Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺭﻫﺠﻮﻳﺎﻥ

چرا معتادان خواستار یک راهنما هستند ؟
تجربه در انجمن به ما آموخته که نیاز است کارهایی بیش از فقط شرکت در جلسات انجمن معتادان گمنام انجام دهیم . برنامه ی NA  به ما مفهوم ها و اصولی را می آموزد که اکثر ما در دوران اعتیاد فعال اصلا نسبت به آنها آگاه نبودیم . حال که تازه پاک شده ایم و تازه به NA وارد شده ایم در قلمرو نا آشنا قرار داریم . شنیدن مشارکت دیگر اعضا راجع به کارکرد و تمرین قدم ها و سنت ها ، یا بر قراری یک رابطه آگاهانه با نیروی برتر می تواند ما را لبریز از سردرگمی و شک کند . ما می دانیم که قطع مصرف مواد مخدر کار آسانی نیست ، اما نمی دانستیم که زندگی کردن در بهبودی مستلزم این همه کار است .
این مفهوم  ها ممکن است درست برعکس دید و نگاه ما به دنیا باشد . ما شاید نخواهیم یادبگیریم که چه گونه با درستی زندگی کنیم یا خود را وقف خدمت ایثار گرانه به سایر معتادان کنیم . تمام کاری که ما می خواهیم انجام دهیم ، متوقف نمودن درد و رنج و پایان دادن به دوره وحشتناک نا امیدی و پشیمانی ناشی از بیماری مان است . تنها چیزی که انتظارش را نداشتیم ، و اصلا درباره آن نمی دانستیم این بود که بعد از پاک شدن باید بروی چه چیزی به اسم "بهبودی " کار کنیم .
"اوایل وقتی که تازه به NA آمده بودم ، هیچ تصوری از این که برنامه چیست ، نداشتم . تنها چیزی که می خواستم این بود که قطع مصرف کنم . ولی با گذشت زمان ، من قدم ها را خوانده و آن ها را با راهنمای خود کارکردم و همین طور سنت ها را . اول خیلی سخت بود . راهنمای من مثل سایر معتادان در حال بهبودی که می دیدم ، به من عشق بی قید و شرط می داد ، و مرا تشویق می کرد و درک خود را از برنامه را با من به مشارکت می گذاشت . این مسئله مفید واقع شد و من خیلی چیز هایی دیگر غیر از پرهیز از مصرف مواد مخدر پیدا کردم ."
داشتن راهنما به اکثر ما کمک می کند که در مورد برنامه ی NA بیاموزیم و درکی از خود پیدا کنیم که به تنهایی برای مان مشکل است . راهنما کسی است که می توانیم با او عمیق ترین و سیاه ترین رازهای خود را به مشارکت گذاریم ، او کسی است که ایده های جدید را با ما به مشارکت می گذارد و زمانی که از او بخواهیم ما را راهنمایی می کند . این برای اکثر ما صدق می کند ، چه تازه به برنامه آمده باشیم و چه مدت زمانی باشد که پاک باشیم . مهم تر از همه این است که راهنما کسی است که ما می توانیم زمانیکه میل به مصرف داریم ، به او تلفن کنیم .
"من به یک باره ، یک روز از خواب بیدار نشدم که بگویم : " فکر کنم ترجیح می دهم تا از طریق ترازنامه نوشتن ، یا جبران خسارت و یا سپردن اراده و زندگی ام به نیروی برتر ، زندگی خیلی بهتری داشته باشم . " من هرگز هیچ کدام از این کارها را انجام نداده بودم .من نیاز به کسی داشتم که خارج از تصمیم گیری های من باشد تا بتواند مرا به جهت صحیح هدایت کند ." 

 "اولین باری را که راهنما گرفتم هنوز به یاد دارم ، من تا آن موقع نیاز داشتم تنها کسی را پیدا کنم که بتوانم 15 دقیقه بعد از این که نشئه شدم ، به او اعتماد کنم . حال چه گونه می توانم به کسی تا این حد اعتماد کنم ؟ من به قدم ها اهمیتی نمی دادم ، قرار بود برای مدتی طولانی به زندان بروم . او به من گفت : اگر قرار است به زندان بروی ، شاید جایی که خواست خدا است ، همان زندان است . من می خواستم بگویم : "کی از تو پرسید ؟" اما به جای آن از او خواستم که راهنمای ام باشد . احتیاج داشتم که او این را به من بگوید . این دقیقا آن چیزی بود که دنبال اش می گشتم. "
اکثر ما راهنمای خود را به خاطر صداقت یا عمق مشارکت هایش انتخاب می کنیم . ممکن است ما گذشته ای مشابه یا ویژگی های خاص او داشته باشیم و قادر باشیم که به پیشنهاد های او اعتماد کنیم . گاهی اوقات ما احساس می کنیم که شخص خاصی می تواند راهنمای مناسبی برای ما باشد . به طور متناوب پیوند خاصی شکل می گیرد که باعث می شود تا ما رابطه روحانی عمیقی با راهنمای خود برقرار کنیم .
"من امروز – و همین طور ظرف 7 سال گذشته – باور داشته و دارم که راهنمای ام را خداوند برای من فرستاده است . ما در یک همایش یک دیگر را ملاقات کردیم . او از من خواست که آن مدت را با او باشم  و ما تمام آخر هفته را با هم حرف زدیم . شنبه صبح می دانستم که او همان کسی است که من می خواهم مرا در بهبودیم یاری کند . دیرتر همان شب بابت تحمل و مدارایی که مدت زمانی بود در برابر رفتار نامعقول یکی از اعضای گروه خود پیش گرفته بودم ، مرا خیلی دلیرانه و رک به چالش کشید . من شوکه شدم ! ما تازه با هم اشنا شده بودیم . ولی در حقیقت او مرا بهتر از هر کس دیگری که دیده بودم می شناخت . او هنوز هم کسی است که من می خواهم ، وقتی که رشد کردم مثل او شوم . البته به غیر از لباس پوشیدنش

"برای من ، راهنمای شخص خاصی است که می توانم سوالات شخصی ام را از او بپرسم . سوالاتی که ممکن است باعث خجالت من شوند ، یا آن هایی که خیلی خصوصی هستند . من می توانم به جلسه بروم و تجربه ، نیرو و امید از انجمن بگیرم ، اما زمانی که به توجه خاص نیاز دارم راهنمای من آن معتاد در حال بهبودی است که از طرف خداوند به آن گونه که او را درک می کنم برای من فرستاده شده است

"چندین ماه قبل از سومین سال پاکی من ، راهنمای ام به شهر دیگری برای پیگیری کارش نقل مکان کرد . یک بار دیگر من می بایست دنبال راهنمای جدید می گشتم . کسی را انتخاب کردم که یک شب وقتی حالم بد بود به من آرامش داد . او امین و راحت به نظر می رسید . من راجع به تصمیم خود از قبل فکر نکرده بودم . فقط از او پرسیدم آیا قدم ها را کار می کند ، و سپس از او پرسیدم آیا حاظر است راهنمای من شود . او هیجان زده شد و تحت تاثیر قرار گرفت ."
زمانی که تازه به برنامه آمده بودیم ، راهنما اغلب می تواند به ما کمک کنند تا آسان تر بتوانیم احساس راحتی کنیم وجزئی از انجمن NA شویم . راهنما می تواند ما را با سایر اعضا که پاکی بیشتری دارند یا تجربیاتی مشابه ما در زندگی داشته اند آشنا کند . کارکردن با راهنما به ما کمک م یکند که نکات مختلف برنامه را که ممکن است باعث گیجی ما شود بهتر درک کنیم . مسائلی مانن این که چه چیز هایی را ما می توانیم در جلسات مشارکت کنیم و چه چیز هایی را بهتر است که تک به تک و با راهنمای خود مطرح کنیم ، چه زمانی آماده ایم که یک سری تعهدات را بپذیریم و غیره . ایجاد رابطه با راهنما می تواند به ما احساس این را بدهد که ما جزئی از چیزی بزرگتر از خود هستیم .
"من در یک ناحیه کوچک NA پاک شدم . ما فقط هفت جلسه در آن زمان داشتیم و خیلی از اعضا با یکدیگر نزدیک و صمیمی بودند . آن ها مثل یک خانواده بزرگ بودند و اوائل من احساس غریب بودن می کردم . راهنما ام زمانی که گروه برای خوردن قهوه یا غذا بیرون می رفتند مرا دعوت می کرد تا به آن ها بپیوندم . او همیشه مرا در گفت و گو ها وارد می کرد . این کار خیلی در گرم کننده بود و خیلی زود من احساس کردم که جزئی از گروه هستم . این اولین بار بود که من احساس تعلق را تجربه کردم."

 "وقتی من در NA تازه وارد بودم راهنمای ام ، مرا به یک جلسه ی کاری کمیته خدماتی ترجمه نشریات NA به زبان محلی مان دعوت کرد . من به آن جا رفتم و متوجه شدم که این خدمت را ، و افرادی که آن را انجام می دهند دوست دارم . بنابر این ، من هم مثل راهنمای خود عضو ثابت کمیته شدم . من یاد گرفتم که چه گونه با دیگران کار کنم و خیلی زود اکثر افراد آن کمیته دوستان بسیار نزدیک من شدند . من احساس کردم که جزئی از انجمن هستم و چیز های بسیاری درباره انجمن یاد گرفتم ."
رابطه راهنما و رهجو برای اعضایی که سالها پاک هستند به همان اندازه حیاتی است که برای عضو تازه وارد . اگر چه برنامه ی معتادان گمنام ساده است . اما اصول آن دارای غنا ی خاصی است که هر چه در بهبودی بالغ تر شویم عمق آن بیش تر می شود . به همان شکل که بیماری ما پیش رونده است ، بهبودی مان نیز می تواند پیش رونده باشد . هر چه بیش تر پاک بمانیم و برنامه را کار کنیم ، ابزار بیش تری خواهیم داشت و زندگی روحانی ما غنی تر خواهد شد .
"هر چه به پاک ماندن خود در NA ادامه می دهم این باور بیشتر در من به وجود می آید که یکی از مسئولیت های من به عنوان یک معتاد در حال بهبودی این است که با یاد گیری ایده های جدید و به عمل آوردن آن ها ، بیشتر رشد کنم "هر چه بیشتر پاک می مانم قدم ها بیشتر براین سحر انگیز و عرفانی می شود . مثل این است که به ابرها خیره شوید و ببینید که تبدیل به صد ها شکل و تصویر شوند . من می گویم که قدم ها با تغییر و رشد من در بهبودی تغییر می کند . من دارم یک بار دیگر قدم ها را با راهنمای جدید خود کار می کنم ، و می دانم که سفر هیجان انگیزی خواهد بود . من دعا می کنم که هرگز به خود یا کارکرد قدم ها به چشم یک چیز تمام شده نگاه نکنم

"وقتی که در NA تازه وارد بودم فقط از طریق باور های خود راجع به روشن بینی فکر می کردم. من شناختی از خداوند نداشتم و باید خیلی سعی می کردم تا با روشن بینی به مشارکت دیگران در جلسات گوش دهم . حالا ، پس از گذشت سالها ، راهنمای ام به من کمک کرد تا ببینم که روشن بینی ورای افکار و اعتقادات من است . افکار و اعتقاداتی راجع به خدا ، نیروی برتر ، ایده های من در مورد این که چه چیزی مرا خوشحال می سازد ، یا چه چیز هایی برای خود می خواهم ، رویاهای ام و ... سایر چیز ها . امروز من زندگی ام را دوست دارم و هیچ چیز به نحوی که تصور می کردم یا برای خود انتظار داشتم نیست . زیرا یاد گرفته ام که چه گونه شرایط و فرصت های جدید باشم ."
بعضی اوقات اعضایی با پاکی قابل ملاحظه ، متوجه می شوند که به اندازه ی تازه واردان در برابر بعضی از ناملایمات زندگی آسیب پذیر هستند . طول پاکی بلند مدت ، همیشه به این معنی نیست که یک عضو به راحتی اصول برنامه NA را در اختیار می گیرد . به خاطر چند سال پاکی ، نه بیماری ما ناپدید می شود و نه ما از مشکلات زندگی رها می شویم . داشتن راهنما در زمان های سختی می تواند بسیار ارزشمند باشد .
"بعد از 7 سال نسبتا محکم ، از کارکردن برنامه و قدم ها با راهنمایم ، یواش یواش و به تدریج دست از تلفن زدن با راهنمای ام برداشتم . چیزی که بعد از آن یادم می آید این است که با چند نفر غریبه که نشئه می کردند ، در هتلی و در شهری بودم که برای شرط بندی و قمار بازی معروف بود . این اتفاقات زمانی افتاد که من 9 سال پاکی داشتم ، ولی ظاهرا دیگر راهنما نداشتم و بدیهی بود که برنامه را نیز کار نمی کردم . من به راستی سرگشته بودم . راهنمای من (امروز ) با من مشارکت کرد و گفت که نیروی برترم واقعاً مرا دوست دارد و من خوشبخت ترین آدم دنیا هستم که توانسته ام بدون فاجعه از درون قمار بازی خود زنده گذر کنم

"دورانی در بهبودی من وجود داشته که کاملا احساس گم گشتگی و انزوا می کرد ام و یا این که احساس می کردم که رابطه ام با خداوند و NA قطع شده است . اما به من یاد داده بودند که در ، همیشه باز است . و گاهی اوقات ، این برنامه یا یک دوست بسیار نزدیک است گه دست مرا می گیرد و مرا به طرف " خانه " راهنمایی می کند . من همیشه بهتر می توانم به مهربانی و ملاطفت دیگران پاسخ دهم . گمان می کنم زمان زیادی را در دوران مصرف خرد و داغون کردن خود صرف کرده ام و زمانی که به NA رسیدم کاملا خرد و دل شکسته بودم . و چیزی که واقعاً نیاز داشتم احساس دوست داشته شدن و پذیرفته شدن بود ، علی رغم این که چه کسی بوده ام و یا چه کارهایی کرده ام ."
بسیاری از اعضا در حالی که یاد می گیرند چگونه پاک زندگی کنند ، به دنبال این هستند که راهنمای شان کمک کند تا چالش ها و موانعی را که در زندگی آن ها پیش می آیند بپذیرند . راهنما می تواند پیشنهاد هایی جهت این که چه گونه ویرانی های گذشته را اصلاح کنیم و هم چنین با چالش های امروز چطور کنار بیاییم ، به ما ارائه می کند .
"وقتی حدود 5 ماه پیش خواهرم اُوِردوز کرد من از فقدان او داغون شدم . راهنمای ام به درد دل من گوش می کرد و زمانی که به او احتیاج داشتم برای من وقت می گذاشت . ما 400 مایل دورتر از هم زندگی می کنیم . اما وقتی به او تلفن می زنم به نظر می رسد که او دقیقا کنار من است . او بی خبر در تشییع جنازه ی خواهرم حضور پیدا کرد تا به خاطر من آن جا باشد . می دانم که رها کردن همه چیز و سوار شدن به هواپیما برای بودن در این جا به هیچ وجه جزء وظایف یک راهنما نیست . اما هرگز نمی توانم بگویم که بودن او در کنارم تا چه حد برای من ارزش داشت و تا چه اندازه به من کمک کرد که بتوانم غم های ام را پشت سر گذارم .

"زمانی که همسر سابق من برای مخارج عقب افتاده نگهداری فرزندم شکایت کرده بود من در بدترین وضعیت مالی ممکن بودم . راهنمای ام به من کمک کرد تا اهمیت روبرو شدن با گذشته ، جبران خسارت مالی و آزاد شدن برای آینده را تشخیص دهم ."
مشارکت صمیمانه با عضو دیگری که مثل خود ما است ، این واقعیت را که احساس و تجربیات ما منحصر به فرد نیستند تقویت می کند . اغلب راهنما در همان مسیری که رهجو گام بر می دارد ، گام برداشته است و می تواند دانش و تجربه ی خود از آن موقعیت را به مشارکت گذارد . این در جای خود ، می تواند به رهجو کمک کند تا از دام های مشابه اجتناب کند .
"زمانی که ده سال پاکی داشتم مسائل جنسی در "میان سالی " را تجربه می کردم . من به یک راهنمای جدید احتیاج داشتم و تعداد کمی را می شناختم که با این موضوع سرو کار داشته باشند و پاکی شان نیز از من بالاتر باشد . بنا بر این از عضوی که یک سال کم تر از من پاکی داشت اما ده سال بزرگتر از من بود و دقیقا همین موضوع را به تازگی پشت سر گذاشته بود درخواست کردم تا راهنما ی ام شود . او همه ی مکان های اشتباه را به دنبال عشق گشته بود ، تا عاقبت مسئولانه دوست داشتن را آموخته بود ."
رابطه راهنما و رهجو می تواند نقش بسیار اساسی در قدم دوم بازی کند : بسیاری تضمین می کنند که رابطه راهنما و رهجو عامل مهمی است برای ایجاد این باور که سلامت عقل می تواند به ما باز گردد . این به معنی این است که بگوییم راهنما مثل نیروی برتر است . اما راهنما می تواند به ما در تصمیم گیری ها و درک شخصی از خودمان کمک کند . راهنمای ما می تواند به ما کمک کند که تصویر بهتری از خودمان و زندگی مان داشته باشیم . این می تواند یکی از منافع داشتن یک راهنما برای مدتی طولانی باشد ، زیرا با گذشت سال ها او می تواند ما را بهتر و بهتر بشناسد .
"راهنما به من کمک کرد که متوجه شوم غیر قابل اداره فقط به چیز های خارجی اطلاق نمی شود بلکه می تواند در مورد احساسات من نیز صدق کند . او راجع به نداشتن سلامت عقل به من آموخت و کمک کرد تا ببینم که چه جاهایی سعی می کنم همان کارهای غیر مفید قبلی را جهت حل مشکلات ام انجام دهم . او این کار را با مهربانی بسیار انجام داد بدون اینکه باعث آزار من شود ."
"بعد از سالها پاکی ، من در یک کتک کاری شرکت کردم و بعد از آن ترس سراسر وجودم را فرا گرفت . من فکر می کردم که فرای این گونه رفتارها رشد کرده ام .

راهنمای ام به من یاد آوری کرد که من باید همیشه سعی کنم که در حال پیش رفت باشم . او به من گوش داد و مرا تشویق کرد که به قدم ها باز گردم . و من دریافتم که دارم به سوی یافتن راه حل حرکت می کنم و دیگر در مشکل مردد باقی نمی مانم ."                                  "راهنمای من کسی است که کمک می کند تا راه روحانی من روشن شود ."
دلایلی که معتادان خواستار راهنما هستند، متعدد است . اگر چه ما در می یابیم رشته ای که ما را به هم متصل می کند ، این است که همه ی ما جویای بهبودی هستیم . بسیاری از ما روابط مان را در NA گرامی می داریم . به خصوص ارتباط مان با راهنما ، که اغلب با روابط خارج برنامه ما خیلی فرق می کند . اصل روحانی گمنامی اطمینان می دهد که همه ی ما در اتاق های NA برابر هستیم . اصول برنامه ی ما اغلب می تواند به ما کمک کند که با مشکلات مان مسئولانه و سازنده روبرو شویم . ما می توانیم کنار هم باشیم و بدانیم که دیگر مجبور نیستیم تنها با این مشکلات روبرو شویم .
" گمنامی – که همان بی نامی است – امری لازم در رابطه راهنما و رهجو است . درک قوی از سنت 12 به این معنی است که با گمنامی در سطوح مختلف آشنا می شویم (گمنامی اصل مهمی است ، زیرا نه تنها اساس روحانی تمام اصول ما است ، بلکه نیمی از نام ما نیز هست .) یک بعد گمنامی این است که ما راز های هم دیگر را حفظ می کنیم . مسئله ی بعدی که برای من بیشترین اهمیت دارد ، این است که ما همگی ، به طریقی مثل هم دیگر هستیم . راهنمای من فرد بهتر یا معتاد بهتری از من نیست . من باید به همان اندازه ، یا بیشتر ، از رهجو هایم یاد بگیرم تا به آن ها یاد دهم ."

چه گونه می فهمیم که کسی "آن چیزی را دارد که ما می خواهیم " ؟
معتادان گمنام هیچ دستورالعملی برای انتخاب راهنما ندارد . اگر چه بهتر است بعضی کیفیت های اساسی را در نظر داشته باشیم . یکی آن که کسی را بیابیم که با ارتباط برقرار کنیم و او "چیزی داشته باشد که ما خواستارش هستیم " . خیلی از اعضا به دنبال راهنمایی می کردند که احساس کنند آن ها را در هر شرایطی می پذیرد و به آن ها احترام می گذارد . بعضی از اعضا فقط راهنمایی برای کارکردن قدم ها می خواهند . در صورتی که بعضی سعی می کنند راهنمایی پیدا کنند که دوست و همراه آن ها باشد . چیزی که ما در یک راهنما به دنبالش هستیم در سالهای اول پاکی با سالهای بعد – که از بهبودی مان مدت زمانی می گذرد – متفاوت خواهد بود . مهم است که ما فقط به دنبال این نباشیم که در زندگی و بهبودی چه چیزهایی می خواهیم بلکه باید ببینیم که احساس می کنیم به چه چیزی احتیاج داریم . مانند سایر شرایط در بهبودی می توانیم همیشه به طرف نیروی برتر مان رفته و از او بخواهیم به ما کمک کند تا تصمیم بگیریم .
"من راهنمایی نمی خواهم که آن چیزی را که من می خواهم داشته باشد . من راهنمایی می خواهم که چیزی را که من دارم داشته باشد و بداند چطور با آن زندگی کند ."
برای بعضی ، رابطه ی کسی که می خواهند به عنوان راهنما انتخاب کنند با برنامه ، مساله بسیار مهمی است . آنها به دنبال کسی می گردند که در جلسات شرکت کند ، قدم ها را کار کند ، راهنما داشته باشد و متعهد به برنامه باشد . یافتن راهنمایی با پاکی بالاتر هم برای برخی از اعضا مهم است . آن هایی که در برنامه تازه وارد هستند ، بهتر است به دنبال عضوی با تجربه تر از خود به عنوان راهنما باشند ، مگر این که چنین عضوی در دسترس آنها نباشد .
اضافه بر آن چه که افراد برای بهبودی شان انجام می دهند ، ممکن است بخواهیم صفات شخصیتی دیگر آن ها را نیز در نظر بگیریم . تعداد زیادی از اعضا در درجه اول به دنبال راهنمایی می گردند که صادق ، روشن بین و درست کار باشد . برای برخی مهم تر این است که کسی را پیدا کنند که در دسترس باشد و رفتاری دوستانه ، قابل احترام و قابل اعتماد داشته باشد . بعضی دیگر میگویند یافتن کسی که سر حال و بگو بخند باشد به اندازه هر چیز دیگر مهم است .

 لیست ملاحظات می تواند به همین صورت طولانی تر شود و البته هیچ کس به تنهایی تمام این صفات را ندارد . زیرا راهنمای ما نیز یک انسان است و او ، هم حسن دارد و هم نقص . ممکن است کسی را پیدا کنیم که فقط یک یا هیچ کدام از این صفات را نداشته باشد ، اما با این حال بهترین راهنما برای ما باشد و این که چه خصوصیاتی از نظر ما ضروری است کاملا به اختیار خودمان است . بعضی از ما ممکن است به طور مثال کسی را بخواهیم که به ما قاطع بگوید ، چه بکنیم . در حالی که بعضی دیگر به دنبال کسی بگردیم که اجازه دهد کارها را از طریق سخت آن تجربه کنیم . زمانی که تازه وارد هستیم اکثر ما خیلی ساده کسی را انتخاب می کنیم که هنگام ورود به برنامه بیش تر از همه از ما استقبال کرد . انتخاب راهنما تصمیم شخصی خودمان است .
"من در ابتدا به دنبال راهنمایی می گشتم که با لیست نظرات ام جور در بیاید . من دنبال کسی بودم که دیدش از برنامه به دید من شباهت داشته باشد . من به دنبال کسی بودم که تا حدی تجربیاتش شبیه تجربیات خودم باشد . من به دنبال کسی می گشتم که مثل خودم هم جنس گرا باشد . من به دنبال کسی بودم که پاکی اش از من بیشتر باشد و غیره ... و غیره ...و غیره ... در حالی که این توقعات به نظر غیر منطقی نمی آمد اما قادر نبودم کسی را باین شرایط پیدا کنم . چند ماه بعد در یک جلسه مردی را ملاقات کردم که بدون اینکه چیزی راجع به او بدانم از او خواستم راهنمای من شود . اتفاقا او توانست تمام احتیاجات مرا برآورده کند . البته این هم یک وهله دیگر بود که تصمیم خداوند از تصمیم من بهتر بود . من فقط باید از سر راه کنار می رفتم ."
"من همیشه مراقب افراد بودم ، زیرا گاهی اوقات آن چیزی که می گفتند با روش زندگی آن ها فرق می کرد . من آنقدر از پذیرفته نشدن می ترسیدم که یک لیست سه نفره تهیه کردم تا در صورتی که یک نفر مرا نپذیرفت از دیگری تقاضا کنم . مردی که در نهایت از او در خواست کردم ریشی خاکستری داشت و دقیقا آن شکلی بود که من فکر می کردم یا راهنما باید باشد . او چیزی داشت که من دوست داشتم . وقتی از او خواستم راهنمای من شود ، او پاسخ داد ، باید از راهنمای ام سوال کنم تا ببینم آیا می توانم راهنمای تو شوم . من هم امروز وقتی کسی از من می خواهد راهنمای اش شوم دقیقا همین کار را می کنم "

 "من به اندازه کافی نسبت به خود سخت گیر هستم و به همین علت برای من مهم ترین چیز این بوده که راهنمایی کنم که مهربان باشد . در ده سال اول بهبودی من نتوانستم کسی را پیدا کنم که تمام ایده آل های مرا در مورد یک راهنما داشته باشد . در ناحیه ای که من بودم تعداد اعضایی که پاکی بیشتر از من ، ثبات احساس و شوخ طبعی داشته باشند زیاد نبود . تنها کسی که با این صفات می شناختم ، خودش رهجوی من بود ، بنابر این باید یاد می گرفتم که چه چیزی برای من مهم تر است و با آن می شناختم ."
بررسی انگیزه های خود برای در نظر گرفتن کسی به عنوان راهنما ، ایده ی خوبی است . زمانی که بسیاری از ما در جلسات NA رسیدیم از نظر فیزیکی ، روانی ، احساسی و روحانی ورشکسته بودیم و اغلب در شرایط مالی وحشتناک . به عنوان تازه وارد در برنامه ی NA ممکن است بیش تر به اعضایی که وضع مالی بهتر یا ظاهری مناسب تر دارند جذب شویم . ما ممکن است به "پول ، ملک و یا شهرتِ " آن ها به منزله میزان موفقیت شان در بهبودی نگاه کنیم . برای ما ممکن است هنوز درک کاملی از این موضوع که برنامه NA یک کار "درونی " است نداشته باشیم و ندانیم که دست آورد این برنامه بیش تر به رشد روحانی و آرامش خاطر بستگی دارد و نه به دارایی و یا روش زندگی .
"راهنمای من یک ماشین نو داشت ، خوب لباس می پوشید و خانه بزرگی داشت . من فکر می کردم او به من نشان خواهد داد چه گونه این چیز ها را بدست آورم . اما او ما به طرف قدم ها و بیداری روحانی راهنمایی کرد

"من به دنبال کسی می گشتم که چیزی داشته باشد که من خواهان آن هستم . بهترین جواهرات ، زیباترین ماشین و دوست دختر های زیاد . بعد ها متوجه شدم که باید راهنمایی بگیرم که آن چیزی را که من نیاز داشتم ، داشته باشد : پذیرش ! "

بعضی از اعضاء قبل از این که پاک شوند و روابط بد و مشکلی با خانواده  دوستان ، همکاران ، عشاق و سایر اعضاء اجتماع تجربه کرده اند . گاهی اوقات احساساتی از قبیل موضع دفاعی داشتن ، نیاز مند بودن و نا امیدی ممکن است باعث شود ما از تکرار اشتباهات گذشته بیمناک باشیم . یا ممکن است باعث شود تا ما شهامت پیدا کنیم تا روابط جدیدی را پایه ریزی کنیم که دقیقا مثل روابط قدیمی مان باشد . وقتی که راهنما انتخاب می کنیم شاید قادر نباشیم تشخیص دهیم که این رابطه راهنما و رهجو برای بهبودی ما بهترین رابطه خواهد بود یا نه .
"اولین راهنمای من خیلی سخت گیر بود و من فکر می کردم این سخت گیری کار را برای من راحت تر می کند تا بتوانم در زندگی کمی نظم پیدا کنم ، مثل بچه های کوچک که کار درست را از ترس پدر و مادر انجام می دهند . در حقیقت این طریقه ای بود که من بزرگ شده بودم و عادت کرده بودم که در معرض سوء استفاده قرار گیرم و مجبور باشم که دائم خود را ثابت کنم . رابطه من با این راهنما دو جلسه بیشتر طول نکشید و در نهایت در جلسه ی خانگی خود در حین مشارکت گریه کردم زیرا انتقاد ها و کنترل کردن های اش مرا داغون کرده بود و احساس می کردم پذیرفته نشده ام

"واقعیت مطلب این است که من وقتی تازه وارد بودم و می خواستم راهنما بگیرم تا بقیه دست از سرم بردارند و مرا به حال خود رها کنند . عضوی که او درخواست کردم تا راهنمای من شود به نوعی دقیقا برعکس خود من بود و این چیزی بود که فکر کردم که می خواهم . قد او پنج فوت بود و همیشه می خندید . او با دکتری دوست بود که من هم از او خوشم می آمد . موهای او همیشه مرتب بود ، و بسیار مصمم به نظر می رسید ، صفتی که من خیلی دوست داشتم . او بیش از پنج سال پاکی داشت و با من مثل یک احمق رفتار نمیکرد . مشکل این بود که ما با یکدیگر خیلی متفاوت بودیم و هیچ کدام نتوانستیم یاد بگیریم که دیگری را درک کنیم . بیشترین جمله ای که او اکثر اوقات با خشم به من می گفت این بود که : " من دارم سعی می کنم تا تو را درک کنم ،  من واقعاً سعی خود را می کنم " . اما او هرگز نتوانست مرا درک کند و به یاد نمی آورم که او هرگز با من در مورد قدم ها صحبت کرده باشد ، اگر چه او پیشنهادهای خوب و به درد بخور زیادی به من داد که خیلی بیشتر از آن چیزی که من در آنزمان می دانستم به من آموخت ."

گرفتن راهنما شاید یکی از مهم ترین تعهداتی باشد که ما در بهبودی مان می پذیریم . ما باید تمام سعی خود را برای نگریستن به درون خود به کار گیریم . مهم نیست به دست آوردن این واقعیت عینی تا چه حد مشکل باشد. مسلما به این علت که این یک تصمیم کاملا شخصی است و انجمن ما بسیار متنوع می باشد بعضی از ملاحظات ممکن است به اندازه بقیه ی آن ها برای ما مهم نباشد . از طرف دیگر ، ممکن است ما احساس کنیم بعضی مشکلات شخصیتی که در این جا به آن ها اشاره نشده است بسیار مهم است . علی رغم همه این ها ، مهم است که به خاطر داشته باشیم که راهنما هم یک انسان است و ممکن است اشتباه کند .
"وسوسه قرار دادن راهنما ها – به خصوص راهنما هایی که تعداد زیادی رهجو دارند – بالاتر از دیگران ، این اعضا را عمیقا منزوی می سازد . اولین باری که من از یک عضو قدیمی پرسیدم داشتن این همه پاکی چه احساسی دارد ؟ او پاسخ داد : " تنهایی "

"من در واقع راهنما ام را به این علت انتخاب کردم که او راجع به انسان بودن و اشتباه کردن مشارکت میکرد . و من فکر کردم این بدین معنی است که اگر من هم بی عیب نباشم او با من مهربان خواهد بود . دختر او در اعتیاد فعال به سر می برد . تلاش دیوانه وار راهنمای من برای اداره و جمع و جور کردن دخترش اغلب به این معنی بود که او از لحاظ احساسی در دست رس نبود . یا تلفن های مرا ، زمانی که به او نیاز داشتم بی پاسخ می گذاشت . من یاد گرفتم که در چنین زمان هایی به دیگران برای حمایت اتکا کنم ، زیرا او تنها کسی بود که من می خواستم راهنمای من باشد . اگر چه او کامل نبود و بعضی اوقات نا عاقلانه رفتار می کرد ، اما مهربان و دوست داشتنی بود و این همان چیزی است که برای ام اهمیت دارد و من بدان احتیاج دارم ."
خیلی از ما داشتن توقعاتی از رابطه راهنما و رهجو و صادق بودن در مورد این توقعات را ، زمانی که از کسی می خواهیم راهنمای ما شود مفید می دانیم . برای آن هایی که در برنامه جدید هستند . این کار مشکل تر خواهد بود . چون مدتی زمان در برنامه لازم است تا بتوانیم به این نوع درک دست یابیم . با این حال اگر به عنوان تازه وارد به زمان و توجه بیشتری از طرف راهنمای خود احتیاج داریم ؛ باید یاد بگیریم که در خواست کنیم . شاید بهتر باشد ما از کسانی که در نظر گرفته این تا از آنها بخواهیم راهنمای ما شوند بپرسیم که اگر میل به مصرف داشتیم می توانیم شب دیروقت با آنها تماس بگیریم با این که اگر مصرف کردیم توقعات آنها چیست (آیا باز هم راهنمای ما باقی خواهند ماند ؟) . آن دسته از ما هم که مدت زمانی پاکی دارند باید آن چیزی که نیاز داریم درخواست کنیم . اگر ما به دنبال کمک برای کارکرد قدم یا سنت ها هستیم با سوالی در مورد خدمت داریم ، یا کنار آمدن با شرایط ویژه ی زندگی برای ما مهم است ، می توانیم راجع به این نیاز ها با راهنمای مورد نظر مان بحث کنیم .
"زمانی که از راهنمای فعلی خود پرسیدم آیا مایل است راهنمای من شود با او راجع به رازداری حرف زدم . او یکی از دوستان بسیار نزدیک رئیس من بود ، و من لازم بود بدانم آیا می توانم با او با اطمینان راجع به کارم صحبت کنم و آیا او با این قضیه راحت خواهد بود ؟ او هم توقعات خود را به من گفت و مرا روشن نمود که رهجوی او بودن لزوما به این معنی نیست که ما رفقای صمیمی نیز خواهیم بود . با گذشت زمان ما دوستان خوبی هم شدیم (علی رغم ادعای اولیه او )"
با یاد گیری ریسک کردن و گذشتن از میان ترس ها ی مان ، ما این توانایی را به دست می آوریم که بتوانیم نیاز هایمان را بیان کنیم . این مهارت است که ما می توانیم در تمام روابط مان هم زمان با رشد در بهبودی آن را به کار ببریم .  تجربه ما نشان داده است
در حالی که بیشتر اعضای انجمن ما در مورد بیش تر جنبه های رابطه راهنما و رهجو با هم توافق دارند ، اما NA در کل هیچ عقیده ای در مورد بعضی مسائل بحث برانگیز مربوط به راهنما و رهجو ندارد . اعضای ما اغلب دارای باور های قوی فردی هستند و در بسیاری موارد احساس می کنند که راه درستی برای ایجاد رابطه راهنما و رهجو وجود دارد . با وجود این ، مهم است که ما به عنوان انجمن به هیچ گروه ویژه ای از اعضا این احساس را ندهیم که از صحنه خارج هستند یا عقیده ی خود را مبنی بر این که روش خاصی از تمرین اصول راهنما و رهجو به روش دیگر ارجح است ، تحمیل نمایند .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan