Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

قدم سوم کدا

ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به خداوند بدان گونه که او را درک می کردیم، بسپاریم

یک تصمیم گیری:
ناتوانی بر عدم کنترل رفتارهای بی اختیاری را که مدت ها انجام می داده ایم را پذیرفته ایم، عجز و ناتوانی در مقابل آن را در قدم اول کار کرده ایم، به باور رسیده ایم که یک قدرت برتر می تواند به درد ما تسکین دهد.
فلسفه ی ایجاد قدم سوم به راحتی برایمان آشکار می شود.
اگر باور کردیم که ناتوان و عاجزیم و یک قدرت برتر می تواند ما را کمک و دگرگون سازد.
چرا آن را نپذیریم؟
چرا هنگام عدم موفقیت در کارهایمان، فرصتی به خدا نمی دهیم؟
علاوه بر این، به جز بدبختی چه چیزی برای از دست دادن داریم؟
اراده و زندگیمان، توهم و ایده های پوچ قدیمی، مثل اراده و قدرت شخصی!
آنها هنوز هم آمادگی دارند تا ما را به دنیای درد و رنج کافی باز گردانند و گرفتارمان کنند، آنها بار دیگر آمادگی دارند تا در ما توهم اراده و قدرت فردی ایجاد کنند که در زندگی و بهبودی خود و سایرین در نقش خداوند ظاهر شویم. گاهی اوقات ترس ها و تردیدهای قدیمی با تفکر تازه ی ما و اصول برنامه مخالفت می کنند.
باور می کنیم که این برنامه برای سایرین به کار گرفته شده است اما ما متفاوت هستیم.
به درد ما نمی خورد، با از دست دادن امیدواری توانایی مان را برای تغییر و تحول مورد نظر بیماری مان را زیر سوال می بریم.
تصمیم گیری در این برنامه باعث می شود تأیید کنیم که این برنامه بیهود نیست، بلکه کار درستی است که در یک زمان روحانی و معنوی خوشایند انجام می دهیم.
سپس می بینیم این برنامه فرصت زندگی کردن به عنوان یک انسان کامل را به ما نشان می دهد.
اگر این برنامه را می خواهیم باید تمایل داشته باشیم پیش برویم حتی اگر این به مفهوم درخواست کمک از خداوند بیش از یک بار باشد


گزیده ای از یادداشت ها، در قدم سوم:
در این قدم توسعه و تقویت رابطه با خدا را ادامه می دهیم.
پس از خواندن متن این قدم و آنچه که برای انجام دادنش توصیه می کند باز می ایستیم. به آگاهی و احساساتمان در مورد تصمیم گرفتن می اندیشیم. این قدم، قدم تفکر و تصمیم گیری است و سیر و سلوکی می باشد که ما در ذهن خود انجام می دهیم.
از ما خواسته شده است که از خود و سایرین رها شویم.
برای اولین بار تصمیم می گیریم، به آزادی از قید و بندهایی است که به گردن بسته ایم نیاز داریم. می توانیم برای مراقبت از تمام چیزهای ارزشمند، رازهایمان، داشته های مهم، به خداوند اطمینان کنیم.
اطمینان کردن برای بسیاری از ما آسان نیست.
سال ها اعتقاد و امید خود را بر دیگران و خودمان معطوف نمودیم. بسیار سخت است ما عادت داریم برای فراهم کردن آرامش، شادی و سعادت به هر چیزی جزء خداوند تکیه کنیم. هر چه را که به کسی سپردیم نتوانستیم آن را پس بگیریم. با ما هر آنچه خواستند انجام دادند، در عین بی وفایی و خیانتشان وفا دارانه به پایشان ایستادیم در نهایت با دلی شکسته، ایمان از دست رفته در لاک خودمان خزیدیم. اکنون در برنامه از ما می خواهند همه چیزمان را به دست خدا بسپاریم. به ما گفتند که نترس هر چیزی که به خداوند می سپاری، می توانی هر وقت که دلت خواست آن را باز پس بگیری، ترس در این تغییر و رشد باعث رکود ما در اثر ترس از اعمالی که در گذشته با ما شده می باشد.
تغییر دادن و کنترل کردن این و آن و فرار کردن از سختی ها و مسائل مجهول، یکی از خصلت های بیماری وابستگی می باشد. این فکر مستلزم زمان زیادی است.
انرژی و کمک از راهنما و اعضای قدیمی می باشد. می دانیم که خود را تسلیم نموده ایم، سلامتی عقل هم نداریم و بهتر می بینیم که قدرت اراده یمان را به دیگری بسپاریم، کسی که به ما خیانت نکند. هر وقت هم خواستیم امانت مان را پس بدهد. برخی از ما دعا و عبادت می کنیم و به کمک خدا امید داریم.
اما تا زمانی که از وابستگی ها رها نشویم، ترس های ما ادامه دار است. در هر موردی یا هر تصمیم گیری فکری، ابتدا ترس در ما فعال می شود. در این قدم هم ترس خود را در اشکال گوناگون نمایان می کند. خود درگیری در این قدم به خوبی نمایان است. در هر صورت ما باید از این مرحله خارج شویم.
با به کار بردن قدم یک و دو در می یابیم که کنترل و فرار از مسئولیت ها دیگر موثر نیست و دیگران مسئول شادی و بهبودی ما نیستند.
در می یابیم که چگونه، خداوند حاضر است در زندگی ما دخالت کند و ما را در مسیر بهبودی و مسائل دشوار زندگیمان یاری رساند. با تکیه دادن به قدرت و اراده ی خداوند دست از اراده و قدرت پوشالی خود و دیگران بر می داریم. این کار یک باره اتفاق نمی افتد. به مرور انجام خواهد شد. با این که تکیه کردن به سایرین زودگذر است، ولی نتیجه ی آن دردناک و تحقیر آمیز خواهد بود و در نهایت خواسته ی ما انجام نخواهد شد.
ما از قدرت برترمان به درک و مفهوم بهتر و جدیدتری دست یافته ایم. می دانیم او مورد اطمینان و اعتماد است، دوستان با تجربه ی خود وجود آن را در مشارکت هاشان ابراز می کنند. آنان پیشنهاد می کنند بهتر است هرچه زودتر با روشن بینی و آزادی تصمیم بگیریم. این حق مسلم ماست تا زمانی که قلب و فکر خود را به خداوند معطوف نکنیم در اسارت افکار، احساسات و رفتارهای بیمارگونه خود می باشیم.
با این تصمیم گیری، به خداوند اجازه می دهیم تا از ما و سایرین در زندگیمان مراقبت کند، با وجود آن که در هر مرحله ی این تصمیم گیری وحشت بیش تری به سراغمان می آید.
اگر خداوند آنچه را که فکر می کنیم برایمان بهترین است انجام ندهد چه؟
اگر روند زندگی و چیزها آن طور که می خواهیم پیش نروند چه؟
اگر آنها تغییر نکنند چه؟
اگر سایرین با متحول شدن ما در بهبودی دوست مان نداشته باشند چه روی می دهد؟
ترسمان به عنوان یک بیماری قابل فهم و درک شده است. این ترس زیربنای نیاز شدید بیماری ما را به کنترل کردن شرایط و فرار از خودمان تشویق می کند.
این ترسها به خاطر رها شدن ما از زیر بار کنترل ظاهر می شوند و از نظر عاطفی در یک شرایط بد روحی قرار می گیریم.
هنگام مواجه شدن با این ترسها در یک چند راهی قرار می گیریم:
آیا در زندگی خود به خداوند می توانم اعتماد کنم؟
آیا اراده و زندگی خود را به او بسپاریم هر وقت خواستم آن را به من بر می گرداند؟
به یاد داریم که از ما خواسته شده است که تنها یک تصمیم بگیریم. خواسته اند که اطمینان به خدا را تجربه کنیم.
توانایی ما برای اطمینان کردن به یک طریق سالم و درست، بیش تر از آن که خوشایند باشد ما را نگران می کند. مثل راننده ای که فرمان ماشین خود را به دست کس دیگری سپرده است، چرا که، می ترسد به مشاین و داشته اش صدمه بزند. این ترس ما متاثر از وابستگی های ما در زندگی است.
توقع نداریم که بدون ترس و تردید این تصمیم را بگیریم.
برای اینکه به ترسها فائق آییم از خداوند می خواهیم تا شجاعت و قدرت انجامش را در وجودمان قرار دهد. در این قدم ما تجربه و درک راهنما و دوستان هم دردمان را بررسی می کنیم. برخی از ما زمان و مکان ویژه ای را برای برداشتن این قدم تأمین می کنیم.
در هر صورت هنگامی که آماده باشیم این دعا ما را کمک می کند

عنوان سؤالات قدم سوّم:
این پرسش‏ها در کارکرد قدم سه به شما کمک می‎کند؟
1ـ «تصمیم‎گیری» برای من به چه معنایی دارد و کاربردی است؟
2ـ چه‌گونه می‌فهمم چه وقتی نیاز به رها کردن دارم، چه‌طور رها کنم؟
3ـ «پروردگاری که خود درک کردیم» برای من به چه معنایی دارد و فهمی است؟
4ـ آیا من آماده‎ی رها کردن هستم و می‎گذارم خداوند اختیار زندگی‎ام را در دست خود گیرد؟
5ـ «مراقبت خداوند» برای من به چه معنایی است؟
6ـ «سپردن» برای من چه معنی دارد؟
7ـ نتایج رها کردن چه‌طور به ما کمک می‏کند این قدم را بهتر کار کنیم؟
8ـ چه‌گونه می‎توانم به اراده‎ی خداوند نزدیک شوم، نیروی برترم چه‌گونه و از چه‌طریقی با من صحبت می‎کند؟
9ـ جمله‎ی «اراده و زندگی‎ام» یعنی چه؟
10ـ اگر نمی‎توانم به خودم اعتراف کنم، چه‌گونه می‎توانم به نیروی برترم اعتماد کنم؟
11- چه‌طور اعتماد کردن را تمرین می‎کنم؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan