حصارها 27 خرداد
«در تماس بودن با دیگران آغاز کشمکشی است که ما را آزاد میسازد. حصارهایی
که ما را محبوس میکند، میشکند.»
کتاب پایه
v
بسیاری از ما وقتی به NA میآییم از نظر عاطفی آسیبدیده هستیم. سوء استفاده از افراد و اجازه دادن به آنها برای سوء استفاده از ما طی سالیان زیاد، به توانایی ما برای اعتماد به خود و دیگران لطمه زده بود. اما عشق و پذیرشی که در معتادان گمنام به دست آوردیم، ما را به برقراری ارتباط و نزدیک شدن به دیگران تشویق کرد.
هر چه بیشتر پاک ماندیم، تمایل ما به صمیمیت بیشتر با عزیزان خود افزایش یافت. اگر چه ممکن بود آسیب ببینیم، اما به نحوی عمیقتر و پرمعناتر شروع به برقراری ارتباط با دیگران کردیم. با وجود اینکه از طرد شدن واهمه داشتیم، تصمیم گرفتیم در آشکار کردن خود، باورها و نیازهای خود ریسک کنیم. تصمیم گرفتیم حصارهای تدافعی خود را کوتاهتر کنیم.
به دست آوردن آزادی ارزش ریسک آن را داشت. میدانیم برای رهایی کامل از موانعی که طی سالها اعتیاد فعال ایجاد کردهایم، هنوز کارهایی برای انجام دادن باقی مانده است. اما با برقراری ارتباط با سایر معتادان و اجازه دادن به آنها برای برقراری ارتباط با ما، علیرغم نواقص انسانی، به این شناخت رسیدهایم که برای عشق و صمیمیت ظرفیت بالایی داریم. قلب ما وقتی از حصارهای بازدارنده خود آزاد میشود، قدرت زیادی پیدا میکند.
v
فقط برای امروز: حصارهای شخصی خود را کوتاه میکنم و با دیگران ارتباط برقرار میکنم. به قلب خود آزادی لازم برای ابراز و دریافت عشق را میدهم.
--------------------------------------------------------------------------------
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
27 خرداد
دست برداشتن از تلاش برای تغییرشان
گرداننده گروه ، خواندن متنی از کتابچه آبی نارانان را تمام کرده بود.هنوز هم آن مطلب در گوشم صدا میکند:《رها کردن معتادمان با عشق ودست برداشتن از تلاش برای تغییرشان.》تعجب کردم. یکبار دیگر نگاهی به متن انداختم و به یاد آوردم که در حقیقت می گوید:《ما فقط از خدا می خواهیم... به لطف او معتادمانمان را با عشق رها کرده واز تلاش برای تغییرشان دست برداریم.》
کلمه 《لطف الهی 》 را درک میکنم که به معنای توجه یا امتیازی ویژه است.خواندنی های نارانان پیشنهاد میدهد که اگر به جای تغییر معتاد، خواهان تغییر تفکرم باشم،اصل رها کردن را تمرین میکنم. چه چیز مرا از رها کردن عزیز معتادم باز میدارد؟ آیا من هنوز اعتیاد را به عنوان یک مسئله اخلاقی میبینم و آیا وسواس گونه معتاد را طبق معیارهای درستکارانه خودم می پسندم؟
قدم دو پیشنهاد میدهد که نیروی بزرگتر ازخودم وجود دارد که میتواند سلامت عقل را به من باز گرداند وبه من اجازه میدهد تا برای بر طرف کردن نقصهای نابخشودنی وقضاوت گرانه ام کاملا آماده شوم. می فهمم که اگر به دنبال هر گونه عیب وایرادی باشم ، آرامش پیدا نخواهم کرد.
تفکری برای امروز : من برای استفاده از دوازده قدم در جهت با عشق رها کردن معتاد ودست برداشتن از تلاش برای تغییر او، از نیروی برترم درخواست کمک میکنم. من از احساس نگرانی وترس از آینده آزاد شده ام.
--------------------------------------------------------------------------------
شهامت عوض شدن
بیست وهفتم خرداد ماه
زمان آن رسیده که شروع کنم با خودم مهربان باشم . صداهایی که در سرم هست به من میگویند که به اندازه کافی خوب نیستم ، درست نمی گویند . آنها فقط انعکاس تخریب های ناشی از خود کم بینی من هستند که در نتیجه زندگی با یک الکلی به وجود آمده اند . وقتی آن حقیقت را کشف کنم میتوانم به آنها بگویم تا ساکت شوند . من دیگر گوش نخواهم داد . بهبودی توسط الانان برای من افکار عاشقانه و موقرانه به ارمغان آورده است اینها به من یاد آوری می کنند که دوست داشتنی هستم و میتوان بیاموزم که به خود عشق بورزم . وقتی فکرم را به اندازه کافی برای شنیدن آن پیام باز میکنم ، میتوانم تمام صداهای شگفت انگیز زندگی را بشنوم و تمام افکارهای مخرب و منفی را نابود کنم .
یاد آوری امروز .
.با خود مهربان بودن و احترام آمیز رفتار کردن به من کمک میکند که با حس انتقاد از خود مبارزه کنم . امروز توجه ویژه ای به هر صدایی که از عشق ورزی صحبت میکند ، خواهم داشت .
"لازم است تا بیاموزم که زندگی کنم ، بر روی آن چیزیکه برای زندگیم خوب یا مفید باشد تمرکز کنم و بقیه دنیا را به حال خود رها کنم" .
--------------------------------------------------------------------------------
روز به روز
27 خرداد
زمانی بر خلاف میلم، در شرایطی قرار میگرفتم که موقعیت زندگیم به مخاطره میافتاد. در همان موقع بدون تفکر دست به کارهایی نسنجیده میزدیم که شرایط را بهتر کنیم ولی بدتر از قبل میشد. اجباراً کارهایم را توجیه میکردی که من بدشانس و سیاه بخت هستم، یا خداوند من را تنبیه میکند یا من را چشم زدهاند، یا کسی به مم حسادت میکند! تمام این افکار و تخیلات و احساسات بهدنبالش حال بدی و منزوی بودن و تنهایی را به ارمغان میآورد. همیشه میپرسیدم: چرا من؟ آیا جوابی برای چراها پیدا شد؟ یا هنوز هم دنبالش هستم؟ پذیرفتن این که در پس هر اتفاقی خواست خداوند قرار دارد، جواب چراهایی است که همیشه خوراک فکری و رفتارهای بیمارگونهام بود. آیا مراحل ایمانآوری من که زاییدهی تمام اعتقادات و باور کنونیام است، موجبات آرام شدن سرِ درگیرم شده است؟ آیا من خود را و ارادهام را با اعتماد کامل به خواست و اراده خداوند تسلیم کردهام که مقداری آسوده زندگی کنم؟ اطمینان دارم تجربیات رنجهای گذشتهی من، باعث آرامش امروزم شده است، که اکنون موجب نشاط و موفقیتم برای فردا است!
چراها، موانع در مسیر بهبودی هستند!
--------------------------------------------------------------------------------
مراقبه روزانه
بیست و هفتم خرداد: حقیقت اصلی زندگی امروز ما ایمان مطلق به نیروی برتری است که به طریقی معجزه آسا به زندگی ما راه یافته. او کاری را که ما به تنهایی قادر به انجامش نبودیم برای مان انجام داده.
قبل از آشنایی با نیکوتینی های گمنام هیچ باوری به واگذاری به خدا نداشتم. در انجمن به باور از واگذاری رسیدم. لذا تصمیم گرفتم خدا را بشناسم و زندگی و اراده خود را به او بسپارم. شبی از شدت سرفه و احساس ناراحتی کلافه شدم، لازم بود کاری انجام دهم. تنها راه قطع مصرف برای من سپردن آن به خداوند بود. در خانه تنها بودم. کلیه ابزار مصرف را دور ریختم. در گوشه ای خلوت در کنار استخر خانه ام به زانو نشستم، دستان را به سوی آسمان دراز کرده و از خدا اینگونه خواستم: خدایا در برابر نیکوتین عاجزم. تمنا دارم وسوسه مصرف نیکوتین را از من بگیر. سی و سه سال سیگار کشیدم و تمام توان خود را از دست داده ام. کمکم کن! سپس در آب پریدم. وقتی به سطح آب برگشتم احساس کردم تطهیر شده و تمایلی به کشیدن سیگار نداشتم. هر روز شکرگذار خداوندم که یک معتاد به نیکوتین رو به بهبودم.
برای امروز به جای حل مشکلات به تنهایی، از خداوند درخواست کمک می کنم.