ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان و کنترل آن عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.
امیدواری ما این است که راهی برای جواب گرفتن به سؤالات زیادی که در طی دوران مصرف خودمان پیدا کردهایم، خدا را شکر که اکنون راهی پیدا شده است، که نیازی نیست مصرف کنندهای با مصرف مواد مخدّر زندگی خود را از بین ببرد.
جواب دادن به سؤالات این قدمها در گروه خودیاری آواز رهایی برگرفته از تجربیات و خرد جمعی آن عده از مصرف کنندگان سابقی است، که سالها از مصرف مواد مخدّری چون شیشه و آمفتامین و روانگردانها دست کشیده و اکنون به عنوان راهنمایان بهبودی برای صدها نفر همدرد هستند، نجات و بهبودی بهاء میخواهد، نه بهانه، لذا ما نیاز به یکسری از اعمالی داریم که برخلاف رأی و عقیده بیماری اعتیادمان است، برای کاستن قدرت بیماری اعتیاد، در خودمان نیاز به تمرین داریم و با این تمرینات میتوانیم این دشمن دیرین را ناکار و بیقدرت کنیم.
ابتدا از غرورکاذب و مدیریت شبکهای انکار شروع میکنیم. بهترین ابزار برای اینکار اقرار کردن به داشتن بیماری اعتیاد است و مصرف کنندهی مواد مخدّر بودن است.
1- تأثیر اقرار چیست؟
چرا همیشه باید اقرار کنیم که معتاد هستیم؟
اصولاً معتادان غرور و انکارشان زیادتر از حد است و حتی آنها حاضرند بمیرند، امّا نه به خود و نه به کسی اقرار کنند، که دچار مشکلات مواد مخدّر و عوارض بیماری اعتیاد هستند و نیاز به کمک دارند، آنها همیشه فکر میکنند که خودشان قادرند به تنهایی حریف اعتیاد و مواد مخدّر و کنترل کردن آن هستند، هیچ وقت خود را معتاد و عاجز نمیدانند، حتی وقتی همه چیزشان را از دست دادند، برای همین این اهمیت حیاتی برایشان دارد، که خود را هرروز به جلسات برسانند و در مشارکتهایشان از تخریبهای خود حرف بزنند.
در اینجاست که تجربیات میدانی و خرد جمعی اعضای قدیمی در گروه آواز رهایی و تجربیات انجمنهای خودیاری دوازده قدمی، از کشورهای دیگر به ما رسیده است، نشان داده است که وقتی فرد معتاد به اعتیاد خودش اقرار میکند، پرده مدیریت شبکهای انکار و غرور کاذبش کنار رفته و خودش را از زاویه دیگری که تا به حال ندیده بود ببیند.
او خودش را میبیند که چگونه اعتیاد و مواد مخدّر او را تابلو و بیچاره کرده است. او خودش را برای اوّلین بار به صورت صادقانه میبیند، که چگونه زندگی خود را با مصرف مواد مخدّر به آشفتگی کشانده است. با اینحال در خیلی از افراد، شخصیت عجیب و منکر معتاد اجازه به آنها نمیدهد، که ترسهایشان را کنار بزنند و از دیگران کمک بخواهند.
اقرار کردن به معتاد بودن در فرد معتاد مانند تهیه لیست و فهرست بیلان مالی برای تاجری است که ورشکست شده است و اگر میخواهد از این وضعیت نجات پیدا نماید، باید این لیست را تهیه کرده و اوضاع روز خود را دقیقاً بررسی نماید، اقرار کردن هم برای معتادان باعث میشود که اوضاع خود را ببیند و اینکار او را به خود میآورد و برای درد و بیماری خود چاره اندیشی میکند. درگیری با انکار و اقرار کردن بیشتر در کسانی دیده شده است، که ترسهای خود را بهاء داده و خود را در میدان چالش ذهنی تخیلات و توهم اسیر مینمایند. معمولاً در این درگیری ذهنی بازنده اصلی خود فرد است. در این مواقع پذیرش بیماری از طرف خود معتاد باعث پیروزی خودش خواهد شد.
2- تعریف بیماری اعتیاد چیست؟
بیماری اعتیاد یک بیماری مرموز و ناشناخته و چند وجهی و عجیب است، که در هیچ یک از چهارچوب بیماریهای مرسوم و رایج در اجتماع قرار گرفته نمیشود، از نشانههای ظاهری آن میتوان به مزمنی و پیشروندگی و غیرقابل کنترل کردن و کُشنده بودن آن اشاره کرد، که عوامل مختلفی مانند: وراثت، تربیت، عوارض روانی، نبود امنیت اجتماعی، محیطی، ارتباطات، عاطفی و معنوی در شروع، دوام و پیدایش آن دخالت مستقیم دارند. این بیماری در بیاختیاری و عجز و ناتوانی فرد به حالت پیشرونده، تخریب کننده در روابط و احساسات و عاطفه و قابلیتهای فردی و اجتماعی دیده شده است و در انتها فرد را به مرگ و نیستی میکشاند.
نظر و عقیده اکثر محققین و متخصصان بهداشتی و پزشکی و روانپزشکی و مشاوران داخلی و خارجی بر این باور هستند، که اعتیاد یک بیماری مجهول و تمام عیار است که علایم و عوارض مخصوص به خودش را دارد. بیماری اعتیاد هم مانند بقیهی بیماریها چهار ویژگی خاص خود را دارد.
-1 دارای علت و سبب است.
-2 دارای علایم و عوارض است.
3- دارای مسیر و مراحل مشخص است.
-4 دارای درمان و رهایی و (روش بهبودی) شناخته شدهای است.
(با اینحال بیماری اعتیاد قابل درمان نیست. امّا میتوان در یک دوره آنرا مهار کرد و از فعالیت انداخت).
از شاخصههای بارز این بیماری از دست دادن کنترل مصرف و بیاختیاری از مصرف و یا عدم مصرف مواد مخدّر و ادارهی زندگی شخصی است و از نشانههای مهم در بین همهی معتادان این است، که هیچکدام از آنها باور ندارند که مصرف مواد مخدّر از کنترل شان خارج شده و خودشان تحت کنترل موادمخدّر معتاد هستند.
(انکار اوّلیه) در جایی که احساس کردند، واقعاً وابسته مواد هستند، در این مواقع به پزشک و متخصصان مختلف رجوع میکنند و در همان موقع هم خود را معتاد نمیدانند، چون فکر میکنند اگر مواد را کنار بگذارند همه چیز به حال اوّل برمیگردد.
(انکار ثانویه) معتادان با مدیریت شبکهای انکار و غرور کاذبشان مشکلات خود را ندیده و ساده و بیاهمیت میگیرند. آنها برای آرام کردن خودشان و اعضای خانواده، اعتیادشان را کوچک و ناچیز و فقط مصرف مواد مخدّر را عامل و مقصر معرفی میکنند. با این رویه معتادان در بیاختیاری و اجبار همچنان به مصرف مواد ادامه میدهند. امّا همچنان نگران هستند و ترس و اضطراب باعث اختلال در روابط و احساسات و عواطف و قابلیتهای فردی و اجتماعیشان خواهد شد، آنها به مرور تبدیل به افرادی خواهند شد که بیماری اعتیاد و مصرف اجباری و از روی بیاختیاری روی سیستم غریزیشان وارد شده و دست از سرشان برنخواهد داشت.
*- بیماری اعتیاد، مصرف موادمخدر و افکار و رفتارهای بیمارگونه را تبدیل به مهمترین هدف زندگی برای معتادان میکند، به طوری که تمام نیازهای فردی و اجتماعی و عواطف و قابلیتهای خود را ندیده میگیرند و نسبت به آنها کاملاً بیاهمیت شده و عدهای خود را لایق تمام بدیها و مجازاتها میدانند.
3- عوامل عود و فعالیت بیماری اعتیاد
سؤالات زیر در رابطه با عجزها و بیاختیاری و اجبار شما در مواقعی بود که حتی خودتان باور نداشتید شما را به مصرف مواد مخدّر متمایل سازد و یا گونه دیگری از اعتیادهای افکاری و رفتاری باشند که شما را در نهایت به سمت مصرف نوعی مواد مخدّر بکشاند.
*- آیا هنگامی که افکاری برای انجام کاری خلاف مانند: شرطبندی و قماربازی و روابط ناسالمی که خواسته و ناخواسته در شرایط انجام آن قرار میگیرید، میتوانید خودتان را کنترل کنید؟ به طوریکه خود را داخل بازی نکنید و یا در مواقع دیدن غذاهای لذیذ و متنوع پُرخوری نکنید، یا در مواقعی که برایتان پیش میآید ولخرجی نکنید، یا برای درآمد زیادتر کار بیش از حد و اضافه از ساعت و خلافی خاص انجام ندهید، یا هنگام ارتباط . حد و حدود تعادل را برای خودتان حفظ کنید؟
در طول بهبودی خصوصاً سه ماه اوّل تمایل شدید برای ایجاد ارتباط جنسی خواهید داشت و وسوسه برای مصرف مواد مخدر از طرف دیگر و دردهای فیزیکی و افکار آزار دهنده با توهم و تخیل هم شایع است.
مّا پاکی آنقدر ارزش دارد که تمام این مشکلات را قابل تحمل میکند. بعد از مدتی که پاکی بالاتر رفت، نوع وسوسه هم فرق خواهد داشت، خصوصاً دوست خواهید داشت که دوستان هم مصرفی و حتی ساقیتان پیام بدهید. یا سراغ دوستان قدیمی و مصرف کننده بروید و جویای حال آنها شوید.
اینها همان میل شدید یا عود وسوسه مصرف در شماست که در ابتدا اصلاً و ظاهراً قصد ندارد شما را دوباره آلوده کند، امّا واقعیت این است که اگر سراغ آنها بروید خیلی به سختی بتوانید خودتان را از کمند آنها خلاص کنید، در هر زمانی حتی هنگامی که به طور جدی در برنامهی بهبودی مشغول خدمت به خود و دیگران هستید، هر لحظه ممکن است این اشتباهات از طرف شما پدید آید، دفعات و شدت این تمایل و وسوسه در هر شخصی متفاوت با دیگری است.
بسیار مهم است متوجه عوامل به وجود آورنده ایجاد وسوسه و علایم اجبار و بیاختیاری فیزیکی، روحی، روانی و احساسی آن باشیم. در زمان وقوع وسوسه شروع لذتهای فکری در سرمان خیلی فعال میشود و درست مانند چرخ اتومبیل که بکساباد میکند، افکارمان در فکر مصرف گیر میکند. بدانگونه که افکار تخیلی و توهم و بلوکه شده اختیار فرد را بهعهده گرفته و هیچ منطق و دردها و مشکلات اعتیاد و مصرف فراموش میشود، بطوریکه احساس (نیاز) از روی اجبار و بیاختیاری به اجرای حتی یکبار مصرف که وسوسهاش را داریم.
بیماری اعتیاد و اوج مصرف نهایتاً ما را به جایی میرساند، که دیگر نمیتوانیم وجود آن را در خودمان انکار کنیم. در قسمتی از وجودمان یک احساس گنگ و خسته کننده به همراه تخیلات عجیب و غریب و غیرممکن به همراه توهمات، ما را به یاد، تمام دروغها، خلافها و تمام افکار و رفتارهای ناسالمی که داشتیم، میاندازد.
ما در اثر دردهایی که میکشیم دیوارهی غرور و انکار را کنار میزنیم و در همان لحظه واقعیتهای دردناک عیان میشوند. وقتی که با واقعیت زندگیمان رو در رو میشویم، تشخیص داده میشود. که باید کاری انجام دهیم و خود را از بحران خارج نماییم، آنقدر ارتباط اجتماعیمان با همه چیز قطع شده بود، که فقط یکسری روابط مصنوعی و قلابی از ترس برایمان باقی مانده بود. اگر چه ممکن بود به نظر بیاید کارمان تمام، امّا باید به این نقطه میرسیدیم تا بتوانیم بفکر رهایی باشیم.