" ترازنامه اخلاقی "
اکثر ما سوابق ناخوشایند متعددی در رابطه با مفهوم لغت اخلاقی داریم . این لغت برای ما به معنی چسبیدن به یک سری معیارهای خشک و بی روح رفتاری بود . یا ممکن است باعث شود ما به بعضی از افراد که آنها را متقی و بااخلاق می دانیم ، فکر کنیم . کسانی که آنها را بهتر و برتر از خود می دانیم . شنیدن این لغت ، ممکن است اشتیاق ما برای سرکشی و آشوب بر علیه اخلاقیات اجتماعی و یا رنجش ما از مقامات را که هرگز از اخلاق و رفتار ما راضی نمی شدند را بیدار و زنده کند . اینکه کدام یک از این موارد درباره شخص ما صدق می کند مسئله ای است که ما باید شخصاً آن را تعیین کنیم . اگر هر یک از موارد مذکور در مورد ما حقیقت داشته باشد ، می توانیم ناراحتی خود را از طریق نگاهی متفاوت به اخلاق ، کاهش دهیم .
در معتادان گمنام ، و در این قدم ، لغت اخلاقی هیچ ربطی به محدودیت های رفتاری ، معیارهای اجتماعی ، و یا قضاوتهای مقامات ندارد . ترازنامه اخلاقی ، چیزی است که ما از آن استفاده می کنیم تا اخلاقیات ، ارزشها و اصول شخصی خودمان را شناسایی و کشف می کنیم و مجبور نیستیم که به هیچ وجه آنها را با ارزشها و اصولهای دیگران ربط می دهیم .
· آیا لغت (( اخلاقی )) مرا آزار می دهد ؟ چرا ؟
بله ، اصولاً واژه اخلاق همیشه در زندگی برای ما باعث آزار و اذیت بوده است . اینکه لغت اخلاق ما را آزار میدهد ، به این علت است که ما هرگز خود را فردی اخلاقی نمیدانستیم . فکر میکنیم زندگی ما اکثراً توام با زیر پا گذشتن اصول های اخلاقی بوده است . ما در اثر تکرار و مکررات همین روند سرانجام در زندگی به نقطه اخلاق گریزی رسیدیم .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاق به این سبب آزار ببینیم که احساس میکنیم مبانی اخلاق بر اساس مرزبندی و همینطور حدود و ثغورها بنا شده است، و لذا ما را برای نیل به تمایلات نفسانی و یا احساسی منع میکند ، در واقع یک عامل بازدارنده در جهت اینگونه خواستها است ، فکر میکنیم اخلاق یک چارچوب است که میخواهد ما را مقید و ملزم به اجرا آن کند، و آزادی ما را محدود سازد .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاقی به این سبب آزار ببینیم که فکر میکنیم در پیرامون ما افرادی هستند که پایبند به اخلاقیات هستند ، بنابراین از آنها در تصورات خود تندیس و سمبلی از الهه اخلاق میسازیم و خود را در شرایط مقایسه با آنها قرار میدهیم و لذا نتیجتاً از غیر اخلاقی بودن خودمان سرخورده میشویم و خود را مرتب به خاطر غیر اخلاقی بودن خودمان مورد سرزنش و آزار قرار میدهیم .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاق به این سبب آزار ببینیم که ، آنچه را که بنام اخلاق رایج به ما معرفی کرده اند در واقع از نظر ما ، محتوا و یا مبانی درستی ندارند و یا حداقل ما در درستی آنها شک داریم .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاق به این سبب آزار ببینیم که ، فکر میکنیم ، مبانی اخلاق را ، قشر ثروتمند و یا قدرتمند جامعه ابداع نموده اند ، تا بدینوسیله بتوانند موقعیت خود را تثبیت کنند، و با این ابزار بتوانند حکومت خود را تحکیم بخشند ، و یا برعکس ، مبانی اخلاق را قشر آسیب پذیر جامعه ابداع نموده اند تا با این ترفند بتوانند از حریم و حقوق خود درمقابل قدرتمندان پاسداری کنند .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاقی به این سبب آزار ببینیم که نمیدانیم که حقیقتاً معنای اخلاق چیست ، بطور مثال ؛ چرا آنچیزی که در خانواده من ارزش و هنجار و اخلاقی است ، در خانواده کس دیگری ضد ارزش و غیر اخلاقی است ، چرا چیزی که در جامعه من اخلاق است در جامعه دیگری توحش و ضد اخلاقی است . بنابراین ، لغت اخلاق به این علت ما را آزار میدهد که اساساً ما با مفهوم اخلاق مشکل داریم ، در واقع نمیدانیم که چه چیزی اخلاقی است و چه چیزی اخلاقی نیست و لذا در نهایت گرفتار دوگانگی و یا سردرگمی میشویم و همین مسئله ما را آزار میدهد.
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاقی به این سبب آزار ببینیم که علیرغم اینکه به یکسری از اصل های اخلاقی اعتقاد داریم ، چر ا باز هم پا روی آنها میگذاریم .
ما به علت داشتن بیماری اعتیاد و بخصوص رکن روحانی آن یعنی خلاء معنویات ، لاجرم خود را مقید به اصولهای اخلاقی نمیدانستیم . اساساً اصول اخلاقی ، برای حفظ و تامین شأن کرامت های انسانی وضع گرده اند و لذا میتوانیم بگویم که اخلاقیات ، هنجارهای رایجی هستند که در سطوح مختلف زندگی ، براساس شرایط اقلیمی و فرهنگی هر جامعه مرسوم می باشند ، از طرفی ما در قدم های قبلی متوجه شدیم که وقتی بیماری اعتیادمان فعال میشود ، اعمال و رفتارهای ما اجباری میشود ، و همینطور که میدانیم یکی از فاکتورهای بسیار مخرب اعتیادمان هنجار شکنی میباشد ، بنابراین وقتی ما در شرایط اعتیاد فعال مان قرار میگیریم ، رفتارهایمان اجباری و همچنین هنجارشکنانه میشود ، لُب مطلب این است که ما ؛ نه بخاطر اینکه صرفاً انسانهای غیر اخلاقی ای هستیم اقدام به افعال و یا رفتار و یا اعمال غیر اخلاقی میکنیم ، بلکه ما عمیقاً معتقدیم که اعمال غیر اخلاقی ما شدیداً حاصل بیماری و تحت تاثیر روحیه هنجارشکنی یمان شکل میگیرند و همینطور ما به واسطه داشتن بیماری وناهنجاری اصولاً از اینکه مخفیانه کار یا عملی را انجام دهیم لذت بیمارگونه میبریم ، نه بخاطر اینکه در اینگونه رفتاها ، نفس عمل براساس تمایلات غیر اخلاقی شکل گرفته باشد، ( مثلاً ،اگر در جامعه ایی اخلاق مداری غیرقانونی باشد خواهیم دید که در آنجا ما بطور مخفیانه اعمال اخلاقی انجام میدهیم ). ما علیرغم رنج و آزاری که می بینیم اقدام به اینگونه اعمال غیر اخلاقی میکنیم ، ما فکر میکنیم مشکل ما غیر اخلاقی بودن ما نیست ، در واقع مشکل ما بیماری اعتیاد است و اگر ما بتوانیم بیماری اعتیادمان را که شامل هزاران هزار شاخصه های گوناگون می باشد را غیر فعال کنیم ، آنگاه خواهیم دید که بر عکس چقدر انسانهای اخلاق مداری هستیم .
علاوه بر مسائل فوق ، بطور کلی لغت اخلاق در سه بخش از زندگی ما را آزار میدهد .
اول ، واقعی ؛
منظور از واقعی یعنی چیزی که در دنیای واقعی اتفاق افتاده است ، یعنی اینکه ، رفتاری از ما سر زده است و عمل غیر اخلاقی ای را بطور فیزیکی و یا جسمی با کس دیگری مرتکب شده ایم ، و لذا اینک بخاطر اتفاقی که به فعل در آمده در رنج بسر میبریم . . . چرا در رنج بسر میبریم ؟ به این علت که رفتار خود را غیر اخلاقی میدانیم .
دوم ، غیرواقعی ؛
منظور از غیر واقعی یعنی ؛ چیزی که در دنیای واقعی اتفاق نیافتاده است ، یعنی اینکه ، رفتاری از ما سر نزده است ، و عمل غیر اخلاقی ای را بطور فیزیکی و یا جسمی با کس دیگری مرتکب نشده ایم ، اما در ذهن خود بطور ارادی شروع به خلق سناریوهای کرده ایم ، که در آن بطور ذهنی اعمال و افعال غیر اخلاقی ای را مرتکب شده ایم ، یعنی در دنیای غیر واقعی و ذهنی خود زندگی میکنیم و در این عرصه رفته رفته گرفتار اوهام میشویم و مرتب با اعمال ذهنی و غیر اخلاقی خود روزگار می گذرانیم ، و لذا در این رابطه دست به آفرینش داستانهای میزنیم که مطابق امیال نفسانی ماست ، بنابراین ، ذهن ما شروع به تصویرسازی های غیر اخلاقی ای میکند که خارج از فکر ما واقعیت ندارد ، هرچند این اتفاقات در ذهن ما غیر واقعیست ، و ممکن است هرگز هم رُخ ندهد ، اما حقیقت این است که اینگونه افکار غیر اخلاقی ما را آزار میدهد . درست است که ما بطور فیزیکی و یا جسمی عمل غیر اخلاقی ای را انجام نداده ایم ، اما احساس میکنیم که دامن روح و روحانیت خود را آغشته به اعمال غیر اخلاقی کرده ایم ، و لذا در این بخش از وجودمان در رابطه با شنیدن لغت اخلاق آزار می بینیم ، شاید در این نقطه ، باریک بینی ما ، برای درک و فهمیدن فرق بین واقعیت و حقیقت تحریکشود.
اگر کمی تامل کنیم متوجه میشویم که بیشترین چیزی که در وادی اخلاق ما را آزار میدهد در همین بخش ، یعنی ، افکار و ذهنیت های غیر اخلاقی ما نهفته است .منظور این است که ما بیشترین اعمال غیر اخلاقی ای که انجام داده ایم در بخش ذهنمان اتفاق افتاده است .
اگر به خاطر داشته باشیم در قدم اول در باره مفهوم بیماری اعتیاد گفتیم که ، یکی از رکن های اساسی بیماری ما ذهنی است یعنی اینکه ما در این بخش گرفتار عدم سلامت ذهن هستیم و علت اینکه در ذهن خود دست به آفرینش چنین سناریوهای غیر اخلاقی میزنیم بطور حتم ریشه در بیماری اعتیادمان دارد .
بطور قطع ما به این علت در سرابهای ذهنی خود گرفتاریم که ، منشاء آن در کمبودها و نواقص و خلاء و دوگانگی ها و عُقده های روانی و احساس های ناشناخته ما ماواء دارد .
سوم ، فرا غیر واقعی ؛
منظور از فراغیر واقعی یعنی ؛ چیزی که در دنیای واقعی اتفاق نیافتاده است ، یعنی اینکه ، رفتاری از ما سر نزده است ، و عمل غیر اخلاقی ای را بطور فیزیکی و یا جسمی با کس دیگری مرتکب نشده ایم ، اما در ذهن خود بطور غیر ارادی و در یک حالت ناهوشیاری مرتکب عمل ضد اخلاقی ایی شده ایم که کاملاً مجازیست ، بطورمثال ؛ در خوابهای خود ناخواسته و غیرارادی اعمال و رفتاری را انجام دهیم که این رفتار از نظر ما غیر اخلاقیست ، مثلاً ؛ خواب آشفته و غیراخلاقی ایی بینیم که در آن اعمالی را انجام میدهیم که یادآوری آنها روح و روان ما را آزار میدهد و لذا بخاطر ثبت ذهنی اینگونه خوابها از خودمان مشمئز بشویم ، و لذا همین مسئله باعث شود که لغت اخلاق ما را آزار دهد .اما نکته ایی که حائز اهمیت است ، این است که ، عالم خواب یک عالم غیر هوشیاریست ، یعنی مجازی و غیر واقعیست و لذا ، ارتکاب هرگونه عمل غیر اخلاقی در خواب به علت غیرارادی بودن و همچنین غیر واقعی بودن فاقد بزه و یا گناه و یا خجلت و شرم می باشد و لذا ما علیرغم اینکه از دیدن چنین خوابهای غیر اخلاقی که می بنیم رنج میبریم باید در این مورد واقعاً خودمان را ببخشیم ، البته اینگونه خوابهای آشفته میتواند حاصل از عوامل گوناگونی باشد که ما باید بکوشیم تا آنها را برطرف کنیم ، بطور مثال ؛ پرخوری - استرس های شدید عصبی - ضعیف شدن جسم - با بیماری زندگی کردن و دوری از بهبودی و و . . .
· آیا تفکر درباره توقعات جامعه مرا آزار می دهد و می ترسم که نتوانم هیچوقت خود را با آن تطبیق دهم ؟
بله تفکردر باره توقعات جامعه ما را آزار میدهد و لذا فکر میکنیم , و میترسیم که هیچوقت نتوانیم خود را با آن تطبیق دهیم ، اینکه توقعات جامعه ما را آزار میدهد و ما فکر میکنیم که نمی توانیم خود را با آن تطبیق دهیم ممکن است ریشه در جریان های مختلف و گوناگونی داشته باشد ، بطور مثال ؛
گاهی ممکن است ، به این سبب با توقعات جامعه درتضاد باشیم که اساساً توقعات آنها را درست و صحیح ومنطقی نمیدانیم و لذا می پنداریم توقعات جامعه بی جا می باشد و در نهایت ما نمیتوانیم هرگز خود را با آنها تطبیق دهیم .
گاهی ممکن است ، فکر کنیم که ما به این سبب با توقعات جامعه مشکل داریم ، که احساس میکنیم آنهایی که از ما توقع دارند خودشان نسبت به توقعات و خواسته هایشان صداقت ندارند و یا به آن عمل نمیکنند .
گاهی ممکن است ، ما بطور کلی جامعه را قبول نداشته باشیم چه برسد به توقعاتش ، و لذا فکر میکنیم که جامعه ما ناسالم و بیمار می باشد و در بسیاری از قشرهای آن و همچنین در بیشتر سطوح آن ، ناصداقتی و دزدی و چپاول و چاپلوسی و ریا و حق خوری و پارتی بازی و تزویر کردن مرسوم می باشد ، و لذا به اینگونه فکر میکنیم که چون جامعه خودش بیمار است ، لذا توقعاتش برایمان مهم نیست و ما نمیتوانیم خود را با توقعات جامعه هم آهنگ و یا خود را با آنها تطبیق دهیم .
گاهی ممکن است ما به این سبب فکر کنیم که نمی توانیم خود را با توقعات جامعه تطبیق دهیم که فکر میکنیم که قانون گذران ما خود قانون شکنی میکنند ، و آنهایی که خود را ، مُروَجان و تندیس اخلاق میدانند به راحتی و به وضوح دروغ میگویند و ناصداقتی میکنند ، بنابراین ، ما از اینکه بخواهیم با توقعات آنان خود را تطبیق دهیم آزار می بینم .
گاهی ممکن است ما به این سبب فکر کنیم که نمیتوانیم خود را با جامعه تطبیق دهیم که احساس میکنیم توقعات جامعه همیشه دچار دوگانگی می باشد ، بطور مثال چیزی یا توقعی که چندین سال پیش در جامعه ارزش و اخلاق بوده ، امروز ضد ارزش و یا حتی ضد اخلاقی شده است ، ولذا ممکن است همین مسائل باعث شود که ما در توقعات امروز هم بعنوان یک ارزش مشکوک شویم و نتوانیم خود را با آن تطبیق دهیم .
گاهی ممکن است ما به این سبب نتوانیم خود را با جامعه تطبیق دهیم که پیش خود اینگونه محاسبه کنیم که مگر جامعه توقعات ما را برطرف کرده ، که ما توقعات جامعه را برطرف کنیم .
گاهی ممکن است ، ما به این سبب بترسیم که نتوانیم خود را هیچوقت با توقعات جامعه تطبیق دهیم ، زیراما همیشه در زندگی گرفتار ذهنیت های غیر واقعی و یا منفی گرایانه بوده ایم ، و از طرفی ، همانطور که کتاب پایه میگوید ؛ ما استاد خودفریبی هستیم ، بنابراین ، برای اینکه بتوانیم با روحیه هنجارشکن خود ، توقعات جامعه را که بیشتر آنها مجموعه ای از اصول و ارزش ها هستند ، را نادیده بگیریم ، و پا روی آنها بگذاریم ، به اعتیادمان پناه ببریم ، و لذا متمسک به دلایل واهی ، و یا واقعی اما غیر حقیقی شویم ، و در نهایت ممکن است جریانات محتلف جاری در جامعه را آنطور که اراده شخصی ما میخواهد و به عبارت دیگر آنطوریکه بیماری ما میخواهد تعریف کند ، ولذا ما در اثر خودمحوری و خودخواهی در مقابل توقعات جامعه ، یا ، گارد میگیریم ، و یا هجومی با اینگونه توقعات برخورد میکنیم ،و یا نهایتاٌ فکر میکنیم هرگز نمی توانیم با توقعات جامعه خود را تطبیق دهیم ، بدیهست که اینگونه واکنش های جنگی ، در ما ترس را برمی انگیزد .
همینطور که میدانیم توقعات جامعه به دو شکل در سطوح مختلف رایج می باشد .
اول قوانین ؛
یعنی ، مجموعه مبانی و یا مضامینی که اکثریت نمایندگان جامعه در بخش ها و سطوح مختلف آنها را وضع و یا تدوین کرده اند و عدول از آنها میتواند جرایم کیفری و یا حقوقی در پی داشته باشد .
دوم اخلاق ؛
یعنی مجموعه ای از ارزشها و رفتارها و کردارها و آداب و رسم ها و عُرف های که در جامعه رایج ومورد تائید اکثریت مردم می باشد .
بنابراین ، سابقه گذشته ما همیشه براساس قانون شکنی و هنجار شکنی و اخلاق گریزی استوار بوده است و لذا گرفتار نوعی اراده شخصی بوده ایم که دائماً با موارد فوق درگیر بوده ایم ، در گذشته ما با زمین و زمان جنگ داشتیم ، فکر میکردیم که جامعه مسبب بدبختی و اعتیاد ما می باشد ، اما به برکت کارکرد سه قدم قبلی متوجه شدیم که اعتیاد ما ارتباط مستقیمی به جامعه ندارد و در واقع اعظم مشکلات ما حاصل از بیماریمان می باشد ، بنابراین ، امروز ما در فرایند بهبودی قرار گرفته ایم و مهمترین دستاورد ما از بهبودی پیام صلح و آشتی برای خود و دیگران می باشد ، ما سعی میکنیم تا به توقعات اهالی جامعه احترام بگذاریم ، و حتی خود را با آنها تطبیق بدهیم ، البته این رفتار ما به این معنا نمی باشد که ما به همه توقعات آنها اعتقاد داریم ، در واقع احترام گذاشتن به اعتقادت دیگران حتی اگر خلاف عقاید ما باشد نشانگر فروتنی و تاثیرات بهبودی در ما می باشد ، و اگر گاهی احساس کنیم که توقعات جامعه نیاز به اصلاح و یا تغییر دارد ، بنابراین ، هر آنچه که از دستمان بر می آید انجام میدهیم ، و بی شک اولین کاری که از دستمان بر می آید و میتوانیم آنرا انجام بدهیم این است که متمرکز به روی تغییر دادن خودمان باشیم ، و لذا سعی میکنیم تا این تغییرات را ابتدا در خودمان بوجود بیاوریم و در درون خود به صلح و آشتی برسیم و از ذهنیت های منفی گرایانه و قضاوت های بیمارگونه دوری بجویم ، و اگر احیاناً فکر میکنیم که اکثریت افراد جامعه در رابطه با آداب و رسوم و اخلاق و قانون در اشتباه هستند ، بنابراین ، دعا و شکیبایی میکنیم و همینطور به آنها فرصت بلوغ شدن میدهیم تا خود با پرداخت هزینه های لازم به اشتباهاتشان پی ببرند .
اما ، نکته اساسی در اینجاست ، که اگر بخواهیم صادقانه و همراه با باریک بینی به این سوال جواب بدهیم ، در یک کلام و لُب مطلب این است ؛ توقعات جامعه از ما پاکی و بهبودی می باشد و لذا ، اگر ما در شرایط بیماری باشیم بدیهیست که میترسیم تا نتوانیم توقعات جامعه را عملی کنیم و خودمان را با آن تطبیق دهیم ، ولذا ممکن است دست به گریبان توجیه و یا دستاویزها شویم ، بنابراین ، باید هوشیار باشیم ، در واقع ، کلید واژه ، این سوال در کلمه « میترسم » می باشد ، و همینطورکه میدانیم ما تا زمانیکه با اصول و برنامه بهبودی خود زندگی میکنیم جای برای ترس نخواهیم داشت به عبارت دیگر هر زمان ترس در زندگی ما حضور دارد ، معنایش این است که بیماری از روزنه ایی وارد جریان بهبودی ما شده است . از طرفی دومین ، کلید واژه ، در این سوال که ممکن است جنبه انگیزیشی هم داشته باشد کلمه « هیچوقت » است ، و ممکن است این کلمه در ذهن ما مفهومی از زمان نامحدود را شکل یا تداعی بکند ، و لذا همین مسئله باعث آزار و اذیت ما بشود ، در حالیکه بهبودی ما در شرایط ، و با فرمول « فقط برای امروز » جریان دارد ، بنابراین ، ما تا زمانی که متمرکز به روی بهبودی خود بطور روزانه هستیم ، بطور قطع خود را باتوقعات جامعه که همان پاکی و بهبودیست تطبیق خواهیم داد .
یکی دیگر از نکاتی که باید به آن توجه کنیم این است که ما در باره جواب مثبت دادن به توقعات جامعه و دیگران میکوشیم ، اما هرگز ، از دیگران و جامعه توقعی نداریم .
· چه ارزشها و اصولی برای من مهم هستند ؟
مجموعه اصول و ارزشهای که به آنها معتقدیم و برایمان مهم هستند، در واقع همان معنای اخلاق را میدهد .
اصول و ارزش های که برای ما مهم می باشند در دو بخش کلی شکل گرفته است ؛
اول ، بیرونی ؛
یعنی اینکه، در سطح اجتماع که شامل خانواده ، محل و جامعه ، است ارزشها واصولی رایج می باشد که احترام گذاشتن به آنها برای ما مهم است ، زیرا که اصول بهبودی ما را بر آن میدارد که در رابطه با اخلاق جامعه , و دیگران در صلح و آشتی بسر ببریم ، امروز اعتقاد ومنش بهبودی ما بر اساس صلح وآشتی شکل گرفته است بدانگونه که ما حتی در قدم یک با بیماری خودمان هم صلح و آشتی کردیم ، امروز احترام گذاشتن به ارزشها و اعتقادات دیگران برای ما مهم می باشند ، هرچند این ارزشها مقایر و متضاد با اندیشه های بهبودی ما باشند ، احترام گذاشتن به ارزشهای دیگران به معنای اعتقاد داشتن به آنها نمی باشد فقط یک درک متقابل است که ما در روند بهبودی به آن دست یافته ایم ، امانکته ای که حائز اهمیت است ، این است ،که در جامعه به ندرت امکان دارد که اصول و یا ارزشی متداول باشد و با اصول و ارزش های ما متضاد باشد .
دوم ، درونی ؛
یعنی اینکه ، در اثر فرایند بهبودی ، ما به اصول و ارزش های ایمان آورده ایم که اینها چارچوب زندگی شخصی ما را شکل میدهند و لذا برای ما این اصول و ارزش ها بسیار مهم هستند ، که در راس آنها پاکی و بهبودی می باشد ، به عبارتی دیگر ، اصل های روحانی ، و مفاهیم ما از بهبودی برای ما در صدر ، و مرکز شاخص و نوع جهان بینی ما را شکل میدهند ،و لذا برای ما این دستاوردها ، اصول و ارزش می باشند ، و برایمان بسیار مهم هستند .
نکته ؛ ما به هیچ عنوان توقع نداریم معیارهای اخلاقی ایی را که برای خود ترسیم می کنیم ، دیگران هم باید از این اصول پیروی کنند .
ترازنامه ای از خودمان
قدم چهارم از ما می خواهد تا ترازنامه خودمان را بنویسیم ، نه ترازنامه دیگران را . ما وقتی که شروع به نوشتن می کنیم و نگاهی به رنجشها ، ترسها ، اعتقادات و رازهایمان می اندازیم ، درمی یابیم که اکثر آنها به افراد دیگر و یا بعضی وقتها به سازمانها و نهاد مربوط هستند . مهم است تا بدانیم که ما آزاد هستیم تا هرچه که نیاز است در مورد دیگران بنویسیم ، به شرطی که ما را به پیدا کردن نقش خودمان رهنمون سازد . در حقیقت اکثر ما ابتدا نمی توانیم نقش خود را از نقش دیگران تمیز دهیم ، و از راهنمای ما باید در این مورد به ما کمک کند .