Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻱ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﻭ ﺭﻫﺠﻮ : ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻭ ﺣﻔﻆ ﺁﻥ

توسعه و پیگیری رابطه راهنما و رهجو
هر رابطه ای نیاز به کار دارد . اکثر آدم ها با آسیب پذیر بودن ، یاد گیری این که چه گونه اعتماد کنند و قابل اعتماد باشند ، و متعهد بودن ، مشکل دارند . به خصوص برای معتادان که کارشان سخت تر است . اکثر ما الگوی مناسبی در رابطه با احترام متقابل و مهربانی نداشته ایم . در زمان اعتیاد مان ما از صمیمیت و یک رنگی فراری بودیم و اغلب کسانی را که بیش تر به ما اهمیت می دادن نا دیده می گرفتیم .

در رابطه راهنما و رهجو ما فرصت نادری جهت یادگیری و آموزش یک دیگر و اهمیت دادن به هم را می یابیم . رابطه ی راهنما و رهجو به ما نشان می دهد که چگونه در حالی که از خود شناخت بهتری پیدا می کنیم ، با دیگران نیز کار کنیم . ما می توانم اعتماد را یاد بگیریم . طبیعتاً داشتن رابطه همیشه آسان نیست . ما ممکن است اشتباه کنیم . اما تمایل پیدا می کنیم ریسک می کنیم و با ترس هایی ک مانع این تجربه ی غنی و پر معنی می شود ، روبرو می شویم . در رابطه راهنما و رهجو ما می توانیم زندگی کردن و عشق را به طور کامل یاد بگیریم .
"با راهنما ی دیگر معتادان شدن ، من در یافته ام که ظرفیت اهمیت دادن و حتی دوست داشتن دیگران را دارم . من مجبور شدم ببینم که آن ها واقعاً به من احتیاج دارند و مرا انتخاب کرده اند تا آن ها را در قدم ها راهنمایی کنم . حال من می دانم که چیزی برای ارائه دارم : تجربه بهبودی ام در NA ، و از این بابت به خود می بالم ."
"اگر بهبودی فقط به معنای رفتن به جلسات بود ، من می توانستم زندگی خود را بکنم و هیچ کاری برای خود انجام ندهم و نیازی به هیچ کمکی نداشتم . می توانستم فقط به جلسات بروم و سپس به خانه بر گردم اما واقعیت این نیست . من نیاز دارم که بر روابط ام ، و چگونگی تاثیر ضعف ها و کمبود های اخلاقی و باور های ام هنگام رابطه با دیگران کار کنم . من نیاز دارم خیلی کار ها انجام دهم تا تبدیل به انسانی شوم که می خواهم باشم . اگر این کار را بدون راهنمایی و حمایت راهنما انجام دهم به اندازه ی کافی رشد نخواهم کرد . بدون کمک او من مطمئنا نخواهم توانست به اندازه کافی در کار عمیق شوم

"من به خوبی آگاه ام که قبل از این که راهنما بگیرم در چه شرایطی بودم :یک شخص تنها و منزوی ، راهنمای ام مرا در ایجاد رابطه قوی با نیروی برتر و کارکرد 12 قدم کمک کرد . از این طریق یاد گرفتم چه گونه روی رفتار های معتاد گونه خود کار کنم . رابطه من با راهنما ی ام برای ام با ارزش است . از حضور او در زندگی خود بسیار سپاسگذارم ."

 گاهی اوقات رابطه راهنما و رهجو از ابتدا به آسانی شکل می گیرد . هر دو عضو بلافاصله با یکدیگر احساس راحتی می کنند و با خوش بینی آشکار با یکدیگر مشارکت می کنند . سایر اوقات سعی در شناختن دیگری به نظر مشکل یا غیر ممکن می اید . یاد گرفتن چگونگی ایجاد ارتباط خوب یکی از چالش های مستمر است که در بهبودی مان با آن روبرو می شویم . بیان صادقانه ی خود و احترام متقابل می تواند زیر بنای قوی برای ساختن این رابطه استثنایی باشد . تماس مداوم با راهنما و رهجو می تواند کمک کند که قلب های مان را باز کنیم و اجازه دهیم تا صمیمیت ما بیشتر شود .
"من متوجه شده ام که گاهی اوقات برقراری رابطه راهنما و رهجو خیلی هم آسان است و در مجموع نیاز به کار چندانی ندارد . من 15 سال با رهجویی کار کردم که نگرش او نسبت به خودش برای من همیشه روشن بود و درک اش از برنامه همیشه با درک من مطابقت داشت . من گاهی حیران می شدم که آیا این رابطه به همان اندازه روحانی است که رابطه من با شخصی که مجبورم برای شان وقت و انرژی بیش تری بگذارم ؟ می دانید جواب چه بود ؟ بعد از سالها وابستگی به مواد مخدر و سختی هایش من یاد گرفتم که زندگی همیشه هم سخت نیست ، و آرامش خاطر ممکن است و روابط گران بها هستند

"در ابتدا من و راهنمای ام فقط قدم ها را کار می کردیم و به مشکلات من می پرداختیم . امروز چون ما یک دیگر را به خوبی می شناسیم (حدود 16 سال ) می توانیم راجع به همه چیز مشارکت کنیم . این مثل داشتن یک دوست خوب است ، چیزی که در گذشته من هرگز وجود نداشت چون به کسی اعتماد نداشتم . راهنما شدن مرا وادار می کند که به شخص دیگری نیز فکر کنم و ابزاری است برای ساختن یک رابطه بلند مدت . گاهی اوقات کمک کردن هنوز برای ام مشکل است . اما زمانی که این کار را انجام می دهم پاداش های بزرگتر از آن است که تصورش را می کردم ."

 بسیاری از ما توقعات غیر واقعی از رابطه راهنما و رهجو داریم . ما ممکن است بخواهیم همیشه جواب صحیحی برای سوال های سختی که رهجو های مان می پرسند ، داشته باشیم . ما ممکن است انتظار داشته باشیم رهجوی مورد علاقه ی ما همیشه کار ها را درست انجام دهد . بعضی از ما رابطه راهنما و رهجو را راهی برای داشتن دوست خوبی که هرگز در زندگی نداشته ایم ، می بینیم . این خواسته ها اشتباه یا مضر نیستند ، اما با قرار دادن شرایط و شروط برای آن چه که می خواهیم و آن چه که فکر می کنیم نیاز داریم ، امکانات مان را محدود و رشد مان را کند می کنیم . پاک ماندن و روشن بودن اغلب برای ما هدایایی ورای آن چه که تصورش را می کردیم به همراه دارد .
"وقتی که تازه به برنامه آمده بودم فکر می کردم راهنما یک سوپر قهرمان است یا شوالیه ای با زره فولادی و براق است که همیشه برای نجات من می آید . بعد از این که راهنما گرفتم خیلی زود متوجه شدم که اگر چه راهنمای من در زمان های سخت و مشکلات ، آرامش خاطر بسیاری برای ام به وجود می آورد ، اما فی الواقع برای کمک کردن در کارکرد قدم ها است که او با من است ."
پیوند پر معنا و پویا بین راهنما و رهجو به بیانی مستحکم از "تمایل " بستگی دارد . این شامل تمایل به حرکت در زمان مشکلات می شود بدون این که اجازه دهیم ترس یا خشم رابطه ما را تخریب یا ویران کند . راهنمای ما ممکن است ما را به چالش بکشد و از ما بخواهد به چیز هایی که ما را ناراحت می کند بپردازد . یا شاید ما را دچار مشکل کنیم و چیزی بیش تر یا متفاوت با آن چیزی که به ما می دهد ، از او بخواهیم . گاهی عکس العمل ها متقابلاً از هر دو طرف دفاعی می شود . حتی ممکن است که ما کلمات زننده ای به کار بریم . یا حرف هایی بزنیم که بعدا متأسّف شویم . همانند تمام رابطه های دیگر شهامت و فروتنی به حل این مسائل کمک می کند تا رابطه راهنما و رهجو عمیق تر شود "من به راستی در ابتدای آمادگی رشد و تغیری که راهنمای دیگران شدن ، به همراه داشت نبودم . فکر می کردم به عنوان راهنما این فقط من هستم که آن ها را به چالش خواهم کشید . به راحتی از رهجو های خود می خواستم تا آزادانه مرا به چالش بکشند ، و به این مطلب اقرار می کردم که من هم انسان هستم و اشتباه می کنم . اما وقتی که آن ها شروع به کار کردند اولین عکس العمل من اغلب دفاع ، آزردگی و خشم بود . در زمان های دیگر این من هستم که چیز هایی را که باور دارم نیاز است ، می گویم و آن ها ، آزرده یا عصبانی می شوند و از خود دفاع می کنند . من همیشه سعی می کنم با احساس و احترام رفتار کنم ، اما گاهی چیزهایی لازم است گفته شود که خیلی خوب نیستند . و شاید در سایر مواقع من خیلی مهربان و حواس جمع نباشم ، و حرف های آزار دهنده بزنم که بعدا  مجبور شوم قدم ده خود را کار کنم .
من دریافته ام که این لحظات درد و کش مکش فرصتی است برای بدست آوردن مهارت های پایه ای در ایجاد و حفظ روابط ، که بعد ها می توانم این مهارت ها را در زناشویی ، یا با فرزندان ، یا در محیط کار یا در هر شرایط دیگر به کار برم . من مجبور شدم گاهی با درد بسیار یاد بگیرم که خشم و درگیری بین آدم ها حتما نباید به معنی ترک کردن یا نپذیرفتن رابطه باشد . پیش از این که NA را پیدا کنم در ترس از لحظات این گونه ناراحتی های درونی زندگی می کردم . رابطه ی راهنما و رهجو کارگاه آموزشی بود که در آن یاد گرفتم به عشق و تعهد سایر افراد در حال بهبودی به قدر کافی اعتماد کنم ، بمانم و محاوره های سختی را که لازم است ، انجام دهم . اگر من با عشق و احترام حضور داشته باشم و بر اصول تمرکز کنم موفق می شوم که رشته اعتماد فی ما بین را بیش تر از پیش مستحکم کنم . من یاد گرفته ام که نه تنها از این مواقع ترسی نداشته باشم ، بلکه حتی به عنوان نقطه ی عطفی در عمیق تر نمودن رابطه از آن استقبال کنم

هر دو عضو باید انگیزه ی کارکردن با یکدیگر را داشته باشند ، و به بهبودی شخصی خود متعهد بوده ، تمایل به یادگیری هر چه بیشتر اصول روحانی NA را نیز داشته باشند . چه راهنما باشیم و چه رهجو ، این رابطه یکی از محکم ترین رشته های اتصال ما به برنامه معتادان گمنام است و می تواند به ما نشان دهد چه گونه قدم ها می تواند به ما راه حل های زندگی را یاد دهد .

"ضروری است که من انگیزه ام را برای پذیرش رهجو بررسی کنم . غرور نباید در تصمیم گیری من جایی داشته باشد . با راهنمایی نیروی برترم و میل واقعی در کمک به یک معتاد دیگر قادر هستم تا رابطه ای بر پایه ی عشق بی قید و شرط و تعهد بسازم . وارد شدن به رابطه ی راهنما و رهجو یک ریسک است . مشارکت بعضی از شخصی ترین حقیقت های درونی ام ممکن است ترسناک باشد . اگر چه باور دارم که نیروی برترم در این رابطه حضور دارد و به من کمک خواهد کرد تا بتوانم آزادانه مشارکت کنم . اعتماد ، اعتماد می آفریند . هر چه بیش تر حقیقت را مشارکت کنیم اعتماد بیش تری به وجود می آوریم . هر چه بیشتر ببخشیم ، بیشتر به دست می آوریم . و این فرایند کمک می کند تا یک رابطه ی تحمل پذیر بسازیم ."
"چرا به نظر می آید که همه رهجو های من در طول در طول امتحانات نهایی دانشگاهم دچار بحران می شوند ؟ راه حل من برای ترم قبلی این بود که یک پیام ساده ی NA بر روی پیام گیر تلفن بگذارم : "اگر رهجو هستید به جلسه بروید ، قدم ها را مرور و سپس به من تلفن کنید " . زمانی که می خواستند راجع به تمام مصیبت های زندگی حرف بزنند من به سادگی از آن ها سوال می کردم در چه مرحله از کارکرد قدم هستند . وقتی سکوت آن ها طولانی می شد ، می گفتم باید به کارکرد قدم بپردازی و بعد به من تلفن بزنی . مطمئن هستم که این راه کار برای همه کار نمیکند ، اما به نظر می رسد برای من و رهجو های ام خوب جواب می دهد

"به عنوان رهجویی که به تازگی کارکردن با یک راهنمای جدید را شروع کرده ام ، راجع به " تعهد " دارم چیزهای جدید یاد می گیرم . بعد از حدود 20 سال پاکی گاهی از "خود خشنود " و زیادی راحت می شوم . در این مواقع لازم است تا دوباره به اصول پایه ای رجوع کنم ، کارهایی که وقتی تازه پاک شده بودم . بدون چون و چرا انجام می دادم : با راهنمای ام به طور منظم تماس بگیرم ، به جلسات بروم ، و قدم ها را کار کنم . گاهی انجام این کار ها می تواند سخت باشد . بهانه ی این که برای رفتن به جلسه خسته هستم یا برای تلفن زدن خیلی دیر است ، می تواند مرا دچار دردسر بزرگی کند .

می دانم که باید عملکرد داشته باشم . نمی خواهم در جلسه ی بعدی مجبور به گرفتن چیپ خوش آمد گو شوم . می دانم ممکن است اغراق آمیز به نظر آید ، اما آیا واقعاً این طور نیست ؟ همان طور که کتاب پایه می گوید : "طول پاکی به معنی بهبودی نیست . "
پاک بودن ، کارکردن قدم ها و راهنما داشتن به این معنی نیست که از واقعیات زندگی معاف هستیم . گاهی با سخت ترین شرایط در زندگی روبرو می شویم . رابطه با راهنما و یا با رهجو به ما حمایت و درک متقابلی را که نیاز داریم تا هم چنان جلو رویم ، ارائه می کند . ما نجات یافتگان ایم ، و باید بیشترین تلاش را در انجام کار ها از خود نشان دهیم . ما نعمت هایی را در NA یافت ایم که خیلی از انسان ها فرصت تجربه ی آن را در طول زندگی پیدا نمی کنند . یک رشته ی مشترک ما را به یکدیگر متصل می کند : ما همگی در بهبودی از یک بیماری ویران گر مشترک هستیم .
"اخیرا پزشکان تشخیص داده اند من بیماری دارم که تا حدود یک سال دیگر بیش تر زنده نخواهم ماند . ابتدا ترس و وحشت زیادی مرا گرفت ، اما به یک باره احساس آرامش عجیبی به من دست داد . تشخیص دادم که این آرامش همان بیماری اعتیاد من است که می گوید : حالا که داری میمیری ، دیگه ایرادی نداره اگه دوباره مصرف کنی . اما من از ته قلب می دانستم که نمی خواهم آخرین روزهایی را که بروی این کره خاکی هستم در دام وحشتناک اعتیاد سپری کنم . سریع به راهنمای خود تلفن کردم ، با هم حرف زدیم و گریه کردیم ، و با هم شروع به کاری کردیم که سالهای زیادی انجام داده بودیم ، یعنی تمرین اصول روحانی این برنامه زیبا . من با فنا ناپذیری خود هر روز با رفتن به جلسات ، حرف زدن با راهنما یا رهجوی ام ، کارکرد قدم ها و اعتماد به نیروی برترم ، روبرو می شوم . همیشه فکر می کردم که من یکی از پیرمرد هایی خواهم شد که وقتی در همایش ها می گویند اگر کسی 50 سال پاکی است اعلام کند ، من از جا بر خواهم خواست . اما امروز دریافته ام که نعمت فقط برای امروز پاک بودن ، نصیب من گردیده و احساس تنهایی نمی کنم و این ، همان آزادی است ."

 "در زمان مصرف به نظر می رسید که قلب من تبدیل به سنگ شده است . آن قدر چیز ها دیده و تجربه کرده بودم که دیگر نه می توانستم احساس کنم و نه گریه . شک داشتم که دیگر این گونه احساسات در من به وجود آیند . اما تغییر را وقتی تجربه کردم که داشتم به قدم پنجم اولین رهجوی خود گوش می کردم . او داشت در مورد کتک هایی که نا پدری اش به او زده بود مشارکت می کرد و می توانستم تصور کنم که چه گونه بدن کوچک و ضعیف او در آن زمان در زیر شکنجه و آزاری بوده است . سریعا به یاد کتک هایی که از پدر خود خورده بودم افتادم و قلبم برای هر دوی مان به درد آمد . مشارکت صادقانه ی او باعث شد تا به احساسات گذشته خود برگردم . در حالی که من اشک می ریختم او با چشمان خشک سر جای خود باقی مانده بود ، او فقط 6 ماه پاکی داشت . زمان بیداری عاطفی برای او هنوز در راه بود

"رهجوی من در قدم سوم بود که دوست دخترش او را به خاطر یکی دیگر از اعضای NA که پاکی بیش تری داشت ترک کرد . روحیه او به شدت خراب شده بود و برای مدتی طولانی درد زیادی می کشید . من نگران بودم که او قادر نباشد در طول این ماجرا پاک یا زنده بماند . تنها چیزی که می توانستم به او بگویم این بود که سعی کند اراده و زندگی اش را به مراقبت خداوند بدان گونه که او را درک می کند ، بسپارد . در نهایت تعجب من ، او نهایتا پذیرش شرایط را به دست آورد . او باور کرد که با وجود احساسی که دارد ، اراده ی خداوند برای او بهترین است . اعتماد خود من هم به خداوند و قدرت قدم سوم نیز با این تجربه بسیار افزایش پیدا کرد ."
هر قدر در رابطه راهنما و رهجو رشد کنیم ، از تاثیر کارایی اصول NA  آگاه تر می شویم . ما شروع میکنیم به دیدن نتایج کاربرد قدم ها و سنت ها در زندگی روزانه مان و در زندگی اطرافیان مان و این که چگونه کمک می کند تا جایگاه خودمان را در این دنیا پیدا کنیم . NA کمک می کند تا ما از مصرف مواد مخدر رها شویم اما خیلی زود متوجه می شویم که رشد در بهبودی خیلی فراتر از مصرف نکردن مواد مخدر است.

"زمانی که پی بردم احتیاج دارم تا رهجو های ام مرا دوست داشته باشند ، انگیزه ام کم شد . منظورم این نیست که مهربانی یا دوست داشتن دیگران در من کم شد ، بلکه میل به تایید طلبی را رها کردم . من وقتی صادق هستم احساس راحتی بیشتری می کنم ، حتی اگر با کسی حرف بزنم که ممکن است حالت تدافعی ، عصبانی با خصمانه داشته باشد . من یاد گرفته ام که چه گونه بر باور های ام باقی بمانم و اصول روحانی را که NA به من یاد داده است ، تمرین کنم . حال من تجربه ی بیشتری برای راهنمایی و راه کار دادن به رهجو های ام دارم و همیشه سعی می کنم از 12 قدم به عنوان پایه و اساس راه حل ها استفاده کنم .
این کار به نوبه خود به من کمک کرد تا به عنوان رهجو ، روشن بینی بیش تری داشته باشم و قادر باشم بهتر به راهنمای ام اعتماد کنم و تمام چیز هایی را که واقعاً در سرم و قلب ام می گذرد ، برای او آشکار کنم . از وقتی که به خودم بیش تر اعتماد دارم یاد گرفته ام که به دیگران نیز بیشتر اعتماد کنم . حال با روشن بینی بیشتری می توانم به انتقاد سازنده ، پیشنهاد ها و واقعیت های کهنه و سختی که گاهی اوقات برای دیدن آن ها بدون کمک فردی دیگر مشکل دارم ، گوش دهم . امروز اطمینان دارم که راهنمای ام مرا بدون قید و شرط دوست دارد و واقعاً با قلبی آکنده از هم دردی و مساعدت مرا درک می کند ."
در طی فرایند کارکرد قدم ها ، متوجه می شویم که می توانیم یک رابطه ی به ظاهر متعادل را شروع کنیم ، و به وسیله ی کمک بی شائبه ی یکی از طرفین و توسط کمک یک معتاد به معتادی دیگر ، این رابطه را تبدیل به خیابانی دو طرفه کنیم . بعضی از اعضا رابطه ی راهنما و رهجو را به صورت رشته ی پیوندی از دوست داشتن و عشق بی قید و شرط تجربه می کنند ، و بعضی دیگر بیشتر آن را به چشم دوره ای از آموزش یا حتی انضباط نگاه می کنند . رابطه ی راهنما و رهجویی ما به هر شکل که باشد ، ما بیشترین سعی خود را برای کمک به یک دیگر می کنیم .
"فرایند کارکرد قدم ها با رهجو های ام همیشه مرا شگفت زده میکند . درک و دید تازه ای که برداشت هر یک از آن ها در قدم ها ارائه می دهد ، کمک میکند تا من نیز به رشد در بهبودی شخصی خود ادامه دهم . هر بار که من برای کارکرد قدم ها با یکی از  رهجو های ام بودم کشف تازه ای می کردم . به نظر می آمد که کلمات بر روی صفحات نشریات ما جان می گیرند و با من حرف می زنند . گاهی اوقات به نظر می آمد که من هرگز قبلا بعضی از اصطلاحات را ندیده ام یا هرگز مفهوم های به خصوصی یا اصول روحانی را نشنیده ام . من خدا را بخاطر رهجو های ام و شرکت آن ها در بهبودی ام شکر گزارم

"من از دست راهنما ی ام خیلی دلخور می شدم زمانی که فکر می کردم او در تعهدش نسبت به کار کردن با من بی مبالاتی نشان می دهد . من بارها و بارها این را به او گفتم تا او در نهایت از من خواست که ترازنامه ای راجع به او بنویسم . این کار فرایند شگفت انگیزی برای ام بود . من راجع به همه چیز نوشتم ، چرا او را انتخاب کردم ، چرا با او ماندم ، چرا او را باعث عصبانیت من می شود ، چه چیزی را در او دوست داشتم ، و چه چیزی کار می کرد و چه چیزی کار نمی کرد . سپس با یکدیگر مهربان و پخته در مورد همه ی آن نوشته ها بحث کردیم . او مشارکت کرد که با راهنمای اش در موقعیت مشابه بوده و مجبور شده همین کار را بکند . دیگر احساس نا امیدی ، و تنهایی نیم کردم ف با واقعی شدن و صادق شدن با او رابطه ما توانست ادامه یابد و رشد کند ."

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan