Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

چه گونه می توانیم بفهمیم

چه گونه می توانیم بفهمیم که آیا به درد یکدیگر می خوریم ؟

به عنوان راهنما ، ما باید وقت بگذاریم تا خود را محک بزنیم و از خودمان بپرسیم که آیا می توانیم یک راهنمای با پذیرش ، هم دل ، و با درک متقابل باشیم ؟ اگر از رهجو های مان و رابطه مان با آن ها توقع خاصی داریم ، باید این توقع تا حد امکان روشن و مشخص باشد . بهبودی شخصی ما باید در راس قرار گیرد . وقتی که ما معیارهای مشخصی داشته باشیم در مورد آن چه که می توانیم انجام دهیم و آن چه که نمی توانیم ، شانس خوبی در جهت موفقیت رابطه به وجود می آوریم .
"یکی از زنانی که تازه به جلسات وارد شده بود همیشه عصبانی بود و این عصبانیت دیگران را از او دور می کرد . روزی نزد من آمد و پرسید که آیا راهنمای او می شوم ؟ من خیلی جا خوردم و فکر کردم که وقت این کار را ندارم ، پس گفتم : نمی توانم . در طول چند سال بعد او بارها و بارها این پیشنهاد را تکرار کرد . من تحت تاثیر تمایل و فروتنی او که پشت رفتار عصبی اش پنهان شده بود قرار گرفتم . تصمیم گرفتم چه وقت داشته باشم و چه نداشته باشم راهنمای او بشوم .

این رابطه تبدیل به یکی از صمیمی ترین ، دوست داشتنی ترین و قابل اطمینان ترین تجربیات زندگی من شد . این تمایل من بود که باعث می شد درد پذیرفته نشدن را تحمل کند و بارها و بارها از من درخواست نماید ، تا من بتوانم ورای احساس عصبانیت او را که از آن در جهت حمایت خویش استفاده می کرد ، ببینم ."
قبل از گرفتن یک رهجوی جدید ما باید در نظر بگیریم که چند تا رهجو داریم . آیا خودمان راهنما داریم ؟ آیا می توانیم در دست رس باشیم و آیا وضعیت فعلی زندگی ما اجازه می دهد که وقت کافی برای رهجو هایمان بگذاریم ؟
"من تعدادی رهجو داشتم و هم چنین در زندگی عادی خود هم ، بسیار سرم شلوغ بود . زمان هایی بود که شک می کردم آیا به قدر کافی برای برآوردن نیاز های آنان ، در دسترس هستم ؟ اما اکثر اوقات توازن برقرار می شد . زیرا وقتی بعضی از آن ها احتیاج به توجه بیش تری داشتند ، بقیه مشکلی نداشتند . من فکر می کنم مهم است که آن ها با سایرین در برنامه رابطه داشته باشند تا از حمایت آن ها نیز بهره مند شوند ."
"به من پیشنهاد شده بود که تا قدم پنجم صبر کنم و بعد از آن راهنما بشوم و این چیزی است که من نیز به رهجو ی ام پیشنهاد می کنم . من فکر نمی کنم که زمان پاکی به اندازه ی توانایی در صداقت با خود مهم باشد

"من سعی می کنم بیشتر از آن چه برنامه ی کارم اجازه می دهد رهجو نگیرم . من باید وقتی را که خودم جهت کارکردن برنامه با راهنمای ام ، رابطه با بچه ها و نوه های ام و همین طور کارم نیاز دارم ، در نظر بگیرم . سه تا رهجو ، بیشترین تعدادی است که من میتوانم قبول بکنم . اگر چه این نمی توان فرمول مشخصی برای تعداد رهجویی باشد که می توانم به خوبی حمایت کنم . زیرا هر رهجویی متفاوت است ، همچنین نیاز های او ."

    اگر ما هرگز رهجویی نگرفته ایم ، بی شک باید از خود سوال کنیم که آیا برای کار آماده ایم یا نه . ما باید در نظر بگیریم که آیا خودمان همه ی قدم ها را کار کرده ایم و برای راهنمایی دیگران در کارکرد قدمها آمادگی داریم یا نه / بسیاری از ما از نیروی برتر مان کمک می گیریم و هم چنین از راهنمای مان در مورد آمادگی خود جهت گرفتن رهجو سوال می کنیم .
"وقتی از من خواسته شد تا راهنما شوم ، مدت زیادی نبود که در برنامه بودم . به شدت احساس عدم صلاحیت می کردم ، اما او اصرار می کرد که به او کمک کنم .من فقط سه قدم اول را کار کرده بودم و در قدم چهار بودم . نمی خواستم به یک در خواست در NA جواب رد بدهم ، به همین دلیل راهنمای او شدم . او هر روز به من تلفن می زد و من بهترین کاری را که می توانستم در آن زمان برای اش انجام می دادم و این کار 3 یا 4 ماه طول کشید . سپس او کسی را در جلسه ی ناحیه ملاقات کرد که 5 سال پاکی داشت و در یافت که مشترکات بیش تری با این شخص دارد بنا بر این مرا رها کرد . او خیلی عذر خواهی کرد و از من برای تلاش و وقت ام تشکر کرد . در واقع من احساس آسودگی کردم . بعد از آن برای گرفتن رهجو صبر کردم تا پاکی بیشتری داشته باشم و قدم های بیشتری کار کرده باشم ."
ما ممکن است در مورد راهنمای بعضی اشخاص شدن تردید داشته باشیم . زمان هایی است که ما احساس می کنیم برای کمک مناسب نیستیم . شاید شخصی که از ما در خواست کرده پاکی بیشتری از ما داشته باشد و شاید از نظر موقعیت زندگی کاملا با ما متفاوت باشد . به هر علتی ، ما باید در مورد احساسات مان صادق باشیم و به یاد داشته باشم که احتمالا دلیلی داشته که از ما درخواست شده است . شاید تنها چیزی که نیاز داریم ، ایمان است .
"زمانی که من 7 سال پاکی داشتم شخصی با حدود 3 ماه پاکی کمتر از من ، از من در خواست کرد راهنما ی اش شوم . راهنمای او که یکی از پاکی بالاها بود به شهر دیگری رفته بود . این شخص و من حدود 5 سال بود که با هم دوست بودیم و او تعداد زیادی رهجو داشت . من ، هم خیلی از این که او مرا در نظر گرفته بود افتخار می کردم و هم ، خودم را خیلی کم تر از راهنمای قبلی اش می دیدم . تردید داشتم که چه چیزی می توانم به او بدهم . او به من گفت به خاطر ارتباط روحانی من با خدای مهربان بود که از من درخواست کرده است . الان 8 سال گذشته و من هنوز راهنمای او هستم و هفته پیش او تولد 15 سالگی اش را جشن گرفت . راهنمای اول اش و من به او یک کیک دادیم . واقعاً شگفت آور است که این رابطه راهنما و رهجو چه گونه کار می کند : دست ما نیست که تصمیم بگیریم چه چیزی برای ارائه داریم ، این دست خدا است . کاری که ما می کنیم مشارکت تجربه ، نیرو و امیدمان است ."
گاهی اوقات یک نفر که ما از قبل با او ارتباط داریم مثل اعضای خانواده ، هم کار ، هم سلولی یا دوست مان ممکن است از ما بخواهد که راهنمای اش شویم . این روابط می تواند چالش های مختلفی را در نقش های مختلف مان برای ما ایجاد کند . در چنین شرایطی باید دقیقا راجع به چگونگی موثر بودن مان در راهنما شدن برای کسی که آن را درخواست می کند فکر کنیم . باید با راهنمای خود درباره این موقعیت صحبت کنم . آیا ممکن است مسئولیت های مان در نقش های مختلف (مثلا به عنوان رئیس و راهنما ) با یک دیگر مغایرت داشته باشد . آیا ممکن است چیز هایی که از قبل راجع به شخصی که می خواهیم برای اش مفید واقع شویم ، می دانیم ، بر ما تاثیر گذار باشد ؟ آیا قادریم رها کنیم و اجازه بدهیم با سرعت خودشان رشد کنند ؟ مثل هر رابطه ی راهنما و رهجویی دیگر ، اگر تصمیم داریم آن را بپذیریم کلید کارکرد خوب ، بر قراری ارتباط می باشد .
"من برادر زن ام را به عنوان رهجو پذیرفتم که یک تجربه ی ناراحت کننده و مهم برای من بود او از من خواست راهنمای اش شوم و نه من و نه او هیچ کدام این درخواست را سرسری نگرفتیم . ما در جلسات و در خانه همدیگر را می دیدم و گاهی من به او پیشنهاد هایی می دادم که او هرگز آن ها را دنبال نمی کرد . بیش ترین زمانی که او پاک ماند وقتی بود که ما صمیمانه ترین ارتباط را داشتیم و زمانی که او لغزش کرد متوجه شدم که من عاجز هستم و به عنوان یک فامیل از دست او عصبانی شدم اما همیشه او را به عنوان یک رهجو پذیرا بودم ."

"من دوستی صمیمانه ای با چند تن از کسانی که در طول 13 سال رهجوی ام بوده اند ، پیدا کردم . متاسفانه اگر مراقب نباشم این دوستی ها گاه می تواند در برخورد من به عنوان یک راهننما تاثیر گذار باشد . صمیمیت ناشی از دوستی قادر است دید کرا منحرف کند. گاهی اوقات از دست گذاشتن بر نقاط ضعف آن ها می ترسم چون نمی خواهم دوستی ام مورد تحدید واقع شود . بنا بر این مجبورم در این گونه مواقع سخت دعا کنم تا برای دوست یا رهجوی ام کم نگذارم . من می خواهم به آن ها تمام چیزی را که برنامه بهبودی برای هدیه کردن دارد بدهم و این با صداقت شروع می شود ."  تجربه ما نشان می دهد
در طول سالیان ، علائق فردی، تفاوت های فرهنگی و سایر شرایط خاص طیف وسیعی از عقاید مختلف در مورد رابطه راهنما و رهجو به وجود آورده است . معتادان گمنام رشد شگفت انگیزی را تجربه کرده است ، چه در مورد اعضا و چه در سراسر جهان . انجمن های محلی مختلف NA در تمامدنیا به گونه های مختلفرابطه ی راهنما و رهجو را تمرین می کنند. بسیاری از این روش ها با فرهنگ ویژه ی جامعه ی آن انجمن تطبیق داده شده اند . ارائه ی دستور العمل خاص در این رابطه با در نظر گرفتن تنوعی که در NA هست ، شاید کار مشکل و البته سخت گیرانه ای باشد . وقتی که ما تصمیم می گیریم راهنمای کسی شویم مباحث مطرح شده در این فصل می تواند چالش هایی باشد که ما با آن ها روبرو می شویم .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan