" با فروتنی از او خواست که کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند."
آیا ما واقعا" می خواهیم که تغییر کنیم ؟ همه ما نقائصی داریم که فکر می کنیم به آنها احتیاج داریم ، از آنها لذت می بریم و ممکن است که برای برطرف کردن و از بین رفتنشان آمادگی نداشته باشیم . ما باید تصمیم بگیریم که چه کاری راترجیح دهیم : سعی و تلاش برای رسیدن به بلوغ و کمال بیشتر و یا ماندن در همین وضعیت . ما دیگر... نمی توانیم بگوییم : هیچ چیز بهتری را نمی شناسیم .
(1)کلمه راهنما در این قدم "با فروتنی " است . کلمات "با فروتنی " و "با تواضع" برای ما چگونه کار می کنند؟
(2)وقتی که از خدا می خواهیم تا کمبودهای اخلاقیمان را برطرف کند، آیا این آخرین مسئولیت ماراجع به آنهاست ؟ مسئولیت ما در این امر مهم چیست ؟ خداوند چگونه این کار را برای ما انجام می دهد؟
(3) نشریه " فقط برای امروز" چگونه در این قدم به ما کمک می کند ؟
(4) شعار " رها کن و به خدا بسپار " چطور در این قدم کار می کند؟
(5) این گفته که " تو بهترین کار را انجام بده و نتیجه رابه خدا بسپار " به این قدم ، چه ارتباطی دارد؟
در ابتدا ، ممکن است " درخواست از خداوند" برای برطرف کردن نقائص اخلاقیمان ، جاذبه ای برای مانداشته باشد . ممکن است که احساس کنم ، بهتر است خودمان این کار را انجام دهیم ، یا ممکن است که فکر کنیم که خداوند نمی خواهد و یا نمی تواند به ما کمک کند. اما باید اقرار کنیم که زمانی که خودمان می خواستیم این کار را انجام دهیم ، به نتیجه خوبی نرسیدیم . خداوند با دادن نیرویی برای انجام کار درست، به ما کمک خواهد کرد. این به خود ما مربوط است ، می توانیم تلاش کنیم .
" عکس العملهای شخصی "
من شروع به درخواست از خداوند برای از بین بردن نقائص و کمبودهای اخلاقی ام کردم و پیش رفتم و سعی کردم که از آنها خلاصی پیدا کنم و بهترین کاری راکه می توانستم ،انجام دهم . من می دانم که نیروی برترم مرا راهنمائی می کرد تا در راه درست قدم بردارم .
از روی تجربه شخصی خود با نماز ، دعا و تقاضا می دانم که پروردگارم زمانی که من از او درخواست کمک کرده ام مرا یاری کرده ،نه زمانی که برای اجابت درخواستهایم با او چانه زده ام {و اورا مجبور به اجابت آن نموده ام }.
من ایمان دارم که خداوند با فرصت دادن به من برای کار کردن بر روی خودم ، کمبودهای اخلاقی ام رااز من دور می کند. برای مثال ، من انسان خیلی تند خویی هستم، اما از زمانی که از این نقص اخلاقی ام آگاه شده ام ، به نظر می رسد اغلب زمانهایی که نزدیک است ، خونسرد یم را از دست بدهیم ، مچ خود را می گیریم . من با افرادی صحبت کردم و فهمیدم که آنها چطور خودشان را کنترل می کنند . معتقد هستم که این هشیاری و آگاهی جدیدی که من از خود به دست آوردم ، یکی از راههای کمک خداوند به من است.