در خواست کردن از یک نفر تا راهنمای ما باشد می تواند ترس نام باشد . به عنوان یک عضو جدید ممکن است از طول پاکی عضوی دیگر احساس عدم اعتماد به نفس به ما دست می دهد . یا ممکن است احساس کنیم به طریقی بیمار تر از سایرین هستیم . ممکن است احترام به نفس ما این قدر پائین باشد که باور داشته باشیم ما ، استحقاق داشتن راهنما را نداریم . از طرفی ، ممکن است تکبر و حق به جانبی ، ما را از اقرار به این که احتیاج به کمک داریم ، باز دارد . و در نتیجه ممکن است در برابر درخواست کمک از عضوی دیگر مقاومت کنیم .
"شخص دیگری برای من اولین راهنما ی ام را گرفت . دختری که من در طول در مان شناخته بودم دوست پسرش را در جلسه به سمت من آورد و گفت که فکر می کند او می تواند راهنمای خوبی برای ام باشد . من گفتم باشد . او هم موافقت کرد . او به مدت دو سال راهنما ی ام بود . من خجالتی بودم و ممکن بود هیچ گاه خودم نتوانم از کسی در خواست کنم . و ممکن بود بخواهم فقط خود را جا کنم و ادای برنامه ای بودن را در آورم ." "وقتی که در ابتدا ار راهنمای خود در خواست کردم که راهنمای من شود ، خیلی عصبی و نگران بودم که آیا برای من وقت خواهند داشت ؟ من به او به عنوان خدای بزرگ NA نگاه می کردم ، به همین دلی هر وقت که زمانی را از او می خواستم که با او باشم احساس گناه می کردم . نهایتا احساس گناه خود را در مورد گرفتن وقت او ، با او به مشارکت گذاشتم . عکس العمل او زیبا بود ، زیرا گفت : " تو اجازه نداری حق مرا در پس دادن آن چیزی که به من رایگان داده شده است از من بگیری " . این جمله به تنهایی بیشتر از هر اتفاقی بین من و راهنمای ام نزدیکی و صمیمیت ایجاد کرد ."
" من ، راهنمای اول ام را در اولین جلسه ای که شرکت کردم ، ملاقات نمودم . دو روز پاکی داشتم و در یک ساختمان متروکه زندگی میکردم . اولین کسی که از او در خواست کردم ، مرا رد کرد . در روزهای اول خیلی عصبانی و خشن بودم . هیچ کس واقعاً مرا در کنار خودش نمی خواست . اما من جای دیگری برای رفتن نداشتم ، بنابر این ماندم . سر انجام به اندازه کافی فروتنی پیدا کردم تا از کس دیگری تقاضا کنم . راهنمای فعلی من یکی از مهمترین اشخاص در زندگی من است . او برادر بهبودی من بود ، یعنی اول ما هر دو یک رهنما داشتیم . من و او الان 18 سال است که با یکدیگر هستیم
تازه وارد ها تنها کسانی نیستند که با تقاضا کردن از دیگران برای این که راهنمای شان شود مشکل دارند . اعضای پاکی بالا هم تفکر در مورد تعویض راهنما برای شان دشوار است . ما ممکن است به دلایل مختلفی به یک راهنمای جدید احتیاج داشته باشیم .وقتی که ما پاک می مانیم و تبدیل به عضو مفیدی از اجتماع می شویم زندگی ما خیلی تغییر می کند . بعد از این که مدت زمانی طولانی با یک راهنما بودیم ممکن است ببینیم که داریم در جهت دیگری رشد می کنیم . مسئولیت های کاری یا فرصت های شغلی ممکن است ما یا راهنمای مان را وادار کند از شهر فعلی و انجمن محلی مان نقل مکان کنیم . گرفتاری های خانوادگی ممکن است باعث شود زمان مشارکت و تماس با راهنمای مان کوتاه شود . ممکن است راهنمای ما بیمار شود ، بمیرد و حتی لغزش کند . به هر علتی که باشد ، ممکن است ببینیم که راهنما نداریم و مجبوریم برای خود یک راهنما پیدا کنیم . خیلی از اعضا از این که دوباره مجبور باشند با یک نفر دیگر رابطه ای نزدیک و صمیمی در حد یک راهنما بر قرار کنند دچار مشکل می شوند .
"من زحمت زیادی کشیدم تا توانستم یک رابطه ی جدید با راهنمای جدیدم بسازم ، در حالی که هنوز در غم از دست دادن راهنمای قبلی خود به سر می بردم . انتخاب یک راهنما در هر شرایطی می تواند کار سختی باشد ، به خصوص اگر مدتی از پاکی شما بگذرد. من الان خیلی بهتر می دانم که کی هستم و به چه چیز نیاز دارم (یا فکر می کنم نیاز دارم ) تا زمانی که تازه وارد بودم و راهنمای اول خود را گرفتم . به خاطر آوردن این که نمی توانم راهنمای خود باشم نیز کار را سخت تر می کند . اما این مزیت را دارد که من می توانم بسیار آگاهانه تر بر روی ساختن رابطه با راهنمای جدیدم کار کنم و بر مشکلاتی که بر سر راه آن پیش می آید خیلی سریع تر و بهتر فایق آئیم ."
ما می دانیم که می توانیم پذیرش را در جلسات NA پیدا کنیم ، اما بعضی از ما در خواست از یک عضو دیگر را برای این که راهنمای ما شود به تاخیر می اندازیم ، زیرا از این که دست رد به سینه ما بزنند ، می ترسیم . ممکن است نخواهیم احساس "جزئی از کل بودن " را به مخاطره بیاندازیم . بهر حال نباید فقط به خاطر ترس هایمان حق داشتن چنین رابطه ی روحانی و مفیدی را از خود دریغ کنیم .
" با 3 سال پاکی ، دیدم که در بهبودی راکد شده ام . احساس می کردم که دیگر رشد نمی کنم و نیاز دارم که یک نفر دیگر نرا در کارکرد قد ها راهنمایی کند . من می ترسیدم که راهنمای خود را عوض کنم . زیرا نمی خواستم دوستی او را از دست بدهم . اما در عین حال می دانستم که اگر بخواهم در بهبودی رشد کنم ، به یک راهنمای جدید نیاز دارم . امروز با کمک راهنمای جدید خود در حال کارکردن قدم ها و رشد در بهبودی هستم ."
صرف نظر از اینکه چند وقت است در برنامه هستیم ، همه ما تقریبا به یک شکل دنبال راهنما می گردیم . ما می توانیم با رفتن به جلسات و گوش کردن به دیگر اعضا شروع کنیم . اگر مشارکت کسی ما را تحت تاثیر قرار داد ، ما باید از او در خواست شماره تلفن کنیم و با او تماس بگیریم . این راه خوبی است تا عضو دیگری را خوب بشناسیم . حتی اگر زندگی به خوبی پیش می رود و ما مشکلی نداریم که بخواهیم حل کنیم . در ضمن ما می توانیم با اعضای دیگر صحبت کنیم و ببینیم که ایا آن ها کسی را دارند که به ما معرفی کنند . لازم نیست که ما حتما به آخر خط برسیم تا درخواست کمک کنیم .
همایش ها ، کارگاه ها ، کارهای خدماتی و فعالیت های دیگر در NA نیز شرایط مناسبی برای انتخاب راهنما هستند . در انتخاب راهنما ، اکثر ما از روی غریزه و فراست عمل میکنیم ، در حالی که بعضی دیگر این کار را از روی منطق و تجزیه و تحلیل انجام می دهند . ما در ضمن می توانیم معتادانی را که به نظر می رسد بهبودی ما برایشان مهم است در نظر بگیریم . مهم است به خاطر داشته باشیم که باید برای این کار وقت بگذاریم و اگر کسی در خواست ما را نپذیرد ، باید باز هم بگردیم .
"قبل از این که اولین راهنمای ام در خواست مرا جهت راهنمای من شدن بپذیرد ، من از 5 یا 6 مرد دیگر خواسته بودم و "نه " شنیده بودم . اطمینان دارم که این خدای مهربان بود که مرا به سمت یک راهنمای درست هدایت می کرد
"من زن بسیار مغروری هستم . وقتی اولین زنی که از او خواستم به من گفت که نمی تواند راهنمای من شود ، احساس بی ارزشی و حماقت به من دست داد که چرا اصلا از او در خواست کردم . اما از دیگران نیز در خواست کردم و نهایتا این مقاومت من نتیجه داد . در نهایت از زنی که به نظر می آمد که چه گونه رابطه ایجاد کند و چه گونه به NA تعلق خاطری داشته باشد در خواست کردم . چون این چیزی بود که به دنبالش بودم ، و او پذیرفت . من باور دارم ، شخصی هستم که برای چیز هایی که به سختی به دست می آید بیشتر ارزش قائل هستم و مطمئنا مهم بود که من سخت تلاش کنم تا بتوانم راهنما بگیرم . چیز دیگری که تجربه من با پشتکار به من آموخته بود این بود که چه گونه زندگی را طبق شرایط زندگی بپذیرم ."
در جوامع NA با تعداد اعضای کم ، ممکن است ما نیاز پیدا کنیم تا یک راهنما در راه دور را جستجو کنیم . کسی که ما از طریق اینترنت ، در حین خدمت ، در همایش یا موارد مشابهی پیدا می کنیم . گر چه همه ی اعضا باور ندارند که این گونه انتخاب می تواند برای آن ها کار کند . بعضی دیگر در این گونه روابط موفق هستند ، به ویژه در جوامع کوچک NA که رابطه با یک راهنما در راه دور می تواند یک راه حیاتی جهت حفظ تماس با باقی انجمن باشد . هم چنین راهنما در راه دور می تواند راه حلی باشد برای اعضای زندانی با آن ها که در بیمارستان ها و سایر مراکز محدودیت ملاقات دارند
"من اولین راهنمایم را در یک جلسه خدماتی منطقه دیدم . هر چند او 200 مایل دور تر زندگی می کرد . اما چون من چیزی را که او داشت می خواستم ، حاظر بودم تا هر ماری را برای رسیدن به آن انجام دهم . مسافت بین ما بعضی مواقع حتی تماس تلفنی را برای ما مشکل می کرد ، اما به هر حال قادر بودیم تماس منظم با یکدیگر را حفظ کنیم و در دیدار هایمان در کارگاه آموزشی ، جلسات کمیته خدماتی و البته همایش ها ، قدم ها را کار کنیم . ما اسم آن را "بهبودی در سفر " گذاشته بودیم . بله من اعتراف می کنم زمان هایی بوده که در آن دوست داشتم تا راهنمای ام را برای نوشیدن یک فنجان قهوه ملاقات کنم ! اما در آن زمان ها هم یا برای او نوشتم ، یا تماس تلفنی گرفتم و به طور منظم به جلسات رفتم ، و پذیرش ، صبر ، مسئولیت و دنیایی از هدایای دیگر راب لیست کردن را یاد گرفتم ."
"وقتی که من صدای راهنمای خود را از پشت تلفن می شنوم ، مسافت ناپدید می شود . تجربه او در کارکردن و زندگی کردن قدم های NA آن چیزی اس که من از او می خواهم . کلید معما این است که من زنان دیگری نیز در اطراف خود داشته باشم ، زنانی که به من کمک کنند تا طبق اصول روحانی زندگی کنم و مرا دوست داشته باشند و وقتی نیاز دارم تا به راهنمای ام تلفن کنم ، به من بگویند ."