Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

از مشارکت های آشنا"4"

برای اوّلین بار با افرادی آشنا شده‌ام که وقتی از ترس‌ها و خلأهایم حرف می‌زنم، کاملاً منظور مرا درک می‌کنند و به‌آنها نمی‌خندند. این افراد تحت هیچ شرایطی مرا نصیحت یا مسخره نمی‌کنند. چون خودشان شرایطی مشابه‌ی شرایط من داشته‌اند. امروز آرامشم را پس از باز کردن سفره دل و مشارکت کردن درباره‌ی ترس‌ها و آینده‌ی مبهم صحبت کرده‌ام. امروز با شناخت اصول خودیاری متوجه شده‌ام اکثر این ترس‌ها واقعیت ندارند و تنها در ذهن بیمار من بزرگتر از اندازه‌ی طبیعی خودشان رُشد کرده و جلوه می‌کنند. وقتی از این ترس‌ها صحبت کردم انگار از طریق دهانم خارج شده و ناپدید شدند. گاهی این ترس‌ها در روابط عاطفی و اجتماعی و اقتصادی‌ و ابراز احساساتم مشکلاتی بزرگتر از حد را نشان داده و استرس آن را بروز می‌دهند. بیماری وابستگی ارتباط مستقیم با ترس‌های دوران کودکیم دارند و متوجه شده‌ام که نه اینکه ترس‌هایم از بین نرفته بودند، بلکه با بزرگتر شدنم آنها هم بزرگتر شده‌اند و تأثیرشان آنقدر روی من عمیق و بزرگ بود که دوست نداشتم، به خاطر دیدن خواب‌های ترسناک بخوابم و یا با کسی و چیزی در ارتباط باشم، که واقعیت‌ها را به یادم بیاورند.
جایی که ترس هست، خدا فراموش می‌شود


 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan