Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮد ؟"معتادان گمنام"

برنامه خودتان را با برداشتن قدم اول که در فصل گذشته تحت عنوان چگونگى عملکرد از نظر گذشت آغاز کنید. وقتى که ما از ته دل عجز خود را در مقابل اعتیادمان کاملاً مسلّم بدانیم، قدم بسیار بزرگى در راه بهبودى خود برداشته ایم. بسیارى از ما در این مرحله هنوز کاملاً از راههاى گریز خود دست برنداشته بودیم، اما شما این فرصت را از دست ندهید و تا آن جا که ممکن است از اول کار را درست انجام دهید و سپس قدم دوم را بردارید و به همین ترتیب بقیه قدمها را دنبال کنید. شما به مرور این برنامه را شخصاً درک خواهید کرد. اگر شما در بیمارستان، زندان، مرکز بازپرورى و یا امثال آن هستید و در حال حاضر مصرف را قطع کرده اید، میتوانید این روال زندگى را با خیال راحت آزمایش کنید. پس از مرخّص شدن، برنامه روزانه خودتان را ادامه دهید و با یک عضو معتادان گمنام تماس بگیرید. شما میتوانید از طریق نامه نگارى، تلفن و یاحضوراً این کار را انجام دهید، اما از همه بهتر این است که به جلسات ما بیائید تاجواب بعضى از مسائلى که هم اکنون آزارتان مىدهد را پیدا کنید. در صورتى که شما درمراکز یاد شده نیستید ، بازهم این مطالب در موردتان صدق می کند. امروز را قطع مصرف کنید. بسیارى از ما میتوانیم قطع مصرف را که به مدت طولانى غیر ممکن به نظر مى رسد، به مدت هشت تا دوازده ساعت انجام دهیم. در صورتى که وسوسه و اجبار شدید باشد، هر پنج دقیقه خوددارى از مصرف را تمدید کنید. دقایق به ساعتها و ساعتها به روزها تبدیل میشوند و شما به تدریج کمر عادت را میشکنید و قدرى آرامش فکر پیدا میکنید.معجزه واقعى زمانى است که متوجه شوید نیاز به موادمخدر به طریقى برطرف شده و شما مصرف را قطع و شروع به زندگى کرده اید.قطع مصرف، اولین قدم ما در راه بهبودى است. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که با جسم و فکر آلوده به موادمخدر، این برنامه برایمان نتیجه اى داشته باشد. ما میتوانیم این کار را در هر جائى انجام دهیم، حتى در زندان و یا جاهاى مشابه. فرقى نمیکند که چطور آن را انجام میدهیم، آیا به بیمارستان میرویم و یا بدون دارو ترک میکنیم و خمارى مىکشیم. مسئله مهم پاک شدن است.
آشنایى پیدا کردن و پرورش مفهوم خداوندى که براى خودمان قابل درک باشد، مسئله ایست که خودمان میتوانیم آن را دنبال کنیم. براى بهبود طرز تلقى و دید خودنیز میتوانیم از قدمهاى این برنامه بهره بردارى کنیم. باید به خاطر داشت که فکربکر خودمان باعث به وجود آمدن مشکلات مان شده است. ما متوجه میشویم که باید تغییر کنیم. بیمارى ما، فراتر از فقط مصرف موادمخدر بوده است، بنابراین بهبودیمان نیز فقط در پرهیز از موادمخدر خلاصه نمیشود. بهبودى، یک تغییرعملى و مداوم در عقاید و دیدگاههاى ما در زندگى است. توانائى رویاروئى با مشکلات، از ملزومات پاک ماندن است. اگر ما در گذشته مشکلاتى داشته ایم به احتمال زیاد تنها پرهیز از موادمخدر نمیتواند آن ها را حل کند. احساس گناه و نگرانى، میتواند ما را از زندگى در زمان حال باز دارد. انکار بیمارى وگریزگاه هاى دیگر ما را همچنان بیمار نگاه میدارد. بسیارى از ما
احساس میکنیم که بدون موادمخدر هرگز ممکن نیست بتوانیم خوشحال زندگى کنیم. ما از ترسها ودیوانگی هاى خود رنج میبریم و احساس میکنیم که خلاصى از مصرف ممکن نیست. شاید از این بترسیم که در صورت پاک شدن، دوستانمان طردمان کنند.اینگونه احساسات براى معتادان خواستار بهبودى کاملاً طبیعى است. شاید ما ازحساسیت بیش از حد غرورمان در عذاب باشیم. تنهائى، افسوس و ترس ازعادىترین بهانه هاى ادامه مصرف میباشند.ناصادقى، کوته بینى، عدم تمایل، سه دشمن بزرگ و اصلى ما هستند و خودمحورى، ریشه اصلى بیمارى ماست. ما آموخته ایم که اعتقادات و عادتهاى قدیم هیچ کمکى براى پاک ماندن و زندگى بهتر به ما نمیکنند. در صورتى که ما دچار رکود شویم و همچنان به از
خود راضى بودن مزمن و کشنده خود ادامه دهیم، به نوعى، تسلیم عوارض بیماریمان شده ایم. یکى از مشکلات ما این است که آموختهایم تغییر دادن دیدمان نسبت به واقعیات، به مراتب آسانتر از تغییر دادن واقعیات است. ما باید از این طرز تفکر قدیمى دست برداریم. ما باید با این حقیقت روبرو شویم که زندگى و واقعیات چه ما بخواهیم و چه نخواهیم بجلو میروند. ما فقط میتوانیم طریقه واکنشهاىمان و همچنین دیدى راکه نسبت به خود داریم تغییر دهیم. ما باید بپذیریم که تغییرات تدریجاً پدید می آیند و بهبودى، یک جریان مداوم و استمرارى است. در طول حداقل نود روز اول بهبودى، شرکت در جلسات بطور روزمره عقیده بسیار خوبى است. ما معتادان وقتى میبینیم دیگران هم مشکلات گذشته و حال ما را داشته اند، احساس مخصوصى پیدا میکنیم. در آغاز، بجز شرکت در جلسات،کار چندان مهم دیگرى نمیتوان انجام داد. شاید ما نتوانیم حتّى یک کلام، یک نفر ویا فکرى را از اولین جلسه خود بخاطر بیاوریم، اما به وقت خودخواهیم توانست با آرامش از فضاى بهبودى لذّت ببریم. شرکت در جلسات به بهبودى ما استحکام میبخشد. در آغاز ممکن است به خاطر غریب بودن قدرىاحساس ترس کنیم. بعضى از ما فکر میکنیم که به جلسات احتیاجى نداریم، اما بهر حال در وقت ناراحتى به جلسات میرویم و حالمان بهتر میشود. جلسات ما را با گذشته خود در تماس نگاه میدارد، اما مهمتر از آن به ما نشان میدهد که در بهبودی به چه جایگاهی میتوانیم برسیم. با شرکت مرتّب در جلسات، به مرور به ارزش صحبت با معتادان دیگرى که مشکلات و اهداف مشترکى با ما دارند، پى میبریم. ما میبایست دریچه قلب خود را باز کنیم و محبت و درکى را که تشنه آنیم، بپذیریم تا تغییر کنیم. وقتى ما با این انجمن و اصول آن خوب آشنا شویم و این اصول را به مرحله اجرا درآوریم، رشدمان آغاز میگردد. ما سعى خود را در مورد بدیهی ترین مشکلات خود بکار برده و از بقیه آن ها در میگذریم. ما کارهائى که در مقابلمان هستند را انجام میدهیم و همینطور که به جلو میرویم موقعیتهاى تازه اى براى اصلاح و بهتر شدن
برایمان پیش خواهد آمد. در این راه دوستان تازه ما در انجمن، به ما کمک خواهند کرد. کوشش مشترک ما، بهبودى است. ما با پاکى و در کنار هم با دنیا روبرو میشویم و دیگر مجبور نیستیم احساس کنیم که در بنبستى به تله افتاده ایم و سرنوشتمان در دست پیش آمدها وموقعیتها است. داشتن دوستانى که سرنوشت ما برایشان اهمیت داشته باشد، مسئله بسیار مهمى است. ما جاى خود را در انجمن باز میکنیم و به گروهى که جلسات آن ما را در بهبودى کمک کند میپیوندیم. ما آنقدر در زندگى گذشته خود غیر قابل اعتماد بوده ایم که بیشتر اقوام و دوستانمان، بهبودى ما را باور نکرده و تصور میکنندکه دوام چندانى نخواهد داشت. ما به کسانى نیاز داریم که بیمارى ما را درک کنند و روند بهبودى رابفهمند. در جلسات، ما میتوانیم مطالب خود را با معتادان دیگرمشارکت کنیم.
سؤالاتمان را مطرح کرده و در مورد بیماریمان چیزهائى بیاموزیم. ما راههاى جدیدى براى زندگى یاد گرفته دیگر محدود به عقاید کهنه و قدیمى خودنیستیم. تدریجاً عادات سابق را با روشهاى تازه اى در زندگى خود عوض کرده و
حاضر مى شویم که تغییر کنیم. به طور مرتّب به جلسات مى رویم. شماره تلفن یکدیگر را مى گیریم و بهم زنگ مى زنیم. نشریات انجمن را مطالعه مى کنیم و از همه مهمتر پاک مى مانیم. یاد مى گیریم که مکنونات خود را با دیگران به مشارکت بگذاریم. ما اگر به کسى نگوئیم که حال مان بد است، به ندرت ممکن است آن را حدس بزنند. وقتى ما دست خود را براى کمک دراز کنیم، مى توانیم آن را دریافت کنیم. ابزار دیگرى که براى تازه واردان وجود دارد، شرکت کردن در انجام امور انجمن است. با انجام این کارها مى آموزیم که برنامه بهبودمان را در صدر قرار دهیم و در مورد مسائل دیگر سخت نگیریم. ما این کار را با درخواست کمک شروع مى کنیم و توصیه هاى دیگران در جلسات را، به معرض آزمایش
مى گذاریم. براى ما خوب است که اجازه دهیم افراد گروه کمکمان کنند. ما هم در وقت خود، مى توانیم کمکى را که گرفته ایم، به دیگران بکنیم. ما مى آموزیم که خدمت به دیگران، ما را ازخودمان بیرون مى آورد. این کار را با اقدامات
ساده اى مانند: خالى کردن زیرسیگارى، چاى و قهوه درست کردن، نظافت و آماده کردن محل برگزارى جلسات، باز کردن در جلسات، رهبرى جلسات و یا پخش نشریات انجمن شروع مى کنیم. انجام این کارها باعث مى شود که ما خود
را جزئى از انجمن احساس کنیم. تجربه ما نشان مى دهد که داشتن یک راهنما و استفاده کردن از او به ما کمک مى کند. البتّه این یک رابطه دو طرفه است و به راهنما و تازه وارد، هر دو کمک مى کند مدت زمان پاکى و تجربه راهنمائى که انتخاب مى کنیم بیشتر باین بستگى دارد که در اطراف خود چه کسانى را در دسترس داریم. مسئولیت راهنمائى تازه واردان بر عهده گروه ها نیز قرار دارد. اگر چه این کار بدون تشریفات و بطور ضمنى انجام مى شود، اما نبض اصلى برنامه معتادان گمنام جهت بهبودى از اعتیاد است یعنى کمک یک معتاد به معتاد دیگر. یکى از عمیقترین تغییراتى که در زندگى ما پدید مى آید در قلمرو روابط خصوصى ماست. اولین مرحله رابطه ما با دیگران، معمولاً با راهنمای مان آغاز مى گردد. بعنوان تازه وارد، بهتر است کسى را که به رأى اش مطمئنیم و به او اعتماد داریم، پیدا کنیم. به نظر ما اعتماد به کسانى که از ما بیشتر تجربه دارند یک منبع قدرت است و دلیل بر ضعف نیست. تجربه ما نشان مى دهد که کار کردن قدمها، بهترین تضمین براى مقابله با لغزش است. راهنمای مان و دوستان ما مى توانند در مورد چگونگى کارکرد قدمها ما را راهنمائى کنند و ما مى توانیم در مورد مفاهیم قدمها با آن ها صحبت کنیم. آن ها مى توانند بما کمک کنند که براى کسب تجربه روحانى زندگى کردن، طبق اصول قدمها، آماده شویم. کمک گرفتن از خداوندى که خود درک مى کنیم، باعث مى شود که درک عمیقترى از قدمها پیدا کنیم. ما وقتى آماده شدیم، باید این راه جدید زندگى مان را به مرحله عمل بگذاریم. ما متوجه مى شویم که اگر بخواهیم این برنامه را با زندگى خود وفق دهیم کارى از پیش نمى رود و ما باید بیاموزیم که زندگى مان را با این برنامه وفق دهیم. ما امروز، در زندگى خود به دنبال راه حل هستیم و بدنبال گرفتارى
نمى گردیم. هر چیزى را که مى آموزیم عملاً به مرحله آزمایش مى گذاریم و هر یک از آن ها را که نیازداریم نگه داشته و از بقیه در مى گذریم. ما متوجه مى شویم که با کارکرد قدمها، ارتباط با نیروى برترمان، صحبت با راهنماى مان و مشارکت با تازه واردان، مى توانیم رشد روحانى کنیم. ما از قدمهاى دوازده گانه، بعنوان یک برنامه بهبودى استفاده مى کنیم. به مرورمى آموزیم که براى رفع مشکلاتمان مى توانیم از نیروى برترمان کمک بگیریم. وقتى ما بتوانیم مشکلاتى را که زمانى باعث فرارمان مى شد، با دیگران در میان بگذاریم، احساس خوبى تجربه کرده و توانائى جویا شدن از خواست خدا را پیدا مى کنیم. ما اعتقاد داریم که نیروى برترمان از ما حمایت مى کند. در صورتى که ماصادقانه و به بهترین وجهى که مى توانیم سعى کنیم که به اراده او عمل کنیم، از عهده هر مسئله اى که در زندگى مان اتفّاق بیفتد برخواهیم آمد. جویائى از خواست نیروى برترمان، یک اصل روحانى نهفته در قدمهاست. به کارگیرى قدمها و اجراى این اصول باعث سادگى زندگى ما شده، دید و طرز تلقّى کهنه ما را تغییر مى دهد. وقتى ما اقرار مى کنیم که اختیار زندگى مان از دستمان خارج
است، دیگر احتیاجى به دفاع از عقایدمان نداریم. ما باید خود را به همین صورتى که هستیم بپذیریم. دیگر حتماً لازم نیست که همیشه در مورد همه چیز حق با ما باشد. وقتى ما این آزادى را به خود بدهیم، به دیگران هم اجازه اشتباه کردن خواهیم داد. به نظر مى رسد که آزادى براى تغییر، پس از پذیرش خودمان به وجود مى آید.
مشارکت با همگروهان معتاد، یک قسمت اساسى از برنامه ماست. این کمک را فقط یک معتاد مى تواند به معتاد دیگر بکند. کمکى که مى گویدبرای ماهم همین اتفاق افتاد و من با آن این طور رفتار کردم ما با هر کس که خواهان روال زندگى ما باشد، به جاى موعظه و قضاوت، تجربه، نیرو و امید خود را در میان مى گذاریم. اگرمشارکت در مورد تجربه هاى دردناکمان حتّى بتواند به یک نفرکمک کند، ارزش درد و رنج را داشته است. مشارکت در مورد این تجارب با خواستاران کمک، باعث تقویت بهبودى ما مى شود. ما اگر چیزى را که باید به مشارکت بگذاریم، براى خود نگه داریم، آن را از دست  میدهیم. کلمات، تا به مرحله عمل درنیایند، هیچ ارزشى ندارند. ما رشد روحانى خود را وقتى باور مى کنیم که بتوانیم دست خود را براى کمک به سوى دیگران دراز کنیم. کمکهاى ما از طریق شرکت در کارهاى خدماتى و سعى در رسانیدن پیام بهبودى به معتادان دردمند اعمال مى شود. ما مى آموزیم که فقط با بخششآن چه که داریم مى توانیم آن را حفظ کنیم. مطلب دیگرى که تجربه ما نشان مى دهد این است که بسیارى از مشکلات شخصى وقتى که از خودمان بیرون بیائیم و به محتاجان کمک کنیم، از بین مى روند. ما تشخیص مى دهیم که یک معتاد بهتر مى تواند یک معتاد دیگر را درک کند. ما هر چقدر هم که کمک کنیم، همیشه معتاد محتاج دیگرى در راه است. ما نمى توانیم اهمیت راهنمائى و توجه مخصوص به معتاد سر در گمى را که میخواهد قطع مصرف کند، فراموش کنیم. تجربه به خوبى نشان مى دهد آن عده ازافرادى که مسئله راهنما بودن برای شان اهمیت دارد بهترین نتیجه را از برنامه معتادان گمنام مى گیرند. ما از مسئولیتهاى راهنما بودن با آغوش باز استقبال مى کنیم و آن را موقعیتى براى غناى تجربه شخصى خود در معتادان گمنام مى دانیم. کار کردن با دیگران، تنها اولین گام شروع کارهاى خدماتى است. خدمت درمعتادان گمنام به ما امکان مى دهد که مقدار زیادى از وقت خود را مستقیماً با معتادان دردمند در میان بگذاریم و همچنین بقاى معتادان گمنام را نیز تضمین کنیم. بدین ترتیب، با بخششآن چه که داریم موفق به حفظ آن مى شویم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan