Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

آنچه می خواهیم

آنچه ما می خواهیم
بارها می شنویم که اگر لیستی از خواسته هایمان در اوایل بهبودی برای خود درست کنیم، خود را ارزان فروخته ایم. این امر فقط دررابطه با اوایل بهبودی صدق نمی کند بارها و بارها آرزوهایی که برای خودمان داریم، جرقه هایی از - ارادۀ خداوند بوده و یک نقشۀ راه برایمان نمی باشند. بسیاری از ما این موضوع را در روابط احساسی خود نیز دیده ایم. برای پیدا کردن یک شریک احساسی به همان شکل عمل می کنیم که برای خرید یک ماشین جدید عمل می کنیم: یک لیست از چیزهایی که می خواهیم یا نمی خواهیم تهیه می کنیم و شروع به ارزیابی مدل های موجود براساس لیستی که تهیه کرده ایم می نماییم. ممکن است تعجب کنیم که با پیدا کردن آنچه بیشترین همخوانی با شرایط مان را دارد، مسائل هنوز آنطور که برنامه ریزی کرده بودیم پیش نمی روند. ممکن است راهنمای ما از ما بخواهد که لیست را به طرف خود چرخانده و از خود بپرسیم چکارباید نمود تا تبدیل به همان کسی شویم که انتظارداریم شریک زندگی مان باشد . شاید دیگران پیشنهاد کنند که کاملا از چنین لیستی فاصله بگیریم و درعوض راجع به نوع رابطه ای که می خواهیم داشته باشیم, تفکر کنیم. بعضی ازما استادان پیش بینی هستیم و از همان بار اولی که با کسی بیرون می رویم تمام رابطه را, از شروعی پرحرارت تا طلاقی دردناک, پیش بینی می کنیم. اجازه حضور دادن به خودمان بدین معناست که می توانیم به جای رابطه با یک رویا, خواهان داشتن رابطه با یک فرد باشیم. وقتی یادمی گیریم در لحظه زندگی کنیم, آزاد خواهیم بود تا از اوقاتمان لذت ببریم. با به کارگیری مهارت هایی مانند ارتباط گذاشتن و گوش کردن فعالانه و همچنین با تمرین اصولی مانند اتحاد، همدردی و مشارکت، می توانیم مدت ها قبل از اینکه وارد رابطه ای شویم, طرز استفاده از ابزاری را که برای یک رابطه مستحکم بدان نیاز داریم, بیاموزیم. این رفتارها فقط باعث نمی شوند که بیشتر به آنچه می خواهیم برسیم, بلکه باعث میشوند در همان جایی که هستیم شادتر باشیم و از درون احساس پربودن بیشتری کنیم.
موانع بسیاری بر سر راه قابلیت های ما برای داشتن رابطه ای که می خواهیم داشته باشیم وجود دارد: ترس، خودخواهی، داشتن دستاویز واین باور که رابطه مان عاقبت خوشی نخواهد داشت. هرچه بیشتر تراز می گیریم، شفاف تر موانع درونی خودمان را می بینیم که مابین ما و آنچه می خواهیم می ایستند. ممکن است خواسته های آنی خود را با قدرت شهودی خود اشتباه بگیریم و یا به محض اینکه هیجان زده می شویم، فکر کنیم عاشق شده ایم و یا ممکن است احساساتمان را کاملا سرکوب کنیم. وقتی نمی خواهیم با قلبمان ریسک کنیم قلبمان نیز هرگز به طور واقعی پُر نخواهد شد. هم چنان که یاد می گیریم قلب خود را بگشاییم جریحه دارشدن احساساتمان جان سالم به در می بریم. هرچه تحمل این نوع درد برایمان آسان تر می شود، به طرز عجیبی چنین تجاربی برایمان کمتر و کمتر اتفاق می افتند. انتخاب های ما بهتر می شوند، با احتیاط بیشتری وارد روابط می شویم و یاد می گیریم که علائم دردسرآفرین را زودتر تشخیص دهیم. روابط سالم شروع به جایگزین شدن هرج و مرجی می شود که زندگی ما را در خود بلعیده بود. گاه دلمان برای نابسامانی های زندگی تنگ می شود. زندگی بدون ماجرا و درهم ریختگی های اعتیاد فعال به نظرمان عجیب می آید وممکن است دربهبودی وسوسه شویم تا با بوجود آوردن ماجرا آن احساس آشنای دوران اعتیاد فعال را درخود زنده کنیم. شاید تکراری ترین نصیحت در انجمن که کمتر از همه به آنها گوش داده می شود این باشد: "در سال اول بهبودی وارد رابطه احساسی نشوید". ما نیاز به زمان داریم تا بتوانیم جای پایمان را محکم کنیم، حمایت کافی داشته باشیم، قدری قدم کار کنیم و بتوانیم خودمان را بشناسیم. اکثر ما در ابتدا زمان کافی به این کارها اختصاص نمی دهیم. این مانند ساختن خانه ای بدون پی ریزی است: بنای فونداسیون یک خانه دیر یا زود باید انجام شود و انجام چنین کاری در ابتدای کار بسیار آسان تر از پی ریز ی ساختمانی است که بنا شده باشد. عده زیادی از ما که در ابتدا وقت کافی برای این کار نمی گذاریم می بینیم که در آینده به آن احتیاج پیدا می کنیم. اگر توانسته باشیم اولین باری که رابطه به هم میخورد پاک مانده و از آن جان سالم به در ببریم متوجه می شویم که آن دوران به چه درد می خورد. همۀ ما یک سال صبر نمی کنیم و برای برخی از ما خیلی بیشتر طول می کشد تا شروع به گذاشتن اولین رابطه احساسی بنماییم. حتی ممکن است از اینکه مجرد هستیم خوشحال ترباشیم و آرامش بیشتری احساس کنیم و بخواهیم زندگی را به همین شکل ادامه دهیم. زمانی که می فهمیم دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد و جواب صددرصد درستی نیز موجود نیست, می توانیم به سئوال های بزرگ زندگی پاسخ داده و درنظر داشته باشیم که درصورت نیاز, همیشه می توانیم تصمیم مان را در آینده عوض ما دوست داریم یک فرمول جادویی داشته باشیم که بتواند روابط ما را درست کند: یک سال، سه سال، یک قدم پنجم، یک دوره کامل قدم ها. واقعیت ساده تر از این حرف هاست اما تعریف آن دشوار به نظر میرسد. بعضی از ما هرگز آمادۀ داشتن یک رابطۀ سالم نخواهیم بود و طی مابقی عمرمان با این مقوله مشکل خواهیم داشت. ما اعضایی را می شناسیم که در بازگویی اصولمان مهارت دارند اما ازدواج های نافرجام متعددی را پشت سر گذاشته اند. درعین حال ممکن است تازه واردانی را ببینیم که خود را, اتفاقی, دریک رابطه میابند و موفق می شوند به نوعی آن را حفظ کنند. وقتی رابطه ای به خوبی پیش میرود، با کمال میل آن را به خودمان نسبت می دهیم و وقتی آن کار نمی کند سعی می کنیم علت آن را شناسایی کنیم. همیشه درس هایی برای یاد گرفتن وجود دارند. وقتی به چیزهایی که میخواهیم دست نمیابیم، تجربه به دست می آوریم اما بعضی درس ها آنقدر واضح اند که آموختن آنها نیازی به تجربه نمودن چیزی ندارد. با تمرین کردن می توانیم مسئولیت پذیری شخصی، پاسخگویی, و حس تشخیص را در خود پرورش دهیم. ما معمولاً وقتی در حال انجام عمل اشتباهی هستییم، خودمان از آن اطلاع داریم. اعمالی مانند: سوء استفاده از کسی که آسیب پذیر است، کنترل کردن، بدجنسی یا بد رفتاری ما نسبت به خودمان و همچنین دیگران مسئولیم تا چنین رفتارهایی را متوقف کنیم. اقرار این مسئله می تواند دشوار باشد اما زمانی که بیشترین تمایل را برای داشتن یک رابطه داریم، معمولاً کمترین ابزار را برای مراقبت از آن دراختیار داریم. بسیاری ازما با این ترس دست و پنجه نرم می کنیم که هیچ وقت شریکی برای زندگی مان نخواهیم داشت و این بدین معناست که همیشه تنها خواهیم بود. چنین ترسی ما را به سوی اضطراب مزمن و بسوی درد هدایت میکند. وقتی تنها و غمگین هستیم یا سعی می کنیم سرخودمان را گرم کنیم, ممکن است چیزهایی را بپذیریم که واقعا آنها را برای دراز مدت نمی خواهیم. وقتی اولویت ما فقط تنها نبودن باشد، امکان زیادی وجود دارد که ارزش ها یا اولویت های خود را به مصالحه بگذاریم و سریعا به شخصی متعهد شویم که هنوز به درستی او را نمی شناسیم. یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد که می گوید: "مواظب خواسته ات باش چون ممکن است به آن برسی". ما شور و حال یک رابطۀ جنسی را با صمیمت اشتباه می گیریم. ممکن است فکر کنیم احساساتمان واقعی است حال آنکه فقط به دنبال تغییر مسیر فکری و یک راه حل فوری بوده ایم. گاه به دنبال روابط جنسی می رویم در حالیکه چیزی که به دنبالش هستیم عشق است. از ترس تنها ماندن ، خلاءای که در درونمان احساس میکنیم را با یک رابطه وصله پینه میکنیم . یکی از اعضا راجع به رابطه اش چنین می گفت: "او تبدیل به نیروی برتر من و ماده مصرفی من شده بود". من همیشه وقتی بی حوصله، تنها و یا خوشحال بودم به او تلفن می زدم و از او می پرسیدم چه کار می کنی؟ من پاک بودم و درعین حال هیچگونه ابزاری دراختیار نداشته و یک وسوسه ی جدید نیز پیدا کرده بودم. هیچ چیز عوض نشده بود. همین عضو گزارش داد که یک نفر در برنامه به او پیشنها کرده بود "اگر بعد از ساعت 21 شب است و فکر خوبی به نظرت آمد آنرا انجام نده". گاه به نظر می آید که آخرین ماده مصرفی مان میتواند شخص دیگری باشد. کشف این مطلب میتواند بسیار تعجب آور باشد که دلباختۀ کسی شدن, میتواند به آسانی تبدیل به خود مشغولی گردد. اما وقتی تفکرات خود را ارزیابی می کنیم می بینیم تا چه حد برایمان اهمیت دارد که آیا دیده میشویم یا نه و دیگران ما را چگونه می بینند. خیلی وقت ها اجازه می دهیم یک رابطۀ جدید نسبت به بهبودی مان اولویت پیدا کند. کمتر به جلساتمان می رویم، به دیگران تلفن نمی زنیم و آنطور که باید و شاید روی خودمان کار نمی کنیم. جای تعجب نیست که وقتی از خودمان مراقبت نمیکنیم به رابطه مان نیز لطمه میخورد. اما این طور به نظر می رسد که انرژی لازم را از آن رابطه به دست می آوریم و این را زمانی متوجه می شویم که فضای کافی و زمانی را که نیاز است می گذاریم تا برنامه مان را انجام دهیم. هرکاری که لازم باشد انجام می دهیم تا تبدیل به شخصی شویم که برای رابطه دلخواهش آمادگی داشته باشد و اگر می خواهیم آن رابطه را حفظ کنیم باید به انجام آن کارها ادامه دهیم. "مانند اینکه به روی درخت بهبودی محلول جادویی رشد بریزیم". یکی از اعضا می گفت اگر میخواهی خودت را بشناسی با کسی یک رابطۀ احساسی بگذار. دیگری می گفت: نه، اگر می خواهی راهنمایت را بشناسی با کسی یک رابطۀ احساسی بگذار. بعضی از ما پس از پاک شدن شروع به گذاشتن روابطی به ظاهر جدی می کنیم که همه به فاجعه منتهی می گردند. ماجرای عاشق شدن و سپس عاشق نبودن می تواند پاداش خودش را دربرداشته باشد و به نظر می رسد که ما همان رابطه را بارها بارها با اشخاص مختلفی تجربه می کنیم. شور و حال عشق زود هنگام ممکن است چنان ما را تحت تاثیر قرار دهد که دوباره و دوباره در جستجوی آن باشیم. گاه رفتاری که ما طی یک رابطه به نمایش می گذاریم, سدّ راه مان می شود، اما در عین حال می توانیم مشکلات را حتی قبل از شروع یک رابطه پیش بینی کنیم متوجه - می شویم اشخاصی را انتخاب نموده ایم که ابداً برای ما مناسب نیستند. گاه راجع به اینکه نمی توانیم شخص مورد نظرمان را پیدا کنیم با شوخی می گوییم که قابلیت انتخاب درست درما وجود ندارد, اما واقعیت امر میتواند برایمان
بسیار دردناک باشد. جای تعجب نیست که برخی از ما از داشتن روابط جنسی هیجان زده می شویم. ما خواهان چیزی هستیم که حال ما را سریعآ خوب کند. برخی اوقات تنها با یک نفر لاس زدن به نوعی یک حالت نشعگی درما ایجاد می کند. ما از این کار لذت می بریم. برقرار کردن ارتباط نیز, حتی قبل از اینکه اتفاقی بیافتد, می تواند نشئگی خودش را داشته باشد. البته این بدین معنا نیست که همه ما با داشتن روابط جنسی مشکل داشته باشیم, حتی آنهایی که داشتن چنین روابط غیر احساسی و جنسی برایشان امری عادی باشد. همانند بسیاری از چیزهایی که در بهبودی بدانها برمی خوریم, در رابطه با مقولۀ فوق, تا زمانی که مشکلی پیش نیاید، مشکلی وجود نخواهد داشت. شاید بخواهیم از خود سئوال کنیم که آیا روابط جنسی زندگی مان را غیر قابل اداره کرده است؟، آیا بخشی از خوشحالی یا ناراحتی ما را تشکیل میدهد؟، آیا وسوسه و اجبار نقشی در رفتارهایمان بازی میکنند؟، آیا ما دروغی گفته ایم، رازی را نگه داشته ایم یا در حال پنهان کاری هستیم. نگاهی صادقانه به این مسئله می اندازیم که آیا رفتارهای ما باعث ایجاد درد ورنج برای عزیزانمان میشود یا اگر واقعیت را می دانستند دچار درد و رنج می شدند. - ما باید راجع به آنچه که انجام میدهیم صداقت داشته باشیم. ممکن است در پی یک رابطۀ معنادار باشیم، یا به دنبال خوش گذرانی باشیم، یا ممکن است دنبال دردسر بگردیم. درک انگیزه هایمان باعث میشود عواقب کارهایمان را راحت تر درک کنیم. اینطور نیست که همیشه آنچه را که درخواست می کنیم بدست آوریم, اما زمانی که خواهان یک چیز بخصوص بوده و به دنبال چیزمتفاوتی می رویم, معمولا با عواقب ناامید کننده ای مواجه می گردیم. اگرهنوز در حال خودفریبی باشیم چطور می توانیم امیدی به داشتن رابطه ای توأم با صداقت و بی ریایی با کس دیگری داشته باشیم. چیزی که اهمیت دارد این است که با رفتار و تصمیماتمان احساس راحتی کنیم. دیگران, نقطه نظرات خودشان را دارند, ولی ما می آموزیم آنچه که میخواهیم, آنچه که باور داریم و آنطور که می خواهیم زندگی کنیم را شناسائی کنیم. این میتواند از یک عضو تا عضو دیگر واز یک مقطع تا مقطع دیگر از زندگیمان بسیار متفاوت به نظر بیاید.رفتاری که در اوائل بهبودی با آن راحت بودیم ممکن است در آینده قابل تفکر هم نباشد؛ یا ممکن است بعد از سالها پاکی، برای اولین بار چنان تجربه ای از آزادی به دست میاوریم که هرگز در اوائل تجربه نکرده بودیم.کاملاً منطقی است که رفتار مابر اساس نیازمان، خواسته هایمان و یا میل شدیدمان تغییر کند، نکته مهم این است که در مورد آن باخودمان شفاف باشیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan