Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

فرار از تحمل فشار بار خود محوری

 راهنما شدن می تواند به خنثی کردن خود محوری کمک کند و بخشش روحانی را در ما تقویت نماید . ما میتوانیم یاد بگیریم در شرایط مختلف ، دیگرانی را که با ما خیلی هم فرق دارند ، کمک و حمایت کنیم . به عنوان راهنما هر چه بیش تر با توانایی ها و محدودیت های خود آشنا شویم ، فروتنی بیش تری پیدا می کنیم . این رابطه می تواند به ما کمک کند تا با نزدیک شدن به سایر انسان ها و درک مشکلات شان ، رشد کنیم و مسائل خود را بهتر ببینیم و یاد بگیریم ، دیگران را دوست داشته باشیم و بپذیریم .
"بعضی از بزرگترین چیز هایی که من در مورد راهنما بودن یاد گرفته ام این است که چه گونه از طریق الگو بودن پیام برسانم و چه گونه به بهترین نحوی که می توانم صداقت و هم دلی را تمرین کنم . راهنما بودن ، لزوم عمل به جای حرف را به من آموخت

"به نظر می اید که بهبودی به همراه راهنما و رهجو به بلوغ می رسد ، وقتی که کسی مشکلات کمک به دیگری را به صورت تک به تم بر خود هموار می سازد . هر وقت که من به رهجویی کمک می کنم تا قدم ها را کار کند ، خود نیز فرصتی جهت تمرکز مجدد بر روی آن ها پیدا می کنم . راهنما شدن به من یاد می دهد تا اجازه دهم دیگران در جهتی که نیروی برتر شان برای آن ها در نظر گرفته ، رشد کنند . این درسی است جهت رها کردن و تحمیل ننمودن قوانین و راه کارهای خشک و سخت گیرانه با دیگران ."
راهنما بودن می تواند به ما بر روی بهبودی خود متمرکز نگه دارد . رابطه راهنما و رهجو چالش هایی را که خود ما در اوایل بهبودی داشتیم ، به ما یاد آوری میکند . زمانی که یک تازه وارد را به عنوان رهجو می پذیریم ، خیلی سخت می توانیم از یاد ببریم که از کجا آمده ایم . راهنما شدن معمول تاکیدی بر رشد ما است و می تواند بهبودی ما را غنا بخشد . بسیاری از ما وقتی که به طور فعال راهنمای دیگران هستیم ، می بینیم خیلی سخت است که بخواهیم خود مان راکد بمانیم .

 "خیلی از اوقات در می یابیم چیزی را که به رهجوی ام می گویم ، دقیقا همان چیزی است که خود نیاز به شنیدن آن داشتم "
" راهنمای دیگران بودن مرا نسبت به این که از کجا آمده ام آگاه نگاه می دارد و مرا در بهبودی ام به پیش می برد . من فقط می توانم با بخشیدن چیزی که دارم آن را برای خود حفظ می کنم . تمرین اصل روحانی هم دردی ، مراقبت ، مهربانی ، توجه ، مشارکت و خدمت به دیگران مرا با نیروی برترم وصل نگه می دارد و کمک می کند تا در روابط خود متعهد و پاسخ گو باشم

"راهنما بودن همیشه مرا به بهبودی ام و پیشرفت در آن باز می گرداند مشارکت تجربیات مان با رهجو های مان می تواند برای هر دو طرف التیام بخش باشد . اغلب زمانی که ما ضعف های مان را بر ملا می کنیم ، اشتباهات مان را می شماریم و صادقانه درباره ترس هایمان صحبت می کنیم . رهجو های مان به ما اعتماد بیشتری می کنند و این نوع مشارکت صادقانه هم چنین به ما یاد آوری می کند که ما صرفا یک انسان هستیم و نه نیروی برتر رهجوی خود .
"آخر هر هفته من و یکی از رهجو های ام گردشی در حومه شهر می کنیم . این زمان آرامشی برای هر دو نفر ما است . او راجع به زمان های سخت خود و من راجع به زمان های بد خود حرف می زنیم . یا راجع به غروب آفتاب و هر چیز دیگری صحبت می کنیم . به نظر می رسد که میلیون ها کیلومتر از همه چیز دور هستیم و هیچ چیز نمی تواند ما را آزار و اذیت کند .
به عنوان راهنما ، من بیشتر از او راجع به قدم ها و سنت ها می دانم . اما به این معنی نیست که من نمی توانم هفته سختی را پشت سر گذاشته باشم . گاهی اوقات این من هستم که به یک مدل غیر راهنما به او از ته دل سلام می کنم و می گویم از خدا تشکر میکنم که تو اینجا هستی ."

   " من سعی می کنم به رهجوی ام این فکر را انتقال دهم که مهم نیست ما در مورد خودمان چه احساسی داریم ، بلکه مهم این است که خداوند ما را همان طور که هستیم دوست دارد . وقتی من بتوانم تجربه ام را بدون اینکه احساس کنم ؛ یا طوری رفتار کنم که انگار از رهجوهای ام بهتر یا بدترم به آن ها ارائه کنم ، می توانم بگویم که کارم را به عنوان یک راهنما درست انجام داده ام

شخصا ، من به عنوان یک راهنما باور دارم که مسئولیت من این نیست که مثل رهجو ام فقط تمام سعی خود را در بهبود این رابطه بکنم ، بلکه این است که سعی کنم حداقل یک سر سوزن بیش تر اضافه کنم. به هر حال از من خواسته شده که راهنما باشم چون تجربه ی بیش تری از رهجوی ام دارم . بنا بر این باید حد اقل یک رابطه 51 به 49 درصد باشد ."
در طول زمان ، راهنما بودن به ما کمک می کند تا یاد بگیریم چه گونه بدون قضاوت کردن گوش دهیم ، بدون شرط بپذیریم و بدون توقع دوست داشته باشیم . به طرق مختلف راهنما بودن به ما یاد می دهد که چه گونه روابط سالم ایجاد و آن را حفظ کنیم .
"برای من مهم است که از کوشش در کنترل رهجوی ام خود داری کنم . هم چنین مهم است که یک شنونده خوب باشم و تا زمانی که رهجوی ام حرف می زند حرف او را قطع نکنم یا این که حرف در دهان او نگذارم . بیشتر اوقات ، اگر من بگذارم که به اندازه کافی حرف بزند ، به طور طبیعی راه حل ، در حین صحبت او در مورد مشکل ، خود به خود نمایان می شود

"من یک رهجو داشتم که در خود محوری خبره بود و مشکل جدی با غرورش داشت . گاهی از شنیدن صدایش در تلفن ترس برم می داشت و بی درنگ برای کمک به نیروی بر ترم روی می آوردم . با گذشت زمان که من به دعوت کردن نیروی برترم برای راهنمایی من در طول صحبت مان ادامه دادم ، اوضاع بهتر شد . نیروی برترم عموما به من روشن بینی ، تحمل و عشق بی قید و شرط اعطا می کرد . من امروز هنوز راهنمای این شخص خود محور هستم که البته هنوز هم گاهی از غرور خود زجر می کشد .
                   من از ان رابطه منافع زیادی بردم که قابل توضیح نیست . من فقط می دانم که بخاطر درس های زیادی که از او در زندگی آموختم ، امروز انسان بهتری هستم و من این درس را یاد گرفتم چون مایل بودم بشنوم ، هر چند بعضی چیز ها که او می گفت به نظر من مزخرف می آمد . مهمتر از همه یاد گرفتم زمانی که با هر کدام از رهجو های ام در تماس هستم بیش تر به نیروی برترم اتکا کنم ."

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan