Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

2خرداد

 جبران خسارت و راهنما

«میخواهیم از احساس گناه رها شویم، اما دوست نداریم این کار به ضرر دیگران تمام شود.»

کتاب پایه

v

بگذارید با این مسئله روبرو شویم:  اکثر ما به دنبال خود اثرات ویرانی بر جای گذاشتیم و به هر کسی که در راه ما قرار گرفت، صدمه زدیم. برخی از افرادی که در دوران اعتیاد خود بیش از همه به آنها آسیب رساندیم، افرادی بودند که بیشتر از همه دوست داشتیم. در تلاشی برای رها ساختن خود از احساس گناه نسبت به کارهایی که انجام دادهایم، شاید وسوسه شویم چیزهایی را که بهتر است ناگفته بماند، به طور بسیار دقیق با عزیزان خود در میان بگذاریم. این آشکارسازیها ممکن است بسیار زیانبار بوده و حسنی نداشته باشند.  

قدم نهم درباره تسکین دادن به احساس عمیق پشیمانی نیست؛ بلکه درباره پذیرفتن مسئولیت خطاهایی است که انجام دادهایم. طی برداشتن قدمهای هشتم و نهم، باید از راهنمای خود راهنمایی بخواهیم و خطاهای خود را طوری جبران کنیم که موجب افزایش دین ما نسبت به جبران خسارت نشود. فقط به دنبال رهایی از احساس پشیمانی نیستیم، بلکه به دنبال رهایی از نواقص خود نیز هستیم. هرگز نمیخواهیم دوباره به عزیزان خود صدمه بزنیم. یک راه برای اطمینان از این امر، انجام مسئولانه قدم نهم، بررسی انگیزههای خود و صحبت با راهنما قبل از جبران خسارتهای خاصی است که قصد انجام آنها را داریم.

v

فقط برای امروز:  میخواهم مسئولیت اعمال خود را قبول کنم. قبل از جبران هر خسارت، با راهنمای خود صحبت میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


قدم پنج
در طول قدم چهارمم با بررسی نقاط ضعف و قوتم ولیست کردن آنها مسیر خودشناسی را شفاف کردم . موانع را برداشتم. بعد وقتی به قدم پنج نگاهی کردم دوباره ترسیدم.اما زمانی که به خود شهامت دادم که روحم را عریان کنم فهمیدم قبلا دو سوم قدم پنجم را انجام داده ام. قدم پنج میخواهد که ما "به خداوند، خودمان ویک فرد دیگر چگونگی دقیق اشتباهاتمان را اقرار کنیم".وقتی قدم دو را برداشتم به این باور رسیدم که"نیروی برتر از خودم میتواند سلامت عقل را به من باز گرداند".اگر خداوند میتواند این کار را انجام دهد پس می فهمم که لازم نیست بخاطر خدا به چگونگی دقیق اشتباهاتم اقرار کنم، نیروی برترم از قبل اشتباهایم رامیداند.
هنگام نوشتن ترازنامه اخلاقی بی باکانه و موشکافانه، به خودم چگونگی دقیق خطاهایم را اقرار میکردم. بله من فضایل اخلاقی هم داشتم ولی در کنار آنها خصوصیاتی داشتم که دوستشان نداشتم. تنها کار باقی مانده این بود که نقطه ضعیف هایم را به یک فرد دیگر اقرار کنم. من هم مثل بسیاری از اعضای خانواده نارانان راهنمایم را انتخاب کردم تا نقصهای شخصیتی خود را با او در میان بگذارم.وقتی برای اولین بار به نارانان آمدم راهنمای من سالهای بسیاری در برنامه بود. ابتدا خیلی از اشتباهاتم همان رفتارهایی بود که من فکر میکردم کارهای درستی است.
تفکری برای امروز :  وقتی اشتباهاتم را میپذیرم فرصتی را برای تغییر ایجاد میکنم. من آثار خرابیهای گذشته را پاک میکنم و دری را به روی آینده بهتر ومن بهتر میگشایم.


شهامت عوض شدن

 


شعار "فکر کن" همیشه مرا بهم میریخت . آیا این "تفکر پلید" من بود که مرا به دردسر انداخت ؟فضای این شعار برایم راز آلود بود تا زمانیکه صدای کودک همسایه ام را شنیدم که نصایح یاد گرفته در مدرسه را به آواز میخواند " صبرکن ، ببین ، و گوش بسپار" . قبل از اینکه دچار درد سر شوم ،
قبل از اینکه دهانم را برای واکنش نشان دادن باز کنم ، یا به تحلیل وسواسی از رفتار سایرین بپردازم . یا در باره آینده نگران باشم ، میتوانم "صبر" کنم بعد میتوانم به امور جاری و نقش من در آن "بنگرم" سپس میتوانم به هدایت معنوی " گوش بسپارم " که فرصت هایم را یاد آور میشود و به من کمک میکند تا اعمال و گفتار صحیح را بیابم .. وقتیکه نا مهربانانه با من صحبت میکنند . دیگر بی اختیار فریاد نمی کشم و بحث بی حاصل نمیکنم . بجای آن میتوانم یک لحظه "فکر "کنم میتوانم "صبر" کنم نگاه کنم و "گوش " بسپارم . سپس ممکن است قادر باشم به آرامی بحث کنم ، حد اقل آنرا هوشیارانه تر انجام میدهم ، بجای اینکه بگذارم زندگی برایم تصمیم بگیرد .

یاد آوری امروز

امروز فرصت زیبایی است که پیش از این نبوده است . بگذار لحضات ، دقایق و ساعاتی که در آن هستیم ، پاس بداریم . مرا کمک کن که قبل از حرف زدن "فکر کنم" و قبل از هر کاری نیایش کنم . ........." این برنامه به من آموخت که آزادانه انتخاب های معقولی داشته باشم که برایم خوب است . من تصمیم گرفته ام که این آزادی را در زندگی محقق کنم


روز به روز

 


اصول برنامه‌ی خودیاری به من می‌آموزد که با رُشد معنوی و روحانی پیدا کردن، احساس رهایی و امنیت اجتماعی و اقتصادی و عاطفی در من افزوده می‌شود. کابوس‌های شبانه و ترس از آینده‌ی مبهم، ترس از دست دادن عزیزان، ترس‌های کاذب با به کار بستن اصول خودیاری و اتکال به قدرت مافوق‌تر از من، تنها راه مبارزه با ذهن ترسوی من است. امروز می‌دانم که اگر اشتباهی کردم قادر هستم از نتایج آموزنده آن بهره بگیرم. اگر تصمیم درستی اتخاذ کردم از پروردگار به خاطر انجام آن و رحمتی که در حق من کرده سپاسگزار باشم. امروز با اتکال به خداوند می‌توانم انتخاب کنم. جهت انجام هر کاری به خودم حق انتخاب می‌دهم. اگر از انجام آن ترسی داشته باشم، نتیجه‌ی خوب و بد آن را به خداوند می‌سپارم و خودم سهم خود را که همان تلاش‌های من است، انجام می‌دهم. در گذشته تصمیم‌‌گیری برای من مثل خواب و رویا غیر قابل دسترسی بود. اگر کاری انجام شد توسط دیگران بوده، حتی تصمیم‌گیری توسط آن‌ها انجام می‌شد. امروز از این که حق انتخاب پیدا کرده‌ام و قادرم کاری انجام بدهم، احساس خوبی دارم!
اعتماد به نفس، به آرامی شکل می‌‌گیرد!


مراقبه روزانه

 

تنها منشأ آگاهی، تجربه است

هر قدر بیشتر در قطع مصرف نیکوتین باقی می مانم میل به مصرف آن کمتر می شود. احساسات ناخوشایند ناشی از سم زدایی تمام شده و گاه فراموش می کنم روزی مصرف کننده نیکوتین بودم. اکنون وقت آن رسیده تا به جای انتظار برای یک پُک دیگر در لحظه اکنون زندگی کنم. زندگی در لحظه اکنون یعنی در هر لحظه از معجزاتی که در زندگی و پیرامونم رخ می دهد آگاه باشم و لذت ببرم.

برای امروز بابت کاهش میل به مصرف و فرصت دیدن زیبایی های زندگی از خداوند سپاسگزارم.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan