Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﻟﻐﺰﺵ

مهم نیست که ما چند وقت است که  پاک هستیم ، لغزش امکانپذیر است . در حالی که بسیاری از ما با بروز شکل های  گوناگون بیماری اعتیاد مان درگیر هستیم ، نمی توانیم فراموش کنیم که بدترین عارضه  ی مخرب بیماری ما همیشه مصرف مواد مخدر است .
دیدن یک عضو انجمن که به ورطه  جنون اعتیاد فعال سقوط می کند ، ممکن است اندوه بار باشد . ما ممکن است احساس تنها  بودن یا نا امنی بکنیم ، به خصوص اگر شخصی که لغزش کرده رهجو یا راهنمای ما باشد .  به رغم احساسمان  لازم است سعی کنیم که  برای ارائه عشق بی قید و شرط و خوش آمد گویی به راهنما یا رهجوی مان در صورت  بازگشت به انجمن آماده باشیم . با این که رابطه ی راهنما و رهجوی ما بدون شک به  علت لغزش تحت تاثیر قرار میگیرد ، ولی می توانیم توسط اصولی که در NA آموخته ایم به حمایت خود ادامه دهیم .
"بزرگترین  چالشی که در بهبودی با آن روبه رو شدم ، زمانی بو دکه راهنمای ام لغزش کردو از جمع  افراد در حال بهبودی خارج شد . من مسلما آن را به خودم گرفتم و در مورد چیز هایی  که آموخته بودم شک کردم . من خودم را در حالی یافتم که دقیقا راجع به همه چیز شک  می کردم و همه کارهای گذشته  خود را تجزیه و تحلیل میکردم .

  مجبور بودم که با احساس طرد شدن و  بی اعتمادی سر کنم . می دانم که راهنمای ام فقط یک انسان است ، ولی باز هم من خیلی  ترسیده بودم . 2 سال می گذرد و من حمایت های زیادی از چند دوست در NAدریافت کردم و هنوز پاک  هستم .در نهایت راهنمای دیگری پیدا کردم .البته هنوزکمی عصبانی هستم اماقویتر شده  ام."
"بعد از آن  که بیش از ده سال در یک رابطه راهنما و رهجویی بودم ، به راهنمای ام زنگ زدم تا  ببینم که آیا او می خواهد در جشن دهمین سال تولد من در NA مشارکت کند ؟ متوجه شدم که او نشئه است . فرایند  در سوگ نشستن بسیار مشکل بود . کنار آمدن با غم ، خشم و ترس بسیار سخت بود . اما  سخت ترین کار برای من این بود که به بازپروری بروم او را به جلسه ببرم . دل ام می  خواست به خاطر تنها گذاشتن من ، یک لگد به او بزنم . اما بعد از کنار گذاشتن علائق  خودخواهانه ام و با کمک نیروی برترم توانستم با عشق و مهربانی مثل هر تازه وارد  دیگری به او کمک کنم و او را به جلسه ببرم ."
ما نباید راهنمای مان را در صورتی  که بعد از لغزش به NA باز گردد ، طرد کنیم . اگر  چه نیمی توانیم راجع به انتخابی که این شخص کرده ، در انکار بمانیم و مطمئنا م  خواهیم عضو دیگری را به عنوان راهنما پیدا کنیم . لغزش رهجو فرق می کند . احتمالا  به همان اندازه که اگر راهنمای مان لغزش کند ، درد دارد . اما شانس بیش تری برای  باز سازی مجدد رابطه با رهجوی مان وجود دارد ، اگر او زنده بماند و برگردد . ما  ممکن است با این احساس درگیر شویم که به عنوان راهنما چیزی گفته یا کاری کرده ایم  که باعث لغزش رهجوی ما نشده یا ممکن است گمان کنیم که به قدر کافی به او یاد نداده  ایم یا به اندازه کافی او را حمایت نکرده ایم . شاید احساس کنیم با تاکید لازم او  را به کارکرد قدم ها تشویق نکرده ایم و یا آن قدر که باید در دسترس او نبود هایم و  فهرست "باید اینگونه می بودم " یا "نباید اینگونه می بودم "  می تواند بی انتها باشد . اما در حالی که سعی می کنیم بر آن هایی که کمک شان می  کنیم ، تاثیر گذار باشیم ، لازم است به یاد داشته باشیم که نهایتا ما   در  برابر رهجو های خود و اعتیاد رهجو های مان عاجز هستیم و لغزش آن ها نه اشتباه ما و  نه مسئولیت ما است . ما هر کدام برای بهبودی خودمان مسئول هستیم و نه هیچ کس دیگر.
"زمانی  که متوجه شدم رهجوی ام لغزش کرده است به راستی داغون شدم ، اما ثابت شد که این درس  بسیار با ارزشی برای من بود . امروز که به آن نگاه می کنم مثل این است که همه چیز  با دور کند اتفاق افتاده است . چون او پاکی نسبتا بلند مدتی داشت ، من فکر می کردم  که او برنامه را خوب گرفته است . وضع هر دوی ما در زندگی راحت تر شد و به همین  دلیل هر دو کمی از "خود خوشنود " شده بودیم . من کارکرد قدم ها را به او  یادآوری نمی کردم و او دیگر مثل گذشته به من تلفن نمی زد . منظور من این است که من  حتی متوجه نشدم که او لغزش کرده است تا زمانی که او خودش به من گفت . که آن هم بی  از یک سال طول کشیده بود . بهبودی من واقعاً تحت تاثیر این موضوع واقع شد . نه این  که احساس کنم به واقع کار اشتباهی انجام داده ام ، ولی مثل این بود که من به  اندازه کافی توجه نکرده بودم . مجذوب زندگی خود بودم و بهبودی او را پیش پا افتاده  محسوب می کردم . در نتیجه ی این اتفاق ، من یاد گرفتم که ارزش کمک یک معتاد به  معتادی دیگر به راستی بی نظیر است . ولیکن اگر قرار است این مفهوم کار کند من باید  حاظر و در دسترس باشم . امروزه دائم از رهجو های ام می پرسم که در کجای کار با قدم  های شان هستند و اطمینان حاصل می کنم که به آن ها گوش کنم و تا حد امکان در دسترس  باشم . امروز من باور دارم که راهنمای بهتری هستم ."
این موضوع که ما به عنوان راهنما  ، چه گونه با لغزش رهجوی خود برخورد می کنیم یک انتخاب شخصی است . قبل از این که  بخواهیم با رهجوی خود درباره این که آیا باید رابطه راهنما و رهجویی ادامه را  ادامه دهیم یا نه ، و یا تصمیمی بگیریم ، بهتر است احساسات خود را با راهنمای مان  به مشارکت گذاریم . طبیعی است اگر بعضی از ما احساس عصبانیت ، نا امیدی یا قربانی  شدن بکنیم . شاید ما بخواهیم رهجوی خود را رها کنیم تا برود ، یا حتی بدتر ،  بخواهیم به طور کامل از زندگی مان خارج شود . این احساس طبیعی هستند و لازم است که  ما آن ها را صادقانه با راهنمای خود یا اعضایی که به آن ها اعتماد داریم ، مشارکت  کنیم . یکی از بدترین احساساتی که ما چه به عنوان راهنما و چه به عنوان رهجو بعد  از یک لغزش ممکن است تجربه کنیم ، احساس طرد شدن است .

   "من راهنمای  کسی بودم که به خاطر دردی که داشت ، شروع به مصرف دارو کرد . او پیشنهاد مداوم مرا  که لازم است به دنبال یک مشاور پزشکی مجرب باشد ، رد می کرد . او دائم مقدار مصرف  دارو را دوبرابر میکرد به خصوص وقتی که دچار احساس اضطراب می شد . رفتارهای او هر  چه بیشتر آب زیر کاه و معتاد گونه می شد . گاهی اوقات آن قدر نشئه بود که  نمیتوانست حرف بزند . او قدم ها را کار نمیکرد و هیچ پیشنهادی را نمی پذیرفت . و  سپس شروع به مصرف سایر مواد مخدر کرد . در طول این مدت او توقع داشت که من راهنمای  ش باشم . در حالی که شرایط دریافت یک چیپ سفید را هم نداشت . بالاخره به او گفتم  که دیگر نمی توانم راهنمای ش باشم چون او هیچ یک از پیشنهاد های مرا نمی پذیرد و  در مورد مصرف مواد در انکار به سر می برد . اعمال او نشان دهنده این مساله بود  ."
اگر ما انتخاب کنیم که به عنوان  راهنما باقی بمانیم ، احتمالا می خواهیم با رهجو هایمان راجع به چیزی که اتفاق  افتاده است صحبت کنیم . آیا او بهانه یا دست آویزی را حفظ کرده بود یا در زمین  بازی قدیم خود پاتوق انداخته بود یا رفتن به جلسات به صورت منظم را متوقف کرده بود  ؟ آیا بهبودی در مرکز زندگی او قرار داشت ؟ ممکن است بخواهیم رهجوی خود را به طرف  اصول اولیه بهبودی رهنمون سازیم ، یعنی : در صورت امکان 90 روز ، 90 جلسه ، تلفن  کردن به ما به طور منظم ، و مشارکت رک و صادقانه در مورد تجربه لغزش . ممکن است به  رهجوی خود پیش نهاد کنیم کار کرد قدم یک را سریع شروع کند یا توصیه میکنیم آهسته  تر به پیش رود . به بعضی از اعضا پیشنهاد می کنند که رهجوی شان اول سم زدایی کند .  راهکار ما به شرایط بستگی دارد .
لازم است ما نتیجه ی تلاش رهجو  هایمان را به مراقبت نیروی برتر بسپاریم . رهجوی ما ممکن است تصمیم بگیرد که  بهترین راه برای بهبودیش ، پیدا کردن یک راهنمای جدید است . ما بهترین سعی خود را  برای پذیرش و حمایت از تصمیم او انجام می دهیم . البته همیشه این احتمال وجود دارد  که رهجوی ما برا ورود مجدد به برنامه موفق نباشد و در عوض ، عاقبت او طبق پیش بینی  برنامه : زندان ، تیمارستان و مرگ باشد .

"من  رهجویی داشتم که در یک چرخه لغزش دائم قرار داشت . زمانی که شروع به ترک می کرد و  خمار می شد به من تلفن می زد و از من کمک می خواست و مشتاق شنیدن پیشنهاد های من  بود . در هر بار لغزش او به من اطمینان می داد که این بار متفاوت خواهد بود . اما  نبود . من هرگز او را رها نکردم ، زیرا همیشه می گفت که میخواهد پاک بماند . او به  طرز وحشتناکی گیج بود و واقعاً نمی خواست تغییر کند . او فقط دنبال یک محافظ در  زندگی اش بود . تا زمانی که او احساس می کرد یک عضو است ، من احساس وظیفه می کردم  که به او کمک کنم . او نهایتا در اثر اُوِردوز درگذشت . من احساسات وحشتناکی در  این مورد داشتم ، چون قسمتی از من این طور حس می کرد که باعث شکست او من بودم .  زیرا اجازه دادم تا او مرا به عنوان راهنمای خود قلمداد کند و در حالی که او واقعاً  چیزی را که من داشتم ، نمی خواست ، امروز خوشبختانه درک می کنم که فرق نمی کرد چه  کسی چه کاری انجام می داد ، او به هر حال ممکن بود بمیرد ."
چه اتفاقی می افتد اگر ما به  عنوان راهنما ، لغزش کنیم ؟ غرور و منیت می تواند مهلک باشد و اغلب مانع از برگشت  ما به NA و ماندن در  بهبودی می شود . به هر حال اگر ما نتوانیم با واقعیت لغزش مان روبرو شویم ، درمانی  نیز وجود نخواهد داشت . ما ممکن است به خاطر لغزش مان احساس نا امیدی و داغون بودن  ، کنیم . اما نمی توانیم اجازه دهیم این احساس مانع بازگشت ما به جلسات شود . در  جلسات معتادان گمنام است که ما به احتمال زیاد می توانیم از صدمات لغزش مان رهایی  پیدا کنیم . ما ممکن است در مورد اتفاقی که افتاده است شرمگین باشیم ، اما زمانی  که اقرار کنیم لغزش کرده ایم ، یک فرصت دیگر برای بهبودی به ما داده می شود .
"من بعد  از 15 سال پاکی در معتادان گمنام ، لغزش کردم و در نهایت سر از یک مرکز بازپروری درآوردم  . وقتی تحت درمان بودم ، جلسات به مرکز بازپروری راه یافت . یک شب زنی که سخن ران  بود ، دهمین سال پاکی را جشن می گرفت ، زنی که جلسه را رهبری می کرد یک سالگی را  جشن می گرفت و زن دیگری که در جمع حاضرین بود رهجوی یکی از آن ها و راهنمای دیگری  بود . در حالی که داشتم آن 3 نفر را در کنار هم نگاه می کردم و درخشش آن ها را به  خاطر رابطه شان و عشقی که به یکدیگر داشتند می دیدم ، یک دفعه به یاد زنان زیادی  افتادم که رهجوی من بودند ، به خصوص بعضی از آن ها که برای سال ها رهجویم بوده اند  ، و حال مجبور بودند درباره لغزش راهنمای شان مشارکت کنند و از درد و گیجی ، خشم و  ترسی که تجربه می کنند صحبت نمایند . در آن لحظه درد وحشتناکی را حس کردم که ناشی  از این درک بود که چه گونه خود محوری که ریشه همه ی انتخاب های من بوده بر زندگی  افرادی که دوست شان داشت هام تاثیر گذاشته است ."
"از خودم  برای لغزش ام خیلی عصبانی بودم . من پر از بیزاری از خود بودم و احساس بازنده بودن  می کردم . این که بعضی به گونه ای با من رفتار می کردند که انکار هرگز لغزش نکرده  ام ، ترس ناک بود . به خصوص وقتی که خودم می دانستم دوباره یک تازه وارد هستم . در  هر حال احساس نا امیدی و یاس می کردم . لازم بود من خود را تسلیم افرادی کنم که  اهمیت می دادند ، مرا دوست داشتند و از من جواب می خواستن . راهنمای ام یکی از این  افراد بود . یک شب بعد از این که در جلسه مشارکت کردم و او مرا دعوت کرد تا بعد از  جلسه برای بستنی خوردن با هم باشیم ، احساس خوب و خاصی به من دست داد . برای من  پیامدهای جسمی مهم نبودند . من دوباره برگشتم و پاک ماندم . امروز 17 سال از آن  موقع می گذرد و من هیچ وقت نمی خواهم فراموش کنم از لحاظ احساسی و روحانی چه احساس  بدی داشتم ."

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan