Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

جدا کردن خود

راه خود را جدا کردن
بخوبی به یاد داریم که در اوائل پاکی همه مان به اعضایی برخوردیم که احتمالأ از آنها خوشمان نمی آمد و یا بالعکس مورد علاقه مان بودند. درهرصورت چنین کسانی که مقطع پاکی شان می توانست از سه سال تا سی سال باشد, برای ما مهم بودند. ما به آنهایی که سن پاکی شان از ما بیشتر است اتکا نموده, از ایشان آموخته و انرژی می گیریم. ولیکن درنهایت متوجه می شویم که ما اکنون درهمان جایی قرارگرفته ایم که زمانی آنها ایستاده بودند. درجستجوی قدیمی های انجمن به اطرافمان می نگریم و سپس متوجه می شویم که خود ما یکی از آنها هستیم. ازبابت اینکه اعضای قدیمی هنوز درمیان مان هستند سپاسگزاریم اما باید بخاطر آنهایی که بعد از ما وارد انجمن شده اند نیز سپاسگزار بوده و بخواهیم نسبت به یادگیری از ایشان روشن بین باشیم. اگر اینطور نباشد به شدت احساس تنهایی خواهیم نمود. گمنامی در NA بدین معنی است که ما همه باهم برابریم و فرقی نمی کند که سن پاکی مان چقدر باشد. بخاطر داشتن این مطلب می تواند دربرخی اوقات دشوار باشد اما لازم است به یکدیگر یادآوری کنیم که این امر واقعیت دارد. می توانیم درگیر توقعاتی شویم که چگونه بودن و سطح دانش ما را به مقطع پاکی کنونی مان مرتبط سازد.
صداقت, فروتنی و شوخ طبعی سالم می توانند کمک کنند تا ما از میان چنین چالش هایی عبور کنیم. یادمی گیریم به اعضا کمک کنیم تا خودشان جواب سؤالاتشان را بدهند و خود را به عنوان یک مرجع موثق و صاحب اختیار جلوه ندهیم. این واقعیت که دیگران نظر ما را جویا می شوند بدین معنا نیست که ما صلاحیت داریم ایشان را نصیحت کنیم. ما تجربه, نیرو و امید خود را به مشارکت می گذاریم و ازعنوان کردن عقاید شخصی خود پرهیز می کنیم, بخصوص زمانی که می دانیم چنین عقایدی جدی گرفته خواهند شد. احساس مهم بودن باعث خوشنودی مان می گردد اما هرگونه افراطی دراین رابطه نیز می تواند خطرناک باشد. وقتی اجازه می دهیم اعضای دیگر انجمن فکر کنند ما ازهمه چیز بی نیازیم, آن زمان که در حال درد کشیدن هستیم, جایی برای رفتن نخواهیم داشت. هیچ مقطع پاکی نمی تواند ما را درمقابل بیماری مان واکسن نموده و یا از چالش های زندگی معاف کند. بهبودی یک فرایند روزمره و فقط برای امروز است. داشتن رابطه با نیروی برترمان به ارتباط آگاهانه با او نیاز دارد. به همین ترتیب برای بدست آوردن رشد مستمر ما باید آموزش پذیر باشیم. طبق اصول زندگی کردن یعنی اینکه هنوز درفرایند بهبودی قرارداریم, تمایل داریم رشد و تغییر نموده و روی خودمان کارکنیم. ما بهبودی خود را با تغزیۀ آن زنده نگاه می داریم و اگر حمایت مستمر و خوراک مورد نیاز آن را فراهم نکنیم, بهبودی مان فرسوده شده و تحلیل خواهد رفت. مسئولی ت پیدا کرد ن حمای ت مورد نیاز, با ماست حتی اگر مجبور شویم مسافت زیادی را برای درخواست کمک طی کنیم. این واقعیتی ساده است که اگر پاک بمانیم, یک روز بالاترین سن پاکی را در گروه خود خواهیم داشت. چنین چیزی درعین هدیه بودن, یک مسئولیت و یک تله نیز برایمان محسوب می شود. بسیاری از اعضا طی مشارکت خود اذعان کرده اند که فاصلۀ بین سن پاکی شان با دیگران, منجر به ایجاد حس تفاوت و حس جدا بودن گشته است. برخی اوقات داشتن بالاترین مقطع پاکی در یک جلسه مانند همان احساس دلهره ایست که در نود جلسۀ اول مان داشتیم. ممکن است احساس کنیم که اعضای جدید تر ما را درک نمی کنند و یا اینکه کسی نیست که بتوانیم از او درخواست کمک نماییم. زمانی که آگاهی مان نسبت به مسئولیت مان از توانایی مان برای دستیابی بدانچه که نیازداریم, بیشتر باشد, احساس انزوا به ما دست می دهد. یکی از اعضا طی مشارکت خود چنین گفت: " دیگران سؤال های خود را از من می پرسند و من دیگر با آنها احساس برابری نمی کنم. خودم را بهتر از دیگران نمی دانم اما مشکل اینجاست که خود را جدا از آنها تصور می کنم". اکثرأ خودمان نیز نمی دانیم کی یا چطور دچار مشکل شده ایم و چه کسی قراراست کمک کند تا بر آن نائل شویم. کسانی را پیدا می کنیم که خواهان همان چیزهایی باشند که ما در پی آن هستیم و مقطع پاکی ایشان برایمان اهمیتی ندارد. یکی از زیباترین جنبه های NA این است که همیشه یک نفر برای ارائۀ کمک آماده است و او اغلب کسی نیست که انتظارش را داشتیم. ما حق نداریم تعیین کنیم چه کسی اجازه دارد زندگیمان را نجات دهد. گفته می شود زمانی که شروع به مصرف می کنیم, رشد عاطفی مان متوقف می گردد و وقتی که پاک می شویم عواطفمان مجددأ رشد خود را آغاز می کنند. شاید مسئله به این سادگی ها نباشد اما درهرصورت ما دربهبودی باید بصورتی جدی به بلوغ عاطفی برسیم که این خود فرایندی طولانی خواهد بود. اکثر ما در مقاطعی از بهبودی سخت به دنبال آنیم که مورد تأیید و قدردانی دیگران واقع شویم. سؤال های واقعأ بنیادی برایمان اهمیت خواهند داشت مانند: آیا من دیده می شوم؟ آیا دیگران صدای من را می شنوند؟ آیا من برای دیگران اهمیت دارم؟ چنین طرزفکری نه تنها گمنامی نیست بلکه هیچگونه ازخودگذشتگی به همراه نداشته و شاید حتی مخرب نیز باشد. درعین حال این نگرش نیز جزئی از فرایندمان محسوب می شود. ستاره شدن می تواند برایمان بسیار جذاب به نظر آید. درواقع بسیاری از آنهایی که بالای صحنه می روند برای انجام اینکار داوطلب نشده و توسط دیگران به بالا فرستاده می شوند. درضمن وقتی به بالای سکو می رسیم دیگر نمی دانیم چطور از آن پایین بیاییم. وقتی که به خاطر مقطع پاکی یا خدمت مان با ما طور دیگری رفتار شود, احساس عجیبی به ما دست می دهد و خود را تنها می بینیم. هرچقدر فکر کنیم که استحقاق چنین توجهی را نداریم, اعتمادمان نسبت به خودمان کمتر می شود و بیشتر به تأیید دیگران نیاز خواهیم داشت. زمانی که از این نقطه درزندگی خود عبور می کنیم, می توانیم به گذشته نگاه کرده و از اینکه می خواستیم دریک انجمن گمنام معروف شویم, خنده مان می گیرد. درعین حال زمانی که درآن شرایط قرارداریم, ممکن است ستاره بودن برایمان مهمترین چیز در دنیا به نظر بیاید. یکی از اعضای قدیمی چنین مشارکت کرد: "وقتی تازه وارد بودم, شما به من عشق دادید اما با من مثل یک کودک برخورد نکردید. لطفأ الان هم این کار را نکنید. چنین کاری باعث خجالت من شده و مرا از معتادان درحال بهبودی دیگر جدا می کند." آنچه که چنین موقعیتی را خطرناک می سازد همین عمل جداسازی است. درعین اینکه برخی از ما دوست داریم دیگران را به بالای صحنه بفرستیم, بعضی دیگر از ما به مراتب بیشتر دوست داریم آنها را به پایین بکشیم. تحت این شرایط ما می توانیم بدجنس, مغرض, اهل قضاوت و خشن باشیم. تخریب سکو با لگد و پایین آوردن دیگران منجر به ایجاد تغییر درآنها نخواهد شد. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "هروقت که روی صحنه رفته بودم و بخاطر رفتارهایم به پایین سقوط کردم, از کسانی که رفتارهای بدی با من داشتند, دوری کرده و درعوض پیش آنهایی که صداقت داشتند و با مهربانی با من بخورد کرده بودند رفتم." اگر می خواهیم به کسی کمک کنیم تا ازبالای صحنه پایین بیاید, شاید بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم صبر کردن باشد. زمان خیلی از ما قدرتمند تر است. شاید رساندن پیام به آن دوستی که فراموش کرده ما با یکدیگر برابریم, کار ما باشد و شاید هم نباشد. شاید درروی کسی ایستادن و اشتباهات او را گوشزد نمودن وظیفۀ ما باشد و شاید هم نباشد. ضعفها و اشتباهات کسی را برملا کردن می تواند یک تجربۀ شخصی باشد و اگر به شرایط موجود توجه نکنیم چنین کاری می تواند به سادگی خشونت آمیز به نظر آید. بهتر است به جای اینکه تلاش کنیم صدای وجدان دیگران باشیم فروتنی و صداقت را تمرین کنیم. حقیقت امر اینست که برای رساندن پیام, حتمأ نباید زندگی های کاملی داشته باشیم. از آن مهمتر این است که ما شخصی را که استحقاق دارد وسیله ای برای حمل پیامی برتر باشد, انتخاب نمی کنیم. ما می توانیم حامل یک پیام باشیم و با مشارکت خود به بعضی افراد کمک کنیم, حتی تحت شرایطی که آن با عملکرد و روال زندگی مان کاملأ همخوانی نداشته باشد. البته چنین حالتی می تواند به تدریج به ما خسارت بزند. زمانی که انتخاب های مان از انتظارات مان تأثیرمی گیرند, می توانیم ناامید و دلسرد شده , دیگر به دیگران وصل نباشیم واز همان چیزی که زندگی مان را نجات می دهد خوف داشته باشیم. اعضای جدیدتر انتظار دارند قدیمی های انجمن, ثابت قدم, هدفمند و اصولی باشند که اغلب نیزهستند. اما چنین - انتظاراتی همیشه برآورده نخواهند شد و ما اعضای قدیمی هم رفتاری نا متناسب از خود نشان خواهیم داد. تحت این شرایط اگر احساس کنیم که ما هم معتادی معمولی بوده و مانند دیگران هستیم, بدست آوردن حسی که قبل از اصولی رفتار نکردن داشتیم, خیلی دشوار خواهد بود. در آنصورت با اعضای دیگری که تجاربی مشابه داشته اند مشارکت کرده و جویای تجربه شان خواهیم شد. ما معتادانی هستیم که در حال بهبودیم و حداکثر تلاش مان را بکار می گیریم تا طرز زندگی کردن را بیاموزیم. تا زمانی که این را به خاطر داشته باشیم, همه چیز خوب پیش خواهد رفت. آگاهی می تواند بدون اینکه ما کاری انجام دهیم متناسب با محیط اطراف مان تغییر کند. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: "در مقطع خاصی دیگر نمی توانستم مورد توجه دیگران بودن را تحمل کنم و شروع کردم به فرستادن نفر بعدی به جلوی صف". اینجا محل یادگیری ماست و برخی اوقات ما درطی فرایند یادگیری نابسامانی ایجاد می کنیم. چنین کاری می تواند کمک کند از نیازمان به تأیید شدن رها شویم. یکی از اعضای قدیمی چنین گفت: " من بالاخره و حقیقتأ به اینکه دیگران راجع به من چه فکر می کنند اهمیت نمی دهم". درنهایت متوجه می شویم زمانی که به خودمان اطمینان داریم, بدون اینکه لب به سخن بگشاییم نیز حامل پیام خواهیم بود. زمان زمان است و در نهایت یک صندلی را در جلسات دراختیارمان می گذارد. یادمی گیریم از گمنامی خویش لذت ببریم حتی اگر برخی اوقات دیگران درما احساس ستاره بودن ایجاد کنند. وقتی که از صمیم قلب مشارکت می کنیم عمومأ گفته های خود را به یاد نمی آوریم. در اینصورت از منیت خویش جدا شده و شاهد اتفاقات دیگری می شویم: حقیقت ازدهان مان بیرون می آید و گفته هایمان مسیر خاص خود را طی می کنند. بعد از مشارکت مان سپاسگزاری دیگران را می شنویم اما می دانیم که این مربوط به شخص ما نمی شود. آن عشقی که در آن لحظه و بواسطۀ مشارکت مان اظهار گشت به همه مان چیز جدیدی را منتقل نمود. عشقی را که در جلسات احساس می کنیم از واژه هایی که مشارکت می کنیم بسیار قدرتمند تر می باشد. وقتی به آنچه که ما وسیله ای برای انتقالش گشته ایم نگاهی میاندازیم, حقیقتأ احساس فروتنی می کنیم. بهترین راه برای به نمایش گذاشتن بهبودی آن است که عملکرد داشته باشیم و با صداقت و بدون ماسک زدن در صحنه حضور داشته باشیم. زمانی که ما تقریبأ حضور داشته باشیم و تقریبأ صداقت داشته باشیم, تقریبأ درمعرض خطر قرار می گیریم. نیازاست به یاد داشته باشیم همیشه اولین کار ما این است که اجازه دهیم جانمان نجات داده شود. مشارکت واقعیت هایمان, حتی اگرظاهر مثبتی را از ما جلوه ندهد, به بهبودی مان کمک می کند. درهرصورت ما درمقابل آنهایی که بعد از ما این مسیر را طی می کنند مسئولیت داریم. یکی از اعضا اینطور مشارکت کرد: " آنهایی را که در زمان ورودم به جلسات تمام حقایقشان را مشارکت می کردند, به یاد می آورم و راه آنها را دنبال می کنم. این کار به بهبودیم کمک می کند و درهرصورت من درمقابل آنهایی که بعد از من این مسیر را طی می کنند مسئولیت دارم". ما از تجارب یکدیگر می آموزیم و با مشارکت مسیر بهبودیمان با دیگران, هم یاد می گیریم, هم یاد می دهیم. مشارکت صادقانه همیشه جاذبه دار است, حتی اگر در طی آن چیزهای نه چندان خوشایندی را بیان کنیم. وقتی که صادقانه و باز مشارکت می کنیم, همان حس را در دیگران بوجود می آوریم و زمانی که فروتنی را به نمایش می گذاریم, دیگران و همچنین خودمان, آن را حس می کنیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan