Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﺧﻄﺎب ﺑﻪ زﻧﺎن

بجز چند مورد استثنائی کتاب ما تا انیجا فقط راجع به مردها صحبت کرده است . امّا آنچه که گفتیم بهمان اندازه در مورد زن ها نیز صدق میکند . بتازگی کوشش های ما در مورد مسائل مربوط به زنان معتاد بیشترشده است . کلیه شواهد اینگونه حکم میکند که زنها هم وقتی توصیّه های ما را بکار میگیرند ، درست مانند مردان سلامتی خود را باز مییابند .

 در زندگیء تمام مردان معتاد ، دیگران نیز درگیری پیدا میکنند ، مانند همسری که از بیم نوبت بعدی نشئگی و عیّاشی شوهر بر خود میلرزد و پدر و مادری که شاهد پرپر شدن جگر گوشه خود هستند .

در میان ما ، همسران ، خویشان و دوستانی هستند که اکنون دیگر مشکلاتشان حلّ شده است و همینطور هستند آنهائیکه هنوز عاقبت بخیر نشده اند . در اینجا ما از همسران معتادین گمنام میخواهیم که روی سخن خود را متوجّه همسران معتادان کنند . آنچه که آنها میگویند تقریباً در مورد همگی کسانیکه از طریق نسَبی یا قلباً با یک معتاد مربوط هستند صدق میکند .

بعنوان همسران معتادان گمنام ، امیدواریم حسّ کنید که ما میتوانیم شما را درک کنیم . احتمالاً تعداد کسانیکه بتوانند این مطلب را درک کنند بسیار معدود است . ما در این فصل اشتباهاتی را که مرتکب شده ایم برایتان تجزیّه و تحلیل خواهیم کرد و مایلیم این احساس در شما بوجود آید که هیچ وضعیّت مشکل و بدبختی بزرگی وجود ندارد که غلبه بر آن امکان پذیر نباشد .

بی شکّ ، ما از راه پرپیچ و خم و ناهمواری میآئیم و برخوردهای زیادی با درد ، عجز ، افسوس ، سوءِ تفاهم و ترس داشته ایم که چه مصاحبان نامطلوبی هستند . ما بی اختیار اوّل بسوی همدردیء رقّت آور و سپس بطرف نفرت و انزجار رانده شده ایم . بعضی از ما بامید اینکه شاید روزی عزیزانمان دوباره بحال اوّل برگردند ، از یک منتها الیه دیگری تغئیر جهت میدادیم . وفاداری ما و این خواسته که همسرانمان مانند بقیّه مردم سرافراز باشند ، مارا در موقعیّت های ناگواری قرار داده است . ما از خود گذشته و فداکار بودیم و بخاطر حفظ غرور خود و آبروی همسرمان دروغهای زیادی گفته ایم . گاه به دعا و استغاثه متوسّل میشدیم و گاه شکیبا بودیم . ما دست و پای وحشیانه زده ایم ، فرار هم کرده ایم . اعصابمان متشنّج بود و دائماً وحشت زده بودیم . ما دلسوزی مردم را گدائی کرده ایم و با غیر محرم  روابط عاشقانه تلافی جویانه داشته ایم . شبهای زیادی را بخاطر میآوریم که خانه ما همچون میدان جنگ بوده است امّا صبح روز بعد روبوسی و آشتی کرده ایم . ما بنا به توصیّه دوستان، همسران خود را ترک کرده ایم و تصوّر میکردیم که این ، دیگر دفعه آخر است امّا بامید اینکه شاید فرجی پیش آید پس از مدّت کوتاهی دوباره بازگشته ایم . همسران ما رسماً سوگند های بلند بالا میخوردند و قول میدادند که دیگر هرگز بسمت موّاد نروند و در حالیکه هیچ کس دیگر یا نمیخواست یا نمیتوانست حرف آنها را باور کند ما آنرا باور میکردیم . امّا همان داستان پس از چند روز یا هفته یا ماه دوباره تکرار میشد .

ما بندرت کسی را بخانه خود دعوت میکردیم زیرا هرگز نمیدانستیم همسرمان چه وقت و با چه حالی بخانه برمیگردد . ما قادر بجوابگوئی به تعهدات اجتماعی خود نبودیم و بمرور زندگیمان بانزوا کشیده شد . وقتی بجائی دعوت میشدیم ، همسرانمان آنقدر مخفیّانه موّاد مصرف میکردند و تعادل خود را از دست میدادند که بالاخره مجلس بهم میخورد و وقتی هم که مصرف نمی کردند آنقدر بد عنق و اسف انگیز بودند که حال همه را میگرفتند .

هرگز اعتمادی به تأمین مالی نبود . کسب و کار یا همیشه در خطر بود و یا دیگر وجود خارجی نداشت . حتّی یک ماشین زره پوش هم قادر نبود پاکت محتوی حقوق را سالم بمنزل برساند . حساب بانکی مانند یخی در زیر آفتاب بود . مسئله ارتباط نامشروع هم در کار بوده است و چقدر این مطلب قلب ما را جریحه دار میکرد و چقدر بیرحمانه بود وقتیکه میگفتند آنها همسران ما را درک میکنند و ما قادر بدرک همسران خود نیستیم ! از جمله کسانی که بدر خانه ما آمده اند باید از مأمورین وصول ، کلانترها ، راننده های عصبانی تاکسی ، پلیس ها ، ولگردها ، هم پیاله ها و حتّی زنان نامحرمی که به خانه میآوردند نام ببریم . همسران ما میگفتند که ما مهمان نواز نیستیم و مجلس خراب کن ، نشئه پران و غرغری هستیم . امّا روز بعد وقتی بحال طبیعی برمیگشتند ما آنها را میبخشیدیم و سعی میکردیم مطلب را فراموش کنیم .

ما کوشش میکردیم علاقه نسبت به پدر را در قلب فرزندان خود زنده نگهداریم و به بچّه های کوچک خود میگفتیم پدر بیمار است . گویا این مطلب خیلی بیشتر از آنچه که ما تصوّر میکردیم مقرون به حقیقت بوده است . آنها بچّه ها را کتک زده اند و درها را با لگد باز کرده اند . گاه اثاثیه نفیس و خاطره انگیز را خرد کرده اند و دل وروده پیانو را از داخل آن بیرون کشیده اند . گاه تهدید کرده اند که برای همیشه خانه را ترک میکنند و بسراغ زن دیگر میروند و سپس بسرعت در را بهم زده اند و از خانه خارج شده اند . گاه حتّی از روی استیصال خود ما هم مصرف میکردیم تا بلکه بدین ترتیب با نشئگی ِ خود به نشئگی ِ او خاتمه دهیم ! امّا نتیجه برعکس بود و بنظر میرسید که آنها از این کار ما لذّت میبردند .

در این مرحله نشئگی ها و سورچرانی های آنها بدتر میشد . ما به اطبإ متوسل شدیم و به علائم جسمی و روحی تکان دهنده ای پی بردیم ، وه که چه ضخامتی داشت سیاهی پرده پشیمانی ، افسردگی و خود کم بینی که بر روی عزیزان ما سایه افکنده بود . این مطالب ما را گیج و وحشتزده میکرد . مانند حیوانیکه سنگ آسیاب را میچرخاند ، صبورانه امّا با بیزاری و کسالت بجلو میرفتیم . هر بار که برای رسیدن به یک وضع پا بر جا تقلّا کردیم بجائی نرسیدیم و دوباره فرسوده و ناتوان بزمین خوردیم . بیشتر ما مراحل آخر بیماری اعتیاد و متعلقات و پی آمد های آنرا دیده ایم . ما با آسایشگاه های روانی ، بیمارستانها و زندان ها آشنا هستیم . هذیانها و فریادهای دیوانه واری شنیده ایم و نزدیکی مرگ را در اطراف حسّ کرده ایم . طبیعتاً تحت اینگونه شرائط ، ما اشتباهاتی مرتکب شده ایم . بعضی از آنها بخاطر ناآگاهی از اعتیاد بوده است . ما گاه بطور مبهمی احساس میکردیم که با یک بیمار سروکار داریم و شاید اگر طبیعت بیماری اعتیاد را درک میکردیم ، رفتار متفاوتی در پیش میگرفتیم .

ما فکر میکردیم چطور امکان دارد همسری که عاشق خانواده خود است اینگونه بی فکر ، بی عاطفه و بیرحم باشد . تصوّر میکردیم حتماً اینگونه اشخاص قابلیّت درک عشق را ندارند امّا درست وقتیکه در حال مجاب شدن از سنگدلی آنها بودیم ، ما را با قرار و مدارهای جدید و محبّت و توجّه تازه ای غافلگیر و متعجّب میکردند و برای مدّتی درست مثل گذشته ، با محبّت و دوست داشتنی میشدند امّا این وضع دوّامی نداشت و این بنای  عشق و محبّت  جدید را خیلی زود دوباره با خاک یکسان میکردند . وقتی سئوال میکردیم ک چرا دوباره مصرف کرده اند ؟ جواب آن یا سکوت بود و یا یک بهانه احمقانه . این مسئله ما را مبهوت میکرد و قلب ما را بدرد میآورد . چطور ممکن بود تا بدان حدّ در مورد کسیکه با او ازدواج کرده ایم اشتباه کرده باشیم ؟ آنها در حالت نشئگی غریبه هائی بیش نبودند . گاه دسترسی و برقراری رابطه با آنها آنقدر غیر ممکن بنظر میرسید که گوئی دیوار غیر قابل نفوذی بدور آنها کشیده اند .

آنها حتّی اگر به خانواده خود هم علاقه ای ندارند ، چطور میتوانند تا بدان حدّ در مورد شخص خود نابینا باشند ؟ برسر قوّه قضاوت ، قدرت تشخیص و نیروی اراده آنها چه آمده است ؟ چرا متوجّه نمیشوند که اعتیاد باعث خانه خرابی آنها شده است ؟ چرا وقتی این مطالب را با آنها در میان میگذاردیم آنرا قبول دارند امّا دوباره مصرف را از سر میگیرند و نشئه میکنند . اینها بعضی از سئوالاتی است که از مغز  همسر یک معتاد  میگذرد. امیدواریم این نوشته به بعضی از آنها پاسخ داده باشد . شاید شما همسری معتاد دارید و او در دنیای عجیب اعتیاد که همه چیزش کج و معوج و اغراق آمیز است زندگی میکند . شما میتوانید تشخیص دهید که او در ته وجودش واقعاً شما را دوست دارد و با آنکه مسئله ای بنام ناهمآهنگی وجود دارد امّا از آن که بگذریم ، تقریباً در تمام موارد فقط اینطور بنظر میرسد که معتاد بی محبّت و بی ملاحظه است و دلیل کارها و حرفهای خوفناک او ، انحراف و بیماری او است . اکثر همسران ما نسبت به گذشته ، همسران و والدین  بمراتب بهتری شده اند . سعی کنید همسر معتاد خود را بخاطر اعمال و گفته هایش محکوم نکنید . او درست مانند بقیّه معتادین بیمار و غیر منطقی است . اگر از دستتان بر میآید با او آنچنان رفتار کنید که با یک بیمار مبتلا به ذات الریّه رفتار میکنید و وقتی خشم شما را برمیانگیزد بخاطر داشته باشید که او شدیداً ناخوش است .

در این مورد یک استثنإ مهّم وجود دارد . ما توجّه داریم که بعضی از معتادان کاملاً بد طینت اند و صبر وتحمّل در مورد آنها سودی ندارد . ممکن است همسری که یک چنین طبعی دارد از مطالب این فصل بعنوان دست آویزی سوءِ استفاده کند ، این اجازه را باو ندهید و اگر اطمینان دارید که یک چنین طبیعتی دارد ، شاید احساس کنید بهتر است او را ترک کنید . آیا درست است بگذارید زندگی شما و فرزندانتان را خراب کند ؟ خصوصاً که اکنون راه ترک اعتیاد و ترک آزار درپیش پای اوست . البته اگر حاضر به پرداخت بهای آن باشد .

مشکلی که شما با آن دست و پنجه نرم میکنید ، معمولاً میتواند چهار حالت داشته باشد .

یک : ممکن است همسرتان فقط یک معتاد زیاده رو است و بطور مداوم و یا فقط در موقعیّت های بخصوصی زیاده روی میکند . شاید پول زیادی خرج مصرف میکند . بدون اینکه خود متوجّه شود اعتیاد باعث کندی جسم و فکر او شده است . اعمال او گاه باعث سرافکندگی شما و دوستانش میشود . او اطمینان دارد که میتواند اعتیاد را کنترل کند . تصوّر میکند موّاد یکی از ملزومات کار است و ضرری هم ندارد و اگر او را معتاد بنامید ،احتمالاً آنرا توهینی به خود تلقّی خواهد کرد . در این دنیا یک چنین افرادی بسیارند . بعضی از آنها یا راه اعتدال پیش میگیرند و یا بکلّی از آن دست میکشند و بعضی هم آنرا ادامه میدهند که تعداد چشمگیری از دسته آخر پس از مدّتی تبدیل به معتادی واقعی میشوند .

دو : همسر شما در مورد موّاد از خود کنترلی ندارد و حتّی وقتیکه میخواهد از آن دوری کند انجام آن از عهده اش خارج است . همیشه ، پس از مصرف کاملاً از حالت طبیعی خارج میشود و با آنکه خود بدان اقرار دارد امّا مطمئن است که بعداً بهتر خواهد شد . او راههای مختلفی را برای اعتدال یا ترک آزمایش میکند که ممکن است در آن از همکاری شما هم بهره گیرد . شاید شروع به از دست دادن دوستان خود کرده است . به کسب و کارش هم تا حدّی لطمه خورده است . او گاه نگران است و کم کم متوجّه میشود که قادر نیست مانند دیگران مصرف کند . گاه برای تسکین حالت عصبی خود مصرف را از صبح شروع میکند و تمام روز آنرا ادامه میدهد . بعد از هر بار مصرف مفصّل ، احساس پشیمانی میکند و بشما میگوید که میخواهد از اینکار دست بردارد امّا بعد از آنکه حالش بهتر شد و مجال پیدا کرد ، دوباره باین فکر میُفتد که راهی برای اعتدال پیدا کند . با آنکه ممکن است این شخص هنوز بتواند کسب و کار را نسبتاً بخوبی اداره کند و بهیچ وجه همه چیز را خراب نکرده باشد امّا بنظر ما او در خطر است زیرا علائم یک معتاد واقعی را در خود دارد . ما در میان خود ضرب المثلی داریم که در مورد او صادق است . « او میخواهد که بخواهد ترک کند . »

سه : این شخص از همسر شماره 2بمراتب جلوتر رفته است و با آنکه زمانی مانند او بوده است امّا بمرور وضعیّتش وخیم تر شده است . او دوستان خود را از دست داده است . خانه اش در حال از هم پاشیدگی است و قدرت نگهداشتن هیچ شغل و سمتی را ندارد . شاید نیاز به آوردن دکتری بر بالین او پیدا شده است و سفر به بیمارستان و تیمارستان هم آغاز شده است . او اقرار میکند که نمیتواند مانند دیگران موّاد مصرف کند امّا دلیل آنرا نمیداند و به این عقیده چسبیده است که بالاخره راه حلّ آنرا پیدا خواهد کرد . شاید به نقطه ای رسیده است که با استیصال میخواهد ترک کند امّا نمیتواند . مورد او سئوالات جداگانه ای را پیش میآورد که ما سعی میکنیم به آنها پاسخ دهیم . برای این چنین افرادی امید فراوان وجود دارد .

چهار : شما ممکن است از همسر خود کاملاً قطع امید کرده باشید . او مرتّب از بیمارستانی به بیمارستان دیگر برده شده است . او شرور است و بطور مسلّم در حالت حادّ بیماری جسمی هم رسیده باشد . ممکن است پزشکان با نا امیدی سری تکان دهند و بگویند بهتر است او را تحویل تیمارستان دهید . شاید هم تا بحال او را اجباراً تحویل داده باشید امّا افق بخت او شاید آنقدر ها هم که بنظر میرسد تیره نباشد . بسیاری از همسران ما هم تا همان حدّ آب از سرشان گذشته بود . امّا بهبود یافتند .

بگذارید به سراغ همسر شماره 2 برگردیم با آنکه ممکن است عجیب بنظر رسد امّا معمولاً معامله با آن دسته بسیار مشکل است . او از اعتیاد لذّت میبرد و مصرف به تخیُّلاتش جنبش و هیجان میدهد . پای بساط مصرف احساس نزدیکی و محبّت بیشتری نسبت بدوستان خود دارد . شاید اگر زیاده روی نکند خود شما هم از مصرف با او بدتان نیاید . شما شبهای خوش زیادی را بخاطر دارید که در کنار او به مصرف و گفتگو پرداخته اید . ممکن است هر دوی شما به دوره های شبانه علاقمند باشید و میهمانی بدون موّاد برایتان خشک و بی روح باشد . ما هم از اینگونه شبها داشته ایم و از آن لذّت ها برده ایم . ما میدانیم که بساط مصرف مجلس را گرم میکند . حتّی بعضی از ما فکر میکنیم موّاد برای کسیکه بتواند از آن معقولانه استفاده کند ، مزایائی هم در بر دارد .

اولّین شرط مؤفقیّت اینست که هرگز عصبانی نشوید و حتّی در مواقعیکه همسرتان غیر قابل تحمّل است و شما مجبور به ترک موقّت او هستید ، اگر برایتان ممکن است سعی کنید بدون بغض و کینه این کار را انجام دهید . صبوری و خوشروئی بسیار مهّم و لازم است . هرگز نباید در مورد مصرف او برایش تعئین تکلیف کنید . زیرا اگر فکر کند که شما نشئه پران و غرغری هستید ، ممکن است شانس مؤفقیّت در کمک به او را از دست بدهید و او هم بعنوان دست آویزی برای مصرف بیشتر از آن استفاده کند . او میگوید شما او را درک نمی کنید که شاید مفهومش شبهای تنهائی برای شما باشد . او ممکن است بخاطر تسلّی خود بدنبال شخص دیگری بگردد که همیشه هم این شخص یک مرد نخواهد بود .

اجازه ندهید که مصرف شوهرتان باعث خرابی روابط شما با فرزندان و دوستانتان شود . آنها بوجود و کمک شما نیازمندند . با آنکه همسر شما به مصرف خود ادامه میدهد ، امّا برای شما هم امکان زندگی مفید و پرباری میتواند وجود داشته باشد . زنهائی را میشناسیم که در تحت همین گونه شرائط بدون ترس و حتّی خوشحال بزندگی خود ادامه میدهند . سعی نکنید تمام انرژی خود را صرف اصلاح همسرتان کنید زیرا ممکن است هر قدر هم که سعی کنید قادر بانجام آن نباشید.

ما میدانیم که پیروی از این پیشنهادات گاه مشکل است امّا اگر بتوانید آنها را رعایت کنید ، باعث جلوگیری از شکستن قلبهای زیادی خواهد شد . ممکن است صبوری و دوراندیشی شما، حالتی از قدردانی در همسرتان ایجاد کند و پیش در آمد مذاکرات دوستانه ای ، در مورد گرفتاری اعتیاد او باشد . سعی کنید بگذارید خود او این مسئله را پیش بکشد . در طول مذاکرات کاملاً مراقب باشید که از خرده گیری پرهیز کنید . سعی کنید خودتان را بجای او قرار دهید . بگذارید متوجّه شود که نظر شما کمک و یاری است نه انتقاد .

در بین صحبت ها میتوانید باو پیشنهاد کنید که این متن و یا حداقل فصل مربوط به اعتیاد را بخواند . باو بگوئید نگران حالش بوده اید . البته شاید لزومی نداشته است زیرا همانطور که هر معتاد لازم است از عواقب زیاده روی در مصرف مطلع باشد . او هم بهتر از شما در مورد اینگونه مطالب آگاهی دارد . باو حالی کنید که به قدرت او برای ترک موّاد یا رعایت اعتدال اعتماد دارید . بگوئید قصد آزار او را ندارید و فقط میخواهید او بسلامتی خود برسد. از این طریق است که شاید مؤفق شوید توجّه او را معطوف بمسئله اعتیاد جلب کنید . احتمالاً او در بین آشنایان خود چندین معتاد میشناسد . پیشنهاد کنید که هر دو با هم در کمک به بآنها پیش قدم شوید . معتادین خوش دارند به معتادان دیگر کمک کنند و ممکن است همسر شما مائل باشد با یکی از آنها صحبت کند . در صورتیکه این روش نتوانست توجّه و علاقه همسر شما را برانگیزد ، ممکن است بهتر باشد مطلب را دنبال نکنید ، امّا معمولاً پس از یک مکالمه دوستانه همسر شما احتمالاً خود مطلب را دوباره به پیش خواهد کشید . این ممکن است نیاز به صبر زیاد داشته باشد امّا ارزشش را دارد . در این فاصله میتوانید انرژی خود را صرف کمک به همسر معتاد دیگری کنید . در صورتیکه طبق این اصول پیش روید ، ممکن است همسرتان یا ترک کند و یا راه اعتدال در پیش گیرد .

حال فرض کنیم مشخصّات همسر شماره 3 در مورد همسر شما صادق باشد ، در اینمورد هم از همان اصولی که در مورد همسر شماره 1 بکار رفت باید استفاده شود و شما پس از اتمام دوره بعدی مصرف از او سئوال کنید که آیا واقعاً تمایل دارد که مصرف موّاد را برای همیشه کنار بگذارد ؟ از او نخواهید که بخاطر شما یا کس دیگری این کار را انجام دهد ، فقط از او سئوال کنید که آیا مایل است ؟

باحتمال زیاد او این تمایل را در خود دارد ، نوشته های انجمن را باو نشان بدهید و مطالبی را که در مورد اعتیاد آموخته اید با او در میان بگذارید ، برایش توضیح دهید که نویسندگان مطالب ، معتاد هستند و مطلب را درک میکنند . بعضی از داستانهای جالبی را که خوانده اید برایش تعریف کنید و اگر فکر میکنید که ممکن است مطالب روحانی انجمن ، باعث رمیدن او شود ، بگوئید حداقل فصل مربوط به معتاد را بخواند .

احتمال دارد که علاقه کافی برای ادامه کار در او پیدا شود و در صورتیکه حرارت و شوقی در خود داشته باشد ، همکاری شما برایش بسیار مهّم خواهد بود . امّا اگر حسّ میکنید که در مورد این مطلب ، نیم بند و غیر صمیمی است و یا فکر می کند که معتاد نیست ، بنظر ما بهتر است او را بحال خود بگذارید و در مورد دنبال کردن برنامه ما اصراری نکنید . بذر این برنامه در مغز او کاشته شده است و او در حال حاضر میداند هزاران معتاد که درست مانند خود او هستند ، بهبودی یافته اند . از یادآوری مطالب مورد بحث این متون در دوره های مصرف او ، خود داری کنید ، زیرا ممکن است باعث خشم او شود . باحتمال فراوان دیر یا زود او را دوباره مشغول خواندن مطالب انجمن پیدا خواهید کرد . امّا باید منتظر شوید تا لغزش های مکررش او را متقاعد کند که بایداز جا بجنبد . هر چه شما بیشتر باو فشار بیاورید، بیشتر بهبودیش بتأخیر خواهد افتاد .

در صورتیکه همسر شما مورد شماره 3 است ، ممکن است شانس آورده باشید و اگر اطمینان دارید مایل به تغئیر رویه است ، مانند کسیکه گنج پیدا کرده است ، با یک کتابچه سفید و یا «الکلی های گمنام» که مادر متون انجمن معتادان گمنام هست بسراغ او بروید . ممکن است در وهله اوّل در خوش بینی شما شرکت نکند امّا با اطمینان میتوان گفت که کتاب را خواهد خواند و ممکن است تمام برنامه را بدون مقدّمه یکباره قبول کند و اگر هم نکند انتظار شما طولانی نخواهد بود . باز هم تأکید میکنیم که شما نباید باو فشار بیاورید . بگذارید خودش تصمیم بگیرد . سعی کنید با تبسّم با مصرف او روبرو شوید . در مورد حالات او و کتاب فقط در مواقعی صحبت کنید که او خود مسئله را پیش کشیده است . در بعضی از موارد بهتر است کتاب از طریق شخصی که از اعضای خانواده نیست باو عرضه شود ، زیرا وی میتواند بدون آنکه احساس خصمانه ای در همسر شما برانگیزد ، او را در انجام اقدامات لازم ترغیب کند . اگر همسر شما معتاد نیست و نرمال است شانس مؤفقیّت در این مرحله بسیار خوب است . ممکن است فکر کنید برای کسانیکه در دسته چهارم طبقه بندی شده اند اصلاً نباید امیدی باشد . امّا اینطور نیست . بسیاری از معتادان گمنام از همین دسته بوده اند و با آنکه همگی مردم از آنها دست کشیده و قطع امید کرده بودند و شکست آنها قطعی بنظر میرسید ،اکثر آنها بهبودی پا بر جا و فوق العاده ای پیدا کرده اند .

لیکن استثنإ هم وجود دارد و گاه موّاد چنان آسیبی به معتاد وارد میکند که او دیگر قادر به ترک آن نیست . در بعضی از موارد اعتیاد با اختلالات دیگری در هم  میآمیزد و پیچیده تر میشود . یک طبیب یا روان پزشک خوب میتواند شدّت آنرا برایتان روشن کند . بهر حال سعی کنید همسرتان کتاب را بخواند . ممکن است واکنش امیدوار کننده ای از خود نشان دهد . اگر در آسایشگاهی بستری است امّا میتواند شما و طبیب معالج خود را قانع کند که از صمیم قلب تصمیم گرفته است . اجازه امتحان راهِ ما را باو بدهید ، مگر این که از نظر طبیب، حالت روانی او بسیار غیر طبیعی و خطرناک باشد . ما تا حدّی به این توصیّه خود اطمینان داریم ، زیرا سالهاست که به کمک معتادینی که تحویل آسایشگاه ها شده اند مشغولیم ، از اولیّن روزهای بنیانگذاری ، انجمن تا کنون باعث رهائی هزاران معتاد از تیمارستان ها و بیمارستانها شده است و اکثر آنها بلطف خدا دیگر هرگز به آنجا باز نگشته اند .

ممکن است موقعیّت شما کاملاً برعکس باشد . شاید همسری دارید که آزاد است امّا در واقع باید تحویل آسایشگاه روانی شود . بعضی اشخاص نمیتوانند و یا نمیخواهند از موّاد دست بردارند . بنظر ما اگر حالت اینگونه افراد خطرناک باشد تحویلشان به آسایشگاه در واقع محبّتی در حقّ آنهاست . البته همیشه باید با یک طبیب خوب در اینگونه موارد مشورت کرد . همسر و فرزندان معتاد زجرهای دلخراشی را متحمّل میشوند امّا نه بیشتر از خود آنها .

گاه شما باید زندگی را از نو شروع کنید . زنهائی را میشناسیم که این کار را انجام داده اند . در صورتیکه اینگونه زنها طریق زندگی معنوی را در پیش گیرند ، راهشان بمراتب آسانتر خواهد بود .

شما بعنوان همسر یک معتاد ، احتمالاً نگران هستید که دیگران در مورد شما چه فکری میکنند و شاید از ملاقات دوستان خود منزجرید . شما بمرور بیشتر و بیشتر در لاک خود فرو میروید و تصوّر میکنید همه پشت سر شما راجع به مسائل داخلی ِتان حرف میزنند . شما از صحبت در مورد مطالب مربوط اعتیاد  ، حتّی با پدر و مادر خود اجتناب میکنید .شما  نمیدانید چه جوابی به فرزندان خود بدهید . وقتی حال همسرتان خوب نیست ، در ترس و لرز و انزوا بسر میبرید و آرزو دارید که زنگ تلفن هرگز بصدا در نیاید .

ما به این نتیجه رسیده ایم که بیشتر این شرمندگی ها نابجاست ، ضمن اینکه لازم نیست زیاد در مورد همسرتان صحبت کنید . امّا در عین حال دوستان خود را در جریان بیماری او قرار دهید . فقط مراقب باشید که باعث آزار و خجالت همسرتان نشوید .

وقتی بتوانید با احتیاط تشریح کنید که همسر شما یک بیمار است ، درک و همدردی بیشتری در دوستان شما برانگیخته میشود . جَوْ جدیدی بوجود میاید و دیواری که بین شما و دوستانتان برپا شده است از میان میرود . حساسیّت شما در این مورد بر طرف میشود و بیش از این احساس خجالت نمی کنید . شما دیگر از بابت همسرتان بعنوان یک ضعیف النّفس ، نیازی به عذر خواهی ندارید . او هر چیزی میتواند باشد ، جز ضعیف النفس . شهامت جدید و خوشروئی شما و از دست دادن حساسیّت شدیدی که داشتید باعث میشود که در زندگی اجتماعی تان شگفتی هائی پدید آید .

همین اصول در برخورد با فرزندانتان هم باید مراعات شود و اگر واقعاً نیازی به حمایت آنها در مقابل همسرتان وجود ندارد ، بهتر است در دوره های مصرف پدر ، در مشاجرات او و فرزندانتان بیطرف بمانید . انرژی خود را بیشتر صرف حسن تفاهم همگانی کنید . این روش هیجانهای منفی و هوای سنگینی که بر خانه هر معتاد سایه میافکند قدری تعدیل یابد .

شما کراراً در مواقعیکه همسرتان نشئه یا خمار بوده است حسّ کرده اید که مجبورید به دوستان و کار فرمای او بگوئید که بیمار است . سعی کنید از جواب دادن به اینگونه سئوالات تا حدّ امکان اجتناب کنید و بگذارید همسرتان خود جوابگو باشد . تمایل شما برای در امان نگه داشتن شوهرتان نباید باعث دروغگوئی شما به مردم شود . آنها حقّ دارند بدانند که او کجاست و چه میکند .

این مطلب را وقتیکه هشیار است و روحیه خوبی دارد با او در میان بگذارید و از او سئوال کنید که اگر باز هم شما را در چنان موقعیّتی قرار دهد ، تکلیف شما چیست ؟ امّا مراقب باشید که راجع به دفعه قبل ، از خود خشمی نشان ندهید .

ترس وحشتناک دیگر این است .که نگران باشید مبادا همسرتان شغل خود را از دست بدهد و آبروریزی و بی پولی بهمراه آورد . این اتّفاق میتواند برای هر کسی پیش آید و ممکن است در حال جاضر چندین بار برایتان اتّفاق افتاده باشد . بهر صورت اگر دوباره برایتان اتّفاق افتاد ، سعی کنید بچشم دیگری بآن نگاه کنید ، زیرا این اتّفاق ممکن است در رحمت را بگشاید و باعث زنده شدن میل به ترک دائم و تغئیر رویه در همسر شما شود . حال دیگر شما میدانید که او اگر مایل باشد میتواند ترک کند . این بدبختی ظاهری ، برای ما بارها عاقبت خوشی داشته است و دری را بروی ما گشوده است که از طریق آن توانسته ایم بکشف خدا نائل شویم .

قبلاً خاطر نشان کردیم که زندگی اگر در بک روال معنوی دنبال شود ، عاقبت مراتب بهتری خواهد داشت و اگر خداوند قدرت حلّ معمای اعتیاد را دارد ، مسلماً قادر به رفع گرفتاری شما نیز هست . ما همسران معتادان گمنام متوجّه شدیم که ما هم مانند اکثر مردم به غرور ، افاده و افسوس بحال خود ، مبتلا بوده ایم . آنچه که در ساختمان یک شخص خودپرست بکار رفته است در ما نیز وجود دارد و ما در ورای خود خواهی و نادرستی قرار نگرفته ایم . پس از آنکه همسران ما اصول معنوی معتادان گمنام را در زندگی خود بکار گرفتند ، ما هم بمرور متوجّه شدیم که مایلیم همان راه را دنبال کنیم .

در ابتدإ بعضی از ما فکر نمی کردیم به یک چنین کمکی نیاز داشته باشیم و در این تصوّر بودیم که ما رویهمرفته همسران نسبتاٌ خوبی بوده ایم و اگر شوهرانمان دست از مصرف برمیداشتند ، میتوانستیم بهتر هم باشیم . ما تصوّر میکردیم بهتر از آنیم که نیازی به خدا داشته باشیم ، امّا این ایده احمقانه ای بیش نبود . اکنون سعی ما در آنست که در تمام موارد زندگی خود ، اصول روحانی را بکار بریم و پس از بکار گرفتن آن عملاً میبینیم که گرفتاری ما را هم حلّ میکند . رهائی از ترس و دلواپسی و احساسات درد آلود ، احساس بسیار فوق العاده ای است . بشما توصیّه میکنیم برنامه ما را ‌آزمایش کنید زیرا هیچ چیز باندازه یک طرز تلقّی و برخورد کاملاً متفاوت از جانب شما بحال همسرتان مفید نخواهد بود . خدا راه آنرا بشما نشان خواهد داد . اگر برایتان میسّر است ، سعی کنید با همسرتان همکاری و همراهی کنید .

مسلماً اگر شما و شوهرتان راه حلّی برای مشکل اعتیاد پیدا کنید بسیار خوشحال میشوید . امّا باید بخاطر داشته باشید که تمام گرفتاریها یکباره از بین نمیروند . دانه ای در دل خاک جوانه زده است و رشد آن تازه شروع شده است و علی رغم خوشحالی نورس شما ، پستی و بلندیها کماکان در راهند و بسیاری از گرفتاریهای سابق ، هم چنان بر جای خود هستند و همانطورند که باید باشند !

خلوص نیّت و ایمان شما و همسرتان به بوته آزمایش گذارده خواهد شد . شما بهتر است آنرا قسمتی از درس و مشق وتمرین های تحصیلات جدید خود بحساب آورید ، زیرا در این مدرسهء زندگی قرار است زندگی کردن را بیاموزید . با آنکه شما اشتباهاتی خواهید کرد امّا اگر جدّی باشید نه تنها بزمین نمیخورید ، بلکه تجربه شما بصورت سرمایه ای در میآید و وقتی بر مشکلات خود غلبه کردید ، روش زیست بهتری در زندگی پیدا میکنید .

بعضی از موانعی که سر راه شما خواهد بود کج خلقی ، احساسات جریحه دار و خشم و دلخوری است . بعضی اوقات رفتار همسر شما غیر منطقی خواهد بود و شما این تمایل را در خود پیدا خواهید کرد که از او انتقاد کنید و ممکن است دفعتاً از کاه کوهی ساخته شود و ابرهای تیره و مهیب نزاع و جدال بر بوی آسمان خانواده شما متراکم شوند . این گونه اختلافات مخصوصاً برای همسر شما بسیار حطرناک است و شما مرتباً باید بار سنگین اجتناب و یا کنترل این حالات را بر عهده بگیرید . هرگز فراموش نکنید که خشم و نفرت خطر کشنده ای برای یک معتاد است . امّا منظور ما این نیست که حتّی اگر اختلاف سلیقه صادقانه ای مطرح است ، شما باید با عقیده همسرتان مؤافقت کنید . شما باید مراقب باشید که اختلاف عقاید خود را با حالت غضب آلود و انتقادی بیان نکنید .

شما و شوهرتان متوجّه خواهید شد که رفع شرّ از گرفتاریهای اساسی بمراتب آسانتر از گرفتاریهای جزئی است . در مشاجرات بعدی ، مسئله هر چه که باشد ، هر یک از شما باید با افتخار سعی کند با خوشروئی پیش قدم شود و بگوید : « این دیگر دارد ناجور میشود ، عذر میخواهم که در گیر آن شدم ، بهتر است بعداً در این مورد صحبت کنیم .» اگر همسرتان هم با روال روحانی زندگی کند ، او هم بنوبه خود ، تمام نیرویش را برای اجتناب از اختلافات و مجادله بکار خواهد برد . همسرتان میداند که تنها ترک کافی نیست و او بیشتر از آن بشما مدیون است . او مایل به جبران گذشته است امّا شما نیاید انتظار زیادی داشته باشید . طرز فکر و رفتار او حاصل سالها عادت است و شما باید صبر و تحمّل ، درک و فهم و عشق و محبّت را عصای دست خود کنید . این خصوصیّات را از خود نشان دهید تا انعکاسش بطرف شما برگردد . قاعده کلّی انیست که « زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند . » اگر هر دوی شما نشان دهید که تمایل به اصلاح نقص های خود دارید ، در آنصورت احتیاج زیادی به انتقاد از یکدیگر نخواهید داشت .

ما زنها تصویر بخصوصی از مرد ایده آل در مخیله خود داریم و آرزو میکنیم که شوهرمان اینگونه باشد و بمجرد آنکه گرفتاری اعتیاد او حلّ شد ، طبیعتاً فکر میکنیم که بزودی به آرزوی دیرینه خود خواهیم رسید امّا باحتمال زیاد این اتّفاق نخواهد افتاد ، زیرا شوهرمان هم مانند خود ما تازه شروع به رشد و نموّ کرده است ، پس صبور باشید .

احساس دیگری که امکان دارد خود را با آن سرگرم کنیم ، عصبانیّت از این است که چرا عشق و وفاداری ما نتوانست بر اعتیاد همسرمان غلبه کند . ما اصلاٌ خوش نداریم که یک کتاب یا یک معتاد ، ظرف چند هفته توفیقی بدست آورد که ما سالها با آن کشمکش داشته ایم. در یک چنین لحظاتی نباید فراموش کنیم که اعتیاد یک بیماری است وما نمیتوانسته ایم در مورد آن هیچگونه کاری از پیش ببریم . همسر شما اوّلین کسی است که اعتراف کند فداکاری و توجّه شما باعث شد تا او بتواند از یک بیداری معنوی برخوردار شود و اگر شما نبودید خیلی پیش از اینها او از بین رفته بود. وقتی افکار آلوده به خشم و نفرت به مغزتان راه پیدا میکند ، یک لحظه متوقف شوید و سعی کنید بخاطر آنچه که دارید شکر گزار باشید. به یاد داشته باشید که خانواده شما دوباره بهم پیوسته است و اعتیاد دیگر موضوع گرفتاری شما نیست و شما و همسرتان دست در دست یکدیگر بسوی آینده ای میروید که آنرا در خواب هم ندیده اید . شما ممکن است بمرور بخاطر توجهی که او بدیگران و مخصوصاً معتادین دارد ، احساس حسادت کنید . شما مدّت هاست که تشنه مصاحبت او هستید . امّا او ساعتهای درازی را صرف کمک به معتادین و خانواده هایشان میکند . شما احساس میکنید که او اکنون باید از آن شما باشد . امّا واقعیّت اینست که او باید برای حفظ پاکی خود ، به دیگران کمک کند و گاه ذوق و شوق او در اینکار آنقدر است که ممکن است خانه شما ، از غریبه ها پر شود و امکان دارد شما از بعضی از آنها خوشتان نیاید ، شما میبینید همسرتان بخاطر گرفتاریهای آنها خونش بجوش میآید امّا در مورد شما اصلاً این حالت را ندارد . بنظر ما در صورتیکه این مطلب را به رُخش بکشید و توجّه بیشتری برای خود طلب کنید ، نتیجه زیاد خوبی نخواهد داشت و کور کردن ذوق او در مورد کمک به معتادین اشتباه بزرگی است. شما باید تا حدّ امکان در اقدامات او همکاری و شرکت کنید . پیشنهاد میکنیم که مقداری از توجّه خود را معطوف همسران دوستان جدید همسرتان کنید . آنها نیاز به مشاوره و محبّت زنی با تجربیات شما دارند .

باحتمال زیاد شما و همسرتان مدّتها منزوی بوده اید . اعتیاد معمولاً باعث انزوای خانواده  معتادین میشود ، بنابراین شما هم باندازه همسرتان نیاز به علائقی جدید و دلائلی پر مفهوم برای زندگی دارید . اگر بجای گله گذاری همکاری کنید ، خواهید دید که شوق بیش از حدّ او بمرور متعادل میشود و احساس مسئولیّت جدیدی نسبت بدیگران در هر دوی شما بیدار خواهد شد . شما و همسرتان بهتر است بجای فکر بچنگ آوردن چیزی از زندگی ، در فکر اضافه کردن بآن باشید . اگر اینکار را انجام دهید بدون شکّ زندگی شما بهتر خواهد شد . شما زندگی قدیم خود را بدور میاندازید تا یک زندگی بمراتب بهتر از آنرا پیدا کنید .

شاید همسر شما در راه جدید خود شروع نسبتاٌ خوبی داشته باشد و در حالیکه همه چیز بخوبی پیش میرود ، دوباره مصرف کند و شما را بترساند . اگر اطمینان دارید که از صمیم قلب خیال ترک دارد ، در آنصورت نگران نباشید . با آنکه لغزش نکردن بمراتب بهتر است امّا بدانگونه که در مورد بسیاری از اعضای ما صدق میکند ، در بعضی از شرائط اصلاٌ اتّفاق بدی نیست و همسر شما بفوریّت متوجّه میشود که اگر میخواهد زنده بماند ، باید فعّالیّت های روحانی خود را مجدداٌ دو برابر کند . نیازی نیست شما در مورد کمبودهای روحانی او حرفی بزنید او خود متوجّه آن خواهد شد . او را تسلّی دهید و با خوشروئی سئوال کنید که چطور میتوانید بیشتر در خدمت او باشید . کوچکترین نشانه ترس یا بی تحمّلی ، ممکن است شانس بهبودی همسرتان را کم کند و گاه ممکن است در لحظاتیکه ضعیف است ، بی حوصلگی شما نسبت بدوستانش را دست آویز احمقانه ای برای سقوط مجدّد به قعر اعتیاد قرار دهد . ما هرگز سعی نمی کنیم که بزندگی یک مرد ترتیبی دهیم تا از وسوسه در امان باشد . کوچکترین سعی شما در کنترل قرار ملاقاتها و بقیّه امور مربوط به او کاملاً واضح خواهد بود. باید بگذارید حسّ کند که کاملاً آزاد است و میتواند هر طور که میل دارد رفت و آمد کند . این بسیار مهّم است . اگر دوباره مصرف کرد خود را ملامت نکنید ، یا خداوند مشکل اعتیاد او را بر طرف کرده است و یا نکرده است و اگر نکرده است ، بهتر است هر چه زودتر حقیقت قضیّه روشن شود تا شما و همسرتان بتوانید مجدداً به اصول اوّلیّه و اساسی رجوع کنید . در صورتیکه مایلید این اتّفاق دیگر تجدید نشود . این مشکل و بقیّه مشکلات را یکجا و کاملاً بدست خدا بسپارید .

ما متوجّه ایم که توصیّه ها و راهنمائی های فراوانی بشما داده ایم . این کار ممکن است در ظاهر مانند سخنرانی و پند و اندرز بنظر برسد . اگر یک چنین احساسی دارید ، بسیار متاسفیم ، زیرا ما هم از کسانی که بما اندرز دهند و برایمان سخنرانی کنند دل خوشی نداریم . آنچه را که ما با شما در میان گذاشتیم بر پایه تجربه های ما استوار است و بعضی از آنها بسیار دردناک بوده است . ما این مطالب را اجباراً از راه مشکل آن آموختیم و از آن خاطر است که مشتاقیم شما آنرا درک کنید تا بلکه از این گرفتاریهای قابل پیش گیری اجتناب کنید . بنابراین به شمائیکه ممکن است بزودی بما بپیوندید میگوئیم « مؤفق باشید و خدا حافظتان باشد .»

جمعیّت AL-ANON ( گروه های خانوادگی الانان ) حدود سالهای 1950 تشکیل شد . با آنکه جمعیّتی مستقل است ، از اصول کلّی AA , Na بعنوان راهنمائی برای شوهران ، زنان ، خویشان ، دوستان و همگی آنهائیکه به معتادین نزدیک هستند استفاده میکند . صفحاتی که مرور شد ( با آنکه فقط خطاب به همسران نوشته شده است ) گرفتاریهائی را مشخّص میکند که ممکن است اینگونه افراد با آن روبرو باشند . گروه های الاتین ALATEEN که برای فرزندان نوجوان معتادین تشکیل شده است قسمتی از «الانان» میباشد . که آدرس جلسات در فهرست آدرس ها موجود میباشد و در قسمت « پیام به خانواده » معرفی شده اند . با آرزوی روزی که خانواده جهانی معتادان از هر قشر و گروه و فرقه ، جهان را بسوی پاکی هدایت کند ( آمین )

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan