Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

تحصیلات

تحصیلات
اعتیاد می تواند وقفۀ بسیاری در تحصیلات مان ایجاد کند. برخی از ما در اوائل این فرایند ترک تحصیل کردیم, یا اینکه اصلأ با تحصیلات درگیر نبودیم. اطلاعات ما در بعضی موارد کمبود داشته و یا وجود خارجی ندارند که این می تواند بدلیل اعتیادمان و یا محیطی که درآن بزرگ شده ایم, باشد. درضمن چنین عدم آگاهی می تواند باعث شرم مان گردد. عدم آگاهی یک نقص شخصیتی نیست و فقط به چیزهایی مربوط می شود که هنوز نمی دانیم. بین ندانستن و آموزش پذیر نبودن, تفاوت بسیاری وجود دارد. بهبودی نوعی تحصیل است. ما درحال آموختن اصول و تمرین راه جدیدی از زندگی می باشیم. در طی این فرایند, خواندن و نوشتن, مراقبت, مشارکت, تمرین و حضور یافتن را می آموزیم و به جلسات باز می گردیم. توانایی هایی را که با کارکرد قدمها در خود گسترش می دهیم, می توانیم به راحتی به جوانب دیگر زندگی مان منتقل کنیم. وقتی که این مهارتها را در انواع دیگر آموزش, به کارمی گیریم, به طرز شگفت آوری موفق خواهیم شد, حتی اگر روش کار مربوطه کاملأ متفاوت باشد. برای پیشرفتمان محدودیت های بسیار کمی وجود دارند, حتی اگر کاری را از ابتدا شروع کنیم. بسیاری از ما پس از پاک شدن به مدرسه یا کالج بازمی گردیم و ممکن است از چالش هایی که درمقابل مان قرار می گیرند متعجب شویم. حتی یک کارگاه آموزشی درمحل کارمان می تواند ما را به دلیل آنکه به چنین روش یادگیری عادت نداریم, منقلب کند. البته ادامۀ تحصیلات چیزی نیست که همه مان بدان تمایل داشته باشیم و بسیاری از ما برای مدت کوتاهی به تحصیلات بازگشته و از ادامۀ آن منصرف گشته ایم. یکی از اعضا چنین گفت: "من از اینکه فرصت یافته بودم تحصیل کنیم سپاسگزار بودم اما درعین حال متوجه شدم که نیازی به ادامۀ آن نداشتم". شاید به خاطر بدست آوردن مهارت های جدید به تحصیلات بازگردیم یا اینکه بخواهیم چیز جدیدی را امتحان کنیم. یکی از اعضا می گفت: " ایده های من راجع به جامعه و مفهوم زمین رزم, واقعأ غیرعادی بودند. قبل از اینکه می توانستم کاملأ در آن سهیم شوم باید طرزکار آن را یاد می گرفتم". ما بیش از موضوعی که مطالعه می کنیم یادمی گیریم و می آموزیم که چطور یادبگیریم. همانطور که جسم مان بواسطۀ مصرف مواد تخریب شده بود, به مغزمان نیز خسارت وارد گشته است. هردرسی را که بخوانیم, چه آن نواختن گیتار, جوشکاری و چه بافندگی یا فلسفه باشد, یادگیری مغزمان را وادار به ورزش می کند. همچنانکه جذب نمودن و حفظ اطلاعات را تمرین می کنیم می توانیم التیام را ببینیم و احساس کنیم. یادمی گیریم تحت شرایط دشوار کارمان را انجام داده و بازخورد دیگران را بپذیریم. یادمی گیریم درطی فرایند یادگیری ثبات قدم داشته باشیم. بی صبری مانع کارمان خواهد شد. وقتی بی صبری می کنیم خواستار آنیم که چیزی را بدانیم, نه اینکه یادبگیریم. درس خواندن تمرینی است در تمرکز نمودن و تمرینی که با آموزش پذیر بودن انجام می دهیم, برایمان شروع خوبی است. برخی از ما با هدف و برنامۀ بخصوصی به تحصیل بازمی گردیم اما می توانیم باعث تعجب خودمان شویم. لذت یادگیری می تواند پاداش خودش را دربرداشته باشد. شاید از اینکه درچه موردی مهارت یا توانایی های بی القوه داریم شگفت زده شویم و به احتمال قوی ما از آنچه که فکر می کنیم باهوش تریم. یکی از اعضا مشارکت کرد که : "فکر می کردم واقعأ کودن بودم چونکه پس از چندین بار لغزش, سالها طول کشید تا بتوانم پاک شوم". یکی دیگر از اعضا
چنین گفت: گرفتن لیسانس به کمک کرد تا ذکاوت خودم را باور کنم". نسبت به استعدادهایمان روشن بین بودن فرصت آن را به ما می دهد تا مسیری را که هرگز تصورش را نمی کردیم, دنبال کنیم. بسیاری از ما این احساس را که باید زمانهای ازدست رفته درطی اعتیاد را جبران کنیم, مشترک داریم و با این احساس که ما به اندازۀ کافی توانایی نداریم,کشمکش می کنیم. اختصاص دادن زمان مورد نیاز, هم برای درس خواندن و هم برای خدمت در NA , می تواند برایمان درسی در تعادل برقرار نمودن باشد. شاید تصور کنیم که کلیۀ همکلاسی هایمان مصرف می کنند یا اینکه آنها گروه خاصی هستند که ما درآنها جایی نداریم. می توانیم درعین حال, هم احساس ناامنی نموده و هم دیگران را قضاوت کنیم. یکی از اعضا چنین گفت: فرایند آمیختن با دیگران بطور شگفت آوری احساسی بود. من بهبودی ام را مانند یک رزه به تن کرده بودم. احساس تنهایی و بیگانگی می کردم اما خویشتن پذیری لازم را نداشتم تا به دیگران اجازۀ ورود به حریمم را بدهم". اگر به تکامل پرستی گرایش داشته باشیم احتمالأ وقتی دوباره به تحصیلاتمان ادامه می دهیم, با آن مواجه خواهیم شد. یکی از اعضا اینچنین مشارکت کرد: " اگر نتیجۀ هریک از امتحاناتم کمتر از نمرۀ بیست می شد, احساس شکست کرده و خود را یک بازنده می دانستم. خوابم نمی برد مگر اینکه اشتباهاتم را شناسایی می کردم. با همکلاسی هایم رقابت نمی کردم بلکه تنها رقیبم ترس خودم بود". پشت تکامل پرستی دیوار شرم قرارگرفته است و هر گام اشتباهی این احساس را به ما می دهد که پنجره ای به درون آن راز بازگشته است. هرپیشنهادی انتقاد به نظر می رسد و هر انتقادی درما احساس سرزنش شدن ایجاد می کند. اغلب طوری رفتار می کنیم که گویی زندگی مان در واقع, در زمانی در آینده آغازخواهد شد, مثلأ: وقتی به مقطع پاکی خاصی رسیدیم یا تحصیلات مان را به پایان رساندیم یا کارپیدا کردیم و یا زندگی مان بطوری معجزه آمیز قابل اداره شده بود. دریک برنامۀ "فقط برای امروز", یادمی گیریم که نکتۀ مهم اتفاقاتی نیستند که قراراست در آینده رخ دهند. زندگی های ما آنچه که اکنون انجام می دهیم می باشند. روال زندگی مان در راستای دستیابی به اهدافمان طرز زندگی مان است. درختان بلند قامت به ریشه هایی عمیق نیاز دارند. ما باید اطمینان حاصل کنیم که درحین پیشروی به سمت جلو, زمان لازم را به بنا نمودن و حفظ شالودۀ بهبودی مان, اختصاص می دهیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan