Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

گذر به فراسوی"پذیرش اجتماعی"

فرای "قابل قبول اجتماع بودن"
وقتی وارد انجمن می شویم به ما گفته می شود: "برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چه مقدار مصرف کرده اید و یا آن را از کجا خریده اید. کارهایی که درگذشته کرده اید و یا دارایی و نداری شما برای ما بی تفاوت است. تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد این است که شما می خواهید درمورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می توانیم به شما کمک کنیم". سالها پس از ورودمان به انجمن, این گفته هنوز به قوت خود باقی است. ما بدون توجه به مقصدمان, زندگی های جدید خود را به همان روش بنا می کنیم. به موقع خود خواهیم آموخت که مقصدمان به اندازۀ چگونگی دستیابی مان بدان, اهمیت ندارد. یکی از مُحَسَنا ت تجربه مان این است که ما می دانیم برای شرکت نمودن در امو ر جامعه حق انتخاب داریم. ما تصمیم می گیریم که چگونه با دنیای اطراف تعامل داشته باشیم و اینکه آیا می خواهیم جایگاهی درآن داشته باشیم و این جایگاه کجا خواهد بود, نیز تصمیم ما می باشد. ترکیب شدن دردنیا به طریقی که برایمان راحت باشد, بخشی از سفرمان بوده و مقصدمان نمی باشد. پیداکردن جایگاه خود در اجتماع هدف اصلی مان نبوده و راهی است که از طریق آن به اهدافمان دست میابیم. مورد قبول اجتماع واقع شدن می تواند ما را ازهدفمان که بیدار نمودن روحمان می باشد, منحرف سازد. بسیاری از ما ازخود می پرسیم که می خواهیم مورد قبول کدام جامعه واقع شویم. منظو ر برخی از ما ازجامعه, خو د NA می باشد. با وجودیکه ما همیشه منزوی, شکاک و بیگانه بوده ایم, راهی پیدا می کنیم تا در NA احساس راحتی کنیم. ولیکن زمانی که راجع به پیداکردن جایگاه مان در دنیا فکر می کنیم, ممکن است با چالش های بیشتری روبرو شویم. اگر هویت خود را از بیگانه بودن و تعلق نداشتن گرفته باشیم, ملحق شدن به هرچیزی می تواند کمی برایمان عجیب به نظر آید. بازگشت به اجتماع گام دشواری است و ممکن است برایمان توأم با ریسک باشد اما هیچکس نمی تواند این تصمیم را برایمان بگیرد. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "زمانی که درحال بزرگ شدن بودم همیشه احساس بیگانگی می کردم, در دنیای مواد مخدر پذیرفته شدن را پیدا کردم". احساس تعلق داشتن می تواند برایمان جاذبه باشد و بعضی اوقات رها نمودن روش زندگی مشکل تر از رها نمودن مواد مخدربه نظر میاید. وقتی به آنچه که ما را وادار می کند تا این حد برروی چیزهایی بیرون از خودمان تمرکز کنیم, نگاهی میاندازیم, اغلب متوجه می شویم عامل محرک مان ترس می باشد. ما ازخودمان, از دنیا و از اینکه مبادا کسی پی ببرد چقدر واهمه داریم, می ترسیم. ما پشت انواع نقاب ها پنهان می شویم, از و فق دادن انعطاف ناپذیر خود با اجتماع گرفته تا خصوم ت آشکار. برای اشخاصی که چنین دردهایی را متحمل شده اند, می توانیم فوق العاده حساس و ظریف باشیم. اشتباهأ باور می کنیم که مورد قبول اجتماع بودن می تواند ما را از درد معاف کند, دردی که به نظرمی رسد از مهم دانستن تفکر دیگران, سرچشمه می گیرد. شناسایی نقاط قوت و ضعف مان می تواند دشوار باشد چرا که برخی اوقات این دو بسیار مشابه یکدیگر به نظر میایند. همۀ ما بخشها و قطعه هایی را کم داریم. برخی از ما راه درازی درپیش داریم تا حتی ابتدایی ترین اصول رفتاری مناسب را بیاموزیم. بعضی دیگر از ما درپوشش چیزهای ایراددار خود با یک لایه روژ لب یا یک کت چرمی, مهارت پیدا کرده ایم. می توانیم گرفتا ر ظاهر خوبی داشتن یا به نمایش گذاشتن تصوی ر آنچه که آرزو داشتیم باشیم, شویم. اگر اجازه دهیم چیزهایی بیرون از خودمان آنچه که هستیم را تعریف کنند, مانند درختی خواهیم شد که ریشه نداشته باشد و احتمالأ با اولین طوفان سرنگون خواهد شد. زمانی که تأیید طلبی از بهبودی مهمتر می شود, ما بیشتر از آنچه که تصورمی کنیم در معرض لغزش قرارمی گیریم. ولیکن تلاش در درست کردن بیرون مان تنها به تأیید طلبی مرتبط نمی شود. ما یادمی گیریم نسبت به زندگی واکنشی مناسب از خود نشان دهیم. بسیاری از ما نبود اعتماد به نفس را با رفتارهای نامتناسب می پوشانیم. اغلب تصور می کنیم دیگران نیز آن رفتارهایی را که ما دربدترین لحظات مان به نمایش گذاشته ایم ازخود بروزخواهند داد. از ترس اینکه مبادا دیگران ما را آنطور که خودمان می بینیم ببینند, آنها را ازخود دورمی کنیم. اگر به خودمان اجازه دهیم آنطور که هستیم در دنیا ظاهر شویم, گام بزرگی را برداشته ایم. می توانیم بدون اینکه فُردیَت خود را ازدست بدهیم, رفتارهایمان و همچنین محیط اطرافمان را در نظر داشته باشیم. اما درعین حال شروع می کنیم به دست از دفاع برداشتن و با دیگران مشارکت نموده و اجازه می دهیم وارد حریم مان شوند. متوجه می شویم زمانی که کمتر می ترسیم, مثل سابق ترسناک به نظر دیگران نمیاییم. درنهایت, مسئله این نیست که جامعه چطور ما را می پذیرد. مهم این است که آیا ما جامعه و نقش خود را در آن می پذیریم یا خیر. طی پیمودن مسیر بهبودی اولویت هایمان تغییر می کنند. در ابتدا, فقط مصرف نکردن, یک کار تمام وقت است. وقتی از این درماندگی خلاص می شویم, بسیاری از ما خود را با مادیات مشغول می کنیم. ما موفقیت را با حس امنیت اشتباه می گیریم. وقتی اولویت هایمان مجددأ جابجا می شوند, شاید این نتیجۀ نوع دیگری از تغییر باشد یک درک تدریجی از اینکه رضایتی عمیق درانتظارمان است. "باورداشتم تا زمانی که مخارجم پرداخت می شدند, مورد قبول بودم. سخت کار می کردم اما فراموش کردم از لحاظ جسمی, روانی و روحانی ازخودم مراقبت کنم. به تدریج درک و فهمم شروع به گسترش نمود. همچنانکه ارتباطم با نیروی برترم عمیق تر گشت, به در ک شفاف تری از آنچه که خواهانش بودم, نائل شدم. دیگر تمایل نداشتم اجازه دهم برچسب ها مرا تعریف نموده و یا از پیشرفتم جلوگیری کنند. دیگر مورد قبول اجتماع بودن را در مقام و مرتبه نمی دیدم. می خواستم کسی باشم که دیگران درمصاحبت با او احساس راحتی کنند. پس از اینکه راه خود را از اعماق تاریکی به سطح پیدا کردم, هوای زندگی بخش را استنشاق کردم. اکنون می خواستم تجربه ام را بدون هیچگونه انگیزۀ نادرستی بصورت رایگان مشارکت کنم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan