Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

جبران خسارت و اصلاح

جبران خسارت و آشتی
همچنانکه رفتارمان تغییر می کند دیگر رده ای از تخریب و نابسامانی از خود به جای نمی گذاریم. اما متوجه می شویم که راهی برای جمع کردن آب ریخته شده وجود ندارد: مواردی وجود دارد که بخشیدن خساراتی که زده ایم برای دیگران دشوار است . جبران نمودن خسارت هایی که زده ایم برای رهایی از احساس گناه، شرم و پشیمانی که مدام ما را در دام الگوهای مخرب نگاه می دارند، امری ضروری است. آغاز و پایان این فرایند به این صورت نیست که با شخصی که آزار داده ایم بنشینیم و بااو صحبت کنیم. با کمک راهنمایمان؛ با حقیقت آنچه که انجام داده ایم آشتی میکنیم و شروع به این روند می کنیم که باعواقب کارهایمان به صلح برسیم. اگر قرارباشد جبران خسارت هایمان ارزشی داشته باشند, ما باید رابطه ای صادقانه با خود و تغییرات بارز و واقعی که درزندگی مان بوجود میایند, برقرارکنیم. پرداختن ما به جبران خسارت در بخش های نهایی قدمها, بدون علت نیست. فرایند جبران خسارت یکی ازمهم ترین اعمالی است که به عهده می گیریم و به همین دلیل با جدیت وارد آن می شویم. جبران خسارت های مستقیم و شفاهی که در غالب کلمات به زبان می آوریم در بهبودی ما نقشی حیاتی دارند اما این فقط بخشی از این فرایند را تشکیل می دهد. انجام جبران خسارت بدین معناست که اجازه دهیم تغییراتی که در شخصیت و رفتار مان رخ میدهند تبدیل به اعمالی مستمرو قابل اعتماد در رابطه با زندگی کسانی شوند که دوستشان داریم وآنها بتوانند روی این تغییرات حساب کنند. ما این کار را ، صرف نظر از اینکه چنین اشخاصی تغییر نموده اند یا نه، یا آنها ما را می بخشند یا نه و آیا رابطه ما با آنها تبدیل به آنچه آرزویش را داریم می شود یا نه, به انجام می رسانیم. وقتی جلوی خانۀ خودمان را تمیز می کنیم احساس راحتی بیشتری در قلب و روح خود می کنیم اما این کار ما به هیچ عنوان تکلیفی برای دیگران معین نمی کند که آنها هم حتمأ باید جلوی خانۀ خود را تمیز کنند و به این معنا نیزنمی باشد که خانواده ما به طوری معجزه آسا تبدیل به آن چیزی که عمری آرزوی آن را داشتیم بشود. اما به احتمال زیاد یاد می گیریم باخانواده خود صلح کنیم وواقعیت آنچه هستند را بپذیریم. می آموزیم آنها را همان جایی که هستند و بدون قید و شرط و بی توقع ببینیم. اشخاصی هستند که هرگز ما را نخواهند بخشید و آنها معمولاً اعضای خانواده خودمان هستند. هرقدر که خواهان بخشش آنها باشیم این حقیقت ساده وجود داردکه مادام که خودشان آماده نباشند ما را نخواهند بخشید. زندگی با این امر میتواند بسیار دشوار باشد. اشتیاق ما برای درست کردن مسائل میتواند آنقدر قدرتمند باشد که چیزها را از طریق رها نکردن بدتر کنیم و اجازه ندهیم که آنها در زمان خودشان التیام یابند. یکی از اعضا مشارکت می کرد که بعد از 21 سال از جبران خسارت اولیه اش، دخترش بالاخره اعلام کرد که او را بخشیده است. "کارخداست که در تمام آن سالها نمی دانستم که او هنوز دارد با آن مسئله دست وپنجه نرم می کند چون اگر می دانستم آنرا رها نمی کردم و نمی دانم آیا هرگز با یکدیگر به مقصد می رسیدیم یا نه". "هرآنچه نیاز است به اشخاصی که به آنها خسارت زده ایم بگوئیم، می دانیم عمیق ترین جبران خسارتی که می کنیم این است که تغییر کنیم. در حالیکه خود می توانیم عمق تغییر را را در زندگی مان احساس کنیم، برای کسانی که در سالها ی اعتیادمان با ما در کشمکش بوده اند؛ ممکن است زمان درازی طول بکشد تا آنرا باور یا به آن اعتماد کنند. ممکن است این اعتماد برای خودمان هم دشوار باشد. ما نیز همین تردید را پنهان می کنیم که آیا تغییرات بوجودآمده ماندگار هستند یا نه و وقتی که دیگران باور نمی کنند ما عوض شده ایم؛ ما خودمان نیز می توانیم همراه آنها در همین دام گرفتار شویم. داشتن اشخاصی که ما و به بهبودی مان را باور دارند می تواند برای گذر از این مرحله حیاتی باشد، مخصوصا وقتی چنین دورانی طولانی میشوند. پاداش چنین چیزی می تواند یک خویشتن پذیری عمیق باشد: ما خودمان را می بخشیم، دیگران را می بخشیم و به صلح دست میابیم - صرفنظر از اینکه دیگران ممکن است چه فکری بکنند، چه احساسی داشته باشند و چه چیزی بگویند. یک عضو می گوید: "من دیگرآن کسی که بوده ام، نیستم و مهم نیست که دیگران با من هم عقیده نباشند. آن دروغ قدیمی که من تغییر نخواهم نمود, چیزی جز دروغ نیست" آشتی نمودن اصل روحانی مهمی است که باید آنرا مد نظر داشته باشیم: ما با واقعیت اعمالی که انجام داده ایم و همچنین با کسانی که اختلاف داشته ایم, آشتی می کنیم. گاه آشتی کردن بدین معناست که رابطه ای را به حالت قدیمی بازگردانیم یا آن را به بر اساس واقعیت کنونی به مرحله جدیدی برسانیم و گاه بدین معناست که با این حقیقت به صلح برسیم که رابطه مان با آن شخص به پایان رسیده است. آشتی همچنین می تواند به معنای بازگرداندن تعادل باشد، درست ماننداینکه یک ترازنامۀ مالی برای حساب کتابهایمان بوجود آوریم. وقتی آنچه را که ربطی به ما ندارد مسئولیت خود می دانیم, مانند زمانی که برای احساس و اعمال شخص دیگری مسئولیت قبول می کنیم، از تعادل خارج می شویم و معمولاً نتیجه ای مخرب به بار می آوریم. ما آنچه را که توانش را داریم, برای جبران کردن خسارتی که زده ایم و بازگرداندن تعادل به آن رابطه, انجام داده و نتیجه را رها می کنیم. روبرو شدن با عکس العمل بعضی از افراد از گذشته مان تصویر شفاف تری از اینکه چه کسی بوده ایم را به ما عرضه کند و نیاز است روی آن کار کنیم تا با آن به صلح برسیم. لازم است راجع به اینکه در حال تبدیل شدن به چه کسی هستیم خیلی آگاه باشیم و از اطلاعات گذشته خود برای حرکت به جلو استفاده کنیم. اگر جبران خسارت به تغییر کردن مربوط شود یکی از تغییراتی که می توانیم انجام دهیم این است که خودمان را بیش از این در معرض سوء استفاده قرار ندهیم. پیدا کردن تعادل بین گوش فرادادن به سخنان دیگران وخود را به مخاطره
انداختن کار دشواری است. ما تنها کسانی هستیم که می توانیم حد و مرز آن را تشخیص دهیم و ممکن است نتوانیم آنرا درهمان لحظه پیدا کنیم. مانند بسیاری دیگر از چیزها که در بهبودی روی آن کار می کنیم و به آن میپردازیم این امر
نیز لایه به لایه پدیدار می گردد. دانستن این امر که روبرو شدن با چیزی مثل یک خاطره یا جبران خسارت برای یک بار بدین معنا نیست که کارمان با آن مسئله"تمام" شده است, می تواند برایمان مفید باشد. چیزهای بیشتری دائما بر ما
آشکار می شود و گاه هنگام روبرو شدن با آنچه که می دانیم چیزهایی بیش از حد انتظارمان یاد میاموزیم. زندگی با علم به اینکه کسی ما را نبخشیده دشوار است اما از طریق این مسئله به درجه های مختلفی از پذیرش و بخشش پی می بریم که نمی دانستیم امکان آن وجود دارد. این ما را به درک شفاف تری از چگونگی قدم نهم می رساند، ما یاد می گیریم که تفاوت بین امید و توقع را تشخیص دهیم. هر قدر که دلمان بخواهد کسی ما را ببخشد یا حداقل سهم خود را از خسارتی که مشترکا ایجاد شده بپذیرد، حق و دلیلی برای داشتن چنین توقعی از او نداریم. گاه مسیر بخشیدن خودمان، با بخشیدن شخص دیگری شروع می شود برای اینکه او توان بخشیدنمان را ندارد. همچنانکه دیگران را می بخشیم ممکن است برای دردی که در حمل رنجش خود می کشد و همینطور برای رنجی که خودمان در ابتدا برای آن شخص ایجاد کردیم احساس همدردی کنیم. ما درک می کنیم که احساس هر کس نسبت به خسارت متفاوت است. چیزی که رها کردن آن برای ما آسان است برای شخص دیگری نابخشودنی به نظر می رسد: تصمیم گیری راجع به آن و تغییر دادن آن به ما ارتباطی ندارد. وقتی ابعاد خسارتی را که زده ایم را درک می کنیم می توانیم ببینیم که عدم بخشش آنها نیز بخشی از جبران خسارت ماست. همچنین در می یابیم اگر ما را ببخشند ممکن است عواقب دیگری برای شخصی که از او جبران خسارت می کنیم داشته باشد. شاید روابط دیگرشان به خطر بیفتد یا احساسشان نسبت به خودشان مورد تهدید قرار گیرد. تنها کسی که ما بر روی بهبودی اش کنترل داریم خودمان هستیم. ما فقط می توانیم آنچه را که متعلق به خود ماست تصحیح کنیم و مابقی از عهدۀ ما خارج است؛ بنابراین رها کردن را تمرین می کنیم.
معجزات اتفاق می افتند و ما تنها کسانی نیستیم که التیام را تجربه می کنیم. گاه آشتی کردن امکان پذیر است اما نه در زمان و یا تحت شرایطی که ما تعیین کرده ایم. ما بخشش، صبر و پذیرش را تمرین می کنیم. باید به آن زمان بدهیم،
زمان حتی اگر این یک عمر طول بکشد. دراین میانه ما توسط اشخاصی احاطه شده ایم که ما را باور دارند وبه ما - اهمیت می دهند و اگر توجه کنیم همیشه کسی هست که به کمک ما نیاز داشته باشد. ما می توانیم عشقی را که احساس می کنیم به طرف کسانی هدایت کنیم که آغوششان را بر آن می گشایند و به ساختن و قدرردانی از روابطی که در زندگی امروز ما حضور دارند بپردازیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan