Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

روحانیت در عمل

روحانیت درعمل
درک و دربرگرفتن قدمها و سنت ها برای همه مان اهمیت دارد اما باید آنچه را که یادمی گیریم به کار گیریم چرا که درغیرآنصورت دانش مان ارزشی نخواهد داشت. زمانی که درگیر خدمت فداکارانه می شویم متوجه می شویم کلیۀ اصولی که دوست داشته و یادگرفته ایم برایمان کاربرد دارند. ازسر راه خودمان کنار رفتن کار ساده ای نیست اما این دقیقأ همان کاری است که ما را اززندان های خود ساخته مان رها می سازد. بعضی وقت ها کاملأ مشهود است که اگر تغییر نکنیم با مشکل مواجه خواهیم شد. در برخی دیگر از اوقات آزادیم همانجایی که هستیم بوده و حرکتی نکنیم اما در این شرایط درحق خود کوتاهی کرده ایم. زمانی که نیاز داریم تغییرکنیم, می توانیم اقدام به عمل های مختلفی را از خود بروز دهیم اما ساده ترین این اقدامات, اغلب مهمترین آنها می باشند. زمانی که به دیگران ایثار می کنیم به اندازه ای از سرراه خود به کنار می رویم که بتوانیم یک نگرش متفاوت را نسبت به زندگی مان به دست آوریم. این عجیب به نظر می رسد اما آن کارهایی که با حداکثر ازخود گذشتگی انجام می دهیم, حداکثر پاداش را برایمان به ارمغان می آورند. خدمت فداکارانه, خدمت به نیروی برترمان به همنوعان مان و به خودمان محسوب می گردد. زمانی که ما جزئی از این فرایندیم, متوجه می شویم که یک نیروی برتر با استفاده از ما در زندگی دیگران تغییر ایجاد می نماید. وقتی که این رویداد را درعمل می بینیم, انکار این واقعیت برایمان مشکل تر می گردد. ما بهبودی را با هدف زنده ماندن شروع می کنیم اما این بعدها به یک زندگی فرای رویاهایمان تبدیل می گردد. با وجودیکه این اصطلاح را بارها و بارها طی سالهای متوالی درجلسات شنیده ایم, هنوز هم می توانیم از اینکه دنیای مان گسترده تر شده است متعجب گردیم و برخی اوقات همین باعث وحشت مان می شود. برخی اوقات زندگی مان چنان تغییر می کند که با تعداد زیادی گزینه مواجه می شویم و این بطور عجیبی درما احساس خلأ ایجاد می کند. ما که طی سالهای گذشته همیشه انتخاب های بدی داشته ایم, اغلب درمیابیم که گزینه های بیش از حد واقعأ منجر به ناراحتی مان می گردند. اگر می خواهیم نسبت به برنامه متعهد باشیم باید با مقاومت خود نسبت به تغییر کنار بیاییم. ممکن است از انجام چنین جهشی ترس داشته باشیم اما به هیچوجه نمی توانیم نتیجۀ چنین جهشی را پیش بینی کنیم. می توانیم از خواستن واقعی چیزها ترس داشته باشیم چونکه این نوعی خودخواهی به نظرمان می رسد و یا می ترسیم مبادا آن چیزها از ما گرفته شوند. یکی دیگر از اعضا چنین مشارکت کرد: " باور داشتم که موفق نشدن به هیچ وجه قابل قبول نبود و من شخص ناموفقی بودم. بنابراین هیچ راه فراری برایم وجود نداشت. به ابزاری نیاز داشتم تا بتوانم در مقابل انسانیت ام جان سالم بدر ببرم." رهایی از ایده های قدیمی مان به راحتی بدست نمی آید و درهرصورت یکباره اتفاق نمی افتد. جای شکرش باقی است که این یک فرایند است. حقیقت امر این است که اگر ما این فرایند را یکباره طی می کردیم, شاید از آن جان سالم بدر نمی بردیم.
پذیرفتن آزادی مان نمونۀ عظیمی از شهامت روحانی است. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد:" روزهای نخست بهبودی کسی به من گفت اکنون می توانی یک زندگی داشته باشی. گویی برای نخستین بار چنین چیزی را می شنیدم. زندگی از کنار من رد شده بود، چرا که به ندرت توانسته بودم خودم را در آن ببینم. NA به من روحیۀ آن را داد تا دوباره نسبت به زندگی شهامت داشته باشم، بیرون بروم و ... زندگی کنم". رویا ها و آرزوهای مان می توانند به شکلی راهنمای ما باشند. شاید نتوانیم با یک نگاه کوتاه آنجایی را که می خواهیم برویم، ببینم، اما ممکن است مسیر سفرمان را مشخص کنیم. هنگامی که تمایل داریم به سوی رویا های مان حرکت کنیم، در پایان, به یک زندگی که فرای آن رویا ها باشد دست می یابیم. یکی از اعضا چنین اقرارکرد: " می ترسیدم که اگر به هر چه می خواهم برسم، دیگر هیچ کاری نماند که در بهبودی انجام دهم". رسیدن به اهداف پایان داستان نیست. پایان سفر به سوی یک هدف، اغلب آغاز یک مرحلۀ جدید در زندگی ما است. بسیاری از ما عادت داریم بواسطۀ بحران و فاجعه به حرکت درآییم و اگر می خواهیم یاد بگیریم بواسطۀ عاملی به غیر از درد به حرکت درآئیم, لازم است که این کار را مرتب تمرین کنیم. تمایل به گام برداشتن و انجام کاری که احساس می کنیم درست است، به اعتمادی متفاوت نیاز دارد. یکی از اعضا چنین گفت: " همانطور که طی نخستین کارکرد قدم چهارم, به سختی توانستم لیستی از داشته هایم را به روی کاغذ بیاورم, اکنون هم به سختی می توانم لیستی از اهداف و چیزهائی را که از آنها لذت می برم تهیه کنم". ما نیاز را به خواسته، و وسوسه را به عزم تبدیل می کنیم. هنگامی که تمایل پیدا می کنیم معنای واقعی رها شدن خودمان را بپذیریم، آماده می شویم مسیر هیجان انگیزی را تجربه کنیم. پس از سال ها بهبودی، می توانیم به کارهایی که در گذشته انجام داده ایم با سپاسگزاری و رضایت نگاه کرده و در عین حال متوجه آنچه را که اصلأ انجام نداده و یا انجام داده و نیمه تمام گذاشته ایم نیز گردیم. در لحظۀ خاصی از زندگی متوجه می شویم بیشتر کارهایی را که انجام داده ایم بنا بر این باور بوده اند که اگر کار درست را انجام دهیم، آنچه را که می خواهیم به دست می آوریم. زمانی نیز متوجه می شویم چیزی که بدنبالش بوده ایم رابطۀ آگاهانه با نیروی برتر نبوده و در واقع راحت طلبی دائمی بوده است. تحت این شرایط مملو از هراس گشته و از خودمان منزجر می گردیم. آیا این بدین معناست که رابطه ام با نیروی برترم جعلی است؟ آیا بهبودی ام دروغی بیش نیست؟ برخی از بیداری های روحانی بیداری هایی گستاخانه بوده و منجر به اذیت مان می گردند. ما چیزها را به وضوح می بینیم و ممکن است آنچه را که مشاهده می کنیم برایمان یک هشدار باشد. بیدارشدن نسبت به تاریکی های درون مان، ما را آزار می دهد. یکی از اعضا چنین گفت:" نخستین باری که به درونم نگاه کردم و واقعیت برخی از کارهایی را که انجام داده بودم مشاهده کردم، فکر کردم من واقعی همین بودم. مملو از وحشت شده و به خود گفتم، فرصت دیدن تمام زیبایی ها و برکات دور و برم فقط برای این به من داده شده تا متوجه شوم که هیچیک از آنها برای استفادۀ من فراهم نگشته است". یکی از مهم ترین آزادی هایی که در دسترس داریم، توانایی برای تغییر فرضیه های گذشته مان در بارۀ دنیای اطراف است. این توانائی ما را قادر می سازد گزینه هایی را بیینیم که پیش از این تصورش را هم نمی کردیم. برای پنهان نگاه داشتن خود کم بینی مان وانمود می کردیم علاقه ای به دنیای اطراف نداریم و زندگی مان را مانند مسیر باریکی در بین گزینه های بد می دیدیم. عضو دیگری گفت:" خودم را مانعی در برابر ارادۀ خداوند می دیدم". در دوران
اعتیاد فعال, رابطۀ ما با نیروی برترمان آسیب دیده بود، که ترمیم آن می تواند یکی از مشکل ترین کارها باشد. می دانیم که بی تفاوتی و بی حوصلگی نسبت به اصول روحانی برای ما بسیار خطرناک است، اما برخی اوقات، پس از مدتی پاکی، نوع متفاوتی از بی حوصلگی را به نمایش می گذاریم. ممکن است در بهبودی باورهایی را ایجاد کنیم و در برابر هرچه که آنها را تهدید کرده و یا زیر سؤال ببرد، مقاومت کنیم. اما این دقیقا روشی است که ما برای بازنویسی آنچه که راجع به حقیقت می دانیم, از آن استفاده می کنیم. البته این حقیقت نیست که تغییر می یابد، بلکه چیزی که ما در مورد آن می دانیم و گونه ای که آن را درک می کنیم است که تغییر می کند. همچنانکه به حقیقت نزدیک تر می شویم، به این درک می رسیم که حقیقت نمی تواند به ما صدمه بزند، حتی اگر در آن لحظه برای مان دردآور باشد. یک عضو گفت:" رهایی از باورهای قدیمی مشکل بود چرا که نمی دانستم اصلاً به چه باور دارم". کاری که در قدم ها انجام می دهیم می تواند به ما کمک کند تا باورمان را پیدا کنیم و بفهمیم که آیا باورهای مان هنوز برای مان کار می کنند یا خیر. یک عضو دیگر چنین اقرار کرد:" سابقأ وقتی دعا می کردم احساس خجالت, بیگانگی و تهی بودن به من دست می داد و برای وصل شدن به خداوند باید پشتکار به خرج می دادم. هنگامی که هیچ احساسی نداشتم هم باید به دعا کردن ادامه می دادم. زمان زیادی طول کشید تا دعا کردن برایم طبیعی شود". داشتن تمایل برای ادامۀ دعا وقتی که این کار برایمان دشوار به نظر می رسد, و یا زمانی که طی دعا کردن احساس خاصی به ما دست نمی دهد, کاری است که از داشتن ایمان نشأت می گیرد. ما این اوقات سخت را با تمرین روزانۀ اصول روحانی، پشت سر می گذاریم: عادت به این کارما را به جلو می برد تا احساسات مان نیز تغییر نماید. ما به تجربیات دیگر اعضای انجمن ایمان داریم و می دانیم که تمرین نمودن چنین کاری به ما کمک خواهد کرد. تمایل به قدم به جلو گذاشتن و رابطۀ جدیدی را با نیروی برتر از خود برقرارنمودن, می تواند قدرتمند باشد، اما چنین تمایلی می تواند در آغاز توأم با شک و تردید باشد. تحت این شرایط نخست دعا مراقبه را با ناباوری امتحان می کنیم و قبل از اینکه احساس وصل شدن کنیم, شاید مدت ها با آن مشکل داشته باشیم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "پیش از پیدا کردن دعا مراقبه ای که برایم کارکند و مکانی که مناسب حالم باشد، روش های متفاوتی را ظرف مدت هفت سال امتحان کردم. پیدا کردن مسیری برای روحانیتم مانند پیدا کردن کفشی بود که اندازۀ پایم باشد". عضو دیگری مشارکت نمود که او به اندازه ای در برابر دعا کردن مقاومت داشت که راهنمایش مجبور به اتخاذ روشی افراطی شد و به او گفت:"کتاب پایه ات را در یک سوی اتاق بگذار و خودت در سوی دیگر بنشین، حال دستهایت را بسوی کتاب دراز کن، تو حالا دعا کرده ای". هر گونه که انجام اش دهیم، دعا حرکتی است برای کمک خواستن و ارتباط برقرار کردن و درعین حال رفتاری است بر اساس فروتنی و صداقت. برای برخی ازما دعا کردن نخستین اقدام صادقانه یا فروتنانه ایست که به انجام می رسانیم. گیرافتادن در عادات خشک و کسل کنندۀ قدیمی ممکن است برای مان بسیار راحت تر از یک زندگ ی جدید باشد. اما معمولاً پس از مدتی متوجه می شویم که گیر افتاده ایم و به راحتی نمی توانیم خود را از این موقعیت رها سازیم. اگر می خواهیم از شرایط قدیمی رها شویم، باید ناراحتی های شرایط جدید را تحمل کنیم. امتحان کردن چیزی تازه نیز می تواند نوعی "تسلیم" باشد. دادن این فرصت به خودمان که آزادی را تجربه کنیم، می تواند بسیار دشوار باشد. یکی از اعضا چنین گفت: "من به عنوان یک معتاد، مخلوق عادت هایم هستم". سومین باری است که وارد این رستوران می شوم و همان غذای همیشگی را سفارش می دهم". ما با عادت هایمان احساس راحتی می کنیم که این خود روزمره گی را برایمان آسان می سازد. ترسی که بیماری مان در ما ایجاد می کند, برخی اوقات باعث می شود نتوانیم بیش از حد از حوزۀ راحتی خود دور شویم، مبادا که به خطر بیفتیم. امتحان نمودن چشم انداز های نو و همچنین اعتقادات و تجربیات تازه، همه و همه می تواند بخشی از زندگی روحانی باشد. یقین داشتن از اینکه برداشت ما نسبت به مسائل درست است, می تواند ما را از تواضعی که به شدت بدان نیاز داریم دور نگاه دارد. روشن بینی یکی از سنگ های زیرین بهبودی ما است که این شامل روشن بینی نسبت به برنامۀ خودمان نیز می گردد. هنگامی که آموزش پذیر نباشیم، به دردسر می افتیم. بسیاری از اوقات به جای گذاشتن تابلوی راهنما، یک مانع ایجاد می کنیم. هنگامی که به جای گذرگاه, دیوار می سازیم، نه تنها احتمالات تازه را از بین می بریم، بلکه خودمان را در روش های کهنۀ دیدن و فکر کردن محبوس می کنیم. بدین ترتیب، به راحتی در دام خودمان گرفتار می شویم. هنگامی که دست آخر قدری تسکین را تجربه می کنیم، دیگر نمی خواهیم آن را از دست بدهیم. همچنانکه التیام مان رشد نموده و به شادی و سپاسگزاری تبدیل می گردد, آن برای مان ارزشمند تر می گردد. درعین حال ترس از دست دادن آنچه که بدست آورده ایم می تواند آنقدر زیاد باشد که از رشدمان جلوگیری کند. ممکن است باور کنیم که در NA تنها یک راه جواب می دهد، و آن راهی است که تا بحال برای ما کار کرده است. هنگامی که یک راه و یا طرز کار خاصی زندگی ما را نجات داده باشد، ممکن است نخواهیم چیزی به غیر از آن را بپذیریم. چنین جدیت و ثبات قدمی ممکن است زندگی ما را نجات دهد و در هنگام رساندن پیام هم مفید واقع شود, اما اینگونه انعطاف ناپذیری می تواند خیلی ساده, منجر به کله شقی وکوته فکری مان نیز گردد. تحت این شرایط ممکن است اعضایی را که راه ما را انتخاب نمی کنند، از خود برانیم. زمانی که فکر می کنیم می دانیم برنامۀ NA دقیقا چه قابلیت هایی داشته و چه را عرضه می نماید، هیچ فضایی برای رشد آن و یا ادامه رشد خودمان در برنامه باقی نمی گذاریم. بدتر از همه، هنگامی که به چیز بیشتری نیاز داریم متوجه می شویم خود را متقاعد کرده ایم آنچه که بدان نیاز داریم از طریق NA قابل دسترسی نیست. تمایل ما به در میان گذاشتن تجربیات جاری مان درطی بهبودی ، به گروه هایمان کمک می کند تا همان رشد و نوسازی را که ما به عنوان یک فرد تجربه کرده ایم, تجربه نمایند. در مسیر بهبودی، نقاط شروع بسیاری را تجربه می کنیم. در همان اوایل یاد می گیریم که می توانیم روزمان را دوباره از هر موقعی که می خواهیم آغاز کنیم. همانطور که جلوتر می رویم، یاد می گیریم در بهبودی همیشه می توانیم سفری تازه را آغاز کنیم، و هر موقع نیاز باشد می توانیم باز از نو شروع کنیم. نیازی نیست که برای داشتن آغازی تازه زندگی مان را از هم بپاشیم. ممکن است فکر کنیم که دیگر کارمان تمام است اما واقعیت این است که تازه داریم کارخود را شروع می کنیم. هنگامی که NA هر آنچه را که خواسته بودیم به ما داده، این خود آغازی است برای یک داستان نو و شروع یک فصل تازه. دستیابی به اهداف مان یک شروع تازه در مسیر بهبودی است و همچنانکه سفرمان ادامه پیدا می کند، به تمام ابزار هایی که به ما داده شده نیاز خواهیم داشت. اگر در گذشته از این ابزار استفاده کرده باشیم, این بدین معنی نیست که آنها دیگر کارایی ندارند و باید پس فرستاده شوند.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan