Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

یک چرخش ساده

برای من کار ساده‌ای نبود که راجع به قدم یازدهم صحبت کنم. ارتباط من با پروردگار خصوصی‌تر از روابط بین دو جنس متفاوت بود. بیاد می‌آورم شوهرم بعداز مدت کواهی که از بهبودیش می‌گذشت، یکبار گفت که او ترجیح می‌دهد که ما باهم دعا کنیم. فقط فکر کردن راجع به آن مرا می‌ترساند. به او جواب ندادم. وانمود کردم که اصلاً نشنیدم او چه گفته است. در سالهای رشد، مادرم تنها فرد مذهبی در خانواده بود. ارتباط او با خداوند هم خیلی خصوصی بود، اما من می‌توانم بگویم که این ارتباط براساس ترس بود. تنها وقتی که پدرم خدا را به یاد می‌‌آورد، زمانی بود که می‌خواست ما را نفرین کند. می‌دانم که این تجربیات مرا خواص نمی‌کند تا شروع خوبی را با خدا داشته باشم. زندگی کردن با یک فرد الکلی برای سالیان متمادی هم کمکی نمی‌کند. خداوند به هیچ کدام از دعاهای من برای این که شوهرم را به حالت عادی برگرداند،‌ پاسخ نداد. کم کم به این فکر افتادم که خداوند به من توجهی ندارد.

با کمک جلسات خانواده های الکلی ها و قدمهای دوم و سوم، یازدهم امروز متفاوت شده‌ام. می‌دانم که خداوند مرا دوست دارد و به من توجه می‌کند. تمام آنچه که او برای من می‌خواهد،‌شاد بودن است. وقت زیادی صرف شد تا این را یاد گرفتم. چون خدایی که من قبلاً می‌شناختم،‌ خدایی بود که قضاوت و تنبیه می‌کرد. کسانی را در برنامه می‌دیدم که ارتباط خوبی که من می‌خواستم با خدایشان داشتند. اما من نمی‌دانستم چطور آن را به دست بیاورم. درباره دعا کردن و تمرکز یاد گرفتم که دعا کردن الزاماً همان چیزی نبود که من از کودی حفظ کرده بودم. دعا کردن به سادگی می‌توانست صحبت کردن با خداوند باشد که خیلی سخت نبود. چون من قبلاً ‌این کار را انجام می‌دادم. تمام معنی تمرکز گوش کردن به خدا بود. فقط ساکت بودن و پاک کردن ذهن از افکاری که نگرانی می‌آورد. بنابراین می‌توانستم به آنچه که خداوند به من می‌گفت، گوش بدهم. قدم یازدهم می‌گفت که ارتباط من با خدا حتماً نباید کامل باشد. من فقط نیاز داشتم که سعی کنم این ارتباط را وسعت بدهم.

قسمتی که مربوط به ارادة‌ خداوند بود،‌ انجام دادنش به نظر من سخت‌تر بوده. تا وقتی که به سادگی این قسمت برای من تشریح شد. چطور بدانیم که ارادة خداوند چیست؟ فهم این مسئله بسیار ساده است. فقط هر روز صبح بلند شوید به حرکت کردن ادامه دهید، و وقتی به یک دیوار برخورد کردید،‌ به سمت دیگر بپیچید. این کار به نظر ساده می‌آمد، اما چند بار تاکنون من به این دیوارها رسیده‌ام و همانجا متوقف شده‌ام و هیچ کاری انجام نداده‌ام. چند بار تاکنون من خودم را به دیوار کوبیده‌ام؟‌ در نتیجه فقط خود را از پا انداخته‌ام و به جایی نرسیده‌ام؟ چقدر آسان‌تر است که یک تغییر مسیر ساده بدهم و به حرکت کردنم ادامه دهم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan