Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

خدمت

درخدمت بودن
تمایل خدمت به دیگران رابطه مان را با دنیا متحول می سازد. ایثار نمودن و عشق دادن ما تنها به NA ختم نمی شود. ما با تمرین اعمالی که ازروی دوست داشتن باشد به آن عشقی که ما را احاطه می کند متصل می گردیم و آمادگی آن را پیدا می کنیم تا همان عشق را دریافت کنیم. تمایل داشتن به قبول کمک خود نوعی ایثار محسوب می گردد. اقرار به اینکه به کمک نیازداریم و یا درخواست کمک نمودن می تواند برایمان ناراحت کننده باشد. وقتی که اجازه می دهیم کس دیگری جلو آمده و به ما کمک کند, به او فرصت آن را می دهیم که عشق و سخاوت خود را ابراز نماید. زمانی که به دیگران کمک می کنیم بیشترازآنچه که واگذار می نماییم دریافت می کنیم. درخاتمۀ بعضی جلسات, پس از خواندن دعای آرامش اعضای انجمن می گویند: " به حضوردرجلسات ادامه دهید". دربعضی جاهای دیگر می گویند: "به کسی کمک کنید". مبنای هردوی این اصطلاحات این است که وقتی ما ایثار می کنیم و به دیگران نیز اجازه می دهیم ایثار کنند, رابطه ای را با یک نیروی برتراز خودمان پیدا می کنیم. خدمت تنها به معنی عضویت در یک کمیتۀ خدماتی نیست, آن حالتی قلبی است. خدمت راهی برای زندگی است که می توانیم در تمام مراحل زندگی مان بکار گیریم. آن می تواند بسادگ ی در را برای کسی بازنگاه داشتن و یا به پیچیدگ ی کمک به یکی از نزدیکانی که درمراحل نهایی زندگی اش است, باشد. با عمیق تر شدن فروتنی مان رابطه مان با خدمت و طرز بیان نمودن آن رابطه, دچار تحول می گردد. تمایل به خدمت نمایانگر رهایی از خود می باشد. در خدمتی که تؤام با ازخودگذشتگی باشد, گمنامی یکی از اصول کلیدی محسوب می گردد. زمانی که یادمی گیریم درحین ازخودگذشتگی درخدمت یک نیروی برتر ازخودمان و همچنین آنهایی که رنج می کشند باشیم, خوشحالی, هدفمندی و متانت را می یابیم. خدمت کردن برای مان موضوعی اخلاقی و پراهمیت است و فرقی نمی کند که ما دریک ساختار رسمی خدمت داشته باشیم, به یک فرد دیگری خدمت کنیم و یا چیزی بین این دو را برگزینیم. تمرین و آموزش خدمتی که مبنای آن اصولمان باشند راهی است که ازطریق آن هم می توانیم پیام را حمل کنیم و هم می توانیم هدایایی را که بهبودی به ما پیشنهاد می دهد, دریافت کنیم. خدمت ما را به انجمن متصل نموده و حتی درشرایط نه چنددان مطلوب, کمک می کند تا بدان متصل بمانیم و درآن فعالیت داشته باشیم. داشتن خدمتی که ما درطی آن هفته ای یکبار درب مکان جلسات را باز می کنیم, می تواند تفاوت بین فعال بودن در انجمن و دورافتادن از آن باشد. دراوائل کار خدمت چیزی است که در ما احساس مفید بودن و مورد نیاز بودن ایجاد می کند. بعدها داشتن خدمت باعث می شود به جلسات بازگردیم حتی تحت شرایطی که تمایلی به انجام این کار نداریم. کمک درمانی یک معتاد به معتاد دیگر یک رابطۀ دوطرفه است و مهم نیست که کدامیک دریافت کننده و کدامیک واگذارکننده باشیم. همۀ ما بطور مساوی از این حق برخورداریم که درخواست کمک کرده و یا به دیگران کمک کنیم. درهردوحالت ما ذی نفع خواهیم بود. دیگر مجبور نیستیم به فکر تعادل در این رابطه و اینکه کدام طرف بیشتر
دریافت می کند, باشیم. این سؤال که آیا درحد کافی واگذار کرده ایم یا ازما سوء استفاده شده است نیز دیگر برایمان مطرح نخواهد بود. حقیقت امر این است که ما در پی انگیزه, الهام و یک جرقه ای هستیم که آتش درونی مان را شعله ور کند. یک جلسۀ خوب, یک مکالمۀ تلفنی قدم دوازدهی, یک همایش یا یک اردوی بهبودی می تواند خلأ درونی ما را پر کند چرا که درهمان لحظه احساس می کنیم درست درجایی که باید باشیم حضور داریم. چنین احساسی اعتیادآور است. زمانی که متوجه شدیم می شود به چنین احساس خوبی دست یافت, بیشتر طالبش می شویم. تمایل آن را پیدا می کنیم که ازدوران مشکل به کندی و با مشقت عبور کنیم با علم باینکه اگر اینکار را ادامه بدهیم دوباره آن احساس کامل بودن را تجربه خواهیم کرد. چنین چیزی مثل زمان مصرف مان یک خیال باطل نبوده و درک بسیار واقعی مان از این مقوله است که فقط برای امروز, ما در زندگی شخص دیگری اهمیت داریم. خدمت رابطه مان را با زندگی خودمان متحول می نماید. یاد می گیریم عشق و سپاسگذاری را عملأ به کارگیریم و زمانی که احساسات خوبمان را ه کار می گیریم آنها به نوعی در زندگی خودمان نیز رخنه می کنند. با نقائص شخصیتی خودمان و همچنین یکدیگر روبرو می شویم و راهی را برای عبور از آنها پیدا می کنیم. یکی از اعضا با تبسم چنین گفت: "اولین باری که مسئول یک کمیته فرعی شدم مفهوم واقعی اصول قبل از شخصیت ها را درک کردم. چه رشدی که نکردم!". درخدمت ما به کسانی برمی خوریم که نسبت به بهبودی شان شور و اشتیاق دارند و این خود به ما انرژی می دهد. خدمت می تواند برای آن دسته از ما که همیشه با درجمع بودن و عضوی از یک تیم بودن مشکل داشته ایم, کاری را فراهم کرده و ما را تا انتهای جلسه, کارگاه و یا گردهمایی درآنجا نگاه دارد. درعین حال وقتی خدمت داریم رابطه هایی را ایجاد می کنیم که منجر به متحول شدن زندگی مان می گردند. طی فرایند خدمت کردن و همچنین درکنار انجام کارهای مربوط به آن خدمت, راجع به بهبودی می آموزیم: زمانی که مشغول انجام تدارکات مربوط به یک رویداد هستیم یا در راه طولانی رفتن به یک تعهد خدماتی می باشیم, به دیگر کسانی که بهبودی خود را جدی می گیرند وصل می شویم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: " درگذشته مجبورشدم یاد بگیرم دهانم را باز کنم, با وجودیکه نمی خواستم این کار را بکنم, و یا علی رغم تمایلم باطنی ام سکوت را برگزینم. مجبورشدم چیزهای جدیدی را امتحان کنم و از انجام آن چیزهایی که دیگر کاربری ندارند خودداری کنم. مجبورشدم یادبگیرم درخواست کمک کنم و مسئولیت ها را به دیگران تفویض کنم. یاد بگیرم ریسک بردارم و مشارکت کنم. مجبور شدم کثافت های زیادی را تمیز کنم هم کثافت های فیزیکی و هم کثافت های سمبلیک. چرا –
خدمت می کنم؟ چونکه خدمت کلیۀ کارهایی را که در حین کارکرد قدمها یاد می گیرم مستحکم می کند". برخی از ما خود را درخدمت غرق نموده و در هر جنبه ای از رویدادهای خدماتی درگیر می کنیم. سپس به اعضای دیگری برمی خوریم که ایده های متفاوتی را درمورد نحوۀ انجام کارها داشته و ایده های ما را رد می کنند. یا ممکن است پست های خدماتی بیش از حدی را قبول کنیم و سپس متوجه شویم که توانایی انجام همۀ آنها را نداریم. این باعث می شود که به مرور تحت فشار بیش از حدی قراربگیریم و رنجش پیدا کنیم. سپس دلسرد شده و از جلسات دوری می کنیم. پس از بیش از حد اهمیت دادن, اصلأ اهمیت نداده و پس از مدتی دوباره به جای اول خود بازمی گردیم. خود را دربیرون انجمن مورد علاقه مان یافته و ازدور مسائل را زیر نظر خواهیم داشت. درتأسف به حال خود گم می شویم درهرصورت, آیا ما حداکثر تلاش مان را برای انجمن به خرج نداده بودیم؟ تحت چنین شرایطی حتی روح اعضای با تجربه هم متأثر می گردد. در این مواقع, شاید بهتر باشد موقتأ از آن نوع خدمت دوری جسته و روی هدف اصلی مان متمرکز شویم. وقتی که آن درگیری ها را رها می کنیم, فصل جدیدی از بهبودیمان آغاز می گردد. درعین حال پاک می مانیم و می توانیم کارهای مفیدی را به انجام برسانیم. راه حل ما از قدم دهم شروع می شود. به انگیزه های خود برای خدمت کردن می اندیشیم. آیا تلاش می کنیم نقطه نظرخود را دررابطه با اینکه کارهای انجمن باید چگونه انجام شوند, بردیگران تحمیل کنیم؟ یا اینکه حقیقتأ قصد کمک داریم. آیا می توانیم ازخودمان بیرون آمده و دربرخی اوقات فرصت خدمت را به دیگران نیاز بدهیم؟ تجربۀ ما این آگاهی را که چه چیز کاربری داشته و یا نداشته است به ما اهدا می کند و ما می توانیم, بدون آنکه بخواهیم نتیجۀ کاررا کنترل کنیم, آن را با دیگران درمیان بگذاریم. اگر متوجه شدیم که داریم همه چیز را به دل می گیریم, شاید بخواهیم ازکارمربوطه یک قدم فاصله بگیریم. دانستن اینکه درچه زمانی باید یک نقطه نظر, یک تصمیم و یا یک دیدگاه را رها کرد, نیاز به دعا کردن و تمرین دارد. چرخش اصل مهمی درخدمت بوده و منجر به سلامتی خودمان و انجمن مان می گردد. خدمت هم می تواند ما را از خودمان بیرون بیاورد و هم می تواند به ما اجازه دهد تا با مهارت ها و علاقه هایی که تا به حال درما نهفته بوده, دسترسی داشته باشیم. زمانی که فکر می کنیم مشغول بالارفتن از پلکان طرقی هستیم و موقعیت خدماتی خود را نیز به عنوان دلیلی برای موفقیت مان تصور کنیم, دستخوش منیت خود گشته ایم. اما زمانی که ازروی سپاسگزاری و ازخودگذشتگی و با حسن نیتی کاملأ باطنی, دین خود را ادا می کنیم, تجربه ای پرثمر و پرپاداش را به دست می آوریم. وقتی که روحمان بیدار باشد نیازداریم خدمت کنیم و برای اینکه بتوانیم این کار را انجام دهیم, باید قدم هایمان را کارکنیم. نقطۀ تعادلی نیز بین خدمت در NA و خدمت در بیرون از آن پیدا می کنیم. ما به طرق ساده ای مانند کسی را به یک جلسه بردن و یا برای دوست بیماری غذا بردن, از یکدیگر مراقبت می کنیم . برنامه به هریک از ما اجازه می دهد راه هایی را که در رابطه با کمک نمودن و درخواست کمک کردن, درخورحال خود می دانیم, پیدا کنیم. ما با محدودیت های خود, مانند محدودیت درداشتن حس همدردی, مقابله نموده و یاد می گیریم درمورد آنچه که می توانیم
انجام دهیم و آنچه که توانایی اش را نداریم, واقع بین باشیم. وقتی که درخدمت تجربه کسب می کنیم, می توانیم یک منبع اطلاعات باشیم و دیگران را نیز راهنمایی کنیم. زمانی که متعهدانه اعضای بیشتری را در فرایند خدمت شامل نموده و زمام امور را بدست نمی گیریم, با روحیۀ فروتنی آنها را راهنمایی کرده ایم. صبر, مهربانی و اعتماد کلیدهای این فرایند می باشند. اگر با دیگران از روی اعتماد و احترام رفتار کنیم, احتمالأ همان رفتار نیز با ما خواهد شد. می توانیم بواسطۀ عملکردمان الگو باشیم و بدون اینکه سعی کنیم نتیجۀ مباحثه را طبق میل مان تغییر دهیم, کمک کنیم به گفتگوها جهت داده شود و انرژی جلسه بر روی موضوع مورد بحث متمرکزگردد. زمانی که یادمی گیریم در مسائل شرکت داشته باشیم و درعین حال درپی وانمود کرد ن آن نباشیم که همه چیز تحت کنترل مان است, یک الگوی رفتاری را برای مابقی زندگی مان ایجاد کرده ایم. وقتی که با فروتنی خدمت می کنیم, با تعهد و عشق درخدمت NA هستیم و این مهم نیست که مشغول انجام چه نوع خدمتی هستیم. باوجودیکه برخی اوقات رهبری را به معنای نداشتن فروتنی تصور می کنیم, باید بدانیم آنچه که منیت و بی صبریمان را پرورش می دهد امتناع از خدمت کردن است. خدمت همیشه با فروتنی همگام است. یاد می گیریم خدمتگزار باشیم و درحین این فرایند از میان منیت و خودپرستی های خویش عبور کنیم. زمانی به
مشکل برمی خوریم که فراموش کنیم تنها بخش کوچکی از یک کل هستیم. در NA ما از واژه هایی استفاده می کنیم که نسبت به دنیای بیرون مفهومی متفاوت دارند. مثلأ وقتی راجع به اعتیاد صحبت می کنیم, منظورمان یک بیماری روحانی است که برروی همۀ جوانب زندگی مان تأثیر می گذارد و وقتی راجع به سلامت عقل مشارکت می کنیم منظورمان تعریف علمی آن نیست : ما به تجارب خود رجوع می کنیم تا درکی را که درعین عملی بودن برایمان کارکند بدست آوریم. و زمانی که راجع به رهبری در NA صحبت می کنیم, منظورمان این نیست که بعضی اعضا قدرت و یا اختیار بیشتری نسبت با سایرین دارند. در اینجا رهبری به معنای مشارکت تجاربمان با یک روحیۀ فروتنی و اتحاد است. ما رهبری را با خدمت فداکارانه در NA تمرین می کنیم و هرنوع خدمتی که داشته باشیم, درتمام کارهایمان معتاد درعذاب را به یاد خواهیم داشت و پذیرش, شهامت و اقدام به عمل را تمرین خواهیم نمود. یکی از مهمترین اصولی که ما در NA تمرین می کنیم مسئولیت پذیری است و خدمت یکی از بهترین راههایی است که یاد می گیریم آن را تمرین کنیم. خدمت ما را دست اندرکار بهبودی کرده, با بهبودی احاطه نموده و فرصت آن را به ما می دهد تا پذیرش را نیز تمرین کنیم. با مشارکت تجارب مان با معتادان دیگر, ما به درک عمیق تری از خود دست میابیم. معتادانی که خدمت فداکارانه را به نوعی تمرین نمی کنند, دردرازمدت به ندرت پاک می مانند. NA همه چیز را به رایگان در اختیار ما می گذارد اما آنچه را که صرفأ ازبرنامه دریافت می کنیم می تواند حد و مرزی داشته باشد. بعد از مدتی, پاداش را دیگردر آنچه که دریافت نمود ه ایم نیافته و در آنچه که واگذار نموده ایم می یابیم. کارواقعی ما در اینجا آغاز می گردد که البته برخی از ما توانایی انجامش را نداریم. اگر می خواهیم محصول مان را درو کنیم اول باید بذر آن را از طریق عملکردمان, بکاریم. بهبودی مسئولیت دارد و آن با قبول مسئولیت بهبودی خودمان آغاز می گردد. برخی اوقات تنها داشتن یک مسئولیت می تواند برایمان تجربۀ پرارزشی باشد. چنین مسئولیتی می تواند برای آندسته از ما که تجارب زیادی در مسئولیت پذیر بودن نداریم درس خوبی نیز باشد. بعضی دیگر از ما که ممکن است در این زمینه تجارب بسیاری داشته باشیم, درخدمت یاد می گیریم از کنترل کردن دست برداریم. انعطاف پذیری, تحمل و تعادل اصولی هستند که یاد می گیریم با خدمت کردن تمرین کنیم. یاد می گیریم اتحاد را تمرین کنیم حتی اگر این برایمان ناراحت کننده باشد. فرصت آن را بدست می آوریم تا شهامت خود را به کارگیریم. یکی از اعضا چنین مشارکت کرد: " درتمام زندگی همیشه نسبت به دیگران احساس حقارت داشتم. اگر شخصی ناشناسی به من اخم می کرد درطول روز حالم بد می شد. خدمت احساس ارزشمند بودن را برایم به ارمغان آورد".

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan