Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

فراز هایی از کتاب آبی جهت تازه واردان به کودا#

فصل اول
.
آغاز سفر ما
.
"شاید بعضی از این افکار متعلق به شما باشد "
.
"اگر او عوض شود ، ھمه چیز درست می شود "
"نمی توانم این درد ، این آدمھا و این چیزی که اتفاق می افتد را کنترل کنم"
"ھمه مشکلات و رفتارش تقصیر من است "
"من نمیدانم چرا ھمیشه ھمین طور درگیر روابط ناسالم می شوم"
"من خیلی احساس پوچی و از دست رفتگی می کنم"
"من کی ھستم؟"
"مرا چه می شود؟"
اندوه و بلا تکلیفی و فقدان امنیت درما،مارابه اینجا کشانده است. ماتغییرمی خواھیم وآنرا ھمین الان ھم می خواھیم . می خواھیم از بدبختی خود فرار کنیم . می خواھیم درباره خود احساس خوبی داشته باشیم و زندگی ای سرشار از فراوانی آرامش و رضایت داشته باشیم . ما روابطی شاد و سالم می خواھیم . اگر حتی یکی از افکار فوق مال شماست ، شما تنھا نیستید . خیلی از ما در ھمیاری کودا ، ترس ، اندوه عمیق ، دلشوره ، ناامیدی ، افسردگی ، تنھایی را احساس کرده ایم و باینجا و به یک نیروی برتر روی آورده ایم تا سلامت عقلمان بما باز گردد.
شاید چیزی که ما را باینجا آورده است ؛ بحرانھایی مثل طلاق ، درگیری ، زندان ، مشکلات سلامتی ، خودکشی و یا ارتباط نادرست باشد . برخی از ما با احساس بی اعتقادی ، کسلی ، بیچارگی ، ترس از رسوایی ، بی اعتمادی به برنامه آمدیم . اگر شما تازه وارد ھستید ، این لحظه را بخاطر بسپارید ، چون بنظرتان چیزی نمی آید که ارزش بخاطر داشتنش را داشته باشد ، ولی روزی شما ھم ممکن است که این فکر را بکنید تا سالگرد ورود به جلسه و این دوران را جشن بگیرید.
بالاخره خیلی از ما در مییابیم که این مشکلات ھدیه ای برایمان بوده است ، چون بدون احساسات پوچی و ناامیدی ، نمی توانستیم تمایل واقعی به تغییر و رشد در زندگیمان را تجربه کنیم . بدون این تمایل خیلی از ما می دانیم که تصمیم به عوض شدن را نخواھیم داشت . ما با تمایل خواھان تعادل ، شادی ، آرامش ھستیم ، ولی برای رشد و تغییر و عوض شدن ، باید باین رفتارھای نا سالم اعتراف کنیم و مصمم شویم که از چاله درد بیرون بخزیم . وقتی که این تصمیم رامی گیریم،درخیلی از ما این سوال پیش می آید که "چگونه می توانم این تحول را در خودم ایجاد کنم ؟" ، "از کجا می توانم کمک بگیرم و شروع کنم ؟" ابتدا خیلی از ما فکر می کنیم که می توانیم بجای حل مشکلات مان با کوشش بیشتر یا با آموزش فنونی در برنامه برای عوض کردن دیگران راه حل پیدا کنیم .! غالبا عدم درک و انکار و غرورمان به ھمراه تکبر یا تربیت نادرست درماباعث می شود که فکر کنیم می توانیم تمام این کار را خودمان به تنھایی انجام دھیم . لذا این چھار نقص مانع راه ما بسوی یک زندگی بھتر می شود.

وابستگی نا سالم چیست ؟
در امتداد این راه ما با بحث وابستگی ناسالم آشنا می شویم . شاید در این باره از یک دوست ، یا یک روانشناس چیزی می شنویم . یا درباره آن در اخبار و مطبوعات چیزی می شنویم . خیلی از ما بفکر می افتیم که آیا وابستگی ما چیست و می خواھیم آنھا را توصیف کنند ؟ وابستگی بیماریست که روح ما را خراب می کند و زندگی شخصی مارا تحت الشعاع قرار می دھد .! خانواده ، فرزندان ، بستگان ، کاروحرفه ، سلامتی و رشد روحانی و معنوی مان را فلج می کند . اگر معالجه نشویم ، باعث می شود که ما با خود و دیگران دشمن شویم . وقتی که به اولین جلسه وابستگان گمنام می رویم ، خیلی از ما آنرا تنھا مرجع کمک خود می دانیم . ھر کدام از ما با مشکلات مختلفی به اینجا می رسیم . بعضی از ما باصرار افراد خانواده یا دوستان باینجا آمده ایم ، بعضی از ما وقتی دکتر یا روانپزشک ، یا روانشناسمان لازم می بیند باینجا می آئیم . خیلی از ما بعد از شروع معالجه برای رھایی از وابستگی نا سالم یا اعتیادھای پنھان و غیر قابل درمان از متخصصان ، جلوی در کودا می یایستیم .
چه بحران و یا چه کنجکاوی ما را به کودا آورده باشد ، فرقی نمی کند خیلی از ما با شاخصه ھای وابستگی ھای نا سالم خود در اولین جلسه آشنا می شویم . این مشخصات بما کمک می کنند که تعیین کنیم چه خلا ھایی در تارو پود زندگی ما وجود دارد . آیا ما بجای تعادل در افراط زندگی می کردیم ؟ چگونه خودمان ، ھمسرمان ، فرزندانمان ، یا دوستانمان از رفتارھای ما رنج می بردند ؟ آیا رفتارھای ناسالم ما باعث راکد ماندن ، خرابی یا انھدام روابط ما شده است ؟ جواب این سوالھا بدون انکار و غرور باعث می شود که ما بپذیریم که "من یک وابسته ھستم و به کمک احتیاج دارم" . پس شما ھم در شرف یافتن رھایی و بھبودی ھستید . تمام این تحول معنوی و روحانی با صداقت بخودمان ، روشن بینی و تمایل آغاز می شود . مشخصات زیر که در جزوه "کودا چیست ؟" تو ضیح داده شده است ، می تواند بما کمک کند تا تشخیص بدھیم که تا چه حدی بیماری در ما تاثیر گذاشته است .! خیلی از ما با این سوال کلنجار می رویم .! وابستگی ناسالم و سالم چیست ؟ آیا من یک وابسته ھستم ؟ ما قبل از تصمیم گیری ، تعریف دقیق و متخصصانه ارائه نمی دھیم .ھمانطور که در سنت ھشتم بیان شده است ، وابستگان گمنام )کودا( یک انجمن ھمبستگی غیر حرفه ایست . ما ھیچگونه تعریف و تشخیصی برای وابستگی ارائه نمی کنیم . چیزھایی که ما از تجربه شخصی خود ارائه می دھیم ، افکار و عادات مشخص کننده ایست که توضیح می دھد که سابقه وابستگی ما به چه شکل و نوع بوده است . ما معتقدیم که بھبودی به یک تشخیص شخصی صادقانه خود فرد وابسته آغاز می شود . ما به این پذیرش و امر می رسیم که قادر به حفظ روابط سالم و از نظر روحی ، مغزی ، روانی با خود و دیگران نبوده و نیستیم . ما با مشارکت تجربیات خود شروع می کنیم و تشخیص می دھیم که علت این وابستگی در ما الگوھای مخربی بود که در طول مدت زندگی در ما جمع شده است ، پس نباید انتظار داشت در عرض چند روز مشکل ما حل بشود.
این الگوھاومشخصات دراینجابعنوان یک وسیله ارزیابی شخصی ارائه می شود . این مشارکت ھا و الگوھا و تجربیات ممکن است برای تازه واردین سود مند باشد .!

.
الگوها و شاخصه های انکار در وابستگی ناسالم .
.
١(- برای من شناسایی احساساتم دشوار است .
٢(- من احساسات خود را دست کم گرفته ، عوض کرده ، یا انکار می کنم.
٣(- من خودم را اصلا خود خواه نمی پندارم ، معتقدم که وقف امور رفاھی دیگران ھستم.
الگوھای خود کوچک بینی در وابستگی ناسالم .
.
١(- برای من اتخاذ تصمیم مشکل است .
٢(- من تمام افکار ، گفتار ، و رفتار خود را مورد قضاوت قرار می دھم .
٣(- من از دریافت قدردانی ، تعریف ، ھدیه شرمنده می شوم.
۴(- من از دیگران تقاضای کمک ، مشورت ، رفع احتیاج و خواسته ھای خود را نمی کنم .
۵(- من برای عقاید و احساسات دیگران بیشتر از مال خودم ارزش قائل ھستم.
۶(-من خود را آدم دوست داشتنی و با ارزشی نمی دانم.
الگوهای اطاعت در وابستگی های ناسالم.
١(- من معیارھای اخلاقی خود را به مخاطره می اندازم تا مورد غضب یا طرد دیگران واقع نشوم .
٢(- من نسبت به احساسات دیگرن بسیار مسئول ھستم و خود نیز آنھا را احساس می کنم.
٣(- من بینھایت وفادار ھستم تا جائیکه بتوانم شرایط زیان آور را بیش از حد تحمل می کنم .
۴(- من برای عقیده و احساسات دیگران ارزش بیشتری قائل ھستم ، از ابراز نظر مخالف و مقایر با نظردیگران می ترسم.
۵(- من علائق و سرگرمی ھای خود را کنار می گذارم تا چیزی را که دیگران می خواھند انجام دھم .
۶(- من س..ک..س را بعنوان جانشین عشق قبول می کنم

الگوهای کنترل در وابستگی های نا سالم .
.
١(- من خیال می کنم که بیشتر آدمھا قادر نیستند که از خودشان مراقبت کنند .
٢(- من سعی می کنم که دیگران را متقاعد کنم که افکار و احساسات آنھا چیست .
٣(- وقتی دیگران پیشنھاد کمک مرا رد می کنند از آنھا منزجر می شوم .
۴(- من بی پروا برای زندگی دیگران توصیه و راھنمایی و دخالت می کنم بدون اینکه آنھا از من تقاضا کنند.
۵(- من در دادن ھدیه به کسانی که دوستشان دارم اصراف می کنم.
۶(- من از س..ک..س برای بدست آوردن تائید و پذیرش دیگران استفاده می کنم .
بسیاری از ما وقتی این فھرست را می خوانیم تکان می خوریم چون خیلی از این مشخصات ، مشکل ما را توصیف می کنند . خیلی از ما با دیدن این احساسات و رفتار ، روی کاغذ کارکرد قدم ھا احساس پشت گرمی می کنیم ، چرا که امیدی ھست که شاید راھی برای رھایی از درد خود را کشف کرده باشیم .
بعضی از ما از این نامه اعمال شرمگین می شویم . انگار که کسی دارد نامه ھای خصوصی یا دفترچه خاطرات ما را می خواند . پیش خود فکر می کنیم "چطور اینھا باید بفھمند ؟" ، "اگر اینھا مشخصات وابستگی ھای ناسالم است پس تمام دنیا وابسته ھستند "
در اولین جلسه خود ، ما حرف دیگران را می شنویم که در مورد کشاکش ھای گذشته خود صحبت میکنند و چگونه زندگی آنھا با انجام یک برنامه ساده عوض و متحول شده است .!.ما می شنویم که روابطشان با خود و دیگران درست است .! روابطی چون با خودمان ، با نیروی برترمان ، و با دیگران . یاد می گیریم که چگونه می توانیم آرامش درونی و آزادی معنوی را تجربه کنیم .
ما با تعجب گوش می دھیم که آنھا ظاھرا در حال گفتن داستان زندگی ما ھستند و در حال توصیف کردن مشکلات ما می باشند ، و در حال صحبت از سری ترین رازھا و احساسات ما ھستند . این شاید یکی از معدود ترین دفعاتی است که احساس تنھایی با عجیب بودن نمی کنیم . با تسلط به این دانش که ما مثل دیگران ھستیم ، متوجه می شویم که اگر آنھا بتوانند برنامه خود را انجام دھند و ادامه دھند ، ما ھم می توانیم با شرکت در جلسات بیشتر ، پیام امید را واضح و رسا می شنویم ما آن پیغام را از طریق نشریات کودا و داستانھای دوستان در برنامه و دور و بری ھا می شنویم . این پیغام امید به ما می گوید :
ما ھم می توانیم ھدیه بھبودی را داشته باشیم ، اگر حاضر باشیم ساده ترین کارھا را انجام دھیم .!.
ما در ضمن متوجه می شویم که ھمه ما از این بیماری رنج می بردیم ، در ضمن شناختن شاخه ھای وابستگی ھای ناسالم می تواند ما را دچار مشکل کند . با این درک رفتار و طرز فکر فرد وابسته می تواند خیلی سخت باشد ، ھر چند خیلی از آنھا مخرب و مھم نیستند ؛ ما ممکن است که در کودکی از آنھا استفاده کرده باشیم تا از غفلت یا رفتار بدی که در حق ما روا داشته شده نجات پیدا کنیم . مثلا ممکن است که ما راھکارھای شخصی برای درک خواسته ھا و توقعات پدر و مادرمان پیدا کرده باشیم تا خودمان را با خواسته ھای آنھا تطبیق دھیم تا آنھا را راضی نگھداریم.
برای خیلی از ما ، پیشرفت وابستگی نا سالم بمرور حین بزرگ شدن ما بدتر شده است . رفتارھایی که در کودکی به ما خدمت کرده بود حالا باعث خراب شدن زندگی ما می شود . در حین اینکه وابستگی ما شدیدتر می شود ، توانایی تشخیص این درد و رھایی آنرا از دست می دھیم.
ھنگامی که ما احساس درد خود را می پذیریم می توانیم تصمیم به رشد و عوض شدن را شروع کنیم .باید از طرفی سعی کنیم که صبور باشیم ، خود را ھنگام آغاز این راه بھبودی دوست داشته باشیم وببخشیم . ھر کدام از ما به شکل منحصر به فرد و با سرعت خویش بھبودی می یابد . راھھای ھر کدام از ما مثل شخصیت و شرایط ما منحصر به فرد ھستند ، ھر کدام از ما اگر چه از نقاط مختلفی شروع به حرکت می کنیم ، ولی ما در بھبودی ھدفی مشترک داریم

همیاری در کودا
.
راه بھبودی پر از ھمبستگی است ؛ اعضاء وابستگان گمنام ھمنشینان عزیزمان در این سفر خواھند بود .
ممکن است در جایی احساس تنھایی و جدایی و درماندگی منیم ، اگر صبور باشیم می توانیم احساس رفاقت و توانایی و عشق را درک بکنیم . اگر صبور باشیم می توانیم احساس رفاقت و توانایی و عشق را درک بکنیم . یکی از نعمتھای برنامه ذر این سفرھایی است که ما با ھم بآن می رویم . ما سعی می کنیم که یکدیگر را درک و حکایت متقابل کنیم . ما قادر می شویم که اعتماد و ایمانمان را نسبت به مخلوق و خالق خود تجدید کنیم ؛ ما در کسانیکه برنامه را انجام می دھند رشد و تغییرات را می بینیم ، و بدون واھمه برای حمایت بسوی این ھمیاری روی می آوریم. تازه واردان ھمیشه در کودا مورد خوش آمد واقع می شوند . آنھا به ما امید می دھند ، از اینکه می دانیم ھمدردان دیگری با ما ھمسفر ھستند که زندگی در رھایی رضایت بخشی را جویا ھستن ، امید و پشت گرمیمان بیشتر می شود ، متوجه می شویم در کودا درک و پذیرش وجود دارد نه قضاوت و پند و اندرز . با عشق و حمایت از ھمدیگر و احساس امنیتی که ھمیاری در کودا برای مان فراھم می کند ، می توانیم به توصیف شاخه ھای وابستگی مان و سرچشمه پیدایش آنھا بپردازیم . ما یاد می گیریم که حمایت و راھنمایی از دیگران را قبول کنیم و به نیروی برتر یا خداوند بدانگونه که او را درک کرده ایم اعتماد کنیم . ما گذشته پر از دردسر خود را پذیرش می کنیم و متوجه می شویم که از کجا ممکن است شروع شده باشد . برای بیشتر ما این می تواند ازبد رفتاری ھا و مشکلاتی که در روابط مھم دوران کودکی تجربه کردھایم پیدا شده باشد . بعضی از ما شاید مایل نباشیم که این تجارب را "بد رفتاری" یا "غفلت بنامیم . این برای خودتان اھمیت دارد ، ولی شاید توجه داشته باشیم که آنھا را از بخشی از تجربه شخصی خود و تاریخچه زندگی خود تشخیص می دھیم و مشارکت کنیم .!بمرور متوجه می شویم که این امور نه تنھا ممکن است از نظر روحی و احساسی و جسمی در زمان کودکی مان روی ما اثر عمیق گذاشته باشند ، بلکه روی افکار روحانی و عقلانی و رفتاری و جنسی ما را نیز تحت شعاع قرار داده اند . وجود این موارد در ما در بزرگسالی ما را در روابط شخصی ، اجتماعی ، توانایی دوست داشتن خود و دیگران و یا دوست داشته شدن ، احساس با ارزش بودن و انسان بودن تحت تاثیر قرار می دھند . ما غالبا خود را در شرایطی گیر می اندازیم که به سلامتی روحی و جسمی خود و زندگی دیگران ضربه وارد می کنند . بیشتر ما شاید نتوانیم احساسات خود را تشخیص بدھیم و متوجه مسیر مصیبت آمیزی را که در آن ھستیم را درک کنیم و ما این را انکار می نامیم .

انکار
.
انکار خود ، گذشته و حال خود ، انکار مانع عظیمی در جھت بھبودی مان است . این مشکلی است که اغلب از آن استفاده می کردیم . انکار در اینکه ما رفتار ناسالم خود را حین فراگیری الگوھا و مشارکت ھای خود و یا شنیدن آنھا در مشارکت ھای دیگران نمی پذیریم. اغلب ما در زندگی خودمان بوضوح کارھایی را که دیگران به غلط انجام می دھند را می بینیم ، ولی نمی توانیم اشتباھات خود را ببینیم .
بعضی از ما به یک نقطه ناامیدی و پایانی می رسیم که چاره دیگری جز منصرف شدن از ادامه برنامه را نمی بینیم . ما خود را از دوستان و خانواده جدا می کنیم ، خیلی از اوقات ھم عشق و محبت آنھا را پس می زنیم . خیلی از ما بسیار ماھرانه برای تضاھر می گوییم "ھمه چیز درست است " در خانه ، ازدواج ، خانواده ، کار ، رفاقت ، و زندگی اجتماعی از انکار استفاده می کنیم . برخلاف سعی مان به تضاھر کردن و ماسک زدن ، ما غالبا در ازدواج ، ارائه شیوه پدری و مادری و روابط خانوادگی ، رفاقت ، روابط حرفه ای و اجتماعی ، ویرانگری افکار و رفتارمان را تجربه می کنیم . حتی تحت تاثیر ھمین شرایط ھم انکار ما ادامه پیدا می کند . ما ممکن است که آنقدر در انکار و کنترل اوضاع غوطه ور باشیم که مجبور بشویم ، کمک بھبودی را از طریق وساطت و مداخله با معالجه پزشکی و دارویی قبول کنیم . یا ممکن است که در گیر جدایی یا طلاق ، مسائل قانونی ، زندان ، اقدام به خودکشی ، خوابیدن در بیمارستان برای بیماری جسمی ، مشکلات روانی ، یا از دست دادن کار یا خراب شدن مسائل مالی مواجھه شویم . ما در انکار ، ھمیشه تنھا و منزوی و بدون پشتوانه ھستیم ، ما ھمیشه از خرابی شدید اوضاع زندگی رنج ببریم و چه بگوئیم "ھمه چیز درست " نباید واقعیت ھا را ندید گرفت ، اما انکار جلوی دید و دانش ما را مسدود می کند .!
ما معمولا به نقطه ای از مشکلات می رسیم که انکار دیگر کارآیی ندارد . در این موقع است که خیلی چیزھا خراب شده و یا از بین رفته است ، در این صورت است که مشکلات را واقعا درک می کنیم ، در چنین شرایطی تحول و تغییر در ما رشد می کند و کمک دیگران در کودا یا کمک ھای حرفه ای را می طلبیم

پذیرش
.
وقتی که دیوار انکار را می شکنیم ، قادر خواھیم بود که بھتر تشخیص داده و تعیین کنیم که میزان مشکل ما چقدر و چیست .! ما انکار خود را بعنوان حمایتگر وابستگی ناسالم خود تشخیص می دھیم وآنرا بعنوان یک روندی می بینیم که دائما در زندگی ما پدیدار می شود ، عقب می کشد ، جلو می آید و در وجود ما لانه می کند وقتی که بھبودی خود را در کودا ادامه می دھیم ، ما با روشن بینی از اصول برنامه ، پزیرش را جایگزین انکار می کنیم . ما بطور تصاعدی ، گذشته و زندگی حاضرمان را با صداقت ، روشن بینی ، و تمایل به رشد و تغییر کردن می پردازیم . ما وقتی از دیواره انکار می گذریم و آسیب ھایی را که تصمیم ھای بیمار گونه ما نه تنھا برای خودمان و افراد خانواده ، کارمان ، و سلامت روح و جسممان بوجود آورده است را شناسایی می کنیم . میبینیم که چگونگی وابستگی ھای گذشته ما را در دام روابط و شرایط نا سالم گیر انداخته اند . متوجه می شویم این وابستگی ھا تمام جنبه ھای زندگی ما را تحت کنترل و تاثیر قرار می دھند . با پذیرش وجود انکار در خودمان جھت ھا و علائم راه را واضح تر می بینیم ، متوجه می شویم که موفقیت ما با استفاده از زور ، اراده ، ھوش و حتی قدرت شخصی کسب نمی شود . یک روز به جایی می رسیم که اکثر ما یک نیروی برتر به بعنوان راھنمای این سفر و مرجع پیشرفت خود باور و تایید می کنیم . ممکن است که ما باین موضوع بیشتر واقف شویم که در راه یک سفر روحانی و معنوی ھستیم . ما وقتی وابستگی خود را می پذیریم ، تنھا نیستیم ، قدرتی مافوق تصور ما را حمایت می کند ، یادمی گیریم که چگونه به دیگران عشق بورزیم ، و ھمچنین اجازه می دھیم که دیگران به ما عشق بورزند و چگونه فقط بجای گذراندن و تلف کردن عمر ، زندگی کنیم . بھبودی در کودا یک روند روز به روز و مداوم است . زندگی و مشکلات دایما ما را بمبارزه می طلبد . این امور را کاملا می پذیریم ، ما دیگر از مشکلات فرار نمی کنیم ، بھبودی مثل کسب یک تقدیر نامه نیست ، که فقط یکبار اتفاق بیافتد ، بلکه یک طریق زندگی است که ھر روز با خودما در حال تغییر است . مفھوم دعای آرامش آگاھی ما را از این نکته بیان می کند که بھبودی یعنی زندگی کردن در حال و آشکار شدن تدریجی مسیر زندگی جدیدماست . این جملات ساده روشن می کند که بھبودی را باید از یک لحظه تا لحظه دیگر و از یک تصمیم تا تصمیم دیگر و از یک روز تا روز دیگر و فقط برای امروز پشت سر بگذاریم

خداوندا
آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دھم ،
شھامتی که تغییر دھم آنچه را که می توانم ،
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.
(آمین)
.
بعضی از ماوقتی صحبت ازمعنویت و روحانیت ونیروی برترپیش می آید نگران می شویم . حتی اگرشما از نیروی برتر دست کشیده اید و یا به وجود آن شک می کنید ، مقدم شما را به برنامه کودا خوش آمد می گوئیم . این یک برنامه مذھبی نیست ، ولی یک برنامه کاملا معنوی است ، برنامه ای است برای یافت آرامش درونی . صلح و پذیرش بمرور و با گذشت زمان انجام می شود،اکثر کسانی که تصمیم آگاھانه ای برای کارکردن روی این برنامه معنوی می گیرند،خودشان درآزادی و داشتن اختیار تعیین می کنند که نیروی برتر آنھا جه باید باشد . با مساعدت از یک نیروی برتر مھربان ، برنامه کودا ، راھنما و کسانی که بما ملحق می شوند ، به ما کمک می کنند ، تا ھر کدام از ما بتوانیم امید به بھبودی را تجربه کنیم . ما با تمایل به عوض شدن ، رشد و تغییرات بسوی آن عامل مثبت و سرشار از عشق را که در درون ماست ، را پیدا خواھیم کرد . از طریق ھدایت و مساعدت نیروی برترمان ، راھنما و برنامه کودا و خانواده کودا ، یکایک ما می توانیم امید به بھبودی و زندگی سرشار از صلح و شادی را تجربه کنیم

فصل دوم
.
معما و راز مشکل روحانی در ما
.
وابستگی ھای ما باعث می شود که یک معما و راز غیر قابل کشف و حل در درون ما بجوشد . برای خیلی از ما ، درد و نا امیدی مان علائمی از یک احتیاج و خلاء عمیق درونی است . این احتیاجات ، خواسته یا ناخواسته ، بر ھسته درونی و وجودی ما چنگ می زند . این می تواند اشتیاق برای داشتن عشق بدون قید و شرط ، احترام ، ارزش زندگی ، پذیرش ، یا شادی در آرامش باشد . خیلی از ما به دیگران مواد مخدر ، الکل ، یا سایر اعتیادات ، و رفتارھای ناسالم متوسل می شویم تا این نیازمان را برای بدست آوردن اندکی احساس آرامش ، تامین امنیت ، احترام به خود ، و رفاه کسب کنیم . جواب ما به سوالات زیر می تواند بما کمک کند تا تعیین کنیم که چگونه برای تامین احتیاجات ، سلامتی ، احساسات ، معنویات و تامین امنیت ھای عاطفی ، معنوی ، مالی ، اجتماعی ، احساس ارزشمندی ، عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن ، به دیگران و یا اعتیاد روی آورده ایم .!
١(- آیا من برای فرو نشاندن ترسم ، دیگران را کنترل می کنم ؟
٢(- آیا من از ترس بدرفتاری یا بی محلی دیگران به آنھا اجازه می دھم که مرا کنترل کنند ؟
٣(- آیا من رفتارم را برای دیگران عوض کرده یا طبق رفتار آنھا منطبق می کنم ؟
۴(- آیا من ارزش و بھای خود را به عنوان یک انسان از دید و تائید دیگران تعیین می کنم ؟
۵(- آیا من برای ایجاد احساس امنیت ، از دیگران دوری می کنم؟
ما در کودا یاد می گیریم که احترام به خود و معاش زندگی ما از طرف نیروی برتر مان تامین می شود .وقتی که سعی می کنیم که از طریق ھم وابستگی دیگران را کنترل کرده یا آنھا را وسیله دست خود قراربدھیم ، بجای کار خود را به نیروی برترمان تسلیم می کنیم تا احساس امنیت و بھبودی ما را تامین کند .
وقتی ما از روی وابستگی از دیگران اجتناب می کنیم یا رفتارھای خود را برای تائید خوشایند دیگران عوض کرده یا با رفتار آنھا منطبق می کنیم ، توانایی و کنترل خود را بجای نیروی برترمان به آنھا می سپاریم .
با مبدل کردن خود به جای نیروی برتر و یا دادن قدرت این نیرو به دیگران ، به نیروی برترمان مجال نمیدھیم تا در زندگی ما وارد عمل شود . این ھمان راز و معمای غیر قابل حل روحانی و معنوی ماست . بندزیر شرح می دھد که چگونه معمای مشکل روحانی و معنوی ما شاید مربوط به کنترل دیگران و یا کناره گرفتن از آنھاست ، بخصوص وقتی که تحت فشار روحی و روانی و فیزیکی ھستیم

کنترل مردم ، شرایط و محیط :
.
خیلی از ما به کنترل مردیم یا شرایط محیمان ، دور و بری ھامان افتخار می کنیم . اگر فکر و احساس می کنیم که مورد طرد ، بد رفتاری ، یا بی محلی دیگران قرار گرفته ایم ، آنھا را مشکل خودمان محسوب کرده و با حقه و تزویر و رفتاری تحت اراده خود در می آوریم . بویژه با غلبه کردن بر ھمسرمان ، فرزندانمان ، اعضای خانواده مان ، دوستان یا ھمکارانمان می خواھیم آنھا را بیش از حد کنترل کنیم . یا با تغییر روش در راه ھای دیگری آنھا را کنترل کنیم ، مثلا از طریق خوش رفتاری ،مطیع بودن ، محبت زیادی و یا قھر کردن برای مدت ھای طولانی است . اما وقتی ترس یا احساسات دیگری ما را در ھم می شکند ، می خروشیم ، منزوی می شویم ، قھر می کنیم و یا از حقمان می گذریم و اجازه می دھیم تا دیگران از طرف احساسات ما صحبت کنند .
وقتی دیگران را تا ھر اندازه ای چه با سکوت و یا با خشونت و کنترل کردن اوامرشان را انجام بدھیم ، در این صورت خودمان به یک نیروی برتر مبل شده ایم . ما حتی ممکن است که کنترل کردنمان را با یک تغییر قیافه متکبرانه و یا حق به جانب نشان بدھیم . ما باورھای دیگران را احمقانه ، خودخواھانه ، یا بی ارزش می شماریم . ھمیشه خود را در مسند قدرت برتر قرار می دھیم . فکر میکنیم که راه ما تنھا و بھترین راه است . با دادن قدرت نیروی برترمان بدیگران ، شاید دنبال تایید آنھا ھستیم ، که اغلب اینکار را با واگذار کردن احتیاجات و خواسته ھای خود به آنھا انجام می دھیم . ما ھمیشه از ترس از آنھایی بسر می بریم که خود آنھا را در مصدر قدرت قرار داده ایم . ما ترس از عصبانیت یا نگاه تحقیر آمیز آنھا داریم . ما از تغییر ، بی محلی و کنترل آنھا نسبت به خود می ترسیم . بعبارت ساده تر ما حس خود شناسی خود را از دست می دھیم ( یا ھر گز بدست نمی آوریم ) چرا که تمام حواس ما معطوف به طرز تفکر و رفتار آنھا نسبت به ما می شود . آنھا به راحتی انرژی زندگی بخش ما را خنثی می کنند

(فرار از مردم و شرایط محیط فرار از واقعیت ھا)
.
بعضی از ما آنقدر از دیگران می ترسیم که از نزدیکی و صمیمیت با آنھا اجتناب می کنیم . ما سخت می کوشیم تا خود را در موقعیت امن و آسیب ناپذیر قراردهیم. ما در پنهان کردن ترسھایمان مھارت پیدا می کنیم ، بخصوص وقتی که ھمه چیز بنظر از کنترل خارج می شود . سعی می کنیم کاری کنیم که دیگران بدانند به اوضاع مسلط ھستیم ، ممکن است وقتی بی عدالتی یا بد رفتاری را می بینیم ساکت بمانیم . ممکن است که ننه من غریبم در بیاوریم یا خود را به موش مردگی بزنیم از مواجه شدن با دیگران یا جوابگویی به آنھا طفره برویم . ممکن است خود را دست کم گرفته و خود را به شدت مورد مقایسه و قضاوت قرار دھیم ، ممکن است باور کنیم که ما شایستگی یک زندگی شاد از روابط با دیگران ، ھدفمند و قابلیت نداریم ، بمرور وابستگی ھای نا سالم ما بدتر می شود ، ترس و شرمندگی ما را احاطه می کند . ما دیگران را بیش از پیش کنترل کرده یا از آنھا کناره می گیریم . اما این رفتارھا راه حل ھایی موقت است ! ما ھمیشه ترس داریم و احساس گناه و شرمندگی ما ھمواره با ماست .
خیلی از ما دنبال خدایان کاذب می رویم . احساسات خود را با مصرف الکل ، مواد مخدر ، نیکوتین ، غذا ، س..ک..س یا کار کرخت می کنیم ، مصرف اینھا غالبا منجر به اعتیادات مزمن جدید تری می شوند و مشکلات بیشتری مارا احاطه می کنند. بمرور متوجه می شویم که ھیچکدام از این وابستگی ھا برای ما آزادی یا آرامش فراھم نمی کند .
ما چه خود را با کنترل کردن شرایط در مقام قدرت برتر ، یا با کناره گیری از مردم و مشکلات در مقام پائین تر قرار می دھیم ، با این کارھا داریم بطور خودخواھانه رفتار می کنیم . احساس برابری با دیگران و تعلق خاطر به انسانیت از بین می رود .
چه چیز محرک احتیاج ما به کنترل و یا فرار کردن است ؟
خیلی از ما می پرسیدیم که آیا این رفتارھا طبیعی و سالم نیستند ؟ جواب ما این سوال را می توان در انگیزهء رفتارمان جستجو کرد . بنظر خودمان شاید انگیزه رفتارمان نسبت بخود ، دیگران و نیروی برترمان درست باشد ، این نظر خود ماست ! اگر این انگیزه بر اساس انتخاب در حد و اندازه ھای سالم عشق و احترام باشد . نتیجه بخش خواھد بود . اما ، مثلا ممکن است حضور کسی که از نظر زبانی و یا بدنی ما را تهدید و تحقیر می کند را ترک کنیم . از طرفی اگر بگذاریم که ترس و شرم در زندگی ما حکومت کند ، تا جایی که باعث شود ما به غریضه ھای گذشته مان وصل شویم مثلا ، کنترل کردن و فرار از مشکلات وابسته می شویم ، از روی ھمان وابستگی ھای ناسالم رفتار خواھیم کرد

ترس
.
برای خیلی از ما ترس نگھبان و حافظ ما از خطرات احتمالی است ، ترس ما را از آسیب ھای محیطی حفظ می کند . در نقش فرد وابسته ، ما از روی عادت از ترس استفاده می کنیم که خود را از ھر موقعیت شرمنده شدن توسط دیگران حفظ کنیم . ترس ما شاید خود را زیر نقاب عصبانیت ، انزجار ، خشم ، درد ، کنترل کردن یا تنھایی خود را پنھان کند . اغلب مطیع بودن ، سکوت ، تزویر ، تنھایی و انزوا ، خشم ، خشونت ، انکار و حتی فریب کاری ما ، راھی برای ابراز ترس ماست . احساسات دیگری که در نقش ترس ظاھر می شوند عبارتند از نگرانی ، دلشوره عصبانی بودن ، خسیسی و ھراس و ... است .
.
(شرمندگی خجالت)
.
شرم و خجالت باعث می شود که ما باور کنیم که پائین تر ، نفھم تر ، احمق تر ، بی ارزش تر ، ناپسندیده تر ، یا ناخواستنی تر از سایرین ھستیم . شرم و خجالت ، احساس واقعی شناسایی ما را تقلیل داده و اعتقاد ما را به اینکه انسان با ارزش و با محبتی ھستیم را نابود می کند . شرمندگی ، ارزش ما را نسبت به خود و احساس برابری ما با دیگران را تقلیل می دھد.
.
ترس و شرمندگی در کودکی
.
ھر بار که در کودکی مورد خشونت و بد رفتاری یا غفلت قرار گرفته ایم ، احساس خود شناسی ما ، علاوه بر رابطه صحیح ما با نیروی برتر مان ، خودمان ، و دیگران آسیب وارد می کند . در آن موقع بود که ما احساس شرمندگی و خجالت کردیم و طبیعتا از تکرار این احساس ھمیشه در ھراس بوده ایم ، اما با ھمه اینھا می گذاشتیم که توسط ھمان کسانی که با ما بدرفتاری کرده اند دوباره شکل بگیرد . در دوران کودکی ما ھیچ حق انتخاب دیگری نداشتیم . با ادامه داشتن به تحمل بدرفتاری و غفلت از خودمان ، ترس و شرمندگی ما بالا می گرفت ، ما ھم اندازه زیادی از اعتماد به نفس مان را از دست دادیم . با گذشت زمان(اغلب بدون آگاھی خودمان) کسانی که با ما بدرفتاری می کردند نیروی برتر ما شدند ، یاد گرفتیم که از آنھا بترسیم . با ادامه بدرفتاری آنھا و غفلت خودمان ، امکان ایجاد رابطه با خود ، دیگران و نیروی برترمان ، که از نظر احساسی ارضاء کننده باشد ، از بین رفت . ما آموزشھایی برای ادامه بقا خودمان یاد گرفتیم تا با زندگی کنار بیائیم . شرایط مساعد برای آسیب پذری را برای خودمان جور کردیم ، با سعی در کنترل کردن و یا از پذیرفتن آنھا فرار کردیم . کودکی خود را کنار گذاشتیم و سعی کردیم که بزرگسال کودک بمانیم ، یا این که بخاطر محرومیت ھای زندگی شورش کردیم . خیلی از ما اعمال خود را درک نمی کردیم ، چون اغلب آن رفتارھا بصورت غریضی در ما بوده است . با گذشت زمان ، ما یاد گرفتیم که سنگینی و فشار ترس خود را از طریق کنترل کردن و یا فرار از خود و دیگران سبک کنیم . آموختیم بجای حل مشکلات از آنھا فرار کنیم و یا آن را به بعد بیاندازیم ، وقتی شکست می خوردیم احساس بیلیاقتی می کردیم و یا تحت فشارھای شدید عصبی بودیم ، برای ادامه زندگی و بقا ھر چیز ناسالم دیگری را بکار می گرفتیم ، در این دوران ویرانگر وابستگی ، زندگی آشفته خود را بیشتر تحت کنترل در می آوردیم و مجال کمتری به نیروی برترمان می دادیم تا از طریق ما در زندگیمان عمل کند .
.
ادامه رفتارها در بزرگسالی
.
بدون دریافت ھیچ نوع کمک و مشورتی ، ما این کشمکش ھای احساسی و درونی را برای بقاء خود ادامه داده و آنرا با خود به دوران بزرگسالی می آوریم . ما امید داشتیم که آرامش و شادی را پیدا کنیم و گذشته را پشت سر بگذاریم ! ولی در عوض ھنگام بروز موقعیت ھایی مشابه یا برعکس را از نو در روابط بزرگسالی خود اجرا می کنیم . ھیچکدام از این رفتارھا و کنش ھا سالم نخواھد بود و نیستند . ما ناخود آگاھانه ، صفات کسانی را که در کودکی با ما بد رفتاری کرده اند را به افراد مھم زندگی امروزمان منتقل می کنیم . در روابط بزرگسالی ، ما با ھراس از خود بر ضد ھمه علائم شرمندگی ، خجالت ، احساس گناه ، بد رفتاری ، یا غفلت از خود را حفاظت می کنیم . ما مزدور و دورو می شویم و از دیگران یا شرایط دوری و فرار می کنیم . ترس از شرمندگی و احساسات منفی قویتر است و یک زیر بنایی متزلزل برای روابط آینده ما می سازد . ما ھمواره سعی می کنیم دیگران را بسمت خود جذب کنیم ) به امید تجربه صمیمیت) وقتی که آنھا خیلی نزدیک می شوند ، آنھا را از روی ترس پس می زنیم

مفهوم خودمان از نیروی برتر
.
خیلی از ما به ادیان و مذاھب متشکل معتقدیم و اصول یا مبحثی را در مورد خدا یا نیروی برتر یاد گرفته ایم . برخی از ما امیدوارند که احساس شرمندگی خود را با انجام یک عمل درستکارانه منتفی و درست کنند . حتی یک رابطه تازه ، تحت کنترل ، آمیخته به عقاید مذھبی ، در حالیکه ھمه این اعمال برای این منظور کافی نیست . انگیزه ما ممکن است که از روی درستی و پاکدامنی باشد ، ولی ما ھنوز از نظر احساسی ، مقید افرادی ھستیم که با ما بدرفتاری کرده اند ، یا ما را مورد قضاوت قرار داده اند )اسارت و سواس فکری) خلاء ما عمیق تر از آنی ھست که به این راحتی ھا از آن خلاص شویم ! ھمه ما به آن افراد دوران کودکی مان وصل ھستیم . آنھا به مرور نیروی برتر از ما می شوند و فکر ما را به خودشان اختصاص خواھند داد ، بعضی از ما منکر وجود خدا شده ایم و یا بی دینی ھستیم . برای بعضی از ما مذاھب متشکل و مورد نظر ، شاید یاد آور یک خدای بدرفتار و مستبد برای ما باشند . بعضی از ما ممکن است از دست نیروی برتر خود برای تجارب منفی و بلاھایی که متحمل شده ایم عصبانی باشیم ، یا ممکن است که دریابیم که سالھاست از او عصبانی بوده ایم بدون اینکه خودمان بدانیم ارتباط درستی با او از روی عشق نداریم . برخی باور داریم که سزاوار عشق یا بخشش خداوند نیستیم .
با تمام اینھا ما باید از خود بپرسیم : " آیا من در حال کارکردن روی یک رابطه امن ، سالم ، و مبتنی بر عشق با نیروی برتر ، خودم ، و دیگران ھستم ؟ " اکثر اوقات جواب ھمه ما منفی است . ترس و شرمندگی ما ، ما را وادار می کند که بطریق غیر منصفانه ای با نیروی برترمان بصورت مخرب رفتار کنیم .
ھرجا که مسیر عادی زندگیمان توسط وابستگی ما بریده می شد ، می رفتیم ، ولی به مقصد و منظور خودمان که ھمان آرامش و امنیت باشد نمی رسیدیم ، تا جایی که در یافتیم که چاره ای جز این نداریم که یک نیروی برتر از خود را به کمک بگیریم ، یکی که بتواند سلامت عقل ما و اداره زندگی آشفته ما را به ما باز گرداند . برای رسیدن به این منظور و برای ادامه این بھبودی ما باید حاضر باشیم که در باب این اقدام مقداری منصفانه و غیر مغرضانه تفکر و رفتار کنیم .
اگر ما نیروی برتری را قبلا تجربه نکرده ایم ، مفھوم ما در مورد یک موجود مطمئن و مھربان است که می تواند در ما شروع به شکل گرفتن بکند . اگر در حال حاظر رابطه ای با خدا داریم ، می توانیم به تقویت آن کوشش کنیم . برخلاف باور ھای نادرست گذشته مان ، می توانیم به ساختن یک زیر بنای معنوی و روحانی در برنامه بھبودی خود بپردازیم .

آغاز رهایی
.
شروع بھبودی از وابستگی ھای ناسالم ، ما بیش از حد باورھا و ایمان و امیدواری در خود ، ھمسر ، فرزندانمان ، بستگان ، دوستان و حتی در شغل و یا شیوه زندگیمان تحت تاثیر قرار می دھیم . این کارھا را ما برای ایجاد احساس امنیت ، ارزش ، ارج و رفاه در زندگی فعلی خود می کنیم .
در دوران بھبودی ، یاد می گیریم که ایمان و امید را از نو بسازیم و بتدریج ، زندگی خود را تسلیم یک نیروی برتر با عشق و محبت بکنیم . یاد می گیریم که کنترل دیگران و فرار از واقعیت ھا را رھا کرده و احساسات خود را در مورد ھر چه که به آن اقدام می کنیم حل کنیم و خود را از آنھایی که بی اختیار به آنھا متکی ھستیم از نظر احساسی و فکری رھا کنیم . بعضی از ما با خوشنودی بسوی نیروی برترمان دست دراز می کنیم . بعضی از ما از روی بیچارگی این کار را می کنیم . بعضی از ما متوجه می شویم که توانایی ما به اعتماد به ھر کس و ھر چیزی آنقدر تقلیل یافته که شاید اینکار وقت گیر باشد . ما برای اینکار باید اندکی احساس امنیت بکنیم . ممکن است که مجبور شویم طوری رفتار کنیم که انگار به او ایمان داریم ، تا اینکه با فرصت دادن به خود و تمرین کردن در این امر به واقعیت وجود او اعتماد داشته باشیم . خیلی از ما وقتی ھمه چیزمان را از دست داده و آنقدر در ھم شکسته بودیم که قادر به تسلیم کردن حتی بخش کوچکی از اراده و زندگی خود به نیروی برترمان نشویم ، برای اینکار بھتر است بگوئیم ما را دعا کنند . اغلب ما فقط فرصت یک دعای ساده را داریم پس شروع می کنیم " خدایا ، خواھش می کنم به من این قدرت را بده که این غرور را رھا کنم " . با ادامه مسیر بھبودیمان خیلی از ما قادر می شویم که راحت تر تسلیم اراده نیروی برترمان بشویم تا حضور او را در خودمان حس کنیم . تسلیم شدن و رھا کردن به معنی این نیست که تمام شرایط زندگی بر وفق مراد ما اتفاق خواھد افتاد . معنی آن این است که ما قادر می شویم که زندگی را ھمانطور که ھست بپذیریم و از پس مشکلات آن با یک توانایی تازه ای که از سوی نیروی برتر مان بدست آورده ایم بر آییم . این تسلیم شدن ما را قادر می سازد که صاحب اختیار فردی خود در حال رشد و کسب اعتماد بنفس تواضع و دفع انکار را تجربه کنیم . ما یاد می گیریم که نیروی برتر ما ، آدم ھای بدی را خلق نمی کنند . نیکی درون ھمه انسانھا موجود است ، حتی آنھایی که مسئول بدقولی ھا ، شکست ھا ، خیانت ھا ، بدرفتاری ھا ، دل شکستگی ھا و ترس ھای گذشته ما ھستند . این نیز امکان دارد که این افراد را دوست داشت ، ولی از رفتار منفی آنھا چشم پوشی نکرد . ما حتی می توانیم خودمان را نیز دوست داشته باشیم و ببخشیم . ھر کدام از ما بنوبه خود داریم یاد می گیریم که چگونگی خودمان را دوست داشته باشیم یا مورد لطف و عشق دیگران قرار بگیریم . حتی به کمک نیروی برترمان ھیچ کدام از ما زندگی و عشق را بطور کامل انجام نمی دھیم ، مھم این است که انسانیت ما به سوی ھدف و تحول خود ادامه می دھد . ما شروع به درک این مطلب می کنیم که کمال پرستی )ایده آل بودن) ما صرفا یک سراب فریبنده است . ما در طول این مدت گاھی اشتباه خواھیم کرد و با لغزش به رفتارھای سابقمان باز خواھیم گشت .
وقتی که قادر به برقراری تعادل احساسی ، توانایی ، عاطفی و ارزش برای خود نیستیم ، در مسیری که ھنوز در پیش رو داریم و اینکه بھبودی فرایندی است که یک عمر طول می کشد ، آمادگی خود را برای بھبودی تامین می کنیم . ما بخاطر می آوریم که مقایسه کردن پیشرفتمان با دیگران عملی است که به نفعمان نیست ! ھر کس با سرعت و قابلیت خودش در حال فرا گیری است . برای روشن بینی رابطه مان با نیروی برترمان ، اولویت دادن به روابط درست خود را سودمند می یابیم . رابطه مان با نیروی برترمان باید در راس قرار گیرد چون بھبودی ما از طریق ارتباط درست با خداوند تامین می شود )وابستگی یک خلا معنوی است ) . وقتی که این رابطه را بنا کردیم و آنرا بسط داده و گسترش و تصحیح کنیم ، قادر خواھیم شد که رابطه ای بھتر وو محترمانه با خود نیز ایجاد کنیم . ھمانطور که رابطه ما با نیروی برترمان و خودمان از نقطه نظر قدرت و تعادل پیشرفت می کند ، ما درمان و شفا یافتن خود را آغاز کرده و خواھیم دید و روابطی مبنی بر عشق با دیگران را بسط و توسعه می دھیم . وقتی یک اولویت سالمتری را در روابط نزدیک خود بکار برده و می پزیریم ، می گذاریم که نیروی برتر ما در زندگیمان عمل کند . ما انرژی مثبت معنوی را بطرف خود جذب می کنیم که بسیار از توانایی خودمان بالاتر و والاتر است . با ادامه به تقویت رابطه با نیروی برترمان در سراسر بھبودی ، خستگی مزمن ، افسردگی ، دلشوره ، ناامیدی ، و عجز ما توسط یک توانایی و انعطاف پذیری قدرمند جایگزین می شود . قدم به قدم ، ترس ما از شرمندگی و خجالت و احساس گناه تقلیل می یابد . زخم ھا و احساسات سرکوب شده کودکی ما بمرور شفا پیدا می کند . ما احساس عمیق تری از دعا و مراقبه را تجربه خواھیم کرد . برای ما آسانتر می شود که دست از کنترل کردن و فرار کردن خود را رھا کنیم و بگذاریم تا نیروی برترما را در این سفر پر ھیجان جدید در زندگی ھدایت کند .
معجزات بھبودی آشکار می شوند . روابط معنوی مبتنی بر عشق با نیروی برتر مان ، خودمان و دیگران بھتر شده و تحول می یابد . ما شروع می کنیم که احساس امنیت و وقت بیشتری به این امر بکنیم که مھم ترین و عمیق ترین احتیاجات ما بر آوده خواھند شد . ما به رفتارھای سابق با دیگران و یا شیوه زندگی نا سالم رجوع نمی کنیم ، تا کمبودھای معنوی ما را از این طریق تامین و ارضاء کنند . مثل سپیده آفتاب ، اراده نیروی برترما ، از طریق ما و با اعتماد و اطمینانی تازه پرتو می افکند

برنامه پیشنهادی کودا برای بهبودی
.
وابستگی مشکلی است گمراه کننده و خرابکار که مستلزم راه حل ھای ساده ولی مشخصی است . ما معتقدیم که این راه حل ھا را می توان در برنامه وابستگان گمنام)کودا) پیدا کرد . برنامه کودا شامل موارد زیر می شود : مشارکت ، شرکت در جلسات کودا ، راھنما ، نشریات ، کنفرانسھا ، خدمت کردن و یاد گیری و بکار گیری دوازده قدم و دوازده سنت کودا .
دوازده قدم از روی دوازده قدم الکلی ھای گمنام برای استفاده ما ، علاوه بر استفاده خیلی از برنامه ھای دوازده قدمی دیگر منطبق شده اند . میلیون ھا نفر در دنیا این اصول را در زندگی خود بکار بسته اند . این قدمھا شامل قدرت و روحیه بھبودی شخصی می باشد . ما حاضریم که تا حداکثر توانایی آنرا روی خودمان کار بکنیم . ما حتی المقدور با خود ، با نیروی برتر مان و یا یک نفر دیگر (راھنما) صادق باشیم . اقدام ھای نیمه کاره به کارکرد قدم ھا غالبا به شکست از سوی ما منجر می شوند و تغییراتی که طالبیم ممکن است که کسب نکنیم . اگر به تنھایی اقدام به تکمیل این قدمھا بکنیم ، ممکن است که انزوای خود را ھمیشگی کنیم ! این یک رفتار متداول وابستگی نا سالم است . با گذشت زمان ، خیلی از ما طالب کمک پر از عشق کسانی می شویم که این راه را پیش از ما طی کرده اند و اینھا راھنما در کودا ھسند که می توانند بما بصیرت ، تشویق و عشق را عرضه کنند . آنھا به ما مدد می دھند که ببینیم که این قدمھا را نمی شود بسرعت یا بطور مطلق تمام کرد ، این قدمھا راه حل آنی مثل قھوه و چایی فوری نیستند . دوازده قدم مسیر ما را از خود ویرانی عوض کرده و بسوی روابط سالم و مبتنی بر عشق با خداوند ، خودمان ، و دیگران ھدایت می کند . آنھا به ما رشد ، ایجاد اولویت در روابطمان و راھنمایی در زندگی سالم و مبتنی بر عشق را عرضه می کنند . از طریق طبیعت ساده آنھا ، می توانیم خود را بشناسیم و دریابیم که چگونه می توانیم وارد روابط سالم و مبنی بر عشق بشویم . قدمھا بما کمک می کنند که ببینیم چگونه بد رفتاری و بی اھمیتی نسبت بما در گذشته ، رفتار و شیوه زندگی وابستگی ما را شکل و استحکام داده است . ما یاد می گیریم که قدرت خود خواھی مان ، اعتیادمان و رفتارھای ناسالم و مشکلاتمان را تسلیم نیروی برتر مھربان کنیم . که خودمان درک کرده و باورش داریم ، ما زندگی ، اراده و شفای خود را بدست آن نیروی برتر می سپاریم . ما جوابگو و مسئول رفتارھای وابسته خود که الگو ھای ویرانی را در زندگی ما مستحکم می کنند می شویم . انسانیت ما رشد می کند در حالیکه قصور و نواقص شخصیتی و کمبودھای اخلاقی خود را کشف می کنیم ، مھارت و خلاقیت و موفقیت ھای خود را تشخیص می دھیم . در این حال با فروتنی حداکثر سعی خود را می کنیم که جبران کارھای بد گذشته و حال خود را بکنیم . از طرفی کوشش بپایان بردن کارھایی را می کنیم که بما کمک می کنند تا زخم ھای خود و آنھایی را که به آنھا صدمه زده ایم را جبران و شفا دھیم . با کار کردن قدمھا بطور روزمره ، می کوشیم که جوابگویی و مسئولیت خود را در مورد اعمالمان حفظ کنیم . ما یاد می گیریم که رابطه خود را با نیروی برترمان تقویت کرده و آنرا عمیق تر کنیم . ما برای ارزش واقعی ، ارزش و رفاه در زندگی خود بیشتر روی نیروی برترمان تکیه می کنیم . سر انجام درک می کنیم که اگر بخواھیم آنچه را که از طریق کار کردن در اثر قدمھا بدست آورده ایم نگھداریم ، باید بکوشیم که تجربه ، توانایی و امیدھای بھبودی خود را به دیگران که ھنوز رنج می برند منتقل کنیم . سفر ما در میان قدمھا شاید سخت ترین عملی است که تا کنون به آن اقدام کرده باشیم ، ولی پاداش و شفایی که از آن دریافت می کنیم بی شمار و گرانبھاست . با گذشت زمان قدمھا بخش لاینفک و مھمی در زندگی روزمره ما خواھد شد ! ما این اصول را در ھمه امور زندگی خود بکار می بندیم .


دوازده قدم برنامه پیشنھادی کودا برای بھبودی شخصی ما از وابستگی نا سالم است که در زیر ذکر می شود :
١- ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم و اختیارزندگی مان از دستمان خارج است.
٢- بمرور ایمان آوردیم که نیرویی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.
٣- ما تصمیم گرفتیم که اراده زندگیمان را به خداوندی که خود درک کرده ایم بسپاریم.
۴- یک ترازنامه اخلاقی بیباکانه و موشکافانه از خود تھیه کردیم.
۵- چگونگی دقیق خطاھای خود را به خداوند ، خودمان و یک انسان دیگر اقرار نمودیم .
۶- آمادگی کامل پیدا کردیم تا پروردگار نواقص شخصیتی ما را بر طرف کند .
٧- با فروتنی از او خواستیم کمبودھای اخلاقی ما را مرتفع سازد.
٨- فھرستی از تمام کسانیکه به آنھا زیان رسانده بودیم تھیه کردیم و در صدد جبران برآمدیم.
٩- بطور مستقیم ھر جا که امکان بود از افراد فوق جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردیکه انجام آن زیان مجددی بر ایشان و یا دیگران وارد کند .
١٠ - به تھیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و در صورت قصور بلافاصله اقرار کردیم.
١١ - از راه دعا و مراقبه کوشیدیم با پروردگاری که خود درک نموده ایم نزدیک شویم و فقط طالب آگاھی از خواست او برای خود و توانایی اجرائیش شدیم.
١٢ - با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمھا ، سعی کردیم این پیام را بدیگر وابستگان رسانده و این اصول را در تمام موارد زندگی خود به اجرا درآوریم.
با دید اول ، اجرای این قدمھا تکالیفی کمر شکن بنظر می آیند که ھرگز نمی شود به آنھا جامعه عمل پوشاند . بعضی از ما آنھا را دستور العملی کوتاه و ساده تلقی کردیم که می توان آنھا را در یک بعد از ظھر یا چند روزی انجام داد . بعضی از ما آنھا را کاملا نادیده می گیریم ، تا وقتی که بحرانھا و رفتارھای ناسالم ما بیش از حد به ما و دیگران صدمه بزند . در نھایت ، اگر بخواھیم ، زندگیمان بھت شود ، باید بطرف جلو حرکت کنیم و این قدمھا را بعنوان بخشی از بھبودی شخصی خود بکار گیریم

قدم اول
.
1- ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم واختیارزندگی مان از دستمان خارج است.
.
عاجز بودن : ما تا بحال برای حل مشکلات زندگی مان از کنترل نفس ، وسواس فکری و رفتاری و افکارکپک زده خود استفاده کرده ایم . وقتی روابطمان با خود و دیگران بھم می خورد ، خیلی کوشش می کردیم و تمام دانش و اطلاعات غلطمان را با کینه بکار می بردیم . اراده ما شکلھای مختلفی به خود میگیرد . ما ھمه چیز را تحمل می کردیم . ما مردم نواز بودیم . ما خودمان را با دیگران مقایسه می کردیم .ما طغیان می کردیم . ما بقیه را مقصر می شمردیم و ما ھم خود را آزار می دادیم و ھم دیگران را . برخی از ما باید حتما تا سر حد دیوانگی و مرگ می رفتیم تا حاضر شویم عاجز بودن خود را اقرار کنیم . ھمواره معتقد بودیم که داریم کار درست را انجام می دھیم . اگر چنین بود پس موفقیت و توانایی ما کجا بود ؟
از دست دادن اختیار امور زندگی : به احتمال زیاد ، وقتی به کودا می رسیم زمام اختیار زندگی مان از دستمان خارج شده بود . فنون و شگردھایی که برای غلبه و حریف شدن به زندگی و یک عمر استفاده کردن از آنھا در دیگران اثر گذار نبود . ما قربانی یک رفتار بی اختیار بودیم که بطور زیرکانه پر قدرت و زیان آور بود که ھیچ وسیله ای نمی توانست آنرا برطرف کند . زندگی مان بطور واقعی بدون اختیار در بحران دائمی بود . در اوج این مشکلات بودیم که عقاید کھنه ما فرو ریخت و فکر ما بسوی امکان وجود راه دیگری باز شد

برگزیده ای از کتاب دستورالعمل کودا
.
ھر سفری با قدم اول شروع می شود . سفر بھبودی فردی ما در کودا نیز با قدم اول شروع می شود .برای درک ھر چه بیشتر عجزمان و از دست دادن زمام اختیارمان ، باید در گذشته خودمان جستجوی صادقانه ای بکنیم تا بیابیم که چگونه باین نقطه رسیده ایم . شاید یک طلاق باعث عجزمان شده باشد ، شاید یک جدایی ، یا مرگ یک عزیز . شاید ما اقدام به خود کشی کرده باشیم یا از مصرف مواد مخدر ، الکل ، نیکوتین ، قرص و داروی توھم زا به ته خط رسیده ایم . مھم نیست چه چیزی است ، مھم این است که شما در کودا ھستید و برای بھبودی نیاز به بعضی از عملکردھا دارید ! خیلی از ما خسته و زیر فشار ھستیم . وقتی که تصمیم به عوض شدن می گیریم ، ترس سراسر وجودمان را فرا می گیرد ، چون تغییر و رشد درد آور است و ما نمی خواھیم درد بکشیم ! در ھر حال چه بخواھیم و یا نخواھیم ، می توانیم سفر بھبودی خود را با قدم اول شروع کنیم .
.
قدم اقرار و پذیرش .
.
این قدم به ما کمک می کند که یک عمر تجربه ، احساس و رفتار خود را شناسایی کنیم که دقیقا بفھمیم که چگونه خودمان و بقیه را گول می زدیم و سعی در کنترل داشتیم و یا از خود و مشکلات و یا از دیگران فرار می کردیم . ما در می یابیم که چطور نیروی برتر خودمان شده ایم و یا دیگران را در این نقش قرار دادیم . ما شروع کردیم که در یابیم خدا این حق را به ما نداده است که زندگی دیگران را کنترل کنیم در عوض به ما مسئولیت داده است که دیواری برای خود و دیگران بکشیم تا در زندگی آنھا مداخل نکنیم .
برای کشف اینکه چگونه خودمان و دیگران را کنترل کرده ایم و یا از خود و دیگران و مشکلات فرار کرده ایم ، در زندگی شخصی خود جستجو می کنیم . با مطرح کردن سوالات زیر از خودمان می پرسیم : آیا این مشکلات در زندگی ما موردی دارند ؟
١(- از کجا یاد گرفتم که وقتی خودم یا دیگران مورد بد رفتاری قرار گرفتیم ، خودم را به ناآگاھی بزنم ؟
٢(- چه کسی در کودکی این راه و رفتار را بمن نشان داد که من موضوع فوق را به دیگران بازگو نکنم یا احساساتم را در این مورد با دیگران مشورت نکنم ؟
٣(- از کجا یاد گرفتم که فرار از دیگران برای من بھتر از درگیر شدن است ؟
۴(- از کجا یادگرفتم که برای احساس آسایش خود دیگران را کنترل کنم ؟
۵(- چطور یاد گرفتم و احساس کردم که من به اندازه کافی خوب نیستم یا برعکس از دیگران بھترم ؟
۶(- کی ، کجا و چگونه یاد گرفتم که افکار ، احساسات و خواسته خود را برای خاطر دیگران انکار کنم ، یا بر عکس ، فکر کنم که دنیا بر وفق مراد من می چرخد ؟
٧(- چطور می دانستم که ھرگز اسرار خانوادگی را آشکار نکنم و چرا ؟
٨(- از کجا یاد گرفتم که با بد رفتاری که منجر به صدمه فکری ، احساسی ، بدنی ، جنسی و یا معنوی به دیگران بشود ، خودم را آرام کنم ؟
٩(- از کجا یاد گرفتم که رفتارھای فوق را غالبا از طریق سکوت یا خشونت ابراز کنم ؟
١٠ (- چطور یاد گرفتم که اجازه دھم که با من چنین رفتارھایی شود ؟
١١ (- از کجا و چگونه یاد گرفتم که داشتن یک رابطه مرا آرام می کند ؟
١٢ (- آیا این رفتارھا را از طیق حرفھا یا اعمال دیگران یاد گرفتم ؟ اگر چنین است ، از رفتار و اعمال چه کسی ؟
١٣ (- چگونه به این نتیجه رسیده ام که بجای آزاد زیستن ، با استفاده از رفتارھای ناسالم زندگی را طی کنم ؟
١۴ (- احساس واقعی من درباره این سوالھا چیست ؟
با جواب دادن به این سوالھا ما درک خواھیم کرد که چگونگی عجز ما در کودکی مان بوجود آمده است . ولی دانستن این موضوع کافی نیست . ما باید عدم اختیار در رفتارھای اجباری را که با خود به دوران بزرگسالی مان آورده ایم نیز بدانیم . برای کشف عدم اختیار رفتارھای نا سالم در دوران بزرگسالی می فھمیم ، مطالعه فصل اول این کتاب و خلاصه الگوھای رفتار انکار ، خود کوچک بینی ، کنترل و اطاعتمان برایمان بسیار سودمند می باشد . فھرستی از الگوھای خاصی تھیه می کنیم که آئینه رفتار وابسته دوران بزرگسالی ما ھستند . برای بدست آوردن زمام اختیار زندگی مان لازم است که در این باره با خود صادق باشیم .
با کشف عجز در دوران کودکی و عدم در اختیار داشتن دوران بزرگی به درکی از شخصیت بیمار خود می رسیم . انکار وابستگی کم کم محو می شود و پذیرشمان افزایش می یابد و ما قادر خواھیم بود که بخاطر بسپاریم که قدم اول ما نباید برای مقصر شناختن دیگران یا خودمان مورد سوء استفاده قرار گیرد .
مقصود ما گرفتن مچ ھیچکس نیست . با متھم کردین دیگران ما بطرف وابستگی جدیدتری کشیده می شویم و مجبوریم عکس العمل نشان داده و در عجز آن می مانیم . بجای اتھام زدن سعی می کنیم که تجارب دوران کودکی و بزرگسالی را که ریشه رفتارھای ناسالم ما ھستند پیوسته مرور کنیم . ما تصدیق خواھیم کرد که عجز و نداشتن اختیار زندگی ما در بچگی بوجود آمده و بطور تدریجی در رفتارھا و روابط بزرگسالی ما ظھور کرده است . ما قبول می کنیم که ھر چه بیشتر سعی کنیم که خودمان و دیگران را کنترل کنیم یا از خودمان و دیگران و مشکلات زندگی مان فرار کنیم و ھر روز زندگی مان پریشانتر شود .
بجای مقصر شناختن خود و دیگران ، بتدریج خود را در مورد احساسات زمان کودکی و تجربه بزرگسالی و رفتار در حال پیشرفت وابستگی ھای نا سالم خود مسئول باشیم . در می یابیم که سودمند می باشد که فھرستی از کمبودھایی که در کودکی و بزرگسالی داشته ایم تھیه کنیم . بخود اجازه می دھیم که برای این کمبودھا ، دردھا و عصبانیت ھایی که طی این مدت طولانی پیش خود نگاه داشته ایم سوگواری کنیم . ما در حین رھا کردن این احساسات ، نیروھایی را رھا می کنیم که باعث رفتار وابستگی ما می شدند . خواھیم دید که رفتار وابستگی ما از روی ریاکاری ، کنترل ، و فرار ، فقط ما را به یاس و نا امیدی بیشتری کشانده است . خیلی از ما قدم اول مان را با راھنما و ھمدردان بھبودی خود در میان می گذاریم . ما تجارب گذشته ، کمبودھا و غم ھای خود را با آنھا سھیم می شویم . با انجام اینکار ، ما رھایی از احساسات منفی و عجز و نداشتن اختیار بھبودی خود را آغاز می کنیم . وقتی اینکار را انجام می دھیم ، می توانیم گذشته مان را پذیرش کنیم و مثبت تر فکر کنیم و با دیگران بگونه سالم تری رفتار کنیم . با درک و پذیرش عجز و نداشتن اختیار در زندگی که ناشی از وابستگی مان می باشد ، دری بسوی راه حل ھای بھتر باز می کنیم . اذعان می کنیم که حتی بھترین سعی ما در این مورد با شکست روبرو شده بود ، ما به کمک بالاتری که قدرتش محدود نیست ، احتیاج داریم . با اتکا به پذیرش ، برای کمک از جانب نیرویی برتر از خودمان آماده می شویم که سلامت عقل ما را به ما باز گرداند

کتاب سبز کودا
.
این کتاب دستورالعمل کودا برای انجام دادن قدم ھا و سنت ھاست .
.
پیشگفتار
.
در حین تھیه نشریات مورد استفاده برای مطالعه گروه در درک قدمھا ، متوجه می شویم که قدمھا شامل سه زمینه ھستند :
١(- شناسایی مشخصات وابستگی ھای ناسالم و تاثیر آنھا در زندگیمان تجربه ما در لیست کردن آنھا.
٢(- استفاده از ابزار بھبودی در برنامه ، یعنی تکلیف ما.
٣(- پاداش ھای استفاده از ابزار فوق و تجربه کردن بھبودی ، یعنی تامین شدن امنیت ھا و امیدواری ما دریافتیم که در حین کار کردن روی بھبودی ، خمت بدیگران و بکار بستن برنامه کودا رای بھبودی خود و آموزش سنت ھا بما در چگونگی راھببرد اھداف کودا عرضه می کنند . شما متوجه می شوید که با طی کردن این دستورالعمل ھا ، به وابستگی ھای ناسالم کلمه " بیماری " اطلاق می شود . خیلی از اعضای گروه ما در یافتند که پذیرش این موضوع خیلی سودمند و حتی لازم است ، برای درک اثرات وابستگی در ما ، شناخت اینکه کی و در چه حالتی آنھا ظاھر می شوند ، آموختن اینکه چگونگه ابزار بنامه خود را در محافظت و نگھداری از خود را بکار بگیریم تا بھبودی بیابیم ،درست ھمانطور که در برابر بیماری ھای دیگر رفتار می کنیم . در ضمن این طرز فکر ، برای خیلی از ما در حین بداشتن گام در راه بھبودی ، تمرین یک کارکرد دائمی برای پذیرش نسبت به وابستگی ھای ماست . ھمانطور که یکی از اشخاص در گروه ما گفت : " وقتی شنیدم دیگران راجه به مشکلی که من از آن رنج می برم بعنوان یک بیماری صحبت می کنند ، این اقرار مرا از مسئولیت و فشار در مورد وابستگی ام خلاص کرد . من قادر شدم که از احساس شرمندگی و داشتن تقصیر آزاد و رھا شدم و با آسودگی پیش بروم ." لغت و کلمه بیماری را باینصورت تعریف می کنند : "حالتی که در بدن یا جزئی از یک قسمت که مانع ایفا ءنقش و قابلیت حیاتی در ما بشود ، مریضی ، ناخوشی ، رنج ، یک پروسه دردناک " در انجمن در حال جای گزینی در حواشی این تعریف بودیم که وجدان گروھی ما رای داد که این لغت را بعنوان توصیف وابستگی بکار ببریم . مطالعه سنت ھا توسط گروه ما این امر را تدوین نمود که راھبرد ھای اساسی برای خدمات ما بدیگران و بکار بستن برنامه ما ارائه می دھند . ما دوام و بقای خود را نسبت به اطاعت از سنت ھا پذیرفتیم . معتقدیم که سنت ھا ھمان تاثیر را با گروه دارند که تاثیر قدمھا با یک فرد دارد . درک ما از رابطه متقابل قدم ھا و سنت ھا عمیق تر شد . ما دیدیم آن آگاھی که از بکار بستن قدم ھا برای ما حاصل شد ، می توند با بکاربردن سنت ھا د مورد خدمت ما بدیگران ، جلسات و روابط ما با یکدیگر در انجمن مورد استفاده قرار می گیرد .
ما می توانیم بھبودی خود را در خدمت بدیگران کسب کنیم و روی کوا در کل تمرکز و تمرین کنیم . ما وابستگان تایید می کنیم که آدم ھایی ھستیم که در اداره زندگی خودمان و روابط مان با دیگران مشکل داریم و بی کفایت ھستیم . ناراحتی ما ھر چه که باشد ، امیدواری ما را در یک راه حل مشترک که ھمان
12 قدوم و 12 سنت می باشد پیدا می کنیم . لازم نیست که ما درک کنیم که چرا ١٢ قدم و ١٢ سنت .... در ما موثر است ، در عوض باید اعتماد داشته باشیم که آنھا موثرند . این یک اعتماد بیجا نیست . ما کسانی را که به وعده ھای برنامه کودا جامعه عمل پوشانده اند در بین خود می بینیم . ایمان داریم که اصول معنوی که در قدم ھا و سنت ھای ما یافت می شوند ما را ھم در بھبودی و ھمیاری ما کمک و حمایت و تقویت می کنند

بسط قدم اول
.
ما اقرار کردیم که در برابر وابستگی عاجزیم ، اختیار زندگی از دستمان خارج شده است .
.
قدم اول رابطه شخصی ما را با قد ھای کودا آغاز می کند . ما اقرار می کنیم که در برابر بیماری وابستگی با خود و دیگران عاجزیم . در حین انجام این امر بسیاری از ما احساسی از تعلق داشتن را تجربه کرده و می بینیم که تنھا نیستیم . گر چه با درک عجز تازه خود راحت نیستیم ، ولی می توانیم در آغاز از قدم اول در ھر موقعیت زندگی مان را یکی پس از دیگری با قدمھای کودا مورد مطالعه قرار دھیم . از ھمان ابتدا می توانستیم کنترل کردن ا متوقف کنیم . گفتن اینکه ما در برابر بیماری مان عاجز ھستیم ، با صدایی رسا و در برابر گروه ، ما را در مسیر تسلیم و حقایق براه می اندازد ، ما شروع می کنیم رفارھا و چیزھایی که در برابرشان عاجزیم را شناسایی کنیم و رشد و تاثیر آنھا را در عود بیماری مان ببینیم .
شروع می کنم که خلاف ھایی را که بما آموزش داده شده را شناسایی کنیم . در می یابم که معنی عجز ضعف نیست ، چون با اقرار به آن توانمندی خارق العاده را در مقابل وابستگی ھای قدرتمند پیدا کرده ایم ، متوجه می شویم کنترل کردن دیگران باعث احساس قدرت و تامین امنیت ما نمی شود ، برای یافتن راه مان با دقت کردن روی ضعف و مشکلات دیگران ما را در طی زندگیمان حمایت نمی کند ، قضاوت کردن دیگران کار ما نیست و باور داشتن اینکه ما از ھمه قویتر ھستیم مصیبت بار است . تجربه می کنیم که چگونه نوارھای گذشته در ذھند مان توانایی کنترل ما را دارد . کشف می کنیم که طرز فکری که بر مثبت و منفی ، سیاھی و سفیدی ، درستی و نادرستی غلط است و بیماری ما را غیر قابل انعطاف و محدود می کند . در حین بکار بستن قدم اول ، شروع می کنیم ابزار بھبودی را پیدا می کنیم ، چون بدنبال آن ھستیم . بیشتر ما در می یابیم که استفاده از نشریات کودا ، باضافه گوش دادن به مشارکت دیگران ، موقع سھیم شدن شاخصه ھای وابستگی ، برای مرحله شناسایی بیماری لازمه قدم اول است ، بسیار سودمند است . ما روی خودمان تمرکز می کنیم و می کوشیم که در زمان حاضر زندگی کنیم و باشیم . شروع می کنیم که رابطه خود و نیروی برترمان را بسط و گسترش بدھیم و طریقه بھتر شدن این رابطه ا شناسایی کنیم . در حین رھا کردن وسواس فکری و رفتاری ، خودمان را از مسئولیت در برابر
اعمال و خواسته دیگران خلاص می کنیم . ما موضوع اینکه دیگران د مورد ما چه فکر می کنند رھا می کنیم ، با دانایی از اینکه اکنون بزرگسال واقعی ھستیم و اکنون حق انتخاب در دست ماست . از خودمان سوال می کنیم "چه می خواھم " ، " چه فکر می کنم ؟ " ، " چه احساسی دارم ؟ " ما یک فھرستی از ابزار و راھکارھایی که ما را در بھبودی مان تقویت می کنند تھیه می کنیم . می توانیم آرام باشیم و با یک نیروی برتر دوست داشتنی و با عشق رابطه برقرار کنیم . شروع می کنیم که برای خود حد و حصارھای سالمی را بر پا کنیم (مثلا : یک وابستگی بد را قطع کنیم ، یا به کسی تلفن بزنیم ، یا دورو بر خانه به پیاده روی برویم ) تا از فکر مخرب خودمان بطور بھتری از خود مواظبت کنیم . یاد می گیریم که به حرف دل خود گوش بدھیم ، دعا و مراقبه می کنیم ، احساسات خود را بوی کاغذ می آوردیم ، درک می کنیم که مجبور نیستیم که آنی تصمیم بگیریم ، ھمین کارھا به اندازه کافی بس است . تا ما را از افکار مخرب رھا کند ، در ضمن یاد می گیریم که لازم نیست که ھر چه را که پذیرفته ایم باید دوست داشتنی باشند . در کودا قادریم که درس واقعی فروتنی و افتادگی را بیاموزیم و تشخیص دھیم که ھمه جوابھا پیش ما نیست . وقتی شروع می کنیم که کنترل را رھا کنیم ، بھتر قادر خواھیم بود که واقعیت ھای مربوط به انسان بودن خود را قبول کنیم . ما آرامش را می یابیم . وقتی حاظر می شویم که این قدمھا را بکار ببندیم ، زندگی ما تغییر کرده و سرشار از معجزه می شود . ما آزادی ، فضائل انسانی و حق انتخاب را تجربه می کنیم . ایجاد یک علاقه واقعی به نگھداری از خود و پذیرفتن بھبودی برای ما در راس قرار می گیرد . با رھا کردن کنترل دیگران ، شروع به تمرکز بروی چیزھایی می کنیم که قادر به نگھداری از آنھا ھستیم ، یعنی خودمان و احساسات خودمان . می توانیم صبور و شکیبا بوده و با وقار و شان انسانی رفتار کنیم . وقتی ما به خود و این قدم متصل می شویم ، ایمان می آوریم که قادر به تغییر و رشد ھستیم و یاد می گیریم که ترس ھای خود را رھا کنیم . شوع می کنیم که ما با ارزش و بھا ھستیم . ما قادر خواھیم بود که بگوئیم که "متشکرم " ، "دوستدارم " و بخودمان روزانه تلقین ھای مثبت بکنیم مقصود از طرح سوالهای زیر اینست که به شما در کار کرد قدم اول یاری شود :
.
١(- آیا من بقیه را کنترل می کنم ؟ به چه صورت ؟
٢(- فرق بین عجز و توانمندی چیست ؟
٣(- وقتی دیگران را رھا می کنم ، چگونه توانمند می شوم ؟ اینکار چگونه زمام اختیار زندگی مرا دوباره بدستم می دھد ؟
۴(- چطور ترس از افکار دیگران نسبت بخودم را رھا کنم ؟ چطور از خودم مواظبت کنم ؟ چطور پذیرفتن "عجز در مقابل دیگران " در انجام این امر بمن مساعدت می کند ؟
۵(- کدام مشخصات وابستگی ھای ناسالم من (نواقص شخصیتی ) مانع از این می شود که من قدم اول را بردارم ؟
۶(- چرا این قدم می گوید که "ما اقرار کردیم که در مقابل وابستگی عاجزیم ؟" بجای اینکه بگوید "من اقرار کردم که در مقابل دیگران عاجزم ؟"
٧(- امروز ، عجز و از دست دادن اختیار زندگی برای من چه معنایی دارد ؟
٨(- چه علائم و مشخصاتی را مشاھده می کنم که بمن نشان می دھند که من در انکارم ؟
٩(- معنی تسلیم شدن چیست ؟ چرا من باید خود را تسلیم کنم ؟ بخاطر چه چیزی باید خود را تسلیم
کنم ، به کی خودم را تسلیم کنم ؟
١٠ (- کی خواھم دانست که در حد کافی روی این امر کار کرده ام ؟
١١ (- علائم از دست دان اختیار زندگی در من چیست ؟(فھرست کامل تھیه کنید ?
١٢ (- چرا من دائم می خواھم که کنترل کنم ؟
١٣ (- آیا من حاظرم که بفھمم که کوشش برای عوض کردن دیگران باعث از دست دادن اختیار زندگی ، خصومت ، و انزجار می شود ؟

تلقین های مثبت
.
من حق دارم که احساس خشم کنم .
.
من حق دارم که بدون احساس خجالت و گناه به درخواست ھای دیگران جواب منفی بدھم .
.
"نه " یک جمله کامل است .
.
من بخودم اجازه می دھم که اشتباه کنم .
.
من حق دارم که احترام و حرمت داشته باشم .
.
من حق دارم که متکی بخود باشم.
.
من حق دارم که نیازھایم اھمیت داشته باشد .
.
من حق دارم که به عقایدم احتام گذاشته شود .
.
من حق دارم که دست از تحقیر خود بردارم.
.
من حق دارم که کوشا باشم و تلاش کنم تا زندگیم توسعه پیدا کند .
.
من دوست داشتنی ھستم .
.
من خود را برای انجام تمام اشتباھات گذشته م می بخشم .
.
من خود را برای آنچه که در قلبم ھست دوست دارم نه برای چگونگی انجام کاری که رفتار می کنم .
.
من جرات دارم که ریسک بکنم.
.
من می توانم براحتی عشق بورزم و بگیرم .
.
من پدر/مادر مھربان خود ھستم .
.
من در ھر رابطه ای ھنوز مھم خودم ھستم .
.
من بدن خود را غنیمت و محترم شمرده و آنرا دوست دارم .
.
من زیبا ، قوی ، و پر انرژی ھستم .
.
من خود را از عادات گذشته رھا می کنم .
.
من شخص قوی و مھربانی ھستم .
.
من مھم ھستم.
.
من الان روابط سالم و عاشقانه را بطرف خود جذب می کنم .
.
یک دوست ھدیه ایست که من بخود می دھم.
.
من بدن و فکر سالمی را برای خودم ایجاد می کنم .
.
من برای تمام تغییرات و رشد در زندگیم شکر گزارم .
.
من باندازه کافی ، کافی ھستم.
.
من فرزند با ارزش خدا ھستم .
.
من شھامت و توانایی عوض شدن را دارم .
.
من ھم از درون و ھم از بیرون زیبا ھستم .
.
من شجاعت این را دارم که با ترس خود روبرو شوم .
.
من نجات پیدا خواھم کرد.
.
من احساس اعتماد بنفس داشته و با دیگران راحت ھستم .
.
من زیبایی ، خوشی و فراوانی)نعمات) را بطرف خود جذب می کنم .
.
من حاظرم که تسلیم نیروی برترم شده و باو اعتماد کنم .
.
من حق دارم که برای خود حدود و حصار بکشم .
.
من قادر به احساس کردن ھستم .
.
من قادر به یادگیری ھستم .
.
در ھر کاری که بکنم خدا با من است .
.
من تمامی احساساتم را پذیرفته ، تصاحب و تجربه می کنم .
.
من خود را ھمانطور که ھستیم قبول می کنم.
.
من احیای سلامتی کرده و خودم را دوست دارم .
.
زندگی من یک آفرینش شگفت انگیز است .
.
احساسات حقیقی ھستند و من به احساسات خود احترام می گذارم .
.
من با اجازه دان بخود برای سوگواری ، غم خود را حمایت کرده و برای روزی نو جا باز می کنم .
.
فقط برای امروز من تمام موانع ، ترسھا و شک و تردید خود را رھا می کنم.
.
من بخود اجازه می دھم که توسط دیگران گرامی شمرده شده و بطور سالم حمایت شوم(اجازه میدھم مرا دوستداشته باشند )

.
من زنده ھستم ، اینجا ھستم ، و سزاوار ھر چیزی که زندگی می تواند بمن عرضه کند ھستم .
.
آرامش ، عشق و زندگی کامل ھدیه امروز من است .
.
من راھھای مثبت و امنی را برای ابراز عصبانیتم ایجاد می کنم .
.
من امروز احساس می کنم که مھربان و آزاد ھستم .
.
من حضور نیرویی برتر از خودم را حس می کنم .
.
من برای اصلاح زندگیم قدم برداشته و باین کار ادامه خواھم داد.
.
من احساس می کنم که با ارزشم حتی وقتی می دانم که اشتباه می کنم .
.
من خود را برای امام بد رفتاریھائیکه در گذشته ام که با من شده است را می بخشم .
.
من خودم را از کینه و رنجش ھا رھا کرده و خودم را می بخشم و دوست دارم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan