قسمت اول : آخر خط
ماهیت اعتیاد ما طوری است که ما اجبارا به آخر خط یا مجموعه ای از آخر خط های خود می رسیم . آخر خط می تواند هر جا که ما به آن اجازه می دهیم ، باشد . لازم نیست که حتما در مدرسه رد شویم . همه چیزهایی که برای مان مهم است از دست بدهیم ، به زندان برویم و با در آستانه مرگ قرار بگیریم . بسیاری از ما ، قبل از اینکه تصمیم بگیریم به دنبال بهبودی باشیم ، این مراحل را تجربه کرده ایم ولی کسانی در بین ما خوش شانس تر بودند . بعضی از ما قبل از اینکه با بدتر از آنچه که تجربه کرده بودیم مواجه شویم ، از مسیری که به این آخر خط ها منتهی می شد ، جدا شدیم . همان طور که اعتیاد ما رشد میکرد ، زندگی مان به طرز فزاینده ای آشفته و غیر قابل کنترل شده بود . وضع مان به طرز فزاینده ای آشفته و غیر قابل کنترل شده بود . وضع ما در همه زمینه ها وخیم شد : در مدرسه ، سر کار و در خانه . ما برای پنهان کردن مصرفمان و مشکلات ناشی از آن ، شروع کردیم به دروغ گفتن و بهانه تراشیدم . انکار اینکه ما مشکل داریم و توجیه مصرف مان نیز نشانه های به آخر خط رسیدمان بود . ما در حیم خود – تخریبی به بسیاری از اطرافیان خود نیز صدمه می زدیم . بخصوص خانواده ها و دوستان نزدیک مان . قبل از آمدن به NA ، بسیاری از ما ، احساس تنهایی ، آزردگی ، ترس و خشم می کردیم . ما از اینکه توسط احساساتمان و نیازمان به مواد کنترل شویم و از اینکه احساساتمان را پشت نقاب ( همه چیز خوبه ) پنهان کنیم ، خسته شده بودیم.
علیرغم همه اینها ، ما نمی توانستیم مصرفمان را قطع کنیم . خصوصیات معتاد گونه ، به ما اجازه نمی داد تا از رفتار خود – مخربمان رهایی یابیم . ما در حال خود کشی تدریجی بودیم . از داشتن احساس بی ارزشی حالمان بد بود و از خودمان و زندگی مان مشمئز می شدیم .
ما عمیقا می دانستیم که ارزش بیشتری داریم و در زندگی چیزهای باارزش تری از مواد وجود دارد . نقطه عطف وقتی فرا رسید که ما به اندازه کافی صدمه دیده بودیم و نمی توانستیم بیشتر از آن در مصیبت و بدبختی زندگی کنیم . این به ما انگیزه داد تا درباره مشکل مان کاری بکنیم . ما تقاضای کمک کردیم .
قسمت دوم : ما تصمیم گرفتیم
ما متوجه شدیم که زندگی مان در نتیجه اعتیاد در سراشیبی افتاده است . قبل از رسیدم به هر نوع کمکی ، باید واقعیت را می پذیرفتیم . ما بالاخره فهمیدیم که زندگی به این طریق ، هرگز نمی تواند ما را واقعا خوشحال کند . مصرف مواد برای ما تبدیل به یک شیوه زندگی شده بود و ما از اینکه از درون آزرده شویم خسته و بیزار شده بودیم . ما مصرف می کردیم که زندگی کنیم و زندگی م یکردیم تا مصرف کنیم . مصرف ما و هر آنچه به آن مربوط می شد ، به تدریج در حال کشتن ما بود و ما روز به روز رنج می کشیدیم . با آنکه ما جوان بوده و زندگی پیش روی ما بود ، ولی باید تصمیم سختی می گرفتیم .
وقتی به این نقطه رسیدیم ، اولین چیزی ک باید بر آن غلبه می کردیم ، انکار بود . انکار این حقیقت که ما معتاد هستیم . پایه این انکار اغلب افسانه بود که می گفت : ما جوانتر از آنیم که معتاد شویم . ما باید انتخاب می کردیم . هم می توانستیم در راه و روش های قدیمی مان بمیریم . ما در جستجوی کمک بودیم و آن را در معتادان گمنام پیدا کردیم . به محض اینکه تصمیم گرفتیم ، ما خودمان را با شیوه جدیدی از زندگی وفق دادیم . به مرور که ذهن مان پاک می شد ، متوجه شدیم که واقعا چقدر بیمار بوده ایم و بابت اینکه در سنین جوانی فرصت بهبودی را پیدا کردهایم ، سپاسگذار شدیم .
قسمت سوم : برابری (مقاومت ) در مقابل فشارها
برای کسانی که از مصرف مواد به یک زندگی پاک تغییر جهت می دهند ، ممکن است اوقات سختی وجود داشته باشد . آدم ها ، مکان ها ، روش ها و عادات و باقیمانده از اعتیاد فعال ما ، سعی خواهند کرد تا ما را به بازگشت به سمت خودشان ترغیب کنند .
ممکن است باعث شوند احساس ناراحت کننده ای نسبت به پاکی تازه بدست آمده ای که به سختی آن را یافته ایم ، پیدا کنیم . با نیازی که به پذیرش داشتین برای ما سخت بود که به طرف علائم مشخصه بیماری خود یعنی : نقش بازی کردن و تایید طلبی کشیده نشویم . کسانی که به ما فشار می آورند تا به روش های قدیمی خود باز گردیم ، چهره واقعی خود را نشان می دهند . آنها هرگز دوستان واقعی ما نبوده اند .
بسیاری از ما تا زمانی که پایه ای قوی و متکی بر دوازده قدم در برنامه ، ایجاد نکرده ایم ، هنوز احساس انزوا می کردیم . نگران بودیم و تا سر حد مرگ می ترسیدیم . ما این پایه را با درک ، محبت و حمایت سایر معتادانی که در NA یافتیم ، بنا کردیم . کسانی در برنامه موفق اند که در انجمن شرکت و خدمت مداوم دارند . بازگشت به طرف افراد ، مکان ها و روش های قدیمی باعث سقوط بسیاری از معتادان پاک شده است و بعضی از آنها هیچوقت فرصت دوباره برای بهبودی پیدا نکرده اند . کسانی که دوباره به برنامه برگشته اند ، فهمیده اند که تمام بدبختی های ناشی از اعتیاد فعال برای شان بدتر بود . به تدریج مجبور شدیم برای زنده ماندن ، تصمیم به رها کردن همه روش های قدیمی بگیریم .
قسمت چهارم : مشکلات خانوادگی
اعتیاد ما بر روی همه نزدیکان ما ، بخصوص خانواده مان اثر گذاشته است . اعتیاد یک بیماری خانوادگی است . ولی ما تنها می توانیم خودمان را تغییر دهیم . برای بعضی از ما پذیرش این موضوع سخت بود . ما متوجه شدیم دلیلی ندارد چون ما تغییر کردیم ، خانواده مان هم تغییر کنند . ما باید مسئولیت سهم خود ، در بیماری خانوادگی اعتیاد را قبول می کردیم . اگر چه ما مصرفمان را قطع کرده بودیم . با این حال برای بهبودی جراحاتی که بیماری ما به خانواده مان وارد کرده بود ، مرور زمان لازم بود . ما باید به آنها وقت می دادیم تا خودشان را با تغییرات ما تطبیق دهند . بسیاری از ما اعتماد خانواده مان را از دست داده بودیم و فهمیدیم که زمان و صبر لازم است تا این اعتماد دوباره در آنها به وجود بیاید و ما در یافتیم که می توانیم با احساس مسئولیت و ملاحظه بیشتر ، به خانواده مان کمک کنیم تا به ما اعتماد کنند . ما گذاشتیم آنها تغییرات ما را نه تنها در حرف بلکه در عمل ببینند و به این ترتیب به تدریج اعتماد دوباره آنها را جلب کردیم .
قسمت پنجم : فقط برای امروز
ما معتادان جوانی را دیده ایمکه برای سالها پاک مانده اند . سوالی که اغلب پرسیده می شود این است : آنها چطور پاک مانده اند ؟ از آن جایی که بیشتر معتادان در مقابل پاک ماندن برای همیشه ، جبهه می گیرند ، ما پیشنهاد می کنیم که فقط برای امروز پاک باشید . تجربه ما نشان می دهد که با تصمیم گیری برای پاک ماندن فقط برای امروز ، یا حتی فقط برای این لحظه ، ما قدرت لازم برای کسب بهبودی را پیدا م یکنیم . فقط برای امروز ، ما با مشکلات امروز برخورد می کنیم ، فقط برای امروز ، ما می پذیریم که کجای کار قرار داریم . فقط برای امروز ، ما برنامه مان را کار می کنیم ، به جلسات می رویم ، مشارکت می کنیم ، توجه می کنیم و به دیگران عشق می دیهم . ما شروع می کنیم به زندگی کردن قدم ها و زندگی به روال NA را تجربه می کنیم . ما یاد می گیریم که زندگی کنیم و زندگی می کنیم که عشق بورزم . ما سعی می کنیم زندگی را فقط برای امروز ساده نگه داریم .
ما درک کرده ایم که نمی توانیم در دیروز زندگی کنیم و نمی دانیم که فردا چه خواهد شد . اگر چه می دانیم که می توانیم فقط برای امروز پاک بمانیم .
قسمت ششم : پیام امید
NA فقط یک قول می دهد و آن رهایی از اعتیاد فعال است . امروز یک برنامه روحانی بهبودی برای همه معتادان قابل دسترس است . دیگر لازم نیست که ما ناامیدانه ، رنج بکشیم و بمیریم . بعد از آمدن به NA ، ما متوجه شدیم که مشکلات مان نا پدید نشده اند ، بلکه ما یاد گرفته ایم چگونه با آنها برخورد کنیم . ما متوجه شدیم که زندگی مان بهتر شده است . ما آموخته ایم که بپذیریم آنچه را نمی توانیم تغییر دهیم . از طریق پذیرش کامل اعتیادمان ، ما یک ازادی حقیقی را در انجمن معتادان گمنام پیدا کرده ایم .