خدا میداند که چقدر تلاش کردم ، تو گریستی و ناله سر دادی که چرا ؟ چرا این اتفاق برای من افتاد ؟
به او پول تو جیبی دادم ، اتومبیلم را قرض دادم ، خرجش را دادم ، و وقتی صبحها از خستگی قادر به برخاستن از جا نبود ، به او اجازه دادم بخوابد.
مدرسه را دوست نداشت . کار نمیکرد و از تمام مسئولیتهایش با مهارت تمام شانه خالی میکرد . بعد تو دریافتی که مواد مصرف میکند ، به پلیس خبر دادی .
فکر میکردی تمام جوابها را میدانی ، درحالیکه هیچکدام از آنها را نمیدانی .
همهاش مایة تأسف است . کجای کار اشتباه بوده ؟
با چه کسی میتوانی حرف بزنی ؟ به کجا تعلق داری ؟
یک نفر باید باشد که باهاش حرف بزنی ، جایی باید باشد که به اونجا بروی .
ما اینجا در جلسات خانواده های معتادان احساس تو را درک میکنیم ، خدایا ما از کجا میفهمیم ؟
تو یاد میگیری که چون ما مشکلات را با دیگران درمیان بگذاری .
یاد میگیری چگونه زندگی کنی و بگذاری دیگران زندگی کنید ، و چون ما نشان دهی که اهمیت میدهی . میفهمی چه کاری را میتوانی بکنی و چه کاری را نمیتوانی .
یاد میگیری به دیگران اجازه دهی زندگی خودشان را بکنند ، و این چیز زیادیست برای آموختن . اگر این مشکل را داری و مایلی یاد بگیری .
و اگر خواهان آرامش هستی ، این فرصت خوب را به خود بده .
ما دستهایمان را همراه با درک و اعتماد به سوی تو دراز میکنیم ، تا به تو سلامت عقل را بازگردانیم .
از روی غرور و خودپسندی و یاریبخش دستهای ما را پس نزن .
تو یاد خواهی گرفت که با مشکلاتت زندگی کنی ، و این حقیقت دارد .
آنوقت است که میتوانی به خانواده ات و تمام اطرافیانت کمک کنی .
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
آخرین نظرات
آخرین مطالب
پیوندها