Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

آنچه که درخواست می کنیم

آنچه که درخواست می کنیم
در درازمدت خود را بیشتر می پذیریم و با شرایطمان آشناتر می شویم. یاد می گیریم از مصاحبت خود لذت ببریم و با گرایش ها و مسئولیت های خود به شیوه ای مناسب برخورد کنیم. شاید از درک اینکه دیگر مانند گذشته, به یک رابطۀ احساسی "نیاز" داریم, متعجب شویم. تعجب آورتر این است که وقتی متوجه می شویم خواهان یک رابطۀ احساسی هستیم, و باوجود آنکه نیازی بدان نداریم, بودن در چنین رابطه ای برایمان راحت ترمی گردد. داشتن حمایت بدین معناست که بعضی از منابعی را که برای داشتن یک رابطۀ دو نفره بدان نیازمندیم, در دسترس داشته باشیم واگر مسائل طوری که امیدش را داشتیم پیش نرفت, بتوانیم از آن کمک بهره بگیریم. روابط یکی از مقوله هایی است که فقط با تمرین کردن, در آن خبره نمی شویم. اکثر کارهای پراهمیتی که برای بهبود بخشیدن به روابط احساسی مان انجام می دهیم, در چنین روابطی به کارگرفته نشده و در رابطه با راهنما و دوستان مورد اعتمادمان انجام می گیرند. حتی پس از سالها پاکی, تفکیک و تطبیق آنچه در قلبمان و ذهنمان اتفاق می افتد به طور خودکار انجام نمی پذیرد. مابه یک جفت چشم دیگر نیز نیاز داریم؛ به شنونده ای که برایمان اهمیت قائل شود و بخواهد به ما کمک کند تا مسائل را ازیکدیگر تمیز دهیم. یک راهنمای خوب کلیدی برای ایجاد تغییر در نوع رابطه مان با دیگران است. رابطۀ بین ما و راهنمایمان میتواند پایه و اسا س مابقی روابط مان در بهبودی باشد. برخی از ما نیاز داریم مدت زیادی پاک باشیم تا راهنمایی را که بتوانیم با او ارتباط بر قرار کنیم, پیدا کنیم. ممکن است آن شنونده را به جای یک راهنما, در دوست قابل اعتماد دیگری پیدا کنیم. بدون توجه باینکه چنین احساس امنیتی را چگونه پیدا می کنیم, بازگو نمودن صادقانۀ تجارب گذشته مان, امری حیاتی برای ایجاد تغییر می باشد. نمی توان کتمان نمود که معتادان با واقعیت مشکل دارند. چنین مشکلی در روابط احساسی مان نیز دیده می شود: ما با این خیال پردازی که روابطمان باید چگونه باشند دست به گریبان می شویم وچگونگی واقعیت آنهارا نادیده می گیریم. وقتی عاشق رویاپردازی باشیم، واقعیت باعث عصبانیت مان می شود. خشمگین شدن نسبت به واقعیت نقطه مخالف پذیرش است. گاه آنقدر درگیر وهم وخیال درباره طرف مقابلمان می شویم که وقتی مانند آن عمل نمی کند، عصبانی می شویم. گاه بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که خود را ازشرایط دور کنیم، اما این معمولاً آسان ترین کار ممکن می باشد. سفر ما آموختن این نکته است که باید علی رغم همخوانی فرد مورد نظر با انتظارات واهی مان, او را بپذیریم. شاید ارائۀ یک عشق کامل و بدون قیدوشرط تنها ازعهدۀ خداوند برآید اماهمانطورکه به چنین هدف ایده آلی نزدیکتر می شویم, روحمان شکوفا میگردد. هرچه عمیق تر دوست بداریم، بیشتر قابلیت عشق ورزیدن خواهیم داشت. هر چه بیشتر از طریق روابطمان رشد کنیم, صمیمت بیشتری را تجربه خواهیم نمود. بعد از سالها پاکی ممکن است متوجه شویم که بالغ و جاافتاده به نظر می رسیم و زندگی مان در بسیاری از موارد به آنچه که میخواستیم تبدیل شده است اما با وجود این هنوز با روابط احساسی مان در حال کشمکش هستیم. تمیز دادن بین یک عشق بالغ و یک عشق نابالغ می تواند هرمدت زمانی که یک عشق برای رشد نمودن و بالغ شدن بدان نیاز دارد, طول بکشد. چنین چیزی یک فرایند مادام العمر است. وقتی اقرار می کنیم چه مقدار از خسارت های زندگی مان دررابطه با روابط جنسی و عشق وعاشقی بوده است، به فوائد بازگشت سلامت عقل دراین حیطه, پی می بریم. ما
قدم ها را کار می کنیم تا خرابی های گذشته مان را هموار کنیم, از راهنما استفاده می کنیم تا با کمک او خرابی های امروز مان را هموارکنیم و از سنت ها استفاده می کنیم تا راههای جدیدی برای کنارآمدن با دیگران بیاموزیم. ما بخشنده تر می شویم، خودخواهی مان کاهش می یابد و کمتر می ترسیم. می آموزیم که ضابطه و چهارچوب داشته باشیم و در عین حال باز و صریح باشیم: می توانیم آنقدر در مطالباتمان خشک و بی انعطاف باشیم که پیدا کردن طرف مقابل در زندگی مان غیر ممکن شود. از توقعاتمان راجع به دیگران دست بر میداریم و کمی بیشتر از خود مطالبه می کنیم. به تدریج میتوانیم ببینیم کجا نیاز به تغییر داریم و کجا باید محکم بر روی اعتقادات خود بایستیم, حتی اگر این به معنای صبرکردن باشد. شروع به دیدن این نکته می کنیم که باورهای ما در کجا امنیت ما را حفظ می کنند و در کجا ما را دوباره و دوباره به طرف الگوهای قدیمی سوق میدهند. یکی از اعضا می گفت: "من از اینکه ترکم کنند نمی ترسم بلکه انتظار داشته و مطمئنم که این کار انجام خواهد شد". وقتی بدترین انتظارت را داریم معمولاً همان انتظارات درزندگی مان به وقوع می پیوندند. درس گرفتن از تجاربمان مهم است، اما گرایش ما به این باور که می توانیم از آن فراتر برویم نیز امری حیاتی است. اجازه تغییر به خود و دیگران دادن میتواند به معنای تسلیم به این احتمال باشد که خود را در قلمروی بیگانه ای بیابیم. وقتی روابط مشابه را تکرار نمی کنیم، ممکن است این احساس به ما دست بدهد که اصلاً نمی دانیم باید چه کار کنیم. یکی از اعضا می گفت: "سالها برایم به طول انجامید، اما آخرین باری که قدم چهارم را می نوشتم ناگهان متوجه شدم که دیگر پی در پی با افرادی مشابه رابطه برقرارنمی کنم بلکه این من هستم که تغییر - نکرده و همان شخص قبلی بودم. اینکه آن شخص دیگر چه کسی بوده باشد اهمیتی نداشت, چونکه من هنوز همان عکس العملهای قبلی را ازخود بروز می دادم". کار متفاوتی انجام دادن یک ریسک است اما تکرار اشتباه, شکست خوردن را تضمین می کند. یک عضو قدیمی این مطلب را به بهترین شکل ممکنه بیان کرد: "قبلأ ما فکر می کردیم که مشکل ما در اعتماد نکردن بود، اما اکنون می دانیم که مشکلمان در نداشتن شهامت است". هرچه بیشتر آزادی از اعتیاد فعال را تجربه کنیم، بیشتر می توانیم ببینیم چگونه اعتیادمان حتی درپاکی ما را به مخمصه می اندازد. ما گرایش داریم اعمالی را که در زندگی مان خسارت به بار می آورند تکرار کنیم و خود را در معرض صدمه قرار دهیم. شاید تنها چیزی که برای تغییر الگوهای قدیمی و دردناک نیاز داریم کمی شفافیت ذهن باشد. ولیکن گاه اعمال خود را آشکارا می بینیم و بازهم آنرا انجام میدهیم. انگیزه ها و تمایل خود را بررسی می کنیم، راجع به آن مشارکت می کنیم, دفترچه خودرا با نوشتن تراز پر می کنیم اما باز هم همانجا که بودیم باقی می مانیم. همان تضادی را که در خدمت تجربه می کنیم, در آخرین شغل مان و یا آخرین رابطه مان با یک فرد جدید تجربه کرده بودیم. وقتی این نوع مسائل تکراری را می بینیم، قضاوت یکدیگر برایمان آسان می شود. اما واقعیت امر این است که این انتهای کار نیست. برخی اوقات دردمان باید به حدی رسیده باشد تا بتوانیم با مسائلی که عمیقا در درونمان دفن شده است روبرو شویم، اما گاه وقتی به عقب نگاه می کنیم می بینیم که برخی التیام های دیگر باید اتفاق می افتاد تا توانایی چنین کاری را پیدا می کردیم. ممکن است از اینکه کمبودهای اخلاقی مان به ترتیبی که ما خواهان آن بودیم، از بین نرفته است، احساس یأس و ناامیدی کنیم. هر بار که از یک طوفان احساسی عبور می کنیم فرصتی به ما داده می شود تا بار گذشته را رها کنیم و آزادی بیشتری را درآن سوی طوفان پیدا کنیم. در نتیجه آینده مان کمتر و کمتر تحت تأثیر تاریخچه مان قرارمی گیرد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan