بیماری در بهبودی
مواقعی در بهبودی ما مجبور می شویم در حین بیماری ، جراحی ، یا زخمی و مصدوم شدن ، پاکی خود را حفظ کنیم . در این گونه موارد ، ما به راهنمای خود بیش از هر زمان نیاز داریم . باید به خاطر داشته باشیم که بیماری یا درد نباید بهانه ای برای مصرف باشد . ما مسئول بهبودی خود هستیم و در مورد مشکل بیماری مان با راهنمای خود و اعضایی که به آن ها اعتماد داریم ، مشارکت می کنیم . شرایط درمانی ممکن است ما را مکلف به استفاده از داروهایی کند که میل به مصرف را در ما زنده نماید . شرایط هر چه که باشد ، کار کردن با راهنما می تواند به من کمک کند تا بپذیریم که این هم قسمتی از زندگی است . لازم ات ما دکتر خود را در جریان بیماری اعتیاد مان قرار دهیم تا او بتواند ما را به اقتضای آن درمان کند . از آن جا که بیماری اعتیاد ما نمیتواند بین مصرف مواد مخدر و مصرف دارو جهت درمان درد یا بیماری تفاوت قائل شود ما باید برنامه را آگاهانه کار کنیم . ما به ویژه در این گونه مواقع بسیار آسیب پذیر هستیم و بهبودی ما ممکن است در معرض خطر قرار گیرد . بسیاری از اعضا لغزش کرده اند چون از دستورات دکتر شان پیروی نکرده اند ، یا از راهنمای خود نخواسته اند و یا علائم هشدار دهنده ی تهدید درونی در حال بیداری خود – یعنی بیماری اعتیاد – توجه نکرده اند .
"از خدا بابت راهنمای ام و دوستانم در NA متشکرم . من بیش از 25 سال پاک بودم که مجبور شدم چندین جراحی بکنم . در اوایل بهبودی در NA به من آموخته بودند که بیماری اعتیاد من بین مصرف دارو و به خاطر درد واقعی و مصرف دارو به خاطر افکار اعتیادی ، تفاوت قائل نمی شود. هر بار قبل از شروع فرایند درمانی که لازمه مصرف دارو بود ، من کتابچه ی در دوران بیماری را می خواندم ، دعا و مراقبه می کردم و از همه مهمتر اجازه می دادم راهنمای ام و گروه حمایت کننده ام در NA بدانند که من در حال مصرف دارو هستم تا بتوانند به من در مصرف درست دارو در آن زمان های خطر ناک کمک کنند . من تعداد زیادی از معتادان انجمن با طول پاکی های مختلف دیده ام که به خاطر دست کم گرفتن این بیماری شروع به مصرف دوباره کرد ه اند . "
ما از نیروی برتر مان در خواست حمایت می کنیم و به تمرین برنامه روحانی خود ادامه می دهیم . بعضی از اعضای انجمن راجع به اعضایی که دارو مصرف می نمایند ، قضاوت می کنند و ما می خواهیم اطمینان پیدا کنیم که این موضوع ما را در جهت انجام کاری که لازم است برای مراقبت از خود انجام دهیم ، دور نکند . ما در حد امکان اطلاعات بدست می آوریم تا بتوانیم بهترین انتخاب را در مورد سلامتی خود بکنیم . اگر قرار است دارو مصرف کنیم ، باید به راهنمای خود و شبکه حمایتی مان نزدیک باشیم و ترس ها و دردهای مان را مشارکت کنیم .
"در هشت سال پاکی در موقعیتی قرار گرفتم که مجبور شدم دارو مصرف کنم . خیلی ترسیده بودم . از لغزش ، شایعه و این که راهنمای من و رهجو های اش چه فکر خواهند کرد ، می ترسیدم . بعضی از این ترس ها به حقیقت پیوست . من به سختی مورد قضاوت تعدادی از اعضای شبکه راهنما و رهجویی خود قرار گرفتم و بعضی راجع به من شایعاتی بر زبان آوردند . اما لغزش نکردم . دارو های ام را طبق نسخه مصرف کردم ، از بهبودی خود مراقبت نمودم ، قدم ها را کارکردم . به جلسه رفتن ادامه دادم و راجع به شرایط خود با راهنمای ام دائم صحبت کردم . با راهنمایی نیروی برترم ، حمایت راهنمای دوست داشتنی ام و پزشک خوبی که می دانست من معتاد هستم ، توانستم راجع به سلامتی خود یک تصمیم آگاهانه بگیرم . با علم به این که اگر بهبودی خود را در راس قرار دهم ، همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت ، احساس امنیت می کردم . امروز من سفر بهبودی خود را با بیش از 13 سال پاکی بدون انقطاع ، ادامه می دهم . از خداوند برای اصل راهنما و رهجو سپاسگذارم ."
به عنوان راهنما لازم است راجع به هر موقعیتی جداگانه و از طریق ارائه تجربه ، نیرو و امیدمان اظهار نظر کنیم و متوجه باشیم که چیزی که برای یک نفر کار م یکند ممکن است برای دیگران کار نکند . رهجو های ما ممکن است به دلایل مختلف به ما تلفن بزنند . شاید رهجوی ما احتیاج دارد با ما بیشتر صحبت کند . رهجو هایی که بیماری های مزمن دارند ، شاید برای حفظ باقی مانده ی سلامتی خود و یا روبرو شدن با خطر مرگ احتمالی به حمایت ما نیاز داشته باشند . اگر راهنمای ما بیمار است ، در حالی که به هر نحو ممکن سعی می کنیم در کنار او حضور داشته باشیم ، باید به دنبال حمایت اضافی نیز بگردیم . ارزش کمک یک معتاد به معتاد دیگر چگونگی کارکردن برنامه ی ماست . ما نباید این راه را تنها برویم .
"یک سال پیش راهنمای من ناز به جراحی مغز پیدا کرد . دقیقا پس از جراحی بلافاصله یک نفر را که قبول داشتم پیدا کردم و از او خواستم تا زمانی که راهنمای ام بیمار است راهنمای موقت من شود . بعد از آن که چیزی که برای اجرای برنامه ی بهبودی ام لازم داشتم مراقبت کردم ، توانستم با عشق و قدر شناسی در کنار راهنمای خود حضور داشته باشم ، کسی که همیشه باور داشته ام برای من حضور داشته و دارد ."
نشانه های بیماری روانی گاه خیلی نا محسوس است و داشتن رابطه ی راهنما و رهجویی با کسی که مشخص شده مشکل روانی دارد ، می تواند بسیار سخت باشد . ما باید نسبت به هر نقش متفاوت و مخدوش کننده ای که می تواند در رابطه مان برای ما پیش اید ، هوشیار باشیم . به عنوان راهنما ، ما نباید تبدیل به مشاور ، روان شناس و یا روان پزشک شویم . مثل هر رابطه ی راهنما و رهجویی ، قسمتی از کاری که ما می توانیم انجام دهیم کمک به یافتن تعادل در زندگی به رهجویی است که بیماری روانی دارد . تمرکز بر کارکرد قدم ها ، در کنار درمان دارویی تجویز شده ، می تواند به هر یک از ما در بهبودی کمک کند . حتی زمانی که اعتیاد تنها بیماری ما نیست .
"به عنوان معتاد در حال بهبودی که بیماری روانی دارد ، من شکر گزار فرصتی هستم که در اختیار م قرار گرفته تا بتوانم راهنمای کسانی شوم که آن ها نیز بیماری روانی دارند . اما باید به خاطر داشته باشم که نقش من به عنوان راهنما کمک به آن ها جهت یادگیری کارکرد 12 قدم در تمام امور زندگی است . ممکن است مواقعی پیش اید که بیماری روانی برای ما محدودیت ایجاد کند ، اما می توانیم با تمرین این اصول به بهترین نحو ممکن ، بهبودی حاصل کنیم . اصول صداقت ، روشن بینی و تمایل برای بهبودی من و رهجو های ام ضروری هستند ."
"من هرگز عقیده ای درباره درمان با دارو در رابطه با کارکرد برنامه NA نداشته ام . اگر چه وقتی راهنمای کسی شدم که بیماری روانی داشت ، مجبور شدم قبول کنم که او نیاز دارد تا مشکل عدم تمرکز ش از خارج از برنامه کمک دریافت کند . رهجوی من روشن بین بود و پیش نهاد مرا پذیرفت . امروز او تمرکز بیش تری دارد و قادر است تا در بهترین حد توان اش قدم ها را کار و زندگی کند . حال 11 سال است که او زندگی فوق العاده ای به روال NA دارد یکی از چالش ها برای من ، در حیطه ی راهنما بودن ، داشتن رهجویانی است که با بیماران روانی زندگی می کنند . گاهی اوقات آن ها احساس تعلق نمی کنند . من از جزوه ی در دوران بیماری استفاده می کنم و سنت سوم را به آن ها یاد آوری می نمایم که تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف است . من بهترین سعی خود را میکنم تا آن ها احساس کنند که عضو هستند و از انجمن جدا نیستند ."
درمان بیماری غیر از بیماری اعتیاد ورای قلمرو چیزی است که معتادان گمنام به آن می پردازد . به عنوان راهنما ، ما معتادان در حال بهبودی هستیم نه افراد حرفه ای . حتی اگر بر حسب اتفاق حرفه ای ما در رابطه با پزشکی یا روان پزشکی است ، به عنوان راهنما نقش ما تجویز و درمان پزشکی یا بالعکس دل سرد کردن رهجویان از پی گیری معالجات پزشکی نیست .
"زمانی که تصمیم گرفتم داروی ضد افسردگی مصرف کنم ، هم زمان تصمیم گرفتم راهنمای خود را هم عوض کنم چون او در آن موقع به مصرف دارو های ضد افسردگی اعتقادی نداشت . من 4 سال و نیم از بهبودی را در جنگ با افسردگی گذراندم و فکر می کردم اگر به اندازه کافی به جلسات بروم ، به اندازه کافی خدمت کنم و به اندازه کافی در کارکرد قدم ها تلاش کنم ، افسردگی از بین خواهد رفت . نهایتا ناچار شدم تسلیم این واقعیت شوم که افسردگی چیزی نیست که بتوانم آن را کنترل کنم و این باعث به وجود آمدن این سوال در ذهن من شد که : چه گونه می خواهم زندگی کنم ؟ نهایتا من تنها کسی هستم که مجبورم با شرایط خودم زندگی کنم و احتیاج دارم تا به اندازه کافی احساس حمایت شدن بکنم تا بتوانم در مورد تصمیمی که گرفته ام احساس امنیت کنم "
"رهجویی دارم که مرتب دچار شرایط بی ثباتی می شود و من دائم او را تشویق می کنم تا داروی خود را مصرف کند . لازم است که مرتب یادآوری کنم که عدم مصرف دارو ممکن است چه عواقبی برای او داشته باشد . او ممکن است مات و مبهوت شود و بی هدف این طرف و آن طرف برود ، به من زنگ نزند و به جلسه هم نرود و یواش یواش شروع به مصرف کند . ما چندین بار این چرخه سخت و ناراحت کننده را طی کرده ام ، اما من او را خیلی دوست دارم و می خواهم کمک کنم تا بهتر شود . هر بار که او ثبات بیش تری پیدا می کند ، مرتب تلفنی به من تماس می گیرد ، به جلسه می رود و شروع به کارکرد قدم ها می کند ."