3- زمانی که به SA آمدم بسیار مایوس بودم. من فقط می دانستم که رابطه نامشروع، افکار دائم جنسی، استمناء و خیال پردازی، خارج از کنترل من شده بودند. زمانی که به قدمهایی که در جلسه خوانده می شدند گوش می دادم متوجه شدم که من "با خداوند" دچار مشکل خواهم شد، من همیشه منکر وجود خداوند بودم. بعد از اینکه متوجه شدم دو قدم اول چیزی راجع به خدا نمی گویند با خودم گفتم که پاک می شوم و با معظل خداوند زمانی که به قدم سوم رسیدم کنار می آیم. در سال اول اسامی دیگری برای خدا اختیار می کردم. ارباب، معلم و نیروی برتر برایم قابل قبول تر بودند. بعد از مشارکت ترازنامه قدم اول در گروه SA با راهنمایم جهت انجام قدم بعدی ملاقات کردم. او گفت که با من همان کاری را می کند که راهنمایش با او کرده بود. او پرسید آیا باور دارد که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به تو بازگرداند؟
من گفتم بله. او پرسید آیا تمایل داری قدم 4 تا 12 را کار کنی؟ گفتم بله سپس گفت: تو نیاز به شروع نوشتن ترازنامه قدم چهار داری. من شوکه شدم، آمادگی من برای جنگ با خداوند ضروری نبود. مراقبت خداوند همانگونه که او را درک می کردیم فقط به همین معنی بود. همانگونه که او را درک می کردیم. تصمیم گیری جهت سپردن خواست و زندگیمان به یک نیروی برتر به معنی تمایل من برای مسئول نبودن است. من تمایل داشتم که از دستورات راهنمایم پیروی کنم و بقیه قدمها را کار کنم، این برای من کافی بود.
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
آخرین نظرات
آخرین مطالب
پیوندها