Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

قدم اول کدا

ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.
هر یک از ما تعاریف مختلفی از معنای عاجز ارائه می دهیم، از نظر ما عاجز به کسی گفته می شد که دست و پا ندارد و معلولی می باشد که توانایی انجام امور عادی زندگی را ندارد.
اکنون با آشنایی اصول دوازده قدم معنا و مفهوم عاجز، متفاوت با تصور ما است، هنگامی که روابط مان با خود و خداوند و دیگران تخریب شد، بسیاری از ما سخت تر تلاش می کردیم، تا برای خودمان یک وابستگی جدیدتری پیدا کنیم به شدت از اطلاعات اشتباهی که در طی زندگی جمع کرده بودیم به کار می گرفتیم. لجاجت ما اشکال و ابعاد مختلفی به خود گرفت؛ مغرور شدیم. خویشاوند و سرپرست دیگران می شویم، همرنگ جماعت بودیم.
سرکشی کردیم؛ مقصر شدیم.
به خود و دیگران آسیب رساندیم.
برخی از ما قبل از پذیرش عجز و ناتوانی خود، تا مرز جنون و مرگ پیش رفتیم، زمانی متقاعد شدیم که در مقابل کارهای نادرستی که انجام می دادیم به موفقیت دست نیافتیم.
توانایی خود و دیگران را در کمک و معالجه ناچیز و کوچک دیدیم، فهمیدیم که بیماریی داریم که غیرقابل درمان است، در نهایت دست به دامان مسائل خرافی شدیم، عده ای هم سعادت پیدا کردیم که از اصول دوازده قدم بهره مند شویم، عده ای از شدت درد و ناراحتی خودکشی کردیم، برخی هم در اثر فشارهای وارده مرتکب اعمالی شدیم، که تا آخر عمر در گوشه زندان ها زندگی می کنیم، عده ای در تیمارستان ها تحت نظر هستیم، احتمال دارد که هنگامی به کودا می رسیم که متوجه شده ایم زندگی مان غیرقابل کنترل شده بود. مهارت های خود و دیگران را در مورد کنترل اعمال مان را ناموفق دانستیم، در اولین جلسه ی انجمن رهایی مشکل خودمان را در سایرین دیدیم، عده ای پس از مدت کوتاهی که در یک دوره ی آشنایی به آنها باور پیدا کردیم، برخی معتقد شدیم در این برنامه هم کمک نمی شویم، شک داریم که شرکت کردن مفید و موثر باشد.
اگر بدانیم ما همگی قربانیان رفتارهای اجباری هستیم، زیرکانه، قدرتمند و مخرب هستند که هیچ وسیله ی معمولی قادر به برطرف نمودن آنها نیست.
اگر مقداری با خودمان صادق باشیم، متوجه می شویم زندگی ما کاملاً غیرقابل کنترل شده بود.
با اقرار کردن در اینجا است که افکار قدیمی ما فرو می پاشند و می پذیریم که ممکن است راه دیگری وجود داشته باشد که ما از آن مطلع نیستیم

 

گزیده ای از یادداشت ها، در قدم اول
تمام سفرها با قدم اول آغاز می شوند.
سفر بهبودی شخصی در کودا با اولین قدم کودا آغاز می شود، به منظور درک تخریب رفتارهای ناسالم خود، که همیشه در حال رشد بود، از ناتوانی و عدم کنترل مان در مورد کنترل کردن رفتارهای مان بود، باید در جست و جوی گذشته ی خود و چگونگی رسیدن به این نقطه باشیم.
ممکن بود با طلاق، جدایی، یا مرگ یک فرد دوست داشتنی، تخریب شده باشیم.
ممکن بود دست به خودکشی بزنیم، یا به سمت مواد مخدر و الکل و نیکوتین و اعتیادهای دیگر گرایش یابیم.
بسیاری از ما خسته و ناتوان، بیچاره و با دنیایی راز و رمز خواهان بهبودی بودیم، دست به هر کاری زدیم، هنگامی که تصمیم گرفتیم که تغییر کنیم، سفر بهبودی را با قدم یک آغاز نمودیم، معنی این قدم، تأیید و پذیرش، در عدم کنترل است.
این قدم به ما کمک می کند تا یک عمر تجربه، احساس و رفتارمان را تشخیص دهیم، تعیین کنیم که چگونه از خودمان، دیگران و شرایط و مسئولیت زندگی فرار می کردیم و با کنترل کردن سعی می کردیم یاد بگیریم که قدرت برتر خودمان شویم یا دیگران را در نقش قدرت برتر قرار دهیم.
در می یابیم که خداوند، حق کنترل کردن افراد دیگر را به ما نداده است، اما همه ی مشکلات در دنیا را به ما عطا نموده، به منظور بررسی این که چگونه خودمان و دیگران را کنترل می کردیم یا از آنها فرار می کردیم.
گذشته ی شخصی خود را جستجو و بررسی می کنیم.
سوالات زیر را از خود می پرسیم تا دریابیم که آیا آنها را در زندگی خود به کار گرفته ایم؟
1- چه بی توجهی و بدرفتاری را هنگام بزرگ شدن تجربه کرده ام؟
2- چه وابستگی هایی از زمان کودکی در من بود و هنوز ادامه دارد؟
3- کجا و چرا آموخته ام، هنگامی که مورد بی توجهی یا بدرفتاری واقع شدم، روی برگردانم و فرار کنم؟
4- در دوران کودکی ام چه کسی این رفتارها را به من آموزش یا نشان داده است، که احساساتم را بیان نکنم یا با کسی در میان نگذارم؟
5- در کجا آموخته ام که فرار از دیگران راحت تر از سر و کار داشتن با آنها می باشد؟
6- کجا آموخته ام که دیگران را برای ترس خودم کنترل کنم؟
7- چگونه آموخته ام که به اندازه کافی دوست داشتنی و خوب نبودم یا از دیگران بهتر نبوده ام؟
8- چه وقت، کجا و چگونه آموخته ام که افکار، عواطف و نیازهای خود را به خاطر دیگران انکار کنم، یا برعکس ادعا کنم که جهان دور من می گردد؟
(خود محوری های خود را تشخیص دهید)
9- چگونه متوجه شده ام که هرگز اسرارم را نزد خانواده ام بازگو نکنم؟
10- کجا آموخته ام که با بی توجهی وانکار با مسئله ی سوء استفاده ها رفتار کنم، که این رفتارها از نظر معنوی، عاطفی، جسمی، جنسی یا روحی مضر و گناه آلود است؟
11- آیا آموخته ام، که رفتارها و احساساتم را ابراز کنم، رفتارهایی که اغلب از سکوت تا پرخاشگری بیان شده اند؟
12- آیا آموخته ام، به دیگران اجازه دهم، احساسشان را نسبت به من بیان کنند، اگر این طرو بود چه احساسی داشتید؟
13- کجا و چگونه آموخته ام، که داشتن یک رابطه، من را کامل می کند؟
15- آیا این آموزش ها را از طریق سخنان و اعمال دیگران آموخته ام؟
16- اگر چنین است، از چه کسی آموخته ام؟
17- چگونه با رفتارهای ناسالم زندگی را سپری می کردم؟
18- این که با حس آزادی و رهایی یک زندگی سرزنده ای داشته باشم، آیا آموزشی داشته اید؟
19- احساس واقعی شما در مورد این سوالات چیست؟
با پاسخ دادن به این سوالات در می یابیم، چگونه عجز ما در دوران کودکی توسعه یافته است، اما دانستن این امر کافی نیست. باید غیرقابل کنترل بودن زندگی و رفتارهای مربوط به دوران بزرگسالی خود و بلایی که سر خود و دیگران آورده ایم را درک کنیم.
به منظور بررسی رفتار غیر قابل کنترل مربوط به دوران بزرگسالی، دوره کردن فصل اول و راهنمایی آن در مورد الگوهای انکار، عزت نفس کم، نداشتن انگیزه، اعتماد به نفس، کنترل و عدم رضایت ها مفید می باشند.
به طور ویژه الگوهایی را لیست کرده ایم که رفتارهای مربوط به دوران میانسالی و بزرگ سالی را نشان می دهند.
مهم است برای تغییر غیرقابل اداره بودن، با خودمان صادق باشیم.
با جست و جوی ضعف های زندگی دوران کودکی و غیرقابل کنترل بودن امور زندگی در میانسالی و بزرگ سالی، درک بیش تری در مورد شجره نامه ی شخصی خود را پیدا کنیم.
این کار ما، از مشکلاتمان کم تر و پذیرش ما را بیشتر می کند و بهتر قادریم که رفتارهای بزرگ سالی خود را درک کنیم.
بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم، قدم اول برای مقصر دانستن خودمان یا سایرین، مورد استفاده قرار نمی گیرد.
در جست و جوی سرکوبی مخالفان نیستیم. با مقصر دانستن افراد، به طور بیمارگونه عمل می کنیم و در مقابل بیماری مان ناتوان می مانیم.
به جای مقصر دانستن، تلاش می کنیم تا از تجربیات دوران کودکی و بزرگسالی خود، که در رفتارهای ناسالم ریشه دارند را بررسی کنیم.
می پذیریم، چگونه عجز و ضعف و غیرقابل کنترل بودن در دوران کودکی ما رشد یافته است و به تدریج در رفتارها و روابط دوران نوجوانی و بزرگ سالی، خودشان را نشان داده اند.
می پذیریم هر قدر بیش تر دیگران و خودمان را کنترل کنیم و از آنها فرار کنیم، زندگی مان احمقانه تر می شود.
به جای مقصر دانستن خود و سایرین، مسئولیت احساساتمان را در مورد تجارب کودکی تا بزرگسالی و رفتار تدریجی و رو به رشد وابستگی دوران بزرگ سالی خود را کشف کنیم.
لیست کردن کمبودهایی که در زندگی کودکی و بزرگسالی تجربه نموده ایم مفید است.
از این کمبودها، درد و خشمی که مدتها با ما بوده است رها می شویم. با آزاد کردن این عواطف، افکارهایی را آزاد می کنیم که باعث رفتارهای مربوط به بیماری ما می شدند.
در می یابیم که رفتارهای مربوط به گذشته از قبیل کنترل و فرار از مسئولیت های زندگی باعث یأس ما می شدند.
برخی از ما، اولین قدم خود را با راهنمایان و دوستانی که در بهبودی هستند کار می کنیم.
تجارب، کمبودها و ناامیدی های گذشته را در میان می گذاریم.
با انجام این کار، ژرفای عاطفی، ضعف و غیرقابل کنترل بودن را اشکار می کنیم.
با انجام این کار، گذشته ی خود را می پذیریم، مثبت تر فکر می کنیم و به روش سالم تری با دوستان و با خودمان رفتار می کنیم.
با درک و پذیرش ناتوانی مربوط به وابستگی و غیرقابل کنترل بودن زندگی مان، دری برای راه حل های ممکن می گشاییم.
می پذیریم که تمام تلاش های ما دراین زمینه ها ناموفق بوده است و نیازمند به کمکی برتر از توانایی های محدود خودمان هستیم.
در موقعیت پذیرش و تأیید، به کمک قدرت برتر از خودمان دست می یابیم، تا سلامتی را به ما بازگرداند

عنوان سوالات قدم اول

1ـ آیا اکنون چیزی را کنترل می‏کنم؟ چه‌گونه؟
2ـ تفاوت بین عاجز بودن و قدرتمند بودن چیست؟
3ـ چه‌گونه هنگامی که دیگران را رها می‎کنم قدرتمند می‎شوم؟
4ـ چه‌گونه ترس از این‌که دیگران چه فکری راجع به من می‏کنند را رها می‏کنم؟
*- چه‌گونه از خودم مراقبت می‏کنم؟
*- چه‌گونه پذیرش این که نسبت به دیگران عاجز هستم در این امر مرا یاری می‎دهد؟
5ـ کدام ویژگی‌های شخصیت هم‎وابسته و عادت‌ها و یا کدام نواقص شخصیتی‌ام مرا از این قدم دور نگه می‎دارد؟
6ـ چرا در این قدم به جای این که بگوید «ما عاجزیم» می‎گوید «ما اقرار می‎کنیم که عاجز هستیم»؟
7ـ امروز از چه چیزهایی عاجزم و چه‌گونه اختیار زندگی از دستم خارج شده است؟
8ـ چه علامت‏هایی وجود دارد که نشان می‎دهد من در انکار هستم؟
9ـ رها کردن به چه معنا است، چرا من باید رها کنم، چه چیزی را باید رها کنم؟
10ـ تا چه زمانی باید رها کنم؟ (چه زمانی برای رها کردن کافی است؟)
11ـ علامت این‌که اختیار زندگی از دستم خارج شده چیست؟
12ـ چرا می‏خواهم همه کس و همه چیز را کنترل کنم؟

13ـ آیا تشخیص می‎دهم سعی داشتن در تغییر دیگران، زندگی‏ام را آشفته می‏کند و برایم خصومت و رنجش می‌آورد؟
14ـ آیا در مورد وابستگی خودم عاجز هستم؟

امیر
31 January 22 , 02:19

سلام من یک انجمن دنبال میکنم .ولی خیلی دوست دارم دراین انجمن بهم کمک کنید ۰۹۱۹۳۴۴۴۹

مهدی
22 March 21 , 13:37

سلام بچه ها من مهدی هستم و دیشب جشن سیزده سال پاکیمو جشن گرفتم خاستم همه کسایی که امروز مواد نمیزنن در جشنم سهیم باشن دوستان میشه پاک موند ومیشه پاک زندگی کرد

پاسخ :

تبریک به شما مهدی عزیز 
علی هرامشی
25 January 21 , 00:22

سلام درود

مطالب خیلی مفید و کلیدی هستش کاش کامل میذاشتین چون بنده وقت ندارم در جلسات حاضر بشم اگر اینجا کامل بود  بهتر از این نمیشد ممنونم از مدیریت ِ محترم

پاسخ :

تشکر از شما علی عزیز فایل پی دی اف مطالب کدا اگر به دستمان برسد حتما اضافه خواهیم کرد دوستان اگر فایلی دارن لطفا ارسال کنن
فرشته تاجمیر
28 October 18 , 10:49
سلام و احترام فراوان 
من از متنی که راضی کردیدممنونم فقط کاش کل متن کتاب رو میزاشتید .

پاسخ :

سوالات قرار داده شد
محسن
20 October 17 , 03:00
سلام دوستان
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan