عشق نمی تواند در این بده ـ بستانها دوام بیاورد . شخص وابسته به مواد مخدر برای فرار از درد و رنج مواد مخدر یا الکل مصرف می کند، یاد می گیرد برای فرارناشی از مصرف خود از خانواده بهره بگیرد . خانواده زمانی از مصرف شخص و زمانی دیگر از عواقب دردناک آن رنج می برد و اگر این صدمات را تحمل کند و عواقب را متوجه خود سازد ، دیگر همدردی و محبت نمی تواند وجود داشته باشد . همدردی ، تحمل کردن و رنج بردن به همراه شخص مقابل است، نه رنج بردن به خاطر عدم تمایل به رنج بردن طرف مقابل . تنها راه حفظ عشق این است که اعضای خانواده یاد بگیرند به هنگام افزایش مصرف شخص معتاد رنج نبرند و به او اجازه دهند خودش عواقب مصرفش را تحمل کند . هر چیزی کمتر از این محبت نیست و هر رابطه ای که در آن عدل و انصاف و محبت وجود نداشته باشد، عشق نیست . عوامل پیچیده کننده شرایط خانواده گهگاه پیش می آیند . همسرانی هستند که نیاز به شوهران وابسته دارند و شوهرانی هستند که نیازمند همسرانی وابسته هستند تا روان رنجور خود را ارضا کنند . این مسئله ممکن است در مورد والدین ، یا برادر و خواهر نیز صدق کند . هر کدام از ما باید همیشه نگاهی از نزدیک به خود بی اندازیم تا مطمئن شویم این نیاز در ما وجود نداشته باشد.
نیاز به رنج بردن به منظور یافتن حس ارزشمندی در زندگیست . گاهی در همسران و مادران مصرف کنندگان مواد مخدر مشاهده می شود که برای ارضای نیازهای عاطفی خود به این ابزار رنج بردن وابسته اند. بعضی افراد سادیسم دارند و باید کسی را داشته باشند که او را تنبیه کنند و مصرف کننده یا معتاد این مقصود را به خوبی برآورده می سازند . بعضی نیاز به تسلط و کنترل بر افراد دیگر دارند و افراد مصرف کننده وسیلة مناسبی برای چنین کنترلی هستند . در صورت وجود هر کدام از این سه شرط شخصی که مصرف می کند ، ممکن است بیماریای وخیمتر از وابستگی به مواد مخدر داشته باشد و قبل از آنکه بتواند به پیشرفت بیماری اعتیاد کمک کند ، خود باید مورد معالجه قرار گیرد .