Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﺗﻨﻮﻉ ﻣﺎ ﻧﻘﻄﻪ ﻗﻮﺕ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ

گر چه اصل گمنامی همه ما را یک سان می سازد ؛ اما ما به هم تفاوت هایی داریم که ممکن است باعث چالش هایی در رابطه ی راهنما و رهجویی مان شوند. ما از پهنه ی وسیعی از نژاد ها و فرهنگ های مختلف با سوابق تحصیلی و حرفه ای متفاوت آمده ایم . تنوع ما حتی ورای سن و سال ، عقیده ، دین داری یا بی دینی و ... می شود . ما ممکن است همگی با زبان مشترک بهبودی صحبت کنیم اما غیر ممکن است که همگی این زبان را از راه های مشابه یاد بگیریم . تفاوت های بین ما فرصت های بی شماری را جهت رشد هم زمان در اختیار راهنما و رهجو می گذارد .
"امروز ، من آموخته ام که رنگ ، نژاد ، یا گذشته ، اصلا مهم نیستند . آن چه مهم است این است این است که همه ی ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی از این بیماری هستیم . این است که همه ما معتادانی هستیم که در حال بهبودی از این بیماری هستیم . زمانی که من پاک شدم به یک انجمن NA آمدم که بیش تر مشکل از اعضایی بود که از نظر فرهنگی با من متفاوت بودند . از اکثر اعضای گروه مسن تر بودم و با باورهای خاص خانواده خود بزرگ شده بودم . من به مشارکت در مورد مسائل زندگی ام عادت نداشتم به خصوص برای کسی با یک فرهنگ دیگر .
در ابتدا به بیشتر اعضای برنامه اعتماد نداشتم . در نهایت با عضوی ملاقات کردم که اولین بار از طریق تلفن مرا به جلسات معرفی کرده بود و توانستم با او ارتباط بر قرار کنم . گذشته ی هر دوی ما مشابه بود . وقتی که او با من مشارکت کرد و گفت که خانواده ی او یک بلوک با جایی که من مواد مخدر می خریدم فاصله دارد و او 6 سال است که پاک است باور کردم او تنها کسی است که می تواند به من کمک کند تا پاک بمانم و قدم ها را کار کنم . با کمک او در همه زمینه ها رشد کردم و این رشد م کمک ام کرد تا متوجه شوم که دیگران نیز می توانند به من کمک کنند ."
"من به یاد می آورم که وقتی تازه وارد بودم با خودم فکر می کردم که معتادان گمنام به مثابه زمانی است که من در جبهه جنگ بودم ، و زندگی من بسته به بقای کسی است که در کنارم نشسته . مطمئنا اهمیتی به نژاد ، عقیده ، تحصیلات یا طبقه اجتماعی شما نمی دادم ، فقط می خواستم یک شب دیگر زنده بمانم ."                                  "بزرگترین چالش برای من راهنمای یک نوجوان شدن بود . وقتی که تازه راهنما ی اش شده بودم او 16 سالش بود و من تقریبا 16 سال پاکی داشتم . در مورد چیزهایی که می گفتم خیلی مراقب بودم چون می دانستم که او هنوز در حال یادگیری راجع به زندگی است . در مورد او مثل پسری که هرگز نداشتم فکر می کردم . او الان بیش از یک سال پاکی دارد و برای من روحیه بخش است . به خصوص به شکلی که او قدم هایش را کار می کند . او جواب سوالات قدم ها را خیلی خوب می نویسد و اکثر اوقات من ناچارم از او بخواهم طوری ننویسد که انگار دارد یک کتاب می نویسد . او تقریبا هر روز به من تلفن می زد ، این مرا به یاد اوائل بهبودی خودم می اندازد که چه گونه بودم و این که باید سعی کنم دوباره همان گونه باشم . او به من دنیایی از امید می دهد . مجبور نیستم با او ماسک بزنم . این رابطه ی صادقانه را بسیار زیاد دوست دارم ."

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan