Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

رابطه آگاهانه

رابطۀ آگاهانه
همینطور که راه های متعدد و جدیدتری را برای ایجاد ارتباط با نیروی برتر خود پیدا می کنیم, اثرات مثبت آن را درسایر روابطمان نیز مشاهده می کنیم. برای برخی از ما چنین رابطه ای هرگز با نیروی برتری که آن را خداوند می نامیم, ایجاد نمی گردد. یکی ازاعضا چنین گفت: "من به اتحادی که در NA وجود دارد اعتماد دارم و می دانم هرزمان که دست کمک بسویش دراز کنم آن حمایتی را که نیازدارم دراختیارم قرارخواهد داد. وقتی که حتی توان راه رفتن نداشتم, NA مرا حمل کرد". آموختن دعا کردن فرایندی است که پاداش آن در پیمودن مسیر فرایند قرار دارد". من دعای آرامش را بدون واژۀ خداوندا یاد گرفتم, چرا که می دانستم اعتقادی بدان نداشتم. زمانی که قدم سوم را برای اولین بارکارکردم, دعای خود را با واژۀ متشکرم آغاز کردم. اکنون دیگرازکلماتی مانند لطفأ یا متشکرم یا واژه هایی مشابه آن استفاده نکرده و فقط دعا می کنم. نفس عمیقی می کشم و لحظۀ آرام وصل شدن را گرامی می دارم". دعاکردن به ما کمک می کند تا ازترس و بی اعتمادی خود رها شده و در ایمان زندگی کنیم. درضمن حتمأ نباید درک کاملی از این مبحث داشته باشیم تا آن برایمان کارکند. در را بروی ایمانی عمیق و درونی بازمی کنیم, ایمانی که ما را قادرمی سازد درکمال آرامش به مقابلۀ شرایط دشوار برویم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: " تلاش می کنم درتمام لحظات دعا کردن را تمرین کنم. البته هیچگاه دراین امر موفق نیستم. اما این کار به تدریج نگرشم را تغییر می دهد. من نسبت به آسیب پذیر بودن زندگی و همچنین ارزش آن, آگاهی کاملی دارم". به جای اینکه همۀ افکارمان را متوجه دلیل رخ دادن وقایع کنیم, می توانیم درپی آموختن ازآنها باشیم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "دراوایل بهبودی دعاکردن های من اتفاقی وازروی نومیدی و تسلیم بودند. من دعا کردن را به عنوان روشی برای تمرین ارتباط آگاهانه یادگرفتم. اکنون متوجه شده ام که اگر نیروی برترم را در لحظه بیاد داشته باشم, زندگی ام به یک دعا تبدیل می شود و طی مراقبه کردن فکرم به کارافتاده و من تحت ارادۀ نیروی برترم قرارخواهم گرفت. درآن مقطع از نقطه نظر روحانی آزاد گشته و حداکثر فاصله را بین خودم واعتیاد فعالم ایجاد نموده و به شادی خالصی که از زیستن درلحظه حاصل می شود, ازهمیشه نزدیکتر می گردم". بسیاری از اعضا براین باورند که نیروی برترمان ازطریق افرادی که وارد زندگی مان می شوند, با ما ارتباط برقرار می کند. یکی از اعضا چنین توضیح داد: "مشارکت در جلسات برای من بهترین نوع دعا کردن است چرا که می دانم نیروی برترم درآنجا حضور دارد ومن وجودش را احساس می کنم. بنابراین صادقانه سخن گفته و هیچ چیز را پنهان نمی کنم. زمانی که با خداوند صحبت می کنم, اغلب نیازدارم روی سخنم با عضو دیگری باشد و وانمود کنم که درحال صحبت کردن با آن عضو هستم. برخی اوقات جوابی را که بدان نیاز دارم از دهان دیگران می شنوم". فعالانه گوش دادن خود نوعی مراقبه محسوب می گردد. بعضی از مهمترین پیام ها را از دهان کسانی که اصلأ فکرش را هم نمی کردیم, می شنویم. زمانی که با یک فکر باز گوش فرا می دهیم, می توانیم آن پیامی را که بدان نیازداریم بشنویم. یکی از هدایایی که از همدلی نصیب مان می گردد این است که می توانیم حقایق یکدیگر را بشنویم. یادمی گیریم دردرون خود جای بگیریم و از تکاپو دست برداریم. چنین آرامش روحانی زیربنای ثبات احساسی مان شده و شهامت ریسک کردن را برایمان فراهم می نماید. دربسیاری مواقع سخت درپی جواب سؤال هایمان هستیم, اما آنها درست درجلوی چشممان قراردارند. از خیلی جهات داشتن ارتباط آگاهانه با یک نیروی برتر فرق چندانی با روابط دیگر ندارد. اگر بخواهیم رابطۀ خوبی را با شخص دیگری برقرارکنیم, می توانیم هرروز او را درمکان و زمان مشخصی ملاقات نموده و شناخت بهتری از او داشته باشیم. اما اگر بخواهیم رابطۀ بهتری با او داشته باشیم لازم است تمایل داشته باشیم آزادانه مشارکت کنیم. صمیمیت با گذشت زمان و به تدریج ایجاد شده و گسترش پیدا می کند. تحت شرایط دشوار و زمانی که با کسی صمیمی و نزدیک هستیم, یادمی گیریم که آیا می توانیم به او اعتماد کنیم یا خیر. روابطی که تحت شرایط دشوار ما را حمل می کنند برایمان بسیار ارزشمند هستند. حضور در لحظه، حس زنده بودن، آگاهی و وصل بودن، احساساتی هستند که اغلب از اعضایی که تجربیات شان را درمورد دعا و مراقبه مشارکت می کنند، می شنویم. اکثر ما آن حس عمیق اتحاد را در همه لحظات بیداری احساس نمی کنیم، اما همین که می دانیم برخی اوقات می توانیم احساس اش کنیم درما حس امنیت ایجاد می کند. " آن احساس گذرایی که در آرزویش هستم، آرامشی درونی است که متکی بر چیزی دربیرون از خودم نباشد. برای دستیابی به چنین آرامشی, تنها باید دنیا را برای مدتی کنار بگذارم". اگرچه آن آرامش را تنها برای یک لحظه تجربه می کنیم، اما می توانیم آن را در قلب خود و طی پیمودن مسیر زندگی مان حفظ کنیم. یکی از اعضا چنین گفت:" از شنیدن صدایی که دائمأ در ذهنم وجود داشت و مرا بی لیاقت خطاب می کرد و می گفت که هیچ چیز بهتر نخواهد شد, کاملأ خسته شده بودم. بالاخره یک روز طی مراقبه کردن به هریک از آنها یک ساز موسیقی دادم. می دانید، آنها گروه موسیقی خوبی هستند". هنگامی که متوجه می شویم واژه " عادت" در کلمۀ "سعادت" جا سازی شده، به اهمیت این که روحانیت مان باید مستمرأ ابراز گردد، پی می بریم. تمرین اصول همانند هر تمرین دیگری است: هرچه مداوم تر و با آگاهی بیشتری انجام اش دهیم، در آن ماهرتر می شویم. یکی از اعضا چنین گفت:" هنگامی که دعای بامدادی ام را به جا نمی آورم، احساس می کنم وصل نیستم و تنها توسط نیروی خودم تغزیه می شوم". البته ما به هیچ کس نمی گوئیم چگونه، کجا و یا کی دعا کند. درعین حال ممکن است بدون استفاده ازهیچ واژه ای, آگاهانه با نیروی برترخود درتماس باشیم. اما گونه ای از مکث کردن منظم برای دریافت بازتاب نیز می تواند به ما کمک کند. یکی از اعضا چنین گفت: " برایم خیلی مشکل است که بتوانم کاملأ و صد در صد به اهدافم برسم. در راستای دستیابی به یک هدف, خوب پیشرفت می کنم, اما یک باره ترس درمن رخنه می کند وتلاشم را متوقف می کنم. سپس خودم را به خاطر آنکه مسیر را تا انتها طی نکرده ام، سرزنش می کنم". تمرین منظم روحانیت، انظباط لازم را برای پی گیری تعهدات دیگر مان, به ما
می آموزد. برای دستیابی به توانایی در تحقق بخشیدن به اهداف مان, باید " پشتکار" را تمرین کنیم . یکی از پاداش های مراقبه کردن رهایی تدریجی از احساسات منفی مان می باشد. تمرین نمودن به ما کمک می کند تمرکز داشته باشیم وکارهایمان را به پایان برسانیم. به خاطر خواهیم داشت برنامۀ خود را در رأس امور قرارداده و محدودیت های خود
را بشناسیم. بطور روزمره تلاش می کنیم توازن روحانی خود را حفظ کنیم, ولیکن برخی اوقات بیش از دیگر روزها در این امر موفق هستیم.هنگامی که با عشق و فروتنی عمل می کنیم، از کاری هایی که می توانیم به انجام برسانیم،
متحیر می شویم. به ترسهای خود پایان می دهیم و شهامت آن را پیدا می کنیم تا به خاطر آنچه که باور داریم به پاخیزیم. ممکن است تعهد ما به معتادان گمنام نخستین قولی باشد که تا کنون حفظ کرده باشیم." من همیشه می خواستم از دست مقامات قانونی و آنچه که می خواست مرا از انجام کارهای مورد علاقه ام بازدارد, رها شوم. با کوچ نشین بودن خودم را قانع می کردم که آزادم. هنگامی که در هیچ جا مدت درازی نمی مانی، می توانی تظاهر کنی که
گزینه هایت تو را محدود نمی کنند و جای پائی از خودت در دنیا به جا نمی گذاری. چمدان عاطفی ام همیشه در کنار در ایستاده بود. سپس NA چیزی را از من خواست که پیش از این هرگز راضی به انجام اش نبودم, و آن ماندن در برنامه بود". برای متعهدشدن نسبت به برنامه، باید با مقاومت خود نسبت به آن کنار بیائیم. عشق بدون قید و شرطی که در انجمن آموخته ایم یکی از قابل اتکا ترین چیزی هایی است که تا به حال تجربه کرده ایم. اعتماد به برنامه، به ما شهامت آن را می دهد تا طی شرایط دشوار و ناراحت کننده هم درآن باقی بمانیم. هر روز بیشتر در می یابیم که اصول برنامه انتخاب های ما را هدایت می کنند. توانایی برای انتخاب خردمندانه هنگامی آغاز می گردد که بتوانیم در باره انگیزه ها و خواسته های مان با خودمان صادق باشیم. برخی اوقات هیچ کاری نکردن, روحانی ترین کاری است که می توانیم انجام دهیم چرا که زمان لازم را برایمان فراهم می کند تا از نیروی برترمان درخواست راهنمائی کنیم و بعدها مجبور به جبران خسارت نشویم. می توانیم بدون اینکه توسط احساسات مان کنترل شویم, آنها را داشته باشیم. خنده و نشاط می توانند به اندازۀ دعا و خدمت روحانی باشند. برخی می گویند که وارستگی با ایجاد روشنایی در درون مان آغاز می گردد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan