٢- بمرور ایمان آوردیم که نیرویی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.
٣- ما تصمیم گرفتیم که اراده زندگیمان را به خداوندی که خود درک کرده ایم بسپاریم.
۴- یک ترازنامه اخلاقی بیباکانه و موشکافانه از خود تھیه کردیم.
۵- چگونگی دقیق خطاھای خود را به خداوند ، خودمان و یک انسان دیگر اقرار نمودیم .
۶- آمادگی کامل پیدا کردیم تا پروردگار نواقص شخصیتی ما را بر طرف کند .
٧- با فروتنی از او خواستیم کمبودھای اخلاقی ما را مرتفع سازد.
٨- فھرستی از تمام کسانیکه به آنھا زیان رسانده بودیم تھیه کردیم و در صدد جبران برآمدیم.
٩- بطور مستقیم ھر جا که امکان بود از افراد فوق جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردیکه انجام آن زیان مجددی بر ایشان و یا دیگران وارد کند .
١٠ - به تھیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و در صورت قصور بلافاصله اقرار کردیم.
١١ - از راه دعا و مراقبه کوشیدیم با پروردگاری که خود درک نموده ایم نزدیک شویم و فقط طالب آگاھی از خواست او برای خود و توانایی اجرائیش شدیم.
١٢ - با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمھا ، سعی کردیم این پیام را بدیگر وابستگان رسانده و این اصول را در تمام موارد زندگی خود به اجرا درآوریم.
با دید اول ، اجرای این قدمھا تکالیفی کمر شکن بنظر می آیند که ھرگز نمی شود به آنھا جامعه عمل پوشاند . بعضی از ما آنھا را دستور العملی کوتاه و ساده تلقی کردیم که می توان آنھا را در یک بعد از ظھر یا چند روزی انجام داد . بعضی از ما آنھا را کاملا نادیده می گیریم ، تا وقتی که بحرانھا و رفتارھای ناسالم ما بیش از حد به ما و دیگران صدمه بزند . در نھایت ، اگر بخواھیم ، زندگیمان بھت شود ، باید بطرف جلو حرکت کنیم و این قدمھا را بعنوان بخشی از بھبودی شخصی خود بکار گیریم

قدم اول
.
1- ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم واختیارزندگی مان از دستمان خارج است.
.
عاجز بودن : ما تا بحال برای حل مشکلات زندگی مان از کنترل نفس ، وسواس فکری و رفتاری و افکارکپک زده خود استفاده کرده ایم . وقتی روابطمان با خود و دیگران بھم می خورد ، خیلی کوشش می کردیم و تمام دانش و اطلاعات غلطمان را با کینه بکار می بردیم . اراده ما شکلھای مختلفی به خود میگیرد . ما ھمه چیز را تحمل می کردیم . ما مردم نواز بودیم . ما خودمان را با دیگران مقایسه می کردیم .ما طغیان می کردیم . ما بقیه را مقصر می شمردیم و ما ھم خود را آزار می دادیم و ھم دیگران را . برخی از ما باید حتما تا سر حد دیوانگی و مرگ می رفتیم تا حاضر شویم عاجز بودن خود را اقرار کنیم . ھمواره معتقد بودیم که داریم کار درست را انجام می دھیم . اگر چنین بود پس موفقیت و توانایی ما کجا بود ؟
از دست دادن اختیار امور زندگی : به احتمال زیاد ، وقتی به کودا می رسیم زمام اختیار زندگی مان از دستمان خارج شده بود . فنون و شگردھایی که برای غلبه و حریف شدن به زندگی و یک عمر استفاده کردن از آنھا در دیگران اثر گذار نبود . ما قربانی یک رفتار بی اختیار بودیم که بطور زیرکانه پر قدرت و زیان آور بود که ھیچ وسیله ای نمی توانست آنرا برطرف کند . زندگی مان بطور واقعی بدون اختیار در بحران دائمی بود . در اوج این مشکلات بودیم که عقاید کھنه ما فرو ریخت و فکر ما بسوی امکان وجود راه دیگری باز شد

برگزیده ای از کتاب دستورالعمل کودا
.
ھر سفری با قدم اول شروع می شود . سفر بھبودی فردی ما در کودا نیز با قدم اول شروع می شود .برای درک ھر چه بیشتر عجزمان و از دست دادن زمام اختیارمان ، باید در گذشته خودمان جستجوی صادقانه ای بکنیم تا بیابیم که چگونه باین نقطه رسیده ایم . شاید یک طلاق باعث عجزمان شده باشد ، شاید یک جدایی ، یا مرگ یک عزیز . شاید ما اقدام به خود کشی کرده باشیم یا از مصرف مواد مخدر ، الکل ، نیکوتین ، قرص و داروی توھم زا به ته خط رسیده ایم . مھم نیست چه چیزی است ، مھم این است که شما در کودا ھستید و برای بھبودی نیاز به بعضی از عملکردھا دارید ! خیلی از ما خسته و زیر فشار ھستیم . وقتی که تصمیم به عوض شدن می گیریم ، ترس سراسر وجودمان را فرا می گیرد ، چون تغییر و رشد درد آور است و ما نمی خواھیم درد بکشیم ! در ھر حال چه بخواھیم و یا نخواھیم ، می توانیم سفر بھبودی خود را با قدم اول شروع کنیم .
.
قدم اقرار و پذیرش .
.
این قدم به ما کمک می کند که یک عمر تجربه ، احساس و رفتار خود را شناسایی کنیم که دقیقا بفھمیم که چگونه خودمان و بقیه را گول می زدیم و سعی در کنترل داشتیم و یا از خود و مشکلات و یا از دیگران فرار می کردیم . ما در می یابیم که چطور نیروی برتر خودمان شده ایم و یا دیگران را در این نقش قرار دادیم . ما شروع کردیم که در یابیم خدا این حق را به ما نداده است که زندگی دیگران را کنترل کنیم در عوض به ما مسئولیت داده است که دیواری برای خود و دیگران بکشیم تا در زندگی آنھا مداخل نکنیم .
برای کشف اینکه چگونه خودمان و دیگران را کنترل کرده ایم و یا از خود و دیگران و مشکلات فرار کرده ایم ، در زندگی شخصی خود جستجو می کنیم . با مطرح کردن سوالات زیر از خودمان می پرسیم : آیا این مشکلات در زندگی ما موردی دارند ؟
١(- از کجا یاد گرفتم که وقتی خودم یا دیگران مورد بد رفتاری قرار گرفتیم ، خودم را به ناآگاھی بزنم ؟
٢(- چه کسی در کودکی این راه و رفتار را بمن نشان داد که من موضوع فوق را به دیگران بازگو نکنم یا احساساتم را در این مورد با دیگران مشورت نکنم ؟
٣(- از کجا یاد گرفتم که فرار از دیگران برای من بھتر از درگیر شدن است ؟
۴(- از کجا یادگرفتم که برای احساس آسایش خود دیگران را کنترل کنم ؟
۵(- چطور یاد گرفتم و احساس کردم که من به اندازه کافی خوب نیستم یا برعکس از دیگران بھترم ؟
۶(- کی ، کجا و چگونه یاد گرفتم که افکار ، احساسات و خواسته خود را برای خاطر دیگران انکار کنم ، یا بر عکس ، فکر کنم که دنیا بر وفق مراد من می چرخد ؟
٧(- چطور می دانستم که ھرگز اسرار خانوادگی را آشکار نکنم و چرا ؟
٨(- از کجا یاد گرفتم که با بد رفتاری که منجر به صدمه فکری ، احساسی ، بدنی ، جنسی و یا معنوی به دیگران بشود ، خودم را آرام کنم ؟
٩(- از کجا یاد گرفتم که رفتارھای فوق را غالبا از طریق سکوت یا خشونت ابراز کنم ؟
١٠ (- چطور یاد گرفتم که اجازه دھم که با من چنین رفتارھایی شود ؟
١١ (- از کجا و چگونه یاد گرفتم که داشتن یک رابطه مرا آرام می کند ؟
١٢ (- آیا این رفتارھا را از طیق حرفھا یا اعمال دیگران یاد گرفتم ؟ اگر چنین است ، از رفتار و اعمال چه کسی ؟
١٣ (- چگونه به این نتیجه رسیده ام که بجای آزاد زیستن ، با استفاده از رفتارھای ناسالم زندگی را طی کنم ؟
١۴ (- احساس واقعی من درباره این سوالھا چیست ؟
با جواب دادن به این سوالھا ما درک خواھیم کرد که چگونگی عجز ما در کودکی مان بوجود آمده است . ولی دانستن این موضوع کافی نیست . ما باید عدم اختیار در رفتارھای اجباری را که با خود به دوران بزرگسالی مان آورده ایم نیز بدانیم . برای کشف عدم اختیار رفتارھای نا سالم در دوران بزرگسالی می فھمیم ، مطالعه فصل اول این کتاب و خلاصه الگوھای رفتار انکار ، خود کوچک بینی ، کنترل و اطاعتمان برایمان بسیار سودمند می باشد . فھرستی از الگوھای خاصی تھیه می کنیم که آئینه رفتار وابسته دوران بزرگسالی ما ھستند . برای بدست آوردن زمام اختیار زندگی مان لازم است که در این باره با خود صادق باشیم .
با کشف عجز در دوران کودکی و عدم در اختیار داشتن دوران بزرگی به درکی از شخصیت بیمار خود می رسیم . انکار وابستگی کم کم محو می شود و پذیرشمان افزایش می یابد و ما قادر خواھیم بود که بخاطر بسپاریم که قدم اول ما نباید برای مقصر شناختن دیگران یا خودمان مورد سوء استفاده قرار گیرد .
مقصود ما گرفتن مچ ھیچکس نیست . با متھم کردین دیگران ما بطرف وابستگی جدیدتری کشیده می شویم و مجبوریم عکس العمل نشان داده و در عجز آن می مانیم . بجای اتھام زدن سعی می کنیم که تجارب دوران کودکی و بزرگسالی را که ریشه رفتارھای ناسالم ما ھستند پیوسته مرور کنیم . ما تصدیق خواھیم کرد که عجز و نداشتن اختیار زندگی ما در بچگی بوجود آمده و بطور تدریجی در رفتارھا و روابط بزرگسالی ما ظھور کرده است . ما قبول می کنیم که ھر چه بیشتر سعی کنیم که خودمان و دیگران را کنترل کنیم یا از خودمان و دیگران و مشکلات زندگی مان فرار کنیم و ھر روز زندگی مان پریشانتر شود .
بجای مقصر شناختن خود و دیگران ، بتدریج خود را در مورد احساسات زمان کودکی و تجربه بزرگسالی و رفتار در حال پیشرفت وابستگی ھای نا سالم خود مسئول باشیم . در می یابیم که سودمند می باشد که فھرستی از کمبودھایی که در کودکی و بزرگسالی داشته ایم تھیه کنیم . بخود اجازه می دھیم که برای این کمبودھا ، دردھا و عصبانیت ھایی که طی این مدت طولانی پیش خود نگاه داشته ایم سوگواری کنیم . ما در حین رھا کردن این احساسات ، نیروھایی را رھا می کنیم که باعث رفتار وابستگی ما می شدند . خواھیم دید که رفتار وابستگی ما از روی ریاکاری ، کنترل ، و فرار ، فقط ما را به یاس و نا امیدی بیشتری کشانده است . خیلی از ما قدم اول مان را با راھنما و ھمدردان بھبودی خود در میان می گذاریم . ما تجارب گذشته ، کمبودھا و غم ھای خود را با آنھا سھیم می شویم . با انجام اینکار ، ما رھایی از احساسات منفی و عجز و نداشتن اختیار بھبودی خود را آغاز می کنیم . وقتی اینکار را انجام می دھیم ، می توانیم گذشته مان را پذیرش کنیم و مثبت تر فکر کنیم و با دیگران بگونه سالم تری رفتار کنیم . با درک و پذیرش عجز و نداشتن اختیار در زندگی که ناشی از وابستگی مان می باشد ، دری بسوی راه حل ھای بھتر باز می کنیم . اذعان می کنیم که حتی بھترین سعی ما در این مورد با شکست روبرو شده بود ، ما به کمک بالاتری که قدرتش محدود نیست ، احتیاج داریم . با اتکا به پذیرش ، برای کمک از جانب نیرویی برتر از خودمان آماده می شویم که سلامت عقل ما را به ما باز گرداند

کتاب سبز کودا
.
این کتاب دستورالعمل کودا برای انجام دادن قدم ھا و سنت ھاست .
.
پیشگفتار
.
در حین تھیه نشریات مورد استفاده برای مطالعه گروه در درک قدمھا ، متوجه می شویم که قدمھا شامل سه زمینه ھستند :
١(- شناسایی مشخصات وابستگی ھای ناسالم و تاثیر آنھا در زندگیمان تجربه ما در لیست کردن آنھا.
٢(- استفاده از ابزار بھبودی در برنامه ، یعنی تکلیف ما.
٣(- پاداش ھای استفاده از ابزار فوق و تجربه کردن بھبودی ، یعنی تامین شدن امنیت ھا و امیدواری ما دریافتیم که در حین کار کردن روی بھبودی ، خمت بدیگران و بکار بستن برنامه کودا رای بھبودی خود و آموزش سنت ھا بما در چگونگی راھببرد اھداف کودا عرضه می کنند . شما متوجه می شوید که با طی کردن این دستورالعمل ھا ، به وابستگی ھای ناسالم کلمه " بیماری " اطلاق می شود . خیلی از اعضای گروه ما در یافتند که پذیرش این موضوع خیلی سودمند و حتی لازم است ، برای درک اثرات وابستگی در ما ، شناخت اینکه کی و در چه حالتی آنھا ظاھر می شوند ، آموختن اینکه چگونگه ابزار بنامه خود را در محافظت و نگھداری از خود را بکار بگیریم تا بھبودی بیابیم ،درست ھمانطور که در برابر بیماری ھای دیگر رفتار می کنیم . در ضمن این طرز فکر ، برای خیلی از ما در حین بداشتن گام در راه بھبودی ، تمرین یک کارکرد دائمی برای پذیرش نسبت به وابستگی ھای ماست . ھمانطور که یکی از اشخاص در گروه ما گفت : " وقتی شنیدم دیگران راجه به مشکلی که من از آن رنج می برم بعنوان یک بیماری صحبت می کنند ، این اقرار مرا از مسئولیت و فشار در مورد وابستگی ام خلاص کرد . من قادر شدم که از احساس شرمندگی و داشتن تقصیر آزاد و رھا شدم و با آسودگی پیش بروم ." لغت و کلمه بیماری را باینصورت تعریف می کنند : "حالتی که در بدن یا جزئی از یک قسمت که مانع ایفا ءنقش و قابلیت حیاتی در ما بشود ، مریضی ، ناخوشی ، رنج ، یک پروسه دردناک " در انجمن در حال جای گزینی در حواشی این تعریف بودیم که وجدان گروھی ما رای داد که این لغت را بعنوان توصیف وابستگی بکار ببریم . مطالعه سنت ھا توسط گروه ما این امر را تدوین نمود که راھبرد ھای اساسی برای خدمات ما بدیگران و بکار بستن برنامه ما ارائه می دھند . ما دوام و بقای خود را نسبت به اطاعت از سنت ھا پذیرفتیم . معتقدیم که سنت ھا ھمان تاثیر را با گروه دارند که تاثیر قدمھا با یک فرد دارد . درک ما از رابطه متقابل قدم ھا و سنت ھا عمیق تر شد . ما دیدیم آن آگاھی که از بکار بستن قدم ھا برای ما حاصل شد ، می توند با بکاربردن سنت ھا د مورد خدمت ما بدیگران ، جلسات و روابط ما با یکدیگر در انجمن مورد استفاده قرار می گیرد .
ما می توانیم بھبودی خود را در خدمت بدیگران کسب کنیم و روی کوا در کل تمرکز و تمرین کنیم . ما وابستگان تایید می کنیم که آدم ھایی ھستیم که در اداره زندگی خودمان و روابط مان با دیگران مشکل داریم و بی کفایت ھستیم . ناراحتی ما ھر چه که باشد ، امیدواری ما را در یک راه حل مشترک که ھمان
12 قدوم و 12 سنت می باشد پیدا می کنیم . لازم نیست که ما درک کنیم که چرا ١٢ قدم و ١٢ سنت .... در ما موثر است ، در عوض باید اعتماد داشته باشیم که آنھا موثرند . این یک اعتماد بیجا نیست . ما کسانی را که به وعده ھای برنامه کودا جامعه عمل پوشانده اند در بین خود می بینیم . ایمان داریم که اصول معنوی که در قدم ھا و سنت ھای ما یافت می شوند ما را ھم در بھبودی و ھمیاری ما کمک و حمایت و تقویت می کنند

بسط قدم اول
.
ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجزیم ، اختیار زندگی از دستمان خارج شده است .
.
قدم اول رابطه شخصی ما را با قد ھای کودا آغاز می کند . ما اقرار می کنیم که در برابر بیماری وابستگی با خود و دیگران عاجزیم . در حین انجام این امر بسیاری از ما احساسی از تعلق داشتن را تجربه کرده و می بینیم که تنھا نیستیم . گر چه با درک عجز تازه خود راحت نیستیم ، ولی می توانیم در آغاز از قدم اول در ھر موقعیت زندگی مان را یکی پس از دیگری با قدمھای کودا مورد مطالعه قرار دھیم . از ھمان ابتدا می توانستیم کنترل کردن ا متوقف کنیم . گفتن اینکه ما در برابر بیماری مان عاجز ھستیم ، با صدایی رسا و در برابر گروه ، ما را در مسیر تسلیم و حقایق براه می اندازد ، ما شروع می کنیم رفارھا و چیزھایی که در برابرشان عاجزیم را شناسایی کنیم و رشد و تاثیر آنھا را در عود بیماری مان ببینیم .
شروع می کنم که خلاف ھایی را که بما آموزش داده شده را شناسایی کنیم . در می یابم که معنی عجز ضعف نیست ، چون با اقرار به آن توانمندی خارق العاده را در مقابل وابستگی ھای قدرتمند پیدا کرده ایم ، متوجه می شویم کنترل کردن دیگران باعث احساس قدرت و تامین امنیت ما نمی شود ، برای یافتن راه مان با دقت کردن روی ضعف و مشکلات دیگران ما را در طی زندگیمان حمایت نمی کند ، قضاوت کردن دیگران کار ما نیست و باور داشتن اینکه ما از ھمه قویتر ھستیم مصیبت بار است . تجربه می کنیم که چگونه نوارھای گذشته در ذھند مان توانایی کنترل ما را دارد . کشف می کنیم که طرز فکری که بر مثبت و منفی ، سیاھی و سفیدی ، درستی و نادرستی غلط است و بیماری ما را غیر قابل انعطاف و محدود می کند . در حین بکار بستن قدم اول ، شروع می کنیم ابزار بھبودی را پیدا می کنیم ، چون بدنبال آن ھستیم . بیشتر ما در می یابیم که استفاده از نشریات کودا ، باضافه گوش دادن به مشارکت دیگران ، موقع سھیم شدن شاخصه ھای وابستگی ، برای مرحله شناسایی بیماری لازمه قدم اول است ، بسیار سودمند است . ما روی خودمان تمرکز می کنیم و می کوشیم که در زمان حاضر زندگی کنیم و باشیم . شروع می کنیم که رابطه خود و نیروی برترمان را بسط و گسترش بدھیم و طریقه بھتر شدن این رابطه ا شناسایی کنیم . در حین رھا کردن وسواس فکری و رفتاری ، خودمان را از مسئولیت در برابر
اعمال و خواسته دیگران خلاص می کنیم . ما موضوع اینکه دیگران د مورد ما چه فکر می کنند رھا می کنیم ، با دانایی از اینکه اکنون بزرگسال واقعی ھستیم و اکنون حق انتخاب در دست ماست . از خودمان سوال می کنیم "چه می خواھم " ، " چه فکر می کنم ؟ " ، " چه احساسی دارم ؟ " ما یک فھرستی از ابزار و راھکارھایی که ما را در بھبودی مان تقویت می کنند تھیه می کنیم . می توانیم آرام باشیم و با یک نیروی برتر دوست داشتنی و با عشق رابطه برقرار کنیم . شروع می کنیم که برای خود حد و حصارھای سالمی را بر پا کنیم (مثلا : یک وابستگی بد را قطع کنیم ، یا به کسی تلفن بزنیم ، یا دورو بر خانه به پیاده روی برویم ) تا از فکر مخرب خودمان بطور بھتری از خود مواظبت کنیم . یاد می گیریم که به حرف دل خود گوش بدھیم ، دعا و مراقبه می کنیم ، احساسات خود را بوی کاغذ می آوردیم ، درک می کنیم که مجبور نیستیم که آنی تصمیم بگیریم ، ھمین کارھا به اندازه کافی بس است . تا ما را از افکار مخرب رھا کند ، در ضمن یاد می گیریم که لازم نیست که ھر چه را که پذیرفته ایم باید دوست داشتنی باشند . در کودا قادریم که درس واقعی فروتنی و افتادگی را بیاموزیم و تشخیص دھیم که ھمه جوابھا پیش ما نیست . وقتی شروع می کنیم که کنترل را رھا کنیم ، بھتر قادر خواھیم بود که واقعیت ھای مربوط به انسان بودن خود را قبول کنیم . ما آرامش را می یابیم . وقتی حاظر می شویم که این قدمھا را بکار ببندیم ، زندگی ما تغییر کرده و سرشار از معجزه می شود . ما آزادی ، فضائل انسانی و حق انتخاب را تجربه می کنیم . ایجاد یک علاقه واقعی به نگھداری از خود و پذیرفتن بھبودی برای ما در راس قرار می گیرد . با رھا کردن کنترل دیگران ، شروع به تمرکز بروی چیزھایی می کنیم که قادر به نگھداری از آنھا ھستیم ، یعنی خودمان و احساسات خودمان . می توانیم صبور و شکیبا بوده و با وقار و شان انسانی رفتار کنیم . وقتی ما به خود و این قدم متصل می شویم ، ایمان می آوریم که قادر به تغییر و رشد ھستیم و یاد می گیریم که ترس ھای خود را رھا کنیم . شوع می کنیم که ما با ارزش و بھا ھستیم . ما قادر خواھیم بود که بگوئیم که "متشکرم " ، "دوستدارم " و بخودمان روزانه تلقین ھای مثبت بکنیم مقصود از طرح سوالهای زیر اینست که به شما در کار کرد قدم اول یاری شود :
.
١(- آیا من بقیه را کنترل می کنم ؟ به چه صورت ؟
٢(- فرق بین عجز و توانمندی چیست ؟
٣(- وقتی دیگران را رھا می کنم ، چگونه توانمند می شوم ؟ اینکار چگونه زمام اختیار زندگی مرا دوباره بدستم می دھد ؟
۴(- چطور ترس از افکار دیگران نسبت بخودم را رھا کنم ؟ چطور از خودم مواظبت کنم ؟ چطور پذیرفتن "عجز در مقابل دیگران " در انجام این امر بمن مساعدت می کند ؟
۵(- کدام مشخصات وابستگی ھای ناسالم من (نواقص شخصیتی ) مانع از این می شود که من قدم اول را بردارم ؟
۶(- چرا این قدم می گوید که "ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم ؟" بجای اینکه بگوید "من اقرار کردم که در مقابل دیگران عاجزم ؟"
٧(- امروز ، عجز و از دست دادن اختیار زندگی برای من چه معنایی دارد ؟
٨(- چه علائم و مشخصاتی را مشاھده می کنم که بمن نشان می دھند که من در انکارم ؟
٩(- معنی تسلیم شدن چیست ؟ چرا من باید خود را تسلیم کنم ؟ بخاطر چه چیزی باید خود را تسلیم
کنم ، به کی خودم را تسلیم کنم ؟
١٠ (- کی خواھم دانست که در حد کافی روی این امر کار کرده ام ؟
١١ (- علائم از دست دان اختیار زندگی در من چیست ؟(فھرست کامل تھیه کنید ?
١٢ (- چرا من دائم می خواھم که کنترل کنم ؟
١٣ (- آیا من حاظرم که بفھمم که کوشش برای عوض کردن دیگران باعث از دست دادن اختیار زندگی ، خصومت ، و انزجار می شود ؟

تلقین های مثبت
.
من حق دارم که احساس خشم کنم .
.
من حق دارم که بدون احساس خجالت و گناه به درخواست ھای دیگران جواب منفی بدھم .
.
"نه " یک جمله کامل است .
.
من بخودم اجازه می دھم که اشتباه کنم .
.
من حق دارم که احترام و حرمت داشته باشم .
.
من حق دارم که متکی بخود باشم.
.
من حق دارم که نیازھایم اھمیت داشته باشد .
.
من حق دارم که به عقایدم احتام گذاشته شود .
.
من حق دارم که دست از تحقیر خود بردارم.
.
من حق دارم که کوشا باشم و تلاش کنم تا زندگیم توسعه پیدا کند .
.
من دوست داشتنی ھستم .
.
من خود را برای انجام تمام اشتباھات گذشته م می بخشم .
.
من خود را برای آنچه که در قلبم ھست دوست دارم نه برای چگونگی انجام کاری که رفتار می کنم .
.
من جرات دارم که ریسک بکنم.
.
من می توانم براحتی عشق بورزم و بگیرم .
.
من پدر/مادر مھربان خود ھستم .
.
من در ھر رابطه ای ھنوز مھم خودم ھستم .
.
من بدن خود را غنیمت و محترم شمرده و آنرا دوست دارم .
.
من زیبا ، قوی ، و پر انرژی ھستم .
.
من خود را از عادات گذشته رھا می کنم .
.
من شخص قوی و مھربانی ھستم .
.
من مھم ھستم.
.
من الان روابط سالم و عاشقانه را بطرف خود جذب می کنم .
.
یک دوست ھدیه ایست که من بخود می دھم.
.
من بدن و فکر سالمی را برای خودم ایجاد می کنم .
.
من برای تمام تغییرات و رشد در زندگیم شکر گزارم .
.
من باندازه کافی ، کافی ھستم.
.
من فرزند با ارزش خدا ھستم .
.
من شھامت و توانایی عوض شدن را دارم .
.
من ھم از درون و ھم از بیرون زیبا ھستم .
.
من شجاعت این را دارم که با ترس خود روبرو شوم .
.
من نجات پیدا خواھم کرد.
.
من احساس اعتماد بنفس داشته و با دیگران راحت ھستم .
.
من زیبایی ، خوشی و فراوانی)نعمات) را بطرف خود جذب می کنم .
.
من حاظرم که تسلیم نیروی برترم شده و باو اعتماد کنم .
.
من حق دارم که برای خود حدود و حصار بکشم .
.
من قادر به احساس کردن ھستم .
.
من قادر به یادگیری ھستم .
.
در ھر کاری که بکنم خدا با من است .
.
من تمامی احساساتم را پذیرفته ، تصاحب و تجربه می کنم .
.
من خود را ھمانطور که ھستیم قبول می کنم.
.
من احیای سلامتی کرده و خودم را دوست دارم .
.
زندگی من یک آفرینش شگفت انگیز است .
.
احساسات حقیقی ھستند و من به احساسات خود احترام می گذارم .
.
من با اجازه دان بخود برای سوگواری ، غم خود را حمایت کرده و برای روزی نو جا باز می کنم .
.
فقط برای امروز من تمام موانع ، ترسھا و شک و تردید خود را رھا می کنم.
.
من بخود اجازه می دھم که توسط دیگران گرامی شمرده شده و بطور سالم حمایت شوم(اجازه میدھم مرا دوستداشته باشند )

.
من زنده ھستم ، اینجا ھستم ، و سزاوار ھر چیزی که زندگی می تواند بمن عرضه کند ھستم .
.
آرامش ، عشق و زندگی کامل ھدیه امروز من است .
.
من راھھای مثبت و امنی را برای ابراز عصبانیتم ایجاد می کنم .
.
من امروز احساس می کنم که مھربان و آزاد ھستم .
.
من حضور نیرویی برتر از خودم را حس می کنم .
.
من برای اصلاح زندگیم قدم برداشته و باین کار ادامه خواھم داد.
.
من احساس می کنم که با ارزشم حتی وقتی می دانم که اشتباه می کنم .
.
من خود را برای امام بد رفتاریھائیکه در گذشته ام که با من شده است را می بخشم .
.
من خودم را از کینه و رنجش ھا رھا کرده و خودم را می بخشم و دوست دارم

معما و راز مشکل روحانی در ما!!!!

وابستگی ھای ما باعث می شود که یک معما و راز غیر قابل کشف و حل در درون ما بجوشد . برای خیلی از ما ، درد و نا امیدی مان علائمی از یک احتیاج و خلاء عمیق درونی است . این احتیاجات ، خواسته یا ناخواسته ، بر ھسته درونی و وجودی ما چنگ می زند . این می تواند اشتیاق برای داشتن عشق بدون قید و شرط ، احترام ، ارزش زندگی ، پذیرش ، یا شادی در آرامش باشد . خیلی از ما به دیگران مواد مخدر ، الکل ، یا سایر اعتیادات ، و رفتارھای ناسالم متوسل می شویم تا این نیازمان را برای بدست آوردن اندکی احساس آرامش ، تامین امنیت ، احترام به خود ، و رفاه کسب کنیم . جواب ما به سوالات زیر می تواند بما کمک کند تا تعیین کنیم که چگونه برای تامین احتیاجات ، سلامتی ، احساسات ، معنویات و تامین امنیت ھای عاطفی ، معنوی ، مالی ، اجتماعی ، احساس ارزشمندی ، عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن ، به دیگران و یا اعتیاد روی آورده ایم .!
١(- آیا من برای فرو نشاندن ترسم ، دیگران را کنترل می کنم ؟
٢(- آیا من از ترس بدرفتاری یا بی محلی دیگران به آنھا اجازه می دھم که مرا کنترل کنند ؟
٣(- آیا من رفتارم را برای دیگران عوض کرده یا طبق رفتار آنھا منطبق می کنم ؟
۴(- آیا من ارزش و بھای خود را به عنوان یک انسان از دید و تائید دیگران تعیین می کنم ؟
۵(- آیا من برای ایجاد احساس امنیت ، از دیگران دوری می کنم؟
ما در کودا یاد می گیریم که احترام به خود و معاش زندگی ما از طرف نیروی برتر مان تامین می شود .وقتی که سعی می کنیم که از طریق ھم وابستگی دیگران را کنترل کرده یا آنھا را وسیله دست خود قراربدھیم ، بجای کار خود را به نیروی برترمان تسلیم می کنیم تا احساس امنیت و بھبودی ما را تامین کند .
وقتی ما از روی وابستگی از دیگران اجتناب می کنیم یا رفتارھای خود را برای تائید خوشایند دیگران عوض کرده یا با رفتار آنھا منطبق می کنیم ، توانایی و کنترل خود را بجای نیروی برترمان به آنھا می سپاریم .
با مبدل کردن خود به جای نیروی برتر و یا دادن قدرت این نیرو به دیگران ، به نیروی برترمان مجال نمیدھیم تا در زندگی ما وارد عمل شود . این ھمان راز و معمای غیر قابل حل روحانی و معنوی ماست . بندزیر شرح می دھد که چگونه معمای مشکل روحانی و معنوی ما شاید مربوط به کنترل دیگران و یا کناره گرفتن از آنھاست ، بخصوص وقتی که تحت فشار روحی و روانی و فیزیکی ھستیم

کنترل مردم ، شرایط و محیط !!!!

خیلی از ما به کنترل مردیم یا شرایط محیمان ، دور و بری ھامان افتخار می کنیم . اگر فکر و احساس می کنیم که مورد طرد ، بد رفتاری ، یا بی محلی دیگران قرار گرفته ایم ، آنھا را مشکل خودمان محسوب کرده و با حقه و تزویر و رفتاری تحت اراده خود در می آوریم . بویژه با غلبه کردن بر ھمسرمان ، فرزندانمان ، اعضای خانواده مان ، دوستان یا ھمکارانمان می خواھیم آنھا را بیش از حد کنترل کنیم . یا با تغییر روش در راه ھای دیگری آنھا را کنترل کنیم ، مثلا از طریق خوش رفتاری ،مطیع بودن ، محبت زیادی و یا قھر کردن برای مدت ھای طولانی است . اما وقتی ترس یا احساسات دیگری ما را در ھم می شکند ، می خروشیم ، منزوی می شویم ، قھر می کنیم و یا از حقمان می گذریم و اجازه می دھیم تا دیگران از طرف احساسات ما صحبت کنند .
وقتی دیگران را تا ھر اندازه ای چه با سکوت و یا با خشونت و کنترل کردن اوامرشان را انجام بدھیم ، در این صورت خودمان به یک نیروی برتر مبل شده ایم . ما حتی ممکن است که کنترل کردنمان را با یک تغییر قیافه متکبرانه و یا حق به جانب نشان بدھیم . ما باورھای دیگران را احمقانه ، خودخواھانه ، یا بی ارزش می شماریم . ھمیشه خود را در مسند قدرت برتر قرار می دھیم . فکر میکنیم که راه ما تنھا و بھترین راه است . با دادن قدرت نیروی برترمان بدیگران ، شاید دنبال تایید آنھا ھستیم ، که اغلب اینکار را با واگذار کردن احتیاجات و خواسته ھای خود به آنھا انجام می دھیم . ما ھمیشه از ترس از آنھایی بسر می بریم که خود آنھا را در مصدر قدرت قرار داده ایم . ما ترس از عصبانیت یا نگاه تحقیر آمیز آنھا داریم . ما از تغییر ، بی محلی و کنترل آنھا نسبت به خود می ترسیم . بعبارت ساده تر ما حس خود شناسی خود را از دست می دھیم ( یا ھر گز بدست نمی آوریم ) چرا که تمام حواس ما معطوف به طرز تفکر و رفتار آنھا نسبت به ما می شود . آنھا به راحتی انرژی زندگی بخش ما را خنثی می کنند

فرار از مردم و شرایط محیط فرار از واقعیت ھا!!!

بعضی از ما آنقدر از دیگران می ترسیم که از نزدیکی و صمیمیت با آنھا اجتناب می کنیم . ما سخت می کوشیم تا خود را در موقعیت امن و آسیب ناپذیر قراردهیم. ما در پنهان کردن ترسھایمان مھارت پیدا می کنیم ، بخصوص وقتی که ھمه چیز بنظر از کنترل خارج می شود . سعی می کنیم کاری کنیم که دیگران بدانند به اوضاع مسلط ھستیم ، ممکن است وقتی بی عدالتی یا بد رفتاری را می بینیم ساکت بمانیم . ممکن است که ننه من غریبم در بیاوریم یا خود را به موش مردگی بزنیم از مواجه شدن با دیگران یا جوابگویی به آنھا طفره برویم . ممکن است خود را دست کم گرفته و خود را به شدت مورد مقایسه و قضاوت قرار دھیم ، ممکن است باور کنیم که ما شایستگی یک زندگی شاد از روابط با دیگران ، ھدفمند و قابلیت نداریم ، بمرور وابستگی ھای نا سالم ما بدتر می شود ، ترس و شرمندگی ما را احاطه می کند . ما دیگران را بیش از پیش کنترل کرده یا از آنھا کناره می گیریم . اما این رفتارھا راه حل ھایی موقت است ! ما ھمیشه ترس داریم و احساس گناه و شرمندگی ما ھمواره با ماست .
خیلی از ما دنبال خدایان کاذب می رویم . احساسات خود را با مصرف الکل ، مواد مخدر ، نیکوتین ، غذا ، س..ک..س یا کار کرخت می کنیم ، مصرف اینھا غالبا منجر به اعتیادات مزمن جدید تری می شوند و مشکلات بیشتری مارا احاطه می کنند. بمرور متوجه می شویم که ھیچکدام از این وابستگی ھا برای ما آزادی یا آرامش فراھم نمی کند .
ما چه خود را با کنترل کردن شرایط در مقام قدرت برتر ، یا با کناره گیری از مردم و مشکلات در مقام پائین تر قرار می دھیم ، با این کارھا داریم بطور خودخواھانه رفتار می کنیم . احساس برابری با دیگران و تعلق خاطر به انسانیت از بین می رود .
چه چیز محرک احتیاج ما به کنترل و یا فرار کردن است ؟
خیلی از ما می پرسیدیم که آیا این رفتارھا طبیعی و سالم نیستند ؟ جواب ما این سوال را می توان در انگیزهء رفتارمان جستجو کرد . بنظر خودمان شاید انگیزه رفتارمان نسبت بخود ، دیگران و نیروی برترمان درست باشد ، این نظر خود ماست ! اگر این انگیزه بر اساس انتخاب در حد و اندازه ھای سالم عشق و احترام باشد . نتیجه بخش خواھد بود . اما ، مثلا ممکن است حضور کسی که از نظر زبانی و یا بدنی ما را تهدید و تحقیر می کند را ترک کنیم . از طرفی اگر بگذاریم که ترس و شرم در زندگی ما حکومت کند ، تا جایی که باعث شود ما به غریضه ھای گذشته مان وصل شویم مثلا ، کنترل کردن و فرار از مشکلات وابسته می شویم ، از روی ھمان وابستگی ھای ناسالم رفتار خواھیم کرد

ترس
.
برای خیلی از ما ترس نگھبان و حافظ ما از خطرات احتمالی است ، ترس ما را از آسیب ھای محیطی حفظ می کند . در نقش فرد وابسته ، ما از روی عادت از ترس استفاده می کنیم که خود را از ھر موقعیت شرمنده شدن توسط دیگران حفظ کنیم . ترس ما شاید خود را زیر نقاب عصبانیت ، انزجار ، خشم ، درد ، کنترل کردن یا تنھایی خود را پنھان کند . اغلب مطیع بودن ، سکوت ، تزویر ، تنھایی و انزوا ، خشم ، خشونت ، انکار و حتی فریب کاری ما ، راھی برای ابراز ترس ماست . احساسات دیگری که در نقش ترس ظاھر می شوند عبارتند از نگرانی ، دلشوره عصبانی بودن ، خسیسی و ھراس و ... است .
.
(شرمندگی خجالت)
.
شرم و خجالت باعث می شود که ما باور کنیم که پائین تر ، نفھم تر ، احمق تر ، بی ارزش تر ، ناپسندیده تر ، یا ناخواستنی تر از سایرین ھستیم . شرم و خجالت ، احساس واقعی شناسایی ما را تقلیل داده و اعتقاد ما را به اینکه انسان با ارزش و با محبتی ھستیم را نابود می کند . شرمندگی ، ارزش ما را نسبت به خود و احساس برابری ما با دیگران را تقلیل می دھد.
.
ترس و شرمندگی در کودکی
.
ھر بار که در کودکی مورد خشونت و بد رفتاری یا غفلت قرار گرفته ایم ، احساس خود شناسی ما ، علاوه بر رابطه صحیح ما با نیروی برتر مان ، خودمان ، و دیگران آسیب وارد می کند . در آن موقع بود که ما احساس شرمندگی و خجالت کردیم و طبیعتا از تکرار این احساس ھمیشه در ھراس بوده ایم ، اما با ھمه اینھا می گذاشتیم که توسط ھمان کسانی که با ما بدرفتاری کرده اند دوباره شکل بگیرد . در دوران کودکی ما ھیچ حق انتخاب دیگری نداشتیم . با ادامه داشتن به تحمل بدرفتاری و غفلت از خودمان ، ترس و شرمندگی ما بالا می گرفت ، ما ھم اندازه زیادی از اعتماد به نفس مان را از دست دادیم . با گذشت زمان(اغلب بدون آگاھی خودمان) کسانی که با ما بدرفتاری می کردند نیروی برتر ما شدند ، یاد گرفتیم که از آنھا بترسیم . با ادامه بدرفتاری آنھا و غفلت خودمان ، امکان ایجاد رابطه با خود ، دیگران و نیروی برترمان ، که از نظر احساسی ارضاء کننده باشد ، از بین رفت . ما آموزشھایی برای ادامه بقا خودمان یاد گرفتیم تا با زندگی کنار بیائیم . شرایط مساعد برای آسیب پذری را برای خودمان جور کردیم ، با سعی در کنترل کردن و یا از پذیرفتن آنھا فرار کردیم . کودکی خود را کنار گذاشتیم و سعی کردیم که بزرگسال کودک بمانیم ، یا این که بخاطر محرومیت ھای زندگی شورش کردیم . خیلی از ما اعمال خود را درک نمی کردیم ، چون اغلب آن رفتارھا بصورت غریضی در ما بوده است . با گذشت زمان ، ما یاد گرفتیم که سنگینی و فشار ترس خود را از طریق کنترل کردن و یا فرار از خود و دیگران سبک کنیم . آموختیم بجای حل مشکلات از آنھا فرار کنیم و یا آن را به بعد بیاندازیم ، وقتی شکست می خوردیم احساس بیلیاقتی می کردیم و یا تحت فشارھای شدید عصبی بودیم ، برای ادامه زندگی و بقا ھر چیز ناسالم دیگری را بکار می گرفتیم ، در این دوران ویرانگر وابستگی ، زندگی آشفته خود را بیشتر تحت کنترل در می آوردیم و مجال کمتری به نیروی برترمان می دادیم تا از طریق ما در زندگیمان عمل کند .
.
ادامه رفتارها در بزرگسالی
.
بدون دریافت ھیچ نوع کمک و مشورتی ، ما این کشمکش ھای احساسی و درونی را برای بقاء خود ادامه داده و آنرا با خود به دوران بزرگسالی می آوریم . ما امید داشتیم که آرامش و شادی را پیدا کنیم و گذشته را پشت سر بگذاریم ! ولی در عوض ھنگام بروز موقعیت ھایی مشابه یا برعکس را از نو در روابط بزرگسالی خود اجرا می کنیم . ھیچکدام از این رفتارھا و کنش ھا سالم نخواھد بود و نیستند . ما ناخود آگاھانه ، صفات کسانی را که در کودکی با ما بد رفتاری کرده اند را به افراد مھم زندگی امروزمان منتقل می کنیم . در روابط بزرگسالی ، ما با ھراس از خود بر ضد ھمه علائم شرمندگی ، خجالت ، احساس گناه ، بد رفتاری ، یا غفلت از خود را حفاظت می کنیم . ما مزدور و دورو می شویم و از دیگران یا شرایط دوری و فرار می کنیم . ترس از شرمندگی و احساسات منفی قویتر است و یک زیر بنایی متزلزل برای روابط آینده ما می سازد . ما ھمواره سعی می کنیم دیگران را بسمت خود جذب کنیم ) به امید تجربه صمیمیت) وقتی که آنھا خیلی نزدیک می شوند ، آنھا را از روی ترس پس می زنیم

پذیرش!!!!

وقتی که دیوار انکار را می شکنیم ، قادر خواھیم بود که بھتر تشخیص داده و تعیین کنیم که میزان مشکل ما چقدر و چیست .! ما انکار خود را بعنوان حمایتگر وابستگی ناسالم خود تشخیص می دھیم وآنرا بعنوان یک روندی می بینیم که دائما در زندگی ما پدیدار می شود ، عقب می کشد ، جلو می آید و در وجود ما لانه می کند وقتی که بھبودی خود را در کودا ادامه می دھیم ، ما با روشن بینی از اصول برنامه ، پزیرش را جایگزین انکار می کنیم . ما بطور تصاعدی ، گذشته و زندگی حاضرمان را با صداقت ، روشن بینی ، و تمایل به رشد و تغییر کردن می پردازیم . ما وقتی از دیواره انکار می گذریم و آسیب ھایی را که تصمیم ھای بیمار گونه ما نه تنھا برای خودمان و افراد خانواده ، کارمان ، و سلامت روح و جسممان بوجود آورده است را شناسایی می کنیم . میبینیم که چگونگی وابستگی ھای گذشته ما را در دام روابط و شرایط نا سالم گیر انداخته اند . متوجه می شویم این وابستگی ھا تمام جنبه ھای زندگی ما را تحت کنترل و تاثیر قرار می دھند . با پذیرش وجود انکار در خودمان جھت ھا و علائم راه را واضح تر می بینیم ، متوجه می شویم که موفقیت ما با استفاده از زور ، اراده ، ھوش و حتی قدرت شخصی کسب نمی شود . یک روز به جایی می رسیم که اکثر ما یک نیروی برتر به بعنوان راھنمای این سفر و مرجع پیشرفت خود باور و تایید می کنیم . ممکن است که ما باین موضوع بیشتر واقف شویم که در راه یک سفر روحانی و معنوی ھستیم . ما وقتی وابستگی خود را می پذیریم ، تنھا نیستیم ، قدرتی مافوق تصور ما را حمایت می کند ، یادمی گیریم که چگونه به دیگران عشق بورزیم ، و ھمچنین اجازه می دھیم که دیگران به ما عشق بورزند و چگونه فقط بجای گذراندن و تلف کردن عمر ، زندگی کنیم . بھبودی در کودا یک روند روز به روز و مداوم است . زندگی و مشکلات دایما ما را بمبارزه می طلبد . این امور را کاملا می پذیریم ، ما دیگر از مشکلات فرار نمی کنیم ، بھبودی مثل کسب یک تقدیر نامه نیست ، که فقط یکبار اتفاق بیافتد ، بلکه یک طریق زندگی است که ھر روز با خودما در حال تغییر است . مفھوم دعای آرامش آگاھی ما را از این نکته بیان می کند که بھبودی یعنی زندگی کردن در حال و آشکار شدن تدریجی مسیر زندگی جدیدماست . این جملات ساده روشن می کند که بھبودی را باید از یک لحظه تا لحظه دیگر و از یک تصمیم تا تصمیم دیگر و از یک روز تا روز دیگر و فقط برای امروز پشت سر بگذاریم

خداوندا
آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دھم ،
شھامتی که تغییر دھم آنچه را که می توانم ،
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.
(آمین)
بعضی از ماوقتی صحبت ازمعنویت و روحانیت ونیروی برترپیش می آید نگران می شویم . حتی اگرشما از نیروی برتر دست کشیده اید و یا به وجود آن شک می کنید ، مقدم شما را به برنامه کودا خوش آمد می گوئیم . این یک برنامه مذھبی نیست ، ولی یک برنامه کاملا معنوی است ، برنامه ای است برای یافت آرامش درونی . صلح و پذیرش بمرور و با گذشت زمان انجام می شود،اکثر کسانی که تصمیم آگاھانه ای برای کارکردن روی این برنامه معنوی می گیرند،خودشان درآزادی و داشتن اختیار تعیین می کنند که نیروی برتر آنھا جه باید باشد . با مساعدت از یک نیروی برتر مھربان ، برنامه کودا ، راھنما و کسانی که بما ملحق می شوند ، به ما کمک می کنند ، تا ھر کدام از ما بتوانیم امید به بھبودی را تجربه کنیم . ما با تمایل به عوض شدن ، رشد و تغییرات بسوی آن عامل مثبت و سرشار از عشق را که در درون ماست ، را پیدا خواھیم کرد . از طریق ھدایت و مساعدت نیروی برترمان ، راھنما و برنامه کودا و خانواده کودا ، یکایک ما می توانیم امید به بھبودی و زندگی سرشار از صلح و شادی را تجربه کنیم

همیاری در کودا!!!!

راه بھبودی پر از ھمبستگی است ؛ اعضاء وابستگان گمنام ھمنشینان عزیزمان در این سفر خواھند بود .
ممکن است در جایی احساس تنھایی و جدایی و درماندگی منیم ، اگر صبور باشیم می توانیم احساس رفاقت و توانایی و عشق را درک بکنیم . اگر صبور باشیم می توانیم احساس رفاقت و توانایی و عشق را درک بکنیم . یکی از نعمتھای برنامه ذر این سفرھایی است که ما با ھم بآن می رویم . ما سعی می کنیم که یکدیگر را درک و حکایت متقابل کنیم . ما قادر می شویم که اعتماد و ایمانمان را نسبت به مخلوق و خالق خود تجدید کنیم ؛ ما در کسانیکه برنامه را انجام می دھند رشد و تغییرات را می بینیم ، و بدون واھمه برای حمایت بسوی این ھمیاری روی می آوریم. تازه واردان ھمیشه در کودا مورد خوش آمد واقع می شوند . آنھا به ما امید می دھند ، از اینکه می دانیم ھمدردان دیگری با ما ھمسفر ھستند که زندگی در رھایی رضایت بخشی را جویا ھستن ، امید و پشت گرمیمان بیشتر می شود ، متوجه می شویم در کودا درک و پذیرش وجود دارد نه قضاوت و پند و اندرز . با عشق و حمایت از ھمدیگر و احساس امنیتی که ھمیاری در کودا برای مان فراھم می کند ، می توانیم به توصیف شاخه ھای وابستگی مان و سرچشمه پیدایش آنھا بپردازیم . ما یاد می گیریم که حمایت و راھنمایی از دیگران را قبول کنیم و به نیروی برتر یا خداوند بدانگونه که او را درک کرده ایم اعتماد کنیم . ما گذشته پر از دردسر خود را پذیرش می کنیم و متوجه می شویم که از کجا ممکن است شروع شده باشد . برای بیشتر ما این می تواند ازبد رفتاری ھا و مشکلاتی که در روابط مھم دوران کودکی تجربه کردھایم پیدا شده باشد . بعضی از ما شاید مایل نباشیم که این تجارب را "بد رفتاری" یا "غفلت بنامیم . این برای خودتان اھمیت دارد ، ولی شاید توجه داشته باشیم که آنھا را از بخشی از تجربه شخصی خود و تاریخچه زندگی خود تشخیص می دھیم و مشارکت کنیم .!بمرور متوجه می شویم که این امور نه تنھا ممکن است از نظر روحی و احساسی و جسمی در زمان کودکی مان روی ما اثر عمیق گذاشته باشند ، بلکه روی افکار روحانی و عقلانی و رفتاری و جنسی ما را نیز تحت شعاع قرار داده اند . وجود این موارد در ما در بزرگسالی ما را در روابط شخصی ، اجتماعی ، توانایی دوست داشتن خود و دیگران و یا دوست داشته شدن ، احساس با ارزش بودن و انسان بودن تحت تاثیر قرار می دھند . ما غالبا خود را در شرایطی گیر می اندازیم که به سلامتی روحی و جسمی خود و زندگی دیگران ضربه وارد می کنند . بیشتر ما شاید نتوانیم احساسات خود را تشخیص بدھیم و متوجه مسیر مصیبت آمیزی را که در آن ھستیم را درک کنیم و ما این را انکار می نامیم .

الگوهای کنترل در وابستگی های نا سالم !!!!

١(- من خیال می کنم که بیشتر آدمھا قادر نیستند که از خودشان مراقبت کنند .
٢(- من سعی می کنم که دیگران را متقاعد کنم که افکار و احساسات آنھا چیست .
٣(- وقتی دیگران پیشنھاد کمک مرا رد می کنند از آنھا منزجر می شوم .
۴(- من بی پروا برای زندگی دیگران توصیه و راھنمایی و دخالت می کنم بدون اینکه آنھا از من تقاضا کنند.
۵(- من در دادن ھدیه به کسانی که دوستشان دارم اصراف می کنم.
۶(- من از س..ک..س برای بدست آوردن تائید و پذیرش دیگران استفاده می کنم .
بسیاری از ما وقتی این فھرست را می خوانیم تکان می خوریم چون خیلی از این مشخصات ، مشکل ما را توصیف می کنند . خیلی از ما با دیدن این احساسات و رفتار ، روی کاغذ کارکرد قدم ھا احساس پشت گرمی می کنیم ، چرا که امیدی ھست که شاید راھی برای رھایی از درد خود را کشف کرده باشیم .
بعضی از ما از این نامه اعمال شرمگین می شویم . انگار که کسی دارد نامه ھای خصوصی یا دفترچه خاطرات ما را می خواند . پیش خود فکر می کنیم "چطور اینھا باید بفھمند ؟" ، "اگر اینھا مشخصات وابستگی ھای ناسالم است پس تمام دنیا وابسته ھستند "
در اولین جلسه خود ، ما حرف دیگران را می شنویم که در مورد کشاکش ھای گذشته خود صحبت میکنند و چگونه زندگی آنھا با انجام یک برنامه ساده عوض و متحول شده است .!.ما می شنویم که روابطشان با خود و دیگران درست است .! روابطی چون با خودمان ، با نیروی برترمان ، و با دیگران . یاد می گیریم که چگونه می توانیم آرامش درونی و آزادی معنوی را تجربه کنیم .
ما با تعجب گوش می دھیم که آنھا ظاھرا در حال گفتن داستان زندگی ما ھستند و در حال توصیف کردن مشکلات ما می باشند ، و در حال صحبت از سری ترین رازھا و احساسات ما ھستند . این شاید یکی از معدود ترین دفعاتی است که احساس تنھایی با عجیب بودن نمی کنیم . با تسلط به این دانش که ما مثل دیگران ھستیم ، متوجه می شویم که اگر آنھا بتوانند برنامه خود را انجام دھند و ادامه دھند ، ما ھم می توانیم با شرکت در جلسات بیشتر ، پیام امید را واضح و رسا می شنویم ما آن پیغام را از طریق نشریات کودا و داستانھای دوستان در برنامه و دور و بری ھا می شنویم . این پیغام امید به ما می گوید :
ما ھم می توانیم ھدیه بھبودی را داشته باشیم ، اگر حاضر باشیم ساده ترین کارھا را انجام دھیم .!.
ما در ضمن متوجه می شویم که ھمه ما از این بیماری رنج می بردیم ، در ضمن شناختن شاخه ھای وابستگی ھای ناسالم می تواند ما را دچار مشکل کند . با این درک رفتار و طرز فکر فرد وابسته می تواند خیلی سخت باشد ، ھر چند خیلی از آنھا مخرب و مھم نیستند ؛ ما ممکن است که در کودکی از آنھا استفاده کرده باشیم تا از غفلت یا رفتار بدی که در حق ما روا داشته شده نجات پیدا کنیم . مثلا ممکن است که ما راھکارھای شخصی برای درک خواسته ھا و توقعات پدر و مادرمان پیدا کرده باشیم تا خودمان را با خواسته ھای آنھا تطبیق دھیم تا آنھا را راضی نگھداریم.
برای خیلی از ما ، پیشرفت وابستگی نا سالم بمرور حین بزرگ شدن ما بدتر شده است . رفتارھایی که در کودکی به ما خدمت کرده بود حالا باعث خراب شدن زندگی ما می شود . در حین اینکه وابستگی ما شدیدتر می شود ، توانایی تشخیص این درد و رھایی آنرا از دست می دھیم.
ھنگامی که ما احساس درد خود را می پذیریم می توانیم تصمیم به رشد و عوض شدن را شروع کنیم .باید از طرفی سعی کنیم که صبور باشیم ، خود را ھنگام آغاز این راه بھبودی دوست داشته باشیم وببخشیم . ھر کدام از ما به شکل منحصر به فرد و با سرعت خویش بھبودی می یابد . راھھای ھر کدام از ما مثل شخصیت و شرایط ما منحصر به فرد ھستند ، ھر کدام از ما اگر چه از نقاط مختلفی شروع به حرکت می کنیم ، ولی ما در بھبودی ھدفی مشترک داریم

آغاز سفر ما!!!!

"شاید بعضی از این افکار متعلق به شما باشد "
.
"اگر او عوض شود ، ھمه چیز درست می شود "
"نمی توانم این درد ، این آدمھا و این چیزی که اتفاق می افتد را کنترل کنم"
"ھمه مشکلات و رفتارش تقصیر من است "
"من نمیدانم چرا ھمیشه ھمین طور درگیر روابط ناسالم می شوم"
"من خیلی احساس پوچی و از دست رفتگی می کنم"
"من کی ھستم؟"
"مرا چه می شود؟"
اندوه و بلا تکلیفی و فقدان امنیت درما،مارابه اینجا کشانده است. ماتغییرمی خواھیم وآنرا ھمین الان ھم می خواھیم . می خواھیم از بدبختی خود فرار کنیم . می خواھیم درباره خود احساس خوبی داشته باشیم و زندگی ای سرشار از فراوانی آرامش و رضایت داشته باشیم . ما روابطی شاد و سالم می خواھیم . اگر حتی یکی از افکار فوق مال شماست ، شما تنھا نیستید . خیلی از ما در ھمیاری کودا ، ترس ، اندوه عمیق ، دلشوره ، ناامیدی ، افسردگی ، تنھایی را احساس کرده ایم و باینجا و به یک نیروی برتر روی آورده ایم تا سلامت عقلمان بما باز گردد.
شاید چیزی که ما را باینجا آورده است ؛ بحرانھایی مثل طلاق ، درگیری ، زندان ، مشکلات سلامتی ، خودکشی و یا ارتباط نادرست باشد . برخی از ما با احساس بی اعتقادی ، کسلی ، بیچارگی ، ترس از رسوایی ، بی اعتمادی به برنامه آمدیم . اگر شما تازه وارد ھستید ، این لحظه را بخاطر بسپارید ، چون بنظرتان چیزی نمی آید که ارزش بخاطر داشتنش را داشته باشد ، ولی روزی شما ھم ممکن است که این فکر را بکنید تا سالگرد ورود به جلسه و این دوران را جشن بگیرید.
بالاخره خیلی از ما در مییابیم که این مشکلات ھدیه ای برایمان بوده است ، چون بدون احساسات پوچی و ناامیدی ، نمی توانستیم تمایل واقعی به تغییر و رشد در زندگیمان را تجربه کنیم . بدون این تمایل خیلی از ما می دانیم که تصمیم به عوض شدن را نخواھیم داشت . ما با تمایل خواھان تعادل ، شادی ، آرامش ھستیم ، ولی برای رشد و تغییر و عوض شدن ، باید باین رفتارھای نا سالم اعتراف کنیم و مصمم شویم که از چاله درد بیرون بخزیم . وقتی که این تصمیم رامی گیریم،درخیلی از ما این سوال پیش می آید که "چگونه می توانم این تحول را در خودم ایجاد کنم ؟" ، "از کجا می توانم کمک بگیرم و شروع کنم ؟" ابتدا خیلی از ما فکر می کنیم که می توانیم بجای حل مشکلات مان با کوشش بیشتر یا با آموزش فنونی در برنامه برای عوض کردن دیگران راه حل پیدا کنیم .! غالبا عدم درک و انکار و غرورمان به ھمراه تکبر یا تربیت نادرست درماباعث می شود که فکر کنیم می توانیم تمام این کار را خودمان به تنھایی انجام دھیم . لذا این چھار نقص مانع راه ما بسوی یک زندگی بھتر می شود.

انکار!!!!

انکار خود ، گذشته و حال خود ، انکار مانع عظیمی در جھت بھبودی مان است . این مشکلی است که اغلب از آن استفاده می کردیم . انکار در اینکه ما رفتار ناسالم خود را حین فراگیری الگوھا و مشارکت ھای خود و یا شنیدن آنھا در مشارکت ھای دیگران نمی پذیریم. اغلب ما در زندگی خودمان بوضوح کارھایی را که دیگران به غلط انجام می دھند را می بینیم ، ولی نمی توانیم اشتباھات خود را ببینیم .
بعضی از ما به یک نقطه ناامیدی و پایانی می رسیم که چاره دیگری جز منصرف شدن از ادامه برنامه را نمی بینیم . ما خود را از دوستان و خانواده جدا می کنیم ، خیلی از اوقات ھم عشق و محبت آنھا را پس می زنیم . خیلی از ما بسیار ماھرانه برای تضاھر می گوییم "ھمه چیز درست است " در خانه ، ازدواج ، خانواده ، کار ، رفاقت ، و زندگی اجتماعی از انکار استفاده می کنیم . برخلاف سعی مان به تضاھر کردن و ماسک زدن ، ما غالبا در ازدواج ، ارائه شیوه پدری و مادری و روابط خانوادگی ، رفاقت ، روابط حرفه ای و اجتماعی ، ویرانگری افکار و رفتارمان را تجربه می کنیم . حتی تحت تاثیر ھمین شرایط ھم انکار ما ادامه پیدا می کند . ما ممکن است که آنقدر در انکار و کنترل اوضاع غوطه ور باشیم که مجبور بشویم ، کمک بھبودی را از طریق وساطت و مداخله با معالجه پزشکی و دارویی قبول کنیم . یا ممکن است که در گیر جدایی یا طلاق ، مسائل قانونی ، زندان ، اقدام به خودکشی ، خوابیدن در بیمارستان برای بیماری جسمی ، مشکلات روانی ، یا از دست دادن کار یا خراب شدن مسائل مالی مواجھه شویم . ما در انکار ، ھمیشه تنھا و منزوی و بدون پشتوانه ھستیم ، ما ھمیشه از خرابی شدید اوضاع زندگی رنج ببریم و چه بگوئیم "ھمه چیز درست " نباید واقعیت ھا را ندید گرفت ، اما انکار جلوی دید و دانش ما را مسدود می کند .!
ما معمولا به نقطه ای از مشکلات می رسیم که انکار دیگر کارآیی ندارد . در این موقع است که خیلی چیزھا خراب شده و یا از بین رفته است ، در این صورت است که مشکلات را واقعا درک می کنیم ، در چنین شرایطی تحول و تغییر در ما رشد می کند و کمک دیگران در کودا یا کمک ھای حرفه ای را می طلبیم

الگوها و شاخصه های انکار در وابستگی ناسالم !!!!

١(- برای من شناسایی احساساتم دشوار است .
٢(- من احساسات خود را دست کم گرفته ، عوض کرده ، یا انکار می کنم.
٣(- من خودم را اصلا خود خواه نمی پندارم ، معتقدم که وقف امور رفاھی دیگران ھستم.
الگوھای خود کوچک بینی در وابستگی ناسالم .
.
١(- برای من اتخاذ تصمیم مشکل است .
٢(- من تمام افکار ، گفتار ، و رفتار خود را مورد قضاوت قرار می دھم .
٣(- من از دریافت قدردانی ، تعریف ، ھدیه شرمنده می شوم.
۴(- من از دیگران تقاضای کمک ، مشورت ، رفع احتیاج و خواسته ھای خود را نمی کنم .
۵(- من برای عقاید و احساسات دیگران بیشتر از مال خودم ارزش قائل ھستم.
۶(-من خود را آدم دوست داشتنی و با ارزشی نمی دانم.
الگوهای اطاعت در وابستگی های ناسالم.
١(- من معیارھای اخلاقی خود را به مخاطره می اندازم تا مورد غضب یا طرد دیگران واقع نشوم .
٢(- من نسبت به احساسات دیگرن بسیار مسئول ھستم و خود نیز آنھا را احساس می کنم.
٣(- من بینھایت وفادار ھستم تا جائیکه بتوانم شرایط زیان آور را بیش از حد تحمل می کنم .
۴(- من برای عقیده و احساسات دیگران ارزش بیشتری قائل ھستم ، از ابراز نظر مخالف و مقایر با نظردیگران می ترسم.
۵(- من علائق و سرگرمی ھای خود را کنار می گذارم تا چیزی را که دیگران می خواھند انجام دھم .
۶(- من س..ک..س را بعنوان جانشین عشق قبول می کنم

مفهوم خودمان از نیروی برتر!!!

خیلی از ما به ادیان و مذاھب متشکل معتقدیم و اصول یا مبحثی را در مورد خدا یا نیروی برتر یاد گرفته ایم . برخی از ما امیدوارند که احساس شرمندگی خود را با انجام یک عمل درستکارانه منتفی و درست کنند . حتی یک رابطه تازه ، تحت کنترل ، آمیخته به عقاید مذھبی ، در حالیکه ھمه این اعمال برای این منظور کافی نیست . انگیزه ما ممکن است که از روی درستی و پاکدامنی باشد ، ولی ما ھنوز از نظر احساسی ، مقید افرادی ھستیم که با ما بدرفتاری کرده اند ، یا ما را مورد قضاوت قرار داده اند )اسارت و سواس فکری) خلاء ما عمیق تر از آنی ھست که به این راحتی ھا از آن خلاص شویم ! ھمه ما به آن افراد دوران کودکی مان وصل ھستیم . آنھا به مرور نیروی برتر از ما می شوند و فکر ما را به خودشان اختصاص خواھند داد ، بعضی از ما منکر وجود خدا شده ایم و یا بی دینی ھستیم . برای بعضی از ما مذاھب متشکل و مورد نظر ، شاید یاد آور یک خدای بدرفتار و مستبد برای ما باشند . بعضی از ما ممکن است از دست نیروی برتر خود برای تجارب منفی و بلاھایی که متحمل شده ایم عصبانی باشیم ، یا ممکن است که دریابیم که سالھاست از او عصبانی بوده ایم بدون اینکه خودمان بدانیم ارتباط درستی با او از روی عشق نداریم . برخی باور داریم که سزاوار عشق یا بخشش خداوند نیستیم .
با تمام اینھا ما باید از خود بپرسیم : " آیا من در حال کارکردن روی یک رابطه امن ، سالم ، و مبتنی بر عشق با نیروی برتر ، خودم ، و دیگران ھستم ؟ " اکثر اوقات جواب ھمه ما منفی است . ترس و شرمندگی ما ، ما را وادار می کند که بطریق غیر منصفانه ای با نیروی برترمان بصورت مخرب رفتار کنیم .
ھرجا که مسیر عادی زندگیمان توسط وابستگی ما بریده می شد ، می رفتیم ، ولی به مقصد و منظور خودمان که ھمان آرامش و امنیت باشد نمی رسیدیم ، تا جایی که در یافتیم که چاره ای جز این نداریم که یک نیروی برتر از خود را به کمک بگیریم ، یکی که بتواند سلامت عقل ما و اداره زندگی آشفته ما را به ما باز گرداند . برای رسیدن به این منظور و برای ادامه این بھبودی ما باید حاضر باشیم که در باب این اقدام مقداری منصفانه و غیر مغرضانه تفکر و رفتار کنیم .
اگر ما نیروی برتری را قبلا تجربه نکرده ایم ، مفھوم ما در مورد یک موجود مطمئن و مھربان است که می تواند در ما شروع به شکل گرفتن بکند . اگر در حال حاظر رابطه ای با خدا داریم ، می توانیم به تقویت آن کوشش کنیم . برخلاف باور ھای نادرست گذشته مان ، می توانیم به ساختن یک زیر بنای معنوی و روحانی در برنامه بھبودی خود بپردازیم .

آغاز رهایی!!!!

شروع بھبودی از وابستگی ھای ناسالم ، ما بیش از حد باورھا و ایمان و امیدواری در خود ، ھمسر ، فرزندانمان ، بستگان ، دوستان و حتی در شغل و یا شیوه زندگیمان تحت تاثیر قرار می دھیم . این کارھا را ما برای ایجاد احساس امنیت ، ارزش ، ارج و رفاه در زندگی فعلی خود می کنیم .
در دوران بھبودی ، یاد می گیریم که ایمان و امید را از نو بسازیم و بتدریج ، زندگی خود را تسلیم یک نیروی برتر با عشق و محبت بکنیم . یاد می گیریم که کنترل دیگران و فرار از واقعیت ھا را رھا کرده و احساسات خود را در مورد ھر چه که به آن اقدام می کنیم حل کنیم و خود را از آنھایی که بی اختیار به آنھا متکی ھستیم از نظر احساسی و فکری رھا کنیم . بعضی از ما با خوشنودی بسوی نیروی برترمان دست دراز می کنیم . بعضی از ما از روی بیچارگی این کار را می کنیم . بعضی از ما متوجه می شویم که توانایی ما به اعتماد به ھر کس و ھر چیزی آنقدر تقلیل یافته که شاید اینکار وقت گیر باشد . ما برای اینکار باید اندکی احساس امنیت بکنیم . ممکن است که مجبور شویم طوری رفتار کنیم که انگار به او ایمان داریم ، تا اینکه با فرصت دادن به خود و تمرین کردن در این امر به واقعیت وجود او اعتماد داشته باشیم . خیلی از ما وقتی ھمه چیزمان را از دست داده و آنقدر در ھم شکسته بودیم که قادر به تسلیم کردن حتی بخش کوچکی از اراده و زندگی خود به نیروی برترمان نشویم ، برای اینکار بھتر است بگوئیم ما را دعا کنند . اغلب ما فقط فرصت یک دعای ساده را داریم پس شروع می کنیم " خدایا ، خواھش می کنم به من این قدرت را بده که این غرور را رھا کنم " . با ادامه مسیر بھبودیمان خیلی از ما قادر می شویم که راحت تر تسلیم اراده نیروی برترمان بشویم تا حضور او را در خودمان حس کنیم . تسلیم شدن و رھا کردن به معنی این نیست که تمام شرایط زندگی بر وفق مراد ما اتفاق خواھد افتاد . معنی آن این است که ما قادر می شویم که زندگی را ھمانطور که ھست بپذیریم و از پس مشکلات آن با یک توانایی تازه ای که از سوی نیروی برتر مان بدست آورده ایم بر آییم . این تسلیم شدن ما را قادر می سازد که صاحب اختیار فردی خود در حال رشد و کسب اعتماد بنفس تواضع و دفع انکار را تجربه کنیم . ما یاد می گیریم که نیروی برتر ما ، آدم ھای بدی را خلق نمی کنند . نیکی درون ھمه انسانھا موجود است ، حتی آنھایی که مسئول بدقولی ھا ، شکست ھا ، خیانت ھا ، بدرفتاری ھا ، دل شکستگی ھا و ترس ھای گذشته ما ھستند . این نیز امکان دارد که این افراد را دوست داشت ، ولی از رفتار منفی آنھا چشم پوشی نکرد . ما حتی می توانیم خودمان را نیز دوست داشته باشیم و ببخشیم . ھر کدام از ما بنوبه خود داریم یاد می گیریم که چگونگی خودمان را دوست داشته باشیم یا مورد لطف و عشق دیگران قرار بگیریم . حتی به کمک نیروی برترمان ھیچ کدام از ما زندگی و عشق را بطور کامل انجام نمی دھیم ، مھم این است که انسانیت ما به سوی ھدف و تحول خود ادامه می دھد . ما شروع به درک این مطلب می کنیم که کمال پرستی )ایده آل بودن) ما صرفا یک سراب فریبنده است . ما در طول این مدت گاھی اشتباه خواھیم کرد و با لغزش به رفتارھای سابقمان باز خواھیم گشت .
وقتی که قادر به برقراری تعادل احساسی ، توانایی ، عاطفی و ارزش برای خود نیستیم ، در مسیری که ھنوز در پیش رو داریم و اینکه بھبودی فرایندی است که یک عمر طول می کشد ، آمادگی خود را برای بھبودی تامین می کنیم . ما بخاطر می آوریم که مقایسه کردن پیشرفتمان با دیگران عملی است که به نفعمان نیست ! ھر کس با سرعت و قابلیت خودش در حال فرا گیری است . برای روشن بینی رابطه مان با نیروی برترمان ، اولویت دادن به روابط درست خود را سودمند می یابیم . رابطه مان با نیروی برترمان باید در راس قرار گیرد چون بھبودی ما از طریق ارتباط درست با خداوند تامین می شود )وابستگی یک خلا معنوی است ) . وقتی که این رابطه را بنا کردیم و آنرا بسط داده و گسترش و تصحیح کنیم ، قادر خواھیم شد که رابطه ای بھتر وو محترمانه با خود نیز ایجاد کنیم . ھمانطور که رابطه ما با نیروی برترمان و خودمان از نقطه نظر قدرت و تعادل پیشرفت می کند ، ما درمان و شفا یافتن خود را آغاز کرده و خواھیم دید و روابطی مبنی بر عشق با دیگران را بسط و توسعه می دھیم . وقتی یک اولویت سالمتری را در روابط نزدیک خود بکار برده و می پزیریم ، می گذاریم که نیروی برتر ما در زندگیمان عمل کند . ما انرژی مثبت معنوی را بطرف خود جذب می کنیم که بسیار از توانایی خودمان بالاتر و والاتر است . با ادامه به تقویت رابطه با نیروی برترمان در سراسر بھبودی ، خستگی مزمن ، افسردگی ، دلشوره ، ناامیدی ، و عجز ما توسط یک توانایی و انعطاف پذیری قدرمند جایگزین می شود . قدم به قدم ، ترس ما از شرمندگی و خجالت و احساس گناه تقلیل می یابد . زخم ھا و احساسات سرکوب شده کودکی ما بمرور شفا پیدا می کند . ما احساس عمیق تری از دعا و مراقبه را تجربه خواھیم کرد . برای ما آسانتر می شود که دست از کنترل کردن و فرار کردن خود را رھا کنیم و بگذاریم تا نیروی برترما را در این سفر پر ھیجان جدید در زندگی ھدایت کند .
معجزات بھبودی آشکار می شوند . روابط معنوی مبتنی بر عشق با نیروی برتر مان ، خودمان و دیگران بھتر شده و تحول می یابد . ما شروع می کنیم که احساس امنیت و وقت بیشتری به این امر بکنیم که مھم ترین و عمیق ترین احتیاجات ما بر آوده خواھند شد . ما به رفتارھای سابق با دیگران و یا شیوه زندگی نا سالم رجوع نمی کنیم ، تا کمبودھای معنوی ما را از این طریق تامین و ارضاء کنند . مثل سپیده آفتاب ، اراده نیروی برترما ، از طریق ما و با اعتماد و اطمینانی تازه پرتو می افکند

برنامه پیشنهادی کودا برای بهبودی!!!!

وابستگی مشکلی است گمراه کننده و خرابکار که مستلزم راه حل ھای ساده ولی مشخصی است . ما معتقدیم که این راه حل ھا را می توان در برنامه وابستگان گمنام)کودا) پیدا کرد . برنامه کودا شامل موارد زیر می شود : مشارکت ، شرکت در جلسات کودا ، راھنما ، نشریات ، کنفرانسھا ، خدمت کردن و یاد گیری و بکار گیری دوازده قدم و دوازده سنت کودا .
دوازده قدم از روی دوازده قدم الکلی ھای گمنام برای استفاده ما ، علاوه بر استفاده خیلی از برنامه ھای دوازده قدمی دیگر منطبق شده اند . میلیون ھا نفر در دنیا این اصول را در زندگی خود بکار بسته اند . این قدمھا شامل قدرت و روحیه بھبودی شخصی می باشد . ما حاضریم که تا حداکثر توانایی آنرا روی خودمان کار بکنیم . ما حتی المقدور با خود ، با نیروی برتر مان و یا یک نفر دیگر (راھنما) صادق باشیم . اقدام ھای نیمه کاره به کارکرد قدم ھا غالبا به شکست از سوی ما منجر می شوند و تغییراتی که طالبیم ممکن است که کسب نکنیم . اگر به تنھایی اقدام به تکمیل این قدمھا بکنیم ، ممکن است که انزوای خود را ھمیشگی کنیم ! این یک رفتار متداول وابستگی نا سالم است . با گذشت زمان ، خیلی از ما طالب کمک پر از عشق کسانی می شویم که این راه را پیش از ما طی کرده اند و اینھا راھنما در کودا ھسند که می توانند بما بصیرت ، تشویق و عشق را عرضه کنند . آنھا به ما مدد می دھند که ببینیم که این قدمھا را نمی شود بسرعت یا بطور مطلق تمام کرد ، این قدمھا راه حل آنی مثل قھوه و چایی فوری نیستند . دوازده قدم مسیر ما را از خود ویرانی عوض کرده و بسوی روابط سالم و مبتنی بر عشق با خداوند ، خودمان ، و دیگران ھدایت می کند . آنھا به ما رشد ، ایجاد اولویت در روابطمان و راھنمایی در زندگی سالم و مبتنی بر عشق را عرضه می کنند . از طریق طبیعت ساده آنھا ، می توانیم خود را بشناسیم و دریابیم که چگونه می توانیم وارد روابط سالم و مبنی بر عشق بشویم . قدمھا بما کمک می کنند که ببینیم چگونه بد رفتاری و بی اھمیتی نسبت بما در گذشته ، رفتار و شیوه زندگی وابستگی ما را شکل و استحکام داده است . ما یاد می گیریم که قدرت خود خواھی مان ، اعتیادمان و رفتارھای ناسالم و مشکلاتمان را تسلیم نیروی برتر مھربان کنیم . که خودمان درک کرده و باورش داریم ، ما زندگی ، اراده و شفای خود را بدست آن نیروی برتر می سپاریم . ما جوابگو و مسئول رفتارھای وابسته خود که الگو ھای ویرانی را در زندگی ما مستحکم می کنند می شویم . انسانیت ما رشد می کند در حالیکه قصور و نواقص شخصیتی و کمبودھای اخلاقی خود را کشف می کنیم ، مھارت و خلاقیت و موفقیت ھای خود را تشخیص می دھیم . در این حال با فروتنی حداکثر سعی خود را می کنیم که جبران کارھای بد گذشته و حال خود را بکنیم . از طرفی کوشش بپایان بردن کارھایی را می کنیم که بما کمک می کنند تا زخم ھای خود و آنھایی را که به آنھا صدمه زده ایم را جبران و شفا دھیم . با کار کردن قدمھا بطور روزمره ، می کوشیم که جوابگویی و مسئولیت خود را در مورد اعمالمان حفظ کنیم . ما یاد می گیریم که رابطه خود را با نیروی برترمان تقویت کرده و آنرا عمیق تر کنیم . ما برای ارزش واقعی ، ارزش و رفاه در زندگی خود بیشتر روی نیروی برترمان تکیه می کنیم . سر انجام درک می کنیم که اگر بخواھیم آنچه را که از طریق کار کردن در اثر قدمھا بدست آورده ایم نگھداریم ، باید بکوشیم که تجربه ، توانایی و امیدھای بھبودی خود را به دیگران که ھنوز رنج می برند منتقل کنیم . سفر ما در میان قدمھا شاید سخت ترین عملی است که تا کنون به آن اقدام کرده باشیم ، ولی پاداش و شفایی که از آن دریافت می کنیم بی شمار و گرانبھاست . با گذشت زمان قدمھا بخش لاینفک و مھمی در زندگی روزمره ما خواھد شد ! ما این اصول را در ھمه امور زندگی خود بکار می بندیم .

عاجز بودن !!!!

عاجز بودن : ما تا بحال برای حل مشکلات زندگی مان از کنترل نفس ، وسواس فکری و رفتاری و افکارکپک زده خود استفاده کرده ایم . وقتی روابطمان با خود و دیگران بھم می خورد ، خیلی کوشش می کردیم و تمام دانش و اطلاعات غلطمان را با کینه بکار می بردیم . اراده ما شکلھای مختلفی به خود میگیرد . ما ھمه چیز را تحمل می کردیم . ما مردم نواز بودیم . ما خودمان را با دیگران مقایسه می کردیم .ما طغیان می کردیم . ما بقیه را مقصر می شمردیم و ما ھم خود را آزار می دادیم و ھم دیگران را . برخی از ما باید حتما تا سر حد دیوانگی و مرگ می رفتیم تا حاضر شویم عاجز بودن خود را اقرار کنیم . ھمواره معتقد بودیم که داریم کار درست را انجام می دھیم . اگر چنین بود پس موفقیت و توانایی ما کجا بود ؟
از دست دادن اختیار امور زندگی : به احتمال زیاد ، وقتی به کودا می رسیم زمام اختیار زندگی مان از دستمان خارج شده بود . فنون و شگردھایی که برای غلبه و حریف شدن به زندگی و یک عمر استفاده کردن از آنھا در دیگران اثر گذار نبود . ما قربانی یک رفتار بی اختیار بودیم که بطور زیرکانه پر قدرت و زیان آور بود که ھیچ وسیله ای نمی توانست آنرا برطرف کند . زندگی مان بطور واقعی بدون اختیار در بحران دائمی بود . در اوج این مشکلات بودیم که عقاید کھنه ما فرو ریخت و فکر ما بسوی امکان وجود راه دیگری باز شد

قدم اقرار و پذیرش !!!!

ھر سفری با قدم اول شروع می شود . سفر بھبودی فردی ما در کودا نیز با قدم اول شروع می شود .برای درک ھر چه بیشتر عجزمان و از دست دادن زمام اختیارمان ، باید در گذشته خودمان جستجوی صادقانه ای بکنیم تا بیابیم که چگونه باین نقطه رسیده ایم . شاید یک طلاق باعث عجزمان شده باشد ، شاید یک جدایی ، یا مرگ یک عزیز . شاید ما اقدام به خود کشی کرده باشیم یا از مصرف مواد مخدر ، الکل ، نیکوتین ، قرص و داروی توھم زا به ته خط رسیده ایم . مھم نیست چه چیزی است ، مھم این است که شما در کودا ھستید و برای بھبودی نیاز به بعضی از عملکردھا دارید ! خیلی از ما خسته و زیر فشار ھستیم . وقتی که تصمیم به عوض شدن می گیریم ، ترس سراسر وجودمان را فرا می گیرد ، چون تغییر و رشد درد آور است و ما نمی خواھیم درد بکشیم ! در ھر حال چه بخواھیم و یا نخواھیم ، می توانیم سفر بھبودی خود را با قدم اول شروع کنیم .
این قدم به ما کمک می کند که یک عمر تجربه ، احساس و رفتار خود را شناسایی کنیم که دقیقا بفھمیم که چگونه خودمان و بقیه را گول می زدیم و سعی در کنترل داشتیم و یا از خود و مشکلات و یا از دیگران فرار می کردیم . ما در می یابیم که چطور نیروی برتر خودمان شده ایم و یا دیگران را در این نقش قرار دادیم . ما شروع کردیم که در یابیم خدا این حق را به ما نداده است که زندگی دیگران را کنترل کنیم در عوض به ما مسئولیت داده است که دیواری برای خود و دیگران بکشیم تا در زندگی آنھا مداخل نکنیم .
برای کشف اینکه چگونه خودمان و دیگران را کنترل کرده ایم و یا از خود و دیگران و مشکلات فرار کرده ایم ، در زندگی شخصی خود جستجو می کنیم . با مطرح کردن سوالات زیر از خودمان می پرسیم : آیا این مشکلات در زندگی ما موردی دارند ؟
١(- از کجا یاد گرفتم که وقتی خودم یا دیگران مورد بد رفتاری قرار گرفتیم ، خودم را به ناآگاھی بزنم ؟
٢(- چه کسی در کودکی این راه و رفتار را بمن نشان داد که من موضوع فوق را به دیگران بازگو نکنم یا احساساتم را در این مورد با دیگران مشورت نکنم ؟
٣(- از کجا یاد گرفتم که فرار از دیگران برای من بھتر از درگیر شدن است ؟
۴(- از کجا یادگرفتم که برای احساس آسایش خود دیگران را کنترل کنم ؟
۵(- چطور یاد گرفتم و احساس کردم که من به اندازه کافی خوب نیستم یا برعکس از دیگران بھترم ؟
۶(- کی ، کجا و چگونه یاد گرفتم که افکار ، احساسات و خواسته خود را برای خاطر دیگران انکار کنم ، یا بر عکس ، فکر کنم که دنیا بر وفق مراد من می چرخد ؟
٧(- چطور می دانستم که ھرگز اسرار خانوادگی را آشکار نکنم و چرا ؟
٨(- از کجا یاد گرفتم که با بد رفتاری که منجر به صدمه فکری ، احساسی ، بدنی ، جنسی و یا معنوی به دیگران بشود ، خودم را آرام کنم ؟
٩(- از کجا یاد گرفتم که رفتارھای فوق را غالبا از طریق سکوت یا خشونت ابراز کنم ؟
١٠ (- چطور یاد گرفتم که اجازه دھم که با من چنین رفتارھایی شود ؟
١١ (- از کجا و چگونه یاد گرفتم که داشتن یک رابطه مرا آرام می کند ؟
١٢ (- آیا این رفتارھا را از طیق حرفھا یا اعمال دیگران یاد گرفتم ؟ اگر چنین است ، از رفتار و اعمال چه کسی ؟
١٣ (- چگونه به این نتیجه رسیده ام که بجای آزاد زیستن ، با استفاده از رفتارھای ناسالم زندگی را طی کنم ؟
١۴ (- احساس واقعی من درباره این سوالھا چیست ؟
با جواب دادن به این سوالھا ما درک خواھیم کرد که چگونگی عجز ما در کودکی مان بوجود آمده است . ولی دانستن این موضوع کافی نیست . ما باید عدم اختیار در رفتارھای اجباری را که با خود به دوران بزرگسالی مان آورده ایم نیز بدانیم . برای کشف عدم اختیار رفتارھای نا سالم در دوران بزرگسالی می فھمیم ، مطالعه فصل اول این کتاب و خلاصه الگوھای رفتار انکار ، خود کوچک بینی ، کنترل و اطاعتمان برایمان بسیار سودمند می باشد . فھرستی از الگوھای خاصی تھیه می کنیم که آئینه رفتار وابسته دوران بزرگسالی ما ھستند . برای بدست آوردن زمام اختیار زندگی مان لازم است که در این باره با خود صادق باشیم .
با کشف عجز در دوران کودکی و عدم در اختیار داشتن دوران بزرگی به درکی از شخصیت بیمار خود می رسیم . انکار وابستگی کم کم محو می شود و پذیرشمان افزایش می یابد و ما قادر خواھیم بود که بخاطر بسپاریم که قدم اول ما نباید برای مقصر شناختن دیگران یا خودمان مورد سوء استفاده قرار گیرد .
مقصود ما گرفتن مچ ھیچکس نیست . با متھم کردین دیگران ما بطرف وابستگی جدیدتری کشیده می شویم و مجبوریم عکس العمل نشان داده و در عجز آن می مانیم . بجای اتھام زدن سعی می کنیم که تجارب دوران کودکی و بزرگسالی را که ریشه رفتارھای ناسالم ما ھستند پیوسته مرور کنیم . ما تصدیق خواھیم کرد که عجز و نداشتن اختیار زندگی ما در بچگی بوجود آمده و بطور تدریجی در رفتارھا و روابط بزرگسالی ما ظھور کرده است . ما قبول می کنیم که ھر چه بیشتر سعی کنیم که خودمان و دیگران را کنترل کنیم یا از خودمان و دیگران و مشکلات زندگی مان فرار کنیم و ھر روز زندگی مان پریشانتر شود .
بجای مقصر شناختن خود و دیگران ، بتدریج خود را در مورد احساسات زمان کودکی و تجربه بزرگسالی و رفتار در حال پیشرفت وابستگی ھای نا سالم خود مسئول باشیم . در می یابیم که سودمند می باشد که فھرستی از کمبودھایی که در کودکی و بزرگسالی داشته ایم تھیه کنیم . بخود اجازه می دھیم که برای این کمبودھا ، دردھا و عصبانیت ھایی که طی این مدت طولانی پیش خود نگاه داشته ایم سوگواری کنیم . ما در حین رھا کردن این احساسات ، نیروھایی را رھا می کنیم که باعث رفتار وابستگی ما می شدند . خواھیم دید که رفتار وابستگی ما از روی ریاکاری ، کنترل ، و فرار ، فقط ما را به یاس و نا امیدی بیشتری کشانده است . خیلی از ما قدم اول مان را با راھنما و ھمدردان بھبودی خود در میان می گذاریم . ما تجارب گذشته ، کمبودھا و غم ھای خود را با آنھا سھیم می شویم . با انجام اینکار ، ما رھایی از احساسات منفی و عجز و نداشتن اختیار بھبودی خود را آغاز می کنیم . وقتی اینکار را انجام می دھیم ، می توانیم گذشته مان را پذیرش کنیم و مثبت تر فکر کنیم و با دیگران بگونه سالم تری رفتار کنیم . با درک و پذیرش عجز و نداشتن اختیار در زندگی که ناشی از وابستگی مان می باشد ، دری بسوی راه حل ھای بھتر باز می کنیم . اذعان می کنیم که حتی بھترین سعی ما در این مورد با شکست روبرو شده بود ، ما به کمک بالاتری که قدرتش محدود نیست ، احتیاج داریم . با اتکا به پذیرش ، برای کمک از جانب نیرویی برتر از خودمان آماده می شویم که سلامت عقل ما را به ما باز گرداند

قدمھا شامل سه زمینه ھستند

در حین تھیه نشریات مورد استفاده برای مطالعه گروه در درک قدمھا ، متوجه می شویم که قدمھا شامل سه زمینه ھستند :
١(- شناسایی مشخصات وابستگی ھای ناسالم و تاثیر آنھا در زندگیمان تجربه ما در لیست کردن آنھا.
٢(- استفاده از ابزار بھبودی در برنامه ، یعنی تکلیف ما.
٣(- پاداش ھای استفاده از ابزار فوق و تجربه کردن بھبودی ، یعنی تامین شدن امنیت ھا و امیدواری ما دریافتیم که در حین کار کردن روی بھبودی ، خمت بدیگران و بکار بستن برنامه کودا رای بھبودی خود و آموزش سنت ھا بما در چگونگی راھببرد اھداف کودا عرضه می کنند . شما متوجه می شوید که با طی کردن این دستورالعمل ھا ، به وابستگی ھای ناسالم کلمه " بیماری " اطلاق می شود . خیلی از اعضای گروه ما در یافتند که پذیرش این موضوع خیلی سودمند و حتی لازم است ، برای درک اثرات وابستگی در ما ، شناخت اینکه کی و در چه حالتی آنھا ظاھر می شوند ، آموختن اینکه چگونگه ابزار بنامه خود را در محافظت و نگھداری از خود را بکار بگیریم تا بھبودی بیابیم ،درست ھمانطور که در برابر بیماری ھای دیگر رفتار می کنیم . در ضمن این طرز فکر ، برای خیلی از ما در حین بداشتن گام در راه بھبودی ، تمرین یک کارکرد دائمی برای پذیرش نسبت به وابستگی ھای ماست . ھمانطور که یکی از اشخاص در گروه ما گفت : " وقتی شنیدم دیگران راجه به مشکلی که من از آن رنج می برم بعنوان یک بیماری صحبت می کنند ، این اقرار مرا از مسئولیت و فشار در مورد وابستگی ام خلاص کرد . من قادر شدم که از احساس شرمندگی و داشتن تقصیر آزاد و رھا شدم و با آسودگی پیش بروم ." لغت و کلمه بیماری را باینصورت تعریف می کنند : "حالتی که در بدن یا جزئی از یک قسمت که مانع ایفا ءنقش و قابلیت حیاتی در ما بشود ، مریضی ، ناخوشی ، رنج ، یک پروسه دردناک " در انجمن در حال جای گزینی در حواشی این تعریف بودیم که وجدان گروھی ما رای داد که این لغت را بعنوان توصیف وابستگی بکار ببریم . مطالعه سنت ھا توسط گروه ما این امر را تدوین نمود که راھبرد ھای اساسی برای خدمات ما بدیگران و بکار بستن برنامه ما ارائه می دھند . ما دوام و بقای خود را نسبت به اطاعت از سنت ھا پذیرفتیم . معتقدیم که سنت ھا ھمان تاثیر را با گروه دارند که تاثیر قدمھا با یک فرد دارد . درک ما از رابطه متقابل قدم ھا و سنت ھا عمیق تر شد . ما دیدیم آن آگاھی که از بکار بستن قدم ھا برای ما حاصل شد ، می توند با بکاربردن سنت ھا د مورد خدمت ما بدیگران ، جلسات و روابط ما با یکدیگر در انجمن مورد استفاده قرار می گیرد .
ما می توانیم بھبودی خود را در خدمت بدیگران کسب کنیم و روی کوا در کل تمرکز و تمرین کنیم . ما وابستگان تایید می کنیم که آدم ھایی ھستیم که در اداره زندگی خودمان و روابط مان با دیگران مشکل داریم و بی کفایت ھستیم . ناراحتی ما ھر چه که باشد ، امیدواری ما را در یک راه حل مشترک که ھمان
12 قدوم و 12 سنت می باشد پیدا می کنیم . لازم نیست که ما درک کنیم که چرا ١٢ قدم و ١٢ سنت .... در ما موثر است ، در عوض باید اعتماد داشته باشیم که آنھا موثرند . این یک اعتماد بیجا نیست . ما کسانی را که به وعده ھای برنامه کودا جامعه عمل پوشانده اند در بین خود می بینیم . ایمان داریم که اصول معنوی که در قدم ھا و سنت ھای ما یافت می شوند ما را ھم در بھبودی و ھمیاری ما کمک و حمایت و تقویت می کنند

بسط قدم اول!!!

ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجزیم ، اختیار زندگی از دستمان خارج شده است .
.
قدم اول رابطه شخصی ما را با قد ھای کودا آغاز می کند . ما اقرار می کنیم که در برابر بیماری وابستگی با خود و دیگران عاجزیم . در حین انجام این امر بسیاری از ما احساسی از تعلق داشتن را تجربه کرده و می بینیم که تنھا نیستیم . گر چه با درک عجز تازه خود راحت نیستیم ، ولی می توانیم در آغاز از قدم اول در ھر موقعیت زندگی مان را یکی پس از دیگری با قدمھای کودا مورد مطالعه قرار دھیم . از ھمان ابتدا می توانستیم کنترل کردن ا متوقف کنیم . گفتن اینکه ما در برابر بیماری مان عاجز ھستیم ، با صدایی رسا و در برابر گروه ، ما را در مسیر تسلیم و حقایق براه می اندازد ، ما شروع می کنیم رفارھا و چیزھایی که در برابرشان عاجزیم را شناسایی کنیم و رشد و تاثیر آنھا را در عود بیماری مان ببینیم .
شروع می کنم که خلاف ھایی را که بما آموزش داده شده را شناسایی کنیم . در می یابم که معنی عجز ضعف نیست ، چون با اقرار به آن توانمندی خارق العاده را در مقابل وابستگی ھای قدرتمند پیدا کرده ایم ، متوجه می شویم کنترل کردن دیگران باعث احساس قدرت و تامین امنیت ما نمی شود ، برای یافتن راه مان با دقت کردن روی ضعف و مشکلات دیگران ما را در طی زندگیمان حمایت نمی کند ، قضاوت کردن دیگران کار ما نیست و باور داشتن اینکه ما از ھمه قویتر ھستیم مصیبت بار است . تجربه می کنیم که چگونه نوارھای گذشته در ذھند مان توانایی کنترل ما را دارد . کشف می کنیم که طرز فکری که بر مثبت و منفی ، سیاھی و سفیدی ، درستی و نادرستی غلط است و بیماری ما را غیر قابل انعطاف و محدود می کند . در حین بکار بستن قدم اول ، شروع می کنیم ابزار بھبودی را پیدا می کنیم ، چون بدنبال آن ھستیم . بیشتر ما در می یابیم که استفاده از نشریات کودا ، باضافه گوش دادن به مشارکت دیگران ، موقع سھیم شدن شاخصه ھای وابستگی ، برای مرحله شناسایی بیماری لازمه قدم اول است ، بسیار سودمند است . ما روی خودمان تمرکز می کنیم و می کوشیم که در زمان حاضر زندگی کنیم و باشیم . شروع می کنیم که رابطه خود و نیروی برترمان را بسط و گسترش بدھیم و طریقه بھتر شدن این رابطه ا شناسایی کنیم . در حین رھا کردن وسواس فکری و رفتاری ، خودمان را از مسئولیت در برابر
اعمال و خواسته دیگران خلاص می کنیم . ما موضوع اینکه دیگران د مورد ما چه فکر می کنند رھا می کنیم ، با دانایی از اینکه اکنون بزرگسال واقعی ھستیم و اکنون حق انتخاب در دست ماست . از خودمان سوال می کنیم "چه می خواھم " ، " چه فکر می کنم ؟ " ، " چه احساسی دارم ؟ " ما یک فھرستی از ابزار و راھکارھایی که ما را در بھبودی مان تقویت می کنند تھیه می کنیم . می توانیم آرام باشیم و با یک نیروی برتر دوست داشتنی و با عشق رابطه برقرار کنیم . شروع می کنیم که برای خود حد و حصارھای سالمی را بر پا کنیم (مثلا : یک وابستگی بد را قطع کنیم ، یا به کسی تلفن بزنیم ، یا دورو بر خانه به پیاده روی برویم ) تا از فکر مخرب خودمان بطور بھتری از خود مواظبت کنیم . یاد می گیریم که به حرف دل خود گوش بدھیم ، دعا و مراقبه می کنیم ، احساسات خود را بوی کاغذ می آوردیم ، درک می کنیم که مجبور نیستیم که آنی تصمیم بگیریم ، ھمین کارھا به اندازه کافی بس است . تا ما را از افکار مخرب رھا کند ، در ضمن یاد می گیریم که لازم نیست که ھر چه را که پذیرفته ایم باید دوست داشتنی باشند . در کودا قادریم که درس واقعی فروتنی و افتادگی را بیاموزیم و تشخیص دھیم که ھمه جوابھا پیش ما نیست . وقتی شروع می کنیم که کنترل را رھا کنیم ، بھتر قادر خواھیم بود که واقعیت ھای مربوط به انسان بودن خود را قبول کنیم . ما آرامش را می یابیم . وقتی حاظر می شویم که این قدمھا را بکار ببندیم ، زندگی ما تغییر کرده و سرشار از معجزه می شود . ما آزادی ، فضائل انسانی و حق انتخاب را تجربه می کنیم . ایجاد یک علاقه واقعی به نگھداری از خود و پذیرفتن بھبودی برای ما در راس قرار می گیرد . با رھا کردن کنترل دیگران ، شروع به تمرکز بروی چیزھایی می کنیم که قادر به نگھداری از آنھا ھستیم ، یعنی خودمان و احساسات خودمان . می توانیم صبور و شکیبا بوده و با وقار و شان انسانی رفتار کنیم . وقتی ما به خود و این قدم متصل می شویم ، ایمان می آوریم که قادر به تغییر و رشد ھستیم و یاد می گیریم که ترس ھای خود را رھا کنیم . شوع می کنیم که ما با ارزش و بھا ھستیم . ما قادر خواھیم بود که بگوئیم که "متشکرم " ، "دوستدارم " و بخودمان روزانه تلقین ھای مثبت بکنیم مقصود از طرح سوالهای زیر اینست که به شما در کار کرد قدم اول یاری شود :
.
١(- آیا من بقیه را کنترل می کنم ؟ به چه صورت ؟
٢(- فرق بین عجز و توانمندی چیست ؟
٣(- وقتی دیگران را رھا می کنم ، چگونه توانمند می شوم ؟ اینکار چگونه زمام اختیار زندگی مرا دوباره بدستم می دھد ؟
۴(- چطور ترس از افکار دیگران نسبت بخودم را رھا کنم ؟ چطور از خودم مواظبت کنم ؟ چطور پذیرفتن "عجز در مقابل دیگران " در انجام این امر بمن مساعدت می کند ؟
۵(- کدام مشخصات وابستگی ھای ناسالم من (نواقص شخصیتی ) مانع از این می شود که من قدم اول را بردارم ؟
۶(- چرا این قدم می گوید که "ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم ؟" بجای اینکه بگوید "من اقرار کردم که در مقابل دیگران عاجزم ؟"
٧(- امروز ، عجز و از دست دادن اختیار زندگی برای من چه معنایی دارد ؟
٨(- چه علائم و مشخصاتی را مشاھده می کنم که بمن نشان می دھند که من در انکارم ؟
٩(- معنی تسلیم شدن چیست ؟ چرا من باید خود را تسلیم کنم ؟ بخاطر چه چیزی باید خود را تسلیم
کنم ، به کی خودم را تسلیم کنم ؟
١٠ (- کی خواھم دانست که در حد کافی روی این امر کار کرده ام ؟
١١ (- علائم از دست دان اختیار زندگی در من چیست ؟(فھرست کامل تھیه کنید ?
١٢ (- چرا من دائم می خواھم که کنترل کنم ؟
١٣ (- آیا من حاظرم که بفھمم که کوشش برای عوض کردن دیگران باعث از دست دادن اختیار زندگی ، خصومت ، و انزجار می شود ؟

افسردگان گمنام چیست ؟

افسردگان گمنام : برگرفته از دوازده قدم الکلیهای گمنام در می سال1985 آغاز به کار کرد .
این گروه از یک برنامه گروهی استفاده میکند . بطوریکه افراد به طور متقابل یکدیگر را حمایت می کنند
افسردگی چیست ؟؟چه کسی می داند ؟ طبیعتا افسردگی بخشی از زندگی هر کس است که دبر یا زود با آن مواجه میشود .
از آن برای غلبه بر خشم، شوق ، خستگی ، تنهایی ، یا آسیب های کودکی استفاده می کنیم . در انجمن افسردگان گمنام فرد افسرده می پذیرد که در مقابل افسردگی اش ناتوان است . فرد افسرده می پذیرد که بخش های مختلفی از زندگی اش توسط افسردگی کنترل میشود . و اینکه اون نیاز به یک نیروی و باور درونی قدرتمند دارد .
ما نیاز به چنین تجربه ای داریم . که چنین نیرویی را باور داشته باشیم که از همه ما توانمند تر بوده و ما را به سمت آرامش سوق میدهد .

در جلسات افسردگان گمنام ما در زندگی شخصی افراد کنجکاوی نمی کنیم ..و در مشارکتها نصیحت نمیکنیم . ، به جای آن ما داستان خود را و اینکه چگونه دوازده قدم ما را از شر افسردگی خلاص کرد بیان می کنیم .
جلسات امیدوار کننده بودند و بر نقاط مثبت تمرکز می کند .
هر یک ازما اهداف واضح و مثبتی را برای خودمان معین می کنیم و شروع میکنیم به یادگیری اینکه چگونه بر زندگی و احساسات خود مسلط باشیم .
زمانی که شما به عنوان تازه وارد آماده میشوید که کاری برای توقف غمهایتان انجام دهید آنگاه نتائج شروع به اتفاق افتادن می کند .
این برنامه بهبودی دوازده قدمی یک شفا دهنده بزرگ برای زخمهای شخصی است و برای فرد افسرده زندگی جدیدی را ایجاد می کند .
این برنامه شما را با کسانی که در گذشته همانند شما بوده اند آشنا میکند و امید میدهد . در حالیکه همه جا را تاریکی و نا امیدی فرا گرفته بود ممکن است بخواهید برای ارتباط با این برنامه از فردی کمک بگیرید ، این شخص راهنما نام داشته و باید خودش تجربه افسردگی داشته باشد . همچنین شما میتوانید با سایر اعضاء گروه افسردگان گمنام شماره تلفن خود را مبادله کنید .
هر چه زندگیتان بهتر می شود درد احساسی تان کاهش می یابد و دیگر برای مدت طولانی در انزوا و درد فرو نمی روید .

آنگاه شما می توانید از تجربیات گذشته تان برای کمک به افراد جدید  گروه افسردگان گمنام  استفاده کنید و خواهید دید که این راهی برای خارج شدن از زندان افسردگی است .

راه خلاصی از زندان افسردگی متصل شدن به گروه و احساس یک تجربه روحانی زندگی بخش است.

اهداف این برنامه:

۱)به شخص افسرده اجازه دهید که بداند در کشمکشش با افسردگی تنها نیست ونیز به آنها کمک کنیم که چگونه زندگی را برای خود مجددا دلپذیر سازند

۲)گروهی را ایجاد کنیم که به اعضای یکدیگر کمک کنند و مهارتهای جدیدی را در خصوص تسلط بر زندگی فرا گیرند  و زندگی جدیدی را با امید و لذت آغاز کنند.

۳)کمک کردن به اعضا برای احساس بهتر  درباره خودشان و امروزشان "فقط برای امروز"

۴)آموزش دادن به شخص افسرده و خانواده اش درباره ماهیت و دلایل افسردگی اش  و از بین بردن احساسات خجالت آور و پذیرش اینکه در مقابل این احساس عاجز است.
 چگونگی عملکرد
شما شاهد معجزه گروه هستید . شما به گروهی پیوسته اید که اعضایش در مسیر امیدواری حرکت میکنند . و در این راه به طور دو جانبه یگدیگر را حمایت می کنند . شما خواهید شنید که چگونه امید، نور و انرژی به زندگی کسانی برگشته که قبلا نا امید بوده اند ، و در چاه تاریکی افتاده و خسته از زندگی بودند .
با عضو شدن در این گروه احساس می کنیم اینجا امید هست ،اینجا برای من هم شانسی هست . من هم میتوانم بهبودی پیدا کنم .
حقیقت این است که ، داروهای جادویی و فرمول های ساده موفقیت نداریم.
ما باور داریم که برای نجات از زندان افسردگی ، زمان و تلاش نیاز داریم . ما در مراحل مختلف بیماری افسردگی دچار جراحتهای بسیاری شده ایم .
همچنین می دانیم که اینجا روشی برای کنترل زندگیمان وجود دارد که موثر و کار آمد است . این روش برای همه کسانی که میخواهند زندگی خود را تغییر دهند موفقیت آمیز است .
زمانی معتقد بودیم که دیگر هیچ امیدی نیست و خود کشی تنها راه نجات است ...
اولین قانون طبیعت این است که هر رشدی به تدریج صورت می گیرد . این کلام باور اصلی ما افسردگان و همه کسانی است که می خواهند زندگی بهتری داشته باشند .
هر چه در جلسات حاضر شویم بیشتر یاد می گیریم و راههای مختلفی برای رهایی از افسردگی پیدا می کنیم . همچنین یاد میگیریم تسلیم نشدن در برابر بیماری خودمان چقدر حیاتی است و اینکه از خودمان غافل نشویم.

 

چگونگی عملکرد

شما شاهد معجزه گروه هستید . شما به گروهی پیوسته اید که اعضایش در مسیر امیدواری حرکت میکنند .
و در این راه به طور دو جانبه یگدیگر را حمایت می کنند . شما خواهید شنید که چگونه امید، نور و انرژی به زندگی کسانی برگشته که قبلا نا امید بوده اند ، و در چاه تاریکی افتاده و خسته از زندگی بودند .
با عضو شدن در این گروه احساس می کنیم اینجا امید هست ،اینجا برای من هم شانسی هست .
من هم میتوانم بهبودی پیدا کنم .
حقیقت این است که ، داروهای جادویی و فرمول های ساده موفقیت نداریم.
ما باور داریم که برای نجات از زندان افسردگی ، زمان و تلاش نیاز داریم .
ما در مراحل مختلف بیماری افسردگی دچار جراحتهای بسیاری شده ایم .
همچنین می دانیم که اینجا روشی برای کنترل زندگیمان وجود دارد که موثر و کار آمد است .
این روش برای همه کسانی که میخواهند زندگی خود را تغییر دهند موفقیت آمیز است .
زمانی معتقد بودیم که دیگر هیچ امیدی نیست و خود کشی تنها راه نجات است ...
اولین قانون طبیعت این است که هر رشدی به تدریج صورت می گیرد .
این کلام باور اصلی ما افسردگان و همه کسانی است که می خواهند زندگی بهتری داشته باشند .
هر چه در جلسات حاضر شویم بیشتر یاد می گیریم و راههای مختلفی برای رهایی از افسردگی پیدا می کنیم . همچنین یاد میگیریم تسلیم نشدن در برابر بیماری خودمان چقدر حیاتی است و اینکه از خودمان غافل نشویم

فقط برای امروز افسردگان گمنام

فقط برای امروز سعی می کنم زندگی کنم و مشکلات تمامی طول عمر را به یک باره بر دوش نکشم . من می توانم یک مشکل را برای دوازده ساعت تحمل کنم ، اما اگر بخواهم فکر کنم که باید تا آخر عمر با آن بسازم برایم درد آور و غیر قابل تحمل خواهد بود.

 

فقط برای امروز خوشحال خواهم بود در واقع بیشتر مردم به همان اندازه که خودشان می خواهند خوشحال هستند .

 

فقط برای امروز خودم را با شرایط موجود وفق می دهم و سعی نخواهم کرد که شرایط را به میل خود تغییر دهم . سعی می کنم سرنوشت را همان طور که اتفاق می افتد قبول کنم و خودم را با آن تطبیق دهم .

 

فقط برای امروز روح و روان خود را تقویت می کنم ، مطالعه کنم ، چیزهای مفید یاد می گیرم ، ذهن خود را بدون استفاده نمی گذارم مطالبی را می خوانم که نیاز به سعی و فکر و تمرکز داشته باشد.

 

فقط برای امروز روح و روان خود را از سه طریق به تمرین وا می دارم :

1- یک کار نیک برای کسی انجام می دهم اما نمی گذارم که او یا هیچ کس دیگری بفهمد که من آن را انجام داده ام و اگر کسی فهمید آن را به حساب نمی آورم .

 

2- می خواهم خوشرو باشم و به همان خوبی دیده شوم که به نظر می رسد .

 

3 لباس مناسب بپوشم ، آرام صحبت کنم ، رفتار مودبانه داشته باشم ، انتقاد پذیر باشم ، عیب جویی نکنم و سعی کنم فقط خودم را تغییر دهم نه دیگران را .

 

فقط برای امروز برنامه ای خواهم داشت ، شاید که این برنامه را مو به مو اجرا نکنم اما به هر حال برنامه ای خواهم داشت . امروز از خدا می خواهم که مرا از شر دو آفت عجله و دودلی نجات دهد.

 

فقط برای امروز نیم ساعت با خود خلوت می کنم و سعی می کنم با دید بهتری به زندگی نگاه کنم .

 

فقط برای امروز ترسی نخواهم داشت ، مخصوصا" از لذت بردن به خاطر آن چه زیباست واهمه نخواهم داشت و باور دارم که گویی من به جهان تقدیم شده ام

توانایی های افسردگان گمنام

انجمن افسردگان گمنام چه توانایی هایی دارد؟

پیش از هرچیز باید بگویم بعداز اینکه برای اولین بار در جلسات افسردگان گمنام حضور یافتم،مدت چند ماهی به رفتن درجلسات ادامه دادم سپس دیگر نرفتم.میپرسیدچرا؟چون افسردگی ام آنقدر شدید شده بودکه قادربه ترک آپارتمانم نبودم.میخواستم تنها باشم.دلم نمی خواست با کسی صحبت کنم.دلم میخواست سربه کوه وبیابان بگذارم وخودم را از همه چیز دورکنم .بعد از گذشت 6 هفته با مرکز درمانی که عضوش بودم تماس گرفتم تا ببینم آیا مانه ای برایم مانه ای آمده است یا نه یکی از اعضاافسردگان گمنام جلساتی که به آن میرفتم ،تلفن را پاسخ داد.چند دقیقه ای با او صحبت کردم چیزی در صدایش بود که به من میگفت باید به جلسات باز گردم بنا به دلایلی برایم مهم بودکه به جلسه برم در جلسه بعدی افسردگان گمنام شرکت کردم وبعد از جلسه به ناگاه اهمیت افسردگان گمنام وتوانایی هایش را دریافتم .

این توانایی ها چه بود؟

برای من هر بار مثل شرکت در اولین جلسه است.هر بار که به آنجا میروم اولش دچار ترس ونگرانی میشوم ،سپس یادم میاید اولین جلسه افسردگان گمنام مکانی است که دیگران هم مانند خودم افسرده اندآنهامیتوانند احساس مرا درک کرده وبا آن ارتباط بر قرار کنند.آنها مرا قضاوت نمی کنند یا فکر نمیکنند که من دیوانه شده ام درآنجا مرا می پذیرند دیگر توانایی افسردگان گمنام معجزه گروه است که تک تک افراد به گروه می اورند من شاهد قوی شدن ورشد اعضا بودم دوستان زیادی پیدا کردم وتوانستم روی حمایت ودرک شان حساب کنم برخی از تازه واردان مرتب به جلسات می امدند رشد و پیشرفت شان را میدیدم حتی اگر این پیشرفت درحدلبخندی بود که قبلا بر لبانشان نمی آمد معجزه گروه به من قدرت وانرژی میده مهمترین نیروی افسردگان گمنام امید است ما امید تازه ای یافته ایم مبنی بر اینکه قرار نیست تا ابددرزندان افسردگی زندانی بمانیم در اینجا راهی برای رهایی هر یک از ما وجود دارد این امید که نیروی برتر از طریق ما معجزه خواهد کرد وما شادی را پیدا خواهیم کرد امید به این که قلب ها وافکارمان با عشق وآرامشی که قبلا تجربه نکرده بودیم آشنا خواهد شد نیروی افسردگان گمنام برای من مفید است.امید وارم ودعا میکنم برای شما نیز مفید باشد وبه آمدن ادامه دهید.

افسرده شدیم‌، افسرده نمانیم‌

زندگی گلی نیست که با افسردگی پژمرده شود و از بین برود درختی است که هم پاییز دارد و هم بهار.


افسردگی هم مثل تمام اختلال‌های روانی از خصوصیات فردی انسان‌ها نشات می‌گیرد. افسردگی یک غمگینی طولانی‌مدت و عمیق است که روند عادی زندگی فرد را با مشکل ایجاد می‌کند. بعضی از نشانه‌های افسردگی عبارتند از احساس غمگینی شدید و بی‌حوصلگی، اختلال در خواب و اشتها، کرختی و در بعضی موارد نشانه‌های جسمی‌ مثل جوش زدن پوست، معده درد و…

در افراد مختلف این نشانه‌ها متفاوت است مثلا ممکن است در فردی پر اشتهایی رخ دهد و خوابش زیاد شود و در اثر کم تحرکی‌اش با اضافه وزن مواجه شود. خوب است بدانید گاهی نشانه‌های زیاد سرخوشی هم می‌تواند نشانه افسردگی باشد. افرادی که ساعاتی از روز را بسیار شاد و ساعاتی را بسیار غمگین اند به افسردگی مانیک مبتلا هستند.

در زندگی همه ما اتفاقاتی می‌افتد که ما را غمگین می‌کند اما هیچ‌کدام دلیلی بر این نیست که زندگی ما به اتمام رسیده است. ما در یک صورت می‌توانیم زندگی نکنیم که مرده باشیم. خوب است بدانیم که وقتی اتفاق بدی برای ما می‌افتد باید چه کنیم. وقتی عزیزی را به هر شکلی از دست می‌دهیم، وقتی ضرر‌های مالی و جانی را متحمل می‌شویم، وقتی با زشتی‌های دنیا روبه‌رو می‌شویم باید چه عکس‌العملی داشته باشیم؟

یک انسان طبیعی و سالم در حالت عادی از این اتفاق‌ها غمگین می‌شود ما هم از شما انتظار نداریم که شاد شوید شما می‌توانید برای این اتفاق‌ها سوگواری کنید، گریه کنید اتفاقا اصلا جلوی اشک‌هایتان را نگیرید. ما انسانیم و باید عکس‌العمل‌های طبیعی خود را داشته باشیم. اما نباید اجازه دهید که گریه و سوگواری بر شما غلبه کند همین که ناراحتی خود را بروز دادید کافی است بسته به اتفاقی که افتاده است سوگواری شما هم می‌تواند کوتاه‌تر یا طولانی‌تر شود. بدترین اتفاق در زندگی هر کس بنا به آمارهای به دست آمده مرگ همسر است. سوگواری برای این مصیبت ۴۰ روز است و تا یک‌سال باید شما به زندگی عادی برگشته باشید وگرنه نشانه‌های افسردگی به صورت یک اختلال روانی بروز می‌کند و ماندگار می‌شود.

اگر فکر می‌کنید در مقابله با مصیبت و یا اتفاقی که شما را غمگین می‌سازد نمی‌توانید مقاومت کنید و از پس آن بر نمی‌آیید حتما به روان‌شناس مراجعه کنید و هیچ وقت‌ سرخود از قرص‌های آرامبخش استفاده نکنید چون ممکن است این داروها شما را افسرده‌تر بکند. افسردگی غیر از این‌که دلایل محیطی دارد زمینه ارثی و ژنتیکی هم می‌تواند داشته باشد. بعضی‌ها دچارافسردگی فصلی می‌شوند مثلا اوایل پاییز و یا زمستان دچار افسردگی می‌شوند. بعضی‌ها چند روز از ماه را افسرده‌اند. افسردگی‌های مختلفی هم وجود دارد اعم از افسردگی دوران بارداری، افسردگی پس از زایمان و… . افسردگی بنا به شدت و مدت آن متفاوت است اما آنچه مهم است چگونگی مقابله با آن است.

دنبال علت افسردگی باشید

ابتدا دنبال دلیل افسردگی خود باشید. اگر افسردگی شما بدون دلیل است به خاطر این است که زندگی بی‌دلیلی دارید. قبل از هر چیز با خودتان خلوت کنید و به هدف‌هایتان بیندیشید و حتی فراتر از آن به آرزوهایتان. می‌توانید آنها را یادداشت کنید حتی اگر دست نیافتنی باشند مرورشان به شما نیرو خواهد داد. بعد به زندگی خود نگاه کنید و ببینید که چقدر زندگی و تلاش‌هایتان در مسیر رسیدن به آرزوها و هدف‌هایتان است. مهم این نیست که چقدر از آرزوهایتان دورید مهم این است که روز به روز نزدیکتر‌ می‌شوید یا دورتر. حتی اگر به آرزوهایتان نرسیدید زندگی در مسیر آنها برایتان لذت‌بخش و پر انگیزه خواهد بود.

اگر افسردگی شما دلیل دارد خوب به آن فکر کنید و ببینید چه راهی برای خلاصی از آن دارید، اگر راهی پیدا کردید دیگر دلیلی برای افسردگی ندارید. اگر راهی برای خلاصی از آن دلیل نبود راهی جز فراموش کردن ندارید.

ذهن انسان به طور خودکار خاطرات بد را به فراموشی می‌سپارد اگر شما دائما به طور خود آزارانه‌ای این خاطرات را به خاطر بیاورید و مرور کنید ذهن شما خسته خواهد شد و شما نیز افسرده می‌شوید، بگذارید هر چیزی روند طبیعی‌اش را در بدن شما طی کند.

اگر احساس افسردگی می‌کنید و بی‌حوصله هستید، در خانه بیکار ننشینید. اگر شغلی داشتید که رهایش کردید به آن بازگردید. بیکاری یکی از بزرگترین دلایل بی‌حوصلگی و افسردگی است. از خوابیدن زیاد و یا کم پرهیز کنید. اندازه بخوابید و اندازه بخورید. صبح‌ها به حمام بروید و از دوش گرفتن در شب خودداری کنید با آب داغ دوش نگیرید.

دوری از افسردگی‌

آب گرم افسردگی را تشدید می‌کند سعی کنید حداقل روزی یکبار صبح‌ها دوش آب سرد یا ولرم بگیرد. ورزش کنید حتی پیاده‌روی. از غذاهای شیرین استفاده کنید خوراکی‌هایی مثل کاکائو می‌تواند به شما شادی بخشد. از دوستان و اطرافیانتان بخواهید به شما کمک کنند تا شادی و نشاط خود را به دست بیاورید.

هر روز یک کار جدید انجام دهید و برای خود یادداشت کنید حتی اگر خریدن یک جوراب یا گذاشتن یک گل در گلدان باشد. همه ما دائما در حال گفتگو با درون خود هستیم. کمی‌ تمرکز کنید و ببینید که شما به خود چه می‌گویید آیا جمله‌های امیدبخش به کار می‌برید یا دائما با خود کلنجار می‌روید و ناامیدانه صحبت می‌کنید.

شروع کنید به تمرین‌هایی درخصوص گفتگوهای درونی. با خود مهربان باشید دوست خودتان باشید و به خودتان امید دهید حتی در بدترین لحظات شما می‌توانید قدرتی باورنکردنی در خود به وجود بیاورید. ممکن است در اطرافیان شما کسی دچار افسردگی باشد.

زندگی گلی نیست که با افسردگی پژمرده شود و از بین برود درختی است که هم پاییز دارد و هم بهار. باغبان خوبی برای درخت زندگی خود باشید و هیچگاه شما باعث و دلیل افسردگی کسی نشوید.

هفت علامت شایع بیماری افسردگی

افسردگی یکی از بیماری های شایع قرن ماست و سازمان جهانی بهداشت هشدار داده است که این بیماری روانی بیش از سایر عوامل تهدید کننده حیات جسمی و روانی، انسان ها را در قرن حاضر تهدید می کند. علت افسردگی می تواند عوامل ژنتیکی، استرس زیاد، شکست های بزرگ در زندگی، از دست دادن و مرگ یکی از نزدیکان و عوامل پیچیده دیگر باشد.

به گزارش مشرق به نقل از دادنا، وب سایت Healthline گزارشی درباره مهمترین عوامل پیدایش افسردگی منتشر کرده و در آن اشاره کرده است که ممکن است همه افراد بشر تا حدی دچار یکی از علائم افسردگی زیر شده باشند که نباید نگرانی زیادی به خود راه دهند اما اگر این علائم به صورت پیوسته در فرد رخ می دهد بهتر است هر چه زودتر به یک روانشناس یا روانپزشک برای مشاوره مراجعه کند.

1- منفی شدن احساسات

یکی از نشانه های بروز افسردگی می تواند تغییر منفی و بدبینانه دیدگاه فرد نسبت به زندگی باشد، بویژه آنکه احساس ناامیدی محض از بروز تغییرات مثبت در زندگی فرد ایجاد شود. معمولاً احساس ناامیدی از تغییرات مثبت همراه است با احساس بی ارزش بودن، حس تنفر از خود و بی دلیل احساس گناهکار بودن. شاید این حرف ها را زیاد بشنویم که «همه اش تقصیر من بود!» یا «که چی بشه؟! آخرش که چی؟!»

2- بی علاقه شدن و از دست دادن انگیزه

افسردگی می تواند منجر به از دست دادن علایق شخصی فرد نسبت به موضوعاتی شود که سابقاً به آنها عشق می ورزیده است. عدم علاقه به معاشرت با دوستان، ورزش کردن، سفر رفتن و شرکت در فعالیت های گروهی هم نشانه دیگری از بروز افسردگی است.

3- خواب زیاد و احساس کرختی

یکی از نشانه های افسردگی احساس کرختی زیاد و بی حوصلگی مفرط است. شخص احساس می کند مانند باتری خالی شده، کاملاً شارژش خالی شده و تمایل برای انجام دادن هیچ کاری ندارد. خواب آلودگی و ماندن طولانی مدت در رختخواب هم می تواند از نشانه های این بیماری باشد اما افسردگی به نوبه خود می تواند باعث بیخوابی نیز بشود که خود عامل کج خلقی و آشفتگی ذهنی است.

4- بیقراری و دلهره داشتن

بیماری افسردگی لزوماً منجر به بی حرکتی و کرختی نمی شود و می تواند به صورت فعالیت زیاد داشتن به همراه احساس دلهره و اضطراب خود را نشان دهد. انگاری هر آن ممکن است اتفاقی رخ دهد و فاجعه ای در انتظار شخص افسرده دل نگران است. این نوع نمایش افسردگی به همراه فعالیت زیاد، بیشتر در مردان دیده می شود. زنان وقتی دچار افسردگی حاد می شوند تمایل به گوشه نشینی و بی حرکتی دارند اما در مردان دیده شده که هنگام افسردگی حاد معاشرتی شده و به صورت بیمار گونه ای فعالیت می کنند.

5- اختلال وزن بدن

شخصی که دچار افسردگی حاد شده ممکن است به علت پرخوری مفرط یا بی اشتهایی کاذب دچار افزایش و کاهش وزن به صورت پیوسته باشد. اگر شخص بدون اینکه احساس گرسنگی کند تمایل به خوردن غذای زیادی دارد و یا هنگام احساس گرسنگی مفرط تمایلی به خوردن غذا پیدا نمی کند نشانه ای از افسردگی در وی دیده می شود.

6- احساسات غیر قابل کنترل

یک لحظه احساس عصبانیت و انفجار و لحظه ای دیگر بی اختیار گریستن. نداشتن کنترل بر روی بروز احساسات نشانه ای از ابتلا فرد به بیماری افسردگی است.

7- فکر کردن به مرگ

فکر کردن به مرگ و خودکشی یکی از علائم مشهور افسردگی است. کسی که اقدام به خودکشی می کند یقیناً افسرده است و کسانی که دائماً به مردن و مرگ فکر می کنند نیز به احتمال زیاد افراد افسرده ای هستند.

علل و علائم افــــســـــردگـــــی

نگاهی به علل و علائم افــــســـــردگـــــی به عنوان شایع‌ترین بیماری اعصاب و روان
افسردگی یک اختلال خلقی است که امروزه در گروه شایع‌ترین بیماری‌های اعصاب و روان جای گرفته است. به گفته کارشناسان؛ احتمال بروز افسردگی در زنان دو برابر مردان است. به دنبال بروز افسردگی، فرد از جامعه، خانواده یا دوستان کناره‌گیری کرده و عملکردهای وی اعم از شغلی، تحصیلی و خانوادگی مختل می‌شود. بنابراین شناسایی علایم این اختلال و فراهم آوردن زمینه‌های درمانی مناسب بیش از پیش ضروری است.

افراد به طور معمول طیف وسیعی از حالات خلقی و روانی اعم از شاد و غمگین بودن، خندیدن و غصه‌دار بودن را تجربه می‌کنند، افراد به طور طبیعی بر این حالات خلقی روحی – روانی تسلط داشته و قادر به کنترل آن ها هستند. در اختلالات خلقی این احساس تسلط از بین رفته و فرد از این بابت دچار رنج فراوانی می‌شود.

شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان است

اثرات زایمان، تفاوت‌های هورمونی و فشارهای روانی و اجتماعی از علل افسردگی در زنان است.

فرد افسرده توانایی کنترل این روحیه و خلق افسرده را ندارد. افسردگی حدود 10 تا 25 درصد در زنان و 5 تا 10 درصد در مردان شایع است. تفاوت‌های هورمونی بین دو جنس زن و مرد، اثرات زایمان و تفاوت فشارهای روانی و اجتماعی در زنان و مردان از جمله علت‌های شیوع دو برابری افسردگی در زنان نسبت به مردان است.

عوامل ژنتیکی‌، اتفاقات روانشناختی، عوامل اجتماعی و معنوی در بروز افسردگی موثرند

یک متخصص اعصاب و روان با بیان این که افسردگی مانند هر اختلال اعصاب و روان دیگر در چهار حوزه ریشه دارد، مسایل زیست شناختی مانند عوامل ژنتیکی در بروز افسردگی موثراست. بنابراین افراد دارای سابقه خانوادگی، اختلالات اعصاب و روان، مستعد بروز افسردگی هستند. اتفاقات روانشناختی نیز در بروز افسردگی نقش مهمی دارند. به عنوان مثال فردی که شریک عاطفی خود را از دست داده در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارد.

برخی از عوامل در سطح اجتماع معمولا به شکلی غیرمحسوس افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند. عوامل معنوی از دیگر عوامل موثر در بروز افسردگی است. بر این اساس اختلالات اعصاب و روان در افرادی که به یک وجود لایزال قدرت معتقدند کمتر مشاهده می‌شود.

این چهار مورد می‌توانند تنظیم و تعادل در محیط مغز را بر هم زده و اختلالات اعصاب و روان را بوجود آورد که یکی از این اختلالات افسردگی است. همچنین بسته به این که کدام بخش از مغز تحت تاثیر بیشتری قرار گرفته باشد، علایم متفاوت بروز می‌کند.

این خلق افسرده از نظر بیمار مبتلا، کیفیت مشخصی دارد که می‌توان آن را از یک احساس طبیعی دلتنگی و سوگواری متمایز کرد. به این ترتیب بیمار احساس می‌کند در دوره‌ای قرار گرفته که احساس غمگینی و دلتنگی وی متفاوت از احساس غمگینی وی در یک حالت طبیعی است. بیماران افسرده علایم بیماری خود را نوعی درد مشقت‌بار روحی توصیف کرده و حتی گاهی از این مسئله شکایت می‌کنند که قادر به گریه کردن نیستند. در مقابل گروهی دیگر نیز قادر به کنترل گریه خود نیستند.

راههای غلبه بر افسردگی

همه ما گاهی دچار حالت ناامیدی و افسردگی می‌شویم. مثلاً وقتی روابط ما با دیگران از هم پاشیده می‌شود. ممکن است شوکه شویم، گریه کنیم، غذا نخوریم، عصبانی شویم، خوب نخوابیم و بدخلق و مضطرب شویم.

این حالت معمولاً پس از چند روز برطرف می‌شود و شخص به زندگی طبیعی باز می‌گردد. اما آنچه پزشکان آن را افسردگی می‌نامند، حالت افسردگی به این شکل نیست. بلکه این اصطلاح برای تعریف بیماری شدیدتری به کار می‌رود که حداقل چند روز طول می‌کشد و بر جسم و روح اثر می‌گذارد. این بیماری ممکن است بی هیچ دلیلی بروز کند و زندگی فرد را تهدید کند. هیچ وقت وجود یک علامت تک نشانگر وجود افسردگی و یا به قول معروف افسردگی بالینی در فرد نیست. بسیاری از علایم شبیه یکدیگرند، اما وقتی فرد به افسردگی مبتلا می‌شود این علائم شدیدتر می‌گردند و مدت بیشتری ادامه می‌یابند. اگر حالت ناامیدی و افسردگی بر تمام ابعاد زندگی شما تاثیر بگذارد، 2 یا چند هفته ادامه یابد و یا به حدی برسد که به فکر خودکشی بیفتید، کار صحیح آن است که از دیگران یاری بطلبید.

به خاطر داشته باشید که افسردگی یک بیماری است که می‌توان آن را با موفقیت درمان کرد و به موقع بهبود خواهد یافت.
علایم افسردگی
هر چند افسردگی یک اختلال خلفی دانسته می‌شود اما در واقع از مجموع 4 علامت مختلف تشکیل شده است. علاوه بر علایم هیجانی (خلقی)، علایم شناختی، انگیزشی و جسمانی وجود دارد. لازم نیست فرد به همه این علایم دچار شود تا بتوان او را افسرده دانست. اما هر چه بیشتر دچار این علایم شده باشد و هر چه شدت این علایم بیشتر باشد با اطمینان بیشتری می‌توان نظر داد که دچار افسردگی است.

1- علایم جسمی: 1-تغییر اشتها (افزایش یا کاهش اشتها)،2- آشفتگی در خواب (بدخوابی، به سختی به خواب می‌روند، زودتر از موقع بیدار می‌شوند یا زیاد می‌خوابند) 3- خستگی 4- یبوست 5- بی میلی جنسی 6- نا منظم شدن عادت ماهانه 7- کم تحرکی روحی و جسمی. از آنجا که افکار شخص افسرده معطوف به درون هستند تا به وقایع خارجی، بیمار ممکن است دردها و رنج‌های خود را بیش از حد بداند و نگران سلامتی‌اش باشد.

2- علایم شناختی: علایم شناختی بیشتر شامل افکار منفی است. افراد افسرده اعتماد به نفس اندکی دارند، احساس بی کفایتی کرده و برای شکسته‌ای‌شان خود را تحقیر می‌کنند. آن‌ها از آینده نا امید بوده و به انجام کاری برای بهبود زندگی‌شان بدبین هستند. تفکر افراد افسرده باعث می‌شود که انسان جهان را با دیدی منفی بنگرد.

سه عامل سازنده تفکر افسرده کننده عبارت است از:

افکارمنفی، مانند اینکه «من در کارم موفق نیستم».

انتظارات زیاد و غیر منطقی از خود، مانند من زمانی خوشبخت هستم که همه مرا دوست بدارند و مرا در شغلم موفق بدانند.

افکار غلط مانند: الف نتیجه گیری‌های سریع و کلی ب توجه به جزییات منفی در یک موقعیت و چشم پوشی از موارد مثبت پ اعتقاد بر اینکه مقصر هر کار غلطی خود شخص است دتنیچه گیری منفی.

3- علایم هیجانی: غمگینی و دل‌مردگی برجسته‌ترین علامت هیجانی در افسردگی است. شخص افسرده ناامید و غمگین است. اغلب گریه و زاری می‌کند و ممکن است به فکر خودکشی بیفتد. از دست دادن لذت یا خوشنودی از زندگی نیز به همین اندازه برای وی شایع است. فعالیت‌هایی که قبلاً موجب رضایت او می‌شد اکنون کسل کننده و غیر لذت بخش می‌شود. شخص افسرده به تدریج به سرگرمی‌ها، تفریحات و فعالیت‌های خانوادگی بی علاقه می‌شود. بیشتر بیماران افسرده شکایت می‌کنند که دیگر از علایق قبلی شان لذت نمی‌برند و بسیاری از عدم عطوفت به دیگران می‌گویند.

4- علایم انگیزشی: انگیزش در افسردگی رو به نزول است. فرد افسرده به منفعل بودن گرایش بیشتری دارد و برای شروع فعالیت‌ها با مشکل روبه رو است.
انواع افسردگی
1- افسردگی خفیف: در افسردگی خفیف خلق پایین ممکن است ایجاد شود و بعد از مدتی از بین برود. این بیماری اغلب بعد از یک واقعه استرس زا بروز می‌کند. شخص ممکن است غیر از احساس خلق پایین، احساس اضطراب و نگرانی هم داشته باشد. تغییر در نحوه زندگی، اغلب تمام آن چیزی است که برای درمان این نوع افسردگی لازم است.
2- افسردگی متوسط: در افسردگی متوسط خلق پایین طول کشیده و باقی می‌ماند و شخص دچار علایم جسمی نیز می‌گردد. گرچه این علایم از فردی به فرد دیگر فرق می‌کند.
در چنین مواردی، فقط تغییر در نحوه زندگی به ندرت باعث بهبودی می‌شود و نیاز به درمان دارویی هم وجود دارد.
3- افسردگی شدید: افسردگی شدید یک بیماری تهدید کننده زندگی می‌باشد که دارای علایم شدیدی می‌باشد. بیمار دچار علایم و مشکلات جسمی، هذیان‌ها و توهمات شده و مراجعه به پزشک در اولین فرصت از اهمیت زیادی برخوردار است.
عوامل بروز افسردگی
1- ژن‌ها.
2- ویژگی‌های شخصیتی.
3- محیط خانوادگی.
4- الگوهای فکری.
5- فشار روحی و حوادث زندگی.
6- بیماری جسمی.
7- جنسیت.
راه‌های غلبه بر افسردگی
اگر دچار افسردگی شده اید، خودتان متوجه احساس ناامیدی و استیصال که ناگهان بروز کرده می شوید. در این وضعیت بهتر است برای درمان به پزشک مراجعه کنید. اما در این بین خودتان نیز می توانید با به کار گیری عادت های صحیح و تغییر در شیوه و سبک زندگی اقدامات مفیدی برای بهبود وضعیت داشته باشید.
افسردگی و راههای غلبه بر آن
توصیه‌هایی که به شما کمک می‌کند حالتان بهتر شود.
1- سعی کنید هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید، حتی اگر دلتان نخواهد، به محض بیدار شدن از رختخواب بیرون بیایید.
2- از نرمش و ورزش غفلت نکنید: هر کاری که شامل فعالیت و تحرک جسمی باشد، حالتان را بهتر خواهد کرد. اگر هنگام پیاده روی افکار منفی به شما هجوم آورد به ورزش دیگری بپردازید. نرمش و ورزش‌های موسوم به ایروبیک (ورزش‌های هوازی) و شنا بسیار مفید می‌باشند. تمرینات بدنی منظم قوی‌ترین عامل طبیعی است که می‌تواند افسردگی را برطرف سازد. ثابت شده است که تمرینات منظم موجب افزایش میزان ماده‌ای به نام اندروفین در مغز می‌شود. ماده‌ای قوی که به طور طبیعی باعث تقویت و بهتر شدن روحیه فرد می‌گردد. نگرانی و اضطراب را کاهش می‌دهد.
خواب را تنظیم می‌کند و به شما آرامش می‌بخشد. موجب فعالیت ذهنی مثبت می‌شود. احساسات فروخورده و سرکوب شده و انباشته شده را آزاد می‌سازد. افسردگی خفیف را درمان می‌کند. نگرش فکری و عزت نفس را بهبود می‌بخشد. عملکرد قلب را تقویت می‌کند. فشار خون را پایین می‌آورد. عمل انتقال اکسیژن به سراسر بدن را بهبود می‌بخشد. از پوکی استخوان جلوگیری می‌کند. موجب کنترل قند خون می‌شود.

اگر تمرینات بدنی انجام نمی‌دهید و بالاتر از 40 سال سن دارید یا مبتلا به بیماری خاصی هستید قبل از شروع تمرینات بدنی به یک پزشک متخصص مراجعه کرده و مطمئن شوید که از تندرستی کامل برخوردارید و انجام تمرینات بدنی به رایتان زیان بخش نخواهد بود.
3- اعتقادات مذهبی خود را تقویت کنید و به خدا توکل کنید. همچنین در مراسم مذهبی و فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنید.
4- وظایف یا کارهای دشوار و بزرگ را به قسمت‌های کوچک تقسیم کنید. الویت بندی کنید و آنچه را می‌توانید انجام دهید.
5- اهداف واقع بینانه ای داشته باشید. اهداف سخت و مشکل برای خود تعیین نکنید و مسئولیت بیش از حد را به دوش نگیرید. از خود انتظار زیادی نداشته باشید. هر روز یک هدف کوچک برای خود تعیین کنید و سعی کنید به آن برسید. به یاد داشته باشید اگر افسردگی انرژی و انگیزه ما را کاهش می‌دهد، انجام حتی یک کار کوچک در روز به شما کمک می‌کند احساس بهتری راجع به خود داشته باشید. اهداف خود را با عباراتی مثبت بیان کرده و در عبارات خود از کلمه منفی استفاده نکنید. به جای اینکه بگویید من دیگر قند، شیرینی، بستنی و سایر خوراکی‌های چاق کننده را نخواهم خورد بهتر است بگویید من از خوردن خوراکی‌های سالم و مغزی که کالری کمتری دارند لذت می‌برم.
6- سعی کنید با دیگران معاشرت کنید. کنار دیگران بودن به مراتب بهتر از تنهایی است و به شما کمک می‌کند. وقتی حوصله ندارید شاید خوشتان نیاید با دیگران صحبت کنید ولی بهتر است بدانید در چنین شرایطی حرف زدن با دیگران می‌تواند به شما کمک کند. با کسی که دوست دارید و در مورد موضوعی که دوست دارید، صحبت کنید.
7- سعی کنید حالت چهره خود را تغییر دهید. پژوهش گران نشان داده‌اند که حالت صورت شما می‌تواند احساسات را تغییر دهد. پس لبخند بزنید و اگر بی اختیار اخم کرده‌اید، اخم‌هایتان را باز کنید.
8- هر بار کاری را خوب انجام می‌دهید و یا هر وقت که حالتان خوب است، احساس و افکار خود را یادداشت کنید. به مرور این نوشته‌ها در زمان‌هایی که احساس خوبی ندارید به شما نشان می‌دهد که این حال بد شما پایدار نبوده و مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت.
9- بپذیرید که هر فرد توانایی‌ها و خصوصیات متفاوتی دارد. روی خصوصیات خاص خود تاکید کنید.
10- از یک متخصص کمک بگیرید. بزرگ‌ترین کمک به افراد افسرده این است که آن‌ها را ترغیب کنیم تا از دیگران کمک بگیرند. افراد خانواده و دوستان بیمار افسرده را تشویق و ترغیب کنند تا درمان را شروع کنند و خود را از درد و رنج‌های ناشی از بیماری نجات دهد. در مورد بیماران افسرده، هرگونه حرف، اقدام یا فکر مربوط به خودکشی را نادیده نگیرید و از یک متخصص کمک بخواهید.
11- تغذیه مناسب:ارتباط ظریف و اساسی بین جسم و روح وجود دارد. تغذیه مناسب نه تنها به بهبود کیفیت جسم کمک می کند بلکه روح را نیز ارتقا می بخشد. اختصاص بخش اعظمی از تغذیه به میوه ها و سبزیجات تازه و غلات بسیار مفید است. بهتر است مصرف چربی و شیرینی جات را محدود کنید. بعضی مطالعات حاکی از این حقیقت است که اسید چرب امگا 3 و ویتامین B12 به تغییر خلق و خو و رفع افسردگی کمک می کند. یکی از بارزترین علایم افسردگی اضطراب می باشد و مصرف بیش از اندازه کافئین باعث بروز عصبیت، دلهره و اضطراب می شود. محدود کردن موادی مثل قهوه، چای، شکلات و... می تواند تغییر به سزایی در بهبود خلق و خو داشته باشد.
12- اکتشاف خلاقیت: نقاشی، عکاسی، بافندگی و یا نویسندگی فعالیت هایی هستند که فرد با انجام آن می تواند احساس درونی خود را بهتر بیان کند. خلاقیت احساس خوبی در فرد ایجاد می کند. هدف خلق شاهکار نیست. بلکه انجام کاری است که ایجاد لذت می کند و رضایت خاطر بیشتری به همراه دارد.

راه های غلبه بر افسردگی

* اهداف واقع بینانه ای داشته باشید. از خود انتظار غیرواقعی نداشته باشید هر روز هدف کوچکی را تعیین و برای رسیدن به آن تلاش کنید.

*حالت صورت خود را تغییر دهید. تغییر حالت صورت به تغییر احساس درونی شما کمک می کند پس لبخند بزنید و اخم هایتان را باز کنید.

*کارهای خوب و موفق خود را یادداشت کنید و در زمانی که احساس خوبی ندارید آن ها را مرور کنید.

*تغذیه مناسب داشته باشید و از مواد غذایی حاوی مواد مغذی و ویتامین استفاده کنید.

*ورزش و معاشرت با دیگران را فراموش نکنید.

نگاهی به علل و علائم افــــســـــردگـــــی

نگاهی به علل و علائم افــــســـــردگـــــی به عنوان شایع‌ترین بیماری اعصاب و روان
افسردگی یک اختلال خلقی است که امروزه در گروه شایع‌ترین بیماری‌های اعصاب و روان جای گرفته است. به گفته کارشناسان؛ احتمال بروز افسردگی در زنان دو برابر مردان است. به دنبال بروز افسردگی، فرد از جامعه، خانواده یا دوستان کناره‌گیری کرده و عملکردهای وی اعم از شغلی، تحصیلی و خانوادگی مختل می‌شود. بنابراین شناسایی علایم این اختلال و فراهم آوردن زمینه‌های درمانی مناسب بیش از پیش ضروری است.

افراد به طور معمول طیف وسیعی از حالات خلقی و روانی اعم از شاد و غمگین بودن، خندیدن و غصه‌دار بودن را تجربه می‌کنند، افراد به طور طبیعی بر این حالات خلقی روحی – روانی تسلط داشته و قادر به کنترل آن ها هستند. در اختلالات خلقی این احساس تسلط از بین رفته و فرد از این بابت دچار رنج فراوانی می‌شود.

شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان است

اثرات زایمان، تفاوت‌های هورمونی و فشارهای روانی و اجتماعی از علل افسردگی در زنان است.

فرد افسرده توانایی کنترل این روحیه و خلق افسرده را ندارد. افسردگی حدود 10 تا 25 درصد در زنان و 5 تا 10 درصد در مردان شایع است. تفاوت‌های هورمونی بین دو جنس زن و مرد، اثرات زایمان و تفاوت فشارهای روانی و اجتماعی در زنان و مردان از جمله علت‌های شیوع دو برابری افسردگی در زنان نسبت به مردان است.

عوامل ژنتیکی‌، اتفاقات روانشناختی، عوامل اجتماعی و معنوی در بروز افسردگی موثرند

یک متخصص اعصاب و روان با بیان این که افسردگی مانند هر اختلال اعصاب و روان دیگر در چهار حوزه ریشه دارد، مسایل زیست شناختی مانند عوامل ژنتیکی در بروز افسردگی موثراست. بنابراین افراد دارای سابقه خانوادگی، اختلالات اعصاب و روان، مستعد بروز افسردگی هستند. اتفاقات روانشناختی نیز در بروز افسردگی نقش مهمی دارند. به عنوان مثال فردی که شریک عاطفی خود را از دست داده در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارد.

برخی از عوامل در سطح اجتماع معمولا به شکلی غیرمحسوس افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند. عوامل معنوی از دیگر عوامل موثر در بروز افسردگی است. بر این اساس اختلالات اعصاب و روان در افرادی که به یک وجود لایزال قدرت معتقدند کمتر مشاهده می‌شود.

این چهار مورد می‌توانند تنظیم و تعادل در محیط مغز را بر هم زده و اختلالات اعصاب و روان را بوجود آورد که یکی از این اختلالات افسردگی است. همچنین بسته به این که کدام بخش از مغز تحت تاثیر بیشتری قرار گرفته باشد، علایم متفاوت بروز می‌کند.

این خلق افسرده از نظر بیمار مبتلا، کیفیت مشخصی دارد که می‌توان آن را از یک احساس طبیعی دلتنگی و سوگواری متمایز کرد. به این ترتیب بیمار احساس می‌کند در دوره‌ای قرار گرفته که احساس غمگینی و دلتنگی وی متفاوت از احساس غمگینی وی در یک حالت طبیعی است. بیماران افسرده علایم بیماری خود را نوعی درد مشقت‌بار روحی توصیف کرده و حتی گاهی از این مسئله شکایت می‌کنند که قادر به گریه کردن نیستند. در مقابل گروهی دیگر نیز قادر به کنترل گریه خود نیستند.

افسردگی بر روی چه نقاطی از بدن تاثیر می گذارد؟

افسردگی دلایل مختلف و متعددی می تواند داشته باشد و یکی از شایع ترین بیماری های در قرن ۲۱ می باشد که هر روز و روز به روز نیز افزایش می یابد .

 

افسردگی می تواند به دلایل روحی باشد مثلا نا امیدی های و دلسردی هایی که در زندگی با آنها مواجه می شویم و یا اینکه به علت مشکل جسمی و یا فیزیکی که تازگی به آن دچار شده اید .
افسردگی به مروز زمان بر روح و جسم تسلط می یابد و گسترش پیدا می کند و به نظر شخص افسرده هیچ راه گریزی برای آن وجود ندارد.
از دید روان شناسی آسیب های جسمی بسیاری در این مدت زمان می تواند به این اشخاص وارد شود مانند خودکشی و یا …

علائم فیزیکی که در این افراد دیده می شود بدین ترتیب است :
اختلال در خواب ، نداشتن خواب مفید، از خواب پریدن های بسیار در فواصل خواب یک شبانه روز، احساس گریه مداوم ، غمگینی، خستگی، عدم احساس آرامش و عدم تمدد اعصاب حتی با وجود استراحت های طولانی مدت ،

شخصی که در حال افسرده شدن است خود به سادگی قادر به درک این موضوع است ، علاوه بر آن نشانه هایی مانند :
* این افراد دردهای عصبی بسیاری را در ناحیه گردن و کمر و سر خود احساس می کنند و حتی با مصرف مسکن های متفاوت نیز اثر درد تخفیف نمی یابد .

* معمولا افرادی که دارای افسردگی هستند بیشتر دچار سر دردهای ناگهانی و یا احساس غم و گریه یکباره می شوند .

* افراد افسرده تا حدی از جان خود سیر می شوند که به خود کشی فکر می کنند و خانواده ی این افراد باید کاملا آنها را درک کنند و تا جایی که ممکن است با خواست های آنها موافقت داشته باشند تا زمانی که شخص از این دوران بحرانی که به آن دچار شده است و از برزخی بس بزرگ که در آن به سر می برد خارح شود . در این مرحله خانواده و حمایتشان نقش اساسی را دارد .

* باید به خاطر داشته باشید بیشتر از اینکه دردهای جسمی این افراد را تسکین دهید باید زخم های روحی آنها را مداوا کنید زیرا این زخم ها ممکن است آنها را از پای درآورد .

* در مدتی که شخص دچار افسردگی شده است باید حتما از یک روانکاو نیز کمک بگیرید تا او شما را در این زمینه یاری کند ، و به بهبودی کامل دست پیدا کنید .

تغذیه و درمان افسردگی

بیماری افسردگی هر سال حدود 17 میلیون نفر از مردم امریکا را گرفتار می کند به طوری که خود بیماری و عوارض آن به صورت یک مشکل اساسی اقشار وسیعی از جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. این بیماری تقریباً تمام بدن را تحت تاثیر قرار می دهد. سیستم اعصاب، خلق، افکار، رفتار، خوردن، خوابیدن و تفکر یک فرد و نگاه آن به اطراف خود مواردی است که تحت تاثیر این بیماری به شدت تغییر می کند. علائم این بیماری ممکن است هفته ها، ماه ها و سال ها طول کشیده و در طول دوره بیماری شدت و ضعف متفاوتی از خود نشان دهد.

بیماران افسرده خود را از جامعه مخفی و منزوی می کنند، اشتیاق، هیجان و احساس لذت در این افراد بسیار کاهش می یابد. علائم واضح این بیماری به صورت خستگی مزمن، خواب آشفته به صورت بی خوابی یا خواب زیاد، تغییر در اشتها، سردرد، درد پشت، اختلالات گوارشی، بی قراری، تحریک پذیری، عصبانیت، از بین رفتن احساس لذت و احساس بی کفایتی و بی ارزشی است. بسیاری از این بیماران در مورد خودکشی و مرگ فکر می کنند. زمان این افراد به کندی پیش می رود و تمامی مسائل اطراف آنها توخالی به نظر می رسد. این بیماران افرادی هستند که به طور مزمن عصبانی یا تحریک پذیرند. غمگین یا ناامید بوده و بسیار کم احساس یا بدون احساس اند.

این بیماری در دو گروه عمده تقسیم بندی می شود؛ گروه اول اختلالات تک قطبی هست که معمولاً در یک دوره کوتاه در زندگی افراد دیده می شود که شامل علائم ذکر شده است. گروه دوم اختلالات دوقطبی نامیده می شود که ابتدا معمولاًً با افسردگی شروع می شود و بعد از پیشرفت تبدیل به دوره هایی از افسردگی و مانیا می شود.

این مقاله بیشتر روی بیماران تک قطبی تاکید خواهد داشت. علت این بیماری به طور کامل شناخته نشده است اما علت های قابل ذکر شامل استرس های شدید، حوادث زندگی، عدم تعادل شیمیایی در مغز، اختلالات تیروئید و کمبودهای تغذیه ای، فقر غذایی، کاهش قند خون، مونو نوکلئوزیس، عدم ورزش، اندومتریوزیس و آلرژی ها است.

یکی از مهم ترین علل افسردگی ژنتیک است که معمولاً تا حدود 50 درصد نقش آن ثابت شده است.

در مورد استرس بایستی گفت که بیشتر مردم از استرس روزمره در درجات مختلف برخوردارند و البته بایستی ذکر کرد که پاسخ افراد به این استرس ها متفاوت است. اگر استرس از نوع بسیار شدید باشد (مثل مرگ فرزند) و مکانیسم تطابق فرد پاسخگو نباشد معمولاً افسردگی رخ می دهد.

شایع ترین فرم افسردگی طبق نظر نویسندگان کتاب Nutritional Healing از نوع افسردگی مزمن با شدت کم است که دیس تایمی نیز نامیده می شود. این بیماری به صورت دوره طولانی و عودکننده است که معمولاً ناتوان کننده نیست ولی فرد را از یک عملکرد نرمال در مواجهه با اختلالات اجتماعی و احساسی در زندگی عملاً ناتوان می کند. تحقیقات نشان می دهد که این فرم از افسردگی اغلب از تفکرات منفی که ناآگاهانه هستند نشات می گیرد.

دابل دپرسیون شکلی از دیس تایمی است که فرد دوره هایی را به صورت افسردگی شدید و سپس خفیف تجربه می کند و گاهی هم به وضعیت عادی برمی گردد.

بسیاری از افراد در طول ماه های زمستان بیشتر افسرده می شوند که علت آن کوتاهی روزها و طولانی بودن زمان تاریکی است.

این اختلال تحت عنوان (اختلال فصلی) نامیده می شود این حالت در خانم ها بیشتر از آقایان است. در این نوع افسردگی بیماران مبتلا از حملات اضطرابی رنج می برند، اضافه وزن پیدا می کنند و در نتیجه تغذیه غلط، خواب زیاد و کاهش تمایل . را تجربه می کنند.

بیشتر افراد اختلال فصلی را قبل از تعطیلات تجربه می کنند و تحقیقات نشان داده که خودکشی این بیماران در این زمان ها بیشتر است.

تغذیه با تغییر در عملکرد مغز باعث ایجاد این بیماری می شود به طوری که فقر تغذیه ای یکی از عوامل مهم این بیماری شناخته شده است. سطوح مواد شیمیایی مغز که نوروترانسمیتر نامیده می شود با آنچه ما می خوریم در ارتباط است. این مواد شیمیایی که شامل دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین هستند در تنظیم خلق نقش بسیار مهمی دارند.

وقتی مغز سروتونین تولید می کند استرس ما کم می شود وقتی دوپامین یا نوراپی نفرین تولید می شود، تمایل به فکر کردن بیشتر شده و هوشیارتر می شویم.

سروتونین هورمونی است که نقش مهمی در خلق، خواب و اشتها دارد و سطوح پایین آن باعث افسردگی، اضطراب و اختلالات خواب می شود.

سروتونین از ماده ای به نام آمینو اسیدتریپتوفان تولید می شود که کمبود این اسیدآمینه ممکن است در کاهش سطح سروتونین نقش موثری داشته باشد.

خوردن کربوهیدرات های مرکب به طور غیرمستقیم باعث افزایش سطح تریپتوفان شده و در نتیجه سروتونین افزایش می یابد.

مواد غذایی حاوی پروتئین بالا (مثل گوشت سفید) باعث افزایش سطح دوپامین و نوراپی نفرین می شود که در این حالت هوشیاری فرد بالا می رود. بنابراین مصرف این گروه از مواد غذایی در معالجه این افراد نقش بسیار مهمی دارد.

یکی از عوامل موثر در درمان افسردگی های مزمن سیستم حمایتی خوب از طرف دوستان و فامیل است که در پیشرفت درمان این افراد بسیار موثر است.

نکات مهم تغذیه ای در بیماری افسردگی

1- خوردن مواد غذایی حاوی کربوهیدرات بالا شامل میوه ها و همچنین سبزیجات، لوبیای سویا، حبوبات، برنج قهوه ای و ذرت برای این بیماران مفید است مصرف مواد غذایی حاوی کربوهیدرات و کم کربوهیدرات باعث کمبود تولید سروتونین و در نتیجه افسردگی می شود.

2- اگر فردی عصبی هستید و آرزو می کنید که کمی راحت تر باشید مقدار بیشتری غذاهای حاوی کربوهیدرات بالاخص از نوع مرکب مصرف کنید. برای افزایش هوشیاری غذاهای پروتئینی شامل گوشت سفید که حاوی اسیدآمینه های ضروری هستند مصرف کنید. ماهی قزل آلا و ماهی سفید برای ایجاد روحیه مناسب بسیار مفید هستند چرا که هر دو حاوی مقادیر زیادی تریپتوفان و پروتئین هستند.

3- از سودا و شیرین کننده های مصنوعی مثل آسپارتام اجتناب کنید. این مواد باعث اختلال در تولید سروتونین شده و سبب ایجاد سردرد، بی خوابی و تشدید افسردگی در افراد مبتلا می شود.

4- از موادی که حاوی فنیل آلانین بالا هستند (فنیل آلانین اسیدآمینه ای است که از آن شیرین کننده های مصنوعی مثل آسپارتام ساخته می شود) پرهیز کنید. این اسیدآمینه دارای ماده ای به نام فنل هست که آلرژی زا است و باعث تشدید افسردگی می شود.

5- از مصرف مواد غذایی حاوی چربی های اشباع شده بپرهیزید. غذاهای سرخ کرده مثل همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده مناسب نیست. از پروتئین ها مصرف گوشت سفید بیشتر توصیه می شود چرا که گوشت قرمز حاوی گلوتن است که افسردگی را تشدید می کند.

6- از مصرف الکل، کافئین (مثل قهوه و نسکافه) و غذاهای کنسرو شده بپرهیزید.

7- ورزش کنید. تحقیقات نشان می دهد که ورزش، پیاده روی، شنا یا هر فعالیت بدنی که برایتان لذت بخش است نقش مهمی در درمان افسردگی دارد.

8- سعی کنید کاری که انجام می دهید با کیفیت انجام دهید.

9- اگر افسردگی شما فصلی است سعی کنید از نوردرمانی استفاده کنید. قرار گرفتن در معرض نور خورشید و نور ملایم باعث تولید هورمونی به نام ملاتونین از غدد پینه آل می شود که این هورمون نقش مهمی در جلوگیری از توهمات دارد. بنابراین در فصولی که روزها کوتاه و شب ها طولانی است قرار گرفتن در یک اتاق روشن توصیه می شود به طوری که پرده های اتاق دائم باز باشد. استفاده از لامپ های فلورسنت موثرتر است.

10- اگر بیمار افسرده هستید یک آزمایش تیروئید حتماً انجام دهید. اگر احساس کردید حرارت بدن شما پایین است حتماً با پزشک خود در این مورد مشورت کنید، بیماری های مربوط به تیروئید نقش مهمی در بروز افسردگی دارند.

چند نکته

- بسیاری از دانشمندان معتقدند افسردگی جزیی از سالمندی است درصورتی که متخصصان تغذیه بر این باورند که مسائل مربوط به بیماری های روحی و روانی و از جمله آنها افسردگی در سالمندی ناشی از اختلالات مربوط به تغذیه صحیح در این گروه سنی از افراد است. به طور مثال کمبود ویتامین های گروه B در این افراد باعث ایجاد این اختلال می شود.

- تیروزین اسید آمینه ای است که برای فعالیت های مغزی ضروری است و به طور مستقیم در تولید نوراپی نفرین و دوپامین در مغز نقش مهمی ایفا می کند این اسیدآمینه در حبوبات و اسفناج، پنیر، موز، بادام، جگر مرغ، شکلات و کافئین قهوه وجود دارد و کمبود آن سبب کاهش تولید هورمون های مذکور و در نتیجه باعث اختلال در خلق می شود. افرادی که از داروهای موسوم به (MAOI) مهارکننده های مونوآمینو اکسیداز مصرف می کنند نباید از مکمل های تیروزینی استفاده کنند و از غذاهایی که شامل این اسیدآمینه است بایستی پرهیز کنند چراکه تداخلات این گروه از داروها که در افسردگی تجویز می شود با این اسیدآمینه سبب افزایش فشارخون ناگهانی و وخیم می شود.

- تحقیقات نشان داده سلنیوم که ماده معدنی مهمی در بدن است باعث بهبود خلق و کاهش اضطراب می شود و کاهش آن در اثر مصرف مواد غذایی حاوی مقادیر کم این ماده مصرفی سبب بروز افسردگی می شود.

- ورزش یک درمان موثر برای افسردگی است. در حین ورزش مغز موادی به نام های اندروفین و انکفالین تولید می کند که ضددرد است و در کاهش آلام جسمی بیماران بسیار کمک کننده است.

- موسیقی نیز یک درمان موثر برای افسردگی شناخته شده است، بنابراین توصیه در این مورد مهم به نظر می رسد.

- در یک مطالعه نشان داده شده است که در خون بیماران افسرده سطح اسیدفولیک که یکی از ویتامین های گروه B است و در سبزیجات تیره برگ به وفور یافت می شود، پایین است. همچنین در همین مطالعه سطح روی در خون این بیماران هم مشابه وضعیتی مثل اسیدفولیک داشته و پایین است.

- یکی از روش های مهم تشخیص افسردگی اندازه گیری غدد آدرنال بیماران است. با تکنولوژی های پیشرفته ای چون سی تی اسکن مشخص شده است که غدد آدرنال این افراد بزرگ تر از حد عادی بوده که به علت پایین بودن سطوح هورمون های مشروحه این غدد در اثر فعالیت های جبرانی بزرگ می شوند.

- افرادی که سیگار می کشند بیش از افراد غیرسیگاری افسرده می شوند. در یک جمع بندی کلی باید گفت افراد مبتلا به بیماری افسردگی باید از کربوهیدرات های مرکب چون میوه ها بیشتر استفاده کنند؛ گوشت سفید از جمله ماهی برای آنها بسیار مفید است مصرف موادی چون سودا، الکل، شیرین کننده های مصنوعی مثل آسپارتام قهوه و غذاهای کنسروشده در این افراد توصیه نمی شود. سبزیجات تیره برگ به علت وجود اسیدفولیک بالا توصیه می شود. ورزش جزء لاینفک زندگی این افراد باید باشد. این گروه از بیماران از مصرف سیگار بایستی پرهیز کنند و بالاخره اینکه در محل زندگی شان حتماً در مورد نور کافی اتاق ها دقت لازم را داشته باشند

عوامل موثر در بروز بیماری افسردگی

پاسخ به این سؤال چندان ساده نیست . ولی نسبت دخترانی که دست به خودکشی می زنند بیشتر از پسران است. چرا که افسردگی در دختران نسبت بالاتری دارد و بیشتر آنها در کشتن خودشان موفق می گردند .

برخی از پژوهشگران چنین عقیده دارند که سه گروه از نوجوانان در معرض خطر خودکشی قراردارند.

گروه اول : نوجوانانی هستند که نشانه هایی از افسردگی مانند : غم ، اندوه و ناامیدی دارندو اغلبنیز درگیر این حالت خودهستند .

گروه دوم : نوجوانانی هستند که احساس می کنند خصوصیات ممتاز و برتری نسبت به دیگران دارند و به همین دلیل فکر می کنند که در مقایسه با دیگران در درجات بالاتری قرار دارند و در نتیجهیچنین فکری،قوانین و مقررات خاص رفتاری و فکری را عمل می نمایند. بیشتر اینها دچار اضطراب بوده و به دلیل گوشه گیری از اجتماعات دوری می کنند.

گروه سوم : نوجوانانی هستند که حالت افسردگی خودشان را با رفتارهای تهاجمی مانند: به سوی خطر رفتن ، مصرف بعضی از داروها و درگیری با بزرگترها نشان می دهند و حالت خود را طبیعی دانسته و منکر افسردگی خودهستند . این گروه در معرض خطر خودکشی بیشتری قرار دارند و اگر اقدام به خودکشی نمایند ،‌ دوست دارند که در انجام آن موفق گردند .

علائم آگاه دهنده خودکشی

· راجع به مرگ صحبت کردن و رفتارهای توأم با خود آزاری .

· اضطراب و ترس های مرضی مزمن.

· بی خوابی متناوب.

· ظاهر سازی در حفظ شخصیت طبیعی و خوب.

· تغییرات در خواب و خوراک.

· رسیدن به مراحل پوچی و بی هدفی.

· احساس ازدست دادن .
چه نوجوانی افسرده می شود؟
در این رابطه باز هم پاسخ واضح و روشنی وجود ندارد.شاید بهترین پاسخ به این پرسش این باشد:به همان دلیلی که فردی دچار سرماخوردگی می شود و دیگری نمی شود.با وجود این به همین سادگی هم نیست.بروز یک بیماری عوامل و علت های فراوانی می تواند داشته باشد که بعضی از این عوامل تاکنون مشخص شده و در مورد بعضی از عوامل دیگر احتمال داده می شود و پژوهشگران در مورد روشن شدن عوامل دیگر در حال تحقیق می باشند .
مهمترین علت ها وعوامل مؤثر در بروز بیماری افسردگی یا افسردگی در نوجوانان عبارت اند از :
فشارهای روانی گوناگون ، شکست های پی در پی،هر نوع اعتیاد ،رفتار پدر ومادر در برخورد با فرزندان ، برخی از بیماری های جسمی ، اختلافات و مشکلات خانوادگی ، از دست دادن عزیزان ، عامل ارث ، اختلال در کارکرد مواد شیمیایی بین سلولی مغز، استفاده از بعضی داروها بدون تجویز و یا نظر پزشک ، مشروبات الکلی و ...
چگونگی شروع یک برنامهیدرمانی :
بسیاری از نوجوانان و جوانان می توانند از یک برنامه ریزی درمانی صحیح و درست استفاده ببرند :

-مراجعه به پزشک متخصص ( روان پزشک ) برای تشخیص و تعیین روش درمانی و انجام دقیق توصیه های دارویی و ...

-کمک گرفتن از پزشک خانوادگی نوجوان ، زیرا پزشکی که از دوران کودکی با نوجوان و خانواده وی آشنا می باشد ، بهترین فردی است که می تواند در دادن اطلاعات و کمک کردن به انجام برنامه های درمانی بسیار مفید باشد.-انجام جلسات مشاوره و روان درمانی برای نوجوان افسرده.

-جلسات مشاوره و یا روان درمانی با تمام افراد خانواده.

مشاوره یا روان درمانی :
مشاوره یا روان درمانی به عنوان صحبت درمانی یا گفتار درمانی نیز شناخته شده است . به طور تخصصی"گفتار درمانی" در مورد کودکانی به کار برده می شود که دچار مشکلات گفتاری مانند لکنت زبان می باشند . صحبت درمانی به معنایارائهراهنمایی های لازمواستفاده از بعضی تلقینات مفید مانند حفظ آرامش و داشتن استقامت در برخورد با دشواری های زندگی در مورد نوجوانان و جوانان مؤثر خواهد بود.گروه درمانی نیز به دلیل این که نوجوان و یا جوان در یک گروه ِ درمانیاز نزدیک شاهد شنیدن مشکلات نوجوانان و جوانان دیگر است متوجه می گردد که افراد دیگر نیز دچار مشکلات هستند و این به نوبه خود می تواند موجب التیام دردهای او گردد . علاوه بر این گروه درمانی فرصتی مناسب برای بیان بسیاری از احساسات ، خواسته ها ، نیازها ، دشواری های زندگی و ... می باشد.
دارو درمانی :
دارو درمانی در بیماری افسردگی جایگاه خاص و مهمی دارد .البتهاین تشخیص روان پزشک است که کدام داروی انتخابی می تواند برای بیمار افسرده مؤثر باشد . در اینجا اشاره به دو نکته ضروری است؛اول این که هیچ کدام از داروهای ضد افسردگی اعتیاد آور نیستند . دوم این که خود درمانی و یا استفاده از داروی دیگران برای درمان افسردگی خود بدون مشورت با پزشک،مشکلات فراوانی در پی خواهد داشت .
شوک درمانی:
استفاده از این نوع درمان بر عهده پزشک معالج است که در افسردگی های نسبتاً شدید و یا شدید مورد استفاده قرار می گیرد وهیچ خطری در پی نخواهد داشتو موجب می گردد که بهبودی،سریع تر حاصل گردد.

احساس بهتر

پس از شروع برنامه های درمانی که شرح داده شد شاهد این حالت خواهیم بود که به تدریج در نوجوان و یا جوان افسرده،احساسی بهتر و یا احساسی خوب نسبت به شناخت از خود،زندگی،نزدیکان و .. به وجود آمده است. این برنامه های درمانی به آن میزانبایدادامه یابد تا متوجه گردیم که افسردگی به طور چشمگیری بهبود یافته است . لازم به ذکر است که این بهبودی پایان افسردگی و یا پایان دادن به برنامه های درمانی نیست،بلکه ضروری است بنا به نظریه و صلاحدید پزشک معالج،درمان های ضروری ادامه یابد. به این امید که با رفع عوامل بیماری زا و با کمک خانواده ها و مسئولان کشوری در بهبود شرایط اجتماعی و رفع هرگونه فشارهای اجتماعی ، اقتصادی و ...،نوجوانان و جوانان افسرده کمتری در کشور عزیزمان داشته باشیم .

بیمار ی افسردگی و ارتباط آن با تغذیه

یکی از علائم بارز افسردگی، تغییرات مهم و اصولی در عادات غذایی شخص بیمار است. به این صورت که بعضی از افراد اشتهای شدیدی به خوردن غذا، مخصوصا غذاهای شیرین و نشاسته ای نشان می دهند که در نتیجه همراه با ازدیاد وزن و چاقی خواهد بود. گروه دیگر اشتها و علاقه خویش را در مصرف غذا به کلی از دست می دهند که در درازمدت و در صورتی که درمان نشوند از دست دادن وزن بدن و ضعف و لاغری مزید بر علت شده و بیماری آنها را غیرقابل علاج می سازد. البته نباید فراموش کرد که بعضی از داروهای ضد افسردگی اشتها را از بین برده و برخی نیز موجب افزایش وزن بدن می شوند.
به طور کلی افرادی که به بیماری افسردگی مبتلا می شوند کمتر به ظاهر خود توجه دارند و علاقه ای به حفظ و نگهداری خویش از نظر سلامتی و تغذیه و بهداشت نشان نمی دهند که شامل نامرتب بودن وعده های غذایی و کاهش کیفیت رژیم غذایی روزانه نیز می شود.
پرخوری و کم خوری و عدم رعایت نیازمندی های غذایی بدن مخصوصا در آن دسته ای که از خوردن غذا دوری می کنند، باعث کمبود انرژی، پروتئین، املاح معدنی و ویتامین ها شده و در نظم فعالیت سیستم دفاعی بدن خدشه وارد نموده و در مزمن و غیرقابل علاج شدن بیماری افسردگی نقش انکارناپذیر خواهند داشت
با تمام تفاصیل هنوز از نظر علمی چند و چون نقش بدی تغذیه در بروز و پیشرفت بیماری افسردگی به وضوح روشن نگردیده، ولی می دانیم که امینو اسید تریپتوفان (Tryptophan) که در تولیدSerotonin یکی از عوامل خواب و آرامش، موثر است، در تخفیف درمان بعضی از انواع افسردگی نقش دارد. در عین حال مطالعات علمی نشان می دهند که اگر شکل مصنوعی و غیرطبیعی این اسید امینه مصرف شود گاهی نه تنها تاثیری در درمان بیماری نخواهد داشت، بلکه عوارض مختلفی را نیز موجب می شود. در این صورت افرادی که به بیماری افسردگی مبتلا هستند می توانند برای تخفیف اثرات افسردگی این ماده حیاتی را از غذاهای طبیعی مانندگوشت ها مخصوصا گوشت بوقلمون که حاوی مقدار زیادی تریپتوفان است تامین نمایند.

کولین (Choline) ماده حیاتی دیگری که اصولا با ویتامین های گروه B همراه است در تخفیف اثرات افسردگی نقشی مهم دارد. کولین را می توان در تخم مرغ، جگر، دانه سویا و غیره یافت. کولین مصنوعی که به صورت پودر یا کپسول مصرف می شود، موجب به وجود آمدن بوی تند ماهی در نفس و پوست و عرق انسان می گردد که نامطبوع است، در صورتی که غذاهایی که حاوی کولین هستند این عارضه جانبی را نداشته و مشکلی را به وجود نمی آورند. بررسی های علمی ثابت کرده اند، بعضی از افراد که در برابر مصرف مواد قندی حساسیت دارند، پس از مصرف این ماده غذایی دچار نوعی افسردگی می شوند و به همین جهت بیمارانی که سابقه افسردگی دارند باید با استفاده از تجربه ی شخصی خود، مواد غذایی را که باعث ازدیاد شدت افسردگی آنها یا بروز و ادامه آن می گردد، از لیست مواد غذایی رژیم روزانه خود حذف نمایند و یا در مصرف آنها اعتدال به خرج دهند که در نهایت کمک مهمی در پیشگیری و درمان افسردگی خواهد کرد.
موضوع بسیار مهم دیگر درباره رابطه افسردگی و تغذیه، امکان بروز عکس العمل هایی بین داروهای ضدافسردگی و برخی از غذاهاست که عدم توجه و بی اطلاعی از آنها موجب افزودن بر مشکلات می گردد. به طور کلی بعضی از داروهای ضد افسردگی که از دسته Monoamine oxidase هستند، در کنار برخی از مواد غذایی موجب عکس العمل بسیار شدیدی می شوند. مثلا اگر یک بیمار مبتلا به افسردگی دارویی از این گروه را به همراه مواد غذایی که حاوی تیرامین (Tyramine) هستند مصرف کند، فشار خون او به طور خطرناکی افزایش می یابد. مواد غذایی تیرامین دار عبارتند از آبجو، آواکادو، موز، انجیر، سوس سویا، خاویار، ماهی دودی، پنیرهای سفت و کهنه، دل و قلوه، گوشت های دودی و کنسرو شده مانند سوسیس و کالباس و غیره. البته چای، قهوه، شکلات، کاکائو، خمیر مایه و باقلا نیز حاوی مقداری تیرامین هستند که در مصرف آنها در موقع ابتلا به افسردگی نباید زیاده روی شود.
نکته جالب توجه دیگر مصرف قرص های جلوگیری از بارداری است که به علت وجود هورمون های مختلف در ترکیب آن، در درازمدت موجب کمبود بسیاری از املاح و ویتامین ها در بدن می گردند که عبارتند از ویتامین های گروه B و ویتامین C. در این صورت خانم هایی که به بیماری افسردگی مبتلا هستند باید از مصرف قرص های جلوگیری از بارداری خودداری کنند و با مشورت پزشک معالج و یا متخصص تغذیه بر میزان املاح و ویتامین هایی که در اثر هورمون های موجود در قرص های جلوگیری از باروری از بین می روند، افزود تا این کمبودها موجب کهنه تر شدن مشکل افسردگی نشده و یا باعث تشدید آن نگردد.
کافئین در بسیاری از مواد غذایی مخصوصا نوشیدنی هایی مانند قهوه و چای و نوشابه های گازدار و برخی از داروهای بی نسخه وجود دارد و طبق مطالعات علمی، افسردگی و تغییر Mood رابطه مستقیمی با مصرف کافئین دارد. در این صورت کسی که به بیماری افسردگی مبتلا است بهتر است تمام مواد غذایی را که حاوی کافئین هستند از لیست رژیم غذایی روزانه خویش حذف نماید.
در آمریکای شمالی میزان روزانه مصرف سرانه ی کافئین حدود 150 تا 225 میلی گرم است. یک فنجان قهوه حدود 50 تا 150 میلی گرم کافئین دارد، در حالی که یک فنجان چای دارای حدود 25 میلی گرم کافئین است و یک لیوان نوشیدنی گازدار تقریبا 35 میلی گرم کافئین دارد.
مطالعات علمی همچنین حاکی برآنند که مصرف سیگار در افرادی که به بیماری افسردگی مبتلا هستند برعکس آنچه که شایع شده است مضر بوده و به درمان بیماری لطمه خواهد زد.
کم کاری غده تیروئید نقشی در بروز و پیشرفت بیماری افسردگی دارد و همچنین افسردگی در افرادی که به بیماری های پارکینسون، سکته های مغزی و آرتریت و سرطان های مختلف مبتلا هستند بیشتر دیده می شود. چنانچه اشاره شد، یکی از عوارض جانبی بسیاری از داروها مانند داروهای فشار خون، بعضی از داروهای بیماریهای قلبی، مسکن ها و آنتی هیستامین ها و غیره افسردگی است.
ناگفته نماند که در امریکای شمالی حدود 7 درصد از خانم ها و6/4درصد از آقایان در طول عمر خود به بیماری افسردگی مبتلا خواهند شد و عواملی مانند سن، موقعیت های اجتماعی، محیط زندگی و عوامل نامساعد زناشویی و گرفتاریهای شغلی نیز می تواند مزید بر علت باشد.

چگونه به یک فرد افسرده کمک کنیم؟

چطور بدون اینکه خودتان اذیت شوید به کسی که از افسردگی رنج می‌برد کمک کنید

وقتی یکی از اعضای خانواده یا دوستانتان دچار افسردگی شده است، حمایت و تشویق شما نقش بسیار مهمی در بهبودی او خواهد داشت. اما اگر نیازهای خودتان را نادیده بگیرید، افسردگی او ممکن است شما را خسته کند. راهنمایی‌های زیر می‌تواند کمکتان کند از فردی که دچار افسردگی است حمایت کنید و در عین حال آرامش احساسی خودتان را نیز حفظ کنید.

افسردگی اختلالی جدی اما قابل‌درمان است که میلیون‌ها نفر را، پیر و جوان و از همه طبقات اجتماعی، تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. این اختلال می‌تواند در زندگی عادی شما ایجاد اخلال کند و موجب درد شدیدی، نه فقط برای کسی که به آن مبتلاست، بلکه برای همه اطرافیان او شود.

اگر یکی از عزیزانتان دچار افسردگی باشد، ممکن است احساسات دشواری مثل ناامیدی، خستگی، کلافگی، عصبانیت، ترس، گناه و ناراحتی را تجربه کنید. همه این احساسات کاملاً طبیعی هستند. کنار آمدن با کسی که دچار افسردگی است، کار آسانی نیست. و اگر مراقب خودتان نباشید، واقعاً ممکن است کلافه‌کننده باشد.

روش‌هایی برای کمک به چنین عزیزانی وجود دارد. ابتدا سعی کنید اطلاعاتتان درمورد افسردگی را بیشتر کنید و درمورد آن با آن عزیزی که دچار افسردگی است صحبت کنید. اما یادتان نرود که حواستان به سلامت احساسی خودتان هم باشد. فکر کردن و در نظر گرفتن نیازهای خودتان اصلاً خودخواهی نیست -- کاملاً هم ضروری است. اگر از نظر احساسی قوی باشید، می‌توانید دوست افسرده‌تان را به خوبی حمایت کنید.

درک افسردگی یک دوست یا یکی از اعضای خانواده:

• افسردگی مشکلی جدی است. جدیت این مشکل را شوخی نگیرید. افسردگی انرژی، خوشبینی و انگیزه فرد را می‌گیرد. فرد افسرده نمی‌تواند فقط با نیروی اراده خود، خودش را از این ورطه بیرون بکشد.

• علائم افسردگی شخصی نیست. افسردگی، برقراری ارتباط با دیگران، حتی کسانی که دوستشان دارد را برای فرد افسرده مشکل می‌سازد. علاوه بر این، افراد افسرده معمولاً حرف‌های نیش‌دار به زبان می‌آورند که در آخر منجر به افسردگی می‌شود. یادتان باشد این حرف‌ها، حرف‌های یک فرد افسرده است نه کسی که دوستش دارید، پس سعی کنید حرف‌های او را به خودتان نگیرید.

• پنهان کردن این مشکل به از بین رفتن آن کمک نمی‌کند. اگر بخواهید بهانه بیاورید، روی مشکل را بپوشانید یا به کسی که افسردگی دارد دروغ بگویید، هیچ تغییر مثبتی ایجاد نخواهد شد. حل کردن این مشکل فقط به شما بستگی ندارد، درواقع کاری هم نمی‌توانید بکنید. نباید خودتان را بخاطر افسردگی آن فرد مقصر بدانید یا خودتان را مسئول شادی آن فرد بدانید. بهبودی فقط در دستان خود آن فرد است.

آیا دوست یا عضو خانواده‌ام افسرده است؟

دوستان و خانواده معمولاً در خط اول دفاع در جنگ علیه افسردگی هستند. به همین دلیل خیلی مهم است که با علائم و نشانه‌های افسردگی آشنا شوید. این باعث می‌شود حتی قبل از آن فرد بتوانید افسردگی را در او تشخیص دهید و تاثیر و نگرانی شما به آن فرد انگیزه بیشتری برای بهبودی دهد.

در صورت مشاهده علائم زیر در دوست یا عضو خانواده‌تان باشد نگران شوید:

• به نظر می‌رسد که دیگر هیج چیز برای او فرقی ندارد.
• به طور غیرعادی ناراحت، آسیب‌پذیر، حساس، خرده‌گیر و دمدمی‌مزاج شده است.
• علاقه خود به کار، ارتباط‌جنسی، سرگرمی‌ها و سایر فعالیت‌های لذت‌بخش را از دست داده است.
• درمورد احساساتی مثل ناامیدی و درماندگی حرف می‌زند.
• نگرشی منفی به زندگی پیدا کرده است.
• مکرراً از دردهایی مثل سردرد، دل‌درد و کمردرد شکایت می‌کند.
• از دوستان، خانواده و فعالیت‌های اجتماعی کناره‌گیری کرده است.
• کمتر یا بیشتر از حد طبیعی می‌خوابد.
• بیشتر یا کمتر از حد طبیعی می‌خورد و به‌تازگی وزن اضافه یا کم کرده است.
• فراموشکار، دودل و بی‌برنامه شده است.
• به مشروبات الکلی یا موادمخدر  و همچنین انواع داروهای مسکن یا خواب‌آور روی آورده است.

چطور با آن فرد درمورد افسردگی حرف بزنید

گاهی اوقات خیلی سخت است که بدانید با کسی که دچار افسردگی شده است چطور حرف بزنید. ممکن است بترسید که اگر آن موضوع و نگرانی‌تان در آن رابطه را مطرح کنید، آن فرد عصبانی یا ناراحت شده و یا نگرانی شما را نادیده بگیرد. احتمالاً نمی‌دانید چه سوالاتی باید از او بپرسید و چطور از او حمایت کنید.

اگر نمی‌دانید از کجا باید شروع کنید، توصیه‌های زیر می‌تواند به شما کمک کند. اما یادتان باشد که شنونده‌ای خوب بودن خیلی مهم‌تر از نصیحت کردن است. نباید سعی کنید آن فرد را «اصلاح» کنید؛ فقط باید خوب به حرف‌های او گوش دهید. گاهی‌اوقات فقط حرف‌زدن رودررو با آن فرد کمکی قابل‌توجه برای او خواهد بود. باید آن فرد را تشویق کنید که درمورد احساساتش حرف بزند و شما نیز بدون قضاوت کردن به حرف‌هایش گوش دهید.

نباید انتظار داشته باشید که یکبار گفتگو کار را تمام کند. افراد افسرده معمولاً از دیگران کناره گرفته و خودشان را جدا می‌کنند. باید علاقه‌تان به شنیدن حرف‌های او را بارها و بارها به او نشان دهید. باید مهربان باشید و پشتکار داشته باشید.

راه‌هایی برای شروع گفتگو:

• اخیراً نگرانت شده‌ام.
• جدیداً حس می‌کنم کمی تغییر کرده‌ای و دوست دارم بدانم حال و اوضاعت چطور شده است.
• گفتم حالت را بپرسم چون متوجه شده‌ام اخیراً ناراحت به نظر می‌رسی.

سوالاتی که می‌توانید بپرسید:

• از کی چنین احساسی پیدا کرده‌ای؟
• آیا اتفاقی افتاده که باعث شده چنین حسی پیدا کنی؟
• چطور می‌توانم کمکت کنم؟
• آیا به این فکر کرده‌ای که از کسی کمک بگیری؟

یادتان باشد برای حمایت کردن از این افراد باید به آنها امید و انگیزه بدهید. برای اینکار باید با زبانی به آن فرد صحبت کنید که درک کند و بااینکه در چارچوب فکری افسرده است، به آن واکنش دهد.

چه بگویید که تاثیرگذار باشد:

• تو تنها نیستی. من با توام و هر کاری از دستم بربیاید برایت انجام می‌دهم.
• شاید الان باور نکنی اما مطمئنم احساس و روحیه‌ات خیلی زود عوض می‌شود.
• شاید نتوانم درک کنم که دقیقاً چه حسی داری اما من مراقبتم و می‌خواهم کمکت کنم.
• هرزمان احساس کردی ناامید و دلسرد شده‌ای، به خودت بگو فقط یک روز، یک ساعت، یا یک دقیقه دیگر طاقت می‌آوری.
• تو برایم خیلی مهمی. زندگی تو خیلی برای من مهم است.
• به من بگو چه کمکی از دستم برمی‌آید که برایت انجام دهم.

از گفتن این جملات خودداری کنید:

• فکرت خراب شده، به خودت تلقین می‌کنی.
• اینجور حس‌ها برای همه ما پیش می‌آید.
• سعی کن به چیزهای خوب فکر کنی.
• چیزهای زیادی برای زندگی کردن وجود دارد، چرا دوست داری بمیری؟
• من کاری نمی‌توانم برای وضعیت تو انجام دهم.
• سعی کن خودت را از این وضعیت بیرون بکشی.
• نباید تا الان بهتر می‌شدی؟

چطور در عین مراقبت از خودتان، به فرد افسرده کمک کنید

یک انگیزه ذاتی در همه ما وجود دارد که بخواهیم مشکلات کسانی که دوستشان داریم را برطرف کنیم. اما باید بدانید که قادر به کنترل افسردگی عزیزتان نیستید. اما می‌توانید وضعیت مراقبت از خودتان را کنترل کنید. همان‌قدر که برای آن فرد مبتلا به افسردگی مهم است که سالم بماند، برای شما هم مهم است. بنابراین حفظ سلامت خودتان هم باید یکی از اولویت‌هایتان باشد.

توصیه مهمانداران هواپیما را همیشه به خاطر داشته باشید: قبل از اینکه برای گذاشتن ماسک اکسیژن به کسی کمک کنید، ماسک خودتان را بگذارید. به عبارت دیگر، قبل از اینکه به کمک یک فرد افسرده بروید، باید از سلامت و خوشبختی خودتان مطمئن شوید. اگر خودتان زیر بار فشار ناشی از کمک به آن فرد خرد شوید، هیچ کمکی هم به او نخواهد شد. وقتی نیازهای خودتان برآورده شوند، انرژی لازم برای کمک به آن فرد را نیز پیدا خواهید کرد.

نکاتی برای مراقبت از خودتان

• به این شرایط سخت مثل ماراتن نگاه کنید؛ برای ادامه راه نیاز به مکمل اضافه نیاز دارید. ایده‌های زیر به شما کمک می‌کند خودتان را قوی‌تر کنید تا بتوانید در مراحل درمان و بهبودی افسردگی به عزیزتان کمک کنید.

• حرف‌هایتان را بزنید. به احتمال زیاد وقتی عزیزی که دچار افسردگی است با حرف‌هایش ناراحتتان کند، تصور می‌کنید نباید چیزی بگویید. اما گفتگوی صادقانه در طولانی مدت کمک زیادی به رابطه شما خواهد کرد. اگر در خاموش فقط تحمل کنید و اجازه بدهید که در دلتان کینه و خشم شکل گیرد، عزیزتان این حس‌های منفی را دریافت کرده و حال بدتری پیدا خواهد کرد. قبل ازاینکه احساسات شرایط را برای گفتگو سخت کنند، خیلی آرام و با محبت درمورد احساستان با آن فرد صحبت کنید.

• مرز تعیین کنید. البته که می‌خواهید کمک کنید اما اگر اجازه دهید زندگی خودتان تحت‌تاثیر افسردگی عزیزتان قرار گیرد، سلامت خودتان به خطر خواهد افتاد. برای جلوگیری از بروز خشم و خستگی در خودتان، محدوده مشخص برای کارهایی که می‌خواهید انجام دهید تعیین کنید. شما روانشناس آن فرد نیستید، پس آن مسئولیت را بر عهده نگیرید.

• در جریان روند زندگی خودتان باشید. بااینکه وقتی می‌خواهید از کسی که دچار افسردگی است مراقبت کنید، شاید نتوانید جلوی بعضی تغییراتی که در زندگی روزمره‌تان ایجاد می‌شود را بگیرید، اما باید سعی کنید قرارها و برنامه‌هایتان با دیگران را بر هم نزنید. اگر این دوست یا نزدیکتان نمی‌تواند بیرون بیاید یا در برنامه سفری که ترتیب داده‌اید شرکت کند، از دوست دیگری بخواهید که شما را همراهی کند.

• از دیگران درخواست حمایت و پشتیبانی کنید. اگر از دیگران درخواست کمک و پشتیبانی کنید، به دوستتان خیانت نکرده‌اید. شرکت در گروه‌های حمایتی، صحبت با یک مشاور روانشناس یا اعتماد به دوستی دیگر برای درمیان گذاشتن مسائل کمکتان خواهد کرد که از این دوران سخت راحت‌تر عبور کنید. لازم نیست جزئیات مربوط به افسردگی آن نزدیکتان را با دیگران درمیان بگذارید که به اعتماد او خیانت شود؛ درعوض می‌توانید روی احساسات خودتان متمرکز شوید. دقت کنید که با کسی که به او روی آورده‌اید صادق باشید و درمورد احساساتتان قضاوت نکنید!

تشویق فرد افسرده به درخواست کمک

افسردگی چیزی نیست که فقط با نیروی اراده بتوانید آن را از بین ببرید اما حتی اگر افسردگی‌تان بسیار شدید باشد، کمی کنترل روی آن دارید. رمز بهبودی از افسردگی این است که با هدف‌های کوچک شروع به اصلاح کنید. زمان می‌برد تا بهتر شوید اما اگر هر روز انتخاب‌های مثبتی برای خودتان داشته باشید و به حمایت دیگران تکیه کنید، بهبود خواهید یافت.

بااینکه کنترل بهبودی فردی دیگر از افسردگی دست شما نیست، می‌توانید با تشویق آن فرد به درخواست کمک شروع کنید. وارد کردن یک فرد افسرده به روند بهبودی کار سختی است. افسردگی انرژی و انگیزه را از بین می‌برد، به همین دلیل حتی وقت گرفتن یا پیدا کردن یک دکتر، فرد را دچار دلهره و اضطراب می‌کند. همچنین افسردگی خط فکری فرد را منفی می‌کند و ممکن است فرد افسرده تصور کند که هیچ راه نجاتی از این وضعیت ندارد و درمان هم بی‌فایده است.

بخاطر همین موانع، اینکه فرد افسرده را متقاعد به پذیرفتن مشکلش کنید و کمکش کنید باور کند که مشکلش حل‌شدنی است، قدم بسیار مهمی در بهبودی او برداشته‌اید.

اگر فرد افسرده دربرابر کمک گرفتن از دیگران مقاومت کرد:

• یک معاینه و چکاپ عمومی را به او پیشنهاد دهید. ممکن است آن فرد برای دیدن پزشک عمومی خانوادگی‌تان کمتر اضطراب پیدا کند تا یک دکتر متخصص روانشناس. ملاقات منظم با دکتر عمومی انتخاب بسیار خوبی است زیرا آن دکتر می‌تواند علل پزشکی آن افسردگی را نیز تشخیص دهد. اگر دکتر افسردگی را در فرد تشخیص دهد، می‌تواند او را به یک مشاور یا روانشناس معرفی کند. گاهی‌اوقات، این توصیه «تخصصی» بسیار بهتر عمل خواهد کرد.

• به فرد افسرده کمک کنید که یک دکتر یا مشاور پیدا کند و در اولین ملاقات او را همراهی کنید. پیدا کردن یک مشاور خوب کار سختی است و معمولاً یک فرایند آزمون و خطاست. برای فرد افسرده که سطح انرژی او پایین آمده است، داشتن کسی که به او برای تماس‌ گرفتن و وقت گرفتن از دکتر کمک کند بسیار عالی است.

• فرد افسرده را تشویق کنید کمی به علائم و نشانه‌های بیماری در خود فکر کرده و لیستی از آن تهیه کند تا با دکتر درمورد آن صحبت کند. شما هم می‌توانید نشانه‌هایی که در او مشاهده کرده‌اید را بعنوان کسی که از بیرون به وضعیت او نگاه می‌کند، عنوان کنید.

حمایت از درمان افسردگی او

• یکی از مهمترین کارهایی که می‌توانید برای کمک به آن فرد انجام دهید این است که عشق و حمایت بی قید و شرط خودتان را در طول دوره درمان نثار او کنید. برای این کار باید بسیار صبور و مهربان باشید که خیلی وقت‌ها در برخورد با منفی‌گرایی‌ها، دشمنی‌ها و دمدمی‌مزاجی این افراد کار آسانی نیست.

• هر نوع کمکی که آن فرد به آن نیاز دارد را تامین کنید. به او کمک کنید سر قرارملاقات‌های خود با دکتر حاضر شود، درمورد روش‌های درمانی آن تحقیق کند و به برنامه‌ درمانی خود متعهد باشد.

• توقعات واقع‌گرایانه داشته باشید. نگاه کردن به یکی از عزیزان که با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند، مخصوصاً اگر روند بهبودی او کند باشد، بسیار سخت است. خیلی مهم است که صبور باشید. حتی با بهترین روش‌های درمانی هم بهبودی از افسردگی یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد.

• الگوی خوبی برای او باشید. فرد افسرده را تشویق کنید تا سبک‌زندگی سالم‌تر و پرانگیزه‌تری را دنبال کند و خودتان الگوی او باشید: نگرشی مثبت به زندگی داشته باشید، خوب غذا بخورید، از مصرف نوشیدنی‌های الکلی و موادمخدر دوری کنید، ورزش کنید و به کمک و حمایت دیگران تکیه کنید.

• او را تشویق به فعالیت کنید. از او دعوت کنید همراه شما در فعالیت‌های پرهیجان و پرانرژی مثل رفتن به سینما یا شام خوردن در یک رستوران شرکت کند. ورزش نیز بسیار تاثیرگذار است، بنابراین سعی کنید او را به حرکت وادارید. می‌توانید با هم به پیاده‌روی بروید که یکی از ساده‌ترین این فعالیت‌هاست.

• گاهی حتی انجام کارهای کوچک هم برای فرد افسرده سخت است. در کارهای خانه به او کمک کنید اما تا جایی پیش روید که خودتان خسته نشوید.
خطر خودکشی جدی است

در موقعیت‌های بحرانی چطور عمل کنید:

اگر تصور می‌کنید که آن فرد در خطر دست زدن به خودکشی قرار دارد، هیچوقت و تحت هیچ شرایطی او را تنها نگذارید.

حتی می‌توانید از مراکز جلوگیری از خودکشی کمک بگیرید.

باور اینکه کسی که دوستش دارید به چیز ترس‌آوری مثل خودکشی فکر می‌کند بسیار سخت است اما ممکن است فرد افسرده هیچ راه دیگری پیش پای خود نبیند. افسردگی قدرت قضاوت و تفکر را از فرد می‌گیرد و یک فرد بسیار منطقی را به جایی می‌کشاند که تصور کند مرگ تنها راه پایان دادن به این درد است.

وقتی کسی افسرده است، خطر خودکشی کردن او بسیار جدی است. خیلی مهم است که نشانه‌های هشداردهنده آن را بدانید:

• حرف زدن درمورد خودکشی، مرگ یا آسیب رساندن به خود
• ابراز تمایل به مرگ
• ابراز احساسات دلسردی و ناامیدی و تنفر از خود
• رفتارها و اعمال خطرناک و مخرب
• انجام دادن و سر و سامان دادن به کارهایش و خداحافظی کردن
• جستجوی قرص، اسلحه یا هر وسیله کشنده دیگر
• حس آرامش ناگهانی بعد از افسردگی

اگر تصور می‌کنید یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان به خودکشی فکر می‌کند، درمورد نگرانی‌تان با او حرف بزنید. به میان آوردن چنین موضوعی برای خیلی افراد آسان نیست اما این یکی از بهترین کارهایی است که می‌توانید برای چنین کسی انجام دهید. شفاف صحبت کردن درمورد فکر خودکشی می‌تواند زندگی یک نفر را نجات دهد، پس موضوع را با او مطرح کرده و سعی کنید برای کمک گرفتن از متخصص به او کمک کنید.

سگ سیاه

افسردگی

همگی ما به دفعات احساس فقدان، غم یا نا خشنودی را تجربه می کنیم. این احساسات معمولا بیشتر از یک یا دو هفته طول نمی کشد، و زیاد با زندگی ما تداخل نمی کند. گاهی دلیلی وجود دارد و گاهی بدون دلیل است. ما معمولا با آن مقابله می کنیم، مثلا با یک دوست صحبت می کنیم و نیاز به کمک دیگری نیست.

روی هم رفته در افسردگی :

احساسات شما بعد از چند روز فروکش نمی کند- آنها برای هفته ها یا ماهها طول می کشند.
به طرزی بد است که با زندگی شما تداخل می کند.

احساسات همراه با افسردگی کدامند؟

اکثر افراد با افسردگی تمامی نشانه های زیر را نخواهند داشت، بلکه اکثرا پنج یا شش نشانه را دارا می باشند.

احساس ناخشنودی در اکثر مواقع ( معمولا در عصرها کمی بهترند)
کاهش علاقه در زندگی و عدم لذت بردن از امور
مشکل در تصمیم گیری
عدم توانایی مقابله با مسائلی که اجباری هستند
احساس خستگی
احساس ناآرامی و آشفتگی
از دست دادن وزن و اشتها ( در بعضی بر عکس بوده و افزایش وزن مشاهده شده است)
دیر به خواب رفتن ( بعد از یک تا دو ساعت) و زورد تر از معمول بیدار شدن
کاهش علاقه به مسائل جنسی
از دست دادن اعتماد به نفس
احساس بی مصرف بودن و نا امیدی
اجتناب از دیگر افراد
احساس بد هر روز در یک زمان مشخص ، معمولا در صبح
افکار خودکشی
احساس زودرنجی و شکننده بودن

ممکن است برای مدتی شما متوجه نشوید که افسرده اید، مخصوصا اگر رشد آن تدریجی باشد.سعی می کنید با آن بجنگید، به خاطر تنبل شدن و فقدان قدرت اراده شروع به سرزنش خود می کنید. اینها معمولا ادامه می یابند تا اینکه خانواده یا دوستتان شما را متقاعد می کند که واقعا مشکلی وجود دارد که باید درمان شود. ممکن است دریابید که درد ،سردرد مزمن یا بی خوابی دارید. نشانه های جسمی از این قبیل می توانند اولین نشانه های افسردگی باشند.

چرا افسردگی روی می دهد ؟

مثل احساس ناراحتی که هر یک از ما ممکن است روزانه ادراک کنیم، گاه دلیلی واضح برای افسردگی وجود دارد و گاه این طور نیست. دلیل افسردگی می تواند یاس و ناامیدی یا از دست دادن شخص یا چیزی که برایتان ارزشمند بوده است باشد. اغلب بیشتر از یک دلیل برای افسردگی وجود دارد، و این دلایل از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهند بود. دلایل افسردگی می تواند شامل موارد زیر باشد :

 رویدادهایی که در زندگی اتفاق می افتند: احساس افسردگی پس از یک رویداد استرس زا – مثل داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل- طبیعیست. گاهی اوقات افراد بعد از مدتی با رویداد کنار می آیند اما زمانی است که افراد بهد از ماهها هنوز احساس افسردگی می کنند و ناراحتی از بین نرفته است.

شرایط: هنگامی که شما تنها هستید، دوستی ندارید، و نگرانی های دیگر و شرایط جسمانی نا مناسب دارید احتمال بیشتری می رود که افسرده شوید.

بیماریهای جسمی: بیماری های جسمی می توانند بر روی کارکرد مغز تاثیر بگذارند و از این طریق موجب افسردگی شوند. از جمله مشکلات هورمونی مثل کم کاری تیروئید،عفونت های ویروسی، بیماریهای دردناک مثل ارتروز و ......
شخصیت: به نظر می رسد برخی از ما بیشتر از بقیه مستعد افسردگی باشیم و این می تواند ناشی از ژنتیک ما، تجارب اولیه زندگی یا هر دو باشد.
مصرف الکل: مصرف سنگین افسردگی احتمال بیشتری دارد که شما را افسرده کند با حتی به راستی از بین ببرد.
جنسیت: به نظر می رسد که خانم ها بیشتر از آقایان افسرده می شوند، این می تواند به این دلیل باشد که آقایان کمتر از خانم ها درباره احساساتشان حرف می زنند و یا اینکه خانم ها بیشتر در مورد کار یا مراقبت از فرزندان دچار استرس می شوند.
ژنتیک: افسردگی می تواند ارثی باشد. اگر یکی از والدین شما مبتلا به افسردگی شدید می باشد، شما با احتمال 8 برابر بیشتر از جمعیت عادی در معرض ابتلا هستید.

آیا افسردگی شکلی از ضعف می باشد؟

حقیقت اینست که افسردگی بیشتر تنها یک بیماریست تا چیزهای دیگر. افسردگی می تواند برای اکثر افراد حتی آنهایی که دارای شخصیت قویند رخ دهد. وینستون چرچیل آن را سگ سیاه خودش نامیده بود.

چه زمانی باید در جستجوی کمک یا درمان بود؟

زمانی که احساس افسردگی شما در حال فزونی است، و به نظر نمی رسد بهتر شود.
زمانی که احساس افسردگی شما بر کار، علائق و احساستان نسبت به خانواده و دوستان تاثیر می گذارد.
زمانی که در خود این احساس را می بینید که زندگی بی ارزش است، و دیگران بدون شما بهتر خواهند بود.
چه امداد و کمکی در دسترس است؟

فنون خودیاری

روان درمانی

دارو درمانی

فنون خودیاری :

چیزی را در دل خود نگه ندارید: وقتی خبر بدی دارید، با ناراحتی شدید، آن را با فردی که به شما نزدیک است در میان بگذارید. ممکن است نیاز به درد دل کردن یا حتی گریه کردن داشته باشید،این عمل راه معمول ذهنی در تسکین دادن است.(نظر من:مشارکت در جلسات و صحبت با راهنما و دوستان بهبودی در این زمینه کمک می کند)

کاری انجام دهید:

از خانه خارج شوید برای ورزش کردن و یا حتی یک پیاده روی. این کار به تناسب اندام و خواب مناسب در شما کمک خواهد کرد. حتی اگر نمی توانید کار کنید بهترست که فعال بمانید. حالا می تواند کار خانه باشد( به اندازه تغییر یک لامپ) یا هر نوع فعالیت روزمره دیگر .(اصول مراقبت از خود که در انجمن یاد میگیریم)

خوب بخورید:

ممکن است حال خوردن نداشته باشید، اما سعی کنید منظم و کامل بخورید. افسردگی می تواند موجب کاهش وزن و ویتامین های ضروری شود، مخصوصا میوه ها و سبزیجات تازه در این زمینه بسیار مناسبند..(اصول مراقبت از خود که در انجمن یاد میگیریم)

مصرف مواد و الکل را کنار بگذارید:

مصرف مواد و الکل هم باعث افسردگی می شوند و هم تشدید کننده آن می باشند. ممکن است زمانی به شما احساس خوبی بدهند اما مصرف دراز مدت عوارض جبران نکردنی را به همراه خواهد داشت..(اصول مراقبت از خود که در انجمن یاد میگیریم)

خوابیدن:

اگر نمی توانید بخوابید سعی کنید نگرانی در مورد آن را کنار بگذارید. در حالیکه در تخت دراز کشیده اید به یک موزیک آرام یا برنامه تلویزیونی گوش دهید، بدن و ذهن شما فرصت استراحت پیدا خواهند کرد، استرس کمتری درک می کنید و در می یابید که کمی به خواب رفتن آسان است..(اصول مراقبت از خود که در انجمن یاد میگیریم)

مقابله با علل بیماری:

اگر فکر می کنید می دانید که چه چیزی باعث افسردگی شما شده، نوشتن در مورد چیزهایی که باعث افسردگی شما شده و فکر کردن در مورد روش های مقابله با آن کمک کننده خواهد بود.(از ابزارها)

بهترین چیزها را برای انجام دادن انتخاب کنید و به عمل درآورید.

امیدوار بمانید:(عبارات مثبت)

با خود تکرار کنید که:

- افراد زیادی افسردگی داشته اند

- ممکن است باورش سخت باشد اما به زودی از شر آن خلاص می شوی

- افسردگی می تواند گاهی اوقات کمک کننده باشد، ممکن است بعد از رهایی تو را قوی تر از قبل کند و توانایی مقابله را در تو بیشتر کند. می تواند به تو کمک کند که وضعیت ها و روابط را واضح تر ببینی

- ممکن است تصمیم مهمی بگیری و زندگی خود را تغییر دهی ،چیزی که قبلا از آن دوری می کردی

تمرین سه چیز خوب

هر شب هنگام خواب سه رویداد را یادداشت کنید که برایتان خوشایند بوده و نسبت به آن احساس خوبی داشته اید.

فنون روان درمانی

روان درمانی های متعددی برای افسردگی شناخته شده است. در زیر فهرستی از درمان های روانی که برای افراد با افسردگی متوسط مفید می باشند آورده شده است:

مشاوره

درمان شناختی رفتاریCBT

درمان حل مسئله

زوج درمانی

گروه های حمایتی (انجمن های ۱۲ قدمی)

مشاوره سوگ

درمان بین فردی و روان پویایی

گروه درمانی (انجمن افسردگان گمنام)

در روان درمانی به درمانگر خود اطمینان کرده و تکالیفی که به شما داده می شود را پیگیری کنید، کلید اصلی موفقیت شما در روان درمانی صبر و حوصله در فرآیند درمان است.

دارو درمانی:

آنها مثل فلوکستین می باشند، که معمولا برای SSRI جدیدترین داروهای ضد افسردگی افسردگی شدید مورد استفاده قرار می گیرند. دارو درمانی نیز مشکلات خاص خود را داراست،و حتما باید زیر نظر پزشک متخصص مصرف شود.

نکته: اغلب افراد درمی یابند که استفاده از دارو مناسب تر است و علائم بیماری را سریعتر فرومی نشاند، در واقع تنها به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند، اما چیزی که بیشترین وبهترین نتیجه را می توانید از آن بگیرید روان درمانی در کنار دارو درمانی است.

ویدئو سگ سیاه

برنامه ی شیشه ای های گمنام چیست؟

شیشه ای های گمنام انجمنی متشکل ازافرادی است که اعتیاد به شیشه مشکل اصلی زندگی شان بوده است . تنها لازمه ی عضویت تمایل به پاک ماندن و هدایت به سمت یک زندگی هشیارانه است. هیچ شرط وشروطی برای عضویت وجود ندارد . هرگروه بوسیله ی کمکهای داوطلبانه ی اعضا،متکی به خود می باشد.

اعضای شیشه ای های گمنام برای درمیان گذاشتن حمایت وهمدلی وایجاد یک فضای امن برای پاک ماندن، بطور مرتب گرد هم می آیند . این یک برنامه ی پرهیز کامل ازمصرف شیشه ، الکل ،مواد استنشاقی وهمچنین هرنوع مواد روان گردان است


آیا شما دارای اختلالات شیشه هستید؟


آیا محرک یک مشکل درزندگی شماست؟ آیا شما یک معتاد هستید؟

می توانید به این سؤالات پاسخ دهید. برای بسیاری ازما که شکست را پذیرفته ایم ، جواب بسیار روشن است. بله ما با محرک مشکل داشتیم وخودمان نتوانستیم مشکلاتمان را حل کنیم. ما باید شکست را می پذیرفتیم تا پیروز شویم . محرک به ما دستور می داد.


ما نمی توانستیم مواد مصرفی خود را کنترل کنیم . چیزی که درآخرهفته یا گاه گاه استفاده می کردیم ، به مصرف روزانه تبدیل شد.به زودی دریافتیم که هیچ کس قادرنیست به ما کمک کند. درحقیقت ازبی قدرتی برای حل مشکلاتمان رنج می بردیم .


بعضی ازما ازمحرک به عنوان وسیله ای برای کارکردن بیشتروسخت تراستفاده می کردیم . اما نمی توانستیم کاررا به پایان برسانیم . دیگران برای ساعتها به دست وصورت خود « وَر» می رفتند یا موهای خود را

می کشیدند. بعضی ازما میل . غیرقابل کنترلی داشتیم .عده ای ازما ، فکر می کردیم ونقشه می کشیدیم وکاری درآن مورد انجام نمی دادیم اما خودمان را خیلی مشغول می کردیم ونمی توانستیم به موقع سر کاربرویم .


خودمان را با این افکارفریب می دادیم که : خوبه که تا آخرشب ها بیدار بمانیم، واین که شیشه تحت کنترل ماست وهروقت که بخواهیم می توانیم آن

را کنار بگذاریم. یا نمی توانیم ازعهده ی ترک کردن برآییم. و این که مصرف، درزندگی ما تأثیری نمی گذارد.


ممکن است دوستی را می دیدیم که به زندان افتاده بود . یا خانه ویا کارش راازدست داده بود ویا اعتماد خانواده اش را ازدست داده ویا مرده بود. اما افکار بسته ی ما نمی پذیرفت که ما نفربعدی هستیم که این عواقب در انتظارش است .

بسیاری ازما هیچ راه گریزی را نمی دیدیم وباور داشتیم که تا هنگام مرگ مصرف خواهیم کرد.

به طور کلی اگر برای یک لحظه با خود صادق بودیم ، درمی یافتیم که مصرف مواد، ظاهراُ باعث مشکلات برطرف نشدنی درزندگی ما می شود.

تنها راه خروج ازمشکل این بود که ما شهامت پذیرش اعتیاد به محرک را داشتیم . تنها دوست آن زمان ما داشت ما را می کشت .

قدم اول انجمن شیشه ای های گمنام

ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان و کنترل آن عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.
امیدواری ما این است که راهی برای جواب گرفتن به سؤالات زیادی که در طی دوران مصرف خودمان پیدا کرده‌ایم، خدا را شکر که اکنون راهی پیدا شده است، که نیازی نیست مصرف کننده‌ای با مصرف مواد مخدّر زندگی خود را از بین ببرد.
جواب دادن به سؤالات این قدمها در گروه خودیاری آواز رهایی برگرفته از تجربیات و خرد جمعی آن عده از مصرف کنندگان سابقی است، که سالها از مصرف مواد مخدّری چون شیشه و آمفتامین و روانگردان‌ها دست کشیده و اکنون به عنوان راهنمایان بهبودی برای صدها نفر همدرد هستند، نجات و بهبودی بهاء می‌خواهد، نه بهانه، لذا ما نیاز به یک‌سری از اعمالی داریم که برخلاف رأی و عقیده بیماری اعتیادمان است، برای کاستن قدرت بیماری اعتیاد، در خودمان نیاز به تمرین داریم و با این تمرینات می‌توانیم این دشمن دیرین را ناکار و بی‌قدرت کنیم.
ابتدا از غرورکاذب و مدیریت شبکه‌ای انکار شروع می‌کنیم. بهترین ابزار برای اینکار اقرار کردن به داشتن بیماری اعتیاد است و مصرف کننده‌ی مواد مخدّر بودن است.

1- تأثیر اقرار چیست؟
چرا همیشه باید اقرار کنیم که معتاد هستیم؟
اصولاً معتادان غرور و انکارشان زیادتر از حد است و حتی آنها حاضرند بمیرند، امّا نه به خود و نه به کسی اقرار کنند، که دچار مشکلات مواد مخدّر و عوارض بیماری اعتیاد هستند و نیاز به کمک دارند، آنها همیشه فکر می‌کنند که خودشان قادرند به تنهایی حریف اعتیاد و مواد مخدّر و کنترل کردن آن هستند، هیچ وقت خود را معتاد و عاجز نمی‌دانند، حتی وقتی همه چیزشان را از دست دادند، برای همین این اهمیت حیاتی برایشان دارد، که خود را هرروز به جلسات برسانند و در مشارکت‌هایشان از تخریب‌های خود حرف بزنند.
در اینجاست که تجربیات میدانی و خرد جمعی اعضای قدیمی در گروه آواز رهایی و تجربیات انجمن‌های خودیاری دوازده قدمی، از کشورهای دیگر به ما رسیده است، نشان داده است که وقتی فرد معتاد به اعتیاد خودش اقرار می‌کند، پرده مدیریت شبکه‌ای انکار و غرور کاذبش کنار رفته و خودش را از زاویه دیگری که تا به حال ندیده بود ببیند.
او خودش را می‌بیند که چگونه اعتیاد و مواد مخدّر او را تابلو و بیچاره کرده است. او خودش را برای اوّلین بار به صورت صادقانه می‌بیند، که چگونه زندگی خود را با مصرف مواد مخدّر به آشفتگی کشانده است. با اینحال در خیلی از افراد، شخصیت عجیب و منکر معتاد اجازه به آنها نمی‌دهد، که ترس‌هایشان را کنار بزنند و از دیگران کمک بخواهند.
اقرار کردن به معتاد بودن در فرد معتاد مانند تهیه لیست و فهرست بیلان مالی برای تاجری است که ورشکست شده است و اگر می‌خواهد از این وضعیت نجات پیدا نماید، باید این لیست را تهیه کرده و اوضاع روز خود را دقیقاً بررسی نماید، اقرار کردن هم برای معتادان باعث می‌شود که اوضاع خود را ببیند و اینکار او را به خود می‌آورد و برای درد و بیماری خود چاره اندیشی می‌کند. درگیری با انکار و اقرار کردن بیشتر در کسانی دیده شده است، که ترس‌های خود را بهاء داده و خود را در میدان چالش ذهنی تخیلات و توهم اسیر می‌نمایند. معمولاً در این درگیری ذهنی بازنده اصلی خود فرد است. در این مواقع پذیرش بیماری از طرف خود معتاد باعث پیروزی خودش خواهد شد.

2- تعریف بیماری اعتیاد چیست؟
بیماری اعتیاد یک بیماری مرموز و ناشناخته و چند وجهی و عجیب است، که در هیچ یک از چهارچوب بیماری‌های مرسوم و رایج در اجتماع قرار گرفته نمی‌شود، از نشانه‌های ظاهری آن می‌توان به مزمنی و پیشروندگی و غیرقابل کنترل کردن و کُشنده بودن آن اشاره کرد، که عوامل مختلفی مانند: وراثت، تربیت، عوارض روانی، نبود امنیت اجتماعی، محیطی، ارتباطات، عاطفی و معنوی در شروع، دوام و پیدایش آن دخالت مستقیم دارند. این بیماری در بی‌اختیاری و عجز و ناتوانی فرد به حالت پیشرونده، تخریب کننده در روابط و احساسات و عاطفه و قابلیت‌های فردی و اجتماعی دیده شده است و در انتها فرد را به مرگ و نیستی می‌کشاند.
نظر و عقیده اکثر محققین و متخصصان بهداشتی و پزشکی و روانپزشکی و مشاوران داخلی و خارجی بر این باور هستند، که اعتیاد یک بیماری مجهول و تمام عیار است که علایم و عوارض مخصوص به خودش را دارد. بیماری اعتیاد هم مانند بقیه‌ی بیماری‌ها چهار ویژگی خاص خود را دارد.
-1 دارای علت و سبب است.
-2 دارای علایم و عوارض است.
3- دارای مسیر و مراحل مشخص است.
-4 دارای درمان و رهایی و (روش بهبودی) شناخته شده‌ای است.
(با این‌حال بیماری اعتیاد قابل درمان نیست. امّا می‌توان در یک دوره آنرا مهار کرد و از فعالیت انداخت).
از شاخصه‌های بارز این بیماری از دست دادن کنترل مصرف و بی‌اختیاری از مصرف و یا عدم مصرف مواد مخدّر و اداره‌ی زندگی شخصی است و از نشانه‌های مهم در بین همه‌ی معتادان این است، که هیچکدام از آنها باور ندارند که مصرف مواد مخدّر از کنترل شان خارج شده و خودشان تحت کنترل موادمخدّر معتاد هستند.
(انکار اوّلیه) در جایی که احساس کردند، واقعاً وابسته مواد هستند، در این مواقع به پزشک و متخصصان مختلف رجوع می‌کنند و در همان موقع هم خود را معتاد نمی‌دانند، چون فکر می‌کنند اگر مواد را کنار بگذارند همه چیز به حال اوّل برمی‌گردد.
(انکار ثانویه) معتادان با مدیریت شبکه‌ای انکار و غرور کاذبشان مشکلات خود را ندیده و ساده و بی‌اهمیت می‌گیرند. آنها برای آرام کردن خودشان و اعضای خانواده، اعتیادشان را کوچک و ناچیز و فقط مصرف مواد مخدّر را عامل و مقصر معرفی می‌کنند. با این رویه معتادان در بی‌اختیاری و اجبار همچنان به مصرف مواد ادامه می‌دهند. امّا همچنان نگران هستند و ترس و اضطراب باعث اختلال در روابط و احساسات و عواطف و قابلیت‌های فردی و اجتماعی‌شان خواهد شد، آنها به مرور تبدیل به افرادی خواهند شد که بیماری اعتیاد و مصرف اجباری و از روی بی‌اختیاری روی سیستم غریزی‌شان وارد شده و دست از سرشان برنخواهد داشت.
*- بیماری اعتیاد، مصرف موادمخدر و افکار و رفتارهای بیمارگونه را تبدیل به مهمترین هدف زندگی برای معتادان می‌کند، به طوری که تمام نیازهای فردی و اجتماعی و عواطف و قابلیت‌های خود را ندیده می‌گیرند و نسبت به آنها کاملاً بی‌اهمیت شده و عده‌ای خود را لایق تمام بدی‌ها و مجازات‌ها می‌دانند.
3- عوامل عود و فعالیت بیماری اعتیاد

سؤالات زیر در رابطه با عجزها و بی‌اختیاری و اجبار شما در مواقعی بود که حتی خودتان باور نداشتید شما را به مصرف مواد مخدّر متمایل سازد و یا گونه دیگری از اعتیادهای افکاری و رفتاری باشند که شما را در نهایت به سمت مصرف نوعی مواد مخدّر بکشاند.
*- آیا هنگامی که افکاری برای انجام کاری خلاف مانند: شرطبندی و قماربازی و روابط ناسالمی که خواسته و ناخواسته در شرایط انجام آن قرار می‌گیرید، می‌توانید خودتان را کنترل کنید؟ به طوریکه خود را داخل بازی نکنید و یا در مواقع دیدن غذاهای لذیذ و متنوع پُرخوری نکنید، یا در مواقعی که برایتان پیش می‌آید ولخرجی نکنید، یا برای درآمد زیادتر کار بیش از حد و اضافه از ساعت و خلافی خاص انجام ندهید، یا هنگام ارتباط . حد و حدود تعادل را برای خودتان حفظ کنید؟
در طول بهبودی خصوصاً سه ماه اوّل تمایل شدید برای ایجاد ارتباط جنسی خواهید داشت و وسوسه برای مصرف مواد مخدر از طرف دیگر و دردهای فیزیکی و افکار آزار دهنده با توهم و تخیل هم شایع است.
مّا پاکی آنقدر ارزش دارد که تمام این مشکلات را قابل تحمل می‌کند. بعد از مدتی که پاکی بالاتر رفت، نوع وسوسه هم فرق خواهد داشت، خصوصاً دوست خواهید داشت که دوستان هم مصرفی و حتی ساقی‌تان پیام بدهید. یا سراغ دوستان قدیمی و مصرف کننده بروید و جویای حال آنها شوید.
اینها همان میل شدید یا عود وسوسه مصرف در شماست که در ابتدا اصلاً و ظاهراً قصد ندارد شما را دوباره آلوده کند، امّا واقعیت این است که اگر سراغ آنها بروید خیلی به سختی بتوانید خودتان را از کمند آنها خلاص کنید، در هر زمانی حتی هنگامی که به طور جدی در برنامه‌ی بهبودی مشغول خدمت به خود و دیگران هستید، هر لحظه ممکن است این اشتباهات از طرف شما پدید آید، دفعات و شدت این تمایل و وسوسه در هر شخصی متفاوت با دیگری است.
بسیار مهم است متوجه عوامل به وجود آورنده ایجاد وسوسه و علایم اجبار و بی‌اختیاری فیزیکی، روحی، روانی و احساسی آن باشیم. در زمان وقوع وسوسه شروع لذت‌های فکری در سرمان خیلی فعال می‌شود و درست مانند چرخ اتومبیل که بکساباد می‌کند، افکارمان در فکر مصرف گیر می‌کند. بدانگونه که افکار تخیلی و توهم و بلوکه شده اختیار فرد را به‌عهده گرفته و هیچ منطق و دردها و مشکلات اعتیاد و مصرف فراموش می‌شود، بطوریکه احساس (نیاز) از روی اجبار و بی‌اختیاری به اجرای حتی یکبار مصرف که وسوسه‌اش را داریم.
بیماری اعتیاد و اوج مصرف نهایتاً ما را به جایی می‌رساند، که دیگر نمی‌توانیم وجود آن را در خودمان انکار کنیم. در قسمتی از وجودمان یک احساس گنگ و خسته کننده به همراه تخیلات عجیب و غریب و غیرممکن به همراه توهمات، ما را به یاد، تمام دروغ‌ها، خلاف‌ها و تمام افکار و رفتارهای ناسالمی که داشتیم، می‌اندازد.
ما در اثر دردهایی که می‌کشیم دیواره‌ی غرور و انکار را کنار می‌زنیم و در همان لحظه واقعیت‌های دردناک عیان می‌شوند. وقتی که با واقعیت زندگی‌مان رو در رو می‌شویم، تشخیص داده می‌شود. که باید کاری انجام دهیم و خود را از بحران خارج نماییم، آنقدر ارتباط اجتماعی‌مان با همه چیز قطع شده بود، که فقط یک‌سری روابط مصنوعی و قلابی از ترس برایمان باقی مانده بود. اگر چه ممکن بود به نظر بیاید کارمان تمام، امّا باید به این نقطه می‌رسیدیم تا بتوانیم بفکر رهایی باشیم.

قدم دوم انجمن شیشه ای های گمنام

ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر میتواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

اکثر ما معتادان سعی زیادی می‌کردیم که مصرف‌مان را کنترل کنیم. با ترک کردن چند روزه و چند هفته، جایگزین کردن این مواد با مواد دیگر و یا با کپسول و شربت و قرص و گذاشتن اصول مصرفی جدید با روش کنترل شده و یا تهیه‌ی معجونی برای ترک خودمان می‌خواستیم زندگی معتادگونه خود را سروسامان دهیم.
شاید اکثر مواقع برای یک مدت کوتاه اینکارها و شگردهای من درآوردی جواب می‌داد. امّا نه راهی برای همیشه، برای اینکه ما تمام مشکلات را در ماهیت مواد و چگونگی مصرف می‌دیدیم، سعی می‌کردیم فقط مصرف‌مان را کنترل کنیم، مثلاً: می‌خواستم برای خودمان یک برنامه مرتب با کنترل مواد داشته باشیم، فکر می‌کردیم به این ترتیب معتاد نخواهیم شد، به خودمان قول می‌دادیم که فقط آخر هفته مصرف می‌کنم، فقط وقتی به محل خوش آب و هوایی می‌رفتیم مصرف کنیم، یا فقط مشروب می‌خورم. یا اصلاً مواد مصرف نمی‌کنم، فقط شربت و قرص مسکن و آرام بخش استفاده می‌کنم.
معمولاً موقع خماری و نئشگی کارهای خطرناکی می‌کردیم، مثلاً: مثل دیوانه‌ها رانندگی می‌کردیم، با سیگار روشن وارد جایگاه پمپ بنزین می‌شدیم، یا موقع کشیدن سیگار در رختخواب، آتش سوزی راه می‌انداختیم، کارهای خطرناکی انجام می‌دادیم که هیچ ارتباطی به ما نداشت، با کوچکترین مسئله‌ای دعوا و درگیری راه می‌انداختیم، موقع خماری برای تهیه کردن مقداری مواد مانند گدایان به این و آن التماس می‌کردیم، درعده‌ای از ما مصرف مواد مخدر باعث گردید تا مقدار زیادی از مال و اموال و دارایی خود و خانواده را به باد فنا دادیم.
به خاطر اعتیاد و مصرف امتیازات و شغل‌های زیادی را از دست دادیم. ما فشار و استرس‌های شدیدی براعضای خانواده خود وارد آوردیم.
با عدم تعادل و عدم توانایی در رعایت اعتدال، یکی دیگر از مشخصات بارز معتادان این است، که از زمان کودکی اگر به چیزی گیر دهند و بیش از حد تلاش می‌کنند که به مراد و منظور خودشان برسند، وقتی چنین نشود از آن دلسرد شده اصلاً آن را انجام نمی‌دهند، اعمالشان را به صورت تفریطی و افراطی انجام می‌دهند، اگر شروع به کتابخوانی کنند، همان روزه یک رمان را تمام می‌کنند، اگر موسیقی گوش کنند، تمام اوقات خود را به موسیقی صرف می‌کنند، یا یک آهنگ را صدها بار گوش می‌کنند. اگر با فردی دوستی کنند، بیش از حد به او بهاء داده و برای خودشان یک هم‌وابسته‌ی متقابل درست می‌کنند و پس از مدتی که تاریخ مصرفش تمام شد، کلاً و کاملاً او را کنار می‌گذارند و اصلاً سراغی هم از او نمی‌گیرند.
این حالت تفریطی و افراطی به مرور به الگوی فکری و رفتاری و لذت جویی و فرار از مشکلات، در زندگی معتادان جای خاصی به خودش اختصاص می‌دهد و زیر بنای افکار و رفتارهای ناسالم اجباری و از بی‌اختیاری معتادان در مصرف مواد مخدر و نهایتاً عود و رشد بیماری اعتیاد را در آنها تشکیل می‌دهد.
مشکلات معتادان در یک چیز یا یک بخش خلاصه نمی‌شود، بلکه بیماری اعتیاد بر تمامی جوانب زندگی، احساسات، عواطف، جسم و روح و معنویت و قضاوت آنها تاثیر مستقیم خواهد داشت.
به عنوان افراد معتاد، مستعد این هستیم که می‌خواهیم همه اتفاقات و حتی بهبودی به یکباره اتفاق بیافتد. امّا مهم است، همیشه بخاطر داشته باشیم، که برای هیچ یک از معتادان در حال بهبودی به این شکل نبوده که یک‌باره، در یک روز، یا صبح از خواب بیدار شویم و به خود اجبار کرده باشیم، که نیروی برتر از ما، سلامت عقل را به ما بازگردانده است. ما بمرور و آهسته آهسته و در طول یک دوران که ممکن است برای هرکدام از ما فرق دارد، به این باور می‌رسیم.
از شاخصه‌های حضور خداوند در زندگی ما، می‌شود ادعا کرد که نمی‌توان با منطق توضیح داد که چطور شد یک باره آن همه‌ی اشتهای شدید و اجبار به مصرف مواد مخدّر در ما بود، از بین رفت. به علاوه مگر عیناً همین معجزه برای بسیاری دیگر از ما به وقوع نپیوسته است؟
ما امیدوار هستیم که زندگی کردن به گونه‌ای دیگر که از بهبودی سلامتی باشد، برای همه ما نیز میسر است و همین امیدواری را با خود خواهیم داشت و به تازه واردان بشارت خواهیم داد، قدم دوّم ایمان را در ما برای امکان بهبود یافتن را به همراه دارد. اینکه در کنار خودمان با چشمان خود شاهد هستیم، معتادان دیگری هم هستند می‌توانند، پاک بمانند و برای ما ثابت کننده‌ترین دلیل بر وجود نیروی برتر از خود و حمایتش از ما می‌باشد در ضمن متوجه می‌شویم که معتادان عصیانگر و طغیانگر چطور پذیرا و متحمل یکدیگر می‌باشند و می‌بینیم که چقدر مرتب در جلسات شرکت می‌کنند و عده‌ای هم هستند که پاکی‌های طولانی خود را جشن می‌گیرند، که اصلاً به فکر ما نمی‌رسد که یک معتاد بتواند برای چنین مدتی پاک و دور از مواد مخدّر بماند.
وقتی می‌بینیم که معتادان دیگر به کمک و معجزه نیروی‌برتر زندگی جدیدی پیدا کرده‌اند و از مواد مخدّر و سایر داروها و الکل و نیکوتین دوری می‌کنند، به این باور می‌رسیم که بهبودی با کمک نیروی‌برتر برای ما نیز امکان پذیر است، برای خیلی از ما همین که امروز هیچگونه ماده‌ی مخدری مصرف نمی‌کنیم، با آن همه میل شدید و اشتها برای مصرف مواد در گذشته، خود نشانگر کمک و حمایت نیروی‌برتر می‌باشد.
در این قدم می‌توان با رعایت اصول خودیاری و گوش فرا دادن و عملکرد و گفته‌های راهنما و حضور مرتب و خدمت در جلسات اشاره کرد. همچنین مشورت کردن، خود محور نبودن، به مشورت‌ها عمل کردن است. قدم دوّم می‌گوید که دردکشیدن و اعمال جنون آمیز انجام دادن و مُردن با اعتیاد و آن افکار و رفتارهایی که زندگی می‌کردیم، دیگر لزومی ندارد، ما می‌توانیم از شر همه‌ی آنها خلاص شویم و به وقتش از طریق آشنایی با سه قدم و انتقال آن یاد می‌گیریم که کاملاً از آنها نجات پیدا کرده و بدون آنها زندگی کنیم.
روشن بینی که ما برای بار اول تجربه می‌کنیم، درک این مسئله است، که هرگز به تنهایی نمی‌توانیم بهبود یابیم، ما مانند نوزادان به کمک احتیاج داریم که بتوانیم بلند شویم، با ایمان به این مسئله که در گروه آواز رهایی کمک برای ما وجود دارد، امیدواری ما به حضور خداوند تداوم پیدا می‌کند. رسیدن به درک این مسئله که بهبودی امکان پذیر است.
باورهای غلط گذشته که فکر می‌کردیم اعتیاد تا گورستان ما را همراهی می‌کند، از بین خواهد رفت، خصوصاً دیگر کارهای خود را با مشورت کردن، کمک گرفتن از راهنما و سایر معتادان در حال بهبودی و حضور مرتب و موثر در جلسات و مشارکت و خدمت کردن، اینها نمونه‌های بارزی از روشن بینی و بازگشت سلامتی عقل در ما هستند. به این دلیل که با گذشت زمان و طول پاکی درک ما از سلامت عقل کاملتر از گذشته می‌شود و رشد عقلانی و تغییرات رفتاری در ما بیشتر دیده می‌شود.
این خیلی اهمیت دارد که در همان حال که در بهبودی رُشد پیدا می‌کنیم، بمرور درک ما از داشتن سلامت عقل نیز رشد پیدا می‌کند، پس عجله نکنیم چون به زمان احتیاج داریم و می‌توان چنین گفت که برگشت سلامتی عقل یک فرایند است.
شاید فکر کنیم که ما دیگر هرگز عصبانی و خشمگین نخواهیم شد، یا اینکه به محض کار کردن این قدمها رفتارمان کامل و بی‌عیب و نقص خواهد شد و دیگر با وسوسه و طغیانگری فکری و یا عدم تعادل در رفتارها و زندگی هیچ مشکلی نخواهیم داشت، ممکن است این افکار کمی زیاد از حد و افراطی به نظر آیند، امّا اگر از رُشد شخصی‌مان در بهبودی ناراضی هستیم، یا اینکه از مدت طولانی که نیاز است تا سلامت عقل به ما باز گردد دلخور هستیم.
احتمالاً می‌توانیم چند حالت را در خود تشخیص دهیم، اکثر دوستان قدیمی می‌گویند: ما دریافتیم که دست از انتظارات و توقعات خود در مورد پیشرفت بهبودی‌مان برداریم، تا حد زیادی به آرامش دست پیدا خواهیم کرد. از زمان قطع مصرف تا به امروز زمانی است از پاکی‌مان می‌گذرد، زندگی‌مان دستخوش تغییرات اساسی شده است، مصرف نکردن مواد مخدّر با تغییرات ظاهری و آرامش درونی همگی نشانگر یک زندگی متفاوت با گذشته است و کارکردن اصول خودیاری قدمها تغییرات بیشتری را به همراه خواهد داشت.
این چند ماه و هفته و روز در پاکی ماندن برایمان مثل معجزه است، امّا امروز که مدت‌هاست از پاکی‌مان می‌گذرد و برای این موهبت دعا می‌کنیم، پایه و اساس موفقیت برای ما فقط برای امروز است، اقرار به اینکه یک تنه توانایی پاک ماندن را نداریم و درخواست کمک از اعضای گروه و رعایت اصول قدم‌های خودیاری و کمک از راهنما و نیروی‌برتر از خود همگی باعث رُشد ایمان ما به برنامه و حمایت نیروی‌برتر می‌شود.
در اصول فقط برای امروز معتقدیم و تجربیات گذشته ما به عنوان معتادان مصرف کننده نشان می‌دهد و به ما آموخته شده بود، که رفقای ما قابل اعتماد و اطمینان نیستند و مهم‌تر از همه اینکه ما به خودمان هم اعتماد نداشتیم، همین عدم اعتماد به دیگران و خود بزرگترین ترس‌ها را در سر راه اعتماد کردن می‌باشد. فقط برای امروز برای ما اعتماد یک روزه فراهم می‌کند، برای برخی از ما اوّلین چیزی که می‌توانیم به آن اعتماد کنیم، صحبت‌های سایر اعضاء در جلسات است، که حقیقت و ماهیت بیماری‌مان را در مشارکت و صحبت‌های آنها احساس خواهیم کرد.
پیدا کردن فرد قابل اعتماد، درخواست کمک کردن از آنها را آسانتر می‌کند. وقتی اطمینان ما به رازداری آنها بیشتر می‌شود، ما هم یاد می‌گیریم با رازداری اسرار دیگران به خودمان هم اعتماد پیدا کنیم و ترس‌هایمان کمتر و کمرنگ‌تر از گذشته می‌شود.
با فکر و تدبیر تصمیم گرفتن و کارهایمان را انجام دادن اعتماد به نفس‌مان را بیشتر می‌کند، به اجرا گذاشتن اصول معنوی خودیاری با مشورت کردن و اصرار نکردن بر کارهای اشتباه گذشته. رعایت اصول معنوی خودیاری با صداقت، روشن بینی و تمایل وگوش دادن به گفته‌های راهنما و دوستان بهبودی، تقریباً در مسیر کارها باور داریم دیگر بیماری اعتیادمان بر سر این کارها مانع ایجاد نخواهد کرد، اکنون با خدمت کردن در جلسات، جلسه رفتن و مشارکت کردن، پیام‌دادن به تازه واردان و قدم کارکردن توانسته‌ایم بیماری خود را در جایگاهی غیر فعال کنیم، امّا همیشه این چنین نیست، بیماری ما مانند گرگ کمین گرفته منتظر ماست که از گله جدا افتاده و ما را شکار میکند!
با ورود به برنامه ابتدا ما دریچه افکارمان را باز می‌گذاریم و با روشن بینی سعی می‌کنیم چیزهای تازه‌ای را که آموخته‌ایم آزمایش کنیم و آن‌هایی که به دردمان می‌خورد را اجرا کنیم و بقیه را دور بی‌اندازیم، با ابزارهای جدید توقعات و انتظارات خود را بهتر از گذشته لمس کرده و با مشورت کردن و احساسی و سریع رفتار نکردن بزرگترین اساس برگشت سلامتی عقل در ما می‌باشد.
در قدم یک آموختیم تسلیم شدن به اصول معنوی خودیاری اساس لازم برای بهبودی است، تسلیم سرآغاز همان چیزهایی بود که زندگی ما را از لجنزار اعتیاد بیرون کشید و ما را نجات داد، اقرار به معتاد بودن و عاجز بودن و ناتوانی فردی خود در مقابله با کنترل و درمان بیماری اعتیاد، مسیر بهبودیمان را هموار ساخت و نداشتن سلامتی عقل و امیدواری به نیروی برتر از خود، ایمان ما را تبدیل به روشن‌بینی و امیدواری کرد و تمامی اینها دانش و تجربه‌ای بود، که در قدم دوّم کسب کردیم و برای کار کردن قدم سوم آماده شدیم.
دیگر می‌دانیم که بیماری در ما باعث نداشتن تعادل در تصمیم گیری و رفتار و گفتار با شاخصه، خود خواهی و خودمحوری و بدون مشورت کاری را انجام دادن و سریعاً عصبانی شدن و.... (نداشتن سلامت عقل) به ما می‌گوید که چیزهایی خارج از خودمان است که می‌تواند، حال ما را خوب و کامل کند و مشکلاتمان را حل نماید.
مثلاً: افکار و رفتارهای ناسالمی مثل مصرف مواد مخدر و روانگردانها، قماربازی و شرط بستن، پرخوری، کارهای هیجانی و زیاده در روابط جنسی یا چیزهای دیگری که فکر مخرب‌مان به ما دیکته می‌کند. بزرگترین اعمال برای روند ایمان‌آوری حس اعتماد می‌باشد که اعتماد به جلسات اصول بهبودی و راهنما از بزرگترین نعمت و اعمالی است، که در این فرایند می‌توانیم داشته و انجام دهیم.

قدم سوم انجمن شیشه ای های گمنام

ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند، بدان‌گونه که او را درک می‌کردیم بسپاریم.

ما با قدم یک و دو تسلیم شدن و تمایل خود برای به کارگیری راه‌های جدید و معنوی با اصول خودیاری سه قدم را نشان دادیم، که این راهکارها باعث به وجود آمدن امید در ما شد، امّا اگر این امید را سریعاً توسط اصول قدم سوّم و تصمیم‌گیری درست به عمل تبدیل نکنیم.
تازگی و تأثیرات آن از بین خواهد رفت و ما دوباره به سر جای اوّل بیماری خود باز خواهیم گشت، از آنجا که ما می‌دانیم انسان‌های کاملی نیستیم و احتمال بی‌راهه رفتن ما وجود دارد، باید روزانه و به طور منظم تصمیم خود را با خواندن دعای قدم سوّم تکرار و فقط برای امروز تأیید کنیم.
ما هر قدر در بهبودی رُشد کنیم، فهم ما از درک خاص خود برای اتکال به خداوند نیز رُشد بیشتری می‌کند. هر کدام از ما طبق درک خود از خداوند و اعتماد خود به او تصمیم‌گیری سپردن را شروع می‌کنیم. در ابتدا با تداخل بیماری و تا درک قدرت نیروی برتر از خود به هر مقدار که بتوانیم، مدتها طبق اراده و قدرت خود عمل خواهیم کرد و گاهی هم از داشتن حق انتخاب و تصمیم‌گیری سوءاستفاده خواهیم کرد، ممکن است اینطور فکر کنیم که قدرت و اراده شخصی ما بیشتر مواقع به معنی کنار کشیدن از تلاش و انزوای کامل خواهد شد، که باعث می‌شود ما در دوران زندگی با شرایط بهبودی کاملاً مجذوب خود شده و در پیله‌ی بیماری خود تنها شویم.
بعضی مواقع رفتار ما با اراده‌ی شخصی باعث می‌شود که ما هرگونه ملاحظه و مراعات دیگران را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته‌های بیمارگونه خود باشیم، ما عواطف و احساسات و نیازهای دیگران را نادیده می‌گیریم و با تمام قدرت، هر کسی که بخواهد سرراه ما قرار بگیرد، این حق را به خود می‌دهیم که به او صدمه بزنیم.
ما با اراده و قدرت شخصی بیمار خود به مانند سیل و تند باد به زندگی افراد خانواده و فرزندان و همسران و حریم مقدس ازدواج خود و دوستان و حتی دیگران لطمه خواهیم زد و کاملاً از عواقب و تأثیرات خراب‌کاری‌هایی که پشت سر می‌گذاریم نا آگاه هستیم.
هرگاه شرایط دلخواه خودخواهانه‌ی ما نباشد، سعی می‌کنیم به هر نحو ممکن آن را به گونه‌ای دلخواه بیماری خود تغییر دهیم، تا به اهداف خود برسیم، حاضر می‌شویم به هر قیمتی به خواسته‌های مغرضانه و بیمارگونه‌ی خود برسیم، گاهی چنان مشغول برنامه ریزی‌های کینه توزانه خود می‌شویم که کاملاً رابطه ما با وجدان و عواطف و نیروی‌برترمان قطع می‌شود و تقریباً باید گفت که این اراده‌ی ما وارونه کار می‌کند و در هیچ زمانی و برای هیچ کاری درست کار نمی‌کند و برای جلوگیری از خلاف‌های ما کافی نخواهد بود.
گاهی اوقات می‌بینیم که در مباحصه و مجادله و بحث‌های مختلف با دیگران برای مجاب کردنشان عصبی شدم و در اینکار زیاده می‌کنیم و آنقدر نظریه خود که بیشتر اوقات مغرضانه است، پا فشاری می‌نماییم که کارمان ممکن است به زدو خورد بکشد.
گاهی به چیزی زیاد از حد گیر داده و به قول خودمان سریش شده و می‌چسبیم و خود را با آن مشغول می‌شویم، اگر به راستی و صداقت به درون خودمان گوش دهیم، احساسی می‌گوید که دیگر بس است، مقداری هم زندگی کن!
همیشه زیر بنای افکار و رفتارهای ما از ترس، رنجش از خود و دیگران است، خصوصاً وقتی مقایسه‌ها و محرومیت‌ها و خود محورهای ما عود می‌کند.
باعث سرزنش و ملامت خودما نیز می‌شوند. امّا وقتی با خود صادق می‌شویم و خودمان را باچند روز و چند هفته و چند ماه و چند سال قبل مقایسه می‌کنیم، قدرت و اراده فعال خداوند را در زندگی روزانه خود می‌بینیم که چگونه ما را در مقابل بی‌اختیاری و وسوسه مصرف نگاه داشته است و می‌بینیم که ما فقط حق داریم خودمان را با خودمان مقایسه کنیم. اراده‌ی خداوند در در ارزش‌هایی خلاصه می‌شود که خواهان آن هستیم.
ما معتادان همیشه حالتی طلبکارانه از خود و دیگران و خداوند داریم، در ظاهر این خودخواهی ما به گونه‌ای دیگر وانمود می‌کند و ماسک‌های مختلفی به نسبت شرایط محیط و شرایط برای دست یافتن و رسیدن به منظور و خواسته‌های خود بکار می‌برد. هر حرکتی که باعث اذیت و آزار و رنجش او شود، رو در روی خداوند، مردم و شرایط و دنیا و بخت و اقبال می‌ایستد. او همه را بدهکار خودش می‌داند و بابت هرکاری انتقام از اطرافیان و مردم و محیط زیست می‌گیرد. او هرکاری انجام می‌دهد توقع و انتظار دریافت عوض آن را دارد، او خداوند، مردم و دنیا را مسئول اتفاقات بد در زندگیش می‌داند.
ما بایست اجازه دهیم نیروی برترمان با ما ارتباط برقرار کند و برای اینکار می‌توان از طریق توجه کردن به احساسات، عکس العمل‌ها و اتفاقاتی که در درون یا اطرافمان رخ می‌دهد، انجام دهیم، ممکن است که این ارتباط از طریق مراقبه و طریق مراسم خاص شخصی ما برای وصل شدن به نیروی برتر از خودمان باشد.
در جلسات گوش و ذهن خود را باز بگذارید، ممکن است نیروی برترمان از طریق اعضای دیگر گروه آواز رهایی با ما صحبت کند و پیام خودش را به ما برساند، یا به ما راهی را توسط آنها و کسان دیگر نشان دهد. لازم است ما به خود اجازه دهیم تا نسبت به خداوندی که خودمان درک می‌کنیم، با اصول دین و مذهب خودمان احساسی داشته باشیم، ممکن است از او عصبانی باشیم، ممکن است عاشق و شیدای او باشیم، ممکن است که از او ترسی داشته باشیم، ممکن است در هر شرایط تسلیم و سپاسگزار او باشیم.
هیچ ایراد و مشکلی ندارد که در گروه آواز رهایی کل احساسات بشری خود را با نیروی‌برتر از خودمان در میان بگذاریم و این به ما کمک می‌کند. تا نیرویی که به آن اتکا داریم، را باور کنیم و به آن احساس نزدیک بودن بیشتری نماییم و به مرور به او اعتماد کرده تا بتوانیم زندگی خود را به او بسپاریم، وقتی به عقأید ما، تمایلات ما، نیازهای ما در زندگی فعلی در مسیری مطمئن اهمیت داده شود، با همه‌ی افراد و همه چیزهای اطراف خود در صلح و آرامش خواهیم بود.
گاه در طول بهبودی ممکن است، اتفاقاتی رخ دهد که همه‌ی باور و اعتقادات ما نسبت به نیروی‌برترمان از بین برود و بهبودی ما را به خطر بکشد. یا ما را نسبت به اصالت وجود این نیرو در کل مشکوک و دو دل سازد و دوباره او را از دل خود بیرون برانیم، این اتفاقات ممکن است در اثر مرگ عزیزی، یا یک بی‌عدالتی و تهمت، یا از دست دادن چیزهایی باشد.
وقوع هر اتفاقی ممکن است، که افکار و عقاید بیمارمان را عوض کند، در هر حال مشکل ما نبود خداوند در زندگیمان بوده است و تا آخر عمر باید یک راه و شیوه درست برای متکی بود به او را پیدا کنیم، انجام کارهای ارزشی و رعایت اصول و عملکرد به دو قدّم قبلی و ارتباط مداوم با راهنما و خدمت کردن در جلسات و تازه واردان نشان دهنده کارکرد اراده و قدرت نیروی‌برتر در زندگی و بهبودی ما می‌باشد.
اکنون در مسیر بهبودی و درک کنونی ما از نیروی‌برتر به طور مداوم در حال تغییرات اساسی قرار دارد. لذا نیاز است که ما دائم دست کمک به سوی نیروی برتر دراز کنیم و از او درخواست کمک کنیم، که اگر امکان درک دلیل بعضی از اتفاقات وجود ندارد، حداقل قدرت پذیرش آن را به ما بدهد.
لازم است که از او درخواست نیرو و انرژی ادامه دادن به زندگی بدون مواد مخدری را بکنیم، به تدریج رابطه خود را با او برقرار خواهیم کرد، با سپردن اراده و زندگی‌مان به خداوند، ما به خود اجازه می‌دهیم که به حمایت و امیدواری‌های نیروی‌برتر دسترسی داشته باشیم، ما با اتکال به خداوند بهترین راه را برای پیشرفت در زندگی کنونی پیدا می‌کنیم، مطمئناً راهکار و راه حل‌هایی که از یک اصول و اساس معنوی نشأت می‌گیرند، زیرا از راه حل‌هایی که خود ما به تنهایی اتخاذ می‌کردیم بسیار ارجع‌تر خواهند بود.
ما هرچه بیشتر اراده و زندگی خود را به او بسپاریم به نیرویی حمایتگر نزدیک‌تر می‌شویم و کمتر نیاز پیدا می‌کنیم خود را در جمع دوستان مصرف کننده و بیمار قرار دهیم، وقتی به بررسی ارتباط خود با نیروی‌برتر ادامه می‌دهیم، به تدریج انرژیی را در درون خود پیدا می‌کنیم که ما را قدرت داده و ما بیشتر رغبت پیدا می‌کنیم که همدم دائمی و یاور ما در رفع مشکلات و اجرای زندگی توسط نیروی برترمان باشد.
متوجه می‌شویم از نظر معنوی با چیزی بزرگتر و فهمیده‌تر از خودمان مرتبط شده‌ایم. برای اینکه راحت‌تر بتوانیم به نیروی‌برتر خود اجازه دهیم تا مراقب زندگی‌مان باشد. نیاز داریم تا اعتماد خود را بیشتر توسعه دهیم و کم کم قسمت‌هایی از زندگی‌مان را به او بسپاریم.
تجربه به ما نشان می‌دهد که ما ول کن بعضی چیزها در زندگی‌مان نیستیم، مثلاً فکر می‌کنیم خودمان از عهده‌ی کنترل کردن دخل و خرجمان بر می‌آیم یا آنکه رابطه خصوصی ما با افراد خانواده و همسران‌مان که در حال بهبودی است، دیگر لزومی ندارد آن را به نیروی برترمان بسپاریم. زنده نگه داشتن اصول معنوی خودیاری تسلیم و واگذاری به مراقبت خداوند به آنگونه که او را درک می‌کردیمٰ در روح و فکرمان برای ما ضرورت مهمی دارد، حتی وقتی که همه چیز به نظرمان خوب و عالی پیش می‌رود.
با توجه به اصول کاملاً معنوی قدم سوّم، ما در ابتدا بر تسلیم و تمایل تمرکز پیدا می‌کنیم. پس از آن می‌بینیم که امید تازه شکل گرفته‌ی ما چگونه به باور و اعتقاد و اعتماد و سپس به ایمان تبدیل می‌شود و در انتها متوجه می‌شویم که اصل معنوی تسلیم و عاجز بودن در قدم اوّل و خرابی افکار مخرب و تخیلی و توهم زده‌ی ما در قدم دوّم، با قدم سوّم ارتباط مستقیم دارد، تسلیم و عجز و اقرار باعث فروپاشی غرور کاذب و مدیریت شبکه‌ای انکار در قدم اوّل و نداشتن سلامتی عقل و امیدواری به حمایت نیروی برتر برای رسیدن به سلامتی عقل در قدم دوّم، در حضور و مشورت با راهنما، رابطه‌ی تنگاتنگ با او، حضور مرتب در جلسات و مشارکت و خدمتگزاری، ارتباط با دوستان بهبودی، رعایت اصول معنوی خودیاری، صداقت داشتن با خود، همان پیشرفت معنوی است، که از سیستم باور به سوی اعتقاد و اعتماد و ایمان در قدم سوم مرتبط می‌باشد.
ما با امیدواری که توسط آشنایی در قدم دوم برایمان به وجود آمده است، قدم سوّم را شروع می‌کنیم، امیدواری به اینکه آگاهی و دانشی که در زندگی فعلی ما در اثر آشنایی با این اصول شکل گرفته است، سرمنشأ آن از امکانات سپردن به خداوند است.
مسلماً شک و دودلی ما در اثر بی‌ایمانی ماست که در فرایند بهبودی تبدیل به امید، باور، اعتقاد و اعتماد و سپس به ایمان می‌شود، مسلماً شک و تردید به مرور از بین می‌رود و نتایج ایمان‌آوری ما را به سمت اعمال و نیت خیر و کسب و جایگزینی فضیلت‌ها سوق می‌دهند، ما در واقع کارهایی را با تجربیات همدردانی که به آنها باور داریم، به ما می‌گویند، وقتی آنها را انجام می‌دهیم، به وعده‌هایی که آنها به ما دادند و چیزهایی که می‌خواهستیم دست پیدا کنیم می‌رسیم. در قدم سوّم مراحل ایمان‌آوری، مشورت لازم برای اجرا در آوردن تصمیم‌گیری و عملی ساختن آن را به ما آموزش می‌دهد، احتمالاً تاکنون پیشرفت زیادی در راه رسیدن به اهداف خود داشته‌ایم و حالا برای ما معلوم شده است، که ما می‌توانیم از طریق عمل مثبت و سازنده در زندگی بهبودی خود تأثیرگذار باشیم.
امیدوار بودن در عملکرد به تصمیمات در آینده‌مان، خودش برای گرفتن نتیجه‌ی بهتر و بابت آن کارها خرابکاری نکردن، نتایج آن کارها را به نیروی برتر می‌سپاریم، داشتن روشن بینی برای تلاش‌های خود و نخواستن نتیجه‌ی کارها و درک آنها از زاویه‌ی بهتر، با اصول معنوی سنجیدن، خواست و اراده خود را تحمیل نکردن، در اصل قرار ندادن ذهن بیمار خود و عناد و مخالفت با خواست نیروی‌برتر را به خواست خود ترجیح دادن، انگیزه‌ی مناسبی برای پیدا کردن اعتمادبه نفس و شروع عزت نفس در ماست، وقتی ما در جلسه یا در جمع دوستان همدرد هستیم یا با راهنمای خود در حال صحبت و مشورت قرار داریم، احساس می‌کنیم که نیروی‌برتر از ما نیز در میانمان حضور دارد و هر چه بیشتر به این نیرو متوسل می‌شویم، اتکاء و اعتمادمان به او بیشتر از قبل می‌شود و همانطور هم از مواد مخدر و وسوسه‌ی آن دور می‌شویم.
ما دیگر میدان زندگی را خالی نمی‌کنیم، بلکه بعد از مقابله با هر مشکلی ارزش و بالندگی پیدا می‌کنیم. برای ما بودن در پست خدماتی درگروه آواز رهایی و قبول انتقال قدم‌ها به تازه واردان همان ارزشمندی و دوست‌داشتنی بودن مورد نیاز در ماست. که نقش ما به عنوان راهنما برای دیگر معتادان در حال بهبودی و به خود و آنها خدمت‌کردن است.
برای رفتن به جلسات و مشارکت راجع به حال و احوال خود، علیرغم هرگونه احساسی که داشته و دارم، تسلیم شدن و عاجز بودن در قدم یک اساس و پایه تسلیم در دیگر قدم‌ها می‌باشد، تسلیم قدم یک شدن به ما می‌آموزد که در برابر اصول معنوی خودیاری سه قدم تسلیم باشیم و حتی علیرغم میل باطنی (غرایض بیماری در ما) اصول را به کار گیریم و همین شناخت و آشنایی از تسلیم در قدم اول به ما کمک می‌کند که در قدم سوم سهل تر تسلیم اصول قدم‌های خودیاری باشیم و اراده و زندگی‌مان را به نیروی‌برتر از خودمان بسپاریم.
باز گذاشتن دریچه‌ی افکار کپک زده، جدیت در به کارگیری اصول با تصمیم گیری، برای حل مسائل و رفع مشکلات خود، وقتی که مطمئن می‌شویم در راه درست قرار داریم، با خیال راحتر به جلو حرکت می‌کنیم! ما وقتی فرق بین تخیل و توهم و تفکر را متوجه شویم، یقیناً خیلی بهتر به مغز فعال و بیمارم تاکید می‌کنیم، که بهتر از قبل دریچه‌ی خود را باز بگذارد و به روش‌ها و مهارت‌هایی که به ما آموزش داده می‌شوند، را بپذیریم. در این موقع است که متوجه می‌شویم که منظور از بیماری مغزی و مغز کپک زده چیست!

شیشه چیست و درمان آن چگونه است

قبل از اینکه درمورد شیشه صحبت کنیم بهتر است بصورت خلاصه اشاره ای به نحوه کار مغز و سیستم اعصاب مرکزی داشته باشیم.

 در سیستم اعصاب مرکزی،  سلولها یا رشته های عصبی بصورت مستقم به هم متصل نیستند. بلکه بین انتهای سلول قبلی با ابتدای سلول بعدی فضای بسیار کوچکی وجود دارد که به این فضا در اصطلاح پزشکی سیناپس می گویند.

 برای اینکه یک سلول عصبی بتواند پیامی را به سلول دیگر انتقال دهد باید از انتهای خود ماده ای به داخل این فضای کوچک ترشح کند.( به این ماده در اصطلاح پزشکی نوروترنسمیتر می گویند) این ماده بر روی گیرندهایی که در ابتدای سلول بعدی قرار دارند می نشیند و به این ترتیب پیام منتقل می شود.  در سیستم عصبی نوروترنسمیترهای زیادی وجود دارند که ترشح هرکدام منجر به علایم خاصی می شود.

 دوپامین و سروتونین دو نوروترنسمیتری عمده ای هستند که سوء مصرف شیشه یا مواد محرک باعث افزایش ترشح آنها در مغز می گردد و اختلال در نسبت ترشح آنها  در ایجاد بیماری هایی مانند افسردگی یا دوقطبی نقش اساسی را بازی می کند.

و اما داستان شیشه.....

شیشه ای که در حال حاضر در بازار قاچاق مواد محرک ایران وجود دارد  بیشتر بصورت کریستال های ریز ( مانند شکر)  است که در تکه های کوچک یک لوله پلاستیکی ( نی نوشابه) جاسازی شده و سر و ته آن بسته می شود. این ماده به شکل های دیگری از جمله بلور های شفاف و تیز و.... نیز عرض می شود.

 قاچاقچیان مواد با این شعار که: شیشه حاوی مورفین نیست پس اعتیاد آور نیست مصرف آنرا تبلیغ می کنند و متاسفانه بسیاری از افراد ناآگاه خواسته یا ناخواسته در دام این ماده محرک گرفتار می شوند.

 واقعیت اینست که شیشه یک ماده محرک بسیار اعتیاد آور است بطوریکه در بسیاری از مقالات پزشکی قدرت اعتیاد زایی آنرا بیشتر از مواد محرکی مانند کوکائین می دانند.

بخاطر داشته باشیم که در حال حاضر درمان اعتیاد به شیشه و مواد محرک مشکل ترین درمان در زمینه درمان  سوء مصرف مواد است.

این ماده به چهار صورت کشیدنی، استفاده از طریق بینی، خوردنی یا تزریق ممکن است مورد سوء مصرف قرار گیرد. برای کشیدن آن از پایپی شیشه ای که مخصوص اینکار است، لامپ، چراغ خودرو و .... استفاده می کنند.

شیشه از ترکبات آمفتامین یا مت آمفتامین در آزمایشگاههای غیر قانونی ساخته می شود. قرص اکستاسی نیز از ترکیبات همین مواد است. شیشه در حقیقت هیدروکلراید مت آمفتامین است که علاوه بر شیشه به آن آیس یا کریستال هم گفته می شود. البته در استانهای شرقی کشور به کراک هم کریستال می گویند!

سوء مصرف شیشه ترشح دوپامین، سروتونین و نور اپی نفرین را در سیناپسهای عصبی در مغز به شدت افزاش می دهد و منجر به تحریک سلولهای مغز  می شود. شخصی که به سوء مصرف شیشه روی می آورد در ابتدا علایم بسیار خوبی را تجربه می کند.

در ابتدا سوء مصرف شیشه باعث می شود که تجربه های لذت بخش با شدت بیشتری احساس شوند. فرضا اگر شما از شنیدن یک موسیقی لذت می برید و محو آن می شوید شخصی که ماده محرک استفاده کرده است بر روی نت های آن موسیقی پا می گذارد و همراه با آن به پرواز در می آید!!

 قدرت تمرکز و اعتماد به نفس در چنین فردی به شدت بالا می رود، خطر را از خود دور می داند. ( به قول معروف دل و جراتش زیاد می شو د) حال تصور کنید چنین فردی در حال رانندگی چه وضعیتی خواهد داشت! بخاطر جرات زیاد فاصله ایمن را در نظر نمی گیرد. با سرعت زیاد از یک وجب جا سبقت گرفته، جاده را محیط خطرناکی برای خود و دیگران می کند! معمولا این افراد توسط پلیس دستگیر می شوند. اگر هم تصادف کنند تصادف های مرگباری خواهند داشت.

 بسیار مهربان و صمیمی می شوند! خلاقیتشان زیاد می شود! شخصی که تا دیروز نمی توانست یک خط شعر حفظ کند شاعر می شود و شعر می گوید! بسیار دست و دلباز می شوند بطوریکه براحتی می توان از آنها پول یا چک گرفت! پس احتمال سوء استفاده مالی از این افراد وجود دارد!

در ابتدا حتی ممکن است وضعیت اقتصادی این افراد بهتر شود! این درست مانند آنست که بیمار وامی با بهره زیاد به خودش می دهد و احساس می کند ثروتمند شده است ولی وقتی این وام را پس می دهد بشدت فقیر و بی چیز می شود!

مصرف حتی مقدار کم شیشه منجر به بی خوابی می شود: شب تا صبح نمی خوابد دایم در حال عوض کردن کانال تلویزیون  یا گوش کردن موسیقی است! بی قرار می شود و یک جا دوام نمی آورد! اشتها به شدت کاهش پیدا می کند! یکی از مواردی که اطرافیان به شخص مشکوک می شوند کاهش وزن شدید و کم خوابی است!

 با مصرف زیاد؛ تنفس و ضربان قلب افزایش یافته،  طپش قلب پیدا می کنند. فشار خون  و دمای بدنشان بالا می رود و احساس گرما می کنند پس زیاد آب می خورند!  ضربان قلب نامنظم می شود. بشدت تحریک پذیر و پرخاشگر  می شوند و ممکن است دست به هر خشونتی بزنند. اضطراب، گیجی، لرزش اندامها،  تشنج و در نهایت ایست قلبی و مرگ هم از دیگر عوارض سوء مصرف شیشه است.

سوء مصرف طولانی مدت شیشه منجر به ایجاد بدبینی شدید، خشونت، کاهش شدید  حافظه، توهم های شنوایی و بینایی، سایکوز ( جنون آنی ) و بسیاری اختلالات عصبی دیگر  و در نهایت مرگ می شود. اینها توهم های جالبی هم دارند! ممکن است رنگ ها را بشنوند و صداها را ببینند!

متاسفانه شیشه شخص را در وضعیتی قرار می دهد که تمایل به درمان ندارد و شاید این مصیبت بار ترین تاثیر شیشه بر مغز باشد که درمان و پیگیری این افراد را مشکل کرده است!

به علت ترشح زیاد نوروترنسمیتر ها، بعداز اندک زمانی انتهای اعصاب مغز تحلیل رفته و مغز نمی تواند روند طبیعی خود را داشته باشد و بیمار  نه اینکه علایم خوبی تجربه نمی کند بلکه فقط بخاطر ترس از عوارض ترک شیشه که مربوط به کارکرد ضعیف مغز است اقدام به سوء مصرف آن می نماید!

بخاطر داشته باشیم که اعتیاد به مواد در هر نوع آن که باشد در ابتدا با تجربه های بسیار لذت بخشی همراه است بصورتی که شخص اعتقاد پیدا  می کند  که می تواند بصورت کنترل شده مواد را مورد سوء مصرف قرار داده و از تجربه های لذت بخش آن برخوردار شود! غافل از اینکه ثابت شده است که مصرف حتی مقدار کم مواد مخدر یا محرک ساختمان مغز و کارکرد آنرا بطور هم زمان تغییر می دهد که صحبت در مورد آن از حوصله این بحث خارج است.

عوارض مصرف شیشه در قیاس با تریاک و هرویین

 برای مصرف شیشه ابزار مخصوص وجود دارد که به آن پایپ Pipe گفته می‌شود و شبیه یک چپق شیشه ای است. نشئگی حاصل از مصرف این ماده تقریباً شبیه هیچ مادمخدر دیگری نیست. عوارض مصرف این ماده ، بسیار خطرناک و سنگین است. مصرف‌کنندگان این ماده در دفعات اولیه مصرف ، گاه تا 72 ساعت نمی‌خوابند. در این مدت ، سطح انرژی بسیار بالا ، توهم شدید و خیره شدن به یک نقطه خاص برای چندین ساعت و همینطور رفتارهای بی‌پروا ، از حالات نشئگی این ماده محسوب می‌شود. پس از بین رفتن اثر این ماده ، شخص مصرف‌کننده طوری احساس خستگی و کوفتگی می‌کند که ممکن است حدود 48 ساعت یا 2 شبانه‌روز به صورت پیوسته خواب باشد و پس از بیداری سر دردهای شدید ، بی‌قراری ، لرزش و حرکات غیرعادی اعضاء بدن مثل دست و سر از حالات آن است.

مصرف‌کنندگان شیشه برای از بین بردن این حالت معمولاً دوباره مصرف می‌کنند و مانند سایر مواداعتیادآور فرایند اعتیاد آغاز می‌شود و پس از مدتی مصرف‌کننده شیشه تبدیل به یک معتاد تمام‌عیار می‌شود که البته با مصرف‌کنندگان سایر موادمخدر مثل تریاک و حتی هرویین بسیار تفاوت دارد. عوارض مصرف شیشه را در طول چندماه ، حتی مصرف هرویین در طول چندین سال به وجود نمی‌آورد.
عوارض مصرف شیشه به قدری وحشتناک است که حقیقتاً هرویین و یا قوی ترین مخدرهای سنتی در مقابل آن بسیار ضعیف هستند .مصرف‌کننده شیشه در حالت خماری ، دست به حرکات جنون‌آمیزی می‌زند که شاید از دیوانگان زنجیری هم سر نزدند. از مهمترین عوارض طولانی مدت مصرف شیشه که معمولاً بعد از گذشت کمتر از 6 ماه مصرف خود را نشان می‌دهد اختلال شدید در عملکرد دریچه پروستات است که معمولاً ادرار و اسپرم با هم دفع می‌شوند. آسیب‌های شدید کبدی و جوش‌های صورت ، ایجاد عفونت در دستگاه گوارش ، خصوصاً روده ها ، کوچک شدن بیضه‌ها به همراه درد شدید و تضعیف قوای جنسی از دیگر عوارض این ماده‌مخدر خطرناک است.
توهمات شیشه به گونه ای است که بیان آن ها کار ساده ای نیست ، باورکردنی نیست . شیشه ای ها پس از گذشت مدتی از مصرف شیشه شدیداً بدبین می شوند ، همه مردم را دشمن خود می دانند ، فکر می کنند سیستم های امنیتی از کا ، گ ، ب گرفته تا سی آی ، ای همه دنبال آن ها هستند ، تصور می کند در همه جا مشغول پاییدن او هستند ، حتی در خانه اش ابزار مراقبت کار گذاشته اند ، به نزدیک نرین افراد خانواده خود شدیداً بدبین می شود ، بدبینی که قابل گفتن نیست ، اگر متاهل باشد به همسر خود بدبین می شود حتی فکر می کند که فرزندانش متعلق به او نیستند ، وقتی با او صحبت می کنند هرگز حاضر نیست حرف و صحبت دیگران را بپذیرد و تایید کند ، فکر می کند همه اشتباه می کنند ، همه دنیا اشتباه می کنند و فقط اوست که درست فکر می کند ، یکی از تفکرات جالب شیشه ای ها این است که فکر می کنند از زمانی که مصرف کننده شیشه شده اند بسیار پیشرفت کرده اند و تبدیل به انسان های دانایی شده اند و چیزهایی را می فهمند که دیگران نمی فهمند . اینان هرگز خود را معتاد نمی دانند ، مصرف کنندگان تریاک را بسیار بی کلاس می دانند و اگر مثلاً به آن ها گفته شود که به جای شیشه تریاک مصرف کنند که این عوارض را ندارد ، عصبانی می شوند و می گویند : تریاک ! من تریاک مصرف کنم ! متأسفانه در صحبتهای عامیانه گفته می‌شود که شیشه چون مرفین ندارد پس اعتیاد هم ندارد. چقدر این نگرش اشتباه ؛ غلط و گمراه کننده است . این نگرش که فقط مواد مرفین دار و یا مواد بر گرفته از خانواده تریاک اعتیاد آور هستند و بقیه مواد که صناعی هستند و مرفین ندارند ،اعتیاد آور نیستند ، دنیا را گمراه کرده است .

از دیدگاه علمی ، هر ماده ای که مصرف آن انسان را از تعادل طبیعی خارج کند مستقیماً روی سیستم تولیدکننده مواد شبه‌افیونی و ضددرد و نوروترانسمیترها در سیستم عصبی اثر می‌گذارد و باعث تخریب آن ها می‌شود. طیف ترکیبات مواد شبه‌افیونی که در جسم انسان تولید می‌شود به قدری گسترده و ناشناخته است که به غلط تصور می‌شود فقط مرفین یا مشتقات آن روی آن اثر می‌گذارد هرچند همین موضوع را هم بسیاری نمی‌دانند اما تحقیقات کاربردی با قدرت و اطمینان این موضوع را ثابت کرده است که کلیه موادی که انسان را از حالت تعادل طبیعی خارج می‌کند ، شامل هرویین ، تریاک ، شیره ، الکل ، حشیش ، کراک ، شیشه ، اکستازی ، قرص‌های خواب‌ ، آرامبخش و ضدافسردگی ، دیفنوکسیلات ، ترامادول ، بروفن و حتی استامینوفن ، که بدون تجویز پزشک مصرف گردد نیز مستقیماً روی این سیستم اثر می‌گذارند و باعث تخریب آن می‌شوند .
یکی از انواع مواد شبه افیونی یا واسطه های شیمیایی سیستم عصبی که شدیداً بر اثر مصرف شیشه آسیب می بیند و تولید آن دچار اختلال می شود ، سروتونین است که مستقیماً در خلق و خوی ما اثر گذار است . از دیدگاه علمی شیشه یک ماده بسیار قوی و خطرناک است و اعتیاد آن در مقایسه با مواد مخدر شناخته شده نظیر تریاک و هروئین بسیار سنگین‌تر و خطرناکتر است. و به اعتقاد ما هر نوع اعتیادی قابل درمان است. هم‌اکنون مصرف‌کنندگان شیشه بسیاری در این مرکز به درمان قطعی رسیده‌اند .

شیشه تلخ مثل قهوه

شیشه ارزان نیست، اما این باعث نشده که مصرف آن کم باشد. بو ندارد و مصرفش کار سختی نیست. کسی بسادگی نمی‌فهمد. اولش فرد را تبدیل می‌کند به یک آدم خوش مشرب و پرانرژی که قدرت جابه‌جا کردن کوه‌ها را دارد. افسردگی را می‌کشد و به او قدرت می‌دهد ساعت‌های طولانی کار کند، اما چه می‌شود که در عرض چند ماه، شیشه تمام رگ‌های روح و حیات آدم را می‌برد و خون افسردگی را در تنش جاری می‌کند؟ دیگر بدون مصرف نمی‌خواهد حرف بزند، نمی‌خواهد راه برود، نمی‌خواهد بخوابد و نمی‌خواهد زنده بماند. مصرف می‌کند و هر چه زمان می‌گذرد، تحملش در برابر مواد بیشتر می‌شود. بدبین می‌شود، از کاه کوه می‌سازد، از کوره در می‌رود و احساس می‌کند از طرف ناشناسی کنترل می‌شود

شیشه ارزان نیست، اما مصرف‌کننده تمام هستی‌اش را می‌دهد تا یک روز بیشتر دوام بیاورد. شادی‌اش شکستنی است، خوشبختی‌اش کم‌دوام است، لبخندش شیشه‌ای است.

«5 تا برادر بودیم. من از همه کوچک‌تر بودم با فاصله سنی زیاد. 19 ساله که بودم، یکی از برادرهایم در تهران یک شرکت حمل و نقل ماشین راه انداخت. من هم آمدم پیشش تا کار کنم. درآمدم خوب بود، برای خودم ماشین و خانه مستقل گرفتم. تنها زندگی می‌کردم. می‌خواستم چند وقت که گذشت، خودم یک شرکت راه بیندازم. با چند تا از راننده‌ها دوست شدم، اما بیشتر وقت‌ها تنها بودم. خیلی طول کشید که با فضای تهران اخت شدم. با یکی از راننده‌ها گاهی حشیش می‌کشیدیم. می‌گفت توهم می‌دهد و من می‌خواستم ببینم توهم چه طوری است. حشیش که می‌کشیدم روحیه‌ام انگار بهتر می‌شد. شنگول می‌شدم. برای چند ساعت انرژی داشتم. سیگار و حشیش همیشه توی جیبم بود تا این که یک بار در خانه یکی از همان راننده‌ها پیشنهاد کرد یک پک از شیشه بزنم. نه بو داشت نه مزه. شیشه‌ها را ریخته بود توی چراغ ماشین و می‌کشید. یک پک زدم. این بار اول بود.»

در سیستم اعصاب مرکزی، رشته‌های عصبی مستقیم به هم وصل نیستند. بین انتهای سلول قبلی با ابتدای سلول بعدی فضای بسیار کوچکی وجود دارد که به این فضا در اصطلاح پزشکی سیناپس می‌گویند. برای این که یک سلول عصبی بتواند پیامی را به سلول دیگر انتقال بدهد، باید از انتهای خود ماده‌ای به داخل این فضای کوچک ترشح کند. این ماده روی گیرندهایی که ابتدای سلول بعدی قرار دارند می‌نشیند و به این ترتیب پیام منتقل می‌شود. در سیستم عصبی انواع زیادی از این ماده وجود دارد که ترشح هر کدام منجر به علائم خاصی می‌شود. دوپامین و سروتونین دو نوع از این ماده هستند که مصرف شیشه یا مواد محرک باعث افزایش ترشح آنها در مغز می‌شود و اگر در نسبت ترشح آنها اختلال ایجاد شود، بیماری‌هایی مثل افسردگی یا دوقطبی ایجاد می‌شوند. آنهایی که رو به مصرف شیشه می‌آورند دنبال احساسی هستند که از ترشح این مواد ایجاد می‌شود یعنی خوشی و لذت زیاد. همین طور هم می‌شود، چون کسی که به مصرف شیشه رو می‌آورد، اولش علائم خیلی خوبی را تجربه می‌کند. تجربه‌های لذت بخش با شدت بیشتری احساس می‌شوند. قدرت تمرکز و اعتماد به نفس بشدت بالا می‌رود و مصرف‌کننده خطر را از خود دور می‌داند. حس می‌کند هیچ چیز نمی‌تواند آزارش بدهد. همین موقع است که به دیگران هم علاقه پیدا می‌کند. مهربان و صمیمی و خلاقیتش زیاد می‌شود. اگر تا دیروز نمی‌توانست یک خط شعر حفظ کند، شاعر می‌شود. دست و دلباز می‌شود. وقتی حس می‌کند دیگر خوشی از این بیشتر نمی‌شود، تصمیم می‌گیرد خوشی‌اش را زود به زود تمدید کند. بعد هم که دیگر این همه خوشی برایش کم است. می‌خواهد همیشه خوش باشد. این است که مصرفش را زیاد می‌کند.

پرواز شیشه‌ای

«روی ابرها بودم. خواب نداشتم. با این که وقتی می‌رسیدم خانه ساعت از 10 گذشته بود، خیال می‌کردم اول صبح است. تازه شروع می‌کردم به تفریح. تفریحم این بود که زنگ بزنم به رفقا و بکشانمشان خانه. بعد تازه می‌توانستیم برای بقیه‌اش تصمیمی بگیریم. خیلی‌ها من من می‌کردند و نمی‌آمدند. می‌خواستند بروند سرکار و بهانه کم‌خوابی را داشتند، اما من هیچ حس نمی‌کردم که آدمیزاد باید 8 ساعت در روز بخوابد. اگر کسی نمی‌آمد خودم تنهایی می‌نشستم پای تلویزیون. این کانال و آن کانال. بعد هم که برنامه‌ها تمام می‌شد فیلم نگاه می‌کردم. چشم‌هایم باز باز بود انگار نه انگار که سپیده دارد سر می‌زند. گاهی می‌شد تا 72 ساعت نخوابم. اندازه فیل می‌خوردم. دلم خوردنی‌های تازه می‌خواست. از همه طعم‌ها و رنگ‌ها خوشم می‌آمد و دنیا به نظرم رنگین‌کمان 7 رنگی بود که همه چیزش سر جایش بود. فکر می‌کردم چه چیزهای قشنگی هست در این دنیا که من می‌خواهم تجربه‌شان کنم. لذت و خوشی و خنده... چیزهایی که قبلا کم بود. از بالا که به شهر نگاه می‌کردم، حس می‌کردم می‌توانم روی تمام شهر پرواز کنم. خسته نمی‌شدم از حرف زدن. حالا دیگر می‌توانستم به اندازه یک استاد دانشگاه درباره همه موضوع‌ها اظهارنظر کنم. این تازه مال چند ماه اولی بود که شیشه می‌کشیدم.»

شیشه‌ای که در حال حاضر در بازار قاچاق مواد محرک ایران وجود دارد، بیشتر به شکل کریستال‌های ریز و شبیه شکر است که در تکه‌های کوچک یک لوله پلاستیکی جاسازی شده و سر و ته آن بسته می‌شود. این ماده به شکل‌های دیگر بلورهای شفاف و تیز و... هم عرضه می‌شود. نام اصلی این ماده آیس به معنای یخ است. این ماده وقتی در مجاورت حرارت قرار می‌گیرد، مثل یخ بخار می‌شود. شیشه از رده آمفتامین‌هاست و خاصیت محرکی دارد. مت آمفتامین که از مشتقات کلاسیک آمفتامین است، در آزمایشگاه‌های غیرقانونی از داروهای ساده و ارزان ساخته می‌شود. شیشه به شکل‌های مختلف خوراکی، تزریقی یا استنشاقی و تدخینی مثل سیگار استفاده می‌شود.

پرحرفی شیشه‌ای

«یک شب یکی از دوستانم همراه دوست دیگرش آمد که من او را نمی‌شناختم. خیلی زود با او صمیمی شدم. خواستم سرش را گرم کنم. یک فیلم گذاشتم توی دستگاه. هر 2 دقیقه یک بار فیلم را نگه می‌داشتم که برایشان توضیح بدهم چه اتفاقی دارد می‌افتد. شروع کردم به حرف زدن درباره شهری که داستان فیلم در آن اتفاق می‌افتاد. درباره جاهایی که هرگز نرفته بودم حرافی کردم. فیلم مزخرفی بود، اما من از همه چیزش خوشم می‌آمد. بعد دوست دوستم عصبی شد و رفت. دوستم هم بدجور نگاهم کرد و گفت که زده به سرم، اما من تازه چند روز بود که از 3 پک در روز رسیده بودم به نیم گرم.

تندتند نفس می‌کشیدم و قلبم تندتر می‌زد. مرتب گرمم بود و یکدفعه عرق می‌نشست روی تمام تنم. همان روزها یک تکه زمین خریدم. خیال می‌کردم ظرف چند ماه آینده قیمت زمینم چند برابر می‌شود. چک کشیدم و یک مزدا انداختم زیر پایم. بعد خانه‌ام را عوض کردم. کلی وسیله و لباس خریدم. هفته‌ای یک بار امیر برایم شیشه می‌آورد. اولش هر گرم را 60 هزار تومان می‌داد. بعد گرانش کرد. شد گرمی 75 هزار تومان. هفته‌ای 300 هزار تومان می‌دادم به امیر. وضعم خوب بود. در یک شرکت حمل‌ونقل ماشین کار می‌کردم.»

 
بدبینی شدید، کاهش شدید حافظه توهم‌های شنوایی و بینایی، جنون آنی و بسیاری اختلالات عصبی دیگر هم از عوارض شیشه است

 

شاید شنیده باشید که عده‌ای این ادعا را مطرح می‌کنند که شیشه تنها محرک است و اعتیاد جسمانی ایجاد نمی‌کند. در واقع، قاچاقچیان مواد با این شعار که شیشه مرفین ندارد پس اعتیادآور نیست، مصرف آن را تبلیغ می‌کنند، اما واقعیت این است که شیشه یک ماده محرک بسیار اعتیادآور است و حتی در بسیاری از مقالات پزشکی، قدرت اعتیاد زایی آن را بیشتر از مواد محرکی مانند کوکائین می‌دانند. کریستال پودری سفیدرنگ، بدون بو و تلخ است که براحتی در نوشابه‌های الکلی و غیرالکلی حل می‌شود، اما نباید این واقعیت را انکار کرد که اثرات اولیه شیشه به شکلی است که فرد را بسرعت به خود جذب می‌کند. در مراحل اول، شیشه تنها یک محرک بسیار قوی است که باعث رفع خستگی، احساس شادابی و سرخوشی می‌شود و در مراحل بعدی تبدیل به یک توهم‌زای بسیار شدید می‌شود و این توهم چنان شدید است که حتی خود مصرف کنندگان هم از توصیف آن عاجزند. در ماه‌های اول مصرف غالب آنها از لذت بردن بسیار زیاد، داشتن سطح بالایی از انرژی، خلاقیت فراوان ذهنی و... می‌گویند که تا مدت محدودی برایشان قابل کنترل است. ولی پس از گذشت مدت زمانی از مصرف، تمام این مسائل از کنترل مصرف‌کننده خارج می‌شود تا جایی که نه‌تنها کنترل این مسائل بلکه کنترل کوچک‌ترین مسائل حیاتی هم از اختیار او خارج می‌شوند و فرد مصرف‌کننده احساس می‌کند دیگر بدون مصرف شیشه قادر به انجام هیچ فعالیتی نیست یا انجام هیچ فعالیتی بدون مصرف شیشه برای او لذت بخش نیست. حالاتی مثل هیجان‌زدگی، بی‌تابی، تکلم صحیح و تند، کاهش خواب و اشتها و افزایش فعالیت‌های فیزیکی همچنان وجود دارد اما همه اینها مقدمه ورود به مراحل بعدی است.

لاغری شیشه‌ای

«بی‌خوابی‌هایم تمام شد. دیگر آنقدرها انرژی نداشتم، اما حس‌های عجیبی پیدا کرده بودم. فکر می‌کردم بوی رنگ‌ها را حس می‌کنم یا می‌توانم با سرعت 170 کیلومتر در خیابان‌ها رانندگی کنم. دیگر سر کار نمی‌رفتم. منتظر بودم تا پول زمینم برسد. هر روز برای خرج کردن پول‌ها نقشه می‌کشیدم. خیال می‌کردم همه برایم نقشه می‌کشند و هر روز به یکی از دوستانم زنگ می‌زدم تا بگویم که نقشه‌هایش را می‌دانم و دستش برایم رو شده. حوصله‌ام از توی خانه ماندن سر می‌رفت، اما دلم آنقدر تنگ بود که روزی چندبار می‌زدم زیر گریه. مصرفم رسیده بود به روزی یک گرم.»

تقویت عضلات، آماده‌سازی بدن برای پذیرش انواع ورزش‌های مناسب برای بدنسازی، ایجاد انرژی فوق‌العاده و مقابله با چین و چروک پوست! اینها شعارهای جذابی هستند که ممکن است فروشندگان شیشه برای تبلیغ بیشتر کالایشان آن را در گوش مراجعه‌کنندگان به سالن‌های زیبایی و ورزشی بخوانند. اینجا جایی است که زن‌ها و جوانان پایشان می‌لرزد و به بهانه زیبایی و داشتن انرژی بیشتر فریب می‌خورند. با وجود این که فریب خوردن با چنین شعارهایی بعید به نظر می‌رسد، اما کارشناسی‌ها نشان داده‌اند مصرف شیشه برای لاغری در میان زنان با توجه به تبلیغات فروشندگان مواد، باعث افزایش استفاده از این ماده در میان آنان شده است. این در حالی است که مواد مخدری مانند شیشه باعث تضعیف بافت عضلانی، اختلال در سیستم عصبی و مغزی و از بین رفتن قدرت تمیز و تشخیص افراد می‌شود و در نهایت جز وابستگی و تخریب سیستم دفاعی بدن چیزی به همراه ندارد. کم‌کم همه چیز عوض می‌شود. به علت ترشح زیاد نوروترنسمیترها یعنی همان مواد بین سلول‌ها، بعداز مدتی انتهای اعصاب مغز تحلیل می‌رود و مغز دیگر نمی‌تواند روند طبیعی خود را داشته باشد. علائم بد مصرف شیشه آشکار می‌شوند و بیمار با این که علائم خوبی را تجربه نمی‌کند، به خاطر ترس از عوارض ترک شیشه، مصرفش را ادامه می‌دهد. دیگر از حالت‌های قبلی خبری نیست. افت حافظه، پرخاشگری و تهاجم، رفتارهای جنون‌آمیز و آسیب‌های قلبی و مغزی شروع می‌شود. ضربان قلب نامنظم می‌شود. کسی که شیشه می‌کشد، بشدت تحریک‌پذیر و پرخاشگر می‌شود و ممکن است دست به هر خشونتی بزند. اضطراب، گیجی، لرزش اندام‌ها و تشنج از عوارض دیگر مصرف شیشه است. بدبینی شدید، کاهش شدید حافظه، توهم‌های شنوایی و بینایی، جنون آنی و بسیاری اختلالات عصبی دیگر هم از عوارض شیشه است. آخر قضیه هم معلوم است؛ ایست قلبی و مرگ!

درمان شیشه‌ای

«هیچ وقت به فکر ترک نیفتادم. حالم طوری بود که فکر می‌کردم ترک فایده‌ای ندارد، اما وقتی پولم تمام شد به فکر چاره افتادم. اولش به جای امیر رفتم سراغ زنی که شیشه پخش می‌کرد. شنیده بودم زن‌ها دلرحم‌ترند و کمتر پول می‌گیرند. چند وقتی از یک دختر جوان شیشه می‌گرفتم. ارزان‌تر می‌داد، اما من دیگر همانقدر هم پول نداشتم. رفتم به یک کلینیک که نزدیک خانه‌ام بود، اما آنها روی شیشه کار نمی‌کردند. معرفی‌ام کردند به مرکز ترک شیشه که تازه راه افتاده بود. رفتم پیش روانپزشک.

روانپزشک از دوران کودکی‌ام می‌پرسید و از رابطه‌ام با خانواده. می‌خواست ببیند من چه جور آدمی هستم. دستگیرم شد که آدم خیلی حساسی هستم و مقاومتم کم است. گفت خیالپردازم و منطقم قوی نیست. برایم جالب بود. اگر می‌خواستم درمانم کامل شود، باید هفته‌ای 2 بار می‌رفتم آنجا. یک ماه و نیم ادامه دادم، اما بعد نرفتم. راه دور بود و باید مدت‌های طولانی در اتاق انتظار می‌ماندم. اعصابش را نداشتم. دیگر نرفتم. کسی هم همراهم نبود. بعد یکی از انجمن‌های NA را پیدا کردم. 6 ماه است می‌روم آنجا، اما تازه اولش است.» بیش از یک سال است که مرکز ملی مطالعات اعتیاد با توجه به زیاد شدن استفاده از شیشه،‌ کلینیک پژوهشی درمان وابستگی به مت آمفتامین در درمانگاه مرکز ملی مطالعات اعتیاد راه‌اندازی کرده است. بیماران مراجعه‌کننده به این کلینیک پس از پذیرش و سیر مراحل تشخیصی، درمان‌های غیردارویی سرپایی دریافت می‌کنند و اگر لازم باشد، بستری می‌شوند. جلسات درمانی هر هفته 2 بار است و 3 ماه طول می‌کشد. اما حقیقت این است که با توجه به دشواری‌های ترک شیشه وجود مراکز تخصصی ترک و درمان مصرف‌کنندگان ضروری است و وجود تنها یک مرکز در یک نقطه از تهران کافی نیست و انگیزه‌های معتادان به شیشه را برای درمان کم می‌کند. این در حالی است که به گفته مسوولان نیروی انتظامی و درمانی، گرایش به این ماده بیشتر شده است و لازم است اقدامات پیشگیرانه و درمانی همزمان انجام شود. از یاد نبریم که تاکنون پروتکل درمانی یا دارویی مشخصی برای بهبود این بیماران پیدا نشده و این ضرورت وجود مراکز معتبر را برای درمان این بیماران ضروری‌تر می‌کند.

جنون شیشه

جنون شیشه ( Amphetamine psychosis )

همچنانکه در مقاله شیشه چیست و درمان آن چگونه است اشاره کردیم؛ اعتیاد به شیشه مانند اعتیاد به سایر مواد، در ابتدا با تجربیات لذت بخشی همراه است که به مرور زمان اثرات لذت بخشی آن کاهش یافته، مصرف آن جنبه اجبار پیدا می کند. و اثرات لذت بخش جای خود را به عوارض ناخوشایند می دهند!

نکته ای که لازم می دانم در اینجا به آن اشاره کنم اینست که  تجربیات لذت بخش مواد، تنها به لذت های ذهنی و جسمی مربوط نمی شود. بهبود وضع اقتصادی یکی از مواردی است که بیماران وابسته به شیشه در جواب اطرافیانشان که خواهان درمان شخص هستند به آن اشاره می کنند!

.... ببین دکتر، من زمانی که شیشه مصرف نمی کردم در فلان بنگاه خدمتگزار بودم و زمین را طی می کشیدم، ولی از زمانیکه این ماده را مصرف می کنم مشاور شده ام و وضعیت اقتصادیم خیلی خوب شده است. خانمم از من می خواهد که شیشه نکشم ولی من نمی خواهم به وضع قبلیم بر گردم!....

اگر شما، خواننده محترم این مقاله نیز به نوعی درگیر مصرف شیشه شده اید و همین تجربه را به نوعی دیگر داشته اید یا در حال تجربه آن هستید بخاطر داشته باشید که این درست مانند آنست که شما یک وام هنگفت با بهره بسیار زیاد به خود بدهید! اگرچه در ابتدا کاملا پولدار هستید ولی زمانیکه آن وام را با بهره زیاد پس می دهید کاملا فقیر و بی چیز خواهید شد!

و اما جنون شیشه....

سوء مصرف طولانی مدت شیشه فرد را در وضعیتی قرار می دهد که به آن سایکوز ناشی از آمفتامین یا به عبارتی جنون ناشی از شیشه می گویند. البته کم نیستند بیمارانی که اظهار می کنند با اولین یا دومین مصرف شیشه دچار این وضعیت شده اند! ( که علت ایجاد چنین وضعیتی را در مقالات آینده بررسی خواهیم کرد)

جنون شیشه سیر مشخص و جالبی دارد! و با زیر نظر گرفتن دیگران شروع می شود! بیمار به دقت اطراف خود را زیر نظر می گیرد و در بسیاری موارد، از پنجره همه جا را دید می زند! حتی ممکن است برای اینکار از یک یا چند دوربین قوی هم استفاده کند! بسیار تمایل دارد که ماورای هر چیز را ببیند و از آن آگاه شود!

بعداز مدتی این وضعیت کاملا برعکس می شود و اینبار بیمار تصور می کند که همه او را زیر نظر دارند! و این درست زمانی است که بدبینی به سراغش می آید و پارانوئید می شود!

فکر اینکه دیگران از پنجره یا هر جای دیگر در حال جاسوسی هستند باعث می شود که پنجره ها را با پارچه های ضخیم حتی پتو بپوشاند! باز کردن پریز برق و بستن هر گونه روزنه ای که احتمال جاسوسی از طریق آن وجود داشته باشد نیز از دیگر کارهایی است که بیمار آنرا انجام می دهد!

تصور کنید؛ فردی را که به احتمال اینکه از طریق کامپیوتر جاسوسیش را می کنند، کامپیوترش را جمع کرده، اتصالاتش را جدا و در محلی دور از دسترس قرار می دهد! شخص به شدت از دوربین گریزان است!

بدبینی بیمار شدت پیدا کرده، بصورتیکه تصور می کند دیگران برای شکست دادن یا از بین بردن او نقشه کشیده اند! و برای اثبات این قضیه هزار و یک دلیل می آورد!

شک و بدبینی در حد تهمت زدن و نسبت دادن کارهای خلاف اخلاق به خانواده و نزدیکان خود باعث ایجاد بسیاری مشکلات حاد از جمله از هم پاشیده شدن خانواده و روابط اجتماعی شده و بیمار را در سرازیری تنهایی و ورشکستگی قرار می دهد!

به علت از بین رفتن روابط اجتماعی، بیمار تنها می شود! متاسفانه در بسیاری موارد، خانواده بیمار تصور می کنند در این مرحله بیمار در حال ترک شیشه است و سیر بهبودی را طی می کند و ناخواسته در مسیری حرکت می کنند که بیمار همچنان به مصرف  شیشه و اینبار بی دردسر تر ادامه دهد و بیماریش پیشرفت می کند!

اگر شما هم بارها شنیده اید که مصرف کنندگان شیشه ممکن است به خود یا دیگران آسیب برسانند، این قسمت آخر را بخاطر بسپارید! هذیان گزند و آسیب ( یا همان بدبینی شدید ) و عدم آگاهی بیمار از آن باعث می شود که بیمار به خود یا اطرافیانش آسیب جانی برساند!

بیماری را تجسم کنید که به تصور اینکه همسرش با شخصی ( که واقعا خیالی بوده و اصلا در دنیای واقعی وجود ندارد) در ارتباط بوده، قصد جانش را می کند! خودکشی و دستگیری این افراد به عنوان اشرار نیز بیشتر در این مرحله صورت می گیرد!

اینکه در این مرحله چه کمکی می توان به بیمار کرد و درمان چگونه اتفاق می افتد از مواردی هستند که پرداختن به آن از حوصله این بحث خارج است.

شیشه بیداد می‌کند ، شکارهایش را دیوانه می‌کند ، رنج میدهد و میکشد

 برای پدری که بنزین را ریخت روی دخترش و او را چسباند به بخاری تا زنده زنده بسوزد ، دیر است خواندن این پست برای پسری که سر پدرش را با کارد کند آشپزخانه برید هم دیر است ، برای شوهری که همسرش را با بالش خفه کرد و برای خیلی از آنها که روی تخت بیمارستان خوابیده‌اند و مغزشان پوسیده دیر است یا آنها که پرستارها دستهایشان را با دستبند به میله‌های تخت بسته‌اند تا خودشان یا دیگران را نکشند ، دیر است یا آنها که ساکنان کم سن و سال قبرستانها شده‌ اند و زیر خاک خوابیده‌اند .

برای خیلی دیر است این یادداشت ؛ گرچه روز گاری که دیر نبود هم نوشتیم و گفتیم و آنها نخواندند و نشنیدند ، اما برای خیلی ها هم هنوز دیر نشده است . خیلی ها هنوز این راه را شروع نکرده‌اند ، خیلی ها هم در ابتدای راهند و آنقدر جلو نرفته‌اند که نتوانند برگردند .


شکارهای شیشه را میگویم ؛ همانها که براساس پژوهشها ، دو سال پس از آغاز مصرف شیشه ، از هر 10 نفرشان ، هشت نفر حتما میمیرند ؛ همانها که گفته میشود پس از شش ماه مصرف شیشه ، آسیبهای جبران‌ ناپذیری به مغزشان میرسد و سبب ساز جنون و مرگشان میشود .

آنها نمیدانند یا باور نمیکنند که مافیای مواد مخدر از سالها پیش آنها را نشان کرده و درباره‌ شان مطالعه کرده است و به همین خاطر چوب حراج به شیشه زده است و آن را از کیلویی هشتاد میلیون تومان در اوایل دهه 80 به کیلویی دو میلیون تومان در ماههای اخیر رسانیده است و برای تبلیغات دروغ درباره‌اش ، مثل ریگ پول خرج میکند .

همان تبلیغاتی که به ورزشکارها قول کاهش وزن سریع و انرژی بیحد داده‌اند ،
به جوانهایی که اهل ورزش نبوده‌اند قول افزایش میل جنسی و شادی که همیشه در حسرتش بوده‌اند
و به زنها و دختران جوان قول مانکن شدن را .

همان تبلیغاتی که روزگاری در خلأ اطلاع‌ رسانی و اعلام‌خطر ، به باشگاههای ورزشی و آرایشگاه‌ ها هم رسید و در گوش مشتریهای آینده شیشه دروغ گفتند که این ماده اعتیادآور نیست و میتواند جای مخدرهای خطرناک دیگر را بگیرد ؛ همان تبلیغاتی که به مشتریهایشان چشم بند زدند تا جان کندن مصرف‌ کنندگان کهنه کار شیشه را نبینند .

ما سالهاست درباره شیشه می نویسیم و هشدار میدهیم ، به شما گفته‌ ایم که جنون و بدبینی می آورد و به همین دلیل معتادانش ، خبرسازهای صفحات حوادث روزنامه‌ ها میشوند ، به شما گفته‌ایم که هنوز روش درمانی معینی برای درمانش وجود ندارد و شیوه ماتریکس ( شیوه درمانی بر پایه تغییر سبک زندگی با هدف ایجاد تغییرات رفتاری معتادان در طولانی مدت ) نیز که در خیلی از مراکز ترک اعتیاد استفاده میشود ، منطبق بر مشابه استانداردش که در کشورهای دیگر به کار میرود نیست ، ما به شما خیلی از حقایق را گفته‌ایم ،

اما . . . .

شیشه بیداد می‌کند ، شکارهایش را دیوانه می‌کند ، رنج میدهد و میکشد .
ما هشدار میدهیم ،
میگوییم ،
مینویسیم ،
فریاد میزنیم ،
برخی میشنوند و خیلی ها هم نمیشنوند ، اما میدانید نکته غم‌انگیز کجاست ؟ خیلی از آنهایی که شکارهای بالقوه شیشه محسوب می‌شوند ، اصلا اهل روزنامه خواندن نیستند و صدای ما به گوششان نمیرسد و هشدارهایمان را نمیبینند و بی خبر میمانند و به همین خاطر است که میگوییم حالا دیگر به جایی رسیده‌ایم که باید هشدارهای مربوط به شیشه را از صفحات روزنامه‌ها و خبرگزاریها بیرون بکشیم و به اندازه خیلی از اخبار زرد که هر روز و هر ساعت از دهانها به گوشها و از گوشها به دهانها میرسند ، تکرارشان کنیم.

فکرش را بکنید اگر هر کدام از شما که این پست را میخواند به یک نفر که گمان میکنید در خطر اعتیاد به شیشه است خطر را گوشزد کنید ، امروز هزاران هزار هشدار رد و بدل میشود ؛ هزاران هزار هشداری که شاید یکی شان ، زندگی جوانی را عوض کند .

دوست عزیز !
بعنوان یک انسان این پست را به کسی که دوستش داری شیر کن شاید یکنفر و فقط یکنفر با خواندن این اسیر آن نشود

آگاهی هدیه دهیم !

پرخوران گمنام چیست؟

پرخوران گمنام انجمنی تشکیل یافته از زنان و مردانی است که به طور مرتب گرد هم می آیند تا تجربه ،امید و قدرتشان را در اختیار یکدیگر بگذارند تا از این طریق بتوانند مشکل مشترکشان را حل کرده و بر بیماری پرخوریشان غلبه کنند و این پیام را به سایر پرخــورهای بی اختیار برسانند و این اصول را در زندگی به کار بندند.

تنها لازمه عضویت درOAتمایل به قطع پرخوری اجباری است.این انجمن هیچ حق عضویت یا پولی جهت ملحق شدن دریافت نمی دارد آنها از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستند.

ایا من یک پرخور بی اختیار هستم؟

این سلسله از سوالهایی که ممکن است به شما کمک کند تا تصمیم بگیرید اگر شما یک پرخور بی اختیار هستید

یکم _ آیا شما وقتی که گرسنه نیستید هم غذا می خورید ؟

دوم _ آیا شما بدون هیچ دلیلی تا خرخره تان غذا می خورید ؟

سوم _ آیا شما پس از پرخوری احساس گناه و پشیمانی می کنید ؟

چهارم _آیا شما در طول روز مدت زیادی به غذا خوردن فکر می کنید ؟

پنجم _آیاشمابالذت چشم انتظار زمانی هستید که با فراغ بال وبه تنهائی مشغول غذاخوردن شوید ؟

ششم _آیا شما از قبل برای تا خرخره خوردن برنامه ریزی می کنید ؟

هفتم _ آیا شما در حضور دیگران به طور معقول غذا می خورید ولی بعدا درتنهایی جبران مافات می کنید ؟

هشتم _ آیا وزن شما تأثیری در روش زندگیتان دارد ؟

نهم _ آیا شما سعی کرده اید که برای یک هفته یا بیشتر رژیم بگیرید و موفق نشده اید ؟

دهم _ آیا شما از کسانی که به شما می گویند از ( اراده ات ) استفاده کن رنجش دارید ؟

یازدهم _ برخلاف تمام شواهد آیا شما به این باور غلط که هروقت بخواهم ( خودم به تنهائی می توانم ) رژیم بگیرم و ادامه داده اید ؟

دوازدهم _ آیا شما ویار یا تمایل شدید به خوردن در زمان معینی به غیر از زمان های سه گانه دارید ؟ ( صبحانه ، نهار ، شما ) ؟

سیزدهم _ آیا شما جهت فرار از نگرانیها و مشکلات مشغول به خوردن می شوید ؟

چهاردهم _ آیا شما تا به حال جهت درمان چاقی یا مشکلات غذائی بستری شده اید ؟

پانزدهم _آیا طریق غذاخوردنتان شما یا دیگران را ناراحت می کند ؟

 

آیا شما به سه سوال یا بیشتر جواب مثبت داده اید ؟

. اگر جوابتان مثبت بوده احتمالا شما مشکلی با پرخوری اجباری دارید یا بسوی آن پیش می روید

. راه حلی که ما جهت این بیماری پیشرونده پیدا کرده ایم کارکرد دوازده قدم بهبودی پرخوران گمنام می باشد

اشنایی با انجمن پرخوران گمنام (OA)

ما اعضای پرخوران گمنام در همان اولین جلسه متوجه شدیم که در چنگ نوعی بیماری اسیر هستیم و آموختیم که خیرخواهی و خوش طینتی و اعــــتماد به نفس که وجود بعضی هایمان روزگاری لبریز از آن‌ها بود، محافظ ما در برابر این بیماری نیست . ما در یافتیم که دلایل به وجود آمدن بیماری مهم نیست بلکه باید یاد بگیریم که چگونه در راستای بهبودی قرار گیریم

آیا می توانیم در مورد بهبودی تضمینی به شما بدهیم ؟ جوابش ساده است. اگر صادقانه با حقیقت وجودتان و این بیماری روبرو شوید، مسلما به شما جواب می دهد.

OA باشگاه لاغری نیست .OA یک انجمن گفتار درمانی است و هیچ کس متخصص لاغری نیست ما با جلسه آمدن ، راهنما گرفتن ، کارکرد دوازده قدم و دوازده سنت و خواندن نشریات و دعا کردن و خدمت کردن می تــــــــوانیم در جاده‌ی بهبودی قرار گیریم. و اولین اصل تمایل، تسلیم و صداقت می باشد

فقط برای امروز

سعی می کنم فقط برای امروز زندگی کنم و مشکلات تمامی طول عمر را به یکباره بر دوش نکشم . من می توانم یک مشکل را برای 12 ساعت تحمل کنم . اما اگر فکر کنم که باید تا آخر عمر با آن بسازم برایم درد آور و غیر قابل تحمل خواهد بود

فقط برای امروز خوشحال خواهم بود .

فقط برای امروز میخواهم خودم را با آنچه هست وفق بدهم و سعی نمی کنم خودم را با خواسته هایم سازگار کنم . پس وقتی خوشبختی به سمتم می آید با آغوش باز به آن خوش آمد گفته و آن را با زندگیم تطبیق می دهم

فقط برای امروز روح و روان خود را تقویت می کنم . مطالعه میکنم و چیزهای مفید یاد میگیرم . من دیگر می خواهم کرد که نگذارم بیماریم بر من تسلط داشته باشد. من هرچیزی که نیاز به تلاش و اندیشه و تمرکز دارد را برای خود می خواهم

تنها امروز روح و روان خود را از سه طریق به تمرین وا میدارم :

یکم _ یک نیک برای کسی انجام میدهم نمی گذارم که او یا هیچ کس دیگری بفهمد که من آنرا انجام داده ام و اگر کسی فهمید آن را به حساب نمی آورم

دوم _ تنها امروز میخواهم بشاش باشم و به همان خوبی دیده شوم که بنظر میرسد

سوم _ لباس مناسب بپوشم ، آرام صحبت کنم ، رفتار مؤدبانه داشته باشم ، انتقاد پذیر باشم ، عیب جویی نکنم و سعی میکنم فقط خودم را تغییر دهم نه دیگران را

فقط برای امروز برنامه ای خواهم داشت شاید نتوانم دقیقا از آن پیروی کنم اما به هر حال آنرا خواهم داشت . امروز از خدا میخواهم تا مرا از دوبلا نجات دهد : دودلی و عجله .
فقط برای امروز نیم ساعت با خود خلوت میکنم و سعی میکنم چشم انداز بهتری از زندگی داشته باشم .

فقط برای امروز ترسی نخواهم داشت . مخصوصا از لذت بردن بخاطر آنچه که زیباست واهمه نخواهم داشت و باور دارم که گوئی من به جهان تقدیم شده ام


فقط برای امروز

فقط برای امروز ، سعی می کنم که فقط برای امروز زندگی کنم ، نه اینکه بخواهم تمام مشکلاتم را به یکباره حل کنم . من این توانایی را دارم که برای این لحظه کاری انجام دهم ، اما اگر بخواهم تصمیم بگیرم که این کار را برای همۀ مدت زندگیم ادامه دهم ممکن است مایوس و دلسرد شوم .
-فقط برای امروز ، سعی می کنم که شاد باشم . باور دارم که شادی ارتباطی به رفتارها و سخنان دیگران و یا اتفاقاتی که دور و بر من می افتد ندارد . شادی نتیجه این است که من با درون خودم در صلح و آشتی باشم .

فقط برای امروز ، می کوشم تا خودم را با اتفاقات آنگونه که هستند سازگار سازم ، نه اینکه برای تغییر آنها مطابق خواست خودم زور بزنم . من خانواده ام ، دوستانم ، کارم و شرایط زندگیم را همانگونه که هستند می پذیرم .

فقط برای امروز ، هم از سلامتی جسمم مراقبت می کنم ، هم فکر و ذهنم را به کار می اندازم ، و هم متونی روحانی را مطالعه می نمایم .

فقط برای امروز ، کار نیکی برای کسی انجام میدهم ، اما نمی گذارم که او مرا بشناسد و اگر این را فهمید ، آن کار را به حساب نمی آورم . امروز حداقل یک کار را که تمایلی برای انجام آن ندارم انجام خواهم داد . همینطور چند کار محبت آمیز کوچک برای همسایگانم خواهم کرد .

فقط برای امروز ، برخوردم را عوض می کنم و با دیگران مهربان خواهم بود . در ارتباط با دیگران با ملاحظه و با توجه خواهم بود ، آرام صحبت خواهم کرد ، و تا آنجا که در توان دارم خوب ظاهر خواهم شد . از انتقادهای غیر ضروری و عیبجویی پرهیز خواهم کرد ، همچنین هیچ اقدامی برای تغییر و اصلاح دیگران نخواهم کرد و تنها به خودم خواهم پرداخت .
-فقط برای امروز ، برنامه ای خواهم داشت . شاید این برنامه را دقیقا اجرا نکنم اما به هر حال برنامه ای خواهم داشت . امروز تلاش می کنم تا خود را از دو بلای « عجله » و « تردید » رها سازم .

فقط برای امروز ، گفتنِ اینکه « اگر وقت کافی داشتم » را متوقف خواهم کرد . من هیچگاه وقت برای انجام کارها پیدا نمی کنم . اگر برای انجام کاری نیاز به زمان دارم باید خودم آن زمان را برای خودم فراهم سازم .

فقط برای امروز ، زمان آرامی را به مراقبه اختصاص خواهم داد تا در آن به نیروی برترم ، به خودم ، و به همسایگانم بیندیشم . در آرامش کامل ، حقیقت را جستجو خواهم کرد .

فقط برای امروز ، ترس هایم را رها می کنم . مخصوصا ترس از شاد بودن ، و ترس از لذت بردن از چیزهایی که خوب و زیبا و دوست داشتنی هستند .

فقط برای امروز ، خودم را با دیگران مقایسه نخواهم کرد . خودم را می پذیرم و تا سر حد توانم زندگی خواهم کرد .

فقط برای امروز ، این باور را انتخاب می کنم که میتوانم همین امروز را لبریز و لبالب زندگی نمایم .

نوید های انجمن پرخوران گمنام

ما برای شما م‍ژده ای داریم
ایا شما انواع باشگاه های لاغری.داروها.قرص ها.متخصصان تغذیه و........را امتحان کرده اید؟
ایا توانسته اید برای مدت کوتاهی موفق شوید ولی پس از آن باز هم با شکست مواجه شده اید؟
آیا پس ازکاهش وزن دوباره چاق شده اید؟
آیابا احساس سرخوردگی ونا امیدی ناشی از چاقی آشنا هستید؟
آیا در حال حاضرتاغر هستید ولی می دانید که اضافه وزن مجدد را پیش رو دارید؟
آیا غذا خوردن شما غیر قابل کنترل است؟

دوستان تازه وارد خوش امدید

ما به شما نیاز داریم.ما دریافتیم تا زمانی که ان چه را در انجمن پرخوران گمنام کسب کرده ایم با دیگران تقسیم نکنیم نمی توانیم ان را حفظ کنیم.
به جلسات بیایید و از یکی از ما بخواهید که حامی و راهنمای شما باشد نشریات را بخوانید و در جاده ی بهبودی به ما بپیوندید.
نترسید! در میان ما کسی وجود ندارد که جایی که امروز هستید نه ایستاده باشد.
پرخوران گمنام انجمنی متشکل از زنان ومردانی است که تجربه نیرو و امیدشان را با یکدیگر تقسیم می کنند
.شما ازاین لحظه به بعدتنها نخواهید بود.
برای عضویت در OA نیاز به پرداخت هیچ گونه پول و حق عضویتی نیست.ما از طریق کمکهای داوطلبانه ی اعضا متکی به خود هستیم.تنها لازمه برای عضویت درOAتمایل به قطع خوردن غیر ارادی است.
"پرخوران گمنام"یک برنامه ی بهبودی دوازده قدمی است که برای جنبه های جسمی و روحی بیماری غیر ارادی پیشنهاداتی دارد.
مهم نیست که هنگام ورود به OAچه قدر اضافه وزن دارید.اگر می خواهید از وسوسه ی فکری نسبت به غذا رها شوید این برنامه برای شما مفید خواهد بود همان گونه که تا به حال برای ما مفید بوده است.
اگر می خواهید یک زندگی بدون پرخوری را تجربه کنیدOAمی تواند به شماکمک کند.
دعوت

ما به همدیگر کمک می کنیم.ما به همراه شما شاد خواهیم بود وبه شمامی گوییم فقط به خاطر که در گذشته گاهی اوقات شکست را تجربه کرده بودیم این بار بازنده نخواهیم بود.ما دستان خود را با عشق ومحبت می گشاییم وهم چنان که به جلو پیش می روید در کنار شما خواهیم بود.بیایید برای بهبودی مان ودلگرمی از وجود جایی که مدت هاست به ان نیاز داشتیم شادمان باشیم.
به"پرخوران گمنام"خوش امدید.به خانه خود خوش امدید!

قبل از خوردن اولین لقمه اضافی به یاد داشته باشید که ...

مهم ترین مساله ی همه ی ما در زندگی، بدون استثنا پرهیز از پرخوری بی اختیار و پایبندی به آن است. شاید باورتان این باشد که چیزهای دیگری اولویت دارند، ولی اگر از خوردن بی اختیار پرهیز نکرده و متعادل خوردن را تمرین نکنید، ممکن است فرصت های خود را در به دست آوردن سلامتی، شادی، خودشناسی و آرامش از دست بدهید.

اگر متقاعد شده اید که همه چیز در زندگی به تمرین شما در پرهیز بستگی دارد، به طور حتم به این اهداف می رسید. اگر با وسوسه شدید خوردن روبرو شدید، موارد زیر را قبل از برداشتن اولین لقمه ی اضافی به یاد داشته باشید...

این واقعیت را دز ذهن تان پرورش دهید که همیشه انتخاب شما بین این دو مورد است: با یک لقمه ی کوچک اضافی را نمی خورید، یا بعد ازخوردن یک لقمه ی اضافی با ناراحتی تا خرخره تان می خورید.

این نکته را در ذهن تان پرورش دهید، شما به اندازه ی کافی خوش شانس هستید، زیرا قبل از اینکه دیر شود، فهمیدید چه مشکلی دارید و برای این موضوع با فروتنی سپاسگزار باشید.

بپذیرید که ممکن است به طور طبیعی بارها موارد زیر را تجربه کنید: (حتی گاهی ممکن است زمان آن طولانی شود.)

1.سرزنش آگاهانه و ویار برای خوردن چیزی بین وعده های غذائی.

2.هوس شدید و ناگهانی برای خوردن یک لقمه.

3.ویار برای خوردن، نه به خاطر غذا بلکه برای لذت، آرامش و راحتی که فکر می کنید یکی دو لقمه ی بیشتر به شما می دهد.
با وجد این که این احساس ها آزار دهنده هستند، اما اجباری برای عملکرد بر اساس این احساس وجود ندارد.

4.به یاد داشته باشید هر بار که موقعیتی روبه رو می شوید و از خوردن غیر ارادی خودداری می کنید، موجب می شود که بار دیگر راحت تر این کار راانجام دهید.

5.یک برنامه ی روزانه برای افکار و رفتارهای خود داشته باشید و آن را آن قدر برا ی خود بخوانید و بشنوید تا برایتان جا بیفتد، بدون توجه به سختی آنچه که در طول روز ممکن است شما را ناراحت کند و یا این که آن میل همیشگی برای خوردن یک لقمهء کوچک شما را چقدر تحت فشار قرار دهد، با کمک این برنامه، روز خود را بدون خوردن حتی یک لقمه ی اضافی سپری کنید.
6.برای این که نیمه ی دوم چیزی را که نصف کرده اید بخورید خودتان را اینگونه توجیه نکنید که " این تکه کوچکی است، یا این بی انصافی است که من لقمه ی کوچک را مانند مردم عادی نمی توانم بخورم."

7.درباره ی لذتی که یک بار از غذای خاصی برده اید، چه واقعی و چه خیالی ، فکر و صحبت نکنید.

8.فکر نکنید خوردن یکی دو لقمه ی بیشتر یک وضعیت بد را بهتری کند و یا حداقل تحمل آن را آسان تر می کند. به جای آن، این فکر را جایگزین کنید: (یک لقمه، آن وضعیت بد را بدتر می کند. یک لقمه می تواند باعث شود تا خرخره غذا بخورید.)

9.فکر نکنید که وضعیتتان خیلی سخت است. به خاطر داشته باشید کسانی که مشکل های بزرگ را در زندگی شان پذیرفته اند یا بر آنها غلبه کرده اند، افراد شجاعی هستند، فکر کنید شما چقدر خوش شانس هستید که بیماریتان می تواند یک روز یک روز و به سادگی با نخوردن اولین لقمه ی اضافی مهار شود.

10.لذت پرهیز از پرخوری بی اختیار را در ذهن تان پرورش دهید:

الف:چقدر خوب است رها شدن از احساس گناه، افسوس و سرزنش خود.

ب:چقدر خوب است رها شدن از ترس ها و پیامد اولین لقمه ی اضافی و یا لقمه هائی که در راه است، چیزی که شما در گذشته ، هرگز قادر به انجام آن نبودید.

ج:چقدر خوب است رها شدن از این ترس که مردم درباره ی ما چه می گویند و چه فکری می کنند و رها شدن از تحقیر انها.

11.لذت های مثبت پرهیز از پرخوری بی اختیار را بارها به صورت زیر لیست کنید:

الف: توانائی خوردن و خوابیدن راحت و طبیعی و بیدار شدن با شادمانی از این که زنده هستید. شادمانی برای این که دیروز پرهیز داشتید از این که این امتیاز را دارید که امروز هم پرهیز داشته باشید.

ب:توانائی مقابله با هر آن چه که در زندگی برایتان روی می دهد، همراه با آرامش ذهن، احترام به خود و امکان استفاده از همه ی توانائی های تان.

12.یک سری افکار مفید و مرتبط را در ذهن تان پرورش دهید:

الف:اولین لقمه ی اضافی برابر است باهمه ی بدبختی ها، احساس شرم ها و پشیمانی های که از گذشته آن ها را می شناسید.

ب:اولین لقمه ی اضافی برابر است با از بین بردن آن شادمانی، احترام به خود و آرامش ذهنی که تازه به دست آورده ایم.

13.سپاسگزاری را در ذهن تان پرورش دهید:

الف: سپاسگزار باشید، با بهای کمی، چیز های زیادی می توانید به دست آورید.

ب:سپاسگزار باشید، در این معامله، تنها با نخوردن یک لقمه ی اضافی ، همه ی لذت های پرهیز از پرخوری بی اختیار را می توانید به دست آورید.

ج:سپاس گزار باشید، OA وجود دارد و شما آن را به موقع یافته اید.

د:سپاس گزار باشید، شما فقط قربانی یک بیماری به نام پرخوری بی اختیار بودید، نه یک شخص شکمو با اراده ی ضعیف و یا یک فرد توجیه گر و دودل.

ه:سپاس گزار باشید، همان طور که دیگران قبل از شما این راه را پیدا کردند، شما نیز به موقع از غذای اضافی دست برداشتید.

14.راه هائی برای کمک به پرخوران دیگر جست و جو کنید و به یاد داشته باشید که اولین راه برای کمک به دیگران، این است که خودتان از پرخوری بی اختیار پرهیز کنید.

15.فراموش نکنید وقتی چیزی در قلب تان سنگینی میکند، استقامت تان کم و ذهن تان آشفته و سردرگم است، دوستی در کنار شماست که صداقت دارد، می تواند درک تان کند و تسلی تان دهد.شما این دوست را در پرخوران گمنام دارید.

نکته جهت شکوفایی بهبودی

1. امروز مسئولیت شخصی را میپذیرم و سهم خود را میپردازم.
2. به پیوند بهبودی ملحق میشوم. تجربه، قدرت و امید مورد نیاز خود را در انجمن پرخوران گمنام بدست میآورم.
3. ریسک اعتماد به راهنمای خود را میپذیرم و به پاداش صحبت کردن با او دست مییابم.
4.قضاوتهای منفی خود را درباره دیگران کنار میگذارم و در عوض بر سپاسگذاری از صفات مطلوب همه تمرکز میکنم.
5.از حمایت دوستان خود در دوران بهبودی استفاده میکنم تا به من در رویارویی در عواطفم کمک کنند.
6.سعی میکنم بر اساس رشدی که در بهبودی تجربه کرده ام، رفتار کنم.
7. با یک تازه وارد کار میکنم. به یاد دارم که خود نیز تازه وارد بودم.
8.سعی میکنم با همان احساس تعلقی که خود در OA یافته ام، دیگران را جذب کنم.
9.دیگر از گذشته خود پشیمان نیستم، زیرا از طریق آن میتوانم با سایر پرخوران درد دل کنم و شاید درد پرخور دیگری را تسکین دهم یا حتی از مرگ او جلوگیری کنم.
10.خوشبختی خود را از طریق خدمت به دیگران بدست می آورم.
11.کاری را انجام میدهم که موجب حفظ بهبودیم شود.
12.از ته دل میدانم شرکت در جلسات به طرق مختلفی به من سود میرساند.
13.برنامه خود را انجام میدهم تا عضو مسئولیت پذیر و مفیدی برای جامعه خود باشم.
14.سپاسگذارم از اینکه میتوانم با دیگران احساس همدلی کنم. امروز،وقتی آنها تجربیات خود را به مشارکت میگذارند، به صحبتهایشان گوش میدهم و تجربیات خود را با آنها در میان میگذارم.
15.صبر را تمرین میکنم و سعی میکنم افرادی را که با آنها روبرو میشوم دوست داشته باشم.
16.با ایمان به نیروی برتر خود چشم انتظار آینده هستم.
17.از موقعیتی که برای خدمت دارم، سپاسگزارم.
18.سپاسگذاری خود را با دیگران به مشارکت میگذارم، حال کلماتی برای ابراز آن پیدا کنم یا خیر.
19.از دوستی صمیمانه ای که در جلسه همیشگی خود پیدا کرده ام، سپاسگذارم. دست خود را به طرف پرخوری که هنوز در عذاب است دراز میکنم و همین دوستی را به دیگران عرضه میکنم.
20.با آرامش زندگی میکنم، صحبت میکنم و عمل میکنم و بدین طریق، آرامش را در دنیا افزایش میدهم.
21.می پذیرم که همه راه حل ها را در اختیار ندارم. به تجربه دیگران برای یافتن راه حلهای مورد نیاز خود نگاه میکنم و به صحبتهای آنها گوش میدهم.
22.میخواهم دوست وظیفه شناسی باشم.
23.در جلسه OA حضور می یابم تا به خود یادآوری می کنم چه کسی هستم، از کجا آمده ام و در بهبودی خود به کجا میتوانم بروم.
24.آشکارانه و صادقانه با معتاد در حال بهبودی دیگری درد دل میکنم.
25.چشم و ذهن خود را بر نشانه های نیرویی که در گروه OA من وجود دارد، باز میکنم.
26.سعی می کنم به آنچه که گفته میشود با روشن بینی گوش دهم.
27.میدانم که این برنامه میتواند قدم به قدم به تغییر من کمک کند.
28.احساس منفی نسبت به خود را با ابراز علاقه ای مثبت نسبت به دیگران جایگزین میکنم. به جای ویرانی، سازندگی را در پیش میگیرم.
29.با خداوند، خود و دیگران صادق خواهم بود.
30.فردی را پیدا میکنم که مرا باور داشته باشد. آنها را باور خواهم داشت.

31.میخواهم کارها را به دلایل درست انجام دهم، نه فقط بخاطر نفع شخصی خود.
32.به خاطر میسپارم که من برای همه کسانی که راه مرا دنبال میکنند، یک راهنما و چشم انداز امید هستم.
33.حصارهای شخصی خود را کوتاه میکنم و با دیگران ارتباط برقرار میکنم. به قلب خود آزادی لازم برای ابراز و دریافت عشق را میدهم.
34.از طریق برقراری ارتباط با معتادی که ممکن است به کمک نیاز داشته باشد، به طور غیر مستقیم جبران خسارت میکنم.
35.برای آگاهی از اراده خدواند برای من گوش دادن را تمرین میکنم، حتی اگر هنوز نمیدانم برای چه چیزی گوش میدهم.
36.تلاش میکنم دیگران را همانطور که هستند، بپذیرم.
37.سعی میکنم درباره دیگران قضاوت نکنم. بر اصول عشق و پذیرش تمرکز میکنم.
38.در شکل گیری وجدان گروهی شرکت میکنم. به خاطر میسپارم صرفاً به این خاطر که روش خود را تحمیل نمیکنم، دنیا به پایان نمیرسد.
39.در همه فعالیتهای خدماتی خود درباره هدف اصلی امان فکر میکنم. به کمک یک تازه وارد میروم.
40.از مصاحبت با افرادی که درست مثل من از اعتیاد رنج برده اند و نحوه بکارگیری اصول بهبودی را یاد میگیرند، سپاسگزارم.
41.مسئولیت خود و بهبودی خود را میپذیرم.
42.وقتی پیام بهبودی را به سایر معتادان میرسانم، سعی میکنم به نیرویی که در پس این پیام وجود دارد، توجه کنم.
43.معجزه بهبودی خود را اذعان میکنم و از اینکه آنرا یافته ام سپاسگزارم.
44.میخواهم از منفی بافی آزاد باشم. امروز،به طرز مثبت صحبت میکنم و عمل مینمایم.
45.افرادی را که به پشتیبانی من نیاز دارند، تشویق میکنم.
46.اگر به کمک نیاز دارم، آنرا درخواست میکنم. فروتنی را در زندگی خود به کار میگیرم.
47.به جلسه ای میروم، به سراغ تازه واردی میروم، با راهنمای خود تماس میگیرم، خطاب به نیروی برتر خود دعا میکنم، کاری انجام میدهم که بیان کند من تسلیم شده ام.
48.اگر با همه چیزهای اطراف دچار اختلاف شوم، از اراده شخصی خود دست میکشم.
49.برای به مشارکت گذاشتن ضمیر درونی خود فرصتهایی دارم. از این فرصتها بهره میگیرم. به کسانی که دوست دارم نزدیکتر میشوم.
50.با صبر و بخششی که برای خود جستجو میکنم، با دیگران رفتار میکنم.
51.به من هدیه ای روحانی داده شده که برتر از ثروت مادی است.
52.صداقت را تمرین میکنم، حتی اگر انجام آن ناراحت کننده باشد.
53.به اعضای انجمن خود اعتماد میکنم. اگر چه آنها بی شک کامل نیستند، اما بهترین امید من هستند.
54.رازهای من تنها تا زمانی که بعنوان راز باقی میمانند، باعث شدت بیماری من میشوند. امروز، با راهنمایم درباره رازهایم صحبت میکنم.
55.شادی خود را در خدمت، دوستی و نیروی برتر خود جستجو میکنم.
56.فهرستی از چیزهای مادی و روحانی که باید شکرگزارشان باشم، تهیه میکنم.
57.سعی میکنم شنونده ای فعال باشم. وقتی دیگران صحبت میکنند و وقتی با دیگران صحبت میکنم، گوش دادن فعال را تمرین میکنم.
58.ای نیروی برتر به من کمک کن به دیگران خدمت کنم، نه اینکه از آنها بخواهم به من خدمت کنند.
59.وقتی را برای پرسیدن این سؤال اختصاص میدهم: آیا حقیقت را میگویم؟
60.از طریق برداشتن قدمی که درست پیش رویم است، مسیر بهبودی خود را طی میکنم.
63.به افرادی که امروز در زندگی من هستند بیشترین عشق خود را ابراز میکنم.
62.به خاطر دوستانی که دارم، سپاسگزارم. نقش فعالی را در روابط دوستی خود بعهده میگیرم.
63.کمک من مؤثر است. امروز به دیگران دست یاری میدهم.
64.با انتخاب بهبودی زندگی را انتخاب میکنم.
65.از طریق مشارکت اسرار زندگی خود با یک انسان دیگر، میتوانم آن اسرار را خلع سلاح کنم.
66.حضور منظم در جلسات را بعنوان بخشی از الگوی جدید زندگی خود لحاظ میکنم.
67.اگر مورد آزار قرار گرفته ام، بخشش را تمرین میکنم و میدانم خود من هم به بخشش نیاز دارم.
68.حضور، در آغوش گیری و گوش شنوای خود را به فردی که دوست دارم، عرضه میکنم.
69.از طریق به شمارکت گذاشتن رایگان آنچه که به رایگان با من در میان گذاشته شده، ارتباط آگاهانه خود را با خداوندی که درک میکنم گرامی میدارم.
70.از تفاوتهایی که هر یک از ما را منحصر به فرد ساخته است، استقبال میکنم.
71.شادیها و مشکلات خود را با سایر معتادان در حال بهبودی در میان میگذارم. من هم در شادیها و مشکلات آنها شریک میشوم.
72.به خاطر پیوندهای دوستی محکمی که میان اعضای انجمن معتادان گمنام وجود دارد، سپاسگزارم.
73.از تغییر استقبال میکنم. با کمک نیروی برتر خود، شهامت لازم برای تغییر چیزهایی را که میتوانم، بدست میآورم.
74.با مشاهده نواقص شخصیتی دیگران، نواقص خود را شناسایی میکنم.
75.تجربه من در بهبودی بزرگترین هدیه ای است که میتوانم به معتاد دیگری ببخشم. تجربه خود را صادقانه با دیگران در میان میگذارم.
76.به دنبال رهایی از نفس و مشکلات ناشی از اراده شخصی هستم.
77.بخاطر آمرزشی که دارم، سپاسگزارم و نسبت به دیگران با بخشندگی رفتار میکنم.
78.ابراز عشق برای من هزینه ای در بر ندارد، اما برای مخاطب من بسیار گرانبهاست.
79.بخاطر روابط دوستانه ای که نیروی برتر در OA در اختیار من گذاشته، سپاسگزارم. به همین خاطر، دیگر احساس تنهایی نمیکنم.
80.وقتی به دیگران کمک میکنم، خدواند به من کمک میکند.
81.مشکلاتی که قادر به حل آنها نیستم از طریق صحبت با یک دوست قابل تحمل میشوند.
82.با تازه واردهایی که با آنها صحبت میکنم، صداقت خواهم داشت و به اطلاع آنها میرسانم که صرف نظر از آنچه زندگی به همراه میآورد، به هیچ وجه مجبور به مصرف مجدد مواد نیستیم.
83.زندگی مرز جدید برای من است و وسیله ای که برای جستجوی آن استفاده میکنم، عشق است. عشقی را که دریافت کرده ام به رایگان ابراز میکنم.
84.به خاطر میسپارم ماجرای صادقانه من چیزی است که به بهترین نحو مشارکت میکنم. امروز، همین کافیست.
85.از اینکه زنده هستم، سپاسگزارم. امروز کاری را برای سپاسگزاری انجام میدهم.
86.دوستی سایر اعضای انجمن، هدیه ای جاودان و مادام العمر است. با دوستی عرضه شده در OA ارتباط برقرار میکنم و آنرا میپذیرم.
87.با قلب خود گوش میدهم. هر روزی که سپری میشود در زبان همدردی روان تر میشوم.
88.فقط برای آگاهی از ارداه خدواند و قدرت اجرای آن در دنیای واقعی دعا میکنم.
89.بهبودی خود را با هر معتادی، هر کجا، هر زمان و تحت هر شرایطی در میان میگذارم. نتایج را به نیروی برتر خود میسپارم.
90.افکار خود را آرام میکنم و به سخنانی که فرد دیگری بیان میکند، گوش میدهم.
91.انگیزه های خود را برای روحیه واقعی خدمت بررسی میکنم.
92.بهبودی خود را در یک جلسه OA به مشارکت میگذارم.
93.اصول بهبودی را اجرا میکنم، حتی وقتی تنها فردی هستم که از آن مطلع میشوم.
94.دنیا را با دیگران قسمت میکنم و میدانم که آنها نیز به اندازه من مهم هستند. از طریق بخشش، روح خود را تقویت میکنم.
95.سعی میکنم به دیگران خدمت کنم و خود را دوست بدارم.
96.در گروه خود با معتاد دیگری ارتباط برقرار میکنم و بهبودی خود را در میان میگذارم.
97.با راهنما یا فرد دیگری که من را درک میکند، درباره احساسات خود با صراحت صحبت میکنم.
98.سعی میکنم خود را همانطور که واقعاً هستم ببینم. به آنچه دیگران درباره من میگویند، گوش میدهم و خود را از دید آنها مشاهده میکنم.
99.در هر کاری که انجام میدهم به دنبال موقعیتهایی برای خدمت میگردم.
100.بهبودی ام را با خود به خانه میبرم.
101.میدانم کجا باید پاسخ پرسشهای مهم را پیدا کنم. امروز از معتاد دیگری میپرسم، عملکرد این برنامه چگونه است؟
102.میزان بلوغ من حدی است که من برا ی حفظ شرایط روحانی خود مسئولیت به عهده میگیرم. امروز، این مسئله برای من بیشترین اولویت را دارد.
103.وقتی نمیتوانستم از خود محافظت کنم، راهنما از من محافظت کرده است. امروز کار خوبی را برای راهنما انجام میدهم.
104.در جمع دوستان خود در OA هستم. در انجمن با دیگران در ارتباط هستم، هم میبخشم و هم دریافت میکنم.
105.سعی میکنم تا نقشی در اتحاد داشته باشم. میدانم که وحدت با یکنواختی یکسان نیست.
106.با مشکلات زندگی روبرو میشوم، درباره آنچه آموخته ام اعتماد به نفس دارم و مایلم آنرا با دیگران به مشارکت بگذارم.
107.از مشاهده بهبودی دیگران شادمان میشوم.
108.هر روز معتاد هستم، اما امروز تصمیم میگیرم معتاد در حال بهبودی باشم. این تصمیم را با عمل به برنامه خود میگیرم.
109.وقتی هدیه بهبودی را در میان میگذارم، این هدیه گسترش مییابد. کسی را پیدا میکنم تا این هدیه را با او در میان بگذارم.
110. سختی ها من را از بهبودی جدا نمیکند بلکه مرابه سوی آن جذب میکند.
111.در هر جایی که حضور دارم و در هر کاری که انجام میدهم، به دنبال خدمت به دیگران هستم، نه فقط خدمت به خود.
112.استقبالی که در اولین حضورم در OA از من شد را به یاد میآورم. امروز با در آغوش گرفتن یک تازه وارد سپاسگزاری خود را براز میدارم.
113.چیزهای زیادی در بهبودی به من بخشیده شده و بخاطر آن از صمیم قلب سپاسگزارم. از اینکه میتوانم آنرا همانطور که به رایگان با من در میان گذاشته شد، با دیگران مشارکت کنم، لذت میبرم.
114.حمایت سایر معتادان در حال بهبودی؛ هماهنگی با دیگران در جامعه خود؛ و مراقبت نیروی برتر خود را جستجو میکنم. من نمیتوانم، ولی ما میتوانیم.
115.از وقت، عشق و تجربه ای که راهنمایم با من در میان گذاشته، سپاسگزاری میکنم.
116.در OA پذیرفته شده ام؛ با شرایط جدید سازگاری پیدا میکنم. امروز پذیرفتن دیگران در زندگی ام بی خطر است.
117. سعی میکنم که در خدمت انجمن خود باشم.
118.میپذیرم که نه تنها در برابر اعتیاد خود بلکه در برابر اعتیاد دیگران نیز عاجز هستم. پیام را حمل میکنم، نه معتاد را.
119.تمام دستاویزهایی که ممکن است بهبودی من را در خطر بیاندازد، بررسی میکنم و آنها را با معتاد دیگری در میان میگذارم.
120.اصل گمنامی را در جلسه OA تمرین میکنم. به جای شخصیت پیام رسان بر پیام بهبودی تمرکز میکنم.
120.اصل گمنامی را در جلسه OA تمرین میکنم. به جای شخصیت پیام رسان بر پیام بهبودی تمرکز میکنم.
121.پیروزی های خود را با روحیه قدرشناسی با دیگران در میان میگذارم.
122. از حضور این فرد استثنایی یعنی راهنما در زندگی خود سپاسگزارم.
123. از انزوا رهایی پیدا میکنم. سعی میکنم نسبت به انجمن OA احساس تعلق کنم.
124.به خاطر دارم که تجربه من در عبور از سختی ها ممکن است برای عضوی دیگر مفید باشد.
125.چیز با ارزشی را برای مشارکت کردن با دیگران در اختیار دارم. امروز در جلسه ای شرکت میکنم و تجربه بهبودی خود از اعتیاد را در میان میگذارم.
126.میدانم هر چه تجربه گروه من تنوع بیشتری داشته باشد، گروه من بهتر میتواند مرا در شرایط مختلفی که با آن روبرو میشوم، پشتیبانی کند. امروز پیوستن معتادان با هر سابقه ای را به جمع جلسه همیشگی خود خوش آمد میگویم.

12 قدم پرخوران گمنام

یکی از کلید های موفقیت ما در برنامه بهبودی پرخوران گمنام کارکرد قدم های دوازده گانه می باشد . قدم های دوازدگانه به ما کمک خواهد کرد تا بهتر خود را بشناسیم

1.ما اقرار کردیم که در برابر پرخوری بی اختیار عاجزیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.

2.به این باور رسیده ایم که نیرویی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

3.تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند بدان گونه که او را درک می کردیم، بسپاریم.

4. یک ترازنامه ای اخلاقی جستجو گرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5.چگونگی دقیق خطاهایمان را درمقابل خداوند ، خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم.

6. کاملا آماده شدیم تا خداوند کلیه نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

7. با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی مارا برطرف کند.

8. فهرستی از تمام کسانی که انان صدمه زده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمامی آنها شدیم.

9.به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران لطمه بزند.

10.به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم فورا به ان اقرار کردیم.

11. از راه دعا و مراقبه، خواهان ارتقا ،رابطه آگاهانه خود با خداوند بدان گونه که او را درک می کردیم شده و فقط جویای اگاهی از اراده او برای خود و قدرت اجرایش شدیم .

12. با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها سعی کردیم این پیام را به پرخوران برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی به اجرا در آوریم.

12 سنت پرخوران گمنام

یکی دیگر از کلیدهای موفقیت ما در انجمن رعایت اصول و پایبند بودن به آنهاست که می تواند با کارکرد اصول برنامه را در زندگی روزمره خود و همچنین در انجمن جهت بهبود انجمن به کار برد:

1_منافع مشترک ما در راس قرار دارد بهبودی شخصی بستگی به وحدت پرخوران گمنام (OA) دارد.

2_در رابطه با هدف گروه ما فقط یک مرجع نهایی وجود دارد خداوندی مهربان که بگونه ای ممکن خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما خدمتگزارن مورد اعتماد ما می باشند آنها حکومت نمی کنند.

3_تنها لازمه عضویت در انجمن پرخوران گمنام (OA) اقدام به قطع خوردن اجباری می باشد.

4_هرگروه باید مستقل باشد به استثناء مواردی که بر دیگر گروهها و یا پرخوران گمنام درکل اثر بگذارد.

5_هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد رساندن پیام پرخوری که هنوز در عذاب است.

6_یک گروه پرخوران گمنام هرگز نباید هیچ موسسه مرتبط یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تائید قرار بدهد . درآنها سرمایه گذاری مالی کند ویا نام پرخوران گمنام را به آنها به عاریت بدهد زیرا ممکن است . مسائل پولی مالکیت و یا شهرت ما را از هدف اصلی خود منصرف سازد.

7_هر گروه پرخوران گمنام باید متکی به خود باشد و کمک مالی از خارج دریافت نکنند.

8_پرخوران گمنام باید برای همیشه غیرحرفه ای باقی بماند اما مراکز خدماتی ما می تواند کارمندان مخصوص استخدام کنند.

9_پرخوران گمنام تحت این نام هرگز نباید سازماندهی شود اما می توانیم هیئت های خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیما در برابر کسانی کـــه به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10_پرخوران گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارد بنابراین نام پرخوران گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود.

11_خط مشی روابط عمومی ما براصول جاذبه است تا تبلیغ . ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در مطبوعات ، رادیو و فیلم حفظ کنیم.

12_گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد و همیشه یادآور این است که اصول را به شخصیت ها ترجیح دهیم

12 مفهوم خدماتی پرخوران گمنام

1_ مسئولیت و اختیار نهایی در خدمات جهانی OA، با همه گروه های OA می باشد .

2 _ گروههای OA به حفظ و تداوم خدمت رسانی را به کنفرانش اداری خدمات جهانی واگذار می کنند. بنابراین کنفرانس اداری خدمات جهانی؛ رای ، اختیار و وجدان موثر در کل OA است.

3 _ داشتن حق تصمیم گیری ،بر منبای اعتماد، امکان گردانندگی موثر را در OA ممکن میسازد.

4 _ همه اعضای شرکت کننده در روند تصمیم گیری ها ، فرصت برابری دارند.

5 _ هر فرد میتواند در هنگام لزوم ، شکایت کرده و در خواست رسیدگی کند و اطمینان داشته باشد به نظرها و شکایت های شخصی اش رسیدگی میشود

6 _ کنفرانس اداری خدمات جهانی مسوولیت اصلی اداره پرخوران گمنام را به هیات امنا واگذار کرده است.

7 _ مسوولیت و حقوق قانونی هیات امنا طبق بند A اساسنامه و مسوولیت ها و حقوق قانونی کنفرانس اداری خدمات جهانی طبق سنت ها و بند B اساسنامه OA مشخص شده است.

8 _ هیات امنا مسوولیت اداره دفتر خدمات جهانی را به کمیته اجرایی خدمات جهانی واگذار کرده است.

9 _ برای عملکرد موثر در همه سطوح خدماتی داشتن شیوه های درست و مناسب در انتخاب خدمت گزاران مورد اعتماد و توانا ضروری است.

10 _ برای برقراری تعادل در مسوولیت های خدماتی باید حدود اختیارات به طور دقیق مشخص شود این گونه از تداخل خدمت ها و دوباره کاری ها جلوگیری میشود.

11 _ کمیته های اجرایی کمیته های خدماتی کارمندان و مشاورین باید همیشه به مسوولین اداری مورد اعتماد در دفتر خدمان جهانی کمک کنند.

12 _ اساس روحانی OA این اطمینان را به وجود میاورد که:

الف: هیچ کدام از کمیته ها سطوح و ساخار خدماتی OA نباید به موقعیت خطرناکی برای کسب ثروت و مسند قدرت تبدیل شوند.

ب: برای کارهای OA باید همیشه بودجه کافی همراه با یک ذخیره محتاطانه در نظر گرفته شود که این کار قسمتی از اصول مالی OA است.

پ: هیچ کدام از اعضای OA نباید در موقعیتی قرار بگیرند که دارای اختیارات بیش از حد باشند.

ت: برای همه تصمیم های مهم باید گفتگو و تبادل نظر کرد تا حد امکان به فهم مشترک رسید و در نهایت رای گیری کرد.

ث: هیچ خدمتی نباید کمرشکن و طاقت فرسا باشد یا باعث بحث های عمومی شود.

ج: هیچ کدام از هیات ها و کمیته ها خدماتی نباید عملکرد حکومتی داشته باشند بلکه همیشه باید در فکر و عمل و خواهان برابری افراد باشند.

خطاب به خانواده های پرخوران گمنام

اگر یکی از نزدیکان شما به انجمن پرخوران گمنام پیوسته و تصمیم گرفته پرخوری اش را متوقف کند. در ابتدا ممکن است این تصمیم بزرگی به نظر نرسد اما نتیجه و فایده های مهمی در بر خواهد داشت.ما بسیاری از افراد سیگاری را می شناسیم که سیگارشان زا ترک کرده اند و یاافراد الکلی که نوشیدن الکل را متوقف کرده اند.هم چنین افراد دیگری که تجربه ی ترک کردن را در زمینه های مختلف داشته اند.تفاوت بین پرخوران و همه ی مجدد به بازی قمار، نوشیدن الکل، کشیدن سیگار، و یا مصرف مواد مخدر بکنند. در حالی که چنین مساله ای برای افراد پرخور صدق نمی کند، افراد پرخور نمی توانند برای همیشه خوردن را ترک کنند.به سبب جاذبه و کششی که این برنامه درافراد پرخور ایجاد می کند. هم چنین تلاش آن ها برای توقف پرخوری و پای بندی به وجود آمده درافراد پرخور، پرسش مهمی در ذهن خانواده های ا یشان پیش می آید که " ما به عنوان اعضای خانواده پرخوران چه نقشی را در این امر می توانیم داشته باشیم؟"

چه کسی نیاز به تغییر دارد؟

 

پاسخ به این پرسش، شخصی است. سهیم شدن خانواده یک تصمیم فردی است. بعضی از خانواده ها در برنامه های جدید غذائی به شخص پرخور می پیوندد. بعضی از خانواده ها نشریه ها را مطالعه کرده و درمورد آن تبادل نظر می کنند و بعضی دیگر این کارها را انجام نمی دهند.این یک مساله ی شخصی است و باید هر شخص خودش تمایل داشته باشد که به OA بپیوندد. در ابتدا بعضی از اعضا تمایل ندارند که برنامه ی بهبودی خود را همراه با کسانی که پرخور نیستند، حتی اگر عاشقش باشند ادامه دهند. اما ممکن است که درآینده جزء کسانی شوند که مشتاقانه اعضای خانواده شان را به زندگانی به روال برنامه ی تشویق کنند. کسی تغییر می کند که تمایل به توقف پرخوری دارد. برای تغییر، نگرش و دیدگاه های جدیدی لازم است. تنها چیزی که در طول این مدت از خانواده ی پرخوران تقاضا می شود داشتن پذیرش، صبر و بردباری است.


این تغییرها نشان دهنده ی رشد است

شخص در حال پرهیز، رفتار خود را در راستای بهبودی و بازیابی سلامتی و به وجود آمدن احساس رضایت از خود، تغییر می دهد. اگر کسی در مورد خود و آن چه که انجام می دهد، احساس رضایت داشته باشد، می تواند با خانواده، دوستان و سایر افراد، روابط رضایت بخشی برقرار کند.
OA به اعضا کممک می کندت ا احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند یکی از بهترین راه ها، پای بندی به پرهیز است یعنی خودداری از پرخوری بی اختیار، با پرهیز از همان بدو شروع، گوئی شخص دیگری متولد می شود. شخصی که جهت داشتن نشاط، خوش بختی و عزت نفس از ابزارهای برنامه استفاده می کند.
بسیاری از پرخوران، زمان زیادی را در ناامیدی سپری کرده اند که درآن زمان بااعتماد به نفس و نشاط و خوشبختی بیگانه شده بود.
از این رو به منظور احیای این عوامل ضروری و مهم د رحفظ متانت، پرخوران بی اختیار باید با شیوه های جدیدی برای مقابله با مسائلی که ممکن است د رخانواده شان به وجود آید آشنا شوند. شاید شنیدن برخی کلمه ها و جمله ها به نظر عجیب بیاید.مانند"باید کاری را که درست است انجام دهم."یا"این مشکل من نیست."اما اعضای خانواده بعضی وقت ها می توانند نسبت به هر عملی، واکنشی نشان دهند به خصوص در زمانی که تشخیص می دهند. این واکنش ها می تواند به اعتماد به نفس شخص پرخور کمک کند.
رفتار غیر قابل تصور

درست در همین زمان تغییر های عجیب و معما گونه رخ م یدهد. تماس های تلفنی پی در پی، وعده های غذائی مرتب، خانواده و سایر فعالیت ها را مختل میکند.گاهی وقت ها جلسه ها قسمت زیادی از وقت پرخور د رحال بهبودی را به خود اختصاص می دهد.غیبت های مکرر، مشغله های ذهنی شخص پرخور ممکن است مبهوت کننده یا آزار دهنده باشد. رفتار و یا گرایش های غیر قابل تصور شخص پرخور م یتواند سبب خشم و رنجش اعضای خانواده نسبت به OA می شود آن ها رامقصر ومسبب این تغییرها می دانند. اما شخص در OAتغییر می کند، ولی تغییر او فقط به خاطر برنامه نیست. بلکه به این دلیل است که دیگر برای خاموش کردن احساس های سرکوب شده اش که اکنون ظاهر شده غذا نمی خورد.
بعضی وقت ها هم بر عکس آن رخمی دهد، شخصی که وارد انجمن پرخوران گمنام شده، حالتی راتحت بیداری روحانی تجربه میکند. این حالت باعث می شود که آن شخص پرهیزش از تسلیم شده راتجربه نماید و بهبودی چشمگیری را در همه ی زمینه ها به خصوص درمورد ارتباط بااعضای خانواده اش به دست آورد بااین وجود باید بهخاطر داشت که بسیاری از اعضای پرخوران گمنام این تجربه را نداشته و می بایست برای تغییر خود از همان آغاز راه برای مواجه شدن با مشکل هل وروبه روشدن بااحساس هایش رکوب شده شان شروع به اقدام کنند

مراقبت.......

ایا تا به حال از خود پرسیده ایم چه چیزهایی ابزارهای بهبودی ما را از ما گرفته یا حتی انها را به ابزارهایی در خلاف جهت ان تبدیل می کنند؟!

"منافع مشترک ما باید در راس قرار گیرد،بهبودی شخصی به وحدت OAبستگی دارد."

شاید وقتی برای اولین بار این جمله را شنیدیم،از خودمان پرسیده باشیم ارتباطی میان بهبودی ما و وحدتOA وجود دارد؟
در مسیر زندگی جدیدمان،متوجه این نکته مهم شدیم که ما جزیی از یک گروه در حال بهبودی هستیم؛ما دریافتیم بقای ما وبهبودی شخصی ما مستقیما به بقای گروه وانجمن بستگی دارد وبه این ترتیب حفظ جلسات برای ما جنبه حیاتی پیدا کرد.
ما امروز به خوبی می دانیم،ازهم پاشیده شدن جلسات،نابودی انجمن ونابودی تک تک اعضا را به دنبال خواهد داشت.همان گونه که منافع مشترک ما در پی یک نیاز مشترک شکل گرفت،وجود یک بیماری مشترک هم،گاهی گروه های ما را با چالش ها ومشکلات مشترکی مواجه ساخته،که البته با پای بندی به اصول وسنت ها،جایی برای ترس از انها باقی نخواهد ماند.

ابزارهای بهبودی ومراقبت از انها

بعد از سالها ناکامی واحساس گناه،درپس شکست های مکرری که در کنترل خوردن غیر ارادی مانداشتیم؛اکنون راه حلی داریم که برای مان کار می کند.
راه حل ما یک برنامه یبهبودی است.یک برنامه ی دوازده قدمی ساده ما دریافتیم که بدون استفاده از 8ابزار بهبودی OAنمی توان با دوازده قدم کار وزندگی کرد.
مراقبت واستفاده درست از این ابزارها سپاسگزاری ما از این هدیه ارزشمند خداوندی خواهد بود.حال ما با پاسخ به پرسش های زیر،چگونگی عملکردمان را در رابطه به هریک از ابزارهای بهبودی ارزیابی می کنیم:
برنامه غذایی
-ایا به پیشنهادOA برای مشورت بایک مشاور یا پزشک تغذیه توجه کرده ایم؟
-ایا با مطرح کردن برنامه غذایی مان در جلسات،تفرقه وکشمکش ایجاد کرده ایم؟یا با تجویز خودسرانه برنامه های غذایی،به خود ودیگران از نظر جسمی روحی وروانی اسیب زده ایم؟
-ایا با عدم استفاده از برنامه غذایی وادامه دادن به خوردن غیر ارادی،موجب طرد شدن یا دلزدی گی تازه واردین شده ایم؟
-ایا توجه داریم که از جانبOAبرنامه غذایی خاصی را تایید یا رد نکنیم وبا این کار انجمن را درگیر مشکلات وپی گردهای قانونی نکنیم؟

راهنما
-ایا به خود یاداور می شویم که حق دخالت در اعتقادات شخصی،باورهای مذهبی ومسائل خصوصی رهجوهایمان را نداریم؟یا با اعمال نظرهای خود موجب اشفتگی انها وبدنامی انجمن خود می شویم؟
-ایا از برقراری رابطه راهنما ورهجو با جنس مخالف پرهیز می کنیم تا گرفتار مشکلات زیر نشویم؟
.از بین رفتن اعتماد ارامش وامنیت خانواده هایمان
.درگیر شدن احساسات وعواطف مان با رهجو
.ایجاد وابستگی غیر قابل اجتناب میان طرفین
.احتمال بروز سواستفاده ومسائل غیر اخلاقی
.سخت بودن برقراری ارتباط سالم وحفظ سالم وحفظ ومراقبت از ان
-ایا با مطرح کردن وبزرگ جلوه دادن راهنمای خود به بهبودی او؛خودمان وسایرین اسیب زده ایم؟
-ایا به واسطه تعداد رهجوهایمان دست به فخر فروشی زده واحساسات تفاوت را میان اعضا به وجود می اوریم؟

جلسات
-ایا به خود یاد اوری می کنیم که عملکرد ونگرش ما روی شکل گیری نظر تازه واردین وباورهای جامعه در موردOAاثر گذار است؟
-ایا با پرداختن به مسائل خارجی یا بیان برداشت های شخصی نظیر برداشت ما از نیروی برتر،موجب بروز اختلافات اعتقادی مذهبی،سیاسی و.....شده ایم؟
-ایادر هنگام برقراری ارتباط با دیگر اعضا مخصوصا دوستان غیر هم جنس،از حریم شخصی خود مراقبت می کنیم؟یا با رفتارها وروابط غیر اخلاقی موجب کشیده شدن درگیری ها به جلسات می شویم؟
-ایا ما به حریم دیگر اعضا به عنوان عضوی از خانواده بزرگ خود احترام می گذاریم وبرای حفظ امنیت جلسات به سنت ها یمان پای بندیم وبدون ترس مانع زیر پاگذاشتن سنت ها می شویم حتی اگر به قیمت تنها ماندن ما تمام شود؟
-ایا جلسات از رفتارهای اسیب زننده،نظیر رفتار های زیر پرهیز می کنیم؟
.عیب جویی کردن از اعضا
.تیر اندازی در مشارکت ها
.لودگی وبی ملاحظگی
.بی نظمی واختلال در جلسات
.تجمعات بی جا
.بروز رفتار وحرکات خلاف قانون

تلفن
-ایا فقط برای کمک کردن به خود از تلفن استفده می کنیم یا با ان به غیبت شکایت وشایعه پراکنی پرداخته ایم؟
-ایا در هنگام ردوبدل کردن تلفن با دیگر اعضامتوجه هستیم که چرا وبا چه کسانی ارتباط تلفنی براقرار می کنیم؟
-ایا در حفظ شماره های تماس دوستانمان مسئولانه رفتار می کنیم؟
نوشتن
-ایا هنگام انتخاب موضوع از نوشتن موضوعاتی که منجر به بروز اتلاف در گروه هایمان می شود خودداری می کنیم؟
-ایا هنگام خواندن سوالات نوشته شده در جلسات پرسش وپاسخ به متناسب بودن سوالها با فضای بهبودی توجه داریم؟
-ایا از ترازنامه ها ونوشته های خود در رابط با افکار واحساس هایمان به اندازه کافی مراقبت می کنیم تا عواقب بر ملا شدن انها دامنگیر خودمان وجلسات مان نشود؟
نشریات
-ایا برای یاد گیری اصولOAبه نشریات مورد تاییدOAمراجعه می کنیم؟
-ایا در کارگاههای قدم وسنت پرخوران گمنام کتاب ونشریاتOAرا مبنای کار خود قرا می دهیم؟
-ایا در تهیه نشریات مورد تایید OA به کمیته نشریات خودمان رجوع می کنیم؟یا با تهیه نشریات از دست فروش ها یا هر جای دیگر به خود اتکایی واجرای سنت هفتم انجمن اسیب وارد می سازیم؟
-ایا بخشی از زمان جلساتمان را نشریه خوانی اختصاص می دهیم تا با این کار اگاهی اعضا از برنامه بهبودی افزایش یافته وموجب رشد گروه شود؟
گمنامی
-ایا از بردن نام اشخاص ومکانهای خاص ورجوع به گفته ها یا نوشته دیگران در جلسات پرهیز می کنیم؟
-ایا انچه را که در جلسات می بینیم ومی شنویم در همان مکان باقی می گزاریم یا بردن مسائل درون گروهی به خارج از جلسات امنیت اعضا را به خطر می اندازیم؟
-ایا شخصیت پردازی نموده وگروه را به جای اصول به شخصیت ها وابسته می نماییم؟
-ایا به شایعات بها داده وبا این کار باعث دلسردی گروه شده ایم؟
-ایا گمنامی عضویت خود رادر انجمن های دیگر حفظ می کنیم؟یا با بیان اشنایی خود با برنامه های 12 قدمی،دیگر سعی در فخر فروشی وناچیز شمردن انجمنOAداریم؟
-ایا تازه وارد بودن خود را درOAمی پذیریم؟یا برای جبران ان دست به شهرت طلبی می زنیم وپای انجمن دیگری را به جلسات خود باز می کنیم؟
خدمت
-ایا با در نظر گرفتن هدف اصلیOA یعنی رساندن پیام به پرخوری که در عذاب است موجب ارتقا بهبودی خود وگروه مان می شویم؟
-ایا نسبت به گرفتن خدمت وانجام ان متعهدومسئول بوده ایم یا با سهل انگاری وبی دقتی به گروه خسارت زده ایم؟
-ایا خدمت در گروه ما بر اساس اصل چرخش است تا فرصت خدمت فروتنانه ودر گمنامی به اعضا داده شود؟
-ایا در انتخاب خدمت گزار مورد اعتماد تمام سعی خود را به کار می بریم؟ایا بر عملکردخدمتگزاران خود نظارت داریم واز انها می خواهیم کهپاسخگو باشند؟
-ایا خدمت گزاران خود را سرزنش کرده وتمایل به خدمت را در انهاسرکوب می کنیم؟
خلاصه اینکه
ایا به این بلوغ رسیده ایم که مسئولیت سالم نگه داشتنOAوبهبودی مان را به عهده بگیریم؛یا انتظار داریم دیگران این کاررا بکنند؟

من نمیتوانم ما میتوانیم

همه ما به انجمن پرخوران گمنام نمیآییم که به طور خودکار پاک بمانیم. اما اگر به شرکت در جلسات ادامه دهیم، پشتیبانی لازم برای بهبودی خود را در پرخوران گمنام پیدا میکنیم. وقتی فردی باشد که ما را باور داشته باشد، حتی اگر خود را نیز باور نداشته باشیم، پاک ماندن آسانتر است.

حتی فردی از اعضای OA که به طور معمول لغزش (یعنی اون مواد غذایی که توسط راهنما منع شده است رامصرف کند) میکند، یک حامی وفادار دارد که همیشه برای کمک کردن به او حاضر است. حتماً باید فرد یا گروهی از افراد را پیدا کنیم که ما را باور داشته باشند. وقتی از آنها میپرسیم که آیا اصلاً پاک میشویم، همیشه پاسخ میدهند: «بله، شما میتوانید و پاک خواهید ماند. فقط شرکت در جلسات را ادامه دهید!" .......

همه ما به خصوص وقتی نمیتوانیم خود را باور کنیم، به فردی نیاز داریم که ما را باور داشته باشد. وقتی دچار لغزش میشویم، گاهی اوقات اعتماد به نفس از هم پاشیده خود را آنقدر تضعیف میکنیم که کم کم دچار احساس نومیدی کامل میشویم. در چنین مواقعی به پشتیبانی دوستان وفادار خود در OA احتیاج داریم. آنها به ما میگویند این لغزش میتواند آخرین لغزش ما باشد. طبق تجربه میدانند اگر به شرکت در جلسات ادامه دهیم، سرانجام پاک میشویم و پاک میمانیم.

خودباوری برای بسیاری از ما دشوار است. اما وقتی کسی ما را بیشائبه دوست دارد و صرف نظر از تعداد لغزشهای ما از ما پشتیبانی میکند، بهبودی در OA برای ما قدری واقعیتر میشود.

در جلسات پرخوران چه میگذرد؟

شما در بدو ورود با اصطلاحات و سنت‌های گروه آشنا می‌شوید. مثلا اینکه همه، آنجا شما را با نام کوچکتان می‌شناسند. برای اینکه زودتر خوب شوید، باید «مشارکت» کنید؛ یعنی اینکه از احساسات و آرزوها و مشکلات‌تان در گروه حرف بزنید؛ دیگر اینکه به نخوردن ممنوعات انجمن مثل شکر و آرد هم می‌گویند «پاکی».

شما در جلسات انجمن، حرف‌هایی از این قبیل را می‌شنوید: «من - مهدی - 2 روز پاکی دارم»، «من - علی - 3 ماه پاکی دارم» و الی آخر. معمولا یک نفر در هر جلسه به عنوان گرداننده جلسه یا رهبر معرفی می‌شود که در واقع فقط مجری جلسه است.

شما باید از میان کسانی که از شما «پاک»تر هستند، یکی را به عنوان «یاور» انتخاب کنید تا راهنمایتان باشد و به شما کمک کند تا قدم‌های دوازده‌گانه را بردارید و با سنت‌های دوازده‌گانه آشنا شوید. کلا 2 نوع جلسه داریم؛ جلسات بسته که مخصوص اعضای گروه است و جلسات باز که دیگران هم می‌توانند در آن شرکت کنند.

موسسان پرخوران گمنام معتقدند که پرخوری مشکلی است که خانواده اعضا را هم درگیر می‌کند؛ به همین خاطر جلساتی هم دارند که در آن خانواده‌های افراد پرخور شرکت می‌کنند. سنت‌ها و قدم‌های دوازده‌گانه را که بخوانید، بیشتر با حال و هوا و منش این انجمن آشنا می‌‌شوید.

هدف از گرفتن راهنما و کارکرد قدم ها

منظور از کارکرد قدم ها، مشغول فعالیتی مشخص در چهار چوب برنامه جهت تغییر شخصیت است. چرا که ما اگر بخواهیم قابلیت زندگی بدون پرخوری افراطی را پیدا کنیم نیازمند آن هستیم که یک تغییر اساسی در افکار، گفتار و احساسات در درون خود بوجود آوریم تا دیدگاه مان نسبت به جهان پیرامون مان تغییر کند. تا دیگر تصور نکنیم که در دنیایی پر از خشم و خشونت زندگی می کنیم.این تغییرات امکان پذیر نیست مگر با کارکرد قدم های دوازده گانه.

اصول روحانی پرخوران گمنام (OA) در قلب بهبودی از بیماری پرخوری نهفته است. قدم ها اصولی هستند که بهبودی ما را امکان پذیر میسازند. ولی ما برنامة OA را در تنهایی کار نمی کنیم. ارتباط با راهنما کلید کار کردن قدم ها و درک اصول روحانی و تمرین آنها در کلیه امور است.

اصول روحانی قدم ها، راه را جهت رسیدن به بهبودی و یک زندگی شاد و با نشاط هموار میسازند. قبل از پیوستن به انجمن، همة ما در مرز بین انسان بودن و نبودن زندگی میکردیم و هر روز عمیق تر و عمیق تر در ترس، انزوا و نا امیدی فرو می رفتیم. ما می خواستیم راه دیگری برای زندگی پیدا کنیم، ولی به نظر می آمد راه حل همیشه از ما فرار میکرد.

زمانی که حاصر شدیم در جلسات OA شرکت کنیم و برنامة پرخوران گمنام را یاد بگیریم، زندگی ما شروع به تغییر کرد و ما به اهمیت درخواست کمک از دیگران پی بردیم.


اکثر ما در گذشته قبل از آشنایی با برنامه موفق به رژیم گرفتن و ورزش کردن و ملین ها می شدیم، اما موفق به ادامه دادن نبودیم. چرا که آشفتگی های ذهنی و زندگی سر جای خود باقی می ماند و وسوسة پرخوری و مواد عذایی مجدد در ما از بین نمی رفت و آشفتگی های ذهنی و زندگی و خلاء ناشی از پرخوری ما را وادار می ساخت که بدنبال مُسکنی برای تسکین آشفتگی های خود باشیم و آنرا در همان راه آشنای قدیمی خود، یعنی غذا خوردن جستجو میکردیم. هدف کلی از کارکرد قدم ها رشد روحانی است. چرا که ما از ناخوشی رنج میبریم که درمان نسبی از آن، ماهیتی کاملاً روحانی دارد.
رشته هایی که راهنما و رهجو را به هم متصل می کند قدم هاست و اینکه جویای بهبودی باشند و ما قرار است تجربه، امید و نیروی خود را در مورد کارکرد قدم ها با یکدیگر در میان بگذاریم.

تاریخچه پرخوران گمنام در ایران

در تاریخ 20/6/1382 فردی در ایران توسط فردی دیگر در یــــک انجمن دوازده قدمی دیگر با برنامه پرخوران گمنام آشنا شد . بعد از گذشت مدتی و بدســــت آوردن تجربه های مختلف در زمینه پرخوری اجباری

توانست به چندین نفر کمک کند اما این افراد بعد از بــــــــــدست آوردن وزن دلخواه برنامه بهبودی را رها کردن . بالاخره فرد دیگری که از پرخوری بی اختیار در عذاب بود در تاریخ 8/1/1383 اقدام به قطع خورد

اجباری نمود . به مرور زمان افراد دیگری نیز به جمع این دواضـــــــــافه شدن و در تاریخ 10/7/1383 اولین جلسه پرخوران گمنام در یک پارک جنگلی شروع به کار کرد و روز های زیادی در زیر باران و برف جلسه

را برگزار کردند و امروز در اکثــــر شهرهای ایران این جلسه مـوجود می باشد و هزار نفر عضوء دائمی آن هستند و به طور مرتب در روزهای معین شده گـــرد هم مــی آیند تا در تجربه ، امـــــید ، نیرو یکدیـــگر

شریک شوند تا بتوانند مشکل مشترکشان را حل کرده و به آنهـایی که هنوز از پرخوری بی اختیار در عذابند کمک کنند . در این انجمن هیچ گـــــونـــــه محدودیت سنی ، . ، مذهبی ، نژادی وجود ندارد

. هیچ گونه حق عضویت یا پولی بابت ملحق شدن از کسی مطالبه نمی کنند و هر گروه از طــــــــریـــق . کمکهای داوطلبانه متکی به خود می باشد و کمکی از خارج دریافت نمی کن

انجمن پرخوران گمنام در سراسر ایران و جهان یک باشگاه لاغری نبوده و نخواهد بود و در انجمن افراد متخصص لاغری نبوده اند و راهنمایان یا اسپانسرها کسانی هستند که در تجربه , امید و نیروی خود از

دو میراث انجمن یعنی دوازده قدم و دوازده سنت و سومین میراث اصلی انجمن یعنی مفاهیم دوازده گانه با دیگران شریک می شوند و به تعداد اعضاء پرخوران گمنام در سراسر جهان راه برای در پرخـــــوران

گمنام بود وجود دارد . پرخوران گمنام یک انجمن گفتار درمانی است و هیچ کس متخصص لاغری نیست

هشت ابزار بهبودی در پر خوران گمنام

۱- خدمت کردن:

این ابزار باعث میشود که ما در جلسات شرکت کنیم زود تر بیام و از همه دیرتر بریم چون خدمت قبول کردیم نمیتونیم غیبت کنیم و باعث این میشود درمیسر بهبودی باشیم ما مسئولیت پذیر میشویم و اون سرویس هایی که اخر جلسه به تازه واردان میدیم شاکله ذهنمون میشود و باعث مشود انها را از یاد نبریم

۲- استفاده از نشریات پرخوران گمنام:

در پاک موندن من خیلی حایز اهمیت است من با مطالعه میتوانم بیماری خودم رو بشناسم و با ساختار انجمن اشنا شوم وبهتر دز مسیر بهبودی باشم و در مواقعی که دسترسی به راهنما - جلسه - دوستان بهبودی و یا اینترنت ندارم که در جمع شما باشم میتوانم با مطالعه نشریات از بیماری برای پرخوری استفاده نکنم و جلوی وسوسه رو بگیرم کلا نشریات تجربه همدردانی است که از این بیماری رنج میبرند

۳- مشارکت کردن صادقانه:

یکی از راهای جلوگیری از وسوسه اقرار صادقانه هست در اینجا بیشتر توضیح دادم

۴- جلسه امدن و حاشیه نشینی نکردن:

یعنی اینکه من اول جلسه بیام و با هم دردانم مشارکت کنم یک گوشه نرم و کار به کسی نداشته باشم

همیشه در جلسات فعال باشم

۵- گمنامی:

حفظ تمام چیزهایی که میشنوم میبینم اصول انجمن را به بیرون از انجمن یعنی اجتماع و مردم عادی بازگو نکنم

۶- کار کرد ۱۲ قدم پرخوران گمنام:

اشنایی با قدم ها

۷- راهنما گرفتن :

کسی باشد که بتواند به او اعتماد کند وتمام مشکلات را با او در میان بگذارد تا از طریق او و نیروی برتر در این مسیر حرکت کند

۸- رهجو گرفتن:

وقتی به درک و فهم و داشتن تجربه و عملکرد نسبی در پرخوران رسیدیم لازم است برای بیمه شدن بهبودیم انهارا به تازه وارین انتقال دهم تا بتوانم یک پرخور دیگر را کمک کنم تا بیماری را در یک نقطه کم رنگ کنم

نشریه اعضا در لغرش

همه ما نیاز داریم مورد عشق و پذیرش قرار بگیریم

نه بخاطر اینکه در پرهیز هستیم یا به وزن ایده الامان رسیدیم
بله فقط به خاطر انچه که هستیم
به ویژه ان دسته از اعضای پرخوران گمنام که هنوز در عذابند به این پذیرش و عشق نیاز دارند.

ممکن است انها روز ها، ماه ها و یا حتی سال ها در برنامه باشند اما هنوز به پرهیز پایبند نبوده یا در لغرش باشند هنگامی که از انها میپرسیم چه چیزی به شما بیشترین کمک را کرده همه اونایی که در این برنامه تجربه های دردناکی بدست اورده اند اینگونه پاسخ میدهند پذیرش و عشق

حتی وقتی که بی اختیار می خورند و از لحاظ احساسی هم شرایط خوبی نداشتتد یا وقتی که نا امید بودند و احساس میکردند کسی انها را دوست ندارد، عشق پذیرشی که در برنامه وجود دارد کلیدی بود که به انها کمک کرد تا انها نیز خود را بپذیرند و دوست داشته باشند و سرانجام بتوانند به پرهیز دست یایند.
تجربه هایی که اعضا پرخوران گمنام را که چنین تجربه هایی داشته اند با هم میخوانیم:

یکی از عواملی که حتی در زمان لغزش باعث میشد احساس کنم OA با جاهای دیگر متفاوت است این بود که هر گاه وارد جلسه میشدم باز هم مورد عشق و پذیرش فرار میگرفتم.

وقتی 45 کیلو وزنی که کم کرده بودم دوباره بازگشت شما از من مراقبت کردید و مرا رها نکردید شما عشق و دوستی تان را بمن نشان دادید و اغوشتان را به روی من باز کردید این بزرگترین چیزی بود که من دریافت کردم اگر این حمایت را از من نکرده بودید فکر نمیکنم که الان در OA حضور داشتم.

من احساس شکست میکردم شما مردم با عشق و محبت خود، دوباره مرا به زندگی بازگرداندید.

از نظر من زیر بنای OA عشق است؛ عشق و محبت کسی به دیگری در واقع به خودش باز میگردد . البته مساله مهم اعتماد به یک نیروی برتر مهربان است .
وقتی احساس میکنم که خداوند و شما مرا دوست دارید، کم کم در این مسیر بهبودی تمرین میکنم تا خودمم خودم را دوست داشته باشم.

وقتی در انزوا فرو میروم، نمیخواهم به کسی تلفن کنم وقتی هم کسی به من زنگ نمیزند، فکر میکنم هیچ کس مرا دوست ندارد
یکی از دوستان OAام تا مدتها رابطه تلفنی اش را با من حفط کرده بود و مرا به جلسه دعوت میکرد هر بهانه ای که میتوانستم می اوردم که به حلسه نروم اما یک روز مرا برای شام به رستوران دعوت کرد ان شب سالگرد تولدم بود و من فکر میکردم هیچ کس این مساله را نمی داند بنابراین دعوت او را قبول کردم وقتی وارد رستوران شدم 15 نفر از اعضای برنامه انجا حضور داشتند و بمن تبریک گفتند دیگه نمیتوانستم بهانه بیاورم و بگویم کسی مرا دوست ندارد.
تمام انچه که از راهنمایم دریافت کرده بودم عشق بدون قید شرط بود، به همین خاطر من میتوانستم هر چیزی را با او مشارکت کنم.
چون میدانستم مورد فضاوت قرار نمیگیرم
مهمترین چیزی که برای من پذیرش کامل بود من باید مردم را دوست داشته باشم و انها را رها نکنم

من میخواستم بدانم چه کسی هستم و ارزو داشتم کسی بشوم که لایق دوست داشته شدن باشد. من میخواستم خودم را دوست بدارم همانطور که شما مرا دوست داشتید من جریان عشق را در زندگیم حفظ خواهم کرد چرا که زیر بنای زندگی عشق است.
مهم نیست چاق هستم یا لاغر، زشت هستم یا زیبا، فقط میخواهم شما مرا در اغوش بگیرید و بمن بگویید تو خوب هستی خداوند و همه ما تو را دوست داریم اگر من کامل باشم به عشق شما و به عشق خداوند نیازی ندارم ولی من نقص های زیادی دارم و هیچگاه کامل نخواهم بود به همین خاطر به خداوند و به شما نیازمندم لطفا مرا دوست بدارید قضاوتم نکنید و سعی کنید که مرا نجات دهید فقط کمکم کنید و عشق و محبت شما و درک کنم.
کارهای زیادی هست که ما میتوانیم برای کمک به اعضای OA که هنوز در عذابند انجام هیم. با دلسوزی گوش کنید، تلفن کنید، دوست داشتن خود را ابراز کنید، با ملایمت و با عشق به انها یاداوری کنید که قدم ها را کار کنند، ابزاره ها را به کار گیرند و از نو شرووع کنند.

اینجا گفته های بعضی از اعضا که دوباره با OA ارتباط بر قرار کرده اند امده است:

"وقتی در لغزش بودم بعضی ها بمن تلفن زدند و من تازه متوجه میشدم با خودم چکار میکردم امروز به خاطر ان تلفن ها سپاسگزارم هیچ کدام از انها درباره OA بمن چیزی نمیگفتند انها فقط میخواستند من بفهمم که به فکرم هستند و هنوز مورد عشق و توجه شان هستم."

"من جلسه رفتن را ترک کرده بودم اما اعضا بمن زنگ میزدند و میگفتند ما تو را دوست داریم و دلتنگ تو هستیم در ان موقع باور این مطالب که افراد مرا دوست دارند و میخواهند که من دوباره به برنامه برگردم خیلی برایم سخت بود اما ان ارتباط های تلفنی بمن کمک کرد."
در بعضی گروه ها برای کسانی که به جلسه نمی ایند کارت پستال ارسال میشود.

" من انجمن پرخوران گمنام را رها کرده بودم، اما هرچند وقت یک بار کارتهایی برایم پست میشد که در ان نوشته شده بود:" ما تو را دوست داریم و دل مان برایت تنگ شده استو
تو برای ما خیلی مهم هستی" ان کارت پستال ها به من یاداوری میکرد که درهای OA همیشه بروی من باز است ؛ سرانجام من به برنامه برگشتم"
بیشتر اعضای OA فکر میکنند پیام برنامه را فقط باید به تازه واردین برسانند در صورتی که هر هفته جلسه پر است اعضای قدیمی که هنوز در عذاب هستند.

" من همیشه به امدن به برنامه ادامه میدادم، اما این به ان معنی نبود که به حمایت دیگران نیازی ندارم. من هنوز نیاز دارم مورد عشق و توجه دیگران باشم و بدانم میتوانم مفید واقع شوم."
به یاد داشته باشید که پرهیز فقط این نیست که یک برنامه ساده غذایی داشته باشی و "مشکل داشتن" همیشه به معنی داشته مشکل با غذا نیست. بعضی از اعضای پرخوران گمنام هستند که به برنامه غذایشان پای بندند اما هنوز در عذابند:

"من غذایم را سفت و سخت کنترل میکردم، اما در جلسه ها در گوشه ای ساکت می نشستم و احساس میکردم تا مرگ فاصله ای ندارم. در واقع لاغر بودن به این معنی نیست که همه چیز خوب و مرتب است"
در جلسه بهتر است درباره موضوع هایی که با بهبودی سر و کار دارند تبادل نظر کنید، تا در مورد غذا و وزن.

این بسیار مهم است چرا که اغلب اعضا هنگامی که به وزنی برسند که دیگر مورد قضاوت دیگران نباشند احساس میکنند مشکل های شان برطرف شده است اما در واقع اینگونه نیست و ممکن است انها هنوز در بهبودی نباشند:

1. وقتی که مردم فقط درباره کم کردن وزن یا اینکه چقدر این مساله برایشان هیجان انگیز است، صحبت میکنند من میترسم؛ چرا که من هرگاه پرهیز نداشتم، لاغر هم نشدم

اگر اولین باری که به جلسه پرخوران گمنام امدم اینگونه بود و من عشق و محبت را احساس نمیکردم، میرفتم و جلسه را برای همیشه ترک میکردم چون من چیزهایی مختلفی را برای کاهش وزنم امتحان کرده بودم و دنبال یک چیزی متفاوت می گشتم.
2. شما به سادگی میتوانید با حصور در جلسه و حفظ پرهیز به خودتان کمک کنید.

" من 9 سال در OA بودم. هر روز زندگی بر وفق مراد من نبود و تخت خوابی از گل های رز برایم اماده نشده بود. اما یه دکمه هست که اگر ان را فشار دهی، میگوید:"نخور".

مهم نیست چه اتفاقی افتاده اما این را بدان غذا چیزی نیست که بخواهد پاسخ تو را بدهد. اگر من به پرخوری ادامه دهم ، ان وقت به کس دیگری هم نمیتوانم کمک کنم."

" از این که سال ها مردم به جلسه ها امده اند و در این برنامه باقی مانده اند، سپاسگزارم و از حضور انها خوشحالم. چون به انها نیاز دارم"
3.بعضی وقت ها بعد از جلسه هنگام نوشیدن چای و قهوه، زمان خوبیست تا اعضا خودشان را در درسترس افرادی که به کمک نیاز دارند قرار دهند.

در این لحظه های خوش که خارج از شکل رسمی جلسه است زمان خوبی است تا افرادی که در لغزش هستند مشارکت کنند.

 

" من خیلی احساس تنهایی و افسردگی میکردم تا جایی که حتی در جلسه ها نمیخواستم صحبت کنم. اما پس از جلسه وقتی مرا برای نوشیدن چای و قهوه دعوت میکردند می رفتم و از ان چه بر من میگذشت مشارکت میکردم"
4. با خدمت کردن، افراد متوجه میشنود، به انها نیاز هست. از افراد خجالتی کمک بخواهید و از انها بپرسید: " ایا شما دوست دارید کمک کنید؟" خیلی از صمیمت ها در کمک کردن هنگام اماده کردن قهوه یا چیدن میز نشریات به وجود می اید:


"اولین باری که خدمت کردم، زمانی بود که از من خواسته شد تا ان خدمت را انجام دهم. من احساس میکردم برای ان خدمت به اندازه کافی خوب نیستم، اما دیگران به طور مرتب به من میگفتند که دوباره برگردم و این باور در ذهنم جای گرفت این گونه من احساس کردم که انها مرا دوست دارند"

"مدت ها بود که پرهیزم را رها کرده بودم و به جلسه نمیرفتم یکی از دوستان بهبودیم به من زنگ زد و مرا برای مسابقه ذوی استقامت دعوت کرد من دوباره شروع به فعالیت کردم و از ان به بعد خدمت هم گرفتم."
وقتی با افرادی که دچار لغزش شده اند سرو کار داریم؛ باید گمنامی را بخاطر داشته باشیم.
یکی از بزرگترین هدیه های OA این است که هر یک از ما افراد حاضر در جلسه مشکل های مان را به مشارکت میگذاریم و گمنامی انچه که میگوییم حفظ خواهدشد.

 

" OA برای من تنها جای دنیا است که من میتوانم به انجا بروم و درباره دیوانگی هایم در مورد غذا و هر چیز دیگری که دز زندگیم جریان دارد صحبت کنم چون اصل گمنامی بمن این اطمینان را میدهد که هرچه در انجا میگویم همان جا باقی خواهد ماند."
این که همه ما پرخور بی اختیار هستیم، دلیل نمیشود که نیازهای مان هم یکسان باشد خیلی از افراد وجود دارند که به عشق به سختی پاسخ میدهند
و مردمی هم هستند که خجالتی اند و از ان فرار میکنند. هیچ امر یا دستور خاصی وجود ندارد ما همگی منجصر به فرد هستیم و باید در راه های منحصر به خودمان قدم دوازده را کار کنیم. فقط با کمک راهنمای مان و کار کردن قدم ها میتوانیم این کار را انجام دهیم اول جستجو کنید و ببینید نیاز افراد در چه زمنیه ای است ؛ سپس ببینید از چه راهی میتوانید به انان عشق دهید و نیازهایشان را برطرف کنید.

 


"همه افرادی که من احساس میکنم بیمار هستند، با یک روش و یک سری حرفای خاص به مسیر بهبودی نمی ایند. اما همیشه یک چیز مشترک است، من با عشق و محبت شروع میکنم و سپس دعا میکنم. من دیگر زمان براورد را کنترل نمی کنم و انتخاب حرفا را بخداوند میسپارم."

دعوت

ما اعضای پرخوران گمنام در همان اولین جلسه متوجه شدیم که در چنگ نوعی بیماری اسیر هستیم و آموختیم که خیرخواهی و خوش طینتی و اعــــتماد به نفس که در وجود بعضی هایمان روزگاری لبریز از آنها بود محافظ ما در برابر این بیماری نیستند . ما در یافتیم که دلایل به وجود آمدن این بیماری مهم نیست بلکه باید یاد بگیریم چگونه در راستای بهبودی قرار گیریم.

آیا می توانیم در مورد بهبودی تضمینی به شما بدهیم ؟
جوابش ساده است . اگر صادقانه با حقیقت وجودتان و این بیماری روبرو شوید اگر مرتب برای حرف زدن و شنیدن حرفهای سایر پرخورهای گمنام به جلسه بیایید، اگر نشریات ما را بدون پیش داوری بخوانید و از همه مهمتر اگر مشتاق توسل به نیرویی مافوق نیروی خویش برای هدایت هستید به عقیده ما می توانید به حلقه بهبود یافتگان بپیوندید.

انجمن معتادان جنسی گمنام چیست

معتادان جنسی گمنام انجمن زنان و مردانی است که تجربه، توانایی و امید خود را با یکدیگر تقسیم می کنند که بدین وسیله به آنها این اجازه را می دهد تا مشکلات مشترکشان را حل کنند و به یکدیگر برای بهبود یافتن کمک کنند.

تنها شرط عضویت تمایل به ترک شهوت و از لحاظ جنسی هوشیار عمل کردن است.

در انجمن  معتادان جنسی  حق عضویتی وجود ندارد. ما از طریق شرکت داوطلبانه در مخارج انجمن خود کفا هستیم.

انجمن معتادان جنسی به هیچ حزب، دسته، گروه سیاسی، سازمان و موسسه ای مرتبط نمی باشد.

هیچگونه تمایلی برای شرکت در بحثها و جدالها ندارد و به هیچ علت با آنها موافقت یا مخالفت نمی کند.

هدف اصلی ما این است که از لحاظ جنسی هوشیار باشیم و به دیگران برای رساندن آنها به این هوشیاری کمک کنیم.

معتادان جنسی گمنام یک برنامه ی بهبودی است که در اصل بر پایه ی اصول الکلی های گمنام است و باکسب اجازه از انجمن الکلی های گمنام در سال 1979 از دوازده گام  و دوازده سنت آنها استفاده می کند.

              

پرسش و پاسخsa


آیا بدون عجز میتوان در زندگی موفق بود؟
عجز سرمایه ی زندگی پاک و بهبودی ماست. فراموشی عجز موجب غرور کاذب میشود و اصل روحانی برنامه یعنی فروتنی را زیر پا میگزارد. عجز به ما یادآور میشود که بخودی خود و بدون اصول روحانی و کمک خداوند مهربان، انسانی ضعیف و ناتوان هستم که اراده ی شخصیم در حول محور خودخواهیها و ناکامیها میچرخد.
بدون عجز وارد دنیایی از تواناییهای کاذب میشویم. من نمیتوانم.. خدا میتواند. این میتواند مفهوم واقعی عجز باشد
سوال :آیا من که قدمهای naراکار کرده ام میتوانم بصورت ایترنتی قدم های saراکارکنم؟
دوست گرامی داشتن یک راهنما در برنامه ی SA ضروری است. و پس از داشتن راهنما ایشان تشخیص میدهند که شما چگونه قدمهای برنامه SA را کار کنید. به عقیده ی ما بله میتوانید قدمهای SA را بصورت اینترنتی و نوشتاری هم کار کنید. البته بجز قدم 5 که ترجیحال باید رودررو و یا نهایتا تلفنی باشد.
سوال : من از اعضائ انجمن نارانان هستم و با برنامه کاملا" آشنایی دارم . همسرم فرزند یک معتاد د رحال بهبودیست  اما هیچ وقت تمایلی به شرکت در جلسات ندارد . در طول 7 سال زندگی مشترک با او ، 2 بار او در حد اعتراف خودش وارد رابطه های کوتاه مدت و در حد صحبت با جنس مخالف و بیرون رفتن شده . اما از نظر من این ارتباط هرگز بدون برنامه بهبودی متوقف نخواهد شد و محدودیتی برای آن نمی توان تعریف کرد . آیا می توان او را یک معتاد جنسی خواند ؟ از نظر او همهی مردان پنهانی به افرادی به غیر از زنان خود فکر می کنند یا ارتباط دارند . آیا این صحیح است ؟
جواب :به نظر من این حرف مثل اینه که بگیم همه مردا سیگاری هستن یا همه مردا معتادن یا همه شون الکلی هستن و کاملا واضحه که همه این ادعاها غیر قابل اثباتن. بنابراین من پیشنهاد میکنم که براش دعا کنید و اگر براتون امکان داره آدرس سایت رو در اختیارش قرار بدید و به نوعی به انجمن ما ارتباطش بدین. حتما بهتر میدونید که برای این کار خواست خدا و تمایل خودش از اهمیت بالایی برخورداره. شاد و پیروز باشید.
سوال : چطوز میتونم پاکی رو مطلق تجربه کنم و از خودم راضی باشم؟
 تجربه کردن پاکی مطلق معمولا موقت و در حالاتی روحانی برای ما ممکن هست، اما بصورت سلسله وار و مداوم، یک ایده آل روحانی است که اگر چه دست یافتنی است اما مستلزم کوشش و مهمتر از همه لطف و موهبت و نظر خداوند است.
باید جنبه ها و نقطه های مختلف مقابل ناپاکی را در درون خودمان رشد دهیم. پیش از هرچیز باید از هر علتی که موجب ناپاکی میشود دوری کنیم و حتی الامکان پنج حواس خود را معطوف جنبه های زندگی معنوی و پاک کنیم.
چشم بد نبیند - گوش بد نشنود - زبان بد نگوید و بد نچشد - لامسه امور شهوانی را دنبال نکند و لمس نکند و لذتهای فیزیکی را فدای لذتهای روحانی و الهی نکند - و حتی حس بویایی به دنبال ظواهر و آب و رنگها نباشد.
بنظر میآید که این کارها مانند ریاضت است اما اینطور نیست.. چون این کارها به مرور فکر و دل ما را تربیت میکند و به روی ظاهر مسائل و لذتهای زودگذر میبندد و در عوض دید ما را عمیقتر و روشنتر میکند. فکر و دل که تربیت شوند دیگر هرچیز فانی را طلب نمیکنند و در نتیجه پاکی تداوم میابد.
پاسخ به این سوال میتواند بسیار بیشتر باشد اما در یک کلام میتوان گفت راح حل آن این است:
روحانی زیستن
جواب : پیام مفید امروز برای من در مورد پاکی1. امروز به ازای 2 روز حال خراب 10 روز حالم خوب است, اما در گذشته همیشه حالم بد بود.2. و مورد دیگر اینکه در گذشته برای فرار از مشکلاتی مانند شهوت , دروغ , خودکمبینی , تمسخر , غرور و ... به شهوت پناه میبردیم اما امروز برای آن جایگزینی پیدا کردیم که برای عوض کردن این دو با هم رنجهایی را متحمل میشویم که ابزارهای SA این رنجها را تسکین داده و آرامشی فراتر از انتظارمان به ما میدهد. ابزارهایی مانند راهنما, دوستان, نشریات, جلسه, خدمت, قدم, نوشتن, سپردن و ...موفق و پاک باشید
میشه بدون شرکت در جلسه فقط با تلفن یا نت پاک شد؟
دوست عزیز البته تلفن و جلسات اینترنتی هم خودش جلسه بحساب میاد اما اگر شرایط شرکت در جلسه را دارید بهتون عمیقا پیشنهاد میکنم این فرصت را از دست ندهید. اگر در شهر شما و یا حتی شهرهای اطراف نزدیک شهرتان جلسه هست حتما در جلسه ها شرکت کنید و از آن بهره ببرید.
در شیراز کسانی هستند که از شهرهای اطراف 4 یا 5 ساعت راه را هم طی میکنند تا در جلسه ها شرکت کنند. از بوشهر و شهرستانهای فارس. جلسه فرصتی است که ما دوستانی پیدا کنیم و به چهره های مشتاقشان که به پاکی فکر میکنند و این مسیر را میروند نگاه کرده و مصممتر برای ادامه شویم.
اگر در شهرتان جلسه نیست برای کسب پاکی از طریق تلفن و اینترنت کوشش کنید که پاکی را کسب کنید و خودتان آغازگر تشکیل جلسه شوید.
جواب با سلام و اروزی پاکی خیلی خوشحالم که دارید تلاش  میکنید بنده خودم تلفن را بر اینترنت ترجیع میدهم  اما اگر براتون امکان شرکت در جلسات اس ای هست حد اقل یکبار تجربه کنید بنده دوستانی داشتم ار یزد اصفهان و خرم اباد که برای داشتن پاکی حد اقل یمبار به شیراز امدند و د رجلسه شرکت کردند و الان هم تلفنی دارند ادامه میدهند و بعضی هم جلسه را در شهر خود راه اندازی کرده اند  البته هدف در همه جلسات چه تلفنی و اینترنتی و حضوری یکی است و همه مسیر ها هم یکی اما در جلسات حضوری میتوانید با اعضای بیشتری در رابطه باشید بیشتر بشنوید بیشتر و متفاوت تر راهکار بگیرید و نور و امیدی که د رجلسات من دیدم هرگز جایی تجربه نکرده ام
 از خدا بخواهید و دعا کنید راه برایتان  اسان میشود  تبریک برای تلاشتون دعا و اروزی پاکی برای شما شاد پاک  و موفق باشید.
سلام به همدردانم.دیشب در حال خوندن نشریه فهمیدم که هنوز دارم تلاش می کنم که کنترل شده مصرف کنم با اینکه امروز پاکم و روی اصول برنامه ولی تلاش می کنم که شرایط بدم رو برای ازدواج مناسب کنم اگر این کار با هدف درست باشد خوبه ولی دیشب فهمیدم که تمام زور زدن من فقط برای ارضای شهوتم است ولی الان تصمیم دارم تا توی اس ای به این آمادگی برسم و این فهم رو پیدا کنم که پیوند دو نفر مقدس تر از ارضای شهوت است و می خوام این شعور  رو پیدا کنم... برای همتون بهبودی آرزو می کنم .یا
جواب : به نظر من گاهی با هر سن پاکی که باشیم هوشیاری به صفر هم میرسه جای سپاس داره که امروز اگر خطایی میکنیم اگاهی و هوشیاری باعث شده دیگه تکرار نکنیم و دوستان و همدردانی داریم که بدون قضاوت ما را یاری میکنیند و به ما گوش میکنند خدا را شکر که امروز هم درک میکنیم هم درک میشویم نهایت لطف خداست
رستگاری نزدیک است لای ان شب بوها پای ان کاج بلند روی اگاهی اب ....
این اصلا عجیب نیست صبر کن کمی بالاتر بری میبینی خواست و اراده شخصی به دست خودت نیست که بخواهی یا اشتباه کرده باشی ما مسئول کارهای گذشته خود نیستیم ولی مسئولیت بهبودیمان را داریم.
از امروز می خواهم با یاری شما و خداوند تا جایی که امکان دارد در همه حال ودر تمام ساعات خدمت کنم.خصوصا به بچه های جلسه.ولی راه و روشهای آن را کاملا بلد نیستم . لطفا مرا راهنمایی کنید
مهربون باش.. مشکل اونا رو مشکل خودت هم بدون. به حرفهاشون گوش بده.. به دوستی باهاشون بها بده و فکر کن.. همدردی کن.. صبور باش در مقابل رفتارهای نابجا و نادرستشون. امید دهنده باش.. مهمتر از همه فقط و فقط پاک باش.. اگر تو پاک باشی مطمئنا بدون اینکه بخوای خدمت رو جاری میکنی و امیدی هستی برای دیگران. این خیلی اهمیت داره که به چیزی که میگی عمل کنی.. پس تا پاک نباشیم نمیتونیم کمکی هم به پاک موندن که احتیاج همهمون هست بکنیم.
فقط به دنبال نشونه مستقیم هستم از نیروی برتر نه چیزهایی که همه می بینند.
خوب این نشونه بسیار خوبی است برای اینکه بدونی در مسیر بهبودیت نیستی عزیز اما این خیلی طبیعی است ما در دوران قبل هم چیزهایی میخواستیم که دیگران دنبالش نباشند یعنی تفاوت و تبعیض بین خود و دیگران پس ناراحت یا نا امید نشو اگر در مسیر خواسته ات باشی حتما بهش میرسی
جواب : دنبال نشونه نباید باشیم. نشونه ها و درخواست ما در پی این مسئله پایانی نداره. امروز یه نشونه ی کوچیک میخوایم اما بعدا بزرگتر میشه. مطمئنا هر بار ما از خدا چیزهایی میخوایم اما خواستن مداوم ما حتی اگر روحانی باشه در کارها و راهمون خلل وارد میکنه.
رضایت بالاترین مقام هست و با تسلیم توأم میشه. همینکه عشق داشته باشیم و خدمت کنیم و با خدمت زیاد از خودمون جدا بشیم و به خودخواهیهامون نپردازیم خیلی لطف بزرگی هست. فکر این تنهایی که گفتی منظورت تنهایی معنوی هست. منظورت این هست که بیشتر خدا رو میخوای حس کنی و قانع نمیشه دلت با کم حس کردنش. از سوالت پیداست که احساساتت پاک هستن. این مَـکِـش درونی که برات پیش اومد خیلی نشونه ی بدی نیست اما باید خودت رو خیلی بیشتر درگیر کنی با اصل تسلیم بلاشرط.
اگر امروز خدا جلوت ظاهر بشه تا مدتی این مستی رو از حضورش کسب میکنی اما بعد از مدتی کمرنگ میشه و باز حضورش رو میخوای. من بوضوح اینها رو در دیگران که تجربه کردن دیدیم و خودم مشابهش رو تجربه کردم. ما همیشه از خدا بیشتر از پیش میخوایم و این اصلا خوب نیست. حتی اگر خواسته ها معنوی باشن. پس اصل قدم سوم و قدم یازدهم چی میشه؟ یعنی سپردن و شنیدن صدای خدا نه گفتن و درخواست. ما دیگه مدام درخواست نمیکنیم بلکه منتظریم تا بفهمیم خدا ازمون چی میخواد. این ما هستیم که با عشق و صبوری و خدمت و تسلیم باید کاری کنیم که خدا نشونه ازمون بگیره که انگار قابل این شدیم که ما رو یک قدم هم که شده بیشتر به سوی حریم خودش راه بده.
به خدا احترام بزاریم. اگه جلوی یه پادشاه قرار بگیریم واقعا کاری که میکنیم چی هست؟ غیر از این هست که مؤدب میایستیم و سر فرو میاریم؟ آیا اگر از مهربانی و لطف و کرم پادشاه خبردار باشیم شروع میکنیم که این مهربانی و لطف و کرمش رو بهمون نشون بده؟ خب مطمئنا این کار رو نمیکنیم چون میدونیم اون هست و مهربانه.. پس ساکت غرق در لذت بودن در نزد او میشیم.
این جسم، جان، فکر و احساس به هیچ دردی نمیخوره جز اینکه در راه خدای مهربان صرف بشه و فدا بشه.
جان میکنم و نثار و خجلت همی برم         زین نقد کم عیار که کردم نثار دوست
جواب :همین حالت هم برای من پیش اومد موقعه ایکه با راهنمام صحبت کردم به من گفت ما اومدیم خودمون رو از مسکن همیشگیمون محروم کردیم و این کاملا در ابتدای امر طبیعی هست من پیشنهاد میکنم با راهنمات تماس بگیر چون خیلی برای تغیر این احساست کمکت میکنه
سلام دوستان امروز روزی هست که میخوام پاکیم رو شروع کنم لطفا راهنمائیم کنید
هر روز تجدید پاکی کن. و هر روز با چند تن از  دوستان بهبودی دو مرتبه تماس داشته باش. یک تماس صبح و یک تماس شب. صبح برای پاکی و هوشیاری قول بده و شب دوباره زنگ بزن تا این قول خود را گزارش دهی که آیا موفق به انجامش شدی یا نه؟ کاری کن که حداقل با 4 یا 5 نفر در تماس باشی و اونها کاملا تو را بشناسند که چه کسی هستی و از کجا تماس میگیری.
برای تصمیمی که گرفتید بهتون تبریک میگم و ایمان دارم که اگر بخواهید میتونید به یاری خدا پاک بمونید
پیشنهاد میکنم حتما از یکی از اعضا شماره تماسی دریافت کنید و به طور منظم هر روز یا روزی چند بار تماس بگیرید سوالات ذهنتون را بپرسید بدون راهنمایی و مشورت کسانی که این راه را رفته اند کاری یا تصمیمی نگیرید نشریات را تهیه کنید و مطالع کنبد و در فکر باشید که یا در جلسات شرکت کنید یا خودتان شروع کنید به اینکه جلسه ای را در شهر خودتون را ه اندازی کنید نا گفته نماند بنده خودم از فاصله 50 کیلومتری جلسه در هر شرایطی تا 1 سال در تمام جلسات شرکت داشتم  و شرایط و محدودیت هم زیاد داشتم اما خدا یاریم کرد و تنهایم نگذاشت و الان نتیجه تلاشهایم را دارم میبینم و خدا را شکر چیزی جز لطف و محبت خدا  نبوده برای شما ارزوی موفقیت میکنم  از ابزارهای اس ای استفاده کنید و یک راهنمای موقت داشته باشید که بیشتر وقت براتون بزارند و بتونید هر روز از  احساس و دورن و افکار و تصمیماتتون با ایشون مشارکت کنید.
مهمترین ابزار برای کنترل افکار و موفق شدن در هر کاری تلقین و تکرار افکار مثبت متناسب با اون کار است. اینکه ما برای کنترل افکار مخرب کلمات مثبت  را تلقین کنیم  با پذیرش عجز و ناتوانی ما در برابر شهوت  تناقض دارد؟چون با این کار در واقع ما برای بهبودیمان روی خودمان حساب می کنیم نه کمک خدا یا دوستان بهبودی؟
دوست من ما دیگر دست از کلام و فقط گفتن برداشته ایم. اینجا دیگر جای عمل است. بیشتر سعی میکنیم عمل کنیم تا تلقین کنیم. همه ی تلقین و گفتار مثبت و اندیشه ی ما حول محور خداوند یا همان نیروی برتر میچرخد.
ما همیشه میگوییم خدایا به لطف تو پاکم و به اراده و خواست تو. اگر این کارها را د دراز مدت انجام دهیم و عملا هم ایمان داشته باشیم، به مرور متوجه میشویم که دیگر نیازی به تلقینهای گفتاری نداریم و عملکرد مثبت ما اراده ی ما را به ما برگردانده. اما نه برای اینکه کارهای اشتباه را تکرار کنیم و یا کنترل کنیم، بلکه اراده ای که ترک کردن و جاده بهبودی را ادامه دهیم. به شهوت و امیال پوچ پاسخ منفی دهیم.
در واقع تلقین در برنامه ی ما هم وجود دارد اما به شکل دعا و مراقبه و و از سوی دیگران به طرف ما سرازیر میشود.
ما سعی داریم با عملکردهای مثبت، اراده و زندگی خود را در راستای اراده و خواست خدا پیش برده و هماهنگ کنیم. برای همین ما بسیار آرامش میابیم. چون کارهایی را میکنیم که خدا آن را تایید میکند.
دوستان.فرق پاکی جنسی با هوشیاری جنسی چیست؟
در پاکی جنسی همه ی ما متوجه بخش فیزیکی پاکی هستیم. یعنی اینکه میخوایم دیگه خودارضایی یا رابطه جنسی نداشته باشیم و از نظر جسمی پاک باشیم.
در هوشیاری جنسی توجه ما معطوف جنبه های دیگه ی پاکی اعم از پاکی در کلام و شنیدن و دیدن و فکر و احساسات هم میشود و ما دست از خیالپردازی و دنبال کردن انحرافات فکری شهوانی میکشیم.
بدون پاکی جنسی به مرحله هوشیاری جنسی نخواهیم رسید
و
بدون هوشیاری جنسی پاکی جنسی ما ادامه نخواهد داشت.
اینها مکمل همدیگر و لازمه ی ادامه ی بهبودی هستند
میخواهم به من بگوئید چطور تشخیص دهم که اعتیاد جنسی دارم چون میل جنسی من خیلی زیاد است اما  همسرم هفته ای یک بار تمکین میکند از همین رو دائما احساس نیاز میکنم ایا من اعتیاد جنسی دارم؟
میشه گفت هر نوع خودخواهی و در نظر نگرفتن احساسات و خواسته های همسرمان در روابط جنسی از شهوت آب میخورد. ارتباط جنسی و لذت جنسی اجباری نیست و اختیاری است. اگر شما احساس میکنید که یک میل یا احساس شدید شما را بر خلاف شرایط، به سوی لذتهای جنسی و ارتباط جنسی یک طرفه میکشاند و در برابرش قدرتی ندارید و به شیوه های دیگر میخواهید خود را ارضا کنید یک معتاد جنسی هستید.
در مورد ترس توضیح دهید؟
ترس یکی از ریشه های بیماری ماست. بسیاری از رفتارهای مخرب جنسی و شهوانی ما در واقع برای فرار از ترس و خود کم بینی و ابراز وجود بوده. ترس مثل سایه ای مخوف در زندگی همراهمان بوده. تمایلات نفسانی هم ریشه ای از بیماری ماست، اما انگار ابزاری را که از آن برای ابراز خودش استفاده میکرده ترس بوده. ترس از مطرح نشدن. ترس از واقعیتها و ..
در قدم 2 درباره ترس صحبت خواهیم کرد و همچنین در قدم 4 و 5 خیلی با ترس روبرو میشویم و در قدمهای بعدی با ایمان بخداوند آن را ریشه کن خواهیم کرد.

سختی هایی که در راه رهایی..

سختی هایی که در راه رهایی از شهوت متحمل می شویم بهایی است که ما باید برای روابط عاطفی سالم پرداخت کنیم .
ما در گذشته به ندرت یک رابطه عاطفی سالم و عادی را داشته ایم ، و اکنون هم زمانی که تمایل به داشتن یک رابطه عاطفی با یک جنس مخالف را داریم تمام توقعات ما از الگوهای گذشته بر می خیزد .

آنچه ما از داشتن یک رابطه عاطفی با یک جنس مخالف می خواهیم ، تقاضایی نابجا از شهوت برای ارضا بیماری مان است .

بهبودی ما زمانی کامل است که علاوه بر هشیاری جنسی در برگیرنده رهایی ازروابط بیمار گونه عاطفی هم باشد .

با ورود مان به برنامه متوجه شدیم که شهوت نیروی عشق و محبت را در ما کشته بود ، شهوت ابتدا ما را معتاد و سپس عشق را فلج کرده بود و ما را مسموم کرده بود و همین امر باعث مسمویت دیگران هم شده بود و باعث شده بود ما از داشتن یک ارتباط صمیمی و واقعی با دیگران محروم باشیم ؛ بستر ازدواج هم از این امر مستثنا نیست.

چگونه ممکن است که ما به شهوت آلوده باشیم و این آلودگی بر روی روابط مان با همسرمان اثر نگذارد ؟

صبر داشته باشید ! بازده حرکت به سوی بهبودی و رهایی از شهوت در زندگی ، یکی از با ارزشترین چیزهایی است که نیروی برتر به ما هدیه می دهد .

تجربه ما نشان می دهد که نیازی نیست حتما با یک جنس مخالف ارتباط عاطفی داشت ، هر کدام از ما که احساس ناراحتی میکند و از خلا عاطفی رنج میبرد می تواند از طریق صداقت و دنبال کردن 12 گام و 12 سنت و برقراری یک رابطه عاطفی سالم و بدون وابستگی با راهنما و دیگر اعضا احساس بهتری داشته باشد .

ما با رهایی از شهوت و سپردن آن به نیروی برترمان به خود فرصت خالی بودن را داده و این خلا را با برقراری یک رابطه عاطفی با خداوند پر می نمائیم .

ما تا زمانی که با خدا ارتباط عاطفی برقرار نکنیم به بهبودی نخواهیم رسید و وقتی ایمان روز افزون مان را بوسیله تسلیم به نیروی برترمان کشف کردیم ، آن گاه ، آن چیزی را که تا کنون نیاز داشتیم را به دست خواهیم آورد و فقط روابطی را برقرار می کنیم که روح مشتاق را ارضا می کند .

زندگی همراه با رهایی برای همه ما در دسترس می باشد

مشارکت اعضای SA در قدم یک"1"

1- برای من بسیار ساده بود. من می بایست از روی اجبار اقرار به شکست می کردم. با منیتی که داشتم نمی توانستم و نمی خواستم اقرار به شکست کنم. ولی اگر اقرار نمی کردم در اشتباه بودم. با این حال من این اشتباه را مرتکب شدم و به خودم گفتم تسلیم نخواهم شد، یک راه پیدا می کنم، هرچه باشد. من قصد نداشتم شکست بخورم.
زندگی خارج از کنترل من شده بود. ولی من با این حال فکر می کردم که می توانم زندگی را به شکلی در بیاورم که به من جواب دهد. من فقط یک فرصت دیگر می خواستم.
من بارها و بارها این رفتارها را تکرار کردم، بارها و بارها قول دادم متوقفش کنم. مهم نیست چقدر سخت تلاش کردم. من نتوانستم متوقفش کنم. در نهایت زمانی که کاملا خارج از کنترل من شده بود تسلیم شدم.
شهوت مرا از پا در آورده بود. من با شخصی تماس گرفتم و اقرار کردم که به تنهایی نمی توانم متوقفش کنم. من نیاز به کمک داشتم من در خودم گم شده و تنها شده بودم. جایی نداشتم بروم، کاملا ناامید از هر جانب شکست خورده بودم. من همه چیز را رها کردم و به SA آمدم. تنها زمانی که تسلیم شدم حاضر شدم حرف دیگران را بشنوم که می گفتند "رها کن و اجازه بده خداوند آن را انجام دهد. فقط بعد از آن بود که من پذیرفتم این یک برنامه" ما" می باشد و من اصلا مجبور نیستم آن را به تنهایی انجام دهم.

مشارکت اعضای SA در قدم یک"2"

2- من متوجه شدم که تلاش برای کار کردن این برنامه بدون راهنما بی فایده و مایوس کننده است. من توانستم تشخیص دهم که قدم یک درباره قسمت "ما" در برنامه SA صحبت می کند. با آن ذهن معتاد جنسی و مشتاقم و بدلیل آنکه دستورالعملهای دوازده گام را داشتم، فکر می کردم اگر فقط به جلسات بروم می توانم این برنامه را به تنهایی بدون راهنما انجام دهم. من تمایل پیدا کردم به حمایت گروه اعتماد کنم.
انجمن مکانی بود که می توانستم زباله های احساسی ام را تخلیه کنم. من فراموش کرده بودم که بهترین افکارم مرا در مخمصه ای که زندگی می نامیدم گرفتار کرده بودند.
من در اثر استمرار لغزشهایم نتوانستم پاکی ام را حفظ کنم. تا اینکه تمایل پیدا کردم به عضو دیگری آنقدر اعتماد کنم تا از او بخواهم راهنمایم شود و به دستورالعمل ها و واکنش هایش درباره کارکرد قدم گوش دهم. سرانجام در همه رمز و رازهایم به او اعتماد کردم. راهنمای من به من کمک کرد متوجه شوم که کارکرد چهار قدم اول بدون کمک دیگران به معنی ناقص بودن قدم اول است. با پیروی کامل از راهنمائی هایش لغزشهایم متوقف شد و بدین ترتیب اولین پاکی من در سنین بزرگسالی شکل گرفت. من قدم یک را با هدایت راهنمایم دوباره بازنویسی کردم. این بار تصمیم گرفتم ترازنامه قدم اولم را در گروه خانگی ام بخوانم. برای من پذیرش گروه، محکوم نکردن و تنبیه نکردن من حتی زمانی که تاریک ترین رازهایم را فهمیدند ملموس ترین چیزی بود که من درباره عشق بلاعوض تجربه کردم. من به جهت خواندن ترازنامه قدم اولم احساس آزادی واقعی کردم.

مشارکت اعضای SA در قدم یک"3"

3- زمانی که من از شهوت و رفتارهای شهوانی سم زدایی شدم عمق بیماریم به من ضربه زد. عجز من فراتر از آن چیزی بود که من تصور می کردم. در یکی از روزها، زمانی که در حال قدم زدن بودن هشیار شدم که من برای پیدا کردن چیزهایی که شهوتم طلب می کرد به هر دو سوی یک خیابان شلوغ نگاه می کردم.
این دنده اتوماتکیی بود که در ذهن من هر زمان در اماکن عمومی خاصی قرار می گرفت، بکار می افتاد. بعضی وقتها به نظر می رسید که اولین هوس من در برابر هر شخص و مکان احساس شهوت بود و دومی احساس شرم بود. من این هوسهای شهوانی و احساسات شرم آلودم را شریانهای روحم نامیدم. تا اینکه آنها را در بطن قدم یک پذیرفتم. من در آن زمان آماده نبودم که درخواست آرامش و قدرت از نیروی برتر کنم و آنرا دریافت کنم.

مشارکت اعضای SA در قدم یک"4"

4- خانواده من اخیرا به یک شهر جدید نقل مکان کرد بودند. همسر من برای بار دوم باردار بود. من به مدت 28 سال درگیر رفتارهای اجباری جنسی بودم. شهوت به تدریج ولی به طور قطع محدودیت و خفقانش را بر زندگی من بیشتر کرد. من یک بار دیگر امیدوار شدم که تغییر مکان و شغل ممکن است باعث توقف شهوت کردن من شود. چیزهایی که در عوض نصیبم شد بیشتر شدن شدت و تعداد دفعات شهوت کردنم بود. بدلیل انکه زمان کمی برای شهوت کردن داشتم نیمه شبها زمانی که خانواده خواب بودند بیدار می شدم و آن رفتارهای خاصم را انجام می دادم. در این نقطه از حد و مرز دیگری عبور کردم.
در طول روز زمان زیادی را صرف خیال پردازی می کردم که شبها چه کار کنم. افکار شهوانی من تبدیل به افکار مخرب و ظلمانی ای شدند. من با اطمینان فکر می کردم که زنده نخواهم ماند تا وضع حمل همسرم را ببینم. زندگی من برای بسیاری از مردم عالی به نظر می رسید. هیچکس نمی توانست تصور کند که زندگی من تا چه اندازه غیرقابل اداره شده بود. من سخت کار می کردم تا این حقیقت را از دیگران و خصوصا خودم پنهان کنم.
من در حال اداره یک زندگی دوگانه ای بودم که هرآنچه برایم عزیز بود را به مخاطره می انداخت. اشتغالات فکری شهوانی من باعث عبور من از حد و مرزها یکی پس از دیگری شد. برای مثال من به خودم قول دادم که هیچگاه در محل کار شهوت نکنم. با این حال من دقیقا این کار را انجام دادم و از زمانی که ارتقای شغلی یافتم ماهها این کار را انجام دادم. مدیر من وارد اتاقم می شد و نزدیک شخصی که با او شهوت می کردم می شد و نام مرا صدا می زد.
من تا از دست دادن کارم، روبرویی با عواقب قانونی، افشاگری اجتماعی و جدا شدن از خانواده ای که دوست داشتم تنها چند قدم فاصله داشتم.
خواندن کتاب معتادان جنسی گمنام به من کمک کرد متوجه شوم که کن یک معتاد جنسی هستم و نمی توانم به تنهایی پاک شوم.
انجمن SA به من کمک کرد تا درک کنم که شهوت همان قدرتی است که پشت رفتارهای شهوانی من است و تنها مسیر آزادی، پیروزی پیشرونده بر شهوت است. من تلاش کرده بودم تا رفتارهای اجباری ام را متوقف کنم ولی آنها فقط علائم مشکل اصلی من بودند. مشکل اصلی من شهوت بود. در پایان SA به من آموخت که نمی توانم در گودال رنجش زندگی کنم.
دوازده قدم و دوازده سنت برای ممن شفاف کردند که می بایست بهبودی ام را با پذیرفتن ضعفهای مخربم بهمراه تمام عواقب شان آغاز کنم.
دوازده قدم و دوازده سنت همچنین به من کمک کردند که متوجه شوم اگر به برنامه معتادان جنسی بچسبم، همچون کسی که در حال غرق شدن است و یک وسیله نجات را محکم می چسبد، می توانم بهتر شوم.

مشارکت اعضای SA در قدم یک"5"

5- از خیلی وقتها پیش من مشکلم را "اعتیاد جنسی" نامیده بودم. من می دانستم که در برابرش عاجزم. من چندین بار تلاش کردم که متوقفش کنم ولی هر بار شکست می خوردم. در طول سالها من اکنون پذیرفته ام که این رازهای تاریک قسمتی از زندگی من می باشند.
آگاهی یافتن از برنامه SA به من احساس امید بخشید.
در اولین جلسه ام به سرعت با آنهایی که درباره عجز شخصی شان در برابر شهوت و رفتارهای شهوانی مشارکت می کردند، ارتباط برقرار کردم. آنها به من گفتند که تنها یک نیروی بزرگتر از آنها می تواند در رهایی از شهوت به آنها کمک کند. با این حال من توضیحات آنها درباره غیرقابل اراده بودن زندگی را متوجه نمی شدم. حتی زمانی که قدم اولم را انجام دادم و از حضورم در انجمن چهار ماه می گذشت نمی توانستم آشفتگی های زندگی ام را بیابم.
سه ماه بعد به یک مرکز بهبودی مختص اعتیاد جنسی رفتم. به مشاورم گفتم که عجزم را در قدم یک متوجه می شوم ولی نمی توانم غیرقابل اداره بودن (آشفتگی) زندگی ام را ببینم. او با صدایی آرام این مسئله واضح را برایم آشکار کرد و گفت: دلیل اول اینکه تو در یک مرکز روانشناسی هستی که طول دوره مراقبت 35 روز خواهد بود و بیست هزار دلار برایت هزینه خواهد داشت. پس به نظر می رسد که زندگی ات کمی غیرقابل اداره است.
من با اکراه پذیرفتم ولی گفتم: بجز این مورد، مورد دیگری از آشفتگی نمی بینم و او پاسخ داد: شما به مدت پنج هفته سر کار نخواهی رفت و 800 مایل از همسرت دور هستی. موارد واقعی ای که او اشاره کرد، به من کمک کرد تا انکارم را بشکنم. من لیستی از حدود 30 مورد که اعتیاد جنسی زندگی مرا غیرقابل اداره کرده بود، گردآوری کردم. وسعت تخریبی که بیماری ام داشت مرا تحت تاثیر قرار داد.
زمانی که پاکی من در طول سالها کارکرد قدم بیشتر شد، من حتی موارد دیگری را یافتم که زندگی ام تحت تاثیر اعتیاد جنسی غیرقابل اداره شده بود. من تا زمانی که مدتی از بهبودی ام را سپری نکرده بودم، برایم بسیار گیج کننده بود و نمی توانستم آشفتگی هایم را به وضوح ببینم.
در بازنگری هایم متوجه شدم که من واقعا نمی خواستم اقرار کنم که به اندازه هر شخص دیگری در SA بیمار هستم. من فکر می کنم که بیماری ام می خواست به من بقبولاند که تا حدودی با دیگران متفاوت هستم. خبر خوب این است که من امروز مجبور نیستم با آن همه آشفتگی زندگی کنم.
زندگی من در بهبودی سندی است که نشان می دهد من تا زمانی که به جلسات می روم، قدمها و سنتها را در تمام امور زندگی ام عملی می کنم، با راهنمایم مرتب تماس می گیرم و راهنمایی هایش را اجرا می کنم و اجازه می دهم خداوند زندگی ام را اداره کند، آرامش و پاکی دارم.

مشارکت اعضای SA در قدم دوم"1"

1- این همان جواب بود! یک نیروی برتر از من رنجهای مرا التیام می بخشد. زمانی که مشکل، راه حل و دوازده قدم را برای بار اول خواندم فهمیدم جوابی را که در جستجویش بودم یافتم. مفهوم یک نیروی برتر از من و آنکه من خدا می نامم می بایست راه حل من باشد. من به انتهای خودم رسیده بودم. من اشک رهایی و همانند بودن با دیگران ریختم. همسرم مرا ترک کرده بود، شغل من در حال فروپاشی بود و من نمی توانستم برای یک مدت طولانی شهوت را متوقف کنم. خداوند به گونه ای و به طریقی در حال اداره کردن زندگی من برای خروج از این نابسامانی بود. در حالی که من نمی دانستم این مسیر چه پیچ و خم هایی دارد به جلسات رفتم. خداوند برایم راهنمایی از یک مذهب دیگر فرستاد. زمانی که توانستیم قدمها را با یکدیگر کار کنیم هر کدام از ما از خدایی که خود درک می کرد راهنمایی می گرفت

مشارکت اعضای SA در قدم دوم"2"

2- راهنمایم به من گفت نیروی برتر من هر چیزی که است در برابرش زانو بزنم. من در برابر مغزم که سالها برایم کار کرده بود زانو زده بودم. مغزی که به من این امکان را داده بود که موفق به نظر برسم و مرا از مخمصه ها نجات داده بود، همچنین این امکان را به من داده بود که هر موقعیتی را دستکاری کنم تا بتوانم با آن زندگی کنم. من به گفتن اینکه من قرار نیست این احساسات را تجربه کنم مسیر خروج از این احساسات را می یافتم و از افکارم هم به همین طریق خارج می شدم. من می توانستم بعضی از موقعیتها را توجیه کنم تا بتوانم بر آنها غلبه کنم. من چگونه بفهمم که این همان چیزی است که باور دارم؟ زیرا زمانی که مشکل داشتم به آن رجوع می کردم. من به خانه پرستشم که "من" بود می رفتم. من به خودم معتاد شده بودم.
شهوت خدای دیگری بود که من به آن چسبیده بودم. شور و هیجان شهوت در روزهای ناخوشایند به من امید می بخشید. من به شهوت اعتماد می کردم. من در صورتی که رابطه کنونی ام با همسرم به نتیجه نمی رسید به تصاویر ذهنی از همسر آینده ام پناه می آوردم. من شدیدا نیاز به تایید دیگران داشتم تا خلاء عمیق درونم را پر کنم. من بیش از حد در برابر نظرات مردم نسبت به خودم حساس بودم، من برای بیرون بردن زباله هم نیاز به هلهله و تشکر پر سر و صدای دائم داشتم. می بایست حق با من بود. من توانستم بگویم که تقریبا در مورد همه چیز در زندگیم در اشتباه بودم. اگر من این را اقرار می کردم، "من" یعنی آن چیزی که بسیار باورش داشتم منهدم می شد. من به SA آمدم و شروع به خواندن روزانه نشریات کردم و در چندین جلسه در هفته شرکت می کردم. من یک راهنما گرفتم و تحت راهنمایی او قدمها را کار کردم، من شهوت نکردم، من تماسهای زیادی با اعضای انجمن گرفتم، یک چیزی در حال اتفاق افتادن برای من بود که من در آن دخیل نبودم. قدم دوم به من این امکان را داد تا چشماتم را ببندم، نفس عمیقی بکشم و در آغوش نیروی برترم قرار بگیرم

مشارکت اعضای SA در قدم دوم"3"

3- من بعد از چند هفته پاکی شگفت زده شدم که چرا شهوت نمی کنم من هنوز می خواستم شهوت کنم ولی این کار را انجام نمی دادم. نظر من این بود که نیروی برتر باعث توقف شهوت من شده و من در حال گوش دادن به نیروی برتر بودم، این قدم دوم من بود. وقتی من زن زیبایی می دیدم فورا به جهت مخالف آن نگاه می کردم، من باور داشتم که نیروی برتر است که نگاه من را بر می گرداند زیرا من هنوز می خواستم که نگاه کنم. در آن زمان عبارتی برای خود انتخاب کردم. نیروی برتر در حال حفاظت از پاکی جنسی من می باشد. من حدود دو ماه پاک بودم که خیلی عصبی شدم. من با دیگران بحث می کردم که فقط می خواهم به زنان نگاه کنم، هیچ چیز دیگر نمی خواهم. من مشتم را محکم به زانویم می کوبیدم و می گفتم چرا فقط نمی توانم نگاه کنم. صدای خدا را شنیدم و آن صدا به من گفت "تو اصلا نمی توانی" من آن جواب را پذیرفتم و پاک ماندم.

مشارکت اعضای SA در قدم دوم"4"

4- زمانی که شهوت به من حمله ور می شود افکارم مغشوش می شوند و به تخیلاتم سرعت بخشیده می شود و سناریوهای مختلفی را تصور می کنم که بسیار واقعی و ممکن بنظر می رسند. بسیاری از این افکار توسط احساسات من تحریک و حمایت می شوند. در بحبوحه حمله شهوت من نمی توانم به وضوح فکر کنم و دیوانگی ام را در تخیلاتم ببینم. با خود می گویم او مطمئنا از من می خواهد که ماشینم را متوقف کنم و بروم و او را در آغوش بگیرم. راه حلی که من برای خود یافتم این است که فکر نکنم و فقط بپرسم کار صحیح بعدی که من باید انجام دهم چیست؟ جالب اینجاست که همیشه عمل صحیح بعدی برایم آشکار است.
سوال کردن از خودم که عمل صحیح بعدی چیست، مرا از تخیلات خارج کرده و به واقعیت بر می گرداند. این کار اغلب پاکی و زندگی ام را نجات داده است.

مشارکت اعضای SA در قدم دوم"5"

5- من بابت معجزه بهبودی بسیار سپاسگذارم. قدرتی خارج از من وجود دارد که عظیم تر از من است و آماده، خواهان و تواناست که مجازات اعتیادم را ساعت به ساعت و روز به روز به تاخیر بیندازد. این قدرت خداوند است. من به کلنجار رفتن با غیرقابل اداره بودن نواقصم ادامه می دهم این نواقص حسادت، عصبانیت و تنبلی بودند. زمانی که هر کدام از این نقصها رو می شد و من آن را تسلیم می کردم، او قدرتی که این نقص بر من داشت را می کاست. من هنوز هم با آن احساس قدیمی که من آدم خوبی نیستم دست و پنجه نرم می کنم. خداوند مدام به من نشان می دهد که من آدمی خوب و کمک رسان دیگران هستم. من سپاسگذارم که یک عضو پاک SA هستم و می دانم که من فقط دیوانه هستم و انسان دیو سرشتی نیستم و خداوند از من به خوبی مراقبت می کند.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"1"

1- زمانی که اولین بار قدم سوم را در کتاب سفید خواندم فکر کردم که این قدم ساده ترین قدم دوازده قدم است. بهرحال فقط یک تصمیم است من تصور کردم که این قدم همانطور که در یک داستان شخصی به نام "سرشار از احساسات" (AA ص 369 ص 374) خواندم که تجربه اش را بیان کرده بود و گفته بود 5 دقیقه وقت می گیرد. با این وجود زمانی که من دعای قدم 3 را می خواندم اتفاقی نیافتاد. راهنمایم پیشنهاد کرد که دقیقا مانند دیگر تصمیمات مهم زندگی ام، احتمالا تصمیم گیری جهت سپردن خواست و زندگی خود به مراقبت خداوند چیزی فراتر از رویدادهای پیشین است.
من درباره آنچه راهنمایم گفت فکر کردم و آنقدر سعی و کوشش کردم که قدم سه در زندگی ام کارآمد شد. زمانی که درباره سپردن خواست خود به مراقبت نیروی برتر جدی شدم یک راهنما گرفتم. عمل بعدی ای که در راستای قدم سوم انجام دادم، گوش دادن به پیشنهادات راهنمایم بود. در این نقطه بود که من اولین نشانه خودم را دیدم که چیزی فوق طبیعی در حال اتفاق افتادن بود. در طول قدم 3 زمانی که من با اشخاص دیگری هر روز صبح تجدید پاکی را شروع کردیم از نقطه عطف دیگری دراین قدم گذشتیم. ما متعهد شدیم که خواست و مراقبت از زندگیمان را هر روز به خدا بسپاریم. پس از مدتی من به بیشتر این اشخاص نزدیک شدم و گروهی از دوستان برنامه ای را شکل دادیم که با آنها می توانستم همه چیز را مشارکت کنم.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"2"

2- مردن یا به شکل معتاد جنسی یا با زندگی ای براساس روحانیت، هر دو اینها تصمیمات سختی به نظر می رسیدند. تصمیم گیری جهت سپردن خواست و زندگی مان به نیروی برتر با این مدرک که ناتوانی اداره زندگی ام در حال کشتن من بود، تصمیم گیری در سپردن اراده زندگیم به نیروی برتر را بسیار ساده تر کرد. من وقتی شنیدم که یک نیروی برتر از من این کار را برایم به خوبی انجام می دهد تسکین یافتم و تمام آنچیزی که من می بایست انجام می دادم عمل کردن به گونه ای بود که او عمل می کند.  من می بایست سپردن خواسته ام را تمرین می کردم. من تمرین کردم که تمایل به ارتباط، ازدواج، خلا وحشتناکم، تمایلم به دوست پسرهای قبلی ام و ترسهایم را بسپارم. بتدریج آموختم که هرچه بیشتر به او بسپارم زندگی ام ساده تر می گردد.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"3"

3- زمانی که به SA آمدم بسیار مایوس بودم. من فقط می دانستم که رابطه نامشروع، افکار دائم جنسی، استمناء و خیال پردازی، خارج از کنترل من شده بودند. زمانی که به قدمهایی که در جلسه خوانده می شدند گوش می دادم متوجه شدم که من "با خداوند" دچار مشکل خواهم شد، من همیشه منکر وجود خداوند بودم. بعد از اینکه متوجه شدم دو قدم اول چیزی راجع به خدا نمی گویند با خودم گفتم که پاک می شوم و با معظل خداوند زمانی که به قدم سوم رسیدم کنار می آیم. در سال اول اسامی دیگری برای خدا اختیار می کردم. ارباب، معلم و نیروی برتر برایم قابل قبول تر بودند. بعد از مشارکت ترازنامه قدم اول در گروه SA با راهنمایم جهت انجام قدم بعدی ملاقات کردم. او گفت که با من همان کاری را می کند که راهنمایش با او کرده بود. او پرسید آیا باور دارد که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به تو بازگرداند؟
من گفتم بله. او پرسید آیا تمایل داری قدم 4 تا 12 را کار کنی؟ گفتم بله سپس گفت: تو نیاز به شروع نوشتن ترازنامه قدم چهار داری. من شوکه شدم، آمادگی من برای جنگ با خداوند ضروری نبود. مراقبت خداوند همانگونه که او را درک می کردیم فقط به همین معنی بود. همانگونه که او را درک می کردیم. تصمیم گیری جهت سپردن خواست و زندگیمان به یک نیروی برتر به معنی تمایل من برای مسئول نبودن است. من تمایل داشتم که از دستورات راهنمایم پیروی کنم و بقیه قدمها را کار کنم، این برای من کافی بود.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"4"

4- زمانی که من در حال کلنجار رفتن با این قدم بودم، راهنمایم پیشنهاد کرد که به یک خیابان نزدیک بروم و برای ماشینها دست تکان دهم و خواست زندگیم را به راننده اولین اتومبیلی بسپارم که متوقف می شود. او از من پرسید آیا آنها بدتر از آنچه من خراب کردم به بار می آورند؟ یک عضو قدیمی دیگر به من گفت که من می توانم شخصی را که در پارک بر روی نیمکت خوابیده را به عنوان نیروی برتر انتخاب کنم و به او اجازه دهم نیروی برترم شود. در این صورت ممکن است پیشرفتی در شرایط کنونی ام ببینم. هر دو آنها درست می گفتند، بهترین افکار من، افکار و احساسات غیرقابل کنترلی بودند که توسط اراده شخصی ام پدید می آمدند.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"5"

5- در هتلی به فاصله 800 مایل از خانه ام در حال گذراندن آخر هفته ام با خدمت به یک گروه کوچک از معتادان جنسی پاک بودم. زمانی که در اتاق کنفرانس که در نزدیک سکوی آسانسور در طبقه ام کار می کردیم ما کودکانی را می دیدیم که از کنار پنجره مان در حال دویدن بودند و همدیگر را صدا می زدند. دست روی بازوی همکارم گذاشتم و از او خواستم که با من بیرون بیاید. در آنجا به سوی نرده ها خم شدم و به او گفتم که نیاز به صحبت با او دارم. امروز من از حضوراین کودکان در اطرافم آگاه هستم، من خودم هم بچه دارم و به کودکان نیز واکنش نشان می دهم. ولی من همچنین کودکان را مورد تجاوز جنسی قرار داده ام. تا آنجا که می توانم بگویم که من در حال تجربه هیجان جنسی نیستم، من در حال کلنجار با تمایلات شهوانی ام نیستم، ولی این انرژیی که در اطرافم احساس می کنم می تواند به این موارد منتهی شود. بنابراین می خواهم قبل از آنکه به آن نقطه برسد آن را به خدا بسپارم. به همراه تو به عنوان شاهد من عاجزی ام را به خدا اقرار می کنم. من از خدا می خواهم که در این بامداد به من تسلیمی در برابر تمایل به شهوت بدهد. من به باز کردن فکر و ذهنم نزد تو و خداوند ایمان دارم. من از تو بابت گوش دادن تشکر می کنم. من این چیزها را بدون وقفه گفتم. در تمام این مدت ما با هم ارتباط چشمی برقرار کرده بودیم. او از من بابت مشارکت تشکر کرد و سرکار خود بازگشتیم. من آن روز صبح و برای بقیه آن هفته با مشکلی مواجه نشدم. این یک راهی است که من می توانم خواست و زندگی ام را به مراقبت خدا بسپارم، من عاجزی ام را به یک معتاد جنسی دیگر با قاطعیت بیان می کنم. من این را به خدا می سپارم. من می دانم که با خدا دیگر تنها نیستم.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"6"

6- اولین باری که قدم سه را خواندم، این اندیشه برایم مبهم به نظر می رسید. با این حال متوجه شدم که کارکرد قدم می بایست خود خواسته و با دقت باشد. بنابراین واژه های این قدم را بدقت بررسی کردم. قدم 3 نمی گوید که خواست و زندگی ام سپرده شده اند، بلکه می گوید "من تصمیم گرفتم". این عبارت برای من به چه معنا بود. زندگی من شدیدا تحت تاثیر کارها و اعمالی است که انجام می دهم. بنابراین برای من زندگی به معنای اعمالم است. خواسته های من متاثر از چیزهایی است که به آنها فکر می کنم. بنابراین خواست من به معنی افکارم است. قدم سوم من تصمیمی در جهت سپردن افکار و اعمالم به مراقبت خداوندی است که درک می کردم، این تصمیم همچنین به معنی کارکرد مابقی قدمها نیز بود.

مشارکت اعضای SA در قدم سوم"7"

7- من با قدم 3 برای مدت طولانی کلنجار رفتم. تصویر من از خدا، قدرتی بود ظالم و بی تفاوت نسبت به من و همچنین می پنداشتم که هر زمان او را خشمگین کنم مرا تنبیه می کند. تصمیم به سپردن خواست و زندگی ام به او دقیقا بعد از این بود که من باورهای غلطم را درباره خدا تشخیص دادم. من آن افکار قدیمی را رها کردم و افکار و باورهای جدیدی را که از این به بعد قرار بود با آنها زندگی کنم را تشخیص دادم. من متوجه شدم که قدم 3 تصمیمی جهت استمرار تلاش برای گسترش رابطه ام با نیروی برتر بود. نیروی برتری که اگر مورد جستجو قرار می گرفت می توانست سلامت عقل را به من بازگرداند. من می دانستم که این آخرین و بهترین امید من برای آزادی است بنابراین آن را دنبال کردم، امروز در نتیجه برنامه می دانم که من بنده محبوب خداوند هستم و به من عشق می ورزد.

رابطه جنسی را تا چه حدی باید انجام داد

باید گفت که در افراد مختلف فرق می کند. اگر لازم شود که مقیاس و قاعده ای بیان کنیم باید چنین بگوئیم: چه شما و چه زنتان فقط باید وقتی عمل جنسی انجام دهید که احساس کنید به آن احتیاج دارید و از آن لذت خواهید برد.
مرد اگر رابطه جنسی را طوری تنظیم کند که هر وقت زن ارزو کند، او با میل و علاقه بتواند انجام دهد خیلی بهتر خواهد بود. والا اگر فقط درمواردی که خودش آرزو می کند عمل انجام دهد و در مواردی که زن اظهار تمایل می کند، خودداری کند و یا با بی میلی عمل کند، فوائد روحی و جسمی رابطه جنسی از میان می رود.
البته گاهی پس از اینکه مدتی از هم دور بوده اند، اگر به فاصله های کوتاهی چند بار عمل جنسی انجام دهند برای هر دویشان لذت بخش است و مانعی ندارد. خلاصه رابطه جنسی چیزی است که باید زن و شوهر به تناسب تمایلاتشان آنرا تنظیم کنند.
بکوشید که در هنر عشق متخصص شوید ولی در اثنای این کوشش سرمایه مردی شانرا نیز افزایش دهید. روح نیز مانند جسم احتیاج به دیسیپلین و غذاهای فراوان دارد.

 

باید گفت که در افراد مختلف فرق می کند. اگر لازم شود که مقیاس و قاعده ای بیان کنیم باید چنین بگوئیم: چه شما و چه زنتان فقط باید وقتی عمل جنسی انجام دهید که احساس کنید به آن احتیاج دارید و از آن لذت خواهید برد.
مرد اگر رابطه جنسی را طوری تنظیم کند که هر وقت زن ارزو کند، او با میل و علاقه بتواند انجام دهد خیلی بهتر خواهد بود. والا اگر فقط درمواردی که خودش آرزو می کند عمل انجام دهد و در مواردی که زن اظهار تمایل می کند، خودداری کند و یا با بی میلی عمل کند، فوائد روحی و جسمی رابطه جنسی از میان می رود.
البته گاهی پس از اینکه مدتی از هم دور بوده اند، اگر به فاصله های کوتاهی چند بار عمل جنسی انجام دهند برای هر دویشان لذت بخش است و مانعی ندارد. خلاصه رابطه جنسی چیزی است که باید زن و شوهر به تناسب تمایلاتشان آنرا تنظیم کنند.
بکوشید که در هنر عشق متخصص شوید ولی در اثنای این کوشش سرمایه مردی شانرا نیز افزایش دهید. روح نیز مانند جسم احتیاج به دیسیپلین و غذاهای فراوان دارد.
چه روح و چه جسم اگر فقط یک نوع غذا بخورد نمی تواند به قدر کافی رشد کند. هیچ زنی فقط اظهار قدرت جنسی را برای مرد کافی نمی شمارد. گذشته از آن متمرکز کردن تمام نیرو و انرژی فقط در یک نقطه روح را بی حاصل می سازد و وجود را دچار فساد می کند. فقط در فکر قدرت جنسی بودن و از سایر مسائل صرفنظر کردن، مثل اینست که یک چرخ تنها فقط روی یک خط مستقیم راه برود، و اغلب بیماریهای روحی از اینجا سرچشمه می گیرد. غذاهای روح، هر قدر که متنوع تر باشد منبع نیروی روحی مانبی پایانتر می شود افق فکری مان بازتر می گردد و شانس ناتوان شدنمان بیشتر و توانائی و جذبه همسری مان زیادتر می گردد.
جسم نیز برای خود حقوقی دارد. بنا کردن روح به قیمت تضییع جسم امکان ندارد. گذشته از آن اگر روح کورکورانه تحریک شود جسم خسته می گردد و حال آنکه نیروی انسان بسته به موازنه موجود بین روح و جسم است. ممکن است فردی از لحاظ فکر به درجات فوق العاده ای برسد ولی وقتی که جسم او ناتوان بود، چه فایده ای دارد؟
«ناپلئون» در یکی از حساسترین روزهای زندگیش از درد مرضی بخود می پیچید و او آنروز گفت: «انسان برای اینکه ژنرال خوبی شود باید سالم باشد». صحت و سلامت در عین حال یکی از شرائط اساسی زندگانی جنسی موفقیت آمیز است. مردی که از لحاظ جسم و روح سالم باشد اشکالات جنسی را که گهگاه روبرو می شود به آسانی می تواند رفع کند.
برای اینکه جسم و روح بتواند چه اشکالات جنسی و چه اشکالات روحی را به آسانی شکست دهد باید گذشته از کار و کوشش، بازی و تفریح نیز داشته باشد.
حتی اگر جسممان تاب تحمل داشته باشد، صرف تمام نیرومان برای کار و کوشش کار عاقلانه ای نیست. هیچ ماشینی تاب چنین معامله ای را نمی تواند داشته باشد و بدن ایشان نیز که ماشینی بسیار حساس و ظریفی است اگر با دقت و مواظبت بکار نرود، چگونه می تواند بکار خود ادامه دهد، فقط با دقت و مواظبت در طرز کار آنست که می توانیم انرژی مان را جمع کنیم و با راحتی، نشاط و شوق بکارمان ادامه دهیم و سرمایه ذخیره شده ای از نیروی جسمی و روحی داشته باشیم که در موارد فوق العاده بتوانیم به مصرف برسانیم. پس از روح و جسم سالم، انتخاب همسر نیز در حفظ قدرت، اهمیت فوق العاده ای دارد. و باید گفت که در ناتوان شدن نیز نقش مهمی دارد. اگر عشق یگانه سبب هر رابطه جنسی و یگانه عامل ادامه زندگی زناشوئی بود چنین حوادث ناتوانی چندان زیاد پیش نمی آمد و حال آنکه اغلب ازدواجهای کنونی نتیجه یک سری عوامل اجتماعی و اقتصادی و خرج از محیط عشق می باشد. در اینجا باید بگوئیم که امروزه هنر عشق عبارت از همان هنر راضی نگاهداشتن زن است. هر چند که امروز موفقیت در آن چندان کار آسانی نیست.
خارج از رابطه جنسی نیز مسائل دیگری وجود دارد که اهمال در آنها بین زن و شوهر، سردی و بدبختی بوجود می آورد یک شوهر بجای اینکه مثل بچه چهارساله ای اخمهایش را درهم کند و بنشیند بهتر است برای رفع اشکالات و تولید توافق بین خود و زنش بکوشد. باید به ساختمان مزاجی و روحی زنش اشنا باشد و درباره اختلاف ذوق و سلیقه هائی که با هم دارند گذشت به خرج دهد.
اگر آنها این حساب را بکنند که هر شخصی حق استفاده از آزادی را دارد و داشتن نقصها و نقاط ضعفی برای هر کس طبیعی است و همچنین اگر هر دو نسبت بهم احترام متقابل داشته باشند زندگانی شان پرحاصل تر می شود و از نعمت های زندگانی زناشوئی بیشتر بهره مند می شوند.

چرا نباید شهوت کنیم ؟

دلیل آمدن اکثر ما به جلسه معتادان جنسی گمنام (SA) این بود که بوسیله افکار و رفتارهای مخرب جنسی خود دچار نا امیدی شده بودیم. ما در طول جلسه های SA با شگفتی دریافتیم که شهوت یک نیروی قوی در پشت فعالیتهای ما بود. شهوت جنسی یک فکر یا احساس افراطی هست که ما را به طرف استفاده از خودمان, دیگران یا اشیا برای اهداف ویرانگر خودمحوری تحریک میکند.

با عضویت در SA ما انسانهایی را ملاقات کردیم که راهی برای متوقف کردن رفتارهای جنسی مخرب خود پیدا کرده بودند. ولی بوسیله راستی و چهره های نورانی آنها فهمیدیم که این واقعیت دارد. آنها جوابی را که ما ناامیدانه به دنبال آن بودیم داشتند.

بخشی ازکتاب سفید Sa

بعضی مواقع، برنامه برای کسانی که با ایمان هستند در مقایسه با آنانی که هیچ ایمانی ندارند یا افرادی که ایمان خود را از کف داده اند، به مراتب سخت تر است. این مسئله اغلب در مورد کسانی که قبل از آمدن به SA در جلسات دوازده قدمی دیگری عضو بوده اند نیز صدق میکند.ممکن است برای فردی این دیدگاه به وجود آید که توفیقی که به عنوان یک تارک دنیا یا انسان مذهبی در ترک انواع دیگر اعتیاد داشته است، میتواند به او در پاکی و ترک اعتیاد جنسی یاری دهد؛ اما لزوماً اینگونه نیست. اغلبِ این اعضاء درک خواهند کرد که باید از <<ابتدا>> شروع کنند؛ گویی که هرگز ایمان نداشته اند یا هرگز اسمی از برنامه ی دوازده گام نیز به گوششان نخورده است. <<قدرتِ یک زنجیر به اندازه ی حلقه ی ضعیف آن است.>> این یک گفتار مشهور است. تسلیم نکردن هر یک از نقصهای آشکار وجودمان، مانع رسیدن موهبت الهی به ما شده و ساختن زنجیر بادوام روحانی و استحکام هیجانات را برای ما غیر ممکن میسازد. توفیق در ترک اعتیادهای دیگر، اکثراً ما را به این سمت میکشاند که واقعاً برنامه را کار کرده ایم و همه چیز را یکجا داریم و اینگونه ما فریب میخوریم. از طرفی دیگر، غیر قابل اداره بودن زندگی ما، این را به اثبات میرساند که بیشترِ ما صرفاً نوع اعتیادها را تغییر میدهیم.
دانش و غرور، از موانع اصلی و عمده ی ما در این مرحله محسوب میشود. دانستنِ حقیقت یا شناخت برنامه، اغلب جزو توانایی های ظاهری محسوب میشود و حتی راهنما شدن برای دیگران نیز گاهی ما را از تغییر دادن نگرشهایمان و تصحیح اشتباهاتمان باز میدارد. دانش، هرگز ما را قدرتمند نمیسازد. ما شهوت، سکس و روابط جنسی را بدون تسلیم، افشاگری و سپری کردنِ دوره ی بهبودی، کنار گذاشته بودیم و در واقع این باعث شد که به طور کامل بهبود نیابیم. جای هیچ شگفتی نبود که هنوز ناآرام بودیم!
<< پیشگیریهای نصفه و نیمه به هیچ وجه برای ما سودمند واقع نشد.>> چنین به نظر میرسد که پذیرشِ بودن در فضای انکار و تکذیب اعتیاد جنسی، برای کسانی که سالهاست از اعتیادهای دیگر پاک هستند، در مقایسه با افرادی که تازه وارد هستند و تا به حال چیزی درباره ی قدمها نشنیده اید، مشکلتر است. این واقعاً یکی از حقایقی است که تجربه کرده ایم.
ما فهمیدیم، این راه دشواری است که مجبوریم دانش، غرور و تکبر خود را پشت در گذاشته و سپس وارد شویم. وقتی که ما خود را بر اساس اعتیاد، ناتوانی، پریشانی و اندوه شایعی که داریم شناختیم، تنها میتوانستیم به اعضای گروه بپیوندیم و در آنجا عضو شویم. ما یکدیگر را بنابر ضعفهایی که داریم میشناسیم. اشتباهات و خطاهای ماست که ما را دور هم و نزد خداوند جمع کرده است.
اکثر ما پیش از این گرفتار الکل، ماده مخدر، قرصهای اعتیاد آور و درجات مختلف پرخوری بوده ایم. ما از عملکردهای بی اختیار خویش نسبت به تقریباً تمام چیزها در زندگیمان آگاه شدیم. ما هیچ راهی به جز مواجه شدن با حقیقت برای متوقف ساختن خود از وابستگی به اعتیاد و گونه های مختلف شهوترانی نداریم. توسط همین است که میتوانیم به حقیقت نایل شویم و به خداوندمان تسلیم شویم.

ابزارهای بهبودی معتادان جنسی

زمانی که شما شروع به خواندن این کتاب می کنید و به تلاش خود در مسیرتان ادامه می دهید، ما به برخی از این ابزارهای اساسی بهبودی در قدم اشاره می کنیم. چنانچه متوجه منظور این ابزارها نشدیدف جهت توضیح بیشتر به این بخش رجوع کنید.

 

1- انجمن و جلسات

ما غالبا در اولین جلسه مان خشمگین هستیم که باید اینجا بیاییم و احساس شرم و تردید می کنیم.
با این حال هر زمان که در جلسه شرکت می کنیم چیز جدیدی می شنویم که به ما کمک می کند و یا فرصتی می یابیم تا باری که بر دوش داریم را با دیگران مشارکت کنیم. به این دلیل است که شرکت روزانه در جلسات یا هفته ای سه الی چهار جلسه برایمان سودمند است. بسیاری از اعضای انجمن معتادان جنسی یک عادت شخصی دارند و آن این است که زمانی که نمی خواهند به جلسات بروند دقیقا همان زمانی است که بیشترین نیاز را به جلسه دارند. به نظر می رسد که تمایل به نرفتن به یک جلسه همان اعتیاد ماست که در حال فعالیت است.
پیشنهاد می شود که تازه واردان و آنان که در حال تقلا برای پاک ماندن هستند نود جلسه را در نود روز به شکل کامل حضور یابند. این عمل ابزار قدرتمندی جهت حفظ و گسترش تمرکزمان روی پاکی و کارکرد قدم می باشد. اگر در محدوده شما جلسه انجمن معتادان جنسی وجود ندارد ممکن است جلسات باز بهبودی برای حضور شما فراهم باشد. ما بجز با شخص معتاد نیازی نیست خود را با تمام آن انجمن یکی بدانیم و اگر احساس راحتی نمی کنیم حتی نیازی نیست خود را با آنان یکسان بدانیم. ما فقط می توانیم بنشینیم و گوش دهیم.
ما در جلسات انجمن معتادان جنسی شرکت می کنیم تا تجربه شخصی، قدرت و امیدمان را به مشارکت بگذاریم. ما همچنین از تاثیر قدمها و سنتها بر پذیرش مشکلات زندگی مشارکت می کنیم. جلسات مکانی برای تخلیه مشکلاتمان نمی باشند و مطمئنا نمی توانند جایگزینی برای کارکرد قدم با راهنما باشند. در جلسات مشارکتمان را محدود می کنیم تا همگان از این وقت برای مشارکت استفاده کنند. در جلسات همچنین به موضوع جلسه می پردازیم و فقط یک بار مشارکت می کنیم تا هر شخص فرصت مشارکت را بیابد. ما متوجه این نکته هستیم که ما واقعا به آن اندازه که فکر می کنیم برای دیگران مهم هستیم، مهم نیستیم.

 

یک عضو انجمن معتادان جنسی درباره حضور در جلسات این چنین نوشته است:
1- ما را از انزوا و ذهنمان خارج می کند.
2- اصول برنامه انجمن معتادان جنسی را به ما آموزش می دهد.
3- ما را در ارتباط با اعضای با تجربه قرار می دهد و ما را در معرض افکار و ایده های جدید قرار می دهد، بدین ترتیب ما می توانیم شروع به تغییر افکار و رفتارمان کنیم.
4- ما را در ارتباط با تازه واردان قرار می دهد که در این وضعیت خاطرات زندگی قبل از پاکی مان را زنده نگاه می داریم.
5- به ما این امکان را می دهد که هر آنچه را در اینجا گرفتیم به دیگران انتقال دهیم که این عمل هدف اصلی برنامه انجمن معتادان جنسی و کلید پاکی توام با آرامش و شادکامی است.
6- فضای محسوس بهبودی و نیروی برتر حاضر در جلسات باعث بهبودی مان می شود و فشارهای درونی ناشی از نواقص شخصیتی مان را تسکین می دهد.
7- این پیام را به ما یادآوری می کند که ما بهبودی را برگزیده ایم.
8- این امکان را به ما می دهد که در انجمن حضور یابیم.
9- امکان مشارکت و گوش دادن را فراهم می کند تا به ما کمک شود با دیگران ارتباط برقرار کنیم و متوجه شویم که غیر از دیدگاه ما نظرات و دیدگاههای دیگری هم وجود دارند.
سنت دوازدهم رفتار ما را در انجمن هدایت می کند. ما اصل روحانی گمنامی را به خواسته های شخصی مان از قبیل صحبت کردن درباره جلسات انجمن معتادان جنسی و گفتگوهای دیگر ترجیح می دهیم.
ما در بیرون از جلسات نام اعضایی که در جلسه بودند را نمی گوییم و به مشارکت شخص خاصی نیز رجوع نمی کنیم. اینگونه است که ما به گمنامی همدیگر احترام می گذاریم. تمرین گمنامی بدین شکل برای ما هم به شکل فردی و هم به شکل گروهی سودمند خواهد بود. در چنین وضعیتی هر عضو این امکان را می یابد تا آزادانه درباره هر چه پیش آمده مشارکت کند. در ضمن این کار از گروه در برابر شایعه پراکنی، باند بازی، تفرقه افکنی، قهرمان پرستی و رفتارهای منفی دیگر محافظت می کند. از طریق این اصل روحانی ما بر روی خودمان تمرکز می کنیم و فقط درباره چگونگی استفاده ما از ایده های برنامه انجمن معتادان جنسی در زندگی شخصی مان صحبت می کنیم.
ما بر روی پیام تمرکز می کنیم، نه بر روی پیام رسان. ما اصول را به شخصیت ها ترجیح می دهیم. ما همچنین گمنامی را در جسات با اشاره نکردن به شغل، گرایش مذهبی، عضویت در جمعیت های خاص، درآمد، عضویت در انجمن های دوازده قدمی دیگر و یا عضویت های خارج از جلسه تمرین می کنیم. همچنین اگر شخصی را در جلسه ببینیم که در شرایط دیگری او را می شناختیم، گمنامی اش را بدین شکل حفظ می کنیم که با او درباره موضوعات خارج از جلسه صحبت نمی کنیم. بدین ترتیب برچسبها، توقعات و وظایفی که در دنیای بیرون با آنها تشخیص داده می شویم مانع ما نمی شوند و ما می توانیم از ته دل مشارکت کنیم. به جای آنکه اشخاصی باشیم که بوسیله طبقه اجتماعی یا مهارتمان از همدیگر جدا شویم، در عوض همگی ما در جلسه با هم برابر هستیم که یک مشکل مشترک جنسی داریم.
ما گمنامی را در بیرون از جلسات بدین شکل حفظ می کنیم که اگر دوستی از  انجمن معتادان جنسی را در مکانهای عمومی ببینیم از سلام کردن به او در صورتی که نیاز به توضیح به یک شخص ثالث باشد که چگونه این شخص را می شناسیم، از این کار اجتناب می کنیم. این عمل به معنی حفظ گمنامی می باشد.
ما مواقعی که گمنامی باید حفظ شود ولی نمی شود را "شکستن گمنامی" می نامیم. ما در گفتگوهای دو نفره مان با راهنما یا یک شخص قابل اعتماد در انجمن  معتادان جنسی اگر نیاز به طرح موضوعی داشته باشیم که شخص ثالثی را در بر می گیرد سعی در تمرین گمنامی می کنیم. با نگفتن نام کسی که درباره اش صحبت می کنیم روی خودمان متمرکز می شویم.
با این وجود ماییم که به مشکل برخورده ایم.
ما خواستار حمایت روحانی برای شخصی می شویم که از او عصبانی ایم. ما از شایعه پراکنی و انتقاد اجتناب می کنیم. سپس گفتگویمان را به این متمرکز می کنیم که "ما" چه تغییری می توانیم بکنیم. این مسئله می تواند شامل تغییر نگرشمان باشد. ما مصمم هستیم که در راه حل زندگی کنیم نه در مشکل. سپری کردن هفت روز بدون جلسه باعث ضعف و سستی مان می شود.


2- رجوع به گفته دیگران

در فرمت جلسات انجمن معتادان جنسی این درخواست آمده که لطفا به گفته دیگران رجوع نکنید. رجوع نکردن به حرفهای دیگران (cross talk) یعنی چه؟ معنی اصلی cross talk اشاره به تداخل در مدار الکتریکی دارد که یک انرژی ناخواسته از قسمتی به قسمت دیگر منتقل می شود. با بکار بردن این عبارت در جلسات انجمن معتادان جنسی، رجوع به گفته دیگران به معنی واکنش نامناسب به مشارکت دیگران است. این واکنش می تواند شامل قطع کردن صحبت، نصیحت کردن، انتقاد کردن، اشاره صریح به مشارکت دیگری، آزرده کردن شخص، رجوع به اسم شخص یا اشاره به قسمتی از مشارکت شخص دیگری و یا مستقیما با شخص دیگری وارد صحبت شدن، باشد. گفتگوهای حاشیه ای نیز می توانند گونه ای از رجوع به گفته دیگران باشند. مشارکت صحیح به این معنی است که روی خودمان تمرکز کنیم. در گفته هایمان "ما" و "شما" از من استفاده می کنیم و از تجربه های خودمان و درباره مسائل خودمان صحبت می کنیم. حفظ تمرکز بر روی خودمان به ما کمک می کند که بهبود یابیم و باعث خلق جلسه ای می شود که همه می توانند آزادانه و بدون ترس اینکه درباره آنها قضاوت شود صحبت کنند.
اگر بخواهیم گفته خود را با افکاری که توسط دیگران ابراز شده مرتبط کنیم، می توانیم مثلا بگوییم که من با آنچه قبلا درباره حفظ پاکی گفته شد احساس یکسانی دارم، زمانی که هفته پیش توسط شهوت وسوسه شدم متوجه شدم که تماس تلفنی واقعا به من کمک می کند تا قدرت شهوت را بشکنم و بتوانم روزم را ادامه دهم.


3- راهنما

راهنما گرفتن رفتاری متواضعانه است. اعتماد کردن به تجربیات و بینش یک معتاد جنسی دیگر در حالی که در جلسات حاضر می شویم و وارد قدمها می شویم مستلزم تغییر بزرگی در نگرش ماست. ما می بایست این طرز فکر را که "من می توانم به تنهایی این کار را انجام دهم" را تغییر دهیم. با این حال شکل زندگی ما و هر آنچه فکر می کردیم درباره بهبودی می دانیم برایمان کارساز نبود و همه اینها باعث اصلی ورود ما به انجمن معتادان جنسی بود. عملکرد بدون راهنما مانند هدایت کشتی بدون سکان است. در چنین وضعیتی ملوان تحت فرمان جریان آب است تا ببیند آب او را به کجا می برد. ما به کمک فراوان نیاز خواهیم داشت.
حتی آنانکه در برنامه های دوازده قدمی دیگر بهبودی کسب کرده اند و راهنما دارند هم معمولا در انجمن معتادان جنسی یک راهنما می گیرند. در زمان انتخاب راهنما قاعده بر این است که از کسی درخواست کنیم که در کارکد قدمها از ما جلوتر باشد، پاکی مستمر و موفقیت آمیزی داشته باشد و آن بهبودی ای که ما بدنبالش هستیم در او متجلی باشد. راهنما، خود نیز باید یک راهنما داشته باشد و به صورت مرتب در جلسات شرکت کند. راهنما می تواند هدایتگر ما در کارکرد قدم باشد و در مسیر زندگی برایمان سرمشق باش، به ما گوش دهد و جوابگویمان باشد.
راهنما و رهجو در جلسات انجمن معتادان جنسی عموما جنسیت یکسان دارند. خوب است که رهجو از راهنما درخواست کمک کند که این امر نشانگر تمایل رهجو به عمل کردن به برنامه انجمن معتادان جنسی است. ما با راهنمایمان در ارتباط خواهیم بود. آنها را در جلسات می بینیم، با آنها مرتب تماس می گیریم و خصوصا در ابتدا با آنها روزانه تماس می گیریم.
برخی از ما قدمها را با یک راهنما که دور از ما زندگی می کند با موفقیت کار کردیم. ما می توانیم از طریق تلفن، اینترنت و پست با او در ارتباط باشمی و حتی ممکن است به ندرت یا هیچگاه همدیگر را نبینیم. اعضایی که در زندان هستند می توانند اینگونه بهبود یابند. اگر در ما تمایل وجود داشته باشد فاصله مکانی نبایست حائلی برای مشکل روحانی مان باشد. راهنما عمل بهبودی را برایمان انجام نمی دهد و مشکلاتمان را از طریق راه حل های جادویی حل نمی کند. راهنما پدر، مادر، درمانگر یا یک روحانی نیست، بلکه شخصی است که تجربهف قدرت و امیدش را با ما مشارکت می کند. او همچنین ابزارهای روحانی ای که برنامه انجمن معتادان جنسی ارائه می دهد را برای ما یادآوری می کند.

در راستای حفظ سنت پنجم، کار کردن با دیگران به عنوان راهنما به ما این امکان را می دهد که پیام را به دیگران منتقل کنیم، این کار تجربه خاصی است که نباید به فراموشی سپرده شود. اعضا راهنما می شوند زیرا به آنها کمک می شود تا پاک بمانند. در ضمن برای آنها این امکان بوجود می آید که پیام را برای خود زنده نگاه دارند. داشتن رهجو به راهنما این فرصت را می دهد که خدمت کند و بیطرفی را تجربه کند. راهنما شدن به عضو این امکان را می دهد تا از طریق تواضع، عشق و خدمت رشد کند. وقتی ما راهنمای دیگران می شویم اصل قدم دوازدهم را که می گوید "ما باید هر آنچه به ما منتقل شده را به دیگران منتقل کنیم" را تمرین می کنیم.


4- مشارکت تلفنی با دیگر اعضا

وقتی ما به انجمن معتادان جنسی می آییم معمولا می شنویم که کسی به ما می گوید "شما دیگر مجبور نیستید تنها بمانید". با توجه به رازها و انزوایمان که از مشخصه های اعتیادمان می باشند، این وعده خوبی بود.
یکی از راه های موثر برای درهم شکستن انزوایمان تلفن است. در اوایل هر زمان که ما دچار اشتغال فکری می شدیم و یا با افکار مربوط به پاکی کلنجار می رفتیم با راهنما یا دیگر معتادان جنسی تماس می گرفتیم. بجای اینکه به تنهایی تلاش کنیم خشم، استرس، تحریک کننده های شهوت و یا یکی دیگر از معضلات روزانه یک معتاد جنسی را کنترل کنیم، می توانیم با یک معتاد جنسی دیگر تماس بگیریم. ما با دیگران تماس می گیریم تا ابزارهای پاکی و بهبودی را به ما یادآوری کنند. ما با دیگران تماس می گیریم زیرا تماس با دیگران کمک می کند تا این احساس در ما زنده بماند که عضو مجموعه ای هستیم که یک مشکل مشترک دارند و همچنین راه حل مشترکی دارند که کار می دهد.
ما چه احتیاج داشته باشیم، چه احتیاج نداشته باشیم تماس می گیریم تا اینکه یک عادت مثبت را در خود شکل دهیم و این کانال ارتباط را همیشه باز نگه می داریم. زمانی که پاکی مان در معرض خطر قرار می گیرد تلفن را بر می داریم و تماس می گیریم.
ما هنگامی که برای یک عضو دیگر پیغام تلفنی می گذاریم، محتاطانه عمل می کنیم. ممکن است شخص دیگری این پیغام را بشنود و بی ملاحظگی ما منجر به مخاطره افتادن گمنامی آن عضو شود. ما بدون کسب اجازه به نام برنامه و اطلاعات دیگر اشاره نمی کنیم. زیرا این کار ممکن است باعث پرسیدن سوالاتی و یا برانگیختن حس کنجکاوی اعضای خانواده یا همکاران آن شخص شود. روال معمول گفتن اسم کوچک و شماره تلفن است.

 

5- استفاده از نشریات انجمن

ما بهبودی مان را به شکل روزانه تمرین می کنیم. بهبودی هفته پیش به اندازه استحمام هفته پیش برایمان سودمند است. قسمتی از تمرین روزانه ما خواندن نشریات انجمن معتادان جنسی است. با خواندن نشریات ما قادر خواهیم بود از تجربیات دیگران بهره ببریم و از دانش گروهی بدست آمده توسط کسانی که این مسیر بهبودی را طی کرده اند استفاده کنیم. زمانی که ما درباره موفقیت ها، کشمکش ها و آگاهی های دیگران می خوانیم ترغیب می شویم و الهام می گیریم.
بسیار سودمند است که روزانه زمانی را برای خواندن اختصاص دهیم. خواندن نشریات هر روز صبح ما را با نگرشی جدید آشنا می کند و ایده های جدیدی به ما می دهد که در طول روز آنها را بیاد می آوریم. خواندن قبل از خواب به ما کمک می کند که با آرامش بیشتری استراحت کنیم. بسیار مفید است که در طول روز بعضی از نشریات را در دسترس داشته باشیم تا در مواقعی که دچار استرس می شویم اصول پاکی و بهبودی به ما یادآوری شوند. نشریات انجمن مانند جلسات و تماس تلفنی می باشند، اما به شکل کتاب گردآوری شده اند. در این کتاب مواردی برای خواندن در حین کارکرد قدم پیشنهاد شده است. مسئول کمیته نشریات انجمن معتادان جنسی اطلاعاتی را درباره کتابها و جزوه ها ارائه کرده که ممکن است باعث کمک به پیشرفت در پاکی و بهبودی شود. بدلیل آنکه انجمن انجمن معتادان جنسی براساس اصول برنامه دوازده گامی انجمن الکلی های گمنام بنا شده است، لذا استفاده از تمام نشریات تایید شده خدمات عمومی انجمن الکلی های گمنام در جلسات انجمن معتادان جنسی مقبول می باشد. نشریاتی که در اینجا لیست شده اند بدلیل آنکه شکل دهنده بنیان برنامه انجمن معتادان جنسی می باشند و مکررا دراین کتاب از آنها نام برده شده و همچنین برای کارکرد قدم های انجمن معتادان جنسی توسط اعضا استفاده می شوند، استحقاق توضیح بیشتری دارند.

الکلی های گمنام
این کتاب ابتدا در سال 1939 چاپ شد. کتاب الکلی های گمنام از روی آشنایی و احترام، کتاب بزرگ نامیده می شود. زیرا اولین چاپ این کتاب برای صرفه جویی در هزینه ها بر روی کاغذ ارزان قیمت و ضخیم چاپ شد، بنابراین کتاب بسیار قطوری از آب درآمد. این کتاب که متن اصلی الکلی های گمنام می باشد در بردارنده بینشی درباره بیماری الکلیسم است و سعی در آشنایی و توضیح دوازده قدم به عنوان مسیری برای بهبودی می باشد. این توضیحات در 164 صفحه اول کتاب آمده است. بخش آخر کتاب اشاره به تعدادی داستان دارد که درباره الکلی هایی است که پاکی و شیوه زندگی را در انجمن الکلی های گمنام آموخته اند.
ما معتادان جنسی از متون انجمن الکلی های گمنام به شکل وسیعی در جلسات و کارکرد برنامه انجمن معتادان جنسی استفاده می کنیم. خصوصیت ها و نگرش هایی که درون الکلی ها می باشند برای ما ملموس می باشند و ما معمولا با این داستان ها احساس همسانی می کنیم. توضیحات کتاب بزرگ در ارتباط با قدم ها، چارچوب برنامه ما و راه حل مشکلمان می باشند.

مجله تلاش
مجله تلاش نشریه انجمن است، که در سال 1981 به عنوان نامه ای از بینان گذار معتادان جنسی گمنان در مکانهای مختلف توزیع می شد. این نشریه در اواسط دهه 1980 تبدیل به کتابچه ای شد که به صورت فصلنامه منتشر می شد. دراین نشریه مسئولیت ها و کارهای انجمن، تقویم رویدادها، پیش نویس نشریات پیشنهادی، خبرهایی از گروههای سرتاسر جهان، داستانهای شخصی و مقالات مرتبط با بهبودی که توسط اعضاء نوشته می شد، یافت می شوند.
نشریاتی همچون تلاش و گریپ واین را می شود در کیف و جیب حمل کرد و در زمان مناسب مطالعه کرد.
در سال 2004 مجموعه مقالات یک دهه (2003-1994) نشریه تلاش گردآوری شد و بنام ابزارهای عملی بهبودی چاپ شد. این کتاب را غالبا بدلیل رنگ جلدش کتاب زرد می نامند.
این کتاب که توسط اعضای انجمن نوشته شد، تجربه گروهی ماست و دربردارنده موضوعاتی است که بسیار جالب می باشند.

معتادان جنسی گمنام
کتاب معتادان جنسی گمنام را همچنین کتاب مبانی یا کتاب سفید می نامند. این کتاب به جهت گمنامی جلدی ساده و سفید دارد. این کتاب در ابتدا مجموعه ای از مقالات و دیگر نوشته هایی بود که توسط "روی ک" نوشته شد و در دهه 1980 چاپ شد. سپس مورد بحث و مطالعه قرار گرفت و به عنوان اولین نشریه انجمن معتادان جنسی تایید شد. این جمله به صورت ضرب المثلی در جلسات باب شده که جلسه ای که در آن کتاب سفید خوانده می شود حداقل یک عضو پاک دارد.

دوازده قدم و دوازده سنت انجمن الکلی های گمنام
کتاب دوازده قدم و دوازده سنت که همچنین دوازده، دوازده نامیده می شود توسط یکی از بینان گذاران انجمن الکلی های گمنام، بیل دبلیو نوشته شد. این کتاب بار اول در سال 1952 چاپ شد. توضیحات دوازده قدم در این کتاب طولانی ترند و جزئیات بیشتری نسبت به کتاب بزرگ دارند. توضیحات دوازده سنت نیز مملو از مثالها و تجارب اعضای اولیه ای است که در انجمن الکلی های گمنام پاک شدند. این اعضا بسیار تلاش کردند که اصولی را بیابند که انجمن رشد کند و باقی بماند.

 

6- دعا

دعا قسمت ضروری امور روزانه وابزاری برای حفظ پاکی مان می باشد. دلایل و شیوه های متفاوتی برای دعا کردن وجود دارد. قرار دادن دعای صبحگاهی و شبانگاهی در امور روزمره مان به ما کمک می کند روزانه پاک بمانیم. ما در دعاهایمان کمک می طلبیم تا کسی شویم که می خواهیم باشیم. بسیاری از ما برای خانواده، دوستان و افراد در حال بهبودی دعا می کنیم. ما زمانی که توسط شهوت تحریک می شویم و یا احساسات ناخوشایندی را تجربه می کنیم، دعا می کنیم.
ما دعاهای نوشتاری، حفظ شده و دعاهای خود جوش را بکار می بریم. دعا می تواند یک کلمه، یک آه و یا تاملاتی طولانی مدت باشد. دعا توجهمان را به سوی خدایی که درک می کنیم معطوف می کند. برایمان سودمند است که از خدا بخواهیم با ما باشد. دعاهای ما ممکن است چیزی شبیه مراقبه، جان فشانی و قدم زدن در جنگل باشند. دعای شکرگذاری مانع از بروز خشم و تاسف به حال خود می شود. زمانی که ما دعا می کنیم به لایتناهی دسترسی پیدا می کنیم، قدرتی که بسیار عظیم تر از ماست.
ما در برنامه انجمن معتادان جنسی دعاهایی می یابیم. در صورتی که فقط قدم یازده مستقیما به دعا اشاره می کند، دعاهای دیگری نیز مورد استفاده قرار می گیرند که مربوط به قدم سه، چهار، هفت و یازده می باشند. در انجمن معتادان جنسی ما غالبا از دعای آرامش استفاده می کنیم.
در کتاب الکلی های گمنام دعاهای رسمی و دستورالعمل های فراوانی جهت "درخواست از خداوند" در موقعیت های مختلف وجود دارد. در انجمنی جهانی همچون انجمن معتادان جنسی دعاها برگرفته از فرهنگها، زبانها و رسوم اعتقادی متفاوت می باشند.
معتادان جنسی غالبا دعاهای حفظی را مفید می یابند. وقتی با یک دعا به خوبی آشنا باشیم، می توانیم تصاویر ذهنی شهوانی، افکار منفی همیشگی و اشتغالات ذهنی را با یک پیام مثبت روحانی جایگزین کنیم. در کتاب دوازده قدم و دوازده سنت انجمن الکلی های گمنام آمده که "تنها کسانی در قدرت دعا تردید دارند که به اندازه کافی دعا نمی کنند". تجربه ما هم این گفته را تایید می کند.

 

7- کارکرد قدم

کارکرد قدم کلید یک زندگی آزاد، شاد و مسرت بخشی است که انجمن معتادان جنسی وعده می دهد. کارکرد قدم اشاره به رهنمودهای بهبودی دارد که در دوازده قدم طرح ریزی شده اند. کارکرد قدم مستلزم صرف زمان و تلاش بر روی هر کدام از مراحل دوازده گانه سفر بهبودی مان می باشد. ما دوازده قدم را با راهنمایی یک عضو با تجربه انجمن که معمولا راهنمایمان می باشد، کار می کنیم. ما زمانی که اقرار می کنیم شهوت خارج از کنترل مان شده، کارکرد قدم را آغاز می کنیم. کارکرد قدم قسمت اصلی برنامه انجمن معتادان جنسی می باشد.
کارکرد قدمها برخلاف آنچه می پنداریم به معنی خواندن قدمها، باور کردن قدمها و حفظ کردن قدمها نیست، بلکه به معنی عمل کردن است. رفتن به جلسات، تماس با راهنما و حضور در انجمن به معنی کارکرد قدم نمی باشند. همه این کارها نیروبخش بهبودی مان می باشند ولی چنانچه ما قدمها را فعالانه کار نکنیم، برنامه انجمن معتادان جنسی را کار نکرده ایم. کارکرد قدم برنامه بهبودی انجمن معتادان جنسی می باشد.
رفتارهای مخرب و طرز فکرمان سالها با ما بوده اند. احتمالا اکثر ما بعد از کمی نوشتن قدم احساس بسیار خوبی را تجربه کنیم. ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا اشتغالات ذهنی مان متوقف شود و شروع به نوشتن کنیم. یکی از شیوه ها برای نوشتن قدم آماده کردن تمام اشیایی است که نیاز داریم (خودکار، کاغذ، راهنمای کارکرد قدم، کتاب بزرگ،کتاب سفید)، مواد مربوط را بخوانیم و از خدا بخواهیم نتیجه را هدایت کند. زمان سنجی را به مدت ده دقیقه تنظیم کنید. پشت یک میز بنشینید و زمان سنج را روشن کنید. تا زمانی که زمان سنج به صدا در می آید به نوشتن ادامه دهید. بعد از اتمام زمان می توانید تصمیم بگیرید که به نوشتن ادامه دهید یا نوشتن را متوقف کنید. بسیار سودمند و مهم است که روزانه کاری برای بهبودی مان انجام دهیم. نوشتن به معنی پیشرفت در قدم می باشد. زمانی که تمام کردید دعای شکرگذاری بجا بیاورید.

 

8- شعارها

در مواقعی که مشکل داریم، دچار استرس هستیم، افکارمان منحرف شده و پریشان هستیم بهتر است تکیه کلامی را تکرار می کنیم. این کار به ما کمک می کند روی راه حل تمرکز کنیم. اینگونه عبارات می توانند مشکل یا مسئله ما را در طرز فکری قرار دهند که غیرقابل اداره بودن آن را کاهش دهد. اگر چه شعارها جملات ساده ای هستند ولی شیوه موثری برای متصل کردن ما به برنامه می باشند. شعارهای برنامه امتحان شده اند و مورد آزمایش قرار گرفته اند و به دلیل اینکه کار می دهند هنوز باقی مانده اند. بسیاری از این شعارها از انجمن الکلی های گمنام و انجمن های دوازده قدمی دیگر برگرفته شده اند.
- ساده است، انجامش بده
- اول مهمترین کار
- گرسنگی، عصبانیت، تنهایی، خستگی
- چقدر مهماست؟
- روشن بین باش
- اگر برنامه را کار کنی برایت کار می کند
- سخت نگیر
- رها کن و بگذار خدا انجامش دهد
- بگذار از من شروع شود
- گوش بده و بیاموز
- زندگی کن و بگذار زندگی کنند
- فقط برای امروز
- ما در جستجوی پیشرفتیم، نه کمال
- این هم خواهد گذشت

زمانی که در جلسات شرکت می کنید و این کتاب را می خوانید، این شعارها معنای عمیقتر و شخصی تری پیدا می کنند. باز هم در جلسات شرکت کنید

9- ترازنامه بهبودی روزانه


برخی از اعضای انجمن معتادان جنسی به منظور تجدید پاکی (تجدید بهبودی) و یا چک کردن رفتارهای خود، با یک عضو پاک دیگر تماس می گیرند. آنها معمولا در یک زمان مشخص، هر روز با هم تماس می گیرند و یک فرمت مشخص را با هم کار می کنند. فرمت های اینچنینی را می توان در مبحث قدم سه یافت. سه فرمت دیگر نیز در کتاب ابزارهای عملی بهبودی وجود دارند. فرمتهای دیگری نیز در جلسات و بین گروهها موجود می باشند. همچنین تعدادی کنفرانس تلفنی برگزار می شود که اعضای انجمن معتادان جنسی می توانند با دیگران تجدید پاکی کار کنند. با دفتر خدمات جهانی (SAICO) و جلسه بین گروهی تان در تماس باشید و یا جهت اطلاعات بیشتر به مجله تلاش رجوع کنید.
فرمت تجدید پاکی روزانه را معمولا می توان با تمرین در زمان پنج دقیقه یا کمتر انجام داد. این فرمت باعث می شود وظایف محوله مان را انجام دهیم، روی پاکی مان تمرکز کنیم، و کارکرد قدمها را با جدیت و سخت کوشی پیش ببریم. اعضا می گویند که ارتباط با یک عضو دیگر می تواند بسیار مفید باشد، این کار همچنین می تواند ابزاری جهت نجات ما باشد.

 

10- نوشتن

برای بسیاری از معتادان جنسی نوشتن ابزاری قدرتمند تلقی می شود. هر زمان که ما احساسات منفی و رفتارهای مخرب را تجربه می کنیم، می توانیم به نوشتن رو بیاوریم و همه چیز را به تفصیل بنویسیم. به یاد داشته باشید که ما افکار و احساساتمان را به وفور همانگونه که به سراغمان می آیند، می نویسیم. تلاش برای نوشتن یک متن زیبا می تواند ما را درگیر الفاظی خودآگاهانه کند.
ساده و بی پرده بنویسید. اغلب ما وقتی به نوشته هایمان نگاه می اندازیم نقطه نظر جدیدی را می یابیم که ما چگونه فکر می کردیم و چه احساساتی داشتیم. ممکن است متوجه شویم که چه چیزی باعث بوجود آمدن این احساسات و رفتارها شده و چگونه این الگوهای فکری در زندگی مان جریان دارند. نوشتن به ما این امکان را می دهد که اشتغالات فکریمان را روی یک کاغذ رها کنیم. نوشته هایمان را می توانیم با راهنما یا یک دوست بهبودی در میان بگذاریم. بدین ترتیب به ما کمک می شود اسرار خود را فاش کنیم و واکنش یک شخص دیگر را درباره گفتگوهای درونی مان بشنویم.


11- خدمت
خدمت شامل شرکت در فعالیت های متعددی می باشد که به ساختار وادامه حیات انجمن انجمن معتادان جنسی کمک می کنند. ما با خدمت کردن به تازه واردان کمک می کنیم که بهبودی را بیابند. ما آزادانه هرآنچه را که گرفته ایم منتقل می کنیم و اینگونه پاکی خود را تقویت می کنیم.
دکتر باب یکی از بنیان گذاران الکلی های گمنام دلایل خود را برای خدمت کردن به شکلی ساده ولی تاثیرگذار اینگونه بیان می کند.
1- احساس وظیفه
2- خدمت نوعی تفریح است
3- بدین شکل من بدهی خود را به کسانی که زمان صرف کردند تا آن را به من منتقل کنند خواهم پرداخت
4- زیرا هر زمان این کار را انجام می دهیم اطمینان بیشتری در قبال لغزشهای احتمالی ام کسب می کنم (الکلی های گمنام صفحه 181)
در طول فرآیند خدمت کردن ما با دیگر اعضا در ارتباط خواهیم بود و از پیشنهادات راهنمایمان پیروی می کنیم. ما متوجه می شویم که اگر چه خدمت کردن در ابتدا به شکل طبیعی ظاهر نمی شود، اما به ما کمک می کند که بر انزوای خود غلبه کنیم. زمانی که ما تاثیر مثبت اعمالمان را می بینیم، احساس مفید و موفق بودن می کنیم و الهاماتی به ما خواهد شد. ما از زمان ثمربخشی که با دیگر افراد در حال بهبودی سپری می کنیم، لذت می بریم. این کار می تواند در جهت انتقال پیام به یک معتاد جنسی در حال عذاب باشد. بسیاری از ما فکر می کنند که اگر این انجمن وجود نداشت، ما با بیماریمان می مردیم و تنها از طریق خدمت به دیگران است که معجزه رخ می دهد.
- شخصی جواب تلفن ما را داد و به ما اطلاعات داد.
- شخصی صندلی ها را مرتب کرد.
- شخصی جلسه را گردانندگی کرد.
- شخصی قبل از اینکه ما به جلسه بیاییم، هفته ها و ماه ها و سالها به جلسه آمد.
- شخصی جلسه تازه واردان را گردانندگی کرد.
- شخصی بعد از جلسه با ما صحبت کرد.
- شخصی نشریات را آورد.
- شخصی از خزانه نگهداری کرد.
- شخصی ساختار خدماتی بین گروهی، منطقه ای و کشوری را اداره کرد.
- شخصی کتابها را نوشت و به ما آموخت چگونه بهبود یابیم.
- شخصی کارگاه قدم، جلسه های طولانی مدت و همایش های بین المللی را ساماندهی کرد.
- شخصی راهنمای راهنمای راهنمای ما بود.
- شخصی ....

خدمت انواع فراوانی دارد. از جواب دادن به تماس تلفنی گرفته تا حضور در جلسات به شکل انفرادی و خدمت کردن به دیگران در حیطه گروهی، ناحیه ای، منطقه ای، ملی و بین المللی. ما معمولا به شکل انفرادی خدمت را شروع می کنیم و در طول زمان در میابیم که آرامش ذهنمان بیشتر می شود و زمانی که حیطه خدمتی خود را افزایش می دهیم، پاکی مان وسعت و قدرت بیشتری پیدا می کند. در زمینه خدمت انفرادی، ما در جلسات شرکت می کنیم، با دیگر اعضا تماس می گیریم، اعضای دیگر با ما تماس می گیرند، راهنمای دیگران می شویم و همچنین توسط راهنمایمان هدایت می شویم. در زمینه خدمت گروهی ممکن است صندلی ها را مرتب کنیم، قهوه درست کنیم، به عنوان خوش آمدگو خدمت کنیم و یا ممکن است خدماتی از قبیل منشی، مسئول نشریات، خزانه دار و گردانندگی جلسه را به عهده بگیریم. ما در جلسات اداری گروهمان که معمولا هر ماه یکبار برگزار می شود، شرکت می کنیم. ما ممکن است در این جلسات از موارد یاد شده یادداشت برداریم و یا داوطلب شویم که در یکی از فعالیتهای آتی انجمن کمک کنیم.
ما ممکن است نماینده گروهمان در جلسات بین گروهی ناحیه شویم که این جلسه از نمایندگان گروههای آن ناحیه تشکیل می شود. در جلسات بین گروهی معمولا یک صندوق نامه وجود دارد. در این جلسات همچنین خط تلفنی وجود دارد، که این خط مخصوص اعضای انجمن معتادان جنسی می باشد و افراد دوردست را به جلسات نزدیکشان راهنمایی می کند. جلسات بین گروهی به عنوان رابطی بین گروهها و کمیته های منطقه ای و کشوری عمل می کنند. ما همچنین می توانیم در گردهمایی های منطقه ای، مجمع عمومی نمایندگان، کمیته معتمدان و انواع کمیته های درون کشوری دیگر خدمت کنیم.
یکی از اعضای انجمن معتادان جنسی در این باره اینگونه مشارکت می کند: من در نتیجه خدمت نسبت به اصول بنیادین انجمن معتادان جنسی از قبیل صداقت، حس مسئولیت، امیدواری، اعتماد به حمایت خداوند، پذیرش، جبران خسارت، و کمک رسانی به اعضای در حال عذاب آگاهتر شدم.
من متوجه شدم که تا چه حد کار گروهی به دیگران کمک می کند که جلسات را بیابند. کارگاهها، همایشها، مراکز سم زدایی و جلساتی که سخنران دارند به بهبودی گروه کمک می کنند.
کارکرد دوازده قدم انجمن معتادان جنسی به مشاوران و روحانیان کمک کرد تا کسانی که تحت مراقبت شان هستند را به جلسات انجمن معتادان جنسی هدایت کنند.

 

12- کارکرد سنت
زمانی که انجمن الکلی های گمنام در 15 سال اول رشد کرد، دچار چالشهایی در اصول عملی و بنیادین برنامه شد. بروز این مشکلات در سالهایی بود که سنتهای دوازده گانه "به شکل کامل" بوجود آمدند و به چاپ دوازده قدم و دوازده سنت منتهی شد.
انجمن معتادان جنسی گمنام دوازده سنت الکلی های گمنام را با اندکی تغییر اقتباس کرد. سنتها در سطح ابتدایی به انجمن معتادان جنسی کمک می کنند تا وحدت خود را حفظ کند. سنتها نقش رهبران را به عنوان خدمت گذاران مورد اعتماد مشخص می کنند. سنتها لازمه عضویت در انجمن معتادان جنسی را توصیف کرده و هدف اصلی ما را مشخص می کنند. سنتها به اساس ساختار خدماتی مان حکمت می بخشد. از سنتها می توان جهت حمایت از خود و روابطمان با عموم استفاده کرد.
برای بسیاری از معتادان جنسی با پاکی های دراز مدت دوازده سنت معنایی فراتر از اصول گروه دوازده قدمی دارند. ما اصول دوازده سنت را مطالعه کرده و برای تحقق وحدت در گروه اجرا می کنیم. ما دوازده سنت را در زندگی شخصی مان عملی می کنیم. ما می آموزیم که خط مشی کلی گروه را به خواسته های شخصی مان ترجیح می دهیم. ما هرچه را خداوند در روز برایمان فراهم کند، می پذیریم و در مسیر خداوند قبل از هدف خودمان خدمت می کنیم.
ما در روابطمان با دیگر معتادان جنسی و کسان دیگری که در زندگی مان حضور دارند ملاحظه می کنیم. ما نسبت به زمانمان، استعدادهایمان و قابلیت هایمان بخشنده تر و سخاوتمندتر می شویم. ما اولویت خود را پاکی قرار می دهیم تا مبادا دوباره همه چیز را از دست بدهیم. ما در برابر این طرز فکر که همیشه سعی داریم توقعات دیگران را برآورده کنیم کمی محتاطانه عمل می کنیم. ما از خودمان حمایت می کنیم و می آموزیم که مسئولیت دارائیهایمان را به عهده بگیریم.
ما زندگی مان را مسئولانه و مفید برنامه ریزی می کنیم. ما می آموزیم که نظرات شدید و تاکید بر پیشرفت شخصی باعث خالی شدن انرژی مان می شود، این امر می تواند مهلک باشد. در پایان به خاطر می آوریم که همانگونه که در قدم دوازده بیان شده، بهبودی ما از طریق تجارب روحانی ای شکل می گیرد که با معتادان جنسی دیگر به مشارکت می گذاریم. دوازده سنت ساختاری جهت بهبودی گروه و زندگی شخصی مان است. دوازده سنت همچنین وجود معتادان جنسی را برای تازه واردانی که در دهه های بعدی به ما خواهند پیوست، تضمین می کند.

سنتها به معتادان جنسی پاک این امکان را می دهد تا نقش خود را به عنوان عضوی مسئول و مفید در جامعه احیا کنند، نه اینکه در مقابل خلقت وسیع خدایی که درک می کردیم یک استثنا باشند. دوازده قدم و دوازده سنت شکل دهنده برنامه انجمن معتادان جنسی می باشند.

دوازده قدم و دوازده سنت معتادان جنسی

دوازده قدم

1) ما اقرار کردیم که در مقابل شهوت عاجز بودیم ـ و اینکه اختیار زندگیمان از دستمان خارج شده بود.

2) به مرور ایمان آوردیم که نیروی مافوق می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

3) تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به پروردگاری که خود درک می کردیم بسپاریم.

4) یک ترازنامه ی اخلاقی بی باکانه و موشکافانه از خود تهیه کردیم.

5) چگونگی خطاهای خود را به خداوند ، خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم.

6) آمادگی کامل پیدا کردیم که پروردگار کلیه ی نواقص اخلاقی ما را مرتفع کند.

(7با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

8) فهرستی از تمام کسانی که به آنها زیان رسانده بودیم تهیه کردیم و در صدد جبران بر آمدیم.

9) بطور مستقیم در هر جا که امکان داشت از افراد فوق جبران خسارت کردیم، مگر در مواردیکه انجام آن زیان مجددی بر ایشان و یا دیگران وارد کند.

10) به تهیه ترازنامه ی شخصی خود ادامه دادیم و در صورت قصور بلافاصله بدان اقرار کردیم.

11)از راه دعاو نیایش کوشیدیم به پروردگاری که خود درک میکردیم نزدیکتر شویم و تنها طالب آگاهی از خواستش برای خودو قدرت اجرایش شدیم.

12) با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها، سعی کردیم این پیام را به معتادان جنسی برسانیم و این اصول را در تمام موارد زندگی خود بهاجرا در آوریم.

دوازده سنت

1) منافع مشترک ما باید در راس قرار گیرد ، بهبودی هر یک از ما به یگانگی SA بستگی دارد.
2) در ارتباط با هدف گروهی ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد ، خداوند مهربان که به گونه ی ممکن خود را وجدان گروه بیان می کند. رهبران ماخدمتگزاران مورد اعتماد مامی باشند و بر ما حکومت

3) تنها شرط عضویت تمایل به ترک شهوت و از لحاظ جنسی هوشیار بودن است.

4) هر گروه باید مستقل باشد و به هیچ گروه دیگری وابسته نباشد ، مگر در مواردی که بر دیگر گروهها و یا "معتادان جنسی گمنام" تاثیر بگذارد.

5) هر گروه یک هدف اصلی دارد و آن رساندن پیام به معتاد جنسی است ، که هنوز در عذاب است.

6) گروه SA نباید به حالت رســــــــــمی در آید و به دنبال مسائل مالی باشد و هرگز نباید اجازه ی استفاده ی نام SA را به دیگر گروهها و یا مؤسسات

بدهد. زیرا ممکن است مسائل مالی ، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود دور کند.

7) هر گروه SA باید خود کفا باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8) "معتادان جنسی گمنام" باید به صورت غیر حرفه ای باقی بماند اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9) انجمن SA هرگز نباید سازماندهی شود اما می توانیم هیئتهای خدماتی و یا کمیته هایی تشکیل دهیم که مستقیما در برابر گروه مربوط مسئولباشند.

10) "معتادان جنسی گمنام" هیچ عقیده ای در مورد مسایل خارجی ندارد و نام SA هرگز نباید وارد به مسائل اجتماعی شود.

11) خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است نه تبلیغ ، ما باید همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات ، رادیو ، فیلم و تلویزیون حفظ کنیم.
12) گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد و همیشه یاد آور این است که اصول اخلاقی را به غرایز شخصی ترجیح دهیم

از خود امتحان بگیریذ

برای اینکه بدونید معتاد جنسی هستید و این برنامه می تونه به شما کمک کنه یانه به سؤالات زیر با بله یا خیر جواب بدهید:

   1. آیا تا به حال فکر کرده اید که برای افکار و رفتارهای جنسیتان به کمک احتیاج دارید؟
   2. آیا تا بحال فکر کرده اید اگر به تسلیم بودن به شهوت ادامه نمی دادید وضعیت بهتری داشتید؟
   3. آیا تحریکها و روابط جنسی افسار شما را به دست گرفته اند؟
   4. آیا تا به حال سعی کرده اید چیزی را که احساس می کنید در روابط جنسیتان اشتباه است را متوقف یا محدود کنید؟
   5. آیا برای فراز (از خود یا واقعیت ) ،تسکین اضطراب و یا شانه خالی کردن از مسئولیت به روابط جنسی متوسل می شدید؟
   6. آیا در نتیجه این عمل احساس گناه ، پشیمانی و افسردگی می کنید؟
   7. آیا پیگیری روابط جنسی برایتان بی اختیار شده است ؟
   8. آیا این موضوع روابط شما باهمسرتان را مختل می کند؟
   9. آیا در طول رابطه جنسی از تصاویر ذهنی یا از عکس ها استفاده می کردید؟
  10. آیا زمانی که به یک مهمانی دعوت می شوید که در آن روابط جنسی ارائه می گردد ، در شما وسوسه غیرقابل کنترلی شکل می گیرد؟
  11. آیا شما دائم از یک رابطه با معشوق به سراغ معشوق دیگری می رفتید؟
  12. آیا احساس می کنید که داشتن رابطه صحیح کمک می کند که شهوترانی ،خودارضایی و بی بندو باری را متوقف کنید؟
  13. آیا در خود یک احتیاج مخرب می بینید ؟ یک نیاز جنسی یا عاطفی شدید به یک شخص ؟
  14. آیا پیگیری رابطه جنسی شما را نسبت به خودتان و آسایش خودتان و دیگران بی توجه می کند ؟
  15. آیا با غیراختیاری شدن روابط جنسی شما حضور مؤثر و تمرکز شما کاهش یافته است ؟
  16. آیا با کار کردن برای روابط جنسی دچار اتلاف وقت می شوید ؟
  17. آیا برای دنبال کردن مسائل جنسی به محیط های پست می روید؟
  18. آیا بعد از عمل جنسی می خواهید هر چه سریعتر از شریک جنسیتان دور شوید؟
  19. با وجود سازگاری جنسی همسرتان با شما آیا هنوز به خودارضایی یا داشتن رابطه جنسی با دیگران ادامه می دهید؟
  20. آیا تا به حال به جرم برقراری روابط نامشروع دستگیر شده اید؟

در صورتیکه به ۳ سؤال از این سؤالات جواب بله داده اید شما یک معتاد جنسی هستید و برنامه SA می تونه به حل مشکل جنسی شما کمک کنه .

نشریه ( مشکل ! )معتادان جنسی

در بسیاری از ما احساس بی لیاقتی، بی ارزشی، تنهایی و ترس وجود داشت. درون ماهیچگاه با چیزهایی

که در دیگران می دیدیم جور در نمی آمد. به زودی این احساس در ما بوجود آمد که از پدر و مادر، دوست و

رفیق و ازخودمان جدا هستیم. به وسیله ی خیالپردازی و استمناء در دنیای دیگری به سر می بردیم. ما

خودمان را در عکسها و تصاویر غرق، و خیالاتمانرا دنبال می کردیم. ما شهوترانی میکردیم و می خواستیم

مورد شهوترانی قرار بگیریم.

ما یک معتاد واقعی شدیم: خود ارضایی، بی بند و باری جنسی، روابط جنسینامشروع ، ارتباطهای همراه با

خیالپردازی مداوم. ما اینها را به وضوح دیده ایم ؛ خریدیمش، فروختیمش، با آن تجارت کرده ایم و دربرابرش

تسلیم شدیم. ما به فریب دادن و نقشه کشیدن، آزار دادن و به نهی شده ها اعتیاد پیدا کرده بودیم. تنها

راهی که برای نجات از شهوت می دانستیمانجام دادن این کار بود. خواهش می کنم با من ارتباط داشته

باش و مرا تکمیل کن .

ما گریه کنان با آغوش باز از آن استقبال می کردیم. ما برای یک لذت بالاترشهوترانی می کردیم. ما اختیار و

قدرتمان را تسلیم به دیگران می کردیم. این باعث بوجود آمدن احساس گناه، تنفر نسبت به خود، پشیمانی،

احساس پوچیو درد می شد و ما همیشه به درون خودمان می رفتیم دور از واقعیت، دور از عشق، در درون

خود مفقود شده بودیم. عادت ما داشتن یکصمیمیت حقیقی را غیر ممکن کرده بود. ما هیچ اتحاد و

یکپارچگی واقعی را با دیگران نمی شناختیم چون به غیر واقعیتها عادت کردهبودیم.

به دنبال یک کیمیا بودیم، یک ارتباط جادویی. ارتباطی که صمیمیت و اتحاد با دیگران را از بین می برد. خیالات

واقـعیت را فاسد کرده بود، شهوت عشق را کشته بود. شهوت ابتدا معتاد و سپس عشق را فلج می کند. ما

می خواستیم کمبودهای درون خودمان را با برداشتن از وجود دیگران جبران کنیم. بارها و بارها خودمان را فریب

دادیم که دفعه بعد آخرین باری است که این کار را انجام می دهیم. ما در حقیقت داشتیم زندگیمان را می

باختیم

نشریه ( راه حل ؟! )معتادان جنسی

ما دیدیم که مشکل ما دارای سه جنبه بود: جسمانی، عاطفی و روحانی. بهبودییافتن ما مستلزم بهبـودی

یافت هر سه آنهاست. تغییر قطعی در رفتار ما زمانی آغاز می شود که ما پذیرفته باشیم که عاجز و ناتوانیم و

اینکه عادت ما، ما را به زمین کوبانده. ما به جلسه آمدیم و از عادت خود کناره گیری کردیم. برای بعضی ها این

به معنای نداشتن رابطه جنسی با خودو یا با دیگران و وارد نشدن به روابط عاشقانه است. و برای برخی این

به معنای نداشتن رابطه جنسی با همسر خود برای مدتی، برای رهایی از شهوت میباشد. ما فهمیدیم که

می توانیم متوقف شویم، اینکه به گرسنه غذا ندهیم ما را نمی کشد و اینکه در واقع رابطه ی جنسی

اختیاریست! امیدی برای آزاد بودن وجود داشت و ما شروع به احساس زنده بودن کردیم. به ادامه دادن

تشــویق شدیم. هر چه بیشتر و بیشتر از فکر کردن دائمبه رابطه جنسی و خودمان دور شدیم و در عوض به

خدا و دیگران فکر کردیم.

تمام زندگیمان وحشتناک بود. در راه پاک بودن نمی توانستیم جلو خود را ببینیم. پیشرفت در صورتی امکان پذیر

بود که به کسانـی تکیه کنیم که قبلا این راه را طی کرده اند.

در هر لحظه که خود را بیشتر تسلیم راه پاکی می کردیم، این احساس در ما بوجود میآمد که به دره های

فراموشی کشیده خواهیم شد. ولی باز هم ادامه دادیم. و اتفاقا برعکس، به جای اینکه تسلیم شدن ما را

بکُشد، وسوسه را کُشت. حال دیگر درروشنایی به سوی راه جدید زندگی گام برداشتیم. جلسه باعثشد

که بتوانیم از خود مراقبت کنیم و از ما را در مقابل نابود شدنمحافظت کرد و پناهگاهی امن به ما داد که در آن

توانـــستیم با خودمان روبرو شویم. به جای اینکه احساسات ما به وسیله ی ارتباطات جنسی اجباری پوشیده

شود زیر بنای گرسنگی وخلاء روحی خود را پیش همه فاش کردیم و بهبودی آغاز شد.

زمانی که با عیبهای خود روبرو شدیم، خواهان تغییر شدیم، با تسلیم کردنعیبهایمان، تسلطی را که آنها بر

روی ما داشتند، شـــکسته شد. ما برای اولین بار شروع کردیم که با خودمان و دیگران راحت باشیم. بدون

اینکه از مُسَکن قبلی استفاده کنیم. همهی کسانی را که به ما خسارت زده بودند بخشیدیم و بدون اینکه به

کسی آسیبی برسانیم شروع به درست کردن اشتباهاتمان کردیم و با هر بار اصلاح کردن خود، بارترسناک

گناه از روی دوشهایمان پایین آمد. تا اینکه توانستیم سر خود را بلند کنیم و با چشمان خود به دنیا نگاه کنیم و

آزاد بایستیم. ما شروع به یک تمرین مثبتهوشیارانه کردیم، با عشق ارتباطمان را با دیگران بهتر کردیم. ما یاد

گرفتیم چیزهایی را که به

دیگران کمک می کند به آنها بدهیم و هر اندازه که بدهیم پس می گیریم. ما چیزییافته ایم که برای آن هیچ

جانشینی وجود نداشته است. ما یک ارتباط واقعی ساختیم.


ما به خانه برگشتیم

تجدید پاکی روزانه معتادان جنسی گمنام

    آیا حاضر هستی بپذیری که هیچ قدرتی در برابر شهوت نداری ؟


 آیا خواستار پاکی و آزادی از اعمال و افکار همیشگی شهوت برای 24 ساعت آینده هستی ؟


 آیا حاضر هستی هر کاری که لازم و ضروری برای حفظ کردن پاکی خود در 24 ساعت آینده انجام بدهی ؟ که

میتواند شامل این کارها باشد :        


  صداقت شدید      


  دعا به درگاه خداوند    


  تماس با بقیه      


  بخشیدن همه رنجشها و خشمها


  رد کردن تمامی ضربتهای شهوت  مواردی که باعث تحریک تو میشوند . مانند  :‌ تصاویر بیرونی و درونی که در قوه ی مخیله هستند


  مطالعه ی کتابها ومطبوعات  :         

                  الف  الکلی های گمنام                               

                   ب دوازده گام و دوازده سنت                                       

                   ج   معتادان جنسی و بقیه نشریات                                  


شرکت کردن در جلسه ها
تعیین کردن مرز مانند : نگاه نکردن فیلمهایی که صحنه دارند ، نگاه شهوت آمیز نکردن ، با   بعضی از

قسمتهای بدن خود تماس نگرفتن و ..


قدر دانستن ، سپاسگزار بودن  میتوانی کارهایی را که به پاکی و بهبودی تو کمک میکند در این لیست روزانه

وارد کنی


 آیا میدانی و درک میکنی که خداوند تو را پاک نگه میدارد نه این تجدید پاکی روزانه ، اما کمک میکند که از

خودمان با خبرو جوابگوی بقیه باشیم ؟


آیا میدانی و درک میکنی که این تجدید فقط برای 24 ساعت میباشد و فردا تو آزاد هستی که راه دیگری را

انتخاب کنی ؟


آیا حاضری که هم اکنون با من ، خواست و زندگی خود را به مواظبت و نگهداری خداوند برگردانی ، خداوندی

که دیروز تو را پاک نگه داشته و از نتیجه ی کامل شهوت تو در گذشته مواظبت کرده است ؟


آیا در 24 ساعت گذشته کارهایی انجام داده ای که باعث شرمندگی تو شده باشد ؟ کجاها ناصادق ،

خودخواه ، بی ملاحظه ، ترسان و .. بودی ؟


آیا در 24 ساعت گذشته کارهایی انجام داده ای که باعث میشود از خداوند خود سپاسگزار باشی ؟ ( با یاری

خداوند ؛کجاها متواضع ، نا خودخواه ، با ملاحظه  ، صادق با اینکه سخت بوده ، با جرات و .. بودی ؟ )


آیا برنامه ریزی کرده ای و یا قصد داری کاری در 24 ساعت آینده انجام بدهی که ممکن است باعث شود

شرمنده شوی ؟


حداقل یک چیز را نام ببر که هم اکنون به خاطرش از خداوند سپاسگزار هستی ؟ 

هوشیاری _ میانه روی معتادان جنسی گمنام

در جلسه معتادان جنسی گمنام، هوشیاری یعنی خودداری از برقراری هر نوع ارتباط جنسی ، چه با خود و چه

با کسی که با او ازدواج نکرده ایم. تنها شرط عضویت در این جلسه تمایل به ترک شهوترانی و از لحاظ جنسی

هوشیار بودن است .


اما زندگی ما شامل قسمتهای دیگری نیز می باشد که لازم است آنها را هم کنار بگذاریم: نقاشی یا عکس یا

نوشته های شهوت انگیز ، تصویرهای تلویزیونی. در نتیجه زندگی کردن و کار کردن با برنامه بهبودی SA به طور

روزمره ، آثار شهوت و اعمال جنسی از بین خواهد رفت .


سر انجام ، به دلیل داشتن پیروزی مستمر در برابر شهوت و از طریق ارتباط روحانیمان با خدا و دیگران، ما

هوشیار خواهیم بود

نگاهی دیگر به شهوت

شهوت می تواند فاعل و یا مفعول عمل کند؛ یعنی دراختیار می­گیرد یا در اختیار گرفته می­شود. در هر دو حالت،

شهوت از خلأ روحی و نوعی نیاز درونی سرچشمه می­گیرد که باید با خداوند پر می­شد.

آنچه ما شهوت می­نامیم وآنچه ما به صورت وابستگی و یا اعتیاد به ارتباط تجربه می­کنیم، در واقع دو روی یک

سکّه اند.

درمان شهوتِ فاعل یا مفعول در من، این است که بپذیرم که در برابرش بی­قدرتم و آن را به خدا بسپارم؛ تا اول

احساس کمبود درونی کنم و بعد این خلأ را با خدا و بخشش به دیگران پر نمایم. و این کارکردن عملی قدم­

هاست. در بسیاری از موارد مشابه، من در مقابل اولین جرعۀ شهوت، بدون دفاع بوده­ و حتّی نمی­فهمیدم که

چه بر سرم می­گذرد. در اینگونه موارد تنها چیزی که مرا نجات داده است، «بیمه»ای به نام «تسلیم» و

«سپردن» روزانه خودم به خدا و تلاش برای اجرای این روش در کلیه اجزای زندگی ام بوده ­است.

خود ارضایی و هوشیاری جنسی

چرا به این نتیجه رسیده ایم که رهایی از هر گونه رابطۀ جنسی با خود جزئی ضروری از هوشیاری جنسی است؟

برای من خود ارضایی به معنای فرار از واقعیت است و مثل یک داروی مخدر روان گردان و روحیه گردان عمل می­کند.

در من این فرار به دو شکل بود: در ابتدا خود ارضایی جنبۀ ذهنی نداشت. این احساس فیزکی منجر

به خالی شدن ذهن من و پناه بردن به خلوتگاهی شد که در آن از فکر و اندیشه دور  بودم. من همة

ارتباطم را با دنیا، دیگران و خودم از دست می دادم. با این کار از  اضطراب های درونی و محیطی فرار

می­کردم و راه نفوذ غم  را بر خود می­بستم. ولی خیلی طول نکشید که بالاخره خود ارضایی به صورت

دوم در آمد و من بطور دائمی بوسیله تصورات کنترل می شدم واز تصاویر شهوت انگیز استفاده می­

کردم و در ذهنم با یک شریک جنسی مجازی رابطه برقرار می کردم. این نوع دوم خلأ عاطفی مرا پُر

می­کرد و جایگزین روابط من می­شد. نمی­دانستم که برقرار کردن رابطۀ جنسی با شخصی در درون

خودم، باعث می­شود که از خودم جدا شوم. هردو نوع خود ارضایی، چه با عکسها و چه بدون آنها

راهی برای فرار از خودم بود. هر بار که این عمل را انجام می­دادم بیشتر خودم را از همه جدا می­دیدم و

از تنهایی خود وحشت می­کردم. این یکی از نشانه های اعتیاد جنسی ما است. من داشتم به آرامی

خودم را از دست میدادم.


به عنوان یک بزرگسال (در این زمان ازدواج کرده بودم و روابط نامشروع، روابط یک شبه و فاحشه­گری

را نیز تجربه کرده بودم)، هنوز داشتم تمایلات و اعمال شهوت آلود را در ذهن و قلب خود تقویت می­

کردم. بنابر این، همۀ مشخصه­های یک رفتار بیمارگونۀ جنسی در خود ارضایی­های من وجود داشت:


تغییر روحیه، دور شدن و از دست دادن خود. خود ارضایی برای من مثل خوابیدن با دیگران است، و

حضور یک شریک جنسی، صرفا شکلی دیگری از خود ارضایی است.


با هر بار خود ارضایی یک بار دیگر جریانی آغاز می شود که نمی توانم آن را کنترل و متوقف کنم.

درست مثل الکلی­هایی که با نوشیدن اولین لیوان، مست شده و دیگرنمی­توانند خوردن را متوقف کنند.


یک عضو دیگر می­گوید:من حتی قبل از شروع خود ارضایی خودم را مانند مشروب خواران می­یابم. یعنی

اولین فکر شهوت آلود مشابه اولین لیوان مشروب عمل می­کند. شهوت مثل یک مادۀ مخدر در خون

من عمل می­کند و مرا وادار به خود ارضایی می کند. من قبلا این جمله را درAA شنیده بودم که خوردن

مشروب آخرین کاری است که من در یک لغزش انجام می دهم.  خود ارضایی یک نتیجه است و

شهوت مسئله اصلی و پنهان است.


 خدا را شکر که علاجی برای هردوی اینها وجود دارد.

دشمنی، نقصی که ادامه دار است معتادان جنسی

روزی هنگامی که  بر سر کار بودم، به این نکته توجه نمودم که در حضور افراد پر کینه، احساسات کینه آمیز من

هم بر انگیخته می شود. چرا فقط به خاطر آنچه آنها انجام دادند، من چنین احساسات بدی پیدا می­کردم؟


در یک جلسه ظهرانه AA من در باره این موضوع حرف زدم. مرد دیگری در این موضوع با حرارت مشارکت نمود،

او حتّی قبلاً کسی را به خاطر کینه کشته بود. مشاهده تأثیر دشمنی در زندگی او آسان بود. او اعتراف کرد

که بیشتر اوقات در مقابل احساسات خشم آلود ناتوان است. مشاهده عیب­های دیگران بسیار آسان است،

اینطور نیست؟


دیگران هم در بارۀ این موضوع مشارکت نمودند و من جلسه را برای برگشت بر سر کار ترک نمودم، در حالیکه

احساس راحتی زیادی می­نمودم. بالاخره جوابم را یافتم:  احساس دشمنی در هنگام مواجهه با دشمنی

دیگران، بدلیل کینه توزی خودم است.  مهم نبود که چگونه، چرا یا کِی خشمگین می­شدم، هر وقت که محیط

ایجاب می­نمود، کینۀ پنهان من به شکل دشمنی بروز می­کرد.


من می­توانستم این مطلب را ببینم و قبول کنم، همانطور که سالها قبل قبول کرده بودم که من یک معتاد

جنسی هستم.


من دشمنی را به عنوان یک داروی مخدر استفاده می­کنم و چیزی برای من دارد. من واقعا با آن همراه می­شوم،

و اثر روحیه گردان بروی من دارد. وارد جریان خون من می­شود و مرا تغییر می­دهد.


          اعتراف به اینکه من در مقابل دشمنی فاقد قدرت هستم، کلید پیروزی فزاینده­ام  بر دشمنی شد.

همه کاری که من باید انجام دهم این است که دشمنی را رها  کنم و آزاد شوم.


البته گفتن آن از انجام دادنش آسانتر است و معمولا احساسات پایداری می­کنند و یا بازمی­گردند، و من باید

دوباره آن را رها کنم. حالا من هر صبح و هرغروب شهوتم را به همراه آن دشمنی به خدا می­سپارم که مرا از

آنها حفظ کند.


من هر روز برای همان روز، نگرش­های منفی­ام را نسبت به دیگران و شهوتم را به او می­سپارم چون من نه می­توانم

با رنجی که آنها برای من ایجاد می­کنند زندگی کنم و نه می­توانم برای آنها علاجی پیدا کنم.


البته وسوسه های نیروهای منفی مثل قبل همچنان وجود دارند، مثلا وقتی در جلوی ماشین من راننده ای

زیادی آهسته می­رود یا کسی بر سرکار بصورت منفی و مهاجم برخورد می­کند و یا یک منشی، رفتاری تحقیر آمیز

نشان می­دهد.


من فکر می­کنم که ممکن است حتی دچار پسرفت­هایی به سمت دشمنی شوم، درست مشابه نشانه­های

پسرفت به سوی شهوت: شامل افزایش توجه آشکار یا پنهان به آن، کمی عصبی شدن و غیره. اگر چه این

تجربه شده است ولی من ترجیح می­دهم بجای اینکه در جای اولم باقی بمانم، در این فرایند جاری باشم.


حالا من یک حق انتخاب دارم، من می­توانم بلا فاصله احساسات بد را رها کنم و به «او» بسپارم و بگذارم تا او

آنها را بجای من تحمل کند، و آزاد شوم، و این چه آزادی زیبایی است. نیازی نیست که من بیشتر از این همراه

این احساسات منفی باشم، من حق انتخاب دارم.


خیلی از ماها در محیطی بزرگ شده­ایم که در آن دشمنی بصورت آشکار یا پنهان ابراز می­شد. ما هیچ قدرتی

بر روی این فضای آلوده نداشتیم. اما الآن می­بینم که یک حق انتخاب در نگرشم به آن محیط داشتم ولی خودم

راه منفی را انتخاب کردم و آن احساسات را چنان در عمق دفن کردم که برای خودم و دیگران آشکار نبودند و

گاهی مثل رعد ظاهر شده قصد جان کسی را می­کردند. نیروهای منفی را در کنار مواد مخدر، رابطۀ جنسی و

شهوت آرام نگه داشته بودم ولی در بلند مدت، کاملاً در مقابل رنجش ها، رابطۀ جنسی و شهوتم بی­اختیار

بودم.


برای من کلید پیروزی و بهبودی آن است که هربار عملکرد منفی تلاش می­کند تا به درون من بلغزد و مرا به

دیوانگی بکشاند، با بیرون رفتن از انکار، دیدن و اعلام آن، از وسوسه رها می­شوم. تسلیم و رها نمودن اکنون

برای من یکی از زیباترین کلمات دنیاست، تسلیم هر بار یک کلید است و یک مرگ، ولی در سوی دیگر یک تولد

جدید.


حالا هر بار که من دچار آن احساس منفی می­شوم، بجای انکار دشمنی، به آن اجازه می­دهم که وسیله دیگری

برای روابط واقعی شود. و به تدریج و در طول زمان وسوسه برای «نوشیدن یک جام» از دشمنی کمتر و کمتر

می­شود. این به معنای افزایش آسودگی درونی و آزادی بیشتر برای زندگی آسوده تر با دیگران است

جلسه وجدان گروهی چیست؟معتادان جنسی

جلسات وجدان گروه به گروه­هایی اطلاق می شود که ابزار برنامه­شان را افراد تشکیل می­دهند . کارکرد سالم

و درست و رشد گروه به سلامتی کار و رشد فردی اعضای گروه بستگی دارد و نقش بسیار حیاتی خواهد

داشت . ما به این نتیجه می رسیم که بدون شرکت در انجمن بهبود یابی ، حتی برای مدت طولانی هم نمی

توانیم زنده  بمانیم . بنابراین ما بدون توجه به مراحل رشد درون گروه ، جرأت و جسارت این را نخواهیم داشت

که وجود کسی را مسلم فرض کنیم .سعادت و رفاه ما در وهلۀ  اول قرار دارد و سلامت و بهبودی شخصی

بستگی به اتحاد میان گروه  دارد  سنـّت اول

جلسه وجدان گروهی زمانی اتفاق می افتد که اعضای گروه گرد هم جمع شوند و بر روی عواملی که گروه را

تحت تأثیر قرار می دهد بحث کرده و بر روی آن کار کنند . آنها با این تصمیم گیری به خود می آیند که دو مرتبه

یا بیشتر باید دور هم جمع شده و به مشورت بپردازند . چون" طبق هدف گروه ما تنها یک مرجع نهانی وجود

دارد، خدایی مهربان که خود را در  وجدان گروه بیان می­کند" ، ما صرفا دور هم جمع می شویم و توسط

گروههایی درون گروهی بر روی موضوعات موجود تصمیم می گیریم . رهبران ما درون گروه هستند ولی به

خدمتکاران اعتماد دارند در نتیجه خودشان حکمرانی نمی­کنند    سنـّت دوم

روند کار در جلسات انجمن معتادان جنسی

1.در این جلسات افرادی به صورت داوطلبانه خدمت میکنند. به این صورت که پس از تشکیل یک جلسه به

عنوان جلسه اداری افراد برای خدمت در زمینه های مختلف داوطلب میشوند و پس از رایگیری توسط تمام اعضا

شروع به فعالیت میکنند. خدمتها بصورت داوطلبانه و رایگان میباشد. جلسات اداری نیز پس از تشکیل جلسه

روزانه انجمن معتادان جنسی برگزار میگردد. به عنوان مثال وظیفه گرداننده جلسه برگزاری جلسه به مدت 1.5

ساعت در یک روز از هفته میباشد با هماهنگی منشی, وظیفه منشی جلسه آماده کردن مکان برگزاری

جلسه و در صورت نبودن گرداننده برگزاری جلسه میباشد مدت خدمت منشی نیز 3 ماه میباشد, خزانه دار,

رابط بین گروه, کتابدار, خوش آمدگو, رابط بین استان و ... از جمله این خدمتها میباشند.


     2. معمولا جلسات درون نمازخانه های پارکهای درون شهر با هماهنگی شهرداری و نگهبان پارک به مدت

یک ساعت و نیم برگزار میگردد. مبلغ ناچیزی به عنوان کرایه محل برگزاری پرداخت میگردد.


     3. تمامی مخارج جلسات توسط کمکهای داوطلبانه اعضا شرکت کننده تامین میشود.

     4. گمنامی افراد درون جلسه حفظ میشود.

     5. شروع جلسه با خواندن چند سری از قوانین و نکات اصلی انجمن معتادان جنسی شروع میشود. 3 نوع

جلسه در طول 2 دو هفته برگزار میگردد جلسات مشارکت, جلسات پرسش و پاسخ و جلسات کتابخواتی. در

جلسات مشارکت بعد از خواندن پمپلیتها گرداننده شروع به صحبت در مورد موضوع جلسه که از قبل تایین

شده میکند سپس به مدت 45 دقیقه اعضا فرصت مشارکت پیدا میکنند و در آخر نیز با اعلام وضعیت گروه

توسط گرداننده, منشی, خزانه دار, کتابدار و رابط بین گروه جلسه با خواندن دعای آرامش به پایان میپذیرد. در

جلسات پرسش و پاسخ اعضا در 45 دقیقه فرصت دارند سوالات خود را بدون اعلام نام خود روی کاغذ

مخصوص نوشته و به خوش آمد گوی جلسه میدهند تا در اختیار گرداننده قرار دهد و پس از خواندن هر سوال

اعضا از تجربیات خود در مورد آن سوال صحبت میکنند. در جلسه کتابخوانی نیز با خواندن مطالب درون کتاب

بهبودی ادامه دارد اعضا در مورد موضوع خوانده شده صحبت میکنند.


     6. دلیل موفقیت این جلسات مشارکت اعضا به این صورت که با خیال راحت در مورد مشکلات خود صحبت

میکنند و صحبتهای دیگران را در مورد مشکلاتشان میشنوند میباشد. باور این موضوع برای بسیاری از افراد

غیرممکن است. اما بیشتر شرکت کنندگان در این جلسات از معجزاتی که هر روز خداوند برای آنها رقم میزند

صحبت میکنند.


     7. فعالیت دیگر انجمن معتادان جنسی تشکیل گروه اختصاصی با حضور افرادی که راحتتر میتوانند با هم

ارتباط برقرار کنند میباشد. این گروه یک روز در هفته درون خانه یکی از اعضا تشکیل میگردد. گرداننده این گروه

فردی میباشد که 12 قدم انجمن معتادان جنسی را کار کرده و تجربه لازم از انجمن معتادان جنسی را کسب کرده است. این فرد

را خود شما انتخاب میکنید. به این صورت که پس از حضور یک ماه در جلسات با فردی که از نظر خودتان میتواند

به شما در بهبودی بیماریتان کمک کند صحبت میکنید و پس از تشکیل یک گروه شروع به کار کردن قدمهای 12گانه میکنید.


     8. در قدمهای 12 گانه با برگشتن به گذشته و ایجاد حد ومرزهای جدید درون زندگیتان جوانی از دست

رفته خودتان را بازیابی میکنید و با پیدا کردن ریشه مشکل جنسی خود سعی در حل آن میکنید.


     9. شما در طول شبانه روز به محض برخورد با مشکلات متفاوت از جمله مشکلات شهوت با گرفتن یک

تماس با رهبر و یا دوستان انجمن معتادان جنسی خود به راه اصلی زندگیتان بازمیگردید

ما...جنسی های گمنام

ما امروز به واسطه برنامه درک می کنیم که تنها نیستیم و هرگز هم تنها نبوده ایم .
امروز به واسطه برنامه و برقراری یک رابطه آگاهانه با نیروی برتری که خود درک می کنیم از احساس جدایی ، تنهایی و انزوا رها گشته ایم .
ما شاید هرگز متوجه نشویم که خواست خداوند چیست ولی همین حالا می دانیم که خواست خداوند چه چیزی نیست !
خداوند در این لحظه از ما می خواهد که شهوت نکنیم ، صداقت داشته باشیم و اصول روحانی برنامه را عمل کنیم و نقش عمده و واقعی مان که همان عمل کردن به دستورات خداوندمان است را بازی کنیم .

شاید بتوان با مثال زیر مسئله را روشن تر کرد : تصور می کنیم که این دنیا و زندگی ما مثل یک فیلم است که خداوند کارگردانی آن را بعهده دارد . او فیلم نامه را بر اساس دانش و تدبیر خود نوشته و به هر شخص به اندازه ی استعداد و تواناییش نقشی محول کرده . او دیالوگ و نقشی را به من داده و من باید آن را درصحنه اجرا کنم و هیچ شخص دیگری نمی تواند نقش مرا بازی کند ؛ چون این نقش بر اساس خصوصیات و استعدادهای من به من محول گردیده پس من هم سعی می کنم نقش خودم را خوب بازی کنم . با اجرای دقیق خواست کارگردان و بازی کردن نقشم هر چند به نظر ناچیز بیاید ، باید بدانم که در نقش خودم اول هستم تا او هم از من راضی باشد .

شنیدن صدای خداوند و درک اراده ی او نیاز به صبر و امید و یک دل پاک دارد .

ما با بیرون راندن خیلی از ناخالاصی ها ، خواسته ها و آرزوهای پوچ ، ترس ها ، انتظارات و توقعات بی جا و هزاران هزار بیگانه که در درونمان حضور دارند به مرور الهام و هدایتی را از درون احساس می کنیم و خود را به جریان این هدایت الهی درونی می سپاریم و این فرآیند از لحظه ی اول حضورمان در برنامه آغاز می شود و با کارکردن قدم 11 به اوج خود می رسد .
قدم 11 به ما پیشنهاد می کند که از راه دعا و مراقبه به خداوندی که خود درک می کنیم نزدیکتر شویم و تنها طالب آگاهی از خواست او و قدرت اجرایش شویم .

در برنامه بهبودی 12 گامی یکی از راه های مهم در راه درک اراده خداوند پا فشاری و مصر بودن در دعاست ، ما باید هر روز دور نمای میل و اراده خداوند را در تمامی اعمال روزانه خود بگنجانیم و بوسیله دعا و مراقبه از خداوند قدرت انجام اراده اش را طلب کنیم .

اگر یک عضو تازه وارد هستیم و هنوز شروع به کار کردن قدم ها نکرده اید می توانید بوسیله مشورت کردن با راهنما از خواست خداوند آگاه شوید .

عمق بیماری ما جنسی های گمنام

مشخصه های یک رفتار بیمارگونۀ جنسی :

خود ارضایی برای من مثل خوابیدن با دیگران است، و حضور یک شریک جنسی، صرفا شکلی دیگری از خود ارضایی است.

با هر بار خود ارضایی یک بار دیگر جریانی آغاز می شود که نمی توانم آن را کنترل و متوقف کنم. درست مثل الکلی هایی که با نوشیدن اولین لیوان، مست شده و دیگرنمی توانند خوردن را متوقف کنند.

من حتی قبل از شروع خود ارضایی خودم را مانند مشروب خواران می یابم. یعنی اولین فکر شهوت آلود مشابه اولین لیوان مشروب عمل می کند.

شهوت مثل یک مادۀ مخدر در خون من عمل می کند و مرا وادار به خود ارضایی می کند.

من قبلا این جمله را درAA شنیده بودم که خوردن مشروب آخرین کاری است که من در یک لغزش انجام می دهم. خود ارضایی یک نتیجه است و شهوت مسئله اصلی و پنهان است.

عمق وضعیت من اینست که می خواهم با کس دیگری به عنوان یک منبع زندگی مرتبط شوم و از او به آن حدی که اصلاً امکانش نیست استفاده نمایم. آن شخص و یا آن موضوع شهوت انگیز، تبدیل به جانشین خدا و یک بت می شود و به این ترتیب من غریزۀ طبیعی ام را منحرف می نمایم.

آیا به خاطر داریم که با آشنایی با فردی، احساس می کردیم که «نوری به زندگی ما تابیده است»؟ چقدر برایمان سرمست کننده بود که جامی از شراب او را بچشیم. برایش تصنیف های عاشقانه می خواندیم که «تو روشنایی زندگی من هستی». «از ساغر چشمانت مرا مست کن».

اگر شهوت من غالب می گردید، آن دستی که به سویم دراز شده بود را می گرفتم و شهوت این انرژی را در وجودم بیشتر می کرد که حتــّی فراتر روم. ولی آخرش چه اتفاقی می افتاد؟ آن جرقه که می توانست زندگی و روشنایی را به من ببخشد در درونم خاموش می شد، روحم را از قبل هم ضعیف تر می کرد، و باید با حالی خراب دوباره شروع می کردم.

ما تازه داریم آنچه در پشت رفتارهایمان قرارگرفته است را می بینیم. قبل شروع پاکی، با تمام وجود پذیرای تصاویر جنسی و برقراری رابطۀ نادرست با اشخاص بودیم، تفاوتی نداشت که روح و بدن زن باشد یا مرد و یا بچّه. او را به درون خود می کشیدیم، تصاحب می کردیم، یا خود را در اختیار او قرار می دادیم. این روش تغذیه و معاش ما و مهم ترین چیز زندگی ما بود. این نوعی پرستش بود. ما دیگران را وادار می کردیم تا در خدمت خواسته های غیر طبیعی ما باشند.

مفهوم بهبودی جنسی های گمنام

امروز من از شهوت آزاد هستم. دیگر از اعمال . که قبلا داشته ام احساس ترس و گناه نمی کنم و برای به خواب رفتن نیازی به ارضاء شدن نیست. بیشتر از خودم مراقبت می کنم.

امروز مراقبت از خودم بخشی از آزادی و شادی است که آن را مدیون بهبودی ام می دانم. بهبودی تنها به معنای پاکی نیست بلکه به معنای راه جدید زندگی می باشد.

گذشته ها گذشته است و آنچنان اهمیتی ندارد. دیگر از گذشته نمی هراسم و از آن عبور کرده ام. هرچه اصلاحات بیشتری در زندگی ام صورت می گیرد، کمتر نسبت به گذشته احساس گناه می کنم. وقتیکه دیگر در وجودتان برای انجام اشتباهات گذشته خمار نباشید، آن زمان است که گذشته شما با بن بست مواجه می شود و دیگر تأثیری بر شما نخواهد داشت .

دیگر احساس بی فایده بودن را ندارم، ترحم قدرت بسیار کمتری در زندگیم دارد.

به واسطه انجمن SA تمایلات من به تدریج به این سمت و سو سوق داده شد: "پروردگارم، هرکجا که تو برای من برگزینی من همانجا خواهم بود. یاری ام ده تا فقط آنچه را تو خواهانی به انجام رسانم."

نگرش تازه ی من به زندگی این است که من هدفی دارم و می دانم که همه چیز رو به بهبودی است.

من دیگر زیر فشارهای روانی آنچنان وحشت زده نمی شوم. دیگر مشکلاتِ دو چندان مرا درهم نمی شکند و میدانم افرادی هستند تا به کمک من بیایند.

همه چیز قبل از اینکه به انجامشان برسانم اتفاق افتاده است. تلاش می کردم تا پاک بمانم، رابطه ی دوستی برقرار کنم، عشق را پدید بیاورم، با قدرت خود خیلی چیز ها را انجام دهم. SA به من آموخت که تنها خداوند است که می تواند تمامی این ها را به انجام برساند.

وقتی به جلسات می پردازم و قدم ها را کار می کنم، زمانیکه راهنمایم با من کار می کند، و من راهنمای کسان دیگری هستم، روز به روز پیشرفت را در زندگی ام به وضوح مشاهده می کنم. من می دانم که بهبودی حاصل می شود، واینکه شما نیز بهبود پیدا خواهید کرد. همه ی ما می توانیم آنچه را که خداوند از ما انتظار دارد را در آغوش بگیریم.

اینک از خداوند سپاسگذارم که می توانم شهوت را بدرستی تشخیص دهم. اما من فکر نمی کنم که تمایلات . بد باشد؛

خداوند ما را موجوداتی آفریده که دسته ای با دسته ی دیگر از لحاظ . متفاوت هستیم. این بیماری من است که تمایلات .، من را به شهوت سوق می دهد و باعث می شود که تمایلات به شکلی که وجود ندارند در من ظاهر شوند.

اینک من باور دارم که اگر تفکرات و احساسات . دارم یا اگر احساس کردم که مجذوب کسی شده ام، این بدین معنی نیست که من انسان بدی هستم و نباید این احساسات را داشته باشم. این مسیری هست که خداوند من را در آن قرار داده است.

اگر با خود بگویم "اوه خدای من، این فقط یک احساس . است و آن را رها کنم و کاری در راستای آن انجام ندهم و بدان عمل نکنم، آن احساس خودبخود از من دور خواهد ماند. این برداشتی است که موجب شده تا من بتوانم بر شهوت خود غالب آیم."

زمانی که به خود اجازه می دهم تا احساس را تجربه کنم آن وقت است که احساس صمیمیت بیشتری با خداوند می کنم. اما من این طرز فکر را برای افراد تازه وارد به هیچ وجه پیشنهاد نمی کنم زیرا دور شدن و غلبه بر شهوت که برای مدتی کسب می کنند کلید رهایی آنها است. اما من معتقد هستم که خداوند در آینده ی من تمایلات . سالمی را مدنظر دارد.

من تنها منتظر می مانم و قدم های بزرگ بر نخواهم داشت. اینکه می دانم خداوند در آینده چه چیزهایی برایم تدارک دیده است به من امیدواری می دهد. این اتفاق حالا روی نخواهد داد.

ارزشهای اخلاقی و خصلت های شخصیتی مان که سابقا ما را در زندگی راهنمایی می کردند جای خود را به جستجوی خودمحورانه لذت دادند.
در درون خود گیر افتاده بودیم و بارها و بارها حد و مرزهای خانوادگی ،اجتماعی ، شخصی و قانونی را زیر پا گذاشتیم.
د رمعتاد جنسی، شهوت روابط جنسی را از یک غریزه طبیعی به یک اجبارغیرطبیعی تغییر داده بود.
در نتیجه ما به معضل برخوردیم.
اعمال و احساساتی که ما باور داشتیم برای زندگی کردن بدانها شدیدا نیاز داریم در حال کشتنمان وتخریب تمامی عشقمان بودند.
در نقطه ای درطول این مسیر ما متوجه شدیم که شهوت بزرگتر از مشکلاتی شده که بوسیله شهوترانی سعی در اجتناب ازآنها بودیم.

زمانی که ما شروع به شهوترانی می کردیم دیگر نمی توانستیم متوقفش کنیم.
ما کنترلی نداشتیم و رفتارهایی را که زمانی فقط تخیلشان می کردیم اکنون رفتارهایی بودند که بروزشان می دادیم.
روابطی را که زمانی برایشان ارزش قائل بودیم به نسبت تخیللات جنسی و شهوت در درجه دوم قرار گرفتند.
ما گیر افتاده بودیم.

مشکل ما با شهوت شبیه مشکل الکلی ها با الکل است.
همانطور که یک الکلی نسبت به نوشیدن الکل حساسیت دارد، ما هم نسبت به کوچکترین جرعه شهوت حساسیت داریم.
به این دلیل است که همیشه شهوت به شهوت بیشتر منجر می شود و سرانجام ما را به خود معتاد می کند. ز
مانی که اعتیاد جنسی ام فعال بود، مقاومت درمقابل میل به شهوت برایم غیر ممکن بود و حتی بدتر از این هم اتفاق افتاد.
شهوت ما را درون رفتارهایی که به خود قول داده بودیم انجام ندهیم، غرق کرد.

آنچه را به رایگان به دست می آوری ، با سخاوتمندی واگذار کن . . .

برنامه معتادان جنسی گمنام می گوید : ما با بیداری روحانی حاصل از کارکردن 12 گام در زندگی روزانه مان ، این پیام را به معتادان جنسی که هنوز در عذاب هستند می رسانیم .
 
 ما باید به بیداری روحانی حتی به طور نسبی رسیده باشیم ، تا بتوانیم این پیام را به طور صحیح منتقل کنیم ، زیرا اگر پیام رسانی درست نباشد  ممکن است فرصت پاک ماندن و تولد دوباره را از یک نفر بگیریم و این امر باعث ضربه دیدن بهبودی خودمان هم بشود .
 
ما پیام را آزادانه و بدون چشم داشت می رسانیم و هیچ وقت آن را به زور به کسی تحمیل نمی کنیم .
 
ما با عملکرد خودمان به اصول روحانی و انجام این اصول در تمام موارد زندگی می توانیم به بهترین نحو این پیام را به دیگر معتادان جنسی برسانیم .
 
لازم است به خاطر داشته باشید در موقع پیام رسانی از کسی انتقاد نکنید و به عقاید دیگران احترام بگذارید و نقاط ضعف آن ها را تحمل کنید و بدانید که هدف ما کمک کردن است .
 
اگر کاندیدای انتخابی شما تمایلی برای ترک شهوت ندارد وقت خود را در راضی کردن او تلف نکنید ، زیرا ممکن است شانس احتمالی کمک به او در آینده را از دست بدهید .
 
 اگر می خواهید به شخصی پیام دهید به این فکر کنید که روز اول به خود شما به چه نحوی این پیام داده شد !
 
سعی کنید قبل از معرفی برنامه به شخص پیام گیرنده اطلاعاتی در مورد شدت بیماری و تمایلات مذهبی او جمع آوری کنید تا بتوانید خود را به جای او بگذارید و دریابید که اگر به جای او بودید انتظار داشتید با شما چطوررفتار شود .
 
از او سئوال کنید آیا مایل است شهوت را برای همیشه کنار بگذارد و در این راه به هر اقدامی متوسل شود ؟

 
مراقب باشید برچسب معتاد جنسی را به او نزنید ، بگذارید خود او به این نتیجه برسد .
 

برگرفته از نشریه پرسش و پاسخ


 

تعریف سلامت عقل

در تعریف سلامت عقل و عدم سلامت عقل هر شخص نسبت به عمق بیماری اش تعریف خاص خود را دارد ، ولی در کل سلامت عقل می تواند به معنی داشتن یک خط مشی فردی که شخص را از تکرار ، رفتار ، گفتار و افکار بی عقلانه باز دارد و شخص را به سوی بهبود بخشیدن به اوضاع راهنمایی کند و همچنین باعث شود که زندگی شخص دیگر تحت تاثیر بیماری اش کنترل نشود ، و شخص به نقطه ای برسد که بتواند با روشن بینی و داشتن حس تناسب و تعادل در تصمیم گیری ها عمل کند و برای نوع رفتار و اعمال خود دارای حق انتخاب باشد .

 
برگشت سلامت عقل یک فرآیند می باشد و کیفیت آن نسبت به زمان متغیر می باشد ، شاید در ابتدا برگشت سلامت عقل برای ما به این معنی باشد که دیگر نیاز نیست شهوت کنیم و درک ما از این معنی، با مرور و همراه با رشد و بهبودی مان تغییر خواهد کرد و وسعت بیشتری را به خود می گیرد .
 
در تعریف عدم سلامت عقل باید گفت به همان گونه که داشتن هدف ، حق انتخاب در تصمیم گیری ها  و تامل و تفکر در راستای هدفمان قبل از هر عمل ، نشان دهنده سلامت عقل می باشد به همان تناسب نیز بی هدفی ، نداشتن حق انتخاب و گرفتن تصمیمات عجولانه و ... در تعریف عدم سلامت عقل ما را یاری می کند .

برگرفته از نشریه پرسش و پاسخ

 

سختی هایی که در راه رهایی از شهوت متحمل می شویم

سختی هایی که در راه رهایی از شهوت متحمل می شویم بهایی است که ما باید برای روابط عاطفی سالم پرداخت کنیم .

ما در گذشته به ندرت یک رابطه عاطفی سالم و عادی را داشته ایم ، و اکنون هم زمانی که تمایل به داشتن یک رابطه عاطفی با یک جنس مخالف را داریم تمام توقعات ما از الگوهای گذشته بر می خیزد .
 
آنچه ما از داشتن یک رابطه عاطفی با یک جنس مخالف می خواهیم ، تقاضایی نابجا از شهوت برای ارضا بیماری مان است .
 
بهبودی ما زمانی کامل است که علاوه بر هشیاری جنسی در برگیرنده رهایی ازروابط بیمار گونه عاطفی هم باشد .
 
با ورود مان به برنامه متوجه شدیم که شهوت نیروی عشق و محبت را در ما کشته بود ، شهوت ابتدا ما را معتاد و سپس عشق را فلج کرده بود و ما را مسموم کرده بود و همین امر باعث مسمویت دیگران هم شده بود و باعث شده بود ما از داشتن یک ارتباط صمیمی و واقعی با دیگران محروم باشیم ؛ بستر ازدواج هم از این امر مستثنا نیست.
 
چگونه ممکن است که ما به شهوت آلوده باشیم و این آلودگی بر روی روابط مان با همسرمان اثر نگذارد ؟
 
صبر داشته باشید ! بازده حرکت به سوی بهبودی و رهایی از شهوت در زندگی ، یکی از با ارزشترین چیزهایی است که نیروی برتر به ما هدیه می دهد .
 
تجربه ما نشان می دهد که نیازی نیست حتما با یک جنس مخالف ارتباط عاطفی داشت ، هر کدام از ما که احساس ناراحتی میکند و از خلا عاطفی رنج میبرد می تواند از طریق صداقت و دنبال کردن 12 گام و 12 سنت و برقراری یک رابطه عاطفی سالم و بدون وابستگی با راهنما و دیگر اعضا احساس بهتری داشته باشد .
 
ما با رهایی از شهوت  و سپردن آن به نیروی برترمان به خود فرصت خالی بودن را داده و این خلا را با برقراری یک رابطه عاطفی با خداوند پر می نمائیم .
 
 ما تا زمانی که با خدا ارتباط عاطفی برقرار نکنیم به بهبودی نخواهیم رسید و وقتی ایمان روز افزون مان را بوسیله تسلیم به نیروی برترمان کشف کردیم ، آن گاه ، آن چیزی را که تا کنون نیاز داشتیم را به دست خواهیم آورد و فقط روابطی را برقرار می کنیم که روح مشتاق را ارضا می کند .
 
زندگی همراه با رهایی برای همه ما در دسترس می باشد .


 برگرفته از نشریه پرسش و پاسخ

نیکوتینی های گمنام چیست؟

الکلی های گمنام به ما اجازه داده است تا دیباچه آنان را نیز اقتباس نماییم و دیباچه ما به این گونه است:

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، نیرو و امیدمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و به این گونه می توانیم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم.

تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین می باشد. برای عضویت هزینه یا شهریه ای دریافت نمی شود. ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم.

نیکوتینی های گمنام به هیچ گروه، فرقه ،موسسه، سازمان و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شود و هیچ چیزی را تایید و یا رد نمی کند.

هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند.

ما یک سازمان پزشکی نیستیم. آنچه داریم، تجربیات شخصی ما در رابطه با وابستگی به نیکوتین و فرایند رهایی از آن است.

اصول نهفته در قدم ها و سنت ها زیر بنای روحانی این برنامه است. ما یقیناً یک سازمان مذهبی نیستیم. ما به طور ساده یک برنامه توقف مصرف نیکوتین هستیم.

نتیجه سعی و تلاش ما در این فرایند، رسیدن به یک بیداری معنوی و روحانی است.

قدم اول

ما اقرار کردیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم، که اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود.

با اولین اقرار که در برابر نیکوتین عاجز هستیم، سریعاً در را برای دریافت کمک بر روی خود می گشاییم. این اقرار به عجز، قابلیت ذهنی بازتر و تمایل برای پذیرش نیرویی بالاتر از نیروی خودمان را به ما می دهد. برای بعضی ها این عمل مشکل است، اما اگر ما در برابر نیکوتین عاجز نبودیم، پس قادر می بودیم هر زمان هر تعداد سیگار را که اراده می کردیم و می خواستیم مصرف کنیم، بعضی روزها دو یا سه عدد مصرف کنیم، بعضی روزها یک پاکت یا بیشتر و بعضی روزها اصلاً مصرف نکنیم. بسیاری از ما به سادگی نمی توانیم این کار را بکنیم.

قسمت دوم قدم اول"اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود" به سادگی قابل اثبات است. اگر مصرف نیکوتین را برای چند ساعتی تنها از طریق نیروی اراده شخصی خودمان متوقف نمائیم، بزودی متوجه می شویم که حقیقتاً چقدر اختیار زندگی از دستمان خارج است. اشتیاق به سیگار کنترل ما را به دست می گیرد و تا زمانی که نیکوتین مصرف می کنیم، قابلیت کمک گرفتن را نداریم.

قدم دوم

ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر از ما، می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

در قسمت اول این قدم به این باور می رسیم که نیروی بالاتر از نیروی ما وجود دارد. بسیاری از ما هم اکنون به نیروی بالاتری که آن را خدا می نامیم، اعتقاد داریم. اگر به نیرویی بالاتر از خودمان عقیده ای نداریم، مهم است که حداقل ذهن خود را باز بگذاریم. ممکن است زمانی کمکی از خداوند خواسته ایم و او به ما کمک کرده باشد، ممکن است زمانی خیره در حال نگریستن به غروب خورشید، دریا و یا اقیانوس بوده ایم و ناگهان احساس کرده باشیم که یک نیروی برتری وجود دارد. یا زمانی که صاحب فرزندی شده ایم و از خداوند تشکر کرده ایم. اگر اکنون برایمان مشکل است که نیروی برترمان را باور کنیم، ممکن است یاد آوری این موارد به ما کمک کند. باور کردن این که خداوند واقعاً می تواند کاری برای ما انجام دهد، قسمت دوم این قدم است. اگر بتوانیم باور کنیم که او به ما جان داده است، پس مطمئناً می توانیم باور کنیم که او به ما کمک خواهد کرد تا مانند انسانهای سالم زندگی کنیم.

"اگر حتی فقط عقیده بسیار اندکی داشته باشیم که او می تواند و به ما کمک خواهد کرد، او در را باز خواهد کرد"

قسمت سوم این قدم "او می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند" او چگونه می تواند ما را به تعادل و سلامت عقلی برساند؟

ما آگاهانه یک ماده آلکالوئیدی سمی بنام نیکوتین را وارد ریه های خود می کنیم. تأثیرات خطرناک این ماده بر روی جسم به دفعات به اثبات رسیده است، با این وجود ما کماکان به مصرف خود ادامه می دهیم این عدم سلامت عقل و تعادل است.

قدم سوم

ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم، بسپاریم.

در قدم اول ما اقرار کردیم و پذیرفتیم که در برابر نیکوتین عاجز بودیم و اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود. در قدم دوم به این باور رسیدیم که یک نیروئی برتر از نیروی خودمان، می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

قدم سوم به سادگی، گرفتن این تصمیم است که اجازه دهیم خداوند از ما مراقبت و محافظت کند. اگر بتوانیم اجازه دهیم او از ما مراقبت نماید و سعی ما بر این باشد تا نیکوتین را که برای زندگی ما خطرناک است، قطع کنیم، پس به یقین می توانیم باور کنیم که او به ما کمک خواهد کرد. با برداشتن این سه قدم اولیه، در را باز می کنیم تا به یک نیروی فراتر از نیروی خودمان اجازه دهیم وارد زندگیمان شود و به ما کمک کند.

"خداوند همیشه با ما است و در صورتی که بخواهیم به ما کمک کند، کمک خواهد کرد."

قدم چهارم

ما یک تراز نامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

اهمیت نوشتن یک ترازنامه اخلاقی آنست که خودمان را بهتر بشناسیم. با شجاعت و جستجوگرانه، نواقص شخصیتی و موجودیمان را کشف می کنیم. نوشتن ترازنامه به ما کمک می کند تا بهتر ببینیم و بفهمیم که لازم است در مورد چه چیزهایی اقدام کنیم.

دراین قدم ما شروع به پاک سازی منزلمان می کنیم. با کشف دلایل مصرفمان، به سادگی می توانیم آنها را از وجودمان پاک کنیم. با این عمل پاک ماندن از نیکوتین برایمان بسیار سهل و آسانتر می شود.

قدم پنجم

ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.

در این قدم پاکسازی منزلمان همچنان ادامه پیدا می کند. ما دیگر مجبور نیستیم بار سنگین خطاهایمان را در درونمان نگه داریم. هنگام کار کردن این قدم چیزهایی را نیز متوجه خواهیم شد که آینده ما را تحت تأثیر قرار می دهد. کاهش یافتن مقداری از بار سنگینی که بر دوش می کشیم، سبب می شود تا آسانتر بتوانیم اضطراب و تنش ها را از زندگیمان پاک کنیم.

بسیاری از انگیزه هایی که باعث لغزش ما می شود، در این قدم از وجودمان بیرون می رود. با در میان گذاشتن گذشته مان با یک انسان مورد اعتماد دیگر، ناگهان بسیاری از چیزها تغییر خواهد کرد. چیزهایی که در درونمان نگه داشته بودیم و باعث نگرانی و مصرف نیکوتین ما بودند، دیگر رازهای ما نیستند.

قدم ششم

ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند کلیه این نواقص شخصیتی ما را برطرف سازد.

در قدم یک اقرار کردیم و پذیرفتیم در برابر نیکوتین عاجزیم و در قدم دوم به باور رسیدیم که خداوند می تواند به ما کمک کند. در قدم سوم تصمیم گرفتیم به خداوند اجازه دهیم از زندگیمان مراقبت نماید. در قدمهای چهارم و پنجم نواقص شخصیتمان را کشف کردیم.

پس از انجام این پنج قدم، اکنون آماده ایم تا از این نواقص شخصیتی رها شویم. قدم ششم کلید تمایل برای پاکسازی این نقص ها است. این بسیار اهمیت دارد که بدانیم، بسیاری از نواقص شخصیتی ما مستقیماً به دلیل اعتیاد نیکوتینمان است. با تمایل رها کردن این نواقص، امکان در ترک باقی ماندنمان تا حد بسیار زیادی افزایش می یابد.

قدم هفتم

با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

تا اینجا نوعی فروتنی در ما ایجاد گردیده است. پذیرفتیم که در برابر نیکوتین عاجز بودیم، نواقصمان را آشکار ساختیم و چگونگی دقیق خطاهایمان را به یک انسان مورد اعتماد دیگر، اقرار کردیم. اینک می توانیم از خداوند درخواست کنیم تا کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد. این اعتماد کردن به خدا، در حد بالایی می باشد. ما از او درخواست می کنیم که ما را تغییر دهد. از او درخواست می کنیم تا ترسها، عصبانیت، نادرستی، حسادت و هر نقص اخلاقی دیگر را برطرف و به جای آنها شهامت، آرامش، صداقت، عشق و فضایل اخلاقی دیگر را در وجودمان رشد دهد.

این تغییر که در مسیر آن قرار داریم، شخصیت ما را قوی می سازد و به ما قابلیت بالاتری می دهد تا در برابر اعتیادهای زیانآور و وسوسه های احتمالی دیگر، مصون بمانیم.

قدم هشتم

فهرستی از تمام کسانی که به آنها آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارات از همه آنها شدیم.

در این قدم قابلیت بهبودی بالاتری در ما بوجود می آید. اگر در گذشته به کسی زیان رساندهایم، لازم است تا خود را از این عذاب وجدان رها سازیم. با تهیه لیست، برایمان روشن می شود که این اشخاص چه کسانی هستند. در قدم پنجم تعدادی از اشخاصی را که در گذشته به آنها زیان رسانده بودیم، پیدا کردیم. مسلماً اعتیاد نیکوتینمان ناراحتی هایی را برای خانوادهمان ایجاد کرده است. در محیط کار ممکن است اشخاصی از دود سیگار ما آزرده شده باشند. لیست ما شامل کلیه اشخاصی خواهد بود که به هر نوع و اندازه ای از مصرف نیکوتین ما آسیب دیده اند.

قدم نهم

ما در هر جا که امکان داشت، از این اشخاص جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران آسیب برساند.

با گرفتن هدیه پاکی نیکوتین، در حال جبران خسارت هستیم. این حقیقتاً عالی ترین هدیه ای است که می توانیم دریافت کنیم. جسممان سریعاً رو به بهبودی می رود و بسیاری از آسیب هایی که به آن وارد شده است به کلی از بین خواهد رفت.

جبران خسارت از عزیزانمان را با حفظ پاکی و اهمیت دادن به سلامتیمان شروع می کنیم. آنها دیگر مجبور نیستند از این عادت مرگبار ما در هراس باشند. با قطع مصرف نیکوتینمان، به سادگی بسیاری از جبران خسارتهای ما انجام می پذیرد.

جبران خسارت های ما در قسمت های دیگر، امکان پاک ماندنمان از مصرف نیکوتین را برای همیشه میسّر می سازد. این عمل، همچنین باعث احترام بیشتر به خودمان و آزادیمان می گردد. احترام به خود چیزی است که ما فاقد آن بوده ایم.

لازم است که به خاطر اعتیاد نیکوتینمان، هرگز احساس گناه نکنیم.

قدم دهم

ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.

برای آنکه از آرامش و آسودگی خیال برخوردار گردیم، لازم است تا حریم خود با دیگران را حفظ کنیم. با ادامه دادن به تهیه ترازنامه شخصی، می توانیم به این هدف دسترسی پیدا کنیم. هنگامی که نواقصی مانند عصبانیت، حسادت و یا ترس در وجودمان بیدار می شوند، می توانیم سریعاً به عقب برگردیم و قدم هفتم را بر روی آنها کار کنیم.

قسمت دوم این قدم می گوید: "هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم" برای حفظ آرامش، پذیرفتن این اشتباه قویاً لازم است. با این عمل اجازه نمی دهیم تا نقصی آنقدر در ما رشد کند، که باعث لغزش ما شود.

قدم یازدهم

ما از راه دعا و مراقبه، خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده، و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود، و قدرت اجرایش شدیم.

برای رهایی از اعتیادی با قدرت و بزرگی نیکوتین، نیازمند تمامی کمکهایی که می تواند به ما شود هستیم. کمک قدرتی فراتر از نیروی شخصی خودمان، از طریق دعا و مراقبه برایمان میسّر است. با تمرین روزانه دعا و مراقبه، کانالی را برای حضور نیروی برتر در زندگیمان باز می گذاریم.

می توانیم در هر لحظه به قدرت و کمک خدا تکیه و به او اعتماد کنیم.

قسمت دوم این قدم: "جویای آگاهی از خواست او برای خود" به سادگی قابل انجام است. قسمت مشکل، فهمیدن خواست خداست. ما از طرق گوناگون از خواست خدا آگاه می شویم، اما با این وجود بسیاری اوقات این خواست آشکار او را نادیده می گیریم.

وقتی به دلیل مصرف نیکوتین سرفه می کنیم یا گلودرد می گیریم، این شاید طریقی باشد که خداوند به ما می گوید، کارمان اشتباه است. به هر شکلی که پیام بیاید، می توانیم مطمئن باشیم که مصرف نیکوتین خواست خدا نیست. او می خواهد که ما سالم و آزاد باشیم. او نمی خواهد که ما گرفتار یک ماده خطرناک و کشنده مانند نیکوتین باشیم. خواست خدا برای ما قطع مصرف نیکوتین است.

وقتی باور کنیم که می خواهیم خواست خدا را انجام دهیم، می توانیم از او بخواهیم کمکمان کند تا خواستش را انجام دهیم. وقتی که اجبار به مصرف نیکوتین داریم می توانیم از او درخواست کنیم تا این اجبار را از ما بگیرد.

خداوند همیشه با ما است و خواهان کمک به ما می باشد.

این مهم است که بدانیم، لازم است حرکت کنیم. با رفتن به جلسات و گوش دادن به مشارکت دوستان بهبودی که مشکل ما را دارند، ‌چگونه در ترک باقی ماندن را می آموزیم. یاد می گیریم که چه چیزی به آنها کار داده است و چه چیزی به آنها کار نداده است. متوجه دامها می شویم و راه های خنثی کردن آن ها را می آموزیم. ما از پشتیبانی گروه برخوردار می شویم. در صورتی که تمایل داشته باشیم، کارهای بسیاری هستند که می توانیم انجام دهیم.

قدم دوازدهم

با بیداری روحانی، حاصل از برداشتن این قدم ها، کوشیدیم این پیام را به دیگر مصرف کنندگان نیکوتین برسانیم و این اصول را در تمامی امور زندگی خود به اجرا درآوریم.

با رسیدن به قدم دوازدهم، در ما تغییر ایجاد گردیده است. توسط نیرویی فراتر از نیروی اراده خودمان، اجبار مصرف نیکوتین از ما گرفته شده است.

این یک بیداری روحانی به سوی یک زندگی بهتر و سالمتر است.

قدم ها و سنت ها

نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام قدم ها و سنت های دوازده گانه را اقتباس و نشر نموده است. به این گونه این امکان برای گروه ها و هر یک از اعضا وجود دارد که برای رهایی از اعتیاد نیکوتین از قدم ها و سنتهای دوازده گانه استفاده ببرند.

قدم ها و سنت های دوازده گانه به گروه های بسیاری در جهان کمک نموده و میلیون ها نفر را از اعتیادهای گوناگون نجات داده است.

بیداری روحانی که با به کارگیری این برنامه بهبودی به دست می آید، شادکامی و آرامش نوینی را به زندگی ها هدیه می کند.

رهایی از نیکوتین تنها یکی از هدایایی است که هر عضو می تواند از این برنامه دریافت کند.

قدم های دوازده گانه

 قدم های دوازده گانه نماد روحانی برنامه بهبودی می باشد و فرایندی است در جهت خود شناسی و مسیری به سوی آرامش درونی. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند. قدم ها قلب برنامه بهبودی ما می باشد.


قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام

1- ما پذیرفتیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم و اختیار زندگی از دست مان خارج شده بود.

2– ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

3– ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگی مان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4– ما یک ترازنامه اخلاقی جستجو گرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5– ما چگونگی دقیق خطاهای مان را در برابر خداوند، خود و یک انسان دیگر پذیرفتیم.

6– ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند کلیه نواقص شخصیتی ما را برطرف سازد.

7– با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8– فهرستی از تمام کسانی که به آن ها آسیب رسانده بودیم تهیه کرده و خواستار جبران خسارت از تمام آن‌ها شدیم.

9– ما در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران آسیب برساند.

10– ما به تهیة ترازنامة شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً آن را پذیرفتیم.

11– ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاءرابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12– با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوردیم.

قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام،اقتباس گردیده است. دریافت مجوز به این مفهوم نیست که الکلی های گمنام و نیکوتینی های گمنام به یکدیگر وابسته اند. الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی از الکلیزم است که برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دنبال می‌کند و هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد.

چگونه می توان اطلاعات بیشتر در مورد نیکوتینی های گمنام بدست آورد؟

   اطلاعات بیشتر در مورد انجمن ما بر روی سایت دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام موجود است. خدمت گزاران پاسخگویی به نامه ها، آماده همکاری با شما هستند. خبر نامه فصلی هفت مطلب طریق دیگری برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره ماست. برای پیدا کردن جلسات سراسر دنیا با دفتر خدمات جهانی تماس حاصل نمایید.

سنت های دوازده گانه

سنت های دوازده گانه به انجمن شکل و وحدت می دهد. سنت ها جلسات را در مسیر بهبودی که سال هاست در خدمت بسیاری از مردم قرار گرفته است، حفظ می کند. سنت ها بر پیام اصلی انجمن که حمایت از مصرف کننده نیکوتین در جستجوی بهبودی است، تمرکز دارد. این دستور العملها به هر عضو اطمینان می دهد که در هر جلسه از اصول یکسان بر خوردار شود.


سنت های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام

1-منافع مشترک ما می بایست در رأس قرار گیرد. بهبودی شخصی به وحدت نیکوتینی های گمنام بستگی دارد.

2– در رابطه با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند رهبران ما فقط خدمتگذاران مورد اعتماد ما می باشند، آن ها حکومت نمی کنند.

3– تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است.

4– هر گروه می بایست مستقل باشد، مگر در مواردی که بر گروهای دیگر یا نیکوتینی های گمنام در کل اثر بگذارد.

5 – هر گروه، تنها یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.

6– یک گروه نیکوتینی های گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسة مرتبط یا هر سازمان خارجی را تأیید یا در آن ها سرمایه گذاری کند یا نام نیکوتینی های گمنام را به آنان عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7– هر گروه نیکوتینی های گمنام می بایست متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8– نیکوتینی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9– نیکوتینی های گمنام تحت این عنوان هرگز نباید سازماندهی شود، اما می تواند هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهد تا در برابر کسانی که به آنان خدمت می کند مسئول باشد.

10– نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام نیکوتینی های گمنام هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11– خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعات،رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12– گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست و همیشه یادآور این است که اصول اخلاقی را به غرایض شخصی ترجیح دهیم.

   سنت های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام،اقتباس گردیده است. دریافت مجوز به این مفهوم نیست که الکلی های گمنام و نیکوتینی های گمنام به یکدیگر وابسته اند. الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی از الکلیزم است که برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دنبال می کند و هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد.

چگونه می توان اطلاعات بیشتر در مورد نیکوتینی های گمنام بدست آورد؟

اطلاعات بیشتر در مورد انجمن بر روی سایت دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام موجود است. خدمت گزاران پاسخگویی به نامه ها، آماده همکاری با شما هستند. خبر نامه فصلی هفت مطلب طریق دیگری برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره ماست. برای پیدا کردن آدرس جلسات سراسر دنیا با دفتر خدمات جهانی تماس حاصل نمایید.

معرفی انجمن نیکوتینی هایی گمنام

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و بدینگونه از اعتیاد قدرتمند نیکوتین رها شده ایم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است. برای عضویت هزینه یا شهریه ای از شما دریافت نمی شود، ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمان، فرقه، نژاد، مذهب و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نشده و هیچ چیز را رد یا تأیید نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که تمایل به رهایی از اعتیاد نیکوتین دارند. (دیباچه ما از انجمن الکلی های گمنام اقتباس گردیده است)

به نیکوتینی های گمنام خوش آمدید.

در اوایل سال 1980 چند نفر از معتادان نیکوتین دریافته بودند با به کارگیری قدم های دوازده گانه الکلی های گمنام می توانند بر اعتیاد نیکوتین فائق آیند. بنابراین تصمیم به راه اندازی جلسات نیکوتینی های گمنام گرفتند تا بدینگونه پیام رهایی از اعتیاد نیکوتین را به سایر معتادان برسانند و فرصتی ایجاد نمایند تا خود نیز در قطع مصرف باقی بمانند.

نیکوتینی های گمنام چیست؟

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری جهانی ست که گرفتاریهای اعتیاد نیکوتین را درک کرده اند. ما راه حلی پیدا کرده ایم، راهی که بدون مصرف نیکوتین زندگی و رشد کنیم. ما این راه را به رایگان با تمام کسانی که مایل به رهایی از اعتیاد نیکوتین هستند به مشارکت می گذاریم.

ما معتقدیم نیکوتین یک مخدر حیله گر، قدرتمند و خطرناک برای ذهن و احساسات است و وسوسه مصرف آن هر زمان ممکن است در ما بیدار شود. هدف اصلی ما کمک به خود و دیگران جهت زندگی بدون مصرف نیکوتین است.

نیکوتینی های گمنام چگونه کمک می کند؟

در اینجا تازه واردان می آموزند تعریف ما از قطع مصرف نیکوتین پرهیز از هرگونه ماده نیکوتین دار است و این کار را فقط برای امروز به سرانجام می رسانیم. با تمرینات روزانه و کمک انجمن روز به روز بهبود پیدا می کند. (به جزوه نیکوتینی های گمنام چگونه کار می کند رجوع نمایید)

حمایت گروه نامحدود و فقط به یک یا چند هفته محدود نمی گردد. هر عضو به شیوه خاص خود مسیر بهبودی را طی می کند. با رهایی از اعتیاد نیکوتین از سلامت بهتری برخوردار می گردیم. برای رها ماندن از اعتیاد نیکوتین نیازمند جسم و روح و روان سالم هستیم. با به کارگیری قدم های دوازده گانه افکار و احساساتمان را می شناسیم و زیر بنای محکمی می سازیم تا زندگی جدیدمان را بر آن بنا نهیم.

جلسات نیکوتینی های گمنام چیست؟

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو نفر یا بیشتر معتاد به نیکوتین است که گرد هم می آیند تا تجربه، امید و نیروی خود برای رهایی از اعتیاد نیکوتین را با یکدیگر به مشارکت بگذارند. آنان تجربۀ چگونگی به کارگیری برنامه نیکوتینی های گمنام را از اعضای قدیمی تر می آموزند.

در جلسات، با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه یک مسیر روحانی پیشنهادیست که به کارگیری آن، ما را بر اعتیاد نیکوتین و مشکلات زندگی پیروز می کند.

بنابر اصل گمنامی سنت ها، جلسات مکان امنی است تا اعضاء در کمال امنیت مشکلات و احساسات خود را به مشارکت بگذارند.

تلفن رد و بدل می کنیم و با یکدیگر آشنا می شویم. راهنما انتخاب می کنیم تا ما را در برنامه راهنمایی کند. شاید مهمتر از همه این است که دیگر در تلاش برای رهایی از نیکوتین تنها نیستیم.

تاریخچه مختصری از نیکوتینی های گمنام

بذر انجمن نیکوتینی های گمنام اولین بار در کالیفرنیای جنوبی در خانه یکی از اعضای موسس به نام (راجر-اف) در فوریه سال 1982 میلادی کاشته شد.

بیشتراعضای تشکیل دهندهء جلسه، اشخاصی از انجمن الکلی های گمنام بودند که دریافته بودند برای رهایی از اعتیاد نیکوتین لازم است تا توجه خود را بر اعتیاد نیکوتین متمرکز نمایند و چون در جلسات الکلی های گمنام فقط در مورد بهبودی از الکل مشارکت می گردد لذا جلسات جداگانه ای جهت مشارکت و بهبودی از اعتیاد نیکوتین لازم بود.

اعضای موءسس نیکوتینی های گمنام با کسب اجازه از الکلی های گمنام دوازده قدم و دوازده سنت این انجمن را اقتباس نمودند. هر چند فرایند دوازده قدم و دوازده سنت از پایه و اساس یکسان برخوردار است، اما این دو انجمن هیچ گونه وابستگی به یکدیگر ندارند.

موریس یکی از اعضا، در سال 1985 میلادی مقاله ای را در مجله ریدرز دایجست به چاپ رسانید، هزاران نامه از سراسر کشور برای کسب آگاهی از این انجمن دوازده قدمی تازه تشکیل یافته که در آن زمان سیگاری های گمنام شناخته می شد، دریافت نمود و طی یک سال یکصد جلسه برپا گردید.

در ماه می سال 1988 میلادی اولین کنفرانس خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام در سانفرانسیسکو برگزار گردید.

در کنفرانس سال 1990 میلادی طبق رای وجدان گروه نام انجمن به نیکوتینی های گمنام تغییر داده شد.

همان گونه که سازمان ها از کلمات اختصاری برای نام خود استفاده می نمایند، در سال 2000 میلادی کنفرانس جهانی با رای وجدان گروه تصمیم گرفت تا نام اختصاری NicA را برگزیند.

چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد؟

هر کس که مایل به قطع مصرف نیکوتین باشد می تواند به ما بپیوندد. تنها لازمه عضویت در نیکوتین های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است.

ما از نژاد، چنسیت، مذهب و طایفه های مختلف گرد هم می آییم. به عنوان اعضای نیکوتینی هایی گمنام به تفاوت ها توجه نمی کنیم و بر تمایل مشترک مان که رهایی از نیکوتین است متمرکز هستیم.

اعتیاد نیکوتین حد و مرزی ندارد و هر سنی را تحت تاثیر قرار می دهد. بسیاری از مردم پیر و جوان، از منافع نیکوتینی های گمنام بهره مند هستند.

نیکوتینی های گمنام به همه خوش آمد می گوید، چه آنانی که تازه شروع کرده اند و چه آنانی که سال ها است گرفتارند.

جلسات نیکوتینی های گمنام

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو یا بیش از دو نفر است که گرد هم می آیند تا تمایل مشترک خود را با یکدیگر سهیم شوند.

آنان تجربه، امید، و نیروی خود را با یکدیگر به مشارکت می گذارند. آنها تجربه قطع مصرف و چگونگی به کارگیری برنامه نیکوتینی های گمنام برای یک زندگی رها از نیکوتین را از اعضای قدیمی تر می آموزند.

در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند.

جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند.

بنابر اصل گمنامی سنت های ما، جلسات مکان امنی است تا اعضا مشکلات و احساسات خود را به مشارکت گذارند.

درباره ما

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، نیرو و امیدمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و به این گونه می توانیم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین می باشد. برای عضویت هزینه یا شهریه ای دریافت نمی شود. ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم.

نیکوتینی های گمنام به هیچ گروه، فرقه ،موسسه، سازمان و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شود و هیچ چیزی را تایید و یا رد نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند.

● تاریخچه مختصری از نیکوتینی های گمنام

● نیکوتینی های گمنام چیست؟

● خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام

● کنفرانس خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام

● چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد

● جلسات نیکوتینی های گمنام

● نیکوتینی های گمنام چه کارهایی را انجام نمی دهد

● قدم ها و سنت های دوازده گانه

تاریخچه مختصری از نیکوتینی های گمنام

بذر انجمن نیکوتینی های گمنام اولین بار در کالیفرنیای جنوبی در خانه یکی از اعضای موسس به نام (راجر- اف) در فوریه سال 1982 میلادی کاشته شد. بیشتراعضای تشکیل دهنده ی جلسه، اشخاصی از انجمن الکلی های گمنام بودند که دریافته بودند برای رهایی از اعتیاد نیکوتین لازم است تا توجه خود را بر اعتیاد نیکوتین متمرکز نمایند و چون در جلسات الکلی های گمنام فقط در مورد بهبودی از الکل مشارکت می گردد لذا جلسات جداگانه ای جهت مشارکت و بهبودی از اعتیاد نیکوتین لازم بود.

اعضای موسس نیکوتینی های گمنام با کسب اجازه از الکلی های گمنام دوازده قدم و دوازده سنت این انجمن را اقتباس نمودند. هر چند فرایند دوازده قدم و دوازده سنت از پایه و اساس یکسان برخوردار است، اما این دو انجمن هیچ گونه وابستگی به یکدیگر ندارند.

موریس یکی از اعضا، در سال 1985 میلادی مقاله ای را در مجله ریدرز دایجست به چاپ رسانید، هزاران نامه از سراسر کشور برای کسب آگاهی از این انجمن دوازده قدمی تازه تشکیل یافته که در آن زمان سیگاری های گمنام شناخته می شد، دریافت نمود و طی یک سال یکصد جلسه برپا گردید.

در ماه می سال 1988 میلادی اولین کنفرانس خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام در سانفرانسیسکو برگزار گردید. در کنفرانس سال 1990 میلادی طبق رای وجدان گروه نام انجمن به نیکوتینی های گمنام تغییر داده شد.

همان گونه که سازمان ها از کلمات اختصاری برای نام خود استفاده می نمایند، لذا در سال 2000 میلادی کنفرانس جهانی با رای وجدان گروه تصمیم گرفت تا نام اختصاری  NicA  را برای انجمن برگزیند.

نیکوتینی های گمنام چیست؟

الکلی های گمنام به ما اجازه داده است تا دیباچه آنان را نیز اقتباس نماییم و دیباچه ما به این گونه است:

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، نیرو و امیدمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و به این گونه می توانیم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین می باشد. برای عضویت هزینه یا شهریه ای دریافت نمی شود. ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام به هیچ گروه، فرقه ،موسسه، سازمان و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شود و هیچ چیزی را تایید و یا رد نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند.

ما یک سازمان پزشکی نیستیم. آنچه داریم، تجربیات شخصی ما در رابطه با وابستگی به نیکوتین و فرایند رهایی از آن است. اصول نهفته در قدم ها و سنت ها زیر بنای روحانی این برنامه است. ما یقیناً یک سازمان مذهبی نیستیم. ما به طور ساده یک برنامه توقف مصرف نیکوتین هستیم. نتیجه سعی و تلاش ما در این فرایند، رسیدن به یک بیداری معنوی و روحانی است.

خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام

خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام NAWS و هیئت نمایندگان منطقه برای حمایت از گروه ها و تک تک اعضا به وجود آمده است.

هیئت نمایندگان،در اختیار گذاشتن خدمات، طرح های جدید و راه های آسان تر نمودن رساندن پیام بهبودی به معتاد نیکوتین در حال عذاب را به عهده دارد. حل مشکلات گروه ها نیز به عهده خدمات جهانی،شورا و هیئت نمایندگان می باشد.

همچنین حمایت و پشتیبانی اعضا توسط نشریات شامل کتاب ها و جزوه ها و فراهم کردن مجموع نشریات برای راه اندازی یک جلسه و انتشار مجله فصلی هفت مطلب و برپایی جلسات تلفنی و اینترنتی و تهیه لیست نشانی جلسات سراسر جهان و خدمات شبکه اینترنتی و پشتیبانی مالی، از دیگر خدمات دفتر جهانی نیکوتینی های گمنام می باشد.

کنفرانس خدمات جهانی

هر سال در فصل بهار کنفرانس خدمات جهانی برگزار می شود و از کلیه ی اعضا دعوت به عمل می آید. کنفرانس هر ساله بر اساس سهولت تردد تعداد اعضای داوطلب خدمت گذاری، در ایالت های مختلف برگزار میگردد.

هدف کنفرانس تقویت انجمن در مسیر رهایی از نیکوتین و برگزاری یک جلسه رسمی اطلاع رسانی می باشد.

طبق آمار سال 2005 میلادی، خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام به بیش از پانصد جلسه خدمت نموده است، که شامل جلسات حضوری، تلفنی و اینترنتی می باشد. نیکوتینی های گمنام دارای سایت اینترنت میباشد که اعضا می توانند به راحتی از آن بهره ببرند.

9 نفر کاندید انتخاب شده در کنفرانس خدمات جهانی سالیانه چهار مرتبه در چهار فصل جلسه برگزار می نمایند. همچنین داوطلبین هماهنگی های خاص، خدمات خاصی را در جهت هدف اصلی خدمات جهانی که کمک معتاد به نیکوتین در حال عذاب است بر عهده دارند.

چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد؟

هر کس که تمایل دارد از اسارت نیکوتین رها شود می تواند به نیکوتینی های گمنام بپیوندد. تمایل چیزی است که همه اعضا آن را دارند. اعضای انجمن نیکوتینی های گمنام از نژاد، طایفه، جنسیت، میلت، شغل، درآمد و مذاهب مختلف هستند. ما به عنوان اعضای نیکوتینی هایی گمنام به تفاوت های یکدیگر توجه نمی کنیم و بر تمایل مشترک مان که رهایی از نیکوتین است متمرکز می مانیم.

اعتیاد نیکوتین حدو مرزی ندارد و هر سنی را تحت تاثیر قرار می دهد. بسیاری از مردم، پیر و جوان، از منافع نیکوتینی های گمنام بهره مند هستند. نیکوتینی های گمنام به همه خوش آمد می گوید، چه آنانی که تازه شروع کرده اند و چه آنانی که سال ها است گرفتارند.

جلسات نیکوتینی های گمنام

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو یا بیش از دو نفر است که گرد هم می آیند تا تمایل مشترک خود را با یکدیگر سهیم شوند. آنان تجربه، امید، و نیروی خود را با یکدیگر به مشارکت می گذارند. آنها تجربه قطع مصرف و چگونگی به کارگیری برنامه نیکوتینی های گمنام برای یک زندگی رها از نیکوتین را از اعضای قدیمی تر می آموزند.

در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند.

جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند

بنابر اصل گمنامی سنت های ما، جلسات مکان امنی است تا اعضا مشکلات و احساسات خود را به مشارکت گذارند.

نیکوتینی های گمنام چه کارهایی را انجام نمی دهد؟

1ـ نیکوتینی های گمنام هیچ کسی را مجبور به قطع مصرف نمی کند. نیکوتینی های گمنام برای معتاد به نیکوتینی است که تمایل به رها شدن از اعتیاد نیکوتین دارد.

2ـ نیکوتینی های گمنام از منابع خارجی پولی در یافت نمی کند. ما متکی به خود هستیم.

3ـ نیکوتینی های گمنام اعضای خود را کنترل نمی کند که آیا به عادت قبلی خود باز گشته اند یا خیر.

4ـ نیکوتینی های گمنام یک تشکیلات مذهبی نیست. اعضا عقاید شخصی خود را از معنای زندگی دارند.

5ـ نیکوتینی های گمنام یک تشکیلات پزشکی نیست. طبابت و روانشناسی نمی کند.

6ـ نیکوتینی های گمنام هیچ گونه بیمارستان، خانه بهبودی و کیلینیکی را اداره نکرده و خدمات پرستاری ارائه نمی دهد.

7ـ نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمانی ارتباط ندارد. بعضی از اعضا برای سازمان های خارجی کار می کنند، اما نمایندگان نیکوتینی های گمنام نیستند.

8ـ نیکوتینی های گمنام نام اعضای خود را فاش نمی سازد. سنت یازدهم ما می گوید: "ما لازم است گمنامی خود را  در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم." همچنین اعضا آنچه که درجلسات گفته می شود را بازگو نمی کنند.

قدم ها و سنت های دوازده گانه

نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام قدم ها و سنت های دوازده گانه را اقتباس و نشر نموده است. به این گونه این امکان برای گروه ها و هر یک از اعضا وجود دارد که برای رهایی از اعتیاد نیکوتین از قدم ها و سنتهای دوازده گانه را به کار ببرند.

قدم ها وسنت های دوازده گانه به گروه های بسیاری در جهان کمک نموده و میلیون ها نفر را از اعتیاد های گوناگون نجات داده است. بیداری روحانی که با به کار گیری این برنامه بهبودی به دست می آید، شادکامی و آرامش نوینی را به زندگی ها هدیه می کند. رهایی از نیکوتین تنها یکی از هدایایی است که هر عضو می تواند از این برنامه دریافت کند.

قدم های دوازده گانه

قدم های دوازده گانه نماد روحانی برنامه بهبودی می باشد و فرایندی است در جهت خود شناسی و مسیری به سوی آرامش درونی.قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند. قدم ها قلب برنامه بهبودی ما می باشد.

1- ما پذیرفتیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم که اختیار زندگی از دست مان خارج شده بود.

2- ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

3- ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگی مان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4- ما یک تراز نامه اخلاقی، جستجو گرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5- ما چگونگی دقیق خطاهای مان را در برابر خداوند، خود و یک انسان دیگر پذیرفتیم.

6- ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند تمامی این نواقص شخصیتی ما را بر طرف کند.

7- عاجزانه از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8- فهرستی از تمام کسانی که به آنها آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.

9- ما در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران آسیب برساند.

10- ما به تهیه ی ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً آن را پذیرفتیم.

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقای رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداستن این قدم ها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم.

سنت های دوازده گانه

سنت های دوازده گانه به انجمن شکل و وحدت می دهد. سنت ها جلسات را در مسیر بهبودی که سال هاست در خدمت بسیاری از مردم قرار گرفته است، حفظ می کند. سنت ها بر پیام اصلی انجمن که حمایت از مصرف کننده نیکوتین در جستجوی بهبودی است، تمرکز دارد. این دستور العملها به هر عضو اطمینان می دهد که در هر جلسه از اصول یکسان بر خوردار شود.

1- منافع مشترک ما باید در راس قرار گیرد. بهبودی شخصی به وحدت نیکوتینی های گمنام بستگی دارد.

2- در رابطه با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند. رهبران ما فقط خدمت گذاران مورد اعتماد ما می باشند، آنها حکومت نمی کنند.

3- تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف است.

4- هر گروه باید مستقل باشد، مگر در مواردی که بر گروه های دیگر یا نیکوتینی های گمنام در کل اثر بگذارد.

5- هرگروه، تنها یک هدف اصلی دارد، رسانیدن پیام به معتاد به نیکوتینی که هنوز در عذاب است.

6- یک گروه نیکوتینی های گمنام هرگز نباید هیچ موسسه مرتبط یا هر سازمان خارجی را تایید ویا در آنها سرمایه گذاری کند یا نام نیکوتینی های گمنام را به آنها عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی وشهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7- هر گروه نیکوتینی های گمنام باید متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8- نیکوتینی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی را استخدام کنند.

9- نیکوتینی های گمنام تحت این عنوان هرگز نباید سازمان دهی شود، اما می توانیم هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10- نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام نیکوتینی های گمنام هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشیده شود.

11- خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست و همیشه یاداور این است که اصول اخلاقی را به غرایض شخصی ترجیح دهیم.

● برای اطلاعات بیشتر می توانید به نشریات ما مراجعه نمایید.

● اگر طالب آنچه که ما داریم هستید، لطفاً با ما راحت باشید. خوش آمد گویی گرم ما منتظر شماست

نیکوتین چیست؟

● نیکوتین یک سم است که در حشره کش ها مورد استفاده قرار می گیرد.

● نیکوتین یک ماده آلکالوئیدی سمّی است که به شدت اعتیاد آور می باشد.

● نیکوتین از اواخر دهه 1980 به عنوان قویترین داروی مخدر اعتیاد آور شناخته شده است.

● وقتی دود بلعیده می شود، نیکوتین طی 7 ثانیه به مغز می رسد، یعنی دو برابر سریع تر از تزریق دارو در رگ.

● "نیکوتین" مغز و سیستم مرکزی اعصاب را مبتلا می کند و وضعیت فرستنده های عصبی و مواد شیمیائی که احساسات، یادگیری، هوشیاری و قدرت تمرکز را تنظیم می کند، تغییر می دهد.

● نیکوتین ضربان قلب را زیاد می کند و باعث انسداد رگ های خونی و کاهش جریان گردش خون در بدن می شود.

● نیکوتین.....

نشانه های این اعتیاد کدام است؟

● به سوالات زیر در نهایت صداقت پاسخ دهید.

1- آیا هر روز نیکوتین مصرف می کنید؟

2- آیا به دلیل اینکه خجالتی هستید و برای به دست آوردن اعتماد به نفس، نیکوتین مصرف می کنید؟

3- آیا وقتی تحت فشار هستید، نیکوتین را برای فرار از نگرانی و ملامت و خستگی مصرف می کنید؟

4- آیا تاکنون توسط آتش سیگار یا قلیان، لباس، فرش و یا چیزی از لوازم زندگی تان را سوزانده اید؟

5- آیا تاکنون بی موقع و یا نیمه شب برای تهیه نیکوتین مصرفی تان از خانه خارج شده اید؟

6- آیا وقتی مردم به شما می گویند که مصرف دخانیات شما، آنها را آزار می دهد، عصبانی می شوید و از خودتان دفاع می کنید؟

7- آیا تاکنون پزشک و یا دندانپزشک به شما توصیه کرده است که کشیدن سیگار یا جویدن تنباکو را متوقف کنید؟

8- آیا تاکنون به کسی قول داده اید که قطع مصرف کنید و قول خود را شکسته باشید؟

9- آیا شده است که بخواهید قطع مصرف کنید و از لحاظ احساسی و جسمی ناراحت باشید؟

10- آیا تاکنون موقتاً قطع مصرف کرده اید، فقط به این دلیل که بعد از مدتی مجدداً شروع کنید؟

11- آیا برای این که بدون دخانیات نشوید، نیکوتین مازاد بر مصرف تهیه می کنید؟

12- آیا برایتان مشکل است که زندگی را بدون مصرف نیکوتین تصوّر کنید؟

13- آیا فقط فعالیت و سرگرمی هایی را انتخاب می کنید که مصرف نیکوتین در آنها بلا مانع است؟

14- آیا ترجیح می دهید که در جمع افرادی که نیکوتین مصرف می کنند باشید؟

15- آیا به دلیل مصرف نیکوتین از درون احساس خفت و خواری می کنید و یا از خودتان شرمسار هستید؟

16- آیا هرگز بدون قصد و اراده نیکوتین مصرف کرده اید؟

17- آیا مصرف نیکوتین تان در خانواده و یا روابط شما با دیگران تولید اشکال کرده است؟

18- آیا در حضور کودکان یا کسانی که نیکوتین مصرف نمی کنند با وجودی که این عمل شما برای سلامتی آنان مضر باشد، دخانیات مصرف می کنید؟

19- آیا به خودتان می گویید که می توانید هر وقت اراده کنید قطع مصرف کنید؟

20- آیا هرگز احساس کرده اید که اگر نیکوتین مصرف نمی کردید زندگی تان بهتر بود؟

21- آیا با وجود آگاهی از خطرات نیکوتین هنوز به مصرف آن ادامه می دهید؟

● در صورتی که به یک یا دو سوال بالا پاسخ "بله" داده اید، احتمالا" معتاد هستید و یا در حال معتاد شدن می باشید.

● در صورتی که به بیش از سه سوال پاسخ "بله" داده اید به نیکوتین معتاد شده اید.

برای رهایی از اعتیاد نیکوتین چه کنیم؟

برای رهایی از اعتیاد نیکوتین چه کنیم؟

● اگر تمایل دارید که از نیکوتین رها شوید، این باعث تسلی خاطر شماست که بدانید یاران و همراهان بسیاری در اینجا دارید.

● ما راه حلی پیدا کرده ایم، راهی که بدون نیکوتین زندگی و رشد کنیم، ما این راه را به رایگان و با یکدیگر و تمامی کسانی که مایلند به ما ملحق شوند به مشارکت می گذاریم.

●راه رهایی برنامه بهبودی نیکوتینی های گمنام، و زندگی به روال این برنامه می باشد.

● با برنامه بهبودی مان که کمک و پشتیبانی متقابل است، راهی را یافته ایم که می توان از این طریق روز به روز یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کرد.

● در این برنامه همه چیز پیشنهادی است، و هیچ بایدی وجود ندارد بجز "تمایل به قطع مصرف ".

نیکوتینی های گمنام چگونه به ما کمک می کند؟

● نیکوتینی های گمنام انجمنی از مردمی است که گرفتاری های اعتیاد نیکوتین را درک کرده اند. هر کس که تمایل دارد از اسارت نیکوتین رها شود می تواند به نیکوتینی های گمنام بپیوندد؛ و تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف نیکوتین است.

● جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند.

● جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو یا بیش از دو نفر است، که گرد هم می آیند تا تجربه، امید و نیروی خود را با یکدیگر به مشارکت گذارند.

● ما تجربه قطع مصرف و چگونگی برنامه نیکوتینی های گمنام را برای یک زندگی رها از نیکوتین از اعضای قدیمی تر می آموزیم.

● ما مرتباً در جلسات شرکت می کنیم تا از مصرف مجدد و بازگشت به گذشته جلوگیری کنیم.

● بنابر اصل گمنامی سنت های ما، جلسات مکان امنی است تا اعضا مشکلات خود و احساسات خود را به مشارکت گذارند.

● در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند.

وعده های ما

● قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام به ما فرصتی داده است تا از پیچ و خم های وسوسه، آشفتگی و نداشتن اختیار زندگی با موفقیت عبور کنیم.

● توسط قدم های دوازده گانه به سوی رهایی، شادی، سرور و آرامش، راهنمایی و هدایت می شویم.

● زندگی روحانی ما یک تئوری نیست، ما لازم است آن را زندگی کنیم.

● برای بسیاری از ما پیشرفت جسمی سریع خواهد بود، حس بویایی و چشایی ما باز میگردد، زندگی برای مان اهمیت، رنگ و شفافیت جدیدی پیدا میکند.

● با درک نیروی برتر که ما را از دنیای انکاری که در آن به تدریج در حال نابود کردن خود بودیم، بیرون آورده است، احترام به خودمان روز به روز بیشتر می شود.

● ما دیگر مجبور نیستیم هر بیست دقیقه یک بار به "وسوسه مصرف" پاسخ مثبت دهیم. ما کمک این برنامه را انتخاب می کنیم و دیگر مجبور نیستیم یکی از میلیون ها افرادی باشیم که هر ساله بر اثر مصرف نیکوتین جان خود را نابهنگام از دست می دهند.

● ما در خواهیم یافت در کدام قسمت های زندگی پرخاشگر و یا واکنش گر بوده ایم. همچنین یاد می گیریم خودمان را دوست داشته باشیم.

● با از میان رفتن رخوت و سستی، احساسات شادی آفرین ما بیدار می شوند و می توانیم خطراتی را که محاصره مان کرده است، ببینیم.

● آرام آرام اشتیاق ما از نیکوتین بر نیکوتینی های گمنام متمرکز می گردد. به تدریج فراموش می کنیم مصرف کننده نیکوتین بودیم، مگر در جلسات.

● اکنون به این درک رسیده ایم که در یک شوخی فریبنده عظیم شرکت داشته ایم. "ما چیزی را از دست نداده ایم".

● سلامتی تجربه جدیدی است. ما با فروتنی سپاسگذار این هدیه هستیم. نیروی برتر ما از طریق این برنامه کاری را برای مان انجام داده است که خود به تنهایی قادر به انجام آن نبوده ایم.

● برای اطلاعات بیشتر به نشریات و جلسات انجمن نیکوتینی های گمنام مراجعه نمایید.

● خوش آمد گویی گرم ما منتظر شماست

به جلسه نیکوتینی های گمنام خوش آمدید

برای آمدن به جلسات اجباری نیست که حتمأ مصرف نیکوتین را قطع کرده باشید، تنها لازمهء شروع، تمایل به قطع مصرف است به شما پیشنهاد میکنیم قبل از قضاوت راجع به جلسات، حداقل به شش جلسه بیایید. ابتدا به جلسات می آییم، سپس اصول آن را درک می کنیم و به آن ایمان می آوریم. در این جلسه هر مطلبی برایتان مفید است را به خاطر بسپارید و بقیه مطالب را به آینده موکول کنید.

بسیاری از افراد هنگام ورود به جلسات، امید به قطع مصرف نیکوتین و زندگی بدون آن را ندارند و حتی تصور آن را نیز نمی توانند بکنند. بسیاری از ما مدتهاست خود را رها کرده و به خود رجوع نکرده ایم، بنابراین فکر می کنیم این احساس طبیعی است. پس از شرکت در چند جلسه مجددأ خود را باز خواهیم یافت و درک می کنیم که این تفکر غلط قابل تغییر است. هیچگونه اجبار یا رودربایستی جهت قطع مصرف نیکوتین از طریق گروه برای شما وجود ندارد. همهء ما در این حالت بوده ایم و شما را درک می کنیم. اگر شما برای رسیدن به باورهای لازم جهت قطع مصرف، زمان نیاز دارید یا می خواهید زمان خاصی را مشخص کنید لطفأ این کار را انجام دهید. هرکس به باوری شخصی از نیروی برتر خود خواهد رسید.

به جلسات بیایید گوش فرا دهید، مشارکت کنید، کتب و نشریات را مطالعه نمایید و از لیست تلفن استفاده کرده و قدمها را مطالعه کنید. به خاطر داشته باشید خیلی ها قبل از شما با همین ترس ها و تردیدها به انجمن آمده اند و اکنون زندگی پاک و بدون نیکوتین دارند. ابزارهایی که ما برای رهایی از نیکوتین استفاده کرده ایم عبارتند از: جلسات، قدمهای دوازده گانه و لیست تلفن اعضاء. در حال حاضر اگر شما همچنان مصرف کننده نیکوتین هستید، بسیار مهم است که به جلسات بعدی نیز بیایید. سعی کنید برای قطع مصرف، نگرانی به خود راه ندهید. تجربهء ما نشان داده است آنها که به طور مرتب به جلسات می آیند بالاخره موفق به قطع مصرف نیکوتین خواهند شد.

قلب برنامهء بهبودی ما قدمهای دوازده گانه است. آنها راه رشد روحانی و رهایی از نیکوتین و حفظ این رهایی را برای ما به ارمغان می آورند. برنامه ما روحانی است ولی مذهبی نیست، هرجا که در قدمها صحبت از خدا می شود منظور نیروی برتر ماست که در جریان بهبودی ما را یاری می کند.

در فواصل جلسات به نظر ما مؤثرترین ابزار بهبودی استفاده از تلفن است، هرگاه هوس مصرف نیکوتین دارید، تلفن کنید. ما دریافته ایم که هیچکدام به تنهایی نمی توانیم این کار را انجام دهیم. ما واقعأ می خواهیم که از ما کمک بگیرید، اگر کسی در دسترس شما نبود از شخص دیگری کمک بگیرید.

یکی از اهداف سنت های دوازده گانهء ما تهیهء مکان امن برای اعضاء است که این فقط از طریق وحدت گروه میسّر است. وقتی هر یک از ما بتوانیم بدون دغدغه و نگرانی نقطه نظرات خود را بیان کنیم یعنی وحدت و یکپارچگی گروه برقرار شده است. این وحدت و یکپارچگی ماست که قدرت مشارکت را به همه ما میدهد. فقط گمنامی اساس ایجاد اعتقاد و باورها در اعضای انجمن می باشد و همیشه یادآور این کلمات است که در انجمن اصول اخلاقی به غرائض شخصی ترجیح دارد.

دعای آرامش را به خاطر بیاورید: خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.

وقتی که به عنوان مصرف کننده نیکوتین سعی در قطع مصرف سیگار یا هر نوع مصرف دیگری از نیکوتین داریم، نمی توانیم وسوسهء مصرف این مادهء قوی را از بین ببریم ولی می توانیم آن را بپذیریم. این یک برنامهء صداقت عمیق با خود است. نمی توانیم میل شدید مصرف نیکوتین را از خود دور کنیم ولی می توانیم با آن زندگی کنیم. وقتی می گوییم: "شهامتی ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم" منظور این است که نخواهیم کماکان با میل به مصرف سیگار یا هر نوع نیکوتین دیگری حتی برای مدت کوتاهی زندگی کنیم. اگر علیرغم خواندن دعای آرامش هنوز هم نیکوتین مصرف می کنید، دعا را بارها و بارها تکرار کنید و با هر بار تکرار، انعکاس آن را در درون خود جستجو کنید، سرانجام این دعا تأثیر خواهد کرد، همانطور که برای هزاران نفر از ما تأثیر داشته است.

درباره قطع مصرف نیکوتین

قبل از قطع مصرف: قطع مصرف آن طور که فکر می کنید مشکل نیست. البته قصد ما این نیست که قضیه را ساده قلمداد کنیم. بسیاری از ما فکر می کردیم قطع مصرف نیکوتین غیر ممکن است. نیکوتین یک مادة مخدر است که احساسات ما را نسبت به واقعیت تغییر می دهد. نیکوتین یک آلکالوئید سمی است و به عنوان یک مادة اعتیادآور شیمیایی شناخته شده است.

   جسم شما به نیکوتین نیاز ندارد (نیکوتین یک مادة‌ غذایی نیست):  مصرف نیکوتین سبب وابستگی جسمی، روحی و روانی می گردد. اولین قدم در از میانبرداشتن وسوسه مصرف نیکوتین سم زدایی آن است. به یاد داشته باشید اعتیاد به معنی اجبار به مصرف یک مادة شیمیایی است. نیکوتین یک آلکالوئید سمی است که وابستگی به آن بیش از حد تصور مردم است و شما ناخودآگاه به آن پاسخ مثبت می‌دهید. آیا هرگز اتفاق افتاده سیگار در دست تان باشد و آن را روشن نکنید؟

   با مصرف نیکوتین صادقانه روبرو شوید:   از خود بپرسید مصرف نیکوتین چه سودی برای من دارد؟ اگر فکر می کنید مصرف نیکوتین احساس خوبی در شما ایجاد می کند از خود بپرسید آیا راه بهتری برای رسیدن به این احساس وجود دارد؟ به یاد داشته باشید مصرف نیکوتین صدمات جدی بر جسم و روح و روان شما وارد می‌کند. از خود سؤال کنید آیا مصرف نیکوتین به من آرامش می‌دهد یا فقط وسوسة مصرف را از بین می برد.

   قطع مصرف را به خاطر مشکلاتی که در حال حاضر دارید به تأخیر نیاندازید:   نیکوتین و چهار هزار مادة شیمیایی سمی حاصل از سوخت آن، حداقل چهل نوع سرطان شناخته شده و تخریب جسمی و روحی و روانی برای شما ایجاد می کند. این مواد پیوسته سلامت شما را تخریب می‌کنند.

   ذهن خود را برای بیداری و تغییرات جدید باز بگذارید:   اگر با زندگی‌ به شکل گذشته رو به رو شوید، چگونه انتظار نتیجه ای متفاوت دارید؟ اگر چیزی را تغییر ندهید هیچ چیز تغییر نمی کند. به جای برخورد متعصبانه با خود، خود را دوست بدارید و به خود احترام بگذارید. جلسات کمک می‌کند تا با زندگی به گونه ای جدید رو به رو شوید. با مطالعه نشریات راه رو به رو شدن با خود و زندگی را پیدا خواهید کرد. برای انجام هر کار مثبت به خود پاداش دهید.

   به جای فکر کردن بر عدم توانایی قطع مصرف، بر انگیزه های قطع مصرف متمرکز شوید:   بر کارهایی که نمی‌توانید انجام دهید متمرکز نشوید، بلکه در جهت کاری که می توانید انجام دهید حرکت کنید. به سمت هدف حرکت کنید حتی اگر یک حرکت کوچک باشد.

   به خاطر خودتان قطع مصرف کنید:   ممکن است تحت فشار افرادی که دوستشان دارید مجبور به قطع مصرف باشید. این امر ممکن است کمک کند، اما خیلی وقت ها مصرف کننده را در یک حالت دفاعی قرار می‌دهد. اطرافیان شما به خاطر قطع مصرف شما خوشحال خواهند شد، اما بیشترین سود از آن شماست. شرکت در جلسات امید و توانایی شما را در قطع مصرف نیکوتین افزایش می دهد.

 

   به قطع مصرف به عنوان هدیة ای الهی بنگرید:   با قطع مصرف نیکوتین از زندگی بهتر، عمر طولانی‌تر و جسمی سالم‌تر برخوردار می شوید. از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار و احساسات شما شفاف و قوی‌تر می‌شود.

   تا حد ممکن کارها را آسان کنید:   برای چند روز اول قطع مصرف، فعالیت های روزمره در نظر بگیرید. این روش کمک می کند که در چند روز اول از تصمیم‌گیری‌های عجولانه بر حذر باشید.

   قطع مصرف نیکوتین را یک رویداد مهم به حساب آورید:   تا آن جا که در توان دارید برای بیرون راندن نیکوتین از زندگی تان تلاش نمایید. با باقی ماندن در قطع مصرف به مرور از قدرت و شهامت برخوردار می گردید. اگر هنوز مایل به قطع مصرف نیستید برای به دست آوردنش دعا کنید. اگر در شک و تردید هستید، با صدای بلند با خود بگویید: هر اقدام لازم برای قطع مصرف نیکوتین را انجام می دهم. آرزوی خود را با صدای بلند بیان کنید. با آگاهی و ایمان جلو بروید، پیروزی در انتظار شماست.

   در افکارتان خود را در حالی که قطع مصرف کرده اید تماشا کنید:   بسیاری از مردم برای تغییر، از تصورات ذهنی استفاده می‌کنند. تصور کنید پاکت سیگار خود را دور می اندازید. آنقدر به این تصویر سازی ادامه دهید تا به باور برسید که آن را دور می اندازید. با تمرین و تکرار قدرت شما افزایش می یابد. ذهن خود را برای تغییرات باز نگه دارید.

   زمان ایده‌آل برای قطع مصرف وجود ندارد:   امروز بهترین روز برای قطع مصرف است. ممکن است امروز قطع مصرف نکنید، اما در حال خواندن این جزوه هستید. پس حداقل خود را آماده نگه دارید. به جای این که دنبال بهانة تأخیر باشید در جستجوی زمان مناسب برای قطع مصرف باشید.

   اگر نمی توانید به یکباره قطع مصرف کنید شروع به کاهش مصرف کنید:   اگر هر روز یک بار کمتر مصرف کنید در طی هفته هفت بار کمتر مصرف کرده اید. پس از یک هفته روزی هفت عدد کمتر مصرف خواهیید کرد. گرچه شاید مشکل باشد اما به خاطر داشته باشید، مصرف یک بار میل به مصرف بعدی را ایجاد می‌کند.

   حقیقت و خطرات مصرف را نادیده نگیرید:   اگر نمی خواهید امروز قطع مصرف کنید یا احساس می‌کنید قطع مصرف مشکل است، با یکی از اعضای انجمن صحبت کنید. احساسات خود را پنهان نکنید. احساسات ناخوشایند در تاریکی رشد می‌کند و در نور می میرد.

   زمانی را برای قطع مصرف مشخص نمایید:   سعی کنید و اگر موفق نشدید به خودتان سخت نگیرید، دوباره امتحان کنید. تنها راه برای شکست خوردن دست برداشتن از تلاش است.

 

روزهای اول آزادی

   مدت پاکی خود را یک سرمایه بدانید:   اگر برای یک ساعت قطع مصرف کرده اید در واقع برای سلامتی خود یک ساعت سرمایه ‌گذاری کرده اید. این سرمایه را ساعت به ساعت افزایش دهید. با گذشت زمان این سرمایه افزایش می یابد و برای شما قابل لمس و ارزشمند می گردد. از این سرمایه مانند سایر سرمایه های زندگی محافظت نمایید.

   فقط برای امروز قطع مصرف کنید:   فقط به بخشی از روز که در آن زندگی می‌کنید فکر کنید. مثلاً بگویید تا قبل از ظهر یا تا ساعت سه مصرف نمی کنم. گاهی برای یک ساعت مصرف نکنید. این خیلی راحت تر است تا فکر کنید برای همیشه قطع مصرف کنید.

   با افزایش مدت پاکی به مرور وسوسه مصرف از میان خواهد رفت:   وقتی در قطع مصرف باقی بمانید هرگز مجبور به تحمل دوباره ناراحتی ناشی از سم زدایی نخواهید بود. همیشه ناراحتی ناشی از سم زدایی را به یاد داشته باشید. به یاد داشتن این ناراحتی ها خطر لغزش را از میان بر می دارد.

   اگر می توانستید کنترل شده مصرف کنید مجبور نبودید در گذشته هزار بار مصرف کنید:   مصرف یک پاکت سیگار در روز یعنی مصرف هفتاد و سه هزار نخ در سال که هیچ یک از آن ها به تنهایی مسئله ای نبود.

   قطع مصرف نیکوتین یک انتخاب است نه یک محرومیت:   می توانید به خود بگویید، فردا یک کارتن سیگار خواهم کشید اما برای امروز مصرف نخواهم کرد.

   به جای پک زدن دعا کنید:   دعا و مراقبه ارتباط ما را با خود و دیگران بهبود می بخشد. می توان در خلوت خود از صمیم قلب دعا کرد. نیکوتین از راه سیگار، پیپ، قلیان یا آدامس نیکوتین به ما می رسد و بهبودی از راه رشد روحانی.

   با قطع مصرف شاید احساس کنید چیزی گم کرده اید:   به این فکر بها ندهید. این احساس موقتی است. با گذشت زمان از بقیه عمر لذت بیشتری خواهید برد. رهایی از نیکوتین به مرور برای شما خوشایند خواهد شد.

   در موقع وسوسه چهار حرف «گ.ع.ت.خ» را به خاطر بیاورید:   این‌ها عوامل به وجود آورنده وسوسه مصرف نیکوتین هستند.     گ-گرسنگی       ع-عصبانیت       ت-تنهایی       خ-خستگی

 

   به جای نیکوتین جسم خود را با غذا تغذیه کنید:   ما با مصرف نیکوتین تمام احساسات حتی گرسنگی را سرکوب می کردیم. بهبودی یعنی مراقبت از جسم و روح و روان از راه های زندگی‌بخش. ببینید اگر گرسنه اید با غذا خود را آرام سازید. اگر خسته اید با چند تنفس عمیق در هوای تازه خستگی را برطرف کنید.

   در شروع قطع مصرف مایعات فراوان بنوشید تا سم نیکوتین از جسم شما پاک شود:   آب به تنهایی یک شستشو دهندة عالی است. آب پرتقال بسیار مفید است زیرا مصرف نیکوتین ویتامین c بدن را کاهش داده است.

   هنگام قطع مصرف نوع و شیوه تغذیه بسیار مهم است:   هنگام قطع مصرف سوخت و ساز بدن و فعالیت اندام ها تغییر می‌کند. به تدریج چاق می شوید. می توانید با روش های مناسب از اضافه وزن جلوگیری کنید. اما متأسفانه برای آمفیزم (نارسایی ریه) هیچ درمانی وجود ندارد.

   اگر در حین سم زدایی دچار خستگی، بی‌قراری، عصبانیت و اضطراب شدید نگران نباشید:   شاید در زمان سم زدایی احساس خوبی نداشته باشیم. در اینگونه مواقع به جای درگیری با خود و دیگران، با اعضای انجمن مشارکت می کنیم. عصبانیت باعث آزار شما می گردد و ممکن است دامن زدن به آن در شما احساس گناه بوجود آورد و مجبور شوید برای رهایی از آن مصرف کنید.

   قبل از هر عکس العمل چند لحظه تأمل کنید:   روزهای اول پرهیز، درک ما از واقعیت تغییر می‌کند. مثلاً ممکن است مصرف نیکوتین به طور موقت عصبانیت را از بین ببرد، اما عصبانیت یک امر طبیعی است که می توان با روش های مناسب با آن رو به رو شد.

   از خستگی بیش از حد پرهیز کنید:   وقتی خسته هستیم فکرمان درست کار نمی کند، صبر خود را از دست می دهیم و استقامت ما کاهش می یابد. این حالت یک حالت خطرناک است. لازم نیست همة کارها را امروز انجام دهیم.

   به اندازه کافی استراحت کنید:   سعی کنید راه های جدید برای استراحت کوتاه مدت بین ساعات کار پیدا کنید. ما برای مراقبت از خود نیاز به آموزش راه های سالم‌ برای زندگی داریم. چند لحظه استراحت بدون مصرف نیکوتین ما را آماده می سازد تا گام بعدی را برای ادامة کار برداریم.

   لازم است برای خالی کردن ذهن از وسوسه مصرف نیکوتین، خود را به کاری مشغول کنیم:   در شروع قطع مصرف لازم است خود را به کاری مشغول کنیم تا وسوسة مصرف در ما شدید نشود و در صورتی که هنوز مصرف می کنیم، تا حد ممکن بین دو مصرف فاصلة بیشتری ایجاد کنیم.

   در جمع کسانی بروید که از قطع مصرف شما حمایت می‌کنند:   این امر کمک می‌کند تا دیدگاه مثبتی پیدا کنیم. هفته های اول تا حد ممکن از افراد منفی‌ و مکان مصرف پرهیز کنید.

 

   از دوستان و آشنایان درخواست کمک کنید:   اوایل قطع مصرف از آنان درخواست کنید از مصرف نیکوتین در کنار شما خودداری نمایند. آنان ممکن است به اندازة شما از انجمن و بیماری اعتیاد نیکوتین آگاه نباشند. می توانید به گونه ای مناسب ایشان را آگاه سازید که مسئله، مسئله مرگ و زندگی است.

   خود را در فعالیت هایی که مصرف نیکوتین ممنوع است مشغول کنید:   به جاهایی بروید که در آنجا مصرف نیکوتین ممنوع است. مرتباً از دوش آب گرم استفاده کنید. به اسکی یا شنا بروید. با کسانی که مصرف کننده نیستند رفت و آمد و در فعالیت های شادی بخش شرکت کنید.

   یک وسیله سرگرمی برای دستان خود انتخاب کنید:   ما عادت کرده‌ایم دائماً سیگار بین انگشتانمان باشد. با قطع مصرف ممکن است در دستمان احساس کمبود کنیم. در این مواقع می توانیم از یک توپ کوچک، خمیر بازی، تسبیح و غیره استفاده کنیم.

   بی‌حوصلگی علامت این است که باید به کاری مشغول شویم:   خدمت کردن در گروه‌ به بهبودی ما کمک می‌کند. سعی کنید آرام و فعال باشید. خود را با فعالیت و تفریحات جدید مشغول کنید. قدم زدن در مناطق زیبا، شرکت در کلاس های سرگرم کننده می تواند یک احساس سرگرمی و تازه شدن به شما ببخشد.

   با قطع مصرف در دهان خود احساس کمبود می‌کنیم:   در این موقع از خوردن مواد چاق کننده پرهیز کنید ولی از مواد مکیدنی و جویدنی سالم مثل شکلات، آب نبات، آدامس، چوب شور و غیره می توانید استفاده کنید.

   کافئین مانند نیکوتین یک مادة محرک است:   وقتی مصرف نیکوتین را قطع می‌کنیم تغییرات بیو شیمیایی در جسم ما بوجود می‌آید و کافئین مدت طولانی‌تری در بدن باقی می ماند، در نتیجه تمایل ما به مصرف نیکوتین بیشتر می شود. بنابراین بهتر است اوایل قطع مصرف نوشیدن چایی و قهوه را کاهش داده یا آن را متوقف کنیم.

   در زمان سم زدایی از نوشیدن الکل پرهیز کنید:   با مصرف الکل سیستم دفاعی بدن ضعیف می شود.

   الگوهای رفتاری را تغییر دهید:   برای مثال از مسیرهای قبلی عبور نکنید، زیرا در مسیرهای قبلی نقاط تحریک برای مصرف مجدد وجود دارد. در جایی که قبلاٌ برای تماشای تلویزیون می نشستید، ننشینید. تغییر الگوهای رفتاری باعث تغییر در واکنش های ما می گردد. قطع مصرف نیکوتین شاید کار آسانی نباشد. شما در حال انجام کار مهمی هستید. در واقع در حال شکستن الگوی اعتیاد نیکوتین هستید. گاهی به خود تبریک بگویید و برای خود جشن بگیرید.

   از خودآزاری پرهیز کنید:   وقتی به حال خود افسوس می خوریم میل به مصرف سراغ مان می آید. وقتی برای حل یک مشکل به نیکوتین پناه می بریم در آن صورت دو مشکل خواهیم داشت.

 

پاک ماندن

   نشریات انجمن را به طور مرتب مطالعه نمایید:   با پیشرفت در بهبودی دیدگاهی جدید دربارة مصرف نیکوتین و روابط با خود و دیگران پیدا می کنیم.

   فقط کافیست سیگار بعدی را روشن نکنیم:   بدین شکل از مصرف هزاران سیگار دیگر اجتناب می کنیم. خود فریبی نکنید. فکر نکنید می توانید فقط یک بار مصرف کنید یا هر وقت اراده کردید می توانید آن را متوقف سازید. این کار غیر ممکن است. اگر ممکن بود سال ها پیش این کار را کرده بودیم. سعی در کنترل مصرف یک مادة اعتیادآور یعنی درگیر شدن در یک نبرد بی‌انتها.

   بطور مرتب پیشرفت خود را در بهبودی به خاطر آورید:   تنفس شما دیگر مانند یک مصرف کننده نیکوتین بد بو نیست. انگشتان شما زرد نیست. حس بویایی و چشایی تان بهتر شده. رنگ پوست شفاف و دندان های تان سفیدتر شده. سرفه های شما به مرور از بین رفته. احساس رضایت می کنید چون به خوبی از خود مراقبت می کنید.

   برای کارکرد قدم ها آماده شوید:   کارهای روزانه فرصتی است تا قدم های دوازده‌گانه را در زندگی به اجرا در آوریم. ما در ترس از آینده فرو نمی رویم، بهبودی عملی شجاعانه است. هرچه بیشتر قدم ها را در زندگی روزانه به کار بندیم بیشتر تغییر می کنیم و هرچه بیشتر تغییر کنیم از شهامت و بیداری روحانی بیشتری برخوردار می گردیم.

   اهداف آسان انتخاب کنید: هدف هر چقدر ساده تر باشد آسانتر بدست می آید. اهداف پیچیده یا هرگز به دست نمی‌آید و یا درهم شکسته می‌شود. معتاد برای اجتناب از حقایق ساده زندگی، تمایل به پیچیده‌ کردن آن دارد. اگر مشکلات را سخت نگیریم و فقط در جهت حل آن قدم برداریم آرامش مان افزایش می یابد. این برنامة یک برنامة به مرور است.

   آنچه را از بهبودی بدست می آورید به دیگران ببخشید:   اگر با مصرف کننده طالب رهایی رو به رو شدید تجربه، امید و نیروی خود را با او به مشارکت بگذارید. کمک به دیگران گذشته ما را به اکنون مبدل می سازد.

دعای آرامش نیکوتینی ها

خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم، و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.

خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم....

وقتی در حال سم زدایی هستیم تغییر دادن وسوسه کار دشواری است، اما می‌توان آن را پذیرفت. در واقع تا وقتی وسوسه مصرف را نپذیریم نمی توانیم قطع مصرف کنیم و همچنان به مصرف ادامه خواهیم داد.

درست به همین سادگی است: اگر میل به مصرف را نپذیریم در آنصورت حتما مصرف خواهیم کرد. ممکن است بخواهیم برای متوقف کردن وسوسه فقط یک پک بزنیم، اما حتی یک پک هم به معنی نپذیرفتن چیزی است که نمی توانیم تغییر دهیم.

پذیرش وسوسه به این معنی نیست که می‌خواهیم همیشه با آن زندگی کنیم و یا آنرا دوست داریم، بلکه به این معناست که بدانیم وسوسه فقط میل شدید جسمی و روانی است و یک نیاز نیست. جسم ما نیازمند نیکوتین نیست.

ما با وسوسه نمی‌جنگیم بلکه فقط با آن روبرو می‌شویم. به آن فرصت می دهیم و دچار ترس یا احساس تاسف به حال خود نمی ‌شویم. فقط بخود می گوییم: "بله واقعاً وسوسه مصرف نیکوتین شده‌ام"

این برنامه یک برنامه صداقت عمیق با خود است. برای قطع مصرف از عادت مصرف و خودمان متنفر نمی شویم. ما خود را به زور مجبور به قطع مصرف نمی کنیم، اما با وسوسه مصرف کنار می آییم، بنابراین دعا می‌کنیم برای:

شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم ....

چیزی که می توانیم تغییر دهیم عدم رضایت از زندگی‌کردن با وسوسه مصرف سیگار بعدی، حتی برای مد تی کوتاه میباشد.

با کمک خداوند و پشتیبانی گروه می توانیم شیوه عادتی قدیمی‌مان در روبرو شدن با وسوسه مصرف را تغییر دهیم و به شیوه‌ای جدید با وسوسه روبرو شویم. یاد می گیریم برای مدتی با وسوسه مصرف نیکوتین زندگی کنیم. دیگر برای رهایی از درد وسوسه، نیکوتین مصرف نمی کنیم.

روشن کردن سیگار به این معناست که، چیزهایی را که نمی‌توانیم تغییر دهیم نپذیرفته‌ایم و با شهامت برای چیزهایی که می‌توانیم تغییر دهیم عمل نکرده‌ایم. البته زندگی ‌کردن با وسوسه مصرف بسیار سخت است، اما شما تنها نیستید، با کمک خداوند شما قادر به انجام آن هستید. این تمامی مفهوم این دعا میباشد.

بنابراین از خداوند درخواست کمک می کنیم تا وسوسه را بپذیریم. سپس از او درخواست می کنیم شهامتی بدهد تا مانند قبل با روشن کردن سیگار به این وسوسه پاسخ مثبت ندهیم. بنابراین برای پذیرش وسوسه نیاز به قدرت و برای اینکه سیگار بعدی را روشن نکنیم نیاز به شهامت داریم ...

و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.   

بینشی که در اینجا طلب می کنیم "آگاه شدن از تفاوت بین شیوه قدیمی و کنونی روبرو شدن با وسوسه مصرف نیکوتین است" در گذشته برای مصرف نیکوتین اجبار داشتیم. وسوسه مصرف فقط برای چند لحظه در ما فعال است و با پذیرش آن، به آرامی خاموش میگردد.

با درخواست کمک برای بدست آوردن نیرو و شهامتی که بتوانیم بدون مصرف نیکوتین زندگی کنیم, دیر یا زود با موفقیت این رهایی را در آغوش خواهیم کشید.

آنچه را دریافت می کنیم برخاسته از قدرت اراده خام و ناچیز خودمان نیست ,بلکه قدرتی است که از سوی خداوند، گروه و درونمان سرچشمه میگیرد. قدرتی را که حقیقتآ دنبال آن هستیم عشق است. تنها با این نیرو است که می توانیم از اسارت نیکوتین رها و یک زندگی آزاد را تجربه کنیم.

دلیل اینکه چرا سال ها پیش قطع مصرف نیکوتین نکرده ایم این است که: زندگی نکردن با وسوسه نیکوتین را انتخاب کرده بودیم. هر گاه وسوسه می شدیم سریعاً تسلیم شده و مصرف می کردیم.

همیشه به این امید بودیم کـه روزی اتفاقــی جــادویی بیفتد و تمامی وسوسه مصرف ما به یکبــاره از بین برود و یا راه کاملاً بدون دردی برای قطع مصرف پیدا کنیم، اما آن روز هرگز نیامد.

هر یک از ما بهانه و دلایل دروغین خاص خود را برای توجیه مصرفمان می آوردیم و مجوز مصرف را برای خود صادر می کردیم تا از وسوسه فرارکنیم. بدین شکل وسوسه و مصرف، و مصرف و وسوسه ســال به سال ادامه می یافت.

اما اکنون زمانی است که می توانیم تمامی این احساسات را تغییر دهیم: زمانی است که می توانیم بپذیریم.... "من میل به مصرف دارم" و با آن، با شهامتی که خداوند در ما بوجود می آورد رو به رو گردیم، می توانیم بگوییم "من به این وسوسه پاسخ مثبت نمی دهم" به این شکل بگونه ای عاقلانه با وسوسه روبرو شده ایم.

در صورتی که با وجود خواندن این دعا همچنان به مصرف نیکوتین ادامه می دهید نگران نباشید، بارها و بارها این دعا را بخوانید و معنی دعا را در درونتان حس و آن را باور کنید، این دعا عاقبت کارخواهد داد.

تا زمانی که با خودمان صادق نشویم این دعا کار نخواهد کرد، اما با این حال، تنها کاری که لازم است در ابتدا انجام دهیم اینست که: حتی اگر باوری به این دعا نداریم، همچنان به خواندن آن ادامه دهیم و به معنی و باور آن در درون خود توجه کنیم.

برای دریافت قدرتی که بتوانید از ناراحتی وسوسه مصرف رها شوید ممکن است نیاز به زمان داشته باشید، اما عاقبت این قدرت در شما بوجود خواهد آمد و به مرور وسوسه مصرف به شدت کاهش می یابد و روزی به اعتماد خواهید رسید. تمامی این وسوسه روزی محو خواهد شد.

اگر لغزش کردید به خودتان احترام بگذارید و خود را به همانگونه که هستید بپذیرید و دعا را بار دیگر بخوانید. بیاد داشته باشید که این فشارهای روحی و ناکامی و یا حتی وسوسه نیست که باعث می شود مصرف کنیم، بلکه فقدان قدرت درونی در روبرو شدن و مهار این وسوسه است که ما را مجبور به مصرف میکند. این قدرت توسط خداوند، گروه و خودتان، در شما بیدار خواهد شد.

برای خانواده و دوستان معتادان به نیکوتین

آیا نگران کسی هستید که نیکوتین مصرف می کند؟

برای خانواده و دوستان معتادان به نیکوتین

این جزوه شامل اطلاعاتی در مورد انجمن نیکوتینی های گمنام، اعتیاد نیکوتین و پیشنهادات برای کسانی که با مصرف کننده نیکوتین زندگی می کنند می باشد. قصد ما به مشارکت گذاردن تجربه، امید و نیرو به منظور وسعت بخشیدن به دایره درک، بینش و حمایت متقابل است. اگر همسر، دوست و یا کسی از بستگان شما به نیکوتین اعتیاد دارد و شما نگران ایشان هستید، امیدواریم نشریات ما بتواند به شما کمک کند.

نیکوتینی های گمنام چیست؟

ما یک سازمان پزشکی نیستیم. آنچه داریم، تجربیات شخصی در رابطه با اعتیاد نیکوتین و فرایند رهایی از آن است. دیباچه ما بدین گونه است:

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و بدینگونه از اعتیاد قدرتمند نیکوتین رها شده ایم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است. برای عضویت هزینه یا شهریه ای از شما دریافت نمی شود، ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمان، فرقه، نژاد، مذهب و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نشده و هیچ چیزی را رد یا تأیید نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که تمایل به رهایی از اعتیاد نیکوتین دارند.

نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از الکلی های گمنام، قدم ها و سنت های دوازده گانه این انجمن را در جهت بهبودی از اعتیاد نیکوتین اقتباس نموده است. قدم ها خیلی ساده، پیشنهاداتی است برای هر عضو تا او را در مسیر بهبودی راهنمایی کند و هر عضو آن را بر اساس درک شخصی خود در زندگی به کار می برد. اصول روحانی نهفته در قدم ها و سنت های دوازده گانه راهنمای ماست. انجمن نیکوتینی های گمنام یک برنامه روحانیست اما مذهبی نیست.

خیلی ساده، برنامه ما یک برنامه رهایی از اعتیاد نیکوتین است که نتیجه سعی و تلاش ما رسیدن به یک بیداری روحانیست. نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای را تحمیل یا اعضاء را مجبور به باور از خدا نمی کند بلکه آنان را تشویق می کند تا ذهن خود را باز گذاشته و به عقاید و باور سایر اعضاء احترام بگذارند. لازم است هر عضو به درک شخصی خود از یک نیروی برتر برسد. این نیرو به سادگی می تواند روح همیاری در انجمن باشد.

انجمن نیکوتینی های گمنام در اوایل دهه 1980 با نام سیگاری های گمنام کار خود را آغاز کرد. کنفرانس خدمات جهانی در سال 1990 میلادی تصمیم گرفت نام انجمن را به نیکوتینی های گمنام تغییر دهد. این تغییر باعث تمرکز انجمن بر عامل اعتیاد (نیکوتین) و وسعت بخشیدن امکان استفاده تمام کسانی که به هر شکل نیکوتین مصرف می کنند گردید.


اعتیاد نیکوتین

نیکوتین به عنوان ماده آلکالوئیدی سمی که به شدت اعتیاد آور است شناخته شده. طبق نظریه "سازمان ملی استفاده سوء از دارو" از هر ده نفر که در نوجوانی سیگار را امتحان می کنند، نُه نفر به آن معتاد می شوند. رئیس پیشین سازمان درباره استفاده سوء از دارو گفته است: نود درصد از مصرف کنندگان نیکوتین قبل از نوزده سالگی به آن معتاد می شوند، بنابراین بیماری اعتیاد نیکوتین یک ناهنجاری دوران بلوغ به شمار می آید.

ما نیکوتین را حیله گر، قدرتمند و صبور می دانیم. اعتیاد نیکوتین یک بیماری جسمی، روحی و روانیست.

اعتیاد نیکوتین ناشی از کمبود اراده یا یک نقص شخصیتی نیست بلکه یک بیماری پیش رونده و لاعلاج است. بسیاری از افراد با اراده نیز، نیکوتین مصرف کرده و در دام آن افتاده اند.

مصرف نیکوتین سبب ایجاد اجبار جسمی و ذهنی می گردد تا نیکوتین بیشتری مصرف شود. مصرف نیکوتین سبب صدمه خوردن به ارتباط معنوی ما با خداوند شده بود. هرچه بیشتر در دام مصرف گرفتار شدیم وابستگی ما به نیکوتین بیشتر شد.

لزوماً هرکس نیکوتین مصرف می کند معتاد به نیکوتین نیست. برخی کنترل شده مصرف می کنند و هیچ گونه وابستگی به آن ندارند، اما این افراد استثناء و بسیار اندک هستند.

عده ای دیگر می بایست مقدار مشخصی مصرف کنند تا رضایت حاصل کنند. اینجا نقطه ای است که نشانه های اعتیاد دیده می شود. یکی ممکن است روزی چند نخ بکشد و دیگری روزی چهار یا پنج پاکت.

ما معتادان به نیکوتین فرصتی یافته ایم تا از چنگال نیکوتین رها و سلامت خود را بدست آوریم، اما بیماری اعتیاد علاج ناپذیر است.

اگر مصرف کنیم، خواهیم باخت. همیشه مصرف بار اول منجر به مصرف دوم و سوم و هزاران بار خواهد شد.

اعتیاد نیکوتین یک بیماری است که متوقف کردن آن نیاز به خود شناسی دارد. مصرف کننده تنها کسی است که لازم است نشانه های بیماری را بشناسد و بپذیرد که اشکالی در کار است.

تمام آن فقط به مصرف کننده بستگی دارد که باور کند من یک معتاد به نیکوتین هستم.

ما دریافته ایم انتقاد، سرزنش و نصیحت کردن، اغلب فقط باعث ایجاد حالت تدافعی در معتاد می گردد.

قبول کردن واقعیت اعتیاد به عنوان یک بیماری نه تنها برای مصرف کننده، بلکه برای افرادی که با او زندگی می کنند نیز مشکل است. از سال 1990 نیکوتین به طور رسمی به عنوان یک ماده اعتیادآور شناخته شده است. کلمه معتاد همیشه بار سنگین ننگ را با خود یدک کشیده است و پذیرش آن به عنوان یک بیماری مستلزم آگاه سازی عمومی و ایجاد تغییر نگرش است.

بسیاری از معتادان و آنان که با ایشان زندگی می کنند حالتی ذهنی به نام انکار را تجربه کرده اند. این حالت زمانی به وجود می آید که مسائل را نادیده گرفته، خود را به نادانی می زنیم و از شرایط موجود و پیامدهای ناشی از آن فرار می کنیم.

انکار یک واکنش طبیعی و یک حالت دفاعیست که می خواهد ما را از ترس اتفاقی که قرار است در آینده رخ دهد بیرون آورد.

اعتیاد باعث شده بود تصور کنیم بدون مصرف نیکوتین نمی توان زندگی کرد. ما باور کرده بودیم به نیکوتین احتیاج داریم. هر بار که قطع مصرف و مجدداً شروع به مصرف می کردیم، باور ما به اینکه نمی توانیم بدون نیکوتین زندگی کنیم بیشتر می شد.

سلامت عقل را از دست داده بودیم. حقیقت را انکار یا آن را توجیه می کردیم. عده ای از ما تا وقتی بر اثر مصرف نیکوتین به بیماری دردناکی مبتلا نشدیم می گفتیم: هیچ مشکلی در کار نیست.

اعمال و رفتار آزار دهنده معتادان به نیکوتین، الکل و سایر مواد مخدر، بیشتر بیانگر این مطلب است که اشکالی در کار است.

ما اعضای نیکوتینی های گمنام به مرور دریافتیم که چگونه اعتیاد نیکوتین زیرکانه به زندگی ما و اطرافیان از لحاظ جسمی، روحی و روانی لطمه زده است.

آن عده از شما که با مصرف کننده نیکوتین زندگی کرده اید، اغلب به دلیل ناامیدی، گیجی، رنجش، خشم و ترس ناشی از رفتار معتادگونه مصرف کننده، زندگی آشفته ای را تجربه کرده اید. به ندرت معتادی را پیدا می کنید که بگوید: بله، تشکر می کنم حق با شماست، از هم اکنون قطع مصرف می کنم.

حتی بهترین نیت خیر ما، جهت مجبور نمودن مصرف کننده به قطع مصرف ممکن است پیامدهای ناخوشایندی به بار آورد.

بسیاری اوقات وادار نمودن معتاد باعث انحراف بیشتر او می گردد. برای شما باور کردن ناتوانی در مجبور نمودن معتاد به قطع مصرف همانقدر مشکل است که باور کردن توقف مصرف برای معتاد به نیکوتین.

اگر معتاد به نیکوتین نیستید، دشوار است درک کنید چگونه ممکن است کسی به چنین رفتار خطرناکی ادامه دهد. اگر مصرف کننده نیکوتین نیستید و بو و مزه نیکوتین برای تان نامطبوع و ناخوشایند است، مشکل می توانید تصور کنید چگونه ممکن است کسی از آن لذت ببرد.

اگر قبلأ مصرف می کردید و قطع مصرف برایتان آسان بوده، مشکل است بتوانید درک کنید چرا مصرف کننده دیگر، در قطع مصرف مکرراً ناموفق است. یکی از خصوصیات گمراه کننده نیکوتین این است که تأثیر آن بر اشخاص متفاوت است. پژوهش های ژنتیکی و بیوشیمیایی نشانگر تأثیرات قدرتمند نیکوتین است که از حدود این برنامه خارج است.

 


می خواهد قطع مصرف کند، اما...

آرزوی مصرف کننده نیکوتین این است که روزی به یک باره وسوسه مصرف از بین برود و یا راه بدون دردی برای قطع مصرف پیدا شود.

معتادان نیکوتین همیشه بهانه ای برای این که اکنون وقت مناسب برای قطع مصرف نیست دارند. مصرف کنندگان معمولا قبل از اقدام به قطع مصرف با مریضی ناشی از مصرف مواجه می شوند. برای بسیاری رسیدن به این نقطه مانند بریدن ترمز در سراشیبی است که فقط مرضی که به آن مبتلا گردیده اند تعیین می کند تا کجا خواهند رفت. برای عده ای آن نقطه مرگ است.

بسیاری از مصرف کنندگان می گویند می خواهم قطع مصرف کنم، اما همچنان به مصرف ادامه می دهند.

ممکن است نتوانید درک کنید که چگونه کسی می خواهد قطع مصرف کند اما نمی تواند. وسوسه و اجبار قابلیت تغییر رفتار مصرف کننده را از بین می برد.

نیکوتین همراه و همدم مصرف کننده است و در همه جا و همه چیز از یکدیگر جدا نیستند. علاوه بر نشانه های جسمی، نشانه هایی از نارضایتی در آنان مشهود است که نشان می دهد در الگوی تجربیات آنان چیزی کم یا اشتباه است.

تشویش و اضطراب برای قطع مصرف، ممکن است باعث افزایش مقدار مصرف گردد. عده ای مصرف را کاهش می دهند تا لذت بیشتری از مصرف دوباره ببرند. عده ای از انواع سبک تر استفاده می کنند، اما دوباره به مقدار مصرف قبل باز می گردند تا مقدار نیکوتین مورد نیاز جسم را تأمین کنند. مصرف کننده ممکن است خود را محدود کند تا در زمان یا مکان خاصی مصرف کند.

پیش از آمدن به نیکوتینی های گمنام بسیاری از ما به روش های گوناگون قطع مصرف کرده بودیم، اما نمی توانستیم در ترک باقی بمانیم.

صحبت شما زمانی در مصرف کننده اثر خواهد نمود که تمایل به قطع مصرف داشته باشد. خواندن دعای آرامش در شرایط بحرانی کمک بزرگی برای ماست.

خداوندا:

آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم،

شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم،

و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.

پس از قطع مصرف:

بسیاری از معتادان نیکوتین به کمک انجمن نیکوتینی های گمنام در قطع مصرف باقی مانده اند. خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ.

ما بر این باوریم که این برنامه برای هر کس کار نمی کند. فقط کسانی از این برنامه بهره خواهند برد که با تمایل به اینجا بیایند.

پس از خواندن این جزوه ممکن است بخواهید مقداری نشریات ما را در اختیار مصرف کننده مورد نظرتان قرار دهید. هیچوقت جمله خود را با "تو باید..." شروع نکنید.

به یاد داشته باشید: اگر معتاد را تحت فشار قرار دهید نتیجه برعکس خواهد شد. اگر مصرف کننده تحت فشار قرار گیرد ممکن است از خواندن نشریات طفره برود. وقتی روش صحیح را بدانید از اشتباهات احتمالی جلوگیری خواهید کرد.

اگر مصرف کننده شما مایل به مطالعه نشریات است پیشنهاد کنید پس از مطالعه نظرش را با شما در میان بگذارد. در صورتی که از شما کمک خواست، پیشنهاد می کنیم منبعی باشید برای حمایت و پشتیبانی او. مشوقی صبور باشید و با علاقه به صحبت های او گوش دهید. بهبود یک معتاد تکلیف کوچکی برای هیچ یک از شما نیست اما پاداشی بزرگ در نتیجه سعی و کوشش تان دریافت خواهید کرد.

 

برای یک معتاد، تغییر معمولا با ترس و مقاومت همراه است.

آگاه باشید مصرف کننده ممکن است در دوره سم زدایی درگیر رفتار پرخاشگرانه ناشی از قطع مصرف گردد. در آغاز، زندگی بدون مصرف نیکوتین برای او غریب است. اغلب قبول کمک برای یک معتاد دشوار است. ما در پشت پرده ای از دود خود را از مردم جدا کرده بودیم. ترک های ناموفق باعث خجالت و از دست رفتن اعتبار ما نزد دیگران شده بود، اما با شرکت مرتب در جلسات و حمایت متقابل اعضاء توانستیم بر مشکل اعتیاد فائق آییم.

اگر مایل به شرکت در جلسات است به بهترین شکل ممکن او را یاری نمایید.

به یاد داشته باشید گمنامی و رازداری اساس روحانی انجمن ماست. وقتی از جلسه بر می گردد می توانید از او بپرسید در جلسه چه شنیده اما هرگز نپرسید چه کسی آن را گفته است. یکی دیگر از اصول روحانی برنامه ما این است که اصول اخلاقی را به غرایض شخصی ترجیح دهیم.

در صورتیکه جلسه باز وجود داشته باشد ممکن است از شما درخواست کند تا در این جلسات شرکت کنید، او را حمایت کنید و مشارکت اعضا را بشنوید. در فعالیت های جدید و سالمی که شروع کرده است با او مشارکت کنید. ما با احترام به درک شخصی هر فرد، دریافته ایم خواندن دعا تأثیر عظیمی در زندگیمان دارد.

در فرآیند بهبودی حالات و رفتار متفاوت را تجربه خواهد کرد. در هفته های اول، پرخاشگری، بی حوصلگی و حواس پرتی غیر معمول نیستند. اما این به معنی صدور مجوز برای این رفتار نیست.

شاید در هفته های اول وقتی دچار این رفتارها می گردد بخواهید پیشنهاد کنید تا برای خلاصی از این حالت یک بار مصرف کند. نتیجه این عمل در بهترین وضعیت این است که فرآیند سم زدایی طولانی تر و در بدترین وضعیت باعث بازگشت او به مصرف مجدد می گردد. بهترین راه حل در اینگونه مواقع استفاده از شماره تلفن اعضاء است.

برای یک مصرف کننده نیکوتین بعید نیست بعد از ماه ها و حتی سال ها قطع مصرف دچار خود فریبی شود و بخواهد فقط یک بار مصرف کند. این غیر ممکن است و او را مجدداً به همان کابوس قدیمی باز می گرداند.

برای عده ای لغزش موقتی است. لغزش یک رویداد غیر معمول نیست. بهبودی همیشه حرکت رو به جلو نیست. لغزش برای عده ای از ما یک تجربه است که ما را به جلو پرتاب می کند.

این برنامه چگونه کار می کند؟

تنها راه خروج از جنگل، عبور از میان درختان است.

با راهنمایی اصول روحانی این برنامه به ما کمک شده تا از تاریکی اعتیاد بیرون آمده و در مسیر بهبودی گمراه نشویم. هیچ یک از ما کامل نیستیم، بنابراین بخاطر داشته باشید این مسیری است که آن را فقط برای امروز طی می کنیم.

این برنامه یک برنامه به مرور است که هر عضو آن را به شیوه خاص خود انجام می دهد. با حمایت و پشتیبانی متقابل و بکارگیری اصول برنامه پیشرفت خواهیم کرد. ما بیماری و بهبودی مشترکی داریم و آگاهی از آن بار سنگینی از دوش مان بر می دارد.

بهبود جسمی، روحی و روانی ما نیاز به زمان دارد. بهبودی یک فرایند است و به یکباره اتفاق نمی افتد. یکی از ابزارهای بهبودی در این انجمن، خدمت است. امیدواریم دوستان و بستگان ما ارزش انرژی و زمانی که در اینجا به کار می بریم را درک کنند. هرکس می تواند از فواید این برنامه بهره مند گردد.

تازه واردان در ابتدای قطع مصرف ممکن است با شور و شوق فراوان از تجربیات جدید روحانی و معنوی که به دست می آورند، سخن بگویند. برای معتاد قطع مصرف یک معجزه است. برنامه های دوازده قدمی توانسته است به بسیاری از معتادان و خانواده های آنان کمک کند.

انجمن دوازده قدمی (الانان) منبعی پر ارزش برای خانواده های الکلی های گمنام است امیدواریم روزی فرا رسد که خانواده های نیکوتینی های گمنام نیز یک انجمن همیاری دوازده قدمی تشکیل دهند.

به شما خانواده های محترم پیشنهاد می کنیم از قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام بهره مند شوید.

به خاطر داشته باشید آنچه از این برنامه بدرد شما می خورد را برداشت کرده و بقیه را رها کنید.

با مطالعه سایر نشریات نیکوتینی های گمنام می توانید درک خود را از این برنامه وسعت بخشید.

اگر سؤالی دارید می توانید از اعضاء بپرسید و یا با ما تماس حاصل نمایید.

خطاب به تازه وارد و راهنما

خوش آمدید

برای ما مهم نیست که شما نیکوتین را به چه شیوه ای مصرف می کرده اید و یا چند بار سعی در قطع مصرف نیکوتین داشته اید . اگر تمایل دارید که قطع مصرف کنید، به جمع ما خوش آمدید. ما با مرتب آمدن به جلسات و سهیم شدن در تجربه دیگر اعضاء، به باور رسیده ایم. مشارکت کردن با یکدیگر، امید را در ما بیدار و کمکمان می کند تا از ذهنی باز برخوردار باشیم.

به شما پیشنهاد می کنیم برای اینکه متوجه شوید که حمایت از دیگر اعضاء و بکارگیری اصول نیکوتینیهای گمنام چگونه به ما کمک کرده است تا هدیه رهایی از نیکوتین را دریافت کنیم، چندین بار به این جلسات بیائید.


تصمیم گیری برای قطع مصرف:

اکثر ما سیگار کشیده ایم. این موثرترین راه برای رسیدن نیکوتین به مغز از طریق ریه ها می باشد.

راه های دیگری نیز مانند: قلیان، پیپ، جویدن تنباکو و غیره وجود دارد. عنصر اصلی در تمامی اینها، نیکوتین است.

هریک از ما دلایل خاص خود برای مصرف نیکوتینمان را داشتیم، تا بدینگونه فقط موقتاً وسوسه مداوم خود را تسکین دهیم. بسیاری از ما نیکوتین را برای کاهش دردهای جسمی و عاطفی مان مصرف می کردیم. اکنون که تصمیم به قطع مصرف نیکوتین گرفته اید، ممکن است برای شروع احساس تشویش و نگرانی داشته باشید. برای بسیاری از ما، در ابتدا این کار دشوار بود، اما در هر حال با حمایت و پشتیبانی گروه از ما، نگرانیهای ما کاهش یافت و سعی و تلاش ما بسیار کمتر از آنی بود که انتظار داشتیم. بسیاری از ما برای سالها نیکوتین مصرف کرده بودیم و برایمان سخت بود که بتوانیم بدون رفیق همیشگی خود زندگی کنیم. در عمیق ترین نقطه اعتیاد، ما یک حس انزواطلبی وجود دارد. توسط اعضاء درک و نیرویی را دریافت می کنیم که ما را از این انزوا رها می نماید.


روش و رفتارهایتان را در اختیار بگیرید:

رهایی از نیکوتین را حق خود بدانید. از مشکلات به عنوان ابزارهایی در جهت قدرتمندتر شدنتان در جهت برطرف نمودن مشکل بعدی بهره بگیرید و شهامت پیدا کنید تا مشکل بعدی را به بهترین شکل ممکن حل کنید. با پیشرفت ارتباط شما با دوستان بهبودی، روشها و رفتارهای نوینی را می آموزید. در این مسیر ممکن است تشویش و نگرانیهایی به سراغ شما بیاید، اما همه اینها موقتی است. در لحظه زندگی کنید، زیرا که نعمت و هدیه در لحظه است. شروع کنید که "فقط برای امروز" زندگی کنید.


طلب کمک کنید:

این یک برنامه "ما" می باشد. ما با یکدیگر کار و به یکدیگر کمک می کنیم تا به هدفمان برسیم. وقتی در جلسات گوش فرا می دهیم، عملاً در حال کار کردن قدم دوم هستیم "یک نیروی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند"

اگر وسوسه مصرف نیکوتین شدید، قبل از اینکه آنرا مصرف کنید با راهنمایتان تماس بگیرید. بعد از جلسه با یکی از اعضاء صحبت کنید. ما مجبور نیستیم بگذاریم مشکل عمده ای به وقوع بپیوندد و سپس از کسی درخواست کمک کنیم. تماس گرفتن با راهنما و یا مشارکت کردن با یکی از اعضاء آتش وسوسه ما را خاموش می کند. حتی مشارکت کردن قبل از شروع وسوسه می تواند ما را به خوبی از شر وسوسه مصرف در امان بدارد.

لیست تلفن، ما را به یک منبع حقیقی حمایت و پشتیببانی مرتبط می سازد. وقتی از نیروی برتری که درک می کنیم طلب کمک می کنیم "به باور رسیدن" در قدم دوم، برایمان معنی و مفهوم بیشتری پیدا می کند. این تمامی فرآیند بهبودی به سوی بیداری روحانی و یک زندگی امیدوارتر، شادی بخش و همراه با صلح و آرامش است.


چه مصرف بکنید چه نکنید، می گذرد:

ما آموخته ایم که دیگر بهایی به این حرف که "باید نیکوتین مصرف کنیم تا بتوانیم زندگی کنیم" ندهیم. اعتیاد ما یک بیماری است که اگر آنرا متوقف نکنیم با گذشت زمان بدتر و بدتر می شود. تنها راه حقیقی خلاص شدن از شر وسوسه نیکوتین، متوقف نمودن ورود این مخدر به جسم است. با هر بار مصرف این مخدر، جسممان آماده دوره بعدی وسوسه می گردد. بیرون راندن نیکوتین از بدن مشکل است، اما با گذشت زمان و در حالت ترک باقی ماندن، علائم و اثرات ناخوشایند آن کاهش می یابد. با شاهد بودن رهایی و شادی دیگران و سپس خودمان، به تدریج ایمانمان به بهبودی شکوفا و شکوفاتر می گردد.

اگر بجنگید، ‌خواهید باخت:


قبل از آنکه نیکوتین مصرفیمان را در دستان خود بگیریم، لغزش در سرمان اتفاق افتاده است. تسلیم نشدن در برابر مصرف نیکوتین به معنی نپذیرفتن عجزمان در قدم اول است.

برای بسیاری از ما رهایی از نیکوتین احتیاج به سعی و کوشش زیادی داشت. ما فقط زمانی در این حرکت شکست می خوریم که دست از تلاشمان بر داریم. اگر توجه کنیم، سعی و کوششهایمان درسهای زیادی برای رسیدن به نیازهایمان به ما خواهند داد.

لیستی از آنچه که از بهبودی می خواهید تهیه کنید:


بسیاری از ما ممکن است برای درمان تشویش و نگرانیها و یأس و نومیدی های خود با مصرف نیکوتین، اهداف و آرزوهایی را از دست داده باشیم. ما محدود شدیم.

مصرف مداوم نیکوتین قابلیت های ما را به شدت کاهش داد. اکنون بهبودی امیدی تازه در جهت تغییر الگوهای قدیمی و بدست آوردن فرصت های جدید در زندگی را برایمان به ارمغان آورده است. لیست کاملی از دلایل قطع مصرف خود شامل: افزایش احترام به خود، تنفس عمیق، بدست آوردن انرژی بیشتر، بدست آوردن مجدد قوه چشایی و غیره تهیه کنید. مرور کردن این لیست خصوصاً مواقعی که پریشان و در فشار هستید، می تواند برای شما منبع نیروی ارزشمندی باشد. در لیست خود جای خالی برای اضافه کردن آنچه در آینده به ذهنتان می آید باقی بگذارید. رهایی از نیکوتین سبب خلق قابلیت های جدید می شود.


در نیکوتینی های گمنام خدمت کنید:

بیماری ما هیچ روزی تعطیلی ندارد. آنچه را که امروز برای در حالت ترک باقی ماندن انجام می دهیم بهبودی فردای ما را تضمین نمی کند. با خدمت و مشارکت در نیکوتینی های گمنام پرهیز و پاکی تان را آسانتر کنید. تا آنجا که برایتان امکان دارد در طول هفته به جلسات بیائید و یا جلسه ای را راه اندازی کنید. تجربه، امید و نیرویتان را به مشارکت بگذارید. شما داستان با ارزشی برای تازه وارد و اعضاء قدیمی دارید. تعهد، تغییر ایجاد می نماید. خدمتگذاری باشید برای گروه یا عضو. با گروه هماهنگ باشید، در نشریات خدمت کنید، یا بعد از جلسه مکان جلسه را مرتب کنید. برای حفظ گروه، آنچه را که در توان دارید انجام دهید. "خدمت یعنی قدردانی در عمل" خدمت می تواند دروازه ای باشد به سوی صلح و آرامش که به شما کمک می کند رها از نیکوتین باقی بمانید و زندگی شادتری داشته باشید.


 دعوت:

از شما دعوت می کنیم به برنامه همیاری بهبودی ما ملحق شوید و از آن بهره مند گردید. با بکارگیری این برنامه بهبودی، علاوه بر پرهیز از نیکوتین، از لحاظ جسمی سالمتر، از نظر احساسی آرامتر و از جنبه روحی و معنوی امید و شهامت را بجای شک و تردید و ترس، بدست آورده ایم.

احترام ما به یکدیگر در تعهدمان به انتقاد نکردن از یکدیگر، شایعه پراکنی نکردن و نصیحت نکردن یکدیگر مشهود است. اعضاء می توانند این برنامه آرام و ملایم را به شیوه خودشان کار کنند، به تازه واردان قویاً پیشنهاد می کنیم که یک راهنما به منظور منبع کمک و راهنمایی انتخاب کنند.


 

راهنما در نیکوتینی های گمنام

راهنما چه کسی است؟

راهنما شما را در کارکرد قدمهای دوازده گانه راهنمایی می کند. راهنما معمولاً کسی است که با موفقیت قطع مصرف نیکوتین کرده است. او درک و اطلاعات دست اولی از آنچه لازم است در این مسیر انجام دهید دارد. راهنماها اعضائی هستند که می خواهند و قادرند تجربه بهبودیشان را با شما به مشارکت بگذارند.


به چه علت نیاز به راهنما داریم؟

رهایی از نیکوتین و باقی ماندن در این رهایی آسان نیست و اکثر ما به حداکثر کمک ها نیازمندیم. بیشتر ما با چگونه زندگی کردن مشکل داریم. گاهی اوقات نیاز به راهنمایی و درک خصوصی تری از زندگی داریم. راهنما می تواند کمک بزرگی برای ما در یادگیری و بکارگیری قدمها در زندگیمان باشد. ما همیشه در حال یادگیری هستیم.


چه موقع لازم است راهنما انتخاب کنیم؟

در اولین فرصت یک راهنما انتخاب کنید، حتی اگر هنوز قطع مصرف نیکوتین نکرده اید. در تمامی مراحل فرایند بهبودی، راهنما بسیار ارزشمند است. می توان راهنمای موقت انتخاب کرد. اما در هر حال حائز اهمیت است که رابطه راهنما و رهجو بر پایه اعتماد و صداقت متقابل باشد. این امر سبب گسترش روابط دیگرمان می گردد.


منافع راهنما بودن چیست؟

بسیاری از ما نیکوتین مصرف می کردیم تا خود را از احساساتمان و دیگران جدا کنیم. راهنما شدن فرصتی است تا کمبودهای روابط شخصی مان را برطرف سازیم. تندرستی و بهبودی تجربه های عظیمی برای به مشارکت گذاشتن هستند. وقتی راهنمای کسی می شویم، زمانی را که در حال قطع مصرف بودیم برایمان زنده می کند. این عمل کمک می کند تا پاکی خود از نیکوتین را حفظ کنیم.

با راهنما شدن این فرصت را پیدا می کنیم که قدم دوازدهم را کار کنیم. همچنین فرصت تازه ای بدست می آوریم تا مجدداً فرآیند قدم ها را کار کنیم و بیداری روحانی خود را وسعت بخشیم.

برنامه ها و ابزارها

قدمهای دوازده گانه:

نیکوتینی های گمنام قدمهای دوازده گانه را با کسب اجازه از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام اقتباس نموده است. قدمهای دوازده گانه دربردارنده نماد روحانی برنامه بهبودی ما می باشد. به تازه واردان قویاً پیشنهاد می کنیم که سه قدم اول را تا حد ممکن بخوانند، درک کنند و از آنها نهایت استفاده را ببرند.

با پذیرش عجز در برابر نیکوتین، با رسیدن به باور نیرویی برتر از نیروی خودمان، و با تصمیم گیری برای سپردن اراده و زندگیمان به مراقبت این نیرو، گام های اولیه را در مسیر رهایی مان بر می داریم. ما آزادیم تا از یک زندگی سالمتر، عاقلانه تر و آرامتر برخوردار شویم.

قدمها فرآیندی است در جهت خودشناسی و سفری به سوی آرامش روحی. قدمها قلب برنامه ماست.

در این برنامه همه چیز پیشنهادی است؛ هیچ بایدی وجود ندارد بجز تمایل به قطع مصرف نیکوتین. بسیاری از ما دریافته ایم که با پیشرفت رهایی از نیکوتین، قدمها به شکل فزاینده ای برایمان جذاب تر می شوند و به همین گونه تمایل ما برای وسعت دادن کیفیت زندگی افزایش می یابد. این فرایندی است که هر عضو آن را به شیوه خاص خود انجام می دهد. انجمن بهبودی را حمایت می کند، آن را مطالبه نمی کند.

قدمهای دوازده گانه نیکوتینی های گمنام (NicA):

1-   ما اقرار کردیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم که اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود.

2-   ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

3-   ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4-   ما یک ترازنامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5-   ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.

6-   ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند تمامی این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

7-   با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8-   لیستی از تمام اشخاصی که به آنها، آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از همه آنها شدیم.

9-   ما در هرجا امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران آسیب برساند.

10- ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده، و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.

قدمهای دوازده گانه با مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام اقتباس و نشر گردیده است. اجازه اقتباس به معنی وابستگی الکلی های گمنام با نیکوتینی های گمنام نمی باشد. AA یک برنامه بهبودی از الکلیزم می باشد که قدمها و برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دنبال می کند و عقیده ای به مسائل خارجی ندارد.

قدمهای دوازده گانه الکلی های گمنام (AA):

1-   ما اقرار کردیم در برابر الکل عاجز بودیم که اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود.

2-   ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

3-   ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4-   ما یک ترازنامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5-   ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.

6-   ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند تمامی این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

7-   با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8-   لیستی از تمام اشخاص که به آن ها آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از همه آنها شدیم.

9-   ما در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران آسیب برساند.

10- ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها کوشیدیم این پیام را به الکلی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی به اجرا در آوردیم.

 

سنت های دوازده گانه:

سنتهای دوازده گانه به انجمن ما شکل و وحدت می دهد. سنتها جلسات را در مسیر رهآورد بهبودی که سالیان است در خدمت بسیاری از مردم قرار گرفته است، حفظ می کند. سنتها بر روی پیام اصلی ما که حمایت از مصرف کننده نیکوتین در جستجوی بهبودی است، تمرکز دارد. این دستورالعملها به هر عضو این اطمینان را می دهد که در هر جلسه می تواند از اصول یکسانی برخوردار شود.

راز داری و حفظ گمنامی دو اصل لازم این برنامه است تا اعضاء و در کل انجمن را از جنجالها و بحث و جدلها در امان بدارد.

فهم و بینش سنتها در سایر مراحل زندگی نیز مانند: شغل، خانواده، جامعه و غیره کاربرد وسیعی دارد. سنتها ابزاری هستند که به بسیاری از آنانی که به دلیل اعتیادشان اختیار زندگی خود را از دست داده بودند، راه نوین یک زندگی شاد و موفق را آموخته است.

سنتهای دوازده گانه نیکوتینی های گمنام (NicA):

1-   منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد، بهبودی شخصی به وحدت نیکوتینی های گمنام بستگی دارد.

2-   در رابطه با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند. رهبران ما فقط خدمتگذاران مورد اعتماد ما هستند، آنها حکومت نمی کنند.

3-   تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام، تمایل به قطع مصرف است.

4-   هر گروه باید مستقل باشد مگر در مواردی که بر گروه های دیگر و یا نیکوتینی های گمنام در کل اثر بگذارد.

5-   هر گروه، تنها یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام به معتاد به نیکوتینی که هنوز در عذاب است.

6-   یک گروه نیکوتینی های گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسه مرتبط یا هر سازمان خارجی را تأیید و یا در آنها سرمایه گذاری کند یا نام نیکوتینی های گمنام را به آنها عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7-   هر گروه نیکوتینی های گمنام باید متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8-   نیکوتینی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می تواند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9-   نیکوتینی های گمنام تحت این عنوان هرگز نباید سازماندهی شود، اما می توانیم هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10- نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام نیکوتینی های گمنام هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11- خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ. ما لازم است همیشه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی زیربنای روحانی تمام سنت های ماست و همیشه یادآور اینست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم.

سنت های دوازده گانه با دریافت مجوز از خدمات جهانی الکلی های گمنام، اقتباس و نشر گردیده است. دریافت مجوز دوازده سنت به این مفهوم نیست که الکلی های گمنام و نیکوتینی های گمنام به یکدیگر وابسته هستند. الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی از الکلیزم می باشد و سنتها و برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دارد و هیچ علاقه ای به مسائل خارجی ندارد.

سنتهای دوازده گانه الکلی های گمنام (AA):

1-   منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد، بهبودی شخصی به وحدت AA بستگی دارد.

2-   در رابطه با هدف گروه ما، تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند. رهبران ما فقط خدمتگذاران مورد اعتماد ما می باشند، آنها حکومت نمی کنند.

3-   تنها لازمه عضویت در AA تمایل به قطع مصرف است.

4-   هر گروه باید مستقل باشد، مگر در مواردی که بر گروه های دیگر یا AA در کل اثر بگذارد.

5-   هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام الکلی که هنوز در عذاب است.

6-   یک گروه AA هرگز نباید هیچ مؤسسه مرتبط یا هر سازمان خارجی را تأیید و یا در آنها سرمایه گذاری کند، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7-   هر گروه AA باید متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8-   الکلی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9-   AA تحت این عنوان هرگز نباید سازماندهی شود، اما می توانیم هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10- الکلی های گمنام هیچ عقیده ای درمورد مسائل خارجی ندارد و نام AA هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11- روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی زیر بنای روحانی تمام سنتهای ماست و همیشه یادآور اینست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم.

 

ابزارها

جلسات:

قدرت جلسات، پشتیبان ما توسط گروه است. در رابطه با تجربه و هدف مشترکمان برای رهایی از نیکوتین، شباهت فوق العاده ای با یکدیگر داریم. در جلسات ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم. بسیاری از ما دریافته ایم که در هر جلسه ای، شخصی مشارکتی کرده است که برای ما مفید بوده است. شخصی با همان ضعفی که ما داریم، راهی برای قدرتمند شدن را به ما آموخته است، شخص ناامیدی امیدوار می گردد و سبب خورده شدن جرقه امیدواری در ما می گردد، شخصی با خوش خلقی مشکلی را حل می کند و به ما می آموزد که زندگی را سخت نگیریم.

جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند. ما از طریق قطع نکردن مشارکت یکدیگر و نصیحت و انتقاد نکردن، پذیرش و پشتیبانی را تجربه می کنیم. ما می آموزیم که بر روی خودمان متمرکز شویم و با صداقت و عشق مشارکت کنیم. ما نیازی نداریم که فرایند بهبودی را تجزیه و تحلیل کنیم، فقط می دانیم کار می دهد و بنابراین باز هم به جلسه می آییم.

لیست تلفن:

لیست تلفن شامل اسم کوچک و شماره تلفن افرادی است که مایلند اعضاء را در طول هفته متقابلاً حمایت و پشتیبانی کنند. در طول هفته در ساعات مناسب شبانه روز با این اعضاء تماس حاصل می نماییم. تماسهای بی موقع در صورتی که نیازتان حیاتی باشد عذر شما را موجه می نماید.

نشریات:

نشریات ما شامل شماری پمفلت و "کتاب پایه نیکوتینی های گمنام" و "مسیر ما بسوی رهایی" می باشد. این نشریات توسط نیکوتینی های درحال بهبودی که داوطلب خدمت شده اند نگاشته شده است. کلیه نشریاتی که دارای آرم نیکوتینی های گمنام است، توسط کنفرانس نیکوتینی های گمنام تأیید گردیده است.

پمفلتها جزئیات گوناگون را در بر دارد و سیما و منظر نیکوتینی های گمنام را تشریح می کند. کتاب "مسیر ما بسوی رهایی" شامل داستان های اعضایی است که تجربه مصرف نیکوتین و بهبودی خود را عرضه می دارند. "کتاب پایه" هدایای بسیاری برای عرضه به نیکوتینی های در حال بهبودی دارد، که شامل بافت کاملی درباره هر یک از قدمهاست.

تازه واردان را تشویق و به آنها پیشنهاد می کنیم که تا حد ممکن از نشریات بهره ببرند. ما دریافته ایم که بازخوانی نشریات در مراحل مختلف قطع مصرف و بهبودیمان، گاهی می تواند سبب بیداری و هوشیاری جدیدی در ما گردد و بصیرت و درک ما را بالاتر ببرند.

راهنما:

راهنماها اعضایی هستند که در برابر قطع مصرف تسلیم شده اند و مایلند تا تجربه شان را بر اساس رابطه متقابل با دیگر اعضاء سهیم شوند. آنان قدمها را به بهترین شکلی که در توانشان است، زندگی می کنند. راهنماها فقط تجربه های بهبودیشان از لحاظ جسمی، عاطفی و روحی که تاکنون بدست آورده اند را با اعضای دیگر در میان می گذارند.

یک راهنما با انتقال دادن آنچه که تا کنون در برنامه از دیگران گرفته است، هدیه بهبودی خود را به بهترین شکل ممکن حفظ می کند.

برای انتخاب راهنما شخصی را برگزینید که مطمئنید می تواند نیاز شما در پاک ماندن از نیکوتین را برآورده کند. در صورتی که پس از شرکت در چند جلسه نتوانستید راهنمایی انتخاب کنید، با نماینده بین گروه صحبت کنید. او ممکن است بتواند شخصی را برای راهنما شدن به شما پیشنهاد کند. می توانید راهنمای موقت هم انتخاب کنید. در این مورد هر کس خودش تصمیم می گیرد. در صورتی که در گروه عضو قدیمی برای راهنما شدن وجود نداشته باشد می توانید از راهنمای اینترنتی استفاده کنید.

خدمت:

هدف اصلی انجمن همیاری ما، رساندن پیام رهایی به مصرف کننده نیکوتین است که هنوز در عذاب است. ما به دنبال یافتن راه هایی هستیم تا مردم را مطلع سازیم که انجمنی بنام نیکوتینی های گمنام وجود دارد. با این حال، این را هم در نظر داریم که این برنامه جاذبه است نه تبلیغ، ما سعی نمی کنیم تا مردم را متقاعد و وادار کنیم، بلکه آنها را فقط مطلع می سازیم.

هر گونه خدمتی، هر چند کوچک، که در جهت کمک به همدردی که در عذاب است باشد، به کیفیت بهبودی ما کمک می کند. مهم ترین خدمت در رساندن پیام، حضور و به مشارکت گذاشتن تجربه، امید و نیرویمان در جلسات می باشد.

علاوه بر این مرتب کردن مکان جلسه، در سطح کفایت نگه داشتن نشریات، پذیرش و خوشآمدگویی به تازه وارد، چسباندن اعلامیه های جلسات، انجام دادن هرکاری که برای گروه و در کل برای نیکوتینی های گمنام لازم است، قدردانی ما در برابر آن چیزی است که برنامه سخاوتمندانه به ما هدیه کرده است. ما آنچه را که در توانمان است انجام می دهیم.

ما آنچه را که می بخشیم دریافت می کنیم و بدینگونه به ارزش خدمت بعنوان ابزاری دیگر برای بهبودیمان پی می بریم.

روبرو شدن با جاذبه مرگبار

شما تنها نیستید

بیشتر مردم به این دلیل به مصرف نیکوتین ادامه می دهند که توان قطع مصرف را ندارند. شایع ترین راه رسیدن نیکوتین به بدن استعمال تنباکو و توتون است. طبق آمار سازمان سلامت جهانی در سال 1999 میلادی 47% مردان و 12% زنان سالیانه تعداد شش تریلیون سیگار مصرف می کنند. بر اساس آمار انجمن سرطان آمریکا در سال 1994 میلادی در آن کشور 69% قصد قطع مصرف نیکوتین داشتند که در عمل تنها 46% این افراد توانستند فقط به مدت یک روز قطع مصرف کنند. در همان سال تعداد افراد نیکوتینی آمریکا 46 میلیون نفر بوده است، آمار نشان می دهد که سالیانه تعداد یک میلیارد و سیصد هزار نفر تصمیم به قطع مصرف نیکوتین می گیرند.

اگر تمایل دارید که از نیکوتین رها شوید، این باعث تسلی خاطر شماست که بدانید یاران و همگامان بسیاری در اینجا دارید. با برنامه بهبودیمان که کمک و پشتیبانی متقابل است، راهی را یافته ایم که می توان از این طریق روز به روز یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کرد.


نیکوتین چیست؟ نیکوتین یک سم است که در حشره کش ها مورد استفاده قرار می گیرد.


طبق نظریة انجمن ریه آمریکا:

وقتی دود بلعیده می شود نیکوتین طی 7 ثانیه به مغز می رسد، یعنی دو برابر سریعتر از تزریق دارو در رگ.

نیکوتین مغز و سیستم مرکزی اعصاب را مبتلا می کند و وضعیت فرستنده های عصبی و مواد شیمیایی که احساسات، یادگیری، هوشیاری و قدرت تمرکز را تنظیم می کند، تغییر می دهد.

نیکوتین ضربان قلب را زیاد و باعث انسداد رگهای خونی و کاهش جریان گردش خون در بدن می گردد. بسته به درصد نیکوتین در بدن و مدت مصرف روزانه، نیکوتین می تواند مثل یک داروی محرک یا مسکن عمل کند، همچنین نیکوتین باعث آزاد شدن اندروفین در بدن که اثر آرام بخش دارد می شود.

با اولین بار مصرف نیکوتین مقدار مورد نیاز افزایش می یابد و در نتیجه برای تأثیر مجدد، نیاز به مصرف بیشتری خواهد بود.


چرا قطع مصرف آسان نیست؟

امروزه در سطح بسیار وسیعی پذیرفته شده است که نیکوتین یک مادة اعتیادآور شدید می باشد که به شدت عواطف و احساسات را تغییر می دهد. اثر آلوده شدن افراد به نیکوتین با یکدیگر متفاوت است. بررسی های ژنتیکی و بیوشیمیایی تأثیرات قدرتمند نیکوتین بر بدن را نشان می دهد که در برنامة NicA نمی گنجد و در خارج از نشریات نیکوتینی های گمنام موجود می باشد.

گروهی از افراد نیکوتین را به صورت تفریحی مصرف می کنند، گروهی دیگر به آن وابسته و جمع بسیار وسیعی کاملاً به آن معتاد هستند. به طوری که نیکوتین باعث اجبار فیزیکی و مشغلة ذهنی آنان برای ادامة مصرف می گردد. این تأثیرات ممکن است با این تصور که (بسیار آسان است و می توانم مصرف نیکوتین را کنترل کنم) انکار شود. غالباً یک مصرف کنندة نیکوتین زمانی حقیقت برایش آشکار می شود که گرفتار یک ناخوشی ناشی از مصرف شده و در حال مصرف دارو و درمان آن ناخوشی است. برای آگاهی بیشتر درمورد الگوهای رفتاری یک معتاد به نیکوتین می توانید پمفلت "معرفی نیکوتینی های گمنام" را مطالعه نمایید.

در ادامه چند دلیل که چرا قطع مصرف نیکوتین آسان نیست را می آوریم: مؤسسة مالی استفادة سوء از دارو، نسبت افرادی که با مصرف الکل معتاد می شوند 1 به 10 است و آنها که به مصرف Crack معتاد می شوند 1 به 6 می داند، در حالی که معتادان نیکوتین را 9 به 10 می داند. دانشمندان دریافته اند که:

نیکوتین همانند هروئین، کوکائین و آمفی تامین ها اعتیاد آور است

برای بیشتر مردم نیکوتین اعتیادآورتر از الکل می باشد و در سرمقاله یکی از شماره های روزنامة نیویورک تایمز عنوان شده است که ترک هروئین آسان تر از ترک نیکوتین است. حدود پنجاه درصد مصرف کنندگان نیکوتین از سن 13 سالگی شروع و 96% این افراد در سن 19 سالگی به نیکوتین معتاد می شوند. دکتر دیوید کسلر، رئیس پیشین F.D.A آمریکا، در سال 1996 گفته است که اعتیاد نیکوتین یک بیماری «پدی یاتریک» (ناهنجاری دوره بلوغ) می باشد. مصرف تنباکو یک رفتار آشنا است که هنوز در بسیاری اماکن عمومی مشاهده می شود. این حرکت ممکن است این تأثیر اشتباه را در ذهن افراد خصوصاً کودکان بر جای بگذارد که مصرف تنباکو خطری ندارد.

زمانی که یک مصرف کننده نیکوتین آمادة قطع مصرف می شود نه تنها از لحاظ فیزیکی درگیر است بلکه وابستگی های فرهنگی و روانی قدرتمندی که طی سالیان در حافظه او انباشته شده است نیز درگیر می باشد و ممکن است در هر لحظه ماشة مصرف مجدد نیکوتین در او چکانده شود.


اعتیاد ما:

مصرف نیکوتینمان باعث شد تا اختیار زندگی از دستمان خارج شود و به همین شکل بر زندگی اطرافیانمان نیز تأثیر گذاشت. ما به این پذیرش رسیده ایم که اعتیاد نیکوتین یک بیماری جسمی، روانی، احساسی و روحانی می باشد. مصرف نیکوتین رفتار و دیدگاه های ما را مبتلا ساخت. میل مصرف دائمی نیکوتین الگوی فکریمان را تشکیل داد و باور کردیم که بدون نیکوتین نمی توانیم زندگی کنیم. دلایل منطقی و عقلانی بسیاری را جعل کردیم تا مصرفمان را موجه جلوه دهیم. تأثیرات بیوشیمیایی نیکوتین ممکن است این احساس کاذب را که مصرف لذت بخش و یا اختیار مصرف در دست ما است را به وجود آورده باشد. اما در واقع اختیار از دست ما خارج شده بود. یک پک زیاد و هزار تا هرگز کافی نبود.

با شیوه ای که داشتیم جسممان را نابود، احساساتمان را پایمال و خانواده، آشنایان و آنان که دوستمان داشتند را از خود بیزار می کردیم. تمرکز ما بر روی بهبودی است. این برنامه یک برنامة صداقت عمیق با خود است. ما دیگر در انکار خطرات نیکوتین زندگی نمی کنیم. بیش از پنجاه هزار سند مختلف علمی بر این موضوع دلالت دارد که رابطة مستقیمی بین مصرف نیکوتین و بیماری وجود دارد.


معرفی نیکوتینی های گمنام

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از مردان و زنانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را داشته باشند. ما نیرو، امید و تجربة مان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و بدین گونه توانسته ایم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم. تنها لازمه عضویت در این برنامه تمایل به قطع مصرف نیکوتین است. برای عضویت شهریه و هزینه ای دریافت نمی شود، ما از طریق کمک های داوطلبانة اعضاء متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام هیچ گونه وابستگی به هیچ فرقه، نژاد یا سازمان و موجودیت سیاسی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شوند، هیچ چیزی را تأیید یا رد نمی کند. هدف اصلی ما حمایت و پشتیبانی کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند. (اقتباس از A.A با کسب اجازه)

از سال 1980 نیکوتین به عنوان قدرتمندترین داروی اعتیادآور که مصرف عمومی دارد شناخته شده است. نیکوتین به آرامی تیشه به ریشة مصرف کننده می زند. آمار سازمان بهداشت جهانی در سال 1998 نشان می دهد که روزانه تعداد 9600 نفر بر اثر مصرف نیکوتین جان خود را از دست می دهند. نیکوتین امروزه به عنوان ماده ای که سلامت اطرافیان را نیز به خطر می اندازند شناخته شده است، که این شامل نوزادان تولد نیافته نیز می شود. براساس آمار E.P.A آمریکا در سال1992 در این کشور سالیانه تعداد 65000 نفر بر اثر دود دست دوم توتون هلاک می شوند.

مطالعات نشان می دهد که درصد بسیار بالایی از آنانی که قطع مصرف نیکوتین می نمایند، مجدداً لغزش می کنند. آنچه از آنانی که پس از لغزش به انجمن باز می گردند می شنویم این است که با هر بار لغزش قطع مصرف مجدد سخت تر می گردد. نیروی خواستن و تصمیم گیری برای متوقف کردن مصرف، نیروهایی کافی برای غلبه بر اعتیاد نیکوتین نمی باشند. مؤسسه جراحی عمومی آمریکا، اتحادیة روانپزشکی آمریکا و مؤسسة استفادة سوء از دارو اعلام نموده اند که:

نیکوتین یک مادة اعتیادآور است.

بسیاری از ما معتقدیم که برنامة قدم های دوازده گانه که از الکی های گمنام اقتباس گردیده است، ما را از اعتیاد نیکوتین رها کرده است. انجمن نیکوتینی های گمنام برای به مشارکت گذاشتن این برنامه با دیگر معتادان نیکوتین و اینکه یک انجمن همیاری که عشق، درک متقابل و تجربیات عملی رهایی از نیکوتین را در اختیارمان قرار دهد، بنا نهاده شده است.


اعتیاد نیکوتین چیست؟

نیکوتینی های گمنام، اعتیاد نیکوتین را یک بیماری می داند که بر جسم، روان، احساسات و روح معتاد تأثیر می گذارد. لغزش به معنی عود بیماری و مصرف مجدد می باشد.

دو مشخصة اعتیاد، اجبار به مصرف یک ماده و روند رو به فزونی مصرف آن ماده است. یقیناً مصرف نیکوتین ما اجباری بود و نتیجة آن به تخریب و آشفتگی منجر گردید.

معمولاً مشکلات بزرگ سلامتی نیز باعث نمی گردد تا معتاد به نیکوتین برای مدت زیادی قطع مصرف کند. سکته های قلبی، سرطان، آمفیزم (اتساع مجاری ریه در اثر تراکم هوا) مستقیماً به مصرف نیکوتین مربوط می شوند. احساسات و هیجانات ناشی از دلواپس بودن از این امراض می تواند چنان حالت ترس و نگرانی در ما به وجود آورد که برای کاهش این ترس و نگرانی ها مجدداً به مصرف نیکوتین روی آوریم.

یک وسوسة جسمی بسیار قوی و قدرتمند نیز وجود دارد که حضور خود را یک یا دو روز بعد از قطع مصرف نشان می دهد. در این نقطه بسیاری برای فرو نشاندن این وسوسه به دام مجدد مصرف نیکوتین می افتند. اغلب، حتی بسیاری از کسانی که برای سال ها قطع مصرف کرده اند، مجدداً خود را در دام این اعتیاد گرفتار می یابند. گزارشی از دانشگاه هاروارد می گوید: لغزش در میان آنان که نیکوتین را ترک کرده اند به اندازة لغزش کسانی است که هروئین را ترک کرده اند. ما به نیکوتین وابسته می شویم تا دردهای عاطفی و خلأ ناشی از نبودن یک نیروی روحانی و معنوی را در درونمان پر کنیم.


نشانه ها کدام است؟

با صداقت کامل به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1- آیا هر روز نیکوتین مصرف می کنید؟

2- آیا به دلیل کم رویی و برای بدست آوردن اعتماد به نفس نیکوتین مصرف می کنید؟

3- آیا نیکوتین را برای فرار از بی حوصلگی و ناراحتی و نگرانی مصرف می کنید؟

4- آیا تاکنون لباس، قالی و یا چیزی از اشیاء زندگیتان توسط آتش سیگار یا قلیانتان سوزانده شده است؟

5- آیا شده است که نیمة شب یا وقتی نامناسب برای تهیة نیکوتین مصرفی تان از منزل خارج شده باشید؟

6- آیا وقتی مردمی که مصرف نیکوتین شما باعث آزار و اذیت آنان می شود به شما اعتراض کنند عصبانی می شوید و حالت دفاعی به خود می گیرید؟

7- آیا تا به حال پزشک یا دندانپزشک به شما پیشنهاد کرده است که مصرف نیکوتین را متوقف نمایید؟

8- آیا تا به حال به کسی قول داده اید که قطع مصرف کنید و بر قول خود متعهد نباشید؟

9- آیا تا به حال برای ترک از لحاظ جسمی و عاطفی احساس ناراحتی کرده اید؟

10- آیا تا به حال نیکوتین را برای این که بعد از مدتی دوباره مصرف کنید قطع کرده اید؟

11- آیا برای اینکه بدون دخانیات نمانید، دخانیات اضافه خریداری می کنید؟

12- آیا فکر می کنید که زندگی بدون نیکوتین دشوار است؟

13- آیا فقط در فعالیت ها و سرگرمی هایی شرکت می کنید که می توانید در آن ها نیکوتین مصرف کنید؟

14- آیا ترجیح می دهید که با افرادی که نیکوتین مصرف می کنند ارتباط داشته باشید؟

15- آیا به دلیل مصرف نیکوتین احساس حقارت و شرمساری می کنید؟

16- آیا تا به حال بدون این که متوجه و آگاه باشید به طور غیر ارادی نیکوتین مصرف کرده اید؟

17- آیا مصرف نیکوتین شما در خانواده و یا روابطتان تولید مشکل کرده است؟

18- آیا در حضور کودکان و افراد غیر نیکوتینی بدون توجه به سلامتی آنان نیکوتین مصرف می کنید؟

19- آیا عقیده دارید که هر وقت بخواهید می توانید مصرف نیکوتین را قطع کنید؟

20- آیا هرگز احساس کرده اید که اگر نیکوتین مصرف نمی کردید زندگیتان بهتر بود؟

21- آیا در صورت آگاه شدن از خطرات مصرف نیکوتین هنوز هم به مصرف آن ادامه می دهید؟

درصورتی که جواب شما به یک یا حداقل دو عدد از سؤالات بله باشد، در این صورت شما در حال معتاد شدن به آن می باشید. اگر به بیش از سه سؤال جواب داده اید احتمالاً معتاد هستید.


نیکوتینی های گمنام چیست؟

نیکوتینی های گمنام انجمنی متشکل از مردمی است که گرفتاری اعتیاد نیکوتین را درک کرده اند. ما راه حلی پیدا کرده ایم، راهی که بدون نیکوتین زندگی و رشد کنیم و ما این راه را آزادانه با یکدیگر و آنانی که تمایل دارند که به ما بپیوندند به مشارکت می گذاریم.

ما نیکوتین را یک مادة اعتیادآور بسیار قوی که افکار و احساسات را تغییر می دهد می دانیم و وسوسة آن می تواند در هر زمانی در ما بوجود آید. بسیاری از کسانی که برای سال ها قطع مصرف کرده اند مجدداً لغزش کرده اند. بنابراین ما مرتباً گرد هم می آییم تا از لغزشمان جلوگیری کنیم. هدف اصلی ما کمک به خود و دیگران برای یک زندگی رها از نیکوتین می باشد.


جلسات نیکوتینی های گمنام چیست؟

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل بیش از دو نفر می باشد که گرد هم می آیند تا تمایل مشترکشان برای رهایی از نیکوتین را با یکدیگر به مشارکت بگذارند. ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم. ما تجربة یکدیگر را در رابطه با رهایی از نیکوتین و چگونگی استفاده از برنامة نیکوتینی های گمنام برای برخورداری از یک زندگی بدون نیکوتین را می آموزیم.

در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. این قدم ها راهی برای رسیدن به یک بیداری معنوی را پیشنهاد می کند که می تواند ما را برای غلبه بر اعتیاد و مشکلات روزمرةمان یاری کند. به واسطة سنت گمنامی، جلسات مکان امنی است که اعضاء می توانند مشکلات و احساسات خود را به مشارکت بگذارند. تلفن رد و بدل می کنیم و با یکدیگر دوست می شویم. راهنما انتخاب می کنیم تا ما را در برنامه راهنمایی کند. شاید مهم تر از هر چیز، ما متوجه می شویم که: دیگر در نبرد علیه اعتیاد نیکوتین تنها نیستیم.


چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد؟

هرکس که تمایل به قطع عادت نیکوتین داشته باشد می تواند به نیکوتینی های گمنام بپیوندد. تمایل تنها چیزی است که در میان همة ما مشترک است. ما از ملیت، جنسیت، نژاد، مذهب، شغل و درآمدهای مختلفی هستیم. وقتی به عنوان اعضاء نیکوتینی های گمنام گرد هم می آییم به ندرت به این اختلافات توجه می کنیم، ما تمرکزمان را بر روی تمایل مشترکمان که رهایی از نیکوتین است معطوف می نماییم.


نیکوتینی های گمنام چگونه کمک می کند؟

تازه واردان تشویق و دلگرم می شوند تا "فقط برای امروز" از نیکوتین پرهیز کنند. با سرمشق گرفتن از اعضای قدیمی تر، از هم اکنون و امروز، تمرکزمان را بر استفاده از برنامة دوازده قدم بهبودی می گذاریم. با ادامة بیرون راندن نیکوتین از بدنمان، شروع به مراقبت از یک قسمت بیماری خود می کنیم. جسممان فرصتی پیدا می کند تا رو به بهبودی رود.

اگر قرار است که رها از نیکوتین باقی بمانیم نیاز به افکار و احساسات سالم نیز داریم. با به کارگیری قدم های دوازده گانة بهبودی، شروع به درک افکار و احساساتمان می کنیم و شالوده ای را می سازیم که می توانیم یک زندگی مفید و شادی بخش را بر آن بنا نهیم. به اعضای جدید پیشنهاد می کنیم که برای باقی ماندن در این برنامه و فراگیری قدم های دوازده گانة بهبودی به طور منظم در جلسات شرکت کنند.


آیا مردم پیر و جوان به جلسات می پیوندند؟

اعتیاد به نیکوتین می تواند هر کس و هر سنی را گرفتار کند. افراد پیر و جوان بسیاری در حال سود بردن از منافع نیکوتینی های گمنام می باشند. نیکوتینی های گمنام به همه خوش آمد می گوید، چه آنانی که تازه شروع کرده اند چه آنانی که به انتهای خط خود رسیده اند.


مخارج نیکوتینی های گمنام برای من چقدر است؟

هیچ عضوی از نیکوتینی های گمنام هزینه و شهریه ای پرداخت نمی کند. هر گروه بهای کرایة مکان، نشریات و احتمالاً نوشیدنی و یا خوردنی گروه و سایر مخارج خود را از طریق کمک های داوطلبانة اعضای خود پرداخت می کند. مازاد کمک های داوطلبانة اعضاء برای تداوم و بقای انجمن نیکوتینی های گمنام از طریق شورای منطقه به دفتر خدمات جهانی NicA فرستاده می شود.

هیچ یک از اعضاء جهت کمک به تازه واردان و یا هرگونه خدمتی که در هر مؤسسه و یا سازمان و یا محلی ارائه می دهند، پولی دریافت نمی کنند. اجرتی که بابت این خدمات دریافت می کنیم «رهایی از نیکوتین است»


اگر جلسه ای نباشد باید چه بکنیم؟

برای آنانی که جلسة محلی ندارند و یا به دلیل مشکلات جسمی نمی توانند در جلسات شرکت کنند، جلساتی را بر روی شبکة اینترنت، تلفنی و یا نامه ای داریم.

شبکة اینترنتی اعضاء را قادر می سازد تا بتوانند در منطقة خود از طریق نامة الکترونیکی (E-mail) یا صحبت، از یکدیگر پشتیبانی و حمایت کنند و یا جلسه ای را راه اندازی کنند. از طریق نامه نگاری می توان با هر جایی که قادر به نامه فرستادن باشیم ارتباط برقرار کنیم. برای دسترسی به این برنامه ها با دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام تماس حاصل نمایید. برای مطلع شدن از جلسات مختلف و دیدن سایت اینترنتی ما به آدرس سایت دفتر خدمات جهانی مراجعه نمائید.


چه کسی نیکوتینی های گمنام را رهبری می کند؟

اعضای نیکوتینی های گمنام به عنوان گروه، نیکوتینی های گمنام را هدایت می کنند. گروه های نیکوتینی های گمنام مستقل می باشند. هر گروه مستقلاً شیوة برگذاری جلسات و مشخصات خدمتگزاران خود را انتخاب می کند و این استقلال گروه بر طبق وجدان گروه و سنت های دوازده گانه است. برای آن که گروه ها بتوانند به یکدیگر کمک کنند، شوراهای محلی و منطقه ای وجود دارد که گروه ها را از طریق نشریات و خدمات در منطقة خود تحت پوشش قرار می دهد.

برای یکپارچه شدن نیکوتینی های گمنام در سراسر جهان، دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام به وجود آمده است. دفتر خدمات جهانی وظیفة جمع آوری و انتشار نشریات، سازماندهی کنفرانس سالیانة گروه ها و حفاظت از دوازده قدم و دوازده سنت نیکوتینی های گمنام را بر عهده دارد.


نیکوتینی های گمنام چه کاری نمی کند؟

1-      نیکوتینی های گمنام فقط پیام را می رساند. نیکوتینی های گمنام متعلق به معتاد نیکوتینی است که می خواهد از اعتیاد نیکوتین رها شود.

2-      نیکوتینی های گمنام پولی از خارج دریافت نمی کند، ما متکی به خود هستیم.

3-      نیکوتینی های گمنام اعضای خود را کنترل نمی کند که آیا لغزش کرده اند یا خیر.

4-      نیکوتینی های گمنام یک سازمان مذهبی نیست، اعضاء عقاید و تعابیر خاص خود را از معنای زندگی دارند.

5-      نیکوتینی های گمنام یک سازمان پزشکی نیست. دستورات پزشکی و توصیه های روانشناسی نمی کند.

6-      نیکوتینی های گمنام عهده دار هیچ بیمارستان، بخش و مؤسسة ترک اعتیادی نیست و خدمات پرستاری به کسی نمی دهد.

7-      نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمانی وابسته نیست. بعضی از اعضاء برای سازمان های خارجی کار می کنند، اما این بدان معنا نیست که نمایندگان نیکوتینی های گمنام هستند.

8-      نیکوتینی های گمنام نام اعضای خود را فاش نمی سازد. سنت یازده مان می گوید: «ما لازم است همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم» همچنین اعضاء آنچه را که در جلسات گفته می شود افشاء نمی کنند.


چگونه می توانیم اطلاعات بیشتری از نیکوتینی های گمنام بدست آورم؟

برای پیدا کردن جلسات به کتابچة آدرس جلسات مراجعه کنید. اگر نتوانستید جلسة خاصی را پیدا کنید، با دفتر خدمات جهانی تماس بگیرید. سالیانه لیست جدیدی از آدرس جلسات سراسر جهان را در خبرنامه فصلی Seven Minutes و همچنین بر روی سایت اینترنتی نیکوتینی های گمنام منتشر می کنیم.


برای دریافت اطلاعات بیشتر:

1-   مطالب موجود روی سایت اینترنت ما به آدرسwww.nicotine-anonymous.org مطالعه فرمائید.

2-   برای ما به آدرس: info@nicotine-anonymous.org نامه بفرستید.

3-   تلفن دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام001(415)750-0328

دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan