Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

قدم دوازدهم انجمن معتادان گمنام کتاب چگونگی عملکرد

" ما با یک بیداری روحانی که در نتیجه ی این قدم ها یافتیم ، سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا درآوریم"

در حقیقت قدم دوازدهم شامل تمامی قدم ها می باشد . ما باید از آن چه که در یازده قدم قبلی آموخته ایم برای رساندن این پیام و نیز کاربرد اصول بازیببی در تمام امورمان ، استفاده کنیم . قدم ها هم به گونه منفرد و همبطور دسته جمعی باعث شده اند که این تغییر خااق العاده که ما آن را بنام بیداری روحانی می شناسیم در ما ایجاد گردد.

بسیاری از ما متحیر شده ایم که این بیداری روحانی چگونه به وقوع می پیوندد ؟ آیا یکباره و ناگهانی است و یا به تدریج در طی مدت طویلی صورت می گیرد ؟ با این که دوستان ما تجربیات کاملاًمتفاوتی در مورد چگونگی به وقوع پیوستن این بیداری روح داشته اند ولی همگی در این مورد اتفاق نظر دارند که این بیداری از کار کردن روی قدم ها حاصل شده است .

بیداری ما پیش رونده بوده و از یک جرقه ی آگاهی در قدم اول شروع گشته است . پیش از آن که ما حقیقت را در مورد اعتیادمان اقرار کنیم ، تاریکی انکار تنها چیزی بود که می شناختیم ، اما وقتی تسلیم شدیم و اقرار کردیم که ما به تنهائی ، قادر نبودیم اعتیادمان را متوقف کنیم یا امیدی برای آینده ی بهتر داشته باشیم ، کور سویی آن تاریکی را شکافت و بیداری روحانی ما از همان جا آغاز گشت .

با آن که تجربه ی بیداری روحانی ، برای هر یک از اعضاء ما متفاوت می باشد ، ولی بعضی از تجربیات آن قدر بین همه ی ما به گونه ای یکسان پیش می آید که فراسوی ملیت و مرز بوده و فراگیر است . فروتن شدن یکی از آن صفاتی است که تقریباً تمام کسانی که بیداری روحانی یافته اند ، تجربه نموده اند . اولین بار وقتی که ما ذهن مان را نسبت به احتمال وجود نیرویی برتر از خودمان باز نمودیم در ما چیزی اتفاق افتار تواضع پیداکردیم برای بعضی از ما این تجربه آنقدر شگفت انگیز بود که وقتی فهمیدیم در تلاش مان برای بهبودی تنها نبودیم حالتی مثل برق گرفتگی برای مان پیش آمد . قدم دوم برای ما به عنوان نخستین روزنه ای بود که از آن شروع به تابش کرد . پیدا شدن آن امید اثری قوی و فوری در روح ناامید ما ایجاد نمود و باعث شد برای ادامه ، دلیلی پیدا کنیم .

اشتیاق ما برای یک زندگی متفاوت ، مشوق ما در این امر شد که موفق به تسلیمی عمیق تر در قدم سوم شویم . ما نه تنها اقرار نمودیم که نمی توانستیم اعتیادمان را کنترل کنیم بلکه یک مرحله جلوتر رفتیم و به این درک رسیدیم که بهتر است اراده و زندگی خود را به نیروی برترمان بسپاریم و باز هم یکی از آن پارادوکس های روحانی به وقوع پیوست . در نتیجه ی این اقرار بالاترین آرامش را یافتیم . در طی انجام قدم سوم شروع به درک این مسئله نمودیم که به منبع فیض نامحدودی به نام نیروی برتر دست یافته ایم که می تواند تمامی آنچه را که برای شفای مان لازم داریم در اختیار ما بگذارد .

از جمله این هدیه ها شجاعتی است که برای انجام قدم چهارم لازم داشتیم . اغلب ما از سلسله مراحل خود شناسی که لازمه ی انجام این قدم است وحشت داشتیم و با اینکه بقیه ی اعضای جلسات معتادان گمنام  با محبت به ما اطمینان می دادند که نوشتن تراز نامه باعث پاداش روحانی خواهد شد ولی ما مدت ها این کار را عقب انداختیم . بالاخره با این که هنوز می ترسیدیم ، اما تجربه ی بقیه ی معتادان در حال بازیابی را باور کردیم و به انجام قدم چهارم پرداختیم . بعد از آن که ترازنامه را تمام کردیم ، رشد روحانی را برای خودمان تجربه نمودیم . روحیه ما به دلیل احترام به نفسی که در وجودمان ایجاد گردیده بود روز به روز قوی تر میشد . ایجاد ارزش های جدید که در قالب دادن به شخصیت جدید ما اثری بسیار مثبت داشتند ، تنها یکی از فوایدی بود که از انجام قدم چهارم عایدمان گردید .

اقرار ما در قدم اول به دلیل درماندگی و استیصال صورت گرفت اما اقراری که در قدم پنجم نمودیم داوطلبانه انجام پذیرفت .

این باز نمودن خصوصی ترین مسائل وجودمان که بدون هیچ کم وکاستی در حضور شخصی دیگر بیان می شدند باعث شد تا ما قدرت این را پیدا کنم که خودمان را باور نموده و به دیگران اعتماد کنیم . محبت بی قید وشرط خداوند و پذیراشدنی که راهنمای مان نسبت به ما از خود نشان داد، ما را قادر نمود که از آن پس آن قدر در مورد خود سخت قضاوت نکنیم . آگاهی که ما در مورد چگونگی دقیق خطاهای مان یافتیم باعث شد تواضع مان قدری بیشتر شود . ما شروع به درک این مسئله نمودیم که فروتنی با دوست داشتن خود تفاوت بسیاری دارد و این احساساتی متفاوت با یکدیگر هستند که نمی توانند بطور هم زمان در ما بروز کنند .

با آگاهی از چگونگی دقیق خطاهای مان ، نواقص شخصیتی مان و فروتنی که این آگاهی در ما ایجاد نموده اشتیاق مان در طی انجام قدم ششم برای عوض شدن بی نهایت زیادتر شده است . با اینکه بعضی از ما هنوز در مورد تسلیم و واگذاری نواقص شخصیتی مان مردد بودیم اما بالاخره با ایمان به خداوند مهربان پیدا نموده بودیم و بر ترس خود در این مورد غلبه کردیم . اعتماد وایمان ، دو عامل مهم بیداری روحانی ، برای ما حاصل نمی شدند مگر زمانی که کاملاًآمادگی پیدا کنیم و اجازه دهیم نیرویی برتر از خودمان در زندگی ما شروع به کار کند .

درخواست آگاهانه ای که ما از خداوند مان برای کمک در انجام قدم هفتم نمودیم مرحله مهمی از ایجاد بیداری در روحمان بود . این در خواست شاهدی بارز بر آن بود که ما چقدر از لحاظ روحانی تغییر کرده ایم . این جا نقطه ی عطفی بود که طی ان اغلب ما شروع به درک این مسئله نمودیم که نیروی برتر واقعاً می تواند تغییرات عظیمی در زندگی ما ایجاد کند . از آنجا که ، ما در خواست نموده بودیم که از اقدان به انجام کارهایی که از نواقص شخصیتی مان سر چشمه می گرفتند ، رهایی پیدا کنیم و تا حدودی نیز این رهایی به ما عطا گشت ، بالاخره شروع به درک این مسئله نمودیم که معجزه ی باز یابی چه هدایایی را ارائه می کند .

از آنجا که به ما قول داده شده بود که آزادی ما در زندگی مان ادامه خواهد داشت ، به قدم هشتم وارد شدیم تا با انجام آن ، بفهمیم که در مدت فعال بودن اعتیادمان چه برسر دیگران آورده ایم . در این جا هم باز متوجه شدیم که چگونه آمادگی روحانی که قدم های قبلی در ما ایجاد نموده بود ، به ما امکان داد تا در مواجهه با درد وپشیمانی نوشتن اسامی کسانی که آزار داده بودیم تاب مقاومت داشته باشیم . تمایل ما برای جبران نمودن خسارت از تمام آنان باعث شد که هر چه بیشتر از چنگال خود مشغولی آزاد بشویم . برای ما دیگر بازیابی در آنچه که فقط به خودمان کمک می کرد ، خلاصه نمی شد . افق دید ما از مرز مسائل زندگی شخصی مان فراتر رفته و کوشش های ما در بازیا بی به گونه ای سخاوتمندانه و ایثارگرانه شده است . در وجد ما استعدادی پرورش پیدا کرد که باعث گردید با دیگران همدرد شویم .

زمانی که درقدم نهم به طی مراحل خسارت پرداختیم به خوبی متوجه شدیم که این فعالیت چگونه باعث رشد بیشتر روحانی ما می گردید . اکنون فروتنی ما در نتیجه ی فهم جدید ی که از احساسات دیگران پیدا کرده بودیم عمیق تر شده بود . در نتیجه لیاقت بیشتری که ما برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا کرده بودیم به احترام و ارزشی که برای خودمان قایل بودیم ، افزوده گردید . ما قادر شدیم از خودمان گرفته به دیگران بدهیم . از همه مهمتر ، ما آزادی پیدا کردیم ، آزادی اینکه در امروز زندگی کنیم و احساس کنیم که در این دنیا مکانی داریم .

انضباطی که ما از انجام قدم دهم پیدا کردیم ادامه ی دمیدن نفس جدید حیات را به روح در حال بیداری ما تضمین کرد . با جدیت و بطور مداوم معیارها و ارزش ها ی نو یافته را در زندگی خود بکار گرفتیم وهر چه بیشتر به تمرین آنها پرداختیم ، اهمیت آنها در زندگی مان آشکارتر شد . ما در یافتیم که اگر گسترش رشد روحانی را در نقطه ی کانونی زندگی خود قرار دهیم تمام مسائل و موارد دیگر زندگی ما به طور طبیعی و آنگونه که باید پیش خواهند رفت .

دقتی که ما معطوف رشد روحانی خود نمودیم بالاخره ما را به قدم یازدهم رسانید . تا همین جای برنامه ما قویاً متوجه ی یک نیروی پرتوان که زندگی مان را می چرخانید شده بودیم : نیرویی که می توانست سلامت عقل را به ما باز گرداند و نواقص اخلاقی مان را برطرف کند . وقتی متوجه شدیم که با این کمک ها چه عشق عمیقی به ما ابراز می گردد شروع به درک هر چه عمیق تر طبیعت عاشقانه ی نیروی برتر خود نمودیم . آن خلاء روحانی که در ابتدای بازیابی در دون ما وجود داشت اکنون با سپاس گزاری ، عشق بی چون و چرا و اشتیاق خدمت به خداوند و مخلوقات او پرگردیده است . به گونه ای غیر قابل انکار یک بیداری روحانی را تجربه کرده ایم .

ما متوجه شده ایم که مسائل اساسی و لازم برای پر ثمر نمودن گسترش این بیداری روحانی ، یکی نشان دادن عملی قدر شناسی مان و دیگری به اجرا در آوردن اصول بازیابی در تمام مراحل زندگی مان می باشند . لیکن این ها کارهایی نیستند که ما فقط برای تضمین ادامه ی بهبودی و بازیابی خودمان انجام می دهیم ، معتادان گمنام یک برنامه ی خودخواهانه نیست . در حقیقت روح قدم دوازدهم از اصل ایثار و از خودگذشتگی در خدمت بنیان گرفته است . توجه به اصل از خودگذشتگی در کوشش هایی که برای رساندن پیام می کنیم چه برای وضعیت روحانی خودمان و چه برای آن هایی که سعی می کنیم پیام را دریافت کنند حائز حداکثر اهمیت ممکن می باشد .

قدم دوازدهم از یک جنبه ی پارادوکس روحانی برخوردار می باشد . هر چه ما بیشتر به دیگران کمک کنیم ، بیشتر به خودمان کمک می کنیم . برای مثال : اگر ما متوجه شویم که دچار اشکال شده ایم و ایمان مان دچار تزلزل شده است ، کمتر اقدامی به اندازه کمک به یک تازه وارد سریعاً در روحیه ی ما ایجاد تأثیر مثبت خواهد نمود. در این برنامه یک اقدام سخاوتمندانه باعث وقوع معجزات می گردد ، ما را از درون لاک خودمان بیرون میکشد و باعث می شود که از آنچه قبلاً به نظر می رسید مشکل لاینحل باشد ، دیدگاهی بسیار واضح تر پیدا نمائیم . هر بار ما به شخص دیگری می گوییم که برنامه معتادان گمنام کار می کند باور خودمان نسبت به برنامه تقویت می شود .

بسیاری از ما وقتی به خدمت در معتادان گمنام کمر می بندند دلشان می خواهد همان گونه خدماتی را ارائه دهند که در بدو ورود خودشان دریافت می کردند . مثلاً بعضی از ما که اولین تماس شان با برنامه از طریق خدمات تلفنی میسر شد ، بعد ها خوششان می آید که خدمت پاسخ گویی تلفن برنامه ی شهرشان را به عهده بگیرند . بعضی دیگرمان علاقه دارند که در بیمارستانها ، مراکز بازپروی یا زندان ها خدمت کنند ، چون در اینگونه مکان ها بود که برای اولین بار پیام جلسات معتادان گمنام  را شنیدند . بدون توجه به نوع خدمتی که انتخاب کرده ایم باید بخاطر داشته باشیم که دلیل خدمت نمودن ما ، انجام هدف اصلی یعنی رساندن پیام می باشد .

اکنون باید از خود بپرسیم که اصولاً این پیام که ما سعی در رساندن آن کنیم چیست؟ آیا این است که ما دیگر هرگز مجبور به مصرف مواد مخدر نخواهیم بود؟ آیا پیام این است که به دلیل بازیابی ، دیگر ما کاندیدای منتخب زندان ها ، تیمارستان ها و مرگ زودرس نخواهیم بود؟ آیا پیام ابراز امید و باورداشتن آن است که یک معتاد هر معتادی می تواند از بیماری اعتیاد بهبودی حاصل کند؟ بسیار خوب ، پیام ما همه ی این ها و نیز بیش از این ها است.

پیامی که ما می رسانیم آن است که بکار گرفتن اصولی که قدم های دوازده گانه نهفته است ، ما یک بیداری روحانی پیدا نموده ایم. اکنون در این مقطع این بیداری روحانی به هر معنی یا گونه ای که برای هر یک از ما تجلی نموده و باور داریم در واقع خود پیامی است که ما به اشخاص طالب بهبودی می رسانیم.

در برنامه ما رساندن پیام راه های متفاوتی دارد که مانند خود اعضای مان گوناگون می باشد ، با این همه یک تعداد اصول برای راهنمایی ما به عنوان یک انجمن وجود دارند که متوجه شده ایم در کمک به عنوان یک انجمن وجود دارند که متوجه شده ایم در کمک به ما نقش عمده ای دارند. اول و مهم تر از همه آن که ، ما تجربه ی توانایی و امیدهای خود را با بقیه اعضا در میان مشارکت می گذاریم. این بدان معنی است که ما از تجربه شخص خودمان سخن می گوییم نه از تئوری هایی که از منابع دیگر شنیده ایم. این خود باز بدان معنا است که ما تجربه خودمان را به مشارکت می گذاریم ، نه آن که تجربیات شخص دیگری را. کار ما این نیست که به شخصی که طالب بهبودی است بگوییم کجا کار کند ، با چه کسی کار کند ، چگونه فرزندانش را بزرگ کند ، یا از هر مسئله ی دیگری که خارج ا ززمینه ی تجربه شخصی ما در بازیابی است سخن برانیم . ممکن است ، شخصی که می خواهیم به او کمک کنیم جدا ًدر همان گونه مسائل نیز مشکل داشته باشد ولی بهترین کمکی که از ما ساخته است به عهده گرفتن مدیریت زندگی او نیست بلکه ، در میان گذاردن تجربیات شخصی مان در همان موارد خاص می باشد .

لازمه ی دست یابی به یک روش شخصی برای رساندن پیام ، تنها یک چیز است : فقط آنکه هستیم باشیم . هر یک از ما یک شخصیت منحصر به فرد  داریم که قطعاً برای بسیاری جالب است . بعضی از ما شوخ طبعی بخصوصی دارند که ممکن است همین باعث رسوخ شان در شخصی شود که احساس بیچارگی می کند . بعضی دیگر از ما به طور خاصی خونگرم ودلسوز هستند و با احساس همدردی شان قادرند به داد معتادی که به ندرت به او محبت شده برسند . بعضی دیگر از ما قدرتی عجیب در گفتن حقیقت قاطع و عریان به معتادانی دارند که سالها برای این که کسی این طور آن ها را با واقعیت مواجهه کند می مردند . بعضی دیگر از ما استعدادی دارند که وقتی عضو یک کمیته می شوند باعث خدماتی خیلی ارزشمندی می گردند . اما اعضای دیگری هم داریم که قدرت شان در کار کردن با یک معتاد در حال رنج می باشد . ساختار شخصیتی ما هر چه باشد فرقی نمی کند ، ما می توانیم مطمئن باشیم که وقتی از ته دل سعی می کنیم پیام را برسانیم ، خواهیم توانست به داد معتادی که به دنبال بهبودی است برسیم .

ما متوجه شده ایم که درکمک به یک معتاد دیگر، محدودیت هایی داریم ، ما نمی توانیم کسی را مجبور کنیم که مصرف مواد مخدر را قطع کند ، نمی توانیم نتیجه کار کردن قدم ها را به دیگری بدهیم ، نمی توانیم به جای آنان رشد کنیم یا به گونه ای سحرآمیز معتاد دیگری را از تنهایی یا درد کشیدن معاف کنیم . ما نه تنها در مقابل اعتیادمان عاجزیم بلکه در مقابل اعتیاد اشخاص دیگر هم عاجز هستیم . ما فقط می توانیم سعی کنیم پیام را برسانیم ، ولی قادر نیستیم معین کنیم چه کسی آن را دریافت خواهد نمود ! جواب اینکه چه کسی آمادگی شنیدن پیام بهبودی را دارد و چه کسی آمادگی ندارد مطلقاً به ما مربوط نیست . بسیاری از ما به این گونه پیش داوری ها راجع به اشتیاق یک معتاد برای بهبودی دست زدیم و بعد از مدتی روشن شد که کاملاً در اشتباه بوده ایم . ری لپس متعدد ، الزاماً معرف عدم علاقه ی یک معتاد به بهبودش نمی باشد ، همان گونه که نمی توان راجع به یک تازه وارد که به نظر نمونه می آید با اطمینان نظر داد که پاک باقی خواهد ماند . هدف ما باید آن باشد که پیام بهبودی را بدون قید و شرطی به هر کسی که نسبت به آن ابراز علاقه می کند برسانیم .

این که آیا ما به خصیصه ی محبت غیر مشروط دست یافته ایم یا نه ، از رفتاری که از خود بروز می دهیم مشخص خواهد شد . هر شخصی که دست خود را برای دریافت کمک دراز می کند  مستحق ترحم ، توجه و پذیرفته شدن می باشد و نباید شروطی برای محبت خود قایل شویم . هر معتادی بدون توجه به مدت پاکی اش باید ادر باشد درد دل خود را در محیطی عاری از هر گونه قضاوت ، ابراز کند . اغلب ما متوجه شده ایم که قادریم حداکثر همدردی رااز خود نسبت به معتادانی که از بیماری خود در رنج هستند نشان دهیم چون خودمان نیز به همان بیماری مبتلا هستیم . همدردی ، دلسوزی و درک ما از یک معتاد ، سطحی و زبانی نیست بلکه زاییده ی رنجی است که هر دو نفر ما شخصاً تجربه کرده ایم . وقتی ما به یکدیگر می رسیم درست مثل دو نفر که مدتی قبل ، از یک فاجعه جان سالم بدر برده اند دیگری را در آغوش می گیریم . این تجربه ی مشترک که ما داشتیم بیش ازهر چیز دیگر باعث ایجاد محیط گرم و محبت غیر مشروط ، در جلسات شده است . کمک به دیگران احتمالاً بالاترین آرمانی است که در قلب انسان نهفته شده و ارزش والایی است که وقتی نیروی برتر وارد زندگی مان شد ، در ما به ودیعه می گذارد . چه زیباست از خداوندمان استدعا کنیم ما را وسیله ای قرار دهد برای انجام اراده ی خودش و رساندن پیام به یک معتاد دیگر ، وقتی با جدیت اصول بازیابی را به کار بندیم ، می توانیم از ادامه ی برقراری رابطه ی خود با نیروی برترمان مطمئن شده و آگاه باشیم که خدماتی که ما به دیگران می کنیم از روحانیت ریشه گرفته اند .

        

وقتی اصول برنامه را در زندگی خود رعایت کنیم ، روحانیت راه زندگی ما خواهد شد و ما شاهدی زنده و ثمره ای از زندگی به روال این اصول خواهیم گشت که به نوبهی خود بهترین پبام برای معتاد دیگر می باشد . لازم نیست برای روشن بین شدن صبر کنیم تا به قدم دوم برسیم . برای داشتن شجاعت و صداقت ، حتماً لازم نیست ترازنامه بنویسیم . فروتنی همیشه صفتی پسندیده است ، چه آن زمان که از خداوندمان درخواست بر طرف کردن کمبودهای اخلاقی مان را می کنیم ، چه آن زمان که در محیط کار با همکاران مان هستیم و یا با یک دوست به صحبت مشغولیم .

سعی ما بر آن است که اصول بازیابی رادر تمام امور خود ، هم در داخل و همدر خارج از جلسات به اجرا در آوریم . برای ما نباید تفاوت داشته باشد که با چه شخصی طرف هستیم ، یا این کار چهقر مشکل است . ما رعایت اصول بازیابی را نقطه مرکزی زندگی خود قرار می دهیم . تنها امید ما برای رهایی از بیماری اعتیاد آن می باشد که به رعایت این اصول در زندگی روزانه ای خود بپردازیم . بااینکه هدف ما به نظر دور می رسد ، اما متوجه شده ایم که قابل حصول است . قدرشناسی ای که ما از هدیه ی بهبودی پیدا می کنیم نیروی زیربنای تمام فعالیت های مان و تار وپود انگیزه تأثیر ما در زندگی خودمان و اطرافیان مان می باشد ، حتی وقتی ساکت هستیم صدای سپاسگزاری ما ناشنیده نمی ماند . این صدای آرام وقتی ما در مسیر بازیابی وجود خود ، به بقیه ی انسان ها صحبت می کنیم به حداکثر وضوح می رسد . وقتی ما خود را در این سفر روحانی بخاطر کمک به دیگری به مخاطره می اندازیم ، سرفراز گردیده ، روحمان بیدار می شود و افقی که در برابرمان قرار دارد به نهایت گسترده تر می گردد . روح خدایی که در درون هر یک از ما نهفته است . جرقه ی حیاتی که در وجود ما به دلیل بیماری مان تقریباً خاموش شده بود ، بار دیگر با بکار بردن قدم های دوازده گانه معتادان گمنام شعله ور گردیده است . سلوک ما در مسیری که با این قدم ها همواره گردیده است ، آغاز می گردد .

سنت اول چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد ، بهبودی شخصی به اتحاد معتادان گمنام بستگی دارد "

معتادان گمنام انجمنی است به مراتب فرا تر از آن جلساتی که ما فقط در محله یا منطقه خود به آن ها رفته ایم . ما جزیی از کلی به مراتب عظیم تر هستیم . در شهر ما و در اطراف جهان ، معتادان بسیاری اصول جلسات معتادان گمنام را برای بهبودی شخصی خود مورد استفاده قرار می دهند . همان طور که از ابتدای بازیابی مان متوجه شدیم که برای پاک ماندن به یکدیگر احتیاج داریم ، به این باور نیز می رسیم که همگی ما ، تمام جلسات و گروه های معتادین گمنام ، مانند حلقه های زنجیری به یکدیگر وابسته اند. تمامی ما از امتیازات مساوی در عضویت جلسات معتادان گمنام برخوردار هستیم و منافع مشترک تمام ما ایجاب می کند که اتحاد ، هر چه بیشتر این انجمن حفظ گردد  . اتحاد روحیه ای است که هزاران عضو را در سراسر دنیا در این انجمن روحانی که قادر به تغییر دادن زندگی انسان ها می باشد به یکدیگر پیوند داده است .

یکی از راه های در رأس قرار دادن منافع مشترک آن است که بگوئیم هر یک از ما در مراقبت از آن چه که به صلاح معتادان گمنام می باشد از مسئولیتی برابر با دیگر اعضاء برخوردار است . ما در دوران بازیابی متوجه شده ایم که پاک ماندن بدون پشتیبانی اعضای دیگر ، کاری بسیار مشکل است . یهبودی هر یک از ما به برگزاری مرتب جلسات ، حضور معتادان دیگر در حال بازیابی و راهنمایی که در پاک ماندن به ما کمک میکند ، وابسته است . حتی اعضایی که به دلایلی نمی توانند به جلسات بروند به بقیه معتادان ، تلفن های آنان و کمک برای ادامه برنامه ی معتاد منزوی جلسات معتادان گمنام  نیازدارند . همان طور که هر یک از اعضاء برای بقای خود محتاج به انجمن می باشند ، انجمن نیز برای بقای خود محتاج به اعضایش می باشد .

سنت اول تنها اعضا را به حفظ منافع مشترک تشویق نمی کند ، بلکه از گروه ها نیز می خواهد که این خبر همگانی را در رأس مسائل ، مورد توجه قرار دهند . اغلب گروه های ما مسائل مربوط را در داخل خود گروه حل وفصل می نمایند . بعضی از گروه ها در برخورد با ریزه کاریهای برگزاری جلسات و آمد ورفت هفتگی ، ماهیت کلی و جامع معتادان گمنام را فراموش می کنند . در ساختار کلی انجمن معتادان گمنام ، هر گروه عیناً مثل تار وپودی است که نجات بخش جلسات معتادان گمنام  از آنها بافته شده  و باعث استحکام آن می شود . بدون این ریسمان ، معتادان گمنامی باقی نخواهد ماند . اتحاد ما برای انجمن مان آن قدر ارزشمند است که ما به گروه های مان توصیه می کنیم دید خود را از دنبای کوچک شان وسیع تر کنند و به احتیاجات مشترگ معتادان گمنام در سطح جهانی توجه کنند و منافع جامع کل انجمن را به منافع خودشان ترجیح دهند .

رابطه ای که در سنت اول از آن صحبت می شود دوجانبه است همکاری وتعاون گروه ها بایکدیگر باعث تضمین بقای معتادان گمنام می شود و در عوض ، این گروه ها از تمامی گروه های دیگر نیرو ، پشتیبانی و انواع خدمات دریافت می کنند . قدرتی که در نتیجه تعهد دسته جمعی ما نسبت به انجمن معتادان گمنام حاصل می گردد عامل ایجاد اتحادی می شئد که با وجود میل زیادی که می توانند باعث تفرقه بشوند ، باز هم ما را به یکدیگر پیوند می دهد . منافع مشترک معتادان گمنام وابستگی مستقیم به ادامه ی رشد و رعایت مصالح تک تک گروه های انجمن در چهار گوشه ی جهان دارد . علاقه ی مشترکی که ما به عنوان عضو جلسات به بهبودی و منافع مشترک خود داریم باعث می شود ، هر یک از ما به این دانش برسیم که ،ادامه ی جلسات معتادان گمنام  به نفع شخص خودمان است . این جلسات باعث شده ما به جای جدیدی که به آن تعلق داریم ، دوستان جدید و امیدی برای زندگی بهتر پیدا کنیم . ما این جا یاد می گیریم که به دیگران محبت کنیم ، برای آنها احترام قایل شویم و آن چه را از دست مان بر می آید برای پشتیبانی از یکدیگر و گروه مان ، انجام بدهیم و به نوع عجیبی دل مان می خواهد از یکدیگر و جلسه مان مراقبت کنیم .

بعضی از اوقات ما فقط با حضور خود باعث ایجاد آرامش و راحت در دیگران می شویم ؛ گاهی نیز فقط یک تلفن با یک برنامه ساده ی احوالپرسی از جانب ما ، باعث ایجاد بزرگترین تغییرات در زندگی معتاد دیگری می شود . روابطی که ما باسایر معتادان پیدا می کنیم ، منبع قدرتی است که به ما برای بهبودی شخصی مان نیرو می دهد و یاد می گیریم که برای پشتیبانی از باز یابی مان به جلسات و به یکدیگر متکی باشیم . این یگانگی که در جلسات خود می بینم ، تنها بیان کننده ی اتکای ما به یکدیگر نمی باشد ، بلکه نشان دهنده ی اتکایی است که ما بطور دسته جمعی نسبت به اصول روحانی ویک نیروی برتر پیدا کرده ایم .

اتحاد معتادان گمنام ، از وقتی آغاز می شود که ما متوجه ی ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر می شویم . هر یک از ما از راه های مختلفی باعث کمک به دیگری می شود .

گاهی اوقات بطور انفرادی به پشتیبانی از یکدیگر می پردازیم ، مانند زمانی که راهنمایی معتادی را به عهده می گیریم ، یا ممکن است با شرکت در فعالیت هایی که باعث تشکیل جلسات جدید می شود دسترسی به فعالیت هایی که باعث تشکیل جلسات جدید می شود دسترسی به جلسات معتادان گمنام   را برای عده بیشتری از معتادان میسر سازیم . بسیاری از گروه های ما زمانی ایجاد گشتند که اعضای یک گروه جا افتاده تر و قدیمی تصمیم گرفتند یک جلسه  جدید راه بیندازند . این تشریک مساعی در قبول مسئولیت ، باعث ارتقای منافع مشترک ما و ایجاد اتحاد هرچه بیشتر بین اعضایی که این گونه فعالیت ها را به عهده می گیرند می شود . عامل شکوفایی و گسترش گروهها ، پشتیبانی محبت آمیزی است که یک معتاد از خود در کمک به معتاد دیگر نشان می دهد . ما با سهیم شدن در بازیابی یکدیگر باعث تقویت هر چه بیشتر اتحادمان می شویم .   

اتحادی که ما در قدم اول از آن سخن می گوییم با شبیه شدن به یکدیگر و همانند شدن تفاوت دارد . اعضای معتادان گمنام با یکدیگر 

تفاوت های گوناگون و عمده ای داشته ، از اشخاص مختلف ، با سوابق خانوادگی و فرهنگی مختلف ترکیب یاقته اند و طبیعی است که هر کدام با خود انواع مختلفی از تصورات ، افکار و استعدادها را به جلسات می آورند . همان گوناگونی باعث غنی شدن انجمن ما می گردد و کمک می کند تا راههای جدید و خلاقی برای دست یابی به معتادی که محتاج کمک مان است پیدا کنیم . هدف ما که رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است برای خدمت کردن همگی ما جای کافی باقی گذارده است . هر زمان که برای پشتیبانی از این هدف با یکدیگر متحد می شویم دیگر تفاوت هایی که میانمان وجود دارد باعث نادیده گرفتن منافع مشترک مان نخواهد شد . کار کردن با یکدیگر نه تنها باعث کمک دو جانبه می شود بلکه عامل یگانگی در معتادان گمنام می باشد .

با این که تصویر ذهنی اغلب ما از اتحاد داشتن ، نوع مخصوصی از احساس یا وضعیت می باشد ، اما باید توجه داشته باشیم که اتحاد اتفاق نمی افتد . اتحادی که زیر بنای رعایت منافع مشترک ما می باشد تنها در نتیجه  قبول تعهد و انجام خدمات به گونه ی مسئولانه و منظم ایجاد می شود . مثال : وقتی برای پشتیبانی از گروه خانگی خود مسئولیت شخصی می پذیریم ، باعث تقویت اتحاد معتادان گمنام و رسیدگی بیشتر به منافع مشترک انجمن در کل می شویم . تعهدپذیری یکایک ما برای اتحاد ، عامل تقویت جلساتمان می شود که به نوبه خود باعث خواهد شد بتوانیم پیام امید را به نوع مؤثرتری برسانیم . جلسات ما در جو و محیطی که امید در آن موجود است شکوفایی و گسترش بخصوصی پیدا می کنند . انجمن ما در نتیجه اقداماتی که با هماهنگی و یگانگی انجام می شود رشد می کند و منافع مشترکمان هر چه بیشتر توسعه می یابند .

حفاظت و گسترش منافع مشترک ما ، تا حدود زیادی بستگی به کیفیت و چگونگی ارتباطی دارد که با اعضای دیگر معتادان گمنام ایجاد می کنیم . ما کوشش می کنیم با روحیه روشن بینی ، به عقاید دیگران توجه کنیم . بعضی اوقات گزارشهایی از اتفاقاتی که در دیگر گروههای منطقه رخ می دهند دریافت می کنیم ، ولی اگر منافع مشترک ما برایمان مهم باشد نباید فقط به اطلاعات دست دوم اکتفا کنیم . برقراری ارتباط به معنای واقعی ، چیزی بیش از گزارش خوانی است . ما باید به حرفهای بقیه گوش دهیم و با صمیمیت سعی در بهتر فهمیدن مسائل و مشکلات جلسه خودمان و گروههای دیگر بنمائیم . وقتی به نوعی عضو دیگری را تشویق می کنیم که از اعماق دلش حرفهایش را به ما بزند ، این باعث خواهد شد برای کارکردن با یکدیگر بیشتر مستعد شویم . گزارش منظم ، بحث کافی درباره یک موضوع و به طور آگاهانه گوش دادن باعث خواهد شد از مسائل جاری درک صحیحی پیدا کنیم و قادر به یافتن راههای هوشمندانه برای حل آنها شویم .

تصمیماتی که ما امروز می گیریم ، روی اعضای فردای معتادان گمنام اثر خواهد گذاشت . وقتی در فکر یافتن راه حلی برای مشکلات جاری خود هستیم معمولاً در نظرگرفتن احتیاجات گروهمان ، منطقه مان ، یا حتی کل انجمن جهانی معتادان گمنام ، کار مشکلی نیست ، اما مسئله مهم آن است که باید مصلحت عضو ناشناخته را نیز که درآینده به ما خواهد پیوست در نظر بگیریم . وقتی دست به فعالیتهایی می زنیم که بقای جلسات معتادان گمنام را تضمین می کند تنها برای خودمان کار نمی کنیم بلکه خدمتمان شامل حال آنان که در آینده به ما خواهند پیوست نیز می شود .

اتحادی که باعث محافظت از منافع مشترک ما می شود ، تنها در نتیجه کار و کوشش سخت ، حاصل نخواهد شد بلکه زنگ تفریح و بازی نیز سهم عمده ای در ایجاد آن دارد . دوستی و معاشرتی که ما در خارج از جلسات معتادان گمنام با یکدیگر داریم یگانگی انجمن ما را تقویت می کند . فعالیتهای جنبی انجمن به ما فرصت می دهد تا با یکدیگر معاشرت کرده ، تفریح کنیم و چند ساعتی را به خوشی بگذرانیم . شرکت در گروهها ، با یکدیگر بر سر یک سفره نشستن و با هم در بعضی از مراسم عمومی و اعیاد حضور یافتن ، در واقع فرصتی است که طی آن نه تنها بازیابی خود را جشن می گیریم بلکه در اجتماع بودن را تمرین می کنیم . گاهی از اوقات این پیک نیک رفتن با رفقا باعث می شود خانواده های مان نیز با ما بیایند و به این ترتیب احساس اینکه ما نیز جزئی از جامعه مان هستیم در ما تقویت می گردد . هر چه بیشتر وارد زندگی یکدیگر می شویم ، روابطمان قویتر می شود . آشنائی ، تعلق خاطر و شناخت نزدیکی که در نتیجه اینگونه معاشرت های خارج از جلسات نسبت به یکدیگر پیدا می کنیم باعث استحکام هر چه بیشتر اتحاد جلسات معتادان گمنام  می گردد .

 

کاربرد اصول روحانی

 

در دوازده قدم معتادان گمنام ، ما می آموزیم که چگونه اصول را برای بهتر کردن زندگیمان به کار بگیریم . معجزه بهبودی باعث تشویق ما می شود تا به دیگران کمک کنیم تا شاید همین معجزه در زندگی آنها نیز به وقوع پیوندد و همین علاقه به شریک کردن دیگران ، عصاره و جان خدمات در معتادان گمنام است . اولین عملی که ما برای تقویت اتحاد معتادان گمنام به انجام می رسانیم ، آن است که با بکارگرفتن اصول ، رفتار شخصی خود را بهتر می نمائیم و به همین منوال گروهها و جلسات نیز از همین اصول برای راهنمائی خود استفاده می کند . این اصول نوعی احساس یگانگی در ما ایجاد می کنند که به نوبه خود باعث رشد استعداد ما در کمک به دیگران و در نتیجه شکوفاتر شدن منافع مشترکمان می شود . به نظر می رسد تعدادی از اصول اهمیت بخصوصی در اتحاد معتادان گمنام داشته باشند که عبارتند از : تسلیم ، پذیرا شدن ، قبول تعهد ، ازخودگذشتگی ، محبت و گمنامی . وقتی ما خودمان این اصول را بکار می گیریم ، همزمان افراد دیگری را پیدا می کنیم که آنها نیز در راستای تقویت معتادان گمنام فعالیت می کنند . تسلیم و پذیرا شدن ، لازمه اتحاد در معتادان گمنام می باشد . هر چه اعتماد ما به یک نیروی برتر بیشتر می شود ، گذشتن از آرمانهای شخصی و نجنگیدن برای آنچه که خودمان می خواهیم آسانتر می شود . وقتی ما از یک روحیه تسلیم برخوردار باشیم کارکردنمان به عنوان عضو یک گروه ، بسیار آسانتر می شود . سنت اول به ما دورنمایی از معتادانی که در سراسر جهان به منظور پشتیبانی از بهبودی یکدیگر در حال فعالیت هستند نشان می دهد و ما باید سعی کنیم این هدف را در تمام فعالیتهای انفرادی گروهی خود قویاً رعایت کنیم .

اگر دریابیم که تمایلات شخصی یا هدفهای گروهمان با دورنمای کلی جلسات معتادان گمنام در تضاد است ، باید به خاطر بیاوریم که سنت اتحاد از ما درخواست می کند ، از منافع شخصی خود گذشت کنیم و هرگونه عقیده ای را که فکر می کنیم باعث پیشرفت انجمن معتادان گمنام خواهد شد بپذیریم . اتحاد انجمن نقشی بسیار اساسی در زنده ماندن یکایک ما دارد و تنها راهی که می توانیم این اتحاد را حفظ کنیم آن است که تصمیم بگیریم جزئی از این کل بزرگ بشویم .

قبول تعهد نیز سهم بسیار مهمی در حفظ اتحاد معتادان گمنام دارد . تعهدی که هر یک از ما به سهم خود در انجام اهداف کلی مان به عهده می گیرد ، خود یکی از عواملی است که ما را به یکدیگر نزدیک می کند . وقتی می دانیم که در جلسات معتادان گمنام  جائی داریم و نسبت به حضور در آنجا تعهدپذیر می شویم ، در آن زمان جزئی از یک کل بزرگتر می شویم . این احساس تعلق ما به طور مستقیم وابسته به آن است که تا چه حد نسبت به بازیابی در معتادان گمنام متعهد باشیم و در سطح گروهی نیز وقتی چند گروه پذیرای چنین تعهدی می گردند ، قدرتی ایجاد می شود که به نوبه خود یکی از مؤثرترین عوامل خدماتی درمعتادان می باشد . این قدرت ناشی از تعهد پذیری گروهها ، ما را قادر به رساندن پیام امیدی که حامل بهبودی همه ماست می سازد .

تعهد ، تصمیمی است که ما در نتیجه علاقه به ادامه زندگی به روال جلسات معتادان گمنام اتخاذ می کنیم و شرکت مرتب در جلسات یکی از راههایی است که توسط آن این تصمیم خود را به عمل می گذاریم . خوش آمد گویی به تازه وارد و یا دادن شماره تلفن مان به شخصی که به کمک می باشد نیز بیان کننده این تصمیم شدن ، صحبت در جلسات و چیدن صندلی ها تماماً معرف تعهد ما می باشند . معمولاً هر یک از اعضای ما برای خود بخشی از خدمات را که به راحتی با یک برنامه بازیابی متعادل جور در می آید انتخاب می کند . از خودگذشتگی عامل دیگری است که نقش بسیار اساسی در اتحاد جلسات معتادان گمنام دارد . اصولی که در قدم ها یاد می گیریم به ما کمک می کنند تا خود پرستی را پایمال کرده ، در عوض با محبت ، به برآوردن احتیاجات دیگران بپردازیم . اگر بخواهیم گروه مان سالم بافی بماند باید احتیاجات گروه را به خواسته های شخصی خودمان ترجیح دهیم و گروه ها نیز از رعایت این اصل مستثنی نیستند . در سطح گروهی نیز باید احتیاجات انجمن را به خواسته های گروه مان ترجیح دهیم و توجه خود را به آن مسائلی معطوف کنیم که در رابطه با تعالی مشترک انجمن می باشند . به عنوان یک انجمن ، توانایی ما برای بقاء و کمک به دیگران مسقیماًبه اتحادمان بستگی دارد . محبت ، اصلی است که با خوش نیتی و خیر خواهی نسبت به دیگران متجلی می شود . ما در جلسات مان با محبت و علاقه ای که در موقع صحبت کردن با رفتارمان با دیگران از خود بروز می دهیم سهم خود را در اتحادمان بر عهده می گیریم . ما سعی می کنیم تا به گونه ای ، توانایی و امیدهای خود را با دیگران به مشارکت بگذاریم که آن ها بفهمند در معتادان گمنام بهبودی برای هر کس میسر است . ایجاد یک محیط محبت آمیز و روحیه ی مراقبت از یکدیگر ، باعث می شود که اعضاء احساس راحتی و امنیت کنند . محبتی که ما از خود ابراز می کنیم باعث جلب شخص تازه وارد می شود و مثل یک سوخت باعث کسب نیرو ، اتحاد و گام برادری در جهت منافع مشترک مان می شود . اتحاد جلسات معتادان گمنام  از اهمیت حیاتی برخوردار است . حتی اصل گمنامی که اساس سنت های ماست نیز در این مورد خاص تأکید بسیار نموده است . وقتی ما گمنامی را در کاربرد سنت اول رعایت می کنیم ، تفاوت هایی را که باعث تفرقه می شدند قابل چشم پوشی می گردند . وقتی به اتحاد خود از دیدگاه گمنامی نگاه می کنیم ، معنی اتحاد آن است که در معتادان گمنام بهبودی بدون توجه به هویت در دسترس می باشد . ما همین طرز فکر بود که ما یاد گرفتیم پیش داوری ها را کنار گذاشته و توجه اصلی خود را روی هویت مشترکی که همگی به عنوان معتاد داریم ، متمرکز کنیم . هر یک از ما از حقی مساوی با دیگران در بهبود و گسترش انجمن برخوردار است ولی باید توجه داشته باشیم که مسئولیت ما نیز مشترک و مساوی می باشد . همان گونه که گمنامی اساس روحانی سنت های ما می باشد ، اتحادی که در سنت اول از آن مایه میگیرد . تمام سنت های بعدی روی ستون اتحاد ما به عنوان یک انجمن بنا گردیده است که هم زمان اهمیت حیاتی منافع مشترک را به یکایک اعضاء و گره ها خاطر نشان می سازد . وقتی بفهمیم که اتحاد تنها ستون بقای انجمن ماست ، آن گاه به این درک خواهیم رسید که حفظ روابط خوب ما با یکدیگر از تمام مسائلی که احتمالاً می توانند باعث دوری ما از یکدیگر بشوند مهمتر است . ما باید درک کنیم که هیچ مشکل ، جر وبحث یا عدم توافقی به اندازه ی احتیاجی که ما به پشتیبانی یکدیگر داریم ، اهمیت ندارد . رعایت منافع مشترک در انجمن ما آن قدر اساسی است که هر چه بیشتر در حفظ آن می کوشیم متوجه می شویم که درک ما از یازده سنت دیگر قوی تر می شود . برای مثال : گاهی از اوقات سئوالاتی پیش می اید که بهترین پاسخ برای شان از راه توجه به سنت اول وبررسی این که اثر هر تصمیم گیری بر روی اتحاد انجمن چه خواهد بود معین خواهد شد . آیا حرف هایی که می زنیم و یا اقداماتی که انجام می دهیم ، باعث دور شدن ما از یکدیگر خواهد شد یا ما را به هم نزدیک تر خواهد نمود ؟
اتحاد روحیه ایست که اعضای این انجمن روحانی را که قادر است زندگی افراد را عوض کند ، در سراسر جهان به یکدیگر پیوند داده است . اگر بکوشیم دیدگاه خود را از دامنه ی عقاید شخصی و خواست های گروه مان وسیع تر کنیم به زودی به فهم و درک این مسئله نایل خواهیم شد که منافع مشترک تمامی را که قادر است زندگی افراد را عوض کند ، در سراسر جهان به یکدیگر پیوند داده است . اگر بکوشیم دیدگاه خود را از دامنه ی عقاید شخصی و خواست های گروه مان وسیع تر کنیم به زودی به فهم و درک این مسئله نایل خواهیم شد که منافع مشترک تمامی جلسات معتادان گمنام  باید در رررأس قرار داده می شود . اطمینانی که ما به یک نیروی برتر مهربان پیدا کرده ایم باعث می شود قدرت لازم را برای همکاری با یکدیگر در مسیر هدف مشترک بهبودی از اعتیاد ، پیدا کنیم . با اتحادی که از اطمینان نیرو می یابد ، در کنار یکدیگر برای تحقق منافــــع مشترک مان فعــالیت می کنیم

 

سنت دوم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" در رابطه با گروه ما ، فقط یک مرجع نهایی وجوددارد ،خداوندی مهربان ،که به گونه ی ممکن ، خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما خدمت گزاران مورد اعتماد می باشند ، آنان حکومت نمی کنند "

سنت دوم بر اساس کاربرد و قابلیت اجرای سنت اول بنیان گرفته است . ما از اتحادی که بر مبنای تعهدمان نسبت به بازیابی ، در معتادان گمنام سرچشمه می گیرد اقدامات مان را شروع می کنیم . درجه ی تعهد ما از ، انجام خدماتی که باعث توسعه ی منافع مشترک مان می شوند آشکار می گردد . خدماتی از قبیل پشتیبانی از یک جلسه  مشارکت و همدمی با اعضای دیگر راهنما شدن و خیلی راه های دیگر ،که از طریق آنها قادر خواهیم بود یرای کمک فبه معتادان دیگر نزدیک شویم . به عنوان گروه نیز هدف ما خدمت کردن و ارائه ی چیام است و هر کاری که در ارتباط با خدمت در جلسات معتادان گمنام  می کنیم برای به انجام رساندن این هدف می باشد . بدون داشتن یک هدف معین ،خدماتی که ما انجام می دهیم مؤثر و با ثبات نخواهند بود . به منظور دریافت راهنمایی به یک نحو مناسب در خدمت به دیگران ما از یک نیروی برتر استعانت می جوییم .

خدمت شخصی در نتیجه ی کاربرد اصول میسر می گردد . نحوه ی مطلوب انجام خدمات ، در نتیجه ی رابطه ی ما با همان نیروی برتر ی که مارا در بهبودی شخصی مان راهنمایی می کند میسر می گرد د . همین نیروی برتر در ضمن قسنت های مختلف انجمن ما را نیز هدایت می کند . راهنمای ما در انجام خدمات ، خداوند خودمان می باشد و تفاوتی نمی کند که ما در سطح شخصی یا گروهی و یا به عنوان هیئت خدماتی و یا یک کمیته ، مشغول انجام خدمت باشیم . هر بار که برای انجام خدمات ، دور هم جمع میشویم و در دعا از این نیروی برتر مهربان در خواست می کنیم که در بین ما حضور یابد و ما را راهنمایی کند . راهنمایی او باعث خواهد شد که ما ر تمام اعمالمان جهت صحیح را انتخاب کنیم .

ها یک از ما درباره ی این که چگونه می توان خومات مؤثرتری ارائه دادعقیده ای دارد . حال وقتی هر کدام از ما یک نقشه ی بخصوص برای اقدامات ارائه می کند ، چگونه باید تصمیم گرفت که کدام صحیح تر می باشد ؟  حرف آخر در مباحث ما کیست ؟ پاسخ ما آن است که حرف آخر با یک خداوند مهربن است که منبع اتحاد ماست همان نیروی برتری که ما را در ارزیابی شخصی هدایت می کند . اگر به دنبال آن هستیم که از یک مرجع نهایی راهنمایی دریافت کنیم ، باید راه هایی را پیدا کنیم ، که توسط آن ها بتوانیم بطور دسته جمعی آن را بشنویم . سلسله مراحل و مکانیسمی که ما را برای رسیدن به این منظور مورد استفاده قرار می دهیم ، وجدان گروهی است . انجام موفق مکانیسم وجدان گروهی وابسته به آن است که ما اعضاء در سطح شخصی اصولاً تمیل داشته باشیم که برای آن مسئله از یک نیروی برتر راهنمایی دریافت کنیم . ما همین تمایل را به داخل گروه می آوریم . وقتی روی قدم ها کار می کنیم و یاد می گیریم اصول نهفته در آن ها را در زندگی مان بکار گیریم جریاناتی اتفاق می افتد که ما نسبت به رفتار خودمان و اثراتی که این رفتار روی خودمان می گذارد ، بینش و آگاهی می یابیم . به زبانی دیگر ما وجدان پیدا می کنیم . این وجدان انعکاسی است از رابطه ی ما با یک نیروی برتر ، این وجدان منعکس کننده ی راهنمایی است که ما از خدای خودمان دریافت می کنیم و هم چنین تعهد در به انجام رساندن ان راهنمایی .

وقتی که در گروه های خود گرد یکدیگر هستیم نیز احتمال دارد سلسله مراحل مشابهی اتفاق افتد . یک وجدان دسته جمعی ( گروهی ) بوجود بیاید . ان وجدان ، منعکس کننده ی رابطه ی اعضای ما با یک نیروی برتر مهربان است . وقتی ما به طور مرتب با آن نیرو مشورت کنیم آن وجدان ذسته جمعی ما را در انجام هدف اصلی راهنمایی خواهد کرد و هم زمان ، باعث حفظ اتحاد و منافع مشترکمان نیز خواهد گردید .

ما می توانیم برای درک بهتر حجدان گروهی ، همان تصوری را که از وجدان فردی در ذهن مان داریم بکار ببریم . وجدان گروهی مظهر آگاهی ، برداشت و تسلیم دسبه جمعی ، در رابطه با اصول روحانی می باشد .

وجدان یک گوه وقتی شکل می گیرد و خود را ظاهر می سازد که اعضای آن گروه وقت کافی بای صحبت با یکدیگر در مورد احتیاجات شخصی خود، احتیاجات و احتیاجات تمامی جلسات معتادان گمنام  در کل صرف بنمایند . هر عضو در هنگام صحبت و مشارکت با گروه ، از رابطه ی شخص خودش با یک نیروی برتر مدد میگیرد .

هم زمان با آن که اعضاء به دقت به حرف های یکدیگر گوش فرا می دهند و حرف های شنیده شده را بر مبنای درک خود از یک خداوند مهربان سبک سنگین می کنند ، یک حالت بخصوص اتفاق می افتد . راه حل های مشکلات پیدا می شوند . راه حل هایی که وقتی ارائه می شئند احتیاجات همه آن هایی را که در آن رابطه هستند در نظر گرفته و منظور داشته است.

یکی از مظاهر شکل یافتن وجدان گروهی آن است که بین افراد یک فهم و برداشت که بطور واضح مورد توافق همگی است ایجاد می گردد . سپس بر موازین فهم و برداشتی که در نتیجه ی اشتراک در این وجدان گروهی ایجاد شده ، گروه می تواند پیشنهاد کند که برای تصمیم نهایی رای گیری انجام شود . اما تحت شرایط خوب معمولاً گروه به صحبت درباره  موضوع ادامه می دهد تا این که تمام اعضاء با یکدیگر هم نظر و متفق العقیده بشوند . راه حلی که بالاخره پیدا می شود احتمالاً آن قدر واضح است که دیگر رای گیری لازم نیست .

وجدان گروهی چیی ثانت و تغییر ناپذیری نیست. ما می دانیم که وجدان شخصی در طی زمان تغییراتی پیدا می کند و هر چه که رابطه ی شخص با یک نیروی برتر قوی تر می شود ، وجدان او نیز آگاه تر می شود . به همین گونه وقتی اعضاء یک گروه در بازیابی بلوغ پیدا می کنند ، اعضائ جدید می آیند و اوضاع گروه تغییر پیدا می کند و وجدان گروهی نیز در مسیر تکامل دچار تغییر می گردد .

وجدان گروهی شکل یافتن سلسله مراحلیاست که امکان دارد به انواع مختلف انجامیابد . این غیر منطقی است که ما انتظار داشته باشیم راه حل امروز یک گروه برای ک مشکل ، همیشه جواب مشکلات مشابه گروه های دیگر نیز باشد . در واقع ف امکان دارد آن راه حل در زمان دیگری به درد خود آن گروه نیز نخورد .

اصولی که برای رسیدن به وجدان گروهی مورد استفاده قرار می گیرند همیشه ثابت می باشند ، اما زمان و شرایطی که وجدان مان بر طبق آن ما را هدایت می کند ، دائما در حال تغییر هستند و در نتیجه لازم می آید که وجدان مان به ما چیز های مختلفی در شرایط مختلف بگوید . این مسئله حائز اهمیت است که ما در رشد دادن و آگاه نمودن وجدان گروهی خود تداوم داشته باسیم و هر گاه مسئله ای پیش آمد از یک نیروی برتر مهربان در خواست راهنمایی کنیم .

تسلیم شدن در مقابل وجدان گروهی ، بدان معنی است که ما اجازه دهیم انجمن مان توسط یک نیرئی برتر مهربان شکل پیدا کند . گاهی اوقات وسوسهمی شویم که کنترل جریانات روزمره  گروه خود ، هیئت خدماتی و یا کمیته مان را بدست بگیریم و باورمان می شود که علاقه زیادی که ما به نفع گروه خود داریم هرگز ما را به بیراهه نخواهد کشاند . با این همه هر چه اعتمادمان بیشتر می شود ، بیشتر متوجه می شویم که گروه توسط یک نیروی برترمهربان هدایت می گردد . اتکائ و توکل ما به آن نیروی برتر ، تمایلی که ما نسبت به اجرای خط مسی ای که از طریق وجدان گروهی ابراز گردیده و باور اینکه همه چیز به خیر خواهد انجامید نشان داده می شود .

هر گروه هیئت یا کمیته ای می تواند به دلیل جر و بحث و عدم توافق اعضاء یا مشکلاتی که ظاهراً غیر قابل حل به نظر می رسند دچار دردسر جدی بشود . در چنین مواردی مسئله ی مهم آن است که ما تمرکز خود را روی اصول این برنامه و راه حلی که این اصول ارائه می کنند معطوف کنیم نه بر روی مشکلاتمان توافق زمانی حاصل می شود که ما خودمان را از سر راه کنار بکشیم و اجازه بدهیم که یک نیروی برتر مهربان ما را هدایت کند .

فقط وقتی که ما گوش فرا دهیم قاذر خواهیم شد که راهنمایی نیروی برتر را بشنویم . وجدان یک گروه وقتی به حداکثر وضوح بیان خواهد شد که تمام هعضای آن گروه با یکدیگر مساوی تشخیص داده بشوند نیروی برتر از طریق همه ی ما کار میکند ، بدون توجه به تجابه یا مدت پاکی وجدان گروهی همیشه وجود دارد ،اما همه ی اوقات ، ما قادر به شنیدن صدای آن نیستیم . یا دل مان نمی خواهد آن را بشنویم و یا اینکه اصلاً نمی خواهیم اجازه دهیم که ظاهر بشود .

شنیدن ندای وجدان گروهی معمولاض مستلزم صبور بودن و صرف وقت لازم می باشد . برخورداری از روحیه ی انعطاف باعث آن می شود که ما نیروی برتر و مهربان را دعوت کنیم تا در طی مراحل ایجاد وجدان گروه شرکت جوید .

در طی دوران بازیابی شخصی ، وقتی ما پاک می مانیم و رشد روحانی پیدا می کنیم ، افکار و رفتارما  ن نیز دچار تغییر می شوند . ما نه تنها یک شبه حال مان بهتر نمی شود بلکه کاهی اوقات رشدمان در هم بر هم و بدون تعادل یا حساب بخصوصی صورت می گیرد . عیناًهمین الگوها در مورد رشد گروه ها نیز صادق هستند .

هم زمان با رشد وتکامل گروه های مان ، منابع ما و احتیاجات ما ن نیز دچار تغییر می گردند . گروه ها بسته به نیازشان ، خدمت گزاران مورد اعتمادشان را عوض می کنند ، نحوه ی برگزای جلسه ، محل شان ، و اگر لارم دیدند کمیته ها انشعاب پیدا می کنند ، منطقه خود را انتقال می دهند و یا کوشش خود را با کمیته های دیگر هماهنگ کرده و به آنها ملحق می شوند . این گونه تغییرات در ظاهر پیشرفت نمی باشند ، اما همان طور که بهبودی شخصی ما همیشه به گونه منظم و حساب شده پیش نمی باشند ف انجمن ما نیز همیشه آن طور که انتظار داریم تکامل پیدا نمی کند . هم زمان با آنکه گروه ها و کمیته ها درگیر این مراحل رشد می شوند، اغلب وجدان دسته جمعی آنها نیز تکامل پیدا می کند . تغییرات حاصل از وجدان گروه نباید مایه ی نگرانی خاطر شوند . آن ها فقط قسمتی از سلسله مراحل رشد

می باشند .

وقتی یک گروه یا کمیته از نیری برتر مهربان ، درخواست راهنمایی نمود ، آن گروه می تواند از بعضی از اعضای خود بخواهد که مضمون آن راهنمایی را به اجرا بگذارند . وقتی ما از اعضای مان می خواهیم خدمت کنند ف منظور آن نیست که آن ها را بهتر از دیگران می دانیم و یا مکان

مجزایی نسبت به بقیه ی اعضاء دارند . رهبری در جلسات معتادان گمنام یک خدمت است .

نه یک طبقه والاتر عضویت . به همین دلیل ما به رهبران خود نام خدمت گزاران مورد اعتماد داده ایم .

زمانی که یک غضو را برای انجام خدمتی انتخاب می کنیم و در واقع اعتماد به یکدیگر ابراز کرده ایم . در اینجا ما به وجدانی که باعث این انتخاب شده اطمینان می کنیم ،چرا که وجدان معرف رابطه ای است که ما بطور دسته جمعی با یک نیروی برتر مهربان پیدا نموده ایم . ما همان اطمینان را به اعضایی که برای خدمت انتخاب کرده ایم منتقل و ابراز میکنیم . ما ایمان داریم که افراد انتخاب شده ،اصول روحانی رادر اقدامات خود مورد توجه قرار داده ،خواستار جامع ترین اطلاعات در مورد مسایل پیشنهادی خواهند بود و این اطلاعات را با د  یگران نیز در میان خواهند گذاشت . ما ایمان داریم که افراد منتخب سعی کافی جهت حفظ مصالح و منافع مشترک انجمن مان ابراز خواهند داشت .

راتطه خدمت گزاران مورد اعتماد و اعضای گروه مسئله ای دو طرفه می باشد یعنی از آنهایی که انتخاب شده اند خواسته می شود که با جدیت و امانت مسئولیت خود را انجام دهند و گروهی که این افراد را انتخاب کرده اند نیز هم زمان مسئولیت دارند که از این خدمت گزارن خود پشتبانی کنند .

وقتی از ما خواسته می شود که خدمت کنیم ، در می یابیم که در مقابل یک نیروی برتر مهربان که خود را وجدن گروخ ساخته است مسئول هستیم . ما از طریق خدمتی که در انجام آن از هوای نفس چشم پوشیده و عاشقانه صورت می دهیم ، اعلام بول مسئولیت می کنیم . رعایت اصولی که در سنت ها نهفته می باشند در تمام اقدامات ما مصداق دارد . ما می توانیم برای  انجام مسئولیت های مان به وجدان شخصی خود یا وجدان دسته جمعی برای راهنمایی گرفتن رجوع کنیم به عنوان خدمت گزاران مورد اعتماد ،رابطه ی ما با وجدان گروهی زمانی تقویت می شود که بطور غیر منطقی ،اطلاعاتی را که صادقانه و با می باشند با خود حمل کرده و دنبل خدمت کردن باشبم نه حکومت . ما در یک گروه و یا یک کمیته ، توسط راهنمایی که از یک نیروی برتر دریافت می کنیم و به وسیله ی ارائه ی اطلاعات بی غرضانه و کامل به ایجاد وجدان گروهی کمک می کنیم ،سچس از طریق ارائه برداشتی را که از این وجدان پیدا کرده ایم ، مسیر و آرمان هایی را که در رابطه با گروه می باشند ، به دیگران نیز انتقال می دهیم . بهترین نوع رهبری وقتی است که خدمت گزاران مورد اعتماد ما با ارائه ی نمونه شخصی ( خوب ) ما را هدایت می کنند . در شرایط مطلوب ، ما آنها را به دلیل وجود آن اصول بازیابی که می بینیم در زندگی شان کار برد دارد انتخاب می کنیم . ما خدمت گزاران مورد اعتمادمان را تشویق می کنیم که قاب شان را برای قبول عقاید جدید باز گذارده ، دانش خود را در تمام سطوح خئماتی افزایش داده و باریابی خود را پی گیری می کنند . تمام این صفات بر قدرت آنان برای انجام خدمات تأثیر اساسی دارند .

کاربرد اصول روحانی

ما قبلاًدر این فصل متوجه شدیم که خدمت در سطح شخصی ، در نتیجه ی کار برد اصول میسر می گردد . با استفاده از این اصول ، ما می آموزیم که جویای راهنما و مشورت بشویم . ما با راهنمای خود صحبت می کنیم ،مسائل مان را با دوستان جلسات معتادان گمنام  در میان گذارده و به راهنمایی یک نیروی برتر گوش فرا می دهیم . بعضی از اصولی که به نظر می رسند در رابطه با سنت دوم از اهمیت برخوردار باشند عبارتند از : تسلیم ، ایمان ، تواضع روشن بینی و گمنامی .

ما از تسلیم به مرجع نهایی مان ،خداوند بدان گونه که او را درک می کنیم ،خدایی که با او رابطه ی خصوصی پیدا کرده ایم ، کارمان را شروع می کنیم . در رابطه با این سنت ،ما خود را به رهنمود های آن نبروی برتر که بصورت وجدان گروهی متجلی شده است تسلیم می کنیم . ما تعهد خود را نسبت به حفظ منافع مشترک جلسات معتادان گمنام   با مهمتر شمردن احتیاجات انجمن از خواسته های خودمان دوباره احیا می کنیم .

ایمان عبارت است از اتکای به یک نیروی برتر که به مرحله ی عمل در آمده است . بکار گرفتن این اصول روحانی به ما اجازه می دهد به وجدان گروه ،بجای ترس با امیدواری تسلیم بشویم . ایمان دائماًبه ما یاد آور می شود که هدایت ما نه توسط خودمان ،بلکه توسط نیروی برتر از نیروی خودمان صورت می گیرد . ایمان داشتن شجاعت می خواهد . مگر نه آن که ما اغلب حتی در عمق نگرانی های مان نیز فعالانه از خود ایمان نشان می دهیم . هر چه ما آثار عملکرد یک نیروی برتر مهربان را در بین اعضای انجمن مان بیشتر ببینیم ایمان مان هم به همان نسبت فزونی پیدا می کند .تواضع ،در عمل به معنای ان است که ما توانایی ها و نقاط ضعف خود را بطور صادقانه ارزیابی برای ایجاد تمایل در ما به جهت تسلیم ، لازم می باشد . تواضع به ما این آمادگی را می دهد که خواسته های شخصی را کنار بگذاریم تا بتوانیم به گونه مؤثر به انجمن خود خدمت کنیم . ابتدا نگاهی به اصل تواصع می اندازیم ،تا بخاطرمان بیاورد که ما به تنهایی قادر به جهت دادن و هدایت امور معتادان گمنام نیستیم . بخاطر می آوریم که منبع نیروی مان کیست ،یک نیروی برتر مهربان . ما با بکارگرفتی تواضع در کوشش های مان جهت خدمت برای ایجاد روشن بینی فضا ایجاد می کنیم .بیاد می آوریم همان گونه که ما به تجربه ی بقیه معتادان برای ارزیابی خود نیاز داریم برای خدمت کردن نیز محتاج به راهنمایی و عقاید آنان هستیم . ما یاد می گیریم که بطور فعالانه به مهارت خود برای گوش دادن بیفزاییم و در صحبت ها از گوش خود بیش از دهان مان استفاده کنیم . وقتی که روشن بینی پیدا می کتیم ف راه حل هایی را که در ضمن مراحل ایجاد وجدان گروهی ، توسط دیگران ابراز شده هم می شنویم و هم پذیرا می شویم . استفاده از اصول روشن بینی به ما می آموزد که پیش داوری های شخصی خود را بری آن که بتوانیم با دیگران کار کنیم ، کنار بگذاریم .

وقتی روشن بینی بکار می بریم ، یک روحیه ی خوش بینی نسبت به دیگران را در خود پرورش داده و در نتیجه تمایل پیدا می کنیم که در خدمات خود منافع مشترک مان را بخاطر داشته باشیم . ما تنها با یک مغز باز موفق خواهیم شد را هنمایی    مای یک نیروی برتر را تشخیص

بدهیم . درستی به معنای آن است که بدون توجه به شرایط موجود ، در کاربرد اصول روحانی از خود پایداری نشان دهیم . رهبرانی که این صفت را در کردار خود نشان می دهند ف باعث برانگیخته شدن اعتماد ما می شوند .

بهترین نحوه خدمت ما رمانی است که نسبت به اعتمادی که دیگران به ما ابراز کرده اند ، از خود احترام نشان می دهیم . وفاداری و تعهد نسبت به آن اعتماد ، نشان گر واضح شخصیت و درستی خدمت گزاران مان می باشد . وقتی که به انتخاب اعضاء برای خدمت کردن می پردازبم معمولاًروی درستی آن ها به عنوان اشانه ای برآن که قابل اعتماد هستند حساب می کنیم .

اصول روحانی گمنامی ما یادآور ما می گردد که در معتادان گمنام همگی برابر هستیم . هیچ شخص با گروهی در فهمیدن اراده ی یک نیروی برتر ف انحصار ندارد . ما در انجام عملی گمنامی ، بدون توجه به احساسات شخصی خودمان راجع به یک نفر ، نسبت به همه محبت ، توجه و احترام نشان می دهیم . هر عضوی در مراحل ایجاد وجدان گروه ، برای خود جایی دارد . تمام ما در منصه ظهور رسیدن یک رابطه ی آگاهانه با نیروی برتری که مطابق با درک خودمان می باشد با دیگران برابریم .

سنت دوم رامنمایی های لارم برای رابطه با دیگران را به ما ارائه می دهد . یک نیروی برتر ، سر چشمه و اساس اصولی است که ما در ضمن خدمت بکار می بندیم . ما می توانیم هر زمان که احتیاج به راهنمایی داریم از این اصول در سطح شخصی ، گروهی ، هیئت خدمات یا کمیته های مان استفاده کنیم .

خدمت برای آنهایی که به ایشان خدمت می کنیم بالاترین نیرو و استعداد ما اعضای جلسات معتادان گمنام  در ان است که میتوانیم به معتادی دیگر نزدیک شویم . به او بفهمانیم که ما هم مثل او هستیم و ورودش به انجمن را خوش آمد بگوییم ، با معتادی که برای بار اول وارد می شود خوش و بش کنیم و کمک کنیم تا تضمین بشود که تازه واردها هر بار پس از بار دیگر باز هم باز خواهند گشت . با راهنمایی که یک نیروی برتر مهربان به ما کمک می کند ، در کمک به دیگران پربارتر می شویم .

خدمت به انجمن معتادان گمنام پاداش های مخصوص به خود را دارد .

وقتی که ما اصول روحانی را در زندگی روزمره ی خود بکار می گیریم نتیجتاًرابطه ی ما با نیروی برترمان قوی تر می شود . روابط ما با گروه خودمان و انجمن نیز تقویت می گردد . خدمت در جلسات معتادان گمنام  یک تجربه و یادگیری است که به رشد شخصی ماکمک می کند . در نتیجه خومت ، شروع به یافتن دیدخاهی می کنیم که گسترده تر از فقط منافع خودمان است و نقطه نظرهای خود محورانه ی خویش را به منظور خدمت بهتر به جمع ، کنار می گذاریم . ما در عوض خدمت ایثار گرانه خود ، سود روحانی می بریم .

سنت سوم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" تنها لازمه ی عضویت ، تمایل به قطع مصرف می باشد  "

معتادان گمنام انجمنی است که بهبودی از اعتیاد را به معتادان سراسر جهان ارائه میدهد . توجه اصلی ما به خود بیماری اعتیاد معطوف است و نه به ماده ی خاص مصرفی . پیاممان گسترده و بزرگ است که هر کس از هر طبقه ، جامعه و هر ملیتی را جلب می کند . زمانی که تازه واردی یه جلسات ما می آید ،تنها مسئله ی مورد توجه ما تمایل او به آزادی از اعتیاد فعال و نیز آن که ما چگونه می توانیم به او کمک کنیم ، می باشد .

سنت سوم ، از طریق آزاد نمودن ما از اسارت قضاوت این که چه کسی عضو ما می باشد . جلسات معتادان گمنام  را یاری میدهد که بتواند بهبودی را در اختیار معتادان بسیاری بگذارد . سنت سوم برای عضویت در  جلسات معتادان گمنام  هیچ قید و شرطی قائل نیست و هر گونه تقاضانامه یا کمیته ی تصویب عضویت را حذف می کند . این سنت از ما می خواهد که در مورد صلاحیت یا عدم صلاحیت یک نفر برای بهبودی تصمیم نگیریم . از آنجا که تنها لازمهی عضویت ف تمایل به قطع مصرف می باشد ، ما به عنوان یک عضو ، حق هیچ گونه قضاوتی در مورد دیگران را نداریم .

تمایل به قطع مصرف چیزی نیست که بتوان معیاری برای سنجش آن بکار برد . این تمیل فقط در اعماق قلب هر عضو می باشد . درهای جلسات ما بر روی هر معتادی که مایل به پیوستن به ماست باز است ،چرا که ما هیچ قید و شرطی برای عضویت قلئل نیستیم . ما باید همان گونه مرافبت و توجهی را که باعث علاقه ی ما به جلسات و احساس تعلق به آن گردیده نسبت به دیگران ابراز نماییم . سنت سوم مشوق ما در خوش آمد گویی به معتادان است و این خود سبب رشد . گسترش  جلسات معتادان گمنام  می گردد . عضویت در جلسات معتادان گمنام  یک تصمیم شخصی است و ما کارهای خیلی زیادی می توانیم بکنیم که به انجام رساندن آنها باعث می گردد تا تصمیم و تعهد یک معتاد نسبت به بهبودی دائماً تقویت بشود . خوش آمد گویی به تازه واردان ، سبب می شود که آنها از همان ابتدای ورود به جلسه احساس راحتی کنند . همین طور صحبت کردن با معتادان دیگر چه قبل و چه بعد از جلسه و رد و بدل شماره تلفن ف باعث احساس تعلق خاطر می گردد . سعی ما بر این است که بهترین کوشش خود را به کار گیریم تا اطمینان حاصل کنیم هر معتادی که به جلسه می اید دوباره بر خواهد گشت و به بازیابی در جلسات معتادان گمنام  پشت نخواهد کرد . این مسئله برای ما تا حدی مورد توجه و علاقه است که گاهی برای اینکه محل جلسات مان ف سهل الوصول برای دیگران گردد ، مکان آنها را تغییر می دهیم . همه ما هر معتادی را تشویق می کنیم که باز هم برگردد .

درجه ی تمایل هر غضو بح قطع مصرف ، به اوضاع و احوال خارجی ارتباطی ندارد . چه چیز سبب می گردد که یک عضو پاک باقی بماند و عضو دیگری به مصرف مجدد روی آورد ؟ هیچ یک از ما نمی توانیم قضاوت کنیم که کدام عضو بهبودی خواهد یافت و کدام عضو دیگر به اعتیاد خود باز خواهد گشت .

هیچ گونه ضمانتی بر اساس تاریخچه ی مصرف فرد و یا نوع ماده ی مصرفی بیمار وجود ندارد . هرگز نمی توان قضاوت کرد که کدام گروه سنی پیشرفت بهتری خواهد داشت ، زنان بهتر معالجه می شوند و یا مردان ، آن فردی که مدت کوتاهی مصرف کرده یا دیگری که سابقه ی اعتیادش خیلی طویل است . نمی توان گفت چه عوامل خارجی در این امر مؤثر می باشند ، چرا که ما نه میانیم که تمایل به پاک ماندن در یک فرد تا چه اندازه است و نه آن که مجاز هستیم تصمیم بگیریم چه کسانی به ما بپیوندند . ما فقط حق اریم بجای قضاوت به همه بگوئیم خوش آمدید . ما به دنبال راهی برای کمک به یک معتاد هستیم . کار ما آن است که مثل بادبرن آتش اشتیاق و تمایل به قطع مصرف مواد را در معتادان ، هر چه بیشتر شعله ور کنیم و نه خاموش .

هر معتادی که به انجمن قدم می گذارد حتی یک معتاد در حال مصرف با همین آمدنش ، تا حدودی تمایل خود را نشان می دهد که نمی توان آن را نادیده یا کم اهمیت شمرد .

با انکه ما تأکید خود را بر اهمیت پرهیز کامل حفظ می کنیم ، لیکن اگر معتادانی هم زمان با مصرفشان به جلسه بیایند ، به آنان خوش آمد می گوییم و مخصوصاًآنان را تشویق می کنیم که باز م برگردند . بسیاری از معتادان بهبود یافته به سبب گرفتاری ، ناتوانی جسمی ، موقعیت جغرافیایی محل زندگی و یا نوع شغل شان ، آمدن مرتب به جلسات بر ایشان مقدور نیست .

این گروه از معتاان تا زمانی که تمایل به قطع مصرف دارند از تمام جهات عضو انجمن محسوب می شوند و مانند اعضای دیگر ، مورد توجه وحمایت

کامل انجن هستند . حضور یک معتاد در جلسات برای اولین بار به دلایل مختلف انجام می گیرد . این به هیچ وجه مهم نیست که ما به چه دلیل به جلسات معتادان گمنام  آمدیم . ممکن است دلیل آمدن بطور مشخص قطع مصرف نباشد و فقط اشتیاق برای تسکین درون ما ن باشد ، ولی همین اشتیاق ممکن است مه ما را در جهت یافتن راهی هدایت کند که در غیر این صورت هرگز به نظرمان نمی رسید . اغلب با شنیدن حرف های معتادانی که راجع به بهبودی صحبت می کنند آتش تمایل به قطع مواد در ما شعله ور می گردد . البته افرادی نیز هستند که یک بار به جلسه می آیند ، پیام را می شنوند ، و مجدداًبه اعتیاد فعال رو می آورند . ان گروه که پس از ری لپس ( مصرف مجدد ) دوباره به جلسات روی می آورند . اغلب دلیل بازگشت شان به جلسات را درد و ناراحتی حاصل از ری لپس می دانند . ما به دلایل مختلفی به جلسات معتادان گمنام  می آییم اما زمانی که اشتیاق به قطع مصرف پیدا کنیم و این اشتیاق را در خود حفظ کنیم دیگر برای بازیابی باقی می مانیم .

" گروه حق قضاوت در مورد اشتیاق و تمایل کسی ندارد . "

ما هیئت منصفه نیستیم . آمدن یک معتاد به جلسه ، خود به قدر کافی نشانگر اشتیاق او به قطع مصرف می باشد . ممکن است مدت زمانی بطول انجامد  تا در یک معتاد اشتیاقی ایجاد شود تا او را به جلسات پای بند کند . ما باید به هر معتادی این فرصت را بدهیم تا مدتی که برای او کافی است به جلسات بیاید و این تمایل در او ایجاد گردد . با محبت و پذیرش از جانب ما ،این اشتیاق پرورش می یابد .

عبارات و جمله بندی سنت سوم انعکاسی گسترده از نقطه نظرهای قدم اول است . این سنت آن قدر ساده نوشته شده که قادر است معتادان تمام ممالک و فرهنگ های جهان را در بر گیرد و این مسئله که یک معتاد در فلان گوشه ی جهان چه ماده ای مصرف می کند مطرح نیست . بسیاری از معتادان پیش از بازیابی تصور می کنند که مصرف الکل مشکل آفرین نیست ! گروهی نیز خیال می کنند موادی که با نسخه می توان آن ها را تهیه کرد قانونی بوده و مصرف آن ها قابل قبول است . به دلیل نوع جمله بندی این سنت ، ما قادر هستیم حتی معتادانی را که مواد غیر رایج یا به   خصوصی

را استفاده می کنند جذب کنیم وگرنه بعضی فکر می کردند بدلیل مواد نایابی که مصرف می کنند برای عضویت در جلسات معتادان گمنام   صلاحیت ندارند ! لیکن عبارت ساده یسنت سوم ما را قادر به جلب هر نوع معتادی و خوش برخوردی با آنها می کند . ما باید به هر معتادی این امکان را بدهیم که برای خودش تصمیم بگیرد که آیا جلسات معتادان گمنام  برای مورد او پاسخ هست یا خیر . ما نمی توانیم بجای ان ها تصمیم بگیریم . با وجود آنکه سنت سوم بسیار ساده نوشته شده ، باز هم ذکر این مسئله لازم است که وقتی سنت سوم راجع به اشتیاق به قطع مصرف صحبت می کند ف منظور قظع مصرف مواد مخدر می باشد . ما متوجه هستیم که جلسات معتادان گمنام برنامه ای حهت بهبود معتادان است . گر چه معتاد برای بسیاری از ما که در مسیر باز یابی هستیم بعد از مدتی مفهوم وسیع تری می یابد ، لیکن حائز اهمیت بسیار است که یه یاد داشته باشیم که اولین بار به سبب مشکل مان با مواد مخدر به انجمن معتادان گمنام آمدیم . اعضای جدید برای آن که احساس کنند به جلسات معتادان گمنام تعلق دارند نیاز به شنیدن حرف هایی دارند که در نتیجه آن ها بتوانند وجه مشترک خود را با گوینده بفهمند. آنان این هویت مشترک خود را در معتادان گمنام با بقیه ی معتادان به آسانی تشخیص می دهند .

بسیاری از ما وقتی برای اولین بار قدم به جلسات می گذاریم می دانیم که معتاد هستیم ، این چیزی نیست کهمجبور به تصمیم گرفتن در مورد آن باشیم بلکه حقیقت زندگی ماست . عضویت در جلسات معتادان گمنام   مفهومی بس فراتر از آن دارد که فقط بدانیم یک معتاد هستیم . عضویت در جلسات معتادان گمنام  به معنای تصمیم گیری است . اگر آنچه که در جلسات معتادان گمنام  می شنویم به گوش مان آشنا بیاید و بتئانیم با آنهایی که می بینیم ارتباط برقرار کنیم ، ما نیز خواهان آنچه جلسات معتادان گمنام  ارائه می کند ، خواهیم شد . مادامی که تمایل به قطع مود مخدر را داریم ، در تصمیم گیری برای ملحق شدن به انجمن معتادان گمنام آزاد هستیم . زمانی که این تصمیم را گرفتیم ، باید آن را همراه با تعهد نسبت به اصول جلسات معتادان گمنام  دنبال کنیم . با قبول این تعهد ما بطو جدی در مسیر بازیابی قرر گرفته ایم .

" کاربرد اصول روحانی "

سنت سوم ما راز قضاوت آزاد می سازد و به سوی خدمت مفید هدایت میکند . رعایت این سنت باعث می شود که ما در کمک به دیگرانن ، پذیرا شدن یکدیگر و ابراز محبت غیرمشروط از سخاوت بیشتری نشان دهیم .

همان طور که در سنت های قبلی متوجه شدیم مسیر کلی خدمات در جلسات معتادان گمنام  از طریق استفاده از اصول روحانی معین می گردد . چند اصل مهم تر در این رابطه عبارتند از تحمل یکدیگر ، هم دردی گمنامی و تواضع .

اصل تحمل به ما یادآوری می کند که نباید راجع به یکدیگر قضاوت کنیم . بیماری اعتیاد هیچ کس را مستثنی نمی کند . همچنین جلسات معتادان گمنام  هرگز کسی را که علافه به قطع مصرف داشته باشد از خود نمی راند . ما می آموزیم معتادانی را که سوابق اعتیادی یا زندگی شان با ما تفاوت دارد متحمل و پذیرا شویم . هرگز از یاد نبریم که ما نقاط ضعف داریم و از هیچ یک از افراد جلسه بهتر نیستیم .

اعتیاد یک بیماری مرگ آور است . ما می دانیم معتادانی که بهبودی را پیدا نمی کنند چیزی به غیر از زندان ، تیمارستان و نهایتاًمرگ در انتظارشان نیست . عدم پذیرش یک معتاد ،سحتی معتادی که فقط به دلیل کنجکاوی به این جا آمده احتمالاً صدور حکم مرگ اوست . ما یاد می گیریم نسبت به معتادانی که با ما تفاوت دارند ، مانند ما فکر نمی کنند و یا در جلسه به طریق ما به مشارکت نمی پردازند ، ابراز تحمل کنیم . به عنوان مثال اگر معتادی را که مانند ما حرف نمی زند یا رفتار نمی کند ، تحت فشار قرار دهیم ، نتیجتاً او را به خیابان ها برگردانده ایم و حق او را در مورد آن که به طریق خودش یادگیری کند و بطریق خودش بهبودی حاصل کند از او سلب کرده ایم .

همدردی سبب می شود که تمام کوشش ها ی ما برای خدمت به دیگران ،با ترحم و شفقت همراه باشد . زمانی که رحم و عطوفت ، پایه ی تمام خدمات ما باشد ،آن گاه هر عضوی را با تمام اشکالاتی که دارد متحمل و پذیرا می شویم . خیلی از اوقات ما راجع به تمایل دیگران به بازیابی ،قضاوت عجولانه می کنیم . سنت سوم از ما می خواهد که نیکوکاری و ترحم خود را ادامه دهیم زیرا چیزی که برای عضویت لازم است آن قابلیت و تمایلی است که ما هرگز نمی توانیم اندازه گیری کنیم . در واقع حق قضاوت راجع به دیگران بر ما حرام شده است .

بر خورد ما با تمام معتادان باید محبت آمیز و بدون توجه به هرگونه اشکالی که دارند ، باشد . دلسوری سخاوتمندانه نسبت به معتادی که در حال رنج است بسیار شفا بخش تر از بکار بردن قضاوت مجانی در مورد اوست .

اصل تواضع به ما یاد آور می گردد که ما خدا نیستیم و نمی توانیم پیش بینی کنیم که یک معتاد تا چه اندازه برای شنیدن پیام آمادگی دارد . ما باید ترس و گیجی خودمان را در اولین مرتبه ی حضور در جلسات به خاطر بیاوریم . ما نیاز به کمک و تشمیق یکدیگر هستیم ،نه انتقاد و طرد .

سآگاهی از نواقص شخصیتی خود وقتی با تواضع همراه باشد ،به ما کمک می کند که روزهای اول مان را بیاد بیاوریم . پذیرا شدن خود که اغلب با فروتنی همراه است ما را از این که درباره ی دیگران با سخت گیری قضاوت کنیم دور نگاه می دارد .

گمنامی اصلی است که به باز بودن جلسات به روی همه و خوش آمد گویی یکسان به تمام شرکت کنندگان کمک می کند . جلسات معتادان گمنام  هیچ طبقه بندی برای عضویت قائل نیست و به هیچ وجه عضو درجه دو ،در جلسات معتادان گمنام و وجود ندارد . وجه مشترک در جلسات معتادان گمنام  بیماری اعتیاد است و همگی ما اعضای جلسات معتادان گمنام  بطور مساوی در تیرس و خطر هستیم . سهم همگی ما در استفاده از حق بهبودی مساوی است .

رعایت اصل گمنامی باعث تضمین آن می شود که سنت سوم محترم شمرده شود . رعایت اصل گمنامی ،به ما یادآوری میکند که اهمیت هیچ عضو یا گروهی به اندازه پیامی که ما حامل آن حستیم ، نمی باشد . این که ما برای عضویت فقط یک شرط قائل شده ایم ،تضمین می کند که هیچ معتادی نباید بمیرد بدون آن که به او شانس برای بهبودی داده شده باشد . ما سپاس کزاری خود را از مساوات و آزادی که در دوران بازیابی به ما ارائه شد از طریق خوش برخوردی با هر معتادی که اشتیاق به قطع مصرف دارد ابراز می کنیم .

سنت سوم تضمین کننده ی آزادی اعضاء جلسات معتادان گمنام  می باشد . این سنت تنها لازمه عضویت را در قلب یکایک اعضاء یعنی جایی که هیچ فرد دیگری از آن خبر ندارد مخفی کرده است ما لازم نداریم که بجای دیگری تصمیم بگیریم . ما وقت و انژری مان را صرف این نمی کنیم که چه کسی باید برود و یا چه کسی مستحق کمک است . بجای همه این ها ، عاشقانه و با تمام وجود ،هر کمکی از ما برمی آید در اختیار معتادانی که به قصد یافتن از این بیمای به انجمن معتادانی گمنام قدم می نهند ، می گذاریم

سنت چهارم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" هر گروه باید مستقل باشد ، به استثناء مواردی که بر گروههای دیگر و ما معتادان گمنام در کل اثر بگذارد"

گروه های معتادان گمنام از آزادی زیادی برخوردار هستند . در سنت سوم در یافته ایم که این گروه ها برای انتخاب اعضای خود احتیاج به هیچ شرایط و ضوابطی ندارند و از هر نوع قید و شرطی برای گزینش اعضاء و مسئله عضویت آزاد هستند و برای ارائه بازیابی یه هر معتادی نیز آزاد هستند . سنت جهارم این آزادی را افزایش می دهد تنوع و گوناگونی تجارب اعضاء در انجام خدمت ، ما را یاری دهند . آزادی می تواند فرح بخش و نشاط آور باشد . خیلی از ما تجربه ی کمی از آزادی داریم و زندگی مان در زمان اعنیاد بیشتر شبیه بردگی بود . وقتی که برای اولین بار آزادی حاصل از بازیابی و بهبودی را احساس می کنیماین تجربه گاهی بیش از قدرت تحمل و جنبه ی ما می باشد ، از طریق کاربرد قدم ها می آموزیم که آزادی با مسئولیت همراه می باشد . در بازیابی ،ما مسئول خودمان می شویم . پس از پذیرفتن مسئولیت شخصی و رشد ،وقتی که به مرحله آمادگی درک سنت ها رسیدیم ، آن جا نیز متوجه می شویم که سنت چهام گروه ها و انجمن را تشویق می کند که به گونه ی مسئولانه کار کنند .

گروه های معتادان گمنام وسیله ای برای رساندن پیام بهبودی می باشند . در قبال تعهد محکمی که افراد گروه نسبت بهم پذیرفته اند شخصیت گروه شکل می گیرد . به تدریج که رفتار گروهی رشد می کند و تکمیل می شود بعضی گروه ها روش هایی را پیدا می کنند که با آن روش ها کاری را می توانند انجام دهند که گروه دیگری در شهر ممکن است انجام ندهد . اعضای هر گروه یک طرح کلی برای جاسات تعیین می کنند که در دراز مدت منعکس کننده ی شخصیت آن گروه می شود .

استقلال گروهی به گروها ، آزادی خلافیت می دهد تا روش های ویژه ای برای رساندن پیام پیدا کنند . جلسات معتادان گمنام  از معتادانی با سوابق و شخصیت های مختلف که قدرت تسلیم و تعهد مشترک برای بازیابی آن هارا به یکدیگر پیوسته ، تشکیل شده است . ما به زنان های مختلف صحبت می کنیم و با فرهنگ های متفاوتی رندگی می کنیم . یک نوع جلسه توجه هر معتادی را که به جلسات معتادان گمنام  می آید جلب نمی کند . برای اینکه بتوانیم به هر معتادی که به حمایت ما برای ارزیابی احتیاج دارد کمک کنیم گروه ها این آزادی را دارند که فرم و بقیه ی مشخصات جلسه خود را تغییر دهند . هر گروه آزادی این را دارد که اگر احساس کند به گونه ی مخصوصی قادر است هدف اصلی را مؤثرتر انجام دهد ، آن را دنبال کند .

هر گروه برای خودش در جلسات معتادان گمنام  مکان بخصوصی دارد که باید آگاهانه آن را پر کند . بعنوان یک انجمن ، توانایی ما برای دست یابی به معتادانی که هنوز مصرف می کنند بستگی به تمایل اعضای مان در راه انداختن جلساتی که برای چنین معتادانی هم جالب و هم به ایشان نزدیک باشد ، دارد . با آزادی خلاقیتی که استقلال گروهی به ما عطا کرده است ما تشویق می شویم تا در جستجوی نقش بخصوصی باشیم ،که هم احتیاجات جلسات معتادان گمنام  و هم گروه خودمان را بر طرف کند . ما آزادیم . هر گروه برای خود در کل معتادان گمنام از جایگاه بخصوصی برخوردار است و سرزنده ماندن جلسات هر منطقه بستگی به این دارد که گروه ها آن جایگاه صحیح خود را در تشکیلات خدماتی پیدا کنند .

آزادی خلاقیت ،گروه ها را قوی تر و مسئولیت پذیر می کند . اعضاء ممکن است با حضور خود ،جلسات مختلفی را یاری دهند ولی عضو فقط برای حمایت از یک گروه تعهد می پذیرد . اعضاء فقط وقتی در بازیابی پیشرفت حاصل می کنند که مسئولیت های زندگی خود را به عهده بگیرند ،به همین نحو گروه ها وقتی قوی تر و شکوفاتر می شوند که اعضاء مسئولیت دسته جمعی برای نگاهداری جلسات را به عهده بگیرند . مسئولیت و تعهدی که اعضاء بعهده می گیرند مستقیماً در کیفیت هر گروه منعکس می شود .

یکی از معمولی تر ین روشها که از استقلال گروهی نتیجه می شود ف آرادی در چگونگی برگزاری و فرم جلسه است . بیشتر گروه های محلی جلسات متنوعی را اراوه می دهند . سخنرانی ، مطالعه قدم ها یا بحث و گفتگو راجع به چگونگی جلسه ای که بتواند رفع احتیاجات محلی را بنماید . یعضی از جلسات به روی عموم باز است . در حالی که جلسات دیگری فقط برای معتادان است . جلسات بزرگ تر هر شب از هفته ،ممکن است انواع مختلفی از جلسات را ارائه دهند . بعضی از معتادان در یک نوع جلسه ی خاص ممکن است پیام بازیابی را بهتر درک کنند ، در حالی که معتاد دیگری نوعی دیگر از جلسه را ترجیح می دهد .

منطقهای که در آن جلسات معتادان گمنام  انواع مختلف جلسه را ارائه می دهد به احتمال زیاد باعث جلب معتادانی با روحیه و سوابق اعتیادی مختلف خواهد شد . ببا برخورداری از یک روحیه همکاری ، ما استقلال گروه های دیگر را محترم شمردن و آن ها را آزاد می گذاریم تا پیام بهبودی را به هر نحوی که برای شان مناسب تر است ، برسانند .

به سبب روح استقلال گروهی ،خیلی گروه ها جلسات را طوری ترتیب می دهند که مطابق نیاز اعضاء آن باشد . عدم قضاوت درباره ی دیگران که در سنت سوم از آن ذکر شد باعث می گرد د که ما قادر شویم به یک معتاد در هر شرایطی که باشد ودر هر جا کمک کنیم . این مهم نیست که یک گروه جلسه خود را به چه شکل برگزار می کند فقط ما بر این اصل تأکید میکنیم که هدف و نقطه ی توجه تمام گروه های معتادان گمنام بر این باشد که چطور از مرض اعتیاد نجات پیدا کنند .

به صرف اینکه یک گرئه دوازده سنت را بجا آورد و قدمهای دوازده گانه جلسات معتادان گمنام  در جلسات پشتیبانی و استفاده کند ، می توان آن گروه را معتادان گمنام نامید .

گاهی اوقات درک اینکه چه مسائل یا اعمالی در مجموع بر جلسات معتادان گمنام  تأثیر می گذارد کار مشکلی است . سنت چهارم راهی را پیش پای ما می گذارد که بتوانیم میان استقلال گروهی و مسئولیت حفظ همیشگی و اتحاد در جلسات معتادان گمنام  تعادل برقرار کنیم . سنت چهارم ما را تشویق می کند که استقلال گروهی را به گونه ای بکار بریم که باعث رشد و سرزندگی جلسات معتادان گمنام  بشود . اصل استقلال ،گروه ها را تشویق می کند که نیرومند و فعال باشند . ولی در ضمن متوجه شان می کند که آنها جزئی از یک کل به نام معتادان گمنام هستند . در گرفتن هر تصمیم باید منافع مشترک مان را در نظر بگیریم. چون اغلب گروه ها با یکدیگر ارتباط مستقیم ندارند . ممکن است تصور کنیم که آنچه در جلسات ما اتفاق می افتد ،اثری بر روی گروه های دیگر ندارد . اگر بخواهیم بدانیم که تصمیمات ما چه کسانی را تحت تأثیر قرار می دهد ، باید به گروه های دیگر فکر کنیم ،به معتادی بیندیشیم که به تازگی به جلسات معتادان گمنام  آمده و یا در آینده خواهد آمد ، همین طور به محله ای که در آنجا جلسات مان رابرگزار می کنیم ، بیندیشیم . اگر جلسه ما با آن چه که طی  سالیان در جلسات معتادان گمنام  جا افتاده تشابهی نداشته باشد ، مسلماً ما بر روی گروه های دیگر و در کل بر جلسات معتادان گمنام تأثیر منفی خواهیم گذارد .

ما باید بخاطر بیاوریم زمانی که تازه وارد انجمن شده بودیم احتیاج به شنیدن چه سخنانی از زبان یک معتاد دیگر داشتیم . این که بگوید برای نجات از اعتیاد امید وجود دارد و این امید به ما کمک بسیاری کرد .

اغلب معتادان تازه وارد ،بیشتر توجه خود را معطوف به تفاوت های خودشان با دیگران می نمایند و امیدوارند ،تفاوت هایی که بین خودشان و دیگران پیدا کرده اند به قدر کافی باشد تا آن تفاوت ها را عذر و بهانه و دستاویز قرار داده و دیگر به جلسات نیایند . ول کردن و راندن یک معتاد از جلسات جلسات معتادان گمنام  کار مشکلی نیست .مهم آن است که به پیامی که یک تازه وارد در جلسه از ما دریافت می کند توجه نمائیم . در نظر گرفتن دقیق هدف اصلی باعث تضمین این خواهد شد که در آینده و برای معتادانی که هنوز به ما نپیوسته اند ، جلساتی وجود خواهد داشت .

مسئله دیگری که اهمیت زیادی دارد ، آن است که توجه داشته باشیم جامعه به چه چشمی به ما نگاه می کند و چه برخوردی با ما دارد .

در ابتدا،وقتی که انجمن معتادان گمنام در مکان های ریادی شروع یکار کرد برای معتادان ،تحت هر شرایطی غیر قانونی بود که در جلسات شرکت کنند و حتی در جاهایی که جلسات قانونی بود ،مردم با وحشت و نگرانی به تجمع ما نگاه میکردند تا اینکه جلسات معتادان گمنام شهرت خوبی پیدا کرد و نگرانی مردم را برطرف شد . ممکن است برای معتادان مشکل باشد که مکان جلسات را پیدا کنند . اگر رفتار ما بعنوان یک عضو جلسات معتادان گمنام  خوخواهانه و مخرب باشد برای جلسات ایجاد مشکل خواهیم کرد .

وقتی ما ابزار و اثاث جلسه را با دقت بکار برده و آنها را تمیز و سالم نگه داریم با این کار به حفظ شهرت انجمن کمک کرده ایم . ما باید سعی کنیم رفتادمان نمودار آن باشد که برای اهل محل هم محله ای خوب هستیم و رفتاری محترمانه داشته باشیم . حتی چیزی خیلی ساده ، مثلاً نامی که یک گروه برای خود انتخاب می کند ،می تواند روی جلسات معتادان گمنام  انعکاس خوب یا بد داشته باشد . اگر در جامعه به شهرت معتادان گمنام لطمه بخورد ، معتادان خواهند مرد .

استقلالی که برنامه ی ما به گروه ها تفویض کرده نباید گروه را از توجه و بکار گرفتن اصول روحانی که بنیاد سنت ها می باشد غافل نماید . توجه کامل به رعایت گروه نسبت به سنت چهارم ،اغلب از طریق گرفتن یک ترازنامه ی گروهی میسر می شود و به اعضاء کمک می نماید تا برآوردی از پیشرفت خود در فرستادن پیام و دسترسی پیدا کردن معتادان محنه شان بتمایند . از همین طریق گروه می تواند به بررسی سهمی که خودش در همبستگی و اتحاد جلسات معتادان گمنام دارد ، بپردازد . سنت چهارم با آزادی که برای فعالیت مسئولانه به عنوان گروه به ما میدهد ما را از اعمال خود محوری دور نگاه می دارد .

 

" کار برد اصول روحانی "

سنت چهارم به گروه ها کمک می کند تا بین استقلال و مسئولیت تعادل برقرار کنند . این به نوبه ی خود تصویر و نشانه ی باز یافتن آزادی را بوجود می آورد . روشن بینی ، اتحاد و گمنامی اصولی هستند که وقتی با یکدیگر در انجام امور گروه بکار برده شوند باعث حفاظت و ادامه ثمره به بار آوردن جلسات معتادان گمنام  می گردند .

به عنوان گروه ،ما وقتی به تعهد خود در مقابل انجمن مسئولانه عمل کرده ایم که گاه تراز نامه ای از رفتارمان و این که چگونه جلسه برگزار می کنیم ،تهیه بکنیم . گروه ما موقعی به گونه مسئولانه از استقلالش استفاده می کند که منافع مشترک انجمن را قبل از اقدام به هر عملی در نظر بگیرد .

اگر ما بخواهیم از استقلال گروه ها به نوع خیرخواهانه استفاده نمود و باعث پیشرفت جلسات معتادان گمنام بشویم حتماً باید اصل روشن بینی را راهبرد قرار دهیم . ما پذیرای روش های نو برای دسترسی به معتادان و پر کردن مکان های ویژه خدماتی در جامعه معتادان گمنام می باشیم . هر عضوی را تشویق می کنیم که در گفتگوها شرکت کند و اگر عقیده ای دارد ، ابراز کند . روشن بینی به ما کمک می کند تا همیشه در نظر داشته باشیم که هر گروه یک جزء از کل جلسات معتادان گمنام است و به درک قلبی این مسئله برسیم که ما جزئی از چیز بزرگتر از خودمان هستیم و به همین دلیل باید به عقاید جدید توجه داشته باشیم . متفاوت بودن خصوصیات هر یک از ما باعث تنوع و بوجود آمدن گل چینی می شود که تنها با احترام به عقاید دیگران زیبایی خود را نشان می دهد .

با به خاطر سپردن این که ما جزیی از کل هستیم ، اتحاد همیشگی خود را را بکار بردن سنت چهارم در رأس مکنونا ت خود و مورد نظر قرار دهیم.

زیر بنای هر تصمیمی که ما به عنوان یک گروه مستقل می گیریم ، باید بیش از هر چیز بر مبنای رعایت منافع مشترک مان اتنخاب شده باشد . با این که مستقل هستیم ولی در جلسات دیگر ، کمک و حمایت آنها پشتیبانی خود را از انجمنمان ابراز می کنیم . جلسات جلسات معتادان گمنام تنها وقتی پیشرفت و رشد می نماید که گروه ها فراسوی احتیاجات اولیه و فوری خود به همدیگر کمک نمایند . علاقه و مبحث باعث می شود که جلسات معتادان گمنام را مجموعه ای بزرگتر از آنچه به چشم می آید ببینیم وبه محض آن کهچنین دیدگاهی پیدا کنیم برداشت ما از گروه مستقل ومسئولیت مان به مراتب گسترده تر و عوض خواهد شد.

تصمیمات گروه ما که بر مبنای عشق و عاقلانه پایه گذاری شده به ما قدرت می دهد تا با کوشش ، خود را برای کمک و خدمت به دیگران آماده کنیم . عشق و علاقه ، مشوق ما است که با اعضا و گروه های دیگر هم یاری کنیم

و روش هایی را که برای فرستادن پیام بازیابی پیشنهاد می کنند با روشن بینی بررسی وجهت به انجام رساندنشان به آنها کمک کنیم .

گمنامی بدان کونه گه در ارتباط با سنت چهارم میباشد به ما یادآوری می کند که در معتادان گمنام هر گروه از موقعیت و اهمیت مساوی با دیگر گروه ها برخوردار می باشد .

گروه های بزرگتر و قدیمی تر به هیچ وجه به گروه های کوچک تر یا جدید تر بر تری ندارند . به هرحال هر گروهی آزاد است که اصول برنامه را به گونه ای به کار ببرد که به نظرش قویتر و بهتر است . همین اصول هستند که تمام گروه هارا تبدیل به شرکای مساوی در مسیر بازیابی نموده اند . تمامی گروه ها در حفظ حیثیت ، خوش نامی و انجام امور مربوط به جلسات معتادان گمنام مسئولیتی برابر دارند .

استقلال به گروه ها این این آزادی را می دهد که توسط خودشان به منظور ایجاد جو مناسب برای باز یابی اقدام کنند ، به اعضای خود خدمت کنند و هدف اصلی ما را به انجام برسانند .

مسئولیتی که باعث درک صحیح ما از بکارگیری متعادل مفهوم استقلال گروه می گردد ، در واقع از اصولی که در سه سنت اول بیان شدند الهام می گیرد . اولین اصل حیاتی برای جلسات معتادان گمنام حفظ اتحاد انجمن می باشد .

دوم آنکه ما برای راهنمایی و هدایت ، از نیروی برتر و مهربان مان کمک می جوییم و دیگر آنکه درب جلسات را برای تازه واردی که خواهان قطع مواد مخدر باشد باز گذارده و به او خوش آمد می گوییم .

داشتن گروه های فعال وسالم برای رشد و پیشرفت انجمن معتادان گمنام حیاتی می باشد . گروه ها مکانی را که ما بتوانیم ابتدایی ترین خدمت خود را ارائه دهیم در دسترس می گذارند . بدون داشتن گروه های مستقل ، ما از انجام هدف اصلی خود عاجز خواهیم بود .

سنت پنجم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

"هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد ، رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است"

انجام هدف اصلی ما به منزله ی قلب خدمت مان می باشد . با هدایت یافتن از یک نیروی برتر مهربان و تمرکز بر روی هدف اصلی مان ،گروه های معتادان گمنام وسیله ای برای انتشار قدرت شفا بخش بازیاب یمی شوند . انجمن معتادان گمنام به منظور نجات معتادان از اعتیاد بنیان گرفته است . اگر ما عقاید یا اهداف دیگری را دنبال می کردیم ،از تمرکز مان روی هدف اصلی کاسته می شد و فعالیت مان رو به زوال می رفت  . سنت پنجم از ما می خواهد که باقرار دادن هدف اصلی مان در رأس بقیه میا ئل ،به تمرین اصلی درستی بپردازیم .

سنت پنجم به گروه ها کمک میکند تا دلیل اصلی موجودیت شان را که رساندن پیام به معتاد در حال رنج است ابراز نمایند . ما در سنت چهارم پی بردیم که گروه های جلسات معتادان گمنام  آزاد هستند تا روش های جدید و مختلفی برای ارائه ی جلسات شان پیدا کنند . این آزادی بسیار قابل اهمیت بوده ،مشوق ما در ایجادتنوع و ابداع می باشد و به ما اجازه می دهد تا به هر وسیله ممکن به معتادان دیگر دسترسی پیدا کنیم .

به سبب این استقلال ، هر گروه شخصیت خود را توسعه می دهد . ولی باید بوضوح متوجه باشیم که شخصیت یک گروه یا هدف اصلی آن گروه تفاوت دارد . در هر حال پیامی که ما می فرستیم شخصیت یک گروه نمی باشد ،بلکه پیام انجمن معتادان گمنام یعنی ، اصول یازیابی می باشد . پیامی که انجمن از ما می خواهد تا انتقال بدهیم چیست ؟ پیامی که گروه های جلسات معتادان گمنام  حامل آن هستند پیام امید و آزادی از اعتیاد فعال است . این پیام ممکن است به طرق مختلف فرستاده شود . بعضی اوقات مابه سادگی این حقیقت را با یکدیگر در میان می گذاریم که اگر پس از مدتی پرهیز ، همان بار اول از مصرف خودداری کنیم ،مجدداً این ظور حالمان خراب نخواهد شد . اعضای بهبود یافته جلسات معتادان گمنام  از زندگی پر ثمر خود که پس از بازیابی بدست آورده اند با دیگران سخن وی گویند . آن ها بعضی اوقات می گویند اگر چه گاهی زندگی دردناک است ولی به هر حال می توان پاک باقی ماند . بیداری روحانی که در نتیجه کاربرد قدم ها بدست آورده ایم نیز خودش پیام ما می باشد . وقتی معتادان ،بازیابی را تجربه می کنند ،ما از رنج هایی که کسیده ایم شفا پیدا می کنیم و مهم نیست که عامل بوجودآورنده ی آن رنجها چه بوده است . ما قادر هستیم بدون مصرف مواد مخدر زندگی کنیم و برای خودمان یک زندگی جدید درست کنیم . پیام ما این است که :

یک معتاد ،هر معتادی می تواند مصرف مواد مخدر را قطع کند ، اشتیاق خود را نسبت به مصرف مواد از دست بدهد و راهی جدید برای زندگی پیدا کند .

تمرکز گروه بر روی انتقال پیام ، برای بقای جلسات معتادان گمنام  آن چنان مهم است که مآنرا هدف اصلی خود محسوب می کنیم . به عبارت دیگر این مهم ترین کاری است که ما انجام می دهیم . هیچ چیز نباید از این مهمتر شمرده شود . این مهمترین مبنای سنجش در جلسات معتادان گمنام  می باشد که با سبک و سنگین کردن آن ،هر گروه می تواند انگیزه ها و اعمال خود را مورد آزمایش قرار دهد .

راه های بیشماری بری پیشبرد این هدف اصلی موجود است . به طور کلی اعضای گروه جو بازیابی را در جلسات شان ایجاد می نمایند . این جو شامل خوش آمد گویی و خوش برخوردی با هر معتادی است که در جلسات شرکت می کند . جلساتی که سر وقت معینی شروع می شوند ، بازگو کننه ل پیام بهبودی می باشند . جلسه ای که هدف اصلی رل مدنظر قرار دادجلسه مثمر و مفید جلسات معتادان گمنام می باشد چنین جلسه ای اعضا را تشویق می کند که در آن به گونه ای مشارگت کنند که نشانگر بازیابی باشد . ما به جای نصیحت کردن ، تجربیات خود را با یکدیگر در میان می گذاریم . اعضای هر گروه وقتی که مسئولیت شخصی به عهده بگیرند تا جلسه در جهت بازیابی جلو برود ،کمک زیادی به پیش برد هدف اصلی می نمایند . هر کاری که ما می کنیم ، باعث می شود که حتی ناخواسته پیامی را منتقل کرده باشیم . سنت پنجم به ما یاد آور می شود که توجه کنیم این پیام ، پیام بازیابی باشد .

عوامل بسیاری می می توانند حواس ما را به خود مشغول کرده و از هدف اصلی مان منحرف سازند. مثلاضاعضای گروه ممکن است علاقه داشته باشند وقت جلسه را با بحث و گفتگو در اطراف کا و وضع مالی خود یا جر و بحث مای دیگری پر کنند . به عنوان یک عضو ، ممکن است ما چنان سرگرم بحث و گفتگو با دوستان مان بشویم که بطور کلی از وضعیت معتادی که در حال رنج کشیدن است و محتاج به تشویق ما است ،غافل بشویم . هر کاه تمرکز خود را در جلسه از بازیابی منحرف کنیم ،معتادی که بدنبال بهبودی خود به انجمن ما آمده احساس سردرگمی و درماندگی می کند .

البته مسائل دیگری هم هستند که می توانند توجه ی گروه ما را از هدف اصلی شان منحرف سازند . با پولی که اعضای ما د ر سبد می اندازند ، اجاره محل و هزینه نشریات را می پردازند و از خدمات جلسات معتادان گمنام  حمایت می کنند . تمام فعالیت ها می تواند یا کمکی به پیشبرد هدف اصلی مان منحرف نماید . بعضی از گروه ها در پی این هستند که با داشتن محل مجلل و تنقلات پر خرج و ارائه ی نشریات بسیار و فعالیت های مخصوص و دقیق ا زگروه های دیگر پیشی بگیرند . وقتی گروهی چنین خط مشی ای داشبه باشد ،تمرکزش از هدف اصلی منحرف شده و بسوی مادیات ،مالکیت و شهرت گرایش می یابد . سعی ما بر این باید باشد که در انتقال پیام شهرت پیدا کنیم ، ه بشتر و نه کمتر . پول ، نشریات ،محل جلسه ،همه و همه ابزار یاست که به ما در رساندن پیام مان کمک میکند . این ابزار در خدمت ما باشند ،نه آن که بر ما حکومت کنند .

گروه ها می توانند در راستای انتقال پیام خدمات بسیاری ارائه دهند . اولین قدم ،تشکیل جلسات و مکانی برای جلسات معتادان گمنام  است ، که معتادان بهبودی خود را با دیگران در میان بگذارند . خدمات دیگری از قبیل خطوط تلفنی ، اطلاعات رسانی به جامعه و پیام رسانی به بیمارستانها و زندانها کمک بسیار مؤثری است . در شهرستانها ی کوچک یا حوزه های جدیدتر ،گروه ها معمولاًتنها منبع خدمات جلسات معتادان گمنام  می باشند . با این همه اغلب گروه ها متوجه شده اند که نمی تواند تمرکز خود را روی بازیابی حفظ کنند و هم زمان خدمات دیگر ارائه دهند . بدین جهت گروه های بزرگتر اغلب مسئولیت چنین خدماتی را به عهده ی کمیته های منطقه ای می گذارند و به این نحو گروه ها وقت و انرژی خود را اختصاص به رساندن مستقیم پیام به معتادی که هنوز در رنج است می دهند .

از آن جا که رساندن پیام تا این حد مهم می باشد ، بسیاری از گروه ها گه وبی گاه از فعالیت شان ترازنامه تهیه می کنند تا مطمئن شوند که رساندن پیام هنوز محور اصلی می باشد . از دوازده سنت می توان بعنوان یک طرح کلی برای ترازنامه ی گروهی نیز استفاده کرد .بعضی از گروه ها از یک تعدا د سئوال های مخصوص و ترازنامه ی تدوین یافته استفاده می کنند . مثلاً: ما تا چه اندازه ، در رساندن پیام موفق شده ایم ؟ آیا معتادانی هستند که گروه ما به آنان دسترسی پیدا نکرده ؟ چگونه می توانیم برای معتادان ، دسترسی به جلساتمان را آسانتر کنیم ؟ ما چه باید کنیم تا اعضای جدید احساس کنند در خانه خودشان هستند ؟ آیا جو بازیابی در جلسات مان تضعیف شده است ؟ آیا ایجاد تغییرات در نحوه ی برگزاری جلسات باعث قوی تر شدن جو بازیابی خواهد شد ؟ توجه به احتیاجات جلسات معتادان گمنام  در سطح منطقه ای احتمالاً باعث خواهد شد که ما متوجه لزوم تغییراتی بشویم . مثلاًاگر در شهرستانی جلسه ی مطالعه ی قدمها وجود نداشته باشد ،گروه ما احتمالاًبرگزاری چتین جلسه ای را در برنامه خود قرار خواهد داد . در هر حال راه های مختلف و بسیاری برای رساندن پیام و تأمین احتیاجات جلسات معتادان گمنام در سطح گروه یا منطقه وجود دارد .

نیروی وجود دارد که در طی انجام این برنامه کار برد خود را ظاهر می سازد . ما در سطح شخصی با به انجام رساندن قدم دوازدهم ، یعنی وقتی که پیام می رسانیم ، به این نیرو دسترسی پیدا می کنیم ، اما هنگامی که گروه ها پیام را منتقل می کنند ، اثر دوازدهمین قدم به نوع بسیار چشمگیر تقویت می شود . مسئله ای که دارای اهمیتی بیش از کثرت معتادان بهبود یافته می شود . جو بازیابی در جلسات است که با یگانگی هدف و درک حضور یک روحانی احساس می شود . شواهد وجود آن نبروی روحانی در گروه ، مسئله ایست که انکار آن مشکل می باشد این همان نیرویی است که در فاصله ی بین جاسات ف می توانیم از او برای پاک ماندن ،   قدرت کسب کنیم .

سنت پنجم گروه را تشویق می کند که انتقال پیام را نکته ی اصلی قرار داده و برای آن اولویت قائل شود . اعضاء برای پیشبرد هدف می توانند کارهای زیادی انجام دهند . مثلاًما علاقه و تمایل خود را به کمک کردن ،از طریق سهیم شدن در وظیفه خوش آمد گویی ،ارائه لیست تلفن تماس و دادن تعدادی از نشریات مان ،به تازه وارد نشان می دهیم . وقتی اعضاء دست بع دست یکدیگر داده و عهده دار انتقال پیام می شوند ،تصدیر جالبی از بازیابی ارائه می شود .

بسیاری از جلسات ما بدان گونه ترتیب یافته که بیشر توجه ، به رساندن پیام به تازه وارد معطوف می شود . این اعضاء جدبد برای اینکه در انجمن باقی بمانند احتیاج بیشتری به دریافت تشویق ، توجه و محبت از جانب ما دارند و پرسش های زیادی دارند که باید به آنها جواب داده شود ، ولی باید متوجه باشیم که فقط معتادان تازه وارد نیستند که احتیاج به پیام بازیابی دارند . هر یک از ما می تواند بدون توجه به مدت پاکی ، همان معتادی باشد که هنوز از اعتیاد در رنج است . سنت پنجم فقط محدود به تازه واردان نیست ، بلکه پیام بازیابی برای همه ماست .

" کار برد اصول روحانی "

سنت پنجم تکمیل کننده ی قدم دواروهم می باشد واز گروه ها می خواهد که پیام را به معتادان برسانند . در سطح فردی ، در قدم ها از ما خواسته می شود که اصول را در تمام امورمان بکار گیریم ؛ رعایت همین اصول در انجام فعالیت های که در سطح گروهی انجام می گیرند نیز مهم می باشد .

برخی از اصولی که برای رعایت سنت پنجم اهمیت بخصوص دارند عبارتند از : درستی ، مسئولیت ، اتحاد و گمنمی . درستی یا به عبارت دیگر وفاداری به اصولی که در دوارده سنت نهفته هستند ، زمانی تجلی می کند که گروه ها پیام بازیابی جلسات معتادان گمنام  را به دیگران منتقل می کنند . بسیاری از اعضای ما در مورد مسائل مختلف خیلی حرفها یا مسائل برای مطرح کردن دارند فولی انجمن ما یک پیام مخصوص به خودش را دارد که عبارت است از : آزادی از اعتیاد فعال از طریق انجام قدم های دوازده گانه معتادان گمنام و دریافت حمایت از جانب دیگر معتادان در حال بهبودی . این حمایت وقتی جلوه گر وی شود که گروه ها قویاً و آگاهانه از معتادانی که به دنبال استفاده از برنامه جلسات معتادان گمنام  هستند پشتبانی نمایند . دقتی گروه ها اگاهانه چنین شخصیت و درستی از خود نشان می دهند ، جلسات شان باعث تقویت انجام هدف اصلی ما می گردد.

سنت پنجم در حفظ و حراست هدف اصلی انجمن ، مسئولیت سنگینی به عهده گروه ها می گذارند . هر گروه مسئول است تا سر حد امکانش وسیله ی نقلیه مؤثری برای انتقال پیام جلسات معتادان گمنام  گردد اگر به گروه ها اجازه دهیم که هدف اصلی را فراموش کنند ،این مسئله سبب می شود یک معتادرا از شنیدن پیام امید محروم کنیم . هر عضوی مسئول است به گروه کمک کند تا هدف اصلی ما را محور توجه خود قرار دهد . اتحاد یکی از بزرگترین نیرو ها برای انتقال پیام است . یگانگی در هدف باعث می شود که انتقال پیام ، نقطه ی اصلی توجه ما قرار گیرد . ما با یکدیگر همکاری و فعالیت می کنیم فنه تنها برای بهبودی خودمان ، بلکه برای بهبودی تمام اعضا جلسات معتادان گمنام  ما که دنبال بهبودی هستیم با دیدن معتادان بسیار یکه عضو انجمن هستند و مدت درازی پاک مانده اند ،تشویق می شویم و متوجه می گردیم که خودمان به تنهایی نمی توانیم بهبودی حاصل کنیم .

هنگامی که به اصل روحانی احترام بگذاریم ، تفاوت های ظاهری که بین ما وجود دازد ، در مقایل اهمیت هدف اصلی مان ناچیز خواهد شد . وظیفه اصلی ما رساندن پیام است و باید مسائل دیگر را کنار گذاشت . همه گروه ها می توانند سنت پنجم را اجرا کنند و هم زمان به اعضا یاد آوری کنند که در معتادان گمنام هدف اصلی پیام بهبودی است ،نه شخصیت فردی اعضا ء .

انجمن معتادان گمنام جلسات بسیاری در سراسر جهان برگزار می کند . رشته ای که همه ی ما را به یکدیگر متصل می کند هدف اصلی ماست . سنت پنجم نقطه نظر اصلی انجمن معتادان گمنام را برای ما معین می کند و این نقطه نظر اصلی است که موجودیت ما را به عنوان یک انجمن حفظ می نماید . پنجمین سنت از ما می خواهد که به معتادان خدمت نموده و این پیام را به همه ی آنها برسانیم که : در انجمن معتادان گمنام ، بهبودی میسر می شود . تمرکز عمیقی که به این نقطه نظر اصلی معطوف می داریم ، باعث حفظ احترام و درستی عمل انجمن ما می شود .

سنت ششم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" یک گروه معتادان گمنام هرگز نباید هیچ مؤ سسه ی مرتبط یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تأیید قرار بدهد ، در آنها سرمایه گذاری مالی کند و یا نام معتادان را بدان ها به رعایت بدهد زیرا ممکن است مشکلات پولی ، مالکیت و یا شهرت ، ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد . "

با وجود آنکه تمام گروه های معتادان گمنام فقط یک هدف اصلی دارند اما راه های مختلفی برای به ثمر رساندن همین هدف واحد وجود دارد . گروه های ما معمولاًمتحمل زحمات زیادی برای رساندن پیام می شوند . ما هدف اصلی خود را در سطوح مجتلفی از جمله توسط اعضاء ، گروه ها یا هیئت های خدماتی مان دنبال می کنیم . بسیاری از اوقات در طی راه پیام رسانی ،گروه های ما با سازمانهای دیگر در منطقه ی خودشان تماس پیدا می کنند . برقراری یک رابطه عمومی خوب با دیگران می تواند باعث کمک به گروه های ما در انجام هدف اصلی شان بشود فولی باید توجه داشت که امکان دارد همکاری با سازمان های دیگر باعث نوعی درد سر شود و گروه های ما را از رساندن پیام منحرف نماید . سنت ششم اشتیاق ما را برای پیام رسانی تعدیل نمود و برای روابطی که ما در منطقه ی خودمان با دیگران برقرار می کنیم حد و مرزی قائل می شود . هدف اصلی ما هویت مان را به عنوان یک انجمن دقیقاًمشخص می نماید . ما تجمعی از معتادان گمنام را با یکدیگر در میان می گذاریم . هر گاه هویت جلسات معتادان گمنام  به نوع خیلی نزدیک ،به هویت سازمان دیگر گره زده ( نزدیک ) بشود هدف اصلی مان صراحت خود را از دست داده و غیر کشخص خواهد شد و در نتیجه از قدرتش کاسته خواهد شد .

سنت ششم در مورد سه چیز که امکان دارد عدم رعایت آنها باعث شود تا نتوان معتادان گمنام را بوضوح از سازمانها ی دیگر تشخیص داد ، به ما هشدار می دهد : تأیید ، سرمایه گذاری و به عتارت دادن نام مان . تأیید یعنی اطلاعیهی عمومی به منظور پشتیبانی از سازمان دیگر ف متعهد مخارج سارمان دیگری شدن به نوعی تأیید اهداف آن سازمان می باشد . دادن اجازه ی استفاده از ناممان تشکیلات مربوط دیگر یا سازمانهای غیر مربوط مثلاًاین که اجاره دهیم یک مرکز درمان معتادان خودش را مرکز درمانی گمنام بخواند یعنی دیگر حداکثر تأیید ممکن ف چرا که اجازه داده ایم به گونهی همیشگی هدف نهایی ما و آنها از نظر مردم یکی بشود .

با ایجاد این حد ومرز ، سنت ششم به گروه های ما کمک می کند که از اشکالاتی که معمولاً ما بین سازمانها بوجود می آید ، احتزاز کنیم . اگر ما سازمانی را تأیید کنیم و بعداًآن سازمان با اشکال مواجهه گردد ، شهرت و نام ما نیز هم زمان با آنها لکه دار خواهد شد . اگر ما برای یک سارمان غیر خودی تبلیغ کنیم که بعضی ها از آن بدشان بیاید ، امکان دارد باعث شود تا معتادانی که خواستار بهبودی هستند از آمدن به جلسات ما دلسرد شوند . اگر ما صدای مان را در پشتبانی از سارمان دیگری بلند کنیم ، افراد جامعه یا معتادی که هنوز در عذاب است و حتی افراد جلسات خودمان هم امکان دارد هدف آن سازمان را با هدف ما قاطی کنند . اگر به تأمین بودجه تشکیلات مرتبط یا سازمانهای خارجی بپردازیم پولی را که می توانست صرف انجام هدف اصلی خودمان بشود ، منحرف کرده ایم و اگر بعداًبه دلیلی این تأمین مالی را متوقف کنیم ،دردسرهای دیگری ایجاد خواهد شد . اگر به یک سازمان کمک مالی بکنیم یا اجازه بدهیم از اسم مان استفاده کند ،احتمال دارد سازمان مشابه دیگری دلخور شود و ما داخل یک درگیری بین آنها بشویم . سنت ششم به گروه های ما کمک می کند که با اجتناب از چنین مشکلاتی تمام انرژی خود را صرف رساندن یک پیام واضح جلسات معتادان گمنام  به معتادان طالب بهبودی بنمائیم .

ما باید در این دنیا زیست کنیم . این غیر ممکن است که بتوانیم خودمان را کاملاًکنر بکشیم و از هر تماسی با دستگاه های خارجی خود داری کنیم . این غیر ممکن است ،ولی حتی اگر هم ممکن بود باز فکر اشتباهی اود . همکاری و تعاون با دیگران برای معتادان گمنام باعث سلامتی است . تماس بین گروه های ما و جامعه باعث کمک به درک بهتر دیگران از جلسات معتادان گمنام می شود و باعث افزایش خوش بینی مردم نسبت به جلسات معتادان گمنام  خواهد شد . این امر باعث خواهد شد که پزشکان ، معامان ، پلیس ، دوستان و افراد خانواده ، به معتادانی که طالب بهبودی هستند جلسات معتادان گمنام  را توصیه کنند . این افراد به ما کمک خواهد کرد که پیام خود را به معتادانی که نمی توانند به جلسات عادی بیایند ف برسانیم . با اجازه داد به بقیه ،تا بدانند ما ، کی هستیم و چه چیزی را ارائه می کنیم ،احتمال اینکه معتادان طالب بهبودی ، پیام ما را بشنوند بیشتر می شود .

گروه های جلسات معتادان گمنام  معملاًروابط حسنه ای با مراکز درمانی اطراف خود دارند . این گروه ها به این تشگیلات درمانی اطلاع می دهند که درهای جلسات  جلسات معتادان گمنام  به روی معتادان انها باز است و هر وقت این معتادان به جلسات معتادان گمنام  بیایند ، به انها خوش آمد گفته می شود . با این حال همکاری با تأیید تفاوت دارد . وقتی که هدف اصلی یک گروه در نتیجه ی رابطه اش بایک مؤسسه درمانی یا سازمان دیگر صراحت خود را از دست بدهد ، این جا دیگر دقت آن است که گروه کنار بکشد و رابطه ی خود را تحت بررسی قرار بدهد ،برای مثال ،وقتی یک جلسه یا یک منطقه برنامه رقص و موسیقی برگزار می کند ،آیا باید بابت بلیط ورودی تخفیفی به بیماران این مؤسسات بدهد ؟ چرا نباید چنین تخفیفی را برای تمام تازه واردان قائل شد ؟ هر زمان که رابطه ی گروه های ما با سازمانهای مرتبط آنقدر نزدیک بشود که به نظر برسد ما با آن سازمانها مرتبط هستیم ،ما باید با طرح چنین سئوالات باعث تضمین آن خواهد شد که هم کاری ما با آژانس های خارجی به نوعی به تأیید جلسات معتادان گمنام  از آن مؤسسات تعبیر نشود .

هدف بسیاری از تشکیلات مرتبط و سارمانهای خارجی ،درک اعتیاد و کمک به درمان معتادان می باشد . هر کام از آنها نیز مثل جلسات معتادان گمنام یک هدف اصلی از پیش تدوین شده دارند که با خواندن نشریات و توجه به پیام شان می توان آن را مشخص نمود . با اینکه امکان دارد هدف آنها نیز شبیه هدف ما باشد ولی با هدف ما یکی نیست چون آن تشکیلات از ما جداست . ما از نشریات و سخن گویان  جلسات معتادان گمنام  در جلسات مان استفاده می کنیم چون در انجام هدف اصلی جلسات معتادان گمنام  به ما کمک می کنند . یک گروه جلسات معتادان گمنام  که از نشریات یا شخن گویان سارمان دیگری استفاده می کند ، در واقع هدف اصلی آنها را تأیید می کند ، نه هدف اصلی ما را.

با اینکه چند تایی از گروه های جلسات معتادان گمنام  جلسات شان را در ساختمان خودشان برگزار می کنند ولی می دانیم که اغلب جلسات چنین امکاناتی را ندارند . گروه هایی که محل جلسه شان را از سازمان دیگری اجاره می کنند باید توجه مخصوص داشته باشند که هرگز آن تشکیلاتی راکه از آنها سالن اجاره کردند تأیید نکرده ، در آنها سرمایه گذاری پولی ننمایتد و یا خو را به انها به عایت ندهند . برای مثال ، آیا گروه برای اینکه در این محل بخصوص جلسه برگزار کند پول بیشتری از محل های دیگر می پردازند ؟ آیا به این دلیل امکان دارد به نظر برسد که گروه ، مؤسسه ای را که در آن جلسه برگزار کرده ، تأیید می نماید ؟ آیا با برگزارکردن جلسه ی خود در این مکان ف آن گروه بهتر قادر است پیام جلسات معتادان گمنام  را برساند یا اینکه گروه با اجاره ای که می پردازد به نوعی در آن مؤسسه ی خارجی سرمایه گذاری کرده است ؟ وقتی ما انرژی و پول خود را به بردن پیام  جلسات معتادان گمنام  تخصیص می دهیم سعی می کنیم خود را از قید مسائلی که هدف اصلی سازمان دیگری را با هدف جلسات معتادان گمنام  مخلوط نموده و یا احتمالاًباعث مخلوط شدن خواهد شد دور نگاه داریم .

مسئله مهمی که باید بفهمیم آن است که به عنوان اعضاء گروه های جلسات معتادان گمنام  ، این ماهستیم که باید دوازده سنت مان را رعایت کنیم ، مؤسسه ای که ما در آنجا جلسه برگزار می کنیم چنین مسئولیتی ندارد . سازمانهای دیگر هم مسئول ( رعایت سنتهای ما ) نمی باشند . اگر چنین به نظر برسد که یک مؤسسه یا سازمان خارجی سنتهای ما را زیر پا گذارده ، ما مسئولیت داریم در مورد عمل آنها با ایشان صحبت کنیم . با اینکه نمی توانیم آنها را مجبور کنیم رفتارشان را عوض کنند ولی معمولاًیک برخورد منطقی و یک جلسه صحبت کلی که طی آن به حرفهای یکدیگر گوش کنیم . ما را به راه حلی مورد توافق خواهد رساند .

جلسه ی یک گروه باعث ایجاد محیطی می شود که در آن هر عضو می توتند بازیابی خود را با دیگری به مشارکت بگذارد . پیلمی که ما در جلسات خود می رسانیم یا به بهتر کردن کوشش های ما در انجام هدف اصلی کمک می کند و یا ما را از آن منحرف می سارد . هر یک از ما اگر این سئوال را از خود بکنیم نقش خود را رعایت قدم ششم بعهده گرفته ایم : برای آنکه حدود روابط جلسات معتادان گمنام  با سازمانهای دیگر مشخص و واضح بشود من چه کار می کنم ؟ بسیاری از ما به منظور بازیابی و رشد روحانی خود از منابع مختلفی استفاده می کنیم و تمام آنها مستقیماًبا آن هدف اصلی جلسات معتادان گمنام  رابطه ندارند . آیا وقتی در یک جلسه جلسات معتادان گمنام  از کمک ها ومنافعی که از یک مؤسسه مربوط ( در رابطه با درمان اعتیاد ) رسیده است نام می بریم ، آن مؤسسه را تأیید می کنیم ؟ آیا با این کار باعث می شویم که توجه ی اعضای دیگر جلسه ، از پیام بهبودی  جلسات معتادان گمنام  منحرف شود و به شخص تازه وارد تصویر اشتباهی از برنامه معتادان گمنام ارائه می دهیم ؟ هیچ کس نمی تواند این سئوالات را برای ما پاسخ دهد ، اما با پاسخ دادن خودمان به چنین سئوالاتی ف هر یک از ما می تواند به آزاد شدن گروه مان از مشکلاتی که قادرند ما را از هدف اصلی مان منحرف سارند کمک کند .

" کار برد اصول روحانی "

بنیان آزادی ما از بکار گرفتن اصول نتیجه می شود . وقتی ما اصول باز یابی را رعایت می کنیم ، در رابطه با دیگران و رساندن پیام ، آزادی را پیدا کرده و می دانیم که هدف خود را به مصالحه نگذارده ایم .

بعضی از اصولی که در رعایت سنت ششمبه ما کمک خواهند کرد عبارت است از : تواضع ، درستی ، ایمان ، هماهنگی و گمنامی . تواضع باعث می شود که نقش معتادان گمنام را در جامعه به یاد بیاوریم . ما برنامه ای داریم که به معتادان زیادی که طالب بهبودی بوده اند کمک کرده است . با این همه ، ما به عنوان اعضا هدف دیگری غیر از رساندن پیام جلسات معتادان گمنام نداریم و نمی خواهیم این طور هم وانمود کنیم که معتادان گمنام چیزی غیر از رهایی از اعتیاد فعال ارائه می دهد . گاهی از اوقات وسوسه می شویم و اسین فکر به ذهنمان می رسد که : اگر دیدگاه جلسات معتادان گمنام را گترش بدهیم یا خودمان را با دیگر موسسات مرتبط یا غیر خودی هماهنگ کنیم ، در این دنیا می توانیم کار ها و خدمات مفید دیگری نیز برای یکدیگر انجام دهیم ، این رویاهای بزرگ بینانه فقط باعث آن خواهد شد که ما از هدف اصل مان دور شویم . همان پیام به مهعتادی که هنوز در عذاب است ، برای ما کافی می باشد

حمل یک پیام در حال باز یابی در جلسات معتادان گمنام نشانه درستی وشخصیت می باشد . پیام ما در دوازده قدم ودوازده سنت خلاصه گویی شده وبه طور مشروح و گسترده تر در نشریاتمان ذکر گردیده است .

از آنجا که این پیام در ضمن هویت ما می باشد ما مراقبیم که با عقاید یا نشریات سازمان های دیگز اشتباه نشود . وقتی که ما تأیید خود را ، یا اسم خود را د عوض همکاری که دیگران با ما می کنند با ایشان تاخت نمی زنیم این خود نمودار ایمانمان می باشد . درست است که دوستان ما در جامعه می توانند بهما در رساندن پیام مان به معتادی که به ما نیاز دارد کمک کنند ، اما ایمان ما، در موثر بودن پیام مان و قدرت نیروی برتری است که ما را در بازیابی مان هدایت می کنند و به موسسات وابسته یا سازمان های انتفاعی غیر خودی که با ما در تماس نیست . اگر رابطه ی ما با یکسازمان دیگر به نحوی در سر راه ما و پیام بازیابی قرار گرفته و یا آن را به مخاطره می اندازد ، ما از چشم پوشی از آن رابطه باک داشته باشیم . توان ما از نیروی معتادان گمنام ناشی می شود زیرا این برنامه کار می کند .

سنت ششم اصل روحانی هماهنگی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کند . گروه های ما هر جا که امکانش پیدا شود با بقیه ی جامعه همکاری کرده و در این همکاری تا حد توان خود دریغ نمی ورزند .

تماسهای ما با دیگران خیلی بی رو در بایستی انجام می گیرد و ما از اول می گذاریم که آنها متوجه شوند که تا کجا برای همکاری با آنها می توانیم پیش برویم . احترام گذاردن به حدودی که سنت ششم برای روابط گروه مان با سازمانهای دیگر معین نموده ، باعث می شود که در   آن روابط هماهنگی بوجود بیایند . بعنوان یک انجمن ، هویت ما بر اساس گمنامی ،خدمت فارغ از خود و رساندن پیام توسط یک معتاد به معتاد دیگر می باشد . منظور از روابطی که ما با سازمانهای غیر خودی برقرار می کنیم بیشتر آن است که به نوعی انجام هدف اصلی مان کمک بشود . نه آنکه فقط ما را مشهور کند یا به احترام مان در جامعه افزوده شود . هر زمان که روحیه ی گمنامی را رعایت می کنیم متوجه می شویم که تمام کوشش های مان فقط روی رساندن پیام بهبو.دی به معتادی که هنوز رنج می برد ، متمرکز می گردد .

حد و مرزی که سنت ششم برای ما معین کرده ان قدر وسیع است که حتی با رعایت آن هنوز یرای رساندن پیام و کمک به دیگر معتادان از ازادی بسیار گسترده ای برخوردار می باشیم . هم زمان باید متوجه باشیم که به عنوان معتادان گمنام برای حد و مرزی بسیار واضحی تعیین شده است . وقتی که ما این حد و مرز خود را رعایت می کنیم ، روابط مان با مؤسسات خارجی بگونه ای انجام پذیر می شود که نه تنها باعث کمک به ما در رساندن پیام می گردند بلکه ما را از هدف اصلی مان منحرف نخواهد کرد .

سنت هفتم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" هر گروه معتادان گمنام باید کاملاً متکی به خود باشد و کمک های مالی از خارج دریافت نکند "

سنت هفتم باعث وضوح بیشتر روابط عمومی گروه ها می گردد . قبلا سنت ششم د مورد سرمایه گذاری در موسسات خارجی این هشدار را داده بود ، چون ممکن است اشکالاتتی مادی ، ملکی و یا شهرتی ، ما را از هدف اصلی خود دور سازد . سنت هفتم ما را تشویق می کند که از دریافت پول و سرما یه از سایر نهادها خود داری کنیم تا تمرکز گروه ها از هدف اصلی شان منحرف نگردد .

ما با پرداخت مخارج خودمان ، آزادی پیدا می کنیم ،که پیام خود را به دیگران برسانیم . ما در رساندن پیام خودبه دیگران ازاد خواهیم بود . ما تمام گروه های معتادان را تشویق می کنیم که کاملاً متکی به خود بشوند . از سوی دیگر می دانیم که بسیاری از جلسات ، در ابتدای تشکیل خودکفا نمی باشند . بعضی از جلسات توسط یک یا دو نفر عضو معتادان گمنام شروع می شود که هدف شان رساندن پیام به دیگر معتادان است . در اغلب موارد این گونه افراد هزینه ی نشریات و اجاره را برای چنین جلساتی از جیب خود می پردازند . در برخی موارد انها توسط گروه ها بزرگتر جلسات معتادان گمنام  یا نزدیکترین کمیته ی محلی معتادان گمنام کمک می گردند . به هر صورت برای اینکه یک جلسه ی جدید بتواند روی پای خود بایستند وقت لازم است بعضی دیگر از جلسات مثلاًدر بسیاری از مؤسسات بازپروری یا بیمارستانها توسط افراد حرفه ای متخصص که عضو ما نیستند وای به نوعی با متادان گمنام آشنای پیدا کرده اند ، آغاز می شود . از آنجا که این افراد متخصص می خواهند مشتریان شان از مزایای معتادان گمنام بهره مند شوند ، ساعت و زمانی را انتخاب می کند ، نشریات ما را می خرند و یک جزوه ی چگونگی برگزاری جلسات را به معتادان حاضر در جلسه می دهند  بدینگونه به آنها در برگزاری یک جلسه ی جدبد کمک می کنند . پس از چند جلسه اشنایی با اصول زیر بنای برنامه جلسات معتادان گمنام ، این معتادان در حال بهبودی خودشان شروع به قبول مسئولیت برای برگزاری جلسات شان می نمایند .

اینکه یک جلسه چگونه آغاز شده ،به اندازه ی آنکه چگونه رویش خواهد نمود مهم نیست . تجربه ما این است که وقتی یک جلسه برگزار می شود ، خود به خود جا خواهد افتاد . یک جلسه شروع به جذب گروهی معتاد خواهد نمود که بنوعی منظم در آن شرکت خواهند کرد . این معتادانتجربیات خود را با یکدیگر در میان گذارده و به هم کمک می نمایند تا هر چه زودتر اصول بازیابی  جلسات معتادان گمنام را فرا گیرند . چنین جلسه ای چیزی بیش از یک گردهمآیی چند نفره می باشد و تولد یک عضو جدید برای انجام هدف اصلی است .

با تکامل یک گروه معتادان گمنام که اعضایش از یکدیگر پشتبانی می کنند آن گروه به عنوان یک وجود ،آمادگی کامل پیدا می کند تا به رسالت خود عمل نماید . بسیاری از ما سنت هفتم را سنت پولی می دانیم . با اینکه ما این سنت خودکفایی را با پولی که می پردازیم مترادف می دانیم ،اما جنبه روحانی سنت هفتم مسئله ای عمیق تر می باشد . آن چه که یک گروه برای بجا آوردن هدف اصلی خود لازم دارد می باید توسط همان گروه مهیا شود .

حال مسئله ی بعدی آن است که اصولاً احتیاجات یک گروه چه می باشند ؟ اولین و مهم ترین آنها این است که یک گروه ، محتاج به پیامی است که ان پیام را به دیگران برساند و این کار را با تشکیل دادن گروه انجام داده است . در طی دوران تکامل یک گروه ،تعدادی از افراد جمع شده اند که به یکدیگر ثابت نموده اند یک معتاد هر که می خواهد باشد ، قادر است مصرف مواد مخدر را قطع نماید و اشتیاق خود را به استفاده از مواد مخدر از دست بدهد و راه جدیدی برای زندگی پیدا کند . بدون این پیام ، یک گروه هیچ دلیلی ارای باقی ماندن ندارد . با داشتن پیام ،اغلب نیازهای یک گروه جلسات معتادان گمنام  براورده شده است .

بقیه ی احتیاجات یک گروه ساده هستند . بعنوان مثال ، یک گروه احتیاج به اجاره محلی برای تجمع اعضاء و مکانی برای مراجعه ی تازه واردین دارد . اغلب گروه ها لازم می دانند که نشریات جلسات معتادان گمنام  را خریده و در دسترس شرکت کنندگان بگذارند . مخارج این چیزها احتمالاًزیاد خواهد بود . با این همه اغلب گروه ها قادر به پرداخت این مخارج از طریق گرداندن سبد می باشند .

پس از پرداخت مخارج اولیه ف اغلب گروه ها مبلغی برای کمک به هیئت ها و کمیته هایی که به انها خدمات ارائه می کنند می پردازند . تلفن ، لیست جلسات ، انتشارات و مخارج رساندن اطلاعات به زندان ها و بیمارستان ها ، تماماً مخارجی است که در انتها به انسجام گروه کمک می کند ، به همین دلیل مخارج خدمات کمکی ، به همان اندازه در خود کفایی گروه مهم است که پرداخت اجاره اتاق ، هیئت ها و کمیته های جلسات معتادان گمنام  نیز مانند گروه از دریافت کمک های خارجی امتناع می ورزند ، اما متوجه هستیم که کمیته های ما مثل گروه ها ، از اعضای شان کمک مالی مالی جمع نمی نماید . کمیته ها به منظور کمک به به انجام موثر هدف نهایی تشکیل شده اند و به کمک مالی گروه ها بای انجام وظایفشان نیازمند هستند .

برایبه انجام رساندن هدف ، گروه ها همچنین به چیزهای دیگری احتیاج دارند که مخارجی ندارند مثلاً کسی که جلسه را باز کند ، صندلی ها را بچیند و نشریات را روی میز  بگذارد . در بعضی  از گروه ها شخصی داوطلب تهیه ی شیرینی و کمک به ایجاد محیط خوشایندی برای تازه وارد می گردد .و از همه مهم تر ، هر گروه نیاز به متعهد بودن افرادش برای حضور مرتب در جلسات وشارکت دارد که بنیان اصلی بقای گروه وابسته به این امر می باشد و بدون آن هیچ گروهی مدتزیادی باقی نخواهد ماند در نتیجه ی متعهد بودن اعضا قدرت رساندن آن پیام برای آن گروه ایجاد می گردد ، خدمات گروهی ونیز فعال بودن اعضا دوعامل اصلی خود کفایی می باشند که باعث هزینه نیز نمی شود .

به دلیل ساده بودن احتیاجات هر گروهی ، تصمیم به خود کفایی ، معمولاً تعهد سنگین مالی و یا اختصاص وقت زیاد را به دنبال ندارد . اگر یک گروه برای بقای خود با اشکال مواجه شده باشد ، بهتر است که ترازنامه تهیه کند و از خود سوالاتی بنماید ، مثلاً اینکه ه دف اصلی ما چیست و چگونه آن رابه انجام می رسانیم؟یا اینکه گروه ما به چه چیزی برای بجا آوردن هدف اصلی خود احتیاج دارد؟ سوال : آیا ما خواسته هایمان را با نیاز هایمان اشتباه نگرفته ایم ؟ وقتی که فهرست احتیاجات یک گروه غیر منطقی شد معمولاً  راهنمایی ساده سنت پنجم می تواند احتیاجات ما را در حد آنچه که واقعاً به آن محتاج هستیم نگاه دارد .

اکنکون این سوال مطرح می شود که اگر همه مسائل را رعایت کنیم و با آن که سنت پنجم را هم مورد توجه قرار داده ایم نتوانستیم مخارجمان را تهیه کنیم چه باید کرد ؟سنت هفتم به ما می گوید که گروه های ما نباید از خارج کمک پولی دریافت کنند . با هم بررسی کنیم که در واقع توجه به چه مسائلی ما را از دریافت پول از خارج منع می نماید : اولاً، گروه می باید به هویت خود به عنوان جزیی از انجمن معتادان گمنام توجه داشته باشد . دوران بازیاب ی در جلسات معتادان گمنام به دلایل بسیاری ،با زمان مصرف مان تفاوت اساسی دارد . وقتی ما مصرف می کردیم ،اغلب مان برای ارضاء خود هر چه را که ممکن بود از مردم می گرفتیم ،تصمیم گروه مبنی بر خودکفایی و امتناع از کمکهای خارجی نشان دهنده ی نوعی زندگی جدید در زمان بهبودی می باشد . این بار برای اینکه احتیاجات مان را از طریق دیگران برآورده نکنیم ، خودمان دست به جیب می بریم .

ثانیاًگروه باید به هویت خود به عنوان یک گروه توجه نماید . وقتی که ما مصرف می کردیم اغلب مان تنها به فکر خودمان بودیم و اصلاضتوجهی به منافع دیگران نداشتیم . از سوی دیگر یک جلسه ی بازیابی معتادان گمنام ،بر اساس حمایت و تعهد اعضاء نسبت به یکدیگر بنیان گذاری شده است . اغلب ما همیشه بدون موفقیت سعی کرده ایم که در انزوا راه خود را ادامه دهیم ،اما پس از گرویدن به جلسات معتادان گمنام  متوجه شده ایم که ما برای زنده ماندن و رویش به یکدیگر محتاج هستیم .

گروه جلسات معتادان گمنام  به عبارتی محل تجلی احتیاج اعضایش به بقاء و رویش می باشد . با امتناع از دریافت کمک خارجی ، یک گروه جلسات معتادان گمنام اتحاد اعضایش را تقویت و تأئید می نماید . خوب اکنون ممکن است بگوییم که گروه ما تمام سعی خود را در خودکفایی به کار برده اما پولی که از گردش سبد جمع شده هنوز برای پرداخت احتیاحات ما کافی نمی باشد . چه اشکالی دارد که ما مثلاًما تعدادی تی شرت با علامت جلسات معتادان گمنام  چاپ کنیم ، یا اگر در بین ما هنرمندانی در صنایع دستی باشند ، چیزهایی درست کنند و ما آنها را در بازار مکاره بفروشیم و یا رفقا را برای یک مجلس شام دعوت کنیم و پس از معرفی جلسات معتادان گمنام از آنها در خواست کنیم که به این هدف خیر کمک کنند . در ظاهر این نوع فعالیتها برای پول جمع کردن با سنت هفتم مغایرت ندارد . اما قبل از دست زدن به چنین فعالیتهایی ، بهتر است هر گروه از خودش سئوالاتی بکند و نگاهی واقع بینانه به احتیاجات خود بیاندازد . مثلاً یک گروه با پول حاصله از این فعالیتها می خواهد چکار بکند ؟ همچنین باید توجه داشته باشیم چنین کوشش هایی که با نیت رساندن پیام انجام می گیرند مبادا ما را منحرف سازند . اینگونه فعالیتها معمولاًاحتیاج به صرف وقت زیادی دارد که شاید بتوان همان وقت را بنوعی مؤثرتر و مستقیم تر برای انجام هدف اصلی مورد استفاده قرار داد . اگر فعالیتهای جمع کردن پول مؤثر واقع شوند و بیش از آنچه که مورد نیاز باشد پول جمع شود و بعداً اختلاف عقیده راجع به چگونگی مصرف آن پول بین اعضاءبوجود آید ،گروه را از هدف اصلی خود منحرف خواهد ساخت . گروه باید توجه داشته باشد که ایجاد محیط خرید و فروش در جلسات ممکن است توجه شرکت کنندگان را از اصل مسئله فیعنی بازیابی منحرف نماید .

اطور کلی باید گفت که تجربه ی گروه ها این است که اصولی ترین راه برای خودکفایی ، کمک داوطلبانه افراد عضو جلسه می باشد ، به همین دلیل ما به اعضای خود توصیه می کنیم که از فعالیتهای جنبی برای جمع آوری پول خودداری کنند . اگر یک گروه قادر به برآوردن احتیاجات از طریق کمک اعضای نباشد ، شایسته است که اعضائ در کمکهای مالی سخاوت بیشتری از خود نشان دهند . هم زمان که ما این حرفها را می زنیم ،باید سنت سوم را هم بخاطر بیاوریم که می گوید تنها لازمه عضویت ،تمایل به قطع مصرف می باشد . این سنت می گوید عضویت در جلسات معتادان گمنام ارتباطی به پول ندارد و در واقع در معتادان گمنام ،دادن یا ندادن پول ملاک عضویت نیست . اگر یک گروه احتیاجات خود را بطور دقیق ارزیابی کند و آنها را به حداقل آنچه که برای رساندن پیام نهایی لازم است تقلیل داده باشد و هنوز هم بودجه اش کافی نباشد ، در اینصورت اعضای گروه با تعدادی پاسش مواجه می شوند که تنها خودشان می توانند پاسخ گوی آنها باشند ، مثلاًاین گروه برای من چه کاری می کند ؟ ایا بازپروری شخص من به بقای این گروه بستگی دارد ؟ آیا می توانم بیش از این در سبد پول بریزم و هنوز به تعهدهای دیگر مالی خود بطور مسئولانه عمل کنم ؟

هم زمان با بررسی کمکهای شخصی خود به گروه ،باید به خاطر داشته باشیم که سنت هفتم از خودکفایی گروه سخن می گوید و نه از خودکفایی یک یا دو تن از اعضای گروه که احتمالاًقادر هستند تمام مخارج گروه را پرداخته و یا تمام خدمات را بعهده بگیرند . از این پس در مبحث سنت های نهم و دوازدهم خواهیم دید که بر زدن اعضاء برای خدمات و کمیته ها کاری لازم می باشد ،چرا که اگر خدمتگزاران تعویض نشوند فنتیجه ی کار گروه به شخصیت یک یا دو نفر از اعضایش وابستگی خواهد یافت ( اصول ، نه شخصیت ها ) . در همین زمینه سنت هفتم فاعضاء یک گروه را به طریق دسته جمعی و گروهی تشویق می کند که خودکفا بشوند و از تکیه کردن و وابستگی مالی به یک یادو نفر از اعضاء خود اجتناب ورزند . کافی است که هر کدام از ما بدون آنکه گروه را وابسته به کمک های مان بنماییم سهم خود را در خودکفایی گروه بپردازیم .

در نهایت باید بگوییم که تصمیمات شخصی ما و تعهدات گروه کاملاًمربوط به خودمان است ،چون این ما هستیم که باید نتایج این تصمیمات زندگی کنیم . با اینهمه ،بنظر می رسد چند خطی که در کتابچه ی سفید ما در ارتباط با دوازده قدم نوشته شده به سنت هفتم و در واقع به تمامی سنتها مربو.ط باشد . اگر شما طالب آنچه که ما داریم هستید و حاضرید برای بدست آوردنش کوشش نمائید اینها اصولی هستند که بازیابی ما را ممکن ساخته اند . اگر یکایک اعضاء بطور انفرادی ، و گروه بطور دسته جمعی علاقمند یه بهره گیری از نکات مثبتی که در اثر تکیه به خود حاصل می شود ف باشند در نتیجه ما اصولی را که باعث ایجاد این شرایط می شوند بکار خواهیم برد .

" کاربرد اصول روحانی "

سنت های وازده کانه مسلئل خاصی را که باعث کمک به تقویت ، سرزندگی و آزاد بودن گروه ما می شوند مورد ملاحظه قرار می دهند ،اما اگر عمیقتر به این سنت ها بیندیشیم متوجه خواهیم شد که انها از مجموعه ای از اصول روحانی منشأ گرفته اند که نه تنها بطور جمعی ، بلکه بطور انفرادی نیز می توانند برای کاربرد هر سنت مورد استفاده قرار گیرند . این مبنای همانند زمینی است که سنت ها در آن کاشته شده اند . هر چه ما بیشتر به این عرصه ی روحانی توجه معطوف کنیم درک و فهم ما از این اصول بیشتر شده و در نتیجه به نوع مؤثرتر قادر به کاربردن سنت ها در امور گروه ها خواهیم شد . بعضی از اصول روحانی که باعث فهم بهتر ما از سنت هفتم می شوند عبارتند از : قدرشناسی ،احساس مسئولیت ، ایمان ، احترام ، گمنامی و آزادی .

قدر شناسی بنوعی که در سنت هفتم از آن یاد می کنیم چیزی مثل همان احساس هدف پیدا کردن گروه در سنت دوم می باشد . به عبارتی دیگر ، این قدر شناسی افراد معتادان گمنام ف در سطح گروه می باشد زیرا وقتی افراد جلسات معتادان گمنام  در جلسه به منظور بازیابی خود صحبت و مشارکت می کنند ، همین گوش فرا دادن به یکدیگر در بین انان ایجاد حس قدرشناسی می کند و شکر گزار می شوند که نه تنها برای خودشان گروهی دارند بلکه چنین جلسه ای برای آیندگان پا برجاست .

متعهد بودن نسبت به پشتبانی از گروه ، معرف این حس قدرشناسی است . این تصمیم گروه برای خودکفایی و نپذیرفتن پول از غیر خودی نشان دهنده ی مسئولیت پذیری اعضاء می باشد . یکی از صفات بازیابی آن است که ما از این انتظار واهی ، که مردم مسئول فراهم کردن احتیاجات ما هستند بیرون می آییم و در عوض از اینکه از جیب خود می خوریم به خود می بالیم . خودکفایی در سطح گروه نیز باعث ایجاد غرور موجه و سازنده در اعضای ان می گردد . ما به دنبال اعانه جمع کردن نمی رویم و اگر از خارج پولی دادند ، قبول نمی کنیم .

از آنجا که احتیاجات یک گروه بسیار ساده واساسی هستند . اتکاء به خود ، تحمیلی آن چنانی به افرادمان نمی کند . ما انجام پروژه های بزرگ و کارهای پر زرق وبرق نیستیم بلکه فقط به امکانات و ازاری مختصر احتیاج داریم که ما را در انجام هدف اصلی مان یعنی رساندن پیام به معتادی که هنوزدر عذاب است یاری کند . وقتی ما از حد و مرز سنت هفتم یعنی ساده بودن ه دف اصلی مان خادج نشویم . به ندرت در مورد چگونگی خرج پول خزانه دپار جر و بحث خواهیم شد چون اگر ما سادگی رسالت خود را دستکاری نکنیم مسائل مالی ، مالکیت و شهرت ما رااز هدف اصلی مان دور نخواهد نمود .

اصول روحانی ، مبانی سنت های ما می باشد . در سنت هفتم ساده برگذار کردن ، مترادف با ایمان و نیروی برتر است و تا زمانی که از نیروی برتر خط بگیریم تمام احتیاجات ما برآورده خواهد شد . در حقیقت همین تصمیم به قبول نکرن کمک از خارج برای احتیاجات مان ، بیان گر اطمینان ما به نیروی برترمان می باشد و تا موقعی که ، گروه ما نسبت به انجم هدف اصلی خود متهد بماند احتیاجات آن براورده خواهد شد .

ما به عنوان اعضای یک گروه معتادان گمنام تعهد کرده ایم که یکدیگر را در باز یابی مان کمک کنیم و این خودکفایی کامل ، معروف احترام یک گروه به خود و قایل شدن هویت مستقل برای خود باشد . ما به طور انفرادی از بهبودی یکدیگر پشتیبانی دست جمعی ما از طریق قبول مسئولیت مشترک برای خود کفایی گروه انجام می پذیرد .

گمنام ماندن در انجام مسئولیت ها ی گروه نشانه وقار ، شخصیت و احترام می باشد . معنای گمنامی سنت هفتم به مراتب فراگیر تر از کمک بی سر وصدا و ناشناس ماندن می باشد . مفهوم دیگری از گمنامی سنت هفتم آن است که خدمات و ایثار افراد گروه از قبیل پول انداختن در سبد ، صندلی چیدن ،صرف انرژی برای برخورد مناسب با تازه وارد ،همه اینها جزیی از مسئولیت های گروه می باشند و تمام این نوع خدمات که بنوعی معتادان گمنام را خودکفا میکند از اهمیت مساوی برخوردار می باشند .

گمنامی ما ادب و احترام ما ایمان ما ،ساده برگزار کردن ما ، مسئولیت پذیری ما ، قدر شناسی ما ، تمام اینها باعث آزادی می شوند .سنت هفتم با گروه ما به پرداخت مخارج خود ، گروه را آزاد می گذارد که بازیابی خود را بنوعی که صلاح خودش می داند با بقیه به مشارکت بگذارد نه بنوعی که مطابق میل منابع مالی خارج از گروه باشد . این سنت به گروه ما آزادی می دهد که از توانایی و قدرتی که از داخل خود گرئه و در نتیجه کاربرد اصول روحانی سرچشمه گرفته بهره مند شود .

در نتیجه ی این تصمیم به خودکفایی ،تأمین آتیه مالی و بقاء گروه ما برای به انجام رسانیدن هدف اصلی تضمین خواهد شد .

سنت هشتم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" معتادان گمنام باید برای همیشه غیرحرفه ای باقی بماند اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوص استخدام کنند "

معتادان گمنام بگونه ای کاملاً واضح غیر حرفه ای با بیمای اعتیاد برخورد می کنند . ما بیمارستان ، مراکز درمانی ،کلینیک سرپایی بیماران و یا هیچ تسهیلاتی که مربوط به مؤسسات درمانی باشند ، نداریم . ما به تشخیص حال کسی نمی پردازیم و بهبودی یا چگونگی پیشرفت بیماران مان را پیگیری نمی کنیم در حقیقت ، ما مریض نداریم ، ما فقط عضو داریم . گروه های ما درمان های حرفه ای ، طبی قانونی ، یا خدمات روان درمانی یا روحی ارائه نمی دهند . ما صرفاًانجمنی هستیم که از معتادان در حال بازیابی تشکیل یافته و بطور منظم گردهم جمع می شویم تا به یکدیگر کمک کنیم که پاک بمانیم .

در بحث راجع یه سنت ششم ، ما بخوبی متوجه ی کافی بودن پیام خود شدیم . گروه های معتادان گمنام برای ارائه ی بهبودی از اعتیاد ،هیچ احتیاج و اتکایی به مؤسسات خارج از انجمن ندارد . به همین نحو ، سنت هشتم به ما یادآوری می کند که اعضای انجمن ،احتیاج به مدرک تحصیلی یا حرفه ای برای رساندن پیام جلسات معتادان گمنام  ندادند . جان کلام آن است که روش جلسات معتادان گمنام برای بهبودی از اعتیاد فقط از طریق کمک یک معتاد به معتاد دیگر است . ما مشاوران تحصیل کرده و مدرک دار نداریم ؛ تجربه های گوناگون ما برای بازیابی و بهبودی از اعتیاد ، تنها چیزهایی هستند که لازم داریم . تجربه ی دست اول و شخصی که هر یک از ما در نتیجه ی بهبودی از اعتیاد کسب کرده ایم ، ما برای رساندن پیام به معتاد دیگر ، کاملاً واجد صلاحیت نموده است . ما هیچ دستمزدی برای انجام قدم دوازدهم به اعضای مان نمی پردازیم ، گروه های ما هیچ حق الزحمه ای برای رساندن پیام جلسات معتادان گمنام  دریافت نمی کنند . به همین دلیل است که می گوییم معتادان گمنام باید برای همیشه غیرحرفه ای باقی بماند .

ما نمی گوییم که یک عضو جلسات معتادان گمنام هرگز نباید شغلی مربوط به حرفه ی درمانی یا مشاغلی از این قبیل را نپذیرد . بلکه می گوییم حرفه و تخصص یک عضو مسئله ای است که اصلاًارتباطی به جلسات ندارد. ارزش درمانی پیامی که ما با یکدیگر در میان می گذاریم ، ناشی از تجربه ی شخصی ما در بازیابی می باشد و به هیچ وجه ارتباطی به مدرک یا تعلیمات یا موقعیت حرفه ای ما ندارد .

ما بهبودی را نمی فروشیم ، بلکه آنرا به رایگان و همراه باعشق و سپاسگزاری با یکدیگر به مشارکت می گذاریم . بعضی اوقات گروه های جلسات معتادان گمنام  و هیئت های خدماتی یا کمیته ها ، بزای انجام مسئولیتی که بعهده دارند ممکن است نیاز به کمک اشخاص حرفه ای داشته باشند . سنت هشتم تفاوت میان فروختن بهبودی و پول دادن به اشخاص حرفه ای را که جهت انجام خدمت مان به ما کمک می کنند مشخص می نماید . اگر یکی از کمیته ها احتیاج به کمک یک شخص حرفه ای از قبیل وکیل یا حسابدار داشته باشد ، می تواند با آنان قرار داد تنظیم کند . اکر ما احتیاج به شخصی داشته باشیم که برای معین به ما کمک کند ، این کارمند مخصوص را استخدام می نماییم و در ازای خدمتش به او حقوق پرداخت می کنیم ،کارمندان مخصوص که در عین حال عضو جلسات معتادان گمنام  هم هستند بهبودی خود را به ما نمی فروشند بلکه خیلی ساده ،خدماتی را که ما مجبوریم برای انجام آنها شخص غیر معتاد را استخدام کنیم به ما ارائه می دهند .

کاربرد اصول روحانی

سنت هشتم یکی از ساده ترین و سرراست ترین سنت های دوازوه گانه است . به همین منوال اصولی هم که در این سنت نهفته اند ، بی نهایت عملی می باشند . انها عبارتند از : تواضع ، دوراندیشی ، گمنامی و درستی .

یک گروه جلسات معتادان گمنام وقتی اصل تواضع را بکار می برد که تظاهر به چیزی بیشتر یا کمتر از آنجه که هست نکند . ما ادعا نمی کنیم که در هیچ چیزی متخصص و حرفه ای هستیم . ما پزشک ، روان پزشک یا درمان گر نیستیم ؛ ما معتادانی هستیم که در حال بازیابی می باشیم . انچه که ارائه می دهیم ، تجربه ی دسته جمعی و عملی مان برای پاک ماندن و پاک زندگی کردن است . ارزش برنامه ی ما از هویت مشترکمان به عنوان معتاد و اعتمادی که بین دو نفر معتاد وجود دارد بنیان می گیرد .

وقتی ما بعنوان گروه ، تواضع از خود نشان می دهیم که درک کنیم برای انجام بعضی از کارهای مان احتیاج به شخص حرفه ای داریم و خودمان نمی توانیم آن کارها را انجام دهیم . ما تأکید بسیار زیادی درباره ی ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر می نماییم . گاهی احساس می کنیم که از بکار گرفتن یک شخص حرفه ای ناراضی هستیم ولی گاهی اوقات برای اعضای داوطلب جلسات معتادان گمنام  انجام بعضی از کارها که احتیاج به تخصص دارد مقدور نیست و یا صرف وقت زیادی می خواهد که برای شان ممکن نیست . در چنین مواقعی غرور ما نباید مانع از استخدام شخص لازم برای انجام آن خدمت گردد .

از طرف دیگر ما نباید کاری را که خود اعضاء می توانند انجام دهند به کارمندان مخصوص غیر معتاد واگذار کنیم . ما برای استخدام اشخاص حرفه ای در جهت انجام خدماتی که اعضای جلسات معتادان گمنام نمی توانند انجام دهند بایستی احتیاط لازم را بنمایم . بیشتر خدمات جلسات معتادان گمنام احتیاج به تخصص ندارد . اعضای خودمان لیاقت آن را دارند که به عنوان داوطلب ، چنین خدماتی را بعهده گیرند . با بکار بردن احتیاط و دور اندیشی ،متوجه ی تفاوت بین کارهایی که خود اعضاء می توانند انجام دهند و کارهای دیگری که متخصص لازم دارند ، می شویم . سنت هشتم ، اهمیت گمنامی را به گروه های ما یاد آوری میکند . حرفه ای ها اشخاصی هستند که مهارت تخصصی دارند و معمولاً مدارک شان توسط هیئتی به آنها داده شده است . گروه جلسات معتادان گمنام چنین متخصصین بازیابی خودشان هستند و کاملاً صلاحیت دارند که بهبودی خود را با دیگران به مشارکت بگذارند .

در انتها باید گفت ،سنت هشتم با رعایت مهم ترین عامل هویت یک گروه ، باعث حفظ احترام و شخصیت جلسات معتادان گمنام می گردد . واقعاً معتادان گمنام چیست ؟ مگر غیر از بک انجمن مرکب از معتادانی است که بطور رایگان و به سادگی پیام تجربه ی خود را با یکدیگر در میان می گذارند ؟ سنت هشتم تعهد قوی و همیشگی هر گروه جلسات معتادان گمنام  نسبت به حفظ کیفیت و چگونگی برنامه است که در واقع ، مهم ترین و باارزش ترین مسئله ی انجمن ماست . با قبول این مسئله که معتادان گمنام همیشه باید غیر حرفه ای باقی بماند ، به طور قطع تصدیق کرده ایم که ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر استثنایی و منحصر می باشد . این مطلب نقطه ی اصلی و قلب برنامه ماست . تا زمانی که این قلب ، تپش قوی داشته باشد ، انجمن ما و باز یابی مان سر زنده باقی خواهد ماند .

سنت نهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" معتادان گمنام تحت این نام هرگز نباید سازماندهی شود ، اما می توانیم هیئت های خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیماً در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند . "

در کتابچه سفیدمان می خوانیم که : معتادان گمنام یک انجمن غیرانتفاعی مرکب از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است . ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی می باشیم و اکنون به طور مرتب گرد هم می آئیم تا به کمک یکدیگر پاکی خود را حفظ کنیم . این جلسات معتادان گمنام می باشد انجمنی ساده که از روش غیرحرفه ای کمک معتاد به معتاد استفاده می نماید .

ما یک انجمن غیرحرفه ای هستیم . خدمات درمانی با تحصیلات درمانی زنجیره ای نداریم و به دستگاه های دولتی برای به انجام رساندن هدفمان تحمیلی وارد نمی کنیم و درخواستی نیز از آنها نداریم . ما نه قانونی داریم و نه هیئت حاکمه ای . حق ورودیه از کسی دریافت نمی کنیم و تنها یک شرط عضویت داریم ؛ تمایل ( اشتیاق ) به قطع مصرف . هدف اصلی ما نیز خیلی ساده است رساندن پیام بهبودی اینها برخی از معیارهای سنتی ماست که با استفاده از آن ، گروهها خودشان را هدایت می کنند .

مرجع نهایی هدایت در انجمن ما ، یک نیروی برتر است که در وجدان اعضای ما تجلی می یابد. چنین است برداشت مان از جلسات معتادان گمنام بگونه ای که ما آن را می شناسیم . دلیل آنکه گروههای ما با این خوبی کار می کنند آن است که سادگی عمل را رعایت می کنند تا مبادا برای رساندن پیام ساده و مستقیم از معتادی به معتاد دیگر ، چیزی مانع راه آنها شود .

با تمام تأکیدی که سنت نهم برای ساده برگزار نمودن کارها را دارد ، باید توجه داشت این سادگی بهانه ای برای نامرتب بودن و عدم انضباط در کارهای خدماتی مان به ما نمی دهد . سنت نهم توجه کافی معطوف داشته که انجمن ما به منظور اجرای هدف اصلی خود ، به هر صورت یک حداقل تشکیلات را لازم دارد .

بجای آنکه پیشنهاد کنیم که گروههای جلسات معتادان گمنام خودشان ایجاد تشکیلات بدهند ، سنت نهم پیشنهاد می کند که گروهها ، هیئت ها و کمیته های مجزا تشکلیل بدهند تا آن هیئت ها احتیاجات گروه را برآورده کنند . اگرچه ما حرفه ای نیستیم ، ولی می توانیم اشخاص حرفه ای را برای کمک به خودمان استخدام کنیم . با استفاده از این روش در حقیقت ما خودمان سازمان یافته نشده ایم بلکه می توانیم هیئت ها یا کمیته هایی را سازمان بدهیم تا به ما خدمت کنند . این ترتیب باعث آن می شود که جلسات معتادان گمنام تحت این نام تماس مستقیم خود را با بهبودی حفظ کرده و در ضمن توانایی انجام خدماتی را که تا حدی محتاج به برنامه ریزی و تشکیلات هستند را نیز داشته باشد .

ما خیلی خوب متوجع شدیم که می توانیم هیئت ها و کمیته هایی ایجاد کنیم . حال از خودمان می پرسیم که اصولاً چه لزومی دارد چنین تشکیلاتی داشته باشیم ؟ برای پاسخ به این سؤال بیایید نگاهی به چگونگی تکامل یک گروه جلسات معتادان گمنام در یک منطقه فقط به این احتیاج دارد که اعضایش را دور هم جمع کند تا آنان بتوانند به یکدیگر برای پاک بودن کمک نموده و پیام خود را به معتادان دیگر منتقل نمایند . پس از مدتی که گروه رشد پیدا کرد ، متوجه می شود که باید به یک تعداد فعالیتها که دررابطه با اداره جلسات می باشند رسیدگی نمود و تضمینی پیدا کرد پیام به مؤثرترین نحوه به دیگران منتقل شود . برای اینکه بازیابی تنها هویت جلسات باشد و مسائل جانبی باعث اختلال ذهن شرکت کنندگان نشود ، گروه به کارهای جلسه اداری جداگانه رسیدگی می کند و جلسه جلسات معتادان گمنام را هر چقدر ممکن باشد ساده تر نگه می دارد .

وقتی یک گروه بزرگ می شود ، شعبه های جدیدی از آن ایجاد می گردد . درآن گروه نخستین ، دوستی و صمیمیت زیادی بین اعضاء ایجاد شده بود . به منظور باقی ماندن این رفاقت واتحاد بین گروهی ، هر گروه نماینده ای از طرف خود انتخاب می کند که این نمایندگان در مواقع معینی با یکدیگر جلسه برگزار می کنند . این نمایندگان برای کمک به یکدیگر اطلاعاتی راجع به طرز کار و فعالیتشان با نمایندگان گروههای دیگر در میان می گذارند و به یکدیگر کمک می کنند تا اشکالاتی را که گروه خودشان یا گروه دیگری دارد حل می نمایند . گاه و بیگاه این نمایندگان ممکن است از تمام هیئتهای جلسات معتادان گمنام دعوت کنند تا برای یک جلسه گردهمایی مشترک دور هم جمع شوند و همه از معتادان گمنام منطقه با یکدیگر چند ساعتی ، یا روزی را بگذرانند .

دیر یا زود گروهها متوجه می شوند که چه امکاناتی از طریق این کمیته نمایندگان گروهی در دسترس شان قرار دارد . از طریق کمیته ف هیئت ها می توانند توانایی خود را به یکدیگر ملحق نموده و رابطه ای ایجاد کنند که در نتیجه ، هر یک از آنها بتوانند کار خود را مؤثرتر انجام داده و در سطح دسته جمعی هم قابلیتی پیدا شود که پیام به مناطقی دورتر ار آنچه قبلاً می رسید ارسال شود . گروهها ممکن است از هیئت هایشان بخواهند که نشریات را به صورت زیاد ( کلی ) بخرند تا افراد گروه آسانتر بتوانند کتابها و بروشورها را به خواستاران آنها ارائه کنند . همچنین گروهها می توانند از کمیته هایشان درخواست کنند تا فهرستی از جلسات منطقه تهیه نموده و در هرجا که جلسه برگزار می شود پخش کنند ، که این خود باعث خواهد شد معتادان آسانتر جلسه موردنظر خود را پیدا کنند .

گروهها می توانند از طریق نمایندگان درخواست کنند که جلسه اطلاع رسانی در زندانها ، بیمارستانها و سایر مؤسسات درمانی و خدمات تلفنی برای معتادان مهیا گردد تا از این طریق مستقیم و شفاهاً به معتادی که هنوز رنج می کشد و هرگز راجع به جلسات معتادان گمنام چیزی نشنیده دسترسی پیدا کنیم و آگاهی عمومی را راجع به جلسات معتادان گمنام چیزی نشنیده دسترسی پیدا کنیم و آگاهی عمومی را راجع به انجمن معتادان گمنام افزایش دهیم . نکته ای که باید بدان توجه داشت آن است که ، ایجاد چنین خدماتی ، مستقیماً به احتیاجات گروه بستگی دارد . چنین هیئت ها و کمیته هایی تنها پس از آنکه وجودشان لازم تشخیص داده شود ایجاد می گردند .

ابتدا گروهها احتیاجات خود را معین می کند ، سپس هیئت ها کمیته های لازم را برای کمک رسانی به گروه ایجاد می نمایند . حال باید بدانیم که پس از آنکه این هیئت ها و کمیته ها تشکیل شدند ، ما چگونه می توانیم اطمینان پیدا کنیم که آنها در مقابل کسانی که برای خدمت به آنان انتخاب شده اند مستقیماً مسئول باقی خواهند ماند؟ ما این اطمینان را از طریق برقراری تماس دائمی با آنان پیدا می کنیم . گروه توسط نمایندگانشان با هیئت و کمیته هایی که مسئول خدمت به آنها هستند ارتباط برقرار نموده و گروهها مرتباً از وضع و فعالیت هیئت ها و کمیته ها گزارش تهیه می کنند . آنها درباره مشکلاتشان ، احتیاجات عقاید و افکار و طرحهایشان با یکدیگر مشورت کرده و از مسائل موجود خبر دارند . این اطلاعات به هیئت ها و کمیته ها کمک می کنند تا آنها بهتر احتیاجات گروه را بفهمند و درصدد رفع آنها برآیند .

ارتباط ،خیابانی است دوطرفه و گروهها اطلاعات و راهنمایی های خود را با هیئت و کمیته هایی که به آنها خدمت می کنند در میان می گذارند ، سپس این هیئت ها وکمیته ها به گروههایی که در مقابل نها جوابگو هستند نتیجه عملکرد ، گزارش اقدامات و نقشه های خود را ارائه می کنند . هئیت خدماتی مسئول و کمیته ها ، مستقیماً درباره مطالبی که برروی گروهها اثر می گذارد با آنها مشورت کرده و از گروه در ضمن برای بعضی از مطالب که تا آن روز جزو دستور جلسه و برنامه نبوده راهنمائی می طلبند . ارتباط دوطرفه مرتب میان گروههای جلسات معتادان گمنام  و هیئت ها و کمیته های خدماتی ایجاد جوی از مسئولیت می نماید .

 

 

کاربرد اصول روحانی

به دلیل آن است که سنت نهم به گروه های اجازه می دهد تا یک ساختار خدماتی ایجاد کنند ، و نه فقط یک روش مستقیم انجام کار ، بسیاری از ما فکر می کنیم که سنت نهم پیچیده و نا مفهوم است . در حقیقت اصول روحانی نهفته بسیار ساده می باشند .

توجه ی اصلی سنت به خود جلسات معتادان گمنام  می باشد ، نه به ارتباط بین گروه ها و هیئت های خدماتی . باید توجه داشت که در وهله ی اول ما انجمن مرکب از معتادان در حال بازیابی هستیم که برای پاک ماندن به یکدیگر کمک می کنیم و ما چیزی بیش از این نیستیم .

در معتادان گمنام خدمات تشکیل یافته باید تا سر حد امکان از کار گروه ها متمایز باشد و از جلسات فاصله بگیرد تا انها بتوانند به سادگی و آزادانه هدف اصلی ما را که کمک معتاد به معتاد است مستقیماً اجرا نمایند . هیئت ها و کمیته ها در جلسات معتادان گمنام  تنها پس از آنکه وجودشان لازم تشخیص داده شد ، تشکیل می یابند و از ساده ترین دستودالعمل های تشکیلاتی پیروی می کنند . ما آن کمیته هارا صرفاً برای خدمت به خودمان تشکیل می دهیم و به هیچ عنوان در نظر نداریم که تشکیلات و مدیریت غیر ضروری ایجاد کنیم .

سنت نهم از پیچیدگی و دشواری بدور است : در حقیقت بطور پیوسته از سادگی سخن می گوید . به همین منوال ساده سنت نهم از اصل گمنامی ذکر بعمل می اورد . سنت نهم جلسات معتادان گمنام  را تشویق می کند که صاحب تشکیلات (متشکل ) نگردد و به ما متذکر می گردد که ما نباید سلسله مراتب حکمروایی داشته باشیم ، یعنی یک نوع دیوان سالاری از بالا به پائین که نظرات خود را به ما دیکته بکنند . همانطور که قبلاً در سنت نهم خواندیم ف رهبران ما حکمران نیستند بلکه خدمت گزارانی می باشند که خط مشی خود را از وجدان دسته جمعی کسانی   که به آنها خدمت می کنند دریافت می نمایند . هدف اولیه ی ما نه شخصیت خدمت گزاران مورد اعتمادمان جلسات معتادان گمنام  را به گونه ای که می شناسیم تعریف می کند . برای تأکید بر اصل گمنامی در سنت نهم ، گروه های هیئت های خدماتی و کمیته های ما از روش های مختلفی برای جابجا کردن رهبران ما استفاده می کنند تا این که شخصیت یک فرد برساختار جلسات معتادان گمنام غالب نگردد .

اصل دیگری که در سنت نهم کاربرد دارد ، تواضع می باشد . به تنهایی یک گروه برای انجام هدف اصلی خ.د با محدودیت هایی روبرو می شود . تعداداعضایش محدود هستند . وقتش محدود و سرمایه اش نیز برای انتشار پیام یا استفاده از منابع محدود می باشد ولی وقتی چند گروه تدابیر . کاردانی خودشان را با هم برای تشکیل یک هیئت یا کمیته خدماتی بکار می برند ، توانایی شان را برای انجام هدف اولیه به مراتب قوی تر می نمایند . آنچه را که یک گروه به تنهایی نمی تواند به انجام برساند ، چند گروه قادر به انجامش خواهند شد .

اصل تواضع ، شامل حال هیئت و کمیته هایی که از آن در سنت نهم یاد شد نیز می گردد . این هیئت ها و کمیته ها برای خدمت کردن به گروه ها ایجاد گردیده اند ، نه برای حکومت کردن به آنها ، این هیئت ها نسبت به گروه ها ، مسئولیت مستقیم دارند و تابع راهنمای و دستور گروه ها هستند . اگر چه هیئت ها و کمیته ها ممکن است کمک زیادی به گروه ها برای اجرای هدف اصلی بنمایند ولی جلسات معتادان گمنام  در گروه ها تجلی پیدا می کند و نه در کمیته هایی که به گروه ها خدمت می کنند .

 در سنت نهم ، احتیاط یکی از اصول هدایت کنند ه روابط ما بین گروه ها ، هیئت ها و کمیته های خدماتی است . گروه ها مسئولیت دارند تا به احتیاجات دقیق نگاه کنند و قبل از آن که هیئت یا کمیته ایجاد کنند با در نظر گرفتن جنته ی احتیاط از لازم بودن چنین تشکیلاتی اطمینان حاصل کنند . هیچ چیز به اندازه ی چند کمیته یا هیئت فرعی که واقعاً نیازی به تشکیل آنها نبوده ، سادگی جلسات معتادان گمنام را در هم نمی ریزد و اوضاع را بغرنج نمی نماید .

ایجاد یک هیئت یا کمیته برای رفع احتیاج گروهها نباید سبب رفع مسئولیت از گروهها بشود با ایجاد این هیئت ها مسئولیت گروهها به پایان نمی رسو . در حقیقت این تازه آغاز کار است .تا موقعی که یک کمیته فعال است ، گروهها با کارهای کمیته اشنایی نزدیک برقرار کنند و راهنمایی   خود را ادامه دهند . هیئت ها و کمیته ها پاسخگو و مسئول گروههای که برای انها خدمت می کند نیستند ، مگر اینکه گروهها مسئولانه با خدمات آنها در ارتباط باشند .

بالاخره سنت نهم صحبت از وفاداری می کند . گروههای معتادان گمنام برای ایجاد هیئت ها و کمیته ها یی که بتوانند به گروهها برای بهتر انجام دادن هدف اولیه شان کمک کنند ، بهم می پیوندند و نظزیات و تدابیر خود را با هم در میان گذاشته و با هم مشورت می کنند . این هیئت ها در کمیته ها برای حکومت بر انجمن معتادان گمنام ایجاد نشده اند . بلکه آنها برای اجرای صمیمانه مسئو لیتی که بعهده آنها از طرف گروه واگذار می شود بوجود آمده اند . با کمترین تشکیلات هیئت های خدماتی و کمیته ها ، کادها را از طرف گروهها انجام می دهند و گروهها را آزاد می گذارند تا آنچه را بهتر از همه می توانند انجام دهند ، ساده و مستقیم بانجام برسانند .

سنت دهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" معتادان گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارند بنابراین نام معتادان گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود "

معتادان گمنام انجمنی است مرکب از معتادانی که در حال بازیابی می باشند و برای پاک ماندن با استفاده از بعضی اصول روحانی به یکدیگر کمک می کنند . هدف اصلی ما به عنوان یک انجمن ان است که همین کمک را به هر معتادی که در پی بهبودی خود می باشد ارائه کنیم . به غیر از این ، معتادان گمنام هیچ عقیده ای ندارد . هم زمان باامتناع از جهت گیری در مسائل دیگر ، جلسات معتادان گمنام  از درگیر شدن با موضوعاتی که می توانند باعث دور شدن ما از هدف اصلی مان بشوند اجتناب می ورزد . این منظور پیام سنت دهم می باشد .

برای اغلب ما این موضوع که معتادان گمنام به عنوان یک انجمن هیچ عقیده ای دربارهی مشکلات روزانهی دنیا ندارد ، خیلی جاافتاده و عادی بنظر می آید ، چرا که اصولاً اغلب ان مسائل ارتباطی به اعتیاد یا بهبودی ندارند . اما مسئله آن است که تعدادزیادی موضوعات دیگر هم وجود دارند که در رابطه بااعتیاد می باشند و احتمال دارد دیگران از این انجمن جهانی انتظار داشته باشند که عقیده ی خود را راجع به آن مسائل ابراز کند .

به دفعات اتفاق می افتد که از ما بپرسند عقیده ی جلسات معتادان گمنام   درباره ی این موضوع چیست ؟ مثلاً درباره ی سیاست کلی درمانی و مؤسسات بازپروری ، درباره ی انجمن های دیگر که از دوازده قدم استفاده می کنند ، درباره ی روند قانون مواد مخدر ، بیماری های دیگری که در رابطه با اعتیاد هستند و خیلی حرفهای دیگر در این زمینه وجود دارد . جواب ما بر طبق سنت دهم ان است که گروهها و با انجمن های ما درباره ی هیچ موضوعی به غیر از خود برنامه جلسات معتادان گمنام  هیچ عقیده ای ، چه مثبت چه منفی ندارد . ما خنثی بودن کامل خود را به این دلیل حفظ می کنیم که تمرکزمان را روی آنچه که خیلی خوب انجام می دهیم حفظ کنیم یعنی : سهیم شدن در بهبودی با یک معتاد دیگر .

با این همه گاهی پیش می آید که حتی وقتی فقط به توضیح برنامه خودمان در یک جلسه عمومی می پردازیم ناگهان متوجه می شویم که نزدیک است وارد یک زمینه جر و بحث برانگیز بشویم . مثلاً نظر جلسات معتادان گمنام   در مورد پاکی کامل یا این که آیا افراد می توانند بدون این که مدت طویلی به مرکز بازپروری بیمارستان بروند ، در بیرون و منزل خودشان بهبودی حاصل کنند یا آنکه آیا اعتیاد یک بیماری است ؟ حتی عقاید باز و گستردة ما راجع به مسائل روحانی در همه جا مقبول واقع نمی شود . احتمال دارد بقیه افرادی که در کار اعتیاد و بهبودی هستند در این موارد نظریاتی داشته باشند که با عقاید ما خیلی تفاوت داشته باشد .

ما نمی توانیم منکر وجود آن قسمتهای برنامه که دیگران با آن موافق نیستند بشویم ، اما حداقل می توانیم وقتی در بارة مفاهیم مخصوص برنامه مان توضیح می دهیم طوری مسائل را مطرح کنیم که عامداً باعث جر و بحث نشود ، مثلاً ذکر کنیم : ما پیشنهاد نمی کنیم که بقیه هم باید با ما در این مورد هم عقیده بشوند یا این که ما با کسانی که عقیدة دیگری دارند مخالفت نمی کنیم یا ما فقط خیلی ساده می خواهیم اطلاعاتی در مورد این که برنامة معتادان گمنام چگونه است در اختیار بگذاریم . تا زمانی که ما به عنوان یک گروه یا انجمن تمرکز خود را روی تجربه مان در بهبودی حفظ کنیم و به جای آن به ابراز عقیده در مورد این که چرا و چگوته جای آن به ابراز عقیده در مورد این که چرا و چگونه جلسات معتادان گمنام   کار می کند نپردازیم ، از درگیر شدن با جروبحثهای احتماعی در امان خواهیم بود .

سنت دهم معتادان گمنام را به عنوان یک انجمن ، از ابراز عقیده در مورد مسائل خارجی منع دارد اما خواستار چنین ممنوعیتی در مورد اعضاء نمی باشد . در معتادان گمنام ما قویاً به آزادی شخصی اعضایمان احترام بسیاری می گذاریم . معتادانی که علاقه دارند مصرف مواد مخدر را قطع کنند فقط به صرف این که بگویند ‌‍، عضو جلسات معتادان گمنام  می شوند ، جزو اعضا محسوب می گردند . ما هیچ شهریه یا حق عضویتی نداریم و مرام نامه امضاء نمی کنیم و هرگز به کسی تعهدی نمی دهیم . با این که برنامة ما روحانی است ، اعضایمان را تشویق می کنیم که درکشان را از یک نیروی برتر خودشان پیدا کرده و توسعه بدهند . حتی رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتمادی هستند که قدرتی ندارند تا به عضوی بگویند چکار بکند ، چه فکر کند یا چه بگوید .

اعضای جلسات معتادان گمنام  تشویق می شوند که برای خودشان فکر بکنند عقاید شخصی خود را توسعه بدهند و آن عقاید را به هر گونه که صلاح می دانند ابراز کنند .

تنها هشداری که سنت دهم به یک عضو جلسات معتادان گمنام می دهد آن است که وقتی ما در مجامع عمومی صحبت می کنیم قبل از اینکه حرفی از دهن مان خارج می شود آن را سنجیده و درباره اش فکر می کنیم . ما باید توجه کنیم در بعضی موارد مردم فکر می کنند که هرچه یک عضو جلسات معتادان گمنام می گوید عقیده رسمی جلسات معتادان گمنام است . گاهی از اوقات حتی وقتی جلسه مزبور اصلاً در رابطه با جلسات معتادان گمنام نیست و یا عضوی که صحبت می کند صریحاً ابراز داشته که عقایدش شخصی بوده و مربوط به جلسات معتادان گمنام  نیست ، باز هم مردم حرفهای او را عقیده جلسات معتادان گمنام تلقی می کنند .

این صحیح است که اگر مردم حرفهای ما را سوء تعبیر کنند ، ما به عنوان یک شخص مقصر نیستیم ، ولی اینکه ما مقصر نیسیتیم نتایج احتمالی وخیم سوء تعبیر حرف ما را برای جلسات معتادان گمنام ، سبکتر نمی کند . ما می توانیم از این دردسرها ، به سادگی ، قبل از ایجاد شدنشان جلوگیری کنیم آن هم فقط با چند لحظه با دقت فکر کردن ، قبل از اینکه جلوی جمع حرفی بزنیم .

اما راجع به حرف زدن جلوی یک گروه بازیابی ، سنت دهم ، چه عقیده ای دارد ؟ آیا به ما می گوید که به عنوان یک عضو در حال بهبودی در جلسات جلسات معتادان گمنام  نباید راجع به مسائلی که در زندگی با آنها روبرو شده ایم صحبت کنیم ؟ پاسخ منفی است . با این که احتمالاً فلان موضوع مسئله ای خارج از جلسات معتادان گمنام  است ؛ اما اثرش خارج از حیطه بهبودی ما نیست . هر چیزی که زندگی یک معتاد در حال بهبودی را تحت تأثیر قرار بدهد موضوعی است که می توان در جلسه آن را با دیگران به مشارکت گذارد .

اگر مشکلی که ما با آن مواجه شده ایم روی قدرت ما برای پاک ماندن و رشد روحانی اثر می گذارد ، این مشکل دیگر یک مسئله خارجی محسوب نمی شود .

مسائل زیادی در زندگی قادر هستند روی ما اثر بگذارند ، توازن و تعادلمان را به هم بریزند و روی بازیابی مان نتیجه منفی بگذارند . بسیاری از اوقات ما چنین مسائلی را در جلساتمان با دیگران در میان می گذاریم و به این طریق سعی می کنیم که بار خود را با سهیم نمودن بقیه اعضای جلسات معتادان گمنام   سبک کنیم . ما از دیگران درخواست می کنیم با ما در میان بگذارند که چگونه از اصل برنامه برای حل مشکلاتی که مشابه با ناراحتی امروز ما بوده استفاده کرده و نیرو و تعادل روانی خود را حفظ نمودند . برای اینکه ما اینگونه حرفها را در جلسه خودمان بزنیم احتیاج به کسب اجازه از هیچ کس نداریم . اما همه ما می دانیم ابراز عقاید شخصی بحث برانگیز ، به سادگی می تواند جلسات ما را از هدف اصلی خود منحرف بکند . هر چند مسائلی که در ذهنمان هستند در رابطه با بازیابی می باشند ، ولی ما می خواهیم دقت به کار ببریم که با سخنی که می گوئیم تمزکز جلسه از بازیابی منحرف نشود ، در این صورت چطور تصمیم بگیریم که چه مطلبی را برای مشارکت انتخاب کنیم ؟ ما می توانیم از خودمان چند سؤال بکنیم : آیا در این جلسه من تجربه خود را به مشارکت می گذارم یا به توضیح و تفسیر یک عقیده پرداخته ام ؟ به عنوان یک فرد آیا من هنوز در مشکل زندگی می کنم یا دنبال راه حل هستم ؟ آیا حرفهایی که من می زنم باعث خواهد شد گروه متحدتر شود یا هر کدامشان را به طرفی خواهد کشاند ؟ آیا من برای همه این موضوع را روشن کرده ام که هر چه می گویم برای خودم می گویم نه به عنوان گوینده معتادان گمنام ؟ تا زمانی که منافع مشترک و هدف اصلی خود را رعایت کنیم ، از آن گونه مسائل که باعث اغتشاش و انحراف از بازیابی می شود د ر امان خواهیم بود .

 

کاربرد اصول روحانی

 

اولین اصلی که گروهها و انجمنها و در رعایت سنت دهم به کار می گیرد اصل اتحاد می باشد . با تمام گوناگونی عقاید که در بین اعضایمان وجود دارد ، به عنوان یک انجمن معتادان گمنام همیشه به دلیل عدم ابراز هر گونه عقیده ای به غیر از برنامه خود اتحادش را حفظ نموده است .

به عنوان یک انجمن ما به توافق رسیده ایم که فقط در رابطه با آن مفاهیمی که ما را دور یکدیگر جمع کرده است یعنی اصول بازیابی مان ابرازنظر کنیم و از مسائلی که ما را از یکدیگر دور می کنند بگذریم .

سنت دهم در حقیقت تمرینی است برای پذیرش مسئولیت به عنوان یک گروه و به عنوان یک انجمن . ما مسئول رساندن پیاممان به معتادانی که هنوز در عذابند می باشیم . ما مسئول ایجاد محیط و جوی هستیم که در آن معتادان بتوانند به آزادی با یکدیگر به مشارکت بپردازند و اگر بخواهیم درانجام این وظیفه موفق باشیم باید تا سرحد امکان از آن مسائل عمومی که باعث انحراف خاطرمان می شود دوری بگزینیم . البته امکان دارد نتوانیم به طور کامل خود را از تمام مسائل بحث برانگیز عمومی کنار بکشیم ، چرا که بعضی از مفاهیم مورد استفاده برنامه معتادان گمنام به خودی خود بحث برانگیز هستند ، مثلاً عقاید ما در مورد اجتناب کامل امکان دارد در بعضی محافل عمومی ایجاد تنش بنماید .

با این همه ما می توانیم مطلقاً از تمام جروبحث هایی که در نتیجه جبهه گیری گروهها یا انجمن در رابطه با مسائلی که به طور کلی خارج از افق برنامه ما می باشند پرهیز کنیم .

یکایک اعضاء به گونه ای آگاهانه از طریق درنظر داشتن بی نظری جلسات معتادان گمنام  در حضور جمع سنت دهم را رعایت کرده و مسئولیت خود را در سطح فردی بجا می آورند . در سطح عمومی ما کاملاً بین عقاید شخصی خودمان و عقاید انجمن معتادان گمنام تفاوت قائل می شویم و به خصوص دقت می کنیم که در آنجاهایی که به دلایلی مردم نمی توانند بین حرف ما و حرف برنامه تفاوت قائل شوند ، اصلاً عقیده ای ابراز نکنیم . در جلسات جلسات معتادان گمنام ما سعی می کنیم که به وضوح شنوندگان بدانند آنچه را که ابراز می کنیم فقط تجربه خودمان است و موضوع جلسات معتادان گمنام  نمی باشد و بدین نحو احتمال این که کسی از حرفهایمان برداشت اشتباهی بنماید را تقلیل می دهیم . نوع سخن گفتن ما در مورد جلسات معتادان گمنام  معمولاً روی عقایدی که دیگران از انجمن ما پیدا می کنند تأثیر می گذارد . به همین دلیل به عنوان اعضاء ، که مسئولیت پذیر هستند مراقب حرف زدنمان می باشیم و سعی می کنیم بی طرفی و بی نظری خود را که برای ما اهمیت دارد حفظ کنیم . به منظور رعایت سنت دهم ، گروهها ، هیئتهای خدماتی و کمیته ها باید در ملاقات های عمومی خود جنبه احتیاط و دوراندیشی را از نظر دور نداشته باشد . بخشهای از انجمن ما دائماً با جامعه در تماس هستند . گروهها با افراد دیگر در مکان برگزاری جلسه شان و اهل محله آشنا می شوند . در بیمارستان و زندان با مدیران این مراکز ، کمیته اطلاعات عمومی با مسئولین بهداشتی ، سازمانهای خیریه ، ادارات دولتی و بخصوص با رسانه های عمومی آشنا می شوند . در تمام برخوردهایمان با جامعه ما باید مواظب باشیم که هیچ عقیده ای در مورد مسائلی که خارج از برنامه مان هستند ابراز نکنیم . این احتیاط باعث اعتبار آنچه که برای ما اهمیت دارد خواهد شد ، چرا که مردم متوجه می شوند که آنچه واقعاً موردنظر انجمن معتادان گمنام است ، برنامه بهبودی از اعتیاد می باشد و نه چیزهای دیگر .

سنت دهم بسیار عملی است . تنها موضوعی که انجمن ما حاضر است به خاطر آن شهرت خود را به خاطر بیندازد خود برنامه جلسات معتادان گمنام می باشد . البته اگر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که اصل روحانی تواضع زیربنای سنت دهم می باشد . معتادان گمنام ادعا نمی کنند که جواب تمام اشکالات دنیا را پیدا کرده ، ما حتی این ادعا را هم نمی کنیم که لزوماً تنها جواب اعتیاد را داریم . وقتی ما در جامعه چه به عنوان گروه و چه به عنوان انجمن سخن می گوئیم فقط پیاممان را در میان می گذاریم . فقط می گوئیم که چکار کنیم ، نه کارهای دیگران را تأیید می کنیم ، نه از آنها عیبجوئی می نمائیم . ما همین هستیم که هستیم و تنها چیزی که هستیم عبارت است از یک انجمن و محل گردهمائی معتادان در حال بازیابی که بازیابی خود را با یکدیگر به مشارکت می گذارند و دقیقاً همین خدمت را به معتادی که هنوز رنج می کشد نیز ارائه می دهیم .

ما راجع به برنامه مان به سادگی صحبت می کنیم و می دانیم که مؤثر واقع شدن ما برایمان بیشتر از هر تبلیغاتی افراد خیرخواه و آشنا پیدا خواهد کرد . برنامه ما برای ما کارگر بوده و درهایش بر روی کسان دیگری نیز که طالب بهبودی شان هستند باز می باشد . اگر فکر می کنید خدمتی از ما ساخته است ، برای کمک آماده ایم .

سنت یازدهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" خط مشی روابط عمومی ما براصل جاذبه است تا تبلیغ ، ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در سطح مطبوعات ، رادیو و فیلم را حفظ کنیم "

 

با اینکه سنت یازدهم سنگ زاویه خط مشی جلسات معتادان گمنام  در روابطش با جامعه می باشد ، اما درحقیقت سنت یازدهم فقط یکی از شش سنتی است که جنبه های مختلف روابط عمومی ما را مورد بررسی قرار می دهد . برای مثال : سنتهای سوم و پنجم از هدف اصلی که منظور نهائی تمام روابط عمومی ما می باشد سخن می گویند . سنتهای ششم و هفتم چگونگی و ماهیت روابط ما را با سازمانهای دیگر بیان کرده و سنت دهم ریزه کاری هایی را که در ابراز عقیده راجع به مسائل خارجی رعایت می کنیم مورد توجه قرار می دهد . به وضوح می توان دید که سنتهای ما به همان اندازه که روابط داخلی و خودی ما را مورد توجه قرار می دهند . به روابط خارج از خودمان با سایر افراد جامعه نیز اهمیت قائلند .

اغلب گروههای جلسات معتادان گمنام  در طی انجام امور روزمره خود به نوعی با مردم جامعه در تماس می باشند ، اما روابط عمومی که در سنت یازدهم از آن سخن می گوئیم ، آنگونه تماسهایی هستند که معمولاً عامداً و با آگاهی قبلی ایجاد گردیده اند و چیزی گسترده تر از یک محاوره معمولی با افراد بیرون از جلسات هستند . همین که ما ذکر می کنیم خط مشی روابط عمومی ، خودش معرف اهمیت داشتن برنامه برای اجرای هدف اصلی انجمن می باشد . اطلاعات دادن به مردم اگر صحیح انجام شود ، تبلیغات نیست بلکه ، کوششی است در جهت جالب کردن جلسات معتادان گمنام  برای آن کسانی که احتمال دارد به این انجمن احتیاج داشته باشند . ما به عنوان گروهها ، هیئت های خدماتی و کمیته های جلسات معتادان گمنام ، آگاهانه و با صرف انرژی ، سعی در ایجاد یک روابط عمومی خوب داریم  . رابطه خوب ما با جامعه ، خود مسئله ای نیست که اتفاقی پیش آمده باشد بلکه پلی است که در نتیجه پیمودن آن ، پیام رسانی ما به معتادان بهتر می شود .

معتادان گمنام یک انجمن سری نیست : سنت یازدهم راجع به گمنامی در سطح فرد صحبت می کند نه راجع به گمنامی انجمن . هرچه مردم ما را بیشتر بشناسند ، احتمال اینکه معتادی که دنبال بهبودی می گردد یا دوستانش ، خانواده اش و یا همکارانش به فکر ما به فکر انجمن ما بیفتند و ما را پیدا کنند بیشتر می شود . یکی از راههایی که اعضاء می توانند با طی آن در برنامه های روابط عمومی سهیم شوند ، فعالیت در کمیته های محلی اطلاعات عمومی است .

سنت یازدهم به ما می گوید وقتی به فعالیتهایی که به منظور ایجاد رابطه با مردم است می پردازیم ، باید به گونه ساده و مستقیم بگوئیم که معتادان گمنام چیست و ما چکار می کنیم . ما نباید راجع به جلسات معتادان گمنام  در ادعاهایمان غلو بکنیم . کوشش ما در ایجادروابط با جامعه باید مثل خود برنامه مان باعث جلب افراد ، ولی در ضمن غیرتبلیغاتی باشد و به معتادان و جامعه بگوید اگر شما طالب آن چیزی که ما داریم می باشید این آن چیزی است که ما هستیم و اینطور کار می کند ، اگر خدمتی از ما ساخته است ، لطفاً به ما اطلاع دهید .

بعضی از سازمانها از افراد مشهور به عنوان سخنگو استفاده می کنند و امید دارند که به اعتیادشان در نتیجه همبستگی با موقعیت آ ن شخص معروف افزوده شود . اما سنت یازدهم با کلمات واضح به ما می گوید که در فعالیتهای روابط عمومی جلسات معتادان گمنام  ، ما هرگز نباید این کار را بکنیم نه با اعضای مشهورمان و نه با هیچ عضو دیگری . اگر انجمن ما از یک شخص مشهور مثلاً برای یک اطلاعیه عمومی راجع به جلسات معتادان گمنام  استفاده کند و مدتی بعد آن شخص مشهور دچار مصرف مجدد ( ری لپس ) بشود و یا به دلایلی برایش یک بی آبرویی پیش بیاید ، این چه نتیجه مثبتی برای انجمن ما خواهد داشت ؟ همین اوضاع درباره عضو دیگری که برای انجام کاری در زمینه روابط عمومی برگزیده شده و نظرها متوجه او شده مصداق دارد . اعتبار پیام جلسات معتادان گمنام می تواند تا حدود بسیار زیادی تحت تأثیر وضعیت آتی شخص پیام آور قرار گیرد . وقتی ما در معرض دید عموم که شامل مطبوعات ، رادیو ، فیلم و کلاً تمام رسانه های عمومی می باشد هستیم ، باید همیشه گمنامی شخصی خود را حفظ کنیم .

همین مسئله در مورد انواع دیگر کارهایی که به نوعی روابط عمومی هستند نیز صدق می کند . گمنام ماندن در بین مردم باعث می شود که تمرکز فعالیتهای ما در جامعه روی پیام باشد ، نه روی آن افرادی که اطلاعات عمومی می دهند . ما هرگز کار اطلاع رسانی به عموم را تنها انجام نمی دهیم چرا که یک تیم حتی دو نفر خیلی بهتر ماهیت جلسات معتادان گمنام  را به عنوان یک انجمن ، به مردم نشان می دهد و همزمان به این دلیل که وقتی افراد به تنهایی این کارها را انجام می دهند معمولاً شخصیت اعضایش را تا حدودی مهار می کند که این خودش تضمینی بر آن است که آنچه که به مردم ارائه شود جلسات معتادان گمنام است ، نه آن معتاد ارائه کننده . این واقعیتی است که یک معتاد وقتی تنها باشد ، برای خودش بد همنشینی است و اینجا نیز در انجام روابط عمومی مثل بازیابی شخصیتمان مصداق دارد . با این همه در اغلب موارد حفظ کردن یا نکردن شخصی مسئله ای است که صرفاً به تصمیم خود شخص بستگی دارد . با تمام سعی و کوششی که ما در مخفی نگهداشتن اعتیاد خود کرده ایم باز هم به احتمال زیاد اطرافیان نزدیک ما می دانستند ، آن زمانها که مصرف می کردیم ، دچار اشکالی بودیم . شاید این باعث کمک باشد که این روزها به آنان بگوئیم که بهبودی پیدا کرده ایم و عضو معتادان گمنام هستیم .

گاهی موقعیت های دیگری هم پیش می آیند که ما را مجاب می کنند تا راجع به عضویت خود در جلسات معتادان گمنام  با بقیه حرف بزنیم . وقتی یک دوستمان درگیری شخص دیگری را با اعتیاد برای ما تعریف می کند شاید دلمان بخواهد به آن دوست چیزهایی را که راجع به معتادان گمنام می دانیم و اینکه برای ما چه کرده است بگوئیم . وقتی یک همکارمان با موادمخدر درگیر شده شاید صلاح بدانیم که تجربه خود را با او درمیان بگذاریم . هیچیک از ما دلش نمی خواهد با بوق و کرنا و بدون دلیل موجه ریزه کاریهای تأسف انگیز اعتیادش را به همه شهر بگوید و به همین منوال ما با هر کس که بر می خوریم راجع به عضویتمان در جلسات معتادان گمنام  چیزی ابراز نمی کنیم . وقتی اینطور به نظرمان می رسد که می توانیم باعث کمک به شخص دیگری بشویم مسئله فرق می کند و شاید صحیح باشد که مختصری راجع به داستان خود و بهبودی که در معتادان گمنام بدست آوریم برای او تعریف کنیم .

تمام اعضای ما چه در کار اطلاعات عمومی باشند چه نباشند ، در روابط ما با عموم نقش دارند . وقتی فرد فرد معتادان ، آثار بازیابی را در زندگی خود به دیگران نشان می دهند بهترین معرف و عامل جاذبه انجمن ما می شوند و تبدیل به شاهدی زنده برای مؤثر بودن جلسات معتادان گمنام  می گردند . وقتی مردم امروز ما را می بینند ، آن گروهی که می دانند ما در گذشته چگونه بودیم ، خبر را به دیگران می رسانند که معتادان گمنام کار می کند . هر چه بیشتر این پیام پخش بشود احتمال این که معتادانی که دنبال بهبودی هستند به محیط گرم و پشتبان و دوستانه انجمن ما جلب بشوند بیشتر خواهد شد .

به همین دلایل ما باید متوجه باشیم که به هر مکانی که وارد می شویم ناخودآگاه همیشه تا حدودی معرف جلسات معتادان گمنام  هستیم . اگر مردم ما را می بینند که تی شرت مارک دار جلسات معتادان گمنام  را پوشیده ایم ولی رفتار نامناسبی می کنیم ، دقیقاً پیام و خاطره زشتی از انجمنمان در ذهن آنها باقی گذارده ایم . آنچه که ما می گوئیم و آنچه که می کنیم روی بازیابی ما در جلسات معتادان گمنام  و انجمن معتادان گمنام تأثیر می گذارد . به عنوان یک عضو متعهد و علاقمند به انجمن ، ما دلمان می خواهد تصویر جالبی از جلسات معتادان گمنام  به مردم ارائه کنیم ، نه اینکه باعث سرافکندگی بشویم .

کاربرد اصول روحانی

سنت یازدهم جلوه گر و معرف ایمان ما به کارآیی برنامه ما ن می باشد ، به عنوان یک انجمن ، هدف اصلی ما رساندن پیام به معتادی که هنوز رنج می کشد است . برای به انجام رساندن این هدف اصلی ، ما احتیاجی به طرح برنامه های تبلیغاتی در جامعه نداریم . برای اینکه نظر خوب جامعه را جلب کنیم و معتادان را نیز به جلسات جذب کنیم ، تمام چیزهایی که لازم داریم به سادگی و با وضوح کافی در برنامه معتادان گمنام ذکر شده است . ما نه فانفار لازم داریم نه ادعای غلو آمیز و نه هنرپیشه ها و دیگر افراد مشهوری که بیایند چیزهای خوب راجع به برنامه ما بگویند که روابط عمومی خوب پیدا کنیم . ما ایمان داریم که اگر مردم از مؤثر بودن انجمن ما اطلاع پیدا کنند ، گفتنی های لازم گفته شده است .

اصل خدمت ، که لازمه کاربرد سنت یازدهم ما می باشد ، یک اصل ساکن نیست . برای اینکه بتوانیم حداکثر خدمت را به معتادی که هنوز در رنج است ارائه بکنیم به طور فعالانه دنبال این باشیم که پیاممان را به شهرهایمان ، قلعه ها و دهات برسانیم . خط مشی روابط ما با جامعه براساس جاذبه است تا تبلیغ . اما به منظور جلب معتادی که هنوز در عذاب است به برنامه مان ، باید اقدامات خیلی فعالانه ای بکنیم که برنامه مان در سطح گسترده ای شناخته بشود . هر چه روابط عمومی ما بهتر و گسترده تر بشود ، توانایی ما برای خدمت بهتر، افزایش خواهد یافت .

قبلاً در همین فصل از جنبه های بیشتر عملی گمنامی در سطح جامعه سخن گفتیم اما همانطور که در فصل بعدی خواهیم دید ، گمنامی چیزی به مراتب فراتر از آن است که فقط وقتی برنامه های روابط عمومی اجرا می کنیم به آن توجه داشته باشیم . هرکدام از ما زندگی خودمان را داریم . کلمات مخصوص به خود را داریم و داستان خصوصی خودمان را داریم که تمام اینها باعث می شود رنگ و ابعاد بخصوصی به پیام انجمن ما داده شود ، اما باید متوجه باشیم پیامی که به افراد جامعه می رسانیم آن نیست که ما چقدر افراد خوبی هستیم . هدف اصلی کوششهای ما برای روابط عمومی آن است که داستان معتادان گمنام را بگوئیم و این که برنامه چه کاری می تواندبرای معتادی که هنوز رنج می کشد بکند . عادت ما به رعایت گمنامی در سطح جامعه ، براساس روحانی تمام سنتهای ما بنیان گرفته است و همیشه یادآور آن است که اصول را بر شخصیتها ترجیح دهیم .

سنت دوازدهم چگونگی عملکرد معتادان گمنام

" گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد و همیشه یادآور ماست که اصول را شخصیتها ترجیح دهیم . "

در بازیابی ، ما به دنبال آن هستیم که بجای اراده خود از راهنمایی یک نیروی برتر در امور زندگی شخصی مان استفاده کنیم . به همین طریق سنتها نیز درباره انجمن بحث می کنند که راهنمایی و موضوع کلی خود را بجای شخصیت افراد ، از طریق اصول روحانی اتخاذ می نماید . این عدم وجود خود و فقدان شخصیت محوری همان چیزی است که منظور سنت دوازدهم از کلمه گمنامی می باشد . گمنامی به منزله یک ستون روحانی است که تمامی انجمن معتادان گمنام بر روی آن اساس ساخته شده است . سنت دوازدهم در واقع مجموعه ای از تمام سنتهاست که به صورت واحدی بیان شده و پیام یازده سنت قبلی را به صورتی خلاصه و با تأکید مجدد بازگو می کند .

گمنامی اصلی لزومی است که باعث بقای ثباتی که در انجمن ما لازمه بهبودی شخصی است می گردد . بازیابی چیز ظریفی است که برای رشد احتیاج به ثبات محیط و تعادل و تشویق دارد . هریک از ما و هریک از گروههای مان نقش به خصوصی در تداوم این ثبات به عهده دارد . اتحاد ما آنقدر گرانبهاست که اگر بخواهیم ازبین آرزوهای شخصی خود و حفظ منافع خود و حفظ منافع مشترک انجمن ، یکی را انتخاب کنیم ، منافع جلسات معتادان گمنام را ترجیح می دهیم . ما تنها به دلیل برداشت آگاهانه که از منافع شخصی خود پیدا کرده ایم چنین انتخابی نمی کنیم بلکه چون نسبت به منافع اعضاء معتاد دیگر هم احساس مسئولیت پیدا کرده ایم . اتحاد معتادان گمنام اصلی است که مهمتر از جامعه عمل پوشاندن به خواستهای شخصی مان می باشد .

گمنامی اصل بنیانی سنت عضویت در انجمن ما می باشد . با وجود اینکه تمامی ما از لحاظ خصوصی تفاوتهایی داریم ولی تنها لازمه عضویت جلسات معتادان گمنام دقیقاً همان چیزی است که بین همه ما مشترکاً وجود دارد ، یعنی : دلمان بخواهد که مصرف را قطع کنیم . این اصل ساده ، شخصیت گوناگون افرادی را که از بیماری ما رنج می برند به خود جلب نموده و آنان را زیر چتر مشترک یک انجمن بهبودی جمع می نماید .

اصل گمنامی  فی الواقع جان کلام برداشت انجمن ما از وجدان گروهی می باشد . عقاید هر یک از اعضاء از اهمیت خود برخوردارند ولیکن گروه ، راهنمایی خو را از وجدان دسته جمعی تمام اعضایش بدست می آورد . قبل از آنکه گروه تصمیمی بگیرد ، اعضایش با نیروی برتر خود مشاوره می کنند و از او بابت آن مورد بخصوص درخواست راهنمائی  می کنند . صدای هر یک از افراد گروه به گونه ای متواضعانه به صدای نفر دیگر ملحق شده ، ایجاد یک احساس و برداشت دسته جمعی از اراده خداوند برای گروه و در نتیجه بوجود آمدن یک صدای قوی مشترک از مجموع تمام آن صداها می شود که تماممان را راهنمایی می کند . ما نام این صدا را وجدان گروه می گذاریم . همین اصل برای مسئولیت رهبری نیز در جلسات معتادان گمنام بکار می رود . اگرچه افراد عضو به عنوان رهبر جلسات معتادان گمنام خدمت می کنند ، این رهبران فقط خدمتگزاران ما هستند که وظائف خود را برطبق وجدان گروه به انجام می رسانند . اصل نفی نفس در خدمت و راهنمایی دسته جمعی از شخصیتهای فردی خدمتگزاران مورد اعتماد ما پیشی می گیرد .

اصل گمنامی فقط راهنمای تکامل وجدان دسته جمعی گروه نمی باشد ، بلکه در مورد استقلال گروه نیز عملکرد دارد . هر گروه جلسات معتادان گمنام البته بطور کامل استقلال دارد که به هر گونه صلاح می داند هدف اصلی را به انجام برساند و به توسعه راه مورد نظر خودش برای عملی کردن آرمانها و ایجاد هویت خود بپردازد . انجمن ما فقط یک محدودیت برای این آزادی تقریباً کامل قائل می شود . گروه حق ندارد به گونه ای ابراز وجود و شخصیت بکند که برای بقیه گروههای محله و یا جلسات معتادان گمنام در کل گران تمام بشود . مصلحت و پیشرفت هر گروه جلسات معتادان گمنام تا حدودی به مصالح تمام گروههای جلسات معتادان گمنام بستگی دارد . گروههای ما دنبال اینکه کاری کنند تا از گروه دیگر بالاتر شمرده شوند نمی باشند بلکه : در همکاری برای مسائل مهمتر کل انجمن به همدیگر کمک می کنند. اصل گمنامی باعث الحاق گروههای خود مختار ما به یکدیگر به منظور جامه عمل پوشاندن به هدف مشترکی که به تمام آنها مربوط می شود می گردد .

اصل گمنامی باعث شکل پیدا کردن هدف اصلی ما می شود . اگرچه آرزوهای شخصی هریک از ما باعث ایجاد انگیزه رشدمان به عنوان یک انسان می شوند ، اما انجمن ما از طریق یک هدف دسته جمعی راه خودش را می یابد : رساندن پیام ما به معتادی که هنوز در رنج است . وقتی که ما وارد معتادان گمنام می شویم نقشه های شخصی مان را پشت در می گذاریم . بجای آنکه فقط به فکر خودمان باشیم ، دنبال کمک به دیگران هستیم . این اصل بیخودی نه آنکه خودجوئی عاملی است که هدف اصلی گروههای ما را مشخص می کند .

گمنامی ، راهنمای همزیستی انجمن ما با جامعه می باشد . مایک انجمن مخفی نیستیم و از اینکه می بیینیم ناممان هر سال در جهان شناخته تر می شود خوشحال هستیم . با این همه ما این نام را برای تأیید و صحه گذاری بر سازمانهایی که امکاناًً به ما در پیشبرد اهداف اصلی مان کمک می کنند بکار می بریم . ماسعی نمی کنیم با استفاده از حیثیتی که نام معتادان گمنام کسب کرده روی مسائل جامعه خود تأثیر بگذاریم . اگر ما هدف اصلی خود را به انجام برسانیم جامعه خودبخود متوجه مفید بودن ما خواهدشد و هیچ احتیاجی نخواهیم داشت پشتیبانی که دیگران ازما می کنند با تأییدی که ما از آنها می کنیم تاخت بزنیم . حرفهای خوبی که دوستان انجمن ما در مورد ما می زنند برای توصیه ما به دیگران کافی است .

گمنامی یکی از اصول بسیار مهمی است که انجمن ما در رابطه با سنت هفتم مورد توجه قرار می دهد . ما معتقدیم که سخاوت در صورتی که نفس در آن دخیل نباشد به خودی خود صفت باارزشی است و به همین دلیل است که ما با حفظ گمنامی از اعضای خودمان کمک دریافت می کنیم .

هم چنین ما بطور کلی تمام گروههای مان را تشویق می کنیم که کاملاًً متکی به خود بشوند و تنها متکی به یکی دو نفر از اعضایشان هم نباشند . بذل و بخشش بدون تکیه بر نفس و چشم داشت به این که کسی متوجه بشود ، یا از ما تقدیر کنند ،اصلی است روحانی که با اصل مسئولیت جمعی شانه به شانه پیش می رود . وقتی این دو اصل رعایت شوند همبستگی روحانی و ثبات مالی گروه های ما تضمین می گردد .

همین اصل فراغت از خود و گمنام بودن اساس روحانی سنت هشتم ما نیز می باشد . در معتادان گمنام ، ما شخصی را که بطور حرفه ای قدم دوازدهم را انجام دهد نداریم ، در عوض بطور رایگان از یک زبان ساده و قابل فهم همگان ، برای بازگو کردن تجربه ی شخصی خود از تجربه ی روحانی که ما انرا بازیابی می نمایم استفاده می کنیم . یک تجربه ی روحانی را نه می توان خرید و نه می شود فروخت فقط می توان به رایگان آنرا با دیگران در میان گذاشت . هر چه بیشتر بلاعوض به مشارکت این تجربه می پردازیم ان حس همدردی که ما را با یکدیگر جوش داده تقویت می شود . این سنت به ما یادآور می شود که اصل گمنامی و بذل و بخش در بی نام و نشانی را به تمام تمایلاتی که به کسب نام یا تشویق داریم ترجیح دهیم . در معتادان گمنام ما از اصل گمنامی در تشکیلات خدماتی خود مدد می گیریم . انجمن ما سلسله مراتب سازمانی ندارد . ما هیئت ها و کمیته هایی داریم که فقط برای خدمت تشکیل شده و حکمرانی نمی کنند . اجزای مختلف ساختار خدماتی ما تنها با د نظر گرفتن هدف اصلی و وجدان دسته جمعی انجمن خط مشی خود را انتخاب کرده و بطور مستقیم برای خدماتی که از سوی ما به انجام می رسانند مسئول می باشند . ما از آنانی که در کمیته ها و هیئت ها مسئولیت پذیرفته اند انتظار داریم که دنبال قدرت ، مالکیت یا شهرت خودشان نباشند بلکه با گذشت از نفس خود به انجمنی که بهبودی شان را ممکن ساخته است خدمت کنند . تقریباً تمام گروه ها ، هیئت های خدماتی و کمیته های معتادان گمنام اعضای خود را در رابطه با موقعیت خدماتی آنان جابجا کرده بر می زنند و بسیار بندرت اتفاق می افتد که از یک عضو درخواست کنیم بیش از یک یا حداکثر دوبار دوره پشت سر هم در یک موقعیت خدماتی باقی بماند .

این تأکید به چرخش اعضاء در واقع از همان اهمیتی که انجمن ما برای گمنامی در خدمات قابل است سرچشمه می گیرد . ما باید توجه داشته باشیم که غالباً خدمات در جلسات معتادان گمنام  یک جریان خصوصی نیست بلکه ؛ مسئولیت دسته جمعی انجمن در کل می باشد . البته این سخن بدان معنی نیست که نسبت به توجه ، یا بصیرتی که بعضی از اعضاء در انجام مسئولیت های خدماتی از خود نشان می دهند قدرشناس نباشیم . در جلسات معتادان گمنام  ما اصل گمنامی در خدمات را پیشاپیش شخصیت خدمت گزاران مورد اعتمادمان قرار می دهیم . مسئولیت دسته جمعی نه آن که قدرت شخصی نیرویی است که خدمات را در معتادان گمنام هدایت می کند .

رعایت اصل گمنامی همچنین باعث خواهد شد که صدای انجمن ما در جامعه شکل پیدا کند . هر یک از اعضای بیشمار ما درباره ی مسائل مختلف عقیده ای مخصوص به خودش را دارد . ولی از طرف دیگر پیامی که انجمن ما برای جامعه دارد پیام دسته جمعی ما درباره ی تجربه مان در بهبودی از اعتیاد می باشد . ما بعنوان گروه و به عنوان یک انجمن هیچ عقیده ای در مورد هیچ چیز نداریم مگر راجع به خود برنامه  جلسات معتادان گمنام  در تبادلاتی که با جامعه داریم فقط اصول برنامه مان را ارائه می دهیم ، نه عقاید شخصی اعضای مان را راجع به مسائل دیگر .

گمنامی نه تنها در رابطه با ابراز عقایدمان در سطح جامعه باید مورد توجه قرار گیرد بلکه به خودی خود تمامی و کلیت سیاست و خط مشی روابط عمومی انجمن ما می باشد . در تماس های مان با جامعه ما اعتبار برنامه ی خود را روی مؤثر بودن و کاربرد داشتن  جلسات معتادان گمنام  بنیان می گذاریم ، نه برروی شهرت و شخصیت یک یا چند عضو . ما بدنبال آن هستیم که معتادان را جذب کنیم و در ضمن جامعه هم نظر خوبی راجع به ما پیدا کند و این کار را فقط توسط ان چه که برای ارائه داریم انجام می دهیم نه توسط تبلیغات و حرفهای بزرگ زدن . مطرح نمودن ادعاهای غلوآمیز جای پیام ساده و ثابت شده ی جلسات معتادان گمنام  را بعنوان خط مشی روابط عمومی نخواهد گرفت .

گمنامی سنت دوازدهم یا بی نام و نشانی در انجمن ما ، عملاً باعث انجام پذیر شدن اهداف مختلفی که هر یک از عواقب وسیع روحانی برخوردارند می گردد . با یاداور شدن اینکه آنچه که در جلسه گفته شد در همین جلسه می ماند کمک بسیار اساسی به ادامه جلسات به گونه ای که اعضاء نترسند . حرفهایشان در بیرون نقل قول شود می کنیم . همچنین یادآور شدن اینکه پیام مهم است نه پیام آور متوجه مهمترین اصل در رابطه با مشارکتی که درجلسات انجام می گیرد می شویم .

گمنامی در سنت دوازدهم همچنین بدان معنی است که اگر تجزیه و تحلیل کنیم در نهایت متوجه خواهیم شد که تفاوتهای شخص ما عامل ایجاد هیچ تفاوتی نمی باشند . در جلسات معتادان گمنام در بهبودی و در بازیابی  همه ما برابر هستیم . این درست است که همه ما با تاریخچه های شخصی متفاوت ، عادتهای مصرفی متفاوت ، تحصیلات و تخصصهای اجتماعی متفاوت ، استعداد و نواقص اخلاقی متفاوت وارد جلسات معتادان گمنام می شویم . اما در رابطه با هدف بهبودی شخصی مان ، اینکه حرفه ما چیست ، هیچ ارتباطی به استعداد ما برای کمک به یکدیگر ندارد . تحصیلات دانشگاهی ، بیسوادی ، پولداری ، فقر اینگونه مسائل که به نهایت روی زمینه های دیگر زندگی مان در بیرون اثر می گذارند ، نه به ما کمکی خواهد کرد و نه شانس ما را در بازیابی کمتر خواهد نمود . به همین منوال این عوامل نه باعث مؤثرتر شدن و نه باعث اختلال در مساعی ما برای پیام رسانی خواهند شد .

ما در عضویت جلسات معتادان گمنام برابر هستیم . تمام ما در نهایت اعضاء این انجمن بوده و تجزیه کننده آن نمی باشیم . گمنامی به گونه ای که از آن در سنت دوازدهم صحبت می شود به معنی آن است که بالاخره ما آنقدر از بیماری منزوی کننده اعتیاد بدبختی به سرمان آمده ، به جایی تعلق پیدا کرده ایم .

این یک حقیقت است . گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ماست . بدون این گمنامی اتحادی که ادامه بهبودی ما به آن بستگی دارد در نتیجه جنجال و اغتشاشاتی که از برخورد شخصیتهای متضاد بوجود می آید ، از بین خواهد رفت . با رعایت این گمنامی به گروههای ما تعدادی اصول داده می شود که باعث راهنمائی شان است ، همان دوازده سنت که به آنها کمک می کند تا نیروی یکایک اعضایشان را در قالب انجمنی که باعث شکوفایی ، تشویق و حمایت از بهبودی همه ما می شود به یکدیگر ملحق کنند . ما دعا کنیم که معتادان گمنام هرگز به کلکسیونی خاکستری رنگ از معتادان بی صورت و بدون خصوصیات فردی تبدیل نگردد . ما از رنگ همدردی ، قدرت ابداع ، شیطنت ها ، سر زندگی و متنوع بودن شخصیت اعضایمان لذت می بریم . در واقع همین تنوع و گوناگونی قدرت ماست .

ما متوجه می شویم که هر چه اعضای ما قویتر باشد به هما ن نسبت اتحاد انجمن ما قویتر می شود . این یک پارادوکس بزرگ بازیابی در جلسات معتادان گمنام می باشد : وقتی ما به یکدیگر ملحق می گردیم و نسبت به آنچه خیر و صلاح انجمن می باشد متعهد می شویم منفعتی که در جهت خیر و صلاح خود ما نصیبمان می شود نیز ، بسیار فزونی پیدا می کند . وقتی اراده شخصی مان را تسلیم می کنیم با فروتنی تمام ، قدرتی را که داریم در خدمت کل می گذاریم ناگهان قدرت عجیبی پیدا می کنیم که نه تنها از قدرت خودمان برتر است بلکه از قدرت مجموع اجزاء تشکیل دهنده اش نیز برتر است .

وقتی که ما فارغ از خود با رعایت گمنامی به خدمت در برآوردن احتیاجات دیگران می پردازیم متوجه می شویم که احتیاجات خودمان نیز در عوض برآورده می شوند ، خیلی بهتر از آنچه که تصورش را می کردیم . وقتی ما در گمنامی به انجمنی با دیگر معتادان در حال بهبودی ملحق می شویم و منافع گروه را به منافع خودمان ترجیح می دهیم رشد روحانی خودمان نیز به مراتب بیشتر می شود و به هیچوجه کمتر نمی شود .

این دقیقاً همان چیزی است که منظور سنت دوازدهم می باشد ، وقتی می گوید که : گمنامی اصل روحانی تمام سنتهای ما می باشد . تا زمانی که ما به اصول روحانی اولویت دهیم شخصیت انفرادی ما می تواند رشد کند و از هر زمانی در زندگیمان شکوفاتر بشود و باعث تضمین این بگردد که انجمنمان به شکوفایی خود ادامه بدهد ، قوی و آزاد .

رعایت منافع مشترکمان وابسته به اتحادمان می باشد . تنها امید ما برای حفظ این اتحاد ، با وجود این گوناگونی عظیمی که در معتادان گمنام یاقت می شود ، بکار گرفتن اصول معین مشترکی می باشد : همان اصول سنتهای دوازده گانه .

تا زمانی که ما رعایت این اصول مشترک را به اعمال شخصیت انفرادیمان ترجیح دهیم ، همه چیز درست پیش خواهد رفت .

خطاب به تازه وارد

NA انجمن یا جمعیتی غیر انتفاعی متشکل از زنان و مردانی است که اعتیاد ، مشکل اصلی زندگی شان بوده است . ما معتادان در حال بهبودی هستیم که مرتب دور هم جمع می شویم تا به پاک ماندن یکدیگر کمک کنیم . در این انجمن هیچ شهریه یا حق عضویتی دریافت نمی شود . تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف است .

وقتی به اینجا می آیید لازم نیست که پاک باشید ، ولی پیشنهاد میکنیم بعد از این جلسه ، آمدن به جلسات را ادامه دهید و پاک بیایید . مجبور نیستید برای کمک گرفتن از NA ، منتظر مسمومیت ، به دلیل مصرف بیش از حد مواد و یا محکومیت و زندان باشید . در ضمن ، اعتیاد هم وضعیتی نیست که هیچ امیدی برای بهبودی در آن وجود نداشته باشد . می توان به کمک دوازده قدم معتادان گمنام و یاری این انجمن متشکل از معتادان در حال بهبودی ، بر میل به مصرف مواد غلبه کرد .

اعتیاد نوعی بیماری است که هر کس ممکن است به آن گرفتار شود . بعضی از ما برای سرخوشی مواد مصرف می کردیم ، و بعضی برای سرکوب احساساتی که از قبل داشتیم . عده ای دیگر از ما دچار بیماری های جسمی یا روانی بودیم و به دارو هایی که در دوران بیماری مان برای مان تجویز شده بود معتاد شدیم . بعضی ها فقط برای هم راهی با دیگران یکی دوبار مصرف می کردیم و بعد فهمیدیم نمی توانیم مصرف را ترک کنیم .

بسیاری از ما سعی کردیم بر اعتیادمان چیره شویم و گاهی هم رهایی موقت ممکن می شد ، ولی معمولا کمی بعد ، دوباره حتی بیشتر از قبل درگیر مصرف می شدیم .

اما این ها واقعا فرقی در مساله اصلی به وجود نمی آورد . اعتیاد نوعی بیماری پیش رونده مانند دیابت است . ما به مواد مخدر حساسیت داریم . عاقبت ما همیشه یکسان است : زندان ، تیمارستان ، و یا مرگ . اگر زندگی شما غیر قابل اداره شده و نمی خواهید مجبور به مصرف مواد باشید ، ما راه چاره ای پیدا کرده ایم . این ها قدم های دوازده گانه معتادان گمنام است که ما برای مهار بیماری مان ، در زندگی روز مره خود آن ها را به کار می بریم.

۱)- ما اقرارکردیم که در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم و زندگی مان غیر قابل اداره شده بود .

۲)- ما به این باور رسیدیم که  نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند .

۳)- ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی خود را به خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم .

۴)- ما یک ترازنامه اخلاقی ، بی باکانه و جستجو گرانه از خود تهیه کردیم .

۵)- .ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند ، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار کردیم .

۶)- .ما کاملاّ آماده شدیم که خداوند تمام این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند .

۷)- .ما با فروتنی از او خواستیم که کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

۸)- .ما فهرستی از تمام کسانی که آزار داده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنان شدیم .

۹)- .ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران زیان وارد نماید .

۱۰)- .ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاّ بدان اقرار نمودیم .

۱۱)- .ما از راه دعا و تفکر جویای بهتر نمودن رابطة آگاهانه با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی از ارادة او برای خودمان و قدرتی که آنرا به انجام رسانیم .

۱۲)- . با یک بیداری روحانی که در نتیجه این قدم ها پیدا کردیم ما سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم .

بهبودی تنها به پاک بودن محدود نمی شود . به محض این که ما مصرف هر نوع مواد (بله ، این شامل الکل ، ماری جوانا و علف هم می شود ) را قطع کنیم ، رو در روی احساساتی قرار می گیریم که قبلا هر گز در برخورد با آنها موفق نبوده ایم . حتی احساساتی را تجربه می کنیم که در گذشته قادر به احساس کردنشان هم نبودیم . ما کم کم باید تمایل پیدا کنیم تا با احساسات قدیمی و جدیدی که هر لحظه بروز می کنند ، روبر شویم .

ما یاد م یگیریم که احساسات را تجربه کنیم و درک می کنیم هیچ یک به ما صدمه ای نمی زنند ، مگر این که به عمل تبدیل شوند . ما وقتی دچار احساساتی می شویم که نمی توانیم از پس شان بر بیاییم ، به جای عمل از روی این احساسات ، با یکی از اعضای آپ ((در دسترس)) تماس می گیریم . با در میان گذاشتن احساسات مان ، یاد می گیریم چگونه با آن ها روبرو شویم . ممکن است اعضای انجمن ، تجربه مشابهی داشته باشند و بتوانند چیزی را که به حال شان مفید واقع شده با ما در میان بگذارند . به خاطر داشته باشید : تنهایی هم نشین خوبی برای معتاد نیست .

دوازده قدم ، دوستان جدید و راهنما ، همه به ما کمک می کنند تا با این احساسات روبرو شویم . در NA ، خوشی های ما با به مشارکت گذاشتن چند برابر می شود و ناراحتی هایمان نیز با مشارکت کردن ، کاهش می یابد . برای اولین بار در عمرمان ، مجبور نیستیم به تنهایی با زندگی روبرو شویم . حالا که عضوی از یک گروه هستیم ، قادریم رابطه ای با نوعی نیروی برتر برقرار کنیم که همیشه با ما باشد .

پیشنهاد م یکنم به محض اشنا شدن با اعضای انجمن در محدوده خودتان ، به دنبال راهنما بگردید . این که از کسی بخواهید راهنمای شما شود ، برای او نوعی امتیاز محسوب می شود ، بنا بر این در این در خواست تردید نکنید . ارتباط راهنما و رهجو ، چیزی است که هر دو طرف از آن فایده می برند ، همه ما برای کمک کردن و کمک گرفتن اینجا هستیم و ما که در حال بهبودی هستیم باید آن چه را که یاد گرفته ایم با شما تقسیم کنیم تا رشدمان در برنامه NA و توانایی مان در زندگی بدون مواد برقرار بماند .

این برنامه امید را به شما پیشکش می کند . تنها چیزی که شما لازم است با خود بیاورید ، اشتیاق به قطع مصرف و تمایل برای آزمودن این شیوه جدید زندگی است .

به جلسات بیایید ، با روشن بینی گوش دهید ، بپرید ، شماره تلفن ها را بگیرید و به دیگران تلفن بزنید . و فقط برای امروز ، پاک بمانید .

مایلیم به شما یادآوری کنیم که NA ، یک برنامه گمنام است و گمنامی شما اکیدا محفوظ خواهد ماند . ” برای ما مهم نیست شما چه چیزی و چه مقدار مصرف می کردید . ما کاری به دارایی یا نداری شما یا این که در گذشته چه کارهایی کرده اید نداریم . تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد ، این است که می خواهید در مورد مشکل تان چه بکنید و ما چطور می توانیم به شما کمک کنیم “

آیا من یک معتاد هستم ؟

 تنها شما می توانید به این سوال پاسخ دهید . شاید این کار چندان آسان نباشد . ما در تمام دوران مصرف مان می گفتیم : ” من می توانم از پس مواد بر ایم “ . این گفته حتی اگر هم در ابتدا حقیقت داشت ، حالا دیگر چنین نیست . مواد مخدر ما را ریز سلطه خود درآورد . ما زندگی می کردیم تا مصرف کنیم و مصرف می کردیم تا زندگی کنیم خیلی ساده ، معتاد فردی است که زندگی اش در اختیار مواد مخدر باشد .

شاید شما اقرار کنید که با مواد مخدر مشکل دارید ، ولی خود را معتاد ندانید ، همه ما پیش داوری هایی در مورد معتاد بودن داریم . معتاد بودن اصلا شرم آور نیست ، منتها هنگامی که اقدامات مثبتی را در این مورد آغاز کرده باشید . اگر احیانا مشکلات ما برای تان اشناست ، شاید راه حل ما نیز را مناسب خود ببینید . سوال های زیر را معتادانی مطرح کرده اند که در معتادان گمنام در حال بهبودی هستند . اگر تردید دارید که معتاد هستید یا نه ، چند دقیقه وقت بگذارید و این سوالا را بخوانید و تا جایی که می توانید صادقانه به آن ها پاسخ دهید .

۱)- آیا هیچگاه به تنهایی مواد مخدر مصرف کرده اید ؟

بلیð خیرð

۲)- آیا هیچ ماده مخدری را جایگزین ماده دیگری کرده اید ، با این تصور که فقط یک نوع خاص برای شما مشکل آفرین بوده است ؟

بلیð خیرð

۳)- آیا هیچ گاه برای بدست آوردن نسخه پزشک جهت تهیه دارو های مخدر مجاز ، متوسل به دروغگویی و فریب کاری شده اید ؟

بلیð خیرð

۴)- آیا هیچ ماده مخدری را دزدیده اید ، یا برای خرید آن دزدی کرده اید ؟

بلیð خیرð

۵)- آیا معمولا موقعی که از خواب بیدار می شوید یا می خواهید بخوابید مواد مخدر مصرف می کنید ؟

بلیð خیرð

۶)- آیا هیچ گاه از یک ماده مخدر برای خنثی کردن اثرات ماده دیگری استفاده کرده اید ؟

بلیð خیرð

۷)- آیا از افراد و جاهایی که در آن مصرف مواد مخدر را ناپسند می دانند ، دوری م یکنید ؟

بلیð خیرð

۸)- آیا هیچ وقت ماده مخدری را که نمی دانستید چیست و چه تاثیری دارد مصرف کرده اید ؟

بلیð خیرð

۹)- آیا هیچ وقت بر اثر مصرف مواد مخدر ، در فعالیت های شغلی یا تحصیلی شما خللی ایجاد شده است ؟

بلیð خیرð

۱۰)- آیا هیچ وقت به دلیل جرم های مرتبط با مواد مخدر دستگیر شده اید ؟

بلیð خیرð

۱۱)- ایا هیچ وقت درباره مقدار یا نوع ماده مخدری که مصرف می کنید دروغ گفته اید ؟

بلیð خیرð

۱۲)- آیا خرید مواد مخدر را نسبت به سایر مسئولیت های مالی خود در اولویت قرار می دهید ؟

بلیð خیرð

۱۳)- آیا هیچ وقت کوشش کرده اید مصرف خود را محدود و یا متوقف کنید ؟

بلیð خیرð

۱۴)- آیا هیچ وقت به دلیل مصرف مواد مخدر در زندان ، بیمارستان یا مراکز بازپروری بوده اید ؟

بلیð خیرð

۱۵)- آیا مصرف مواد مخدر روی خواب و اشتهای شما تاثیری دارد ؟

بلیð خیرð

۱۶)- آیا تصور این که ماده مخدر شما تمام شود برای تان وحشتناک است ؟

بلیð خیرð

۱۷)- آیا احساس می کنید زندگی بدون مواد مخدر برای تان غیر ممکن است ؟

بلیð خیرð

۱۸)- ایا هیچ وقت به سلامت عقل خود شک کرده اید ؟

بلیð خیرð

۱۹)- آیا مصرف مواد مخدر زندگی خانوادگی شما را سرد و تیره کرده است ؟

بلیð خیرð

۲۰)- آیا هیچ گاه احساس کرده اید بدون مصرف مواد مخدر در جمع راحت نیستید ، یا به شما خوش نخواهد گذشت ؟

بلیð خیرð

۲۱)- آیا هیچ وقت به دلیل مصرف مواد مخدر حالت تدافعی ، احساس گناه یا شرم داشته اید ؟

بلیð خیرð

۲۲)- آیا به مواد مخدر زیاد فکر می کنید؟

بلیð خیرð

۲۳)- آیا تا بحال دچار ترس های بی دلیل و ناشناخته شده اید ؟

بلیð خیرð

۲۴)- آیا مصرف مواد مخدر بر روی روابط جنسی شما تاثیر گذاشته است ؟

بلیð خیرð

۲۵)- آیا هیچ وقت از ماده مخدری که دلخواه شما نبوده استفاده کرده اید ؟

بلیð خیرð

۲۶)- آیا هیچ وقت از ماده مخدر برای تسکین اضطراب یا غلبه بر دردهای عاطفی استفاده کرده اید ؟

بلیð خیرð

۲۷)- آیا هیچ وقت به دلیل زیاده روی در مصرف مواد مخدر دچار مسمومیت شده اید ؟

بلیð خیرð

۲۸)- آیا به رغم اثرات منفی باز به مصرف مواد مخدر ادامه می دهید ؟

بلیð خیرð

۲۹)- آیا فکر می کنید که احتمالا با مواد مخدر مشکلی دارید ؟

بلیð خیرð

“آیا من معتاد هستم ؟“ . این سوالی است که تنها شما می توانید به آن پاسخ دهید . ما دریافتیم که همگی به تعدادی از این سوالات پاسخ مثبت داده این و اما مهم تر از تعداد این جواب های مثبت ، احساس درونی ما و آثار اعتیاد در زندگی ما است .

بعضی از این سوال ها حتی اشاره ای به مواد مخدر ندارد . به این دلیل که اعتیاد نوعی بیماری موذی است که بر تمام قسمت های زندگی ما اثر می گذارد ، حتی در قسمت هایی که در ظاهر ارتباط چندانی با مواد مخدر ندارد . مهم این نیست که چه نوع ماده مخدری مصرف کرده ایم ، این مهم است که چرا مصرف می کرده ایم و مصرف با ما چه کرده است .

وقتی برای اولین بار این سوالات را خواندیم ، از فکر این که شاید معتاد باشیم وحشت زده شدیم . بعضی از ما سعی کردیم با چنین حرف هایی این فکر را از خود دور کنیم :

“ای بابا ، این سوال ها بی معنا است “

یا

“من با دیگران فرق دارم . این درست که من مواد مصرف می کنم ، ولی معتاد نیستم . من مشکلات احساسی یا خانوادگی یا شغلی شدید دارم .“

یا

“من این روزها کمی مصرف مواد از دستم در رفته ، همین .“

یا

“وقتی همسر یا شغل مناسبی پیدا کنم و غیره ، قادر خواهم بود ترک کنم “

اگر معتاد هستید ، اول باید اقرار کنید که با مواد مخدر مشکل دارید تا بتوانید حرکت به سوی بهبودی را آغاز کنید . پاسخ صادقانه شما به این پرسش ها ، شاید تا حدی نشان دهد که مواد مخدر چه طور زندگی شما را غیر قابل اداره کرده است . اعتیاد نوی بیماری است که در صورت نداشتن برنامه بهبودی ، عاقبتش زندان ، تیمارستان ، یا مرگ خواهد بود . بسیاری از ما به این دلیل به معتادان گمنام آمدیم که مواد مخدر دیگر پاسخ گوی انتظارات ما نبود . اعتیاد ، سر بلندی ، عزت نفس ، خانواده ، کسانی را که دوست داریم و حتی میل به زندگی را از ما می گیرد . ولی لازم نیست همه به این مرحله اعتیاد برسند . ما دریافتیم که جهنم ما در درون ما بود . اگر شما به کمک احتیاج دارید ، آن را در انجمن معتادان گمنام خواهید یافت .

ما در جستجوی راه حل ، دست یاری دهنده ای خواستیم و انجمن معتادان گمنام را پیدا کردیم . خراب و شکست خورده ، در اولین البته به دلیل همین چیزها ، خیای ها لغزش کردند و بسیاری هم به کلی ناپدید شدند . اما خیلی ها ماندن ، و عده ای هم شکست خوردند و بازگشتند . جنبه روشن تر قضیه ، این واقعیت است که تعداد زیادی از اعضای فعلی ما مدت ها است در پرهیز مطلق بوده اند و بهتر می توانند به تازه واردان کمک کنند . رویکرد آنان ، که بر ارزش های معنوی نهفته در قدم ها و سنت ها ی ما استوار شده است ، نیرویی است که پیوسته رشد و اتحاد را برای برنامه ما به ارمغان می آورد . اینک ، ما مطمئنیم دورانی فرا رسیده است که دیگر آن دروغ قدیمی –” کسی که عملی شد ، تا آخر عمر عملی می ماند“ –  نه نزد جلسه NA شرکت کردیم و نمی دانستیم چه انتظاری باید داشته باشیم . در همان جلسه اول یا دو سه جلسه بعدی ، کم کم احساس کردیم دیگران می خواهند به ما کمک کنند و بهبودی ما برای شان اهمیت دارد . خودمان فکر می کردیم که هرگز کاری از پیش نخواهیم برد ، ولی اعضای انجمن با اصرار بر این که می توانیم بهبودی خود را به دست آوریم ، به ما امیدواری می دادند . درحلقه سایر معتادان متوجه شدیم که دیگر تنها نیستیم . بهبودی فرایندی است که در جلسات ما جریان دارد . مساله مرگ وزندگی است . ما دریافتیم بهبودی که در اولویت باشد ، این برنامه کارساز است . ما با سه حقیقت ازار دهنده رو به رو شدیم :

۱)- ما در برابر اعتیاد عاجزیم و زندگی مان غیر قابل اداره شده است .

۲)- اگر چه مسئول بیماری خود نیستیم ، ولی مسئول بهبودی خود هستیم .

۳)- بیش از این نمی توانیم از بابت اعتیاد خود ، مکان ها ، چیز هایی مختلف یا مردم را سرزنش کنیم ، ما باید با مشکلات و احساسات خود رو به رو شویم

“برترین سلاح بهبودی ، معتاد در حال بهبودی است .”

جوانی و بهبودی

قسمت اول : آخر خط

ماهیت اعتیاد ما طوری است که ما اجبارا به آخر خط یا مجموعه ای از آخر خط های خود می رسیم . آخر خط می تواند هر جا که ما به آن اجازه می دهیم ، باشد . لازم نیست که حتما در مدرسه رد شویم . همه چیزهایی که برای مان مهم است از دست بدهیم ، به زندان برویم و با در آستانه مرگ قرار بگیریم . بسیاری از ما ، قبل از اینکه تصمیم بگیریم به دنبال بهبودی باشیم ، این مراحل را تجربه کرده ایم ولی کسانی در بین ما خوش شانس تر بودند . بعضی از ما قبل از اینکه با بدتر از آنچه که تجربه کرده بودیم مواجه شویم ، از مسیری که به این آخر خط ها منتهی می شد ، جدا شدیم . همان طور که اعتیاد ما رشد میکرد ، زندگی مان به طرز فزاینده ای آشفته و غیر قابل کنترل شده بود . وضع مان به طرز فزاینده ای آشفته و غیر قابل کنترل شده بود . وضع ما در همه زمینه ها وخیم شد : در مدرسه ، سر کار و در خانه . ما برای پنهان کردن مصرفمان و مشکلات ناشی از آن ، شروع کردیم به دروغ گفتن و بهانه تراشیدم . انکار اینکه ما مشکل داریم و توجیه مصرف مان نیز نشانه های به آخر خط رسیدمان بود . ما در حیم خود – تخریبی به بسیاری از اطرافیان خود نیز صدمه می زدیم . بخصوص خانواده ها و دوستان نزدیک مان . قبل از آمدن به NA ، بسیاری از ما ، احساس تنهایی ، آزردگی ، ترس و خشم می کردیم . ما از اینکه توسط احساساتمان و نیازمان به مواد کنترل شویم و از اینکه احساساتمان را پشت نقاب ( همه چیز خوبه ) پنهان کنیم ، خسته شده بودیم.

علیرغم همه اینها ، ما نمی توانستیم مصرفمان را قطع کنیم . خصوصیات معتاد گونه ، به ما اجازه نمی داد تا از رفتار خود – مخربمان رهایی یابیم . ما در حال خود کشی تدریجی بودیم . از داشتن احساس بی ارزشی حالمان بد بود و از خودمان و زندگی مان مشمئز می شدیم .

ما عمیقا می دانستیم که ارزش بیشتری داریم و در زندگی چیزهای باارزش تری از مواد وجود دارد . نقطه عطف وقتی فرا رسید که ما به اندازه کافی صدمه دیده بودیم و نمی توانستیم بیشتر از آن در مصیبت و بدبختی زندگی کنیم . این به ما انگیزه داد تا درباره مشکل مان کاری بکنیم . ما تقاضای کمک کردیم .

قسمت دوم : ما تصمیم گرفتیم

ما متوجه شدیم که زندگی مان در نتیجه اعتیاد در سراشیبی افتاده است .  قبل از رسیدم به هر نوع کمکی ، باید واقعیت را می پذیرفتیم . ما بالاخره فهمیدیم که زندگی به این طریق ، هرگز نمی تواند ما را واقعا خوشحال کند . مصرف مواد برای ما تبدیل به یک شیوه زندگی شده بود و ما از اینکه از درون آزرده شویم خسته و بیزار شده بودیم . ما مصرف می کردیم که زندگی کنیم و زندگی م یکردیم تا مصرف کنیم . مصرف ما و هر آنچه به آن مربوط می شد ، به تدریج در حال کشتن ما بود و ما روز به روز رنج می کشیدیم . با آنکه ما جوان بوده و زندگی پیش روی ما بود ، ولی باید تصمیم سختی می گرفتیم .

وقتی به این نقطه رسیدیم ، اولین چیزی ک باید بر آن غلبه می کردیم ، انکار بود . انکار این حقیقت که ما معتاد هستیم . پایه این انکار اغلب افسانه بود که می گفت : ما جوانتر از آنیم که معتاد شویم . ما باید انتخاب می کردیم . هم می توانستیم در راه و روش های قدیمی مان بمیریم . ما در جستجوی کمک بودیم و آن را در معتادان گمنام پیدا کردیم . به محض اینکه تصمیم گرفتیم ، ما خودمان را با شیوه جدیدی از زندگی وفق دادیم . به مرور که ذهن مان پاک می شد ، متوجه شدیم که واقعا چقدر بیمار بوده ایم و بابت اینکه در سنین جوانی فرصت بهبودی را پیدا کردهایم ، سپاسگذار شدیم .

قسمت سوم : برابری (مقاومت ) در مقابل فشارها

برای کسانی که از مصرف مواد به یک زندگی پاک تغییر جهت می دهند ، ممکن است اوقات سختی وجود داشته باشد . آدم ها ، مکان ها ، روش ها و عادات و باقیمانده از اعتیاد فعال ما ، سعی خواهند کرد تا ما را به بازگشت به سمت خودشان ترغیب کنند .

ممکن است باعث شوند احساس ناراحت کننده ای نسبت به پاکی تازه بدست آمده ای که به سختی آن را یافته ایم ، پیدا کنیم . با نیازی که به پذیرش داشتین برای ما سخت بود که به طرف علائم مشخصه بیماری خود یعنی : نقش بازی کردن و تایید طلبی کشیده نشویم . کسانی که به ما فشار می آورند تا به روش های قدیمی خود باز گردیم ، چهره واقعی خود را نشان می دهند . آنها هرگز دوستان واقعی ما نبوده اند .

بسیاری از ما تا زمانی که پایه ای قوی و متکی بر دوازده قدم در برنامه ، ایجاد نکرده ایم ، هنوز احساس انزوا می کردیم . نگران بودیم و تا سر حد مرگ می ترسیدیم . ما این پایه را با درک ، محبت و حمایت سایر معتادانی که در NA یافتیم ، بنا کردیم . کسانی در برنامه موفق اند که در انجمن شرکت و خدمت مداوم دارند . بازگشت به طرف افراد ، مکان ها و روش های قدیمی باعث سقوط بسیاری از معتادان پاک شده است و بعضی از آنها هیچوقت فرصت دوباره برای بهبودی پیدا نکرده اند . کسانی که دوباره به برنامه برگشته اند ، فهمیده اند که تمام بدبختی های ناشی از اعتیاد فعال برای شان بدتر بود . به تدریج مجبور شدیم برای زنده ماندن ، تصمیم به رها کردن همه روش های قدیمی بگیریم .

قسمت چهارم : مشکلات خانوادگی

اعتیاد ما بر روی همه نزدیکان ما ، بخصوص خانواده مان اثر گذاشته است . اعتیاد یک بیماری خانوادگی است . ولی ما تنها می توانیم خودمان را تغییر دهیم . برای بعضی از ما پذیرش این موضوع سخت بود . ما متوجه شدیم دلیلی ندارد چون ما تغییر کردیم ، خانواده مان هم تغییر کنند . ما باید مسئولیت سهم خود ، در بیماری خانوادگی اعتیاد را قبول می کردیم . اگر چه ما مصرفمان را قطع کرده بودیم . با این حال برای بهبودی جراحاتی که بیماری ما به خانواده مان وارد کرده بود ، مرور زمان لازم بود . ما باید به آنها وقت می دادیم تا خودشان را با تغییرات ما تطبیق دهند . بسیاری از ما اعتماد خانواده مان را از دست داده بودیم و فهمیدیم که زمان و صبر لازم است تا این اعتماد دوباره در آنها به وجود بیاید و ما در یافتیم که می توانیم با احساس مسئولیت و ملاحظه بیشتر ، به خانواده مان کمک کنیم تا به ما اعتماد کنند . ما گذاشتیم آنها تغییرات ما را نه تنها در حرف بلکه در عمل ببینند و به این ترتیب به تدریج اعتماد دوباره آنها را جلب کردیم .

قسمت پنجم : فقط برای امروز

ما معتادان جوانی را دیده ایمکه برای سالها پاک مانده اند . سوالی که اغلب پرسیده می شود این است : آنها چطور پاک مانده اند ؟ از آن جایی که بیشتر معتادان در مقابل پاک ماندن برای همیشه ، جبهه می گیرند ، ما پیشنهاد می کنیم که فقط برای امروز پاک باشید . تجربه ما نشان می دهد که با تصمیم گیری برای پاک ماندن فقط برای امروز ، یا حتی فقط برای این لحظه ، ما قدرت لازم برای کسب بهبودی را پیدا م یکنیم . فقط برای امروز ، ما با مشکلات امروز برخورد می کنیم ، فقط برای امروز ، ما می پذیریم که کجای کار قرار داریم . فقط برای امروز ، ما برنامه مان را کار می کنیم ، به جلسات می رویم ، مشارکت می کنیم ، توجه می کنیم و به دیگران عشق می دیهم . ما شروع می کنیم به زندگی کردن قدم ها و زندگی به روال NA را تجربه می کنیم . ما یاد می گیریم که زندگی کنیم و زندگی می کنیم که عشق بورزم . ما سعی می کنیم زندگی را فقط برای امروز ساده نگه داریم .

ما درک کرده ایم که نمی توانیم در دیروز زندگی کنیم و نمی دانیم که فردا چه خواهد شد . اگر چه می دانیم که می توانیم فقط برای امروز پاک بمانیم .

قسمت ششم : پیام امید

NA فقط یک قول می دهد و آن رهایی از اعتیاد فعال است . امروز یک برنامه روحانی بهبودی برای همه معتادان قابل دسترس است . دیگر لازم نیست که ما ناامیدانه ، رنج بکشیم و بمیریم . بعد از آمدن به NA ، ما متوجه شدیم که مشکلات مان نا پدید نشده اند ، بلکه ما یاد گرفته ایم چگونه با آنها برخورد کنیم . ما متوجه شدیم که زندگی مان بهتر شده است . ما آموخته ایم که بپذیریم آنچه را نمی توانیم تغییر دهیم . از طریق پذیرش کامل اعتیادمان ، ما یک ازادی حقیقی را در انجمن معتادان گمنام پیدا کرده ایم .

مثلث خود مشغولی

وقتی به دنیا می آیم ، فقط از خودمان آگاهیم و خود را تمام جهان می دانیم . درک ما از اطراف ، فقط چیزی در حد نیاز های اصلی مان می باشد که اگر برآورده شوند ، کاملا راضی می شویم . به تدریج که آگاهی ما فزونی می یابد ، متوجه وجود دنیایی ، خارج از خودمان می گردیم : آدم ها ، مکان ها و چیز هایی که احتیاجات ما را برآورده می کنند . در این مرحله ، ما از گوناگونی و تفاوت ها آگاه میشویم که در نهایت ، در ما ، ایجاد سلیقه و ترجیح می کند . ما یاد می گیریم که ، بخواهیم و انتخاب کنیم . این بار ، ما نقطه مرکزی و محور جهانی شده ایم که دائما در حال بزرگتر شدن است و انتظار داریم که احتیاجات و خواسته هایمان ، تواما برایمان مهیا و برآورده گردد . منبع خوشنودی و رضایت ما ، از شکل نیازها و خواسته های غریزی مان که به گونه ای معجزه آسا در کودکی ارضا می شد ، در آمده و تبدیل به ارضای هوس ها و خواسته های جدید ما می گردد .

اغلب کودکان ، به تدریج به این حقیقت پی می برند که دنیای خارج ، قادر نیست که تمامی احتیاجات و خواسته های آنان را برآورده سازد و بدین جهات ، خودشان با کوشش کردن ، شروع به تکمیا و بهتر نمودن چیزهایی که بدانها داده شده ، می کنند . به تدریج که وابستگی به آدم ها ، مکان ها و چیز های دیگر کاهش می یابد ، نوجوانان ، اتکا به خود را فرا می گیرند . خودکفایی آنان ، افزایش می یابد و می آموزند که خوشحالی و رضایت آنها از درون خودشان سرچشمه می گیرد و با گذشت زمان ، عواطف آنها رشد می کند و توانایی ها و نقاط ضعف و محدوودیت های خود را پذیرا می شوند . معمولا ، زمانی فرا می رسد که آن ها برای برآورده شدن آن دسته از احتیاجاتشان که از عهده خودشان بر نمی آید ، خواستار کمک از نیرویی برتر می گردند . برای اغلب مردم ، بزرگتر شدن و رشد ، یک امر طبیعی است .

ما معتادان ، در نیمه راه گیر می کنیم و به نظر میرسد که هرگز از مرحله خود مشغولی کودکی ، کاملا گذر نمی کنیم . اصولا ، مثل آن است که ما نمی توانیم مانند بقیه به خودکفایی برسیم . ما همان طور ، متکی به دنیای اطرافمان باقی مانده و از پذیرفتن اینکه همه چیز به ما داده نمی شود ، امتناع می کنیم . ما خود مشغول می شویم و احتیاجات و خواسته هایمان از دیگران ، مبدل به تحمیا و عصیان می گردد و بجایی می رسیم که سرخوشی و رضایت برای ما غیر ممکن می گردد . آدم ها ، مکان ها و چیزها ، دیگر نمی توانند خلا درونی ما را پر کنند و به همین دلیل ، ما با رنجش ، عصبانیت و ترس عکس اللعمل نشان می دهیم .

رنجش ، عصبانیت و ترس ، مثلث خود مشغولی را به وجود می آورند . تمام نواقص اخلاقی ، بر اساس این سه واکنش شکی می گیرد . خود مشغولی ، سر منشاء عدم سلامت عقل ما است .

رنجش ، واکنش اغلب ما در برابر گذشته مان است . از این طریق ما دوباره به گذشته بازگشته و در آن زندگی می کنیم .

از سوی دیگر  عصبانیت ، از طریق رو در رویی اغلب ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیات می باشد .

ترس ، احساسی است که وقتی ما به آینده مان فکر می کنیم ، دچار آن می شویم که به عبارت دیگر ، واکنش ما در مقابل ناشناخته ها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان می باشد .

هر سه این احساسات ، عوارض خود شمغولی می باشند . این واکنش ها در مقابل آدم ها ، مکان ها ، و وقایع (حال ، گذشته ، آینده ) ، زمانی ظاهر می شوند که انتظارات ما از آنها ، براورد نشده باشد .

در معتادان گمنام ، به ما طریقی جدید برای زندگی و ابزاری نو ارائه می شود که همان قدم های دوازده گانه می باشند که ما به بهترین نوع ممکن ، آنها را کار می کنیم . اکر ما پاک بمانیم و یاد بگیریم که این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم ، یک معجزه به وقوع پیوسته است . ما از مصرف مواد مخدر ، اعتیادمان و خود مشغولی ، رهایی پیدا میکنیم . پذیرش ، جایگزین رنجش ، عشق جایگزین عصبانیت و ایمان ، جایگزین ترس می شود .

ما دچار نوعی بیماری هستیم که در انتها ، ما را مجبور به کمک خواستن می کند . خوش اقبالی در آن است که برای ما فقط یک راه وجود دارد ، آخرین فرصت : ما باید مثلث خود مشغولی را متلاشی کنیم . ما باید یا رشد کنیم و یا خواهیم مرد .

واکنش ما در مقابل مردم ، مکان ها و یا چیزها ، به این گونه است :

منفی--->رنجش،عصبانیت،ترس

آینده     حال        گذشته

مثبت--->پذیرش،عشق،ایمان

 

 

خویشتن پذیری

کمبود خویشتن پذیری ، مشکل بسیاری از معتادان در حال بهبودی است . این نقص مرموز را به سختی می توان تشخیص داد و اغلب ناشناخته باقی می ماند . بسیاری از ما اعتقاد داشتیم که مشکل مان فقط مصرف مواد مخّدر است و این واقعیت که زندگیمان غیر قابل اداره شده بود را ، انکار می کردیم . این انکار ، حتی پس از قطع مصرف ممکن است ما را در بند خود نگه دارد . بسیاری از مشکلاتی که در دوران بهبودی تجربه می کنیم ، به علت ناتوانی ما در پذیرش خویشتن در اعماق وجود مان است . شاید حتی به فکرمان هم نرسد که این مساله ریشه مشکلات ما ست ، زیرا اغلب به شکلهای دیگری خود را نشان می دهد . مثلا می بینیم که زود رنج ، عیب جو ، ناراضی ، افسرده ، یا سردرگم شده ایم یا به هوای آرام کردن آن چه ما را از درون می خورد ، سعی می کنیم عوامل بیرونی را تغییر دهیم . تجربه ما نشان داده است که در چنین موقعیت هایی بهتر است برای دسترسی به منشاء ناراحتی مان توجه خود را معطوف درون کنیم . تقریبا همیشه کشف می کنیم که ما در مورد خودمان منتقدین سختگیری هستیم و در بیزاری از خود و عدم پذیرش خویشتن غوطه می خوریم . قبل از آمدن به معتادان گمنام اکثر ما تمام زندگیمان را صرف رد کردن خود می کردیم . از خودمان متنفر بودیم و هر کاری از دستمان بر می آمد می کردیم که کس دیگری باشیم . می خواستیم هر کسی باشیم جز همان که بودیم . از آنجا که نمی توانستیم خود را بپذیریم ، سعی می کردیم پذیرش دیگران را به دست آوریم . دلمان می خواست دیگران پذیرش و عشقی را که نمی توانستیم به خودمان بدهیم ، به ما بدهند . اما عشق و دوستی خودمان همیشه مشروط بود . ما هر کاری برای هر کسی می کردیم بلکه پذیرش و تایید آنها را بدست آوریم و از آنهایی که مطابق این میل ما رفتار نمی کردند می رنجیدیم.

از آنجایی که نمی توانستیم خود را بپذیریم . منتظر بودیم که دیگران ما را از خود برانند . نمی گذاشتیم کسی به ما نزدیک شود ، زیرا می ترسیدیم که اگر واقعاً پی به درون مان ببرند ، آنها هم از ما متنفر شوند . جهت حفظ خودمان از آسیب پذیری ، قبل از آنکه دیگران حتی فرصت راندن ما را پیدا کنند ، آنها را از خود می راندیم .

.

راه حل ، قدمهای دوازده گانه است .

امروز اولین قدم در راه خویشتن پذیری  پذیرش اعتیاد مان است . ما باید ناخوشی مان را به اضافه تمام مشکلاتی که برایمان ایجاد کرده است را پذیرا باشیم تا بتوانیم خود را به عنوان یک انسان بپذیریم .

چیزی دیگری که برای خویشتن پذیری بدان نیاز داریم ، اعتقاد به قدرتی مافوق خودمان است که می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند . لازم نیست به مفهوم خاصی که دیگران برای این قدرت مافوق قائل هستند ایمان بیاوریم ، اما بی تردید به آن مفهومی که برایمان کار می کند نیاز داریم . درک روحانی از خویشتن پذیری ، دانستن این است که درد کشیدن و اشتباه کردن عیبی ندارد و ما کامل نیستیم.

موثرترین راه برای رسیدن به خویشتن پذیری کارکردن قدمهای دوازده گانه است . حالا که به قدرتی مافوق خود ایمان آوردیم ، می توانیم به نیرویش اتکا کنیم تا شهامت بررسی صادقانه نقص ها و حسن هایمان را به ما بدهد . هر چند که گاه ممکن است این جریان درد آور باشد و به نظر برسد که منجر به خویشتن پذیری نمی شود ، اما با این همه لازم است با احساسات مان روبرو شویم . ما می خواهیم زیر بنای استواری برای بهبودی بسازیم . بنا بر این لازم است اعمال و انگیزه هایمان را بررسی و تغییر دادن چیزهایی را که پذیرفتنی نیست آغاز کنیم .

نقص های ما جزئی از وجود مان هستند و تنها وقتی برطرف می شوند که زندگی به روال برنامه معتادان گمنام را تمرین کنیم . حسن های ما هم امتیاز هایی است که قدرت مافوق مان به ما عطا کرده و وقتی بهره برداری از آنها را بیاموزیم ، خویشتن پذیری مان بیشتر می شود .

گاه ، گرفتار خیالبافی های سوزناکی می شویم و آرزو می کنیم که ای کاش این طور نباشیم که فکر می کنیم باید می بودیم . ممکن است احساس دلسوزی به حال خود و غرور ، وجود مان را تسخیر کند ، اما با تجدید اعتقاد به قدرت مافوق مان ، امید ، شهامت و قدرت رشد را دوباره به دست می آوریم .

خویشتن پذیری ، عامل تعادل در بهبودی ما است . دیگر نیازی نیست به دنبال تایید دیگران بگردیم ، زیرا از خودمان راضی هستیم . در کمال آزادی و با سپاسگذاری روی حسن هایمان تمرکز می کنیم تا با فروتنی از نقص هایمان دور شویم و به بهترین معتاد در حال بهبودی که می توانیم باشیم ، تبدیل شویم . خویشتن پذیری مفهومش این است که ما همین طور که هستیم خوبیم ، اما کامل نیستیم و می توانیم رشد کنیم .

ما فراموش نمی کنیم که به ناخوشی اعتیاد مبتلا هستیم و مدتها طول می کشد تا بتوانیم خویشتن را در اعماق وجود مان بپذیریم . هر قدر هم حال و روزمان خراب شود مهم نیست ، زیرا انجمن معتادان گمنام همیشه پذیرای ما است.

پذیرش خویشتن ، به همین صورتی که هستیم ،  ما را از شر توقع کمال از دیگران خلاص می کند . وقتی بتوانیم خودمان را بپذیریم ، می توانیم شاید برای اولین بار در زندگی ، دیگران را نیز بی قید و شرط بپذیریم . رفاقت هایمان عمیق می شود و گرمی و آرامش حاصل از معتادان در حال بهبودی و زندگی جدید را تجربه می کنیم .

خداوندا ، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم . شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم .

پاک ماندن در دنیای بیرون

بسیاری از ما برای اولین بار پیام بهبودی NA را زمانی که در بیمارستان یا سایر موسسات از این دست بودیم ، دریافت کردیم . بیرون آمدن از چنین مکان هایی و وارد شدن به دنیای خارج ، تحت هیچ شرایطی آسان نیست . به ویژه ، زمانی که تغییراتی که بهبودی برای مان به ارمغان خواهد آورد ، ما را به چالش بکشد . برای بسیاری از ما ، بهبودی اولیه سخت بود . روبرو شدن با دورنمای زندگی بدون مواد مخدر ، ممکن است بسیار ترسناک باشد . ولی آن دسته از ما که از پس روزهای اول برآمدند ، زندگی ای را یافته اند که ارزش آن را داشت . این جزوه ، پیامی است برای کسانی که اکنون در بیمارستان یا موسسه ای حضور دارند ، که شما می توانید بهبود پیدا کرده و آزادانه زندگی کنید . بسیاری از ما همان جایی بوده ایم که شما امروز هستید . ما راه های دیگر را امتحان کرده ایم و بسیاری از ما لغزش کردند . که بعضی از آن ها دیگر فرصتی دوباره برای بهبودی نیافتند و ما این جزوه را نوشته ایم تا تجربه ای را که برای ماکار کرده است با شما به مشارکت بگذاریم .

اگر شما قادرید زمانی که در بیمارستان یا موسسه ای هستید ، بخ جلسات نیز بروید ، می توانید کسب عادات خوب را در خودتان پرورش دهید : زودتر به جلسات رفته و تا دیر وقت بمانید . در اسرع وقت ، شروع به تماس با معتادان در حال بهبودی کنید . اگر اعضای گروه های دیگر NA ، در جلسات شما شرکت می کنند ، تلفن تماسشان را گرفته و از آن ها استفاده کنید . استفاده از این شماره تلفن ها ممکن است در ابتدا عجیب و حتی احمقانه به نظر برسد ، ولی انزوا هسته مرکزی بیماری اعتیاد است که اولین تلفن ، گام بزرگی در جهت مقابله با آن می باشد . ضرورتی ندارد که منتظر باشیم تا مشکل بزرگی پیش اید تا به یکی از اعضاء تلفن کنیم .

بیشتر اعضا تمایل دارند به هر شکل ممکن که می توانند ، به ما کمک کنند . همچنین بهتر اس به هنگام ترخیص ، یکی از اعضای NA آنجا حضور داشته باشد . اگر از قبل با افرادی آشنا شوید که بعد از ترخیص تان آن ها را در جلسات نیز ملاقات کنید ، راحت تر می توانید خود را عضوی از انجمن NA حس کنید . ما نمی توانیم بهای احساس بیگانگی را بپردازیم .

پاک ماندن در دنیای بیرون یعنی عملکرد . زمانی که ترخیص می شوید ، همان روز اول به جلسه بروید . مهم است که عادات حضور مرتب در جلسات را در خودتان به وجود بیاورید . گیجی و هیجان ناشی از بیرون آمدن بعضی از ما را به طرف این فکر سوق داده است که قبل از جا افتادن در مسئولیت های زندگی ، یک مرخصی به خودمان بدهیم . این توجیه باعث شده است بسیاری از ما دوباره مصرف مواد را شروع کنیم . اعتیاد بیماری است که برای رشد خود خیچ وقتی را تلف نمی کند . اعتیاد اگر متوقف نشود ، فقط بدتر می کند . کاری که امروز ما برای بهودی مان انجام می دهیم ، بهبودی فردای ما را تضمین نمی کند . اشتباه است اگر فکر کنیم که تصمیم به حضور در NA در آینده نزدیک کفایت می کند . ما باید تصمیم خودمان را به مرحله عمل درآوریم . هر چه سریعتر ، بهتر .

اگر بعد از ترخیص تان ، در شهری دیگر زندگی خواهید کرد ، از اعضای NA در خواست کنید که فهرست جلسات و شماره های تماس NA در ناحیه جدید را به شما بدهند . آن ها قادرند به شما کمک کنند تا با روه ها تماس بگیرید ، شما همچنین می توانید اطلاعات جلسات در سراسر دنیا را از طریق مکاتبه با آدرس ذیل بدست آورید :

Word Service Office

P.O.Box 9999

Van Nuys , CA 91409 U.S.A

راهنما گرفتن / راهنما شدن یک بخش حیاتی برنامه بهبودی NA می باشد و یکی از راه های اساسی است که تازه واردان می توانند از طریق آن از تجربه اعضایی که به روال برنامه زندگی می کنند ، بهره ببرند .

راهنمایان نیز از صمیم قلب ، تواما هم خواهان خیر و صلاح ما هستند و هم تجربه اعتیادشان را که همراه با دانش محکم بهبودی در NA است در اختیارتان می گذارند . ما در یافته ایم که بهتر است راهنمایتان را از بین اعضای هم جنس خود انتخاب کنید . در اسرع وقت ، یک راهنما ، حتی اگر شده یک راهنمای موقت ، انتخاب کنید . راهنما به شما کمک کی کند تا ۱۲ قدم و ۱۲ سنت انجمن معتادان گمنام را کار کنید . همچنین راهنما می تواند شما را به سایر اعضای NA ، معرفی کرده ، شما را به جلسات برده و به شما کمک کند تا در مسیر بهبودی احساس راحتی بیشتری بکنید . جزوه راهنما گرفتن و راهنما شدن ما شامل اطلاعات بیشتری در این زمینه می باشد .

اگر ما میخواهیم فواید برنامه انجمن معتادان گمنام را بدست آوریم ، باید ۱۲قدم را کار کنیم . در کنار حضور مرتب در جلسات ، قدم ها اساس برنامه بهبودی ما از اعتیاد می باشند . ما در یافته ایم که کارکرد قدم ها به ترتیب و مستمر ، و دوباره کارکردن مداوم آنها ، ما را از لغزش به سمت اعتیاد فعال و بدبختی ناشی از آن ، حفظ می کند .

نشریات مختلف و متنوع NA  در دسترس قرار دارند . کتابچه سفید و کتاب پایه انجمن معتادان گمنام ، شامل اصول بهبودی در انجمن ما می شود . از طریق نشریات با برنامه آشنا شوید . مطالعه درباره بهبودی ، بخش بسیاری مهمی از برنامه ما می باشد ، به ویژه زمانی که جلسه یا عضو دیگری در دسترس نیست . بسیاری از ما دریافته ایم که خواندن روزانه نشریات NA ، به ما کمک کرده تا روحیه مثبت و تمرکز خود بر بهبودی مان را حفظ کنیم .

زمانی که شروع به رفتن به جلسات می کنید ، به گروهایتان خدمت کنید . جمع کردن ته سیگارها ، چیدن صندلی ها ، درست کردن چای ، مرتب کردن صندلی ها بعد از اتمام جلسه ، برای اینکه یک گروه کارکرد موثر داشته باشد ، لازم است که تمام این وظایف انجام شوند . بگذارید افراد بدانند که شما مایلید کمک کنید و بخشی از گروه تان باشید . قبول کردن چنین مسئولیت هایی ، قسمتی ضروری از بهبودی است و کمک می کند تا احساس بیگانگی را که می تواند به درون ما بخزد خنثی کند . تهداتی از این دست ، هرچند کوچک به نظر می رسد ، می توانند به حضور ما در جلسات کمک کنند بخصوص زمان های که تمایل به حضور کمتر از نیاز به حضور باشد .

بعضی از ما بهتر است هر چه سریعتر یک برنامه عملکرد روزانه برای خود تنظیم کنیم . عملکرد روزانه ، راه ما در قبول مسئولیت برای بهبودی مان می باشد . به جای اولین بار مصرف ، ما کارهای زیر را انجام می دهیم :

    * هر طور که شده ، اولین بار را مصرف نکنید .
    * به یک جلسه NA بروید .
    * از نیروی برتر تان بخواهید برای امروز شما را پاک نگه دارد .
    * با راهنمایتان تماس بگیرید .
    * نشریات NA را بخوانید .
    * با سایر معتادان در حال بهبودی حرف بزنید .
    * دوازده قدم انجمن معتادان گمنام را کار کنید .

ما کارهایی را که برای پاک ماندن لازم است انجام دهید ، بیان کردیم . کارهایی هست که ما نباید انجام دهیم . در جلسات NA ، اغلب می شنویم که ما باید روش قدیمی زندگی مان را تغییر دهیم . این بدان معنی است که ما هیچ نوع ماده مخدری را مصرف نمی کنیم .

همچنین ما فهمیده ایم که نباید به مکان هایی که در آنها مصرف می کردیم برویم و نیز با کسانی که مصرف می کردیم ، نباید معاشرت داشته باشیم . وقتی به خودمان اجازه دهیم که دور و بر آشنایان و مکان های قدیمی دوران مصرف پرسه بزنیم ، در واقع خودمان را برای لغزش آماده کرده ایم . ما در مقابل اعتیاد عاجز هستیم . این افراد و مکان ها ، هرگز در گذشته به ما کمک نکردند تا پاک بمانیم . احمقانه است اگر فکر کنیم که شرایط فرق کرده است .

برای یک معتاد ، هیچ چیز نمی تواند جای انجمنی که دیگران در آن در حال بهبودی هستند را بگیرد . نکته مهم این است که به خودمان و بهبودی مان یک فرصت بدهیم . دوستان جدید و زیادی در NA ، منتظر ما هستند و دنیای جدیدی از تجربیات پیش روی ما است .

برای یک معتاد ، هیچ چیز نمی تواند جای انجمنی که دیگران در آن در حال بهبودی هستند را بگیرد . نکته مهم این است که به خودمان و بهبودی مان یک فرصت بدهیم . دوستان جدید و زیادی در NA ، منتظر ما هستند و دنیای جدیدی از تجربیات پیش روی ما است .

زندگی به روال برنامه

زندگی کردن با برنامه چه چیزی برای ما کارکرد داشت :

دفتر وقایع روزانه معتادان گمنام

هدف از این ترازنامه روزانه است که بدانیم ما که هستیم و امروز در حال انجام چه کاری می باشیم . سعی کنید هر روز به همه سوالات تا آنجا که قادرید ساده و صادقانه پاسخ دهید  اگر یک روز نتوانستید به سوالات پاسخ دهید دیگر فردای آن روز این کار را جبران نکنید .

جوابهای خود را به مسائل ۲۴ ساعت گذشته محدود کنید و پاسخ این سوالات را در آخر هر روز بنویسید .

اگر می خواهید که درباره بعضی از این وقایع مشارکت کنید پیشنهاد می کنیم که این کار را انجام دهیم . بخاطر داشته باشید که ترازنامه روزانه یک امتحان نیست و پاسخ درست و غلط ندارد . ناراحت نباشید اگر در حد انتظار نبوده اید یا سعی خود را برای بهتر بودن نکرده اید ، بخاطر داشته باشید که این یک برنامه رشد و بهبودی است و اگر امروز پاک بوده اید پس یک رشته کارها را درست انجام داده اید .

فقط برای امروز افکارم را بر روی بهبودیم متمرکر خواهیم کرد . زندگی می کنم و بدون مصرف هیچ گونه ماده مخدری روز خوبی خواهم داشت .

آیا امروز پاک هستم ؟ —————————

آیا امروز تغییری در اعمال و رفتار خود داشته ام ؟ —–

آیا امروز بیماریم زندکی مرا اداره کرد ؟————-

اگر آری چگونه ؟——————————

امروز چه کاری کردم که حال آرزو می کنم آن کار را انجام نداده بودم ؟

امروز چه کاری نکرده ام که حال آرزو می کنم انجام داده بودم ؟

آیا امروز با خودم خوب بوده ام ؟———————

چگونه ؟—————————————

آیا امروز روز خوبی بود ؟ ————————-

آیا خوشحال بودم ؟ ————————–

فقط برای امروز به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور کند و می خواهد در بهبودیم به من کمک کند .

آیا امروز با راهنمایم صحبت کرده ام ؟————

آیا امروز در جلسه ای شرکت کرده ام ؟————

آیا امروز تجربه امید و نیریم را به مشارکت گذاشته ام ؟

افرادی که امروز در زندگی م به آنها اعتماد دارم چه کسانی هستند ؟

چه کسانی امروز به من اعتماد دارند ؟ ———————

فقط برای امروز برای خود برنامه ای خواهم داشت و به بهترین شکلی که بتوانم آن را دنبال خواهم کرد .

ایا امروز هیچ یک از نشریات معتادان گمنام را مطالعه کرده ام ؟—–

امروز کدام قدم را آگاهانه کار کرده ام ؟ ——————–

آیا امروز توانسته ام به نیروی مافوقم اعتماد کنم ؟ —————–

امروز درباره خودم چه یاد گرفتم ؟ ———————–

آیا امروز هیچ جبران خسارتی کرده ام ؟ ——————-

آیا امروز جبران خسارتی بدهکارم ؟ ———————

آیا امروز اشتباه خود را به کسی اقرار کرده ام ؟ ———–

آیا نگران دیروز یا فردا بوده ام ؟—————

آیا می توانم خودم را همین طور که امروز بودم بپذیرم ؟

فقط برای امروز سعی خواهم کرد که به کمک انجمن از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم

آیا امروز احساس می کردم که من هم جزئی از انسانیت هستم ؟

آیا امروز گذاشتم که وسوسه چیزی مرا فرا گیرد ؟——-

آیا امروزکاری کردم که باعث آزار و صدمه به خودم یا دیگری شود ؟

آگر آری ، چگونه ————————————

آیا امروز مایل هستم تغییر کنم ؟ ————————

آیا امروز دعا یا نیایش کرده ام ؟ ————————

این کار چگونه روی من تاثیر گذاشت ؟——————-

امروز کدام یک از اصول روحانی را توانستم در زندگی به کار گیرم و تمرین کنم ؟

آیا امروز مهم ترین مساله برایم در زندگی پاک ماندن بود ؟ —————-

فقط برای امروز ترسی نخواهم داشت . به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نم یکنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا کرده اند فکر خواهم کرد . مادامیکه این راه را دنبال کنم از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .

آیا امروز بی آنکه انتظاری داشته باشم چیزی از خود ایثار کرده ام ؟———-

آیا امروز شادی یا ناراحتی شدیدی احساس کرده ام ؟ ——————-

آیا امروز با یکی از افراد برنامه تماس تلفنی یا حضوری داشته ام ؟ ———-

آیا امروز برای کسی دعا کرده ام ؟ آیا امروز خوشحال بودم ؟ ————

آیا امروز رفتار صلح جویانه ای داشته ام ؟ ————————–

آیا امروز آگاهانه به خاطر داشتم که دیگر حق انتخاب دارم ؟ ————-

خداوندا ، به من نشان بده که امروز چه کاری را درست و چه کاری را نادرست انجام دادم . به من نشان بده که فردا چگونه می توانم بهتر زندگی کنم و در خدمت اراده تو باشم .

کیست ، چیست ، چگونه ، و چرا

کیست ، چیست ، چگونه ، و چرا

از کتابچه سفید معتادان گمنام

معتاد کیست ؟

اکثر ما برای جواب دادن به این سوال احتیاج به فکر کردن ندارم و جوابش را خوب می دانیم ! زمانی تمام زندگی و فکر و ذکر ما در مواد مخّدر خلاصه شده بود . ما همیشه یا مشغول گرفتن و مصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش می گشتیم . ما زندگی می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم . خیلی ساده ، معتاد زن یا مردی است که زندگی اش را مواد مخّدر کنترل کند . ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان ، تیمارستان و مرگ در انتظارمان است .

برنامه معتادان گمنام چیست ؟

معتادان گمنام،  یک انجمن غیر انتفاعی از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخّدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است . ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی هستیم و اکنون به طور مرتب گرد هم می آئیم تا به کمک هم پاکی خود را حفظ کنیم . این برنامه،  یک برنامه پرهیز کامل از هر گونه ماده مخّدر است تنها لازمة عضویت در ایـــن انجمن « تمایل » به قطع مصرف مواد مخّدر است . پیشنهاد می کنیم که در این مورد روشن بین باشید و این فرصت را از دست ندهید . برنامه ما مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده اند و ما    می توانیم آنها را در زندگی روزمرّه خود به کار بندیم . نکته بسیار مهم این برنامه عملی بودن آن است .

در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجود ندارد . ما به هیچ سازمانی وابسته نیستیم . حق عضویتی نداریم و با هیچ سازمان سیاسی ، مذهبی و یا انتظامی ارتباطی نداریم و هرگز تحت نظر نبوده و نیستیم . هر کس که مایل باشد بدون در نظر گرفتن سن، مذهب، نژاد و جنسیت می تواند به ما بپیوندد . برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چقدر مصرف کرده اید و یا آنرا از چه کسی و از کجا خریده اید . کارهائی که در گذشته کرده ای و یا دارائی و نداری شما برای مـــا بی تفاوت است . تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد ، اینست که شما می خواهید در مورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می توانیم به شما کمک کنیم . در اینجا تازه واردان از همه مهمترند زیرا ما فقط با در میان گذاشتن آنچه که داریم ، می توانیم آن را حفظ کنیم . تجربة گروهی ما نشان می دهد کسانی که به طور مرتب در جلسات شرکت می کنند پاک می مانند .

چرا اینجا هستیم ؟

قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام ، ما اختیار زندگی خود را کاملاّ از دست داده بودیم و دیگر نمی توانستیم مانند دیگران زندگی کنیم و از آن لذت ببریم . برای زندگی به چیزی متفاوت نیاز داشتیم و تصور می کردیم که آنرا در مواد مخّدر پیدا کرده ایم . برای ما مواد مخّدر مهم تر از خانواده ، همسر و فرزندانمان شده بود و می بایستی آن را به هر قیمتی بدست می آوردیم . در این راه به بسیاری از مردم لطمه های شدید زده ایم . اما بیش از همه خود را آزار داده ایم . ما به خاطر نداشتن جنبه قبول مسئولیت های فردی ، در واقع خودمان برای خودمان گرفتاری درست می کردیم و این طور به نظر می رسید که نمی توانیم زندگی را آنطور که هست قبول کنیم . اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یک خود کشی تدریجی است اما اعتیاد ، این دشمن زیرک زندگی ، قدرت انجام هر گونه اقدامی را از ما سلب کرده بود . در نهایت بسیاری از ما کارمان به زندانها کشیده شد . بسیاری دست بدامن پزشکان ، روان پزشکان و … شدیم اما هیچ یک از آنها برای حل مشکل ما کافی نبود . بیماری ما همیشه یا دوباره عود می کرد و یا بدتر می شد تا عاقبت از روی ناچاری در معتادان گمنام به یکدیگر پناه آوردیم . پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادی بیمار هستیم و از نا خوشی رنج  برده ایم که درمان شناخته شده ای ندارد . اما به هر حال می توان آن را در نقطه ای از فعالیت باز داشت وپس از آن امکان بهبودی هم وجود دارد .

چگونگی عملکرد

اگر می خواهید آنچه را ما داریم به دست آورید و برای به دست آوردنش تمایل به کوشش دارید ، در نتیجه شما حاضرید قدمهای معینی را بردارید ، این قدمها ، اصولی هستند که بهبودی ما را ممکن ساختند .

۱- ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم ، که زندگیمان آشفته گردیده بود .

۲٫- ما به این باور رسیدیم که  نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند .

۳٫- ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی خود را به خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم .

۴٫- ما یک ترازنامه اخلاقی ، بی باکانه و جستجو گرانه از خود تهیه کردیم .

۵- .ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند ، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار کردیم .

۶- .ما کاملاّ آماده شدیم که خداوند تمام این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند .

۷- .ما با فروتنی از او خواستیم که کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

۸- .ما فهرستی از تمام کسانی که آزار داده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنان شدیم .

۹- .ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران زیان وارد نماید .

۱۰- .ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاّ بدان اقرار نمودیم .

۱۱- .ما از راه دعا و تفکر جویای بهتر نمودن رابطة آگاهانه با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی از ارادة او برای خودمان و قدرتی که آنرا به انجام رسانیم .

۱۲- . با یک بیداری روحانی که در نتیجه این قدم ها پیدا کردیم ما سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم .

در آغاز گام نهادن در این راه دشوار به نظر می رسد ، اما باید به خاطر داشته باشیم که ما یکروزه معتاد نشدیم ، بنابراین شتاب و بی حوصلگی به ما کمکی نمی کند و هر کاری را با ملایمت امکان پذیر است . باید توجه داشته باشید که بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به اصول روحانی مهمترین عامل ناکامی ما در راه باز پروری است . سه اصل مهم روحانی عبارتند از : صداقت ، روشن بینی و تمایل .

ما به اعتیاد با دید واقع بینانه می نگریم و ارزش درمانی کمک یک معتاد را به یک معتاد دیگر ، به خوبی دریافته ایم ، چون می دانیم که یک معتاد بهتر از هر کس می تواند یک معتاد دیگر را درک و کمک کند و ما نیز ایمان آوردیم که هر چه زودتر با مشکلات اجتماعی روزانة خود روبرو شویم به همان نسبت سریعتر می توانیم عضو قبول شده ، مسئول و سازندة اجتماع خود باشیم .

پشت کردن به اولین مورد مصرف مواد مخّدر یگانه راه جلوگیری از بازگشت به دامان اعتیاد است ، اگر شما هم مثل ما هستید  می دانید که مصرف یکبار زیاد ، و هزار بار کافی نیست . ما برروی این نکته اصرار می ورزیم که حتی اگر نوع مواد مخّدر مصرفی خود را تغییر دهیم باز هم با اولین بار مصرف ، به عمق اعتیاد سرنگون می شویم . بسیاری از معتادان عقیده دارند که الکل ماده مخّدر نیست و مصرف آن باعث بازگشت به اعتیاد نمی شود . ما پذیرفته ایم که الکل نیز یک ماده مخّدر است و ما کسانی هستیم که به بیماری اعتیاد مبتلا هستیم و باید از هر نوع مواد مخّدر دوری کنیم تا بهبود یابیم .

سنتهای دوازده گانه معتادان گمنام

ما آنچه را که داریم فقط با مراقبت کامل می توانیم حفظ کنیم و همانطور که آزادی فردی ما از دوازده قدم سر چشمه می گیرید به همان صورت آزادی گروه نیز به سنتهای ما بستگی دارد .

تا زمانی که پیوندهایی که ما را به هم متصل می کند از آنچه که ما را از یکدیگر جدا می کند محکمتر باشد همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت .

۱- .منافع مشترک ما باید در رآس قرار گیرد ، بهبودی شخصی به اتحاد معتادان گمنام بستگی دارد .

۲-  رابطه با هدف گروه ما فقط ، یک مرجع نهایی وجود دارد – خداوندی مهربان که بگونه ممکن خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتماد می باشند ، آنان حکومت نمی کنند .

۳- نها لازمه عضویت ، تمایل به قطع مصرف می باشد .

۴- ر گروه باید مستقل باشد به استثناء مواردی که بر گروههای دیگر یا معتادان گمنام در کل اثر بگذارد .

۵ – هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد – رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است .

۶- .یک گروه معتادان گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسة مرتبط ، یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تآیید قرار بدهد یا در آنها سرمایه گذاری مالی کند و یا نام معتادان گمنام را بدانها به عاریت بدهد ، زیرا ممکن است مشکلات پولی ، مالکیت و یا شهرت ، مارا از هدف اصلی خود منحرف سازد .

۷- .هر گروه معتادان گمنام باید کاملاّ خودکفا باشد و کمکهای مالی از خارج دریافت نکند .

۸- .معتادان گمنام باید برای همیشه غیر حرفه ای باقی بماند ، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوصی استخدام کنند .

۹- .معتادان گمنام ، تحت این نام ، هرگز نباید سازماندهی شود ، اما می توانیم هیئتهای خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیماّ در برابر کسانی که بدانها خدمت می کنند مسئول باشند .

۱۰- .معتادان گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارد ، بنابراین نام معتادان گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود

۱۱- .خط مشی روابط عمومی ما بر اصل جاذبه است تا تبلیغ ، ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در سطح مطبوعات ، رادیو ، و فیلم حفظ کنیم .

۱۲- .گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد ، همیشه یادآور ماست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم

عجب ! این سبد پول دیگر چیست ؟

یکی از اعضا می پرسد که …

 شنیده ایم که عضو شدن در معتادان گمنام پولی نیست . ((پس این سبد پول برای چیست ؟)) او جواب می شنود که گروه های NA  متکی به خود هستند و کمک مادی از خارج قبول نم یکنند . این طوری ، خیالمان راحت تر است که آزادیم راه خودمان را برای بهبودی دنبال کنیم ، نه راه دیگران را ، پیش از پاک شدن ، ما فقط دست بگیر داشتیم . در NA اتکا به خود را یاد می گیریم و نسبت به خود و گروه همان احساس مسئولیت می کنیم .

چرا اتکا به خود ؟

اتکا به خود بخش مهمی از زندگی به روال برنامه NA است . در زمان مصرف ما به شدت به دیگران وابسته بودیم و جز خودمان همه – از وم و خویش ها و رفقا و صاحب کارهایمان گرفته تا بنیاد های خیریه و بیمارستان ها و زندان ها – در مورد ما احساس مسئولیت می کردد و تنها چیزی که ما در موردش احساس مسئولیت می کردیم اعتیادمان بود . همه جا انکار وبال گردن دیگران بودیم و تاوان این وابستگی را به شکل های مختلف پس می دادیم . تا وقتی هم این وابستگی وجود داشت ، هر گز نمی توانستیم کاملا آزاد باشیم . زندگی مان مال خودمان نبود . وابستگی خود محورانه مان ، احترام به خود را به کلی از ما گرفته بود و سخت ذلیل شده بودیم . یکی از راه هایی که می تواند ما را از این ذلت رها سازد ، بکارگرفتن اصل روحانی – اتکا به خود – است . یعنی دادن سهم مان ، اتکا به خود فایده اش این است که آزادی و عزت نفس شخصی مان را دوباره احیاء می کند  و همین کار را نیز برای گروه های NA انجام می دهد .

در صورت جلسه بسیاری از گروه ها ، چنین مضمونی آمده است : ((در سنت هفتم ما آمده که همه گروه ها ی NA باید کاملا متکی به خود باشند و کمک کادی از خارج قبول نکنند . پولی که در سبد جمع می شود ، خرج اجاره مکان ، نشریات و پذیرایی می شود . همچنین به رساندن پیام بهبودی NA در ناحیه ما و تمام دنیا کمک می کند ، تا اگر به کمک احتیاج داشته باشیم ، گروه های NA و گروه های خدماتی در کنارمان باشند . ما هزینه های مالی این خدمات را با پولی که در سبد جمع می شود تامین می کنیم .)) خدمت NA به همه ما کمک کرده است . خیلی از ما وقتی اسم معتادان گمنام به گوش مان خورد که در بیمارستان یا بزپروری بودیم و اعضای انجمن جزوه هایی می آوردند و شرح حالشان را برای مان تعریف می کردند . بعضی ها با NA از طریق اطلاعیه رادیویی با تلویزیون آشنا شدند . اولین بار که می خواستیم به جلسه برویم با تلفن NA تماس گرفتیم . جزوه هایی که در بیمارستان ها و بازپروری ها پخش می شود ، اطلاعیه ها و خطوط تلفنی همان خدمات NA است که صحبتش را کردیم . اگر چنین خدماتی ، خیلی از ما راه بهبودی مان را پیدا نمی کردیم . خدمات NA به همه ما برای گرفتن زندگی جدید کمک کرده است .

اولین باری که به جلسات NA رفتیم ، توانستیم ، بنشینیم و با افرادی که مثل خود ما بودیند حرف بزنیم و برای اولین بار از تنهایی در آمدیم . دیگران هم همان گرفتاری های و آشفتگی ها ی ما را از سر گذرانده بودند . به تجربه های معتادات دیگر در مورد اعتیاد و بهبودی گوش دادیم . شنیدن این تجربه ها امیدوارمان کرد که کابوسی که در آن زندگی می کردیم بالاخره تمام شدنی است . مین طور که به رفتن به جلسات ادامه دادیم ، دیگران به ما برای زندگی و پاک ماندن کمک کردند . فهمیدیم که بدون مواد هم می شود زندگی کرد . جزوه ها و کتاب ها و جزوه ها و مجله ها را به منزل بردیم که در انجمن خودمان نوشته و تهیه شده بود و گروه آن ها را خریده بود و در آنها ،شیوه NA برای بهبودی روی کاغذ آمده و در دسترس مان بود. شماره تلفن اعضای دیگر جلسه را گرفتیم و از این ارتباط هر روز برای پاک و متعادل ماندن استفاده کردیم . خلاصه جلسه NA پشتوانه ای شد که ما برای زندگی جدید لازم داشتیم .

عضویت در NA زندگی را به ما بر گرداند . اگر چه تنها لازمه عضویت در NA تمایل به قطع مصرف است اما ، امتیاز های زیادی به همراه دارد . امتیاز ، مسئولیت ایجاد می کند . از جمله بزرگترین این مسئولیت ها و امتیاز ها ، این است که به قدر وسعمان ، NA را کمک کنیم تا متکی به خود باشد . زمانی که اعتیاد مان فعال بود همیشه به دیگران وابسته بودیم . در زمان بهبودی ما بنای اتکا به خود را می گذاریم . و از گروه که پشتوانه ما است پشتیبانی می کنیم . و با این کار ، از ازادی و عزت نفسی که تازه پیدا کرده ایم پاسداری میکنیم .

امتیاز دیگری که داریم ، این است که می توانیم کمکی را که به خود ما شده است به دیگران برسانیم . جزوه هایی که در موسسه ها و بیمارستان ها پخش می شود ، اطلاعیه های رادیو تلویزیونی ، خط های تلفن ، نوشتن و تهیه خواندنی های مربوط به بهودی و خود جلسه ، همه خرج دارند . وجود سبد پول این فرصت را به ما می دهد تا از گرو ها و خدمات NA پشتی بانی کنیم و به چیز هایی دست پیدا کنیم که به تنهایی ممکن نیست . باز دادن بخشی کوچکی از آن همه که ازادانه به ما داده شده ، فرصتی است که از آن استقبال م یکنیم .

سبد پول ، نشان دهنده وجه متناقض نمای روش بهبودی NA است . با بخشش به دیگران ، در واقع به خودمان کمک می کنیم . پول ریختن در سبد هم امتیاز ما است هم مسئولیت مان .

کارکرد سبد چگونه است ؟

هر گروه ، هزینه های جلسه را با پولی که اعضا در سبد می ریزند پرداخت می کند : خواندنی ها و کتاب های NA ، چیپ ها و سکه ها ، پذیرایی ، و اجاره مکان همین که گروه به ثبات مالی کافی برای تامین مخارج ماهانه اش رسید و یک ذخیره احتیاطی هم برای یک ماه تعیین کرد ، ما زاد کمک ها به به خزانه کل اعانه می کند .

هیچ گروهی نباید پول زیادی نگه دارد . وگرنه ، از اصول معنوی مان دور می شویم و احازه می دهیم تا پول ، مالکیت و شهرت ما را از هدف اصلی مان منحرف می کند . این تمرکز معنوی مان را به م می زند و طبعا کمکی هم به ایجاد فضای بهبودی نمی کند . برای ما مهم است تا اصول معنوی که بنیاد دوازده قدم و دوازده سنت ما است ، را درک کنیم . هنگامی که خالصانه سعی می کنیم این اصول را در زندگی به کار ببندیم ، متوجه می شویم که انفاق و بخشش ، فقط امتیاز نیست ، بلکه ما را در بهبودی و رشد معنوی بسیار کمک می کند . ما از هر دست که بدهیم ، از همان دست پس می گیریم و هر چه بیشتر بدهیم ، بیشتر به دست می آوریم چه از لحاظ معنوی و ذهنی ، چه به طور ملموس . این ، هم در مورد گروه صادق است و هم در مورد شخص.

ما به خدمات ناحیه ای NA هم کمک مالی می دهیم . کمیته خدماتی ناحیه ، هدف های اصلی ما را از راه هایی که در توان گروه نیست ، دنبال میکند . کمک های مالی گروه به کمیته های خدماتی ناحیه حیاتی است ، تا بتواند هزینه  تهیه آدرس جلسات ، اعلامیه های عمومی ، جزوه برای اعضا در بیمارستان یا باز پروری ها ، جزوه های اطلاع رسانی عمومی ، هزینه  پست ، خط تلفن و مخارج چاپ و تکثیر را پرداخت کند . روح سنت هفتم ما در خدمات منطقه ای و جهانی هم جاری است .

برای آن که درست در راه هدف اصلی مان پیش برویم ، گروههای ما باید از نظر مالی چنان مسولانه رفتار کنند که بتوانیم به رساندن پیام NA در همه سطوح خدماتی ، در همه کشورها و به هر معتادی که خواهان بهبودی است ، کمک کنیم .

دایر ماندن و کارایی جلسه ها و خدمات ما ، خرج بر می دارد . ما کمک کالی از خارج قبول نمی کنیم . اگر خودمان برای زنده و کاری نگه داشتن معتادان گمنام همت نکنیم ، هیچ کس این کار را برای مان نمی کند . و راه دیگری هم جز این در کار نیست . هیچ کدام مان چاره ای نداریم جز اینکه سهم مان را در پشتی بانی از انجمنی که پشتوانه بهبودی ما است ادا کنیم . باید هر چه از دست مان بر می آید بکنیم تا مطمئن شویم هیچ معتادی ، اگر مثل ما خواهان بهبودی باشد ، دیگر نیازی نیست که بمیرد بدون آنکه فرصت یافتن شیوه بهتری برای زندگی داشته باشد . چاره ای جز این نداریم چون بهبودی شخصی ما و همدردان مان به وحدت NA وابسته است . وحدت NA بدون همیاری تک تک اعضای آن – یعنی ما – بر قرار نخواهد ماند . در نهایت دست به دست شدن سبد پول در جلسه ، به نماد وحدت معتادان گمنام بدل می شود : همچنان که در اولین سنت آمده است : منافع مشترک ما باید در راس قرار بگیرد ، بهبودی شخصی ما به وحدت NA بستگی دارد .

سوالات متداول#

»  معتادان گمنام چیست؟
»  

برای اولین بار در تاریخ بشر راه ساده ای برای نجات معتادان پیدا شده است که تأثیر آن در زندگی بسیاری از آنان به اثبات رسیده است  این برنامه یک برنامه ی روحانی ساده به نام معتادان گمنام است . معتادان گمنام،(Narcotics Anonymous) که به اختصار NA نامیده می‌شود، انجمنی است جهانی و مردم نهاد که اعضای آن متعلّق به فرهنگ‌های مختلف بوده و به زبانهای متفاوت گفتگو می‌کنند.

 

»  ایده اولیه این انجمن ازکجا آمده است؟
»  

در NA ما برنامه‌ای را دنبال می‌کنیم که از AA (الکلی های گمنام) اقتباس شده است. قدم‌های 12 گانه معتادان گمنام نیز از AA اقتباس شده و پایه‌های اصلی برنامه بهبودی ما را تشکیل می‌دهد. ما فقط چشم‌انداز آن‌ها را وسیع‌تر کرده‌ایم. ما همان راه آن‌ها را به استثنای یک مطلب دنبال می‌کنیم. مشخصه ما به عنوان یک معتاد، به طور کلی هرگونه ماده‌ای که احساسات و افکار را از حالت طبیعی خارج کند در یرمی‌گیرد.    

 

»  انجمن توسط چه افرادی و به چه صورت اداره می شود؟
»  

انجمن ما از طریق خرد جمعی اعضا که حاصل درخواست راهنمایی هر عضو از خداوند می‌باشد هدایت می‌شود.خدمتگزاران ما اعضای مورد اعتماد ما هستندکه با رأی گروه ها انتخاب می شوند و مسئولیت مشخصی به آنها واگذار و اختیار لازم نیز تفویض می شود.اعضای خدمتگزار از طرف گروه راهنمایی وحمایت می شوند تا وظایف خود را به نحو احسن به انجام رسانده و در قبال آن پاسخگو باشند. انگیزه خدمت در خدمتگزاران ما عشق بلاعوض است. در ضمن خدمتگزاران انجمن  بابت خدمات خود مزدی دریافت نمی‌کنند.

 

»  روش کار معتادان گمنام چیست؟
»  

همیاری و کمک معتادان به یکدیگر به منظور بهبودی، پایه و اساس کار معتادان گمنام است. اعضای این انجمن بطور مرتب جهت درمیان گذاشتن تجربه بهبودی خود گرد هم می‌آیند و همچنین اعضای با تجربه‌تر ( که به آن‌ها راهنما گفته می‌شود ) شخصا به اعضای جدیدتر کمک می‌کنند.

قدم‌های دوازده‌گانه، اصول اصلی برنامه معتادان گمنام هستند و در قلب آن قرار دارند. قدم‌ها دستورالعمل‌های مشخصی را جهتبهبودی ارائه می‌دهند. با بکارگیری این دستورالعمل‌ها و تماس نزدیک و دائم با اعضای دیگر، معتادان می‌آموزند که چگونه از مصرف مواد مخدر خودداری کنند و با فراز و نشیب‌های زندگی روبرو شوند. معتادان گمنام یک سازمان مذهبی نیست و هیچ فلسفه و اعتقاد بخصوصی را به کسی تحمیل نمی‌کند، اما اصول معنوی نظیر صداقت، روشن بینی، ایمان، تمایل و فروتنی را که می‌تواند در زندگی روزمره بکار گرفته شود، آموزش می‌دهد...

 

»  چرا برای انجمن،عنوان "معتادان گمنام" انتخاب شده است؟
»  

واژه گمنامی  در برنامه انجمن معتادان گمنام یک اصل اساسی درفرآیند بهبودی معتادان است. در این انجمن اعضا فارغ از هویت شخصی شامل شغل، سمت و دارایی، درجه تحصیلی، مقام های اجتماعی و غیره در جلسات شرکت می کنند. همه اعضا درقالب یک گروه با یکدیگر مساوی هستند و جایگاه هیچ عضوی کمتر یا بیشتر از عضو دیگر نیست.

اصل گمنامی کمک م یکند معتادان بدون واهمه و ترس در جلسات بهبودی انجمن شرکت کنند. گمنامی برای معتادانی که قصد دارند برای اولین بار در جلسات انجمن شرکت کنند موضوع بسیار مهمی است.

همچنین اصل گمنامی فضایی یکسان و برابر را در جلسات بهبودی برای همه اعضا ایجاد م یکند تا آنان با هرگونه پیشینه های امتیازی نسبت به دیگر شرکت کنندگان نداشته باشند.

 

گمنامی به اعضا مربوط می‌شود، نه به انجمن. انجمن معتادان گمنام یک انجمن سری و مخفی یا زیرزمینی نمی‌باشد بلکه یک انجمن شناخته شده و منبعی در خدمت اجتماع می‌باشد.

 

»  آیا از نظرNA الکل یک ماده مخدر است ؟
»  

بله ما معتقدیم ، افراد مبتلا به بیماری اعتیاد، باید از مصرف هرگونه ماده مخدر پرهیز کنند تا بهبود یابند.

 

»  آیا شما زیاده روی در خرید، خوردن و رفتار ناشی از وسوسه و اجبار را هم به عنوان اعتیاد قبول دارید؟
»  

"چیزی که ما را معتاد کرده بیماری اعتیاد است، نه مواد مخدر و نه رفتارهای ما، بلکه فقط بیماری ما است.چیزی در درون ما باعث می‌شود که نتوانیم مصرف مواد مخدر را کنترل کنیم، همین چیز خاص ما را مستعد می‌کند که در دیگر مراحل زندگی از روی وسوسه و اجبار عمل نمائیم."

 

راهنمای کارکرد قدم-قدم یک-بیماری اعتیاد

 

»  چه کسانی اعضای انجمن معتادان گمنام هستند؟
»  

هرکس که مایل به قطع مصرف مواد مخدر باشد می‌تواند به عضویت معتادان گمنام درآید. عضویت در این انجمن محدود به مصرف کنندگان هیچ نوع ماده مخدر بخصوصی نیست و هر کس که با هرگونه اده مخدر قانونی و یا غیر قانونی( الکل هم ماده مخدر است) مشگلی داشته باشد می‌تواند به عضویت معتادان گمنام درآید. تمرکز ما بر روی اعتیاد است؛ نه یک ماده مخدر بخصوص.

 

 

»  انجمن برای جذب اعضای جدید چه اقداماتی انجام داده است؟
»  

تنها هدف اصلی ما پاک ماندن و رساندن پیام بهبودی از اعتیاد به معتادان است پیام ما این است: «یک معتاد، هر معتادی می‌تواند از مصرف مواد مخدر دست بردارد، میل به مصرف را از دست بدهد و یک راه تازه‌ای برای زندگی پیدا کند.»

 

خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ. عملکرد ما و زندگی به روال برنامه اعضا و بهبودی ایشان جاذبه ای قوی برای معتادان در حال عذاب و اعضای تازه وارد می باشد اما انجمن معتادان گمنام در راستای هدف اصلی خود و رساندن پیام بهبودی به معتادانی که دسترسی به جلسات را ندارند اقدام به پیام رسانی در زندانها و بیمارستانها و مراکز ترک اعتیاد می نماید که از این طریق انجمن NA  معرفی و امکان بهبودی را برای معتادان فراهم می نماید

 

»  شرط عضویت برای افراد چیست؟آیا اینکه فرد به مصرف چه ماده ای اعتیاد دارد دارای اهمیت می باشد؟
»  

در معتادان گمنام برای عضویت هیچ شرط و شروطی وجود ندارد ما حق عضویتی دریافت نمی‌کنیم. معتادان را طبقه‌بندی نکرده و بهبودی را به رایگان ارائه می‌دهیم . اگر یک معتاد بخواهد که عضو انجمن معتادان گمنام باشد تنها چیزی که به آن نیاز دارد تمایل به قطع مصرف مواد مخدر است. تمرکز بهبودی در  NAبر روی مشکل اعتیاد است نه یک ماده خاص.  هر معتادی بدون در نظر گرفتن نوع ماده ی مخدر مصرفی، نژاد، عقاید مذهبی، جنسیّت و وضع مالی می‌تواند به ما بپیوندد.

 

»  آیا NA برای کسانی که ازطریق سوء مصرف داروهای تجویزشده معتاد شده اند مناسب است
»  

پیام NA شامل تمام مواردی می شود که خلق وخوی و ذهن را تغییر دهد0 اعضای انجمن شامل تمام کسانی می شود که داروهای تجویز شده را هم مورد سوء استفاده قرارداده و ازطریق NA بهبود پیدا کرده اند ، برای هرشخصی که تمایل به قطع مصرف مواد مخدر داشته باشند NA مناسب است

 

»  عقیده معتادان گمنام در مورد روش های درمانی با متادون ویا سایر روش های جایگزینی دارو برای قطع وابستگی به مواد مخدر چیست ؟
»  

بطورکلی ما نمی توانیم تمایل کسی برای پرهیز از مواد مخدر را تشخیص دهیم ویا ارزیابی کنیم.  NA درمورد روش های درمانی جایگزینی دارو که مورد استفاده ی حرفه ای ها برای مدیریت   ودرمان اعتیاد می باشد هیچ عقیده ای ندارد.  NA یک برنامه پرهیز کامل از هر گونه مواد مخدر است ، این برنامه زیر بنای بهبودی از مصرف مواد مخدر ورشد شخصی اعضا را فراهم ساخته است. در معتادان گمنام تنها لازمه  عضویت تمایل به قطع مصرف مواد مخدرمی باشد. معتادانی که در مراکز جایگزینی دارو تحت درمان قرارگرفته اند از حضورشان در جلسات NA  استقبال می شود.

 

»  موضع انجمن درمورد داروهای تجویز شده برای درمان بیماری های روانی چیست ؟
»  

تمرکز NA فقط برروی بهبودی ازاعتیاد به مواد مخدر است ، جزوه ای داریم با عنوان «دردوران بیماری»که درمورد استفاده از دارو وهمچنین موارد درمانی که ممکن است برای معتادان درحال بهبودی پیش آید بحث و گفتگو می کن.

 

»  آیا شما قبل از ورود به انجمن خود را معتاد می‌دانستید؟
»  

اکثر ما قبل از آمدن به معتادان گمنام خود را معتاد نمی دانستیم وتصور می کردیم تا وقتی که بتوانیم مصرف خود را برای مدتی متوقف کنیم ویا کنترل شده مصرف کنیم اشکالی در کار نیست.اما این باور غلط که کاری ازدست دیگران برنمی آید و خودمان به تنهایی می توانیم از پس این مشکل برآییم باعث شد که  قابلیت کمک گرفتن از دیگران را از دست بدهیم و  باورمان شده بود که راه نجاتی وجود ندارد و باید تا آخر عمر مصرف کنیم .اما با ورود به برنامه متوجه شدیم ما به عنوان معتاد،بیماری ناشناخته ای داریم که مصرف هر ماده ای که احساساتمان را تغییر دهد، می تواند در هر قسمت اززندگیمان تولید اشکال کند.بیماری اعتیاد فراتر از مصرف مواد مخدر است. ما از بیماری رنج می بریم که عوارض خود را به صورت رفتارهای ضد اجتماعی نشان می دهد در نتیجه تشخیص،طبقه بندی و درمان آن بسیار دشوار است.اما می توان آنرا در نقطه ای متوقف کرد و بعد از بهبودی نیز امکان پذیر است.

 

»  تفاوت بین مصرف تفننی یا گریزی و مصرف دائمی یا اعتیاد چیست؟
»  

ما بعنوان معتاد، کسانی هستیم که مصرف هر ماده‌ای که افکار و احساسات‌مان را تغییر دهد، در هر قسمت زندگی‌مان تولید اشکال می‌کند.بیماری اعتیاد به مراتب فراگیرتر از مصرف مواد مخدر است.بسیاری از ما معتقدیم که این بیماری مدت‌ها قبل از اولین بار مصرف در ما وجود داشته است.ما معتاد شدن را خودمان انتخاب نکردیم. ما از بیماری رنج می‌بریم که عوارض خود را بصورت رفتاری ضد اجتماعی نشان می‌دهد و در نتیجه، تشخیص، طبقه بندی و درمان آن بسیار دشوار است.

 

کتاب پایه-معتاد کیست؟

 

»  چطور می توانید تشخیص دهید که یک شخص معتاد است؟
»  

عموماً ما راجع به این مسائل نظر نمی دهیم. ما حتی به کسانی که به جلسات ما می آیند نمی گوییم که آیافلان شخص معتاد است یا خیر. ما این فرصت را به افراد می دهیم تا خودشان درمورد اینکه آیا معتاد هستند، تصمیم بگیرند. ما یک برگه خواندنی بنام «آیا من معتاد هستم» داریم که شامل سؤالات بسیاری می باشد که از تجربه جمعی انجمن ما، راجع به روال زندگی یک معتاد، گرفته شده است. شخصی که این برگه را می خواند خودش می‌تواند پاسخ این سؤال را بدهد که آیا او با مواد مخدر مشکل داشته و احتمالأ یک معتاد است،یا نه. پیشنهاد می‌کنیم که این برگه را بخوانید. شاید جواب سؤال خود را در آن بیابید.

 

»  دریک جلسه NA چه اتفاقی می افتد؟ و جلسات چگونه اداره می‌شود؟
»  

یک جلسه NA جایی است که درآن دونفر و یابیشتر ازمعتادان به منظوربهبودی ازبیماری اعتیاد گرد هم می آیند. اعضا ازطریق مشارکت تجربه های شان درمورد چگونگی اداره زندگی بدون بازگشت به مصرف مواد مخدر ، ازیکدیگرحمایت می کنند. برخی ازجلسات سخنران هایی دارند که تجربه خود درمورد پاک شدن وپاک ماندن را به مشارکت می گذارند. برخی دیگر ازجلسات دارای فرمت های ساختاری بوده که برروی نشریات NA (کتاب پایه ، جزوه های اطلاع رسانی ویا کتاب فقط برای امروز) متمرکز است، تمام جلسات برروی بهبودی وحمایت از یکدیگردرطی بهبودی تمرکزدارند.

کلیه هزینه‌های جلسات و انجمن از طریق اعانات داوطلبانه اعضا تأمین می‌شود و هیچ کمکی از خارج انجمن دربافت نمی‌شود.شایان ذکر است اداره جلسات توسط اعضای خدمتگزار به صورت دوره‌ای انجام می‌شود.

جلسات به دو صورت باز و بسته برگزار می‌شود. جلسات بسته، مختص معتادان در حال بهبودی بوده و شرکت عموم در فقط جلسات باز آزاد می‌باشد

 

»  آیا در جلسات شما حضور غیاب انجام می شود؟ آیا می توانم ازطریق شما مطمئن شوم که دوستم/شوهرم/فرزندم /کارمندم/مددجویم، حقیقتأ به جلسات می آید؟
»  

نه! NA حضور و یا عدم حضور معتادان را در جلسات خود کنترل نمی کند. اما برای کمک به کسانی در جلسات باز ما شرکت می کنند و بدلیل مسائل قانونی یا برای برنامه های درمان سرپایی، بعضی از گروه های ما به منشی اجازه می دهند که فرمی را که بوسیله شرکت کننده ارائه داده می شود، امضا کند. البته همه گروه های ما به چنین خواسته ای جواب مثبت نمی دهند. در عین حال برخی از گروه ها بدون هیچ محدودیتی چنین خدماتی را ارائه می دهند. اما درکل, ما حضور هیچ عضوی را در جلسات تأیید نکرده وهیچگونه لیستی از اعضای خود تهیه نمی کنیم.

 

»  آیا شما مشاور هم دارید؟ این همان راهنماست؟
»  

ما در NA مشاورین حرفه ای نداریم. همانطورکه در جزوه« راهنما ورهجو » آمده است  رابطه راهنما و رهجو رابطه ایست بین اعضای NA. یک عضو باتجربه بیشتر به یک عضو تازه وارد کمک می کند تا اویاد بگیرد چگونه بدون مصرف مواد مخدر زندگی کرده و چگونه اصول دوازده قدم را در زندگی خود جاری سازد. قلب NA وقتی در حال تپش است که دو معتاد، بهبودی خود را با یکدیگر در میان بگذارند.  

 

»  آیا می توانید جلسات NA را درمراکزدرمانی برگزارکنید؟
»  

بله در مراکز درمانی که  تمایل به همکاری داشته باشند توسط کمیته زندان ها وبیمارستان ها  جلسات انجمن معتادان گمنام برای اعضاء آن مراکز  جهت پیام رسانی به همدردانمان برگزار می شود .

 

»  من معتاد نیستم،آیا می توانم در جلسات شما شرکت کنم؟
»  

ضمن تشکر از توجه شما نسبت به انجمن معتادان گمنام، لازم به ذکر است ما جلسات باز داریم که شرکت عموم مردم در آنها مجاز است. جزئیات این جلسات را در دفترچه  آدرس جلسات ما پیدا خواهید نمود.

 

»  چگونه نشریات NA را برای مرکز درمانی خود تهیه کنم ؟
»  

برای اطلاع از نحوه ارائه این نوع خدمات با دفتر خدمات جهانی شعبه ایران تماس حاصل نمایید.

 

»  من کسی را می شناسم که ناشنوا، نابینا و یا به نوعی معلول بوده و حاضر نیست به جلسات شما بیاید. آیا می توانید به ایشان کمک کنید؟
»  

بستگی به نوع معلولیت شخص: ما می توانیم محصولات خاصی را که برای اینگونه افراد تهیه شده اند، مانند نوارهای صوتی کتاب پایه همچنین پمفلت های مخصوص روشن دلان، در اختیارایشان قراردهیم. یا اینکه : جلسات بخصوصی که  دارای رمپ بوده و قابل دستیابی بوسیله ویلچر می باشند.  حضور در جلسات NA برای اولین بار، برای هر معتادی بسیار مشکل است (لطفا با دفتر مرکزی ما تماس بگیرید)

 

»  آیا جلسات مخصوص افراد خاص یا مشهور دارید؟
»  

اصل گمنامی فضایی یکسان و برابر را در جلسات بهبودی برای همه اعضا ایجاد می‌کند تا آنان با هرگونه پیشینه‌ای امتیازی نسبت به دیگر شرکت کنندگان نداشته باشند

 

»  هزینه حضور در جلسات NA چقدر است ؟
»  

شرکت در جلسات NA رایگان است. حضوردرجلسات NA هزینه ای دربرندارد ،اگرچه بیشترگروه ها برای پرداخت هزینه های خود مانند : اجاره بها ، چای و قهوه و... ،سبد اعانات را درطول جلسه به گردش درمی‌آورند که این در راستای اصل خودکفایی‌مان است و فقط اعضای NA می‌توانند به دلخواه خود پول  داخل سبد بریزند.

 

»  من به NA اعتماد دارم و خواهان کمک کردن به آن هستم. چه کمکی از دست من برمی آید؟
»  

نقطه شروع حمایت شما می‌تواند معرفی انجمن معتادان گمنام به دیگران باشد. ما کمک‌های مالی خارجی قبول نمی‌کنیم. بهترین کاری که شما می توانید انجام دهید،پیشنهادNAبه شخصی است که با مصرف مواد مخدر مشکل دارد. به او بگویید که عضویت در NAهزینه ای ندارد و ممکن است ما بتوانیم به ایشان کمک کنیم. ممکن است شما به عنوان حرفه‌ای کمک خاصی بتوانید به بسط و توسعه پیام ما بنمایید. از دزیافت حمایت معنوی شما استقبال می‌نماییم.

 

»  آیا ازحضورکسی که هنوز مصرف کننده مواد مخدر می‌باشد ،درجلسات NA استقبال می‌شود؟
»  

بله؛ ما معتادانی را که مصرف کرده باشند از جلسات خود منع نمی‌کنیم، ازحضور آنان در جلسات بیشتر استقبال می‌کنیم، سنت سوم ما می‌گوید تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف است، ما اصرار نداریم که معتادان برای عضویت و حضور در جلسات ما حتما قطع مصرف کرده باشند. بسیاری از اعضای ما زمانی که هنوز مصرف کننده بودند در جلسات ما شرکت کرده و اکنون عاری ازمصرف هرگونه مواد مخدرند وامروز دربرنامه بهبودی هستند، اغلب از اعضای مصرف کننده درخواست می شود درحین برگزاری جلسه ازصحبت کردن خوداری کنند اما این معتادان تشویق می شوند که قبل وبعد ازجلسه ویا درهنگام تنفس ، با دیگر اعضاءگفتگو نمایند.

 

»  چطور می توان یک شخص را وادار به قطع مصرف نمود؟
»  

طبق تجارب شخصی ما، نمی توان یک معتاد را  وادار به قطع مصرف موادش نمود. یک معتاد تنها وقتی قطع مصرف می کند، که تمایل به این کار را داشته باشد و تقاضای کمک کند.  اگرشما کسی را می شناسید که مصرف می کند، ممکن است بخواهید بعضی از نشریات وهمچنین آدرس جلسات ما را در اختیار ایشان بگذارید. با حضور در یکی از جلسات ما ایشان می توانند تصمیم بگیرندآیا NA می تواند در قطع مصرف به آنها کمک کند.NA اقداماتی را که اصطلاحأ بدان «مداخله » می گویند، انجام نمی‌دهد و به اعضای خانواده، دوستان و یا کارفرمای معتادان درمورد نحوه برخورد با  معتادان درحال مصرف، توصیه ای نمی کند.

 

»  فردی را به NA معرفی کردم که دارو مصرف می کرد واعضای NA می گفتند که او پاک نیست ، ممکن است دراین مورد بیشتر توضیح دهید؟
»  

به اعضایی که به خاطر بیماری های جسمی یا روانی نیاز به استفاده از داروهای تجویز شده توسط پزشگ خود را دارند پیشنهاد می کنیم کتابچه (دردوران بیماری ) را مطالعه کنند. این کتابچه اطلاعات مفید و مبتنی برتجربه درمورد دارو درمانی و بیماری را ارائه می‌دهد و این ایده را شرح می‌دهد که دارو درمانی، تصمیمی است که به عهده خود عضو، پزشک معالج و راهنما گذاشته شده است. این جزوه برای کمک به اعضایی است که موفق به انجام پرهیز کامل از مصرف مواد مخدرشده‌اند و در بهبودی با نیاز به دارو درمانی مواجه می‌شوند. متاسفانه درمورد دارو درمانی، اعضای ما اغلب نظریات خود را درمورد استفاده از دارو ابراز می کنند هر چند که NA دراین مورد هیچ نظری نداشته باشد. اگرچه این موضوع می‌تواند باعث تشویش حرفه‌ای‌ها شود به همان اندازه  هم می‌تواند برای بسیاری از اعضای ما گیج کننده باشد. معمولا اعضای NA بین استفاده از دارو به عنوان جایگزینی مواد مخدر و استفاده ازدارو در زمانی که پاک هستند و نیاز به دارو درمانی پیدا کرده‌اند، تفاوت قائل می‌شوند.

 

»  آیا تمام معتادان شبیه یکدیگرند؟ آیا همه شما وقتی که مواد مخدرمصرف می کرده اید کارهایتان شبیه یکدیگربود؟ آیا شما در زمان مصرف درفقر و بی خانمانی به سرمیبردید؟
»  

انجمن ما ازافرادی تشکیل شده که با سوابق گوناگون و تجربیات متفاوت مصرف مواد مخدرآمده اند ,ما احساس خود  از انحطاط و انزوای دوران مصرف را به مشارکت می‌گذاریم. برخی از معتادان با حکم قاضی وسایرین داوطلبانه به انجمن آمده اند. برخی از معتادان   بی خانمان ، وبرخی دیگر از حقوق و مزایای بالایی برخورداربوده اند. NA برای تمام کسانی است که تمایل به قطع مصرف مواد مخدر داشته باشند.

 

»  آیا شما لیست افراد شرکت کننده در جلسات را تهیه می‌کنید؟
»  

ما اعضای انجمن خود را به هیچ کس معرفی نمی کنیم. ما به بهترین نحو تلاش می کنیم، گمنامی اعضای مان را هم درون انجمن و هم بیرون از آن، حفظ کنیم. ما همچنین در سطح روزنامه ها، رادیو فیلم و اینترنت گمنامی شخصی خود را حفظ می کنیم. ما از شما می خواهیم با شناسایی نکردن اعضای ما و به چالش نکشیدن گمنامی شان به ایشان احترام بگذارید.

 

»  آیا جلسات NA در سراسر دنیا وجود دارد ؟
»  

تا سال 2014  NA در 137 کشور و با 77 زبان متفاوت حضور داشته است. دارای بیش از 61800  جلسه هفتگی درسراسر دنیاست.

 

»  آیا NA هیچ نوع مرکز سم زدایی و یا درمان اعتیاد را اداره می کند؟
»  

ما مدیریت هیچ یک از مراکز درمانی، خانه‌های بین راهی، مراکز باز پروری و یا سم‌زدایی را به عهده نداریم.در سراسر دنیا مؤسسات خیریه ، کانون‌ها و مراکز ترک فیزیکی اعتیاد وجود دارد که برخی از آن‌ها توسط اعضای انجمن معتادان گمنام تأسیس و راه اندازی شده‌اند و یا بعضی از اعضای این انجمن در آن مراکز به‌عنوان کارمند، مشاور یا کارشناس و... مشغول به‌کار هستند. اما صرف حضور اعضای انجمن معتادان گمنام در این‌گونه مراکز و جمعیت‌ها به این معنی نیست که آن مراکز به انجمن معتادان گمنام وابسته هستند.

درعین حال معتادان گمنام درقالب یک انجمن، نظری درمورد این مراکز و جمعیت‌ها ندارد. معتادان گمنام همچنین هیچ نظر یا فعالیتی در رابطه با ترک فیزیکی و سم‌زدایی ندارد.

انجمن معتادان گمنام از لحاظ مالی هیچ‌گونه کمکی از خارج انجمن نمی‌پذیرد و هزینه های خود را از طریق کمک‌های داوطلبانه اعضای خود تأمین می‌کند.

انجمن معتادان گمنام به گونه‌ای کاملا واضح و غیرحرفه‌ای با بیماری اعتیاد برخورد می‌کند. این انجمن بیمارستان، مرکز درمانی، کلینیک سرپایی بیماران و نیز تسهیلات مرتبط با مؤسسات درمانی ندارد. گروه‌های معتادان گمنام درمان‌های حرفه‌ای طبی و یا خدمات روان درمانی ارائه نمی‌دهند.

 

انجمن معتادان گمنام؛ صرفا انجمنی متشکل از معتادان درحال بهبودی است که به‌طور مرتب در جلسات گردهم می‌آیند، تا به کمک یکدیگر پاگ بمانند.

 

»  آیا شما معتادان را به مراکز سم زدایی رجوع می دهید؟ کدام یک از اینها بهترین اند؟
»  

خیر، برای آگاهی از فعالیت اینگونه مراکز می‌توانید با خط ملی اعتیاد تماس حاصل نمایید

 

»  آیا شما با مراکز درمانی و سم‌زدایی همکاری دارید؟ همکاری شما به چه صورت می‌باشد؟
»  

ما درمورد مراکز سم زدایی، مراکز درمان اعتیاد و سازمان های مشابه دیگر, نظری نداریم. البته برخی از جلسات ما در مراکز درمانی، بیمارستانها و یا زندانها، و به منظور رساندن پیام بهبودی به معتادانی که در آنجا وجود دارند، برقرار می شوند. این نباید به عنوان تأیید چنین مراکزی و یا روش خاص درمان اعتیاد در اینگونه مراکز، تعبیر شود، اگرچه ما با اینگونه مؤسسات همکاری متقابل داشته و اجازه می‌دههیم آن‌ها بدانند معتادان گمنام منبعی است در خدمت بیمارانشان.

 

»  تفاوت بین NA و مراکز درمان اعتیاد چیست؟ بین NA و روان درمانی چطور؟
»  

برخورد ما با بیماری اعتیاد کاملاً غیر حرفه‌ای و واقع‌بینانه است. معتادان گمنام یک انجمن غیر انتفاعی است که هیچ حق عضویتی ندارد. ما کارکنان متخصص در رشته پزشکی و یا مشاوران حرفه ای نداریم. ما خود را به عنوان اشخاص حرفه ای به معتادانی که درجستجوی بهبودی نزد ما آمده اند, جلوه نمی دهیم. ما خود را معتاد معرفی می کنیم، یعنی مثل خودشان. معتادانی که راه قطع مصرف مواد مخدر را یاد گرفته اند، تمایل خود را برای مصرف مواد از دست داده اند و راه جدیدی را برای زندگی پیدا کرده اند. ما متخصص و حرفه‌ای نیستیم و در کار سم‌زدایی و ترک جسمانی دخالت نمی‌کنیم و هیچ گونه مرکز درمانی ، مشاوره ، کمپ یا بازپروری نداریم. رابطه ما با مراکزی که در زمینه اعتیاد فعالیت دارند به شکل همکاری بدون وابستگی است.

 

»  انجمن از نظر مالی به چه صورت تامین می شود؟
»  

 ما انجمنی خودجوش  و متکی به خود هستیم و کمک مالی از خارج دریافت نمی‌کنیم و هیچ‌گونه بودجه، وام و هدیه‌ای نمی‌پذیریم. ما برای اداره گروه هایمان نیاز به پول داریم و باید هزینه اجاره، مایحتاج دیگر و نشریاتمان را بپردازیم . برای پرداختن این هزینه ها، ما در جلساتمان اعانه جمع می کنیم و هر چه را که از آن باقی بماند صرف هزینه خدمات وپیشبرد هدف اصلیمان یعنی پیام رسانی به معتادان می کنیم.انجمن  ما از طریق کمک‌های داوطلبانه ی اعضا، متکّی به خود می باشد.

 

»  آیا شما نماینده ای دارید تا بتوانم با او تماس بگیرم ؟
»  

معتادان گمنام هیچ نماینده ای ندارد. اگر شما هر سئوالی داشته باشید می توانید با دفتر مرکزی NA در ایران تماس بگیرید و با مسئول روابط عمومی صحبت نمائید.

 

»  آیا تمرکز شما فقط بر روی پاکی از مواد مخدر است؟ تفاوت پاکی و بهبودی در چیست؟
»  

در معتادان گمنام بین پاکی و بهبودی تفاوت وجود دارد، بهبودی با پاکی شروع می‌شود و یک فرایند پیش‌رونده است. این انجمن اصول معنوی پایه ای همچون صداقت، روشن بینی، ایمان، تمایل، فروتنی را به معتادان آموزش می دهد تا در زندگی روزانه مورد استفاده قرار دهند. برنامه ما از اصولی تشکیل شده است که بسیار ساده است. امروز برای ما بهبودی یک واقعیت است که ما با به کارگیری قدم های دوازده گانه شخصیت های درهم شکسته خود را از نو می سازیم. امروز عشق، شادی، امید، غم و هیجان واقعی خود را حس می کنیم و این احساسات مانند گذشته تحت تأثیر مواد مخدر نیستند.

 

»  چقدر زمان لازم است که یک بیمار بهبودی کاملش را بدست آورد؟( تا کی باید در جلسات شرکت کند؟ )
»  

ما به عنوان یک انجمن، باور نداریم که هیچوقت از بیماری اعتیاد درمان کامل پیدا می‌کنیم. بهبودی در این انجمن یک درمان معجزه آسا نیست و در یک مقطع زمانی خاص صورت نمی گیرد. ما معتقدیم که بهبودی یک فرایند در طول زندگی ماست. حضور درجلسات قسمتی از برنامه ماست و ما به شرکت مرتب در جلسـات تشـویق می‌شویم. ما می دانیم که هرگز علاج نمی شویم و بیماری مان را تا آخر عمر با خود خواهیم داشت اما با وجود داشتن این بیماری،بهبود پیدا می کنیم و هر روز فرصت تازه ای به ما داده می‌شود. ما اعتقاد داریم که برای ما بهترین راه پاک ماندن شرکت در جلسات انجمن معتادان گمنام است.

 

»   آیا اتفاق افتاده یک معتاد پس از سال ها بودن در برنامه های ترک اعتیاد مجدد در دام افکار سابق خود گرفتار شود؟ و شما چگونه با این مشکل مقابله می کنید؟
»  

بسیاری از مردم تصور می‌کنند مفهوم بهبودی فقط مصرف نکردن  مواد مخدر است. آن‌ها لغزش را نشانه شکست کامل و پرهیز به مدت طولانی را علامت موفقیت کامل می‌دانند. اما تجربه ما که برنامه بهبودی معتادان گمنام را دنبال می‌کنیم نشان داده است که مسأله به این سادگی نیست. گاه لغزش برای عضوی که قدری با انجمن ما مربوط شده است، می‌تواند چنان تجربه تکان دهنده‌ای باشد که اورا وادار به دنبال کردن جدی‌تر این برنامه کند. در حالیکه اعضای دیگری را می‌بینیم که با وجود پرهیز دراز مدت، هنوز هم در اثر ناصادقی و خود فریبی قادر نیستند از بهبودی کامل و پذیرش اجتماعی بهره‌مند شوند، اما در مجموع پرهیز کامل و مداوم، تماس و همسانی با اعضا و گروه‌های NA بهترین راهی است که زمینه رشد را برای یک معتاد فراهم می‌کند...

 

 

»  آیا شما به معتادان برای یافتن کار، مددهای اجتماعی، آموزش، یافتن محل زندگی و غیره کمک می کنید؟
»  

NA یک سازمان خدمات اجتماعی نیست و معتادان را به نهادهای دولتی رجوع نداده و چنین خدماتی را ارائه نمی دهد. برنامه NA به ما مسئولیت پذیری را آموزش می دهد. ما یاد می گیریم مشکلات زندگی خود را به کمک آنهایی که به بهترین وجه می توانند به ما یاری دهند، حل کنیم. مثلاً اگر مشکل پزشکی دارید به دکتر مراجعه کنید. اگر مشکل قانونی دارید به وکیل مراجعه کنید و غیره.

 

»  آیا شما گواهی پاکی از مواد مخـدر را برای معتـادان تهیـه می کنید؟(طبق درخواست دکترها، قانون و غیره)
»  

ما هیچ نوع تست انجام نداده و به هیچ وجه گواهی و یا تضمینی در مورد پاک بودن یک معتاد ارائه نمی‌دهیم.

 

»  آیا اعتیاد به مواد مخدر ارثی است؟
»  

NAراجع به این موضوع نظری ندارد. این مسئله ایست که پزشکان و متخصصان صلاحیت بیشتری برای پاسخگویی به آن را دارند.

 

منبع:http://www.nairan.org

  
  
  

اطلاع رسانی و عضو NA

رساندن پیام NA یکی از قسمتهای مهم بهبودی بسیاری از اعضاء ما است و به برخی از ما کمک نموده تا توانایی خود را کشف و گسترش دهیم . پیام بهبودی NA با حمایت شما می تواند به بسیاری از مردم برسد . شرکت در کمیت اطلاع رسانی به شما این فرصت را می دهد که تغییر مثبتی در زندگی دیگران ایجاد کنید .

اطلاع رسانی چیست ؟

نقش کمیته اطلاع رسانی حصول اطمینان از این است که اطلاعات دقیق و روشنی در مورد NA در دسترس عموم قرار گیرد . امروزه تقاضا برای دریافت اطلاعات در مورد انجمن ما از همیشه بیشتر است . عضویت در کمیته ای که معتادان در حال عذاب را به انجمن ما راهنمایی می کنند به همراه خود پاداشی معنوی دارد که نمی توان آن را توصیف کرد و فقط باید تجربه نمود .

مسئولیت عضو NA چیست ؟

هر زمان که ما در مجامع خود را عضو NA معرفی میکنیم باید متوجه این مسئولیت و رفتار خود نیز باشیم . این خود یک اطلاع رسانی است . چرا که هر یک از ما از دید گاه افرادی که با برنامه ما آشنا نیستند یک نماینده NA به حساب می آئیم . مثلا کوشش ما در تمیز و مرتب نگاه داشتن محل برگزاری جلساتمان تاثیر بسزایی در برداشت دیگران از NA در کل دارد .

نوعی دیگر از خدمات اطلاع رسانی زمانی به وقوع می پیوندد که از ما در خواست می کنند که در مورد معتادان گمنام در یک جلسه رسمی صحبت کنیم . وقتی چنین در خواستی شد باید یک عضو کمیته اطلاع رسانی در جریان قرار گیرد . اگر عضو کمیته اطلاع رسانی در دسترس نباشد در آن صورت چنین در خواستی باید به نماینده خدمات گروه (GRS) و یا گرداننده جلسات منطقه ارائه گردد . ما کلیه درخواستها را به این صورت مورد توجه قرار می دهیم ، زیرا هر یک از آنها مهم هستند و باید به شکلی صحیح و سریع به آنها توجه شود . وقتی از شما چنین درخواستی شد . توجه داشته باشید که مخاطب در این درخواست یک عضو نیست ، بلکه متوجه معتادان گمنام در کل می باشد .

اهمیت گمنامی چیست ؟

این یک برنامه گروهی و جمعی است و در هنگام اطلاع رسانی ، رساندن مفهوم (من نمی توانم ولی ما می توانیم ) حیاتی است . اصل بنیادین و روحانی گمنامی در صورتی که اعضا به طور مستقل عمل کنند می تواند به صورت جدی صدمه ببیند .

ما در رسانه های عمومی نام خانوادگی خود را فاش نمی کنیم و همچنین خود را به عنوان عضو انجمن معتادان گمنام معرفی نمی کنیم به عنوان قسمتی از برنامه روحانی بهبودی و در جهت ارائه خدمات فروتنانه ، از خودنمایی و تبلیغ اجتناب می کنیم . بنا بر تجربه ما ، اعضایی که در رابطه با عضویت خودشان در NA در رسانه ها تبدیل به (ستاره ) می شوند ، خطر نادیده گرفتن اساس روحانی بهبودی خود را متحمل می گردند و در ضمن ممکن است تصویر نادرستی از بهبودی در NA را به جامعه ارائه دهند .

چگونگی فعالیت اعضاءNA

هر عضو برای خود جایگاهی در کمیته اطلاع رسانی دارد . این کمیته برای عقاید ، پیشنهادات ، انتقادات و مشارکت شما ارزش قائل است . با آغوش باز شما را برای حضور در کمیته اطلاع رسانی دعوت می کنیم . مانند اکثر کمیته های خدماتی دیگر ، کمیته اطلاع رسانی همیشه به افکار و کمک شما نیاز مند است .

چگونگی به انجام رساندن کار

گروهها معمولا به دور هم جمع می شوند و تشکیل یک کمیته خدمات ناحیه را می دهند (ASC) ، خدمات اطلاع رسانی توسط کمیته ای فرعی تشکیل شده در کمیته خدمات ناحیه ارائه می گردد . کمیته اطلاع رسانی معمولا در خواستهایی برای ارائه اطلاعات از طرف اشخاص ، گروهها و رسانه ها دریافت می کنند . بعضی از روشهای ارائه اطلاعات به عموم از قرار زیر است :

۱)- فرستادن سخنرانان به اجتماعات مذهبی ، دولتی ، آموزشی ، و یا رسانه ها .

۲)- طراحی و پخش پوستر ، بروشور و سایر اطلاعیه های عمومی در مورد اینکه چگونه جلسات ما را پیدا کنند .

۳)- تشکیل جلسات آموزشی و کارگاهها.

۴)- پست کردن فهرست نشانی جلسات ، رد و بدل کردن نامه و بروشور و افرادی که با معتادان در تماس هستند .

۵)- همکاری با کمیته بیمارستان ها و زندانها (مراکز بازپروری) در پروژه های مرتبط .

۶)- در مواقعی که کمیته جواب گویی تلفن و یا دفتر جداگانه ای موجود نباشد ، کمیته اطلاع رسانی می تواند مسئولیت پاسخ گویی تلفنی را به عهده بگیرد .

برای شروع هر یک از این فعالیت ها با نماینده خدمات گروه خود یا یک عضو کمیته اطلاع رسانی محلی صحبت کنید . تا ما آنچه را که داریم با دیگران در میان نگذاریم ، قادر به حفظ آن نمی شویم . کمیته اطلاع رسانی به ما کمک می کند که دقیقا همین کار را انجام دهیم .

فقط برای امروز

به خودت بگو

فقط برای امروز ، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ، زندگی می کنم و بدون مصرف هیچگونه ماده مخّدری روز خوبی خواهم داشت .

فقط برای امروز ، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور می کند و می خواهد در بهبودیم به من کمک کند .

فقط برای امروز ، برنامه ای خواهم داشت و سعی خواهم کرد آنرا به بهترین شکل ممکن دنبال کنم .

فقط برای امروز ،  به کمک برنامه معتادان گمنام سعی خواهم کرد که ، از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم .

فقط برای امروز ، ترسی نخواهم داشت  و به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نمی کنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا کرده اند فکر خواهم کرد . مادامی که این راه را دنبال کنم ، از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .

زمانی که ما به برنامه معتادان گمنام آمدیم ، تصمیم گرفتیم زندگی مان را به مراقبت یک نیروی برتر بسپاریم . این تسلیم ، ما را از بار سنگیم گذشته و ترس اینده خلاص می کند . موهبت امروز ، اکنو در دست ماست . ما زندگی را به همان شکلی که هست می پذیریم و از آن لذت می بریم . وقتی که ما از پذیرش واقعیت امروز سر باز می زنیم ، در حقیقت ایمان مان به نیروی برتر را انکار می کنیم که تنها باعث ایجاد رنج بیشتری است .

ما می آموزیم که “ امروز “ هدیه ای است بدون ضمانت . با این باور ، ناچیز بودن گذشته و اینده و نیز اهمیت اعمال امروز مان برای ما واقعیت می پذیرد و زندگی مان را ساده می سازد .

وقتی ما روی افکار امروز مان تمرکز می کنیم ، کابوس مواد مخدر توسط نور یک واقعیت جدید ، محو می شود . ما متوجه می شویم زمانی که مشکل داریم ، می توانیم به یک معتاد در حال بهبود دیگر ، جهت بیان احساسات مان اعتماد کنیم . توسط مشارکت در ورد گذشته مان با معتادان دیگر ، می فهمیم که ما منحصر به فرد نیستیم ، و نکاتی مشترک داریم .

حرف زدن با سایر اعضای معتادان گمنام ، چه ما درباره تلاش ها و سختی های روزمان با آنها مشارکت کنیم ، چه اجازه دهیم آنها با ما مشارکت کنند ، راهی است که نیروی برترمان می تواند از آن طریق توسط ما کار خود را انجام دهد . اگر امروز پاک و به نیروی برتر و دوستانمان در معتادان گمنام ، نزدیک هستیم ، دیگر لازم نیست که بترسیم . خداوند ما را برای اشتباهات گذشته مان بخشید و فردا هم هنوز نیامده است . مراقبه و تهیه ترازنامه شخصی ، به ما در کسب ارامش و راهنمایی در طول روز کمک خواهد کرد ، ما لحظاتی از زندگی معمول روزانه مان را صرف تشکر از خداوند ، بدان گونه که او رادرک کرده ایم می کنیم ، که به ما توانایی روبرو شدن با امروز را داده است .

“فقط برای امروز “ ، تمام ابعاد زندگی ما را در بر می گیرد و تنها به پرهیز از مصرف مواد مخدر خلاصه نمی شود . باید با واقعیت های زندگی روزانه روبرو شد . بسیاری از ما احساس می کنیم که خداوند انتظار زیادی از ما ندارد جز این که کارهایی را انجام دهیم که “امروز “ قادر به انجام شان می باشیم .

کارکرد برنامه و دوازده قدم معتادان گمنام ، چشم انداز جدیدی از زندگی ما را به ما ارزانی داشته است . امروز ما دیگر احتیاج نداریم برای این که چه کسی هستیم ، بهانه بتراشیم . تماس روزانه ما با یک نیروی برتر ، خلاء درونی ما را که با هیچ چیز پر نمی شد ، پر می کند . امروز زندگی کردن برای ما رضایت بخش است . با راهنمایی نیروی برترمان ، ما میل به مصرف را از دست می دهیم . امروز ، تکامل دیگر برای ما هدف نیست ، ما می توانیم به اندازه کافی شایسته باشیم .

مهم این است تا به خاطر داشته باشیم که هر معتادی که بتواند یک روز پاک بماند ، یک معجزه است . شرکت در جلسات ، کارکردن قدم ها ، مراقبه روزانه و مشارکت با اعضا ، عواملی هستند که باعث می شوند کا از نظر روحانی سالم بمانیم . زندگی مسئولانه ، امکان پذیر است .

ما می توانیم عشق به انجمن و امنیت موجود در روش جدید مان را جایگزین تنهایی و ترس کنیم . ما دیگر مجبور نیستیم تنها باشیم در انجمن ، ما دوستان واقعی زیادی پیدا کرده ایم که هرگز فکرش را هم نمی کردیم .

تاسف به حال خود ، و رنجش ، جای خود را به تحما و ایمان می دهد . به ما ازادی ، آرامش و شادی ای ارزانی شده است که نا امیددانه به دنبالشان می گشتیم .

اتفاقات خود و بد زیادی در طول یک روز برای ما رخ می دهد . اگر ما قدر هر دو را ندانیم ، امکان دارد فرصت رشد کردن را از دست بدهیم . اصول ما برای زنگی ، در صورتی که از آن ها استفاده کنیم ، ما را در بهبودی یاری خواهند کرد . ما در می یابیم که تداون روزانه و مستمر ، ضروری است

راهنما و رهجو شدن

یکی از پیشنهاداتی که بسیاری از ما در بدو شرکت در جلسات NA می شنویم این است که راهنما بگیریم . به عنوان تازه وارد ، ممکن است معنای آن را درک نکنیم . یک راهنما به چه معنا است ؟ چگونه ما راهنما گرفته و از او استفاده می کنیم ؟ کجا می توان یک راهنما پیدا کرد ؟ هدف این جزوه ، ارائه مقدمه ای خلاصه در مبحث راهنما و رهجو شدن است

راهنما چه کسی است ؟

راهنما و رهجو شدن ، رابطه ای شخصی و خصوصی است که می تواند برای افراد مختلف ، معنای مختلفی داشته باشد . در راستای آن چه که هدف جزوه می باشد ، یک راهنما در NA  ، عضوی از انجمن معتادان گمنام می باشد که بر اساس برنامه بهبودی ما زندگی کرده و خواستار ایجاد رابطه خاص ، حمایت کننده و شخصی با ما است . برداشت اکثر اعضا از یک راهنما ، در درجه اول کسی است که بتواند در کارکرد دوازده قدم NA و بعضی اوقات ، در کارکرد دوازده سنت و دوازده مفهوم به ما کمک کند . راهنما الزاما ، یک دوست نمی باشد ولی ممکن است کسی باشد که ما می توانیم به او اعتماد کنیم . ما می توانیم ، مسائلی را با راهنمایمان ، مشارکت کنیم که مطرح ساختن آن ها در یک جلسه برای مان راحت نمی باشد .

ارتباط من با راهنمایم ، کلید اعتماد کردن ام به ساید آدم ها و نیز کارکرد قدم ها بود . من ، همه زندگی آشفته ام را با راهنما یم ، مشارکت کردم و او گفت که او نیز در گذشته در همان جایگاه ، بوده است . او به مرور ، زندگی بدون مصرف مواد مخدر را به من آموخت .

راهنما چه کار می کند ؟

راهنما ها ، تجربه ، قدرت و امید خود را با رهجو هایشان ، مشارکت می کنند . بعضی از اعضاء ، راهنمای خود را به عنوان فردی با محبت و دلسوز ، تعریف می کنند که به خرف های آن ها گوش داده و بدون هیچ قضاوتی ، از آن ها حمایت می کند . بعضی دیگر ، واقع بینی و بی طرفی راهنما را معیار قرار می دهد و به راه کارهای صریح و صادقانه او ، حتی زمانی که پذیرفتن آن ها سخت است ، اعتماد می کنند . با این وجود ، سایرین ، به این دلیل راهنما می گیرند که آن ها را در کارکرد دوازده قدم ، راهنمایی کنند .

یک بار ، یک نفر پرسید : “چرا من به راهنما نیاز دارم ؟ راهنما ی او پاسخ داد : خب به این دلیل که تشخیص خود فریبی توسط خودت کار نسبتا سختی است .“

راهنما و رهجو شدن ، به همان دلیلی کار می کند که NA کار م یکند . یعنی اعضاء در حال بهبودی مشکلات معمول اعتیاد و بهبودی را مشارکت کرده و در مورد بسیاری ، می توانند با یکدیگر ، همدلی کنند . یک راهنما ، مشاور حقوقی ، بانک دار ، والد ، مشاور ازدواج یا مدد کار اجتماعی نیست و همچنین ، او یک روانکاو نیست که راه کارهای حرفه ای خاص را ارائه دهد . راهنما ، به سادگی ، معتاد در حال بهبودی دیگری است که تمایل داردسفر خود را در دوازده قدم ، به مشارکت بگذارد .

رهجو چه کار می کند ؟

یک پیشنهاد این است که با راهنمای مان ، تماس مرتب داشته باشیم . علاوه بر تلفن زدن به راهنمای مان ، ما می توانیم ترتیب دیدار او در جلسات را بدهیم . بعضی از راهنما ها ، به ما می گویند که در زمان های معینی با آن ها تماس بگیریم ، در حالی که بعضی دیگر چنین درخواستیندارند . اگر ما نمی توانیم راهنمایی که در شهر ما زندگی می کند ، پیدا کنیم ، می توانیم برای تماس گرفتن ، از تکنولوژی و پست استفاده کنیم ، صرف نظر از این که ، چگونه با راهنمای مان ارتباط برقرار کنیم ، نکته مهم این است که ما صادق بوده و با روشن بینی ، گوش دهیم .

من به راهنمایم برای ارائه یک خط و جهت کلی و زاویه دید جدید اتکا می کنم . هیچ کدام هم که نباشد ، به هر حال او یادآوری کننده مهمی است .بعضی اوقات برای این که من چیزهایی را به گونه ای متفاوت ببینم ، کافی است که چیزی را با صدای بلند به شخص دیگری بگویم .

ممکن است ما نگران باشیم که مزاحم راهنما ی مان هستیم و به این دلیل در تماس با او تردید کنیم و یا ممکن است فکر کنیم که راهنمای ما ، در عوض کاری که انجام می دهیم ، چیزی از ما می خواهد . ولی واقعیت این است که راهنما های ما ، درست به اندازه ما از این رابطه بهبره می برند . در برنامه ؛ ما باور داریم ، می توانیم آن را حفظ کننیم ، بنا بر این با استفاده کردن از راهنما های مان ، در واقع مابه آن ها کمک می کنیم که پاک مانده و بهبود پیدا میکنند .

ما چگونه راهنما می گیریم ؟

برای راهنما گرفتن ، تنها کاری که ما باید انجام دهیم تقاضا کردن است که در عین سادگی ، ممکن است آسان نباشد . بسیاری از ما ، از اینکه از کسی بخواهیم تا راهنمای ما شود ، می ترسیم . در زمان اعتیاد فعال ، ممکن است یاد گرفته باشیم که به هیچ کس اعتماد نکنیم  و به این ترتیب ایده تقاضا از کسی برای این که به ما گوش داده و کمک مان کند ، ممکن است حس غریب و ترسناک باشد . با این وجود ، اکثر اعضای ما ، راهنما و رهجو شدن را به عنوان بخشی حیاتی از بهبودی شان ، توصیف می کنند . بعضی اوقات ، بالاخره ما همه شهامت خود را برای تقاضا کردن جمع می کنیم ولی در نهایت ، از طرف کسی که از او تقاضا کرده ایم ریال یک جواب رد می شنویم . اگر چنین اتفاقی بیافتد ، لازم است که ما ثابت قدم بوده ، ایمان داشته باشیم و سعی کنیم که تصمیم او را ، شخصی قلمداد نکنیم . احتمالا دلایل رد کردن تقاضای ما توسط افراد ، هیچ ربطی به ما ندارد : ممکن است آن ها ، زندگی پر مشغله یا رهجوهای زیادی داشته و یا در حال سپری کردن شرایط سختی باشند . ما باید دوباره ایمان مان را قوی کرده و از شخص دیگری ، تقاضا کنیم .

وقتی راهنمایم را انتخاب کردم ، تقریبا با او صحبت کردم . ایا ما با هم جور هستیم ؟ توقعات من و تو چیست ؟ من به دنبال عضو روشن بینی بودم که بتوانم به راحتی با او حرف بزنم .

بهترین جایی که می توان به دنبال یک راهنما بود ، جلسات NA  است . سایر مکان هایی که می توان راهنما پیدا کرد ، رخداد های NA مثل جلسات خدماتی و همایش ها است . اکثر اعضاء وقتی در جستجوی یک راهنما هستند ، به دنبال کسی می گردند که حس می کنند می توانند اعتماد کردن را از او یاد بگیرند ، کسی که دلسوز به نظر برسد و در برنامه فعال باشد . اکثر اعضاء به خصوص کسانی که تازه به NA آمده اند ، به این نکته اهمیت می دهند که راهنمایی را با سن پاکی بیشتر از خودشان پیدا کنند .

یک قاعده کلی خوب این است که به دنبال کسی با تجربیات مشابه خودمان باشیم تا او بتواند با تلاش ها و تجربه های ما احساس همدلی کند . به همین دلیل ، یافتن راهنمایی هم جنس ، این همدلی را آسان تر کرده و به ما کمک میکند که در رابطه ، احساس امنیت کنیم . بعضی اعتقاد دارند که جنست نباید عامل تعیین کننده باشد و ما آزادیم تا راهنمای مان را انتخاب کنیم . به هر حال ، قویا پیشنهاد می شود که ما از رابطه راهنما و رهجو شدنی که ممکن است منجر به کشش جنسی شود ، خود داری کنیم . یک چنین کششی ، می تواند ما را از ماهیت راهنما و رهجو شدن ، منحرف کرده و به توانایی ما در مشارکت صادقانه با یکدیگر ، آسیب برساند .

وقتی پاک شدم ، احساس عدم امنیت و تنهایی می کردم وحاظر بودم هر کاری برای کسب امنیت و دوستی انجام دهم . تمایل طبیعی من ارضای این خواسته بود ، نه تمرکز بر چیزی که برای ساختن زیر بنای بهبودی ام ، لازم بود . خدا را به خاطر درستکاذی اعضایی که در اولین روزهای بهبودی ام ، مرا حمایت کردند و از من سوء استفاده نکردند ، شکر می کنم .

بعضی اوقات ، اعضا مایلند بدانند که آیا داشتن بیش از یک راهنما ، کار درستی است یا خیر . با آن که بعضی از معتادان این شیوه را انتخاب می کنند ولی هشداری که در این باره وجود دارد این است که داشتن بیش از یک راهنما ، ممکن است آنان را وسوسه کند تا برای گرفتن راه کارها یا پاسخ های مورد علاقه شان ، دچار فریب کاری شوند .

چه زمانی باید راهنما بگیریم ؟

اکثر اعضا عقیده دارند که مهم است هر چه سریعتر ، راهنما گرفت ، در حالی که سایرین عقیده دارند که باید زمانی کوتاه را برای جستجو و تصمیم گیری مبتنی بر شناخت در نظر گرفت . رفتن به تعداد جلسات بیشتر ، به ما کمک می کند تا تصمیم بگیرم که با چه کسی راحت بوده و می توانیم به او اعتماد کنیم . اگر وقتی به دنبال یک راهنما هستیم ، کسی به ما پیشنهاد کند که راهنمای مان شود ، مجبور نیستیم جواب مثبت دهیم . باید به خاطر داشت که ما راهنما می گیریم که در روزهای نخستیم بهبودی ، به ما کمک کند ، با این حال این ازادی را دارا هستیم تا اگر آن شخص نیازهای ما را برآورده نساخت ، مدتی بعد او را عوض کنیم .

من ، مقطع راهنما گرفتن را با غرق شدن ، مقایسه می کردم . من ، هر چه سریعتر به آن غریق نجات یا راهنما ، نیاز داشتم .

وقتی تازه به به برنامه آمده ایم ، نیاز داریم تا از سایر معتادان ، در خواست کمک و حمایت کنیم . هر چه سریعتر باید شماره تلفن ها را گرفته و شروع به مشارکت با سایر معتادان در حال بهبودی کنیم . برنامه ما بر اساس کمکی که ما می توانیم به یکدیگر ارائه دهیم ، کار می کند . دیگر لازم نیست در تنهایی زندگی کنیم . به تدریج احساس می کنیم که بخشی از چیزی بزرگتر از خودمان هستیم . راهنما و رهجو شدن ، به ما کمک می کند تا متوجه شویم که با آمدن به NA ، بالاخره به خانه آمده ایم .

ممکن است شما سوالاتی درباره راهنما و رهجو شدن ، داشته باشید که این جزوه ، پاسخگوی آن ها نبوده باشد . با آنکه ممکن است پاسخ های “درست” و یا “غلط” به سوالات شما ، وجود نداشته باشند چرا که تجربه انجمن ما از اجتماعی به اجتماعی دیگر و از عضوی به عضو دیگر ، متفاوت است ، با این حال ، ما کتابی در مورد راهنما و رهجو شدن داریم که مسائل بسیاری در این ارتباط را به شکلی عمیق تر ، مطرح می سازد

خطاب به راهنمایان"سوپر راهنما"

زمانی که از ما خواسته میشود تا راهنمای کسی شویم، گاهی در تلاش خود برای ارائهی دانش برنامه تعصب زیادی نشان میدهیم، به خصوص اگر تعداد زیادی از اعضا از ما بخواهند که راهنمایشان شویم. هرقدر تعداد کسانی که از ما حرف شنوی دارند بیشتر باشد، خیلی سریعتر به ما احساس خودبزرگ بینی دست میدهد. ممکن است هراندازه هم که سعی کنیم در مقابل احساس خودبزرگ بینی و غرور مقاومت کنیم، نتوانیم از غرق شدن در نقش یک “سوپر راهنما” اجتناب کنیم و این احساس به ما دست دهد که همه چیز را میدانیم و غیرقابل اشتباه هستیم. آگاه ماندن از محدودیتهایمان و تداوم ترازنامه ی شخصی، از افتادن ما به دام این طرز فکر که همه چیز را بهتر از دیگران میدانیم، جلوگیری میکند.
راهنما شدن به ما اجازه میدهد از طریق تجربه کردن محدودیتهایمان رشد کنیم. با اقرار به آن محدودیتها و صادق بودن با رهجوهایمان، رشته هایی را که ما را به یکدیگر متصل میکند تحکیم میکنیم.زمانهایی است که وقتی ما به کمک احتیاج داریم راهنمایمان در دسترس نیست.
بسیاری از ما متوجه شدهایم که باید شبکه ای از اعضای برنامه را که میتوانیم در مواقع ضروری علاوه بر راهنمایمان به آنها روی آوریم تشکیل دهیم. در بعضی جاها رسم براین است که اعضایی که از طریق راهنما به یکدیگر وصل هستند برای این نوع حمایت برگزیده میشوند.آشنا شدن با سایر رهجوهای راهنمایمان میتواند برای ما چتر حمایتی مطمئنی باشد. اگر ما نتوانیم با راهنمای خود تماس بگیریم، همیشه میتوانیم به یکی از افراد شبکه ی راهنما و رهجویی تلفن بزنیم... گزیده ای از کتاب راهنما و رهجو

 

رابطه راهنما و رهجو na

وجود یک راهنما در NA برای یک رهجو خیلی مهم و حیاتی و با ارزش است.
اما خیلی وقتها راهنماها ارزش  و اهمیت یک رهجو را فراموش میکنند.
خواندن این داستان برای آن دسته از راهنماها شاید مفید یاشد

 یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد.برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت: “اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت، که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!”

رابطه راهنما و رهجو برای اعضایی که سالها پاک هستند به همان اندازه حیاتی است که برای عضو تازه وارد. اگرچه برنامه ی معتادان گمنام ساده است، اما اصول آن دارای غنای خاصی است که هرچه ما در بهبودی بالغتر شویم، عمق آن بیشتر میشود... بعضی اوقات اعضای با پاکی قابل ملاحظه، متوجه میشوند که به اندازه ی تازه واردان در برابر بعضی از نامالیامت زندگی آسیب پذیر هستند. طولِ پاکیِ بلند مدت، همیشه به این معنی نیست که یک عضو به راحتی اصول برنامه ی NA را در اختیار میگیرد. به خاطر چند سال پاکی، نه ببیماری ما ناپدید میشود و نه ما از مشکات زندگی رها میشویم. داشتن راهنمادر زمانهای سختی میتواند بسیار ارزشمند باشد.

من تنها جلسة NA در جهان را پیدا کردم

اسم من باب بی. است و اهل لس‌آنجلس هستم. در مورد آدم‌ها، جاها و چیزها، من از همان اول جزو آدم‌های موفق روزگار بودم؛ منتها از آخر.

من توی یکی از محله‌های جنوب شهر بزرگ شدم. فقیر، محروم، در دوران بحران اقتصادی1، و بچة طلاق. جملات محبت‌آمیز توی خانوادة ما اصلاً مرسوم نبود. خانه هم پر از بچه بود.

بیش‌تر چیزهایی که من از زندگی‌ام می‌دانم، بعدها و با نگاه به گذشته به یادم آمده. وقتی در کوران این وقایع بودم، چیزی از آن نمی‌فهمیدم. فقط یادم هست که زندگی همین طور از کنارم می‌گذشت و من احساس متفاوت بودن، احساس محرومیت می‌کردم. در تمام مقاطع زندگی، هر جا که بودم و هر چه که داشتم، طعم آسایش را هیچ‌وقت واقعاً نچشیدم. در یک دنیای خیالی بزرگ شدم. همیشه چمن همسایه به چشمم سبزتر بود. همیشه در خیال و توهم سیر می‌کردم. توی مدرسه همیشه با انواع و اقسام دودره‌بازی قبول می‌شدم. این چیزها را خوب یاد گرفته بودم.     

من همیشه در رؤیای ترک خانواده بودم. خانه‌مان به چشم من جای ماندن نبود. شیرین‌ترین خیال من این بود که جایی آن بیرون چیز خوبی در انتظار من است.

من مصرف مواد مخدر را نسبتاً دیر شروع کردم. هجده سالم بود. البته دیر که می‌گویم منظورم در مقایسه با بچه‌های امروزی است.

مادر من به ضرب ترکه ما را اداره می‌کرد. روشش این بود. شیوة دائمی من هم برای جلب توجه این بود که هر روز ماتحتم را بدهم دَمِ ترکة مادر. بعدها یاد گرفتم یک راه دیگر برای جلب توجه، مریض شدن است. وقتی مریض می‌شدم چیزهایی را که به آن نیاز داشتم به دست می‌آوردم؛ یعنی محبت و توجه.

به چشم من مقصر این وضعیت مادرم بود، چون توی زندگی‌اش تصمیم‌های عاقلانه‌تری نگرفته بود تا من بتوانم کودکی شادتری داشته باشم.

من به ارتش رفتم چون به چشمم راهی برای فرار کردن از خانه بود. مدت‌ها توی ارتش ماندم چون آن‌جا هم همان امکاناتی را که توی خانه داشتم به من می‌دادند: سه وعده غذا، جای خواب، و بی‌مسئولیتی. شاید از این جهت که درجه‌دار بودم و بالاخره کارهایی می‌کردم، بشود گفت آدم مسئولی بودم اما همه‌اش به این دلیل بود که از پیش دستورالعمل‌هایی به من داده بودند که چه کار کنم، کی این کار را بکنم، و چه‌قدر بکنم. 

اولین مادة مخدری که مصرف کردم الکل بود. متوجه شدم که من دو شخصیت دارم. وقتی تحت تأثیر الکل و بعدها[سایر] مواد مخدر بودم، شخصیتم تغییر می‌کرد.

بعدها متوجه شدم که این شخصیت دوگانه از خیلی قبل‌تر در من وجود داشته. من حتی قبل از مصرف هم دوشخصیتی بودم. دزدی را از همان بچگی یاد گرفته بودم. دروغ گفتن را هم همین‌طور. حقه‌بازی را هم همین‌طور. من با مهارت از این ترفندها استفاده می‌کردم. مدت‌ها قبل از اعتیاد به مواد مخدر، به دزدی معتاد بودم چون باعث می‌شد احساس خوبی داشته باشم. وقتی چیزهای دیگران را می‌دزدیدم و بذل و بخشش می‌کردم، حالم خوب می‌شد. نسبت به دزدی نوعی کشش یا وسوسه داشتم. نمی‌شد بروم جایی و چیزی بلند نکنم.  

من خیلی هم بی‌تجربه بودم و از مواد مخدر هیچ‌چی نمی‌دانستم. در دهة 1930 و 40 مواد مخدر موضوعی نبود که زیاد در موردش صحبت بشود. البته معنی‌اش این نیست که الان تغییری در مواد مخدر به وجود آمده، فقط آن‌وقت‌ها در موردش صحبت نمی‌شد. در مورد سکس یا مواد مخدر یا مذهب کسی صحبت یا بحث و جدل نمی‌کرد یا توضیحی در مورد این چیزها نمی‌داد. این‌ها جزو چیزهایی که مردم در موردش صحبت می‌کردند نبود.

من با مادة مخدر مورد علاقه‌ام یعنی هروئین در شرق دور آشنا شدم. در مورد تریاک هم چیزهایی شنیده بودم و امتحانش کردم. فهمیدم که می‌شود هروئین را جوشاند و توی سرنگ کشید. آن‌طرف‌ها انواع و اقسام مواد مخدر فراوان بود و آدم می‌توانست برود توی عطاری و مواد بخرد. این شد که من نه سال تمام خارج از آمریکا ماندم. این طوری با عُرف و محدودیت‌های موجود در آمریکا مواجه نمی‌شدم.    

من هیچ‌چیز در مورد پیش‌رفت بیماری‌ام نمی‌دانستم. هیچ‌چیز در مورد اعتیاد نمی‌دانستم. سال‌های سال بدون هیچ گونه آگاهی از اعتیاد این در و آن در می‌زدم و واقعاً در جهل بودم؛ در جهل مطلق.

هیچ کس به من توضیح نداد که وقتی یک سال مواد مخدر مصرف کنی ممکن است گرفتارش بشوی. هیچ کس چیزی از خماری به من نگفت. تنها چیزی که همه می‌گفتند این بود که «مواظب باش حالت بد نشود»، و تنها راه برای این هم ادامة مصرف بود.

یکی از عیب‌های ارتش این است که دستورات را به آدم ابلاغ می‌کنند و اعزامش می‌کنند این طرف و آن طرف، ولی ساقی را همراه آدم اعزام نمی‌کنند. خب آدم حالش بد می‌شود. دفعة بعد آدم سعی می‌کند ذخیرة کافی مواد همراه خودش ببرد، و ذخیرة یک‌ماهه، یک هفته یا حتی دو سه روز بیش‌تر دوام نمی‌آورد.

من نه چیزی از پیش‌رفت این بیماری می‌فهمیدم نه از عواقب کارهایم. در مورد خدمتم در ارتش، آثار مخربِ پیش‌رفت بیماری من به صورت این طرف و آن طرف بردن و قاچاق مواد بروز کرد. از آن طرف، وقتی مصرف آدم آن قدر زیاد می‌شود که نمی‌تواند سر خدمت حاضر بشود، طبعاً توبیخش می‌کنند. در مرحلة بعد هم آدم را می‌برند می‌اندازند توی بازداشت‌گاه. و بعد ارتش کار ظالمانه‌ای در حق من کرد: مرا انداخت بیرون توی خیابان.    

من اصلاً بلد نبودم چه‌طور از خودم مراقبت کنم. تا آن زمان مدام از دامن یک مادر به آغوش آن یکی پناه برده بودم. این‌ها از من مراقبت کرده بودند، و حالا می‌دیدم که کف خیابان هستم و هیچ کس نیست هوای مرا داشته باشد. من از اجاره خانه و کار کردن و مسئولیت هیچ‌چی نمی‌دانستم. بنابراین مجبور بودم این مسئولیت را به گردن هر کسی که دستم می‌رسید بیندازم. باز شروع کردم دنبال انواع و اقسام مادرها دویدن.

کف خیابان ناچار بودم کَلاشی را یاد بگیرم. باید بدانید که توی ارتش خیلی چیزها هست که می‌شود فروخت و من به این کار آموخته شده بودم، چون دزدی را دوست داشتم. البته ناچار بودم مهارت‌های دیگری را هم یاد بگیرم، مثلاً این که بروم توی مغازه‌ها و سیگار و بسته‌های گوشت را یواشکی بزنم زیر بغلم، از پنجرة طبقة دوم بپرم پایین، و از دست پلیس‌ها فرار کنم.   

به نظرم این یک جور هیجانی است که همراه اعتیاد به مواد است. این کارها خیلی شبیه دزد و پلیس‌بازی‌های زمان کودکی بود. من متوجه شدم که تعداد پلیس‌ها از معتادها بیش‌تر است. می‌ایستند این طرف و آن طرف و آدم را زیر نظر دارند. هیچ وقت هم نفهمیدم چه طوری وسط این همه آدم، عدل می‌آمدند یقة مرا می‌گرفتند که «بشین تو ماشین. بجنب.» از هر ده دفعه هم نه دفعه مرا با جنس گیر می‌انداختند.

در جریان گشتن دنبال مادرهای مختلف، یکی‌شان مرا پیدا کرد. به فکرم رسید این یکی را باید چهارمیخه کنم و ازش سند محضری بگیرم، این طوری دیگر نمی‌تواند فرار کند. 

انتخاب من درست بود، کسی را انتخاب کرده بودم که مصرف نمی‌کرد. من آدم‌های مصرف‌کننده را خوب می‌شناختم. آدم مصرف‌کننده وقتی من گیر می‌افتادم کمکم نمی‌کرد. آدم مصرف‌کننده نمی‌توانست پول وثیقة آزادی مرا تأمین کند. نمی‌توانست بیاید ملاقات من، چون سخت مشغول عادت‌های خودش بود.

خلاصه آدمی را پیدا کردم که اصلاً اهل این چیزها نبود. زنم درس می‌خواند و کار می‌کرد و از خودش خانه داشت. فقط یک نقطه ضعف داشت. نمی‌دانست نوعی نیاز درونی او را وادار می‌کند که مثل یک دایه یا مادر، از کسی مراقبت کند. و برای این کار من بهترین انتخاب بودم. من می‌خواستم کسی ازم مراقبت کند. او هم طالب این بود که مرا جمع‌وجور کند. توی زندان بودم که به من پیشنهاد ازدواج داد، و من گفتم: «باشه، حتماً. فقط برو پول وثیقه را بده و بیا.»   

سه سال تمام خودش را بیچاره کرد تا پابه‌پای من زندگی کند. بعد خسته شد و رفت تنها جلسة معتادان گمنام در دنیا را پیدا کرد. چه‌طور این کار را کرد، من نمی‌دانم. در آن زمان فقط یک جلسه در کل عالم وجود داشت، که زنم رفت و پیدایش کرد، و من هم فرستادمش که برود توی جلسه. مجبورش کردم برود ببیند آن‌جا چه خبر است.

توجه داشته باشید که در آن روزها، معتادها خیلی منفور بودند. پلیس به محض این که خبردار می‌شد دو تا معتاد قرار است جایی دور هم جمع بشوند آن‌جا را زیر نظر می‌گفت. در آن زمان با معتادجماعت این طوری برخورد می‌کردند. مردم اصلاً نظر خوشی در مورد اعتیاد نداشتند. من سخت نسبت به هر کاری که برای کمک به معتادها انجام می‌شد مشکوک بودم. می‌دانستم با معتادها چه کار می‌کنند؛ می‌انداختندشان توی زندان، اساسی! هیچ برنامه‌ای نبود که بشود به آن پناه برد، جز در فورت ورث و لکزینگتن.

من همیشه یک داستان پرسوزوگداز برای توجیه مصرف توی آستین داشتم. یک روز، بعد از یکی از آن غیبت‌های کبرا به بهانة خریدن دو تا نان از مغازه‌ای که همان بغل بود، برگشتم خانه و دیدم بند و بساطم دم در است. زنم قبلاً صد بار گفته بود که «باید بروی پی کارت»، اما این بار فرق داشت. این دفعه لحنش جور دیگری بود. خرت‌وپرت‌هایم را برداشتم و رفتم تنها جایی که می‌توانستم بروم: کف خیابان.   

کارتن‌خوابی برای من چیز ناآشنایی نبود. بلد بودم چه‌طور پشت ماشین‌های قراضه، رخت‌شوی‌خانه‌های خرابه، ساختمان‌های متروک و خانة این و آن بخوابم. طبعاً هیچ‌وقت از خودم خانه نداشتم. نمی‌توانستم اجاره بدهم. اصلاً بلد نبودم چه طوری اجاره بدهم. اگر سه دلار توی جیبم داشتم، تا سکة آخرش را به‌جای دست‌وپا کردن محل سکونت صرف مواد می‌کردم. به همین راحتی. به نظرم در دوران مصرف و کارتن‌خوابی فقط یک بار اجاره دادم، آن هم فقط برای پیش‌پرداخت. بعدش دیگر من بدو صاحب‌خانه بدو. معمولاً خیلی هم فرق نمی‌کرد چون من اغلب تحت سرپرستی دولت بودم. آن‌قدر کارتن‌خوابی می‌کردم تا دستگیرم کنند، آن وقت سقفی بالای سرم داشتم. این طوری می‌توانستم نفسی بکشم، آبی زیر پوستم برود تا بعد دوباره بروم بیرون و روز از نو.

من حدود 21 سال پیش به معتادان گمنام آمدم2. اما به خاطر خودم نیامدم. فقط آمدم که دهن زنم را ببندم. نشئه می‌کردم و می‌رفتم جلسه.

من گواهی‌نامة رانندگی نداشتم. کار نداشتم. خانه نداشتم. وصلة ناجور بودم. پول نداشتم. ماشین نداشتم. زن نداشتم، یا به عبارتی یک زن تازه لازم داشتم. تمام این مشکلات را توی انجمن می‌گفتم و مثلاً جواب می‌گرفتم که «باز هم به جلسه بیا». و می‌گفتند «قدم‌ها را کار کن.» من قدم‌ها را می‌خواندم و خیال می‌کردم قدم کار کردن یعنی همین. سال‌ها بعد فهمیدم حتی با این که قدم‌ها را می‌خواندم، نمی‌دانستم چی دارم می‌خوانم. چیزی را که می‌خواندم نمی‌فهمیدم.‌

خیلی جاها به من گفته بودند که معتاد هستم. انگ معتاد بودن دیگر به من چسبیده بود. توی ارتش، توی زندان‌ها، و خلاصه همه جا من این انگ را با خودم داشتم. من این را قبول کرده بودم، منتها معنی‌اش را نمی‌فهمیدم. باید می‌رفتم و چیزهای دیگری را تجربه می‌کردم تا بتوانم برگردم و به برنامه بچسبم.

یکی از چیزهایی که باید یاد می‌گرفتم، این بود که اصلاً این برنامه حرفش چیست. باید علاقه به درک این موضوع را پیدا می‌کردم. تا آستانة مرگ رفتم تا این علاقه به فهمیدن در من به وجود آمد. به نظر من مرگ همیشه نوعی عبرت است. من چند بار دچار بیش‌مصرفی3 شده بودم، اما این چیزی بود که همیشه انگار خودم دلم می‌خواست سرم بیاید. تا لب گور می‌رفتم و عین خیالم نبود. تازه بعد که جان به در می‌بردم، ممکن بود بگویم «خوش گذشت. یک دفعه دیگر.» دیوانگی همین است دیگر!

ضربة نهایی برای من وقتی بود که نزدیک بود موقع فرار تیر بخورم، تازه آن هم به دلیل کاری که یک نفر دیگر کرده بود. این دیگر هیچ خوشایند من نبود. دزد و پلیس بازی کف خیابان خطرناک است. همه سلاح دارند، و من هیچ دوست ندارم نقش هدف تمرینی برای تیراندازی این و آن را بازی کنم. دیگر خیلی پیش می‌آمد که پلیس‌ها لولة سلاح‌شان را توی دهنم فرو کنند یا بچسبانند به شقیقه‌ام، و بگویند که دست‌هایم را بگذارم روی دیوار.

در آخرین روزهای مصرف که بعدش من دیگر هیچ نوع مادة مخدری مصرف نکردم، تازه خودم را ساخته بودم که پلیس سر رسید و مرا در حالی گرفت که پهن شده بودم روی سیم‌خاردارها و سعی می‌کردم خودم را نجات بدهم. دیگر من بلافاصله هم الکل و هم مواد مخدر را ترک کردم. همه چیز دیگر برایم واضح شده بود و من نمی‌خواستم آن طوری بمیرم. چیزی در ذهنم جرقه زد و با خودم فکر کردم: «قرار نیست تا ابد وضع من این جوری باشد.»

بعد از آن آخرین مرخصی از انجمن، فهمیدم که دیگر می‌توانم قدم‌ها را کار کنم. نتیجة بی‌واسطة این کار، تغییر کل زندگی من بود. من سخت مشغول کار کردن قدم‌ها شدم، و سعی کردم که بفهمم، واقعاً بفهمم که حرف بر سر چیست. متوجه شدم که طی هر کدام از قدم‌ها مستلزم اعمال خاصی است. من باید در عمل پیدا می‌کردم که مصداق هر یک از قدم‌ها در مورد من چیست. من همیشه فکر می‌کردم قدم‌ها در مورد دیگران مصداق دارد، نه خودم.

حالا برویم سر موضوع خدا و روحانیت. من مدت‌ها قبل درِ این قضیه را بسته بودم و گذاشته بودمش توی کلیسا، و هیچ کاری هم با کلیسا نداشتم. بعد فهمیدم که خدا و روحانیت را لزوماً قرار نیست توی کلیسا پیدا کنم.

من باید یاد می‌گرفتم دست به عمل بزنم. واقعاً داستان غریبی است. زندگی من آن قدر عوض شده که تقریباً باورم نمی‌شود کجاها بوده‌ام. البته می‌دانم که از کجا به این‌جا رسیدم. چیز‌هایی هست که پیوسته این را به یادم می‌آورد. و من این یاد‌آوری پیوسته را که وجود تازه‌واردها و صحبت با دیگران است، لازم دارم.

این برنامه اکنون جزئی از وجود من شده است. جزئی از حیات و طرز زندگی من است. امروز چیزهایی را که برایم اتفاق می‌افتد بهتر می‌فهمم. دیگر جنگی با روزگار ندارم.

من به جلسات معتادان گمنام آمدم تا مسئولیت‌هایی را که به من داده شده بر عهده بگیرم. امروز دیگر لاابالی نیستم. من به آن محبت و غم‌خواری و همراهی که در NA جاری است معتادم؛ و چشم انتظار بسیار چیزها از این دست در زندگی‌ام هستم.

مشکل من اعتیاد است. بخشی از آن مربوط است به مواد مخدر در مقام راهی برای فرار از زندگی، و بخشی هم مربوط است به آن‌چه در وجود من نهفته، همان وسوسه و اجبار. و امروز من ابزاری برای مواجهه با این‌ها دارم. این ابزار، دوازده قدم بهبودی است.

نویسندة این مطلب که از چاپ اول کتاب پایه انتخاب شده، در جایی زندگی می‌کرده که خیلی‌ها آن را بهشت می‌خواندند، اما چنان که این مرد ساحل‌نشین در مطلبش آورده، «خرابات توی کلة ماست». به کمک NA، او اکنون به آرامشی درونی و راه جدیدی برای زیستن دست یافته است.

1. بحرانی که در اکتبر 1929 در بورس نیویورک به وجود آمد و تا 1935 ادامه داشت و باعث ورشکستگی و فقر بسیاری از مردم در سراسر آمریکا شد. 

2.  این متن در 1981 نوشته شده.

3. Overdose: مسمومیت ناشی از مصرف بیش از حد مواد مخدر، که منجر به اغما و گاهی مرگ می‌شود.

معتادان گمنام در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد

NA در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد

یا شاید هم نظر داریم؟
کارشناسان بهداشت و درمان اغلب می‎گویند انجمن معتادان گمنام از معتادانی که به عنوان بخشی از روند درمانی‎شان، از داروهای مجاز روانی یا داروهای جایگزین مخدر استفاده می‎کنند، استقبال نمی‎کند. در جواب، خدمات جهانی NA معمولاً به سنت‎های ما استناد می‎کند، جملاتی مثل «NA در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد. ما هیچ چیزی را رد یا تایید نمی‎کنیم. در این موارد هیچ توصیه‎ای نداریم.» با این همه، کارشناسان همچنان شاکی هستند: «ولی اعضای NA به بیماران ما چیز دیگری می‎گویند.» ابراز نظر شخصی یک عضو منفرد، ممکن است خوش‏نامی NA را به مخاطره بیندازد.

دارو درمانی
NA چه طور می‎تواند برنامه بهبودی ماندگار و معتبری باشد وقتی اعضا، نظرهای شخصی‎شان را طوری ابراز می‎کنند که انگار نظر NA است؟ معتادانی به جلسات ما می‎آیند که به تجویز روان‎پزشک یا به دلیل عارضه‎ای جسمی، مثلاً سرطان، دارو درمانی می‎کنند، و همه ما شنیده‎ایم که بعضی اعضای NA نظرهای شخصی‎شان را جلوی آن‎ها گفته‎اند – راستش، شاید آن عضو صاحب‎نظر خود ما باشیم! ولی باید در نظر داشته باشیم هر نظر شخصی‎ای که ابراز می‎کنیم ممکن است نظر NA تلقی شود. بدیهی است که هیچ کدام از ما قصد لطمه زدن به انجمن را نداریم، اما لازم است متوجه باشیم که این شکل ابراز عقیده ممکن است به کل NA آسیب برساند. ممکن است به اعتبار NA خدشه وارد کنیم و در نتیجه بعید نیست متخصصان ترجیح بدهند معتادان را به NA نفرستند.
در کتابچه راهنمای روابط عمومی، به وضوح بیان شده است که «خدمت‎گزاران معتمد می‎توانند به اعضای NA بیاموزند که دخالت در درمانِ داروییِ تجویز شده توسط متخصصان بهداشتی برای اعضا، بی‎مورد است.» علاوه بر این، در کتاب پایه ما آمده است که در NA «کادر روان‎پزشکی، پزشکی، حقوقی، یا مشاوره در کار نیست. برنامه ما با کمک یک معتاد به معتاد دیگر پیش می‎رود. با استخدام کارشناس در گروه‎های NA، وحدت ما ممکن است از بین برود.»
خدمات جهانی NA مدام چنین حرف‎هایی را از کارشناسان می‎شنود، و بسیاری از ما در شگفتیم که چه بلایی بر سر سنت دهم ما آمده است: «انجمن معتادان گمنام در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد؛ بنابراین نام NA هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.»

داروهای جایگزین
سنت سوم ما می‎گوید: «تنها شرط عضویت تمایل به قطع مصرف است.» مگر ما کی هستیم که در باب چگونگی یا واقعی بودن تمایل یک عضو دیگر حکم صادر کنیم؟ معتادی که طبق برنامه درمانی‎اش از داروهای جایگزین استفاده می‎کند، با شرکت در جلسات NA تمایلش را به قطع مصرف نشان می‎دهد. در مطلب مربوط به سنت سوم در کتاب پایه چنین آمده است: «در به روی همه معتادان گشوده است و تمام آنان در کار دست‎یابی به مطلوب‎شان که رهایی از اعتیاد است برابرند.» ما اعضای NA چه طور از چنین معتادانی استقبال می‎کنیم؟ چگونه نشان می‎دهیم که معتادان همه با هم برابرند؟ علاوه بر این‎ها، در کتابچه راهنمای روابط عمومی تصریح شده است که «تعیین میزان تمایل دیگران به پاکی از عهده ما خارج است و... NA در مورد درمان با داروی جایگزین هیچ نظری ندارد.» تک تک اعضا می‎توانند در مورد بهبودی و آزادی‎شان به شکلی جذاب مشارکت کنند. به گوش معتادی که در حال درمان با داروی جایگزین است، چنین صحبتی خوش‎تر خواهد نشست تا قضاوت و محکوم کردن. مگر نه این که تمام این کارها برای رساندن پیام بهبودی است؟ نکته دیگری که به همان اندازه اهمیت دارد این است که این گونه مشارکت، بیش‎تر امکان دارد باعث شود متخصصانی که معتادان را برای دریافت کمک معرفی می‎کنند، NA را به چشم برنامه منتخب برای بیماران‎شان ببیند. چه طور می‎توان در درک سنت دهم به اعضا کمک کرد؟ چه طور می‎توانیم از معتادانی که دارو مصرف می‎کنند به گرمی استقبال کنیم؟ برای کمک به اعضا در این زمینه، جزوه‎ای داریم با نام ”در مواقع بیماری“ و در کار خدماتی هم سنت‎های ما راهنمای ماست. ما چه طور می‎توانیم برنامه بهبودی خودمان را به شکلی یک دست و موجه به کارشناسان معرفی کنیم؟ حسن نیت NA در برخورد با کارشناسان، گاهی بر اثر کارهای یک نفر از اعضای NA که نظر شخصی‎اش را به صورت نظر انجمن ابراز می‎کند به خطر می‎افتد. ما می‎توانیم با همکاری با یکدیگر – پیروی از سنت‎هایمان خواندن نشریات بهبودی، ترتیب دادن دوره‎های آموزشی – به فهم بیش‎تر سنت دهم کمک کنیم، سنتی که می‎گوید: « NAدر مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد.»

انواع جلسات پیام رسانی

 نسبت به این که اعضای ما گرداننده جلسات پیام‎رسانی باشند یا روانشناس و مسئول مرکز گرداننده‎ی جلسات باشد، نوع جلسات با یکدیگر فرق می‎کند. در مرکزی که خود اعضای NA گرداننده هستند، مثل مرکز DIC و مراکز اعصاب و روان، نوع پیام‎رسانی می‎تواند به صورت موضوع‎دار یا پرسش و پاسخ باشد. در این جلسات سرگروهی مشخص می‎کند که هر کدام از پیام‎رسان‎ها درباره چه موضوعی بحث کنند و معمولاً یک نفر از اعضا به صورت خلاصه داستان زندگی‎اش و نحوه دریافت پیام انجمن و... را مشارکت می‎کند. یک یا دو نفر در مورد یک موضوع مشخص از کتاب صحبت می‎کنند و در پایان نیز سرگروه یا پیام‎رسان با تجربه دیگری در عرض چند دقیقه به طور کلی NA را معرفی می‎کند. نوع موضوعات که برای این جلسات مشخص می‎شود باید با توجه به مشکلات و مسائل بیماران همان مرکز باشد. در ضمن به سرگروه‎ها پیشنهاد می‎شود که به بیماران نیز رخصت مشارکت بدهند زیرا در این صورت آنها با ما احساس همدلی کرده و از طرف دیگر از مشکلات و موانع آنها برای پیوستن به جسات آگاه می‎شویم.
در جلساتی که گردانندگی جلسه با روان‎شناس بخش است، معمولاً از بیماران می‎خواهد که از احساساتش بگویند و همچنین یک موضوعی را در مورد بیماری اعتیاد به بحث می‎گذارند. پیام‎رسان‎ها در این جلسات که به صورت مشارکتی است باید در خلال مطرح شده پیام انجمن معتادان گمنام را برسانند. معمولاً پیشنهاد می‎شود که سر گروه‎ها به عنوان پیشنهاد به روانشناس مرکز لیستی از سوالات و موضوعات قدم‎های یک و دو و سه معتادان گمنام را به او بدهند.
و در آخر جلسات نیز نشریات و آدرس جلسات در اختیار بیمارستان قرار می‎گیرد.

چه نیاز های مضاعفی مد نظر است

بسیاری از ما می توانیم از فهرست راهنمای جلسات ، جلسه ای بیابیم ، به آن جا برویم . بنشینیم و بی هیچ فکر دیگری به پیام بهبودی گوش دهیم . اما هستند کسانی که انجام همین اعمال هم برایشان ممکن نیست . آنهایی که برای استفاده از موهبتی که ما از آن بهره مند یم نیاز به کمک مضاعف دارند . به عبارت دیگر آن ها معتادانی هستند که به دلایل متعدد نیاز های مضاعف دارند .

سنت پنجم می گوید که هدف اصلی ما رساندن پیام به معتادی است که هنوز در عذاب اس . اما برای این که تنها مشارکت کردن درباره بهبودی مان کافی نسی . ما نیاز داریم بدانیم که در چه هنگام فضای جلسه ما دیگر به سادگی قابل دسترسی نیست و همه نمی توانند وارد آن شوند و پیام جلسه ما به راحتی به افرادی که نیازمند آن هستند نمی رسد . یکی از دلایل شاید این باشد که ما مکان مناسبی برای برگزاری جلسه انتخاب نکرده  باشیم . وقتی چنین مشکلی پیش بیاید ما باید تمام تلاش مان را انجام دهیم تا موانعی که جستجوی بهبودی را برای معتادان دشوار می کنند از میان برداریم .

این جزوه تهیه گردیده تا درباره چگونگی انجام دادن این وظیفه ، اطلاعاتی به اعضاء انجمن بدهید . ما می توانیم در ساختار خدماتی خود یا حتی در سطح گروه ، کارهای بسیاری برای کمک به معتادانی که نیاز های مضاعف دارند و در جستجوی بهبودی هستند انجام دهیم . برای مثال کمیته زندانها و بیمارستانها می توانند قابلیت دسترسی جلساتش را مورد بررسی قرار دهد . کمیته اطلاع رسانی می تواند در رابطه با قابلیت دستری مکان هایی که نام شان در آدرس جلسات آمده به روز باشد و هر جا که لازم بود اطلاعاتی برای سازمان ها و نهاد ها فراهم کند . کمیته نشریات می تواند شورای منطقه ما را از نیاز ها ، قابلیت ها و محدودیت های معتادانی که نیاز های مضاعف دارند آگاه سازند . کمیته  همایش می تواند از قابل دسترس بودن مکان های موجود اطمینان حاصل کند و مطمئن باشد که اعلامیه هایش این نیازها را در نظر گرفه باشد . گروه ها و نواحی نیز می توانند فهرستی از کسانی تهیه کنند که تمایل دارند به معتادانی که نیاز های مضاعف دارند کمک کنند .

بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که نگرش و دیدگاه های منفی مان درباره دیگران را مورد بازیابی قرار دهیم و تغییرات لازم را در خود به وجود آوریم . می توانیم این تغییر را با نوع صحبت کردن خود شروع کنیم . برای این کار لازم است که از به کار بردن کلماتی که شخصیت افراد را خدشه دار می کند یا ناتوانی های آنان را بزرگ جلوه می دهد پرهیز کنیم . بسیاری از لقب های رایجی که برای معتادانی که نیازهای مضاعفی دارند به کار می رود تحقیر آمیز و نادرست است و ما باید به هر قیمتی از استفاده از این القاب اجتناب کنیم . سه دسته از نیازهای مضاعف که در ادامه ذکر می شود بیشتر به چشم می آیند ، هر چند که موارد و نیاز های دیگری هم وجود دارد .
برای افرادی که ….                         قابلیت دسترسی به معنای …
ناشنوا هستند یا                              دریافت پیام شنیداری و نوشتاری است
اختلال شنیداری دارند                     دریافت پیام نوشتاری و کمک برای رسیدن به جلسات است
نابینا هستند یا                              رسیدن به جلسه و حرکت در درون محل جلسه و در بعضی موارد آمد و شد به جلسه است
اختلال بینایی دارند  
معلول هستند
ناتوانی حرکتی دارند

هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد . هنگامی که ما به یک معتاد با نیازهای مضاعف و یا هر معتاد دیگری کمک می کنیم در واقع به رساندن پیام بهبودی معتادان گمنام کمک کرده ایم .

معتادانی که اختلالات شنوایی دارند .

انواع گوناکونی از آسیب های شنوایی و کلملت زیادی برای توصیف آن ها وجود دارد . به عبارت ناشنوا عموما در رابطه با افرادی به کار می رود که تمام یا بخش اعظم شنوایی خود را از دست داده اند . کلمه سخت شنوا برای کسانی به کار می رود که می شنوند اما به سختی .

ارتباط

برای این که معتادی که نارسایی شنوایی دارد بتواند با دیگران ارتباط بر قرار کند روش های زیادی وجود دارد ، از جمله لب خوانی . بعضی ها هم یاد داشت های نوشتاری را ترجیح می دهند . اما در روش ها ارتباطی معمول ، استفاده از زبان های اشاره از همه رایج تر است . هنگامی که با معتادی که نارسایی شنوایی دارد ارتباط بر قرار می کنیم لازم است که از بعضی مسائل علمی پیروی کنیم . مثلا در اولین برخورد خود با معتادی که نارسایی شنوایی دارد باید توجه کنیم که او چگونه با افراد شنوا ارتباط بر قرار میکند یا توجه آن ها را جلب می کند . صحبت کردن واضح با ریتم کند و استفاده از لحن صدای مناسب و مفید است . همچنین استفاده از جملات کوتاه و برقراری ارتباط چشمی حتی وقتی که مترجم هم حضور دارد مفید خواهد بود . در هنگام گوش دادن به صحبت های معتادی که نارسایی شنوایی دارد با دقت کامل گوش کنید . یاد داشت نوشتن برای معتادی که نارسایی شنوایی دارد همواره کاری قابل قبول است اما سعی کنید افکارتان منسجم و یادداشت تان موجز و کوتاه باشد .

استفاده از مترجم

خواه ناخواه استفاده از مترجم انتخاب معتادی است که نارسایی (شنوایی) دارد . پیش از هر چیز باید مطمئن باشیم که مترجم شایسته ای در جلساتمان داریم . اگر گروه ما توان مالی استخدام مترجم را ندارد شاید موسسات خارجی مربوط به افرادی که نیازهای مضاعف دارند ، در پرداخت این هزینه کمک کنند . بر اساس سنت هفتم ، گروه ما نمی تواند از هیچ سازمان خارجی بخواهد تا هزینه های خدماتی جلسات ما را بپردازد، اما افرادی که نارسایی دارند می توانند . در بسیاری از موارد خود این افراد تجربیاتی با چنین موسساتی داشته اند .

وقتی که مترجم در جلسه حاظر می شود فقط به عنوان یک کمک کننده و گره گشا عمل می کند پس هنگام صحبت با فردی که نارسایی شنوایی دارد به او نگاه کنید و نه به مترجم و با لحنی آرام و مناسب صحبت کنید . در گروه نیز صندلی ها را طوری بپینید که همه افراد گروه قابل روئیت باشند و هر بار فقط به یک معتاد اجازه مشارکت بدهید .

ممکن است مترجم برای تمام کردن اشاراتش نیاز به زمان داشته باشد پس اجازه دهید که در بین سخنان اعضاء وقفه ای وجود داشته باشد .

استفاده از ابزار های دیگر

بعضی از افرادی که نارسایی شنوایی دارند ترجیح می دهند از ابزار های تکنولوژیک که در شنیدن به آن ها کمک می کند استفاده کنند . در چنین مواردی باید به اعضاء گروه گفته شود که این دستگاه تقویت کننده صداست و نه دستگاه ضبط صدا . همچنین این امکان برای افرادی که نارسایی شنوایی دارند وجود دارد که از دستگاه ارتباط تلفنی ناشنوایان TDD ، که بیشتر با عنوان تلفن متنی TTY ، معروف است استفاده کنند . اما هر دو طرف گفتگو باید هر کدام چنین دستگاهی داشته باشند که متاسفانه به علت قیمت گزاف آن بیشتر افراد نمی توانند آن را تهیه کنند .

معتادانی که اختلالات بینایی دارند .

با وجود آن که انواع مختلف اختلالات بینایی وجود دارد و هر فرد موقعیت خاصی دارد اما برای ساده کردن بحث ، همه این عنوان ها یعنی معتاد نابینا ، دارای نارسایی بینایی ، کم بینایی ، و … را در یک گروه از معتادانی که نیاز های مضاعف دارند گنجانده ایم .

دسترسی به نشریات معتادان گمنام

در سال های اخیر ، رایج ترین روش دسترسی معتادانی که نارسایی بینایی دارند به نشریات معتادان گمنام استفاده از نوار کاست بوده است . دفتر خدمات جهانی معتادان گمنام انواع مختلفی از نوار های مختلف و متون بهبودی معتادان گمنام را جهت استفاده افرادی که نارسایی بینایی دارند تهیه کرده است . موسسات خارجی ، هم دولت و هم خصوصی ، نیز می توانند منابع مفیدی باشند و موضوعاتی در باره معتادان گمنام داشته باشند .

ابزارهای تکنولوژیک ، مثل دستگاههای فتوکپی که هم می توانند تکثیر کنند و هم ابعاد را بزرگ کنند می توانند تهیه شوند تا معتادانی که نارسایی بینایی دارند بتوانند از نشریات ما استفاده کنند . همچنین اغلب معتادانی که نارسایی بینایی دارند دوستانی در انجمن دارند که حاظرند قطعاتی از نشریات انجمن را برای آن ها ضبط کنند . (تذکر : کسی که می خواهد متون انجمن را ضبط کند باید دقت کند که متن را دقیقا به همان صورتی که نوشته شده بخواند و برداشت های شخصی خود یا توضیحات ویرایش را در آن دخالت ندهند .) به علاوه امروز با استفاده از کامپیوتر و ابزار های و نرم افزارهای خاص امکان اسکن کردن ، بزرگ کردن و حتی خواندن متن برای افرادی که نمی توانند ببینند هم وجود دارد . در هنگام استفاده از تکنولوژی باید به یاد داشته باشیم که همانند هر محصول دیگری که کپی رایت دارد ، نشریات معتادان گمنام نیز برای تولید و پخش مجدد محدودیت هایی دارد . ممکن است هر موردی دستوالعمل متفاوتی داشته باشد . پس در هر مورد بهتر است با دفتر خدمات جهانی تماس بگیرید و سوال کنید .

جلسات

هنگام کمک به حمل و نقل معتادانی که نارسایی بینایی دارند لازم است که بعضی نکات را مد نظر داشته باشیم . مثلا بوق نزنید مگر این که مطمئن باشید شخص ماشین شما را می شناسد . اگر کسی عصای سفید دارد کسی که همراه او می رود باید از مسیر او کنار برود و به نحوی موقعیت مکانی شان را یاد آوری کند . بعضی معتادانی که نارسایی بینایی دارند برای بالا و پائین رفتن از پله ها ، راهرو ها یا برای سوار و پیاده شدن از ماشین به کمک و راهنمایی نیاز دارند . آن هایی که سگ راهنما دارند اگر سگ شان برای انجام کارهای مختلف آموزش دیده باشد نیاز به کمک کمتری دارند .

در اغلب موارد افرادی که نارسایی بینایی دارند به دنبال اطلاعاتی درباره محیط اطرافشان هستند تا بتوانند راحت تر باشند . پس لازم است چند دقیقه وقت صرف نشان دادن خروجی اضطراری ، دستشویی و اگر لازم شد لوازم دستشویی شود . همچنین آن ها برای پیدا کردن جای نشستن و برداشتن قهوه نیاز به کمک دارند . جهت احترام بهتر است افراد حاظر در جلسه خود را معرفی کنند . هنگام احوال پرسی با شخصی که نارسایی بینایی دارد پیش از بغل کردن او مطمئن شوید به این کار تمایل دارد و در ضمن بدون این که از او اجازه بگیرید به سگ او دست نزنید . نکته بسیاری مهم این است که اگر معتادی که نارسایی بینایی دارد به تنهایی وارد اتاق شد ساکت نمانید . نیازهای هر کدام از معتادانی که نارسایی بینایی دارند ممکن است متفاوت باشد اما یک قاعده وجود دارد که در تمام موارد به کار می رود : هر گز معتادی که نارسایی بینایی دارد را نگیرید ، نکشید و هل ندهید حتی برای کمک به او . هنگامی که درباره میزان کمکی که کسی نیاز دارد شک دارید ، سوال کنید .

معتادانی که معلول اند یا اختلالات حرکتی دارند

هر چند که در سال های اخیر تغییراتی انجام شده و سعی شده تا معتادان بیشتری امکان دستیابی به بهبودی را داشته باشند اما هنوز هم بسیاری از جلسات در دسترس افرادی که روی ویلچر نشسته اند نیست . در این موارد معنای قابلیت دسترسی چیزی بیش از امکان وارد شدن از در ورودی است . در این جا قابلیت دسترسی یعنی وجود سطح شیب دارد قابل استفاده و پارکینگ در ساختمان ، وجود دستشویی هایی که امکان استفاده برای همه را داشته باشد و همچنین وجود جلساتی که زیاد شلوغ نباشد . مطمئن شوید که مکان جلسه شما این حداقل استانداردها در مورد قابلیت دسترسی را دارد . اگر مکان شما چنین امکاناتی ندارد و می خواهید که جلسه تان در دسترس همه معتادان باشد به دنبال جای مناسب باشید . این موارد باید در مورد تمام مراسم ، جلسات خدماتی و همایش های معتادان گمنام رعایت شود . مطمئن شوید که لیست آدرس جلسات ، جلسات و رویدادهایی که با ویلچر قابل دسترسی است را مشخص کنند . همچنین اطمینان حاصل کنید که اطلاعات لازم در این موارد در اختیار کمیته اطلاع رسانی و کمیته زندان ها و بیمارستان ها قرار می گیرد .

هنگامی که مکانی قابل دسترس برقرار شده باشد ، افراد می توانند داوطلبانه به معتادان معلول کمک و رسیدگی کنند . یک داوطلب تنها لازم است تمایل به داشتن لبخندی بر چهره ، سلامی بر لب و آغوشی باز داشته باشد و اگر لازم بود توان جابجایی و حمل و نقل ویلچیر را نیز داشته باشد .

 

خدمت صادقانه در انجمن معتادان گمنام

منظوراز خدمت، خدمت صادقانه بدون چشم داشت

منظوراز خدمت، خدمت صادقانه بدون چشم داشت یا خدمت غیر خودخواهانه ، خود محوری وبیمارگونه می باشد زیرا هر عمل و خدمتی برای نتیجه ای و یا اثری انجام می گیرد پس هر خدمتی یک اثر یا یک نتیجه دارد ، گاهی ما هدیه ای به کسی می دهیم اما منظورمان از دادن آن هدیه در واقع پس گرفتن چیزی است که مورد انتظار ماست یا گاهی کمکی به کسی می کنیم و

انتظار داریم کمک مشابهی از او دریافت کنیم ، این اعمال و خدمتها برای اثر ونتیجه است ولذا پاداش آن نیز همان انتظاراتی است که ما از دیگران داریم. که درواقع ما باا نتظاراتمان پیش می رویم و اگر آن انتظارات انجام نگیرد حالمان خراب می شود و شروع می کنیم به سرزنش کردن و غیبت کردن ،تهمت زدن ...

و اگر ما در مقابل عملی که انجام می دهیم مزد دریافت می کنیم آن دیگر خدمت نیست آن شغل ماست پس بهتر است که شغلمان را درست و خوب انجام بدهیم مثل معلمی  ،پزشک، پلیس ....

اما خدمت بدون چشم داشت خدمتی است که درآن به نتیجه خدمت یا عمل نگاه نمی کنیم و خدمت از نتیجه آن جدا می شود چه این نتیجه خوب باشد یا بد ، پس خود خدمت برای ما مهم می شود و نه اثر آن و چنین خدمتی از اعمال روز مره ما که باعث تکرار و کسالت می شود دور است این نوع خدمت باعث تفکر مثبت و نگرش زیبا به زندگی به دنیا و به مردم   می شود . در خدمت غیر خود خواهانه که با نیت پاک و خالصانه انجام می گیرد ذهن انسان از تفکرات منفی و از چشم و هم چشمی ها و از انتظارات و توقعات ویرانگر فاصله می گیرد و ذهن به نوعی ثبات و تمرکز می رسد همین ثبات و تمرکز است که زمینه لازم را برای پیشرفت و ترقی و رشد روحانی فراهم می سازد ، بجای اینکه فرد افکار پریشان ، گسسته و منفی داشته باشد بر عکس افکار و احساساتی منسجم و متمرکز پیدا می کند که در این حال فهم انسان باز می شود و ادراک قوی می گیرد . مسئله خدمت خالصانه و بدون توقع از  خیلی سالهای پیش در تعالیم  انسانهای بزرگ و انجمن وجود داشته است  خیلی ها این عقیده را دارند که برای رسیدن به آرامش و تصفیه روح و ذهن باید اصول چند گانه ای انجام  دهند و یکی از این اصول مهم  همان خدمت بدون چشم داشت می باشد ،  آنها معتقدند هر فرد با خدمت بدون توقع و کمک و یاری به دیگران در حقیقت به خداوند  یاری و کمک می رسانند این تفکر باعث رشد عقلی و روحی  می شود و آنها را برای کمال آماده می کند آنها عقیده دارند انسان با خدمت صادقانه و وفادارانه  از خود و احساسات و عواطف و افکار و اعمال خود جدا می شود و در واقع به خداوند نزدیک می شود فرقی نمی کند که این خدمت ( کار در آشپزخانه باشد یا عبادت در  مسجد،معبد،کلیسا یا عمل  نظافت و طی کشیدن در جلسه،وقت گذاشتن برای تازه واردان...) در هر صورت این خدمت است که باعث رشد و شکوفایی استعدادهای درونی انسانها می شود و آنها را از اعمال و عادات های بدشان جدا می کند و به پله های بالاتر ارتقاء میدهد . خدمت باعث عدم وابستگی می گردد و این عدم وابستگی از درونی ترین زوایای وجود هر شخص شروع می شود و به بیرونی ترین اعمال انسان می رسد بدون خدمت انسان به لذت عشق و زیبایی نمی رسد و در همان مرحله پستی و کودکی باقی می ماند فکر و روح بسته و محدود می شود و نقا ئص و بیماریها ی فکری و روحی برطرف نمی شود . بزرگترین خدمت بدون انتظار را خداوند در حق ما می نماید ، او بدون توقع روزی میدهد و به انسانها محبت می کند خداوند از ماچیزی نمی خواهد جزعشق ورزیدن و محبت کردن دیگران و این عشق ورزیدن  باعث رشد و کمال انسانها است . خدمت غیر خودخواهانه تنها خدمتی است و تنها عملی است که بیماری در آن شرکت نمی کند زیرا بدون هیچ انتظار و توقعی انجام میگیرد و این خدمت

خالصانه می شود و خدمت بدون شرط و بلا عوض  فقط برای خداست و لذا معتاددر این خدمت پیشرفت می کند و از دامهای بیماری (وسوسه،اجبار،خودمحوری) رها می شود خدمت صادقانه تنها خدمتی است که فرد با قلب و روح و روان و با نیروی محبت و عشق خود انجام می دهد و لذا هر چند در ظاهر نمودی ندارد لیکن در حقیقت فضیلت بزرگی می باشد که نتایج و آثار عظیمی در زندگی بشر پدید می آورد . 

 

خدمت کردن در  انجمن ،جلسات،دوستان بهبودی...

شخص با حضور در جلسات،مطالعه ی نشریات دوازده قدم،گفتگوی مکرر با راهنما و دوستان بهبودی، مشارکت کردن، کار کردقدم ها،رشد و تغییر خود را آغاز می کند.

برنامه با تغییر دادن و متحول ساختن معتاد شروع می کند. معتاد با افزایش شناخت و رشد، باید آستین ها را بالا بزند و به بخشیدن آنچه که سایرین چنین آزادانه به وی بخشیده اند،اقدام کند.به طور خلاصه،زمان آن رسیده که وارد مرحله ای دیگر که خدمت و حمایت از سایرین است را آغاز کند.ش

خدمت  و حمایت دارای دو هدف است: کمک به خود و کمک به فردی که حامی او(رهجو) شده ایم  .به یاد داشتن این نکته حائز اهمیت است که دلیل اصلی حمایت از سایرین،یاری رساندن به خویش است.فرد به هیچ وجه مسئول بهبودی یا از سرگیری اعتیاد افرادی که خدمتگزارشان می شود نیست.هدف اصلی،سهیم شدن آزادانه ی تجربه،نیرو و امید خویش با دیگری است، و با این عمل،به خود کمک میکند و شاید به فردی که حمایتش را به عهده گرفته است نیز یاری رساند. افراد در مسیر بهبودی از این رو به دیگران کمک می کنند ،که به خود کمک کنند.این طرز تفکر به روشنی دراین شعار انجمن که (( برای حفظ هر چیز،باید آن را بخشید.ما با در میان گذاشتن...))خلاصه   می شود.

با شریک شدن با شخصی که نسبت به ما تجربه کم تری از دوازده قدم دارد،با کوشش در جهت یاری رساندن به او، بینشهای جدیدی نسبت به بهبودی خویش می یابیم.هنگامی که من وارد انجمن شدم و مشارکت ها راشنیدم و شروع به کار کرد قدم ها کردم به میزان ندانسته هایم پی بردم.برای آگاهی بیش تر انگیزه پیدا کردم.همین مسئله درباره ی خدمت و حمایت نیز صدق می کند.هنگامی که سعی می کنیم به سوالات تازه واردان پاسخ دهیم،به میزان بی اطلاعی خود پی می بریم.شهامت گسترش دادن خود و رشد کردن را می یابیم هنگامی که شخصی یا کسی که به او خدمت می کنیم از ما پرسشی   می کند و ما جوابش را نمی دانیم،زمان آن است که به راهنما ی خود مراجعه کنیم. با کمک به دیگران،مجبور به آموختن می شویم.روش آسانی است:در جلسات شرکت می کنیم،راهنما می گیریم، قدم ها را کار می کنیم،به دیگران خدمت می کنیم.

هر سازمانی(نهادی) به قوانینی ،اصولی  نیاز دارد، و انجمن نیز از این قاعده مستثنی نیست.دوازده اصلی که حاکم بر فعالیت برنامه های دوازده قدم است ،سنت نامیده می شود.ابقای تشکیلات برنامه دوازده قدم ،برای اطمینان از این امر که برنامه برای کمک به دیگران در دسترس همه خواهد بود،بسیار ضروری است. هر چیز به اصطلاح جای خود را دارد.خدمت نسبت به کار کرد قدم ها و آموختن حفظ بهبودی در کمال فروتنی و آسایش، در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد. اما پس از آنکه

اعضا دیگر به اعتیاد باز نگردند، آنگاه خدمت برای تضمین بقای کل تشکیلات،اهمیت  می یابد.

خدمت چگونه باعث رشد روحانی ما می شود و این چه خدمتی است که ما را از نظر روحانی شکل می دهد.

قبل از اینکه به موضوع خدمت بپردازیم می خواهم که برایتان داستان خدمت را بگویم

جلسه ای بود که 4 تا خدمتگزار داشت.اسم این خدمتگزار ها

1-همه کسی  2-یک کسی    3-هر کسی  4-هیچ کسی بودند

در جلسه مشارکت کردند که  ما با بحران مواجهه شدیم و باید بخاطر امنیت جلسه اقدامات ضروری انجام بدهیم.از همه کسی تقاضا می شد که با جدیت قدم بردارند. و همه کسی می دانست که با لاخره یک کسی باید این قدم را بردارد.

اما هرکسی می دانست این وظیفه او است.اما می دانید که با لاخره کی این قدم را برداشت هیچ کسی و همه کسی تقصیر را می انداخت گردن یک کسی وقتی هیچ کسی کاری انجام نمی داد که باید هر کسی  انجام می داد.

در جلسه مشارکت  می کردند که باید درباره  سکوت جلسه واحترا م به همدیگر... اطلاع رسانی کنیم وبه همه این پیام را برسانیم.

از همه کسی تقاضا می شد که اینکار را انجام دهند .یک کسی عصبانی شد برای اینکه می دانست گفتن نمی خواهد هر کسی باید اینکار را انجام بدهد. و این وظیفه  همه کسی بود و در نهایت این وظیفه داد شد به هیچ کسی

و این داستان ادامه پیدا می کرد.همیشه می شد روی هیچ کسی حساب کرد . هیچ کسی بهترین جاذبه بود برای تازه واردان،ازخود وقت خود می گذاشت و در کمال فروتنی خدمت می کرد ،سبد را حمایت  می کرد ، فیلتر سیگار ها را جمع می کرد،  مرتب و منظم در جلسات شرکت می کرد،هیچ کسی به عنوان عضو وفادار انجمن باقی مانده بود ...

وقتی  بحران آمد و مشکلات شروع شد به نظر شما چه کسی آماده بود بله هیچ کسی

اما هنگام رای گیری برای کاندید شدن پستی یا مقامی برای خدمت به نظر شما چه کسی آماده بود  بله همه کسی

یک  NAبخاطرکاری که نمی کند نمی شناسندش.بخاطر کاری که انجام می دهد می شناسندش

من در انجمن نیستم که به من خدمت کنند ، من رهجونگرفتم  تا به من خدمت بشود بلکه من آمده ام تا به دیگران خدمت بکنم . خدمت و رشد روحانی ارتباطشان با هم دیگر خیلی جالب است شما وقتی که یک دریاچه ای را در نظر می گیرید که به آن رودهایی وارد می شود و همینطور رودهایی از آن خارج می شود می فهمیداین دریاچه یک دریاچه زنده است آبش و محیطش سالم است گیاهان وآبزیانی که در آن زندگی می کنند و رشد می کنند محیطی سالم را ایجاد می کنند اما اگر این دریاچه مرده باشد  که هیچ آبی از آن خارج نشود و فقط آبی که واردش میشود آبی باشد که از کوه ها سر ازیر می شود آن هم به میزان کم برای همین به آن می گویند دریای مرده آبش سنگین می شود محیط تمیزی ندارد حیات اندکی در آن است جانداران دریایی به آن صورتی که در محیط های دیگر زندگی می کنند در آنجا زندگی نمی کنند و این آب کم کم می گندد همین طور معتادی که خدمت نمی کند و یا بهتر بگویم آن خدمتی که می کند او را از نظر روحانی شکل و پرورش  نمی دهد در این خطر قرار دارد در خطر راکد شدن در خطر ساکن شدن و این آب وجودش کم کم گند می زند و کم کم بومی گیرد و دیگر بدرد مصرف نمی خورد و باعث بهبودی دیگران نمی شود . معتاد مثل دریاچه ای است که آب هایی واردش می شوند و آب هایی از او خارج می شوند همین طور که خداوند و راهنما تغذیه اش می کنند همین طور این معتاد دیگران را کمک می کند این آب از دریاچه وجودش خارج می شود و دیگران را برکت می دهد. خدمتی که ما را از نظر روحانی شکل می دهد منظور مشغول بودن و عرق ریختن و بدو بدو کردن نیست مثلا یک نفر می گوید برویم رای بدهیم به رهجو،راهنما،...دوست من این خدمت را بکند شاید خدا قلبش را لمس کند و جلسات و قدم ها را جدی بگیرد و سر براه بشود . این آن خدمتی نیست که ما از آن صحبت می کنیم ما دست ها را به کار نمی گیریم تا اینکه  خدمات ماقلب و فکر و روح و احساسات ما را دنبال کنند ، روشی که انجمن از ما می خواهد خدمت کنیم خدمتی که ما را از نظر روحانی شکل می دهد خدمتی است که اصول روحانی قلب و روح  و دست های ما را  هدایت    می کند .

کاری که ما در انجمن  وبرای همدردان وبرای همه انسانها انجام می دهیم و اسمش را می گذاریم   ***{{خدمت}}***

این خدمت از ایمان ما  سر چشمه می گیرد از ایمان و اعتماد ما به خدا و این خدمت از روی آگاهی وعشق ماست .

خدمتی که به فکر خودش نیست خدمتی که به فکر خودش است که الان در مورد من چه فکر می کنند وقتی  این خدمت را انجام می دهم حتما خدا و دیگران چقدر واقعا از من راضی هستند و خوشحال هستند که من دارم این خدمت را انجام می دهم البته خدمت  ممکن است باعث خوشحالی خیلی از انسانها بشود ولی شاید خدمت ما باعث خوشحالی خدا نشود چون ما معتادان یاد می گیریم بتدریج  خواست و اراده معتادان و انسانهای دیگر را بدست آوریم حتی اگر گاهی اصول را زیر پا بگذاریم و یاخواست و اراده  خدا را انجام ندهیم .

 ولی آن خدمتی که ما را از نظر روحانی شکل می دهد این است که ببینیم خدا ازما چه می خواهد می گوید خدایا تو چه می خواهی که من انجام بدهم به ازای آن محبتی که تو به من کرده ای نه اینکه آن را تلافی کنم ما هیچ وقت نمی توانیم محبت خدا را تلافی کنیم آنقدر این محبت در حق ما عظیم است و واقعا عجیب که ما نمی توانیم تلافی کنیم ، ما چون محبت شدیم محبت می کنیم چون گرسنه بودیم سیر شدیم آن راه نجات را که پیدا کردیم و رایگان پیدا کردیم با دیگران سهیم می شویم چون نوشیدیم و تشنگی روحانی ما بر طرف شد حالا از این آب که مجانی جاری شده از این نهر که از آسمان جاری می شود به دیگران هم می نوشانیم این است آن خدمتی که ما را از نظر روحانی شکل می دهد. خدمتی که به من فکر نمی کند خدمتی که ایثار می کند خدمتی که ما را از نظر روحانی شکل می دهد خدمتی است که ایثار ماست می دانید ایثار یعنی چی ؟

مفهومش مهربانی است ما جرایش فرق می کند . ایثارگری یعنی من کسی هستم که به دلیل این که تو را دوست دارم و یا حتی اگر فقط تو هستی به عنوان یک انسان کاری را می کنم که خوب است کاری را می کنم که درست است وکاری می کنم که دوست دارم واز این کار خوب ودرستی که می کنم لذت می برم شادی برایم دارد رضایت دارد خشنودی دارد به زندگی من جهت وهدف ومعنی می دهد و سپاسگذار تو هستم که این فرصت را به من دادی که این کار را برای تو بکنم بخاطر اینکه از طریق کاری که من برای تو می کنم این من هستم که رشد می کنم این من هستم که یک مرحله تکاملی پیدا می کنم این همان چیزی است که یک مادر از طریق بزرگ کردن بچه اش یک موجود دیگری می شود که اصلا نبوده یک موجود بهتر وبرتری می شود که اصلا نبوده از این طریق این همان وقتی است که شما از طریق کمک ومحبت به دیگران دقیقا احساس حال خوبی دارید و برای خودتان و در خودتان چیزی را رشد می دهید که نداشته اید این مفهوم ، مفهوم ایثارگری است توش لذت است توش شادی است در حالی که مفهوم دیگرش این است که  من رنج نمی برم که تو راحت و آسوده باشی

ایثار آن چیزی است که برای  ما ارزش دارد و قابل استفاده است. من (زمان) وقتی را که بدرد هیچ کس و هیچ کاری نمی خورد را نمی توانم صرف خدمت بکنم استعدادم را که هیچ کجا ازآن استفاده نمی کنم و به هیچ درد نمی خورد را نمی توانم تقدیم  بکنم آن خدمتی که مرا از نظر روحانی شکل  می دهد آن بهترین  و با ارزش ترین چیز زندگی من است آن ایثار من است که می آورم  و تقدیم می کنم آن خدمت من را از نظر روحانی شکل می دهد .

و دیگر اینکه خدمتی که ما را از نظر روحانی شکل می دهد . آرامش ما را ممکن است به خطر بیندازد آن دایره ای را که برای خودمان درست کردیم و در آن دایره خیلی احساس راحتی و احساس آرامش می کنیم من اینجا الان راحتم کسی مزاحم من نشود این محیط را به هم نزنید این زندگی را که دارم بهم نزنید...

 خدمتی که صادقانه و وفادارانه  است وانجمن را جلال و تعالی می دهد شاید این دایره آرامی ها را به خطر  اندازد ممکن است لازم باشد ما از این دایره بیرون بزنیم ممکن است لازم باشد ما  راحتی مان را به خطر بیندازیم این خدمتی است که  انجمن از ما  می خواهد و من و شمارا از نظر روحانی شکل می دهد.

 خدمتی که از روی غرور باشد خدمتی که از روی تکبر باشد خود را به دیگران نشان دادن که ببینید من چه کارهایی از دستم بر می آید و از تعریف و تمجید مردم ارضاء شدن خدمتی نیست که به رشد روحانی من کمک کند.

 بعضی وقت ها ما می خواهیم خدمت کنیم چرا که با خدمت کردن مطرح می شویم و به دیگران اجازه نمی دهیم که خدمت کنند و  با خدمت فرمان دست ما است ما به دیگران می گوییم که چکار بکنند و با اینکار خودمان را بزرگ نشان می دهیم.وپشت سر این خدمت مقام ،شهرت ... است

حتی دعا می کنیم خدایا کمکم کن که به دیگران کمک کنم و ابزاری باشم در دستان تو به من بده که به دیگران کمک کنم

که در واقع انگیزه من این است که من ازدیگران در جایگاه بالاتر قرار گیرم و همه از من تعریف کنند.

باید ببینیم آیا حاضر هستیم مثل یک نوکر خدمت کنیم و اجازه دهیم مثل یک نوکر با ما رفتار شود.(یک نوکر می آید برای نوکری و انتظار دیگری ندارد و اگر از او ایرادبگیرند بگویند اینجا را هم تمیز کن  ناراحت نمی شود وتمیز   می کند چرا که آمده برای نظافت کردن ووظیفه خود می داند)

بایدآن کاری را که انجام می دهیم مخفیانه انجام بدهیم اگر سبد راحمایت میکنیم ویا در گمنامی کاری برای نجات کسی انجام می دهیم اگر دعا می کنیم اگر خدمتی می کنیم باید با نیت پاک ومخفیانه انجام بدهیم تا خدایی که از درون ما آگاه است ، ما را ارج بدهد ما را پاداش بدهد.تا از خدمت سود روحانی ببریم.

 پس خدمتی که از روی تکبر و غرور است بدرد معتادان و بدرد انجمن نمی خورد و ما را از نظر روحانی شکل نمی دهد ما می توانیم سالها اینطور خدمت کنیم ولی تکان نخوریم در ایمانمان جلو نرویم و در همان جا که هستیم در همان پله باقی بمانیم .

خدمتی که ما رانابود می کند .

خدمتی که از روی ترس است چه ترس از خدا و چه ترس از دیگران نکند من الان این کار را انجام ندهم دیگران فکر کنند که آدم خوبی نیستم و بخواهند مرا از خدمت بردارند شروع می کنم به رشوه دادن، هدیه دادن ،مهمانی دادن،غذا دادن،چاپلوسی کردن....

 ترس از اینکه بگویند فلانی اهمیت نمی دهد به انجمن پس من از روی ترس دیگران و یا از روی ترس درونی که نکند خدا من را رد کند اگر من این خدمت را انجام ندهم نکند لغزش بکنم نکند خدا آن  هدیه ای را که به من داده  از من پس بگیرد پس از روی ترس  انجام می دهم.

و خیلی ها به غلط این روش را آموزش می دهند که مثلا ببینید  فلانی چطور شما را خدمت می کند ولی شما حاضر نیستید هیچ کاری انجام بدهید و این افراد از روی اجبار از روی ترس از روی احساس گناه بلند می شوند و شروع می کنند کارهایی را انجام دادن و بعد می بینیم که  هم به خودشان  هم به خدمتی که در آن هستند صدمه می زنند. برای اینکه از روی تمایل این کار را نمی کنند کاری که انجام می دهند از روی اجبار و با احساس گناه با احساس ترس این کار را انجام می دهند برای همین با دیگران بد اخلاقی می کنند غر می زنند شکایت می کنند حتی به خدا غر می زنند و این خدمت آنها را  نا بود می کند نه تنها  از نظر روحانی شکلشان نمی دهد بلکه همینطور مثل باری بردوش اینها  سنگین و سنگین تر می شود.

و دیگر خدمتی که از روی رقابت باشد.

من بخواهم از کس دیگری جلو بزنم،از روی لجبازی که  دیگر کسی نتواند این خدمت را انجام بدهد و بخواهم برای کارم تاییدیه بگیرم و به بقیه و شاید حتی به خدا بخواهم نشان بدهم که ببین من چه خدمتی از دستم بر می آید ببین من چه کاری می تونم انجام بدهم این خدمت بدرد معتادان و بدرد انجمن نمی خورد این خدمت ما را از نظر روحانی جلو نمی برد شکل نمی دهد روی همان پله باقی می مانیم   و قتی ما خدمتی را انجام می دهیم و ناراحتیم شاید حتی غر می زنیم که چرا من باید این کار را بکنم خیلی  افراد دیگر می توانند این کار را انجام بدهند یا من بهتر از اینها می توانم انجام بدم و این رفتار و طرز فکر وخدمت ما ، خدمت مسمومی است وما را کم کم مسموم می کند و بعد ایمان ما و وفاداری ما و اعتماد ما وهمه چیز ما را زیر سوال می برد کم کم غریبه می شویم برای اینکه خدمت خطر ناکی را شروع کردیم و داریم انجام می دهیم.

ما نبایدخدمت را برای رسیدن به هدفهایمان قدرت ،مقام... انجام دهیم.

ما نباید در پی خدمت بخصوصی باشیم،باید در پی انضباط NA  باشیم.و دعا نکنیم که خدایا مرا برای این خدمت قدرت بده،بلکه دعا کنیم خدایا مرا قابل استفاده نگه دار برای هر کاری که تحت هدایت تو باشد. (خداوند  کارگردان باشد نه اینکه به او نقش بدهیم)

چرا که در خدمت بیمارگونه خود محوری نقش بازی می کند،من می خواهم که در این خدمت بر دیگران پیروز باشم چرا که باور بیمار گونه طرز فکر ما را اینطور قالب داده و از منشاّش بیماری است و من معتاد باید پیروز باشم و غرورم آسیب نخورد. مخصوصا اگر ازکسی رنجش داشته باشم نمی خواهم که به او خدمت برسد کسانی را تحریک می کنم که آنها خدمت بگیرند تا شخص مورد نظرنتواند خدمتی بگیرد.یا اینکه برای رسیدن به خدمت بعضی ها را زیر دست و پا له می کنم یا با موقعیتی که دارم با وعده دادن از دیگران به عنوان نردبان برای  شهرت ،مقام وموقعیت بهتر خود استفاده می کنم

 اشاره ای کنم کوتاه به این که خدمت چه نیست ،  وجمع بندیش می کنم ،

خدمت سرزنش کردن،غر زدن،دستور دادن نیست.ازروی اجبار و ترس نیست.

خدمتی که ما انجام می دهیم اعمال نیک ما اینها برای این نیستند که ما را به خدا و دیگران ثابت کنند اینها برای ما نجات دهنده نیستند اعمال و خدماتی که یک انجمنی انجام می دهد ثمره ایمان اوست نه عامل  بوجود آورنده ایمان او ، اعمال نیک یک انجمنی خدمتی که یک انجمنی می کند نشان دهنده ایمان اوست نتیجه و ثمره ایمان اوست نه باعث ایجاد ایمان در او ، ما خدمت نمی کنیم برای اینکه خدا ما را نجات بدهد ما کارهای نیک انجام نمی دهیم تا جایگاه خودمان را نزد خدا تغییر دهیم خودمان را به او نزدیکتر کنیم ما چون مورد محبت واقع شدیم محبت می کنیم ما چون خدمت شدیم خدمت می کنیم همه این را به خوبی می دانیم   ابتد خداوند به ما محبت کرد ،وقتی  ما به اودشنام می دادیم  او جا نخورد  او اول   ما را محبت کرد  یادمان است که وقتی تازه وارد بودیم.معتادان در حال بهبودی ما را پذیرفتند همانطور که بودیم در آغوش گرفتند برای ما وقت گذاشتند،به درد دلهای ما گوش دادند و ما را محبت کردند....

 ما اول با تسلیم وپذیرش  فروتنی با  تمایل ودرکی که از خداوند پیدا کردیم از او دعوت کردیم که به قلب ما وارد شوددعای آرامش و دعای قدم سوم را بجا آوردیم دعا کردیم که خدایا من به تو محتاجم  اقرار کردیم که ناتوان هستیم قادر به نجات خود وکارهای نیک نیستیم پس به قلب من وارد شو و در قلب من بنشین سکان زندگی من را به دستت بگیر مرا دگرگون کن از من آدم جدید بساز تا خود ودیگران را دوست داشته باشم و با علاقه و اشتیاق خدمت  کنم.

از آن روز اصول روحانی قدم ها که ابزار بهبودی هستنددر دست ماست برای اینکه ما را از نظر روحانی شکل بدهد هر روز خدا آن قلم ایمان را بر دارد و با آن چکش الهی ایش به این مجسمه ایمان ما بزند و آن قسمت هایی را که بدرد نمی خورد بتراشد و این مجسمه ایمان ما ، وفاداری ما واعتماد مابه خدا همینطور هر روز از روز گذشته زیباتر و زیباتر بشود.

کتاب و نشریات مامی گوید ، دعا و پرستش، خدمت ، تمرین اصول روحانی ، مشارکت، کارکرد قدم ها،گوش دادن ومشورت با راهنما  اینها  ابزار خداوندهستند تا از مجسمه ایمان ما یک چیز بسیار زیبا بسازند بهتر بگویم ازسنگ ایمان ما که از کوه  دنیا کنده شده مجسمه ای زیبا بسازند از وفاداری ما از اعتماد ما،

از خداوند  بخواهیم که واقعا ما را قدرت ببخشد ما را کمک کند هر جا که هستیم در هر گروهی که هستیم دست بکار بشویم در هر بخشی که از ما بر می آید.

خود من خدمتم را از نظافت و چیدن صندلی ها شروع کردم هنوز هم در نظافت و در مرتب و چیدن صندلی ها کمک می کنم  و خیلی افتخار می کنم به این و اکنون که چند سالی ا ز پاکی و بهبودی من می گذرد و قدم ها را انتقال می دهم باز  اینکارها را انجام می دهم اینطور فکر نمی کنم که الان دیگر من نظافت نباید بکنم در شان من نیست در مقام من نیست .چنین چیزهایی در انجمن جایی ندارد .انجمن می گوید آن کسی در میان شما از همه بزرگتر است که خادم دیگران است  اگر می خواهیم که در انجمن رشد بکنیم باید فروتن بشویم خود را تحت هدایت خداوند قرار دهیم وطبق اصول انجمن پیش برویم چون انجمن مخالف متکبران است ،قبرستان خود محوری و غرور است.

هر جا که هستیم آستین ها را بالا بزنیم(آستین کوتاه را نمی گویم) هم دیگر را خدمت کنیم ، خانواده واجتماع را  با صمیمیت  خدمت کنیم اجازه بدهیم هوشیاری و بیداری روحانی خدمت ما را آشکار کند چه عطایی به ما داده و چطورمی خواهد از ما در انجمن استفاده کند بعد  با امید، ایمان و اعتماد از خداوند بخواهیم آن قدرت را به ما بدهد که از این ابزار  بتوانیم به خوبی استفاده بکنیم و بعد دست به دست هم شانه به شانه هم انجمن را پیش ببریم پیام خوش انجمن را برسانیم قلب های شکسته را مرحم بگذاریم آنهایی را که به تسلی احتیاج دارند تسلی بدهیم آنها را که باید دستشان را گرفت و از آتش و منجلاب اعتیاد بیرون کشید دستشان را بگیریم و آنها را بیاوریم مثل خودمان بر روی ساحل نجات و در انجمن قرار دهیم و با هم آواز شادمانی سر بدهیم خدا من و شما را فیض ببخشد که آستینهای روحانی خودمان را بالا بزنیم دست های خودمان را قوی کنیم زانوهای لرزان را قوت بخشیم دلهای ترسو را شجاعت دهیم و در پیش برد اهداف انجمن قدم برداریم تا قدرت وعظمت ومحبت خداوندبر معتادان آشکار شود که او متفاوت است او بی نظیراست او بی همتاست. 

                                                                                                    آمین...

انجمن معتادان گمنام

شبکه های اجتماعی انجمن معتادان گمنام

در سالهای اخیـر، بـر چگـونگی تعامـل اعضـای انجمن ما تأثیرات چشمگیر و گسترده ای گذاشته است. اعضای NA پرسشهای زیـادی در مـورد چگـونگی رعایت اصول انجمن در این شبکه های اجتماعی مطرح کرده اند، و ایـن موضـوع بحـثهـای مفصـلی را در کنفرانس خدمات جهانی 2010 برانگیخت.

این جزوة خدماتی، تلفیقی است از نکات برآمده از آن بحثهـا،به همراه کارآمدترین روشها و دادههای اعضا در مورد شبکه های اجتماعی. هدف ما تأیید یا تشویق استفاده از رسانه های اجتماعی یا هیچیک از شبکه های اجتماعی نیست، بلکه صرفاً پاسخی است به این واقعیت کـه بسیاری از اعضا از چنین امکاناتی استفاده میکنند؛ و همچنین پاسخی است به درخواسته ای فـراوان بـرای راهنمایی و روشنگری در مورد چگونگی استفادة مسئولانه از رسانه های اجتماعی در پرتو سنت گمنامی.

هر چند سنت یازدهم مشخصاً به حضور ما «در سطح مطبوعات، رادیو، و فیلم» میپـردازد، ولـی اصـول این سنت را میتوان در مورد خیلی از سطوح دیگرِ ارتباط با جامعه نیز به کار بست. برای فـلان همکـار یـا عضو خانواده که چیزی در مورد NA نمیداند، رفتار ما در تالارهای گفتوگوی اینترنتی شـاید تنهـا مـوردبرخورد با NA باشد.

فعالیتهای فردی هر یک از ما در وبگاه های شبکه های اجتماعی، مخصوصاً تعامـل ما با سایر اعضا در این وبگاههای اینترنتی، ممکن است گویای خیلـی چیزهـا در مـورد مـا در مقـام یـک انجمن باشد. مقصود از این جزوة خدماتی، ارائۀ توضـیحاتی در مـورد بـه کاربسـتن اصـول راهنمـای مـا و همچنین کمک به اعضا برای تصمیم گیری آگاهانه به هنگام استفاده از رسانه هـای اجتمـاعی و وبگـاههـای شبکه های اجتماعی است. این جزوه قرار نیست تمام شکلهای ارتباطات الکترونیک، شامل ایمیل، جلسات یا صفحه های گفتوگوی آنلاین، و وبگاهها و وبنوشت های شخصی را در بـر گیـرد.

بـرای اطلاعـات

بیشتر، میتوانید به مطلب مربوط به سنت یازدهم در کتاب پایه و چگونگی عملکرد، یا فصـل دهـم کتـاب راهنمای روابط عمومی با عنوان «فنآوری اینترنت» رجوع کنید یا با خدمات جهانی NA تمـاس بگیریـد. بـا توجه به سرعت تغییرات در فـنآوری اطلاعـات، اصـطلاحات بـه کـار رفتـه در ایـن جـزوه ممکـن اسـت تاریخ گذشته یا محدود به یک شبکۀ اجتماعی خاص به نظر برسد. با این همه، امید ما تنها تبیـین بعضـی از رویه های رایج و کارآمدی است که بتوان از آنها در مقام نمونه های عینی از به کارگیری اصـول مـا اسـتفاده کرد.

«...در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم...»

سنت یازدهم ما میگوید: «خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبـه اسـت تـا تبلیـغ؛ مـا بایـد همیشـه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم حفظ کنیم.» یکی از نخستین پرسشهـا در مـورد شبکه های اجتماعی این است که آیا سنت یازدهم این نوع رسانهها را هم در بر میگیرد یـا نـه. بـد نیسـت اشاره کنیم که سنت یازدهم پیش از فراگیر شدن استفاده از تلویزیون نوشته شده است، با این همه واژه هـای این سنت آن قدر انعطاف پذیر هست که بتوان آن را به رسانۀ تلویزیون نیز تعمیم داد. بر همـین اسـاس، بـه نظر میرسد واژههای به کار رفته در این سنت آن قدر عمومیت دارند که بتـوان آن را در مـورد شـکلهـای جدید رسانهای هم صادق دانست؛ از جمله اینترنت، و مشخصاً شبکههای اجتماعی.

با این همه، از منظر سنت یازدهم مـا، مبحـث اینترنـت و مشخصـاً شـبکه هـای اجتمـاعی شـاید انـدکی پیچیده تر باشد. سطح دسترسی به اطلاعات در اینترنت بسیار متفـاوت اسـت؛ از وبگـاههـای کـاملاً بـاز و قابل دسترسی برای عموم گرفته تا وبگاههای کاملاً اختصاصی که برای ورود به آنها گذرواژه لازم اسـت.

در بعضی موارد، اطلاعات ارسالی به اینترنت به اندازة یک مثلاً برنامۀ تلویزیونی یا مقاله ای در فلان روزنامۀ محلی برای همه قابل دسترسی است؛ و در مواردی هم به اشتراک گذاشتن اطلاعات بیشتر شـبیه فرسـتادن نامه برای گروهی محدود از دوستان یا اعضای خانواده است.

با در نظر گرفتن این نکته، رعایت رهنمودهایی که در سنت یازدهم ما آمده مستلزم دقت تک تـک مـا در میزان آشکار بودن تعامل های اینترنتیمان برای عموم مردم است. برای بعضی از اعضا بـه اشـتراک گذاشـتن اطلاعات شخصی به شکلی بسیار آشکار و قابل دسترسی اهمیتی نـدارد، امـا سـنت یـازدهم بـه مـا گوشـزد میکند که وقتی موضوع عضویت در NA پیش میآید، اعتبار برنامۀ بهبـودی مـا ممکـن اسـت تحـت تـأثیر اعمال اعضای NA قرار گیرد.

شاید ما مشکلی نداشته باشیم که اعضـای خـانواده، دوسـتان و همکـارانمـان بفهمند معتاد در حال بهبودی هستیم، اما در تالارهای اینترنتی عمـومی بایـد مراقـب معرفـی خـود در مقـام

اعضای معتادان گمنام باشیم. در مطلب مربوط به سنت یـازدهم در چگـونگی عملکـرد بـه مـا هشـدار داده میشود «هنگامی که ما از طریق مطبوعات، رادیو، فیلم و سایر رسانه های عمومی در معرض دید عموم قـرار میگیریم، باید همیشه گمنامی شخصی خود را حفظ کنیم.»

اگر مراقب حفظ گمنامی شخصی مان نباشیم، فعالیتهـا و تعامـل هـای مـا در وبگـاههـای شـبکه هـای اجتماعی ممکن است به چشم دیگران معرف معتادان گمنام باشد و بر تصویری که اعضای احتمالی آینده ازانجمن ما پیدا میکنند، تأثیر نامطلوبی بگذارد؛ همچنین کسانی که ممکن است معتـادان را بـه NA راهنمـایی کنند. شاید بعضی از ما تصور کنیم این نوع گمنامی فقط در مورد اعضای مشهور یا «اسم ورسـم دار» اهمیـت دارد، اما چنین نیست.

در سنت یازدهم در چگونگی عملکرد آمده: «ما هر جـا بـرویم، همیشـه تـا حـدودی معرف NA هستیم... ما دلمان میخواهد تأثیر جذابی بگذاریم نه این کـه مایـۀ سـرافکندگی شـویم.» مـا بـا آشکار کردن عضویتمان در NA، خواسته یا ناخواسته حکم نمایندة این انجمن را پیدا خواهیم کرد، و تمـام رفتارها یا نظرهای شخصی ما ممکن است به اشتباه به کل NA نسبت داده شود.

یکی دیگر از پیامدهای ناخواستۀ فعالیتهای اینترنتی ما این است که معتادانی که هنوز در مسیر بهبـودی نیستند ممکن است به تصور این که پیوستن به NA به معنای گذاشتنِ اطلاعات مربوط به NA در نمایۀ فـرددر شبکه های اجتماعی و در معرض دید دوستان و خانواده است، نسبت به NA دافعه پیدا کننـد.

بـه همـین صورت، رفتار ما در وبگاههای شبکه های اجتماعی ممکن است در ذهـن متخصصـان و سـایر کسـانی کـه میتوانند معتادان را به NA بفرستند این تصور را ایجاد کند که NA حفظ حریم خصوصـی و رازداری اعضـارا جدی نمیگیرد. در هر دو صورت، بیتوجهی به سنت یازدهم ممکن است به خدشه دار شدن اعتبـار NA بینجامد، که این هم به نوبۀ خود ممکن است بی جهت در قابلیت ما بـرای جلـب معتـادان جویـای بهبـودی خلل ایجاد کند.

پرسشهایی که در هنگام تعامل های اینترنتیمان میتوانیم از خود بپرسیم اینهاست: «میزان آشکار بـودن من در این رسانه چه قدر است؟ آیا در معرض دید همگان هستم، یا در یک تالار گفتوگوی اختصاصـی؟» پاسخ به چنین پرسشهایی با توجه به بعضی عوامل ممکن است متفاوت باشد؛ عواملی مانند نوع وبگـاهی که از آن استفاده میکنیم و تنظیمات حریم خصوصی که ممکن است در آن وبگاه خاص مقدور باشـد یـانباشد.

حریم خصوصی و گمنامیِ خود ما و دیگران

وبگاههای شبکه های اجتماعی سطوح گوناگونی از حریم خصوصـی و امنیـت ارائـه مـیدهنـد کـه کـاربر میتواند تا حدی آنها را تنظیم کند. بهتر است آن دست از اعضای NA که برای ارتباط با یکدیگر و/ یـا بـا خانواده و دوستانِ بیرون از NA از این وبگاهها استفاده میکنند، بر نحوة تنظیمات حریم خصوصی موجود در این وبگاهها مسلط شوند.

بعضی از وبگاهها امکان مرتب کردن طرفهای تماس را در قالب تعـدادی گروه یا دسته بندی میدهند، بنابراین مطالب و سایر چیزهایی که در آن وبگاه به اشتراک گذاشـته مـیشـود تنها برای افراد خاصی قابل مشاهده است. با تنظیم مناسب حریم خصوصی، اعضا میتواننـد مطمـئن باشـند که مضمونهای مربوط به NA مثل عکسها، رویدادها، و بهروزرسانی وضعیتتنها برای سایر اعضای NA قابل مشاهده است.

به این ترتیب، میتوانیم تعامل هایمان را با دوسـتان NA، از تعـاملاتمـان بـا همکـاران، خانواده، یا سایر افراد خارج از NA جدا نگه داریم. با این همه، از آن جا که مـدیران وبگـاههـای مختلـف اغلب میتوانند بیهیچ هشداری یا با یک هشدار کوچک تنظیمـات امنیتـی و حـریم خصوصـی وبگـاه را تغییر بدهند، بسیار از اعضای NA ترجیح میدهند ازفرستادن مطالب مربوط به NA به این وبگاههـا پرهیـزکنند.

تنظیم وضعیت امنیتی شخصی شروع بسیار خوبی برای حفظ حریم و گمنامی شخصـی اسـت، ولـی مـا باید در مورد چگونگی تعامل با سایر اعضا نیز دقت داشته باشیم.

دقت در نوع مطالب، نظرها یا عکسهایی که روی برگه های شخصی سایر اعضابه اشتراک میگذاریم بسیار مهم است چون ممکن اسـت تنظیمـات حریم خصوصی یا امنیتی آنها به شکل دیگری باشد،

یا طرفهای تماسِ غیرعضو بیشتری داشته باشند، یا اطلاعاتشان را به شکل دیگری به اشتراک بگذارند. مثلاً برچسب زدن نام یک عضو بـه عکسـی از فـلان رویداد NA ممکن است گمنامی او را نزد اعضای خانواده یا همکاران یا هم شاگردهایش از بـین ببـرد چـون اعلام آن برچسب خوردگی ممکن است در شبکۀ آن فرد منتشر شود و توجه دیگران را به سمت عکـس یـا مجموعه عکسهایی جلب کند که از وجود آن باخبر نبوده اند. علاوه بر این، اگر تنظیمات حریم خصوصـی فرد طوری باشد که اطلاعات نمایۀ او را همه بتوانند ببینند، فرستادن عکسی از یک رویداد NA ممکن اسـت گمنامی این فرد را نزد عموم مردم بشکند.

تنظیمات حریم خصوصی خود ما هر طور باشـد، احتیـاط در اشـاره بـه اعتیـاد و بهبـودی در مطالـب و نظرهای ارسالی به برگههای سایر اعضا، از احتمال شکستن ناخواستۀ گمنامی سـایر اعضـا خواهـد کاسـت. ممکن است ما از تنظیمات حریم خصوصی دوستان صمیمی یا کسانی کـه در یـک وبگـاه مـدام بـا آنهـا تعامل داریم باخبر باشیم؛

اما وقتی خبر نداریم، بهتر است فرض را بر این بگذاریم کـه عکـسهـا و مطالـب ارسالی به نمایۀ سایر اعضا برای عموم قابل مشاهده است. فرقی نمـیکنـد کـه خـود مـا در ایـن مـورد کـه خانواده، دوستان، و همکارانمان از عضویت ما در NA باخبرند یا نه چه نظری داریـم؛ در هـر حـال سـنت یازدهم به ما گوشزد میکند که «ما باید همیشه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعـات، رادیـو و فـیلم حفظ کنیم.» تک تک ما مسئول هستیم که گمنامی را در فعالیتهای اینترنتیمان رعایـت کنـیم؛ چـه گمنـامی فردی، چه گمنامی اعضایی که با آنها در اینترنت تعامل داریم.

بد نیست کمیته هـایی کـه مسـئول برگـزاری رویدادهای NA هستند، اطلاعیهای برای خواندن در آن رویداد تنظیم، و در آن لزوم دقت در حفـظ گمنـامی در زمینۀ اطلاعات و عکسهای مربوط به آن رویداد را به اعضـا گوشـزد کننـد. ایـن یـک نمونـه از چنـین اطلاعیه هایی است:

عکسها، ویدیوها، و رسانههای اجتماعی ـ ما می پذیریم که گرفتن عکس و ویدیو در رویـدادهای NA و ارسال آنها به شبکه های اجتماعی امری است معمول. ما تصور نمیکنیم این امر مغایرتی با سنتهـای ما داشته باشد، در صورتی که این عکسها و ویـدیوها صـرفاً مایـۀ دلخوشـی خـود اعضـا باشـد و درمعرض دید عموم قرار نگیرد.

اما در مورد به اشتراک گذاشتن عکسها و ویدیوهایتان از این رویداد NA، لطفاً اصول راهنمای انجمن و گمنامی دیگران را رعایت کنید. برای اطلاعات بیشتر در این مـورد، لطفـاً به جزوة خدماتی رسانه های اجتماعی و اصول راهنمای ما مراجعه کنید.

 

استفاده از ابزارهای ارتباطات اینترنتی در خدماتNA

بسیاری از هیئتهـای خـدماتی NA در نقـاط مختلـف جهـان، اسـتفاده از امکانـات اینترنتـی را در تسـهیل ارتباطات وسیعتر و همکاری بیشتر بین اعضا مفید میدانند. کارکرد این ابزارها و امکانات اغلب به صورت تالارهای مجازی گفتوگوی اختصاصی است که حضور در آنها فقط برای دعوت شـدگان ممکـن اسـت و امکان ارتباطات داخلی سریع و قابل اطمینان را بین خدمتگزاران مورد اعتماد و اعضای علاقـهمنـد فـراهم

میکند. برای استفاده از هر نوع ابزار اینترنتـی در ایـن شـکل از ارتباطـات نیـز، دقـت در نحـوة برقـراری و پیکربندی چنین سرویسهایی مهم است.

خدمتگزاران مورد اعتمادی که مسئولیت یافتن و راه اندازی چنین ابزارهایی را دارند میتوانند اقدامات لازم را انجام دهند تا اطمینان حاصل شود که ارتباط ها، اسـناد، و سـایر اطلاعات فقط قابل مشاهده یا دسترسی برای خدمتگزاران مورد اعتماد NA و اعضایی باشد کـه مجـوز یـا گذرواژة لازم را در اختیار دارند. هیئتهای خدماتی باید دقت کنند تا بین ضرورت حفظ حـریم خصوصـی و گمنامی، و این امر لازم که تمام اعضای علاقه مند باید فرصت حضور در تالارهای گفتوگوی مجـازی را پیدا کنند، نوعی تعادل به وجود بیاورند.

هنگامی هم که گروهـی بـه واسـطۀ شـبکه هـای اجتمـاعی تشـکیل میشود، اطمینان یافتن از این که عکس و نام کامل اعضای گروه برای عموم قابـل مشـاهده نیسـت اهمیـت دارد. توجه و دقت در تنظیم این ابزارها تأثیر بسیار زیادی در پرهیز از اتفاق هایی دارد که بر اثـر آن، ممکـن است گمنامی اعضا شکسته یا سایر اطلاعات خصوصی مربوط به امور خدماتی بـرای عمـوم مـردم آشـکار شود.

در مورد دعوت افراد به رویدادها، ملاحظات دیگری را هم میتوان در نظر گرفت. شاید به نظر برسد که وبگاههای شبکه های اجتماعی گزینۀ بسیار خوبی برای انتشـار اخبـار در مـورد رویـدادهای مختلـف بـین اعضای NA هستند، اما همچون سایر موارد استفاده از این وبگاهها، در ایجاد برگه های رویـداد و دعـوت اعضا نیز باید احتیاط های لازم را به عمل آورد.

در بیشتر موارد، صرف فرستادن دعوت به رویداد برای یک عضو شاید حریم خصوصی یا گمنامی او را به خطر نینـدازد.  در بعضـی مـوارد اطلاعـات مربـوط بـه یـک رویداد ممکن است فقط موقعی در نمایه یا فید فعالیت های فرد نمایش داده شود که او بـه دعـوت بـه آن رویداد پاسخ بدهد. اعضا شاید بتوانند تنظیمات اشتراک گذاری خود را طوری تعیین کنند که این فرستاده هـا وارد فید فعالیت هایشان نشود..

با این همه، شاید همۀ اعضا از این تنظیمات یا نحوة مرتب کردن آنها آگـاهی نداشـته باشـند، بنـابراین دقت خدمتگزاران مورد اعتماد در هنگام ایجاد یـک رویـداد باعـث خواهـد شـد احتمـال شکسـته شـدن غیرعمدی گمنامی اعضا نزد دوستان، خانواده و همکاران غیرانجمنی آنان پایین بیاید.

استفاده نکـردن از نـامNAدر عنوان یک رویداد، یکی از اقداماتی است که در این زمینه میشود انجام داد.مثلاً ایجاد رویـدادی بـاعنوان «پیکنیک در پارک» در یک شبکۀ اجتماعی، شاید بهتـر از نامیـدن آن بـا عبـارت «پیـکنیـک NA درپارک» باشد.

در این زمینه پیدا کردن سایر گزینه ها در ابزار ایجاد رویداد در آن وبگاه که ممکـن اسـت بـه کمک آن بتوان رویداد را به صورت اختصاصی یـا دعـوتی درآورد، کارسـاز خواهـد بـود. عـلاوه بـر ایـن، ایجادکنندگان رویداد شاید بتوانند تنظیمات حریم خصوصی را طوری تعیین کنند که فقط کسانی کـه بـه آن رویداد پاسخ میدهند بتوانند فهرست پاسخ دهندگان یا دعوت شدگان را ببینند.

نشانهای NA و مسائل مربوط به حقوق انحصاری مسئلۀ دیگری که هر از گاه در مورد وبگاههای شبکه های اجتماعی پیش میآید، موضوع استفاده از نشانها و مطالبی است که حق نشر آنها در انحصار NA است. دستورالعمل استفاده از نشانها و مطالب انحصـاریNAدر «پیمان نامۀ امانت سپاری مایملک معنوی انجمن»تشریح شده اسـت.

گـروههـای NA و کمیتـه هـای ثبت شدة NA برای استفاده از علائم انحصاری NA باید قوانین خاصی را رعایت کنند کـه آنهـا را در بـولتن شماره 1 مایملک معنوی NA، یعنی کاربرد داخلی مایملک معنوی NA میتوان دید. اعضا ـ و افراد خـارج ازNAمجاز به استفاده از علائم تجاری ثبت شدة NA شامل نشانهای NA وحتی نام کامـل «معتـادان گمنـام» نیستند (مثلاً درست نیست که یک عضو، در اینترنت گروهی با نـام معتـادان گمنـام درسـت کنـد). معمـولاً کسانی که از نام معتادان گمنام یا علائم انحصاری NA استفاده میکنند نیت بدی ندارند، اما متأسـفانه وقتـی اعضا برگه، گروه یا نمایه ای با استفاده از علائم انحصاری NA درست میکنند، این کار اغلب تأثیر نـامطلوبی بر NA میگذارد؛ همچنین هنگامی که بعضی وبگاهها، متنهای NA را بر خلاف قوانینی کـه در پیمـاننامـۀ امانت سپاری آمده بازنشر میکنند. هر گونه سئوالی در این موارد را میتوان به خـدمات جهـانی NA ارجـاع داد.

رهنمودهایی برای حفظ حریم خصوصی و گمنامی در اینترنت بر مشخصه های امنیتی وبگاههای شبکه های اجتماعی که از آنها استفاده میکنید مسـلط شـوید و حسـاب کاربریتان را طوری تنظیم کنید که اصول گمنامی در آن رعایت شود. برای مثال، اگر آن وبگاه این امکـان

را به شما میدهد که دوستانتان را در قالب چند فهرست دسته بندی و قابلیت مشاهدة مطالب ارسالی را بـه بعضی از این فهرستها محدود کنید، از این مشخصه بهره بگیرید. به این ترتیـب، اگـر مـثلاً یـک فهرسـت همکاران، یک فهرست NA، و یک فهرست اعضای خانواده داشته باشـید، مـیتوانیـد عکـسهـا یـا مطالـب مربوط به NA را محدود به فهرست NA بکنید.

در مورد نامگذاری مجموعه عکسها و برگه های رویداد دقـت بـه خـرج بدهیـد و سـعی کنیـد عنـاوین کلی تری برای مجموعه عکسها و شرح ها انتخاب کنید تا مشخصـاً معلـوم نباشـد عکـسهـا در رویـدادی مربوط به NA گرفته شده اند. رعایت این نکته مخصوصاً در مورد مجموعه عکـسهـایی کـه مشـاهدة آنهـا برای افراد بیشتری ممکـن اسـت اهمیـت دارد. مـثلاً «آخـر هفتـۀ گذشـته در شـهر فـلان» قاعـدتاً عنـوان

مناسب تری است تا «همایش منطقهای NA در شهر فلان». همین نکته در مورد برگه های رویداد هـم صـدق میکند؛ رویدادهایی که اعضا میتوانند به صورت الکترونیکی به آن پاسخ بدهنـد و در نتیجـه ممکـن اسـت برای غیراعضا هم قابل مشاهده باشد. دقـت در نـام گـذاری، یـا در صـورت امکـان اسـتفاده از رویـدادهای اختصاصی، به اعضا در محفوظ نگه داشتن گمنامیشان کمک میکند.

در مورد نظرهایی هم که زیر مطالب اعضای NA میگذارید دقت به خرج دهیـد. ممکـن اسـت اعضـا مطالب نامرتبط با NA را طوری تنظیم کنند که اشارة مشخصـی بـه NA نداشـته باشـد و آن را بـه صـورت گسترده برای دوستان، خانواده، و همکارانشان بفرستند. بنـابراین درسـت نیسـت کـه زیـر چنـین مطـالبی، نظرهای مرتبط با اعتیاد یا NA بگذارید.

به هنگام عکس گرفتن، دقت کنید که چه چیزی و چه کسی در پسزمینه قرار دارد. آیا در قـاب تصـویر شما کسی که راضی نیست عکسش در اینترنت منتشر شود قرار ندارد؟ اگر مـیخواهیـد ایـن عکـس را بـه صورت عمومی تر و نه فقط برای اعضای NA منتشر کنید، آیا علائم و اعلانهای NA که ممکن اسـت نشـان بدهد عکس در یک رویداد NA گرفته شده در پس زمینه قرار ندارد؟ اگر دارید عکسی مـیگیریـد کـه قصـد دارید آن را در شبکه های اجتماعی منتشر کنید، از تمام کسانی که در قاب تصویر هسـتند بپرسـید «اشـکالی ندارد من این عکس را در [نام آن شبکۀ اجتماعی را بگویید] منتشر کنم؟» همواره به خواست تمـام کسـانی که ترجیح میدهند در عکس یا مطلب ارسالی شما نباشند احترام بگذارید، حتی اگر شخصاً اطمینـان داریـد که گمنامی آنها به دلیل ترتیبات امنیتی دیگری که اتخاذ کردهاید حفظ خواهد شد.

در کل، نام افراد را به عکسهایی که ممکن است مرتبط با NA به نظر برسند برچسب نزنیـد، مخصوصـاً موقعی که سطح امنیتی آن مجموعـه عکـس را تنظـیم نکـرده ایـد، و نمـیدانیـد آن فـرد در مـورد گمنـامی شخصی اش در شبکه های اجتماعی چه نظری دارد. بعضی وبگاهها ممکن است به افراد امکان جـدا کـردن برچسب نامشان از عکسها را بدهند یا آشکار شدن برچسب در آنها مستلزم تأییـد فـرد برچسـب خـورده باشد، اما بهترین کار ممکن است که اجازه بدهید هر کس نامش را به اختیار خود به عکس برچسب بزند.

بعضی افراد فهرست دوستان خود را فقط به اعضای NA محدود میکنند، و از وبگـاههـای شـبکه هـای اجتماعی فقط و فقط برای تعامل و ارتباط درون NA استفاده میکنند. این رویکرد تا موقعی که شما گمنـامی دیگران را در تعامل های اینترنتیتان رعایت کنید، به صورت چشـمگیری از مشـکلات مربـوط بـه گمنـامی خواهد کاست، مخصوصاً اگر تنظیمات حریم خصوصی شما طوری باشد که اجازة بازنشر عکـسهایتـان را به دیگران ندهد. به این ترتیب، ما خواهیم توانست در رعایت رهنمودهای سنت یازدهم بکوشیم، سنتی کـه به ما گوشزد میکند «اعتبار پیام NA ممکن است تا حد زیادی تحت تأثیر شـخص پیـام آورنـده قـرار گیـرد هنگامی که ما از طریق مطبوعات، رادیو، فـیلم و سـایر رسـانههـای عمـومی در معـرض دیـد عمـوم قـرار میگیریم، باید همیشه گمنامی شخصی خود را حفظ کنیم.» (چگونگی عملکرد، سنت یازدهم) نتیجه استفادة گستردة انجمن ما از رسانه ها و شبکه های اجتماعی نشان میدهد

 

ایـن تالارهـای مجـازی در حکـم منبعی است که میتواند در تسهیل ارتباطات و تعاملات وسیعتر بین اعضـای NA مـؤثر واقـع شـود. امکـان

ارتباط شبکهای با سایر معتادان در حال بهبودی و مشارکت متقابل در بهبودی یکدیگر، وسـیله ای در اختیـار بسیاری از اعضا میگذارد تا رابطۀ خود با انجمن NA را اعتلا بخشند.

با این همـه، بعضـی از اعضـا ممکـن است ترجیح دهند به کلی از استفاده ازشبکه های اجتماعی چشم پوشی یـا تعامـل هـای اینترنتـی خـود را بـه کسانی که عضو NA نیستند محدود کنند. در مواقعی که ممکـن اسـت تصـویر عمـومی از NA و گمنـامی و حریم خصوصی اعضای ما خدشهدار شود، بسیار مهم است که اعضـایی کـه مـیخواهنـد از ایـن امکانـات استفاده کنند، دقت بسیاری در این کار به خرج دهند.

ما امیدواریم این جـزوه در چنـین هـدفی مـؤثر واقـع شود.

سوتیتر ص 1: برای دوام انجمن ما که بهبودی فردی را ممکن میسازد، گمنامی امری حیاتی است.

چگونگی عملکرد، سنت یازدهم

سوتیتر ص 3: خط مشی روابط عمومی ما بنا بر جاذبه است تا تبلیغ؛ ما همیشه باید گمنامی شخصـی خـود را در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم حفظ کنیم.

سنت یازده

سوتیتر ص 5: حرفها و اعمال ما بر برنامۀ بهبودی و انجمن معتادان گمنام تأثیر میگذارد. ما در مقام عضـو مسـئول معتادان گمنام، دلمان میخواهد تأثیر جذابی بگذاریم نه این که مایۀ سرافکندگی شویم.

 

چگونگی عملکرد، سنت یازدهم

نشانه های هشدار دهنده لغزش"معتادان گمنام"

اکثر افراد گمان می کنند لغزش یعنی مصرف دوباره مواد مخدر پس از یک دوره نسبتاً طولانی پرهیز. در صورتی که لغزش فرآیندی است که خیلی قبل از مصرف مجدد شروع و با مصرف مواد مخدر تکمیل می گردد. یعنی یک معتاد گاهاً خیلی قبل از مصرف مجدد می تواند دچار لغزش شود. و

 مصرف مواد مخدر این فرآیند را کامل می کند.

در بسیاری از اوقات لغزش با یک اتفاق بسیار ساده و یا با ظاهر پیش پا افتاده شروع می شود. « یک تماس کوتاه با مصرف کنندگان مواد، یک دروغ کوچک و به ظاهر بی اهمیت، یک روز جلسه نرفتن» می تواند عاملی شود تا فرآیند دردناک لغزش آغاز و به مصرف مجدد مواد ختم شود.
 

Relapse
 

بازگشت چیست؟

بازگشت یا عود به معنای برگشت معتاد به الگوهای رفتاری و باورهای مخرب و ناسالم قبل است. عود یعنی توقف کامل بهبودی در صورتی که لغزش اغلب یک توقف کوتاه و یا درجا زدن در بهبودی می باشد. لغزش معمولاً « یک نشانه است که نشان می دهد برنامه بهبودی به صورت کامل اجرا نشده و یا این که هنوز دست آویزها و بهانه های مصرف در ذهن باقی مانده و ریشه کن نشده است. تفاوت عود و لغزش در این است که در لغزش فقط پاکی فرد از بین می رود و به اصطلاح صفر است. ولی بهبودی به نقطه آغازین برنمی گرددو فقط متوقف شده در صورتی که در عود تمام افکار و باورهای مخرب زمان مصرف باز می گردد. لغزش را می توان به سَُر خوردن یا زمین خوردن تشبیه کرد و عود را سقوط. لغزش های متعدد یا باقی ماندن طولانی مدت در لغزش باعث تبدیل به لغزش به عود می باشد.
 

نشانه های هشدار دهنده لغزش
 

برخی از نشاندهنده لغزش از این قرارند :
 

 بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به پی گیری برنامه بهبودی که می تواند شامل قطع تماس با برنامه بهبودی، عدم حضور در جلسات بهبودی به صورت فعال و مؤثر، قطع ارتباط با راهنما و دوستان دیگر بهبودی می باشد.
 

 تماس یا حداقل تمایل برای ارتباط با افراد مصرف کننده و تردد در مکان های مصرف و توزیع مواد. این موضوع می تواند نشان دهنده تمایل ناخودآگاه فرد برای مصرف مجدد باشد.
 

  زیر پا گذاشتن اصول روحانی و زندگی بر مبنای خودخواهی و لذت طلبی. در این شرایط فرد معتاد فقط به خود منافع کوتاه مدت و لذت های آنی خود فکر می کند. و برای رسیدن به لذت طلبی به راحتی منافع دیگران را زیر پا می گذارد. این مسئله می تواند باعث ایجاد شکاف در نظام باوری معتاد شده و قدرت روحانی فرد را برای مقابله با وسوسه مصرف کم  کند.
 

  بی برنامگی، آشفتگی و بی نظمی زندگی روزمره پر کاری پرخوری پر خوابی وقت گذرانی های افراطی در جمع دوستان به حدی که مسئولیت های زندگی فراموش شود نیز از نشانه های لغزش است.
 

  ایجاد و ادامه روابط ناسالم عاطفی-احساسی و جنسی از نشانه های بروز لغزش است. این نوع وابستگی به خاطر ماهیت ناسالم لذت فراوان که به همراه دارد کم کم فرد را از بهبودی و اصول روحانی دور کرد. و به راحتی می تواند باعث مصرف دوباره مواد مخدر شوند
 

سپرهای محافظتی لغزش
 

ساده ترین راه برای جلوگیری از لغزش توجه به نشانه های هشدار دهنده و اصلاح آنها می باشد. تعهد و تداوم در بکار گیری اصول بهبودی، شرکت در جلسات بهبودی، تماس مرتب با راهنما، پرهیز جدی از تردد در مکان های مصرف، قطع ارتباط کامل با افراد مصرف کننده و فروشنده مواد، برنامه ریزی و نظم در زندگی، داشتن اهداف و پی گیری آنها، پرهیز از خستگی، گرسنگی، تنهایی و کنترل خشم نیز می تواند در جلوگیری از لغزش بسیار مؤثر می باشد.
 

در صورت مواجهه با وسوسه چه کنیم؟
 

مکث یکی از مهم ترین ابزارهای پیشگیری از هر نوع لغزش است. پنج محرک اصلی گرسنگی، عصبانیت، خستگی و تنهایی و بیماری های جسمی است. این محرک ها برای خود پاسخی می طلبند. فرد معتاد برای این محرک ها اولین پاسخ را در مصرف مو اد می بینند، مواد تنهایی ها را پر می کند. خستگی را از افراد می گیرد، باعث فراموش کردن عصبانیت می شود و دردهای جسمی را تسکین می دهد. مکث ابزاری است که بین محرک و پاسخ قرار می گیرد. تا فرد فرصت کند تا پاسخ مناسبی برای محرک پیدا کند رهایی واقعی در مکثی است که در بهترین زمان در برابر محرک قرار می گیرد. به زبان ساده تر وقتی وسوسه پدید می آید باید برای لحظه ای آن را متوقف کرد و یا اصطلاحاً مکث و فاصله ای بین مواد و وسوسه مصرف پیدا کنیم. این مکث را می توان از طریق خواندن دعای آرامش، تلفن به راهنما، گرفتن دوش، صحبت و مشارکت راجع به آن وسوسه، سرگرم شدن به کاری دیگر، ترک موقعیت و از همه مهم تر رفتن جلسه ایجاد کرد. همچنین فکر کردن به عواقب اولین بار مصرف به جای فکر کردن به لذت های مواد نیز می تواند در پیشگیری از مصرف بسیار مؤثر باشد.
 

در صورت بروز لغزش چه باید کرد؟
 

مهم ترین موضوع در مواجهه با لغزش درک این نکته است که لغزش قسمتی از فرآیند بهبودی است به عبارت بهتر فرد معتاد در مسیر نزدن مواد است که مواد می زند.
 

این مطلب کمک می کند احساس گناه و خجالت یکی از عوامل مهم تکرار مصرف می باشد کمتر شود بعد از پذیرش لغزش به عنوان قسمتی از فرآیند بهبودی لازم است از مهمانهای عزیز اجازه دیدن این قسمت را ندارند. عضویت  یا ورودانکار بیرون آمده و با صداقت تسلیم واقعیت موجود شویم. اقرار به راهنما حضور دوباره در جلسات بهبودی صفر کردن پاکی تفاضا برای دریافت حمایت از اعضا اقامت چند روزه در مکان های عاری از مواد مانند کانون ها یا خانه های بهبودی می تواند کمک کند تا از تکرار مصرف جلوگیری شود.
 

برای کمک به یک لغزشی چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟
 

ما در مسیر بهبودی مطمئناً با افراد بسیاری برخورد خواهیم کرد که دچار لغزش شده اند برای کمک به این افراد می توان این کارها را انجام داد.
 

  دادن امید: اولین چیزی است که در یک لغزش به آن نیاز دارد امید است. لغزش تیرگی، نا امیدی و احساس از دست رفتن داشته ها را به همراه دارد و شدت این احساسات ناخوشایند اغلب باعث مصرف مجدد مواد می شود لذا کمک و حمایت از فردی که دچار لغزش شده می بایست همراه با دادن امید و احساس خوشبینی نسبت به آینده باشد.
 

  گرفتن احساس گناه: گاهاً دیده شده اعضا یا خانواده و یا اطرافیان فرد لغزشی با دادن احساس گناه در او سعی در کمک کردن دارند. در صورتی که افزایش احساس گناه و خجالت می توانی یکی از محرک ها و دلایل مصرف دوباره باشد. زیرا پس از لغزش با تصویری مخدوش از خود روبرو می شود که باعث ایجاد احساس گناه و خجالت می گردد. اگر این احساس به وسیله محرک ها ی بیرون مانند تحقیر سرزنش کردن طرد شدگی به وسیله دوستان و خانواده و تقویت شود می تواند باعث گیر افتادن فرد در چرخه عود و بازگشت شود.
 

   پرهیز از نصیحت و ارشاد. برای معتاد نصیحت و ارشاد مثمر ثمر نیستند. لذا تجربه تحلیل پیش از حد داستان لغزش به ویژه در اوقاتی که فرد لغزشی خودش درخواست کمک نکرد بپرهیزیم.
 

  دائم لغزش فرد را یادآور نشوید. با مجبور کردن فرد به تعریف دوباره و دوباره  تجربه لغزش باعث یادآوری تمام دردهایی می شود که فرد را در طی فرآیند لغزش تحمل کرد و این می تواند عاملی شود که فرد لغزشی از انجمن و جلسات فاصله بگیرد.
 

  پرهیز از زدن برچسب بر روی  فرد لغزشی:
افراد معتاد بیشتر از شباهت ها بر روی تفاوت ها متمرکز است. وقتی بر روی افراد بر چسب هایی مانند لغزشی می زنیم در اصل داریم بر تفاوت او با دیگران صحه میگذاریم و با این کار فرصت کمک به او را از دست می دهیم. چرا که بهترین کمک بر مبنای درمان یک معتاد به معتاد دیگر استوار است وقتی که ما کسی را لغزشی بنامیم در اصل او را معتاد ویژه نامیده ایم.
 

  احساسی برخورد نکردن و دادن راه های منطقی مطابق یا اصول که گاهاً به فردی که لغزش کرد توصیه می شود که لغزش خود را مخفی کند و کما فی السابق اعلام پاکی کند که این می تواند عامل اصلی عود باشد.
 

باورهای غلط نسبت به لغزش
 

در این جا چند باور غلط که در مورد لغزش مرسوم است را یادآور می شویم.
 

  لغزش به معنای نقطه سرخط می باشد در صورتی که اصلاً این گونه نیست و در لغزش بهبودی به نقطه اول برنمی گردد. فقط پاکی از بین می رود.
 

  لغزشی ها بهبود پذیر نیستند. یعنی هرگز نمی توانند برای همیشه پاک بمانند که این نیز باور نادرستی است بسیاری از کسانی که برای دوره های طولانی در لغزش باقی می مانند یا لغزش های متعددی داشتند نیز توانسته اند با یکدیگر به برنامه پاکی و بهبودی قابل توبه پیدا کنند.
 

 عامل لغزش همیشه در داخل خود فرد است. عدم توجه به عوامل خارجی لغزش محیط های پر خطر کاری  نا امیدی، آشفتگی خانوادگی. وجود بیماری های همراه باعث می شود که راه کارهای سالم برای برخوردها و کمک به لغزش ها را پیدا نکنیم. و به جای کمک به سعی در تحقیر و طرد کردن و وادار کردن فرد به انجام کاری محال یعنی تغییر درونی می کند.
 

 تمام لغزش ها به عود منتهی نمی شوند. یعنی اگر کسی یک بار مصرف کند حتماً نباید  تا آخر راه را  برود. در صورتی که امکان دارد فرد پس از یک بار مصرف دوباره به برنامه وصل شود و از تکرار لغزش جلوگیری گردد.

 


 

 

ویژگی یک خوش آمدگو

ویژگی یک خوش آمدگو :
1 - عضویت انجمن        2- متبسم و گشاده رو 

3 - آراسته و مرتب       4- فروتن و با ثبات 

5 - قدرت جذب        6- قدرت گفتگو  

7- آگاه و مطلع        8- آغوشی گرم
خوش آمدگویی یعنی رفتاری که... باعث شود :
1- احساس تعلق   2- احساس تشابه 

3- احساس برابری   4- احساس پذیرفته شدن 

5- احساس امیدواری   6- احساس ارزشمندی
در یک تازه وارد ایجاد شود
شاخصه های مشترک بیداری روحانی :
1-از بین رفتن احساس تنهایی  2-بوجود آمدن جهت و مسیر  

3-آرامش فکری         4-توجه به مسائل دیگران  
5-زندگی در زمان حال   6-دورنمای امید بودن همدلی
موانع خوش آمدگویی :
الف : کلامی                        

ب : غیر کلامی
1-پند و اندرز  2-قضاوت و پیش داوری   3-زخم زبان   

4-موضوعات خارجی    5-مسابقه بدبختی   6-رفتار غرور آمیز   

7-رفتار خودخواهانه  8-خستگی و دلزدگی  9-بی توجهی
آنچه دوست دارم :
1-تشویق و توجه   2-تحمل     3-تواضع      4-تماس

آنچه بیزارم 1-تحمیل    2-تهدید    3-تمسخر     4-تبعیض
اعمال ساده :
1-در دسترس بودن     2-آغوش باز     3-یاد گرفتن نام کوچک     

4-رد و بدل کردن تلفن      5-کلمات و جملات دلنشین   

6-در میان گذاشتن تجربیات     7-درک احساسات

به خاطر می سپارم :
• به کسی نسبت معتاد ندهم
• تازه وارد پر از درد و ترس است
• تازه وارد فکر می کند این برنامه برای او کار نمی‌کند
• تازه وارد احساس می‌کند این برنامه مانند دیگر تلاش‌هایش مؤثر نیست
• عضو تازه وارد احساس می‌کند با دیگران متفاوت است
• عضو تازه وارد افکار منطقی‌اش در اثر مصرف، دچار اختلال گردیده است
• عضو تازه وارد نیازمند حق انتخاب است
• خوش آمدگو فراموش نمی‌کند که از کجا آمده است

ترازنامه شیوه رفتاری

قبل از اینکه من بتوانم بعنوان عضو نقشی در گروه ایفا کنم بهتر است از خودم یک ترازنامه شیوه رفتاری بگیرم.
ترازنامه شیوه رفتاری...

الف:
به مسائل جزئی و سازماندهی NA اهمیت می دهم .
برای انجام هر کار شرح وظایف دقیق تدوین می کنم .
با وظایفم و دوستان بطور یکنواخت برخورد می کنم.
از تحقیق و تجزیه و تحلیل خوشم می آید.
ترجیح می دهم در چارچوب اصول NA کارکنم.
هر کاری را بصورت کامل انجام می دهم.
بر روی وظایف فوری تمرکز می کنم.
تصمیم سازی و تصمیم گیری را بسیار با دقت انجام می دهم و از تصمیم گیری آنی اجتناب می کنم.
به دقت کردن و درست انجام دادن کار علاقه مندم .
به تنظیم و اجرای امور بر مبنای 12 قدم و 12 سنت و دستور کار دقیق ارزش می دهم.
نگرش و برخورد نظام مندی نسبت به کار کردن دارم.
بعد از انجام هر خدمت تراز خدماتی خود را می گیرم. ج:
علاقه مند به دستیابی به نتایج هستم.
به دنبال چالش می گردم.
با وظایفم و دوستانم بر مبنای اهداف از قبل تعیین شده برخورد می کنم.
به رویارویی با مسائل علاقه مندم.
به راحتی تصمیم می گیرم.
به پیشرفت علاقه مندم.
با شرایط اضطراری کنار می آیم.
خود را صاحبنظر دانسته و بر این مبنا عمل می کنم.
علاقه مند به رهبری هستم.
از حل مشکلات لذت می برم.
رفتارهای کلیشه ای و قالبی را زیر سوال می برم.
از تغییر لذت می برم و برای ایجاد تغییر اقدام می کنم.

ب:
به برنامه ریزی در ایجاد تغییر اهمیت می دهم.
حمایت از دیگران جزو اولویتهای من است.
با وظایفم و دوستانم با آرامش و احتیاط برخورد می کنم.
گفتن نه برایم سخت است.
دوست دارم به دیگران کمک کنم.
همکاری را به رقابت ترجیح می دهم.
به مدارا کردن با دیگران علاقه مندم.
آمادگی دارم که در رابطه با دیگران ابراز وفاداری کنم.
افراد هیجانی را آرام می کنم.
شنونده خوبی هستم.
سعی می کنم در حفظ ارتباط با دیگران اطمینان حاصل کرده و در این زمینه نقش هماهنگ کننده داشته باشم.
ترجیح می دهم تغییر به آرامی و نه به صورت ناگهانی انجام شود. د:
سعی در ایجاد محیطی دوستانه دارم.
شیوه غیر رسمی و خودمانی را می پسندم.
برای وظایفم و دوستان انرژی مصرف می کنم.
تاکید بر لذت بردن فردی دارم.
به خلاقیت اهمیت زیادی می دهم.
به کلیات بیشتر از جزئیات اهمیت می دهم.
به مشارکت در گروه علاقه مندم.
در محیط پیرامون خود ایجاد انگیزه می کنم.
به سرعت و آنی تصمیم می گیرم.
آمادگی دارم حس خود را بیان کنم.
از بحث پیرامون پیدا کردن راهکارهای مختلف لذت می برم.
ترویج به تغییر مورد علاقه من است.

 

 

کتابچه سفید#

دعای آرامش خداوندا ، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم ،شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم . آمین

معتاد کیست ؟

اکثر ما برای جواب دادن به این سئوال احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش را خوب می دانیم ! زمانی تمام زندگی و فکر و ذکر ما در مواد مخدّر خلاصه شده بود . ما همیشه یا مشغول گرفتن یا مصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش می گشتیم . ما زندگی      می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم . خیلی ساده ، معتاد ، زن یا مردی است که زندگیش را مواد مخدّر کنترل  کند، ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان،  تیمارستان و مرگ در انتظارمان است .

 

 

 

برنامه معتادان گمنام چیست ؟

معتادان گمنام،  یک انجمن غیر انتفاعی از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگیشان بوده است . ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی هستیم و اکنون به طور مرتب گرد هم می آئیم تا به کمک هم پاکی خود را حفظ کنیم . این برنامه،  یک برنامه پرهیز کامل از هر گونه ماده مخدر است تنها لازمة عضویت در این انجمن « تمایل » به قطع مصرف مواد مخدّر است . پیشنهاد می کنیم که در این مورد روشن بین باشید و این فرصت را از دست ندهید . برنامه ما مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده اند و ما    می توانیم آنها را در زندگی روزمرّه خود به کار بندیم . نکته بسیار مهم این برنامه عملی بودن آن است .

در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجود ندارد . ما به هیچ سازمانی وابسته نیستیم . حق عضویتی نداریم و با هیچ سازمان سیاسی ، مذهبی و یا انتظامی ارتباطی نداریم و هرگز تحت نظر نبوده و نیستیم . هر کس که مایل باشد بدون در نظر گرفتن سن، مذهب، نژاد و جنسیت می تواند به ما بپیوندد . برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چقدر مصرف کرده اید و یا آنرا از چه کسی و از کجا خریده اید . کارهائی که در گذشته کرده ای و یا دارائی و نداری شما برای ما بی تفاوت است . تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد ، اینست که شما می خواهید در مورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می توانیم به شما کمک کنیم . در اینجا تازه واردان از همه مهمترند زیرا ما فقط با در میان گذاشتن آنچه که داریم ، می توانیم آن را حفظ کنیم . تجربة گروهی ما نشان می دهد کسانی که به طور مرتب در جلسات شرکت    می کنند پاک می مانند .

 

 

 

چرا اینجا هستیم ؟

قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام ، ما اختیار زندگی خود را کاملاّ از دست داده بودیم و دیگر نمی توانستیم مانند دیگران زندگی کنیم و از آن لذت ببریم . برای زندگی به چیزی متفاوت نیاز داشتیم و تصور می کردیم که آنرا در مواد مخدّر پیدا کرده ایم . برای ما مواد مخدّر مهم تر از خانواده ، همسر و فرزندانمان شده بود و می بایستی آن را به هر قیمتی بدست می آوردیم . در این راه به بسیاری از مردم لطمه های شدید زده ایم . اما بیش از همه خود را آزار داده ایم . ما به خاطر نداشتن جنبه قبول مسئولیت های فردی ، در واقع خودمان برای خودمان گرفتاری درست می کردیم و این طور به نظر می رسید که نمی توانیم زندگی را آنطور که هست قبول کنیم . اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یک خود کشی تدریجی است اما اعتیاد ، این دشمن زیرک زندگی ، قدرت انجام هر گونه اقدامی را از ما سلب کرده بود . در نهایت بسیاری از ما کارمان به زندانها کشیده شد . بسیاری دست بدامن پزشکان ، روان پزشکان و ... شدیم اما هیچ یک از آنها برای حل مشکل ما کافی نبود . بیماری ما همیشه یا دوباره عود می کرد و یا بدتر می شد تا عاقبت از روی ناچاری در معتادان گمنام به یکدیگر پناه آوردیم . پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادی بیمار هستیم و از نا خوشی رنج  برده ایم که درمان شناخته شده ای ندارد . اما به هر حال می توان آن را در نقطه ای از فعالیت باز داشت و پس از آن امکان بهبودی هم وجود دارد .

 

 

چگونگی عملکرد

اگر می خواهید آنچه را ما داریم به دست آورید و برای به دست آوردنش تمایل به کوشش دارید ، در نتیجه شما حاضرید قدمهای معینی را بردارید ، این قدمها ، اصولی هستند که بهبودی ما را ممکن ساختند .

1.ما اقرار کردیم که در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم ، که زندگیمان آشفته گردیده بود .

2.ما به این باور رسیدیم که  نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند .

3.ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی خود را به خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، بسپاریم .

4.ما یک ترازنامه اخلاقی ، بی باکانه و جستجو گرانه از خود تهیه کردیم .

5.ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند ، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار کردیم .

6.ما کاملاّ آماده شدیم که خداوند تمام این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند .

7.ما با فروتنی از او خواستیم که کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.

8.ما فهرستی از تمام کسانی که آزار داده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنان شدیم .

9.ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت نمودیم ، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران زیان وارد نماید .

10.ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاّ بدان اقرار نمودیم .

11.ما از راه دعا و تفکر جویای بهتر نمودن رابطة آگاهانه با خداوند ، بدانگونه که او را درک می کردیم ، و دعا کردیم ، فقط برای آگاهی از ارادة او برای خودمان و قدرتی که آنرا به انجام رسانیم .

12. با یک بیداری روحانی که در نتیجه این قدم ها پیدا کردیم ما سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم .

 

در آغاز گام نهادن در این راه دشوار به نظر می رسد ، اما باید به خاطر داشته باشیم که ما یکروزه معتاد نشدیم ، بنابراین شتاب و      بی حوصلگی به ما کمکی نمی کند و هر کاری را با ملایمت امکان پذیر است . باید توجه داشته باشید که بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به اصول روحانی مهمترین عامل ناکامی ما در راه باز پروری است . سه اصل مهم روحانی عبارتند از : صداقت ، روشن بینی و تمایل .

ما به اعتیاد با دید واقع بینانه می نگریم و ارزش درمانی کمک یک معتاد را به یک معتاد دیگر ، به خوبی دریافته ایم ، چون می دانیم که یک معتاد بهتر از هر کس می تواند یک معتاد دیگر را درک و کمک کند و ما نیز ایمان آوردیم که هر چه زودتر با مشکلات اجتماعی روزانة خود روبرو شویم به همان نسبت سریعتر می توانیم عضو قبول شده ، مسئول و سازندة اجتماع خود باشیم .

پشت کردن به اولین مورد مصرف مواد مخدر یگانه راه جلوگیری از بازگشت به دامان اعتیاد است ، اگر شما هم مثل ما هستید  می دانید که مصرف یکبار زیاد ، و هزار بار کافی نیست . ما برروی این نکته اصرار می ورزیم که حتی اگر نوع مواد مخدر مصرفی خود را تغییر دهیم باز هم با اولین بار مصرف ، به عمق اعتیاد سرنگون می شویم . بسیاری از معتادان عقیده دارند که الکل ماده مخدر نیست و مصرف آن باعث بازگشت به اعتیاد نمی شود . ما پذیرفته ایم که الکل نیز یک ماده مخدر است و ما کسانی هستیم که به بیماری اعتیاد مبتلا هستیم و باید از هر نوع مواد مخدر دوری کنیم تا بهبود یابیم .

چه باید کرد ؟

برنامه خود را با انجام قدم اول از « چگونگی عملکرد » شروع کنید . وقتی ما قلباّ و از ته دل بپذیریم که در مقابل اعتیادمان عاجزیم و اختیاری از خود نداریم قدم بسیار بزرگی را در راه بهبودی خود برداشته ایم . بسیاری از ما در این مرحله شک و تردیدهایی داشتیم ، یا حقیقت امر را کتمان می کردیم ، بنابراین این فرصت را غنیمت بشمارید و از همین ابتدا نسبت به حقیقت امر دقیق و رک و راست باشیم . سپس قدم دوم و قدم های بعدی را بردارید و آنگاه به مرور خود منظور اصلی این برنامه را درک خواهید کرد . چنانچه شما در یک مرکز درمانی ، از هر نوع که باشد ، به سر می برید و در حال حاضر مصرف مواد مخدر را قطع کرده اید ،  با خیالی راحت می توانید این روش زندگی را امتحان کنید .

پس از مرخص شدن ، برنامه روزانه تان را ادامه دهید و از طریق نامه ، تلفن و یا شخصاّ با یکی از اعضای معتادان گمنام تماس بگیرید . و از آن بهتر اینکه به جلسه های ما بیایید . در اینجا جواب بعضی مسائلی را که آزارتان می دهد خواهید یافت .

اگر هم در هیچ مرکز درمانی نیستید باز هم می توانید همین کار را انجام دهید . امروز مواد مخدر مصرف نکنید. اکثر ما میتوانیم برای 8 تا 12 ساعت مواد مخدر مصرف نکنیم ، در حالیکه تحمل زمان طولانی تر ظاهراّ غیر ممکن به نظر می رسد .

اگر وسوسه شدید یا اجبار شما را دم به دم به سمت مواد مخدر می کشد می توانید بر اساس یک برنامه مشخص پنج دقیقه به پنج دقیقه مصرف خود را به تعویق اندازید . به این ترتیب دقایق به ساعات و ساعات به روزها تبدیل خواهد شد و به تدریج عادتتان از بین خواهد رفت و تا حدی آرامش پیدا می کنید . وقتی متوجه شدید نیازتان به مواد مخدر تا حدی از بین رفته است معجزه واقعی اتفاق افتاده و دوران استفاده از

مواد مخدر به پایان رسیده و زندگیتان آغاز شده است.

سنتهای دوازده گانه معتادان گمنام

ما آنچه را که داریم فقط با مراقبت کامل می توانیم حفظ کنیم و همانطور که آزادی فردی ما از دوازده قدم سر چشمه می گیرید به همان صورت آزادی گروه نیز به سنتهای ما بستگی دارد .

تا زمانی که پیوندهایی که ما را به هم متصل می کند از آنچه که ما را از یکدیگر جدا می کند محکمتر باشد همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت .

 

1.منافع مشترک ما باید در رآس قرار گیرد ، بهبودی شخصی به اتحاد معتادان گمنام بستگی دارد .

2.در رابطه با هدف گروه ما فقط ، یک مرجع نهایی وجود دارد – خداوندی مهربان که بگونه ممکن خود را در وجدان گروه ما بیان می نماید . رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتماد می باشند ، آنان حکومت نمی کنند .

3.تنها لازمه عضویت ، تمایل به قطع مصرف می باشد .

4.هر گروه باید مستقل باشد به استثناء مواردی که بر گروههای دیگر یا معتادان گمنام در کل اثر بگذارد .

5.هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد – رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است .

6.یک گروه معتادان گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسة مرتبط ، یا سازمان انتفاعی خارجی را مورد تآیید قرار بدهد یا در آنها سرمایه گذاری مالی کند و یا نام معتادان گمنام را بدانها به عاریت بدهد ، زیرا ممکن است مشکلات پولی ، مالکیت و یا شهرت ، مارا از هدف اصلی خود منحرف سازد .

7.هر گروه معتادان گمنام باید کاملاّ خودکفا باشد و کمکهای مالی از خارج دریافت نکند .

8.معتادان گمنام باید برای همیشه غیر حرفه ای باقی بماند ، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان مخصوصی استخدام کنند .

9.معتادان گمنام ، تحت این نام ، هرگز نباید سازماندهی شود ، اما می توانیم هیئتهای خدماتی و کمیته هایی ایجاد کنیم که مستقیماّ در برابر کسانی که بدانها خدمت می کنند مسئول باشند .

10.معتادان گمنام هیچ عقیده ای در مورد موضوعات خارجی ندارد ، بنابراین نام معتادان گمنام هرگز نباید به بحث اجتماعی کشیده شود .

11.خط مشی روابط عمومی ما بر اصل جاذبه است تا تبلیغ ، ما همیشه نیاز داریم گمنامی شخصی را در سطح مطبوعات ، رادیو ، و فیلم حفظ کنیم .

12.گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد ، همیشه یادآور ماست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم .

 

 


 

بهبودی و لغزش ( عود بیماری )

بسیاری از مردم تصور می کنند مفهوم بهبودی فقط مصرف نکردن مواد مخدر است . آنها لغزش را نشانه شکست کامل و پرهیز از مواد مخدر به مدت طولانی را ، علامت موفقیت کامل می دانند . اما تجربه ما که برنامه بهبودی معتادان گمنام را دنبال می کنیم ، نشان داده است که مطلب به این سادگی نیست . بنابه تجربه ما ، گاه لغزش برای عضوی که قدری با انجمن ما مربوط شده است چنانچه تجربه تکان دهنده ای می تواند باشد که او را وادار به دنبال کردن جدی تر این برنامه کند . در حالی که عده ای از اعضای دیگر ، با وجود پرهیز دراز مدت هنوز هم در اثر عدم صداقت و خود فریبی ، قادر نیستند از لذت بهبودی کامل و پذیرش اجتماعی بهره مند شوند اما در مجموع پرهیز کامل و مداوم از موادمخدر و تماس نزدیک و مشارکت با اعضاء گروههای معتادان گمنام ، بهترین راهی است که زمینه رشد را برای یک معتاد فراهم می کند .

با آنکه معتادان همگی مانند یکدیگرند اما شدت بیماری و سرعت بهبودی فردی آنها با هم تفاوت دارد . در بعضی از موارد لغزش ممکن است زمینه ای فراهم کند که نهایتاّ به آزادی کامل فرد منتهی شود اما در مورد فرد دیگر آزادی او به آن بستگی داشته باشد که با سماجت و عزم راسخ ، هر چه پیش آید ، دو دستی به پاکی خود بچسبد تا از مرحله بحرانی بگذرد . معتادی که بتواند به هر طریق نیاز و هوس مصرف را حتی برای یک مدت کوتاه ندیده بگیرد و اختیارا فکار غیر ارادی و رفتار اجباری خود را داشته باشد ، به نقطه عطفی رسیده است که می تواند در بهبودیش سرنوشت ساز باشد . گاه موازنه احساس آزادی و استقلال حقیقی ما به هم می خورد و با آنکه ظاهراّ می دانیم هر چه داریم در اثر اتکاء به یک نیروی برتر از خودمان و با کمک کردن و کمک گرفتن از دیگران و همدلی بدست آمده است اما به میل به تک روی و در دست گرفتن دوباره اختیار زندگی ، ما را به طرف خود می کشد . در طول دوران بهبودی ، هیولاهای زندگی گذشته ،‌به دفعات به سراغمان خواهند آمد . ممکن است احساس کنیم که زندگی دوباره بی معنا ، یکنواخت و کسل کننده شده است . ممکن است تکرار ایده های جدید ، مغزمان را خسته کند و از لحاظ جسمی هم به خاطر انجام مکرر اقدامات و فعالیتهای تازه مان احساس کوفتگی کنیم اما احساس هر چه که باشد فرقی نمی کند . ما می دانیم که اگر این کارها را تکرار نکنیم ، مطمئناّ رفتار قدیم خود را از سر می گیریم و اگر چیزی که داریم استفاده نکنیم آنرا از دست می دهیم . این دوره ها معمولاّ بهترین دورانی هستند که ما در آن رشد و پیشرفت می کنیم . با آنکه شاید ظاهراّ جسم و فکر ما از تمام این چیزها خسته شده باشند اما باید بردبار باشیم زیرا ممکن است قوه محرکه تغییر و رستاخیز حقیقی ، در عمق وجودمان در صدد پیدا کردن راهی باشد که بتواند انگیزه های درونی ما را دچار تحول کند و زندگیمان را تغییر دهد .

بهبودی از طریق تجربه و بکارگیری قدمهای دوازده گانه ،هدف ماست ، نه فقط پرهیز جسمی از مواد مخدر ، پیشرفت ما نیاز به سعی و کوشش دارد . از آنجا که یک فکر بسته ، به هیچ وجه ظرفیت پذیرش افکار نو را ندارد . بنابراین باید به طریقی روزنه ای برای نفوذ در آن پیدا کرد و چون فقط خودمان می توانیم ، این کار را برای خود انجام دهیم از این رو لازم است مواظب دو دشمن درونی خود که بی تفاوتی و تنبلی هستند باشید . اینطور به نظر می رسد که مقاومت در برابر تغییر ، در خون ماست و فقط چیزی مانند یک انفجار اتمی می تواند زمینه های لازم برای تغییر مسیر در ما بوجود آورد . یک لغزش ( البته اگر بتوانیم جان سالم به در ببریم ) می تواند چاشنی این انفجار را فراهم کند . گاه لغزش نزدیکان و یا مرگ آنها ممکن است ما را به خود بیاورد و چشم ما را در مورد لزوم یک عکس العمل شدید باز کند .

 

 

 

فقط برای امروز

به خودت بگو : فقط برای امروز ، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ، زندگی می کنم و بدون مصرف هیچگونه ماده مخدری روز خوبی خواهم داشت .

فقط برای امروز ، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور می کند و می خواهد در بهبودیم به من کمک کند .

فقط برای امروز ، برای خود برنامه ای خواهم داشت و به بهترین شکلی که بتوانم آنرا دنبال خواهم کرد .

فقط برای امروز ، سعی خواهم کرد که به کمک انجمن ، از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم .

فقط برای امروز ، ترسی نخواهم داشت .

فقط برای امروز ، به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نمی کنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا کرده اند فکر خواهم کرد .

تا مادامی که این راه را دنبال کنم از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .

 

 

 

داستانهای افراد

معتادان گمنام از سال 1953 تا کنون رشد بسیار زیادی کرده است . بنیانگذاران این انجمن که همیشه در قلب ما جا دارند ، در طول این دوران مطالب با ارزش فراوانی در مورد اعتیاد و بهبودی به ما آموخته اند .

داستانی را که یکی از اعضای اولیه انجمن ما در سال 1965 به رشته تحریر در آورده است در قسمت بعد برایتان بازگو می کنیم . داستان بهبودی اعضائی که بعداّ به انجمن ما پیوسته اند در کتاب اصلی ما معتادان گمنام آورده شده است .

 

 

 

ما بهبود پیدا می کنیم

ضرب المثلی است که می کوید : سیاست غریبه ها را باهم آشنا می کند و بر طبق ضرب المثل در جمع ما اعتیاد غریبه ها را آشنا می کند با آنکه ممکن است جزئیات داستان هریک از ما با دیگری تفاوت داشته باشد اما در مجموع همگی ما یک وجه مشترک داریم . وجه مشترک ما بیماری یا اختلالی است به نام اعتیاد . ما از دو چیز که در ساختمان اعتیاد واقعی به کار رفته است به خوبی مطلعیم ، یکی از آنها وسوسه و دیگر اجبار است . وسوسه همان فکر ثابت و سمجی است که دوباره و دوباره مارا به طرف مواد مخدر مورد علاقه مان ویا مشابه آن می کشاند تا بلکه همان حالت خوش خوبی را که زمانی تجربه کرده ایم دوباره بدست آوریم .

اجبار: وقتی ما این جریان را به یک ’پک ، یک دود ، یک قرص ویا یک مشروب به حرکت می اندازیم ، دیگر نمی توانیم با اراده خودمان جلوی آن را بگیریم ما به خاطر حساسیت جسمیمان به مواد مخدر کاملاً در چنگال یک نیروی نابود کننده قوی تر از خود گرفتاریم .

وقتی ما به آخر خط می رسیم و می بینیم که دیگر چه با موادمخدر و چه بدون آن ؟ نمی توانیم مانند انسان زندگی کنیم ، همگان با یک سئوال مشترک مواجه می شویم ، آیا کاردیگری مانده است که انجام نداده باشیم ؟‌اینطور به نظر می رسد که دوراه بیشتر نباشد ، ما یا می توانیم به بهترین نحو ممکن عاقبت تلخ خود – زندان ،‌تیمارستان یا مرگ شویم – یا راه تازه ای برای زندگی پیدا کنیم . در گذشته تعداد بسیار کمی از معتادان شانس پیداکردن راه دوم را داشته اند ، اما معتادان امروز خوشبخت ترند .برای اولین بار در تاریخ بشر راه ساده ای برای معتادان پیدا شده است که تأثیر آن در زندگی بسیاری از آنان به ثبوت رسیده است . درهای این برنامه برروی همگان باز است این برنامه روحانی ساده و غیرمذهبی ، به نام معتادان گمنام است .

در حدود پانزده سال پیش وقتی که اعتیاد مرا به نقطة عجز ،‌بیهودگی و تسلیم کامل رسانده بود با انجمن الکلیهای گمنام آشنا شدم . در آن دوران انجمن معتادان گمنام هنوز تشکیل نشده بود در آنجا با معتادان دیگری آشنا شدم که آنها هم راه حل مشکل خود را در آن برنامه پیدا کرده بودند اما من و دوستانم می دانستیم که هنوز عدة‌زیادی از همنوعان معتاد ما در سراشیب سرخوردگی ،‌سر افکندگی نبستی تلف می شوند و نمی توانند متوجه نکات مشترک خود و الکلی ها ، در الکلی های گمنام شوند . وجه مشترک آنها در حد علائم ظاهری خلاصه می شد و به حدود عمیق تر احساسات و عواطف که در آن همدلی تبدیل به مرهمی درمانی برای تمام معتادان می شود نمی رسید . در ماه جولای سال 1953 به کمک چند نفر از معتادان وعده ای از اعضای الکلی های گمنام که به ما وبرنامه اعتقاد زیادی داشتند ،‌انجمنی را که اکنون به نام معتادان گمنام می شناسیم ، شروع کردیم ،‌ما احساس می کردیم که پس از آن ، تازه واردان می توانند از معتادانی که بهبودی های دراز مدت دارند به عنوان نمونه استفاده کنند نکات مشترکی را که برای متقاعد کردن خود لازم دارند در آنها ببینند و به خود بقبولانند که آنها هم می توانند پاک بمانند . این درست همان چیزی است که ما به طور اصولی بدان احتیاج داشتیم ودر طی سالهای گذشته صحت آن برایمان کاملاً روشن شده است . ایمان و اعتقاد به یکدیگر احترام ودرک بی چون و چرا که آن را هم دردی می نامیم ، باعث آفرینش فضایی شده است که ما می توانیم در آن ، زمان و دنیای واقعی را احساس و لمس کنیم و با ارزش های روحانی که بسیار یازما مدتها پیش آنرا گم کرده بودیم دوباره از نو آشنا شویم . ما در این انجمن هم از لحاظ تعداد و هم ازلحاظ نیرو درحال رشدیم. تا بحال هرگز دیده نشده است که این همه معتاد با انتخاب خود ودر یک اجتماع آزاد بتوانند هرجا که می خواهند دور هم جمع شوند وبا آزادی کامل و سازنده به بهبودی خود ادامه دهند .

حتی خود معتادان هم می گفتند این کار بصورتی که ما در نظر داریم عملی نخواهد بود . ما به جلسات علنی اعتقاد داشتیم و مانند گروههای دیگر سعی نکردیم جلسات خود را مخفیانه برگزار کنیم . ما اعتقاد داشتیم این روش با تمام روشهای دیگری که دوری دراز مدت از اجتماع را برای معتادان توصیه و دنبال کرده اند تفاوت دارد و احساس می کردیم که معتاد هرچه زودتر با مسائل روزمره خود روبرو شود بهمان نسبت سریع تر می تواند به یک عضو فعال وواقعی اجتماع تبدیل شود . ما بالاخره برروی پای خود بایستیم و با زندگی آنگونه که هست روبرو شویم بنا بر این چرا از اول آنرا شروع نکنیم .

البته به خاطر همین چیزها  بسیاری از افراد لغزش کردند و بسیاری هم به کلی مفقود   شد ند . اما در هر صورت تعداد زیادی ماندند و تعدادی هم پس از قدری عقب نشینی بمرور دوباره به طرف ما برگشتند . نکته درخشان تر ، این واقعیت است که تعدادی از اعضای کنونی ما مدتهای درازی است که از مواد مخدر به طور کامل پرهیز کرده اند و حال بهتر می توانند به تازه واردان کمک کنند . دیدگاه و طرز تلقی این اعضاء که بر اساس مفاهیم روحانی قدمهاو سنتهای مااستوار شده است ، قوة محرکه رشد ووحدت برنامه ماست . ما اکنون می دانیم که زمان مناسب فرا رسیده است . دیگر آن دروغ کهنه و قدیمی که می گوید وقتی معتاد شدی برای همیشه معتاد خواهی ماند از طرف جامعه یا خود معتاد تحمل نخواهد گردید . حقیقت آن است که ما بهبود پیدا می کنیم .

 

 

 

یک سوم زندگی من

امروز روز کسالت آوری بود مثل عصر، جمعه . تمایل شدیدی برای مواد احساس می کردم و اگر می خواستم چیزی گیر بیاورم باید سعی می کردم که ساقی ها را پیدا کنم تمام روز دلهره داشتم اما وقتی به خانه رسیدم و یک ساعتی دراز کشیدم احساس آرامش کردم . من می توانم این وضع طبیعی را ادامه دهم چون اکنون چیزی برایم باقی نمانده است جز یک وجدان بیدار . تمام دلهره های گذشته از بین رفته است اکنون می توانم دراز بکشم ، از این بابت دغدغه ای نداشته باشم و آرام وراحت باشم . هر چه بیشتر پاک بمانم بهتر با این وضع خومی گیرم . تا وقتی که پاک هستم وضع واقعی من این است که وقتی صبح از خواب برمی خیزم دیگر به این فکر نمی افتم که آیا هوا مه آلود است یا آفتابی . حالا دیگر نه از آن کش و قوس ها خبری است نه از آن عرق ریختن ها . اوقاتی را به یاد می آورم که نمی توانستم با خیال راحت بخوابم چونکه مقداری ماده مخدر در کمدم داشتم ، اما اگر خواستم آنرا مصرف کنم صبح که از خواب بلند می شدم دیگر چیزی نداشتم و آن وقت دوباره حالم خراب می شد .

هرگز فکر نمی کردم که در اینجا بتوانم با غریبه ها قاطی شوم اما اکنون فکر می کنم که گاهگاه من هم درست همان احساسات آنهارا دارم .حالا دیگر اجازه نمی دادم که همه چیز های کوچک و تنگ نظرانه ذهنم را اشغال کند و مثل آن وقتها بی مبالات و نیرنگ باز نبودم . تنها کسی نسبت به او بی مبالات و نیرنگ باز بودم خودم بودم . هر کسی می توانست درون مرا ببیند . من دیگر دنبال مواد مخدر نمی دوم و تمایل شدیدی هم به آن ندارم مگر اینکه دچار حساسیت شوم یا مسئله ای پیش آید . اکنون می توانم شب به خانه بروم ، شمد هاو پتوهارا تمیز و مرتب کنم ، دعای کوچکم را بخوانم و بخوابم . این وضع واقعاً به خیر و صلاح من است .

دیروز روز پرداخت حقوق بود . رفتم بیرون و برای خودم جند تا هدیه خریدم نه اینکه مثل ایام کریسمس چیزی بلند کنم . حالا می توانم به همه این فروشگاهها سر بزنم بی آنکه حتی وسوسه دزدی یابلند کردن اجناس به سرم بزند این سومین کریسمسی است که با آدمهای خوب می گذرانم و از وقتی که آن دارو دسته های فاسد بریده ام حتی نمی توانم فکرش را بکنم که دزدی هم می کرده ام . من احساس می کنم که اززمان کودکی ذاتاً آدم شرافتمندی بوده ام ، اما دزدی می کردم که به درد اعتیادم برسم ، که آن ماده لعنتی را به دست آورم ، که خودم را سر پا نگه دارم ، که جلوبیرون روی شکمم را بگیرم ،‌که از سرازی شدن آب دماغم جلوگیری کنم . چه دماغی ! چه مریض بودم چه نبودم همیشه آب دماغم سرازیر بود .

قصة من شبیه ثصة خیلی های دیگر است . سیزده ساله بودم که کارم به یک بیمارستان روانی کشید . راستش چیز زیادی ازآن قضیه به یادم نمانده است ، اما دلیلش مصرف قرص آمفتامین بود . آنها خیال می کردند که من به یک افسردگی جنون آسا مبتلا هستم ، به سختی از شر آن قرصها خلاص شدم و بعد قکر کردند که من یک آدم عصبی هستم .

با این حال قضیه ادامه یافت . دوباره با قاچاقچی ها ارتباط برقرار کردم . من اکنون سی سال دارم ودوازده سال و نیم از زندگی ام این طور گذشت ، اما مطمئن باشید که دیگر آن طور زندگی کردن را دوست ندارم . از سه سال پیش که دور مواد مخدر را خط کشیدهام ،‌نمی توانم بگویم که وسوسه نشده ام ، نمی توانم بگویم که فکر گذرای مصرف کردن به سم نیفتاده است ، گاهگاه این حالتها را داشته ام . اما حالا این جور افکار مثل این فکر گذرا است که : « در آنجا یک اتومبیل خوشگل وجوددارد و دلم می خواهد من هم یکی مثل آن را داشته باشم » و بعد این فکر زود از بین می رود . به نظر من زمانها ودوره های بیماریپس از آنکه انفاق افتادند از آدم دور می شوند .

اکنون مدت دوسال است که وسوسه شدیدی برای مصرف مواد ندارم . اکنون سعی می کنم که اراده و زندگی ام را به خداوند ،‌بدانگونه که اورا درک میکنم بسپارم . بعضی اوقات سعی می کنم که نقش خداوند را بازی کنم و همه کارها را خود به تنهایی اداره کنم اما این روش مؤثر نمی افتد . هرچه که بیشتر با گروه باشم وپاک بمانم زندگی لذت بخش تر می شود . آخرین دفعه ای که ار گروه کنار کشیدم تبدیل به یک آدم هراسان ،‌فین فینو ، دوبرابر افسرده ، دوبرابر نیرنگ باز شدم و باز همان راه گذشته را پیمودم و همان حرفهای گذشته را تکرار کردم . اکنون هر هفته که بتوانم در جلسات انجمن شرکت می کنم . مدتی قبل نزد گروه خودمان برگشتم و آنروز مهمتار از تولدم بود . برو بچه ها مرا با روی باز پذیرفتند و از دیدنم خوشحال شدند . من با حالاتی که معمولاً داشتم برای بسیاری از آنها دردسر زیادی به وجود آوردم . در آن زمان هیچ چیزی به دردم نمی خورد و همه چیز در نظرم نامطلوب بود ، جز موادمخدر . با آنکه اشتیاق شدیدی به مواد مخدر داشتم اما در آن زمان برای به دست آوردن هر چیز دیگری هم که بتواند پاهایم را از زمین بکند آمادگی داشتم . اما حالا‌می دانم که هر چیز ی که بتواند پاهایم را از زمین بکند  ( که البته هواپیما نیست ) مرا واقعاً دچار مشکل می کند . من صادقانه به این موضوع اعتقاد دارم . اکنون نمی دانم که آیا با تمام توانم به قدمهای دوازدهگانه عمل خواهم کردیانه ، اما می دانم که با اجرای آنها با تمام وجودم توانستم که حدود سه سال پاک بمانم .

اکنون وقتی دوباره دچار مشکل می شوم می فهمم که بیشتر این مشکلات از کجا ناشی می شود از خود من . حالا می فهمم که خیلی بیشتر مردم را تحمل می کنم و نسبت به اطراقیانم شکیبایی بیشتری دارم و این یک تغییر بزرگ در من است . عمل کردن به اصول این برنامه به آن صورتی که من آنها را می فهمم ، پاک ماندن حتی برای یک روز ، و تقسیم کردن تجربه ها با دیگر معتادانی که تازه به جمع ما پیوستند کلاً اعمالی هستند که نگاه کلی مرا نسبت به زندگی تغییر داده اند . این راه خوبی برای زندگی است .

 

 

 

بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست

من از یک مرکز درمانی ویژه بانوان به انجمن معتادان گمنام پیوستم . همان شب اولی که از مرکز درمانی مرخص شدم به انجمن آمدم و در اینجا بود که راه و رسم زندگی کردن را آموختم ، به طوری کهدیگر مجبور نبودم در زندگی روزمره ام هیچ نوع مواد مخدری مصرف کنم . دراینجا بود که چیزهای زیادی درباره خودم آموختم ، زیرا ما معتادان شباهت خیلی زیادی به یکدیگر داریم . در جلسات ما هر وقت که مشکلات و راه حل های پیشنهادی مورد بحث قرار می گیرد من آن سوی دیگر خود را می بینم . من از آنهایی که برنامه بهبودی را باتمام توان خود دنبال می کنند آموختم که چطور من هم اگر بخواهم و کوشش کنم می توانم همین راه را دنبال کنم .

همچنین از آنهایی که اشتباه کرده اند آموخته ام که چگونه اشتباه نکنم . وقتی می بینم که بعضی ها این انجمن را ترک می کنند تا دوباره همان راه گذشته را آزمایش کنند احساس بدی پیدا می کنم ، اما می دانم که اگر نخواهم به آن راه بیفتم بایستس که انجمن را ترک نکنم . دیگر اینکه مجبور نیستم که دزدی کنم یا چک های بی پشتوانه و تقلبی بکشم .

اعتیاد من به گذشته دور بر می گردد . وقتی شانزده ساله بودم شروع کردم به مشروبخواری و بعد به شکل بدی آن را ادامه دادم و اکنون می فهمم که دلیل آن این بود که من در اصل مریض بودم . من در واقع یک جور بیماری عاطفی داشتم که خیلی هم شدید بود . اگر از نظر عاطفی مریض نبودم فکر نمی کنم که به آن صورت گرفتار شرابخواری می شدم . وقتی که روشن شد که مصرف الکل من همواره بالاتر می رود ، از آنجا که حرفه ام پرستاری بود سعی کردم که داروهای مخدر دیگری را تجربه کنم . مصرف این داروها بیشتر و بیشتر شد و به صورت مشکل وحشتناکی درآم .

اگر چه به یقین این یک راه خود کشی بود ، اما من موقعی آگاه شدم و به خود آمدم که فهمیدم معتاد شده ام و کاری هم از دستم ساخته نیست . نمی دانستم آیا راه حلی وجود دارد یا نه . در آن زمان واقعاّ راه حلی وجود نداشت . من در سانفرانسیسکو بودم و راهی برای تغییر وضعم نمی شناختم و بنابراین دست به خودکشی زدم و موفق نشدم . در آن زمان بیست و شش سال داشتم . اکنون فکر می کنم که برایم امکان داشت من هم در آن زمان مثل بسیاری از کسانی که امروزه در اینجا هستند به این انجمن می پیوستم .

زندگی من به هر حال به این صورت ادامه یافت . من نه تنها اعتماد به نفسم را از دست داده بودم ، بلکه احترام و عشق خانواده ام ، فرزندانم ، و شوهرم را نیز از دست داده بودم . همچنین خانه و شغلم را هم از دست دادم . به هر ترتیب به نقطه ای نرسیده بودم که بتوانم یا بخواهم این راه یا راه دیگری را برای زندگی آزمایش کنم . من فقط مجبور بودم که ادامه بدهم و راه خودم را آزمایش کنم . من همچنان داروهای مخدر مصرف می کردم و سر انجام سه بار سر و کارم به یک مرکز درمانی افتاد .

آخرین بار که به آنجا رفتم حس کردم که بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست . من این احساس را فوراّ به اعتیادم ربط ندادم . به راستی بار دیگر کاری از دستم ساخته نبود مسئله این نبود که دیگر نمی توانم مواد مخدر مصرف کنم « بلکه این بود که » بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست « کاملاّ احساس نومیدی و درماندگی می کردم و هیچ چاره ای نداشتم . تمام غرور روحی و عاطفی ام از بین رفته بود .

مطمئنم که وقتی در مرکز درمانی بودم آنها در صداقت من و در اینکه اصلاّ بخواهم در مورد مشکلم کاری انجام دهم شک داشتند ، اما من به راستی می خواستم که در این مورد کاری انجام دهم ، و این را می دانم که برنامه ترک اعتیاد هیچ تاثیری نخواهد داشت مگر اینکه خود آن را بخواهیم . این برنامه برای افرادی نیست که به آن نیاز دارند بلکه برای افرادی است که آن را می خواهند . من سرانجام به قدری به آن تنایل پیدا کردم که به روانکاوها ، روانپزشکان ، کشیشان ، و به هر جای دیگری که می توانستم مراجعه کردمن.

فکر می کنم یکی از بچه های انجمن ، به من جرات و شهامت زیادی داد ، چون توانستم به طور کامل سه گام اول را بردارم . من پذیرفتم که به خاطر اعتیادم عاجزم و اختیار زندگی ام از دستم خارج است . من راههای زیادی را آزموده بودم و بنابراین به این نتیجه رسیدم که فقط قدرتی برتر از قدرت خودم می تواند سلامت عقل را به منباز گرداند تا آنجا که در توانم بود اراده و زندگی خود را در اختیار خداوندی که خود می شناسم قرار دادم و کوشش کردم که در زندگی روزمره ام هرگز خداوند را از یاد نبرم .

من انواع کتابهای مربوط به ماوراءالطبیعه را خوانده بودم .آن کتابها را تایید می کردم . در زندگی روزمره ام و فکر میکردم که آثار مهمی هستند ، با این حال اصلاّ به آنها عمل نمی کردم . در زندگی روزمره ام هرگز پایبند به هیچ ایمانی نبودم . این شگفتی آور است که چطور پس از آنکه آنهمه از حوزه ایمان به دور افتاده بودم شرافت و صداقت اندکی به دست آوردم و توانستم به خودم آن طور که واقعاّبودم نگاه کنم . من شک داشتم که بتوانم آدم شریف و درستکاری شوم ، اما با نگاه کردن به آن سوی خود و به معتادانی که در اطرافم بودند ، با شناختن آنها و درک آنها ، و با دوست شدن با آنها توانستم خود را بشناسم .

من دوست دارم اعتبار چیزهایی را که شایسته اعتمادند باور کنم ، و اکنون باور دارم که شرکت هر روزه ام در گروههای روان درمانی ، که دارای روانکاوان فهمیده ای هستند ، به من کمک کرد که خودم آگاهی و شناخت پیدا کنم و بتوانم در مورد مشکل خودم کاری انجام دهم ، اما وقتی این گروهها را ترک می کردم می اندیشیدم « آه ، آیا می توانم این مشکل را خودم دور کنم ؟ » مراکز درمانی بسیاری از سالهای زندگانی ام را گرفته بود و شگفت زده بودم که آیا بالاخره می توانم پاک بمانم و کارهای معمولی و عادی انجام دهم .

شک داشتم که بتوانم یک زندگی عادی را ادامه دهم ، اما رای خداوند بر این قرار گرفت که من در این یک سال و نیم اخیر برای یک زندگی معمولی آمادگی پیدا کنم . من توانایی این را پیداکردم که بطور منظم کار کنم . ابتدا شغلهای ثابتی نداشتم اما بین شغلهای مختلف هیچوقت فاصله زیادی نمی افتاد .

اگر چه مدتی فکر بازگشت به حرفه ام یعنی پرستاری را به کنار گذاشتم ، اما دوباره به این فکر افتادم و اکنون تقریباّ در جریان بازگشت به پرستاری به طور تمام وقت هستم . اکنون به کمک بعضی افراد فهمیده و صمیمی گروه با آینده ای که بسیار روشن به نظر می رسد رو به رو هستم . در این روزها با تمام وجودم کوشیده ام که خود را وقف شغلم کنم و در این کار کاملاّ موفق بوده ام ، در صورتی که وقتی برای آخرین بار مرکز درمانی را ترک می کردم همه فکر می کردند که من به درد کار و استخدام نمی خورم .

برای من این یک برنامه روحانی ، و مایه تقویت و رشد یک تجربه معنوی است . این را می دانم که بدون امداد ونیروی شفابخش معتادان دیگر که معمولاّ از طریق گفتگو و درد دل و کمک دادن به یکدیگر صورت می گیرد رهایی من امکان پذیر نبود.دراین مدت وسوسه استفاده از مواد مخدر به کلی از من دور شده و می دانم که این امر فقط به خاطر لطف پروردگار است . اکنون تمام توجهم به مسائل روزانه ام دوخته شده است .  شگفتی آور است که آن نمونه ها ومواردترس ، دلهره ، بیزاری وسوختگی که آن همه در من شدید بود اکنون از بین رفته است دیگر این چیزها حاکم بر زندگی من نیست . من هرصبح تقاضای کمک میکنم و هر شب کارهای نیکم را می شمارم . من براستی شکر گزارم که دیگر مجبور نیستم با آن بیماری که همراهم هست با مصرف انواع مواد مخدر زنگیم را سپری می کنم . فکر می کنم که یکی از بزرگترین عواملی که در اینجا به من کمک کرد این بود که برنامة این انجمن یک برنامة پرهیز و پاکی کامل است .

من به این نتیجه رسیدم که یک ” مشکل دوگانه “  دارم . مشکل من این یا آن مادة مخدر نیست ، بلکه مشکل زندگی کردن است و این مهمترین چیزی است که امروزه بایستی در باره اش فکر کنم . موقعیکه به نظر می رسید همه ، چه خانواده ام و چه دوستانم ، مرا در بختیم تنها گذاشته اند کمک زیادی از راهنایم در یافت کردم . نمی دانم اگر به خاط آن در هایی که او در نامه هایش برویم گشود نبود آیا می توانستم به این موفقیت ها دست یابم و اومرا در تجربه اش ، توانش و امیدش سهیم کرد و این امر بسیار سودمند افتاد . او همچنان به عنوان یک دوست خوب باقی مانده است . در اینجا ، در انجمن معتادان گمنام ، دوستانی ، خانواده ای و راهی برای زندگی یافته ام . خانواده ام نیز بخاطر برداشتن این گامها ، نه به خاطر این که مستقیماً بر این مشکل من تأثیر بگذارند ، دوباره بسوی من با زگشتند . چیز های عالی و شگفت انگیز بسیاری برایم اتفاق افتاده است نمی توانم فکرش را بکنم چیزی اتفاق بیفتد که مرا وادار کند این طریقه زندگی را رها کنم .

 

 

 

سیکل معیوب

اسمم ژان است و معتاد هستم . با نوشتن سرگذشت خودم امید وارم بتوانم به دیگر معتادان مانند خودم که سعی می کنند با جانشین کردن یک چیز به جای چیز دیگر بر اعتیادشان غلبه کنند کمک کنم . حکایت من هم این طور بود ، من در سن 14 سالگی هر وقت که دستم می رید مشروب می خوردم . بعد علف را هم به آن اضافه کردم به طوریکه می توانستم در فعالیتهای اجتماعی دبیرستان در کنار اطرافیانم  احساس آرامش کنم .

در 17 سالگی شروع به مصرف هروئین کردم و بزودی تبدیل به یک معتاد شدم . پس از یک سال و نیم مصرف هروئین تصمیم گرفتم که به بستری شدن در یک مرکز در مانی تن در دهم . وقتی آنها در خواست مرا پذیرفتند هول ورم داشت و بعد از این که از خانه بیرونم انداختند وارد ارتش شدم . فکر می کردم که با دور شدن از محیطم می توانم مشکلم را حل کنم .

حتی در ارتش هم اغلب به بهانه هایی غیبت می کردم تا بتوانم هروئین گیر بیاورم . بعد که به اروپا فرستاده شدم فکر می کردم که اگر فقط مشروب بخورم می توانم مشکلم را حل کنم . اما در واقع مسکلی بر مشکلاتم افزودم . وقتی از ارتش مرخص شدم به وطن وبه همان محیط باز گشتم و دوباره به هروئین و انواع مواد مخدر دیگر روی آوردم . این وضع دو سال طول کشید .

وقتی کوشش کردم که با شربت سرفه ، قرص های مسکن ، و داروهای مخدر دیگر خودم را از شر هروئین خلاص کنم در واقع رقیبانی را برگزیده بودم که بسیار فرساینده و خطر ناک بودند . تا این موقع نمی دانستم که چگونه یک اعتیاد قطع می شود و اعتیاد دیگر شروع می شود . یک سال قبل از اینکه در انجمن معتادان گمنام شرکت کنم با در ماندگی در یافتم که به شربت سینه معتاد شده ام . روزی پنج یا شش شیشه 150 گرمی شربت می خوردم . به کمک نیاز داشتم و از این رو به پزشک مراجعه کردم . دکسدرین ( یک جور داروی محرک سیستم عصبی ) برایم تجویز کرد و سوزنی به من زد که باعث شد احساس راحتی و سرخوشی کنم . پس از آن هر روز به سراغش میرفتم .

این وضع حدود 8 ماه ادامه یافت و من از بابت اعتیاد جدید قاتونیم بسیار خوشحال وراضی بودم . من از یک پزشک دیگر هم کدئین می گرفتم . آن وقت دچار هراس دیوانه واری شدم و دوباره مشروب خواری را هم شروع کردم . این وضع هرشب وروز به مدت یک ماه ادامه داشت و سر انجام کارم به یک بیمارستان روانی کشید .

پس از مرخص شدن از بیمارستان فکر کردم که از شر مواد مخدر خلاص شده ام و حالا می توانم به طور تفریحی مشروب بخورم . خیلی زود فهمیدم که نمی توانم . در آن زمان بود که در جستجوی کمک گرفتن از معتادان گمنام بر آمدم .

در اینجا متوجه شدم که مشکل واقعی من در مواد مخدری نبود که مصرف می کردم بلکه در شخصیت دگرگون شده ای بودم که طی سالهای اعتیاد من یا حتی قبل از آن شکل گرفته بود . در انجمن معتادان گمنام توانستم به کمک دیگر افراد همانند خودم به خودم کمک کنم . حس می کنم که در مقابله با واقعیت در حال پیشرفتم وروز بروز دارم رشد می کنم . من هم اکنون تعلقات تازه ای پیدا کرده ام که خود من در مواد مخدر بدنبالش می گشتم .

هنوز در بعضی مواقع برایم مشکل است که با واقعیت ها روبرو شوم ، اما من دیگر تنها نیستم و همیشه می توانم کسی را پیداکنتم که در نقاط پیچاپیچ و صعب العبور به کمکم بشتابد . سر انجام افرادی مانند خود را یافته ام که می فهمند من چگونه احساس می کنم . اکنون می توانم به دیگران کمک کنم تا آنچه را که من دارم آنها هم پیداگنند ، در صورتیکه واقعاً آنرا بخواهند . من خداوند را ، خداوندی که خود می شناسم را به خاطر این روش جدید زندگی شکر می گویم.

 

 

 

چیزی باارزش

حالا می فهمم که من آن رهبر یا فیلسوف بزرگی نیستم که سعی می کردم مردم باور کنند که هستم . پس از آنکه پانزده سال کوشش کردم تا با این بیهوده و ظاهر فریبنده زندگی کنم اکنون می فهمم که فقط به آن صورت که واقعاً هستم پذیرفته می شوم . در تمتم زندگی گذشته ام من قثط به روش خودم عمل می کردم . اگر کس دیگری توصیه یا پیشنهادهایی ارائه می داد با چشم بسته آنهارا رد می کردم ، بی آنکه اصلاً کوشش کنم ببینم آچه که آنها ارائه می کنند موفقیت یا شکست در پی دارد . به نظر می رسد که اگر چه روش من همیشه به شکست می انجامید ولی دوباره مجبور بودم آن را به کار ببندم ، تا اینکه به زندان افتادنهای مکرر مرا قانع کرد که یک جای کار غلط است .

من به نقطه ای رسیدم که نومیدانه می خواستم کاری با زندگی ام بکنم که ارزشمند و پر معنا باشد . لازم بود راه دیگری را آزمایش کتم که مفید باشد . سالها پیش از این تصمیم ، معتادان گمنام را پیدا کرده بودم ، اما در آن موقع آمادگی تغییر یافتن را نداشتم ، و اگر چه بارها در این انجمن را پشت سربستم ، اما همیشه بازگشت دوباره من با خوشامدگویی مواجه شد .

از آنجا که تمایل پیدا کرده ام که به وسیله برنامه معتادان گمنام کاری در مورد زندگی ام انجام دهم زندگی ام کاملتر و پر معنی تر شده است . پیش از این نمی توانستیم زندگی روزنره ام را بدون مخواد بگذارانم . به این مواد نیاز داشتم تا بتوانم با زندگی روزانه مواجه شوم . اکنون می دانم که اگر قرار باشد کاملاً پاک بمانم بایستی که این طرز قکرو زندگی را تغییر دهم . من اکنون دارم با اجرای اصول برنامه مان این کاررا انجام می دهم .

اگرچه اکنون به مواد مخدر نه اشتیاق و نه نیاز دارم اما بایستی خلئی را که باقی مانده باچیز با ارزشی پرکنم . من این چیز را در انجمن معتادان گمنام پیدا کرده ام . بایستی در کنار برندگان بمانم و از همان مسیری بروم که آنها رفتند . این را می دانم که تا وقتی که قدمهای این برنامه را دنبال می کنم می توانم این مسیر راطی کنم . اگر چه این برنامه را آسان نمی یابیم اما برای آدم سردر گمی مانند من آن اندازة آسان هست که.بتوانم آن را دنبال کرد.

 

 

 

من جور دیگری بودم

داستان من ممکن است با داستانهایی که از دیگران شنیده اید فرق داشته باشد چونکه من هرگز نه بازداشت شده ام و نه در بیمارستان بستری بوده ام . اما سرانجام به نقطه درماندگی و عجزی رسیدم که بسیاری از ما آن را تجربه کرده اند . این گزارشی نیست که خط سیر اعتیادمرا نشان بدهد بلکه بیشتر گزارشی است از احساسات و زندگی من . اعتیاد رسم وراه زندگی من بود ، تنها رسم وراهی که طی سالها می شناختم

اگر بخواهم به گذشته فکر کنم بایستی نگاهی به زندگی ام بیندازم و قاطعانه بگویم که هیچ قسمتی از آن را دوست نداشته ام .من متعلق به یک خانوادة سنتی خوب بودم که جزء طبقه متوسط بالا بود ولی دچار تنگدستی و بدبیاری شده بود . نمی توانم هیچ زمانی را به یاد بیاورم که جور دیگر ی نبوده باشم و ارخط خارج نیفتاده باشم . وقتی بچه کوچکی بودم فهمیدم که می توانم دردم را باغذا تسکین دهم واز همین جا اعتیاد من به دارو شروع شد .

جنون قرص خواری دهه 1950 مراهم در بر گرفت . حتی در آن زمان هم برایم مشکل بود که برای مداوا طبق تجویز پزشک عمل کنم . خیال می کردم که دو قرص دوبرابر یک قرص در بهبودی ام تأثیر خواهد داشت . یادم می آید که قرصهارا از کنجینه داروهای مادرم کش می رفتم چون اوطاقت نمی آورد که بگذارد قرصهایش تمام شود و بعد جای آنها را پر کند .

در تمام ایام جوانی به این طریق به مصرف دارو ادامه دادم . وقتی کهبه دبیرستان رفتم و جنون دارو خواری غوغا می کرد تهیه داروهای مخدر از داروخانه ها یا از خیابان امری طبیعی بود . ده سالی بود که هرروز داروهای مخدر مصرف می کردم . این دارو ها طبعاً مرا از کار و جنبش انداخت . در عین جوانی احساس بی لیاقتی و خقارت می کردم و از وضع خود مبه ستوه آمده بودم . تنها جوابی که برای این وضع داشتم این بود که اگر چیزی مصرف کنم وضع بهتر می شود و بهتر می توانم کار کنم.

داستان من در مورد تهیه مواد مخدر از خیابان چیزی عادی است . من هر چیزی و هر نوعی را که هرروز دردسترس بود مصرف می کردم . برایم مهم نبود که چه چیز مصرف کنم ، قثط این برایم مهم بود که نشئه شوم . در آن سالها به نظر می رسید که مواد مخدر برایم مفید است . من مانند یک سرباز دست از جان شسته بودم ، من یک نظاره گر بودم ، هراسان بودم ، و تنها بودم . بعضی اوقات احساس می کردم که از هرجهت نیرومندم و بعضی اوقات دعا می کردم که بی فکری و سبک مغزی تسکینم دهد و حتی مجبور نباشم که فکر کنم . یادم مب اید که احساس می کردم جور دیگری هستم ، نه کاملاً یک انسان ، و نمی توانستم این احساس را تحمل کنم . من در وضع طبیعی خود باقی ماندم : گرانبار و زیر فشار روحی شدید .

فکر می کنم در سال 1960 بود که به هروئین تمایل پیداکردم . پس از آن برای من ، مانند بسیاری دیگر از ما ، هیچ چیزی مثل هروئین جذبه و تأثیر نداشت . ابتدا گاه به گاه و عشقی می کشیدم و بعد فقط در تعطیلات آخر هفته ، اما یک سال بعد اعتیاد پیداکردم و دو سال بعد از کالج بیرونم کردند و ناچار در جایی که ساقیم کار می کرد شروع به کار کردم . من هم مصرف می کردم و هم توزیع می کردم و یک سال و نیم دیگر را این طوری گذراندم تا اینکه مریض شدم و از وضع بیمار گونه و کسالت آور خود خسته شدم .

نا گهان خود را دیدم که از خط آدمها خارج شده ام و دیگر قادر نیستم که مثل یک تنسان عمل کنم . طی آخرین سال اعتیادم به دنبال کمک می گشتم . هیچ کاری مؤثر نبود! هیچ چیزی کمک نمی کرد !

همچنانکه برروی این خط پیش می رفتم شماره تلفن مردی از انجمن معتادان گمنام به دستم افتاد . باسبک سنگین کردن قضیه ،‌و بدون امید ، تلفنی کردم که شاید بتوان گفت مهمترین تلفن زندگی ام بود .

کسی به نجاتم نیامد ، من فوراً شفا نیافتم . آن مرد به سادگی گفت که اگر مشکل اعتیاد دارم ممکن است که از جلسات انجمن بهره بگیرم ، و نشانی جلیه ای را که همان شب برگزار می شد به من داد . محل جلسه دیگری را همداد که قرار بود دوروز بعد برگزار شود و محلش هم به خانة من نزدیکتر بود . به او قول دادم که در جلسه شرکت کنم و نگاهی به آن بیندازم . وقتی آن شب رسیدم سخت ترس برم داشته بود که نکند در آنجا بازداشت شوم یا با نعتادان شریر و شیطان صفتی روبهرو شوم. این را می دانم که من از آن جور معتادانی نبودم که شما در کتابها یا روزنامه ها خوانده اید . با وجود این همه ترس و دلهره در آن جلسه شرکت کردم . لباس مشکی پوشیده و کراوات مشکی زده بودم ، و پس از یک سال و نیم گرفتاری 84 ساعت می شد که خودم را از جریان کنار کشیده بودم . دلم نمی خواست کسی به فهمد کی هستم و چه کاره ام . خیال نمی کنم قصد قریب کسی را داشتم . من برای کمک فریاد می کشیدم و همه این را فهمیدند . براستی چیز زیادی از آن اولین جلسه بخاطرم نمانده است ، اما بایستی چیز هایی شنیده باشم که مرا به گذشته ام باز گرداند . اولین احساسی که در مورد این برنامه به خاطرم مانده این ترس آزار دهنده بود که چون به دلیل مواد مخدر هرگز زندانی یا در بیمارستان بستری نشده بودم ممکن است واجد شرایط تشخیص داده نشوم و پذیرفته نگردم دو هفته اولی که دو رو بر این برنامه بودم فقط دوبار از مواد مخدر استفاده کردم و بعد بکلی ترکش کردم .

دیگر اهمیت نمی دادم که آیا واجد شرایط تشخیص داده می شوم یا نه . دیگر اهمیت نمی دادم که آیا پذیرفته می شوم یا نه . حتی اهمیت نمی دادم که مردم در باره ام چه فکری می کنند . خسته تر از آن بودم که بع این چیز ها اهمیت بدهم .

یادم نمی آید کع دقیقاً کی بود ، اما اندکی بعد ار ترک بود که کم کم امیدوار شدم که ممکن است این برنامه برایم مفید وکارساز باشد . شروع کردم به تقلید از بعضی چیز هایی که پیروزمندان یا بهبود یافتگان انجام می دادند . من در انجمن معتادان گمنام پذیرفته شدم . احساس خوبی داشتم . این خیلی مهم بود که پس از سالها برای نخستین بار کاملاً پاک بودم .

پس از شش ماه که در این وضع و حال بودم تازگی پاک بودنم کهنه شد و من از آن ابر سرخی که سوارش بودم قرو افتادم . وضع دشواری پیش آمده بود . بهر ترتیب از آن واقعیت تلخ سالم جستم . فکر می کنم تنها چیزی که در ا“ زمان رهایم نمی کرد این اشتیاق بود که بهر ترتیب پاک بمانم ، و این باور که تا وقتی مواد مصرف نکنم همهچیز روبراه خواهد بود احساس می کردم مردمی وجود دارند که وقتی از آنها دخواست کمک کنم با کمال تیل کمک خواهند کرد. از آن به بعد تلاش و تقلای دشواری شروع شد . من بایستی کار می کردم تا بتوانم پاک بمانم . لازم می دیدم که در بسیاری از جلسات حضور یابم ، با تازه واردان کار کنم ، در جلسات معتادان گمنام شرکت کنم ، و خودم را مشغول و در گیر کنم . بایستی به بهترین شکلی که می توانستم قدمهارا اجرا می کردم ، و بایستی یاد می گرفتم که زندگی بکنم .

امروز زنگی من خیلی ساده تر است . شغلی دارم که مورد علاقه ام  است ، در زندگی زناشوئیم راحت هستم ، دوستانی واقعی دارم ، و در انجمن معتادان گمنام فعال هستم . بخ نظر می رسد که این نوع زندگی کاملاً مناسب حال من است . من معمولاً وقتم را در پی یافتن چیز های جادویی صرف میکردم – آن افراد ، محلها ، و چیز هایی که زندگیم را به شکل دلپسند و دلخواه  در می آورد. اکنون دیگر وقتی برای آن چیزهای جادویی ندارم. تمام وقتم صرف این می شود که یادم بگیرم که چگونه باید زندگی کرد. این یک روند آهسته و طولانی است. بعضی اوقات فکر می کنم که دارم دیوانه می شوم. بعضی اوقات فکر می کنم که فایده اش چیست؟ بعضی اوقات به شدت دچار وسوسه می شوم و فکر می کنم که راه گریزی نیست و بعضی اوقات فکر می کنم که دیگر نمی توانم مشکلات زندگی را تحمل کنم، اما بعد این برنامه راه حل مشکلات را به دست می دهد و این اوقات بد سپری می شود.

بیشتر وقتها زندگی برایم خوب و عالی است. و بعضی وقتها زندگی برایم مهم است، مهمتر از آنکه اصلاً بتوانم به خاطر بیاورم. من آموخته ام که خودم را دوست بدارم و دوستان خوبی پیدا کنم. من اینجا رسیده ام که خود را کمی بشناسم و با خودم به تفاهم برسم من اندکی ایمان پیدا کردم و در نتیجه آن به آزادی دست یافتم. من مفهوم خدمت را درک کردم و فهمیدم که خدمت کردن رضایت خاطری را که لازمه شادی است فراهم می آورد.

 

 

 

مادر هراسان

من خیال می کردم معتاد کسی است که مواد مخدر قوی مصرف می کند، یا کسی است که زندگی اش در خیابانها یا در زندانها می گذرد. اما وضع من با معتادهای دیگر فرق داشت ، چون داروهای مخدرم را از پزشک یا از دوستان می گرفتم. می دانستم که راه خطا می روم، با این حال سعی می کردم که درستکار باشم – در کارم، در ازدواجم ، و در تربیت فرزندانم. واقعاً کوشش می کردم که کارهایم را به خوبی انجام دهم و با این حال همیشه با ناکامی مواجه می شدم. زندگی من به این صورت ادامه یابد.

به نظر می رسید که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد . دلم می خواست مادر خوبی باشم، همسر خوبی باشم ، و عضو جامعه ای باشم که هرگز حس نمی کردم عضوی از آن هستم.

سالهای سال به فرزندانم می گفتم: متأسفم، اما این دفعه وضعم عوض خواهد شد. از مطب این پزشک به مطب پزشک دیگر می رفتم و تقاضای کمک می کردم. برای مشورت می رفتم و حس می کردم که دیگر همه چیز روبه رو است. اما هنوز درونم می گفت که یک جای کار می لنگد. شغلهایم را عوض می کردم، کتابهای جور واجور، مذاهب مختلف ، و رنگ موهای گوناگون را آزمایش می کردم ، و اسباب و اثاثیه منزل را تغییر دادم. در ایام مرخصی به سفر می رفتم و باز در کنج خانه می ماندم. طی سالها از این جور کارها بسیار کردم و بااین حال دائماً حس کردم که در اشتباه هستم، که با دیگران فرق دارم، و آدم درمانده و ناموفقی هستم.

من هنوز سعی می کردم اما خیلی کم. کارم را رها کرده بودم و تلاش می کردم که دوباره سر کار برگردم، اما نمی تونستم. دائم روی تخت افتاده بودم و از هر چیزی واهمه داشتم وزنم به چهل و دو کیلو افت کرده بود و لبها و بینی ام زخم شده بود. مرض قند داشتم و طوری می لرزیدم که به زحمت می توانستم قاشق را به دهن ببرم.

وقتی برنامه معتادان کمنام را شروع کردم افراد بسیاری بودند که برای گذران زندگی روزمره توصیه هایی به من می کردند، مثل خوب غذا خوردن ، حمام کردن، درست لباس پوشیدن ، پیاده روی کردن، و در جلسات انجمن شرکت شرکت جستن. آنها به من گفتند: نگران نباش، همه ما این راه را طی کردیم . من طی این سالها در جلسات بسیاری شرکت کرده ام. یک چیز از من جدایی ناپذیر شده است ، چیز ی که از همان اول به من یادآوری می کرند : بتی ، تو می توانی از ادامه این راه دست برداری و این قدر به این در و آن در نزنی، تو می توانی همان چیز ی شوی که می خواهی و همان کارهایی را انجام دهی که می پسندی.

من همچنین به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم با مردم رابطه درست و شایسته ای برقرار کنم لازمه اش این است که خودم را بهتر بشناسم. من دارم یاد می گیرم که چگونه با دخترهایم رابطه برقرار کنم. من اکنون دارم سعی می کنم که خیلی از کارهایی را که از سالها دلم م یخواست انجام دهم. حالا دیگر می توانم خیلی از چیزهایی را که از ذهنم بیرون رانده بودم دوباره به یاد می آورم. من به این درک و دریافت رسیده ام که بتی دیگر آن موجودی پوچ درون تهی نیست بلکه کسی است یا موجودیتی است که قبلاً هرگز به صرافت نیافته بودم که درست بشناسمش یا به حرفهایش گوش کنم. در آوریل آینده پنجمین سالگرد تولد دوباره ام در انجمن معتادان کمنام را جشن خواهم گرفت و این برای اول آوریل شوخی جذابی است.

 

 

 

معتاد چاق

من معتادم، طی یک دوره هیجده ساله، دست کم از پنجاه نوع ماده مخدر گوناگون استفاده کرده ام. وقتی شروع بع استعمال مواد مخدر کردم شناختی از آن نداشتم، اما تنها به یک دلیل به مواد مخدر روی آوردم و آن این بود که نسبت به زندگیم احساس ناخوشایندی داشتم و دلم می خواست که احساس بهتری پیدا کنم. هیجده سال از زندگی ام را صرف این کردم که بتوانم احساس دیگری پیدا کنم. من قادر نبودم که واقعیات زندگی روزمره رو به رو شوم . از کودکی چاق بودم و در سراسر زندگی چاق باقی ماندم و همواره احساس درماندگی و طرد شدگی می کردم.

زندگی خانوادگی من آشفته و دردناک بود، اما در جریان رشد و پرورشم ارزشهای اخلاقی بسیاری به من منتقل شد. همیشه سعی می کردم که بیکار نمانم . واقعیت این است که در بیشتر مواقع می توانستم که برای خود شغلی دست و پا کنم ،‌حتی می توانستم با عضویت در بعضی سازمانهای تعاونی و خیریه موقعیت اجتماعی به دست آورم.

من که سرگردان بودم و جایی برای رفتن نداشتم قدم به این انجمن گذاشتم . از لحاظ اخلاقی کلاً و کاملاً دچار انحطاط شده بودم. درباره ارزشهای مهنوی هیچ چیز نمی دانستم. درباره زندگی نیز چیزی نمی دانستم. زندگی نهایتاً چیزی جز درد و رنج روزمره نبود . تنها چیزی که می دانستم این بود که شکمم را از غذا یا مواد مخدر خالی نگذارم ، یا برای خوش بودن از سکس بهره بگیرم. که در این مورد دیگر چندان کاری از دستم بر نمی آمد. من دیگر نمی توانستم از هیچ چیز به اندازه کافی بهره ببرم.

وقتی به این برنامه روی آوردم چیزی را دریافتم که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودم – پذیرش کامل کسی یا چیزی که من بودم – از من دعوت شد که عضویت در انجمن را بپذیرم و به من گفته شد که در آنجا از کسی ورودیه یا حق عضویت دریافت نخواهد شد، و اگر همچنان به حضور خود در جلسات انجمن ادامه دهم به آزادی کامل و روش تازه ای برای زندگی دست خواهم یافت. امروز، پس از سالها، می فهمم که از اعتیاد و پر خوری ناگزیر، رهایی یافته ام و در جامعه شأن و منزلتی دارم. من اکنون دارای خانه و خانواده خوبی هستم و از موقعیت اداری برجسته ای برخوردارم و از همه اینها مهمتر یک رابطه شخصی با خدا برقرار کرده ام که همین امر موجب این موفقیتها بوده است. اکنون احساس خوبی دارم ، می توانم سعادت و شادی را احساس کنم، می توانمن آرامش و بی دغدغه بودن را احساس کنم، حتی زمانی که اوضاع چنانکه باید و شاید بر وفق مراد نیست باز هم این احساسات بر جای خود هستند.

هیچ بحثی در این نیست که من زندگی خود را مدیون انجمن معتادان گمنام و خداوند خود هستم. من اکنون می توانم امیدم را تعمیم دهم و قاطعانه بگویم که اگر شما نیز همان رنجی را تحمل می کنید که من زمانی تحمل می کردم پس قطعاً به اصول برنامه معتادان گمنام عمل کنید مطمئن باشید از رنج رهایی خواهید یافت و به زندگی مرفه و با معنایی دست خواهید یافت.

 

 

ماهیت گمنامی

گمنامی را می توان در اسم انجمنمان دید : انجمن معتادان گمنام.
لغت نامه می گوید گمنامی می تواند سه مفهوم داشته باشد: »اینکه چیزی نویسنده و یا مبدأ ناشناخته ای داشته باشد، بی نام باشد و یا چیزی که مشخصات فردی و وجه تمایز نداشته باشد«. در برنامه ما تعریف اول کاربرد چندانی ندارد؛ اما تعاریف دوم و سوم را

می توان در جلساتمان، درخدمت و چگونگی برخوردمان با جامعه، به کار برد.

ما همه از مبدأ برنامه مان آگاه بوده و میدانیم که کلیه نشریاتمان توسط معتادان درحال بهبودی نوشته شده اند. هرچند  که ما نام اعضایی را که واژه های مکتوب در نشریات تأیید شده را که با دست خودشان  نوشته اند بازگو نمیکنیم، اما کاملا آگاهیم
که ایشان، معتادانی مانند خودمان بودند که درحال بهبودی بوده و به همان گروهها و کمیته های خدماتی که ما بدانها

تعلق داریم، تعلق داشته اند. کلیه نشریاتمان توسط انجمن درکل، بررسی گشته و مورد تأیید قرار گرفته اند.

به همین دلیل ما میتوانیم به کتاب فقط برای امروز نگاه کرده و بگوییم: عجب! آنچه که برای امروز نوشته شده، کاملا به شرایط کنونی من مربوط میشود.
ما میتوانیم به کتابچه راهنمای کارکرد قدمها رجوع نموده و متوجه شویم علت اینکه چنین مطالبی در کارکردن قدمها برایمان
کاربرد دارند، این است که آنها توسط معتادان درحال بهبودی، مانند خودمان نوشته شده و توسعه یافته اند.
در دومین تعریف، گمنامی به چیزی گفته می شود که نام نداشته باشد. به نظر می آید این تعریف زمانی که ما درجلسات مشارکت میکنیم، کاربرد داشته باشد. وقتی درجلسات به مشارکت دیگران گوش فرا میدهیم، به ما یاد میدهند به پیام گوش دهیم و نه به پیام دهنده. اگر از گوش دادن به مشارکت کسی به خاطر اینکه ما از شخصیت او خوشمان نمیآید خودداری کنیم، ممکن است چیزی را که به ما کمک میکند پاک بمانیم، نشنویم. زمانی که ما جزئیات مشارکتی را که دریک جلسه شنیده ایم با یک دوست یا راهنمایمان درمیان گذاشته، اما نام مشارکت کننده را قید نمی ِ کنیم، این تعریف گمنامی را تمرین نموده ایم. برای اینکه از امنیتمان مراقبت کرده باشیم، ما نام کسانی را که درجلسات دیده ایم فاش نمیکنیم. مسئله مهم این است که یک معتاد بتواند شادی ها، دردها، مشکالت، راه حل ها، تجربه، نیرو و امید خود را بدون ترس از اینکه گمنامی او شکسته شود، مشارکت کند.
تعریف فوق در رابطه با تعامل مان با دنیای بیرون از انجمن نیز صدق میکند. ما اسم کامل خود را فاش نمیکنیم و یا از سخنران های مشهور برای شرکت در پانلهای اطلاع رسانی استفاده نمیکنیم. اگر این کار را انجام دهیم، تمرکز از روی پیاممان برداشته شده و بر روی شخصی که حامل پیام است معطوف خواهد شد. اگر شخص مورد نظر لغزش کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اعضای جامعه فکر خواهند کرد که برنامه مان کار نمیکند. اگر چنین شخصی لغزش کند ما میدانیم چه اتفاقی افتاده است-یک عضو در برنامه ی خود دستاویزی داشته و تصمیم گرفته مصرف کند– اما اعضای جامعه نه از این مسئله آگاهند و نه آن را درک میکنند. وقتی که پیاممان را با اعضای جامعه مشارکت میکنیم، مهم نیست که چه کسی پیام NA را به مشارکت می ِ گذارد، مسئله مهم خود پیام است. آنچه که اهمیت دارد این است که برنامه ما تنها برای افراد محدود و به خصوصی کارنکرده، بلکه برای هر معتادی که میخواهد پاک زندگی کند کاربرد دارد.
به همین دلیل است که ما در فعالیتهای روابط عمومی مان گمنام باقی میمانیم.
ِتعریف آخر گمنامی، یعنی »چیزی به مشخصات فردی و وجه تمایز نداشته باشد« در رابطه با تلاشهای روابط عمومی و خدماتیمان کاربرد دارد. ما میکوشیم هرگز کارهای روابط عمومی را به تنهایی انجام ندهیم. اگر علیرغم تلاش هایمان مجبور شویم این کار را به تنهایی انجام دهیم، توجه دیگران را برروی خودمان منعطف میکنیم! زمانی که در نمایشگاههای سالمتی یا بهزیستی شرکت میکنیم و یا خود را به یک مرکز درمانی یا زندان معرفی نموده و یا حرفه ای های درگیر با ترک اعتیاد را ملاقات میکنیم،

تمرکز ما باید برروی NAباشد و نه بر روی معرف های انجمن. با بیرون نگاه داشتن داستانهای شخصی از معارفه هایمان و انجام ندادن روابط عمومی به تنهایی، فرصتهای کمتری را برای دیده شدن به عنوان یک شخص فراهم مینماییم. ما درخدمت، خود را بدون هیچ گونه چشمداشتی دراختیار دیگران قرار میدهیم. وقتی طی خدمت کردن به دنبال تأیید، تمجید و تحسین نباشیم، گمنامی را رعایت کرده ایم. وقتی عضوی خدمت خود را به خوبی انجام می دهد،

ما متوجه آن میشویم. درعین حال، مورد توجه دیگران قرارگرفتن، حس خوبی درما ایجاد میکند. اما اگر خدمتی را به خاطر جلب توجه دیگران بگیریم، شاید الزم باشد دلیل اصلی گرفتن این خدمت را مورد بررسی قراردهیم. گمنامی، در انجمن معتادان گمنام حائز اهمیت بوده و شالوده کلیه سنت های مان میباشد. همان سنت هایی که ما را در برخوردهایمان با یکدیگر و اعضای جامعه بیرون از انجمن، راهنمایی می کنند. تمرین گمنامی به ما یادآوری میکند بر روی دیگر اعضا تمرکز نکرده و درعوض تمرکز خود را بر روی برنامه روحانی مان معطوف نماییم. مهم آن است که پیاممان رسانده شود و اینکه چه کسی پیام را می رساند اهمیت ندارد. گمنامی به همه ی ما کمک میکند برروی آنچه که واقعااهمیت دارد متمرکز شویم.

وقتی طی خدمت کردن به دنبال تأیید، تمجید و تحسین نباشیم، گمنامی را رعایت کرده ایم. وقتی عضوی خدمت خود را به خوبی انجام میدهد، ما متوجه آن میشویم. درعین حال، مورد توجه دیگران قرارگرفتن، حس خوبی درما ایجاد میکند. اما اگر خدمتی را به خاطر جلب توجه دیگران بگیریم، شاید الزم باشد دلیل اصلی گرفتن این خدمت را مورد بررسی قراردهیم.

یک سوم زندگی من

امروز روز کسالت آوری بود مثل عصر، جمعه . تمایل شدیدی برای مواد احساس می کردم و اگر می خواستم چیزی گیر بیاورم باید سعی می کردم که ساقی ها را پیدا کنم تمام روز دلهره داشتم اما وقتی به خانه رسیدم و یک ساعتی دراز کشیدم احساس آرامش کردم . من می توانم این وضع طبیعی را ادامه دهم چون اکنون چیزی برایم باقی نمانده است جز یک وجدان بیدار . تمام دلهره های گذشته از بین رفته است اکنون می توانم دراز بکشم ، از این بابت دغدغه ای نداشته باشم و آرام وراحت باشم . هر چه بیشتر پاک بمانم بهتر با این وضع خومی گیرم . تا وقتی که پاک هستم وضع واقعی من این است که وقتی صبح از خواب برمی خیزم دیگر به این فکر نمی افتم که آیا هوا مه آلود است یا آفتابی . حالا دیگر نه از آن کش و قوس ها خبری است نه از آن عرق ریختن ها . اوقاتی را به یاد می آورم که نمی توانستم با خیال راحت بخوابم چونکه مقداری ماده مخدر در کمدم داشتم ، اما اگر خواستم آنرا مصرف کنم صبح که از خواب بلند می شدم دیگر چیزی نداشتم و آن وقت دوباره حالم خراب می شد .

هرگز فکر نمی کردم که در اینجا بتوانم با غریبه ها قاطی شوم اما اکنون فکر می کنم که گاهگاه من هم درست همان احساسات آنهارا دارم .حالا دیگر اجازه نمی دادم که همه چیز های کوچک و تنگ نظرانه ذهنم را اشغال کند و مثل آن وقتها بی مبالات و نیرنگ باز نبودم . تنها کسی نسبت به او بی مبالات و نیرنگ باز بودم خودم بودم . هر کسی می توانست درون مرا ببیند . من دیگر دنبال مواد مخدر نمی دوم و تمایل شدیدی هم به آن ندارم مگر اینکه دچار حساسیت شوم یا مسئله ای پیش آید . اکنون می توانم شب به خانه بروم ، شمد هاو پتوهارا تمیز و مرتب کنم ، دعای کوچکم را بخوانم و بخوابم . این وضع واقعاً به خیر و صلاح من است .

دیروز روز پرداخت حقوق بود . رفتم بیرون و برای خودم جند تا هدیه خریدم نه اینکه مثل ایام کریسمس چیزی بلند کنم . حالا می توانم به همه این فروشگاهها سر بزنم بی آنکه حتی وسوسه دزدی یابلند کردن اجناس به سرم بزند این سومین کریسمسی است که با آدمهای خوب می گذرانم و از وقتی که آن دارو دسته های فاسد بریده ام حتی نمی توانم فکرش را بکنم که دزدی هم می کرده ام . من احساس می کنم که اززمان کودکی ذاتاً آدم شرافتمندی بوده ام ، اما دزدی می کردم که به درد اعتیادم برسم ، که آن ماده لعنتی را به دست آورم ، که خودم را سر پا نگه دارم ، که جلوبیرون روی شکمم را بگیرم ،‌که از سرازی شدن آب دماغم جلوگیری کنم . چه دماغی ! چه مریض بودم چه نبودم همیشه آب دماغم سرازیر بود .

قصة من شبیه ثصة خیلی های دیگر است . سیزده ساله بودم که کارم به یک بیمارستان روانی کشید . راستش چیز زیادی ازآن قضیه به یادم نمانده است ، اما دلیلش مصرف قرص آمفتامین بود . آنها خیال می کردند که من به یک افسردگی جنون آسا مبتلا هستم ، به سختی از شر آن قرصها خلاص شدم و بعد قکر کردند که من یک آدم عصبی هستم .

با این حال قضیه ادامه یافت . دوباره با قاچاقچی ها ارتباط برقرار کردم . من اکنون سی سال دارم ودوازده سال و نیم از زندگی ام این طور گذشت ، اما مطمئن باشید که دیگر آن طور زندگی کردن را دوست ندارم . از سه سال پیش که دور مواد مخدر را خط کشیدهام ،‌نمی توانم بگویم که وسوسه نشده ام ، نمی توانم بگویم که فکر گذرای مصرف کردن به سم نیفتاده است ، گاهگاه این حالتها را داشته ام . اما حالا این جور افکار مثل این فکر گذرا است که : « در آنجا یک اتومبیل خوشگل وجوددارد و دلم می خواهد من هم یکی مثل آن را داشته باشم » و بعد این فکر زود از بین می رود . به نظر من زمانها ودوره های بیماریپس از آنکه انفاق افتادند از آدم دور می شوند .

اکنون مدت دوسال است که وسوسه شدیدی برای مصرف مواد ندارم . اکنون سعی می کنم که اراده و زندگی ام را به خداوند ،‌بدانگونه که اورا درک میکنم بسپارم . بعضی اوقات سعی می کنم که نقش خداوند را بازی کنم و همه کارها را خود به تنهایی اداره کنم اما این روش مؤثر نمی افتد . هرچه که بیشتر با گروه باشم وپاک بمانم زندگی لذت بخش تر می شود . آخرین دفعه ای که ار گروه کنار کشیدم تبدیل به یک آدم هراسان ،‌فین فینو ، دوبرابر افسرده ، دوبرابر نیرنگ باز شدم و باز همان راه گذشته را پیمودم و همان حرفهای گذشته را تکرار کردم . اکنون هر هفته که بتوانم در جلسات انجمن شرکت می کنم . مدتی قبل نزد گروه خودمان برگشتم و آنروز مهمتار از تولدم بود . برو بچه ها مرا با روی باز پذیرفتند و از دیدنم خوشحال شدند . من با حالاتی که معمولاً داشتم برای بسیاری از آنها دردسر زیادی به وجود آوردم . در آن زمان هیچ چیزی به دردم نمی خورد و همه چیز در نظرم نامطلوب بود ، جز موادمخدر . با آنکه اشتیاق شدیدی به مواد مخدر داشتم اما در آن زمان برای به دست آوردن هر چیز دیگری هم که بتواند پاهایم را از زمین بکند آمادگی داشتم . اما حالا‌می دانم که هر چیز ی که بتواند پاهایم را از زمین بکند  ( که البته هواپیما نیست ) مرا واقعاً دچار مشکل می کند . من صادقانه به این موضوع اعتقاد دارم . اکنون نمی دانم که آیا با تمام توانم به قدمهای دوازدهگانه عمل خواهم کردیانه ، اما می دانم که با اجرای آنها با تمام وجودم توانستم که حدود سه سال پاک بمانم .

اکنون وقتی دوباره دچار مشکل می شوم می فهمم که بیشتر این مشکلات از کجا ناشی می شود از خود من . حالا می فهمم که خیلی بیشتر مردم را تحمل می کنم و نسبت به اطراقیانم شکیبایی بیشتری دارم و این یک تغییر بزرگ در من است . عمل کردن به اصول این برنامه به آن صورتی که من آنها را می فهمم ، پاک ماندن حتی برای یک روز ، و تقسیم کردن تجربه ها با دیگر معتادانی که تازه به جمع ما پیوستند کلاً اعمالی هستند که نگاه کلی مرا نسبت به زندگی تغییر داده اند . این راه خوبی برای زندگی است .

بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست

من از یک مرکز درمانی ویژه بانوان به انجمن معتادان گمنام پیوستم . همان شب اولی که از مرکز درمانی مرخص شدم به انجمن آمدم و در اینجا بود که راه و رسم زندگی کردن را آموختم ، به طوری کهدیگر مجبور نبودم در زندگی روزمره ام هیچ نوع مواد مخدری مصرف کنم . دراینجا بود که چیزهای زیادی درباره خودم آموختم ، زیرا ما معتادان شباهت خیلی زیادی به یکدیگر داریم . در جلسات ما هر وقت که مشکلات و راه حل های پیشنهادی مورد بحث قرار می گیرد من آن سوی دیگر خود را می بینم . من از آنهایی که برنامه بهبودی را باتمام توان خود دنبال می کنند آموختم که چطور من هم اگر بخواهم و کوشش کنم می توانم همین راه را دنبال کنم .

همچنین از آنهایی که اشتباه کرده اند آموخته ام که چگونه اشتباه نکنم . وقتی می بینم که بعضی ها این انجمن را ترک می کنند تا دوباره همان راه گذشته را آزمایش کنند احساس بدی پیدا می کنم ، اما می دانم که اگر نخواهم به آن راه بیفتم بایستس که انجمن را ترک نکنم . دیگر اینکه مجبور نیستم که دزدی کنم یا چک های بی پشتوانه و تقلبی بکشم .

اعتیاد من به گذشته دور بر می گردد . وقتی شانزده ساله بودم شروع کردم به مشروبخواری و بعد به شکل بدی آن را ادامه دادم و اکنون می فهمم که دلیل آن این بود که من در اصل مریض بودم . من در واقع یک جور بیماری عاطفی داشتم که خیلی هم شدید بود . اگر از نظر عاطفی مریض نبودم فکر نمی کنم که به آن صورت گرفتار شرابخواری می شدم . وقتی که روشن شد که مصرف الکل من همواره بالاتر می رود ، از آنجا که حرفه ام پرستاری بود سعی کردم که داروهای مخدر دیگری را تجربه کنم . مصرف این داروها بیشتر و بیشتر شد و به صورت مشکل وحشتناکی درآم .

اگر چه به یقین این یک راه خود کشی بود ، اما من موقعی آگاه شدم و به خود آمدم که فهمیدم معتاد شده ام و کاری هم از دستم ساخته نیست . نمی دانستم آیا راه حلی وجود دارد یا نه . در آن زمان واقعاّ راه حلی وجود نداشت . من در سانفرانسیسکو بودم و راهی برای تغییر وضعم نمی شناختم و بنابراین دست به خودکشی زدم و موفق نشدم . در آن زمان بیست و شش سال داشتم . اکنون فکر می کنم که برایم امکان داشت من هم در آن زمان مثل بسیاری از کسانی که امروزه در اینجا هستند به این انجمن می پیوستم .

زندگی من به هر حال به این صورت ادامه یافت . من نه تنها اعتماد به نفسم را از دست داده بودم ، بلکه احترام و عشق خانواده ام ، فرزندانم ، و شوهرم را نیز از دست داده بودم . همچنین خانه و شغلم را هم از دست دادم . به هر ترتیب به نقطه ای نرسیده بودم که بتوانم یا بخواهم این راه یا راه دیگری را برای زندگی آزمایش کنم . من فقط مجبور بودم که ادامه بدهم و راه خودم را آزمایش کنم . من همچنان داروهای مخدر مصرف می کردم و سر انجام سه بار سر و کارم به یک مرکز درمانی افتاد .

آخرین بار که به آنجا رفتم حس کردم که بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست . من این احساس را فوراّ به اعتیادم ربط ندادم . به راستی بار دیگر کاری از دستم ساخته نبود مسئله این نبود که دیگر نمی توانم مواد مخدر مصرف کنم « بلکه این بود که » بار دیگر کاری از دستم ساخته نیست « کاملاّ احساس نومیدی و درماندگی می کردم و هیچ چاره ای نداشتم . تمام غرور روحی و عاطفی ام از بین رفته بود .

مطمئنم که وقتی در مرکز درمانی بودم آنها در صداقت من و در اینکه اصلاّ بخواهم در مورد مشکلم کاری انجام دهم شک داشتند ، اما من به راستی می خواستم که در این مورد کاری انجام دهم ، و این را می دانم که برنامه ترک اعتیاد هیچ تاثیری نخواهد داشت مگر اینکه خود آن را بخواهیم . این برنامه برای افرادی نیست که به آن نیاز دارند بلکه برای افرادی است که آن را می خواهند . من سرانجام به قدری به آن تنایل پیدا کردم که به روانکاوها ، روانپزشکان ، کشیشان ، و به هر جای دیگری که می توانستم مراجعه کردمن.

فکر می کنم یکی از بچه های انجمن ، به من جرات و شهامت زیادی داد ، چون توانستم به طور کامل سه گام اول را بردارم . من پذیرفتم که به خاطر اعتیادم عاجزم و اختیار زندگی ام از دستم خارج است . من راههای زیادی را آزموده بودم و بنابراین به این نتیجه رسیدم که فقط قدرتی برتر از قدرت خودم می تواند سلامت عقل را به منباز گرداند تا آنجا که در توانم بود اراده و زندگی خود را در اختیار خداوندی که خود می شناسم قرار دادم و کوشش کردم که در زندگی روزمره ام هرگز خداوند را از یاد نبرم .

من انواع کتابهای مربوط به ماوراءالطبیعه را خوانده بودم .آن کتابها را تایید می کردم . در زندگی روزمره ام و فکر میکردم که آثار مهمی هستند ، با این حال اصلاّ به آنها عمل نمی کردم . در زندگی روزمره ام هرگز پایبند به هیچ ایمانی نبودم . این شگفتی آور است که چطور پس از آنکه آنهمه از حوزه ایمان به دور افتاده بودم شرافت و صداقت اندکی به دست آوردم و توانستم به خودم آن طور که واقعاّبودم نگاه کنم . من شک داشتم که بتوانم آدم شریف و درستکاری شوم ، اما با نگاه کردن به آن سوی خود و به معتادانی که در اطرافم بودند ، با شناختن آنها و درک آنها ، و با دوست شدن با آنها توانستم خود را بشناسم .

من دوست دارم اعتبار چیزهایی را که شایسته اعتمادند باور کنم ، و اکنون باور دارم که شرکت هر روزه ام در گروههای روان درمانی ، که دارای روانکاوان فهمیده ای هستند ، به من کمک کرد که خودم آگاهی و شناخت پیدا کنم و بتوانم در مورد مشکل خودم کاری انجام دهم ، اما وقتی این گروهها را ترک می کردم می اندیشیدم « آه ، آیا می توانم این مشکل را خودم دور کنم ؟ » مراکز درمانی بسیاری از سالهای زندگانی ام را گرفته بود و شگفت زده بودم که آیا بالاخره می توانم پاک بمانم و کارهای معمولی و عادی انجام دهم .

شک داشتم که بتوانم یک زندگی عادی را ادامه دهم ، اما رای خداوند بر این قرار گرفت که من در این یک سال و نیم اخیر برای یک زندگی معمولی آمادگی پیدا کنم . من توانایی این را پیداکردم که بطور منظم کار کنم . ابتدا شغلهای ثابتی نداشتم اما بین شغلهای مختلف هیچوقت فاصله زیادی نمی افتاد .

اگر چه مدتی فکر بازگشت به حرفه ام یعنی پرستاری را به کنار گذاشتم ، اما دوباره به این فکر افتادم و اکنون تقریباّ در جریان بازگشت به پرستاری به طور تمام وقت هستم . اکنون به کمک بعضی افراد فهمیده و صمیمی گروه با آینده ای که بسیار روشن به نظر می رسد رو به رو هستم . در این روزها با تمام وجودم کوشیده ام که خود را وقف شغلم کنم و در این کار کاملاّ موفق بوده ام ، در صورتی که وقتی برای آخرین بار مرکز درمانی را ترک می کردم همه فکر می کردند که من به درد کار و استخدام نمی خورم .

برای من این یک برنامه روحانی ، و مایه تقویت و رشد یک تجربه معنوی است . این را می دانم که بدون امداد ونیروی شفابخش معتادان دیگر که معمولاّ از طریق گفتگو و درد دل و کمک دادن به یکدیگر صورت می گیرد رهایی من امکان پذیر نبود.دراین مدت وسوسه استفاده از مواد مخدر به کلی از من دور شده و می دانم که این امر فقط به خاطر لطف پروردگار است . اکنون تمام توجهم به مسائل روزانه ام دوخته شده است .  شگفتی آور است که آن نمونه ها ومواردترس ، دلهره ، بیزاری وسوختگی که آن همه در من شدید بود اکنون از بین رفته است دیگر این چیزها حاکم بر زندگی من نیست . من هرصبح تقاضای کمک میکنم و هر شب کارهای نیکم را می شمارم . من براستی شکر گزارم که دیگر مجبور نیستم با آن بیماری که همراهم هست با مصرف انواع مواد مخدر زنگیم را سپری می کنم . فکر می کنم که یکی از بزرگترین عواملی که در اینجا به من کمک کرد این بود که برنامة این انجمن یک برنامة پرهیز و پاکی کامل است .

من به این نتیجه رسیدم که یک ” مشکل دوگانه “  دارم . مشکل من این یا آن مادة مخدر نیست ، بلکه مشکل زندگی کردن است و این مهمترین چیزی است که امروزه بایستی در باره اش فکر کنم . موقعیکه به نظر می رسید همه ، چه خانواده ام و چه دوستانم ، مرا در بختیم تنها گذاشته اند کمک زیادی از راهنایم در یافت کردم . نمی دانم اگر به خاط آن در هایی که او در نامه هایش برویم گشود نبود آیا می توانستم به این موفقیت ها دست یابم و اومرا در تجربه اش ، توانش و امیدش سهیم کرد و این امر بسیار سودمند افتاد . او همچنان به عنوان یک دوست خوب باقی مانده است . در اینجا ، در انجمن معتادان گمنام ، دوستانی ، خانواده ای و راهی برای زندگی یافته ام . خانواده ام نیز بخاطر برداشتن این گامها ، نه به خاطر این که مستقیماً بر این مشکل من تأثیر بگذارند ، دوباره بسوی من با زگشتند . چیز های عالی و شگفت انگیز بسیاری برایم اتفاق افتاده است نمی توانم فکرش را بکنم چیزی اتفاق بیفتد که مرا وادار کند این طریقه زندگی را رها کنم .

سیکل معیوب

اسمم ژان است و معتاد هستم . با نوشتن سرگذشت خودم امید وارم بتوانم به دیگر معتادان مانند خودم که سعی می کنند با جانشین کردن یک چیز به جای چیز دیگر بر اعتیادشان غلبه کنند کمک کنم . حکایت من هم این طور بود ، من در سن 14 سالگی هر وقت که دستم می رید مشروب می خوردم . بعد علف را هم به آن اضافه کردم به طوریکه می توانستم در فعالیتهای اجتماعی دبیرستان در کنار اطرافیانم  احساس آرامش کنم .

در 17 سالگی شروع به مصرف هروئین کردم و بزودی تبدیل به یک معتاد شدم . پس از یک سال و نیم مصرف هروئین تصمیم گرفتم که به بستری شدن در یک مرکز در مانی تن در دهم . وقتی آنها در خواست مرا پذیرفتند هول ورم داشت و بعد از این که از خانه بیرونم انداختند وارد ارتش شدم . فکر می کردم که با دور شدن از محیطم می توانم مشکلم را حل کنم .

حتی در ارتش هم اغلب به بهانه هایی غیبت می کردم تا بتوانم هروئین گیر بیاورم . بعد که به اروپا فرستاده شدم فکر می کردم که اگر فقط مشروب بخورم می توانم مشکلم را حل کنم . اما در واقع مسکلی بر مشکلاتم افزودم . وقتی از ارتش مرخص شدم به وطن وبه همان محیط باز گشتم و دوباره به هروئین و انواع مواد مخدر دیگر روی آوردم . این وضع دو سال طول کشید .

وقتی کوشش کردم که با شربت سرفه ، قرص های مسکن ، و داروهای مخدر دیگر خودم را از شر هروئین خلاص کنم در واقع رقیبانی را برگزیده بودم که بسیار فرساینده و خطر ناک بودند . تا این موقع نمی دانستم که چگونه یک اعتیاد قطع می شود و اعتیاد دیگر شروع می شود . یک سال قبل از اینکه در انجمن معتادان گمنام شرکت کنم با در ماندگی در یافتم که به شربت سینه معتاد شده ام . روزی پنج یا شش شیشه 150 گرمی شربت می خوردم . به کمک نیاز داشتم و از این رو به پزشک مراجعه کردم . دکسدرین ( یک جور داروی محرک سیستم عصبی ) برایم تجویز کرد و سوزنی به من زد که باعث شد احساس راحتی و سرخوشی کنم . پس از آن هر روز به سراغش میرفتم .

این وضع حدود 8 ماه ادامه یافت و من از بابت اعتیاد جدید قاتونیم بسیار خوشحال وراضی بودم . من از یک پزشک دیگر هم کدئین می گرفتم . آن وقت دچار هراس دیوانه واری شدم و دوباره مشروب خواری را هم شروع کردم . این وضع هرشب وروز به مدت یک ماه ادامه داشت و سر انجام کارم به یک بیمارستان روانی کشید .

پس از مرخص شدن از بیمارستان فکر کردم که از شر مواد مخدر خلاص شده ام و حالا می توانم به طور تفریحی مشروب بخورم . خیلی زود فهمیدم که نمی توانم . در آن زمان بود که در جستجوی کمک گرفتن از معتادان گمنام بر آمدم .

در اینجا متوجه شدم که مشکل واقعی من در مواد مخدری نبود که مصرف می کردم بلکه در شخصیت دگرگون شده ای بودم که طی سالهای اعتیاد من یا حتی قبل از آن شکل گرفته بود . در انجمن معتادان گمنام توانستم به کمک دیگر افراد همانند خودم به خودم کمک کنم . حس می کنم که در مقابله با واقعیت در حال پیشرفتم وروز بروز دارم رشد می کنم . من هم اکنون تعلقات تازه ای پیدا کرده ام که خود من در مواد مخدر بدنبالش می گشتم .

هنوز در بعضی مواقع برایم مشکل است که با واقعیت ها روبرو شوم ، اما من دیگر تنها نیستم و همیشه می توانم کسی را پیداکنتم که در نقاط پیچاپیچ و صعب العبور به کمکم بشتابد . سر انجام افرادی مانند خود را یافته ام که می فهمند من چگونه احساس می کنم . اکنون می توانم به دیگران کمک کنم تا آنچه را که من دارم آنها هم پیداگنند ، در صورتیکه واقعاً آنرا بخواهند . من خداوند را ، خداوندی که خود می شناسم را به خاطر این روش جدید زندگی شکر می گویم.

چیزی باارزش

حالا می فهمم که من آن رهبر یا فیلسوف بزرگی نیستم که سعی می کردم مردم باور کنند که هستم . پس از آنکه پانزده سال کوشش کردم تا با این بیهوده و ظاهر فریبنده زندگی کنم اکنون می فهمم که فقط به آن صورت که واقعاً هستم پذیرفته می شوم . در تمتم زندگی گذشته ام من قثط به روش خودم عمل می کردم . اگر کس دیگری توصیه یا پیشنهادهایی ارائه می داد با چشم بسته آنهارا رد می کردم ، بی آنکه اصلاً کوشش کنم ببینم آچه که آنها ارائه می کنند موفقیت یا شکست در پی دارد . به نظر می رسد که اگر چه روش من همیشه به شکست می انجامید ولی دوباره مجبور بودم آن را به کار ببندم ، تا اینکه به زندان افتادنهای مکرر مرا قانع کرد که یک جای کار غلط است .

من به نقطه ای رسیدم که نومیدانه می خواستم کاری با زندگی ام بکنم که ارزشمند و پر معنا باشد . لازم بود راه دیگری را آزمایش کتم که مفید باشد . سالها پیش از این تصمیم ، معتادان گمنام را پیدا کرده بودم ، اما در آن موقع آمادگی تغییر یافتن را نداشتم ، و اگر چه بارها در این انجمن را پشت سربستم ، اما همیشه بازگشت دوباره من با خوشامدگویی مواجه شد .

از آنجا که تمایل پیدا کرده ام که به وسیله برنامه معتادان گمنام کاری در مورد زندگی ام انجام دهم زندگی ام کاملتر و پر معنی تر شده است . پیش از این نمی توانستیم زندگی روزنره ام را بدون مخواد بگذارانم . به این مواد نیاز داشتم تا بتوانم با زندگی روزانه مواجه شوم . اکنون می دانم که اگر قرار باشد کاملاً پاک بمانم بایستی که این طرز قکرو زندگی را تغییر دهم . من اکنون دارم با اجرای اصول برنامه مان این کاررا انجام می دهم .

اگرچه اکنون به مواد مخدر نه اشتیاق و نه نیاز دارم اما بایستی خلئی را که باقی مانده باچیز با ارزشی پرکنم . من این چیز را در انجمن معتادان گمنام پیدا کرده ام . بایستی در کنار برندگان بمانم و از همان مسیری بروم که آنها رفتند . این را می دانم که تا وقتی که قدمهای این برنامه را دنبال می کنم می توانم این مسیر راطی کنم . اگر چه این برنامه را آسان نمی یابیم اما برای آدم سردر گمی مانند من آن اندازة آسان هست که.بتوانم آن را دنبال کرد.

من جور دیگری بودم

داستان من ممکن است با داستانهایی که از دیگران شنیده اید فرق داشته باشد چونکه من هرگز نه بازداشت شده ام و نه در بیمارستان بستری بوده ام . اما سرانجام به نقطه درماندگی و عجزی رسیدم که بسیاری از ما آن را تجربه کرده اند . این گزارشی نیست که خط سیر اعتیادمرا نشان بدهد بلکه بیشتر گزارشی است از احساسات و زندگی من . اعتیاد رسم وراه زندگی من بود ، تنها رسم وراهی که طی سالها می شناختم

اگر بخواهم به گذشته فکر کنم بایستی نگاهی به زندگی ام بیندازم و قاطعانه بگویم که هیچ قسمتی از آن را دوست نداشته ام .من متعلق به یک خانوادة سنتی خوب بودم که جزء طبقه متوسط بالا بود ولی دچار تنگدستی و بدبیاری شده بود . نمی توانم هیچ زمانی را به یاد بیاورم که جور دیگر ی نبوده باشم و ارخط خارج نیفتاده باشم . وقتی بچه کوچکی بودم فهمیدم که می توانم دردم را باغذا تسکین دهم واز همین جا اعتیاد من به دارو شروع شد .

جنون قرص خواری دهه 1950 مراهم در بر گرفت . حتی در آن زمان هم برایم مشکل بود که برای مداوا طبق تجویز پزشک عمل کنم . خیال می کردم که دو قرص دوبرابر یک قرص در بهبودی ام تأثیر خواهد داشت . یادم می آید که قرصهارا از کنجینه داروهای مادرم کش می رفتم چون اوطاقت نمی آورد که بگذارد قرصهایش تمام شود و بعد جای آنها را پر کند .

در تمام ایام جوانی به این طریق به مصرف دارو ادامه دادم . وقتی کهبه دبیرستان رفتم و جنون دارو خواری غوغا می کرد تهیه داروهای مخدر از داروخانه ها یا از خیابان امری طبیعی بود . ده سالی بود که هرروز داروهای مخدر مصرف می کردم . این دارو ها طبعاً مرا از کار و جنبش انداخت . در عین جوانی احساس بی لیاقتی و خقارت می کردم و از وضع خود مبه ستوه آمده بودم . تنها جوابی که برای این وضع داشتم این بود که اگر چیزی مصرف کنم وضع بهتر می شود و بهتر می توانم کار کنم.

داستان من در مورد تهیه مواد مخدر از خیابان چیزی عادی است . من هر چیزی و هر نوعی را که هرروز دردسترس بود مصرف می کردم . برایم مهم نبود که چه چیز مصرف کنم ، قثط این برایم مهم بود که نشئه شوم . در آن سالها به نظر می رسید که مواد مخدر برایم مفید است . من مانند یک سرباز دست از جان شسته بودم ، من یک نظاره گر بودم ، هراسان بودم ، و تنها بودم . بعضی اوقات احساس می کردم که از هرجهت نیرومندم و بعضی اوقات دعا می کردم که بی فکری و سبک مغزی تسکینم دهد و حتی مجبور نباشم که فکر کنم . یادم مب اید که احساس می کردم جور دیگری هستم ، نه کاملاً یک انسان ، و نمی توانستم این احساس را تحمل کنم . من در وضع طبیعی خود باقی ماندم : گرانبار و زیر فشار روحی شدید .

فکر می کنم در سال 1960 بود که به هروئین تمایل پیداکردم . پس از آن برای من ، مانند بسیاری دیگر از ما ، هیچ چیزی مثل هروئین جذبه و تأثیر نداشت . ابتدا گاه به گاه و عشقی می کشیدم و بعد فقط در تعطیلات آخر هفته ، اما یک سال بعد اعتیاد پیداکردم و دو سال بعد از کالج بیرونم کردند و ناچار در جایی که ساقیم کار می کرد شروع به کار کردم . من هم مصرف می کردم و هم توزیع می کردم و یک سال و نیم دیگر را این طوری گذراندم تا اینکه مریض شدم و از وضع بیمار گونه و کسالت آور خود خسته شدم .

نا گهان خود را دیدم که از خط آدمها خارج شده ام و دیگر قادر نیستم که مثل یک تنسان عمل کنم . طی آخرین سال اعتیادم به دنبال کمک می گشتم . هیچ کاری مؤثر نبود! هیچ چیزی کمک نمی کرد !

همچنانکه برروی این خط پیش می رفتم شماره تلفن مردی از انجمن معتادان گمنام به دستم افتاد . باسبک سنگین کردن قضیه ،‌و بدون امید ، تلفنی کردم که شاید بتوان گفت مهمترین تلفن زندگی ام بود .

کسی به نجاتم نیامد ، من فوراً شفا نیافتم . آن مرد به سادگی گفت که اگر مشکل اعتیاد دارم ممکن است که از جلسات انجمن بهره بگیرم ، و نشانی جلیه ای را که همان شب برگزار می شد به من داد . محل جلسه دیگری را همداد که قرار بود دوروز بعد برگزار شود و محلش هم به خانة من نزدیکتر بود . به او قول دادم که در جلسه شرکت کنم و نگاهی به آن بیندازم . وقتی آن شب رسیدم سخت ترس برم داشته بود که نکند در آنجا بازداشت شوم یا با نعتادان شریر و شیطان صفتی روبهرو شوم. این را می دانم که من از آن جور معتادانی نبودم که شما در کتابها یا روزنامه ها خوانده اید . با وجود این همه ترس و دلهره در آن جلسه شرکت کردم . لباس مشکی پوشیده و کراوات مشکی زده بودم ، و پس از یک سال و نیم گرفتاری 84 ساعت می شد که خودم را از جریان کنار کشیده بودم . دلم نمی خواست کسی به فهمد کی هستم و چه کاره ام . خیال نمی کنم قصد قریب کسی را داشتم . من برای کمک فریاد می کشیدم و همه این را فهمیدند . براستی چیز زیادی از آن اولین جلسه بخاطرم نمانده است ، اما بایستی چیز هایی شنیده باشم که مرا به گذشته ام باز گرداند . اولین احساسی که در مورد این برنامه به خاطرم مانده این ترس آزار دهنده بود که چون به دلیل مواد مخدر هرگز زندانی یا در بیمارستان بستری نشده بودم ممکن است واجد شرایط تشخیص داده نشوم و پذیرفته نگردم دو هفته اولی که دو رو بر این برنامه بودم فقط دوبار از مواد مخدر استفاده کردم و بعد بکلی ترکش کردم .

دیگر اهمیت نمی دادم که آیا واجد شرایط تشخیص داده می شوم یا نه . دیگر اهمیت نمی دادم که آیا پذیرفته می شوم یا نه . حتی اهمیت نمی دادم که مردم در باره ام چه فکری می کنند . خسته تر از آن بودم که بع این چیز ها اهمیت بدهم .

یادم نمی آید کع دقیقاً کی بود ، اما اندکی بعد ار ترک بود که کم کم امیدوار شدم که ممکن است این برنامه برایم مفید وکارساز باشد . شروع کردم به تقلید از بعضی چیز هایی که پیروزمندان یا بهبود یافتگان انجام می دادند . من در انجمن معتادان گمنام پذیرفته شدم . احساس خوبی داشتم . این خیلی مهم بود که پس از سالها برای نخستین بار کاملاً پاک بودم .

پس از شش ماه که در این وضع و حال بودم تازگی پاک بودنم کهنه شد و من از آن ابر سرخی که سوارش بودم قرو افتادم . وضع دشواری پیش آمده بود . بهر ترتیب از آن واقعیت تلخ سالم جستم . فکر می کنم تنها چیزی که در ا“ زمان رهایم نمی کرد این اشتیاق بود که بهر ترتیب پاک بمانم ، و این باور که تا وقتی مواد مصرف نکنم همهچیز روبراه خواهد بود احساس می کردم مردمی وجود دارند که وقتی از آنها دخواست کمک کنم با کمال تیل کمک خواهند کرد. از آن به بعد تلاش و تقلای دشواری شروع شد . من بایستی کار می کردم تا بتوانم پاک بمانم . لازم می دیدم که در بسیاری از جلسات حضور یابم ، با تازه واردان کار کنم ، در جلسات معتادان گمنام شرکت کنم ، و خودم را مشغول و در گیر کنم . بایستی به بهترین شکلی که می توانستم قدمهارا اجرا می کردم ، و بایستی یاد می گرفتم که زندگی بکنم .

امروز زنگی من خیلی ساده تر است . شغلی دارم که مورد علاقه ام  است ، در زندگی زناشوئیم راحت هستم ، دوستانی واقعی دارم ، و در انجمن معتادان گمنام فعال هستم . بخ نظر می رسد که این نوع زندگی کاملاً مناسب حال من است . من معمولاً وقتم را در پی یافتن چیز های جادویی صرف میکردم – آن افراد ، محلها ، و چیز هایی که زندگیم را به شکل دلپسند و دلخواه  در می آورد. اکنون دیگر وقتی برای آن چیزهای جادویی ندارم. تمام وقتم صرف این می شود که یادم بگیرم که چگونه باید زندگی کرد. این یک روند آهسته و طولانی است. بعضی اوقات فکر می کنم که دارم دیوانه می شوم. بعضی اوقات فکر می کنم که فایده اش چیست؟ بعضی اوقات به شدت دچار وسوسه می شوم و فکر می کنم که راه گریزی نیست و بعضی اوقات فکر می کنم که دیگر نمی توانم مشکلات زندگی را تحمل کنم، اما بعد این برنامه راه حل مشکلات را به دست می دهد و این اوقات بد سپری می شود.

بیشتر وقتها زندگی برایم خوب و عالی است. و بعضی وقتها زندگی برایم مهم است، مهمتر از آنکه اصلاً بتوانم به خاطر بیاورم. من آموخته ام که خودم را دوست بدارم و دوستان خوبی پیدا کنم. من اینجا رسیده ام که خود را کمی بشناسم و با خودم به تفاهم برسم من اندکی ایمان پیدا کردم و در نتیجه آن به آزادی دست یافتم. من مفهوم خدمت را درک کردم و فهمیدم که خدمت کردن رضایت خاطری را که لازمه شادی است فراهم می آورد.

مادر هراسان

من خیال می کردم معتاد کسی است که مواد مخدر قوی مصرف می کند، یا کسی است که زندگی اش در خیابانها یا در زندانها می گذرد. اما وضع من با معتادهای دیگر فرق داشت ، چون داروهای مخدرم را از پزشک یا از دوستان می گرفتم. می دانستم که راه خطا می روم، با این حال سعی می کردم که درستکار باشم – در کارم، در ازدواجم ، و در تربیت فرزندانم. واقعاً کوشش می کردم که کارهایم را به خوبی انجام دهم و با این حال همیشه با ناکامی مواجه می شدم. زندگی من به این صورت ادامه یابد.

به نظر می رسید که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد . دلم می خواست مادر خوبی باشم، همسر خوبی باشم ، و عضو جامعه ای باشم که هرگز حس نمی کردم عضوی از آن هستم.

سالهای سال به فرزندانم می گفتم: متأسفم، اما این دفعه وضعم عوض خواهد شد. از مطب این پزشک به مطب پزشک دیگر می رفتم و تقاضای کمک می کردم. برای مشورت می رفتم و حس می کردم که دیگر همه چیز روبه رو است. اما هنوز درونم می گفت که یک جای کار می لنگد. شغلهایم را عوض می کردم، کتابهای جور واجور، مذاهب مختلف ، و رنگ موهای گوناگون را آزمایش می کردم ، و اسباب و اثاثیه منزل را تغییر دادم. در ایام مرخصی به سفر می رفتم و باز در کنج خانه می ماندم. طی سالها از این جور کارها بسیار کردم و بااین حال دائماً حس کردم که در اشتباه هستم، که با دیگران فرق دارم، و آدم درمانده و ناموفقی هستم.

من هنوز سعی می کردم اما خیلی کم. کارم را رها کرده بودم و تلاش می کردم که دوباره سر کار برگردم، اما نمی تونستم. دائم روی تخت افتاده بودم و از هر چیزی واهمه داشتم وزنم به چهل و دو کیلو افت کرده بود و لبها و بینی ام زخم شده بود. مرض قند داشتم و طوری می لرزیدم که به زحمت می توانستم قاشق را به دهن ببرم.

وقتی برنامه معتادان کمنام را شروع کردم افراد بسیاری بودند که برای گذران زندگی روزمره توصیه هایی به من می کردند، مثل خوب غذا خوردن ، حمام کردن، درست لباس پوشیدن ، پیاده روی کردن، و در جلسات انجمن شرکت شرکت جستن. آنها به من گفتند: نگران نباش، همه ما این راه را طی کردیم . من طی این سالها در جلسات بسیاری شرکت کرده ام. یک چیز از من جدایی ناپذیر شده است ، چیز ی که از همان اول به من یادآوری می کرند : بتی ، تو می توانی از ادامه این راه دست برداری و این قدر به این در و آن در نزنی، تو می توانی همان چیز ی شوی که می خواهی و همان کارهایی را انجام دهی که می پسندی.

من همچنین به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم با مردم رابطه درست و شایسته ای برقرار کنم لازمه اش این است که خودم را بهتر بشناسم. من دارم یاد می گیرم که چگونه با دخترهایم رابطه برقرار کنم. من اکنون دارم سعی می کنم که خیلی از کارهایی را که از سالها دلم م یخواست انجام دهم. حالا دیگر می توانم خیلی از چیزهایی را که از ذهنم بیرون رانده بودم دوباره به یاد می آورم. من به این درک و دریافت رسیده ام که بتی دیگر آن موجودی پوچ درون تهی نیست بلکه کسی است یا موجودیتی است که قبلاً هرگز به صرافت نیافته بودم که درست بشناسمش یا به حرفهایش گوش کنم. در آوریل آینده پنجمین سالگرد تولد دوباره ام در انجمن معتادان کمنام را جشن خواهم گرفت و این برای اول آوریل شوخی جذابی است.

معتاد چاق

من معتادم، طی یک دوره هیجده ساله، دست کم از پنجاه نوع ماده مخدر گوناگون استفاده کرده ام. وقتی شروع بع استعمال مواد مخدر کردم شناختی از آن نداشتم، اما تنها به یک دلیل به مواد مخدر روی آوردم و آن این بود که نسبت به زندگیم احساس ناخوشایندی داشتم و دلم می خواست که احساس بهتری پیدا کنم. هیجده سال از زندگی ام را صرف این کردم که بتوانم احساس دیگری پیدا کنم. من قادر نبودم که واقعیات زندگی روزمره رو به رو شوم . از کودکی چاق بودم و در سراسر زندگی چاق باقی ماندم و همواره احساس درماندگی و طرد شدگی می کردم.

زندگی خانوادگی من آشفته و دردناک بود، اما در جریان رشد و پرورشم ارزشهای اخلاقی بسیاری به من منتقل شد. همیشه سعی می کردم که بیکار نمانم . واقعیت این است که در بیشتر مواقع می توانستم که برای خود شغلی دست و پا کنم ،‌حتی می توانستم با عضویت در بعضی سازمانهای تعاونی و خیریه موقعیت اجتماعی به دست آورم.

من که سرگردان بودم و جایی برای رفتن نداشتم قدم به این انجمن گذاشتم . از لحاظ اخلاقی کلاً و کاملاً دچار انحطاط شده بودم. درباره ارزشهای مهنوی هیچ چیز نمی دانستم. درباره زندگی نیز چیزی نمی دانستم. زندگی نهایتاً چیزی جز درد و رنج روزمره نبود . تنها چیزی که می دانستم این بود که شکمم را از غذا یا مواد مخدر خالی نگذارم ، یا برای خوش بودن از سکس بهره بگیرم. که در این مورد دیگر چندان کاری از دستم بر نمی آمد. من دیگر نمی توانستم از هیچ چیز به اندازه کافی بهره ببرم.

وقتی به این برنامه روی آوردم چیزی را دریافتم که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودم – پذیرش کامل کسی یا چیزی که من بودم – از من دعوت شد که عضویت در انجمن را بپذیرم و به من گفته شد که در آنجا از کسی ورودیه یا حق عضویت دریافت نخواهد شد، و اگر همچنان به حضور خود در جلسات انجمن ادامه دهم به آزادی کامل و روش تازه ای برای زندگی دست خواهم یافت. امروز، پس از سالها، می فهمم که از اعتیاد و پر خوری ناگزیر، رهایی یافته ام و در جامعه شأن و منزلتی دارم. من اکنون دارای خانه و خانواده خوبی هستم و از موقعیت اداری برجسته ای برخوردارم و از همه اینها مهمتر یک رابطه شخصی با خدا برقرار کرده ام که همین امر موجب این موفقیتها بوده است. اکنون احساس خوبی دارم ، می توانم سعادت و شادی را احساس کنم، می توانمن آرامش و بی دغدغه بودن را احساس کنم، حتی زمانی که اوضاع چنانکه باید و شاید بر وفق مراد نیست باز هم این احساسات بر جای خود هستند.

هیچ بحثی در این نیست که من زندگی خود را مدیون انجمن معتادان گمنام و خداوند خود هستم. من اکنون می توانم امیدم را تعمیم دهم و قاطعانه بگویم که اگر شما نیز همان رنجی را تحمل می کنید که من زمانی تحمل می کردم پس قطعاً به اصول برنامه معتادان گمنام عمل کنید مطمئن باشید از رنج رهایی خواهید یافت و به زندگی مرفه و با معنایی دست خواهید یافت.

پیام کلی کیست – چیست چگونه ...

کمیته زندانها و بیمارستان ها
هدف رساندن پیام بهبودی انجمن معتادان گمنام به کسانی که نمی توانند به جلسات NA بروند مانند زندانی ها و کسانی که در بیمارستان ها و بازپروری ها هستند .
پیام کلی کیست – چیست چگونه ...
چگونگی راه اندازی کمیته H.&.I
از طریق ناحیه و منطقه
یک نفر مسئول از طریق نماینده ها و علی البدل کمیته زندانها و بیمارستانها را انتخاب می کنند .
گرداننده منشی و مسئول نشریات
چه کسانی برای رساندن پیام NA بهترین انتخاب هستند .
تجربه نشان میدهد حداقل یک سال پاکی برای شرکت
حداقل 18 ماه پاکی برای صحبت
و هرکسی که پیام واضح و محکم  معتادان گمنام را داشته باشد
همکاری کمیته H.&.I  باکمیته اطلاع رسانی  دیگر کمیته ها
چگونگی هماهنگی H.&.I و اطلاع رسانی (P.I)
نحوه تامین مالی و خدمتی
کمیته فرعی H.&.i منطقه ای
کمیته H.&.I ناحیه ای
یادتان باشد چرا آنجا هستید .
زیاد در مورد مواد صحبت نمی کنیم
راجع به مسئول زندان بحث و صحبت نمی کنیم .
پول زیاد نمی بریم و طلا آویزان نمیکنیم
اهمیت زیاد دادن به اشخاص خاص
به کسی شماره تلفن نمی دهیم
سیگار وچاقو و تلفن همراه ندهید
کارهائی که باید انجام دهید
1- شرکت کنندگان راهنمای جلسات خارج از زندان را فراهم کنید وببرید .
2- قوانین رابرای هرکس که با خود می برید روشن کنید
3- جلسات را در راس ساعت مشخص شروع و در زمان تعیین شده به اتمام برسانید .
4- تاکید نمائید که جلسات NA بدون در نظر گرفتن نوع مواد مصرفی برای همه قابل استفاده میباشد.
5- مشخص نمایید که جلسات NA با سازمان مربوطه که درآن حضور دارید و همین طور انجمن های دیگر هیچ وابستگی ندارد .
6- شرکت کنندگان  را در امور مختلف مثل خواندن نشریات و غیره شرکت دهید به خصوص زندانهای طولانی مدت را
7- استانداردهای مربوطه در لباس پوشیدن را حفظ کنید و درهمه حال رفتار معقولی داشته باشید .
8- رهبر – سخنران و اعضا شرکت کننده در دید باشند.
9- تلاش کنید که کلیه توافقات مکتوب باشد
10- درتمام مواقع امور امنیتی را رعایت نمایید.
11- اطمینان حاصل نمائید که کلیه اعضا پانل پیام بهبودی NA را بطور شفاف و واضح بیان کنند (برسانند )
اطلاعیه کمیته زندانها و بیمارستانها
کارهایی که نباید انجام داد . Don’t's
1- هرگز به تنهائی در جلسات H&I شرکت نمایید .
2- در زمان پیام رسانی تاکید بر مدت زمان مصرف خود نداشته باشیم .
3- آدرس و تلفن و مشخصات شخصی خود را به اعضا شرکت  کننده ندهید (وسیله هم ندهید )
4- با احساسات مذهبی شخص برخورد نشود .
5- گمنامی دیگران را نشکنید .
6- مجادله و بحث در مورد قوانین – مقررات – برنامه های سایر انجمن های مرتبط نداشته باشید.
7- در مورد مسائل خارجی بحث نکنید و همیشه به خاطر داشته باشید که چرا آنجا هستید .
8- در مورد شرایط داخلی زندان یا بیمارستان بحث نکنید .
9- در مورد مسئولین و خدمت گزاران بیمارستانها و زندانها بحث نشود .
10- اشیا با ارزش و پول زیاد همراه نداشته باشید .
11- ابزار علاقه به فرد خاصی داخل زندان و بیمارستان نشان ندهید .
12- هیچگونه پیام یا نامه از خارج بیمارستان نرسد
13- از همراه بردن اعضائی که اقوام یا دوستانی در زندان یا بیمارستانها دارند خودداری نمائید
14- در مورد جرم افراد و مقصر یا بی گناه بودن آنها سوال ننمائید
15- پول یا هدیه به آنها نه بدهید و نه ازانها قبول کنید .
پیشنهاد های موضوع
انکار
قدم 1-2-3
داستان زندگی
موضوع های اساسی کتاب
صداقت – روشن بینی – تمایل
تسلیم
پذیرش
 اصول اولیه تازه واردین
تنهایی – خستگی – عصبانیت – گرسنگی
مسئولیت بهبودی (من مسئول بهبودی هستم )
آزادی از اعتیاد فعال
نقاط مشترک بجای تفاوتها
برنامه روحانی نه مذهبی
در هر صورت جلسه برویم
رها کردن
پیشنهادهای NA
راهنما بگیر
جلسه برو
احساسات
یادگیری اعتماد
عوض کردن
زمین بازی
یار بازی
وسائل بازی
زندگی به روش فقط برای امروز
توجیه
راهنما
یاددتان باشید در تمام مدت شما نسبت به NA و جایی که رفتید مسئول هستید و اگر طبق 12 سنت رفتار کنید تمام اینها را رعایت کرده اید .
کارهای که می کنیم
توجیه افرادی که می بریم
رعایت قوانین زندانها
زودتر از قرار برویم و سر ساعت شروع و سرساعت تمام کنیم
لباس مرتب و رفتار معقولان داشته باشسیم
شرکت با حداقل اعضا
آدرس جلسات
نشریات مخصوص H&I را ببرید
توضیح مختصر کمیته زندان ها
توضیح تفاوت NA با زندان  (استقلال NA)
توضیح بدهید که تمرکز معتادان گمنام روی بیماری اعتیاد است نه ماده خاص
استفاده از زبان NA
نیازهای اولیه برای برگزاری جلسه
اطلاع رسانی به مسئولین مراکز از طریق PI , H&I
نشریات
نوار تائید شده (که هنوز نداریم )
مجله ها
برگزاری مرتب جلسات اداری دورن کمیته ای
کارهائی که نمی کنیم
تلفن و نامه نمی دهیم
سیگار نمی دهیم
بسته و پیغام نمی دهیم و نمی گیریم
ما درمورد پاک ماندن دیگران هیچ تضمینی نمی دهیم
کارهایی که می کنیم
رعایت قوانین زندان
رعایت سنتهای دوازده گانه
استفاده از افراد با تجربه
رعایت ادب در رفتار و گفتار

 

 

پاره ای از اختیارات گردانندگی

• یک طرح پیشنهادی چه زمانی می تواند از طرف گرداننده خارج از موضوع جلسه اعلام گردد
1. طرح یا پیشنهاد بر خلاف خط مشی جاری شورا و کمیته فرعی باشد
2. آشکارا بر خلاف یکی از سنتها یا... مفاهیم دوازده گانه باشد
3. زمان مطرح نمودنش در آن جلسه نامناسب باشد
4. بدگوئی در مورد خدمتگزاری که در شورای ناحیه حاضر نباشد یا بصورت توهین و اهانت به عناصر ساختار خدماتی باشد
• گرداننده ( می تواند/ نمیتواند ) جهت راهنمائی و کسب تجربه در موضوعی خاص از اعضائی که تجربه کافی در آن زمینه را دارند برای شکل گیری وجدان گروهی آگاه به اعضاء خارج از شورا وقت مشارکت بدهد
• اگر در حین بحث و تبادل نظر ، عضوی درخواست پایان بحث و رأی گیری فوری را بنماید . پس از تأئید دوسوم آراء بحث باید سریعاً پایان یابد و رأی گیری در مورد بحث انجام شود .
• پیشنهاد به تعویق افتادن یک موضوع باید به تأئید نفر دوم برسد و سپس با رأی نصف بعلاوه یک موضوع به جلسه بعد یا تاریخ مشخصی موکول می شود ( و در آن تاریخ دوباره به دستور کار وارد می شود )
• درصورت نبودن اطلاعات کافی جهت تصمیم گیری در مورد طرحی با درخواست یک عضو بعنوان درخواست ارجاع این طرح به کمیته مربوطه یا جلسه هماهنگی شورا و تأئید نفر دوم با رأی نصف بعلاوه یک این طرح به کمیته مربوطه با هماهنگی ارجاع و در جلسه بعدی ناحیه پس از اعلام گزارش کمیته به آن پرداخته می شود
• شرایط درخواست رأی تجدید نظر یا بازبینی پیشنهادات رأی گیری شده در شورای ناحیه
1. طرح می باید در همان جلسه و یا حداکثر جلسه قبلی شورا به تصویب رسیده باشد
2. عضوی که پیشنهاد بازبینی یا لغو را میدهد باید در مورد مسئله اطلاعاتی داشته باشد که در هنگام بحث و گفتگو جهت تصمیم گیری در مورد طرح اصلی ، این اطلاعات موجود نبوده و در دسترس نباشد
3. عضوی که پیشنهاد میدهد باید جزء کسانی باشد که هنگام رأی گیری اولیه جزء طرفداران طرح و موافقین رأی گیری بودند .
4. پیشنهاد تجدید نظر یا (لغو) با تائید یک نفر دیگر و رأی (نصف بعلاوه یک یا دوسوم ) قابل اجرا می باشد که در این صورت طرح موقتاً متوقف و طرح قبلی مجدداً مورد بررسی قرارد میگیرد .


• برای صرف نظر از یک موضوع از طرف خود ارائه کننده پیشنهاد ، اگر هیچ عضو دیگری اعتراضی نداشت گرداننده موضوع را از دستور کا خارج میکند . اما در صورت وجود حتی یک معترض بحث به قوت خود باقی می ماند
• تمامی تصمیمات گرداننده در این شورا قابل استیناف و تجدید نظر می باشد
چگونگی استیناف تصمیمات گرداننده : ( 1- درخواست یک عضو رأی دهنده 2- تأئید نفر دوم 3- دلایل عضو درخواست کننده مطرح می شود 4- گرداننده دلایل تصمیم خود را اعلام می کند 5- دیگر اعضای کمیته در مورد این موضوع صحبت میکنند 6- رأی گیری با نصف بعلاوه یک تصمیم گرداننده را لغو میکند
• گرداننده اختیار دارد تمامی پیشنهادات جدید را در صورت تأیید ، معوق و در دستور کار ماه بعد قرار دهد
• تعیین اولویت در مطرح کردن مسائل و بررسی یک موضوع بصورت فوریت جزء اختیارات گرداننده می باشد
• گرداننده در زمان گزارش کمیته ها از رابطین درخواست می نماید که سئوالات خود را از کمیته های مربوطه مطرح کرده و مسئول کمیته ها آنها را ثبت کرده در زمان پاسخگوئی پاسخ دهد
• در زمان ارائه پیشنهاد اصلی توسط اعضاء اگر تبصره اصلاح و ارائه پیشنهاد جدید مطرح شود باید مورد تایید نفر دوم واقع شود و نصف بعلاوه یک رأی آورد و بعد ( بهتشخیص گرداننده در همان جلسه و یا جلسه بعد ) مورد بررسی قرار میگیرد . (اگر شخصی که پیشنهاد اصلی را داده موافق با اصلاح یا تبصره باشد – طرح تبصره نیاز به تائید نفر دوم ندارد )

 

 

قرارداد ودیعه

 

قرارداد ودیعه

»    اجزاء تشکیل دهنده خدمات جهانی

خدمات جهانی آن دسته از خدماتی است که با مسائل، مشکلات و نیازهای انجمن در کل سروکار دارد و به اعضاء، گروهها و جامعه در کل ارائه می‌گردد. اجزاء تشکیل دهنده خدمات جهانی عبارتند از: کنفرانس خدمات جهانی، هیئت امناء و دفتر خدمات جهانی

 

»  کنفرانس خدمات جهانی

 قسمت یا جزء آخر از ساختار خدماتی در انجمن معتادان گمنام است. و در واقع کنفرانس خدمات جهانی به نوعی ...مرکز سلسله اعصاب انجمن است. زیرا مکانی است که در آن هر دو سال یک‌بار نمایندگان (وکلای) مناطق، کلیه اعضاء هیئت امناء و مدیر دفتر خدمات جهانی گرد هم می‌آیند تا درباره مسائل کلی انجمن در سطح جهان تبادل نظر کرده و تصمیم‌گیری نمایند. هدف کنفرانس خدمات جهانی حمایت از انجمن در کل و اقدام و عمل بر اساس وجدان گروهی انجمن معتادان گمنام است.
کلیه اجزاء خدمات جهانی برای پیش‌برد منافع مشترک NA  در کنفرانس خدمات جهانی گرد هم می‌آیند. ماموریت کنفرانس خدمات جهانی این است که اتحاد انجمن در سطح جهان را توسط اقدامات زیر حفظ نماید:
•         نمایندگان (وکلای) مناطق به پشتوانه وجدان گروهی کل انجمن، راهکارهای لازم را برای پیش‌برد اعلامیه اهداف خدمات جهانی ارائه می‌کنند.
•         از طریق کنفرانس خدمات جهانی، انجمن در سراسر دنیا قادر به تبادل تجربه، نیرو و امید است و نظر جامع خود را در رابطه با مسائلی که بر انجمن معتادان گمنام تاثیر می‌گذارد، بیان می‌کند.
•         کنفرانس خدمات جهانی، مکانیسم یا راهکاری است تا از آن طریق گروههای NA بر خدمات جهانی نظارت داشته و آن را راهنمائی کنند.
•         شرکت کنندگان در کنفرانس از این طریق اطمینان حاصل می‌کنند که کلیه اجزاء تشکیل دهنده خدمات جهانی در برابر گروهها پاسخگو و مسئول باشند.
•         شرکت کنندگان از نشاط خدمت همراه با از خودگذشتگی روحیه گرفته و ثابت می‌کنند که تلاش و کوشش تک‌تک اعضاء تاثیر گذار است.

 

» هیئت امناء

 هدف هیئت امناء انجمن معتادان گمنام، کمک به رشد و استمرار انجمن در سطح جهان است. هیئت امناء از منابع اصلی و اولیه انجمن در راستای حمایت از پیام‌رسانی است و همیشه سعی دارد تا خدمات در انجمن با بهترین کیفیت ممکن ارائه گردد. هیئت امناء ناظر بر فعالیت‌های مرکز اصلی خدمات‌رسانی انجمن یعنی همان دفتر خدمات جهانی است.
هیئت امناء بازوی خدماتی کنفرانس خدمات جهانی است و در برابر کنفرانس و نهایتاٌ طبق مفهوم دوم در برابر گروهها که دارای اختیار و مسئولیت نهایی خدمات در NA هستند، پاسخگو است. بر طبق اصل تفویض اختیار که در مفهوم سوم درباره آن صحبت شده، کنفرانس خدمات جهانی از طرف گروهها اختیار و مسئولیت ارائه خدمات موثر را به هیئت امناء تفویض کرده است.

 

» هداف و شرح وظایف هیئت امناء

•         رساندن پیام بهبودی به معتادانی که هنوز در عذاب هستند.
•         حمایت از انجمن معتادان گمنام در راستای بوجود آوردن فرصت و شانس بهبودی از اعتیاد برای همه.
•         نظارت بر کلیه فعالیت‌های دفتر خدمات جهانی به عنوان مرکز اصلی ارائه خدمات در انجمن.
•         ارائه خدمات به اعضاء، گروهها و اشخاص معتادی که خواستار بهبودی از اعتیاد هستند و کمک به جامعه جهت درک بهتر از بیماری اعتیاد و برنامه بهبودی معتادان گمنام. این کمک شامل ایجاد ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با معتادان، سازمان‌ها، نهادها، دولت‌ها و جامعه می‌شود.
•         حصول اطمینان از اینکه درآمد کسب شده از مایملک معنوی و نشریات هیچ‌گاه در مسیری به غیر از پیش‌برد هدف اصلی معتادان گمنام که همان رساندن پیام بهبودی به معتادان در حال عذاب است، خرج نشود.
•         نگهداری و مدیریت درآمدی که توسط فعالیت‌های خدمات جهانی کسب می‌شود در عین رعایت 12 قدم، 12 سنت و 12 مفهوم معتادان گمنام.
•         حفظ و نگهداری از حقوق قانونی انجمن و کنترل انحصاری: استفاده، چاپ، تکثیر و فروش نشریات و همین‌طور حفظ و نگهداری از مایملک معنوی، آرم و نشان انجمن و حق چاپ قانونی از طرف کل انجمن و طبق خواست و وجدان گروه کنفرانس خدمات جهانی.
•         کنترل و مدیریت تولید، چاپ، بازتولید و چاپ مجدد نشریات و محصولات متعلق به انجمن معتادان گمنام و ارائه آنها برای فروش به انجمن در سطح جهان و جامعه در کل با تفویض اختیار به دفتر خدمات جهانی.

 

»  دفتر خدمات جهانی

 هدف دفتر خدمات جهانی که مرکز اصلی خدمات در انجمن است در اصل اجرای راهکارهای است که در رابطه با ایجاد ارتباطات و ارائه اطلاعات به اعضاء، گروهها، کمیته‌های خدماتی و انجمن در کل توسط کنفرانس خدمات جهانی ارائه می‌گردد.  دفتر خدمات جهانی به این مهم از طریق مکاتبه و تماس با گروهها و کمیته‌های خدماتی، چاپ و توزیع نشریات و حفظ و مراقبت از آرشیو و مایملک معنوی NA دست می‌یابد. در ضمن گزارش خلاصه فعالیت‌های مالی خدمات جهانی پس از اتمام سال مالی و حسابرسی توسط یک شرکت حرفه‌ای از طریق سایت خدمات جهانی و کنفرانس خدمات جهانی در دسترس انجمن قرار می‌گیرد.

 

»  تاریخچه کنفرانس و دفترخدمات جهانی

«منافع مشترک ما در راس قرار دارد. بهبودی شخصی ما به اتحاد NA بستگی دارد» در هیچ کجا از ساختار خدماتی ما این سنت به اندازه جلسات کنفرانس خدمات جهانی واضح و مشهود نیست. با استفاده از 12 سنت و 12 مفهوم، کنفرانس مکانی در ساختار است که صدای کل NA در رابطه با مسائل انجمن در سطح جهان شنیده می‌شود. کنفرانس خدمات جهانی فقط مجموعه‌ای از منطقه‌های مختلف دنیا نیست بلکه خیلی فراتر از آن است و به مسائلی بیش از نیازهای اجزاء تشکیل دهنده خود می‌پردازد.  کنفرانس وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتحاد در سطح انجمن جهانی است. جلسه‌ای است که دستور آن در اصل  «منافع مشترک انجمن» در سطح جهان است.
اقدامات کنفرانس پاسخگوی نیازهای انجمن ما با تنوع زیاد در اعضائی که از فرهنگ‌های متفاوتی می‌آیند و به زبان‌های مختلفی مکالمه می‌کنند، است و به چالش‌های مربوط به خدمات‌رسانی به گروههای NA در سراسر جهان می‌پردازد. کنفرانس در راستای منافع NA قدم بر می‌دارد و نیازهای حال و آینده انجمن را در نظر می‌گیرد.
معتادان گمنام یک برنامه جهت نجات جان معتادان است. اعضاء اولیه یا همان بنیان‌گذاران انجمن زمانی که فقط یک جلسه و یک گروه در دنیا وجود داشت، رویای تشکیل یک انجمن جهانی را در سر داشتند. این اعضاء اولیه یا بنیان‌گذاران از همان ابتدا و در زمانی که معتادان گمنام فقط در یک کشور وجود داشت و فقط به یک فرهنگ و زبان خاص تعلق داشت، ساختار خدمات جهانی را شکل دادند تا از این طریق بتوانند پیام بهبودی را به معتادان در سراسر جهان برسانند. با ایمان و اعتقاد راسخی که به واسطه تجربه شخصی‌شان از بهبودی بود، آنها در سال 1976 میلادی (مصادف با 1355 شمسی) کنفرانس خدمات جهانی را به شکل امروزی تشکیل دادند.
اما دفتر خدمات جهانی از همان ابتدای شکل گرفتن انجمن، آغاز به کار کرد. از همان ابتدا جیمی- کی که از اعضاء اصلی تشکیل انجمن و در اصل بنیان‌گذار NA بود، به عنوان مدیر خدمات جهانی شروع به فعالیت کرد. او از سال 1953 تا 1982میلادی ( 1332 تا 1361 شمسی)  به مدت 29 سال مدیر دفتر خدمات جهانی بود و در سال آخر به دلیل بیماری و کهولت سن مجبور به کناره‌گیری شد. البته قسمت اعظمی از این سال‌ها یکی دیگر از اعضاء به نام باب – ب که هنوز در قید حیات است و حدود نیم قرن پاکی دارد به عنوان معاون جیمی – کی به او کمک می‌کرد. در ضمن اینکه در این سال‌ها دفتر خدمات جهانی چند کارمند و چند خدمت‌گزار مورد اعتماد نیز داشت.
در سال 1982 میلادی ( 1361 شمسی ) شخصی به نام باب – استون که عضو انجمن نبود ولی تجربه بسیار خوب و زیادی در مدیریت داشت به عنوان مدیر خدمات جهانی استخدام شد که باعث تحول بسیار مثبتی در دفتر خدمات جهانی و انجمن NA گردید. او به مدت 9 سال مدیر دفتر خدمات جهانی بود و پس از کناره‌گیری کتابی در 540 صفحه به نام «سال‌های من با معتادان گمنام» به رشته تحریر درآورد. باب – استون در سال 1996 میلادی (1375 شمسی) چشم از جهان فروبست. لازم به ذکر است که آنتونی – ا مدیر فعلی دفتر خدمات جهانی از همان سال‌ها به عنوان معاون باب – استون شروع به کار در دفتر خدمات جهانی کرد.
پس از کناره‌گیری باب – استون دفتر خدمات جهانی برای چند سالی دست‌خوش تغییرات مداوم شد. از جمله اینکه برای حدود 3 یا 4 سال  استو – ت که گرداننده هیئت امناء وقت بود به عنوان داوطلب مدیریت خدمات جهانی را به دست گرفت. پس از آن چند نفری برای این پست استخدام شدند که نتوانستند انتظارات را برآورده کنند و خیلی زود مجبور به ترک دفتر شدند. در نهایت شخصی که عضو انجمن هم نبود به نام لو – گاسپ برای چند سالی مدیر دفتر خدمات جهانی شد که البته بیشتر از حدود 4 یا 5 سال دوام نیاورد و در نهایت اخراج گردید.
در سال 2001 میلادی ( 1380 شمسی) مدیریت دفتر خدمات جهانی به طور مشترک به آنتونی – ا و جورج – ه که هر دو از حدود بیش از 15 سال پیش به عنوان معاونین باب – استون در دفتر خدمات جهانی مشغول به فعالیت بودند سپرده شد. و خانم بکی – م که سالیان دراز عضو کنفرانس خدمات جهانی و هیئت امناء بود نیز به عنوان معاون اجرایی دفتر از همان سال آغاز به کار کرد. البته در همان سال اول جورج – ه دچار سکته شدیدی شد و دیگر قادر به ادامه کار نبود. لذا از همان سال اول تا امروز آنتونی – ا و بکی – م به عنوان مدیر و معاون اجرایی دفتر مشغول به فعالیت هستند.
در طی این سالها تعداد زیادی از اعضاء با رویای روزهای بهتر برای معتادان جهان سعی در گردهم آوردن اعضاء و گروههای NA از سراسر جهان کردند تا انجمنی جهانی و متحد را تشکیل دهند. آنها از طریق تجربه شخصی آموخته بودند که آن دروغ قدیمی که میگوید « وقتی معتاد شدید تا ابد آلوده میمانید» مرده است و ما بهبود پیدا میکنیم.اعضاء اولیه و قدیمی زحمات زیادی کشیدهاند تا رشد و استمرار NA را در سراسر جهان تضمین کنند. این چشمانداز و رویا ادامه دارد و هنوز تمامی اجزاء خدمات جهانی شامل کنفرانس، هیئت امناء و دفتر خدمات جهانی به گرد هم میآیند تا با در میان گذاشتن نیرو، تجربه و امید خود به رشد انجمن کمک کنند. و در عین حال سعی کنند تا مسائل و مشکلات اعضاء و گروههای را که آن قدر خوش شانس بودهاند تا راه تازهای برای زندگی پیدا کنند را حل نمایند و مهمتر از آن سعی و کوشش را در راستای رساندن پیام به معتادان در حال عذاب افزایش دهند.

 

» مایملک معنوی و قرارداد ودیعه چیست؟

 نشریات، چیپ، سکه، محصولات و آرم و نام NA متعلق به کیست؟ چه کسی اجازه چاپ و توزیع نشریات   NA را دارد؟ پولی که برای خرید نشریات و دیگر اقلام پرداخت می‌شود، چگونه هزینه می‌گردد؟ حساب و کتاب آن چگونه است؟ اگر این پول مسئولانه هزینه نشد، ما به عنوان عضو چه مسئولیتی داریم و چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ جواب این سئوالات در متن « ودیعه گذاری مایملک معنوی انجمن» یا همان “ Fellowship Intellectual Property Trust” یافت می‌شود.      
ودیعه گذاری مایملک معنوی انجمن حاصل خرد جمعی و وجدان گروهی انجمن معتادان گمنام در طی سالیان طولانی در رابطه با حفظ و نگهداری نشریات، آرم و غیره..... است. هرکس که سئوالی در مورد چگونگی به وجود آمدن نشریات و تائید آن؟ مالکیت نشریات؟ چگونگی تغییر و تحول در نشریات؟ چه کسی حق چاپ آن را دارد؟ و یا با پول حاصل از فروش نشریات چه کارهای باید انجام شود؟ دارد، می‌تواند به این متن مراجعه کند. متن «ودیعه گذاری مایملک معنوی انجمن» مدرکی جامع و فراگیر است که در آن خط مشی کل انجمن در رابطه با حفظ امانت‌داری و درست‌کاری در چاپ و انتشار پیام ما و پاسخ‌گویی بدنه خدماتی مسئول چاپ و انتشار ذکر گردیده.
مفاد متن «قرارداد ویعه» در رابطه با مایملک معنوی، حق چاپ محفوظ، آرم و نام NA براساس قوانین بین‌المللی و با در نظر گرفتن اصول روحانی تهیه گردیده. و به خوبی روابط بین بدنه های خدماتی و انجمن را در جای که نشریات و آرم NA مد نظر است، پوشش می‌دهد.
انگیزه به وجود آوردن «قرارداد ودیعه» این است که اعضای فعلی و آیندگان NA از این موضوع اطمینان داشته باشند که هیچ‌کس حتی خدمات جهانی قادر به سواستفاده از مایملک معنوی NA نیست. این قرارداد بخوبی حدود اختیارات خدمات جهانی را در رابطه با نشریات و آرم NA مشخص می‌کند. نشریات، آرم و نام NA متعلق به هیچ شخص خاص، کمیته و یا هیئت خاصی نیست و برطبق «قرارداد ودیعه» از طرف کل انجمن به خدمات جهانی سپرده شده تا از آن محافظت نماید.

 

 »  تاریخچه و اهداف قرارداد ودیعه

 پایه و اساس «قرارداد ودیعه‌گذاری مایملک معنوی» در اولین همایش جهانی معتادان گمنام در سال 1971 میلادی (1349 شمسی) گذاشته شد. در آن همایش کلیه اعضاء انجمن معتادان گمنام، اعضاء هیئت امناء را مکلف به ایجاد دفتر خدمات جهانی با تعریف امروزی نمود تا این دفتر به عنوان نقطه تماس مرکزی انجمن، آرشیو نگهداری اطلاعات و ناشر نشریات انجمن در سراسر دنیا عمل کند. از آن زمان تا کنون دفتر خدمات جهانی به عنوان تنها ناشر مجاز نشریات، تولید کننده محصولات و حافظ مایملک معنوی NA از طرف انجمن در کل و به عنوان بازوی اجرایی هیئت امناءعمل کرده است.
در کلیه راهنما‌های خدماتی که اولین آن به نام « درخت NA » در سال 1975 میلادی (1353 شمسی) و آخرین آن به نام « راهنمای خدمات جهانی» که اخیرا چاپ شده است، نقش دفتر خدمات جهانی از قرار زیر تعریف گردیده:
« وظیفه اصلی دفتر خدمات جهانی نشر و توزیع نشریات NA است که شامل چاپ، نگهداری و توزیع کلیه نشریات موجود می‌گردد» 
در سال 1982 میلادی(1360 شمسی) و همین‌طور سال 1988 میلادی(1366 شمسی) و سه سال بعد در سال 1991 میلادی ( 1369 شمسی) این تصمیم در رابطه با دفتر خدمات جهانی و شرح وظایف آن مورد تائید وجدان گروه کنفرانس خدمات جهانی و نمایندگان (وکلای) مناطق مختلف از سراسر جهان قرار گرفت.
بیانیه زیر از طرف کنفرانس خدمات جهانی و وکلای مناطق مختلف در رابطه با دفتر خدمات جهانی و وظایف آن صادر گردیده است:
•         بدین وسیله تائید و تصویب می‌گردد که مالکیت کلیه مایملک معنوی و نشریات انجمن NA که تا کنون تولید و چاپ گردیده و یا در آینده تولید و چاپ خواهد شد در اختیار دفتر خدمات جهانی قرار می‌گیرد تا از طرف کل انجمن معتادان گمنام، آنها را نزد خود به امانت نگهداری کند.
•         تائید و تصویب می‌گردد تنها ناشر، تولیدکننده و توزیع کننده نشریات NA از قبیل کتاب، پمفلت، کتابچه، چیپ، سکه و هر نوع محصولی با آرم یا نام NA دفتر خدمات جهانی است.
•         دفتر خدمات جهانی و هیئت امناء وظیفه محافظت از کلیه مایملک معنوی NA را به عهده دارند و موظف هستند در صورت لزوم از طریق قانون بر علیه هرنوع سواستفاده از مایملک معنوی اقدام نمایند.
تبصره 1: شکل و فرم محصولات و نشریات که شامل ظاهر، طراحی، حروف‌چینی، کیفیت کاغذ، صحافی و جلدسازی، و غیره ..... می‌شود بر طبق صلاح‌دید دفتر خدمات جهانی تعیین می‌گردد.
تبصره 2: هر نوع قرارداد اجاره، اخذ مجوز، جزئیات تولید، کمیت تولید و موجودی انبار، طرف معامله و قرارداد، نحوه توزیع و فروش، قیمت‌گذاری نشریات و محصولات و غیره به عهده دفتر خدمات جهانی گذاشته می‌شود تا بر طبق صلاح‌دید خود عمل کند.

 

»مستندات «قرارداد ودیعه»

  این سند روابط بین انجمن NA، نمایندگان (وکلای) مناطق که در کنفرانس خدمات جهانی گرد هم می‌آیند و دفتر خدمات جهانی را بر اساس اصول انجمن و قوانین بین‌المللی موجود تنظیم و تعریف می‌کند.
•         از طریق نمایندگان (وکلای) مناطق، گروههای NA تصمیمات لازم را در کنفرانس خدمات جهانی در رابطه با تهیه، تائید و انتشار نشریات از طرف کل انجمن می‌گیرند. پس از آن نشریه تائید شده به ودیعه در اختیار دفتر خدمات جهانی گذاشته می‌شود تا آن را طبق اختیاراتی که به او محول گردیده چاپ و توزیع کند. چاپ و توزیع این نشریه در راستای منافع انجمن معتادان گمنام در کل است و به انجمن در پیش برد هدف اصلی و رساندن پیام به معتادانی که هنوز در عذابند کمک می‌کند. لذا در این قرارداد از نظر قانونی نمایندگان (وکلا) از طرف گروهها « ودیعه گزار » ، دفتر خدمات جهانی « ودیعه پذیر » و انجمن در کل « ذینفع » به حساب می‌آیند.
•         محصولات دیگر از قبیل چیپ، سکه، مجله، لیوان، تی‌شرت و غیره...... همگی مایملک خدمات جهانی است که حک آرم NA بر روی آنها طبق «قرارداد ودیعه» امکان پذیر است.
•         طبق این قرارداد مسئولیت ثبت، نگهداری و محافظت از آرم انجمن و نشریات آن به عهده خدمات جهانی است و این اختیار را به خدمات جهانی می‌دهد تا درآمد حاصل از فروش نشریات و دیگر اقلام را برای آموزش و دست‌یابی به اهدافی که در «بیانیه اهداف» انجمن ذکر گردیده، مصرف کند و در ضمن هزینه‌های خود و هزینه تولید را از این طریق پرداخت نماید.
•         طبق این قرارداد خدمات جهانی مجاز است به گروههای تازه تاسیس یا اجزائی از ساختار که توانائی مالی ندارند، نشریات رایگان یا با تخفیف ارائه کند.
•         تعیین نرخ فروش به عهده خدمات جهانی سپرده شده است.

 

»  بهره برداری از در آمد

 از درآمد حاصله، دفتر خدمات جهانی موظف است که خدمات زیر را به کل انجمن ارائه کند:
1.      دفتر خدمات جهانی باید هزینه‌های سازمان‌دهی، اداری و حمل ونقل و اسکان کنفرانس خدمات جهانی معتادان گمنام را پرداخت کند.
2.      دفتر خدمات جهانی باید به معتادان خواهان بهبودی و گروههای آنها در راستای بهبودی از بیماری اعتیاد خدمات رسانی کند. و همین‌طور کمک کند تا جامعه در کل، درک بهتری از اعتیاد و برنامه معتادان گمنام داشته باشد. این کمک‌ها می‌تواند شامل ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با معتادان، سازمان‌ها، نهادها، دولت‌ها و جامعه در کل باشد.
3.      چاپ و نشر و توزیع مجلات و خبرنامه‌های دوره‌ای که توسط کنفرانس خدمات جهانی تهیه می‌گردد.
4.      دفتر خدمات جهانی مجاز نیست که از درآمد حاصله یا از قدرت ودیعه گذاشته شده نزد خود در راستای کاری به غیر از پیش‌برد هدف اصلی انجمن که همان رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است، استفاده کند. 
تبصره 1: دفتر خدمات جهانی باید سالی یک بار گزارش مالی خود و شعبات خود را در اختیار کنفرانس خدمات جهانی قرار دهد.
تبصره 2: اعضاء و گروهها می‌توانند از طریق وکلای منطقه همان‌گونه که در کتاب راهنمای خدمات محلی شرح داده شده است بر تصمیمات کنفرانس و دفتر خدمات جهانی تاثیر گذارند.

 

»نام و آرم رسمی انجمن

   چهار علامت زیر علائم ثبت شده و قانونی انجمن هستند.

 

 

» سئوالات متداول در انجمن در مورد مایملک معنوی

   1-      مایملک معنوی انجمن چیست؟
سندی قانونی است که رابطه بین خدمات جهانی معتادان گمنام و کل انجمن را بیان می‌کند. و در کل بیان گر آن است                           که حق چاپ و امتیاز نشریات، چیپ، سکه، محصولات و در کل هر چیز که آرم NA دارد، و همین‌طور خود آرم و نام NA به دفتر خدمات جهانی واگذار گردیده است. دفتر خدمات جهانی از طریق کنفرانس خدمات جهانی و وکلای منطقه در برابر کل انجمن پاسخگو است.
 
2-      چرا آرم و نام NA باید از طریق خدمات جهانی محافظت گردد؟
به این دلیل که آرم و نام انجمن همیشه در مالکیت انجمن باقی بماند. یکی از وظایفی که از طریق کنفرانس خدمات جهانی و وکلای مناطق به عهده خدمات جهانی سپرده شده است حمایت از مایملک انجمن از طرف کل NA است.
 
3-      چه کسانی مجاز به استفاده از آرم و نام NA هستند؟
تنها گروهها، کمیته‌های خدماتی و در کل ساختار خدماتی و دفتر خدمات جهانی اجازه استفاده از آرم و نام NA را دارند. زیرا فقط آنها هستند که به مالک آرم و نام NA یعنی انجمن در کل پاسخگو هستند. این مسئله در مورد استفاده از آرم یا نام NA در اینترنت، اطلاعیه، محصولات، بنر و غیره نیز صدق می‌کند.
 
4-      آیا اعضاء، گروهها، نواحی یا مناطق می‌توانند نشریات NA را در سایت اینترنتی بگذارند یا آن را از طریق پست الکترونیک برای افراد زیادی ارسال نمایند؟
دفتر خدمات جهانی تنها ناشر منحصر به فرد نشریات NA است و به همین دلیل هیچ شخص یا گروهی اجازه چاپ یا قرار دادن نشریات را در سایت‌های اینترنتی ندارد زیرا این مسئله باعث زیر پا گذاشتن قانون « حق چاپ محفوظ » می‌گردد و می‌تواند منافع انجمن در کل را به خطر بیاندازد. دفتر خدمات جهانی در حال حاضر توسط قرار دادن پمفلت‌ها در سایت رسمی خود www.na.org و لینک دادن آن به سایت‌های مناطق مختلف مشغول بررسی این موضوع است. تا به فواید یا مضرات آن بیشتر پی ببرد.
 
5-      من یک عضو انجمن هستم، آیا آرم انجمن متعلق به من نیست؟ آیا می‌توانم از این آرم هر جا که دلم خواست، مثلا در سایت شخصی‌ام استفاده کنم؟
خیر. این که شما عضو انجمن هستید به این معنی نیست که مالک آرم یا نشریات NA هستید. انجمن معتادان گمنام مالک آرم و نشریات NA است و شما فقط یک نفر از کل اعضاء موجود هستید. در عمل و به عنوان مثال یک سهم از سهام انجمن متعلق به شما است و نه کل NA . این یک سهم به شما اجازه و توانائی می‌دهد تا به همراه دیگر اعضاء در فرآیند تصمیم‌گیری در مورد نحوه استفاده از مایملک انجمن شرکت کنید. عضو در برابر کل انجمن پاسخگو نیست. البته یک عضو اجازه دارد از آرم انجمن در حد یک یا دو عدد بر روی جنسی برای مصرف شخصی خود استفاده کند. مثلا می‌تواند یک عدد انگشتر یا گردن‌بند یا هر چیز دیگر برای مصرف شخصی خود با آرم انجمن درست کند.
 
6-      آیا می‌توانیم از آرم NA در کنار آرم سازمان‌های دیگر استفاده کنیم؟
خیر. استفاده به این طریق هم خلاف اصول است و هم خلاف قوانین ثبت آرم.

 

معتاد شدن را انتخاب نکردیم

چرا ما معتاد شدیم؟

 

غرور- ترس – خودبینی – خودپسندی – زخم های عمیق دوران کودکی – عدم واقع بینی – طبع و ذائقه و لامسه و باصره ناخوشایند – فکر و ذهن و روح بیمار – دوست دارم دلم می خواهد – این احساس که هیچ کس دوستم ندارد.

 

مسدود کردن راه خیر و صلاح- عدم اطمینان از آینده ای شاد – فرار از خود- احساس قربانی بودن گریه هاو گفتگوهای شدید درونی و جدل با آنها- میل به انتقام جویی- احساس حقارت – مقصر دانستن همه چیز و همه کس الا خود – شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت – انزجار و بیزاری از خود – احساس گناه از سوء استفاده های جنسی خود و دیگران.

 

ماندن در رنج های کودکی – ندانستن راه خروج- ناامنی در تمام موارد- ناتوانی در هضم واقعیات- سرزنش،تحقیر و مقایسه دیگران- دائم انگشت را به طرف سوژه و اشخاص چرخاندن و نگه داشتن- ذخیره دردها و رنجها و عدم پذیرش شادکامی- عصبانیت شدید از روند عادی زندگی.

 

نگرانی مدام- بروز دادن عواطف و احساسات منفی – ناتوانی در برقراری رابطه با دیگران- ندانستن چگونگی حال خود- انباشته کردن آزارها و دردهای کهنه و قدیمی روی هم و استشمام گازهای متعفن آن بصورت دائم.

 

حساسیت بسیار بالا و شدید- نفی کامیابی و موفقیت- بی ارزش دانستن خود – به ستوه آمدن از دست همه چیز و همه کس- زندگی و روند آن را پوچ و مسخره انگاشتن- نفی تمام ارزشهای بیرونی و درونی- یاس مفرط- عدم اعتقاد به شکوفا شدن- هجوم اندیشه های منفی – اعتقاد راسخ به مجازات شدن و اینکه نمی توان در این جامعه نفس کشید- احساس فشار بیش از حد و ترس از بیان عقیده.

 

نفی اقتدار خود و احساس زبونی و نداشتن جسارت و شهامت- انعطاف ناپذیری و کوشش جنون آمیز برای اثبات عقاید شخصی خود- احساس درماندگی- با یک دست دو هندوانه برداشتن- در زندگی مورد قبول دیگران را به روی خود بازکردن- جلوگیری از احساسات رقیق و جلوی اشک خود را گرفتن- دائم به فکر اینکه دیگران چه می گویند- پذیرش تحقیر و سرزنش دیگران- سنگ زیرین آسیا بودن.

 

بیش از توانایی خود بار برداشتن- در گذشته ماندن- دائم در حال مسابقه بودن برای پذیرفتنی ساختن خود- ناامیدی محض- در طرح ها و اندیشه ها و آرزوهای خود گیر کردن-نپذیرفتن عقل و خرد و فهم و شعور- دودلی و انزجار- عدم تعادل با زندگی – نفی معنویت خود و دیگران- رها نکردن عقاید کهنه- استدلال های نامتعادل- تعصب درونی و بیرونی برای اثبات خود-احساس ناتوانی برای عوض کردن دیگران- از حدود توانایی خود پا را فراتر نهادن- داشتن عقاید بسته و دردآور-ماندن در وضعیتی که از آن نفرت داریم و احساس شدید خستگی و از کار افتادگی- نیاز شدید به عجول بودن و اینکه هنوز نکاشته می خواهیم درو کنیم- فلج شدن ادراکمان و مغشوش شدن مغز به واسطه ترسهای بیشمار- فقدان تحرک ذهنی.

 

واکنشهای شدید نسبت به شکستها و ناامیدی ها- آزار دیدن در امور شغلی،خانوادگی،اجتماعی، فرهنگی سیاسی و اقتصادی- سوء هاضمه عاطفی- واکنش خشونت آمیز نسبت به عقاید و اعمال دیگران- سرسختی شدید و فشار ذهنی و روحی- پافشاری در خود بودن و ایجاد و وضع قوانین و سعی در اجرای آن بطور یک طرفه- اصرار در اثبات خود- کنار نیامدن با آنچه که بطور حقیقی در جریان است.

 

نفی کامیابی - خشم از تصمیم گیریهای نادرست و ادامه دادن آن- بطور دائم خود را شکست خورده.

 

دانستن و به دنبال عدالت بودن و بطور پیوسته دیگران را محکوم کردن و انگ زدن- آشفتگی خود و خانواده- از دست دادن اختیار همه چیز- فرار از خود و ادراکی که از همه چیز و همه کس داریم- غیبت و بدگوئی از همه چیز و همه کس تا جائیکه کل اندیشه و افکار و ضمیر ما فاسد شود.

 

خودکشی روزمره که چرا پیشرفت آسان نیست و در نتیجه پناه بردن به اوهام و تخیلات  - نپروراندن خود و رشد نکردن- غذا نرساندن به معنویات خود و پرتوقع بودن و عدم اعتماد به دیگران-کاه را کوه ساختن- ناپاکی های ذهنی و جسمی مدفون شده- جویدن و نشخوار کردن ناکامیها- چسبیدن به زواید گذشته- ناتوانی در هضم تجربه های جدید خود و دیگران-احساس شدید تنهایی و بی کسی و دائما در فکر فنا بودن- گردن شقی و اصرار در بودن پوسته ای که در آن هستیم- فریادهای خاموش کشیدن- عدم توانایی برای بهره بردن از تجربیات و باز تجربه را تجربه کردن.

 

مسائل جنسی و قضایای اطراف آن- وحشت از دست رفتن آخرین فرصت ها و امتیازها- عدم اعتماد به فرآیند زندگی- کنترل دراز مدت آزارها و هیجانات و احساسات و سرکوب آنها- مسئولیت تفکرات و عملکرد خود را نپذیرفتن- این تفکر که من دیگر پیش هیچ کس اهمیتی و اعتباری و ارزشی ندارم- میل به تسلط بر همه چیز و همه کس- احساس عدم تعلق به هیچ چیز و هیچ کس- ازدحام اندیشه ها و فشارهای جسمی و روحی.

 

سرسختی در انزوا و گوشه گیری- بی ملاحظگی و مقاومت شدید در مقابل دگرگونی- مشکلات دراز مدت هیجانی و عاطفی و عدم شادمانی وسخت دل شدن و اعتقاد به فشار و تقلای شبانه روزی- اجازه دادن به گذشته که حاکم امروز باشد- خیالات و تصورات باطل- خسته شدن از خود و دیگران و تمام چیزهای تکراری- درد بزرگ مطرح شدن و مطرح کردن خود- لذت جویی و لذت طلبی- فرار و گریز دائم از هویت و ریشه و اصالت خود- ندانستن قدر داشته ها و چشم بدنبال نداشته ها- تنبلی و بی تفاوتی- افراط و تفریط- طبیعی نبودن- نداشتن دانش- نداشتن انگیزه های مثبت- زیر بار نرفتن و از تعهد و واقعیت ها شانه خالی کردن.

 

داشتن حساسیتهای فوق العاده و زود رنج بودن- دید تونلی- کار امروز به فردا واگذار کردن- نداشتن نظم و انظباط و اعتماد به نفس- بوالهوس بودن- رفیق بازی و دور شدن از خانواده-کارها را نصف و نیمه انجام دادن- باورهای غلط و ناصحیح و ساخت الگوهای آن-سرزنش و تحقیر گاه به گاه خود- توهم(همه چیز تقصیر خودته،چشمت کور،می خواستی نکنی و از این مسائل)- فشار و باورهای طاقت فرسا و کوشش جنون آمیز برای تثبیت خود در موقعیتی دلخواه- لجاجت و یک دندگی در جدا نشدن از رنج و درد گذشته- اصطحکاک دائمی با خانواده و مشاجرات غیر منطقی با اطرافیان- میل به داشتن همه چیز و البته بدون زحمت و دائما منتظر آینده بودن و اینکه در آنجا کسی و یا چیزی وجود دارد که مشکل من را حل نخواهد کرد.

 

توقع مزد بدون کار و میل به دزدی که با دزدی گوش دادن-دزدی رفت و آمد کردن- دزدکی نگاه کردن- دزدکی صحبت کردن- شروع و اقدام به دزدی های کم خطر و کم ضرر،رشد کرده و گاه تا حد حرفه ای شدن ادامه پیدا کرده- سوء استفاده و بهره کشی از همه چیز و همه کس برای بقاء و ماندن در پوسته خویش- حتی بهره کشی کثیف احساسی و عاطفی و علایق آدمها- بطور روزمره به دنبال میانبر و پل هوایی گشتن- هدف مند نبودن و باری به هر جهت زیستن- تقلا و تلاش خفقان آور بدنبال جمع آوری مصالح برای ساختن برج خوشبختی که طرح و نقشه آنرا خود ریخته ام.

 

وحشت و ترس دائم از فرو ریختن ساختار و بنای زندگی- بودن تقریبی در آینده و دوربین شدن ذهن و افـکار و ولگردی انـدیشه و فکری که هـدف مند نیست -  گـریز پیوسته  و وحشت  دائم از سوژه وموضوع و یا اشخاصی خاص به خاطر زخم هایی که زده ایم و یا خورده ایم-میل به چسبیدن به گرایش های پوسیده(مثل قضاوت و بخل،بدگویی،اندیشه ها و اعمال فاسد و دید فاسد).

 

احساس گناه از ناپاکی های مدفون شده گذشته- تفکرات و اضطراب هایی که زائیده خشم،تنش و درگیری است- نشخوار و تکرار مکرر اشتباهات گذشته و فرصت های طلایی از دست رفته- انکار و لاپوشانی درون و بیرون از خود و دیگران- اعتماد به مفاهیم و قوانین کاذب شخصی- بروز ندادن ترسهایمان و انباشتنآنها روی هم- ترس از دیگران و ترس از سرآمدن مهلت ها و فرصت ها- وحشت کشنده از اینکه نیت و اعمال ما کشف شود-مسدود کردن راههای ارتباطی- ذهنی و علمی- تجربی و مشورتی با دیگران- خود را مرکز و ماخذ منبع دانستن که ریشه آن در غرور است-پوشش دادن جنون آمیز افکار و نیت و عمل های مغایر با قوانین اجتماعی،اخلاقی،قانونی،الهی و طبیعی- تنیدن پیله ناصادقی و توجیه و انکار به دور خود- زیاده خواهی بیشتر از آنچه بودم و ارزش داشتم- تکیه زدن به افکار خود که بهترین است و برترین و دیگران باید بیایند و بیاموزند.

 

عدم تمایل در حرکت به سمت مثبت بودن- داشتن انبوهی از غم و اندوه و رازهای نهفته و انبار شده- زمانبندی های نامناسب و غیر معقول- جزء را کل دانستن- اقتدار و نفوذ و تسلط خود را بر امور از دست دادن- بزرگ نمایی مسائل دروغین و اتفاقات واهی نزد دیگران- خود را اسطوره دانستن- تصور اینکه زندگی به دلخواه من نیست،ولی نمی دانم که زندگی دلخواهم چه الگویی دارد- خود را شخص اول دیدن ولی در عمل شخص دوم و یا چندم بودن- عجز و زبونی در اراده زندگی- روزها و فرصتها از دست میروند با اینکه روزی هم نوبت ماست و مرا کشف می کنند- معتقد بودن به الگوهای کهنه- آرزوها و خواسته های نامعقول و میل به فرار از وضعیت های خاص- اعتقاد به داشتن حق و حقوق فرضی و پیوسته به دنبال عدالت بودن و عصیان بر ضد همه چیز و همه کس.

 

خالی کردن روح و ضمیر و قلب از هرگونه شادی، بخاطر پول و ظواهر و ترس های گوناگون- حساسیتشدید به بعضی از اشخاص و مسائل چه منفی چه مثبت-دادن باجهای با انگیزه- همواره منتظر مجازات بودن- سرزدن رفتارهای کودکانه در بزرگسالی-نیاز شدید و غنی شدن زودرس در زمینه های عاطفی،اقتصادی و اجتماعی- بلند پروازی های تخیلی و کشیدن طرح و نقشه های ابلهانه و ساده لوحانه،که اگر اینطور بشود و آنطور بشود- همانطور خواهد شد که من می گویم-به زبان آوردن کلام و الفاظ مستهجن و نکوهیده به صورت مستمر-آزارهای روحی و عاطفی- حظور یک تلخی دائم و مزمن به واسطه ناکامی ها و تجربه های شکست خورده- در لجن های گذشته دست و پا زدن و راه تخلیه و پالایش و آرایش و پیرایش را مسدود کردن- افراط غیر منتظره در نشان دادن واکنش- اشتغال فراوان به امور ذهنی و مسائل اساسی را در لابه لای جزئیات گم کردن.

 

مطالب بالا مجموعه ای از صفات منفی اخلاقی و وضعیتهای شخصیتی ما قبل از زمان اعتیاد،زمان آلودگی و زمان تخریب انفجارگونه آن است و بسیاری از آنها با همان قد و قواره رشد یافته خود، حتی بعد از ترک مواد مخدر همچنان با اقتدار در درون و برون ما خود نمائی می کنند اگر میخواهیم که از تعفن و لجن زار این صفتهای موزی و مخرب و اهریمن خلاصی یابیم چاره ای نداریم جز عوض شدن و دگرگونی در کلیه زمینه ها،باورهای تازه و نو،انگیزه و دانش تازه،گفتار و شنیدار تازه،افکار و عملکرد تازه در محیطی تازه و نزد انسانهای تازه و نو.

 

وجود یک راهنما در NA

وجود یک راهنما در NA برای یک رهجو خیلی مهم و حیاتی و با ارزش است.
اما خیلی وقتها راهنماها ارزش  و اهمیت یک رهجو را فراموش میکنند.
خواندن این داستان برای آن دسته از راهنماها شاید مفید یاشد

یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد.برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت: “اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت، که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!”


 

چرا وابسته میشویم؟؟؟

آیا تا به حال خود را بیش از حد به چیزی , شخصی یا جایی وابسته دیده اید ؟ اینکه به شخص یا چیزی آنقدر وابسته باشیم که ترک کردن آن برایمان امکان پذیر نباشدیا حتی فکر کردن به کنار گذاشتنش در ما ایجاد وحشت و هراس به وجود بیاورد ؟ اما به راستی چیست که ما را اسیر می کند ؟ چرا باید به رغم تمام شایستگی ها و ارزشمندی هایی که در وجود خودمان است به شخص یا چیز دیگری رو بیاوریم و بدون او احساس حقارت کمبود و نومیدی کنیم ؟ چرا وقتی می خواهیم از یک رابطه سرشار از وابستگی بیرون بیاییم با دشواری های فراوانی روبرو می شویم ؟ اگر دقیق تر نگاه کنیم می بینیم در یک رابطه سرشار از وابستگی آنچه بیش از هر چیز نمودار دارد این است که معمولا ما طوری به طرف مقابل وابسته می شویم که یک شخص معتاد به مواد مخدر .. اما آیا هرگونه رابطه را میتوان نوعی اعتیاد نامید ؟ چرا اسمش را عشق , دوست داشتن زیاد یا احساس تعهد نگذاریم !؟
اغلب اوقات در یک رابطه اعتیادی , عشق و تعهد فراوانی وجود دارد اما برای آنکه عشق و تعهدی وجود داشته باشد باید کسی بتواند دیگری را آزادانه انتخاب کند ولی یکی از نشانه های اعتیاد در این است که اغلب میلی اضطرار آمیز در کار است که آزادی و حق انتخاب را محدود می کند یعنی قدرت انتخاب و. تصمیم گیری را از شخص سلب می کند حال آنکه در یک ارتباط سالم ناشی از عشق ما حق انتخاب داریم و با استفاده از قدرت تفکر و تعقل خود می توانیم تصمیم درست بگیریم .
اما در یک رابطه غلط توام با وابستگی بیش از حد وقتی خود شخص می داند ادامه ارتباط به نفع او نیست باز هم ادامه می دهد زیرا احساس می کند باید این شخص را حفظ کند و به او وابسته باقی بماند حتی اگر این رابطه برایش مخرب باشد .
بنابر این اولین نشانه وجود یک رابطه مخرب ناشی از وابستگی خصوصیت اضطرار گونه آن است . نشانه بعدی  وحشتی است که در شخص وجود دارد مبادا اینکه طرف مقابل او را تنها بگذارد یا به او دسترسی نداشته باشد . افراد معتاد اگر ندانند مواد مخدر خود را چگونه تهیه کنند وحشت زده می شوند یا سیگاری ها وقتی در جایی قرار می گیرند که آنجا کشیدن سیگار ممنوع است ناراحت می شوند . همچنین افرادی هم که در یک رابطه غلط اعتیاد گونه قرار می گیرند از فکر اینکه این رابطه قطع شود احساس وحشت می کنند . نشانه بعدی یک رابطه اشتباه این است که بعد از قطع ارتباط احساسی از پیروزی و آزادی به شخص دست می دهد .
در واقع خواه کسی به ماده ای مخدر معتاد باشد یا به یک شخص , اساس تمام این واکنش ها شباهت فراوانی به یکدیگر دارند و آن این است که همه این افراد احساس کامل نبودن و پوچی می کنند و اغلب ناامید و اندوهگین هستند .
نوع ارتباط :
به احتمال زیاد در هر رابطه عاطفی عضوی از اعتیاد وجود دارد و این به خودی خود چیز بدی نیست . بر عکس می تواند رابطه را مستحکمتر هم بکند زیرا هیچکس آنقدر کامل و قوی نیست که نیازی به ارتباط با شخص دیگری نداشته باشد . اما یکی از نشانه های رابطه خوب این است که ما را به بهترین شرایط خود در تماس نگه می دارد. آنچه سبب می شود رابطه ای شکلی اعتیادگونه به خود بگیرد این است که احتیاج به طرف مقابل تبدیل به یک نیروی کنترل کننده می شود و اجبار و اضطراری به وجود می آورد که شما را از چندین آزادی اصلی و ضروری محروم می کند . آزادی در بهترین حد قرار گرفتن در رابطه , آزادی دوست داشتن دیگران از طریق انتخاب و تعهد و پایبندی توام با علاقه و توجه و نه اینکه تحت تاثیر وابستگی خود در شرایط فشار و اضطرار قرار بگیریدو همچنین آزادی انتخاب در این باره که آیا شخص می خواهد در این رابطه باقی بماند یا نه .
اگر در یک رابطه عاطفی شاد و لذتبخش هستید برای تشخیص اینکه آیا در ارتباطی اعتیادگونه قرار دارید یا نه به این موارد توجه کنید :
- با وجود اینکه قضاوت خودتان و دیگران به شما می گوید که باقی ماندن در این ارتباط به صلاح شما نیست و نمی توانید انتظار بهبود آن را داشته باشید هیچ اقدام موثری برای پایان دادن به آن صورت نمی دهید .
- خود را توجیه می کنید که باید در این رابطه باقی بمانید اما نمی توانید دلیل محکمی برای آن بیاورید .
- وقتی به فکر قطع این رابطه می افتید احساس وحشت و اضطراب می کنید و در نتیجه بیشتر به ارتباط خود می چسبید .
- وفتی برای پایان دادن به این ارتباط اقدامی می کنید با نشانه های حادتری روبرو می شوید و چه بسا با مشکلات گوارشی و جسمی و ذهنی مواجه شوید .
- هنگامی که رابطه قطع می شود شخص احساس تنهایی و خالی بودن می کند .
اگر اغلب این نشانه ها در شما وجود داشته باشد می توانید مطمئن شوید در رابطه ای قرار دارید که در آن وابستگی شما آنقدر زیاد است که می توان نام آن را اعتیادگذاشت و درست همانطور که شخص معتاد به ماده مصرفی خود معتاد است شما هم در دامی قرار گرفته اید که رهایی از آن چندان آسان به نظر نمی آید . این قدم نخست در درک اساس شناخت نوع ارتباط شماست . بدین ترتیب باید تصمیم بگیرید آیا می خواهید رابطه خود را بهبود ببخشید یا تمایل دارید آن را به همان شکلی که هست باقی بگذارید !
توجیه کردن :
شاید برای اینکه بخواهید به یک رابطه غلط ادامه دهید . دائم خود را فریب دهید و کارهایتان را توجیه کنید . وقتی کسی در یک ارتباط غلط قرار می گیرد برای اینکه نخواهد آن را ترک کند سعی می کند جنبه های مثبت رابطه را بزرگ جلوه دهد و از کنار جنبه های منفی آن به آسانی بگذرد و این کار باعث می شود که نتوانیم جلوی اشتباهاتمان را بگیریم و همیشه به رفتار غلط خود ادامه دهیم . اگر بخواهیم توجیهات اشتباه خود را ترک کنیم باید افکار غلط خود را مبنی بر اینکه طرف مقابلمان تنها کسی است که می توانیم او را دوست بداریم , کنار بگذاریم. حالا شما با شناخت بیشترخود و اطرافتان دید بازتری پیدا کرده اید و می توانید خوشبختی خود را رقم بزنید ; در حالی که یک رابطه عاطفی درست هم می تواند بخش مهمی از این خوشبختی باشد . اینکه فکر کنید تنها دلبستگی به یک شخص می تواند شما را خوشبخت کند یک توهم است که گرفتار آن شده اید .
هنگامی که به شخصی بیش از حد وابسته می شویم واکنش های فیزیکی و جسمانی قدرتمندی خواهیم داشت که روی قضاوت و تصمیم گیری ما تاثیر زیادی دارد . معمولا ما تحت تاثیر احساسات و عواطف نمی توانیم به خوبی تصمیم بگیریم . در واقع وابستگی می تواند روی احساسات و عواطف و رفتار ما تاثیر بگذارد . البته ما نمی توانیم بطور قاطع بگوییم که کدام تصمیم بهترین است ; رفتن یا ماندن در یک رابطه !؟ تصمیم گیری صحیح به تمرکز , مطالعه و بررسی نیاز دارد. در این هنگام باید از خود سوال کنیم آیا منافعی که من از این رابطه می گیرم بر زیان های آن می چربد؟ یا آیا نیازهای کودکانه ام مانع از تصمیم گیری صحیح من نمی شود ؟
رهایی :
بسیاری از ما با وجود اینکه می دانیم در رابطه ای قرار گرفته ایمکه ادامه آن به نفعمان نیست باز هم نمی توانیم از آن رهایی یابیم . اما اقدامات زیر می تواندسبب شود رابطه ای را که دوست نداریدولی به آن عادت کرده اید ترک کنید :
- رهانیدن خود از احساس وابستگی شدید که مانع از آن می شود  که رابطه ای را ترک کنید .
- پایان دادن به فرایندهای ذهنی مخرب و علیه خود که شما را از حرکت و پیشرفت باز می دارد .
- حفظ ارزشمند بودن خود بدون وابستگی به شخص دیگر ..هر روشی که بتواند به شما کمک کند تا به اهداف خود برای رهایی از رابطه ای مخرب برسید مهم و ارزشمند است . بسیاری از افراد یا خودشان روشی را انتخاب می کنند یا از روش های پیشنهادی دیگران سود می برند که در هر صورت فرقی نداردشما بتوانید از جه راهی به رهایی برسید . برای آزاد شدن از قید و بند وابستگی می توانید به علت بروز این موضوع و ارتباط آن با دوران کودکی خود بپردازید . شاید به این نتیجه برسید که در دوران کودکی از تنها ماندن در خانه می ترسیدید. بنابراین اکنون نیز می ترسید برای همیشه تنها بمانید و اینکه کسی شما را دوست نداشته باشد . می توانید با بررسی دقیق دوران کودکی به علت واقعی وابستگی شدید خود پی ببرید . هنگامی که شما احساس وابستگی شدید به شخص دیگری می کنید اعتماد به نفس و شخصیت خود را تضعیف می کنید و زیر سئوال می برید , بنابراین تلاش کنید علاوه بر بالابردن توانائیهایتان خود را فردی لایق و با ارزش بدانید و برای خود احترام و ارزش بیشتری قائل شوید . پس از آنکه احساس ناتوانی و محرومیت در شما از بین رفت باید به مسئله بازگشت دوباره به زندگی سرشار از آرامش و به دور از وابستگی بازگردید . در این هنگام اطرافیان و دوستانتان می توانند از شما حمایت کنند . بدین ترتیب که وقتی مایوس و ناامید هستید به شما کمک کنند تا دوباره به زندگی و توانائیهای خود امیدوار شوید و به علاوه هر زمان دوباره به یاد گذشته و محرومیت های موجود در آن افتادید به شما کمک کنند تا بتوانید زندگی خود را از نو سازمان دهی کنید .
آیا می توانم !!؟؟؟
آیا هنوز این سوال در ذهن شما باقی مانده که واقعا می توانم تنهایی را تحمل کنم و آیا می توانم با تنها ماندن احساس خوبی داشته باشم و … ؟؟ البته فراموش نکنیم که این کار ابتدا به نظر آسان نمی رسد و طبیعی است که احساس ترس و وحشت داشته باشید ولی اگر بتوانید به خوبی و با صبر و حوصله این مرحله را پشت سر بگذارید می توانید احساس سرشار از اعتماد به نفس داشته باشیدو دوباره به خودتان افتخار کنید . فراموش نکنید اگر از ارتباط عاطفی خود رنج می برید این خود شمایید که باید با انتخاب روشی صحیح خود را نجات دهید .
شرکت در جلسات به شما یادآوری می کند که شما تنها نیستید و دوستان همدرد شما می نوانند به شما کمک کنند و تجربیات خود را با شما در میان بگذارند .

تاریخچه H&I درNA ایران

تاریخچه H&I درNA ایران

*شروع تاریخچه NAایران  با کمیته H&I بوده است. و جالب اینکه درهر دو دوره ای که شروع ، متوقف، و دوباره شروع شد هر دو با کمیته H&I ادامه فعالیت داده است .
*شورای منطقه ای ایران در سال 1380 بنا بر نیاز توسعه پیام NA و تصمیم نمایندگان نواحی اقدام به راه اندازی این کمیته نمود. و این کمیته طی دو مرحله مراجعه همراه با اطلاع رسان در زندان قرچک  به دلیل عدم آگاهی مسئولین بازپروری قرچک از انجمن معتادان گمنام و نوع فعالیت H&I ، از ادامه فعالیت باز ماند و این روند تا سال 1382 ادامه داشت.
*در سال 82 بار دیگر نمایندگان نواحی تصمیم به ادامه فعالیت این کمیته با انتخاب یک مسئول جدید در شورای منطقه گرفتند.
*بار دیگر نقطه شروع بازپروری قرچک بود و این بارموفقیتی حاصل شد که آغازی بود برای رسیدن پیام نجات وامید به کسانی که شاید انتظارش را نداشتند.
*اولین موفقیت ، برگزاری هفته ای 2 جلسه در این بازپروری بود که بعد از گذشت 2 ماه به 3 جلسه در هفته رسید.
*امروز در بهمن ماه 1388 تمامی نواحی NA ایران از داشتن کمیته H&I بهره مندند و با جذب خدمتگزاران عاشق ، علاوه بر زندانها ، اقدام به برگزاری پانل پیام رسانی درمراکز درمانی که معتادان اغلب امکان دسترسی به پیام NA  ر ا ندارند ، می نمایند.
 آرزوی ما این است که که با تلاش و فعالیت خدمتگزاران این کمیته، به تمامی معتادانی که از شنیدن پیام NA بهر دلیلی محرومند دسترسی پیدا کنیم

اعلامیه اهداف و رویای خدمات جهانی NA

NA فقط یک قول می‎دهد و آن رهایی از اعتیاد فعال است. امروز یک برنامه روحانی بهبودی برای همه معتادان قابل دسترس است و دیگر لازم نیست که ما ناامیدانه رنج بکشیم و بمیریم.....

روش‎های زیادی برای خدمت کردن در انجمن معتادان گمنام وجود دارد. ما متوجه شدیم که خدمت در H&I رضایت‎بخش‎ترین بُعد بهبودی است.

اعلامیه اهداف و رویای خدمات جهانی NA
هدف اصلی گروه‎هایی که به آن‎ها خدمت می‎کنیم، الهام‎بخش تمام تلاش‎های خدمات جهانی معتادان گمنام است. ما به این وجه مشترک متعهد هستیم.
رویای ما این است که روزی:
• هر معتادی در دنیا فرصت تجربه نمودن پیام ما را به زبان و فرهنگ خاص خود داشته باشد و شانسی برای پیدا نمودن راه تازه‎ای برای زندگی بیابد.
• گروه‏های NA در سراسر جهان و خدمات جهانی NA به کمک یکدیگر با حفظ روح اتحاد و همکاری سعی در رسانیدن پیام بهبودی دارند.
• معتادان گمنام در جهان به رسمیت شناخته شده است و برنامه بهبودی قابل دوام آن مورد احترام و ستایش قرار گرفته است.
آروزی بزرگ، متعالی و مشترک ما راه‎مان را مشخص می‎کند و رویای ما مرجع و معیارمان می‎باشد که الهام بخش کلیه اقدامات ما است. صداقت، ایمان و نیت خیر اساس و پایه این ایده‎آل‎ها می‎باشند. در کلیه تلاش‎های خدماتی خود، ما به راهنمایی نیروی برتر و مهربان خود اتکا می‎کنیم.


 


«شرکت فعال در خدمت، حسی ارزشمند بودن را در من ایجاد می‎کند»

فقط با دادن آن چیزی که داریم، می‎توانیم آن را برای خود نگه داریم. شاید محکم‎ترین دلیل برای رساندن پیام باشد. وقتی که ما پیام بهبودی را با کسی به مشارکت می‎گذاریم در اصل بهبودی خود را تمدید و تقویت می‎کنیم. بعضی اوقات رساندن پیام کاری شاق می‎باشد. ممکن است فردی که می‎خواهیم به او پیام برسانیم قادر به درک و فهم پیام ما نباشد که این مسئله می‎تواند شامل موارد زیادی باشد، از افرادی که واقعاً لغزش می‎کنند، گرفته تا افرادی که مرتباً انتخاب می‎کنند که رفتارهای مخرب داشته باشند،اصولاً در این گونه شرایط این فکر به ما دست می‎دهد که وقت و انرژی‎مان به هدر می‎رود و باید آن شخص را به حال خود رها کنیم اما قبل از این که تصمیم بگیریم، باید درباره موارد تسکین دهنده که وجود دارند فکر کنیم. در ضمن باید به یاد داشته باشیم که امکان ندارد تا ما بتوانیم از افکار یا ضمیر دیگران آگاه باشیم. ممکن است گاهی به نظر رسد که پیام تاثیر چندانی ندارد. اما شاید دلیل آن باشد که طرف مقابل آمادگی لازم را ندارد. اما امکان این نیز هست که پیام ما در عمق ضمیر او باقی بماند و پس از مدتی طولانی و درست سر موقع و هنگام نیاز به یادش آید. اگر درست فکر کنیم به خاطر خواهیم آورد که ما هم اوایلی که تازه وارد بودیم حرف‎هایی از دهان اعضای دیگر یا سخنرانان NA شنیده بودیم که در آن موقع آن را درک نمی‎کردیم اما مدت‎ها بعد برای ما دلیلی جهت امیدواری یا باعث مایه مشکلات‎مان شدند. ما پیام را می‎رسانیم و آن را آزادانه و بدون چشمداشت به مشارکت می‎گذاریم اما هیچ وقت نمی‎توانیم آن را به زور به کسی بقبولانیم. اصلی که در مورد روابط عمومی انجمنی ما به کار گرفته شده است
یعنی – جاذبه نه تبلیغ – به خوبی در مورد سعی شخصی ما در رساندن پیام کاربرد دارد.

«هر چیزی که در حین خدمت NA اتفاق می‎افتد، باید از تمایل به رساندن موفقیت آمیزتر پیام بهبودی به معتادی که هنوز در عذاب است، سرچشمه گیرد.»

چگونه NA را از طریق H&I معرفی کنیم؟

با توجه به اینکه وظیفه کمیته H&I معرفی NA به معتادانی است که دسترسی به جلسات عادی و منظم NAرا ندارند، برآن شدیم تا بر اساس نشریات یک روش صحیح و موثر برای معرفی برنامه ارئه دهیم.
نکته مهم و ضروری این است که همیشه به خاطر داشته باشیم که اکثر مخاطبین ما که در مراکز درمانی یا زندانها به سر میبرند، فقط نام NA را شنیده اند و نسبت به اینکه این برنامه چیست؟ آگاهی چندانی ندارند. بنابراین بهتر است که برای معرفی برنامه هیچ موضوعی را بدیهی فرض نکنیم و به تمام موضوعاتی که برای شناخت برنامه الزم است بپردازیم. همچنین باید به خاطر داشته باشیم که مخاطبین ما با اصطلاحات این برنامه آشنا نبوده و تا سر حد امکان از استفاده کردن از اصطالحات برنامه پرهیز کنیم و چنانچه از اصطلاحی استفاده میکنیم آنرا بطور شفاف و ساده شرح دهیم. برای مثال: زمانی که چگونگی تسلیم شدن خود را به مشارکت میگذاریم، گفتن اینکه با کنار گذاشتن انکار و پذیرش اعتیادم، متوجه مشکل اصلی زندگی ام شده و به این درک رسیدم که با جنگیدن فقط مشکالتم را بیشتر و بیشتر میکنم. اگر قدری به گذشته خود رجوع کنیم، هیچ یک از ما قبل از پیوستن به NAدرک درستی از کلمات انکار، تسلیم، پذیرش و ... نداشتیم و پس از پیوستن به انجمن و کارکرد قدم ِ ها متوجه معانی این لغات شدیم.نکته بعدی که همیشه باید مد نظر داشته باشیم، این است که راجع به موضوعاتی صحبت کنیم یا به مشارکت بپردازیم که برای مخاطب ما جذاب و قابل درک و فهم باشد.دغدغه اصلی و خواسته مشترک تمامی معتادان پاک ماندن و زندگی بدون مصرف مواد مخدر است. اینکه برنامه چه کمکی میتواند بکند و چه ابزارهایی برای باقی ماندن در قطع مصرف وجود دارد، میتواند موضوعی جذاب بوده و ما میتوانیم با به مشارکت گذاشتن اینکه چگونه از پیشنهادات و ابزار برنامه استفاده کردیم و قادر به حفظ پاکی خود گشته ایم، کارآمد بودن برنامه را به نمایش بگذاریم.همیشه مد نظر داشته باشیم که این برنامه، به ما جواب داده است، ما پیشنهاد میکنیم که روشن بین باشند و این راه را نیز تجربه کنند. از غلو کردن در مورد برنامه و دادن وعده هایی به جز وعده ای که برنامه داده که همانا آزادی است،پرهیز کرده و اضافه بر آن چیزی نگوئیم.باید بدانیم که برخی از مخاطبین ما تحت تاثیر دارو بوده و حتی المقدور با کوتاه ترین جملات و به شکلی کامل برنامه را معرفی کنیم. )از حاشیه رفتن و خاطره تعریف کردنهای اضافه پرهیز کنیم(.یکی از مهم ترین مسائلی که در معرفی برنامه باید به آن اشاره کنیم،

مشخص سازی و جدا سازی
NA و سایر NGOها، نهادها، سازمانها و مراکزی که در زمینه ترک اعتیاد فعالیت دارند، میباشد. این که این انجمن کامال مستقل و متکی به خود میباشد و هزینه های خود را از طریق اعانات داوطلبانه اعضا تامین میکند.
اعضای این انجمن با رعایت اصولی بسیار ساده موفق شدند پاکی خود را حفظ کنند و با شرکت کردن در جلسات بهبودی و شنیدن داستانهای زندگی سایر اعضا )تجربیات( متوجه شده اند که این برنامه عملی است و برای تعداد زیادی از معتادان کار آمد بوده و توانستهاند بدون مصرف مواد مخدر پاک مانده و از زندگی لذت ببرند. ما میتوانیم NA را در قالب تجربیات خود معرفی کنیم. مثال: در روزهای اول در مورد جلسه چه تصوراتی داشتم، یا در خصوص نحوه عضویت در این برنامه چه فکری میکردم، در خصوص قدمها و راهنما و ... چه تصوری داشتم و آنچه واقعیت است، چیست؟ چگونه بر ترسهای روزهای اول غلبه کردم؛ در حالی که در عمل دیدم که جلسه فضایی ً است کاملا دوستانه که هر شخص ولو اینکه پاک هم نباشد، میتواند در آن شرکت کند. هرگز فراموش نکنیم که هدف ما معرفی بهبودی از طریق برنامه معتادان گمنام است و ما پیام آور بهبودی و عشق و امید هستیم. از فرصت جلسه معرفی NA نیز این استفاده را کرده تا آتش اشتیاق و تمایل سایر اعضا را شعله ور کنیم .

همکاری بین PI و H&I

• همکاری بین PI و H&I   
قواعد عملی برای همکاری بین H&I  و PI
1- به خاطر داشته باشید که همه ما خدمتگزاریم و هدف اصلی ما یکی است صرفنظر از این که به کدام کمیته تعلق داریم.
2- هماهنگی از پیش بین دو کمیته می تواند از بروز مشکلات جلوگیری کرده و انسجام را بهبود بخشد - یعنی دو کمیته برای چگونگی شروع کار برنامه ریزی کنند.
3- « من نمی توانم ولی ما می توانیم » هم در مورد اعضای کمیته و هم در مورد کمیته ها صدق می کند.
4- با هم کار می کنیم، وقتی با هم کار نمی کنیم از هدف اصلی خود دور گشته ایم.
همیشه بهترین و موثرترین جلسات با تلاش مشترک رابطینH&I   و PI تشکیل شده است. البته این کاربرد درست قدم ها و سنت های دوازده گانه است که به اتفاق پیام رهایی از اعتیاد را به معتادانی که هنوز درعذابند می رساند.
مثال
- مرکز درمانی خواستار جلسه معارفه برای پزشکان و پرستاران می شود. نمونه ای از شرح وظایف PI
- مرکز درمانی خواستار تشکیل جلسه معارفه برای بیمارانی می شوند نمونه ای از شرح وظایف H&I  
- مرکزی با تماس تلفنی خواستار کسب اطلاعات یا تشکیل جلسه شده و از H&I و PI اطلاعاتی ندارد. نمونه ای از شرح وظایف مشترک PI و H&I
اگر کمیتۀ فرعی PI در منطقه یا ناحیه ای وجود نداشته باشد ،کمیته فرعی H&I می تواند بسیاری از مسئولیت هایی را که بطور معمول توسط این کمیته انجام می شود را به عهده بگیرد. مشروط به اینکه با شورای منطقه ایی یا ناحیه ای خود هماهنگی نمایند.
بطور کلی فعالیت PI متوجه افراد غیر معتاد است و شامل کسانی می شود که با معتادان در ارتباط هستند و می توانند به معتادان در یافتن انجمن  NAکمک کنند. صحبت هایی که در ارتباط با افراد غیر معتاد به کار می رود با مشارکت هایی که بیشتر جنبه شخصی داشته و مناسب ارتباط با معتادان است کاملاً فرق دارد. در سطوح جهانی، منطقه و ناحیه ایی کمیته های فرعی  PI وH&I  با هم در جهت ارتقاء روابط با کسانی که بطور حرفه ای به معتادان کمک می کنند، همکاری می نمایند.
همکاری و انعطاف بین کمیته های فرعی  PI وH&I   دو راه حل ممکن برای انجام بهتر کارها و هماهنگی با سایر کمیته ها در ناحیه و منطقه است. اگر ما با هم کار کنیم می توانیم هر کاری انجام دهیم. یگانگی هدف در فعالیت های ما بسیار حیاتی است.
وقتی اعضای محلی انجمن، نیاز به تشکیل جلسه H&I را در یک مرکز درمانی ببینند ، با کمیتۀ فرعی تماس می گیرند. اعضای تیم پیام رسانی تابع کمیته فرعی H&I هستند. اعضا نباید خود بدون هماهنگی با  این کمیته  اقدام به تشکیل جلسه کنند. اعضا فقط جایی می توانند خود به این امر مبادرت ورزند که کمیتۀ فرعی H&I تشکیل نشده باشد و با هماهنگی با شورای ناحیه و یا منطقه. در چنین جلساتی حضور اعضا محدود به افراد تیم پیام رسانی است که از قبل دعوت شده باشند.
اگر کمیته فرعی تصمیم دارد که به مراکز درمانی نامه بفرستد و NA را به آنها معرفی کند و پیشنهاد تشکیل جلسات پیام رسانی را در مراکزشان بدهد، بهتر است که در برگه هایی با سر برگ اداری نوشته شوند.
رونوشتی از تمام نامه های  ارسالی بایگانی می شود.
اگر مرکز درمانی به تشکیل جلسه علاقمند بود، می بایست نشستی ترتیب دهیم تا مقدمات کار را فراهم کنیم. قبل از نخستین جلسه H&I در مرکز بایستی تمام مسائل بین مسئولین مرکز و خدمتگزاران NA مطرح شوند، توافق نامه  نهایی درباره روند مناسب کار و انتظارات طرفین نوشته شود.
بخاطر داشته باشید که از نظر آنها شما نمایندۀ NA محسوب می شوید. با رفتار شما کل انجمن مورد قضاوت قرار می گیرد، بنابراین رعایت اصول  لازم است. مثلاً به موقع سر قرارحاضر شوید. در ظاهر و رفتارتان منظم باشید، خود را آمادۀ معارفه کنید. نشریات NA را با خود همراه داشته باشید. کاملاً از قبل برنامه ریزی کنید که چه نکاتی باید مطرح شود. فهرستی ازمواردی که باید مطرح شود تهیه کنید. وقتی که مطالب تان گفته شد و فرد خواست که مصاحبه را پایان دهد خیلی سریع و مودبانه این کار را انجام دهید.
استفاده از نشریات مورد تأیید خدمات جهانی بخش مهمی از رساندن پیام رهایی است. در نشست ها شرایط خوبی برای تعیین روش مناسب جهت ارائه نشریات در مرکز فراهم می شود. بسیاری از مراکز با خرید نشریه معتادان گمنام از طرف مرکز موافقت می کنند، ما چنین عملی را تشویق می کنیم. اگر مرکز در انجام این کار ناتوان باشد، بنابراین کمیته فرعی کمک می کند.
وقتی که این اقدامات صورت گرفت و جلسات پیام رسانی H&I بطور مرتب در مرکز برگزار شد حفظ کانال ارتباطی مهم است. پیام رسانان  بایستی با قوانین مرکز که با ما ارتباط دارد آشنا باشد و به آنها احترام بگذارند. همچنین ما بایستی با خط مشی های خود که در کمیته H&I به صورت مداوم اشاره می شوند آشنا بوده و به آنها احترام بگذاریم.
برای بسیاری از معتادان، جلسه H&I اولین تجربه آشنایی با  انجمن معتادان گمنام  است، بنابراین اینکه ما پیامی واضح و شفاف از بهبودی در NA ارائه دهیم و تصویری مثبت از فعالیت خود ترسیم کنیم، بسیار تأثیر گذار است. برای به حداقل رساندن مسائل و مشکلات تماس دائم خود را با مسئولین مرکز درمانی حفظ می کنیم.


 

تذکرات عمومی در تشکیل جلسه H&I

صرف نظر از فرمت جلسه، بهتر است بخشی را برای  پرسش و پاسخ در پایان جلسه اختصاص دهیم هنگام پاسخ دادن به سؤالات مهم است که به خاطر داشته باشید که NA هیچ عقیده ای در مورد مسایل خارجی ندارد. مکرراً معتادان مسایلی را از ما می پرسند که ربطی به معتادان گمنام ندارد بعضی از این پرسشها عبارتند از : آیا لازم است که دارو ها را ادامه دهیم ؟ در مورد انجمن ها و NGO های دیگر؟ آیا بایستی درمان دکتر را ادامه دهم ؟ و بسیاری دیگر. به این بحث ها کشیده نشوید. در گفتن اینکه متأسفم هیچ تجربه ای که بتوانم در این زمینه در اختیار شما قرار دهم ندارم، تردید نکنید. حتی هنگامی که شما تجربه شخصی در چنین موضوعاتی خارجی داشته باشید رعایت سنت ها، بسیار مهم است. در چنین شرایطی در مورد آنها صحبت نکنید. همیشه به خاطر داشته باشید که تجربیات، نیرو و امید خود را در مورد رهایی از اعتیاد در NA مطرح کنید.
ممکن است که پاسخ تمام سؤالات آنها را نداشته باشیم ولی می توانیم همیشه نشان دهیم که به فرد پرسشگر علاقه داشته و او را پذیرفته ایم این مسئله از اطلاعاتی که در پاسخ ما وجود دارند، مهم تر است.
 هنگام انتخاب شکل جلسه، مدت اقامت معتادان در آن مرکز بایستی در نظر گرفته شود. شما می توانید هر هفته از ماه فرمت متفاوتی بکار بگیرید. این کار در مراکز درمانی طولانی مدت می تواند بسیار مفید باشد.
عامل دیگری که بایستی در نظر گرفته شود این است که معتادان آیا درمان دارویی می شوند یا خیر. تجربه نشان می دهد که معتادان تحت درمان دارویی نمی توانند به طور موثر در جلسات شرکت کنند بنابراین در مراکزی که معتادان آنها تحت درمان دارویی هستند بهتر است که از فرمت های پانل سخنرانی استفاده شود.
اگر نمی توانید هفته ای یک بار جلسه دایر کنید ماهی یک بار را در برنامۀ خود بگنجانید نشریه و آدرس جلسه را تهیه کنید و مرکز را تشویق کنید نشریات معتادان گمنام را برای اعضای خود تهیه کنید.
اطمینان یابید که مرکز از وجود مجلات NA و نوارهای فروشی مورد تائید دفتر خدمات جهانی مطلع است.
سعی کنید هنگامی که وارد مرکز می شوید روش های قدیم را کنار بگذارید لازم به ذکر است که برنامۀ ما برنامه ای برای جذب کردن و قدرت جذب ما در خلاقیت ماست.

 

 

قوانین مراکز درمانی :
سعی کنید موافقت کتبی مرکز درمانی را بگیرید.
هر کسی را که با خود به مرکز درمانی می برید به روشنی توجیه کنید.
همیشه به قوانین امنیتی پابند باشید.
برای تشکیل جلسه در آنجا زود حاضر شوید.
پرسنل مرکز را از مکان خود مطلع سازید.
قوانین پوشش را رعایت کنید و از عقل سلیم سود جویید.

سنت های انجمن معتادان گمنام

تجربهء ما در معتادان گمنام نشان داده است .
1 - هر یک از اعضای معتادان گمنام فقط جزء کوچکی از کلّ است . نتیجتاً معتادان گمنام باید به حیّات خود ادامه دهد . والا اکثر ما یقیناً خواهیم مرد . بنابر این منافع مشترک ما در رأس قرار دارد و.

رفاه فردی بلافاصله بدنبال آن قرار می گیرد .

2 - در ارتباط گروهیء ما فقط یک مرجع نهائی وجود دارد و آن خداوند مهربانی است که خود را دروجدان گروه بیان کند ، پیشوایان ما خدمتگزاران صادقند و حکومت نمی کنند .

3 - عضویّت ما باید تمام افرادی را که مبتلا به اعتیاد هستند در بر گیرد ، بنابراین  به هیچ یک از کسانی که تمائل به بهبودی دارند جواب رد داده نخواهد شد و هرگز عضویّت ما به پول یا تمکّن بستگی نخواهد داشت . وقتی دو یا سه معتاد بمنظور هشیاری دور هم جمع شوند ، میتوانند خود را یک گروه معتادان گمنام بنامند ، مشروط بر آن که بعنوان گروه به هیچ جا بستگی نداشته باشند .

4 - هر گروه در مورد مسائل مربوط بخود فقط باید به وجدان گروه مراجعه کند و به هیچ مرجع دیگری جوابگو نباشد ، امّا در صورتیکه این مسائل بر گروه های دیگر نیز تأثیر بگذارد ، مشورت با آنها لازم است . هیچ کس یا گروه یا کمیته ایالتی هرگز نباید بدون مشورت با هیأت امنای کمیته خدمات عمومی ، به اقدامی دست بزند که این اقدام تأثیر مهمّی در سرنوشت معتادان گمنام داشته باشد . در مورد این گونه مطالب منافع مشترک ما اولویت دارد .

5 - هر گروه معتادان گمنام باید موجودیّت روحانی داشته باشد و تنها هدفش رساندن پیام خود به معتادان دردمند باشد .

6 - مسائل مالی ، ملکی و مرجعیّت بآسانی ممکن است ما را از هدف روحانی و اصلیء خود منحرف کند ، بنابراین بنظرما هر ملک قابل ملاحظه ای که واقعاً مورد نیاز باشد ، باید بطور مجزّا بثبت برسد و اداره شود ، تا بدین ترتیب مسائل مالی از روحانی جدا باشد. گروه های معتادان گمنام هرگز نباید وارد هیچ کار تجارتی شوند و اماکن مورد استفاده معتادان گمنام ،مانند کلوپها و بیمارستانهائیکه نیاز به محلّ و مدیریّت دارند ، باید جداگانه اداره شوند تا گروه بتواند آزادانه و بدون تعهد در صورت لزوم با آنها قطع رابطه کند . این گونه مؤسسات نباید از نام معتادان گمنام استفاده کنند و ادارهء آنها باید فقط در مسئولیّت کسانی باشد که از نظر مالی مؤسسات مذکور را تأمین میکنند . برای کلوپها معمولاً مدیرانیکه عضو معتادین گمنام هستند ترجیح داده می شوند ، امّا بیمارستانها و مکانهای بازسازی باید کاملاً از معتادان گمنام مجزا باشند و تحت نظر پزشکی اداره شوند . با آنکه گروههای معتادان گمنام میتوانند با هرکس همکاری کنند ، امّا این همکاری هرگز نباید بطور مستقیم به حدّ بستگی و یا تأئید برسد . گروه های معتادان گمنام هرگز نباید خود را به هیچ چیز وابسته کنند .

7 - گروه های معتادان گمنام باید کاملاً خود کفا باشند و فقط از طریق کمک داوطلبانه اعضای خود تأمین شوند . بنظر ما همه گروهها ، باید هر چه زودتر خود را باین هدف برسانند . جمع آوری هرگونه اعانات خارجی چه از طریق گروه ها ، کلوپها ، بیمارستانها و یا مؤسسات دیگر با استفاده از نام معتادان گمنام بسیار خطرناک است . قبول کردن پیشکش های بزرگ و هرگونه اعانه ای که نوعی تعهد بدنبال داشته باشد عاقلانه نیست . اگر موجودیهای مالی معتادان گمنام ، بدون هدف مشخصی رویهم انباشته شود و مقدار آن از ذخیره معیّنی بالاتر رود باعث نگرانی ما میشود . تجربه بارها به ما نشان داده است که هیچ چیز باندازهء کشمکش های مالی و مرجعیّت نمیتواند میراث روحانی ما را به خطر اندازد .

8 - معتادان گمنام باید برای همیشه غیر حرفه ای باقی بمانند . مفهوم حرفه ای از نظر ما مددکاری یا مشاوره با معتادین در مقابل پول و یا بعنوان شغل است . امّا ما میتوانیم معتادین را استخدام کنیم تا همان خدماتی را انجام دهند که در صورت نبودن آنها به غیر معتادین واگذار میشود . برای این گونه خدمات مخصوص میتوان حقوق مناسب پرداخت کرد ، امّا برای کار دوازدهم قدم معمولی ، هرگز نمیتوان مزدی پرداخت .

9 - هر گروه معتادان گمنام به حداقل تشکیلات و سازمان نیاز دارد و بهتر است رهبریء گروه بین اعضإ در گردش باشد . گروههای بزرگ میتوانند منشی انتخاب کنند . گروههای بزرگتری هم که در مناطق پر جمعیّت هستند میتوانند دفتر مرکزی یا دفتر ارتباطات تشکیل دهند . برای این گونه دفاتر معمولاً یک منشی تمام وقت استخدام میکنند . هئیت امنای مرکز خدمات عمومی ما در واقع کمیته خدمات عمومی   معتادان گمنام هستند . آنها نگهبانان سنّّت های معتادان گمنام و دریافت کنندگان اعانات داوطلبانهء ما  میباشند ،از طریق این اعانات مخارج دفتر خدمات عمومیء معتادان گمنام تأمین میشود . کمیته هئات امنااز طرف گروهها اجازه دارد روابط عمومیء ما را در مجموع اداره کند و تمامیّت و کمال مجلّه اصلیء جمعیّت ما را تضمین نماید . آرمان تمامیء این نمایندگی ها خدمت است و خدمتگزاران مورد اعتماد و با تجربهء ما در واقع پیشوایان حقیقیء ما هستند . آنها از سمت های خود بعنوان پایگاه مرجعیّت استفاده نمیکنند آنها حکومت نمی کنند و کلید ثمر بخشیء آن احترام به هستی است .

10 - گروهها و یا اعضای آنها بطریقی که جمعیّت معتادان گمنام درگیر شود هرگز نباید هیچ عقیده ای در مورد مسائل بحث انگیز خارجی ابراز کنند . بخصوص در مسائل سیاسی، مسائل مربوط به موّاد (  تخدیری ، سکر آور ، روان گردان ) و فرقه های مذهبی ، گروههای معتادان گمنام با هیچکس هیچگونه مخالفتی ندارند و در مورد این گونه مسائل نمیتوانند هیچگونه عقیده ای ابراز کنند .

11 - برخورد اجتماعیء ما در سطح عمومی باید با رعایت گمنامیء شخصی همراه باشد . بنظر ما اعضای معتادان گمنام باید از تبلیغات پر سروصدا پرهیز کنند . اسامی و تصاویر ما بعنوان اعضإ معتادان گمنام نباید از رادیو یا فیلم پخش شود . و یا در روزنامه و امثال آن به چاپ برسد . روابط عمومیء ما باید بنا بر اصل جاذبه باشد نه تبلیغ . ما هرگز نیاز به تعریف از خود نداریم و بهتر است بگذاریم دوستانمان ما را توصیه کنند .

12 - ما اعضای معتادان گمنام اعتقاد داریم اصل گمنامی از لحاظ روحانی اهمیّت فراوانی دارد و یاد آور آن است که اصول اخلاقی را به غرائض شخصی ترجیح  دهیم . فروتنیء واقعی را در زندگیء خود حقیقتاً رعایت کنیم و همیشه مراقب باشیم که محبّت های بزرگی که شامل حالمان شده است باعث ضایع شدنمان نشود و تا ابد در حالت شکر گذاری از آفریدگار خود باقی بمانیم .

تعهد به زبان عملکرد

ایمان به برنامه NA راه رهایی هر معتادی از بیماری اعتیاد میباشد. این تجربه شخصی من است و کاملا به آن معتقد هستم. با نگاهی گذرا به زندگی گذشته ً ام کاملا به این مطلب پی میبرم که تنها راه حل زندگی آشفته ی من، زندگی به روال برنامه است. قبل از آمدن بهNA کارهای زیادی انجام داده بودم که در همه ی آنها به نوعی با شکست روبه رو شدم و همیشه با خودم فکر میکردم،
چگونه است که همیشه چیزی به خطا میرود؟ با این اندیشه که از عهده هرکاری برمیآیم، بارها و بارها کارهایی را شروع کردم که در نهایت همه ی آنها با شکست روبه رو شدند و برایم بسیار عجیب بود که نمیتوانستم کاری را به سرانجام رسانده و در تمامی کارها نیمه تمام بودم. این قصه ی همیشگی زندگی گذشته من بود. وقتی در انجمن حضور یافتم، با اصولی بسیار ساده روبه رو شدم که در عین سادگی، کارآمد بودند؛ یکی از اصول گرفتن راهنما بود. حضور در جلسات NA آن طرز تفکر قدیمی و. خودخواهانه که »من عقل کل هستم« را از من گرفت و من را با این حقیقت مهم روبه رو ساخت که من احتیاج به راهنما دارم. من باید راهنما بگیرم و این یک اصل مهم بهبودی است. گرفتن راهنما نقش بسیار مهمی در بهبودی من داشته و هرچه در برنامه به پیش میروم، بیشتر به این نکته پی می برم که امروز هم دقیقا ِ مثل روزهای اول ورودم در انجمن، به راهنما احتیاج دارم. این یک نیاز روزانه است که گذشت زمان تأثیری در آن ندارد. امروز من دیگر مجبور نیستم به تنهایی با مشکالتم روبهرو شوم. من دیگر تنها نیستم و این موهبتی بزرگ است. راهنمایم بهتر از هر فرد ِ دیگری آماده کمک به من است. پیشنهادات او روشنی بخش راه پرفراز و نشیب زندگی ام میباشد. او به خوبی مسئولیت دشوار وفق دادن من با دنیای بیرون را میداند. او میتواند مرزهای انزوا و تنهایی من را بشکند و من را با دنیای بیرون آشتی دهد. او پیشنهاداتی برای اصالح ویرانی های گذشته در اختیار من قرار میدهد و به من میآموزد که چگونه با چالش های امروز کنار بیایم. رابطه ی راهنما و رهجو در عین سادگی، پایبند اصولی نیز هست که اعتماد کامل به راهنما یکی از مهمترین اصول این رابطه است. پس از اعتماد به راهنمایم بود که اولین رابطه ی معنوی من با یک انسان دیگر شکل گرفت. قبل از آن هرگز نتوانسته بودم هیچ رابطه ی معنوی را با فرد دیگری تجربه کنم.اصل بعدی در رابطه ی راهنما ً و رهجو مسئله صداقت است. راهنما دقیقا مثل یک آینه عمل میکند. من نمیتوانم با صورتی سیاه در جلوی آینه بایستم و انتظار داشته باشم که آینه، صورت من را سفید و تمیز نشان بدهد. آینه در هر حال، وظیفه ی خود را انجام میدهد و بازتاب سیاهی های صورت من را مشخص میسازد. راهنما عملکردی شبیه آینه دارد.

زمانی که من با راهنمایم هستم، افکار ذهنی من به طور کامل در راهنمایم بازتاب مینماید. او آینه ی تمام نمای ِ افکار من است و به طور مشخص، خود واقعی من را هویدا میسازد. پس چه دلیلی وجود دارد که من سعی در پنهان کردن خودم داشته باشم؟ در نهایت چیزی پنهان نمی ماند و تمام سعی و کوشش من برای پنهان کردن حقایق زندگیام، نتیجه ای نخواهد داد. بنابراین بهتر است رابطه ی من با راهنمایم بر پایه ی صداقت کامل پی ریزی شود. در رابطه ی راهنما و رهجو، ایجاد یک رابطه ی دو طرفه و درک متقابل از یکدیگر بسیار ضروری است. در این رابطه محدوده ی خواسته های هردونفر باید ً کامال مشخص و در چهارچوب های تعیین شدهی برنامه باشد. به نظر من، ما نباید اجازه بدهیم مسایل مالی، احساسی و عاطفی رابطه ی ما را خدشه دار کند. در رابطه راهنما و رهجو احترام دوجانبه باید وجود داشته باشد. ما نباید اجازه بدهیم حرمت شخصی ما شکسته شود و در عین حال حریم خصوصی طرف مقابل را نیز باید حفظ کنیم. به طور کلی رابطه ی راهنما و رهجو باید برپایه ی اصل مهم بهبودی یعنی کمک یک معتاد به معتاد دیگر شکل بگیرد و فقط در آنصورت است که این رابطه، ماهیتی معنوی و روحانی پیدا میکند. در پایان صحبت هایم از راهنمایم به خاطر تمامی زحماتی که در طی چند سال گذشته برای من کشیده است، سپاسگزاری میکنم. آنچه در مورد او میتوانم بگویم عملکرد اوست. عملکرد او در انتقال بسیاری از مفاهیم و تجربه های شخصی اش، بدون بیان آنها، همیشه برای من قابل تحسین بوده است. او بسیاری از اصول برنامهی NA را بدون بیان آنها توسط کلمات و فقط با عملکرد خود به من آموخت و این یکی از خصوصیات مهم اوست که تأثیر مستقیمی در روند بهبودی من داشته است. نکته ی دیگری که میخواهم بگویم این است که در روزهای اولیه ورودم به انجمن، احتیاج به ِ کسی داشتم که به زبان دل من سخن بگوید. او این توانایی را داشت که در ایجاد رابطه با من فراتر از یک مکالمه معمولی و عادی سخن بگوید. او مرزهای یک مکالمه ی معمولی را می شکست و به زبان دل، با من سخن میگفت. راهنمای من از عهده ی این مهم برآمد. او هنوز هم در ارتباط با من مثل گذشته عمل میکند. او به زبان دل من سخن میگوید و به زبان دل میشنود.

خدماتی که ما ارائه می دهیم

نشریات : وقتی مرکز درمانی قادر به تهیۀ نشریات مربوطه برای معتادان خود نباشد کمیتۀ فرعی این کار را انجام می دهد. در مراکز درمانی که جلسات پیام رسانی H&I تشکیل نمی شود این مسئله خیلی مهم است. اگر درخواستی برای نشریات معتادان گمنام شود این درخواست را  با کمیتۀ درمیان می گزاریم تا بدان پاسخ داده شود.
CD صوتی:  فقط CD مورد تائید دفتر خدمات جهانی  در جلسات H&I استفاده می شوند.
سرگروه ها:
سرگروه های تیم های پیام رسانی می بایست با کمیتۀ H&I در ارتباط باشد موقعی که سیستم پانل وجود ندارد. هیچ فردی از اعضای انجمن معتادان گمنام نباید جلسۀ H&I را حمایت مالی کند. وقتی در مرکزی که هیچ ارتباطی با کمیته H&I ندارد جلسه ای برگزار می شود آن جلسه، جزء جلسات پیام رسانی H&I نیست.

• خدماتی که ما ارائه نمی دهیم :
نقل و انتقال : کمیتۀ فرعی H&I هیچ گونه خدمات نقل و انتقال معتادان به جلسات خارج از مرکز NA ارائه نمی دهد. ارائه خدمات ایاب و ذهاب می تواند مسئولیتی برای کمیته بوجود آورد و مسائلی از قبیل تصادف، فرار و اتهامات نادرست دیگری به همراه داشته باشد.

من به عنوان یک عضو H&I

من به عنوان یک عضو H&I چگونه می توانم در پیشبرد و هدف کمیته موثر باشم ؟
1 – خدمت کردن با عشق و مسئولیت پذیری . ( مفهوم چهارم )
2 – مشارکت مسئولانه در مباحثات جلسه درون کمیته ای . ( مفهوم هفتم )
3 – پوشش مناسب و ظاهری آراسته و رفتاری معقول .
4 – رعایت باید ها و نباید ها .
5 – وقت شناسی ( مفهوم چهارم )
6 – شرکت منظم در جلسات توجیهی و کارگاه های آموزشی و خدماتی . ( مفهوم هشتم )
7 – دادن فرصت خدمت به اعضای دیگر . ( سنت نهم و مفهوم چهارم )
8 – کار کردن روی قدم ها و سنت ها .
9 – خدمت بدون زیر بنا و تائید طلبی . ( سنت دوازده )
10 – هماهنگ بودن با سرگروه ها و اعضای دیگر و ارائه گزارش شفاف .
11 – عضو سازگار بودن .
12 – شرکت منظم در جلسات درون کمیته ای .
13 – برخوردار بودن از روابط عمومی مناسب .
14 – انعطاف پذیری ( پذیرش ) و فروتنی .
15 – اجتناب از شخصیت شدن در زندانها و مراکز درمانی .
16 – عدم استفاده از غرایض شخصی .
17 – رعایت احترام متقابل .
مراحل پیام رسانی
الف : قبل از پیام رسانی                          ب : هنگام پیام رسانی                                      پ : بعد از پیام رسانی
قبل از پیام رسانی :
1 – دعا کردن
2 – توجیه و آموزش خدمتگزاران .
3 – توجه به باید ها و نباید ها .
4 – تقسیم کار و هماهنگی لازمه .
5 – اطمینان از اطلاع رسانی .
6 – تهیه نشریات لازم .
7 – گرفتن ترازنامه شخصی .
8 – هماهنگی با مسئول مرکز توسط مسئول کمیته .
هنگام پیام رسانی :
1 – باید ها بطور دقیق انجام شود .
2 – نباید ها بطور دقیق رعایت شود .
بعد از پیام رسانی :
1 – تهیه ترازنامه از پیام رسانی .
2 – تهیه گزارش شفاف و مکتوب از جلسه پیام رسانی .
3 – درج خلاف سنتها .
4 – شرکت در جلسه توجیهی کمیته .
5 – بررسی مشکلات جلسات پیام رسانی در جلسه درون کمیته ای .
6 – اعلام نشریات مورد نیاز زندانیان .
7 – بررسی درخواست مسئولان مراکز یا زندانها و یا زندانیان .
8 – رعایت مقررات زندان هنگام خروج .
1- چه ویژگی های شخصی کمک می کند تا بعنوان یک عضو H&I بتوانم کار گروهی و تیمی انجام دهم ؟

 ترازنامه خدمتی
 احترام به تقسیم کار، هماهنگی با اعضاء
 داشتن دانش روز NA
 آگاهی کافی از 12 قدم و سنت و عملکرد نسبت آنها
 ارتباط و گرفتن تجربه از اعضای با تجربه این کمیته
 نظم و انضباط
 داشتن روحیه همدلی و همدردی
 روابط عمومی قوی ، فن بیان خوب
 داشتن پوشش و ظاهری مناسب
 خلاقیت و یادگیری کار گروهی
 احساسی عمل نکردن
 داشتن حس ایثار و از خودگذشتگی
 اصول را به شخصیت ها ترجیح دادن
 آشنایی و رعایت باید ها و نبایدها
 داشتن تمایل ، وقت ، انرژی و توانایی خدمت
 داشتن شهامت در پذیرش اشتباه
 شناخت کافی از خود و بیماری
 توان تصمیم گیری
 آموزش پذیر بودن اعضاء
 حفظ گمنامی ، قضاوت نکردن
 خوش قولی
 جلوگیری از پر حرفی
 حرفه ای عمل نکردن
 شرکت در کارگاه های آموزشی
 عدم احساس تفاوت با اعضای مراکز ( بیماران ) و پذیرش آنها بعنوان بیمار
 عدم دخالت در فعالیت های مراکز درمانی

2- چه ویژگی های بازدارنده و منفی بصورت شخصی مانع کار تیمی می گردد ؟

 خودمحوری و تکروی
 ظاهر نامناسب
 عدم تعهد
 عدم آگاهی از دانش روز NA
 عدم توجه به اصول NA
 عدم هماهنگی بین اعضای گروه
 عدم مشورت ( نداشتن فروتنی )
 ناآگاهی از شرح وظایف و بی تجربگی
 نداشتن ترازنامه و بهبودی شخصی
 در نظر گرفتن منافع شخصی
 ترجیح دادن شخصیت ها به اصول
 عدم رعایت اساسنامه داخلی
 احساس برتری و حکومتی خدمت کردن
 نداشتن انضباط شخصی
 عدم رعایت بایدها و نبایدها
 پافشاری بر روی عقاید شخصی
 دخالت در امور پزشکی و مسائل حرفه ای
 عدم پاسخگویی ، تعهد و مسئولیت
 عدم داشتن روحیه تعامل با مراکز و با اعضای پیام رسان
 استفاده از غرایض و نواقص شخصیتی
 غلو کردن در مورد NA
 نداشتن شهامت اقرار
 بی اهمیتی نسبت به تجارب و نظرات دیگران
 پی گیر نبودن در مسائل کمیته H&I
 عدم رعایت گمنامی
 عدم پاسخگویی نداشتن انگیزه هدف و تمایل

 

 

ویژگی ها یک تیم پیام رسان

یک تیم پیام رسان در مراکز درمانی چه ویژگیهایی باید داشته باشد
  تقسیم کاروجلوگیری از تداخل
  انتخاب مطالب و شخص گوینده هر مطلب
  شناخت مخاطب و نحوه پیام رسانی متناسب با خصوصیات مخاطبین
  فن بیان
  انتخاب اعضاء تیم و رعایت تنوع و متناسب با مخاطب
  ارتباط غیر کلامی ( لبخند ، نوع لباس، چهره متناسب و ...)
  مرور بایدها و نبایدها قبل از ورود به مرکز
  آشنائی با قوانین مرکز
  ساده و کوتاه صحبت کردن
  تمرکز بر شباهتها
  وقت شناسی
  اشاره به هدف ما از حضور در آنجا و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر
  اشاره به تجربه اولیه و آگاهی در مورد مضر بودن تنهایی ، گرسنگی ، عصبانیت و خستگی وتوپ بازی و یار بازی و ...
  اشاره به تنها لازمه عضویت یعنی تمایل و عدم دخالت در مسائل درمانی و سم زدای و خودکفایی و عدم وجود شهریه
نکاتی که اعضای پیام رسان کمیته H&I می‎بایست رعایت کنند

* سنت سوم
هیچ کس در این مقام نیست که قضاوت کند که چه کسی تمایل دارد یا ندارد. زیرا ما هیچ نوع ابزار و معیاری برای سنجش تمایل نداریم و هرکسی که با هر نوع ماده مخدری مشکل داشته باشد می‎تواند به ما بپیوندد و فراموش نکنیم که بیمارانی که در کلینیک بستری هستند بیمار و تحت درمانند و اعمال و رفتار و صحبت‎های آنان در کنترل خودشان نیست. تمرکز ما به خود بیماری اعتیاد معطوف است نه به یک ماده مصرفی خاص.

 

* سنت پنجم
پیامی که اعضای H&I حامل آن هستند پیام امید و آزادی از اعتیاد فعال است. پیام ما این است که یک معتاد (هر معتادی) می‎تواند مصرف مواد مخدر را قطع کند، اشتیاق خود را نسبت به مواد مخدر از دست بدهد و راه جدیدی برای زندگی پیدا کند. هنگام رساندن پیام خود را به جای معتادان می‎گذاریم و باید ببینیم که اگر جای آنها بودیم انتظار داشتیم با ما چگونه برخورد کنند مراقب باشیم که هیچ گاه خود را به معتادان تحمیل نکنیم. باید مراقب باشیم که هرگز از کسی انتقاد نکنیم و فقط همکاری کنیم. زیرا تنها هدف همه ما در کمیته H&I کمک به دیگری است. همه با هم همگام می‎شویم تا قدرت موثری را که از اتحاد اعضای کمیته H&I به دست می‎آید در راستای پیام به همدردانمان به کار گیریم.

 

 


* سنت ششم
بیمارستان‎ها، مراکز درمانی معتادان و زندان‎ها، بعضی از موسساتی هستند که ما به خاطر رسانیدن پیام NA مرتباً با آنها سر و کار داریم. با آن که این موسسات خلوص نیت دارند و ما جلسات NA را در محل آن‎ها برگزار می‎کنیم لیکن نمی‎توانیم آن‎ها را تایید یا کمک مالی کنیم و یا اجازه دهیم که از نام NA جهت پیشرفت کار خود استفاده کنند.


* سنت هشتم
منظور از به کار گرفتن کلمه ”حرفه‎ای“ در این سنت این است که ما نمی‎توانیم امر پیام‎رسانی را به عنوان شغل، حرفه و تخصص خود محسوب کنیم و این کار را برای کسب درآمد انجام دهیم. اگر پیام رسانی حرفه ما شود دیگر پیام ما زیربنای روحانی ندارد و برابری ما از بین می‎رود. نحوه پیام رسانی می‎بایست برگرفته از اصول روحانی نهفته در قدم‎ها و سنت‎ها باشد و ما با استفاده از تجربه‎مان در بهبودی به همدردانمان می‎گوییم که چگونه می‎توانیم در حالت ترک باقی بمانیم. گرفتن هر چیزی به ازای پیام رسانی از دیگران ماهیت روحانی انجمن ما را خدشه‎دار می‎کند و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را از بین می‎برد به همین دلیل ما از دریافت پول، هدیه، پاداش، انعام، کادو، یادگاری، جایزه و... از معتادان، مسئولین و مدیران مراکز درمانی خودداری می‎کنیم.

 

 


* سنت دهم
ما یاد می‎گیریم تا وقتی که در مورد مسائل خارجی اظهارنظر نکنیم کسی هم از خارج انجمن در مورد نحوه عملکرد ما اظهار نظر نمی‎کند. انجمن معتادان گمنام ابداً نمی‎تواند نقل مباحث خارجی باشد و درگیر کش و قوس‎ها و اختلافات اجتماعی دیگر شود زیرا این مسائل از تمرکز ما بر هدف اصلی می‎کاهد. اعضای این کمیته به هیچ عنوان نمی‎توانند در مورد جو جامعه، سیاست‎های مقابله با مواد مخدر، نحوه پیشگیری، نوع و نحوه سم‎زدایی، انواع قرص‎‏ها و داروهای ترک اعتیاد صحبت کنند یعنی ما حرفه‎ای نیستیم و اظهار عقیده در مورد هیچ موضوعی نمی‎کنیم و فقط سنت پنج خود را دنبال می‎کنیم.

 

* سنت یازدهم
بازتاب عمومی ما از آن چه باید ارائه دهیم عبارت است از روش موفق و اثبات شده حفظ شیوه زندگی عاری از مواد مخدر و ما اعضای جدید را جذب می‎کنیم و معتادان بیشتر و بیشتری معتادان گمنام را پیدا می‎کنند. اما وقتی اصول را در زندگی خود به اجرا درمی‎آوریم همان طور که خود به سوی بهبودی جذب شده‎ایم اعضای جدیدتری را به راه NA جذب می‎کنیم.

به عنوان یک عضو H&I

من به عنوان یک عضو H&I چگونه می توانم در پیشبرد و هدف کمیته موثر باشم ؟
1 – خدمت کردن با عشق و مسئولیت پذیری . ( مفهوم چهارم )
2 – مشارکت مسئولانه در مباحثات جلسه درون کمیته ای . ( مفهوم هفتم )
3 – پوشش مناسب و ظاهری آراسته و رفتاری معقول .
4 – رعایت باید ها و نباید ها .
5 – وقت شناسی ( مفهوم چهارم )
6 – شرکت منظم در جلسات توجیهی و کارگاه های آموزشی و خدماتی . ( مفهوم هشتم )
7 – دادن فرصت خدمت به اعضای دیگر . ( سنت نهم و مفهوم چهارم )
8 – کار کردن روی قدم ها و سنت ها .
9 – خدمت بدون زیر بنا و تائید طلبی . ( سنت دوازده )
10 – هماهنگ بودن با سرگروه ها و اعضای دیگر و ارائه گزارش شفاف .
11 – عضو سازگار بودن .
12 – شرکت منظم در جلسات درون کمیته ای .
13 – برخوردار بودن از روابط عمومی مناسب .
14 – انعطاف پذیری ( پذیرش ) و فروتنی .
15 – اجتناب از شخصیت شدن در زندانها و مراکز درمانی .
16 – عدم استفاده از غرایض شخصی .
17 – رعایت احترام متقابل .
مراحل پیام رسانی
الف : قبل از پیام رسانی                          ب : هنگام پیام رسانی                                      پ : بعد از پیام رسانی
قبل از پیام رسانی :
1 – دعا کردن
2 – توجیه و آموزش خدمتگزاران .
3 – توجه به باید ها و نباید ها .
4 – تقسیم کار و هماهنگی لازمه .
5 – اطمینان از اطلاع رسانی .
6 – تهیه نشریات لازم .
7 – گرفتن ترازنامه شخصی .
8 – هماهنگی با مسئول مرکز توسط مسئول کمیته .
هنگام پیام رسانی :
1 – باید ها بطور دقیق انجام شود .
2 – نباید ها بطور دقیق رعایت شود .
بعد از پیام رسانی :
1 – تهیه ترازنامه از پیام رسانی .
2 – تهیه گزارش شفاف و مکتوب از جلسه پیام رسانی .
3 – درج خلاف سنتها .
4 – شرکت در جلسه توجیهی کمیته .
5 – بررسی مشکلات جلسات پیام رسانی در جلسه درون کمیته ای .
6 – اعلام نشریات مورد نیاز زندانیان .
7 – بررسی درخواست مسئولان مراکز یا زندانها و یا زندانیان .
8 – رعایت مقررات زندان هنگام خروج .
1- چه ویژگی های شخصی کمک می کند تا بعنوان یک عضو H&I بتوانم کار گروهی و تیمی انجام دهم ؟

 ترازنامه خدمتی
 احترام به تقسیم کار، هماهنگی با اعضاء
 داشتن دانش روز NA
 آگاهی کافی از 12 قدم و سنت و عملکرد نسبت آنها
 ارتباط و گرفتن تجربه از اعضای با تجربه این کمیته
 نظم و انضباط
 داشتن روحیه همدلی و همدردی
 روابط عمومی قوی ، فن بیان خوب
 داشتن پوشش و ظاهری مناسب
 خلاقیت و یادگیری کار گروهی
 احساسی عمل نکردن
 داشتن حس ایثار و از خودگذشتگی
 اصول را به شخصیت ها ترجیح دادن
 آشنایی و رعایت باید ها و نبایدها
 داشتن تمایل ، وقت ، انرژی و توانایی خدمت
 داشتن شهامت در پذیرش اشتباه
 شناخت کافی از خود و بیماری
 توان تصمیم گیری
 آموزش پذیر بودن اعضاء
 حفظ گمنامی ، قضاوت نکردن
 خوش قولی
 جلوگیری از پر حرفی
 حرفه ای عمل نکردن
 شرکت در کارگاه های آموزشی
 عدم احساس تفاوت با اعضای مراکز ( بیماران ) و پذیرش آنها بعنوان بیمار
 عدم دخالت در فعالیت های مراکز درمانی

2- چه ویژگی های بازدارنده و منفی بصورت شخصی مانع کار تیمی می گردد ؟

 خودمحوری و تکروی
 ظاهر نامناسب
 عدم تعهد
 عدم آگاهی از دانش روز NA
 عدم توجه به اصول NA
 عدم هماهنگی بین اعضای گروه
 عدم مشورت ( نداشتن فروتنی )
 ناآگاهی از شرح وظایف و بی تجربگی
 نداشتن ترازنامه و بهبودی شخصی
 در نظر گرفتن منافع شخصی
 ترجیح دادن شخصیت ها به اصول
 عدم رعایت اساسنامه داخلی
 احساس برتری و حکومتی خدمت کردن
 نداشتن انضباط شخصی
 عدم رعایت بایدها و نبایدها
 پافشاری بر روی عقاید شخصی
 دخالت در امور پزشکی و مسائل حرفه ای
 عدم پاسخگویی ، تعهد و مسئولیت
 عدم داشتن روحیه تعامل با مراکز و با اعضای پیام رسان
 استفاده از غرایض و نواقص شخصیتی
 غلو کردن در مورد NA
 نداشتن شهامت اقرار
 بی اهمیتی نسبت به تجارب و نظرات دیگران
 پی گیر نبودن در مسائل کمیته H&I
 عدم رعایت گمنامی
 عدم پاسخگویی نداشتن انگیزه هدف و تمایل

 

جمع آوری نتایج کارگاهها انجمن معتادان گمنام

جمع آوری نتایج کارگاهها جهت پروژه نگارش کتاب سنت ها پروژه نگارش کتاب سنت ها در کنفرانس خدمات جهانی سال 2012 به تصویب رسید تا بین سالهای 2012 الی 2016 انجام شود. طبق پروژه مصوبه قرار شد بین سالهای 2012 الی 2014 بر جمع آوری مطالب و داده های خام و جمع آوری ایده ها و نظرات انجمن در رابطه با اینکه چه مطالبی جهت درج در این کتاب مفید است، تمرکز شود و بین سالهای
2014الی 2016 بر روی تهیه پیشنویس، ارائه آن به انجمن جهت بررسی و اظهار نظر و سپس تهیه پیشنویس نهایی و ارائه آن به کنفرانس خدمات جهانی سال 2016 جهت تائید، تمرکز شود.

ما از اینکه تا کنون مطالب زیادی از کارگاههای برگزار شده در سطح نواحی و مناطق مختلف دریافت کرده ایم، بسیار هیجان زده هستیم. برای اینکه بتوانیم اعضاء بیشتری را ترغیب به شرکت و ارائه ایده هایشان کنیم، نوآوری جدیدی در برگزاری کارگاهها کرده ایم تا گروهها

بتوانند قبل از شروع جلسه، بعد از جلسه یا در حین برگزاری جلسه اداری این نوع کارگاه را برگزار کنند. که ماحصل آن در این کتابچه آمده است.

مواردی جهت شروع بحث و گفتگو در گروهها ارائه گردیده که می تواند باعث بحث های جالبی شود و به اعضاء گروه شما فرصت شرکت در این فرآیند را بدهد تا تجربه، نیرو و امید خود را به مشارکت گذارند. این سئوالها و موارد فقط جهت شروع بحث است و اگر گروه شما نظر و ایده ای فراتر از این موارد دارد، ما خوشحال می شویم تا آنها را برای ما بفرستید. در واقع ما شما را به انجام این کار تشویق می کنیم. خوب همه چیز عالیست! حال از کجا شروع کنیم؟

یک یا دو خدمتگزار مورد اعتماد را انتخاب کنید تا جلسه بحث را گردانندگی کنند. کمک بزرگی خواهد بود اگر این کتابچه را اول در جلسه بخوانید و برای برگزاری این مینی –کارگاه به دقت برنامه ریزی کنید تا همه چیز در حد امکان به خوبی پیش رود. ما در اینجا21 دقیقه زمان برای بحث و گفتگو در نظر گرفته ایم، اما از شما درخواست می کنیم تا نسبت به شرایط گروه خود این زمان را تنظیم کنید. هر تعداد کارگاهی که می خواهید برگزار کنید. این کارگاهها را قبل یا بعد از جلسه، با رهجوهای خود، قبل یا بعد از جلسه ناحیه یا منطقه برگزار کنید.

هر کارگاه باید فقط در مورد یک سنت برگزار شود. گروه تصمیم می گیرد که در مورد کدام سنت گفتگو کند، یا می تواند از گرداننده درخواست کند تا یک سنت را انتخاب کند. مواردی که جهت برگزاری کارگاه الزم دارید، از قرار زیر است: خواندن سنت مربوطه، خواندن شرح مختصر در مورد سنت مربوطه که در این متن آمده و سئواالتی که برای بحث در این کتابچه مطرح گردیده است. اگر سئوال یا ایده جدیدی به فکر شما رسید حتماً از آن استفاده کنید.

پس از اینکه سنت و شرح مختصر را با صدای بلند خواندید، یکی از سئوالهای مطرح شده را بخوانید و درباره آن گفتگو کنید. می توانید یکی از اعضاء را به عنوان کاتب انتخاب کنید تا همه گفتگوها را یادداشت کند تا بتوانید از تمام وقت اختصاص داده شده به کارگاه استفاده کنید، یا اینکه بخشی از وقت را به گفتگو اختصاص دهید و در آخر کارگاه چند دقیقه وقت اختصاص دهید که هر عضو نظر و برداشت خود را کتبی بنویسد و به گرداننده تحویل دهد. بسیار مفید است، اگر چند نسخه از کتاب پایه و کتاب چگونگی عملکرد نیز در دسترس شرکت کنند گان قرار دهید تا در صورت نیاز به آن رجوع کنند.

می توانید نظرات جمع شده را به صورت کلی و گروهی و یا به صورت فردی ارسال نمائید. اگر بخواهید کارتان آسان تر شود می توانید از دست نوشته ها عکس بگیرید)البته، لطفا ً به طوری که خوانا باشد و برای ما به آدرس
wso.iran@yahoo.com.my  ای-میل فرمایید. با تشکر از شرکت شما در این فرآیند.

بحث و گفتگو

این نوع کارگاه برای این طراحی شده است تا گروهها بتوانند گفتگویی 21 دقیقه ای داشته باشند، ا ّما همانگونه که گفته شد اگر گروه بخواهد می تواند این زمان را کمتر یا بیشتر کند. سئواالتی که در این متن درج شده است، فقط یک نقطه شروع هستند. ما امیدواریم که بحث و گفتگوی شما پرانرژی و الهام بخش باشد و در بحث ها یکدیگر را به چالش بکشید تا بتوانید به سنت ها با دیدی تازه و به گونه ای که هرگز فکرش را هم نمی کردید، نگاه کنید.
1. انتخاب کنید که در مورد کدام سنت می خواهید گفتگو کنید.


2. با چند لحظه سکوت و دعای آرامش آغاز کنید.


3. عضوی را به عنوان کاتب انتخاب کنید و از او بخواهید تا تجارب و ایده های منحصر به فرد اعضاء را یادداشت کند و نه فقط فهرستی از اصول روحانی یا نقل قول های که از کتاب می شود.


4. از یکی از اعضاء بخواهید تا سنت مربوطه و همین طور گزیده آن سنت که در این متن درج گردیده را با صدای بلند بخواند.


5. از یک عضو دیگر بخواهید تا یکی از سئواالت مربوط به آن سنت را از این کتابچه انتخاب کند و گفتگو در مورد آن را آغاز کنید.


6. سعی کنید در حد امکان اعضاء بیشتری تجربه و ایده خود را در مورد سئوال مربوطه به مشارکت گذارند. گرداننده می تواند از هر عضوی که صالح دید بخواهد تا ایده یا تجربه خود را بهتر و شفاف تر توضیح دهد. ا ّما سعی کنید به قبل از اینکه نتیجه کارگاه را تفسیر کنید، به همه وقت مشارکت داده باشید.


7. سعی کنید کارگاه را در زمان تعیین شده خاتمه دهید. اگر اعضاء انرژی گفتگوی بیشتر را دارند، آزاد هستید تا سئوال بعدی را مطرح کنید. یا در "جلسه چند نفره بعد از جلسه" که اصوالً همیشه برگزار می شود به بحث خود ادامه دهید.


8. از نتایج کارگاه عکس بگیرید و آن را به ای میل نمایید ارسالwso.iran@yahoo.com.my

 

سنت یک

یکی از راههای قرار دادن منافع مشترک در رأس این است که هر یک از ما خود را به طور مساوی مسئول بهروزی و موفقیت NA بدانیم........ " همان گونه که هر عضو برای بقاء و ماندگاری خود به حمایت انجمن تکیه می کند، بقاء و ماندگاری NA هم به

اعضاء آن بستگی دارد.

سئوال جهت گفتگو


 بهبودی شخصی من چگونه به اتحاد NA بستگی دارد؟


 ما زمانی که بر سر مسئله مهمی توافق نداریم، چگونه اتحاد را حفظ و تمرین می کنیم؟


 به عنوان یک عضو، مسئولیت های من در برابر NA چیست؟ مسئولیت های یک گروه و یک بدنه خدماتی در برابر NA کدام است؟

 

 

سنت دو

اگر قرار است ما از طرف یک صاحب اختیار نهایی )نیروی برتر( راهنمایی شویم، الزم است به روشی دست یابیم که بتوانیم همگی با هم آن راهنمایی را دریافت کنیم. مکانیسم یا سازوکاری که از آن استفاده می کنیم همان وجدان گروه است. وجدان گروه مشابه وجدان شخصی است. اما وجدان گروه انعکاس کنندۀ آگاهی و درک جمعی و همین طور تسلیم گروهی در برابر اصول روحانی است.

سئوال جهت گفتگو


 وجدان گروه چیست؟


 تفاوت بین رهبری و حکومت کردن چیست؟


 ما چگونه از صاحب اختیار نهایی دعوت می کنیم تا در فرآیند شکل گیری وجدان گروه حضور داشته باشد؟ و چگونه تشخیص می دهیم که او در جمع ما حاضر است؟

 

سنت سه

سنت سوم از طریق تشویق ما به پذیرش دیگران، به ما کمک می کند تا رشد کنیم. عضویت یک تصمیم شخصی است که توسط هر فرد گرفته می شود. وظیفه ما این است که آتش تمایل را شعله ور کنیم نه اینکه آن را از بین ببریم. سنت سوم منعکس کننده و فراگیر بودن قدم یک است.

سئوال جهت گفتگو


 گروه من چگونه به اعضاء خوش آمد می گوید و کمک می کند تا ایشان احساس پذیرفته شدن نمایند؟ یا چگونه باعث سرخوردگی و عدم پذیرش ایشان می شود؟ این سئواالت در مورد شخص من چگونه صدق می کند؟


 آیا یک گروه می تواند در مورد عضویت کسی تصمیم بگیرد؟


 چگونه این سنت از منافع مشترک ما حمایت می کند؟

سنت چهار

 

خود اتکایی به گروهها آزادی و خالقیت الزم را می دهد تا راههای منحصر به فردی جهت رساندن پیام بیابند و نیز گروهها از این طریق جایگاه مناسب خود را در کل NA و همین طور در انجمن محلی خود پیدا کنند. اما استقالل به این معنی نیست که گروهها نسبت به

رعایت اصول روحانی نهفته در سنت ها الزامی ندارند.

 

 سئوال جهت گفتگو


 چگونه می فهمیم که چه چیزی بر NA در کل تاثیر می گذارد؟


 چگونه بین استقالل و مسئولیت پذیری تعادل برقرار می کنیم؟


 چرا استقالل، آزادی و خالفیت در NA تا این حد مهم هستند؟

سنت پنج

 

سنت پنجم از ما می خواهد تا با در راس قرار دادن هدف اصلی مان، امانت داری را تمرین کنیم. که در نهایت فقط رساندن پیام به معتاد در حال عذاب است و این تنها چیزی است که ما برای بخشش داریم.

 

سئوال جهت گفتگو


 به عنوان فرد، گروه و بدنه های خدماتی چگونه می توانیم به پیشبرد هدف اصلی مان کمک کنیم؟


 فضای بهبودی چیست و ما چگونه می توانیم آن را پرورش دهیم؟


 چه چیز ما را از هدف اصلی مان منحرف می سازد؟ چگونه تشخیص می دهیم که از هدف اصلی منحرف شده ایم؟

سنت شش

 

با مشخص کردن مرز و حد و حدودمان، سنت شش کمک می کند تا گروههایمان از مشکالت متداولی که برای سازمان های دیگر پیش می آید، اجتناب کنند. توسط کمک به گروهها جهت اجتناب از مشکالت، سنت ششم به ما اجازه می دهد تا تمام انرژی خود را برای رساندن پیام NA به معتادانی که خواهان بهبودی هستند، وقف نمائیم.

 

سئوال جهت گفتگو


 فرق بین همکاری با تائید یا وابستگی چیست؟


 در چه نقطه ای ممکن است یک رابطۀ همکاری محو و تبدیل به وابستگی یا تائید گردد؟


 ما ممکن است چه تضادهای با سازمان های خارجی پیدا کنیم، و چگونه باید با این تضادها روبرو شد؟

 

سنت هفت

 

اصل روحانی خود-اتکایی شامل مسائل مالی نیز می شود اما خیلی فراتر از پولی است که ما اعانه می کنیم. گروه هر چیزیی جهت پیش برد هدف اصلیش نیاز داشته باشد، باید خود تهیه نماید.

خدمت در گروه و عضویت فعال در گروه، دو کمک حیاتی به خود-اتکایی گروه هستند که هیچ هزینه و بار مالی ندارند.

 

سئوال جهت گفتگو


 چرا تعهد نسبت به خود-اتکایی مهم است؟


 چگونه سعی ما در خود-اتکایی به اتحاد انجمن کمک می کند؟


 زمانی که تشخیص بین خود-اتکایی و دریافت کمک از خارج سخت است، چگونه می توان مشکل را حل کرد؟

سنت هشت

 

سنت هشت یادآور این است که اعضاء ما نیازی به حرفه ای بودن ندارند تا بتوانند پیام بهبودی NA را برسانند. قلب و هسته اصلی روش NA برای بهبودی، کمک یک معتاد به معتاد دیگر است. ما بهبودی را نمی فروشیم، بلکه آن را به رایگان و با روحیه ای مملو از عشق و سپاسگزاری به مشارکت می گذاریم. اگرچه گروهها، هیئت های خدماتی، و کمیته ها در معتادان گمنام می توانند برای انجام وظایف محوله خواهان کمک های حرفه ای شوند.

 


سئوال جهت گفتگو


 تفاوت بین برخورد حرفه ای و غیر حرفه ای در درمان اعتیاد چیست؟


 اگر شغل ما به گونه ای است که به عنوان یک حرفه ای با معتادان سروکار داریم، چگونه می توانیم وقتی این معتادان را در جلسه می بینیم با ایشان مثل یک عضو رفتار کنیم و نه مثل یک مشتری؟


 رابطۀ بین این سنت و گمنامی چیست؟

سنت نه

 

این سنت دربارۀ ساده کردن مسائل است و به این معنی است که ما نامنظم و بدون ساختار نیستیم. بلکه هیئت های خدماتی و کمیته های تشکیل می دهیم تا به گروهها خدمت کنند و بنابراین " NA تحت این عنوان، بتواند توجه خود را بدون خلل و مستقیم به رساندن

پیام معطوف کند." کلید انجام این کار ارتباطات و حس مشترک تعهد نسبت به هدف اصلی است.

 

سئوال جهت گفتگو


 چرا به هیئت های خدماتی و کمیته ها نیاز داریم؟


 چگونه ارتباط موثر را بین گروهها با هیئت های خدماتی و کمیته ها حفظ می کنیم؟


 نظرتان در مورد رابطه این سنت با هدف اصلی مان چیست؟

 

سنت ده

 

اعضاء NA تشویق می شوند تا مستقل فکر کنند، عقاید خود را داشته باشند و آن را هر گونه که صالح می دانند بیان کنند. اما در عین حال ما همگی بخوبی می دانیم که عقاید شخصی و بحث برانگیز ما می تواند گروه را از هدف اصلیش منحرف سازد. تا جای که بر روی تعالی و رشد انجمن و همین طور هدف اصلی متمرکز باشیم از طرح مسائل بحث برانگیز که می تواند ما را از بهبودی دور سازد، اجتناب می کنیم.

 

سئوال جهت گفتگو


 زمانی که در جلسه مشغول مشارکت هستیم، چگونه می توانیم در مورد مسائل خارج از NA که بر روی بهبودی ما تاثیر می گذارند صحبت کنیم بدون اینکه جلسه را از هدف اصلی NA دور سازیم؟


 نظرات NA در مورد پاک شدن چیست؟


 زمانی که در اجتماع صحبت می کنیم، چگونه می توانیم NA را توصیف و معرفی کنیم بدون اینکه درگیر بحث شویم؟

سنت یازده

 

سنت یازده سنگ زیربنای خط مشی روابط عمومی NA است. انجام درست اطالع رسانی به معنی تبلیغ نیست، بلکه باعث ایجاد جاذبه برای کسانی می شود که نیاز به کمک ما دارند. حرف ها و اعمال ما نشان دهنده بهبودی مان در NA و انعکاس گر انجمن NA است. به عنوان اعضاء مسئول NA ما می خواهیم این انعکاس منبع جاذبه باشد و نه منبعی برای خجالت و شرم زدگی.

 

سئوال جهت گفتگو


 در انجام فعالیت های روابط عمومی، چگونه از آبرو و اعتبار NA حمایت می کنیم؟ یا هنگامی که در یک رسانه عمومی حضور پیدا می کنیم؟ آن زمانی که با به تن داشتن تی شرت NA به رستوران و کافی شاپ می رویم، چطور؟


 چگونه گمنامی شخصی خود را وقتی که در یک رسانه عمومی هستم، حفظ می کنم؟


 چرا گمنامی شخصی من در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم برای NA در کل اهمیت دارد؟

سنت دوازده

 

سنت های دوازدهگانه، انجمنی را توصیف می کند که رهنمود و خرد جمعی خود را از طریق پیروی از اصول روحانی دریافت می کند و نه از شخصیت ها و افراد. این گونه از خود گذشتگی منظور سنت دوازده از کلمه گمنامی است و اصلی روحانی است که معتادان گمنام بر اساس آن تشکیل شده است.

 

سئوال جهت گفتگو


 اگر "اصول را به شخصیت ها ترجیح دهیم" شخصیت های انجمن چگونه می توانند بر نقش ما به عنوان اعضاء NA تاثیر مثبت بگذارند؟


 "اساس روحانی" به چه معنی است و ما چگونه بر پایه آن انجمن را تشکیل داده ایم؟


 رابطۀ بین گمنامی و "منافع مشترک ما" چیست؟


 

اصول کار مشارکتی در امر پیام رسانی

 اصول کار مشارکتی در امر پیام رسانی                            

1. اعتماد متقابل و همدلی

2. پوشش اشتباهات یکدیگر

3. گفتگو قبل از پیام رسانی

4. استفاده از... تجربه های پیام رسانی قبل و تجربه های دیگران

5. مثبت ااندیش باشیم

6. از هم یاد بگیریم

7. عقاید خود را تحمیل نکنیم

8. مجری تصمیمات کمیته باشیم

9. فروتنی داشته انتقاد پذیر باشیم

10.  خلاقیت و سرعت انتقال داشته باشیم

11.  از گفتن کلمه متاسفم هیچ تجربه ای در این مورد ندارم نهراسیم

12.  سنت دوازدهم را رعایت کنیم و اصول را به .......... ترجیح دهیم 

اطلاع زسانی عمومی

انجمن معتادان گمنام چیست ؟ 
معتادان گمنام، انجمنی غیرانتفاعی، بین المللی و برخاسته از بطن اجتماع می¬باشد که با هدف بهبودی معتادان، در 131 کشور فعال است. اعضای انجمن معتادان گمنام (NA) چگونگی زندگی بدون مصرف مواد مخدر را... از یکدیگر یاد گرفته و عوارض و
نابسامانی¬هایی که در اثر اعتیاد در زندگیشان بوجود آمده را بهبود می-بخشند.
  تاریخچه انجمن معتادان گمنام در ایران :
انجمن معتادان گمنام ایران از سال 1369 فعالیت خود را  در مرکز بازپروری قرچک آغاز نمود و از سال 1373 با همکاری مسئولین وقت جلسات بصورت مرتب برگزار گردید.
اعضای در حال بهبودی انجمن معتادان گمنام در مرداد ماه سال 1373 محلی مستقل در تهران برای برگزاری جلسات خود اجاره نمودند و هم اکنون بعد از گذشت سالها همه روزه در تهران و سایر شهرها بیش از 17000 جلسه در هفته  برگزار می¬گردد.
  اعضای انجمن معتادان گمنام چه کسانی هستند ؟
هر فردی که مایل باشد مصرف مواد مخدر را قطع کند، می¬تواند عضوی از انجمن معتادان گمنام باشد. عضویت، محدود به مصرف ماده مخدر خاصی نمی¬باشد. کسانی که احساس می¬کنند با مواد مخدر (از نظر ما الکل هم نوعی ماده مخدر است) چه انواع قانونی آن و چه غیر قانونی مشکل  دارند، می¬توانند به جمع ما بپیوندند. تمرکز بهبودی در NA بر روی بیماری اعتیاد است نه یک ماده خاص.
  گمنامی در NAچیست ؟
گمنامی یکی از عوامل اصلی و اولیه بهبودی اعضای انجمن معتادان گمنام می¬باشد. اصل اساسی گمنامی، باعث می¬شود تا معتادان بدون ترس از ممانعت¬های اجتماعی و قانونی، در جلسات شرکت کنند. این برای معتادی که قصد دارد برای اولین بار در جلسات شرکت کند، مسئله مهمی است. همچنین، گمنامی، فضای یکسانی را در جلسات به وجود می¬آورد. گمنامی باعث می¬شود افراد هیچگونه تمایزی از نظر تحصیلات، دارایی و شرایط اجتماعی نسبت به سایر اعضاء  نداشته باشند و هیچ عضوی در هر شرایطی بیشتر یا کمتر از عضو دیگر نیست.
  جلسات معتادان گمنام چیست ؟
روش اصلی بهبودی در NA، باور این برنامه و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر است. اعضاء با صحبت کردن درباره تجربیات و بهبودیشان از مصرف مواد مخدر، در جلسات مشارکت می¬کنند. جلسات NA در مکانی که توسط گروه اجاره می¬شود، برگزار می¬گردد و توسط اعضاء انجمن اداره می گردد. هزینه برگزاری جلسات NA و سایر خدمات، به طور کامل از محل کمک¬های داوطلبانه اعضای در حال بهبودی و فروش نشریات تأمین می¬گردد و انجمن هیچگونه کمک مالی خارج از انجمن نمی¬پذیرد. اکثر جلسات NA، به صورت مرتب و هفتگی، در زمان و مکان معینی (معمولاً در اماکن عمومی) برگزار می¬شوند. اساساً دو نوع جلسه بهبودی وجود دارد:
1. جلسات باز؛ که شرکت عموم در آن آزاد است.  2. جلسات بسته؛ که مختص معتادان است.
مباحث جلسات شامل: مشارکت، سؤال و جواب، عناوین موضوعی و در  بعضی از جلسات نیز ترکیبی از این موارد می¬باشند. هدف همه جلسات فراهم کردن محیطی امن و مناسب برای بهبودی از اعتیاد و رساندن پیام بهبودی از اعتیاد است.
NA   چگونه کار می کند ؟
کمک معتادان به یکدیگر، پایه و اساس NA است. اعضاء به طور مرتب، گرد هم جمع می¬شوند تا درباره تجربیاتشان در بهبودی صحبت کنند. اعضای با تجربه بیشتر، راهنمای افراد تازه¬وارد می¬شوند. مبنای اصلی بهبودی NA، بر اساس اصول دوازده قدم است. این قدم¬ها
مجموعه¬ای از رهنمون¬ها برای دست¬یابی عملی به بهبودی است. با دنبال کردن این رهنمون¬ها و کارکرد صمیمانه با سایر اعضاء، معتادان یاد
می¬گیرند که مصرف مواد مخدر را قطع کرده و با مسائل روزانه زندگی روبرو شوند. انجمن معتادان گمنام، نماینده مکتب اعتقادی خاصی
نمی¬باشد. این انجمن، اصول روحانی مانند: ایمان، صداقت، روشن¬بینی، فروتنی و تمایل را به معتادان می¬آموزد تا در زندگی روزانه مورد استفاده قرار دهند. نحوه استفاده عملی از اصول روحانی، خاص هر فرد است و توسط وی تعیین می¬گردد.
بهبودی در NA ، یک درمان معجزه آسا نیست که در یک مقطع زمانی خاص صورت بگیرد، بلکه فرآیندی است مداوم و مشخص. در پیوستن افراد به NA اجباری در کار نیست و پیمودن مراحل بهبودی و کارکرد 12 قدم در زمان دلخواه اعضاء می¬باشد.
  بر آورد اعضای انجمن معتادان گمنام ایران :
از آنجاییکه بر مبنای اصول NA و اصل گمنامی، هیچ سابقه¬ای  از حضور و شرکت اعضاء در انجمن ثبت و نگهداری نمی¬شود، برآورد کسانی که به انجمن معتادان گمنام آمده و نهایتاً، پاکی¬های طولانی مدتی را بدست آورده¬اند، مشکل است. تنها شاخص موفقیت ما رشد سریع تعداد گروه¬های انجمن در طول چند سال أخیر و گسترش معتادان گمنام در نقاط مختلف کشور است.
براساس تازه¬ترین برآوردها، NA ایران در حال حاضر، بیش از 17000 جلسه در هفته، برگزار می¬نماید و بیش از 350 هزار نفر عضو در حال بهبودی دارد.       
دراستان گلستان بیش از 229 جلسه در قالب 56 گروه وبیش از3000 نفرعضودرحال بهبودی دارد
 

 

اطلاعیه
در سراسر دنیا انجمن¬های خیریه و مراکز باز پروری معتادانی وجود دارد که توسط اعضاء انجمن معتادان گمنام تأسیس و راه اندازی شده¬اند و بعضی از اعضای این انجمن در آن مراکز به عنوان کارمند، مشاور و کارشناس مشغول به کار می¬باشند. اما صرف حضور اعضای این انجمن در اینگونه  مراکز یا جمعیت¬ها لزوماً به این معنی نمی¬باشد که آن مراکز  به انجمن معتادان گمنام وابسته می¬باشند و  یا انجمن ما آنها را تأیید می¬کند. البته در عین حال مــا  در قالب یک انجمن، نظری در مورد این مراکز و جمعیتها نداریم و آنها را نیز رد نمی¬کنیم.
در مجموع این انجمن هیچ کمک مالی خارج از  انجمن نمی¬پذیرد و هیچ نظر یا فعالیتی در رابطه با ترک فیزیکی و سم زدایی ندارد.
معتادان گمنام به گونه¬ای کاملاً واضح و غیرحرفه¬ای با بیماری اعتیاد برخورد می¬کند. ما بیمارستان، مراکز درمانی، کلینیک سرپایی بیماران و یا هیچ تسهیلاتی که مربوط به مؤسسات درمانی باشند نداریم. ما به تشخیص حال کسی نمی¬پردازیم و بهبودی یا چگونگی پیشرفت بیمارانمان را پیگیری نمی¬کنیم در حقیقت ما مریض نداریم، ما فقط عضو داریم گروههای ما درمان¬های حرفه¬ای، طبی، قانونی یا خدمات روان درمانی یا روحی ارائه نمی¬دهند. ما صرفاً انجمنی هستیم که از معتادان در حال بهبودی تشکیل یافته و بطور مرتب گردهم می-آییم تا به کمک یکدیگر پاک بمانیم.                                            

  چگونه با انجمن معتادان گمنام تماس بگیریم :
شماره تلفن¬ها و آدرس جلسات بسیاری در سایت رسمی انجمن www.nairan.org درج شده است. خطوط تلفن گویا؛ دفتر مرکزی به شماره 88140012  به منظور کمک به معتادان در پیدا کردن نزدیک¬ترین جلسات طراحی شده است.

 

پاره ای از اختیارات گردانندگی

• یک طرح پیشنهادی چه زمانی می تواند از طرف گرداننده خارج از موضوع جلسه اعلام گردد
1. طرح یا پیشنهاد بر خلاف خط مشی جاری شورا و کمیته فرعی باشد
2. آشکارا بر خلاف یکی از سنتها یا... مفاهیم دوازده گانه باشد
3. زمان مطرح نمودنش در آن جلسه نامناسب باشد
4. بدگوئی در مورد خدمتگزاری که در شورای ناحیه حاضر نباشد یا بصورت توهین و اهانت به عناصر ساختار خدماتی باشد
• گرداننده ( می تواند/ نمیتواند ) جهت راهنمائی و کسب تجربه در موضوعی خاص از اعضائی که تجربه کافی در آن زمینه را دارند برای شکل گیری وجدان گروهی آگاه به اعضاء خارج از شورا وقت مشارکت بدهد
• اگر در حین بحث و تبادل نظر ، عضوی درخواست پایان بحث و رأی گیری فوری را بنماید . پس از تأئید دوسوم آراء بحث باید سریعاً پایان یابد و رأی گیری در مورد بحث انجام شود .
• پیشنهاد به تعویق افتادن یک موضوع باید به تأئید نفر دوم برسد و سپس با رأی نصف بعلاوه یک موضوع به جلسه بعد یا تاریخ مشخصی موکول می شود ( و در آن تاریخ دوباره به دستور کار وارد می شود )
• درصورت نبودن اطلاعات کافی جهت تصمیم گیری در مورد طرحی با درخواست یک عضو بعنوان درخواست ارجاع این طرح به کمیته مربوطه یا جلسه هماهنگی شورا و تأئید نفر دوم با رأی نصف بعلاوه یک این طرح به کمیته مربوطه با هماهنگی ارجاع و در جلسه بعدی ناحیه پس از اعلام گزارش کمیته به آن پرداخته می شود
• شرایط درخواست رأی تجدید نظر یا بازبینی پیشنهادات رأی گیری شده در شورای ناحیه
1. طرح می باید در همان جلسه و یا حداکثر جلسه قبلی شورا به تصویب رسیده باشد
2. عضوی که پیشنهاد بازبینی یا لغو را میدهد باید در مورد مسئله اطلاعاتی داشته باشد که در هنگام بحث و گفتگو جهت تصمیم گیری در مورد طرح اصلی ، این اطلاعات موجود نبوده و در دسترس نباشد
3. عضوی که پیشنهاد میدهد باید جزء کسانی باشد که هنگام رأی گیری اولیه جزء طرفداران طرح و موافقین رأی گیری بودند .
4. پیشنهاد تجدید نظر یا (لغو) با تائید یک نفر دیگر و رأی (نصف بعلاوه یک یا دوسوم ) قابل اجرا می باشد که در این صورت طرح موقتاً متوقف و طرح قبلی مجدداً مورد بررسی قرارد میگیرد .


• برای صرف نظر از یک موضوع از طرف خود ارائه کننده پیشنهاد ، اگر هیچ عضو دیگری اعتراضی نداشت گرداننده موضوع را از دستور کا خارج میکند . اما در صورت وجود حتی یک معترض بحث به قوت خود باقی می ماند
• تمامی تصمیمات گرداننده در این شورا قابل استیناف و تجدید نظر می باشد
چگونگی استیناف تصمیمات گرداننده : ( 1- درخواست یک عضو رأی دهنده 2- تأئید نفر دوم 3- دلایل عضو درخواست کننده مطرح می شود 4- گرداننده دلایل تصمیم خود را اعلام می کند 5- دیگر اعضای کمیته در مورد این موضوع صحبت میکنند 6- رأی گیری با نصف بعلاوه یک تصمیم گرداننده را لغو میکند
• گرداننده اختیار دارد تمامی پیشنهادات جدید را در صورت تأیید ، معوق و در دستور کار ماه بعد قرار دهد
• تعیین اولویت در مطرح کردن مسائل و بررسی یک موضوع بصورت فوریت جزء اختیارات گرداننده می باشد
• گرداننده در زمان گزارش کمیته ها از رابطین درخواست می نماید که سئوالات خود را از کمیته های مربوطه مطرح کرده و مسئول کمیته ها آنها را ثبت کرده در زمان پاسخگوئی پاسخ دهد
• در زمان ارائه پیشنهاد اصلی توسط اعضاء اگر تبصره اصلاح و ارائه پیشنهاد جدید مطرح شود باید مورد تایید نفر دوم واقع شود و نصف بعلاوه یک رأی آورد و بعد ( بهتشخیص گرداننده در همان جلسه و یا جلسه بعد ) مورد بررسی قرار میگیرد . (اگر شخصی که پیشنهاد اصلی را داده موافق با اصلاح یا تبصره باشد – طرح تبصره نیاز به تائید نفر دوم ندارد )

کمیته زندانها و بیمارستانهای انجمن معتادان گمنام


NA فقط یک قول می‎دهد و آن رهایی از اعتیاد فعال است. امروز یک برنامه روحانی بهبودی برای همه معتادان قابل دسترس است و دیگر لازم نیست که ما ناامیدانه رنج بکشیم و بمیریم.روش‎های زیادی برای خدمت کردن در انجمن معتادان گمنام وجود دارد. ما متوجه شدیم که خدمت در H&I رضایت‎بخش‎ترین بُعد بهبودی است.
 
اعلامیه اهداف و رویای خدمات جهانی NA
هدف اصلی گروه‎هایی که به آن‎ها خدمت می‎کنیم، الهام‎بخش تمام تلاش‎های خدمات جهانی معتادان گمنام است. ما به این وجه مشترک متعهد هستیم.
رویای ما این است که روزی:
• هر معتادی در دنیا فرصت تجربه نمودن پیام ما را به زبان و فرهنگ خاص خود داشته باشد و شانسی برای پیدا نمودن راه تازه‎ای برای زندگی بیابد.
• گروه‏های NA در سراسر جهان و خدمات جهانی NA به کمک یکدیگر با حفظ روح اتحاد و همکاری سعی در رسانیدن پیام بهبودی دارند.
• معتادان گمنام در جهان به رسمیت شناخته شده است و برنامه بهبودی قابل دوام آن مورد احترام و ستایش قرار گرفته است.
آروزی بزرگ، متعالی و مشترک ما راه‎مان را مشخص می‎کند و رویای ما مرجع و معیارمان می‎باشد که الهام بخش کلیه اقدامات ما است. صداقت، ایمان و نیت خیر اساس و پایه این ایده‎آل‎ها می‎باشند. در کلیه تلاش‎های خدماتی خود، ما به راهنمایی نیروی برتر و مهربان خود اتکا می‎کنیم.

«شرکت فعال در خدمت، حسی ارزشمند بودن را در من ایجاد می‎کند»

فقط با دادن آن چیزی که داریم، می‎توانیم آن را برای خود نگه داریم. شاید محکم‎ترین دلیل برای رساندن پیام باشد. وقتی که ما پیام بهبودی را با کسی به مشارکت می‎گذاریم در اصل بهبودی خود را تمدید و تقویت می‎کنیم. بعضی اوقات رساندن پیام کاری شاق می‎باشد. ممکن است فردی که می‎خواهیم به او پیام برسانیم قادر به درک و فهم پیام ما نباشد که این مسئله می‎تواند شامل موارد زیادی باشد، از افرادی که واقعاً لغزش می‎کنند، گرفته تا افرادی که مرتباً انتخاب می‎کنند که رفتارهای مخرب داشته باشند،اصولاً در این گونه شرایط این فکر به ما دست می‎دهد که وقت و انرژی‎مان به هدر می‎رود و باید آن شخص را به حال خود رها کنیم اما قبل از این که تصمیم بگیریم، باید درباره موارد تسکین دهنده که وجود دارند فکر کنیم. در ضمن باید به یاد داشته باشیم که امکان ندارد تا ما بتوانیم از افکار یا ضمیر دیگران آگاه باشیم. ممکن است گاهی به نظر رسد که پیام تاثیر چندانی ندارد. اما شاید دلیل آن باشد که طرف مقابل آمادگی لازم را ندارد. اما امکان این نیز هست که پیام ما در عمق ضمیر او باقی بماند و پس از مدتی طولانی و درست سر موقع و هنگام نیاز به یادش آید. اگر درست فکر کنیم به خاطر خواهیم آورد که ما هم اوایلی که تازه وارد بودیم حرف‎هایی از دهان اعضای دیگر یا سخنرانان NA شنیده بودیم که در آن موقع آن را درک نمی‎کردیم اما مدت‎ها بعد برای ما دلیلی جهت امیدواری یا باعث مایه مشکلات‎مان شدند. ما پیام را می‎رسانیم و آن را آزادانه و بدون به مشارکت می‎گذاریم اما هیچ وقت نمی‎توانیم آن را به زور به کسی بقبولانیم. اصلی که در مورد روابط عمومی انجمنی ما به کار گرفته شده است یعنی – جاذبه نه تبلیغ – به خوبی در مورد سعی شخصی ما در رساندن پیام کاربرد دارد. «هر چیزی که در حین خدمت NA اتفاق می‎افتد، باید از تمایل به رساندن موفقیت آمیزتر پیام بهبودی به معتادی که هنوز در عذاب است، سرچشمه گیرد.»

معرفی کمیته زندان‎ها و بیمارستان‎ها
کمیته فرعی زندان‎ها و بیمارستان‎ها (H&I) در جهت پیام رسانی به معتادانی که دسترسی کامل به جلسات NA را ندارند تشکیل شده است. این کمیته کار خود را به چند صورت در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی و مراکزی که معتادان در آن حضور داشته باشند انجام می‎دهند؛ این کمیته کار خود را به دو صورت انجام می‎دهد.
1- با در اختیار گذاشتن نشریات تایید شده دفتر خدمات جهانی انجمن معتادان گمنام برای معتادانی که دسترسی به جلسات NA را ندارند.
2- با برگزار کردن پنل‎های پیام رسانی توسط اعضای با تجربه و کار آزموده در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی.

وظیفه ما اطمینان از این که معتادان در بیمارستان‎ها و زندان‎ها و مراکز بازیابی که در جستجوی بهبودی‎اند هرگز لازم نیست بمیرند بدون آن که فرصت پیدا کردن راه بهتری برای زندگی به آنها داده شود. کلیه فعالیت‎های این کمیته لازم است به صورت گروهی انجام شود. هیچ عضوی از H&I در امور مراکز، دادگاه‎ها، بیمارستان‎ها، قضات و پزشکان دخالت نمی‎کند.همچنین خدمتگزاری در این کمیته مستلزم طی کردن دوره‎های آموزشی لازم با طرح و برنامه قبلی می‎باشد.

تاریخچه H&I درNA ایران

*شروع تاریخچه NAایران  با کمیته H&I بوده است. و جالب اینکه درهر دو دوره ای که شروع ، متوقف، و دوباره شروع شد هر دو با کمیته H&I ادامه فعالیت داده است .
*شورای منطقه ای ایران در سال 1380 بنا بر نیاز توسعه پیام NA و تصمیم نمایندگان نواحی اقدام به راه اندازی این کمیته نمود. و این کمیته طی دو مرحله مراجعه همراه با اطلاع رسان در زندان قرچک  به دلیل عدم آگاهی مسئولین بازپروری قرچک از انجمن معتادان گمنام و نوع فعالیت H&I ، از ادامه فعالیت باز ماند و این روند تا سال 1382 ادامه داشت.
*در سال 82 بار دیگر نمایندگان نواحی تصمیم به ادامه فعالیت این کمیته با انتخاب یک مسئول جدید در شورای منطقه گرفتند.
*بار دیگر نقطه شروع بازپروری قرچک بود و این بارموفقیتی حاصل شد که آغازی بود برای رسیدن پیام نجات وامید به کسانی که شاید انتظارش را نداشتند.
*اولین موفقیت ، برگزاری هفته ای 2 جلسه در این بازپروری بود که بعد از گذشت 2 ماه به 3 جلسه در هفته رسید.
*امروز در بهمن ماه 1388 تمامی نواحی NA ایران از داشتن کمیته H&I بهره مندند و با جذب خدمتگزاران عاشق ، علاوه بر زندانها ، اقدام به برگزاری پانل پیام رسانی درمراکز درمانی که معتادان اغلب امکان دسترسی به پیام NA  ر ا ندارند ، می نمایند.آرزوی ما این است که که با تلاش و فعالیت خدمتگزاران این کمیته، به تمامی معتادانی که از شنیدن پیام NA بهر دلیلی محرومند دسترسی پیدا کنیم

هدف :توسعه پیام NA  و انجام سنت پنجم هدف راه اندازی این کمیته میباشد .اصل روحانی گمنامی در سنتها به ما یادآوری می کند که سعی کنیم هیچ معتادی از شنیدن پیام انجمن معتادان گمنام محروم نماند.

چگونه انجام می‎شود؟
1- از طریق تشکیل یک کمیته
2- بر طبق اصول و اساسنامه کمیته H&I
3- با رعایت قوانین و مقررات مراکز
4- با طرح و برنامه و هماهنگی و آموزش
5- همکاری با کمیته اطلاع رسانی
6- به صورت گروهی عمل کردن
7- رعایت حدود اختیارات و مرزبندی مشخص
8- استفاده از تجربیات اعضای قدیمی
چه کسی انجام می‎دهد؟
1- معتادان در حال بهبودی که نسبت به این خدمت عشق داشته باشند.
2- جهت خدمت در این کمیته آموزش لازم را دیده باشند.
3- داشتن توانایی در میان گذاشتن تجربه و مشارکت عشق، نیرو و امید
4- داشتن وضعیت ظاهری مناسب و برخورد مناسب با مسئولین
5- داشتن دانش‎ برنامه (12 قدم 12 سنت)
6- کسانی که تمایل و انگیزه این خدمت را داشته باشند.
7- کسانی که عضویت در کمیته H&I را داشته باشند.
8- داشتن سن پاکی معقول

مراکزی که در آنها پیام رسانی صورت می‎گیرد
1- مراکز سرپایی MMT و BMT (متادون و دارو درمانی)معتادانی که به این مراکز مراجعه می‎نمایند به صورت کوتاه مدت و بلندمدت به صورت سرپایی دارو دریافت می‎کنند. این مراکز معمولاً هفته‎ای یک یا دو بار جلسه گروه درمانی دارند و به همراه روانشناس یا بدون آن این جلسه برگزار می‎شود و تیم پیام رسان ما می‎توانند در این جلسه گروه درمانی شرکت کرده و پیام NA را برساند.

2-مراکز DICهدف از ایجاد این مراکز کاهش آسیب‎های اجتماعی حاصل از مواد مخدر می‎باشد. در این مراکز برای بیماران وسایل مصرف و امکانات مصرف تهیه می‎شود. تفاوت این مراکز با مراکز دیگر این است که بیماران جهت قطع مصرف مراجعه نمی‎کنند و برای مصرف بهینه به این گونه مراکز مراجعه می‎کنند.


3- مراکز مشاوره‎ی رفتاری کسانی که به این مراکز مراجعه می‎کنند دارای بیماری‎های خاصی مانند ایدز، هپاتیت یا بیماری‎های عفونی هستند و این مراکز تسهیلات درمانی در اختیار آنها قرار می‎دهد. معمولاً مراجعین به این مراکز معتادانی هستند که در اثر مصرف مواد مخدر دچار بیماری شده‎اند.


4- مراکز اعصاب و روان و تیمارستان‎ها این گونه مراکز مراجعینی دارند که معمولاً معتادین به مواد مخدر اکثراً آنها را تشکیل می‎دهند. غالباً بخش‎هایی برای بستری بیماران دارند و ما به طور مرتب می‎توانیم در این مراکز پیام رسانی داشته باشیم.

تیم پیام رسان تشکیل شده است از 2 تا 3 نفر و حداکثر 4 نفر از اعضای پیام رسان که به نسبت جا و مکان و تعداد مراجعین تعیین می‎شود.

سر گروه تیم: عضوی است آگاه و باید تجربه‎اش در مورد قدم‎ها سنت‎های انجمن NA بیشتر باشد و در کمیته H&I خدمت کرده باشد. سرگروه مسئول هماهنگی تیم پیام رسان و هماهنگی با مسئول کمیته می‎باشد. هماهنگی ساعات مراجعه تیم و تعیین موضوعات مورد بحث در جلسات پیام‎رسانی با وی می‎باشد. در کل مسئولیت یک تیم پیام رسانی با سرگروه آن تیم است.

همراهان و اعضای پیام رسان:معمولاً پاکی و تجربه‎شان کمتر از سرگروه است و پس از شرکت در جلسات توجیهی و آموزشی کمیته H&I تحت نظر سه گروه در یک تیم پیام رسانی مشغول خدمت می‎شود و به صورت گروهی پیام رسانی خواهند داشت.

انواع جلسات پیام رسانی
نسبت به این که اعضای ما گرداننده جلسات پیام‎رسانی باشند یا روانشناس و مسئول مرکز گرداننده‎ی جلسات باشد، نوع جلسات با یکدیگر فرق می‎کند. در مرکزی که خود اعضای NA گرداننده هستند، مثل مرکز DIC و مراکز اعصاب و روان، نوع پیام‎رسانی می‎تواند به صورت موضوع‎دار یا پرسش و پاسخ باشد. در این جلسات سرگروهی مشخص می‎کند که هر کدام از پیام‎رسان‎ها درباره چه موضوعی بحث کنند و معمولاً یک نفر از اعضا به صورت خلاصه داستان زندگی‎اش و نحوه دریافت پیام انجمن و... را مشارکت می‎کند. یک یا دو نفر در مورد یک موضوع مشخص از کتاب صحبت می‎کنند و در پایان نیز سرگروه یا پیام‎رسان با تجربه دیگری در عرض چند دقیقه به طور کلی NA را معرفی می‎کند. نوع موضوعات که برای این جلسات مشخص می‎شود باید با توجه به مشکلات و مسائل بیماران همان مرکز باشد. در ضمن به سرگروه‎ها پیشنهاد می‎شود که به بیماران نیز رخصت مشارکت بدهند زیرا در این صورت آنها با ما احساس همدلی کرده و از طرف دیگر از مشکلات و موانع آنها برای پیوستن به جسات آگاه می‎شویم. در جلساتی که گردانندگی جلسه با روان‎شناس بخش است، معمولاً از بیماران می‎خواهد که از احساساتش بگویند و همچنین یک موضوعی را در مورد بیماری اعتیاد به بحث می‎گذارند. پیام‎رسان‎ها در این جلسات که به صورت مشارکتی است باید در خلال مطرح شده پیام انجمن معتادان گمنام را برسانند. معمولاً پیشنهاد می‎شود که سر گروه‎ها به عنوان پیشنهاد به روانشناس مرکز لیستی از سوالات و موضوعات قدم‎های یک و دو و سه معتادان گمنام را به او بدهند. و در آخر جلسات نیز نشریات و آدرس جلسات در اختیار بیمارستان قرار می‎گیرد.
 

اصول روحانی:اصول روحانی که در این کمیته حتماً می‎بایست رعایت شود تا این کمیته قادر به فعالیت باشد:
 
اتحاد
1- هماهنگی
2- ایثار
3- ایمان و تعهد به NA
4- صراحت و جسارت
5- مشورت و همفکری
6- وقت شناسی
7- دور اندیشی
8- گمنامی
9- صبر
10- پذیرش
11- مسئولیت‎پذیری
 

NA در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد یا شاید هم نظر داریم؟ کارشناسان بهداشت و درمان اغلب می‎گویند انجمن معتادان گمنام از معتادانی که به عنوان بخشی از روند درمانی‎شان، از داروهای مجاز روانی یا داروهای جایگزین مخدر استفاده می‎کنند، استقبال نمی‎کند. در جواب، خدمات جهانی NA معمولاً به سنت‎های ما استناد می‎کند، جملاتی مثل «NA در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد. ما هیچ چیزی را رد یا تایید نمی‎کنیم. در این موارد هیچ توصیه‎ای نداریم.» با این همه، کارشناسان همچنان شاکی هستند: «ولی اعضای NA به بیماران ما چیز دیگری می‎گویند.» ابراز نظر شخصی یک عضو منفرد، ممکن است خوش‏نامی NA را به مخاطره بیندازد.

دارو درمانی
NA چه طور می‎تواند برنامه بهبودی ماندگار و معتبری باشد وقتی اعضا، نظرهای شخصی‎شان را طوری ابراز می‎کنند که انگار نظر NA است؟ معتادانی به جلسات ما می‎آیند که به تجویز روان‎پزشک یا به دلیل عارضه‎ای جسمی، مثلاً سرطان، دارو درمانی می‎کنند، و همه ما شنیده‎ایم که بعضی اعضای NA نظرهای شخصی‎شان را جلوی آن‎ها گفته‎اند – راستش، شاید آن عضو صاحب‎نظر خود ما باشیم! ولی باید در نظر داشته باشیم هر نظر شخصی‎ای که ابراز می‎کنیم ممکن است نظر NA تلقی شود. بدیهی است که هیچ کدام از ما قصد لطمه زدن به انجمن را نداریم، اما لازم است متوجه باشیم که این شکل ابراز عقیده ممکن است به کل NA آسیب برساند. ممکن است به اعتبار NA خدشه وارد کنیم و در نتیجه بعید نیست متخصصان ترجیح بدهند معتادان را به NA نفرستند. در کتابچه راهنمای روابط عمومی، به وضوح بیان شده است که «خدمت‎گزاران معتمد می‎توانند به اعضای NA بیاموزند که دخالت در درمانِ داروییِ تجویز شده توسط متخصصان بهداشتی برای اعضا، بی‎مورد است.» علاوه بر این، در کتاب پایه ما آمده است که در NA «کادر روان‎پزشکی، پزشکی، حقوقی، یا مشاوره در کار نیست. برنامه ما با کمک یک معتاد به معتاد دیگر پیش می‎رود. با استخدام کارشناس در گروه‎های NA، وحدت ما ممکن است از بین برود.» خدمات جهانی NA مدام چنین حرف‎هایی را از کارشناسان می‎شنود، و بسیاری از ما در شگفتیم که چه بلایی بر سر سنت دهم ما آمده است: «انجمن معتادان گمنام در مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد؛ بنابراین نام NA هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.»

داروهای جایگزین
سنت سوم ما می‎گوید: «تنها شرط عضویت تمایل به قطع مصرف است.» مگر ما کی هستیم که در باب چگونگی یا واقعی بودن تمایل یک عضو دیگر حکم صادر کنیم؟ معتادی که طبق برنامه درمانی‎اش از داروهای جایگزین استفاده می‎کند، با شرکت در جلسات NA تمایلش را به قطع مصرف نشان می‎دهد. در مطلب مربوط به سنت سوم در کتاب پایه چنین آمده است: «در به روی همه معتادان گشوده است و تمام آنان در کار دست‎یابی به مطلوب‎شان که رهایی از اعتیاد است برابرند.» ما اعضای NA چه طور از چنین معتادانی استقبال می‎کنیم؟ چگونه نشان می‎دهیم که معتادان همه با هم برابرند؟ علاوه بر این‎ها، در کتابچه راهنمای روابط عمومی تصریح شده است که «تعیین میزان تمایل دیگران به پاکی از عهده ما خارج است و... NA در مورد درمان با داروی جایگزین هیچ نظری ندارد.» تک تک اعضا می‎توانند در مورد بهبودی و آزادی‎شان به شکلی جذاب مشارکت کنند. به گوش معتادی که در حال درمان با داروی جایگزین است، چنین صحبتی خوش‎تر خواهد نشست تا قضاوت و محکوم کردن. مگر نه این که تمام این کارها برای رساندن پیام بهبودی است؟ نکته دیگری که به همان اندازه اهمیت دارد این است که این گونه مشارکت، بیش‎تر امکان دارد باعث شود متخصصانی که معتادان را برای دریافت کمک معرفی می‎کنند، NA را به چشم برنامه منتخب برای بیماران‎شان ببیند. چه طور می‎توان در درک سنت دهم به اعضا کمک کرد؟ چه طور می‎توانیم از معتادانی که دارو مصرف می‎کنند به گرمی استقبال کنیم؟ برای کمک به اعضا در این زمینه، جزوه‎ای داریم با نام ”در مواقع بیماری“ و در کار خدماتی هم سنت‎های ما راهنمای ماست. ما چه طور می‎توانیم برنامه بهبودی خودمان را به شکلی یک دست و موجه به کارشناسان معرفی کنیم؟ حسن نیت NA در برخورد با کارشناسان، گاهی بر اثر کارهای یک نفر از اعضای NA که نظر شخصی‎اش را به صورت نظر انجمن ابراز می‎کند به خطر می‎افتد. ما می‎توانیم با همکاری با یکدیگر – پیروی از سنت‎هایمان خواندن نشریات بهبودی، ترتیب دادن دوره‎های آموزشی – به فهم بیش‎تر سنت دهم کمک کنیم، سنتی که می‎گوید: « NAدر مورد مباحث بیرون از انجمن هیچ نظری ندارد.»

یک تیم پیام رسان در مراکز درمانی چه ویژگیهایی باید داشته باشد
تقسیم کاروجلوگیری از تداخل
انتخاب مطالب و شخص گوینده هر مطلب
شناخت مخاطب و نحوه پیام رسانی متناسب با خصوصیات مخاطبین
فن بیان
انتخاب اعضاء تیم و رعایت تنوع و متناسب با مخاطب
ارتباط غیر کلامی ( لبخند ، نوع لباس، چهره متناسب و ...)
مرور بایدها و نبایدها قبل از ورود به مرکز
آشنائی با قوانین مرکز
ساده و کوتاه صحبت کردن
تمرکز بر شباهتها
وقت شناسی
اشاره به هدف ما از حضور در آنجا و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر
اشاره به تجربه اولیه و آگاهی در مورد مضر بودن تنهایی ، گرسنگی ، عصبانیت و خستگی وتوپ بازی و یار بازی و ...
اشاره به تنها لازمه عضویت یعنی تمایل و عدم دخالت در مسائل درمانی و سم زدای و خودکفایی و عدم وجود شهریه 

نکاتی که اعضای پیام رسان کمیته H&I می‎بایست رعایت کنند

* سنت سوم هیچ کس در این مقام نیست که قضاوت کند که چه کسی تمایل دارد یا ندارد. زیرا ما هیچ نوع ابزار و معیاری برای سنجش تمایل نداریم و هرکسی که با هر نوع ماده مخدری مشکل داشته باشد می‎تواند به ما بپیوندد و فراموش نکنیم که بیمارانی که در کلینیک بستری هستند بیمار و تحت درمانند و اعمال و رفتار و صحبت‎های آنان در کنترل خودشان نیست. تمرکز ما به خود بیماری اعتیاد معطوف است نه به یک ماده مصرفی خاص.

* سنت پنجم پیامی که اعضای H&I حامل آن هستند پیام امید و آزادی از اعتیاد فعال است. پیام ما این است که یک معتاد (هر معتادی) می‎تواند مصرف مواد مخدر را قطع کند، اشتیاق خود را نسبت به مواد مخدر از دست بدهد و راه جدیدی برای زندگی پیدا کند. هنگام رساندن پیام خود را به جای معتادان می‎گذاریم و باید ببینیم که اگر جای آنها بودیم انتظار داشتیم با ما چگونه برخورد کنند مراقب باشیم که هیچ گاه خود را به معتادان تحمیل نکنیم. باید مراقب باشیم که هرگز از کسی انتقاد نکنیم و فقط همکاری کنیم. زیرا تنها هدف همه ما در کمیته H&I کمک به دیگری است. همه با هم همگام می‎شویم تا قدرت موثری را که از اتحاد اعضای کمیته H&I به دست می‎آید در راستای پیام به همدردانمان به کار گیریم.


* سنت ششم بیمارستان‎ها، مراکز درمانی معتادان و زندان‎ها، بعضی از موسساتی هستند که ما به خاطر رسانیدن پیام NA مرتباً با آنها سر و کار داریم. با آن که این موسسات خلوص نیت دارند و ما جلسات NA را در محل آن‎ها برگزار می‎کنیم لیکن نمی‎توانیم آن‎ها را تایید یا کمک مالی کنیم و یا اجازه دهیم که از نام NA جهت پیشرفت کار خود استفاده کنند.


* سنت هشتم منظور از به کار گرفتن کلمه ”حرفه‎ای“ در این سنت این است که ما نمی‎توانیم امر پیام‎رسانی را به عنوان شغل، حرفه و تخصص خود محسوب کنیم و این کار را برای کسب درآمد انجام دهیم. اگر پیام رسانی حرفه ما شود دیگر پیام ما زیربنای روحانی ندارد و برابری ما از بین می‎رود. نحوه پیام رسانی می‎بایست برگرفته از اصول روحانی نهفته در قدم‎ها و سنت‎ها باشد و ما با استفاده از تجربه‎مان در بهبودی به همدردانمان می‎گوییم که چگونه می‎توانیم در حالت ترک باقی بمانیم. گرفتن هر چیزی به ازای پیام رسانی از دیگران ماهیت روحانی انجمن ما را خدشه‎دار می‎کند و ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را از بین می‎برد به همین دلیل ما از دریافت پول، هدیه، پاداش، انعام، کادو، یادگاری، جایزه و... از معتادان، مسئولین و مدیران مراکز درمانی خودداری می‎کنیم.


* سنت دهم ما یاد می‎گیریم تا وقتی که در مورد مسائل خارجی اظهارنظر نکنیم کسی هم از خارج انجمن در مورد نحوه عملکرد ما اظهار نظر نمی‎کند. انجمن معتادان گمنام ابداً نمی‎تواند نقل مباحث خارجی باشد و درگیر کش و قوس‎ها و اختلافات اجتماعی دیگر شود زیرا این مسائل از تمرکز ما بر هدف اصلی می‎کاهد. اعضای این کمیته به هیچ عنوان نمی‎توانند در مورد جو جامعه، سیاست‎های مقابله با مواد مخدر، نحوه پیشگیری، نوع و نحوه سم‎زدایی، انواع قرص‎‏ها و داروهای ترک اعتیاد صحبت کنند یعنی ما حرفه‎ای نیستیم و اظهار عقیده در مورد هیچ موضوعی نمی‎کنیم و فقط سنت پنج خود را دنبال می‎کنیم.

 

* سنت یازدهم بازتاب عمومی ما از آن چه باید ارائه دهیم عبارت است از روش موفق و اثبات شده حفظ شیوه زندگی عاری از مواد مخدر و ما اعضای جدید را جذب می‎کنیم و معتادان بیشتر و بیشتری معتادان گمنام را پیدا می‎کنند. اما وقتی اصول را در زندگی خود به اجرا درمی‎آوریم همان طور که خود به سوی بهبودی جذب شده‎ایم اعضای جدیدتری را به راه NA جذب می‎کنیم.


بایدها :
- بخاطر داشته باشیم که این برنامه، یک برنامه جمعی است و هیچ معتادی نباید احساس کند که دارد نصیحت می شود.
- بخاطر داشته باشید که یک معتاد، معتاد است صرفنظر از سن.
- به آنها بگویید که در رهایی لذت وجود دارد یعنی در همکاری و فعالیت های اجتماعی لذتی نهفته است.
- به احساسات و عواطف آنها ارج گذاشته و آنها را تشویق کنید.
- به زمان پاک شدن آنها ارج گذاشته و آنها را تشویق کنید.
نبایدها :
- از غلو در مورد گذشته خویش پرهیز کنید.
- نگویید من شما را مثل بچه های خودم دوست دارم.
- درون خود را با آنها مقایسه نکنید.
- با آنها رئیس وار رفتار نکنید.
- بی حرمتی نکنید.

مواردی که در زندانهاومراکز درمانی کار می کند
1. حفظ گمنامی
2. ساده و روان صحبت کردن
3. دیدنآموزشهای لازم
4. صادقانه صحبت کردن
5. بهنمایشگذاشتن تغییرات
6. بردن آدرس جلسات
7. خارج نشدن از فضای قدم یک
8. وقت شناسی
9. خوداری از استفادهنکردن عقاید شخصی
10. ارتباط غیر کلامی ( دید یکسان )
11. گوش کردن به حرف دیگران
12. مسولیت پذیری       13  حفظ آرامش ( داشتن پذیرش )     14    داشتن ظاهری مناسب        15 درمیان گذاشتن پیام عشق وامید
مواردی که در زندانهاومراکز درمانی کار نمی کند
1. زیاد صحبت کردن
2. پیام رسانی بهصورت انفرادی
3. نصیحت وارشاد
4. بزرگنمایی و غلوکردن
5. دادن شماره تلفن شخصی
6. تعصب در مورد انجمنپ
7. صحبت در مورد مسائل خارجی
8. هدیه دادن یا هدیه گرفتن
9. ماندن در محیط مرکز بعد از اتمام جلسه
10. دخالت در امور سم زدایی
11. تایید انجمن به عنوان تنها راه حل
12. احساسی برخورد کردن


• خدماتی که ما ارائه می دهیم
نشریات : وقتی مرکز درمانی قادر به تهیۀ نشریات مربوطه برای معتادان خود نباشد کمیتۀ فرعی این کار را انجام می دهد. در مراکز درمانی که جلسات پیام رسانی H&I تشکیل نمی شود این مسئله خیلی مهم است. اگر درخواستی برای نشریات معتادان گمنام شود این درخواست را  با کمیتۀ درمیان می گزاریم تا بدان پاسخ داده شود.


CD صوتی:  فقط CD مورد تائید دفتر خدمات جهانی  در جلسات H&I استفاده می شوند.


سرگروه ها: سرگروه های تیم های پیام رسانی می بایست با کمیتۀ H&I در ارتباط باشد موقعی که سیستم پانل وجود ندارد. هیچ فردی از اعضای انجمن معتادان گمنام نباید جلسۀ H&I را حمایت مالی کند. وقتی در مرکزی که هیچ ارتباطی با کمیته H&I ندارد جلسه ای برگزار می شود آن جلسه، جزء جلسات پیام رسانی H&I نیست.

• خدماتی که ما ارائه نمی دهیم :
نقل و انتقال : کمیتۀ فرعی H&I هیچ گونه خدمات نقل و انتقال معتادان به جلسات خارج از مرکز NA ارائه نمی دهد. ارائه خدمات ایاب و ذهاب می تواند مسئولیتی برای کمیته بوجود آورد و مسائلی از قبیل تصادف، فرار و اتهامات نادرست دیگری به همراه داشته باشد.

تذکرات عمومی در تشکیل جلسه H&I
صرف نظر از فرمت جلسه، بهتر است بخشی را برای  پرسش و پاسخ در پایان جلسه اختصاص دهیم هنگام پاسخ دادن به سؤالات مهم است که به خاطر داشته باشید که NA هیچ عقیده ای در مورد مسایل خارجی ندارد. مکرراً معتادان مسایلی را از ما می پرسند که ربطی به معتادان گمنام ندارد بعضی از این پرسشها عبارتند از : آیا لازم است که دارو ها را ادامه دهیم ؟ در مورد انجمن ها و NGO های دیگر؟ آیا بایستی درمان دکتر را ادامه دهم ؟ و بسیاری دیگر. به این بحث ها کشیده نشوید. در گفتن اینکه متأسفم هیچ تجربه ای که بتوانم در این زمینه در اختیار شما قرار دهم ندارم، تردید نکنید. حتی هنگامی که شما تجربه شخصی در چنین موضوعاتی خارجی داشته باشید رعایت سنت ها، بسیار مهم است. در چنین شرایطی در مورد آنها صحبت نکنید. همیشه به خاطر داشته باشید که تجربیات، نیرو و امید خود را در مورد رهایی از اعتیاد در NA مطرح کنید.  ممکن است که پاسخ تمام سؤالات آنها را نداشته باشیم ولی می توانیم همیشه نشان دهیم که به فرد پرسشگر علاقه داشته و او را پذیرفته ایم این مسئله از اطلاعاتی که در پاسخ ما وجود دارند، مهم تر است. هنگام انتخاب شکل جلسه، مدت اقامت معتادان در آن مرکز بایستی در نظر گرفته شود. شما می توانید هر هفته از ماه فرمت متفاوتی بکار بگیرید. این کار در مراکز درمانی طولانی مدت می تواند بسیار مفید باشد. عامل دیگری که بایستی در نظر گرفته شود این است که معتادان آیا درمان دارویی می شوند یا خیر. تجربه نشان می دهد که معتادان تحت درمان دارویی نمی توانند به طور موثر در جلسات شرکت کنند بنابراین در مراکزی که معتادان آنها تحت درمان دارویی هستند بهتر است که از فرمت های پانل سخنرانی استفاده شود. اگر نمی توانید هفته ای یک بار جلسه دایر کنید ماهی یک بار را در برنامۀ خود بگنجانید نشریه و آدرس جلسه را تهیه کنید و مرکز را تشویق کنید نشریات معتادان گمنام را برای اعضای خود تهیه کنید.
اطمینان یابید که مرکز از وجود مجلات NA و نوارهای فروشی مورد تائید دفتر خدمات جهانی مطلع است. سعی کنید هنگامی که وارد مرکز می شوید روش های قدیم را کنار بگذارید لازم به ذکر است که برنامۀ ما برنامه ای برای جذب کردن و قدرت جذب ما در خلاقیت ماست.

 

قوانین مراکز درمانی :
سعی کنید موافقت کتبی مرکز درمانی را بگیرید.
هر کسی را که با خود به مرکز درمانی می برید به روشنی توجیه کنید.
همیشه به قوانین امنیتی پابند باشید.
برای تشکیل جلسه در آنجا زود حاضر شوید.
پرسنل مرکز را از مکان خود مطلع سازید.
قوانین پوشش را رعایت کنید و از عقل سلیم سود جویید.


• همکاری بین PI و H&I قواعد عملی برای همکاری بین H&I  و PI
1- به خاطر داشته باشید که همه ما خدمتگزاریم و هدف اصلی ما یکی است صرفنظر از این که به کدام کمیته تعلق داریم.


2- هماهنگی از پیش بین دو کمیته می تواند از بروز مشکلات جلوگیری کرده و انسجام را بهبود بخشد - یعنی دو کمیته برای چگونگی شروع کار برنامه ریزی کنند.


3- « من نمی توانم ولی ما می توانیم » هم در مورد اعضای کمیته و هم در مورد کمیته ها صدق می کند.


4- با هم کار می کنیم، وقتی با هم کار نمی کنیم از هدف اصلی خود دور گشته ایم.


همیشه بهترین و موثرترین جلسات با تلاش مشترک رابطینH&I   و PI تشکیل شده است. البته این کاربرد درست قدم ها و سنت های دوازده گانه است که به اتفاق پیام رهایی از اعتیاد را به معتادانی که هنوز درعذابند می رساند.
مثال
- مرکز درمانی خواستار جلسه معارفه برای پزشکان و پرستاران می شود. نمونه ای از شرح وظایف PI

- مرکز درمانی خواستار تشکیل جلسه معارفه برای بیمارانی می شوند نمونه ای از شرح وظایف H&I   

- مرکزی با تماس تلفنی خواستار کسب اطلاعات یا تشکیل جلسه شده و از H&I و PI اطلاعاتی ندارد. نمونه ای از شرح وظایف مشترک PI و H&I

اگر کمیتۀ فرعی PI در منطقه یا ناحیه ای وجود نداشته باشد ،کمیته فرعی H&I می تواند بسیاری از مسئولیت هایی را که بطور معمول توسط این کمیته انجام می شود را به عهده بگیرد. مشروط به اینکه با شورای منطقه ایی یا ناحیه ای خود هماهنگی نمایند. 

بطور کلی فعالیت PI متوجه افراد غیر معتاد است و شامل کسانی می شود که با معتادان در ارتباط هستند و می توانند به معتادان در یافتن انجمن  NAکمک کنند. صحبت هایی که در ارتباط با افراد غیر معتاد به کار می رود با مشارکت هایی که بیشتر جنبه شخصی داشته و مناسب ارتباط با معتادان است کاملاً فرق دارد. در سطوح جهانی، منطقه و ناحیه ایی کمیته های فرعی  PI وH&I  با هم در جهت ارتقاء روابط با کسانی که بطور حرفه ای به معتادان کمک می کنند، همکاری می نمایند.

همکاری و انعطاف بین کمیته های فرعی  PI وH&I   دو راه حل ممکن برای انجام بهتر کارها و هماهنگی با سایر کمیته ها در ناحیه و منطقه است. اگر ما با هم کار کنیم می توانیم هر کاری انجام دهیم. یگانگی هدف در فعالیت های ما بسیار حیاتی است.

وقتی اعضای محلی انجمن، نیاز به تشکیل جلسه H&I را در یک مرکز درمانی ببینند ، با کمیتۀ فرعی تماس می گیرند. اعضای تیم پیام رسانی تابع کمیته فرعی H&I هستند. اعضا نباید خود بدون هماهنگی با  این کمیته  اقدام به تشکیل جلسه کنند. اعضا فقط جایی می توانند خود به این امر مبادرت ورزند که کمیتۀ فرعی H&I تشکیل نشده باشد و با هماهنگی با شورای ناحیه و یا منطقه. در چنین جلساتی حضور اعضا محدود به افراد تیم پیام رسانی است که از قبل دعوت شده باشند.

اگر کمیته فرعی تصمیم دارد که به مراکز درمانی نامه بفرستد و NA را به آنها معرفی کند و پیشنهاد تشکیل جلسات پیام رسانی را در مراکزشان بدهد، بهتر است که در برگه هایی با سر برگ اداری نوشته شوند. رونوشتی از تمام نامه های  ارسالی بایگانی می شود.

اگر مرکز درمانی به تشکیل جلسه علاقمند بود، می بایست نشستی ترتیب دهیم تا مقدمات کار را فراهم کنیم. قبل از نخستین جلسه H&I در مرکز بایستی تمام مسائل بین مسئولین مرکز و خدمتگزاران NA مطرح شوند، توافق نامه  نهایی درباره روند مناسب کار و انتظارات طرفین نوشته شود.

بخاطر داشته باشید که از نظر آنها شما نمایندۀ NA محسوب می شوید. با رفتار شما کل انجمن مورد قضاوت قرار می گیرد، بنابراین رعایت اصول  لازم است. مثلاً به موقع سر قرارحاضر شوید. در ظاهر و رفتارتان منظم باشید، خود را آمادۀ معارفه کنید. نشریات NA را با خود همراه داشته باشید. کاملاً از قبل برنامه ریزی کنید که چه نکاتی باید مطرح شود. فهرستی ازمواردی که باید مطرح شود تهیه کنید. وقتی که مطالب تان گفته شد و فرد خواست که مصاحبه را پایان دهد خیلی سریع و مودبانه این کار را انجام دهید.

استفاده از نشریات مورد تأیید خدمات جهانی بخش مهمی از رساندن پیام رهایی است. در نشست ها شرایط خوبی برای تعیین روش مناسب جهت ارائه نشریات در مرکز فراهم می شود. بسیاری از مراکز با خرید نشریه معتادان گمنام از طرف مرکز موافقت می کنند، ما چنین عملی را تشویق می کنیم. اگر مرکز در انجام این کار ناتوان باشد، بنابراین کمیته فرعی کمک می کند.

وقتی که این اقدامات صورت گرفت و جلسات پیام رسانی H&I بطور مرتب در مرکز برگزار شد حفظ کانال ارتباطی مهم است. پیام رسانان  بایستی با قوانین مرکز که با ما ارتباط دارد آشنا باشد و به آنها احترام بگذارند. همچنین ما بایستی با خط مشی های خود که در کمیته H&I به صورت مداوم اشاره می شوند آشنا بوده و به آنها احترام بگذاریم.

برای بسیاری از معتادان، جلسه H&I اولین تجربه آشنایی با  انجمن معتادان گمنام  است، بنابراین اینکه ما پیامی واضح و شفاف از بهبودی در NA ارائه دهیم و تصویری مثبت از فعالیت خود ترسیم کنیم، بسیار تأثیر گذار است. برای به حداقل رساندن مسائل و مشکلات تماس دائم خود را با مسئولین مرکز درمانی حفظ می کنیم.

 

ترازنامه شیوه رفتاری

قبل از اینکه من بتوانم بعنوان عضو نقشی در گروه ایفا کنم بهتر است از خودم یک ترازنامه شیوه رفتاری بگیرم.
ترازنامه شیوه رفتاری...

الف:
به مسائل جزئی و سازماندهی NA اهمیت می دهم .
برای انجام هر کار شرح وظایف دقیق تدوین می کنم .
با وظایفم و دوستان بطور یکنواخت برخورد می کنم.
از تحقیق و تجزیه و تحلیل خوشم می آید.
ترجیح می دهم در چارچوب اصول NA کارکنم.
هر کاری را بصورت کامل انجام می دهم.
بر روی وظایف فوری تمرکز می کنم.
تصمیم سازی و تصمیم گیری را بسیار با دقت انجام می دهم و از تصمیم گیری آنی اجتناب می کنم.
به دقت کردن و درست انجام دادن کار علاقه مندم .
به تنظیم و اجرای امور بر مبنای 12 قدم و 12 سنت و دستور کار دقیق ارزش می دهم.
نگرش و برخورد نظام مندی نسبت به کار کردن دارم.
بعد از انجام هر خدمت تراز خدماتی خود را می گیرم. ج:
علاقه مند به دستیابی به نتایج هستم.
به دنبال چالش می گردم.
با وظایفم و دوستانم بر مبنای اهداف از قبل تعیین شده برخورد می کنم.
به رویارویی با مسائل علاقه مندم.
به راحتی تصمیم می گیرم.
به پیشرفت علاقه مندم.
با شرایط اضطراری کنار می آیم.
خود را صاحبنظر دانسته و بر این مبنا عمل می کنم.
علاقه مند به رهبری هستم.
از حل مشکلات لذت می برم.
رفتارهای کلیشه ای و قالبی را زیر سوال می برم.
از تغییر لذت می برم و برای ایجاد تغییر اقدام می کنم.

ب:
به برنامه ریزی در ایجاد تغییر اهمیت می دهم.
حمایت از دیگران جزو اولویتهای من است.
با وظایفم و دوستانم با آرامش و احتیاط برخورد می کنم.
گفتن نه برایم سخت است.
دوست دارم به دیگران کمک کنم.
همکاری را به رقابت ترجیح می دهم.
به مدارا کردن با دیگران علاقه مندم.
آمادگی دارم که در رابطه با دیگران ابراز وفاداری کنم.
افراد هیجانی را آرام می کنم.
شنونده خوبی هستم.
سعی می کنم در حفظ ارتباط با دیگران اطمینان حاصل کرده و در این زمینه نقش هماهنگ کننده داشته باشم.
ترجیح می دهم تغییر به آرامی و نه به صورت ناگهانی انجام شود. د:
سعی در ایجاد محیطی دوستانه دارم.
شیوه غیر رسمی و خودمانی را می پسندم.
برای وظایفم و دوستان انرژی مصرف می کنم.
تاکید بر لذت بردن فردی دارم.
به خلاقیت اهمیت زیادی می دهم.
به کلیات بیشتر از جزئیات اهمیت می دهم.
به مشارکت در گروه علاقه مندم.
در محیط پیرامون خود ایجاد انگیزه می کنم.
به سرعت و آنی تصمیم می گیرم.
آمادگی دارم حس خود را بیان کنم.
از بحث پیرامون پیدا کردن راهکارهای مختلف لذت می برم.
ترویج به تغییر مورد علاقه من است.

 

نگاهی دیگر

شاید به فراوانی شیوه های تفکر از اعتیاد تعریف وجود داشته باشد : هم بر اساس پژوهش و هم بر اساس تجربه شخصی . در بسیاری از موارد ، درباره تعریف هایی که از اعتیاد می شنویم اختلاف نظر وجود دارد و این دور از انتظار نیست . بعضی ها واقعیت های معلوم را با گروه هایی از انسانها بهتر تطبیق می دهند تا با دیگر اشخاص . اگر... بتوانیم این امر را به عنوان یک واقعیت بپذیریم ، شاید آن وقت به این نتیجه برسیم که دیدگاه دیگری هم باید بررسی شود . به این امید که آن دیدگاه برای تبیین همه اعتیاد ها ریشه ای تر ، و برای تثبیت ارتباط میان همه مان معتبر تر باشد . اگر بتوانیم روی این مساله که اعتیاد چه چیزی نیست به توافق فراگیر تری برسیم ، آن وقت بعید نیست با وضوح بیشتری معلوم شود که اعتیاد چه چیزی هست .

شاید بتوانیم در مورد این چند نکته ابتدایی به توافق برسیم .

۱)- اعتیاد آزادی نیست .

ذات بیماری ما و نشانه های مشهودش ، این واقعیت را نشان می دهد که اعتیاد آزادی نیست . ما معتادان برای آزادی شخصی خیلی ارزش قائلیم . شاید چون سخت طالبش هستیم و در روند پیشرفت بیماری مان به ندرت تجربه اش می کنیم . حتی در دوره های پرهیز هم آزادی مان محدود است . هیچ وقت بطور کاملا مطمئن نیستیم که کارهایمان از روی شوق آگاهانه برای بهبودی مستمر است یا میل ناخود آگاه برای بازگشت به مصرف . ما میخواهیم از آدم ها و شرایط به عنوان ابزار استفاده کنیم و سر رشته همه کارها مان دست خودمان باشد ، در نتیجه آن چه را که معیار دقیق آزادی می دانستیم باعث تباه شدن مان می گردد . درک نمی کنیم که نیاز به کنترل ، خود به نوعی از ترس از دست دادن کنترل سرچشمه می گیرد . این ترس ، که بخشی از آن ناشی از شکست ها و ناکامی ها در حل مشکلات زندگی است ، از انتخاب های هدفمند باز می دارد . از انتخاب هایی که اگر مبنای عمل باشد ، درست همان ترسی را که دست و پای مان را بسته دور می کند .

۲)- اعتیاد رشد شخصی نیست .

روزمرگی های ملال آور ، دروغین ، تکراری ، پر از وسوسه و درگیری ذهنی ناشی از اعتیاد فعال ، توان تفکر و عمل مسئولانه یا هدفمند را از ما می گیرد . رشد شخصی ، تلاش خلاق و رفتار هدفمند است . و نشان دهنده وجود اختیار ، تغییر ، و توانایی در روبرو شدن با موقعیت های مختلف زندگی .

۳)- اعتیاد خیر خواهی نیست .

اعتیاد ما را از مردم ، مکانها و مسائل خارج از محدوده مصرف که شامل خرید مواد مخّدر ، مصرف و پیدا کردن راه های جدید که برای ادامه این روند است به دور نگه می دارد . با پیشرفت بیماری مان ، انسانهایی می شویم دشمن خو ، کینه ای ، خود محور و خود مشغول که تمام دلبستگی های بیرونی مان را قطع می کنیم .با ترس و بد گمانی نسبت به هر کس که برای نیازهای مان باید به او متکی باشیم زندگی می کنیم . این احساس بر تمام جنبه های زندگیمان اثر می گذارد و هر چیزی که برای مان کاملا آشنا نباشد ، بیگانه و خطرناک می شود . دنیا مان کوچک می شود تا به انزوا برسیم . این ممکن است درست ذات حقیقی پریشانی ما باشد . تمام چیزهایی را که تا اینجا گفته شد ، می شود در اینجا خلاصه کرد که :

۴)- اعتیاد نوعی راه و رسم زندگی نیست .

به سختی می توان دنیای بیمارگونه ، خود خواهانه ، خود محورانه و در خود بسته معتاد را نوعی راه و رسم زندگی به حساب آورد ، در نهایت فقط راهی است برای مدتی کوتاه زنده ماندن ، که حتی این حیات محدود هم به ناامیدی ، تباهی و مرگ می انجامید . هر شیوه زندگی که در پی احساس رضایت معنوی باشد ، انگار درست همان چیزهایی را که می خواهد که اعتیاد کم و کسر دارد :

آزادی ، خیر خواهی ، فعالیت خلاق ، و رشد شخصیتی.

با آزادی ، زندگی جریانی است با معنا ، در حال تحول و رو به رشد که با انتظاری معقول ، به استقبال تحقیق بیش تر و پر بارتر آرزوهای مان  احساس رضایت عمیق تر از شخصیت خودمان می رود . این ها البته بعی از مظاهر پیشرفت معنوی هستند که از به کار بستن روزانه دوازده قدم حاصل می شود .

خیر خواهی ، فعالیتی است که علاوه بر خودمان ، شامل دیگران هم می شود ، یعنی راه و رسمی که در آن ، دیگران در زندگی شان همان قدر مهم به حساب می آیند که ما در زندگیمان اهمیت داریم . گفتنش آسان نیست که آیا خیر خواهی کلید هم دلی است یا بر عکس . اگر هم دلی را به این صورت قبول کنیم که قابلیتی است برای دیدن آگاهانه خود در دیگران بدون آن که هویت خودمان از دست برود ، آن وقت متوجه شباهتی خواهیم شد که در هر دو هست . اگر خودمان را پذیرفته ایم ، چطور می توانیم دیگری را پس بزنیم ؟ محبت ، از دیدن شباهت ها به وجود می آید و مدارا نداشتن ، از تفاوت هایی که آن ها را نمی پذیریم . در رشد شخصی ، آزدی و خیر خواهی را برای همیاری با دیگران بکار می بندیم . در می یابیم که نمی توانیم تنها زندگی کنیم ، و رشد شخصی ، رشد اجتماعی هم هست .

برای اینکه به تعادل بیشتری برسیم ، ارزش های فردی ، اجتماعی ، معنوی و همین طور ارزش های مادی را بررسی کنیم ، لازمه پختگی ، قاعدتا چنین ارزیابی می باشد .

آخر خط اعتیاد فعال ، چیزی نیست جز دیوانگی ، زندان یا مرگ . با کمک یک نیروی برتر و قدم های ۱۲ گانه ، همه چیز شدنی است .

فعالیت خلاق ، روال اسرار آمیزی نیت ، بلکه یک جور سرکشی است به اعماق وجود برای باز سازی یا نظام بخشیدن به شخصیت پریشان و از هم گسیخته مان ، اغلب هم معنی اش این است که صرفا گوش بدهیم به آن الهام ها و احساس های درونی که گمان می کنیم ممکن است خیری به دیگران یا خودمان برساند ، و از این روی ابتکار خود بر اساس آن ها رفتار کردن . این جاست که بسیاری از اصول اساسی مربوط به طرز رفتار ، خود را نشان می دهد . آن وقت می توانیم بر اساس اصولی که واقعاً برای مان ارزش دارند تصمیم بگیریم .

وقتی هدف دوازده قدم معتادان گمنام روشن می شود که متوجه می شویم اتکا به یک نیروی برتر ، بدان گونه که او را درک می کنیم ، احترام به خود و اعتماد به نفس ایجاد میکند . می فهمیم که از دیگران نه برتریم ، نه پست تر . و ارزش واقعی مان این می شود که خودمان باشیم . انگار آزادی ، همراه با احساس مسئولیت نسبت به خود و کارهایمان ، مهم ترین چیزی در زندگیمان می شود . ما آزادی را با تمرین هر روزه بدست می آوریم و گسترده ترش می کنیم ، این است فعالیت خلاقانه که هرگز تعطیل بردار نیست . بی تردید نقطه آغاز هر شکلی از رشد معنوی ، خیر خواهی است و محبت و عشق را در همه اعمال مان جاری می کند . این سه آرمان یعنی آزادی ، فعالیت خلاقانه و خیر خواهی هنگامی که بدون چشم داشت پاداش شخصی به شکل خدمت در انجمن تجلی می یابد ، منشا تغییراتی می شود که فرجام شان نه در اختیار ماست و نه از آن خبر داریم . بنا بر این خدمت ، نیروی برتر ما نیز هست و برای هم مفهوم خاصی دارد.

سپاسگذاری من ، زمانی خودش را نشان می دهد که توجه می کنم و راه NA را با دیگران به مشارکت می گذارم.

تاثیر شرکت در جلسات NA

همانطور که میدانید یکی از پیشنهادهای کمیته بیمارستانها و زندانها این است که در جلسات پیام رسانی، پیشنهاد کنیم که مخاطبین به محض ترخیص یا آزاد شدن در یک جلسه بهبودی شرکت کنند. 

تکرا کنیم شاید اگر به جای اینکه مکررا »در جلسات NA شرکت کنید“ در مورد ضرورت و مزایای شرکت در جلسات بهبودی و تجربه شخصیمان مشارکت کنیم، تاثیرگذارتر باشد.

آنچه در نشریات NA در خصوص مزایای شرکت در جلسات آمده و هر یک از ما تجربه اش کرده ایم ، چنین است : قطعا ”اوایل ممکن است احساس غریب بودن و قدری احساس ترس کنیم، ولی به مرور خواهیم توانست از آرامش فضای جلسات لذت ببریم". این ترس و احساس غریب بودن ممکن است ما را بر آن دارد که نخواهیم به جلسه برویم ولی "حتی اوقاتی که حس میکنیم، نمیخواهیم به جلسه برویم، رفتن به جلسات برای ما یک منبع قدرت و امید است".

با شرکت در جلسات با دوستان جدیدی آشنا میشویم و" آنان به جای موعظه و قضاوت؛ تجربه، نیرو و امید خودشان را با ما در میان میگذارند". این دوستان تازه خالء دوستان قدیمی ما را پر کرده و "مشارکت با آنان احساس تنهایی و انزوا را از ما دور میکند"، دوستانی که به ما کمک میکنند و "سرنوشت ما برایشان اهمیت دارد". این دوستان به ما " دلگرمی میدهند و این عمل آنان به بهبودی ما تداوم میدهد" و" ما به تجربه و مرور در می یابیم که دیگر تنها نیستیم"و به کمک امیدی که اعضاء به ما دادند، توانستیم بر آن فکر مرموز اعتیاد که میگفت"تو هرگز موفق نمیشوی" غلبه کنیم.
بعد از قطع مصرف "ما به کسانی نیاز داریم که ما را درک کنند و گذشت زمان بر بهبودی را بفهمند" ما" با پاک ماندن و در کنار هم بودن، با دنیای واقعی روبهرو میشویم".

شرکت در جلسات و مطرح کردن موضوعات خود و شنیدن مشارکت سایر همدردان که " یک قسمت اساسی از برنامه معتادان گمنام است " شعله های امید و اشتیاق را در ما شعله ور کرده و "به ما کمک میکند که بتوانیم پاکی خود را حفظ کنیم" و " بهبودیمان را استحکام میبخشد". چنانچه دلیل آن را بخواهید باید گفت که، در جلسات با در ارتباط بودن با تازه واردین " ما با گذشته خود در تماس خواهیم بود" و به مرور " به ارزش صحبت با معتادان دیگری که درد مشترکی با ما دارند پی میبریم".
در جلسات " با دیدن رفتار و شنیدن حرفهای معتادانی که همچون ما پاک هستند و راه زندگی بدون مواد مخدر و لذت از آن را پیدا کرده اند، آشنا میشویم ". در صورتی که وسوسه مصرف به سرمان بزند میدانیم که" باید با یک معتاد در حال بهبودی تماس بگیریم و خودمان را به یک جلسه برسانیم"و این موضوع باعث میشود که یاد بگیریم قبل از هر تصمیم گیری مهمی از دیگران کمک بخواهیم. ما با شرکت در جلسات و آشنایی با سایر اعضاء میتوانیم " کسی را که به لحاظ فکری و رفتاری قبول داریم یافته و به عنوان راهنما انتخاب کنیم".

در NA اینکه ما بتوانیم به یک همدرد خود کمک کنیم یک ارزش محسوب میشود. پس در مورد اینکه به کسی پیشنهاد کمک بدهیم هرگز نباید تردید کنیم.” ارتباط راهنما و رهجو ارتباطی است که هر دو طرف از آن بهره میبرند".

در طول دوران پاکی ممکن است با سئواالت و موضوعاتی مواجه شده باشیم که نتوانیم آن را در جلسات بهبودی و یا حتی با راهنمایمان مطرح کنیم." گردهماییهای بعد از جلسه، موقعیت خوبی است که در مورد آن مطالب با دوستان بهبودی صحبت کنیم" و در این گفتوگوها "به ایده ها و عقاید تازه ای دسترسی پیدا کنیم و در واقع از زوایای گوناگون مسائل روزمره خود را دیده و مورد بررسی قرار دهیم".

در انجمن معتادان گمنام" ما حکم چشم و گوش یکدیگر را داریم. وقتی اشتباهی میکنیم، دوستان بهبودی با عملکرد خود چیزی که خودمان قادر به دیدن آن نبودیم ما را هدایت میکنند".

به هر حال این تجربه اغلب معتادان است که در اوایل ورود به انجمن معتادان گمنام " هم مجذوب انجمن شده بودیم و هم از آن میترسیدیم و در حالی که با دوستان زمان مصرف احساس راحتی نمیکردیم، اما جلسات را هم هنوز خانه خود نمیدانستیم. به مرور با شرکت در جلسات ترسهایمان کمتر شد". با شرکت مرتب در جلسات بهبودی به این درک رسیدیم که، کسانی که به طور مرتب در جلسات شرکت میکنند، پاک میمانند . ما با توجه به تجربه ترک های انفرادی خود که در گذشته داشتیم، امروز بر این باوریم که " تا زمانی که معتادان پاکی را که حاضر باشند بهبودی خود را با ما مشارکت کنند، پیدا نکرده بودیم، آینده ما ناامید کننده به نظر میرسید". در پایان لازم به ذکر است که " تنها لازمه عضویت در انجمن معتادان گمنام تمایل به قطع مصرف است "و این برنامه برای هر معتادی که از صمیم قلب تمایل به قطع مصرف داشته است، کارآمد بوده و در بدو ورود حتما لازم نیست که شخص پاک باشد .
به امید بهبودی روز افزون
فرد فرد شما همدردان و خدمتگزاران عزیز

بر گرفته از مجله پیام بهبودی شماره 42

پارادوکس

با سالم و درود خدمت تمامی اعضای همدرد و دوستان بهبودی در سراسر دنیا. در کتاب پایه آمده است: »معتادان گمنام برنامه ای را برای بهبودی به معتادان ارائه می دهد که چیزی فراتر از زندگی بدون مصرف مواد مخدر است. نه تنها این شیوه زندگی، بهتر از جهنمی است که در آن زندگی می کردیم، بلکه از هر نوع زندگی که تا به حال شناخته ایم نیز بهتر است.« اکثر ما از بدو ورودمان به انجمن معتادان گمنام با مفاهیمی روبرو می شویم که هضم و پذیرش آنها به راحتی برایمان امکان پذیر نیست و حتی گاهی در مقابل شان از خود مقاومت نیز نشان می دهیم. راهکارهایی که در صورت انجام پذیرفتن، نتیجه ای متناقض را به ما هدیه می دهند.
پارادوکس ها در NA کم نیستند و شاید هر کدام از ما که مدتی است در برنامه هستیم، مواردی از آنها را تجربه کرده باشیم که در قدم ها و سنت ها پنهان و آشکارند.
به نظر اکثر مردم شاید خنده دار باشد که معتادی جهت بهبود حال خود نزد معتادان دیگر برود و از آنها درخواست کمک کند. در انجمن معتادان گمنام، تازه واردان مهمترین افراد هر جلسه هستند، در صورتی که در همه جا اعضای قدیمی و پیشکسوت از جایگاه وی‍ژه ای برخوردارند. برای مردم، گذر روزها هفته ها و ماه ها به معنی کاسته شدن از طول عمرشان است، برای ما اضافه شدن به طول پاکیمان.معمولا مردم برای حفظ و نگهداری از چیزهایی که دارند به آن می چسبند در  صورتی که اعضای ما برای حفظ آنچه که دارند آن را می بخشند.معمولا مردم برای کسانی که دوست و عزیزشان می دارند دعا می کنند، در  صورتی که در NA ما برای کسانی که احساس خوبی نسبت به آنها نداریم دعا می کنیم.
بدیهی است که برای پیروز شدن باید جنگید و یا الاقل مقاومت کرد، ما در NA می آموزیم که برای پیروز شدن باید تسلیم شویم زیرا قدرت ما از قبول ناتوانی ما نشأت می گیرد.
در سنت هایمان نیز می آموزیم که عدم دریافت کمک از خارج موجب رشد، توسعه و قدرت ما می گردد و همچنین قدرت و اتحادمان در گرو هم شکل بودن،هم فکر بودن و مثل هم بودنمان نیست بلکه بالعکس در گرو تنوع و گوناگونی ماست.
در فعالیت های خدماتی گاهی، بهترین خدمت، خدمت نکردن است و این خدمت نکردن ممکن است به اندازۀ تمام خدماتی که انجام داده ایم موثر واقع گردد زیرا تداوم حضور ما در گرو رعایت اصل چرخش است و برای »ماندن« گاهی باید »رفت« که این خود مبحثی مفصل و کامل را می طلبد و در حوصله این چند سطر نمی گنجد.
از دیگر مصادیق پارادوکس می توان به راهکارهای بسیار سادۀ برنامه، برای حل مشکالت بسیار بزرگ اشاره نمود. گاهی یک مشارکت ساده و یا نوشتن یک ترازنامه روزانه، می تواند راهگشای مصائب بزرگی باشد که در نگاه اول لاینحل به نظر می رسید.
خلاصه اگر بخواهیم این تضادها را لیست کنیم با موارد بسیار زیادی مواجه خواهیم شد. شرح این پارادوکس ها به هیچ عنوان به منزلۀ متفاوت جلوه دادن انجمن ما از جامعه نیست، بلکه در این جا صرفا به دو دلیل مطرح گردیده است. نخست ارج نهادن به زوایای پنهان و آشکِار اصول روحانی برنامه ای که در آن ارائه تجربه یک معتاد به معتاد دیگر حرف اول و آخر را می زند! حال اینکه چگونه این تجارب شکل گرفته، فهم گردیده و به رشته تحریر درآمده اند خود معجزه ای است که ما اعضای انجمن معتادان گمنام از آن برخورداریم.
سپس بهانه ای است جهت طرح این پرسش که شما چه تعداد از پارادوکس های این برنامه را می شناسید؟
برای مان بنویسید، کدام یک از پارادوکس های این برنامه بیشترین تأثیر را در بهبودی شما داشته است. بی صبرانه منتظر نظرات  ارزشمندتان هستیم

عشق افراطی واعتیاد به عشق

هنگامی که عشق از یک عامل رشد دهنده وسازنده خود خارج شده وجنبه اعتیاد به خود میگیرد بسیار ازار دهنده ومخرب می گردد.اعتیاد به عشق یک دلبستگی ناسالم (خود اگاه ویا ناخود اگاه ) به شخص ،رابطه ویا خود عشق اطلاق میگردد.اعتیاد به عشق انواع گوناگون داشته که یکایک به انهامیپردازم:

1- اعتیاد به عشق هم وابسته

این نوع اعتیاد متداولترین نوع اعتیاد به عشق میباشد.
خصوصیات افراد معتاد هم وابسته به شرح زیر است:

فرد معتاد به عشق ،زمان ،توجه وارزش مفرطی برای فردی که به وی اعتیاد دارد اختصاص میدهد.
به خود بی توجه بوده وبرای خود ارزشی قایل نمی باشد.
قادر به تحمل همه چیز می باشد غیر از ترک شدگی وتنهایی .
دارای اعتماد بنفس پایین است.در تعیین هویت خویش ،دفاع از خویش ومراقبت از خویش دچار مشکل می باشد.
با انکه محتاج یک رابطه صمیمانه است اما به طور نا خود اگاه قادر به تحمل صمیمیت ونزدیکی نمی باشد.
با کنترل منفی قصدکنترل رابطه را دارد:به شریک خود می گوید چگونه رفتار کند تا رضایت وی را تآمین کند ویا بلعکس .
رابطه یک جانبه می باشد .تمایل دارد عشق را با ترحم اشتباه بگیرد.
مسؤلیت اعمال دیگران را به طرز اغراق امیزی به عهده می گیرد وبیش از وظایف قانویش کارانجام میدهد.
نیاز شدیدی به پذیرش وتصدیق دیگران دارد.نیازمند به کنترل دیگران است.
هنگامی که می خواهد حق خود را مطالبه کند احساس گناه می کند.
از تنهایی هراسان است.به خود ودیگران اعتماد ندارد.دروغ گو وهمواره خشمگین بوده ودر تصمیم گیری دارای مشکل می باشد.
معمولا به سیگار ،کار زیاد ،الکل وداروهای مسکن اعتیاد داشته ویا قمار باز میباشد.
تمام توجه ودغدغه های زندگیش را به حل مشکلات شریک زندگیش معطوف می کند واز علایق ومنافع خودش صرفنظر می نماید.
برای تقویت اعتماد به نفس اندک خود به عوامل خارجی پناه میبرد.
اعتماد بنفس وی با حل مشکلات وتسکین درد ورنج های شریک زندگیش تقویت می گردد.
هنگامی که شریک زندگیش وی را دوست می دارد احساس خوشایندی پیدا می کند وبالعکس.
ترس از خشم شریک زندگی وطرد شدن مبنا وتعیین کننده اعمال ورفتار معتاد می باشد.
تمام امال وارزوهای اینده معتاد به شریک زندگیش وابسته وعجین شده است.
برای جلب رضایت ومراقبتاز شریک زندگی خود دست به هر گونه عمل فداکارانه ای می زنند.زیرا از ان وحشت دارد که نکند شریک زندگیش از وی نا خوشنود گردد چون فکر می کند ناراضی وی را ترک خواهد کرد.
ناتوانی در تعیین حدومرزهای معقول :خود را با شریک زندگیش یک فرد می پندارد.
هنگامی که شریک زندگیش خواهان رشد فردی می باشد هراسان می گردد چون این عمل را تهدید تلقی می کند.
راه حلهای مشکلاتش را در خودش جستجو نمی کند بلکه در شریکش می جوید.
برای حس کامل بودن به شریک خود محتاج است.
در واقع این اعتیاد ریشه در کودکی فرد معتاد دارد زمانی که مورد بی مهری وطرد شدگی والدینش قرار گرفته است.بنابراین دنیا را مکانی ناامن یافته ومیپندارد نمیتواند فردی دوست داشتنی باشد.وی دست به هر عملی میزند تا شریک زندگیش را کنار خود حفظ کند حتی اگر شریک زندگیش معتاد به مواد مخدر باشد.بنابراین ممکن است در برابر اعتیاد وی سکوت کند تا شریک زندگیش وی را ترک نکند بنابراین یک نوع معامله با یکدیگر می کنند.به عبارتی دیگر به یکدیگر "هم وابسته "میگردند.
چهارنوع دیگر اعتیاد به عشق.........
2-اعتیاد به رابطه

پیوستن وارتباط با یک فرد برای پرهیز از تنهایی واحساس دوست داشتنی بودن.معتاد به رابطه حتی ممکن است با شخصی رابطه برقرار کند که دوستش نداشته وکمترین عشقی نسبت به وی نداشته باشد و حاضر است هر گونه رنج وعذابی را تحمل کند اما تنها نماند.حتی اگر شریکش یک فرد سوء استفاده کننده
وبد رفتار باشدنه تنها وی را ترک نمی کند ،بلکه مورد پذیرش نیز قرار میدهد.

3-اعتیاد به عشق رمانتیک

عشق فرد معتاد رومانتیک ،سرخوش کننده ،پر از روابط . پر حرارت وخیالپردازیهای شهوانی می باشد.فرد معتاد تنها برای مدت کوتاهی شیفته فرد می گردد واز نظر او هدف مورد علاقه انها قابل تعویض می باشد،هر چه تعداد شریک زندگی بیشتر بهتر ،این گونه افراد از فعل وانفعالاتی که در احساس عاشقی به انها دست می دهد سرمست شده وپس مدتی که این احساسات وهیجانات فروکش کرد فرد معتاد نیز سرد شده ومعشوق را ترک میکند .

4- اعتیاد به عشق خود شیفته

اینگونه افراد خودمحور ،کنترل کننده،تملک جو،دارای توهم خود بزرگ بینی واحساس کامل بودن دارند،مصون از خطای انسانی .این عاشقها بنظر غیر صمیمی واز هم گسیخته می ایند.ممکن است با افراد دیگری غیر از شریک زندگی خود رابطه . برقرار کند.دارای اعتماد بنفس پایینی می باشند.از اغوا ،سلطه گری ومضایقه کردن برای کنترل شریک خود استفاده می کنند.اینگونه افراد عقیده دارند فرد مقابلشان از حق انتخاب ویا تغییر در رابطه برخوردار نمی باشد.اما اشتباه نکنید انان نیز به شریک خود اعتیاد داشته ووابسته هستند.انان نیز از تنهایی وجدایی وحشت دارند.این امر هنگامی نمو پیدا می کند که شریک زندگی این افراد تصمیم به جدایی می گیرد ان زمان است که معتاد خود شیفته دست به عملی میزندتا رابطه را حفظ کند.

5- اعتیاد به عشق وسواس گونه

تجربه دلبستگی وخیالپردازیهای محرمانه نسبت به یک فرد میباشد.در واقع یک عشق یک جانبه .فرد معتاد با برقرار ملاقاتها ومناسبات مفرط (تماسهای تلفنی ودر خواستهای ازدواج در همان ابتدای اشنایی )با فرد مورد نظرش قصد دارد وی را از ان خود کند.یک شیدایی وعشق مسمو که از اعتماد بنفس پایین واحتیاج معتاد نشآت می گیرد. باید توجه داشت که ریشه اعتیاد به عشق در اعتماد بنفس پایین می باشد که فرد معتاد برای تقویت ان تلاش کند

ایجاد توقع در دیگران

این یک قانون است که وقتی شما از خود می‌گذرید؛ پس ناگزیر دیگران نیز از روی شما رد می‌شوند. هر لطفی که می‌کنید مواظب باشید اگر زیاد تکرار شود، تبدیل به وظیفه می‌شود. در واقع ساده بگویم : "لطف مکرر، حق مسلم" وقتی یک محبت و خدمتی را برای دیگران تکرار می‌کنید، دیگران یادشان می٬رود که روزی لطف بوده و اگر یک روز انجام نشد، فکر می‌کنند شما وظیفه خود را بخوبی ادا نکرده اید؛ پس از شما ناراحت و متوقع می‌شوند. نه خود را به کاری عادت دهید و نه دیگران را شرطی کنید. بهتر است بعضی اوقات در رابطه تان با دیگران کمی از آنها دور شوید تا بعد دوباره با میل بیشتر به سمت آنها کشیده شوید؛ میل آنها هم بیشتر خواهدشد...

لغزش چیست؟ در صورت بروز لغزش چه باید کرد؟

اکثر افراد گمان می کنند لغزش یعنی مصرف دوباره مواد مخدر پس از یک دوره نسبتاً طولانی پرهیز. در صورتی که لغزش فرآیندی است که خیلی قبل از مصرف مجدد شروع و با مصرف مواد مخدر تکمیل می گردد. یعنی یک معتاد گاهاً خیلی قبل از مصرف مجدد می تواند دچار لغزش شود. و مصرف مواد مخدر این فرآیند را کامل می کند.
در بسیاری از اوقات لغزش با یک اتفاق بسیار ساده و یا با ظاهر پیش پا افتاده شروع می شود. « یک تماس کوتاه با مصرف کنندگان مواد، یک دروغ کوچک و به ظاهر بی اهمیت، یک روز جلسه نرفتن» می تواند عاملی شود تا فرآیند دردناک لغزش آغاز و به مصرف مجدد مواد ختم شود.

در صورت بروز لغزش چه باید کرد؟
مهم ترین موضوع در مواجهه با لغزش درک این نکته است که لغزش قسمتی از فرآیند بهبودی است به عبارت بهتر فرد معتاد در مسیر نزدن مواد است که مواد می زند.
این مطلب کمک می کند احساس گناه و خجالت یکی از عوامل مهم تکرار مصرف می باشد کمتر شود بعد از پذیرش لغزش به عنوان قسمتی از فرآیند بهبودی لازم است از مهمانهای عزیز اجازه دیدن این قسمت را ندارند. عضویت یا ورودانکار بیرون آمده و با صداقت تسلیم واقعیت موجود شویم. اقرار به راهنما حضور دوباره در جلسات بهبودی صفر کردن پاکی تفاضا برای دریافت حمایت از اعضا اقامت چند روزه در مکان های عاری از مواد مانند کانون ها یا خانه های بهبودی می تواند کمک کند تا از تکرار مصرف جلوگیری شود.

برای کمک به یک لغزشی چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟

ما در مسیر بهبودی مطمئناً با افراد بسیاری برخورد خواهیم کرد که دچار لغزش شده اند برای کمک به این افراد می توان این کارها را انجام داد.
1. دادن امید:
اولین چیزی است که در یک لغزش به آن نیاز دارد امید است. لغزش تیرگی، نا امیدی و احساس از دست رفتن داشته ها را به همراه دارد و شدت این احساسات ناخوشایند اغلب باعث مصرف مجدد مواد می شود لذا کمک و حمایت از فردی که دچار لغزش شده می بایست همراه با دادن امید و احساس خوشبینی نسبت به آینده باشد.
2. گرفتن احساس گناه:
گاهاً دیده شده اعضا یا خانواده و یا اطرافیان فرد لغزشی با دادن احساس گناه در او سعی در کمک کردن دارند. در صورتی که افزایش احساس گناه و خجالت می توانی یکی از محرک ها و دلایل مصرف دوباره باشد. زیرا پس از لغزش با تصویری مخدوش از خود روبرو می شود که باعث ایجاد احساس گناه و خجالت می گردد. اگر این احساس به وسیله محرک ها ی بیرون مانند تحقیر سرزنش کردن طرد شدگی به وسیله دوستان و خانواده و تقویت شود می تواند باعث گیر افتادن فرد در چرخه عود و بازگشت شود.
3. پرهیز از نصیحت و ارشاد:
برای معتاد نصیحت و ارشاد مثمر ثمر نیستند. لذا تجربه تحلیل پیش از حد داستان لغزش به ویژه در اوقاتی که فرد لغزشی خودش درخواست کمک نکرد بپرهیزیم.
4. دائم لغزش فرد را یادآور نشوید:
با مجبور کردن فرد به تعریف دوباره و دوباره تجربه لغزش باعث یادآوری تمام دردهایی می شود که فرد را در طی فرآیند لغزش تحمل کرد و این می تواند عاملی شود که فرد لغزشی از انجمن و جلسات فاصله بگیرد.
5. پرهیز از زدن برچسب بر روی فرد لغزشی:
افراد معتاد بیشتر از شباهت ها بر روی تفاوت ها متمرکز است. وقتی بر روی افراد بر چسب هایی مانند لغزشی می زنیم در اصل داریم بر تفاوت او با دیگران صحه میگذاریم و با این کار فرصت کمک به او را از دست می دهیم. چرا که بهترین کمک بر مبنای درمان یک معتاد به معتاد دیگر استوار است وقتی که ما کسی را لغزشی بنامیم در اصل او را معتاد ویژه نامیده ایم.
6. احساسی برخورد نکردن:
دادن راه های منطقی مطابق یا اصول که گاهاً به فردی که لغزش کرد توصیه می شود که لغزش خود را مخفی کند و کما فی السابق اعلام پاکی کند که این می تواند عامل اصلی عود باشد.

بهبودی و لغزش ( عود بیماری )

بهبودی و لغزش ( عود بیماری )

بسیاری از مردم تصور می کنند مفهوم بهبودی فقط مصرف نکردن مواد مخدر است . آنها لغزش را نشانه شکست کامل و پرهیز از مواد مخدر به مدت طولانی را ، علامت موفقیت کامل می دانند . اما تجربه ما که برنامه بهبودی معتادان گمنام را دنبال می کنیم ، نشان داده است که مطلب به این سادگی نیست . بنابه تجربه ما ، گاه لغزش برای عضوی که قدری با انجمن ما مربوط شده است چنانچه تجربه تکان دهنده ای می تواند باشد که او را وادار به دنبال کردن جدی تر این برنامه کند . در حالی که عده ای از اعضای دیگر ، با وجود پرهیز دراز مدت هنوز هم در اثر عدم صداقت و خود فریبی ، قادر نیستند از لذت بهبودی کامل و پذیرش اجتماعی بهره مند شوند اما در مجموع پرهیز کامل و مداوم از موادمخدر و تماس نزدیک و مشارکت با اعضاء گروههای معتادان گمنام ، بهترین راهی است که زمینه رشد را برای یک معتاد فراهم می کند .

با آنکه معتادان همگی مانند یکدیگرند اما شدت بیماری و سرعت بهبودی فردی آنها با هم تفاوت دارد . در بعضی از موارد لغزش ممکن است زمینه ای فراهم کند که نهایتاّ به آزادی کامل فرد منتهی شود اما در مورد فرد دیگر آزادی او به آن بستگی داشته باشد که با سماجت و عزم راسخ ، هر چه پیش آید ، دو دستی به پاکی خود بچسبد تا از مرحله بحرانی بگذرد . معتادی که بتواند به هر طریق نیاز و هوس مصرف را حتی برای یک مدت کوتاه ندیده بگیرد و اختیارا فکار غیر ارادی و رفتار اجباری خود را داشته باشد ، به نقطه عطفی رسیده است که می تواند در بهبودیش سرنوشت ساز باشد . گاه موازنه احساس آزادی و استقلال حقیقی ما به هم می خورد و با آنکه ظاهراّ می دانیم هر چه داریم در اثر اتکاء به یک نیروی برتر از خودمان و با کمک کردن و کمک گرفتن از دیگران و همدلی بدست آمده است اما به میل به تک روی و در دست گرفتن دوباره اختیار زندگی ، ما را به طرف خود می کشد . در طول دوران بهبودی ، هیولاهای زندگی گذشته ،‌به دفعات به سراغمان خواهند آمد . ممکن است احساس کنیم که زندگی دوباره بی معنا ، یکنواخت و کسل کننده شده است . ممکن است تکرار ایده های جدید ، مغزمان را خسته کند و از لحاظ جسمی هم به خاطر انجام مکرر اقدامات و فعالیتهای تازه مان احساس کوفتگی کنیم اما احساس هر چه که باشد فرقی نمی کند . ما می دانیم که اگر این کارها را تکرار نکنیم ، مطمئناّ رفتار قدیم خود را از سر می گیریم و اگر چیزی که داریم استفاده نکنیم آنرا از دست می دهیم . این دوره ها معمولاّ بهترین دورانی هستند که ما در آن رشد و پیشرفت می کنیم . با آنکه شاید ظاهراّ جسم و فکر ما از تمام این چیزها خسته شده باشند اما باید بردبار باشیم زیرا ممکن است قوه محرکه تغییر و رستاخیز حقیقی ، در عمق وجودمان در صدد پیدا کردن راهی باشد که بتواند انگیزه های درونی ما را دچار تحول کند و زندگیمان را تغییر دهد .

بهبودی از طریق تجربه و بکارگیری قدمهای دوازده گانه ،هدف ماست ، نه فقط پرهیز جسمی از مواد مخدر ، پیشرفت ما نیاز به سعی و کوشش دارد . از آنجا که یک فکر بسته ، به هیچ وجه ظرفیت پذیرش افکار نو را ندارد . بنابراین باید به طریقی روزنه ای برای نفوذ در آن پیدا کرد و چون فقط خودمان می توانیم ، این کار را برای خود انجام دهیم از این رو لازم است مواظب دو دشمن درونی خود که بی تفاوتی و تنبلی هستند باشید . اینطور به نظر می رسد که مقاومت در برابر تغییر ، در خون ماست و فقط چیزی مانند یک انفجار اتمی می تواند زمینه های لازم برای تغییر مسیر در ما بوجود آورد . یک لغزش ( البته اگر بتوانیم جان سالم به در ببریم ) می تواند چاشنی این انفجار را فراهم کند . گاه لغزش نزدیکان و یا مرگ آنها ممکن است ما را به خود بیاورد و چشم ما را در مورد لزوم یک عکس العمل شدید باز کند .

معرفی کمیته زندان‎ها و بیمارستان‎ها

کمیته فرعی زندان‎ها و بیمارستان‎ها (H&I) در جهت پیام رسانی به معتادانی که دسترسی کامل به جلسات NA را ندارند تشکیل شده است. این کمیته کار خود را به چند صورت در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی و مراکزی که معتادان در آن حضور داشته باشند انجام می‎دهند؛ این کمیته کار خود را به دو صورت انجام می‎دهد.
1- با در اختیار گذاشتن نشریات تایید شده دفتر خدمات جهانی انجمن معتادان گمنام برای معتادانی که دسترسی به جلسات NA را ندارند.
2- با برگزار کردن پنل‎های پیام رسانی توسط اعضای با تجربه و کار آزموده در زندان‎ها، بیمارستان‎ها، کلینیک‎ها و مراکز سم‎زدایی.
وظیفه ما اطمینان از این که معتادان در بیمارستان‎ها و زندان‎ها و مراکز بازیابی که در جستجوی بهبودی‎اند هرگز لازم نیست بمیرند بدون آن که فرصت پیدا کردن راه بهتری برای زندگی به آنها داده شود.
کلیه فعالیت‎های این کمیته لازم است به صورت گروهی انجام شود. هیچ عضوی از H&I در امور مراکز، دادگاه‎ها، بیمارستان‎ها، قضات و پزشکان دخالت نمی‎کند. همچنین خدمتگزاری در این کمیته مستلزم طی کردن دوره‎های آموزشی لازم با طرح و برنامه قبلی می‎باشد.

چه کسانی به جلسات عادی NA دسرتسی ندارند؟

فعالیت های خدماتی ما باید اطمینان پیدا کنند که NA خوشامدگوی همه ی معتادان در حال عذاب است و معتادان گمنام پذیرای همه ی کسانی است که در جستجوی رهایی از اعتیاد فعال میباشند و این وظیفه به عهده ی کمیته بیمارستانها و زندانها گذاشته شده است و از آنجایی که عاقبت اعتیاد؛ بیمارستان، زندان و مرگ میباشد، هستند همدردانی که بواسطه مصرف مواد مخدر در بیمارستان یا زندان بسر میبرند و قادر به شرکت در جلسات منظم NAنمیباشند و از دریافت پیام این برنامه محرومند. از جمله فعالیتهای این کمیته، پیام رسانی در زندانها، مراکز درمانی و روانی میباشد،این کمیته وظیفه دارد پیام NA را به کسانیکه دسترسی کامل به جلسات منظمNAرا ندارند، برساند .

حال شاید این سئوال مطرح شود: آیا افرادی که در مراکز درمانی تحت مراقبت هستند، نیز دسترسی به جلسات منظم و عادیNA را ندارند؟ و میبایست در چنین مراکزی جلسات H&I برگزار شود؟
ِطرح سئواالتی نظیر چه کسانی در اجتماع ما از جلسات NA بی بهره مانده اند؟ و یا چه کسی در این اجتماع نیاز دارد تا NAدر دسترس وی قرار بگیرد؟ به ما کمک میکند تا فعالیت خدماتی خود را جاهایی متمرکز
کنیم که بیشترین معتادان وجود دارد.
کتاب راهنمای زندانها و بیمارستانها به این سئوال اینگونه پاسخ میدهد که: ” بله، این مراکز برای پیام رسانی مناسب هستند“
همانطور که میدانیم هر معتادی که اختیار و اراده اش در دست اعتیاد و افکِار بیمارگونه است، به نوعی زندانی و اسیر افکارش میباشد، پس دسترسی نداشتن فقط منحصر به کسانیکه به صورت فیزیکی محدودیت
دارند، نمیشود و بنا به تجربهای که داریم در تمام دوران مصرف اگر چه به لحاظ جسمی و فیزیکی آزاد بودیم ولی توان رفتن به اماکنی را داشتیم که بیماریمان فرمان می داد و همیشه از رفتن به جایی جدید که از شرایط آنجا آگاهی نداشتیم میترسیدیم. بنابراین دسترسی نداشتن را میتوان شامل کسانی هم دانست که به دلیل عدم
آگاهی کامل و یا شنیده هایی از بعضی افراد نا آگاه، از شرکت در جلسات NAدچار ترس، رنجش و یا ناباوری شده اند.
جلسات H&I اولین مکان برای آشنایی خیلی از معتادان با برنامه بهبودی معتادان گمنام است.
کلمات ” آشنایی و خیلی“ میتواند نشان دهنده این باشد که بسیاری از معتادان نام
NA را شنیدهاند و آشنایی آنها بهصورتی ناقص و در حد شنیده هایی بیش نمیباشد و مشخص نیست شنیده های آنان تا چه اندازه صحیح و نزدیک به واقعیت باشد! همچنین درکتاب راهنمای زندانها و بیمارستانها آمده؛ اگر برای اطالع رسانی درباره انجمن ِ به معتادان تحت مراقبت این مراکز )مراکز
درمانی( تلاش ننمائیم در واقع مسئولیت خود را به مسئوالن آن مراکز سپرده ایم تا درباره ی این برنامه به معتادان اطاعات بدهند و یا معتادان را در بی اطلا عی کامل گذاشته ایم. مهم است که بیماران این مراکز
آگاهی از NAرا از اعضای مطلع انجمن ما دریافت کنند.چگونه به آگاه شدن حرفه ای ها از آنچه
NA ارائه میدهد کمک کنیم؟ ما میتوانیم با ایجاد جاذبه در ارتباط با افرادی که ممکن است معتاد نباشند ولی به معتادان در پیدا کردن NA کمک میکنند، فکر کنیم. ما نمیتوانیم از افراد غیر معتاد انتظار داشته ً باشیم که اعتیاد را کامال مانند ما درک کنند، آنچه ما میتوانیم انجام دهیم به تصویر کشیدن بهبودی موجود در برنامه NA است،
که این امر با ایجاد و نگهداری روابط با مراکز درمانی می تواند راهی اطمینان بخش برای رسیدن پیام ما به معتادان باشد.حرفه ای ها ممکن است با برنامه ما آشنا باشند اما ما میتوانیم سطح شناخت آنان از NA را از
طریق ارتباط موثر و مستمر، پیام رسانی و نشریات باال ببریم.
کارآمدی این برنامه و تغییرات رفتاری  معتادان باعث این شده که بعضی از افرادغیرمعتاد مثل بعضی از مسئولین قضایی و مسئولین مراکز درمانی راغب به معرفی این برنامه به معتادان میباشند.
جلسات H&I به معتادان مراکز این اجازه را میدهد که سئواالت و دغدغه های خود را در مورد انجمن با اعضاء انجمن معتادان گمنام مطرح کنند.
کمیته H&I کنفرانس خدمات جهانی در پاسخ

به این پرسش که”آیا شخصی که از مرکزی ترخیص شده میتواند در جلسات
H&I آن مرکز شرکت کند؟ اینچنین پاسخ داده است؛ پانل H&I پیام را به معتادانی که تحت مراقبت قرار دارند یا به آنجا مراجعه میکنند انتقال میدهد، الزم نیست این افراد را جهت شرکت در پانل دعوت کرد.
 از این پرسش و پاسخ کمیته کنفرانس خدمات جهانی اینگونه مشخص است که موضوع بحث مراکز درمانی است، چرا که هیچ زندانی پس از ترخیص حق مراجعت به زندان را ندارد.
وجود نشریه دارو درمانی و پیشنهاد کتاب راهنمای زندانها و بیمارستانها در بخش روابط با مراکز درمانی در خصوص اینکه مسئولین را از نظرات NA در خصوص دارو درمانی کامال روشن و مشخص نمائید، میتواند نشانگر این باشد که برگزاری جلسات در مراکز درمانی یکاقدام صحیح و در راستای اجرای سنت پنجم
برنامه است.
منابع :
1 ـ سنت سوم
2 ـ کتاب راهنمای بیمارستان ها و زندان ها
3 ـ جزوه ی شماره 6 روابط عمومی

دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan