Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

نشریه اعضا در لغرش

همه ما نیاز داریم مورد عشق و پذیرش قرار بگیریم

نه بخاطر اینکه در پرهیز هستیم یا به وزن ایده الامان رسیدیم
بله فقط به خاطر انچه که هستیم
به ویژه ان دسته از اعضای پرخوران گمنام که هنوز در عذابند به این پذیرش و عشق نیاز دارند.

ممکن است انها روز ها، ماه ها و یا حتی سال ها در برنامه باشند اما هنوز به پرهیز پایبند نبوده یا در لغرش باشند هنگامی که از انها میپرسیم چه چیزی به شما بیشترین کمک را کرده همه اونایی که در این برنامه تجربه های دردناکی بدست اورده اند اینگونه پاسخ میدهند پذیرش و عشق

حتی وقتی که بی اختیار می خورند و از لحاظ احساسی هم شرایط خوبی نداشتتد یا وقتی که نا امید بودند و احساس میکردند کسی انها را دوست ندارد، عشق پذیرشی که در برنامه وجود دارد کلیدی بود که به انها کمک کرد تا انها نیز خود را بپذیرند و دوست داشته باشند و سرانجام بتوانند به پرهیز دست یایند.
تجربه هایی که اعضا پرخوران گمنام را که چنین تجربه هایی داشته اند با هم میخوانیم:

یکی از عواملی که حتی در زمان لغزش باعث میشد احساس کنم OA با جاهای دیگر متفاوت است این بود که هر گاه وارد جلسه میشدم باز هم مورد عشق و پذیرش فرار میگرفتم.

وقتی 45 کیلو وزنی که کم کرده بودم دوباره بازگشت شما از من مراقبت کردید و مرا رها نکردید شما عشق و دوستی تان را بمن نشان دادید و اغوشتان را به روی من باز کردید این بزرگترین چیزی بود که من دریافت کردم اگر این حمایت را از من نکرده بودید فکر نمیکنم که الان در OA حضور داشتم.

من احساس شکست میکردم شما مردم با عشق و محبت خود، دوباره مرا به زندگی بازگرداندید.

از نظر من زیر بنای OA عشق است؛ عشق و محبت کسی به دیگری در واقع به خودش باز میگردد . البته مساله مهم اعتماد به یک نیروی برتر مهربان است .
وقتی احساس میکنم که خداوند و شما مرا دوست دارید، کم کم در این مسیر بهبودی تمرین میکنم تا خودمم خودم را دوست داشته باشم.

وقتی در انزوا فرو میروم، نمیخواهم به کسی تلفن کنم وقتی هم کسی به من زنگ نمیزند، فکر میکنم هیچ کس مرا دوست ندارد
یکی از دوستان OAام تا مدتها رابطه تلفنی اش را با من حفط کرده بود و مرا به جلسه دعوت میکرد هر بهانه ای که میتوانستم می اوردم که به حلسه نروم اما یک روز مرا برای شام به رستوران دعوت کرد ان شب سالگرد تولدم بود و من فکر میکردم هیچ کس این مساله را نمی داند بنابراین دعوت او را قبول کردم وقتی وارد رستوران شدم 15 نفر از اعضای برنامه انجا حضور داشتند و بمن تبریک گفتند دیگه نمیتوانستم بهانه بیاورم و بگویم کسی مرا دوست ندارد.
تمام انچه که از راهنمایم دریافت کرده بودم عشق بدون قید شرط بود، به همین خاطر من میتوانستم هر چیزی را با او مشارکت کنم.
چون میدانستم مورد فضاوت قرار نمیگیرم
مهمترین چیزی که برای من پذیرش کامل بود من باید مردم را دوست داشته باشم و انها را رها نکنم

من میخواستم بدانم چه کسی هستم و ارزو داشتم کسی بشوم که لایق دوست داشته شدن باشد. من میخواستم خودم را دوست بدارم همانطور که شما مرا دوست داشتید من جریان عشق را در زندگیم حفظ خواهم کرد چرا که زیر بنای زندگی عشق است.
مهم نیست چاق هستم یا لاغر، زشت هستم یا زیبا، فقط میخواهم شما مرا در اغوش بگیرید و بمن بگویید تو خوب هستی خداوند و همه ما تو را دوست داریم اگر من کامل باشم به عشق شما و به عشق خداوند نیازی ندارم ولی من نقص های زیادی دارم و هیچگاه کامل نخواهم بود به همین خاطر به خداوند و به شما نیازمندم لطفا مرا دوست بدارید قضاوتم نکنید و سعی کنید که مرا نجات دهید فقط کمکم کنید و عشق و محبت شما و درک کنم.
کارهای زیادی هست که ما میتوانیم برای کمک به اعضای OA که هنوز در عذابند انجام هیم. با دلسوزی گوش کنید، تلفن کنید، دوست داشتن خود را ابراز کنید، با ملایمت و با عشق به انها یاداوری کنید که قدم ها را کار کنند، ابزاره ها را به کار گیرند و از نو شرووع کنند.

اینجا گفته های بعضی از اعضا که دوباره با OA ارتباط بر قرار کرده اند امده است:

"وقتی در لغزش بودم بعضی ها بمن تلفن زدند و من تازه متوجه میشدم با خودم چکار میکردم امروز به خاطر ان تلفن ها سپاسگزارم هیچ کدام از انها درباره OA بمن چیزی نمیگفتند انها فقط میخواستند من بفهمم که به فکرم هستند و هنوز مورد عشق و توجه شان هستم."

"من جلسه رفتن را ترک کرده بودم اما اعضا بمن زنگ میزدند و میگفتند ما تو را دوست داریم و دلتنگ تو هستیم در ان موقع باور این مطالب که افراد مرا دوست دارند و میخواهند که من دوباره به برنامه برگردم خیلی برایم سخت بود اما ان ارتباط های تلفنی بمن کمک کرد."
در بعضی گروه ها برای کسانی که به جلسه نمی ایند کارت پستال ارسال میشود.

" من انجمن پرخوران گمنام را رها کرده بودم، اما هرچند وقت یک بار کارتهایی برایم پست میشد که در ان نوشته شده بود:" ما تو را دوست داریم و دل مان برایت تنگ شده استو
تو برای ما خیلی مهم هستی" ان کارت پستال ها به من یاداوری میکرد که درهای OA همیشه بروی من باز است ؛ سرانجام من به برنامه برگشتم"
بیشتر اعضای OA فکر میکنند پیام برنامه را فقط باید به تازه واردین برسانند در صورتی که هر هفته جلسه پر است اعضای قدیمی که هنوز در عذاب هستند.

" من همیشه به امدن به برنامه ادامه میدادم، اما این به ان معنی نبود که به حمایت دیگران نیازی ندارم. من هنوز نیاز دارم مورد عشق و توجه دیگران باشم و بدانم میتوانم مفید واقع شوم."
به یاد داشته باشید که پرهیز فقط این نیست که یک برنامه ساده غذایی داشته باشی و "مشکل داشتن" همیشه به معنی داشته مشکل با غذا نیست. بعضی از اعضای پرخوران گمنام هستند که به برنامه غذایشان پای بندند اما هنوز در عذابند:

"من غذایم را سفت و سخت کنترل میکردم، اما در جلسه ها در گوشه ای ساکت می نشستم و احساس میکردم تا مرگ فاصله ای ندارم. در واقع لاغر بودن به این معنی نیست که همه چیز خوب و مرتب است"
در جلسه بهتر است درباره موضوع هایی که با بهبودی سر و کار دارند تبادل نظر کنید، تا در مورد غذا و وزن.

این بسیار مهم است چرا که اغلب اعضا هنگامی که به وزنی برسند که دیگر مورد قضاوت دیگران نباشند احساس میکنند مشکل های شان برطرف شده است اما در واقع اینگونه نیست و ممکن است انها هنوز در بهبودی نباشند:

1. وقتی که مردم فقط درباره کم کردن وزن یا اینکه چقدر این مساله برایشان هیجان انگیز است، صحبت میکنند من میترسم؛ چرا که من هرگاه پرهیز نداشتم، لاغر هم نشدم

اگر اولین باری که به جلسه پرخوران گمنام امدم اینگونه بود و من عشق و محبت را احساس نمیکردم، میرفتم و جلسه را برای همیشه ترک میکردم چون من چیزهایی مختلفی را برای کاهش وزنم امتحان کرده بودم و دنبال یک چیزی متفاوت می گشتم.
2. شما به سادگی میتوانید با حصور در جلسه و حفظ پرهیز به خودتان کمک کنید.

" من 9 سال در OA بودم. هر روز زندگی بر وفق مراد من نبود و تخت خوابی از گل های رز برایم اماده نشده بود. اما یه دکمه هست که اگر ان را فشار دهی، میگوید:"نخور".

مهم نیست چه اتفاقی افتاده اما این را بدان غذا چیزی نیست که بخواهد پاسخ تو را بدهد. اگر من به پرخوری ادامه دهم ، ان وقت به کس دیگری هم نمیتوانم کمک کنم."

" از این که سال ها مردم به جلسه ها امده اند و در این برنامه باقی مانده اند، سپاسگزارم و از حضور انها خوشحالم. چون به انها نیاز دارم"
3.بعضی وقت ها بعد از جلسه هنگام نوشیدن چای و قهوه، زمان خوبیست تا اعضا خودشان را در درسترس افرادی که به کمک نیاز دارند قرار دهند.

در این لحظه های خوش که خارج از شکل رسمی جلسه است زمان خوبی است تا افرادی که در لغزش هستند مشارکت کنند.

 

" من خیلی احساس تنهایی و افسردگی میکردم تا جایی که حتی در جلسه ها نمیخواستم صحبت کنم. اما پس از جلسه وقتی مرا برای نوشیدن چای و قهوه دعوت میکردند می رفتم و از ان چه بر من میگذشت مشارکت میکردم"
4. با خدمت کردن، افراد متوجه میشنود، به انها نیاز هست. از افراد خجالتی کمک بخواهید و از انها بپرسید: " ایا شما دوست دارید کمک کنید؟" خیلی از صمیمت ها در کمک کردن هنگام اماده کردن قهوه یا چیدن میز نشریات به وجود می اید:


"اولین باری که خدمت کردم، زمانی بود که از من خواسته شد تا ان خدمت را انجام دهم. من احساس میکردم برای ان خدمت به اندازه کافی خوب نیستم، اما دیگران به طور مرتب به من میگفتند که دوباره برگردم و این باور در ذهنم جای گرفت این گونه من احساس کردم که انها مرا دوست دارند"

"مدت ها بود که پرهیزم را رها کرده بودم و به جلسه نمیرفتم یکی از دوستان بهبودیم به من زنگ زد و مرا برای مسابقه ذوی استقامت دعوت کرد من دوباره شروع به فعالیت کردم و از ان به بعد خدمت هم گرفتم."
وقتی با افرادی که دچار لغزش شده اند سرو کار داریم؛ باید گمنامی را بخاطر داشته باشیم.
یکی از بزرگترین هدیه های OA این است که هر یک از ما افراد حاضر در جلسه مشکل های مان را به مشارکت میگذاریم و گمنامی انچه که میگوییم حفظ خواهدشد.

 

" OA برای من تنها جای دنیا است که من میتوانم به انجا بروم و درباره دیوانگی هایم در مورد غذا و هر چیز دیگری که دز زندگیم جریان دارد صحبت کنم چون اصل گمنامی بمن این اطمینان را میدهد که هرچه در انجا میگویم همان جا باقی خواهد ماند."
این که همه ما پرخور بی اختیار هستیم، دلیل نمیشود که نیازهای مان هم یکسان باشد خیلی از افراد وجود دارند که به عشق به سختی پاسخ میدهند
و مردمی هم هستند که خجالتی اند و از ان فرار میکنند. هیچ امر یا دستور خاصی وجود ندارد ما همگی منجصر به فرد هستیم و باید در راه های منحصر به خودمان قدم دوازده را کار کنیم. فقط با کمک راهنمای مان و کار کردن قدم ها میتوانیم این کار را انجام دهیم اول جستجو کنید و ببینید نیاز افراد در چه زمنیه ای است ؛ سپس ببینید از چه راهی میتوانید به انان عشق دهید و نیازهایشان را برطرف کنید.

 


"همه افرادی که من احساس میکنم بیمار هستند، با یک روش و یک سری حرفای خاص به مسیر بهبودی نمی ایند. اما همیشه یک چیز مشترک است، من با عشق و محبت شروع میکنم و سپس دعا میکنم. من دیگر زمان براورد را کنترل نمی کنم و انتخاب حرفا را بخداوند میسپارم."

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan