Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻧﻘﺶ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ

روش های راهنما و رهجو ، از معتادی به معتاد دیگر فرق میکند . بعضی از ما به روشی که راهنمای ما رفتار می کرد ، رفتار میکنیم و بعضی دیگر به آن طریقی که دوست داشتن راهنمای شان به آن ها رفتار می کرد . بعضی اعتقاد دارند قانونی جز اهدای عشق بی قید و شرط و پذیرش وجود ندارد . علی رغم همه این ها ، اصول روحانی در سنت ها مانند گمنامی ، غیر حرفه ای بودن و خدمت  ، معیار مشترکی برای تمام روابط راهنما و رهجویی است . فلسفه راهنما و رهجو می تواند در کمک به سایرین و پس دادن آن چه به ما داده شده است ، یافت شود . بسیاری از ما می دانیم چه گونه اعتماد ، ایمان و صداقت می تواند برای هر دو – هم راهنما ، هم رهجو – زیر بنای ساختاری رابطه شان باشد  "بزرگترین چالش من به عنوان راهنما داشتن " حوصله و تسلیم " در زمانی بود که من ، دو معتاد جوان را به عنوان رهجو پذیرفته بودم . آن ها در خود سری شان به سر می بردند . نه فقط به علت تازه بودن شان ، بلکه چون جوان بودند و بعضی شرایط را – حتی گاهی برای اولین بار – در زندگی تجربه می کردند ."
"باور من این است که هدف قدم ها یک بیداری روحانی است و نقش من به عنوان راهنما این است که رهجو های ام را از طریق قدم ها به طرف خداوند – به آن گونه که درک می کنم . من قوی ترین ارتباط آگاهانه را با نیروی برترم زمانی احساس می کنم که فعالانه در حال رساندن پیام هستم

"برای من سخت است که بدون کار کرد مستقیم برنامه راهنمای یک نفر شوم ، این باعث می شود که شخصا نیز قدم ها را با راهنمای ام کار کنم . وقتی به دیگران کمک کنم تا راه شان را در همین زمینه پیدا کنند ، خودم نیز مهارت بیش تری در مورد قدم ها به دست می آورم

"اولین راهنمای من برای ام یک الگو بود . او مرا به جلسات مختلف می برد و در کمیته ی بیمارستان ها و زندان ها درگیر کرد . قدم ها را با او کار کردم . بعد از این که مدت 10 سال با هم بودیم او برای من دوستی شد که می توانستم کاملا به او اعتماد کنم . سپس او از شهر ما رفت و من مجبور شدم راهنمای جدیدی بگیرم . راهنمای جدیدم گفت باید از قدم اول – عجز – شروع کنم .من طفره رفتم و گفتم قدم ها را قبلا کار کرده ام . از من خواست که قدم ها را در مورد مسائل زندگی کار کنم نه فقط در رابطه با مواد مخدر . به راستی سخت بود که اعتماد و صمیمیت را با یک راهنمای دیگر پیدا کنم . اما این رابطه تبدیل به بهترین اتفاقی شد که ممکن بود بیفتد . نگاه جدید ، چالش جدید و صدای تازه – عمیق تر شدم در مسائل ، تجربه ی بسیار پر باری بود ."

  برای اولین بار راهنما شدن شاید بسیار سخت به نظر رسد . بسیاری از ما با الگو برداری از راهنمای مان شروع میکنیم . در طول زمان پی می بریم که چه چیزی برای ما م همین طور در هر رابطه راهنما و رهجو که داریم بهتر کار می کند . در نتیجه ، رابطه ما با راهنمای خودمان نیز می تواند رشد و تغییر کند . تجربه ای که از کار کرد 12 قدم – با راهنمای مان به دست می آوریم ، به ما یاد می دهد که چه گونه یک راهنما باشیم .
"من هرگز در تمام طول مدت بهبودی تا زمانی که رهجو گرفتم این همه به راهنمای ام تلفن نزده بودم . من نسبت به راه کارهایی که می دادم بی اندازه مشکوک بودم . هر وقت که تلفنی با یک رهجو صحبت می کردم ، بلافاصله به راهنمای ام اطلاع م دادم که به رهجو ی ام چه گفته ام . بسیاری از اوقات راهنمای ام نظری کاملا متفاوت داشت . بنا بر این مجبور بودم دوباره به رهجوی ام تلفن کنم و راه کاری را که داده بودم تغییر دهم . امروز من و راهنمای ام همیشه در مورد راه کارهایی که من به رهجو های ام می دهیم توافق داریم . من پذیرفته ام که کاملا شبیه راهنمای خود نیستم و دیدگاه های خود را دارم . اگر رهجو هایم دقیقا یک نفر شبیه راهنمای ام را می خواستند ، از او در خواست می کردند . در عوض از من در خواست کرده اند چون من شخصی هستم که آن ها می خواهند کمک شان کنم تا قدم ها را کار کنند

گاهی اوقات وقتی که می خواهیم زندگی و بهبودی رهجو هایمان را مدیریت ، کنترل یا روبراه کنیم ، درس های دردناکی می گیریم . شاید حتی متوجه نشویم که این گونه رفتارها را داریم . اگر چه رهجو های مان باید یاد بگیرند چه گونه خودشان تصمیم بگیرند ، نه تصمیم هایی را که ما از آن ها می خواهیم .
"برای مدتی رهجویی داشتم که دائما خود کشی می کردم . من سعی می کردم او را برای کمک پیش یک متخصص بفرستم ، اما موفق نشدم . می دانستم باید یک کاری بکنم ، اما نمی دانستم چه کار . چند جا تماس گرفتم و علی رغم میل اش او را بستری کردم . او احساس می کرد قربانی شده و مرا به عنوان یک راهنما اخراج کرد . اگر چه بعضی اوقات احساس خجالت می کنم ، اما خوشحال ام از این که رهجوی قبلی ام نمرده و هنوز زنده است ."

  "تمرکز اصلی من در رابطه با رهجو های ام بر دو مقوله است : کارکرد قدم ها و سنت ها . ما فقط راجع به آن ها سوال جواب نمی دهیم یا چیز نمی نویسیم بلکه سعی می کنیم که این اصول را در زندگی روزانه مان تمرین کنیم . قسمتی از کار من به عنوان یک راهنما این است که به رهجو های ام کمک کنم ارزش های خودشان را پیدا کنند نه این که از من تقلید کنند ."
"به من آموخته اند که تا وقتی قدم پنج را کار نکرده ام رهجو نپذیرم . از آن موقع به بعد خودم به این نتیجه رسیده ام که تا زمانی که قدم نهم را کار نکرده ام نمی توانم راهنمای خوبی باشم . چون آن وقت است که یاد می گیرم یک رابطه ی سالم به چه معنا است و لازم است در برابر کنترل کردن رهجو های خود مقاومت کنم ."                  ما باید نسبت به رفتار خود هوشیار باشیم و اجازه دهیم رهجو های مان با سرعت خودشان رشد کنند . در حالی که می خواهیم از طریق عشق بلا عوض آن ها را راهنمای کنیم ، مهم است که اجازه دهیم آن ها درد نتایج رفتار های خود را نیز تحمل کنند و نه به این معنی که کارها و اعمال خاص آن ها را نادیده بگیریم و از آن ها روی برگردانیم . بلکه ما نتایج را به نیروی برتر می سپاریم و رهجو هایمان را در مسائل و مشکلاتی که دارند حمایت می کنیم .
بعضی از ما به رهجو های مان اجازه می دهیم که در حین تصمیم گیری اشتباه و رشد کنند . روش بعضی دیگرمان ممکن است آمرانه باشد . در حالی که ما لذت تماشای رشد دیگران را تجربه می کنیم ، در همان حال شانس این را پیدا می کنیم که در مورد عجز خود در برابر رهجو ها و بیماری آن ها چیز های بیشتری یاد بگیریم . ما اصل "تسلیم " را تمرین می کنیم و سعی می کنیم به یاد داشته باشیم که بهبودی یک فرایند است .
"رهجویی داشتم که اصرار داشت تا به رفتارهایی که مغایر با اصولی بود که در طی قدم ها با آن ها آشنا شده بود ، ادامه دهد . او فکر می کرد که دزدی کردن از اداره برق درست است چون آنها به هرحال از مشتری های دیگر پوا اضافی می گیرند . متاسفانه این توجهات باعث شد که او سر از زندان در آورد . امروز او دارد جریمه ی خلاف اش را پرداخت می کند . من به او گفتم که نوشتن قدم ها هیچ نتیجه ای ندارد اگر او این اصول را در زندگی اش به کار نگیرد و تغییرات سالمی ایجاد نکند . من باور دارم که معتاد با خصوصیات قدیمی اش دوباره مصرف خواهد کرد .
او را دوست داشتم و زمانی که نتایج اعمالش را تجربه می کرد او را حمایت کردم . هرگز نمی گفتم : "من که به تو این را گفته بودم " . من نیم توانم درد ناشی از عملکرد رهجوهای ام را از بین ببرم . فقط می توانم همین طور که آن ها زندگی را تجربه می کنند ، آن ها را بی قید و شرط دوست داشته باشم . کاملا برای شان روشن می کنم که از خود آن ها حمایت می کنم نه از رفتارهای شان

"هر معتادی متفاوت است و راه بهبودی را با سرعت خاص خود طی می کند . اما قانون بازی این است که اگر چه به عنوان راهنما نمی توانم کار زیادی بکنم تا این سرعت بیشتر شود ، اما نباید باعث آهسته تر شدن آن شوم . من باور دارم که بزرگ ترین مسئولیت من به عنوان راهنما تشویق در پیش رفت است و نه به تاخیر انداختن . من سعی می کنم از تمام فرصت ها استفاده کنم تا به رهجو های ام برای رسیدن به بیداری روحانی کمک کنم ، همان بیداری روحانی که من و سایر معتادان در نتیجه کار کرد قدم ها پیدا کرده ایم ."
بعضی از اعضا بر این باورند که مشارکت تجربه ، نیرو و امید به جای تئوری پردازی کمک می کند تا تفاوت بین رابطه راهنما و رهجو با "مشاوره کردن "مشخص شود . دیگر اعضا انتخاب می کنند که کمتر از تجربیات شخصی خود مشارکت کنند و به جای آن برای نحوه استفاده از ابزار برنامه بیش تر به نشریات NA اتکا می کنند .گاهی مهم ترین نقش ما به عنوان راهنما گوش کردن است . بعضی از رهجو ها بیشتر از هر چیزی احتیاج دارند تا احساس کنند که به آن ها گوش داده می شود .
به عنوان راهنما ما نیاز داریم تا از توانایی ها و چیز هایی که برای ارائه داریم ، آگاه باشیم . ما می خواهیم مطمئن باشیم که حامل پیام امید هستیم نه یاس ناشی از بیماری .

"یکی از بهترین چیز ها در مورد رابطه راهنما و رهجو این است که به من کمک می کند تا سنت های NA را به صورت سازمان دهی نشده و غیر حرفه ای کار کنم . به طور مطلوب ، این یک رابطه کاملا غیر رسمی است و می تواند به هر نوعی که هر دو طرف می خواهند شکل بگیرد ."
"من معمولا در ابتدای رابطه ام با یک رهجو به او می گویم که یک مشاور یا درمان گر نیستم . آن ها را تشویق می کنم تا مسائل شان را با من مطرح کنند و بهترین سعی خود را می کنم تا آن ها را به طرف قدم ها راهنمایی کنم تا بتوانند راهنمایی و پاسخ خود را از این طریق پیدا کنند ، و به هیچ وجه سعی نمی کنم راه حل برای شان در نظر بگیرم . من اعتقاد دارم که جواب سوالات ما در قدم ها و سنت ها یافت می شود . نقش من به عنوان راهنما این است که در مورد پاک ماندن در NA صحبت کنم . هم چنین من صحبت درباره سنت دهم را که می گوید : " ما هیچ نظری در باره مسائل خارجی نداریم " مفید می دانم ، به خصوص وقتی که ما با مسائلی مانند دارو درمانی ، روابط خانوادگی ، موارد شغلی و ... سرو کار داشته باشم . در رابطه با این موارد و سایر مسائل خارجی پیشنهاد می دهم که ما به دنبال کمک یا توصیه ی افراد حرفه ای باشیم .

"من از رهجو های جدیدم می خواهم قبل از این که کتاب پایه ، چگونگی عملکرد ، راهنمای کارکرد قدم NA و کتاب فقط برای امروز را بخوانند ، پم فلت ها را بخوانند . این طوری کم تر سخت و ترسناک به نظر می اید و آن ها را به طور موثری با اصول آشنا می کند . به خصوص وقتی که آن ها هنوز تازه وارد و گیج هستند ."
هر چند رابطه ها با یکدیگر متفاوت هستند . اما بعضی دیگر از اصولی که باعث سلامتی و سازنده بودن روابط می شود مشابه اند . رابطه ی راهنما و رهجو با اعتماد پیوندی مستقیم دارد . ما به عنوان راهنما باید بتوانیم اعتماد اشخاصی را که به عنوان رهجو می پذیریم به دست آوریم . ممکن است چالش هایی برای مان پیش آید . مثلا در مواردی که ما با اعضای یک فامیل مواجه باشیم یا با تعدادی از رهجو های مان که مورد توجه ما هستند ، یا اگر ما رهجویی داشته باشیم که صغیر و کم سن و سال باشد ، لازم است به نوعی رابطه ای با پدر و مادر او نیز داشته باشیم . در هر شرایطی ما باید مسئولیت های مان نسبت به رهجو های خود باشیم . اعتماد رهجو های ما یک هدیه گران قیمت است و باید به آن افتخار کنیم .
"یکی از بزرگترین مشکلات رهجوی زیر 18 سال گرفتن این است که بعضی مواقع لازم است با پدر و مادر او هم در ارتباط باشیم . زمانی که من یک تازه وارد 15 ساله را به عنوان رهجو پذیرفتم گاهی مجبور می شدم به مادرش تلفن بزنم و شخصا خیلی چیز ها را برای اش توضیح دهم ، مثل زمانی که به رهجوی ام گفته بودم باید هر روز به جلسه برود و البته من باید دائما به رهجوی ام می گفتم که با مادر او صحبت کرده ام تا مطمئن شوم که او همیشه احساس راحتی و احترام می کند .
زمان زیادی طول کشید اما او بالاخره آرام آرام به من اعتماد کرد . وقت زیادی صرف کردم تا توانستم فرایند بهبودی را برایشان شرح دهم . امروز این رهجو 19 ساله است و 5 سال پاکی دارد و رابطه ای شگفت انگیز با مادرش پیدا کرده است . زیرا مادر او یاد گرفته که می تواند فقط مادرش باشد و در رابطه راهنما و رهجویی او دخالت نکند . در یک روز تعطیل ، آن ها مرا دعوت کردند و مادر او از من برای برگرداندن پسرش تشکر کرد . من به او گفتم باید از معتادان گمنام تشکر کند نه از من

"برای مدتی ، زنی را که دوست یکی از وابستگان من بود به عنوان رهجو پذیرفتم . با گذشت زمان و جدی تر شدن رابطه آن ها ، برای من مشکل و مشکل تر شد که راهنمای یکی و فامیل نزدیک دیگری باشم . من اطلاعاتی را که خواستارش نبودم از رهجوی خود یا از فامیل خود دریافت می کردم . دلم می خواست بتوانم بگویم که با این مسئله با پختگی برخورد کردم . اما در عوض این قدر با این مساله دست به گریبان ماندم تا وقتی که همه چیز به یک دعوای بزرگ انجامید و ما همگی اعتماد مان را نسبت به هم از دست دادیم .. بعد از مدتی که همه چیز آرام شد در مورد چیزی که اتفاق افتاد صحبت کردیم . هر دو موافق بودیم که او بهتر است راهنمای دیگری انتخاب کند . امروز ما در وضعیت دوستانه ای به سر می بریم و من یاد گرفته ام که هرگز راهنمای افرادی که در دایره زندگی ام هستند نشوم"

 زمانی که از ما خواسته می شود تا راهنمای کسی شویم ، گاهی در تلاش خود در ارائه دانش برنامه تعصب زیادی نشان می دهیم ، به خصوص اگر تعداد زیادی از اعضا از ما بخواهند که راهنمایشان شویم . هر قدر تعداد کسانی که از ما حرف شنوی دارند بیشتر باشد ، خیلی سریع تر به ما احساس خود بزرگ بینی دست می دهد . ممکن است هر اندازه هم که سعی کنیم در مقابل احساس خود بزرگ بینی و غرور مقاومت کنیم ، نتوانیم از غرق شدن در نقش یک "سوپر راهنما " اجتناب کنیم و این احساس به ما دست می دهد که همه چیز را می دانیم و غیر قابل اشتباه هستیم "من هرگز نمی دانم چه کسی در انجمن موفق می شود . و در موقعیتی نیستم که افراد یا چیز هایی را که در جلسات گفته می شود نادیده بگیرم یا بی ارزش بدانم ، چون آن شخص یا آن چیزی که گفته می شود ممکن است دقیقا همان چیزی باشد که من در آینده به آن نیازمند شوم."
"به عنوان راهنما – با سالهای زیاد پاکی – متوجه شدم که در هیچ جشن فارغ التحصیلی در NA شرکت نکرده ام ، بنابراین هنوز چیز های زیادی برای یاد گیری وجود دارد

"من رهجوهای ام را که حدود نه یا ده سال پاکی داشتند و زیاد به من تلفن نمی زدند خیلی قضاوت کردم . اما راهنمای ام گفت : فکر نکن که آن قدر ها هم مهم هستی

آگاه ماندن از محدودیت های مان و تداوم ترازنامه ی شخصی ، از افتادن ما به دام این طرز فکر که همه چیز را بهتر از دیگران می دانیم ، جلوگیری می کند . راهنما شدن به ما اجازه می دهد که از طریق تجربه کردن محدودیت های مان رشد کنیم . با اقرار به آن محدودیت ها و صادق بودن با رهجو های مان ، رشته هایی را که ما را به یکدیگر متصل می کند تحکیم می کند .
"در این جا ، بحث از مشارکت نمودن تجربه ، نیرو و امید است . اما این واقعاً به چه معنی است ؟ به این معنی نیست تا درباره این که اگر من در این شرایط بودم چه کار می کردم ، صحبت کنم ، بلکه درباره این است که ، وقتی من در چنین شرایطی قرار داشتم ، چه کاری انجام دادم . اگر تجربه ای ندارم ، فکر می کنم بهتر است کسی را که

در این مورد تجربه دارد پیش نهاد کنم . و این معنای اش این نیست که من راهنمای بدی هستم ، بلکه به این معنی است که من راهنمای خوبی هستم که فقط سعی ام در این نیست که در رابطه ام کم نیاورم

"یادم می آید که وقتی 21 سال پاکی داشتم ، فقط دلم می خواست تا بمیرم . درد احساسی شدیدی را تجربه می کردم اما از این که در جلسه گروه خانگی خود مشارکت می کنم و احساس ام را بگویم می ترسیدم . من بالاترین پاکی را در ناحیه خود داشتم و چند تن از رهجو های ام هم نیز جزء اعضای جلسه خانگی من بودند . این مثال را شنیده بودم که می گفتند " نمی توان هم خرابکاری کرد و هم آبرو داری " در نهایت غرورم را کنار گذاشتم و احساس واقعی خود را مشارکت کردم . فکر می کردم که رهجوهای ام از این مشارکت خجالت زده شوند و مرا ترک کنند ، اما در عوض دو رهجوی جدید پیدا کردم که خواستار آن چیزی بودند که من داشتم . دلیلش را به خود شما وا می گذارم !"
زمان هایی وجود دارد که تجربه ما ممکن است برای رهجوی ما مفید نباشد و او با مساله ای دست به گریبان باشد که ورای دانش ما است . در این گونه شرایط باید بگوییم " من نمی دانم " ، یا وقتی که قادر نیستیم به رهجو هایمان کمک کنیم آن ها را به سراغ کسانی بفرستیم که می توانند . ما نمیخواهیم در مورد چیزی که تجربه ای در آن نداریم راه کار دهیم .
در ضمن خود ما نیز می توانیم برای گرفتن تجربه و راه کار در مورد روبرو شدن با این مساله سراغ دیگران برویم به این شرط که گمنامی و اعتماد رهجوی خود را حفظ کنیم . پیش نهاد دادن به رهجو در مورد این که کجا می تواند کمک بگیرد به این معنی نیست که ما راهنمای نا موفقی هستیم . درست برعکس ، به این معنی است که ممکن است ما همیشه ندانیم که چه چیزی برای رهجو های مان بهتر است اما می توانیم همیشه نقطه ی اتکایی برای شان باشیم و به آن ها اطمینان دهیم که تنها نیستند .
"فقط با مشارکت تجربه ام ، من درست سر جای خود قرار می گیرم . زیرا آن گاه می دانم صادق بوده ام و این که اگر رهجوی من کارهایی را که من کرده ام انجام دهد ، می تواند پاک بماند . اگر من در زمینه هایی که تجربه ندارم ، راهکار بدهم ، در شک و دودلی قرار می گیرم . اگر رهجوی من راه کار مرا دنبال و در نهایت مصرف کند یا مجبور به تجربه ی  پیامدهای ناخوش آیند شود ، من مسئول هستم . توصیه و نصیحت را به حرفه ای ها واگذار می کنم چون آن ها می دانند که چگونه در این شرایط باید رفتار کرد

"زمانی که در خواست کسی را قبول میکنم تا راهنمای اش باشم ، در اصل تعهدی نسبت به او ، خودم و بهبودی در کل برای خود ایجاد میکنم . من این کار را نه از طریق نصیحت کردن بلکه به صورت مشارکت تجربه ، نیرو و امیدم در صمیمانه ترین سطح از درک متقابل انجام می دهم . این کار با "خوب گوش دادن " آغاز می شود ."
اگر مطمئن نباشیم که چه گونه باید جواب سوال یا در خواست رهجوی مان را بدهیم ، می توانیم به سراغ راهنمای خود برویم . ما در روند تصمیم گیری ها تنها نیستیم . در این جا زنجیره بهبودی به بهترین شکل خود دیده می شود – کمک یک معتاد به معتاد دیگر و ... – بیش تر اوقات متوجه می شویم که راهنمای ما دقیقا جواب درست را به ما می دهد.
یکی از بزرگترین چالش ها به عنوان راهنما ممکن است میل به حفاظت از رهجو های مان از تجربیات دردناک زندگی باشد . باید آگاه باشیم که نقش ما به عنوان راهنما حفاظت از رهجو هایمان در مقابل زندگی نیست بلکه کمک به آن ها در استفاده از اصول برنامه برای زندگی کردن در تمام ابعاد است .
"من به رهجو هایم می گویم که رشد می تواند دردناک و بعضی مواقع همراه با احساس ترس و تنهایی باشد . مثل این می ماند که بخواهیم چرخ های کمکی دوچرخه ی کودکی را باز کنیم . من نمیتوانم همیشه به دنبال دوچرخه بدوم تا از افتادن شما جلوگیری کنم . تنها کاری که از دست من بر می آید این است که کمک کنم تا بلند شوید و تشویق تان کنم که دوباره سعی خود را بکنید تا وقتی که یاد بگیرید چه گونه دوچرخه سواری کنید . خراش ها و کوفتگی های حاصله نیز در آینده منافع زیادی برای تان خواهد داشت ."

 "برای من راهنمای خوب بودن به این معنی است که شاید رهجوی من به اندازه ای که از اشتباهات خود درس می گیرد ، بتواند از راهنمای اش نیز به همان اندازه چیز یاد بگیرد ."
برای اکثر ما ، راهنما شدن منافع و برکات زیادی به همراه دارد . زیرا راهی است برای وصل ماندن به NA خدمت کردن و صمیمیت عمیق . ما فرصت مشارکت در بیدار شدن روح یک عضو دیگر را پیدا می کنیم . رابطه راهنما و رهجو می تواند به یک ارتباط سالم توام با احترام و گاه دوستی بسیار عمیق منتهی شود . هر رابطه خصوصیات خاص خود را دارد . ممکن است با بعضی از رهجوهای خود صمیمی تر از بقیه باشیم ولی باید تلاش کنیم تا بهترین سعی خود را در هر رابطه به کار گیریم و مطمئن باشیم که برای همه به یک اندازه در دست رس هستیم و با همه آن ها یک سان رفتار می کنیم .
"بیش تر روابطی که من به عنوان راهنما برقرار کرده ام ، برای ام یک دوست بسیار عزیز به همراه آورده است ."
"من به چند دلیل مهم با رهجو هایم خیلی نزدیک نی شوم . با آن ها تنها در رابطه با بهبودی سرو کار دارم و نه به عنوان بهترین دوست ، مشاور تجاری ، وام دهنده ی پول ، یا مشاور خانوادگی و غیره . مهم است تا آن ها بدانند که تنها علاقه ی من بهبودی آن ها است . این به آن ها نیز قابلیت صادق بودن با من را می دهد و این که بدانند لازم نیست از ترس قضاوت من به حرف ها و مسائل خود رنگ و لعاب بزنند و بر روی آن سرپوش بگذارند و در ضمن ، باور این که تنها مسئله مورد توجه من بهبودی آن ها است به ایشان توانایی گوش دادن به گفته های مرا در خیلی مسائل می دهد

"من انواع مختلفی از روابط را با رهجو هایم دارم . بعضی دوستان خوب من هستند ، بعضی خیلی با نظم و قاعده اند ، و بعضی دیگر از لحاظ احساسی گوشه گیر و تنها .من سعی می کنم در مورد هیچ کدام پیش داوری و قضاوت نکنم و اجازه دهم تا رابطه به طور طبیعی رشد و تغییر کند ."

   با آن که روابط بین راهنما و رهجویی بین اعضا و انجمن محلی در سراسر جهان متغیر است ، اما همه ی ما در پی به دست آوردن هدف مشترکی در بهبودی هستیم . از طریق کارکرد قدم ها و سنت ها با رهجو هایمان ما یاد میگیریم که چه گونه پشت کار و تمایل خود را حفظ و چه گونه اصول روحانی را تمرین کنیم .
"من با رهجوهای خود به شکل گروهی و هم به صورت فردی قدم کار می کنم . ما از کتاب راهنمای کارکرد قدم و همین طور کتاب پایه و چگونگی عملکرد استفاده می کنیم . اکثر رهجو های من هر کدام چند سال پاکی دارند و چند نفری هم تازه وارد هستند . من همچنین به کارکرد سنت ها بسیار معتقد هستم و پای بندی به 12 سنت را به شدت تشویق می کنم ."
"قبل از این که با رهجو قدم کار کنم ، دعا میکنم و خداوند را دعوت به حضور در این تجربه میکنم . لازم است به یاد داشته باشیم که خداوند بالاترین و نهایی ترین نیرو است . من از او درخواست خرد ، دانش و شهامت دیدن حقیقت قدم ها را می کنم تا بهبودی بیشتری حاصل شود . بعد از کارکرد قدم دعا میکنیم و از خداوند به خاطر فرصت دیگری که برای بهبودی – با به کار گیری اصول – در اختیار ما قرار داد تشکر می نماییم . شگفت آور است که ما همگی تا چه حد می توانیم فقط با کارکرد این 12 قدم پیش رفت نمائیم

"تکلیفی که من به رهجوی خود می دهم بستگی به سن پاکی او دارد . به همه رهجو های تازه خود می گوییم : به من هر روز تلفن بزنید و در صورتی که خانه نباشم پیام بگذارید ، اگر به من دروغ بگویید نمی توانم به شما کمک کنم ، بنا بر این خواهش می کنم این کار را نکنید . من مشاور ، وام دهنده پول یا مشاور خانوادگی شما نیستم . اگر می خواهید پاک بمانید من می توانم کمک کنم ، اما اگر هیچ تلاشی نکنید کاری از دست من هم ساخته نیست . در 90 روز به 90 جلسه بروید و آن گاه ما می توانیم قدم یک را با هم شروع کنیم . اگر وسوسه ی مصرف داشتید قبل از هر کاری به من تلفن بزنید . اما برای رهجو های ام با پاکی بیش تر راه کارهای متفاوتی می دهم . ولی علی رغم تکلیف

متفاوت خود ، با همه ی آن ها با احترام و عشق مشابه رفتار می کنم . وقتی آن ها تلفن می زنند ، به عهده هر دوی ما است که هم دیگر را بهتر بشناسیم و به یکدیگر متصل شویم

"بعضی از رهجو های من با سایر اعضایی که پاکی مشابهی دارند ، دور هم جمع می شوند تا کتاب راهنمای کارکرد قدم را با هم کار کنند . آن ها دریافته اند که این کار انگیزه بیشتری ایجاد می کند و ترغیب می شوند تا ارتباط قوی تری با یک دیگر داشته باشند . وقتی که کارکرد قدم ها را تمام می کنند ، آن قدم را با من نیز مشارکت می کنند ."
راهنما شدن دریچه قلب ما را می گشاید ، ما یاد می گیریم که خودمان را خیلی جدی نگیریم . ما واقعیت های زندگی را که شامل : لذت ، غم ، شادی ، افسردگی ، شهامت ، ترس ، حقیقت ، نیرنگ ، تولد و مرگ می شود با رهجو های خود مشارکت می کنیم . از طریق سادگی برنامه معتادان گمنام برای ما مقدور است که زندگی ازاد  را ورای دست نیافتنی ترین رویا های خود تجربه کنیم .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan