Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

از کار افتادگی

معلولیت
نشریات مان می گویند: "فقط برای امروز, سعی خواهم کرد از زاویۀ بهتری به زندگیم نگاه کنم". با وجودیکه بیشتر ما معتادان درمقابل تغییر مقاومت می کنیم, می دانیم که تغییر نگرش و تغییر استنباط حاصله از آن, به نفع مان خواهد بود. هیچ چیز مانند تجربۀ معلولیت زاویۀ دیدمان را تغییر نمی دهد. به احتمال زیاد, اگر یک زندگی پر و غنی داشته باشیم, در مقطع خاصی معلولیت را تجربه خواهیم نمود حتی اگر آن مدت کوتاهی طول بکشد یا طوری باشد که - زندگی مان را برای همیشه متحول سازد. درهردوصورت, درس هایی که از این تجربه میاموزیم, حتی اگر توأم با محدوترشدن گزینه هایمان باشند, می توانند منجر به غنی تر شدن زندگی مان گشته و درک مان را وسیعتر کنند. می دانیم که بهبودی همیشه باید در رأس قرارگیرد, اما زمانی که با معلولیت درگیر می شویم, به چیزی بیش از آن نیاز داریم تا بتوانیم هر روز را سپری کنیم. برخی از ما با معلولیتی دائمی که ازقبل جزئی از زندگی مان بوده, وارد بهبودی می شویم. تجربه نشان می دهد که هرمعتادی می تواند بهبود پیدا کند و چالش هایی مضافی که یک معلولیت برسر راهمان قرار می دهد, مانعی برای جلوگیری از راه جدید زندگی مان نمی باشد. همانطور که یکی از اعضا مشارکت کرد: "می دانم برخلاف بیماری اعتیادم که توسط این برنامه بهبود خواهد یافت, هیچوقت از بیماری نابینایی ام بهبود پیدا نخواهم کرد, اما تعبیرم از این معلولیت می تواند بهتر شود که این خود به بهترشدن روحیه ام منجر خواهد شد. دقیقأ مانند یک عضوی که مشکلی با بینایی اش ندارد, موضوع مهم دراینجا خویشتن پذیری است. من خیلی ساده, باید چیزهای بیشتری را بپذیرم".
گفته می شود: " محدودیت هایت را توجیه کن و آنها همیشه با تو باقی خواهند ماند". ممکن است آنقدر بصورتی دردناک از محدودیت هایمان آگاه باشیم که نتوانیم خود را بدون آنها تصور کنیم. ما برای توانایی ها ی ازدست داده مان سوگواری نموده و از آنچه که درانتظارمان است واهمه داریم. بسیاری از ما با تقاضای کمک نمودن مشکل داریم. ناتوانی در مورد چیزهای کوچکی مانند یک پیاده ر و ناهموار, دکمه های یک پیراهن و چیزهایی که دیگران احتمالأ مشکلی با آنها نداشته و عادی می دانند, می تواند ما را آشفته و ناامید کند. ممکن است از اینکه انجام کارهای ساده چقدر به زمان و تفکر نیاز دارد, متعجب شویم. تحت چنین شرایطی هرگونه صحبتی راجع به سپاسگزاری ممکن است مضحک به نظر بیاید و باعث خشم مان گردد. ممکن است فکر کنیم: "تو اصلأ درک نمی کنی و نمی دانی من دارم چه می کشم". تأسف به حال خود درزمانی که واقعأ بتوانیم آنرا برای خود توجیه کنیم دست کمی از زمانهای دیگر ندارد و به همان اندازه خطرناک است و می تواند منجر به مرگ مان گردد. اگر مدتی زیادی را دربرنامه سرکرده باشیم از این امر بخوبی آگاهیم که
سپاسگزاری تقریبأ همیشه کوتاه ترین راه به التیام است. بعضی از ما سپاسگزاری را دراین آگاهی می بینیم که شرایط می توانستند بدتر از این باشند و با کمک به دیگران و یا مشاهدۀ کسانی که نسبت به ما حتی با چالش های بزرگتری مواجه هستند, تسکین پیدا می کنیم. برخی از ما زمانی سپاسگزاری می کنیم که داشته هایمان را مورد توجه قراردهیم, اما این چنان احساس شدیدی را در ما ایجاد نمی کند. اینکار را با بیاد آوردن کسانی که به ما اهمیت می دهند و همچنین یک رابطۀ صمیمی با نیروی برترمان شروع می کنیم. درچنین مواقعی ایجاد یک فهرست سپاسگزاری می تواند ابزاری حیاتی باشد. یکی از اعضای قدیمی سابقأ با شکوه می گفت: "اگر نمی توانی چیزی را که نسبت بدان سپاسگزاری, پیدا کنی کارت را از این حقیقت شروع کن که الان در آتش نیستی وسپس چیزهای دیگری را به لیستت اضافه کن". آموختن اینکه چطور دست کمک به سوی اعضایی با نیازهای مضاعف, دراز کنیم نیز می تواند یک فرایند باشد. پرسیدن این سؤال که چطور می توانیم به شخص مزبور کمک کنیم و فرض نکردن اینکه او به چه نیازدارد, اقدامی
است که حس همدلی ما را به نمایش می گذارد. میاموزیم یک کمک ساده که بدون الم شنگه و بطور قابل اعتمادی پیشنهاد گردد, می تواند نوع قدرتمندی از عشق و پذیرش باشد. ممکن است برای اینکه بتوانیم به یک عضو اجازه دهیم تا علی رغم معلولیتش لذت خدمت را تجربه کند, مجبور شویم رسم و رسوم و خط مشی مان را تعدیل دهیم. معلولیت, ما را برای خدمت گرفتن فاقد صلاحیت نمی کند و بالعکس شاید ما را نسبت به نیازهای اعضایمان و موانع بهبودی که بر سر راه معتادان هنوز درعذاب وجود دارند, آگاه تر می نماید. در NA برای همه راهی وجود دارد تا بواسطۀ آن بتوانند دین خود را به انجمن ادا کنند, اما ممکن است مجبور شویم دراین رابطه کمی ابتکارآمیز عمل نموده و بهترین راه خدمت کردن را شناسایی کنیم. زمانی که ما موانع خود را نادیده گرفته و به دیگران کمک می کنیم, می توانیم الگوهای نیرومندی از تعهد و تمایل باشیم. ممکن است نسبت به طرز ورود به جلسات با ویلچر توجه داشته باشیم حتی اگر این برای مدت کوتاهی باشد. مثلأ در فهرست آدرس جلسات , آن جلساتی را که امکان دستیابی بدانها با استفاده از ویلچر وجود دارد شناسایی می کنیم و شروع می کنیم به توجه کردن به جلساتی که خوشامدگوی ما بوده و در ما احساس امنیت ایجاد می نمایند. برای بعضی از ما آن جلسه ای که درب ورودی اش هم سطح خیابان بوده اما دستشویی آن در طبقۀ اول قرار دارد, به همان اندازه قابل دسترسی است که کرۀ ماه قابل دستیابی است. وقتی در NA تجربه و آگاهی مان را درخدمت جامعۀ محلی خود قرار می دهیم, کمک می کنیم تا بدون توجه به معلولیت و شرایط جسمی مرتبطه, پیام مان دردسترس همۀ معتادان قرارگیرد. بدین ترتیب ممکن است چالشی که ما با آن مواجه هستیم, بتواند به کل انجمن کمک کند تا به شیوه ای مؤثرتر, حامل پیام بهبودی باشیم. درزمان احتیاج ما تقریبأ همیشه درمیابیم که اعضای NA آمادۀ کمک کردن به ما هستند, باوجودیکه ممکن است این افراد آنهایی که انتظار داشتیم و یا می خواستیم نبودند. شاید اینکه چه کسانی حاضرند و چه کسانی حاضرنیستند, درشرایط دشوار ما را همراهی کنند, باعث تعجب مان گردد. گمنامی در انجمن بدین معناست که ما همه با یکدیگر برابریم. هریک از ما دارای توانایی هایی ارزشمند و درعین حال, محدودیت هایی تأسف آور بوده و آنچه را که با یکدیگر می توانیم انجام دهیم به تنهایی نمی توانیم. ما به خود اجازه می دهیم با آنهایی که ما را همراهی می کنند بصورتی آشکار صحبت نموده و روی ناامیدی خود بابت آنهایی که در آنجا حاضرنبودند, تمرکز نکنیم. ممکن است بخواهیم دیگران طبق انتظارات مان عمل کنند اما درعین حال نمی خواهیم فرصت دیدن معجزات کوچک را از دیدن آنهایی که اصلأ تصورنمی کردیم توانایی حضوریافتن و کمک کردن را داشته باشند, از دست بدهیم.
درس هایی را که در NA در رابطه با مشارکت, مراقبت, درخواست کمک نمودن و "داشته هایمان را دراختیار دیگران گذاشتن" میاموزیم,ابزار قدرتمندی هستند که می توانیم در دنیای بیرون از انجمن نیز به کار گیریم. ممکن است نسبت به دیگرافرادی که با چالش های جسمی خود کشمکش دارند, حس همدردی کنیم و دریابیم که تجارب مشترکمان ما را به یکدیگر نزدیک تر می نماید. ممکن است هم در داخل و هم در بیرون از انجمن, بواسطۀ همنشین بودن با آنهایی که با مسائلی مشابه مشکلات ما دست بگریبان بوده و توانسته اند راهی برای وفق دادن خودشان پیدا کنند, تسکین پیدا کنیم. غرورمان می تواند حتی نقصی بزرگتراز آن چالش جسمی باشد که درمقابلمان قراردارد. غرورمان می گوید ما
دوست داریم خوب بنظر بیایم اما معلولیت جسمی مان بدان خدشه وارد می کند. ممکن است, خجالت, شرم و عدم تمایل به "اینطور دیده شدن" ما را از انجام آنچه که درتوان داریم و واقعأ زندگی کردن و از آن لذت بردن, بازدارد. اگر بدان اجازه دهیم, معلولیت جسمی مان می تواند بهانه ای برای انزوا, گوشه نشینی و ترس باشد. به تدریج, درمیابیم معلولیتی که ما را مجبور به تغییر عادات مان نموده, زاویۀ دیدمان نسبت به دنیا را نیز تغییر می دهد. به جزئیاتی که قبلأ نمی دیدیم توجه می کنیم و به افرادی که تا به حال ندیده بودیم مرتبط می گردم. همچنانکه ریتم زندگی مان تغییر می کند, موسیقی آن نیز متحول می گردد. یادمی گیریم به جای اینکه خود را در محدودیت هایمان غوطه ور کنیم, بدانها احترام بگذاریم و مهارت و نقاط قوت مان را در زمینه های جدید پرورش دهیم. دوباره و دوباره یادمی گیریم که بعضی از بهترین هدایا در بدترین بسته بندی ها دراختیارمان قرارمی گیرند. اگر نسبت به درس های حاصل از هر تجربه ای روشن بین باشیم, به ما کمک می شود حتی در سخت ترین شرایط, و با علم باینکه مجبور نیستیم به تنهایی با آنها مقابله کنیم و این مطمئنأ برایمان آسان ترخواهد بود, ازمیانشان عبور کنیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan