Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

کار و شغل

کار
قدمها کمک می کنند به افراد بهتری تبدیل شویم اما خدمت یکی از راه هایی است که درآن یاد می گیریم چطور در دنیای بیرون عمل کنیم. بسیاری از مهارت هایی که درخدمت میاموزیم درزندگی شغلی مان بکار گرفته خواهند شد. ممکن است بعضی اوقات طی انجام شغل خود احساس غریبی یا عدم تعلق به ما دست دهد, اما در خدم ت انجمن ما بطوری تمام و کمال سهیم هستیم. درخدمت, ما هدف اصلی خود را حدس نزده و حق سهیم بودن را برای خود مسلم می دانیم. درانجمنی که اختیار نهایی با یک نیروی برترازخودمان است, یاد می گیریم به عنوان یک عضو برابر, با دیگران کارکرده و به جای اینکه خود را یا مغزکل و یا یک قربانی بدانیم, چیزهای جدیدی به دیگران یادبدهیم و یا از آنها بیاموزیم. یادمی گیریم انرژی خود را درجهتی سازنده سوق دهیم و تمرکز داشتن را تمرین کنیم. ما فرای توانایی های فعلی مان قدم برداشته و درمیابیم حتی باوجود آنکه کامل نیستیم, می توانیم جان سالم بدربرده و موفق باشیم. خدمت, خنثی کنندۀ خودخواهی است و احساس ارزشمند بودن را در ما افزایش می دهد. یادمی گیریم قبل از واکنش نشان دادن تأمل نموده و فکر کنیم. چیزهایی که ما را تحت تأثیر قرار می دهند همیشه شخصی نبوده و ما مجبور نیستیم همیشه درمقابل آنها عکس العملی خصمانه از خود نشان دهیم. NA مکان امنی را دراختیارمان قرار می دهد تا در آن دچار اشتباه شده, از اینکه چه کسانی هستیم آگاه شده و یاد بگیریم چگونه با دیگران ارتباط بگذاریم. آنچه که ما را حق بجانب نموده و مجبور به انجام رفتارهای تدافعی می نماید, اکثرأ هرجا که می رویم ما را همراهی می کند. ما نقائص اخلاقی خود را درحال وقوع می بینیم و با فروتنی جبران خسارت نموده و یا فقط تغییر جهت داده و از نو شروع می کنیم. همه مرتکب اشتباه می شوند اما بلافاصله اقرار به اشتباهاتمان نشان دهندۀ درستکاری و مسئولیت پذیری درمقابل اعمالمان می باشد. تجربۀ خدمت به ما کمک می کندمسئولیت انجام کارها را متقبل شویم و یادبگیریم آنها را به پایان برسانیم. یادمی گیریم بی حرکت دریکجا بنشینیم و گوش فرا دهیم. میاموزیم زمانی که حرفی برای گفتن داریم صدای خود را به گوش دیگران برسانیم. شروع به داشتن این احساس می کنیم که می توانیم بدون هیچ ترس یا شرمی, جایگاه درست خود را دردنیا بدست آوریم. همچنانکه این اصول را در تمام موارد زندگی مان تمرین می کنیم, برخی از تفاوت های بین زندگی مان دربهبودی و آن کسی که درزندگی کاری مان هستیم, شروع به ناپدید شدن می کنند. یکی از روش های تمرین این اصول درخدمت صاحب کارمان بودن است. بعضی از اعضا ازخود این سؤال را کرده اند:"چطورمی توانم در محل کار خود, اتحاد را تمرین کنم؟ چطور به نیروی برترم اجازه دهم تا طی روزکاری ام, زمام امور را دردست
بگیرد؟هدف اصلی محل کارم چیست و من چطورمی توانم کمک کنم تا بدان دستیابیم؟ هدف اصلی من دراینجا چیست؟" هرشغلی که داشته باشیم, زمانی که آن را به عنوان فرصتی برای تمرین اصول مان تلقی کنیم, درواقع از وقتمان به نحو احسن استفاده کرده ایم. یکی از اعضا اینطورمشارکت کرد: "درگذشته قبول هرنوع مسئولیتی به نظرم یک بارسنگین میامد اما وقتی یاد گرفتم آن را به عنوان راهی برای اجرای ارادۀ نیروی برترم ببینم, قبول همان مسئولیت برایم یک افتخار شد". وقتی توسط اصول روحانی راهنمایی می شویم, هرکجا که باشیم می توانیم مثمرثمر واقع شویم. اغلب قبل از اینکه خودمان متوجه شویم, اطرافیان مان به ارزش مان پی می برند. شاید بیش از همه چیز, زمانی که ازنظر روحانی وصل هستیم, خلاقیت در ما جریان خواهد داشت. این الزامأ بدین معنا نیست که تابلوی نقاشی و یا موسیقی خلق می کنیم )باوجودیکه این امکان هم وجود دارد(, اما بدین معناست که می توانیم راه حل مشکلات مان را ببینیم و هرکاری را درحد توانمان انجام دهیم. تغییر مسیر از NA به شغلی که بیرون از انجمن انجام شود, همیشه بی دردسر نمی باشد. شاید حتی از اینکه سنت سوم مان در دنیای بیرون کاربردی ندارد, متعجب شویم. ما صرفأ به خاطر اینکه می خواهیم عضو گروه های دیگر شویم, نمی توانیم بدانها بپیوندیم و ممکن است مجبور شویم برای سرمیز آنها نشستن, واجد شرایط مورد نیاز شده و بهای آن را بپردازیم. گروه هایی نیز وجود دارند که علی رغم آرزوی قلبی مان, هرگز در آنها پذیرفته نخواهیم شد. مضاف براین, آنچه که به چشم دوستان بهبودی در انجمن, کاملأ طبیعی جلوه می کند, در مکان های دیگر می تواند نامتناسب و حتی تعجب آور نیز به نظر آید. ما باید مراقب باشیم هر احساس وهمچنین تاریخچه ای از خود را دردنیای بیرون مشارکت نکنیم. یادمی گیریم بین دوستی ها, روابطمان در بهبودی و روابطمان درمحل کار تفاوت قائل شویم و شروع به این درک کنیم که می توانیم بدون لطمه زدن به خودمان, رفتارهایمان را با شرایط موجود وفق دهیم. همچنانکه به کارکرد قدمها ادامه می دهیم, بیشتر می توانیم پیشرفت مان را درسایر موارد زندگی اذعان کنیم. تواضعی که در قدمها میاموزیم به ما کمک می کند جایگاه مان را دردنیا پیدا کنیم. به تدریج احساس می کنیم حتی درمحل کار, نه بدتر و نه بهتر از دیگرانیم و توانایی هایمان کاربرد دارند. یکی از اعضا راجع به پیدا کردن شغلی
صحبت کرد که هم با نکات مثبت و هم با نکات منفی اش سازگار می بود. زمانی که ما محیط کاری مناسبی را پیدا می کنیم, متوجه می شویم بعضی از چیزهایی که درگذشته ما را نسبت به خود ناراحت می کردند, باعث برجستگی مان گشته اند. برخی از ما طبیعتأ کوشا بوده و همیشه درحال جنب و جوشیم و بعضی دیگر در یکجا نشستن و درلحظه حضور داشتن را با مهارت انجام می دهیم. هریک از این دو می توانند بستگی به طرز استفادۀ ما از آنها, یا یک نقطۀ قوت بوده و یا یک نقص باشند. احساس گناهی که درطی بی حاصل بودن و دزدیدن زمان درمحل کار به سراغمان میاید, خودش را تغذیه می کند و درعین حال, آنچه که ما را ترغیب می کند دائمأ درحال فعالیت و جنب و جوش باشیم, می تواند احساس ترس مان باشد. زمانی که تأمل نکرده و روی طرز کارمان و همچنین, آنچه که انجام می دهیم تمرکز نمی کنیم, اشتباهات کوچک به سرعت برروی هم انباشته می گردند. مانند تمام کارهایی که انجام می دهیم, آنچه که جویای آنیم, یک تعادل سالم می باشد. ممکن است هر یک از ما با مشکلات و مسائل مختص به خود درگیر باشیم اما اصولی که تمرین می کنیم یکی می باشند. بعضی از ما قبل از اینکه پاک شویم هرگز شاغل نبوده ایم و برخی دیگر از ما تمام وقت خود را صرف کارکردن نموده اند. به همین ترتیب, بعضی از ما امنیت مالی داشته و نیازی به کارکردن ندارند و برخی دیگر بیش از حد معلولیت دارند و توانایی آن را ندارند که مستمرأ شاغل باشند. درهرصورت برایمان مفید خواهد بود یک جدول زمانی داشته و پاسخگوی وظایف مان باشیم. شاید درمقابل نظم دادن به زندگی مان ازخود مقاومت نشان دهیم اما چنین نظمی کمک بسیار بزرگی برایمان خواهد بود. رویهمرفته ما مخلو ق عادت هایمان هستیم. وقتی احساس می کنیم هدفی داریم که به روزهایمان شکل می دهد, هم با خودمان و هم با زندگی مان احساس راحتی می کنیم. شاید شغل مان را برای پرکردن زمان و یا کسب درامد انجام دهیم و یا شاید خود را عمدتأ توسط آن تعریف می کنیم. آندسته از ما که دارای شغلی پرمفهوم و یا ارزشمند هستیم باید احساس خوشبختی کنیم. بسیاری از ما تلاش می کنیم تا به چنین هدفی دست یابیم و وقتی احساس کنیم کاری که انجام می دهیم درراستای امری حائز اهمیت و نیکو بوده است, احساس رضایت عمیقی به ما دست می دهد. هرکسی که باشیم و از هرجا که آمده باشیم, چیزی برای ارائه کردن داریم. وجدان کاری ما مجموعه ای از عاداتی است که تعیین می کنند چگونه از وقت مان استفاده کنیم. وقتی تصمیم می گیریم کاربخصوصی را انجام دهیم, می توانیم به نحو خارق العاده ای مصمم باشیم. کمتر کسانی در زندگی می توانند به اندازۀ معتادی که درجستجوی مادۀ مصرفی خود است, پشتکار داشته باشند. وقتی یادمی گیریم آن قاطعیت را به سمت اهداف سالم سوق دهیم, می توانیم به اهداف فوق العاده ای نائل شویم. می دانیم اگر کاری را مستمرأ انجام دهیم, آن برایمان عادت خواهد شد. آنچه که در ابتدا بصورت نظم شروع می شود, اول تبدیل به یک عادت شده و سپس لذت بخش خواهد گشت. اما چنین روالی می تواند خطرناک نیز باشد. جایگزین نمودن می تواند
مهلک باشد, بخصوص وقتی که درظاهر برایمان کارکند. ماهیت بیماری ما پیشروندگی است. وقتی که متوجه می شویم رابطه مان با یک فعالیت خاص باعث شده که آشفتگی را در بخش های دیگر زندگی مان توجیه کنیم, احتمالأ زمان آن رسیده که یک نگاه سفت و سخت به اعمال, انگیزه ها و قدم هایمان بیاندازیم. حتی درمراحل پیشرفتۀ بهبودی مان می توانیم دستخوش احساس بی لیاقتی شده و تمام وقت و انرژی خود را صرف تلاش برای ثابت نمودن خویش و یا رسیدن به استانداردهای تخیلی و دست نیافتنی کنیم. ممکن است بین دو حالت پس و پیش رفته و ازیک طرف احساس ناامنی کرده و سعی کنیم دیگران را خوشنود کنیم و از طرف دیگر اساسی ترین شرایط و قوانین یک شغل را نادیده بگیریم. عدم خویشتن پذیری مان زمانی نمایان می گردد که نتوانیم تعریف و تمجید دیگران را به راحتی قبول کنیم. زمانی که نسبت به خودمان احساس بدی داریم و یا خود را لایق نمی دانیم, احتمالأ جبران مفرط نموده و چونکه تصور می کنیم مثل دیگران ارزشمند نیستیم, کار دیگران را انجام می دهیم و شیفت کاری نا مناسبی را متقبل می شویم. یکی از اعضا چنین گفت: "من درکارم عالی بودم اما هنوز احساس مسئولیت نمی کردم و خود را ثمربخش نمی دانستم. حس بی کفایتی مرا رها نمی کرد". تمیز دادن بین آرزوی واقعی برای بهترکارکردن و عملکردی که انگیزه اش ترس باشد, می تواند دشوار باشد. زمانی که نیروی محرکۀ ما ترس باشد, احتمالأ متوجه می شویم که دچار مشکل تعویق اندازی شده ایم. از به اتمام رساندن کاری که شروع کرده ایم واهمه داشته و شروع می کنیم به توجیه بهانه آوردن. یکی از اعضا می گفت: "وقتی که به اواخر یک پروژه نزدیک می شوم, احساس می کنم دریک تونل باد قرارگرفته ام. نمی دانم مقاومت ام به رسیدن به انتهای تونل از کجا نشأت می گیرد اما بقدری قدرتمند است که به سختی می توانم روی پاهایم بایستم". می توانیم ایده های متعددی داشته و آنقدر درگیر کارهای ناتمام باشیم که تصمیم گیری درمورد مرحلۀ بعد به افزایش اظطراب مان منجر می گردد. یکی از اعضا مشارکت نمود که :" او احساس می کرد مانند یک اسب سبک وزنی بود که مسابقۀ اسب دوانی را خیلی خوب شروع می کرد اما هیچوقت به خوبی به اتمام نمی رساند". بعضی وقتها حتی می توانیم از نقائص مان در جهت منافع مان استفاده کنیم. مثلأ شاید ازخودمان ایراد بگیریم که چرا کارهایی را که از آنها ترس داریم به تعویق میاندازیم. درصورتی که می توانیم از همان انرژی برای انجام کارهای بسیار دیگر استفاده نمود. یکی از اعضا چنین گفت: " به ندرت شرایطی پیش میاید که من بیشتر از زمانی که مشغول به تعویق انداختن کارها هستم, پرثمر باشم. چونکه می دانم باید مطالعه کنم, همۀ خانه را تمیز می کنم و یا اگر نخواهم وارد گفتگوی کسل کننده ای شوم, کلیۀ قبوض را پرداخت می کنم". اما هیچیک از تلاش های فوق ما را به هدف مان نزدیکتر نمی کنند و دیر یا زود باید به واقعیت اقرارکنیم و به آن کارهایی که پرهیز نموده ایم بپردازیم. اکثر اوقات اجتناب از انجام کاری, نسبت به اتمام آن, انرژی بیشتری می برد. نتیجۀ دورانداختن آن چیزهای ناقصی که انرژی و وقت ما را به هدرمی دهند, بالارفتن راندمان کارمان است. ما درپی دستیابی به تعادل هستیم و آن را به طرق مختلفی پیدا می کنیم. وقتی با خودمان بیشتر راحت باشیم, با دیگران نیز احساس راحتی بیشتری خواهیم نمود. وقتی به دلیل اهمیت دادن و نه به خاطر اینکه چیزی را ثابت کنیم, آرزوی واقعی خود را برای بهترکارکردن نشان می دهیم, تمایل و فروتنی مان را به نمایش می گذاریم. می توانیم درمحل کارخود اصول را تمرین نموده و درعین حال ساده لوح و یا بیش از حد مشتاق خوشنود نمودن دیگران نباشیم. همچنانکه به پاکی خود ادامه می دهیم, تاریخچۀ جدیدی برای خودمان ایجاد می کنیم. شاید همکاران مان درماندگی ما را ندیده باشند و دلیلی برای حدس این واقعیت که ما معتادان درحال بهبودی هستیم, نداشته باشند. ما مجبورنیستیم برای آنکه بتوانیم آنچه را که هستیم با شغلمان ترکیب کنیم, ازگمنامی خود دست برداریم. آین انتخابی است که فقط ما می توانیم برای خود انجام دهیم. ما انسانهایی هستیم که حداکثر تلاش مان را برای مثمر ثمر بودن و مسئولیت پذیربودن, بکار می گیریم. کارکردن می تواند بهانه ای برایمان شود تا برنامه را تمرین نکنیم. بارها این را شنیده ایم که هرچیزی برسر راه بهبودی مان قرارگیرد, ازدست داده خواهد شد. بسیاری از ما این واقعیت را با از دست دادن شغل و یا مادیاتی که بهبودی را بلا استفاده یا اسباب زحمت جلوه می دادند, تجربه نموده ایم. وقتی ابزاری را که دراختیارمان قراردارد بکار می گیریم, می توانیم چالش هایی را که درمحل کارخود با آنها مواجه می شویم, فرصتی برای تمرین برنامه مان تلقی کنیم. به کارگرفتن اصول برنامه هیچوقت شرایط زندگی را بدتر نمی کند. وقتی که برنامه مان را تمرین نمی کنیم, مشکلات مان بصورتی غیر معقول بزرگ به نظر میایند و ما بیش از حد احساس مسئولیت نموده و خود را مجبور به ادامۀ وسواس ی کارها می کنیم. تحت همین شرایط که یک استراحت و وقفۀ کوتاه ممکن است فرصت آن را به ما بدهد تا زاویۀ دید مورد نیاز را بدست بیاوریم, وسوسه و اجبار پیدا می کنیم تا کارمان را ادامه دهیم. ما چه در محل کارخود و چه در بیرون از آن, اعضای موفق جامعه هستیم و همانقدر که نسبت به شغل خود و همچنین کسانی که دربیرون از جلسات برایشان کارمی کنیم, درستکاری به خرج می دهیم, درداخل جلسات مان نیز به نمایش می گذاریم که هدف از برنامه مان همین است. وقتی این اصول را درتمام مراحل زندگی خود بکار می گیریم, هدایای بسیاری را به دنیا ارائه می دهیم. این فقط یک فرضیه یا یک درس مدرسه راجع به داشته های بالقوۀ ما نبوده و برگرفته شده از تجاربمان می باشد. کلیۀ مطالب ما براساس تجربه بیان گشته اند.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan