Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بیماری

بیماری
بسیاری از ما از بیماری هایی به غیر از بیماری اعتیاد نیز رنج می بریم. شاید برخی از این بیماری ها نتیجۀ مستقیم کارهایی باشند که در زمان اعتیاد فعال انجام دادیم. شاید برخی دیگر ربطی به بیماری اعتیاد نداشته باشند اما روی بهبودی مان تأثیر بگذارند. بعضی اوقات به نظر می رسد که این بیماری ها تمام زندگی مان را اشغال کرده اند. جزئی از فراین د زندگی برطبق شرایط زندگی, آموختن استفاده از ابزاری است که در NA بدست می آوریم و بواسطۀ آن می توانیم با چالشهای زندگی مقابله کنیم. وقتی ما رنج می بریم یا اینکه شاهد رنج کشیدن دیگری هستیم, به دنبال توضیحی برای آن می گردیم و می خواهیم دلیل آن را درک کنیم. این عکس العمل خوبی است اما می تواند برایمان مشکل ایجاد کند: ما خواستار توضیح هستیم اما درنهایت به دنبال مقصر می گردیم یا دیگران را مورد قضاوت قرارمی دهیم. اغلب درزمانی که حداکثر نیاز را به مراقبت و راحتی داریم, خشمگین می شویم ازدس ت خودمان, ازدست نیروی برتر و هرکسی که مابین این دو قرارداشته باشد. آنچه که حداکثر نیاز را بدان داریم, ازخودمان دور می کنیم. تصوراتمان درمورد اینکه چه چیز عادلانه است و چه چیز عادلانه نیست, ما را در رنجش و حس تأسف بحال خود, نگاه می داد. برخی اوقات که تلاش می کنیم از دوستان مان حمایت نموده و به آنها کمک کنیم تا برای مشکلشان دلیلی پیدا کنند, ممکن است به نظر بیاید که ما فقط مشغول اضافه کردن به دلایل شان هستیم. می توانیم به نگرش مان کمی تغییر جهت داده و به جای دنبال دلیل گشتن, درپی درس گرفتن از آن باشیم. شاید چیزی که ما واقعأ بدان نیازداریم, کنار گذاشتن همۀ سؤالات و عبور از میان روزمان باشد. وقتی که سلامتی مان نیاز به توجه داشته باشد, ما یا می توانیم واقعیت آن را پذیرفته و بدان بپردازیم, یا می توانیم وانمود کنیم که هیچ مشکلی نداریم. در بسیاری از اوقات ما عمدأ و به دلیل ترس هایمان, و یا چونکه تمایل نداریم با آن مشکلات درگیرشویم, آنچه را که می دانیم نادیده می گیریم. برای اکثرما, ترس از تحت درمان پزشکی قرارگرفتن, قابل درک است, بخصوص اگر احتمال تجویز دارو نیز وجود داشته باشد. مقایسۀ ریسک و منافع موجود کار آسانی نیست. پیداکردن دکتری که بتوانیم به او اعتماد کنیم این فرایند را آسان تر می سازد. ما با دقت احتمال این را که ممکن است درمان نکرد ن بیماری مان وضعیت مان را بدتر از پیش کند, درنظر می گیریم. چیزی را سپردن به معنی نادیده گرفتن آن نمی باشد. سپردن, تنها زمانی رخ می دهد که ما سهم خود را انجام داده و نتیجه را به نیروی برترخود واگذار کنیم. اما زمانی که سهم خود را مسئولانه انجام نداده و منتظر یک راه حل جادویی می شویم, قدم سوم مان را کارنکرده و سهل انگاری نموده ایم. معنی ایمان, تنها آرزو کردن نیست. بین انکار و عدم پذیرش تفاوت وجود دارد. زمانی که ما در انکار هستیم, خودمان این را نمی دانیم. و با وجودیکه شواهد موجود بطور چشمگیری با آنچه ما باورداریم مغایرت دارند, ما آن را نمی بینیم. اما زمانیکه بتوانیم به خود بگوییم : "من درانکارم", آن دیگر برایمان حقیقی نیست. درآن مقطع ما انتخاب کرده ایم که واقعیت را بپذیریم, یا از آن رو برگردانده و تظاهر کنیم. وقتی از پذیرش حقیقت امتناع کنیم, درمعرض خطر قرارمی گیریم. نافرمانی و سرکشی می تواند باعث مرگ مان شود. "وانمودکردن" از ابزاری است که می توانیم هم به عنوان حربه ای مثبت و هم منفی, از آن استفاده کنیم. ترسی که ما را از پیشروی بازمی دارد, می تواند ریشه در علل متفاوتی داشته باشد. شاید هنوز نظر دیگران آنقدر برایمان مهم باشد که زندگی مان را بخاطر آن به خطر بیاندازیم. ممکن است ننگ دانستن یک بیماری چه توسط جامعۀ بیرون یا نزدیکانمان و چه توسط دوستان مان در NA , باعث شود نخواهیم تحت آزمایش یا درمان قراربگیریم. دراین رابطه, ترس های و قضاوت های خودمان نیز می توانند تعجب آورباشند. دراوائل بهبودی, یادگرفتیم چگونه رفتارهای خود را در دیگران می بینیم. یعنی آن رفتار دیگران که باعث ناراحتی مان می گردد, احتمالأ درخودمان نیزوجود دارد. و همین ترس باعث می شود تصورکنیم دیگران همان چیزهایی را دربارۀ ما می گویند که خودمان فکر می کنیم. شاید نیازداشته باشیم مدت ها قبل از اینکه روی چنین احساساتی کارکنیم, خود را مجبور به اقدام بعمل نماییم. ممکن است از اینکه به عنوان مثال, یک مشکل دندان پزشکی درقدم های شش و هفت, دوباره ظاهر می گردد, متعجب شویم. اما زمانی که متوجه شویم ترس مان باعث شده ازخودمان مراقبت نکنیم, کارهایی را که باید انجام دهیم به وضوع می بینیم. بعضی اوقات دیدن این عمل به عنوان بخشی از فرایند جبران خسارت, به ما کمک می کند چرا که ما درحال ترمیم خرابی هایی هستیم که درگذشته به بارآورده ایم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد:" من بخش عظیمی از سال دوم بهبودی ام را صرف ترمیم دندان هایم کردم و سپس متوجه شدم بسیاری دیگر دوستان نیز مشغول همین کار بودند. این کار برایم یک موضوع بزرگ اعتماد بنفس و همچنین جبران خسارت از جسمم بود". شاید کمک کند اینگونه اعمال را جزئی از قدم ده بدانیم و به آنچه که درحال حاضر نیاز به ترمیم دارد, بپردازیم. برخی از ما احساس کردیم خودمان مشکلات جسمی مان را دراعتیاد فعال بوجود آوردیم و باید خیلی ساده, آنچه که هستیم را بپذیریم. کتاب پایه به ما می گوید ما مسئول بیماری خود نیستیم اما مسئول بهبودی خود می باشیم. شاید باور این موضوع که چنین چیزی درمورد جسم مان نیز صدق می کند, کمک کند بهتر ازخودمان مراقبت کنیم. شاید واقعأ از بیمارشدن نیز ترس داشته باشیم و این می تواند یا به دلیل نظرمان راجع به نوع بیماری مان باشد و یا به خاطر اینکه نمی توانیم قبول کنیم مشکلی درجسم مان وجود داشته باشد. ترس از بیماری خود نوعی عجز است که هنوز با پذیرفتن آن مشکل داریم. شاید از احتمال اینکه مشکلات جسمی ما برروی شرایط مالی, کاری و خانوادگی مان اثر سوء بگذارند, واهمه داشته باشیم و تصورکنیم هرگونه دارو ممکن است بهبودی مان را به خطر بیاندازد. داشتن چنین ترسی که دراین حد خارج از کنترل مان است, توسط کسانی که درزندگی, خود را درمعرض ریسک های نامعقول و متعددی قرارداده اند,شاید بسیار تعجب آور باشد, اما خیلی وقت ها,احساسات با منطق همخوانی ندارند. ترس فرصت آن را به ما می دهد تا با شهامت عمل کنیم. وقتی می ایستیم, با مشکلات رودررو شده و با حداکثر توان مان با آنها مقابله می کنیم, شاید اصلأ احساس شهامت نکنیم, اما طی همین لحظات ما تبدیل به پرقدرت ترین نشانۀ آنچه در NA امکان پذیر است, می گردیم. ما داریم نیروی شخصیت خود را به نمایش می گذاریم.
وقتی از ابزاری که دراختیارمان قراردارند استفاده نموده, به راهنمایمان زنگ زده و جویای تجربه نیرو و امید دیگران می شویم و یا به گروه حمایتی مان اجازه می دهیم از ما حمایت کند و به "دردوران بیماری" و سایر نشریات NA روی میاوریم, می توانیم تصمیماتی بگیریم که با آنها احساس راحتی می کنیم و با اقدام بعمل داشته و کاردرست بعدی را انجام دهیم. این ها می توانند لحظاتی باشند که بهبودی مان را تعریف می کنند. شاید شروع کنیم به معامله کردن با خداوند و قول و وعده های زیادی بدهیم که اگر مشکل مان حل شد ما چنین و چنان می کنیم. با وجود آنکه چنین داد و ستدهایی متداول هم هستند آنها خطرناک بوده و اغلب هیچ کمکی نمی کنند. زمانی که ما درمقابل برآورده شد ن انتظارات مان قول و وعده می دهیم, درواقع شرایطی را فراهم می کنیم که منجر به یک بحران روحانی در ما خواهد شد. نیروی برت ر ما یک دستگاه سکه ا ی چای و قهوه نیست. وقتی که زندگی را برطبق شرایط آن قبول می کنیم, به تدریج متوجه می شویم که آن شرایط قابل مذاکره نیستند. معجزات هم برای ما و هم در اطراف ما دائمأ روی می دهند. این واقعیت که ما زنده و پاک بوده و قادریم با چالش هایمان مقابله کنیم, خود یک معجزه است و اگر به دقت بنگریم می توانیم معجزات دیگری را که دائمآ درشرُ ف وقوع می باشند, بیابیم. شاید زمانی که بیشتر از همیشه به سپاسگزاری نیازداریم, سخت تر بتوانیم آن را پیدا کنیم. اگردرآن لحظه ای که با بحران مواجه هستیم, تلاش کنیم دلایل سپاسگزار بودن خود را بیابیم, نگرشمان متفاوت خواهد شد. اما به نظر می رسد که مطالبه نمودن معجزات کارایی زیادی نداشته باشد. ما اقدام بعمل داشته و نتیجۀ کار را می سپاریم. تسلیم شدن در دوران بیماری می تواند مفاهیم متفاوتی داشته باشد. ما تسلیم فرایند می شویم, ما تسلیم واقعیت فناپذیری و احتمال زنده بودن میگردیم. دراین رابطه, تسلیم به معنای قطع امید نمی باشد. یکی از اعضا که دراواسط یک بیماری طولانی بسر می برد چنین گفت: " برای من تسلیم شدن دربرابر احتمال فوت کردن بسیار آسان بود اما برای تمایل داشتن به ادامۀ جنگ برای بقای زندگی, به نوع دیگری از تسلیم نیازداشتم". در رابطه با بیماری, ما چیزی به نام الگوی یک معتاد درحال بهبودی و یا راه درس ت انجام کارها, نداریم. برخی از ما نگاهی صادقانه به خود و زندگی مان انداخته و نمی خواهیم یک زندگ ی بسیارطولانی داشته باشیم. شاید این عجیب به نظر برسد اما واقعیت امر این است که: داشتن عمری طولانی یک هدف جهانی نیست و احتمالأ با منافع جهان همخوانی ندارد. بعضی از ما دانسته, گزینه هایی را انتخاب می کنیم که منجر به کوتاه شدن عمرمان خواهند گشت. شاید بخواهیم سیگار بکشیم یا رژیم غذای ی نا مناسبی را دنبال نموده و به خود صدمه بزنیم و یا اینکه درمان یک بیماری را قطع نموده و یا از آن اجتناب کنیم. یکی از اعضا که والدینش دوران کهولت سختی را پشت سرگذاشته بودند چنین گفت: " من آن سختی هایی را که والدینم برایم ایجاد کردند برای دخترم ایجاد نخواهم کرد. زندگی ام را دوست دارم اما این بدین معنی نیست که بخواهم تا لحظۀ آخر به آن بچسبم". شاید از بعضی تصمیمات خود و یا شدت احساسات مان نسبت به آنها, متعجب شویم. چنین تصمیماتی عمیقأ شخصی بوده و ما آنها را برطبق ارزش هایمان می گیریم. می خواهیم مطمئن شویم که برطبق باورهایمان عمل می کنیم و دست آویزی را ایجاد نمی کنیم که بتواند ما را به مصرف مواد بازگرداند. هریک از ما نقطۀ تعادلی را که بتوانیم با آن زندگی کنیم, بین مراقبت از خود و
کم توجهی و ویرانگری خودمان, پیدا می کنیم. بدون توجه به نوع انتخاب مان, مهم این است که بدانیم حق انتخاب داریم و انتخاب مان ازروی صداقت وبصورتی باز انجام شده است. ما همیشه و بطوری مستمر, بین سلامتی و بیماری, بین اقدام بعمل و آرزو و بین زندگی برطبق باورهایمان و خیانت به خود و ارزش هایمان, سیر می کنیم. دوباره و دوباره به ابزار برنامه بازمی گردیم تا آن نقطۀ تعادل را تنظیم نموده و راهی را برای بازگرداندن خود به یک زندگی که با آن احساس راحتی می کنیم, پیدا کنیم. فرایند ترازنامه, جبران خسارت و تسلیم منبعی بی انتها برایمان می باشد. ارزش هایمان را پیدا کرده و مفهوم زندگی کردن با آنها را می آموزیم. با گذشت زمان انتظارات مان را نسبت به آنچه که تصورمی کردیم زندگی قراربود باشد, یا توقعاتی را که تصورمی کردیم دیگران از ما دارند, رها نموده و برطبق ارزش هایی که در درون خود میابیم, زندگی می کنیم. همچنانکه واقعیت آنچه را که هستیم میاموزیم, درمیابیم که دیگر مجبور نیستیم یا کامل باشیم و یا خود را ازبین ببریم. آزادیم زندگی خود را برطبق انتخاب ها و برنامه ریزی های خود ادامه دهیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan