Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

25اردیبهشت

 ترس قدم چهارم

«وقتی به این قدم میرسیم، اکثر ما میترسیم هیولایی در ما وجود داشته باشد که اگر آزادش کنیم، ما را نابود خواهد کرد.»

کتاب پایه

v

اکثر ما از نگاه کردن به خود و بررسی درون خود واهمه داریم. میترسیم اگر اعمال و انگیزههای خود را بررسی کنیم، با جهنم سیاهی از غرور و تنفر مواجه شویم. اما وقتی قدم چهارم را برمیداریم، درمییابیم این واهمهها توجیهی ندارند. ما نیز مانند هر کس دیگر انسان هستیم—نه بیش و نه کم.  

شخصیت همه ما ویژگیهایی دارد که به طور خاص به آنها افتخار نمیکنیم. در یک روز بد شاید فکر کنیم خطاهای ما بدتر از خطاهای دیگران است. در لحظاتی، اعتماد به نفس خود را از دست میدهیم. انگیزههای خود را زیر سؤال میبریم. شاید حتی هستی خود را نیز زیر سؤال ببریم. اما اگر بتوانیم ذهن اعضای انجمن را بخوانیم، متوجه همان کشمکشها خواهیم شد. ما از دیگران بهتر یا بدتر نیستیم. 

فقط میتوانیم آنچه را اذعان و درک میکنیم، تغییر دهیم. به جای اینکه به ترس خود از آنچه در درون ما مدفون شده، ادامه دهیم، میتوانیم آن را آشکار کنیم. دیگر وحشتزده نیستیم و بهبودی ما در روشنایی کامل آگاهی از خویشتن شکوفا میشود.

v

فقط برای امروز:  از آنچه نمیدانم، نمیترسم. ترسهای خود را آشکار میکنم و میگذارم ناپدید شوند.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

همه چیز دان....

بعد از تفکر زیاد فهمیده ام که من یک «همه چیز دان بودم»به خصوص جایی که به دخترم مربوط می شد.بلاخره او یک معتاد بود.فکر می کردم  دخترم چیزی نمی داند و نمی تواند کاری را درست انجام دهد .حس می کردم مجبورم خودم همه کار ها را انجام دهم چون او معتاد بود .وقتی چیزی می شکست تقصیر او بود ٫وقتی چیزی گم می شد تقصیر او بود ٫وقتی حرف می زد به او گوش نمی دادم چون چه چیز مهمی می دانست یا می گفت آخر او یک معتاد بود.
حدود چهار سال در جلسات نارانان شرکت کرده ام و بلاخره فهمیدم که چقدر در مورد او بی انصافی کرده ام.من با گوش دادن و گوش دادن و گوش دادن به مرور یاد می گیرم که همه چیز را نمی دانم چون فقط معتاد نیستم.تشخیص دادم که خیلی چیزها تقصیر خودم بوده حتی اگر فکر می کردم معتاد نیستم.در نارانان یاد گرفته ام که دخترم با وجود معتاد بودن اوهم انسان است .افکار و احساس هایی دارد که واقعی است.او هم لایق توجه و احترام است خواه مصرف کند یا نکند.
نارانان از تو سپاسگزارم که محیطی را فراهم کرده ای که در آنجا می توانم گوش کنم ٫رشد کنم و کوتاهی های خود را تشخیص بدهم و به آنها اقرار کنم بدون اینکه قضاوت شوم .هم چنین می توانم دیگران را همان طور که هستند ببینم و همان قدر به آنها احترام بگذارم.

تفکری برای امروز:
من روی خودم وچیزهایی که می توانم تغییر دهم تمرکز خواهم کرد .دیگران را قضاوت نمی کنم.از نیروی برترم می خواهم هدایتم کند تا انتخاب های دبگران را بپذیرم .پذیرش  و احترام را تمرین خواهم کرد و قضاوت نخواهم کرد.
وقتی در مورد مردم قضاوت می کنیم قضا‌وت ما برپایه چیزهایی است که فکر می کنیم ازآنها می دانیم در حالیکه فراموش کرده ایم آنها درفراز و نشیب زندگی مرتبا در حال تغییرند و در زندگیشان مسائلی وجود دارند که ما از آنها بی اطلاعیم .
« کتابچه آبی نارانان»


شهامت عوض شدن

 


الکلیسم در خانواده نفی خود را به دنبال دارد . در نتیجه هرگز یاد نگرفتم وقتی حالم خوب نیست از خودم مراقبت کنم . حتی وقتی در تب میسوختم عین روزهای عادی سرکار میرفتم هردیگری بنظر خود بزرگ بینی و ضعیف بود . در الانان راه متفاوت دیگری برای مراقبت از خود کشف کردم . دیگران را می بینم که هنگام بیماری به خود توجه فراوانی میکنند آنها هنگام خستگی استراحت میکنند بعضی وقتها مرخصی میگیرند . رژیم های غذایی متعادل دارند در وقت لازم به دکتر مراجعه میکنند . با پیروی از دیگر اعضاء الانان یاد میگیرم قبول کنم که همیشه نمی توانم در اوج بوده و بهتر از همه رفتار کنم تنها در یک جا اجازه میدهم بلند پروازی کنم . شاید بیماری وسیله ای است که قدرت مافوق برای تفهیم اینکه با خودم خوب باشم از آن استفاده میکند .

یاد آوری امروز

من یک آدم آهنی نیستم . بعضی وقتها مریض شده یا خسته ام و یا سرم شلوغ است . سعی میکنم یاد بگیرم چه کاری را میتوانم انجام دهم تا احساس بهتری داشته باشم .
" تلاش برای اهمیت دادن به دیگران بخصوص در مواقع اضطراب بسیار سخت است"


روز به روز

 


امروز می‌خواهم از تجربیات دوستان در برخورد با خشم موجهه تجربه بگیرم. مثلاً اگر شخصی عمداً یا سهواً پا روی حقم بگذارد، تکلیفم چیست؟ می‌دانم که در ابتدا عصبانی خواهم شد. بیشتر اوقات به درگیری ختم می‌شد و روزها و هفته‌ها سر این موضوع عذاب می‌کشیدم. اصول خودیاری به من برنامه متذکر می‌شود که خشم و کینه‌جویی برای من خطرناک است. به‌این دلیل که خشم و عصبانیت می‌تواند ریشه دوانده و وجودم را از رنجش و نفرت و انتقام اکنده کند. دقیقاً همین مسئله توانایی دارد من را نابود نماید. امروز در برنامه‌ی خودیاری برای من جایی برای رنجش و خشم مداوم وجود ندارد. گاهی در طی روز بعضی عوامل و شرایط موجب رنجش من می‌شود. آیا من در زمانی که دچار رنجش و خشم و انتقام‌جویی هستم، قادر به کنترل افکار و رفتارم به‌گونه‌ای هستم، که به خودم و دیگران آسیب نرسانم؟ کنترل کردن خشم از بهترین روش بهبودی بوده و به نفع خود و دیگران خواهد بود. خشمگین بودن از دیگران باعث کدورت دل شده و این مسئله باعث می‌شود، ارتباط معنوی من با نیروی‌برتر خدشه‌دار شده و خودم از همه بیشتر صدمه ببینم. من سال‌ها با کینه و رنجش خودم را بی‌چاره کرده بودم.
عصبانیت امری طبیعی است، واکنش خیر!


مراقبه روزانه

 

من بطور حتم یک معتاد به نیکوتین هستم، چون هنوز بعد از شانزده سال قطع مصرف، وقتی با عده ای سیگاری در یک اتاق هستم عصبی می شوم.

گاهی فکر می کنم معتاد به نیکوتین نیستم. من سیگار کشیدن را از چهل سالگی آغاز و پس از ده سال طی سه مرحله تلاش ناموفق عاقبت قطع مصرف کردم. بار اوّل پس از شش ماه قطع مصرف لغزش کردم. بار دوّم سیزده ماه طول کشید. بار سومّ با نیکوتینی های گمنام آشنا و اکنون سه سال از قطع مصرفم گذشته است. وقتی کسی را در حال سیگار کشیدن می بینم تحت تاثیر قرار می گیرم. این نمایانگر آنست که هنوز معتاد به نیکوتین هستم. وقتی کسی را در خیابان یا اتومبیل در حال مصرف می بینم هوس مصرف می کنم. وقتی به مشارکت اعضای انجمن گوش می دهم متوجه می شوم من یک معتاد به نیکوتین هستم که فرصت روزانه ای برای رهایی از اعتیاد نیکوتین پیدا کرده ام. من در مسیر بهبودی باقی می مانم تا یادم نرود از کجا آمده ام.

برای امروز از خداوند بابت شناخت اعتیاد و رهایی از آن سپاسگزارم.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan